پنجاه سال عبادت كرديد يك روز هم يكى
از وصيت نامه ها را بخوانيد
بايد من متاسف باشم از اين مسائلى كه گرفتارش هستيم ، من نمى
خواهم كه شماها هم به سرنوشت ديگران مبتلا بشويد، من نمى
خواستم كه آنها هم اين سرنوشت را داشته باشند. من در حالات همه
تان مطالعه كردم و مى كنم و نمى خواهم كه منتهى بشود آن راءيى
كه من دارم ، به اينكه شما خداى نخواسته ديگر در فكر اسلام
نيستيد و همه فكر خود هستيد. مگر من و شما چند سال ديگر هستيم
؟ مگر شماها چقدر مى خواهيد عمر بكنيد؟ مگر شما هر مقامى هم
پيدا بكنيد از مقام رضا خان و محمد رضا خان بيشتر مى شود؟ عبرت
بگيريد، عبرت بگيريد از اين حوادث تاريخ .
تاريخ معلم انسان است . تعليم بگيريد از اين
حوادثى كه در دنيا واقع مى شود. شماها چند سال ديگر نيستيد در
اين عالم ، چمران هم نيست . چمران با عزت و عظمت و با تعهد به
اسلام جان خودش را فدا كرد و در اين دنيا شرف را بيمه كرد و در
آن دنيا هم رحمت خدا را بيمه كرد، ما و شما هم خواهيم رفت .
مثل چمران بميريد، مثل اين سربازهائى كه در مرزها كشته مى شوند
بميريد. اين وصيت نامه هائى كه اين عزيزان مى نويسند، مطالعه
كنيد. پنجاه سال عبادت كرديد و خدا قبول كند، يك روز هم يكى از
اين وصيت نامه ها را بگيريد و مطالعه كنيد و تفكر كنيد. و اين
جوان هاى ما كه عليل شدند،
الآن هم وقتى مى آيند از من مى خواهند كه دعا
كنم كه اينها شهيد بشوند، پايش را از دست داده ، عصا زير بغلش
هست لكن گريه مى كند و مى خواهد كه دعا كنيم كه شهيد بشود. از
اينها يك قدرى تعليم و تعلم پيدا كنيد. چرا من به شما عرض كردم
كه يك مطلبى كه برخلاف ضرورت اسلام است و برخلاف نص قرآن است و
از يك گروهى صادر شده است با اسم و رسم ، چرا شما، من دعوت
كردم كه از اينها حسابتان را جدا كنيد، نكرديد؟ آن آقا كه من
كرارا به او گفتم كه حسابت را از اين منافقين جدا كن و اعلام
كن ، اعلام كن به اينكه شماها از اسلام نيستيد و شماها به من
ارتباط نداريد، نپذيرفت و ديد آنچه ديد و من اميدوارم كه توبه
كند تا خداى تبارك و تعالى او را بيامرزد و در آن عالم رو سياه
نباشد. شما الآن وقت داريد، وقت توبه باقى است ،
وقت جدائى از گروه هائى كه به ضد اسلام قيام
كرده اند باقى است ، يك قدم روى هواى نفس بگذاريد، يك قدم روى
خواست هاى شيطانى خود بگذاريد و اعلام كنيد به اينكه اين كسانى
كه اعلاميه جبهه ملى را داده اند و بر ضد اسلام اعلاميه دادند
و ارتباط براى آنها، هر كدام ثابت بشود كه به اطلاع آنها بوده
است اين مطلب ، مرتد شدند، شما از آنها تبرى كنيد، شما از
اينهائى كه ديروز پريروز ريختند در خيابان ها و آنهمه جنايت
كردند و اعلام كردند كه ما برخلاف جمهورى اسلامى مسلحانه جنگ
مى كنيم ، شما از اينها تبرى كنيد. من صلاح شما را مى خواهم ،
من علاقه دارم به بسيارى از شما و شما توجه نداريد.
اگر آن روز نصيحت ما گوش كرده بودى
من بايد بگويم كه شماها با اينكه در سياست بزرگ شديد شم سياسى
نداريد، چنانچه آقاى بنى صدر هم شم سياسى نداشت . من الآن هم
نصيحت مى كنم آقاى بنى صدر را به اينكه نبادا در دام گرگ هائى
كه در خارج كشور نشستند و كمين كردند بيفتيد و اين آبروئى كه
از دست داديد بدتر بشود. من علاقه دارم كه تو بيشتر از اين
خودت را تباه نكنى ، من علاقه دارم كه همه اشخاصى كه در اين
مملكت زندگى مى كنند يك زندگى انسانى - الهى باشد. نبادا يك
وقت در دام اشخاصى بيفتى كه اين ملت آنها را سر تا پا شناخته
است و آنها از تو پشتيبانى كنند و تو هم در دام آنها بيفتى كه
هم دنيا به باد رفته است تا آخر و هم آخرت . اگر نصيحت هاى من
را گوش كرده بودى اين مسائل پيش نمى آمد، لكن نگذاشتند. آنهائى
كه به تو اظهار علاقه مى كردند، آنها به اسلام علاقه نداشتند و
تو را كشاندند به جائى كه تباه كردند. بيش از اين خودت را تباه
نكن ، به دام اين اشخاصى كه مثل اژدها دهان باز كرده اند تا
همه حيثيت تو را به باد فنا بدهند و ببلعند نيفت . اگر چنانچه
توبه كنى و برگردى و علاقه خودت را از اين گروه هاى مفسد،
فاسد، جنايتكار سلب كنى و در يك كنارى بنشينى مشغول تصنيف و
تاليف بشوى صلاح تو است . اگر شما آن نصيحتى را كه آن روز من
با حال مريض در بيمارستان به شما كردم گوش كرده بوديد امروز
اينطور نبود و من نمى خواستم باشد. آن روز من يكى از حرف ها كه
اساس همه گرفتارى هاى بشر است تنبه دادم كه
حب الدنيا راءس كل خطبئة تمام
خطاهائى كه ماها صادر مى شود روى اين حب نفس و جاه و منال است
. اگر اين كلمه را گوش كرده بوديد و هواهاى نفسانى را زير پا
گذاشته بوديد اينطور نمى شد كه همه گروه ها، همه دوستان شما از
منفصل بشوند الآن اين گروه هائى كه مى خواهند شما را آلت دست
قرار بدهند و به مقاصد خودشان برسند. دوست هاى درجه اول شما
پشت به شما كردند، گروه هائى كه با شما بودند و براى شما شعار
مى دادند پشت به شما كردند و اين دليل بر اين بود كه شما قدرت
سياسى نداريد.
