حكايتهاى تلخ و شيرين (جلدهای ۳ - ۱)
( ۳۱۴ خاطره و حكايت از زبان حضرت امام خمينى قدس سره )

موسسه فرهنگى قدر ولايت

- ۱۰ -


اينها هر نفرى از ما و شما را شهيد كنند به نفع اسلام است

شما ديديد كه صبح آن روزى كه مرحوم آقاى بهشتى و آن هفتاد نفر مظلوم در آنجا، آنطور به وضع فجيع شهيد شدند مردم فرق كردند، يكدفعه تمام صحبت ها برگشت . همان هائى كه بهشان تزريق كرده بودند كه اين آدم چطور و كذا و كذاست و آنطور براى ايشان شعار ضد ايشان مى دادند، يكدفعه شعارها برگشت و به نفع ايشان شد يعنى به نفع اسلام شد. حزب شما هم معرفى اش آنطورى كه در آنوقت مى كردند همين طورها بود كه اين حزب حاكم و انحصار طلب و كذا و كذا و چنان . خوب ، من - افراد - البته تمام حزب را كه من مى شناختم ، من آقاى خامنه اى را بزرگش كردم ، من آقاى هاشمى را بزرگ كردم ، من آقاى بهشتى را بزرگش كردم ، ديدم اينها از اول تا آخر، بسيارى از اينها، خوب من مى شناختم كه اينها اشخاصى نيستند كه نه انحصار طلب و به آن معنائى كه آنها مى گويند، البته انحصار به اين معنا كه بايد اسلام باشد و غير اسلام نباشد، همه ما انحصار طلبيم و اسلام اصلا اينطورى است .

پيغمبر اسلام هم لااله الاالله اين انحصار است ديگر يعنى فقط همين ، ديگر غير از اين نه ، ما هم حرفمان اين است كه فقط اسلام غير از اين نه . اين انحصارى كه مى گويند ، اگر اين است ، مسلمين همه انحصار طلبند، پيغمبرها هم همه انحصار طلب بودند و خداى تبارك و تعالى هم انحصار طلب ؛ انحصار، اين صحيح است . انحصارطلبى فى نفسه يك امر فاسدى نيست كه هر انحصارطلبى فاسد است . انحصار كه بخواهد همه چيز را به نفع ماديت تمام بكند، براى خود آدم باشد، اين انحصارطلبى فاسد است .

البته اگر چنانچه شما و ما و هر كدام اينها بخواهيم بهره بردارى براى خودمان بكنيم از اين شهدائى كه خون خودشان را دادند، ما هم انحصارطلبى به آن معناى فاسدش هستيم ، اما من كه شماها را مى شناختم و مى ديدم اينطورى نيست مساله و مقصد شما اسلام است ، خوب من گاهى هم به اشخاص مى گفتم كه صحيح نيست . در هر صورت شهادت آقاى بهشتى و اين هفتاد نفر مظلوم يكدفعه متحول كرد مردم را به اينكه كم كم بيدار شوند. الان بعضى از آن اشخاص كه در آنوقت چيزهائى مثلا مى گفتند، برگشتند و پشيمان شدند و اظهار ندامت مى كنند و توبه مى كنند و مثل قضيه تائبين شده است الان و هر قصه اى كه واقع مى شود اينطور است . آقاى قدوسى خدا رحمتش كند، خوب من مى شناختم چه آدمى است و چقدر به اين آدم چيز كردند كه مردم را دارد چه مى كند، مى كشد، چه مى كند، فلان مى كند، و من مى دانستيم چه آدمى است .

محتاط، در احتياط، حتى در اين ماليات آنقدر از او شكايت مى كردند كه اين آقا احتياط مى كند نمى گذارد يك چيزى را كه بايد خرج كرد، خرج كند لكن وقتى كه به شهادت رسيد، يكدفعه يك دسته بيدار شدند كه اينها يك همچو افرادى را دارند شهيد مى كنند. اينها هر نفرى از ماها و شما را شهيد بكنند، به نفع اسلام است و ما از اين خوفى نداريم و به ضرر آنهاست . (193)

 

هشت رئيس جمهورى آمريكا ترور شده است

لابد همه آقايان مى دانند كه در تبليغات خارج ، همه گروه ها تقريبا، همه راديوهاى فاسد تبليغ مى كنند كه ايران به يك مويى بند است ، كانه ديگر اصلا رفته ، ديگر اين آخر عمرش هست ، تمام مى شود. ما مى خواهيم ببينيم كه عدم ثبات يك كشور از كجا بايد سرچشمه بگيرد و آيا در ايران يك همچو مطلبى شده است يا نشده است . خوب ، يكى اين است كه عدم ثبات براى اين است كه چند نفر آدم را در عين حال كه بسيار عزيز بودند كشته اند، پس بنابراين حالايى كه رئيس جمهور يك كشورى را مى كشند، پس معلوم مى شود مه اين مملكت ثبات ندارد. من چند نفر از رئيس ‍ جمهورها را مى دانستم كه ، رئيس جمهورهاى آمريكا را كه كشته اند، لكن گفتم سوال كنم ، گفتند كه هشت نفر ترور شده اند كه چهار نفرشان كشته شدند، چهار نفرشان هم كه يكى اش اين آخرى بود، موفق نشدند كه بكشند آنها را. خوب ، هشت تا رئيس جمهور آمريكا كه بزرگترين كشورهاى سرمايه دارى است كشته شده است ، پس اگر رئيس جمهور وقتى كشته مى شود ثبات از بين مى رود، بايد آمريكا هم ثباتش را از دست داده باشد. خوب ، همين اولى كه ريگان سر كار آمد ترور شد، همان تقريبا روزهاى اول ترور شد، خوب چه شد كه آمريكا به هم نخورد؟ و نبايد هم به هم بخورد.(194)

 

درد دلهاى من با شما (195)

