زيتون
(ترجمه خصائص الحسينيه )

آيه الله شيخ جعفر شوشترى
مترجم : دكتر خليل الله فاضلى

- ۱۴ -


مطلب دوم
حسين عليه السلام اين خانه واقعى خداوند، براى كعبه احترام ويژه اى قايل شد، از اين رو خداوند خصايص كعبه را به آن حضرت اختصاص داد؛ كه شرح مطلب چنين است : امام حسين عليه السلام روز جمعه سه روز گذشته از ماه شعبان وارد مكه شد و در آنجا تا موسم حج باقى ماند و براى حج يا عمره تمتع بنا بر اختلاف روايات ، محرم شد، و چون به آن حضرت خبر رسيد كه يزيد سه نفر از شياطين بنى اميه را فرستاده تا او را ترور كنند و لشكرى را با عمربن سعيدبن عاص براى دستگيرى اش روانه كرده است ، احرام خود را به عمره مفرده بدل كرد و روز ترويه يا روز عرفه تصميم به خروج از مكه گرفت . در آن شب محمد بن حنفيه نزد امام آمد و به او گفت : اى برادر! تو از بى وفايى اهل كوفه به پدر و برادرت آگاه هستى ، من خوف آن دارم كه با تو هم ، مانند آنها رفتار كنند، پس اگر صلاح مى دانى كه بمانى ، عزيزترين شخصيت در حرم هستى . امام حسين عليه السلام با گفته او مخالفت كرد و فرمود: برادر! نگران آن هستم كه يزيدبن معاويه مرا در حرم ترور كند و من كسى باشم كه حرمت اين خانه به واسطه من مباح شود. محمد حنفيه گفت : اگر خوف آن را دارى به يمن يا يكى از نواحى صحرا برو، در اين صورت در دسترس يزيد نيستى و كسى نمى تواند به تو دست يابد. امام حسين در جواب فرمود: درباره گفته هاى تو فكرى مى كنم . چون هنگام سحر شد، امام عازم سفر شد، خبر به محمد حنفيه رسيد، نزد امام آمد و زمام مركبى را كه امام بر آن سوار بود، گرفت و گفت : برادر! مگر وعده ندادى تا درباره پيشنهاد من فكر كنى ؟ امام حسين فرمود: چرا؟ محمد پرسيد: پس چه چيزى تو را به خروج سريع از مكه واداشت ؟ فرمود: بعد از آنكه از تو جدا شدم ، پيامبر خدا صلى الله عليه وآله تشريف آوردند و فرمودند: خارج شو كه خداوند خواسته است تو را كشته ببيند. محمد حنفيه گفت : انا لله و انا اليه راجعون بردن اين زنان با خود چه مفهومى دارد، در حالى كه تو با اين شرايط عازم هستى ؟ امام فرمود: خداوند خواسته است آنها را اسير ببيند. همچنين به برادرش محمد گفت : اى برادر! اگر در لانه حشره اى از حشرات زمين باشم ، مرا از آن بيرون مى آورند تا به شهادت برسانند.
سپس عبدالله بن زبير و عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر آمدند و امام را از اين كار بازداشتند. امام به پسر زبير جواب داد: من مايل نيستم حرمت خانه خدا توسط من هتك شود و به پسر عمر سخنانى فرمود كه در طى آن پستى دنيا و كشته شدن يحياى پيامبر عليه السلام و كشته شدن روزانه هفتاد پيامبر توسط بنى اسرائيل در ميان طلوع فجر تا طلوع خورشيد را متذكر شد؛ و به ابن عباس نيز فرمود كه پيامبر خدا صلى الله عليه وآله به من دستورى داده است كه من در صدد اجراى آن هستم .
هر يك از اين سه تسليم شدند و با او خداحافظى كردند و گريستند و عبدالله عمر به امام گفت : جايى را كه پيامبر خدا صلى الله عليه وآله مى بوسيد به من نشان بده ، امام عليه السلام پيراهن خود را بالا زد و او پايين قلب مبارك امام را بوسيد و گريه كرد و با او خداحافظى نمود. آنگاه امام حسين عليه السلام به قصد عراق از مكه خارج شد.
اى انسان عارف بصير! در اقدام اين امام جليل القدر و اين فرموده او كه مى ترسم حرمت خانه خدا به واسطه من شكسته شود، بنگر كه چگونه جلال پروردگارش را پاس داشت و از خود ادب نشان داد، تا جايى كه راضى شد آن مصيبت ها بر خودش وارد شود، اما راضى نشد در كنار بيتى كه خداوند آن را عظيم داشته و او را محترم قرار داده ، اين مسائل رخ بدهد تا مبادا احترام خانه خدا در انظار از بين برود، با اينكه آن حضرت از بيت عظيم تر، شريف تر و بالاتر است .