(200)
جريان آمريكائى در مقابل اسلام
از همان وقت كه به جمهورى اسلامى مردم مى خواستند راءى بدهند،
مورد تحريم واقع شدند. يك دسته اى ، يك گروهى تحريم كردند و
وقتى كه مجلس خبرگان تاءسيس شد در تاءسيس اش مخالفت ها شد و
بعد از آنكه ديدند تاءسيس شد و اشخاصى كه در مجلس خبرگان هستند
فقها هستند يا دانشمندانى كه در خط اسلام هستند، شروع به
مخالفت شد و طرح انحلالش پيش يك عده اى ريخته شد و خداوند حفظ
كرد. من باب اتفاق نبود كه وقتى مجلس شورا مى خواست تاءسيس
بشود باز - مخالفت - مخالفت ها شد و وقتى هم تاءسيس شد باز در
خود مجلس افرادى در آن موادى كه براى حفظ اسلام و حفظ استقلال
كشور مفيد بود، مورد اشكال واقع شد.
اين يك مساءله اى بود و يك جريانى . اين جريان هست همراه با
اين انقلاب ، همزاد با اين انقلاب و همراه با اين انقلاب و
الان هم هست و بعدها هم خواهد بود. بى جهت نيست كه يك كسى در
مجلس شورا انگشت مى گذارد روى يك ماده اى كه آن ماده بر حسب
خواست اسلام ادامه دهنده اسلام و ادامه دهنده راه اسلام است ،
آن ماده مورد مواخذه قرار مى گيرد و مخالفت و من باب اتفاق
نيست كه بعد از آنكه آن مساله هم گذشت ، دولت وقتى كه يك دولت
اسلامى است و متعهدى است مورد اشكال و مورد هتك قرار مى گيرد و
مجلس اسلامى و اكثر افراد آن متدين ، متعهد هستند، مجلس را
مورد مواخذه قرار مى دهند و گفتند و مى گويند كه اينها اشخاصى
هستند كه نمى توانند كارى انجام بدهند. قضيه توانائى دولت نيست
، توانائى مجلس نيست ، قضيه اين است كه اين مجلس اسلامى
نبايد باشد، اين دولت اسلامى نبايد باشد.
قضيه آقاى بهشتى نبود، شما ديديد كه در طول اين يك سال ، دو
سال با چه افرادى مخالفت شد. قضيه شخص افراد نبود، قضيه همان
جريان بود كه با اصل اساس مخالفت باشد. قضيه دفترهاى هماهنگى
(201) در سراسر كشور يك قضيه من باب اتفاق و
عادى نبود، قضيه مخالفت با دولت اسلامى و هر روز در هر گرفتارى
و در هر نوشته اى حمله به دولت ، به اينكه اين دولت كارى از او
بر نمى آيد. قضيه اين نيست ، قضيه اين نيست كه مجلس يك مجلس
غير كارآئى است و از اشخاص غيرمطلع تشكيل پيدا كرده . مسائل
اين نيست ، مساله اين نيست كه قوه قضائيه به دست انحصارطلبان
افتاده است - اينها مسائل - مسائل اصلى آنها اين نيست . مسائل
آمريكاست و اسلام . جريان ، جريان آمريكائى در مقابل اسلام .
از همان اول ، از همان وقتى كه احساس اين شد كه شاه بايد برود،
از همان وقت بختيار مى آيد و بختيار از يك گروه ملى گرا. من
باب احتياط هم آنها مى گويند كه ديگر او را از حزب ما و از
جبهه نيست .
اين احتياطى بود كه كردند كه اگر او كنار رفت ، باز جبهه اى در
كار باشد. از همان وقت كه ديگر اساس سلطنت سست شد، اين جريان
شروع شد، همان وقت هم مى خواستند كه شاه را نگه دارند، به اسم
اينكه او - حكومت كند - سلطنت كند نه حكومت ، با اين اسم مى
خواستند حفظش كنند و از همان وقت هم مى خواستند كه بختيار را
بياورند و با ما آشتى بدهند. ما كاءنه نزاعمان با بختيار بود
از اين جريان ، از اول يك جريانى منسجم شده و برنامه ريزى شده
در كار بود و ما درست توجه به آن نداشتيم ، كم كم هى مطالب
معلوم شد، كم كم خودشان را لو دادند و رسيد به اينجا كه من هر
چه جديت كردم كه نرسد به اينجا، رسيد. نه از باب اينكه اينها
اعتمادى داشتم ، از جهات ديگرى كه به خود آقايان گفتم .
حالا رسيده جريان به اينجا كه از حفظ شاه و
بعدش بختيار و بعدش شوراى سلطنتى و بعدش حذف جمهورى اسلامى كه
با آن مخالفت مى شد و بعدش مجلس خبرگان و بعدش مجلس شوراى
اسلامى و بعدش دولت و بعدش قوه قضائى كه با همه مخالفت مى شد،
نه از باب اينكه با رجائى و بهشتى و هاشمى و امام جمعه تهران
مخالفتى داشتند، چه مخالفتى ؟ يك جريانى بود كه بايد افراد
متعهد نباشند، اگر شد آنها را از صحنه بيرون كنند و منعزل كنند
از مردم ، بهتر.
شايعه سازى كنند كه حتى اين اجناسى كه براى
جنگزده ها مى خواهند ببرند اين مى رود تو جيب آقاى بهشتى و
آقاى خامنه اى و آقاى كذا، آقاى هاشمى ، هر جنايتى كه در ايران
به دست خود آنها واقع مى شد به مردم مى گفتند كه اينها كردند.
اين يك جريانى بود و هست كه مى خواهند اين كشور را با اين
جريان بكشند به طرف آمريكا، خوب اگر به طرف آمريكا كشاندند
شوروى هم شريك است . آمريكا تنهائى نمى تواند، بايد با هم
باشند و اين جريان بالفعل هست ، آنطور مسائل يكى يكى گذشت و از
آن طرفى نسبتند. از اين كشتار دستجمعى كه در تاريخ پارلمان ها
و دولت هاى دنيا كم نظير يا بى نظير است ، از اين هم فايده اى
نبردند. حال همان شلوغكارى ها را، هى حالا مى بينيد فايده نمى
برند، يك فايده را دلشان مى خواهد ببرند و آن اين است كه تخريب
كنند، خرابكارى بشود، خود خرابكارى را مى خواهند.