جبهه ملى در مقابل اسلام و قرآن !! چون مجمعى است از برادران اهل سنت و برادران تشيع ، مسائلى را بايد عرض كنم يا درد دل هائى را به شما در ميان بگذارم . من در طول مدتى كه با رژيم منحوس پهلوى مقابله مى كردم ، تكليفم خيلى روشن بود، تشخيص ‍ داده بوديم كه آن رژيم ، رژيمى است كه برخلاف مصالح اسلام و مسلين مشغول كار هست و كشور ما را به سوى آمريكا سوق داده است و منافع اين كشور را در جيب دو ابر قدرت كرده است و تتمه اى اگر باقى مانده ، در جيب خود و بستگان خود در بانك هاى خارج از كشور ريخته است . آن روز تكليف ما روشن بود و به عبارت ديگر تكليف در مقابل يك جمعيتى كه ، با يك رژيمى كه صاف ايستاده بود و در مقابل مصالح كشور و مصالح اسلام عمل مى كرد، روشن بود و ما هيچ باكى از اين نداشتيم كه ملت را سراسر بر ضد آن رژيم تجهيز كنيم و آنچه كه مى توانيم و در توان داريم ، در خدمت اسلام عمل كنيم و به نظر مى آيد كه عمل كرديم و شما ملت ايران همه با هم دست به هم داديد و با بانگ الله اكبر و با لااله الاالله جمهورى اسلامى را خواستيد و در پناه جمهورى اسلامى استقلال و آزادى را خواستيد و بحمدالله جمهورى اسلامى با راءى قاطع ملت تصويب شد و دنبال او هم يك مراحلى به طور معجزه آسا تحقق پيدا كرد و يك حكومت مستقرى ، قانونى در اين كشور متحقق شد، لكن مع الاءسف ما را مقابل يك ، الان مقابل يك گروه ها و گروهك هائى هستيم كه نه به طور صريح مى آيند بگويند كه ما اسلام را قبول نداريم و قوانين اسلام را قبول نداريم و جمهورى اسلامى را قبول نداريم ، تا باز ما تكليفمان معلوم باشد و همانطورى كه سابق عمل كرديم امروز هم عمل كنيم و نه اينطور است كه اينها سر جاى خودشان بنشينند و به قوانين مملكت خاضع و به اسلام و قوانين اسلام خاضع بشوند. بين دو محظور الان هست ، با اينها معامله محمد رضا بايد كرد، يا با اينها باز دعوت به صلح و صفا و دعوت به عمل به قوانين ؟ من مى خواهم ببينم كه اين راهپيمائى كه امروز اعلام شده است ، اساس اين راهپيمائى چى هست . من دو تا اعلاميه از جبهه ملى كه دعوت به راهپيمائى قرار دادند، لايحه قصاص است ، يعنى مردم ايران را دعوت كردند كه مقابل لايحه قصاص بايستند. در چيز ديگرى كه منتشر كرده بودند، اعلاميه ديگر، تعبير اين بود كه لايحه غيرانسانى ، ملت مسلمان را دعوت مى كنند كه در مقابل لايحه قصاص راهپيمائى كنند، يعنى چه ؟ يعنى در مقابل نص قرآن كريم راهپيمائى كنند، شما را دعوت به قيام و استقامت و راهپيمائى مى كنند در مقابل قرآن كريم ، نص قرآن كريم - ضرورى است - مسلمين ، چه برادران اهل سنت چه برادران شيعى ضرورى اين است كه اين قرآن از خداست و در قرآن هر چه باشد ضرورى است كه بايد پذيرفت .

قضيه قصاص در جاهايى كه از قرآن تصريح شده است و لايحه قصاص ‍ همين مسائل قرآن است و در اين راهپيمائى كه مسلمان ها را به اصطلاح خودشان دعوت كرده اند، دعوت كرده اند كه مردم قيام كنند در مقابل قرآن ، مردم قيام كنند در مقابل احكام ضروريه اسلام . آنهايى كه از بعض جبهه ها هستند، تكليفشان معلوم است ، آنها از اول هم ، از آن وقتى هم كه تاءسيس ‍ شده است ، مساله اسلام پيش آنها مطرح نبوده است و آنچه مطرح بوده است ، اگر راست بگويند همان ملى گرايى بوده است و من در اين هم شك دارم ، براى اينكه افرادى كه سردسته اينها بودند و به ملى گرايى معروف بودند، ما ديديم كه بر ضد ملت اينها قيام كردند، الان هم كه در خارج هستند مى كنند كه بر ضد اين ملت ، قدرت ها فعاليت كنند و اين قدرت هاى

بزرگ هم همه جور چيزى دارند، ملى هم دارند، مذهبى هم دارند، معمم هم دارند. من آن چيزى را كه بسيار مورد تعجيم است ، اين نيست كه در اعلاميه جبهه ملى براى لايحه غيرانسانى (به اصطلاح او) قصاص يعنى حكم غيرانسانى قرآن !! يعنى حكم غيرانسانى اسلام !! اعلاميه بدهند و مردم را دعوت كنند كه ايهاالناس بيائيد در مقابل اسلام قيام كنيد و استقامت كنيد. من از آنها همچو توقعى داشتم و دارم .

شما چرا پيوند كرديد با جبهه ملى و منافقين

اما بعضى كه اعلاميه دادند و تاييد كردند اين راهپيمائى ها را، آيا خوانده اند اين اعلاميه هاى جبهه ملى را؟ ديده اند كه اين راهپيمائى را دعوت كردند و يكى از انگيزه هاى آنها اين است كه بيائيد مقابل قرآن قيام كنيد؟ منتها لفظش را نگفتند و واقع صريحش همين است . اگر اينها خواندند اين را، غفلت كردند از اينكه اين راهپيمائى براى مقابله با اسلام است ، براى مقابله با جمهورى اسلامى است و براى مقابله با حكومت اسلام است . من عجالتا كارى ندارم به اينكه مجلس شوراى اسلامى آيا يك مجلسى است كه از ملت است يا نه و كار ندارم به اينكه قوه قضائيه آيا به تكاليفش عمل مى كند يا نه ، به اينها من كارى ندارم و اگر راهپيمائى هم فقط براى راهنمائى مردم بود، آن هم صحبتى هم نبود و ممكن بود كه عمل بشود، اما راهپيمائى در مقابل اسلام ! در مقابل صريح قرآن !! در مقابل حكم ضرورى اسلام ! اين را چه جور تعبير كنيم ؟

باز من كار ندارم به جبهه ملى ، با اينكه بعض افرادش شايد افرادى باشند كه مسلمان باشند، لكن من كار دارم به آنهائى كه پيوند كرده اند با اين جبهه ، پيوند كرده اند با منافقين ، پيوند كرده اند با منحرفين ، من با اينها كار دارم كه شمائى كه متدين هستيد و مدعى تدين ، چه توجيهى از اين معنا داريد؟ آيا تكليف شرعى فقط اين است كه در مقابل مجلس و دولت اعلاميه صادر كنيد؟ در تمام تكليف هاى شرعى كه شما احساس كرديد، همين تكليف شرعى را داريد كه مردم را دعوت كنيد به شورش در مقابل دولت اسلامى ، در مقابل مجلس شوراى اسلامى ؟! نهى از منكر و امر به معروف فقط منحصر است به همين كه شما دولت اسلامى را نهى و امر بكنيد آن هم با آن كوبندگى ؟! و آن هم دعوت به قيام ، آن هم دعوت به شورش ؟! يا در مقابل اين اعلاميه جبهه ملى كه مخالف نص قرآن مجيد است ، در مقابل اين دعوتى كه مردم را دعوت كرده است به راهپيمائى در مقابل قانون الهى ، تكليف ديگر نداريد شما؟

آقايان تمام تكليف ها را بجا آوردند و عمل كردند! فقط يك تكليف مانده و آن جمهورى اسلامى را به هم زدن ؟! در تمام تكليف هائى كه بر ما و شما متوجه است ، چه از قشر نويسندگان و روشنفكران و جبهه ها و نهضت ها و سايرين ، تمام تكاليف فقط منحصر به اين شده است كه اين جمهورى اسلامى را در خارج از كشور طور ديگرى كه هست نمايش بدهيد و مردم را دعوت كنيد كه برخلاف جمهورى اسلامى شورش كنند؟ شما ديگر همه چيز درست شده است ، فقط اين يكى مانده ؟!