از اين رو خداوند تعالى در روز عرفه ، قبل از اينكه به اهل عرفات بنگرد، به زائران آن حضرت مى نگرد و به خاطر اين احترام و تعظيم به خانه خدا، خداوند تمام فضايل و خصايصى را كه به كعبه اختصاص داده است ، به حسين عليه السلام نيز عطا كرده است كه ما در اينجا به پنجاه خصلت اشاره مى كنيم و سپس موازنه و مطابقت ميان اين دو را به يارى خداوند توضيح مى دهيم :
- كعبه اولين خانه اى است كه براى مردم وضع شد و از آنجا كه حسين عليه السلام از پيامبر است و پيامبر از اوست ، اولين خانه اى است كه براى مردم وضع شد، زيرا اولين مخلوق نور پيامبر صلى الله عليه وآله مى باشد و حسين عليه السلام با نور جد، پدر، مادر و برادرش مخلوق بوده است ، قبل از آنكه آسمان ها و زمين خلق شوند، پس او اولين خانه اى است كه براى مردم ، ملائكه و همه مخلوقات وضع شده است .
- خانه خدا در بكه كه شريفترين مكان ها است ، قرار دارد؛ حسين عليه السلام نيز از نظر نسب و مدفن داراى شريفش مواضع و مكان ها است و از اين حديث كه فرمود؛ كعبه از كربلا است ، علو رتبه اين مكان مشخص ‍ مى شود.
- خداوند به ابراهيم خليل عليه السلام دستور داد كه خانه كعبه را بسازد، حسين عليه السلام نيز، گوشت و خونش از گوشت و خون محمد، حبيب الله است ، و رتبه حبيب (حضرت محمد صلى الله عليه وآله ) از رتبه خليل (حضرت ابراهيم عليه السلام ) برتر است .
- خداوند كعبه را براى زائران و مجاوران آن مبارك گردانيد، حسين عليه السلام نيز از جهت فيوضات وارده به مردم به سبب آن حضرت ، صاحب بركت الهى است ، زيرا تعدادى با شهادت در ركاب آن حضرت ، گروهى با گريه بر او، تعدادى با برپا كردن عزاى آن حضرت ، برخى با گرياندن ديگران براى آن حضرت ، عده اى هم با تظاهر بر گريه بر او و بعضى هم با به ياد آوردن امام هنگام نوشيدن آب ، عده اى هم با زيارت آن حضرت ، تعدادى هم با كمك به زائران آن حضرت و... وارد بهشت شدند. علاوه بر اين ، آن حضرت به وجوه مختلف موجب بركت براى مردم در رزق و روزى ها و موجب فيوضات وارده بر كسانى است كه به خاطر مجاورت با آن حضرت و عزادارى براى ايشان و حضور در مجلس آن حضرت و مواردى از اين قبيل ، نسبتى با ايشان پيدا مى كنند.
- آن طور كه در آيه شريفه آمده است ، خداوند كعبه را مايه هدايت جهانيان قرار داد، حسين عليه السلام نيز براى جهانيان هدايت و سبب هدايت آنها است ، چرا كه آن حضرت جان خود را فداى دين جدش كرد و به خاطر شهادت او مذهب شيعه ظهور يافت . از اين رو در زيارت اربعين به روايت امام صادق عليه السلام در حق آن حضرت وارد شده است كه : حسين خود را در راه تو بخشيد تا بندگانت را از جهالت و حيرت گمراهى نجات دهد.
- خداوند اطراف كعبه را حريم قرار داده و صيد كردن در آنجا و قطع شاخه درختان آنجا و... را حرام نموده است . همچنين خداوند براى مدفن حسين عليه السلام نيز حريم قايل شده است و تربت آن را محترم شمرده و خوردن مقدارى از آن را براى شفاء حلال نموده و حرم او را يك فرسخ و در روايت ديگرى چهار فرسخ و در روايت ديگرى پنج فرسخ از اطراف قبر شريف قرار داده است .