(202)
مگر ملت ما از شما ديگر بازى مى
خورند؟!
(203)
ما اگر آمده بوديم براى اينكه يك زندگى مرفهى بكنيم ، بله ،
وقتى مى ديديم كه يك كسى را يا چند كس را كشتند، ترور كردند،
خوب ، راحت طلبى اين بود كه ديگر نيائيم و شما، صدها نفر شما
را، چندين هزار افراد شما را محمد رضا در خيابان ها كشت و شما
از صحنه خارج نشديد، الان هم در صحنه هاى جنگ هر روز برادران
ما، برادران متعهد ما، برادرانى كه ما بايد از آنها در اين
مورد عبرت بگيريم ، اين برادران كشته مى شوند و جاى آنها را يك
صنف ديگر مى گيرد. شما اشتباه داريد، احمقانه عمل مى كنيد. يك
روز مى گوئيد كه بحث آزاد، وقتى بحث آزاد پيش مى آيد نمى آئيد،
فرار مى كنيد، يك روز مى گويئد كه اجازه بدهيد ما بيائيم در
راديو و تلويزيون چه بكنيم ، اجازه هم بهتان بدهند نمى آئيد،
يك روز هم مى گوئيد كه ما براى خلق مى خواهيم زحمت بكشيم ،
خرمن هاى مردم را آتش مى زنيد براى خلق ، كارخانه ها را از بين
مى بريد براى خلق ، اين خلق را مى ريزيد در خيابان ها و سر و
مى بريد براى خلق ، اين خلقى كه شما براى او اين كار را مى
كنيد كيست ؟ - اين خلقى كه - زندگى اين مردم را شما مى خواهيد
به هم بزنيد، اگر بتوانيد. ابن خلقى كه براى او عمل مى كنيد،
خوب ، جز اين جمعيت ايران است ؟ شما اين جمعيت ايران را -
داريد - در مقابلش ايستاديد، شما دعوت مى كنيد در مقابل اين
جمعيت ، مردم بايستند، مردم در مقابل خودشان بايستند، يا شما
گنهكارها را دعوت مى كنيد و شما مفسدين را دعوت مى كنيد براى
مقابله ، وقتى مقابله نمى توانند بكنند مى روند كنار و هى بمب
مى گذارند يك جائى ، اين دليل بر اين است كه شما مرد جنگ
نيستيد و ادعا مى كنيد، مرد بحث آزاد نيستيد و ادعايش را مى
كنيد، در كتاب خودتان از اسلام هيچ خبرى نيست و همه اصول اسلام
را تاويل مى كنيد به همين دنيا، همه چيز را برمب گردانيد و
ادعاى اسلام مى كنيد. اين اسلامى كه شما مى گوئيد چيست ؟ مگر
ملت ما از شماها ديگر مى توانند بازى بخورند؟ اينهائى كه هم
حبسى شما بودند، آنقدر جنايات از شما سراغ دارند كه اگر يك وقت
فرصت پيدا كنند و بيايند در راديو و تلويزيون بگويند، مى فهميد
شما كه اينها چى بودند و چه جانورهائى هستند و بودند.
(204)
شما را پل قرار داده اند براى پيروزى
!!
من حالا هم باز به اين افرادى كه خيلى منحرف نيستند، من به
اينها باز نصيحت مى كنم كه شما بياييد و حسابتان را از اين
منافقين كه قيام بر ضد اسلام كردند حسابتان را جدا كنيد، نه
اينكه بگوييد كه خشونت شما نكنيد، آنوقت به من هم بگوييد كه
شما هم خشونت نكنيد، اين معنايش اين است كه ما و آنها مثل هم
هستيم ، آنهائى كه شناخت شان را
گمان ندارم اين آقايان نديده باشند، اينهائى كه كتاب عقايدشان
را منتشر كرده اند و اين آقايان هم شايد و لابد ديده اند آنها
را، با ما كه مى دانند كه ما لااقل مسلمان هستيم ، مسلمان بدى
هستيم ، اينها حساب شان را جدا نمى كنند - ما - من مكرر گفتم
آقا شما ديديد كه آقاى بنى صدر حسابش را جدا نكرده ، خدا مى
داند كه من مكرر به اين گفتم كه آقا اينها تو را تباه مى كنند.
اين گرگ هائى كه دور تو جمع شده اند و به هيچ چيز عقيده
ندارند، تو را از بين مى برند، گوش نكرد. هى قسم خورد كه اينها
فداكار هستند، اينها مردم كذا هستند (يعنى آنهائى كه دوروبر او
هستند) خوب من مى دانستم كه اينجور نيستند يك دسته اى كه مى
روند توى وزارتخانه دزدى مى كنند اين را تاييدش مى كند، خوب
معلوم مى شود، دزدى را شما گفتيد. اينقدر عقلشان ناقص است اين
را تاييد مى كردند، آمريكا براى شما هيچ فايده اى ندارد ديگر
گذشت آنوقت . امروز آنى كه براى شما هست ، براى دينتان براى
دنياتان فايده دارند اين ملتند اين ملت پابرهنه است . آن ملت
سرمايه دار هم به درد شما نمى خورند، آنها همه براى خودشان مى
كشند، شماها را مى خواهند آلت دست قرار بدهند. اين منافقين هم
به درد نخواهند خورد، هر روزى كه اين منافقين قدرت پيدا كنند
سر شما را هم مى برند، براى اينكه شما لا اله الا اللّه مى
گوئيد، آنها با لا اله الا اللّه مخالفند. اينها توحيد را
توحيد طبقاتى مى گويند، آنها معاد را همين جا مى دانند
(205)، همين دنيا. آنها غير اين دنيا چيزى را
قائل نيستند، اما شما قائليد. آن روزى كه اينها پيروز بشوند
خداى نخواسته ، شما فداى آنها خواهيد شد، شما را پل قرار داده
اند براى پيروزى ، وقتى كه رفتند اين پل را عقب خودشان خراب مى
كنند، مزاحم آنها نمى خواهند.