در وقتى كه سر تا سر ايران آشوبگران مشغول آشوب هستند، منافقين مشغول فعاليت هستند و ابتلا به جنگ قدرت هاى بزرگ ما داريم و مملكت ما آنجا هم مبتلاى به جنگ است و در داخل مبتلاى به اين دستجات مختلفى است كه به بهانه اسم شماها در خيابان ها مى ريزند و جوانان ما را زخمى مى كنند و گاهى هم مى كشند، اينها نهى از منكر نمى خواهد؟ اينها را دعوت به شورش مى كنيد، اين امر به منكر نيست ؟ اين امر به فساد نيست ؟

واى به حال ملتى كه ملى ها شان اين باشد.

من بايد متاءسف باشم ، من بايد بسيار متاءسف باشم از اينكه غيب نمى دانم ، نمى دانستم در چنته اينها چه هست . من بعضى از اينها را مى پذيرفتم ، به ايشان هم محبت مى كردم ، ليكن نمى دانستم كه اينها بر ضد قرآن هم قيام مى كنند من نمى دانستم كه اينها ائتلاف پيدا مى كنند. مركز ائتلافشان يكجا است و ائتلاف پيدا مى كنند با منافقين كه شناخت شان را اشخاصى كه مطالعه كردند مى دانند چيست ، ائتلاف كرده اند با اين جبهه ها كه ماسك را از روى صورتشان برداشتند و به طور صريح مردم را دعوت كردند به اينكه اى مسلمان ها بيائيد و حكم قرآن را، حكم غيرانسانى قرآن را!! و لا حول و لا حول و لا قوة الا بالله در يك كشور اسلامى اينطور سب بر قرآن و سب بر اسلام به مرئى و منظر مسلمين بشود و فلان مقام هم تاييد كند و دعوت به شورش در مقابل چه ؟ در مقابل نص صريح قرآن ؟ امروز دعوت به راهپيمائى ، 2 بعدازظهر دعوت به راهپيمائى است ، به حسب چيزى كه در اعلاميه شان ثبت شده است ، دعوت به راهپيمائى است در مقابل اين حكم غيرانسانى اسلام ! ما با اينهائى كه اظهار دوستى مى كنند و تيشه برداشته اند و به ريشه اسلام مى زنند، بايد چه بكنيم ؟ در تمام طول سلطنت رضا خان و محمد رضا يك همچو جسارتى به قرآن كريم نشد.

مسلمان ها بدانند كه يك راهى الان هست در كار، يك روشى الان هست در كار كه به طور ناشيگرى اينها نقاب را كنار زدند. آنهائى كه در اين راهپيمائى مى خواهند شركت كنند يا اظهار اين را كردند كه شركت بكنند يا تاييد كرده اند اين شركت را يا مردم را دعوت كردند به اين شركت ، اگر بدانند كه محتواى اين معنا چيست ، واى به حال ملتى كه ملى ها شان اين باشد و متدينينى هم كه اظهار تدين مى كنند، آن باشد و سرانشان هم اين و اگر ندانسته مى كنند، چطور اطلاعيه جبهه ملى را نديده دعوت مى كنند به اينكه شما هم به دنبال جبهه ملى راهپيمائى كنيد، بازار تهران ببندد و بازار اصفهان هم ببندد و بازارهاى ايران هم ببندند، خيابان ها هم همه ببندند و همه قيام كنند، استقامت كنند در مقابل چى ؟ در مقابل لايحه قصاص ‍ غيرانسانى ! حكم قرآن غيرانسانى !

از دست دوستان فرياد

با اينها ما چه بكنيم ؟ با اين مقدس هائى كه از اينها پشتيبانى مى كنند و با هم ائتلاف كردند و با منافقين درد دل خودمان را بايد در ميان بگذاريم ، اين براى اين بود كه سعدى از دست دوستان فرياد ما اين دوست نماها را چه بكنيم ؟ آقايان در هر چه صحبت مى كنند و در هر چه اعلاميه مى دهند، يكى از مطالبشان اين است كه قانون ، از اول هم قانون بايد به آن عمل بشود. اين سال هم سال قانون اسم گذاشته شد، يعنى اجراء قانون . آقايان اينهمه بساطى كه الان به حسب قانون در ايران بر پا است ، مجلس شوراى اسلامى يك مجلسى است كه قانون او را تاييد كرده است و شوراى نگهبان آنى است كه قانون معين كرده و دولت هم آنى است كه مجلس شورا تعيين كرده ، اين هم دولت قانونى ، قوه قضائيه هم اين است كه قانون معين كرده .

آيا شما وفا كرديد به عهد خودتان در جريان حكميت ؟

خوب ، شما اگر واقعا به قانون مى خواهيد عمل بكنيد و ما هم مى خواهيم كه همه شماها بيائيد به قانون عمل كنيد و آمديد و اينجا بناى بر همين هم شد و بناى بر اين شد كه ديگر روزنامه هاتان و صحبت هاتان براى تشنج نباشد، آيا شما وفا كرديد به عهد خودتان ؟ در اينجا آمديد و قرار داديد به اينكه ، يعنى بعد از اينكه مى خواستيد به جنگ هم برويد، به اين منتهى شد كه يك هياءت سه نفره اى باشد، يك نفر از طرف آقاى رئيس جمهور، يك نفر هم از طرف آن آقايان و يكى هم من تعيين كنم ، اينها حكم باشند بعد از اينكه حكم رفته است و ديده است و موارد خلاف را ديده و يك جائى صحبت كرده است ، در روزنامه هايشان بود كه اين حكميت مثل حكميت ابو موسى اشعرى است (196)، يعنى اين سه نفر كه يكى اش را خود ايشان تعيين كرده و يكى اش را هم مجلس تعيين كرده است و آن دو نفر ديگر يعنى رئيس مجلس و آن دو تاى ديگر و يكى اش را هم تعيين كردم و اينها حكميت كردند، نظير آنم حكميتى است كه ابو موسى اشعرى برخلاف حضرت امير راءى داده !! من فرض مى كنم كه اينها حكميتى كه كردند، مثل حكميت ابو موسى ، من فرض مى كنم كه اين تهمت را به چند نفر عالم و چند نفر متدين كه يكى اش هم خود ايشان تعيين كردند، ما فرض مى كنيم كه اين روزنامه اى كه اينجا نوشته ، صحيح است ، خوب ، بيايند مثل حضرت امير عمل كنند. حضرت امير در عين حالى كه در فشار، ابو موسى را تعيين كرد نمى خواست تعيين كند، ايشان مى خواست يك كس ديگر را تعيين كند، لكن فشار آوردند دوستان خودش ، همان دوستانى كه بايد حضرت امير از آنها فرياد كند، فشار آوردند كه نه ، ابو موسى براى اين كار خوب است ، حضرت ، ابو موسى را تعيين كرد، بعد كه ابو موسى آن حكميت را كرد، همين دوست ها مى خواستند نقض كنند، حضرت امير مقاومت كرد و گفت حكم ، حكم كرده بودند بر ضد حضرت امير، يعنى حضرت امير را از خلافت به حسب اين حكميت خلع كردند و معاويه را به حسب اين حكميت نصب كردند، حضرت امير فرمود: كه اين حكميت بوده است و ما بايد به آن احترام قائل بشويم ، در صورتى كه بر ضد او بود. خوب ، شما هم كه اينقدر دعوا داريد، خوب ، مثل حضرت امير بشويد موقعى كه ، بگوئيد خوب ، يك اشتباه كردم ، ديگر نمى كنم . چنانچه گاهى مى گوئيد.