- خداوند كعبه را محل امن قرار داده و هر كس به آن پناه ببرد، ريختن خونش حرام است . هر كس هم به حسين عليه السلام پناهنده شود ريختن خونش حلال نيست ، اما از آنجا كه بنى اميه حرمت خانه خدا را شكستند، حرمت كسانى را هم كه به آن حضرت پناه آورده بودند، شكستند. آنها حتى حرمت آن دو كودك خردسال را هم نگه نداشتند و آن يكى را كه بر روى دستان حسين پناه آورده بود و از عطش پرپر مى زد با تير نشانه گرفتند و كودك ديگر را كه به سينه آن حضرت پناه برده بود، در حالى كه از عمويش ‍ كمك مى خواست ، دستش را قطع كردند و با تير بر روى سينه آن حضرت به شهادت رساندند. آنها حتى پرندگان اين حرم را كه براى نوحه سرايى گرد حرم مى چرخيدند، از آنجا طرد كردند. سكينه را نيز زدند و او را كشيدند و از جسد پدر دور كردند. اهل بيت آن حضرت را هم از اين حرم بيرون كردند و آنها را به زنجير كشيدند و سوار بر جهاز شتران نمودند.
- خداوند كعبه را قبله حبيبش به هنگام نماز كه شريف ترين حالات و افضل عبادات آن حضرت بود، قرار داد و خطاب به آن حضرت وحى آمد فول وجهك شطر المسجد الحرام (90) به طرف مسجدالحرام رو كن . بنابراين كعبه قبله سيماى پيامبر صلى الله عليه وآله است ، اما حسين عليه السلام ، آن طور كه پيامبر خودش او را توصيف كرده ، خون قلب پيامبر، ميوه دل و ريحانه اوست ، بلكه حسين نفس پيامبر است . كما اينكه آن حضرت فرمود: حسين از من است و من از حسين هستم .
با اين وصف ، حسين عليه السلام قبله سيماى قلب پيامبر است و هر گاه حسين نزد پيامبر مى رفت ، پيامبر رو به سوى او مى كرد و به او چه در حال خطبه و چه در حال نماز توجه مى كرد و به هنگام نماز بر پشت سوار مى شد.
- خداوند طواف خانه خدا را ركنى از اركان اسلام قرار داد و فرمود و لله على الناس حج البيت (91) بر مردم حج و زيارت خانه واجب است . هر كس اين كار را انجام ندهد (در صورت واجد بودن شرايط) ركنى از اركان اسلام را تقليل داده است . زيارت حسين عليه السلام نيز ركنى از اركان ايمان است . در حديث آمده كه تارك زيارت آن حضرت ايمانش ‍ ناقص است و قاطع حرمت پيامبر خدا و رحم او است و عاق پيامبر صلى الله عليه وآله مى باشد. و در روايت ديگرى آمده كه تارك زيارت آن حضرت ، شيعه نيست . در روايت ديگرى نيز آمده كه اگر آن شخص از اهل بهشت باشد، از مهمانان آن است ؛ و در روايت ديگر آمده كه چنين شخصى تارك حقى از حقوق خدا است ، اگر چه هزار حج به جا آورده باشد و در روايت ديگرى وارد شده كه او از خير محروم است . در روايت ديگرى آمده كه يكى از معصومين عليه السلام شنيد كه گروهى از شيعيان هستند كه يك سال يا دو سال مى گذرد، اما به زيارت حسين عليه السلام نمى آيند، آن حضرت فرمود كه آنها در حظ و بهره شان به خطا رفتند و از ثواب خداوند و جوار محمد صلى الله عليه وآله دور شدند.
- خداوند كعبه را مغناطيس دل ها قرار داده و دل ها به سوى او از نقاط دور دست جذب مى شوند. و قلب ها مشتاق زيارت خانه خدا و اهل آن ديار است . چنان كه در قرآن آمده است فاجعل افئدة من الناس تهوى اليهم (92) خدايا تو دل هاى مردم را به سوى آنها مايل گردان .
حسين عليه السلام نيز مغناطيس قلوب شيعيان است ؛ از اين رو ملاحظه مى شود كه دل آنها ميل مخصوصى به آن حضرت دارد، ميلى كه از محبت به ائمه ديگر متمايز است و اين يك امر وجدانى است و من به روايتى دست يافتم كه علت آن را آشكار مى سازد. در بحارالانوار و كتب ديگر از مقداد بن اسود كندى روايت شده است كه پيامبر صلى الله عليه وآله در پى حسن و حسين عليهماالسلام خارج شد، آن دو از خانه بيرون رفته بودند، من به همراه پيامبر بودم . مار بزرگى را ديديم .