(206)
با لباس زنانه فرار كردند!!
شما خيال نكنيد كه حالا اين عده بچه هاى بيچاره اى كه بازى
خورده اند از اين بزرگترهائى كه از اول آمده بودند و مى
خواستند كه در اين ملت و در اين مملكت حكومت كنند و چون اين
مملكت اسلامى بود، حكومتش را به دست كسانى كه به اسلام اعتقاد
ندارند بدهند، حالا يك شلوغكارى هائى كرده اند و يكى يكى هم
فرار كردند و در بيرون ايران دارند زندگى مى كنند. البته صحبت
ها زياد است كه ما چه خواهيم كرد و چه خواهيم كرد. در داخل كه
بودند هيچ غلطى نتوانستند بكنند حالا رفته اند خارج مى گويند
ما از آنجا چه مى كنيم . شما گمان نكنيد كه اينها در آنجا حتى
خودشان با خودشان خوب باشند، خود اينها هم با هم در آنجا دشمن
هستند.
اشخاص منافق و اشخاص كافر نمى توانند با هم يك جبهه اى داشته
باشند، اتحادى داشته باشند كه يك كارى انجام بدهند. تمام
كارهايشان اين است كه مصاحبه مى كنند و صحبت مى كنند و فحش به
هم مى دهند. اينها به ماها فحش مى دهند يا خودشان به هم فحش مى
دهند. يك دسته ورشكسته اى كه در اينجا با لباس مبدل يا با لباس
زنانه فرار كردند
(207)، حالا در آنجا نشسته اند و مى خواهند
مملكت ايران را زمامدارى كنند و مى گويند كه همه ايران با ما
هستند. خوب اگر همه ايران با شما هستند پس كجا رفتيد؟ تو ايران
بوديد، مريدهاى شما هم همراهتان بودند و خوب بود شما اين يك
مشت فرض كنيد كه معمم را يا يك مشت غير عالم را خوب شما كنار
بگذاريد و خودتان جايشان بنشينيد.
(208)
اعلام قيام مسلحانه در مقابل كى ؟!
(209)
توجه داشته باشيد اين امرى كه در دو روز پيش از اين اتفاق
افتاد اين را مطالعه كنيد، ببينيد چه بود، براى چه بود و براى
كه بود. آيا شما در مقابل آمريكا ايستاده ايد و مى خواهيد جهاد
كنيد؟! در مقابل شوروى ايستاده ايد و مى خواهيد جهاد كنيد؟! مى
خواهيد كشور خودتان را از دست آمريكا بگيريد؟! مى خواهيد كشور
خودتان را از دست شوروى بگيريد؟! شما كه بازى خورده ايد و سران
خيانتكار منافقين شما را بازى داده اند و خودشان در پناهگاه
نشسته اند و شما را به خيابان آورده اند و آن غائله اسفناك را
به دست شما به بار آوردند، آيا شما در مقابل كى مى خواستيد
بايستيد؟ اعلام قيام مسلحانه در مقابل كيست ؟ اعلام قيام
مسلحانه در مقابل ملتى است كه قريب بيست سال و اخيرا دو سه سال
خون خودش را داده است و دست آمريكا و بلوك او را و شوروى و
بلوك او را از اين كشور كوتاه كرده است . شما در مقابل اين ملت
مى خواستيد قيام بكنيد و شما را وادار كردند به آن كارهائى كه
روى تاريخ را سياه كرد. فكر اين را كرديد كه شما داريد چه مى
كنيد؟ و متحرك و تحريك چه اشخاصى هستيد؟ آنهائى كه شما را به
قيام و استقامت دعوت كردند و جا را خالى گذاشتند و رفتند؟!
قيام و استقامت در مقابل كى ؟ در مقابل اسلام ؟ در مقابل
جمهورى اسلامى ؟! در مقابل قرآن كريم ؟! با اسم قرآن مجاهده در
مقابل اسلام و قرآن ؟! با اسم اسلام قيام بر ضد اسلام ! با اسم
آزادى قيام بر ضد آزادى ؟! بيدار بشويد، جوان هاى خودتان را
نصيحت كنيد. شما تمام قواى خودتان را هم كه روى هم بگذاريد در
مقابل اين سيل خروشانى كه ملت مسلمان و ارزنده ايران به راه مى
اندازد قطره اى بيش نيستند. چرا خودتان را به تباهى مى كشيد و
با اسم استقلال ايران مى خواهيد ايران را به چنگال گرگ هاى
قدرتمند مبتلا كنيد؟ يك قدرى تفكر كنيد.
(210)
من بيش از بيست سال ايشان را مى
شناختم
البته اين پيشامد براى همه ملت ناگوار بود و يك اشخاصى كه براى
خدمت خودشان را حاضر كرده بودند و خدمتگزار اين كشور بودند
اشخاصى بودند كه آنقدرى كه من از آنها مى شناسم ، از ابرار
بوده اند، از اشخاص متعهد بوده اند كه در راءس آنها مرحوم شهيد
بهشتى است . ايشان را من بيست سال بيشتر مى شناختم ، مراتب فضل
ايشان و تفكر ايشان و مراتب تعهد ايشان بر من معلوم بود و آنچه
كه من راجع به ايشان متاءثر هستم ، شهادت ايشان در مقابل او
ناچيز است و آن مظلوميت ايشان در اين كشور بود.
مخالفين انقلاب ، افرادى كه بيشتر متعهدند،
مؤ ثرتر در انقلابند، آنها را بيشتر مورد هدف قرار داده اند.
ايشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگى بود.
تهمت هاى ناگوار به ايشان مى زدند. از آقاى بهشتى اينها مى
خواستند يك موجود ستمكار ديكتاتور معرفى كنند، در صورتى كه من
بيش از بيست سال ايشان را مى شناختم و برخلاف آنچه بى انصاف ها
در سر تا سر كشور تبليغ كردند و مرگ بر بهشتى گفتند، من او را
يك فرد متعهد، مجتهد، متعهد، متدين ، علاقه مند به ملت ، علاقه
مند به اسلام و به درد بخور براى جامعه خودمان مى دانستم و شما
گمان نكنيد كه اين آقايان كه وارد شدند در اين شغل هاى دولتى ،
اينها يك اشخاصى بودند يا هستند كه راهى براى استفاده جز اين
مقام ندارند. اينها هر كدام اشخاص متعهدى بودند كه در پيش مردم
مقام داشتند. در پيش روحانيت مقام بزرگ داشتند و اينطور نبود
كه واخورده باشند كه بخواهند بيايند اينجا انحصارطلب باشند.