اين بازى قبول نيست ، از سر!!

شما كجا را قبول داريد؟ اين آقايانى كه با هم ائتلاف كردند، اين آقايانى كه با اين منافقين ائتلاف كردند، ائتلاف كردند كه مملكت ما را به هم بزنند، ائتلاف كردند كه آشوب بپا كنند. شمايى كه ائتلاف كرديد، براى چه ائتلاف كرديد؟ آقايان ! مى گوئيد كه بازى قبول نيست ، از سر. ديروز من گفتم اين را كه خوب ، نه . اين را ملت تعيين نكرده يا كرده ؟ اگر ملت تعيين نكرده ، خوب ، ببينند كى تعيين كرده ، از كجا آمدند و راءى دادند، آراء زياد، قانون اساسى را آنقدر زياد راءى دادند كه آن طرفش همين منافقين و اينها راءى ندادند، همين مؤ تلقين ، همين ها، همين ها البته نه آن جناح متدينشان ، همه اين چيزهايى كه پيدا شده است از آراء همين مردم است ، خوب ، شما مردم را هى مى گوييد ما قبول داريم ، مردم را قبول داريم ، خوب ، بسيار خوب ، كى هست كه اين مردم را قبول ندارد؟ اين مردم تعيين كردند، خوب قبول داريد اگر مى گوييد - بايد - ميزان راءى مردم است ، خوب ، اين راءى مردم .

آيا نهضت آزادى قبول دارد حرف جبهه ملى را؟!

من از اول يك خلجانى در ذهنم حاصل مى شد راجع به بعض اينها، لكن صبر كردم ، صبر كردم و نصيحت كردم ، صبر كردم و هر وقت اينها آمدند، يعنى هر وقت نه ، اما بسيارى از اوقات ، آنها را به مسائل اسلامى دعوت كردم ، به عمل به قانون دعوت كردم ، به حفظ و حراست جمهورى اسلامى دعوت كردم ، كم كم آن احساس من زياد شد تا وقتى كه مى بينم آن جناح منافق در ميدان است و تاييد مى كند، تا وقتى كه مى بينم آن جبهه اى كه بر ضد اسلام است تاييد مى كند، من ، تكليف شرعى است كه تا تكليف ديگر، تاييد نكنم . مگر من مى توانم كه يك جريانى كه بر ضد اسلام و بر ضد كشور ما دارد انجام مى گيرد، باز ساكت بنشينم اينجا و بگويم بيائيد و با شما صحبت كنم . من اگر احتمال اين معنا را مى دادم كه اينها به اسلام برگردند و به قانون اساسى كه سوگند خورده اند وفادار باشند و قوانين اسلام را قبول كنند، من اگر احتمال اين را مى دادم ، براى يك محظورى كه من در آن محظور هستم و به خود اين آقايان گفتم آن محظور را، باز آنها را دعوت مى كردم به اينكه با هم بنشينند و به قانون عمل كنند، لكن بسيار غفلت مى خواهد و بسيار ساده انديشى مى خواهد كه اين گروه هايى كه با هم ائتلاف كردند و اين جبهه ملى كه بر ضد اسلام مى خواهد راهپيمائى راه بيندازند و مسلمان ها هم همين بنشينند تماشا كنند كه به ضد اسلام مقاله بنويسند و سب اسلام را بكنند و حكم ضرورى اسلام را غيرانسانى بخوانند، بعد از اينكه من مى بينم ائتلاف شما با اينهاست ، خوب ، من با اين جمعيت نماز خوان و متدين چه بكنم ؟ من به اينها علاقه داشتم ، حالا به بعضى شان هم باز علاقه دارم ، با اينها ما تكليفمان چيست ؟ خوب ، چرا حسابتان را جدا نمى كنيد؟ من حالا باز عرض مى كنم به شماها حساب هايتان را جدا كنيد، به مجرد اينكه كمونيست ها به ضد اسلام است ، آقايان از كمونيست ها هم دعوت كردند كه بيائيد، بيائيد با هم باشيم . خوب ، جبهه ملى تكليفش معلوم است ، آن صريحا به ضد اسلام قيام كرده ، اما شمايى كه مسلمان هستيد و هيچ گاه نمى خواهيد به ضد اسلام قيام كنيد، چرا اينقدر هواهاى نفسانيه زياد شده است كه نمى فهميد داريد چه مى كنيد؟

چرا اينقدر شيطان در نفس ماها سلطنت پيدا كرده است كه چشم هاى ما را كور كرده است و قلب هاى ما را وارونه كرده است ؟ بيائيد حساب خودتان را جدا كنيد. آيا نهضت آزادى هم قبول دارد كه ، آن حرفى را كه جبهه ملى مى گويد؟ آنها هم قبول دارند كه اين حكم ، حكم قصاص كه در قرآن كريم ضرورى بين همه مسلمين است ، غيرانسانى است ؟ آيا اين نماز شب خوان ها اين را قبول دارند يا نه ؟ شك ندارم كه قبول ندارند. خوب ، اعلام كنيد. چرا ساكت نشسته ايد، مگر نهى از منكر فقط بايد من را نهى كنيد؟ نهى از منكر فقط براى اين است كه دولت را خرد كنيد و مجلس را خرد كنيد و چه ؟! با منكر مى خواهيد نهى از منكر كنيد؟! كدام منكر؟ شما مى فرمائيد كه آن كسى كه دعوت مى كند به اينكه بيائيد با اين حكم غيرانسانى اسلام راهپيمائى كنيد، مسلمان ها بنشينند تماشا كنند سب به رسول الله بشود، سب به قرآن هم بشود، اين سب به قرآن است .

آنكه اينها به او فخر مى كنيد چه كرد؟!

مسلمان ها بنشينند تماشا كنند يك گروهى كه از اولش باطل بودند، من از آن ريشه هايش مى دانم ، يك گروهى كه با اسلام و روحانيت اسلام سر سخت مخالف بودند، از اولش هم مخالف بودند، اولش هم وقتى كه مرحوم آيت الله كاشانى ديد كه اينها خلاف دارند مى كنند و صحبت كرد، اينها كارى كردند كه يك سگى را نزديك مجلس عينك به آن زدند اسمش را آيت الله گذاشته بودند. اين در زمان آن بود كه اينها فخر مى كنند به وجود او، او هم مسلم نبود. من در آن روز در منزل يكى از علماى تهران بودم كه اين خبر را شنيدم كه يك سگى را عينك زدند و به اسم آيت الله توى خيابان ها مى گردانند، من به آن آقا عرض كردم كه اين ديگر مخالفت با شخص نيست ، اين سيلى خواهد خورد و طولى نكشيد كه اين سيلى را خورد و اگر مانده بود سيلى را بر اسلام مى زد. (197) اينها تفاله هاى آن جمعيت هستند كه حالا قصاص را، حكم ضرورى اسلام را غيرانسانى مى خوانند.