خدا انصاف بدهد به آنهائى كه انحصارطلب بودند و مى خواستند
بهشتى و خامنه اى و رفسنجانى و امثال اينها را از صحنه خارج
كنند. اينها رفتند، آقاى بهشتى و اين جمعى كه در اين واقعه ،
در اين واقعه فجيع به دست عمال امريكا و به دست اشخاصى كه كسى
شناخت آنها را خوانده باشد مى
داند كه به هيچ يك از اصول اسلامى اعتقاد نداشتند، به دست
اينها شهيد شدند و به درگاه خدا شتافتند.
و نحن انشاءالله بهم لايحقون .
(211)
ارزش شهيد بهشتى و رجائى و باهنر
ارزش آقاى رجائى ، ارزش آقاى باهنر، ارزش آقاى بهشتى و ارزش
اين ائمه جمعه مظلوم ما به اين نبود كه يك مثلا دستگاهى دارد،
ارزششان به اين بود كه خودى بودند، با مردم بودند، براى مردم
خدمت مى كردند، مردم احساس كرده بودند كه اينها براى آنها
دارند خدمت مى كنند و لهذا آنهمه تبليغاتى كه با دست هاى فاسد
بر ضد مرحوم بهشتى بالخصوص آنقدر كارها كردند و نسبت به مرحوم
رجائى هم ، آن آدم فاسد آنقدر پافشارى كرد و اذيت كرد، مردم
اعتنائى هيچ به او نكردند و همانطور با آنها رفتار كردند، مردم
همانطور آن تلافى هائى كه در آنوقت سر آن مظلوم در آمد، مردم
درست كردند، بعد از فوت ايشان آنطور كردند. و همه شما بايد
وضعتان يك همچو وضعى باشد.
(212)
دست مبارك حزب الله
با فرا رسيدن سالروز هفتم تير، خاطره قبل از آن فاجعه و پس از
آن تجديد شد.
قبل از آن ، هجوم هاى دردمنشانه بازيگران آمريكائى به فرزندان
راستين اسلام و انقلاب و نهادهائى كه اينان براى مقصدى الهى در
آنها فعاليت مى كردند، از مجلس شوراى اسلامى و دولت اسلامى و
قوه قضائيه و دادگاه هاى انقلاب و شوراى نگهبان و همه نهادهاى
اسلامى تا شخصيت هاى عزيزى كه از قبل از انقلاب تا پيروزى آن
در صحنه بوده و به خدمت و فداكارى ادامه مى دادند و هر چه
شخصيت ها براى انقلاب اسلامى عزيز مفيدتر و ارزشمندتر بودند،
سنگينى توطئه براى شكستن شخصيت آنان افزونتر و دامنه تهمت ها و
افتراها وسيع تر بود. آن كوردلان دلباخته به آمريكا و سر از پا
نشناخته در راه رسيدن به هدف هاى شيطانى ، به گمان آنكه توطئه
آنان كارگر شده و با برداشتن اين عزيزان متعهد از سر راه خود،
ملت مسلمان و متعهد به سوى آنان روى آورده و مقاصد طاغوتى آنان
به ثمر مى رسد و با انگيزه آنكه پس از آن شهيدان ، همه چيز به
هم مى ريزد و شاهد پيروزى خود و اربابان جهانخوار خويش را در
آغوش مى گيرند، دست به اين جنايت بزرگ زدند و در لحظاتى
دردناك هفتاد و چند نفر مؤ من متعهد و فرزندان برومند اسلام را
كه هر يك با فداكارى خود نخلى پر بار بود، از دست ملت گرفتند
كه ناگهان صحنه هاى عظيم شورانگيز و انفجارات بزرگ آدم ساز، از
آن فاجعه رخ داد، چنانكه در يك شب كه مزدوران آمريكائى همه چيز
را به هم ريخته و آشفته و جمهورى اسلامى را سركوب شده پنداشتند
و ملت عزيز را به سوى خود و پشتيبان خود مى انديشيدند، چهره
نورانى اسلامى از وراى چهره هاى نورانى حزب الله جلوه نمود و
تمام قصرهاى تخيلى و آمال شيطانى آنان فرو ريخت .
اين سيه روزان ، انفجارى ايجاد كردند كه نور خدا را خاموش
نمايند و خداوند قادر به دست مبارك حزب الله انفجارى در واكنش
آن ايجاد فرمود، كه انقلاب اسلامى و همه نهادهاى آن چون سدى
آهنى و صفى مرصوص از آسيب دهر مصون ماند.
(213)
ايجاد تفرقه خدمت به كيست ؟
چند روز قبل نامه اى به من نوشتند كه در بعضى از مناطق مثل
سيستان و باختران افرادى در مجالس مذهبى و در بعضى خطبه ها
مسائل تفرقه افكنى را عنوان كرده اند كه خود برادران اهل سنت
هم به آنها اعتراض كرده و گفته اند حالا وقت اين حرف ها نيست .
شما مى دانيد كه آقايان اهل سنت و علماى شيعه مدت هاست كه زحمت
مى كشند كه تفرقه را كنار بگذارند و كسانى كه پيغمبرشان و
دينشان يكى است ، همراه و برادر باشند، لكن افرادى كوشش مى
كنند كه تفرقه ايجاد كنند و شما خوب مى دانيد كه چه كسانى از
تفرقه سود مى برند.
شما به مردم توجه دهيد كه اينگونه كارها كه از اين قبيل افراد
سر مى زند، به نفع مسلمين نيست و آنها خيرخواه ما نيستند.
اينگونه كارها و اين تفرقه ها خدمت به امپرياليسم و خدمت به
دشمن است .
(214)
مشت منافقين در دنيا باز شده است
آنهائى كه با ادعاى پوچ طرفدارى از خلق با خلق ايران اينطور مى
كنند و علماء بزرگ ايران و عزيزان بزرگ ايران و دانشمندان بزرگ
ايران و همه قشرها را ترور مى كنند و با دولت صدام كه اين
جنايت ها را به ايران كرده است و اين جنايت بزرگ را به دزفول
كرده است پيوند دوستى دارند اينها مشت خودشان را در دنيا باز
كرده اند، اينها امروز هم حاضر نيستند كه اين عمل وحشيانه
سبعانه اين خبيث را محكوم كنند.
وضع دنيا اينطور شده است . شما ملاحظه مى كنيد كه يك همچو
جنايت بزرگى كه واقع شده است و در اين سال ها كرارا واقع شده
است و اين چند روز دنبال هم واقع شد، در تمام رسانه هاى گروهى
محكوميتى در كار نبود. عبور مى كردند به طور گذرا و يك كلمه مى
گفتند كه ايران اينطور مى گويد، عراق هم در مقابل او مى گويد
كه ما تلافى كرديم . ارزش هاى انسانى دفن شده است در دنيا.
انسانيت در دنيا دفن شده است . آنهائى كه دعوى حقوق بشر مى
كنند و سازمان ها و كذا كه با عرض و طول و طمطراق زياد در دنيا
هستند، نديديم كه محكوم كنند اين عمل را به دروغ از آنهائى كه
با ما دشمنند چيزى را مى گيرند و در مقابل ، مقابل اسلام و در
مقابل ايران ، ملت عزيز ايران اعلاميه صادر مى كنند و هشدار مى
دهند به ما و دليلشان اين است كه دشمن ها اينطور گفته اند.
دليل محكم سازمان هاى دنيا اين است كه شما بچه هاى كوچك را در
خيابان ها مى كشيد و هر روز در اوين صدها نفر را تير باران مى
كنيد؛ دليلش اين است كه منافقين گفته اند. اين دليل بزرگى است
براى سازمان ، اما سازمان ها نمى پرسند كه صدام چه كرده است در
اينجا. وضع دنيا اينطور شده است . و ما اميدواريم كه از اين
مركز اسلامى ايران يك وضعى پيدا بشود كه آن ارزش هاى فاسد را
دفن كند و اسلام عزيز را ترويج كند و نور قرآن را تجلى بدهد در
سر تا سر دنيا تا ارزش هاى اسلامى كه دفن شده است و ارزش هاى
انسانى كه دفن شده است زنده بشود و احيا بشود.
(215)
طمع موهوم و لجاجت كودكانه !
اميد است دختران و پسرانى كه گول منحرفان بى دين و بى وطن را
خورده و زندگانى خود را تباه نموده و مى نمايند از اعمال خلاف
انسانى و ملى و اسلامى گروهك ها عبرت گرفته و به خود آينده ، و
توجه كنند كه سران پر مدعاى اين گروهك ها در خارج ايران خصوصا
فرانسه مجهز كننده صدام عفلقى به سلاح هاى مخرب كه در قتل و
جرح و تخريب ايران و طبقه مظلوم بلاد عرب نشين و غير آن به كار
برده مى شود، زندگانى مرفهى تشكيل داده و عقد اخوت با حزب كافر
بعثى مى بندند و از قدرت هاى ضد اسلام و ايران طرفدارى مى
نمايند. كمى فكر كنيد كه آيا از كسانى كه منازل خلق بينوا و
مظلوم را بر سر زن و بچه بى پناهشان خراب مى كنند مى شود
طرفدارى كرد؟ آيا از كسانى كه دست صدامى را كه ايران را به آتش
و خون كشيده است مى فشرند، مى شود پشتيبانى كرد؟ انسان در حيرت
است از انحطاط انسانى و اسلامى و ملى كسانى كه براى رسيدن به
مقامى موهوم ، آنهمه ادعاهاى خود را در طرفدارى از خلق و دارا
بودن مغز متفكر و در روشن بينى و روشنفكرى و استقلال خواهى و
آزادى طلبى و امثال آن ، يكباره زير پا نهاده و به توهم آنكه
حزب بعث ، ايران را مغلوب و تحت سلطه خود رد مى آورد و جان و
ناموس ايرانيان را از بين مى برد، به طمع موهوم
در پناه دشمن ايران به نوائى رسيدن
، به آن پيوسته و پناهنده شود. و حيرت انگيزتر آنكه بعضى
جوانان كه خيانت هاى سران گروهك ها را ديده اند و نيز به عيان
ديده اند كه در بعضى ايران براى آنها جائى و آبروئى نيست ،
تنها و تنها به لجاجت كودكانه خود ادامه داده و زندگى و جوانى
خود را فداى طمع هاى پوچ آنان مى كنند، غافل از آنكه آنان در
فرانسه و كشورهاى ديگر به عيش و عشرت و عقد و ازدواج مشغولند،
و اين بازيخورده خود را براى آنها به دام بلا مى اندازند. اميد
است انشاءالله خداوند اينان را بيدار و هشيار كند و از اين دام
بلا برهاند.
(216)
يك سرمايه دار را اينها ترور نكردند.
صلح طلبى صدام ، عينا مثل صلح طلبى آمريكا مى ماند، مثل صلح
طلبى اسرائيل مى ماند، مثل خلقى بودن منافقين و منحرفين است ،
عينا همين است . از آن طرف مى گويند ما براى خاطر خلق داريم چه
مى كنيم ، از آن طرف اينطور جنايات به همين بيچاره ها مى كنند.
تا حالا يك چيزى ، كارى اينها نسبت به كسانى كه داراى يك مقامى
هستند، يعنى مقام هاى به خيال آنها، يا از ثروتمندان هستند و -
عرض بكنم كه - سرمايه داران ، تا حالا يكى از آنها را اينها
ترور نكردند.
هر چه ترور كردند، اين ذغال فروش ، اين سبزى فروش ، اين بقال ،
اين چه ، و وقتى هم كه مى خواهند قدرت نمائى زياد بكنند، يك
همچو كارى بكنند كه مجبور مى شوند كه كار را بكنند و بعد هم
بگويند نكرديم . اسرائيل هم مى گويد ما اصلا در اين امر دخالت
نداشتيم . در امر اين فجايعى كه در لبنان اتفاق افتاد مى گويد
همه مى دانند كه ما يك مردم انساندوستى هستيم ، ارزش براى
انسان قائل هستيم ، هرگز ما اين كار را نكرديم . اينها هم نظير
آنها مى مانند، اينها هم اشخاصى هستند كه ملت را مى خواهند،
اشخاصى هستند كه طرفدار خلقند!! آنوقت چى را آتش مى زنند؟
انفجار كجا واقع مى شود؟ انفجار در پائين شهر واقع مى شود
(217) آنجائى كه اين كارگرها و اينها مهيايند
براى اينكه بروند پيش زن و بچه هايشان ، يا مهمانخانه هائى كه
از اشخاص طبقه پائين ، يعنى از حيث ثروت ، نه از حيث جهات
ديگر، در اينجا زندگى مى كنند. اينطور اينها را ظلم برشان مى
كنند.