ما تكليفمان با آنها خوب ، تا يك حدودى معلوم است ، هر وقت هم مصلحت پيدا بشود، روشنش مى كنيم .

آيا نهى از منكر شما فقط تضعيف علماء و نهادهاى انقلاب است ؟!

شما ريشه هايتان ، از ريشه ها خراب بوديد، ولى حالا من نظرم به اين جمعيتى است كه اينها را تاييد مى كنند. يك قدر اصلاح كنيد خودتان را آقا، چرا براى دنيا اينقدر دست و پا مى زنيد؟ انسان اينقدر براى دنيا دست و پا بزند كه يك جمعيتى كه قرآن را سب مى كنند و يك جمعيتى كه كمونيست ها را دعوت مى كنند براى ضديت با اسلام ، شما تاءييدشان مى كنيد. شما ناهى از منكر، مفسر قرآن ، خوب ، بيائيد در مقابل اينها بايستيد، در مقابل اينها بگوئيد اين امرى كه گفتند اينها، كفر است . اينكه كسى بگويد حكم خدا غيرانسانى است ، اسلام غيرانسانى است ، اين كافر است .

خوب ، شما بيائيد اين را بگوئيد، فقط نهى از منكرتان اين است كه بعضى از علماى اسلام را شما هى تضعيف كنيد، بعضى از نهادهاى اسلامى را تضعيف كنيد، اين نهى از منكر همه اش خلاصه شده است در همين . هر چه اعلاميه مى دهند آقايان و هر چه صحبت مى كنند و هر جا مى روند صحبت مى كنند، هم و غمشان اين است كه اين جمهورى اسلامى به درد نمى خورد، ما حتما بايد يا در آغوش آمريكا باشيم تا بتوانيم زندگى كنيم ، يا در آغوش شوروى و چون شوروى الحاد دارد و آمريكا موحد است و خيلى صحيح است و خوب است و كمتر از او بد است ! ما خوب است كه همراه اينها باشيم . اين چه فكرى است كه شماها داريد؟ چرا بايد اينطور باشيد؟ من بسيار متاءسفم ، من بسيار متاءسفم ، اينكه مرا به درد دل وارد مى كند مقابله با اين جمعيت است ، مقابله با آنى است كه حضرت امير را نگذاشتند كارهايش را انجام بدهد. اگر اينها واقعا اعتقاد به اسلام دارند و لازم مى دانند كه نهى از منكر كنند، كدام منكرى بالاتر از اين است كه كسى بگويد حكم قرآن غيرانسانى است و مردم را دعوت كند براى اين . اينها دعوت مى كنند به راهپيمائى بر ضد كى و به طرف كى ، طرفدارى از كى ؟ طرفدارى از آن كه مى گويد كه حكم قصاص يك حكم غيرانسانى است ، طرفدارى از اين ، بايد يك مسلمان طرفدارى از اين مساءله بكند؟

اينها عقلشان باندازه علمشان نيست

من الان هم نمى خواهم با اين دسته اى كه مسلمان هستند، لكن ديد سياسى شان ناقص است مع الاءسف دانشمند هم هستند. يكى از علماء، در يك جائى هست كه سؤ ال كرده بود از يك كسى كه شما اين عالم و آن عالم اينها را چطور مى بينيد، او گفته بود كه اين عالم عقلش كمتر از علمش است ، يا گفته بود علمش بيشتر از عقلش است و آن عالم عقلش كمتر از علمش ‍ است ، علمش زياد است ، عقلش كم است .

در بعضى از اين اشخاص هم من بايد بگويم كه اينها علم دارند، لكن عقلشان به اندازه علم نيست . اينها علمشان هم معلوم است كه به روز خودشان چه آوردند و چه كردند. شما آقايانى كه نهى از منكر را واجب مى دانيد و واجب هم هست ، جزء ضروريات اسلام است ، نبايد اين دوستان خودتان را نهى كنيد كه به ضد قرآن حكم نكنند، دعوت نكنند به ضد قرآن ؟ آيا مراجع اسلام ، علماى بلاد اسلام بايد گوش كنند اين مطلب را و هيچ صحبتى نكنند؟ ساكت باشند در مقابل سب قرآن كريم ؟ ساكت باشند در مقابل كسى كه حكم ضرورى اسلامى ، منصوص در كتاب خداى تبارك و تعالى است ، آن را غير اسلامى بخواند؟ در مقابل لايحه قصاص ‍ دعوت به شورش مى كنند. آقايان دعوت مى كنند مردم را به قيام ، قيام بر ضد كى ؟ قيام بر ضد جمهورى اسلامى ؟ اين مردمى كه با خون خودشان جمهورى اسلامى را مستقر كردند، حالا بيايند توى خيابان ها بگردند و بيفتند به اينكه بيائيد ما اين احكام غيرانسانى را كنار بگذاريم ! اين جمهورى اسلامى به درد نمى خورد! همه اين نهادها همه دروغ و غلط است همه اش ! بيائيد بگوئيد خوب ، نقص دارد، بگوئيد قوه قضائيه نتوانسته است عمل كند، خوب همراهى كنيد تا بشود، بگوئيد دولت نمى تواند كه اقتصاد اين ملت را يك روزه درست كند، شما بيائيد درست كنيد، حرف نباشد، شعار نباشد، من هم اينجا مى توانم بنشينم و بگويم كه ما در يك روز مى توانيم دنيا را به هم بزنيم ، نگوئيد كه تو نمى توانى ، تو هم نمى توانى ، مگر امكان دارد كه يك همچو مملكت خرابى كه براى ما گذاشتند و شما هم هر روز خرابترش كرديد و داريد مى كنيد، هر روز دعوت به خلاف داريد مى كنيد، آرامش را از اين مملكت برديد، مگر امكان دارد كه ديگر آقاى رجائى بتواند اقتصاد اين مملكت را به زودى درست كند؟

اگر شماها بوديد، تا حالا خرابش كرده بوديد، اين بيچاره ها دارند آنجا درستش مى كنند، اگر شماها بگذاريد، اگر شماها بگذاريد، اينها كوشش ‍ دارند مى كنند براى اينكه درست كنند مساءله را، لكن مساءله اقتصاد يك چيزى نيست كه بله ، خوب است كشاورز - اقتصاد آقايان اين است - كشاورزان مشغول بشوند و كارخانه داران مشغول كار بشوند و كارگران مشغول كار بشوند و بيكاران به كار وا گذاشته بشوند و خوب ، اينها همه خوب است ، شما مى توانيد اين كار را زودى بكنيد؟