(218)
اينها ديگر برايشان آبرويى نمانده است
.
(219)
خوب ، امروز شما ملاحظه مى كنيد كه لبنان آن گرفتارى را دارد،
آنقدر در آن الان دارد جنايت واقع مى شود، ديروز توسط صهيونيست
ها مستقيما و حالا توسط جميل ، امين جميل ، يعنى آمريكاست كه
اين كارها را دارد انجام مى دهد. آمريكا نمى خواهد كه منطقه
آرام باشد و بخواهند فكر بكنند كه بايد چه بكنند. آمريكا هر جا
بتواند خودش دخالت مى كند، هر جا نتواند اياديش را مى فرستد كه
لااقل نفاق بيندازند بين مردم . اين منافقينى كه مى خواستند در
ايران آنطور وقايع را ايجاد كنند و جنايات را ايجاد كنند و
كردند و فرار كردند كه حالا هم باز تتمه شان هست ، اينها همان
راه را دارند مى روند، اگر قبل از رفتن به فرانسه اشكال مى شد
كه شايد نه ، خودشان چى باشند، خوب ، حالا معلوم شد كه نه ،
اينطورند. اينهايى كه خلقى هستند با صدام دست دوستى مى دهند،
در صورتى كه هر روز دارد اين خلقى اسلامى را مى كوبد. اينها
ديگر بر ايشان آبرويى باقى نمانده است لكن خارج نشسته اند و
فحش مى دهند، خوب ، اين يكى برايشان مانده كه فحاشى كنند.
(220)
همه ايران با ما هستند!!
شما مى بينيد در همين دهه فجر و در 22 بهمن كه آن جمعيت و غريب
در صحنه بود، قبلش بعضى از اين ايرانى هايى كه بيرون رفتند،
فرار كردند، اينها يك شيوه خاصى دارند، مى گويند كه مردم بيرون
نيايند. دنبال او هر چه بيرون آمده باشد آنها را كار ندارند.
بعد مى گويند كه ديديد هيچ كس بيرون نيامد. وضع شان اينطورى
شده . يكجور شكست خوردگى مفتضحانه اى هست كه مبتذل شده است .
يك كلمه ، خوب ، بيرون نيايد، كه معلوم مى شود، بيرون نيامده
ها. اينها يكدفعه نمى گويند بابا بيرون بياييد شما هم يك طرف
شهر باشيد تا ببينيم چى اند، آنها كه بيرون مى آيند كى اند. از
آن طرف مى گويند همه ايران با ما هستند از آن طرف مى گويند اگر
بخواهند بيايند بيرون آنها را چه خواهند كرد. خوب ، اگر همه
ايران با شما هستند، چطورى چه خواهند كرد؟ 22 بهمن كه به اين
وضع بوده نه در رسانه هاى گروهى خارج يك چيزى گفتند كه قابل
ذكر باشد و نه - در - كسانى كه در خارج نشسته اند و به ضد ما
صحبت مى كنند. 22 بهمن را به حسب آنطورى كه همه گزارش داده
اند، خوب ما صحنه هايش را مى بينيم يك چيز چشمگيرى بود، خيلى
زياد بود. بعضى ها مى گفتند كه اين تقريبا مثل آن اجتماعات اول
عاشورا و آنوقت بوده است . ولى معذلك در دنيا منعكس نشد.
(221)
ديديد مردم آمل چه بروزتان آوردند؟
(222)
جمهورى اسلامى پس از پيروزى به تمام افراد گروه ها فرصت داد تا
آزادانه هر عملى را كه مى خواهند انجام دهند و هر روزنامه اى
كه خواستند منتشر كنند، ولى ديديد كه اينها چگونه عمل كردند.
اينها با اسلحه به جان مردم افتادند و رسما عليه اسلام قيام
كردند. امروز تبليغات مى كنند كه تنها صدى شش و يا صدى ده از
مردم طرفدار جمهورى اسلامى مى باشند. تمام آمال و آرزوهايشان
شمال بود و معتقد بودند كه شمال صد در صد با جمهورى اسلامى
مخالفند. از طرف ديگر تمام نيروهايشان را از همه جا جمع كردند
و به شهر آمل وحشيانه و غافلگيرانه حمله كردند به اميد اينكه
مردم هم كه با آنها هستند، پس آمل را مى شود فتح كرد و از آنجا
شهرهاى ديگر را، ولى متوجه شديد كه چه شد. مردم چنان با آنان
به مبارزه برخاستند توى دهن آنان زدند كه نتوانستند حتى براى
چند ساعت مقاومت كنند. مخالفت مردم مهم است . ما بايد از شهر
آمل و مردم فداكار آن تشكر كنيم . با كمال تاءسف عده اى شهيد
شدند، ولى با شهادت خود به آنان ثابت كردند كه در جائى كه تمام
آرزويتان و اعتمادتان به آنجا بود، ديديد مردم دلير و مسلمان
آمل چه بر روزتان آوردند؟ حالا شما قم و يا تهران چگونه مى
خواهيد بياييد. رسانه هاى گروهى دشمن ما از اين موضوع گذشتند و
هيچ نگفتند. اينجا كه به نفع ما بود هيچ نمى گويند، ولى آنجا
كه به ضرر ما باشد هر چه دلشان بخواهد رويش مى گذارند و مى
گويند.
(223)
ظلم رژيم پهلوى به بانوان
در رژيم طاغوتى پهلوى آن ظلمى كه به بانوان محترم ايران شد، به
مردها آن ظلم نشد. بانوانى كه مقيد بودند به اينكه بر طبق
اسلام عمل كنند و موافق آنچه كه اسلام امر كرده است زى خودشان
را قرار بدهند، در آن رژيم در زمان رضا شاه به وضعى و در زمان
محمد رضا به وضع ديگر. زمان رضا شاه كه من يادم است و خوب است
كه شماها يادتان نيست . آنچه بر بانوان گذشت قابل توصيف نيست .
آن ظلمى كه بر اين قشر از ملت در آن دوران گذشت نمى شود بيان
كرد. آن فشارى كه بر اينها وارد شد و آن مصيبت ها كه اينها
تحمل كردند در زمان آن شاه فاسد نمى شود گفت كه چه اندازه بود.
در زمان محمد رضا آن عصر و آن وضع تبديل شد به يك وضع ديگرى كه
عمق جنايت زيادتر بوده از زمان او. او با قلدرى و فشار و زدن و
گرفتن و چادر پاره كردن و دست به گيس هاى زن ها گرفتن و كشاندن
و اينها گذراند و اين اساسا برخلاف عفت زن ها قيام كرد، يعنى
برخلاف همه چيز ايران ، يكى اش هم زن هاى ايران بودند كه اينها
با يك وضع خاصى و با يك توطئه خاصى اينها را مى خواستند كه به
فساد بكشند و عفت را از جامعه ما بردارند و بحمدالله بانوان
ايران مقاومت كردند و جز يك دسته اى كه جزء دار و دسته خود
آنها بودند و غربزده بودند و با رژيم او مناسب بودند، ساير
خواهرها مقاومت كردند.
بنابراين اسلام كه در ايران زنده شد، آن خدمتى را كه بانوان
كرده است و خواهد كرد ارزشش به اندازه اى است كه نمى توانيم ما
توصيف كنيم . اگر نبود اين انقلاب و نبود اين تغيير و تحولى كه
در ايران واقع شده بود، بعد از چند سال ديگر اثرى از اخلاق
اسلامى در ايران نبود.
(224)
استبداد به صورت مشروطه و تسلط غرب
زده ها، نتيجه اختلافات
بايد ايران بداند كه دست هايى الان در كار است كه حتى بين خانه
ها اختلاف بيندازد. در يك خانه بين افراد اختلاف بيندازد. ما
بايد از تاريخ عبرت ببريم و اين تاريخ در زمان مشروطه اينطور
بود. در زمان مشروطه آنهايى كه مى خواستند ايران را نگذارند به
يك سامانى برسد و چماق استبداد تا آخر باقى بماند، بين افراد،
دستجات ، احزاب اختلاف انداختند حتى آنهايى كه آنوقت بودند مى
گفتند كه در يك خانه بين برادر با برادر، پدر و پسر اختلاف
بود. يك دسته مستبد، يك دسته مشروطه . اين اختلاف موجب شد كه
نتوانست مشروطه آنطورى كه علماى اسلام مى خواستند تحقق پيدا
بكند بعد هم اين اختلاف موجب شد كه يك دسته از آن غربزده ها
بريزند و به اسم مشروطه بگيرند مقامات را و استبداد به صورت
مشروطه بر اين ملت تحميل كنند و ديديد كه چه شد. امروز همان
روز است اگر ملت بيدار نشود، اگر علماء اسلام بيدار نباشد،
غفلت كنند، اگر چنانچه علماى قم ، مدرسين قم ، طلاب قم ، علماء
تهران ، روحانيت مبارز تهران ، علماء همه بلاد و روحانيون همه
بلاد و مردم بيدار نشوند، الان دارند وضعى را، يعنى مى خواهند
وضعى را كار كنند كه زمان مشروطه كردند و بدانيد گناهش به گردن
همه ماست .
(225)
من خدا را شكر مى كنم كه در چنين ملتى
واقع هستم
اين آقايانى كه از خارج آمدند و من از آنها تشكر مى كنم ،
ملاحظه كنند در كجاى دنيا الان شما پيدا مى كنيد يك همچو جلسه
اى كه در اين جا هست ؛ كشاورزش پهلوى رئيس جمهورش ، نخست وزيرش
پهلوى كارگرش ، همه مقاماتش پهلوى هم نشستند به طورى كه كسى
وارد اين جلسه بشود نمى داند كه آيا رئيس جمهور كدام است ،
نخست وزير كدام است ، كشاورز كدام است ، كجا پيدا مى كنيد اين
را؟ اين تحول است كه موجب بروز اين اعجاز شده است . شما كجا
پيدا مى كنيد كه يك رئيس جمهور بيايد همدوش يك كشاورز
بنشيند؟ شما هر جا ملاحظه مى كنيد رئيس جمهورهايش به يك وضعى
هستند كه با مردم تماس ندارند، مردم را جزء موجودات حساب نمى
كنند، هر چه مى بينند خودشان است .
ما كه رژيم هاى سابق را ديديم و من كه از
زمان قدرت قاجاريه و بعد هم قدرت رضا خان و اولادش شاهد اين
كشور بودم و ديدم كه يك حكومت جزء در يك بلد كوچك با مردم چه
مى كرده است ، دست مردم به يك حكومتى كه مال يك ده بود يا يك
قضيه بود نمى رسيد، مردم از دور حشمت او را مى ديدند، آنها
وقتى كه بيرون مى آمدند به مردم كار نداشتند، اتكال به سر نيزه
بود. الان هم در دنيا وضع اين طورى است ، اين طور نيست كه يك
جلسه اى حاصل بشود و نخست وزيرش آن جا بنشيند و كشاورزش آن
جا و رئيس جمهورش آن جا و / عرض مى كنم كه / عالمش آن جا و غير
عالمش آن جا، اين طور نيست مساءله . اين تحول اسباب اين شد كه
اين پيروزى پيدا شد. من خدا را شكر مى كنم كه در يك ملتى واقع
هستم ، يك فرد از يك ملتى ، يك خدمتگزار يك ملتى هستم كه تحول
معنوى حاصل شده و اين تحول به دست خداست . امكان نداشت كه كسى
بتواند يك نفر را اين طور متحول كند؛ از مركز فحشا به مركز
عبادت و عرفان بياورد، به مركز جنگ با كفار بياورد، اگر همه
ماها جمع مى شديم كه ده نفر را يك همچو قدرتى به آن بدهيم ،
هرگز ممكن نبود براى ما، اين يك مساءله معنوى است كه دست خداست
، چنانچه همه چيز دست اوست .
(226)