شما مى توانيد يكدفعه بيائيد و همه ايران را كشاورزيش را درست كنيد و همه اين بيكارها كه در انگلستانش بيشتر است و در آمريكايش بيشتر است و آنهائى كه قبله گاه شما هستند نتوانسته اند حلش بكنند، شما مى توانيد حلش بكنيد؟ اين گوى و اين ميدان بفرمائيد، بفرمائيد. لكن قضيه اين نيست ، مساءله اين نيست ، مساءله اين است كه نمى خواهند اين چيزها باشد. يك دولتى كه اسلامى باشد و در وزارتخانه اش وقتى مى خواهد بنشينند با هم صحبت كنند اول قرآن مى خوانند. آخر اين هم رسم شد كه يك مملكتى قرآن بخواند! اين مرتجعين ، اين مرتجعين در وزارتخانه قرآن مى خوانند. شما با اين چيزها بديد. نمى گويم اين دسته متدينش ‍ را، من آن دسته متدين را حالا هم عقيده بهشان دارم ، در عين حالى كه آنها هم ضربه دارند مى زنند، لكن من آنها را عليحده مى كنم و از خدا مى خواهم كه اينها جدا بشوند، از آن جمعيت ها جدا بشوند و وارد بشوند با ساير مردم ، شنا نكنند به مقابل سيل ، برخلاف سيل ، سيل خروشان ، شنا نكنند. شما يك اشتباه بزرگى داريد و آن اين است كه خيال مى كنيد كه حالا در زمان محمد رضا اگر يك دو تا اعلاميه به ضدش داديد، مردم به شما علاقه پيدا كردند، حالا هم اگر چنانچه يك اعلاميه به ضد مثلا دولت بدهيد يا ملت بدهيد يا چيز بدهيد، مردم علاقه پيدا مى كنند. شما مقايسه اين دوتاتان غلط بوده است . من كه مى گويم ديد سياسى نداريد، براى اين است كه شما حالا براى اينكه خودتان را روى كار بياوريد (من مى دانم كه قضيه خدائى تو كار نيست ، نه من و نه تو، خدايى تو كار نيست ، هر چه هست شيطان است ) خوب ، شما بياييد حسابتان را از اينهائى كه اعلاميه مقابله با اسلام در اطلاعيه شان كردند و كمونيست ها را دعوت و آن كمونيست ها كه شما دشمن سر سخت شان هستيد و آمريكا هم دشمن سرسختش است شما حسابتان را بياييد جدا كنيد و همين امروز، دير نشده است ، همين امروز در راديوى ايران اعلام كنيد به اينكه اين اعلاميه اى كه جبهه ملى داده است و نوشته است كه ، مردم را دعوت كرده است كه ، در يكى اش دعوت كرده است به اينكه لايحه قصاص و لوايح ديگر و در يكى ديگرش گفته لايحه هاى غيرانسانى ، كه همين است مقصودش اينها قرينه اند. شما بياييد الان ، شماها كه اسلام را قبول داريد و مى دانم قبول داريد، شما نهى از منكر را واجب مى دانيد و مى دانم كه واجب مى دانيد، اگر اين شيطان باطنى بگذارد شما را كه عقلشان عمل بكند، شما بياييد همين قضيه را محكوم كنيد، راديوى بعدازظهر را ما باز كنيم ، گوش كنيم ببينيم كه نهضت آزادى اعلام كرده است كه اين اطلاعيه جبهه ملى كفرآميز است ، قرآن را سب كرده است ، هى نرويد دنبال اينكه رجائى علم ندارد، اين عقلش بيشتر از علمش ‍ است و بعضى از شما علمتان بيشتر از عقلتان است .

من چندين بار به اين آقا گفتم كه :

و من نتوانستم و مى خواستم و واقعا مى خواستم و متاءثرم از اينكه با دست خودشان اينها گور خودشان را كندند، من نمى خواستم اينطور بشود. من حالا هم توبه را قبول مى كنم ، اسلام قبول مى كند، - من - حالا هم بروند توى راديو، بروند توى تلويزيون ، توبه كنند بگويند ما تا حالا خطا كرديم ، اشتباه كرديم مردم را دعوت كرديم به شورش ، غلط بوده ، خلاف اسلام بوده ، خلاف قوانين كشورى بوده تاييد كرديم ، ائتلاف كرديم با گروه منافق . من چندين بار به اين آقا گفتم آقا اين جمعيت تو را به باد مى دهند و اين افرادى كه دور تو جمع شده اند، بعضى از اينها يك گرگ هايى هستند كه تو را به باد فنا مى دهند. گوش نكرد، حالا هم دير نشده ، آقايانى كه متدينند اعلام كنند به اينكه اين دعوت به راهپيمائى ، دعوت بر ضد اسلام است ، چنانچه صريحش اين است و آن آقا هم بروند عذر خواهى كنند از ملت ، بگويند ملتى كه به من راءى داد من مطابق راءى آنها عمل نكردم ، از حالا به بعد مى كنم ، اما اينطور نباشد، كه لفظا، مكرر بهشان مى گويم لفظا مى كند، لكن من نه اين مجلس را قبول دارم ، نه آن قوه قضائيه را قبول دارم و نه آن شوراى نگهبان را قبول دارم و نه آن هياءت سه نفرى را كه خودم هم يكى اش را تعيين كردم قبول دارم و هر چه هست بايد من بكنم اين نباشد در كار سايرين مانعى ندارد، اما ما چه بكنيم ؟ من كه مى گويم كه ما بايد از دست اين دوستان يك فكرى بكنيم ، براى اين دوستان يك فكرى بكنيم كه من نمى خواهيم اينها به آنطورى كه خودشان را رساندند برسانند. من نمى خواستم كه وضع اينطور بشود، من نمى خواستم كه اين مردم و اين ملت كه سال اول جمهورى اسلامى شان هست ، اينطور مشوش بشود خاطرشان از امثال شماها، من نمى خواستم كه شما ائتلاف بكنيد با منافقينى كه بر ضد اسلامند و شناخت شان منتشر است ، ولى چه بكنم ، خوب شما گوش نكرديد به نصيحت ، الان هم من نصيحت مى كنم كه آقا شماها دست برداريد از اين سنگ اندازى جلوى چرخ اسلام ، دست برداريد از اين تضعيف مجلس و تضعيف روحانيت و تضعيف ملت و تضعيف روحيه ملت و تضعيف روحيه ارتش ، دست برداريد از اين امور و بياييد در ميدان با برادران ديگرتان بنشينيد، شما رئيس جمهور قانونى باشيد روى قوانين عمل كنيد، شما وكلايى هستيد در مجلس ، محترميد، متدينيد، جدا كنيد حساب را از مرتدها، اينها مرتدند، جبهه ملى از امروز محكوم به ارتداد است . (198)

من بسيار متاءسف هستم از اين وقايع (199)

الخير فى ماوقع !! اين نقشه اى كه مدت هاست در كار است و نقاشان بيخبر از خدا دنبال شكل دادن آن بودند و من مطالعه مى كردم در حال آنها و در وضع آنها و بالاخره با ناشيگرى خودشان را لو دادند و باطنشان را ظاهر كردند و ملت فهميد كه اينها چكاره اند و با يك صورت اسلامى و حق به جانب در اين مملكت آمدند و نقشه شوم قدرت هاى بزرگ را يعنى آمريكا را مى خواستند در اين كشور پياده كنند. اينها ملت را نشناخته بودند، اينها ملت اسلامى را نمى شناختند، اينها با همه هوش شان و با همه علمشان ، اين علم را نداشتند كه ملت اسلام يعنى چه و قدرت اسلام يعنى چه . اينها خواستند راه را براى آمريكا باز كنند و آمريكائيان . همه در دور پرچم شان جمع شدند و نصيحت من را گوش نكردند و مصلحتى كه من براى آنها مى انديشيدم و براى كشور خودمان ، اينها از آن غفلت كردند و آنچه كه من مى خواستم نشود شد و من نمى خواستم كه مثل زمان رضا خان كه وقتى او را بيرونش كردند آن رفيق صديق آنها اول كلمه اى كه در مجلس گفت ، گفت : الخير فى ماوقع . من نمى خواستم كه در كشور بپا خاسته اسلامى ما يك همچو اشخاصى باشند و بيايند و گوش به حرف ما ندهند و مصلحت هائى كه ما براى آنها پيش پاى آنها گذاشتيم گوش فرا ندهند و كار را به جائى بكشند كه آنهائى كه ديروز براى آنها پشتوانه بودند امروز دشمن آنها باشند. اينها نشناختند اسلام را و نشناختند اين ملت اسلام را، اينها خيال مى كردند كه همانطورى كه در غرب يا در شرق گروه سياسى ، بازى هاى سياسى مى كنند و مردم را با بازى هاى سياسى گول مى زنند و بسيج مى كنند مى توانند در ايران هم با آن بازى هاى سياسى مردم را متفرق كنند و جدا كنند و در مقابل اسلام و جمهورى اسلامى بسيج كنند و مردم را وادار كنند كه اين مجلس را خودشان منحل كنند و اين دولت را خودشان بر كنار بگذارند و اين قوه قضائيه را خودشان منحل كنند و جمهورى اسلامى را خودشان به دست خودشان به باد فنا بدهند و راه را باز كنند از ابرقدرت هائى كه طعمه هاى خودشان را از دست داده اند تا اين مملكت باز طعمه آمريكا و دنبال او شوروى شود. اينها نشناخته بودند اسلام را خيال مى كردند اسلام هم مثل مسلك هاى ديگر فقط يك مسلك سياسى است كه بشود اينها با آن بازى هاى شيطانى سياسى ، اين مردم را از راه خودشان كه بيست سال است در راه او خون داده اند، بيست سال است جوانان خودشان را فدا كرده اند، اينها را از آن راه حق به سوى راه باطل و از نور به ظلمات بكشند و راه را براى دوستان خودشان باز كنند.

اگر من احساس خطر بكنم ...

من بسيار متاءسفم از اينكه كوشش كردم كه در اين دوره اول جمهورى اسلامى اينطور مسائل پيش نيايد و اينطور عزل و نصب ها نشود. لكن با كمال كوششى كه كردم اينها نتوانستند بفهمند. من با زبان هاى مختلف آنها را دعوت كردم به اينكه رها كنند اين راهى را كه در پيش دارند و با ملت ايران اينطور نكنند و من مى خواستم كه تمام اين كسانى كه در كار دولتمردى هستند تا آخر انقلاب و پيروزى انقلاب همه در محل خودشان باقى باشند و اين جمهورى اسلامى را همه با هم به آخر برسانند و به پيروزى مطلق ، لكن دست هائى در كار بود و گرگ هائى در بين اينها كه نگذاشتند اين مطلبى را كه ما مى خواستيم ، نشود احساس شد كه اينها يك نقشه شيطانى اتحاد با منافقينى كه ديروز، پريروز ريختند در خيابان ها و جوان هاى ما را سر بريدند و مال و اموال مردم را آتش زدند و خيابان ها را به فساد كشاندند، با اينها دست در دست هم داده بودند و با گروه هاى منحرف ديگر دست در دست هم داده بودند براى اينكه اين كشور را به تباهى بكشند و وقتى كه احساس ‍ يك همچو خطرى شد من قبلا هم گفته بودم كه اگر من احساس خطر بكنم آن چيزى را كه به شما داده ام پس مى گيرم ، همين است كسانى كه ادعاى اسلام مى كنند، همين است رفتار آنهائى كه ادعاى منافع مردم را مى كنند، مى گويند ما طرفدار خلق هستيم . من نمى دانم اين خلقى كه اينها طرفدار آنها هستند در كجاى دنيا زندگى مى كنند، اين خلق در ايران است يا در آمريكاست يا در شوروى ؟ اينها طرفدار خلق هستند اما خلق ايران ؟ در مقابل اين خلق ميليونى ايران مى ايستد و به جنگ مسلحانه بر مى خيزد؟ من مع الاسف چون مى بينم در بين اينها بسياريشان گول خوردند. جوانان پاكدلى بودند كه اين گرگ ها آنها را منحرف كردند و من اميد اين را دارم كه اين جوان ها برگردند، اينها به دامن ملت برگردند، به دامن اسلام برگردند، از اين جهت من موعظه مى كنم آنها را، موعظه مى كنم پدر و مادر اينهائى كه گول خورده اند، كه جوانان خودشان را نگذارند براى ايده هاى چند نفر خائن كه مى خواهند در اين كشور حكومت كنند و پشتيبان آنها هم آمريكاست يا شوروى ، نگذاريد جوانان شما تباه شوند. اينها مقايسه مى كردند اين زمان را با زمان شاه مخلوع . اينها گمان مى كردند كه ارتش ‍ امروز ما هم ارتش زمان شاهنشاهى است . اينها گمان مى كردند كه ملت ما هم ملتى است كه ديگر مى شود گولشان زد. با تمام قوا براى گول زدن ملت قيام كردند.

كرارا گفتم كه بيا برو از منافقين تبرى كن !

مع الاسف گروه هاى مختلفى كه بعضى شان هم متدين هستند و نماز خوان هستند، آنها هم در ميدان وارد بودند و هستند. كرارا من گفتم كه بيا، برو از اين گروهك هاى فاسد، از اين منافقين تبرى كن ، حيثيت خودت را از دست نده . بيا، برو در ملاء عام و اينها را از خود بران ، و اينكه نتوانست بفهمد اسلام يعنى چه و كشور اسلامى يعنى چه و ملت اسلام يعنى چه و ارتش ‍ اسلام يعنى چه و ساير قواى مسلح اسلام يعنى چه ، اين خودش را به تباهى كشاند. من امروز هم علاقه اين دارم كه اين گروهك هائى كه مسلمان هستند. اين جمعيتى كه نماز خوان هستند، اين جمعيتى كه با خدا باز قطع مراوده نكردند، اين آقايانى كه باز رابطه شان را با اسلام قطع نكرده اند اينها بيايند و بهوش بيايند و حساب خودشان را از آنهائى كه قيام به ضد اسلام كردند جدا كنند و در ملاء عام و در راديو و تلويزيون بروند و اين گروه هائى كه چند روز پيش آنقدر جنايت كردند محكوم كنند. و آن اشخاصى كه با پشتيبانى اين گروه ها و با اساسى كه مى خواست درست كند و مى خواستند درست كنند كه ملت ايران را تكه تكه كنند و شهرهاى ايران را يكى بعد از ديگرى به تباهى بكشند، اينها بروند و از آنها تبرى كنند و حساب خودشان را از توطئه گران فاسد و از كسانى كه به اسلام عقيده ندارند و آن غائله پريروز را ايجاد كردند، بروند و اينها از اينها تبرى كنند و از آنهائى كه اسلام را براى امروز صحيح نمى دانند و احكام اسلام را مال هزار و چهار صد سال پيش ‍ مى دانند، اينها از آنها تبرى كنند. من صلاح شما را مى دانم ، نگذاريد خداى نخواسته آن چيزى كه به سر ديگران آمد به سر شما بيايد.

من علاقه دارم به اينكه همه شما دور پرچم اسلام با هم بايستيد در مقابل آمريكا، در مقابل شوروى ، نه در مقابل خودتان . جبهه گيرى نكنيد در مقابل هم ، با هم دست به هم بدهيد تا اين كشور را نجات بدهيد. اين اختلافاتى كه شما مى خواهيد درست كنيد و در سخنرانى هايتان درست مى شود و در نوشته هايتان ايجاد مى شود، اينها به صلاح اسلام ، به صلاح كشور، به صلاح ملت نيست . شما مى خواهيد به كجا بكشانيد اين كشور را؟ كوشش ‍ شما متدينين در اين است كه اين كشور كجا برود؟ در آغوش آمريكا برود؟ در آغوش شوروى برود؟ شما نمى دانيد كه اگر ايجاد اختلاف فرض محال بتوانيد بين گروه هاى اسلامى بكنيد اين به جز اينكه آمريكا بيايد و اين كشور را به دست بگيرد يا شوروى اين كار را بكند نتيجه ديگرى ندارد؟ شما غفلت از اين داريد؟ شما دانشمندان هستيد، از اين معنا غافليد؟ شما همه اين ملت را به آمريكا مى خواهيد بفروشيد؟

سران اينها شياطينى هستند كه مى خواهند همه را به باد فنا بدهند.

من باز با كمال علاقه اى كه به اين دارم كه همه با هم متحد باشيد نصيحت مى كنم به شما كه شما از اين تجربه ، نصيحت و عبرت بگيريد. توجه بكنيد اين مجلس يك مجلسى است كه در مقابل اين امور انحرافى ايستاده است . اين مجلس در دست هيچ حزبى نيست ، در دست هيچ گروهى نيست ، اكثريت اين مجلس اشخاص مستقلى هستند كه خودشان فكر مى كنند و خودشان عمل مى كنند. آنها انحرافات را در نظر مى گيرند و رضاى خدا در نظر مى گيرند و با رضاى خدا مى خواهند راه را به آخر برسانند و شما كه انحلال يك همچو مجلسى را مى خواهيد مى دانيد چه مى كنيد؟ غافل هستيد شما آدم هاى تحصيلكرده متدين ، شما را غافل كردند شياطين يا خداى نخواسته با توجه يك همچون كارهائى انجام مى دهيد؟ شما متنبه بشويد، اين حوادثى كه در دنيا واقع مى شود اين حوادث براى تنبه ما لازم است واقع بشود و كافى است متنبه بشويد و برخلاف اين سيل خروشان و ملت اسلامى شنا نكنيد. من خير شما را مى خواهم ، من خير همه شان را مى خواستم ، من خير اين گروهك ها را هم مى خواهم . اگر اين گروهك ها دست بردارند و در مقابل اسلام و كشور اسلامى قيام نكنند و آنهائى كه قيام نكردند توبه كنند برگردند به دامن اسلام و اين جوان هائى كه به دام اينها افتادند تنبه پيدا كنند و برگردند به دامن اسلام ، بيخود جان خودشان را فداى شيطان نكنند، جان برادرانشان را فداى هواهاى شيطانى نكنند.

سران اينها شياطينى هستند كه اين شيطان مى خواهند جوان هاى ما را، كودك هاى ما را، دخترهاى بيچاره ما را، پسرهاى بيچاره ما را مى خواهند در مقابل ملت نگه دارند و قيام كنند در مقابل ملت و همه را به باد فنا بدهند. اينها يك گروه هاى كوچكى هستند كه اگر چنانچه اين مصلحت كه عبارت از اين است كه جوان هاى گول خورده ما برگردند به آغوش اسلام ، ملت ، اگر نبود اين ، خوب ، تكليف آنها زود معلوم مى شد و ملت هم از من فرياد مى زنند و مى خواهند كه من تكليف آنها را معين كنم ، لكن من مصلحت همه مسلمين را و غير مسلمين را هم مى خواهم كه اينها را نخورند از دام اينها فرار كنند و به آغوش اسلام برگردند كه اينها براى ملت نمى خواهند كار بكنند، دليل اين است كه اينها در هر جا قيام به ضد ملت دارند مى كنند. اين هياهوى چند روز پيش از اين ، دو روز پيش از اين و آن شرارت ها براى جلوگيرى از آمريكا بود؟!

اين مردمى كه شهيد شدند، اينها آمريكائى بودند؟! اين خرمن هائى كه شما آتش ميزنيد خرمن هاى آمريكاست ؟ اين كارخانه هائى كه شما به تعطيلى مى كشيد كارخانه هاى آمريكائى است ؟! اين كشاورزان را كه دعوت به كم كارى و بيكارى يا اينكه اگر حاصل عمرشان را جمع كنند و شما با يك كبريت آتش مى زنيد، اينها مردم آمريكا هستند؟ شما طرفدار خلق هستيد؟! طرفدار خلق ايران هستيد؟! طرفدار ملت خودتان هستيد؟! شما آقايانى كه از اينها تاءييد مى كنيد، طرفدارى از اسلام مى كنيد؟! كارهاى حكومت اسلامى ما را اسلامى نمى دانيد و كارهاى اين گروهك ها را كه در ميدان ها و در خيابان ها به سلاح به جنگ مردم برخاسته اند اسلامى مى دانيد شما؟! نبايد يك دفعه هم تفكر كنيد؟! تفكر ساعة من عبادة سبعين سنة اگر شما هفتاد سال هم عبادت كرديد، بنشينيد يك ساعت هم تفكر كنيد، فكر كنيد كه داريد چه مى كنيد، فكر كنيد كه براى خودتان داريد چه غائله اى بپا مى كنيد. آن صحبت هائى كه شما فرستاديد و در مجلس كردند. اين براى خدا بود؟! اين تهمت ها براى خدا بود؟! اين كارهائى كه شما مى كنيد و مع الاسف شمائى كه طبقه مسلم و اسلامى هستيد، اين كارها براى كشور شماست ؟! براى اسلام است ؟! دين شما را وادار كرده است كه برخلاف يك دولتى كه اينهمه گرفتارى دارد شما عمل بكنيد و چوب لاى چرخ يك دولتى كه دارد براى اين ملت شب و روز زحمت مى كشد بگذاريد؟! اين براى اسلام يا براى ملت اسلامى است ؟! به نفع كشور است ؟!