وقتى صداى پاى پيامبر را شنيد ايستاد و نگاه كرد. بزرگ و ضخيم بود، از دهانش آتش بيرون مى آمد؛ مرا دچار و وحشت كرد. وقتى پيامبر خدا را ديد به باريكى نخى شد، آنگاه به حضرت رسول نگاه كرد. پيامبر فرمود: مى دانى چه مى گويد؟ گفتم خدا و پيامبرش آگاه تر هستند. پيامبر فرمود: مى گويد حمد و سپاس خداى را كه مرا نكشت تا اينكه نگهبان فرزندان پيامبر صلى الله عليه وآله قرار داد. آنگاه در رمل فرو رفت . بعد درختى را ديدم كه قبلا آن را نديده بودم و بعد از آن روز هم آن را نديدم ؛ اين درخت بر آن دو سايه افكنده بود. پيامبر ميان حسنين نشست ، ابتدا از حسن عليه السلام شروع كرد، سر او را بر زانو گذاشت ، سپس سر حسين را بر زانوى چپ نهاد و بعد به آرامى زبان خود را در دهان حسين قرار داد. حسين بيدار شد و گفت : پدر! و دوباره به خواب رفت . حسن بيدار شد و گفت پدر! او هم به خواب رفت .
گفتم : مثل اينكه حسن بزرگتر است ؟ پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: در باطن مؤ منان آنچنان معرفتى نسبت به حسين نهفته است كه در اين باره از امتش سؤ ال كن . و چون آن دو بيدار شدند، پيامبر آنها را بر دوش خود گرفت و با خود برد. البته حديث طولانى است .
- در خانه مقام ابراهيم خليل عليه السلام ، يعنى جاى پاى آن حضرت وجود دارد كه در صخره اثر كرده است . در حسين عليه السلام نيز دهان حبيب خدا صلى الله عليه وآله اثر گذاشته است . همچنين پيشانى و گلوى حسين به دليل اينكه پيامبر صلى الله عليه وآله آنجا را بسيار مى بوسيد، نورافشانى مى كردند، كه اين مطلب در روايات بسيارى آمده است . از سوى ديگر اگر مقام بدن ابراهيم خليل عليه السلام در كنار خانه خدا قرار دارد، مقام حسين عليه السلام شانه پيامبر، سينه و پشت آن حضرت مى باشد. بنابراين بدن مبارك پيامبر صلى الله عليه وآله مقام حسين عليه السلام است . هر كس اين روايت ها را پى گيرى كند كه چگونه حضرت رسول صلى الله عليه وآله ، حسين عليه السلام را بر دوش مى گرفت و به راه مى افتاد و يا او را بر سينه خود مى خوابانيد و يا در حالى كه پيامبر در سجده بود حسين بر پشت او سوار مى شد و آن حضرت سجده را به همين خاطر طولانى مى كرد و يا اينكه حسين را بر پشت خود سوار مى كرد و چهار دست و پا راه مى رفت ، به محبت عجيب و علاقه شگفت انگيزى پى مى برد كه هيچ كس به ديگرى راه ندارد.
- خداوند براى كعبه كرامت ظاهرى و آيه بينه اى قرار داده كه پرندگان بر فراز آن پرواز نمى كنند و بر اطراف آن نمى نشينند. براى حسين عليه السلام نيز كرامت ظاهرى قايل شد، به نحوى كه آب در قبر آن حضرت فرو نرفت و گاو به سمت قبر آن حضرت زمانى كه خواستند آنجا را شخم بزنند تا اثر او را محو نمايند، حركت نكرد. متوكل - كه لعنت خدا بر او باد - مدت بيست سال تلاش كرد اثر قبر آن حضرت را محو كند و دستور داد آنجا را شخم بزنند، زراعت بكارند و آب بر آن جارى سازند. يك بار هم قبر شريف آن حضرت را نبش كردند و ديدند كه گويى بدن مطهر آن حضرت را همين الان دفن كرده اند، از اين رو به آن دست نزدند؛ سپس جريان آب را بيشتر نمودند، قبر بالا آمد و آب به آن نرسيد. آنگاه خواستند آنجا را با گاو شخم بزنند، اما هر چه گاو را زدند، حركت نكرد. حتى گاهى اوقات مى ديدند كه گروهى آنها را با تير مى زنند و چون اينها هم تير به سمت آن جماعت مى انداختند، تير به سمت تيرانداز بر مى گشت . البته پرندگان بر روى بدن شريف آن حضرت فرود آمدند كه بنا به آنچه كه روايت شده ، تفصيل آن چنين است : وقتى حسين عليه السلام به شهادت رسيد و پيكر مطهرش را در بيابان انداختند، پرنده سفيدى آمد و بال و پر خود را بر بدن شريف ماليد و در حالى كه خون از او مى چكيد پرواز كرد و رفت . آنگاه به پرندگانى برخورد كه در زير شاخه درختان و بر شاخه ها نشسته بودند؛ به آنها گفت : اى پرندگان ! شما مى خوريد و نغمه سر مى دهيد، در حالى كه بدن حسين در سرزمين كربلا، در اين گرماى سوزان ، افتاده ، گلويش را بريده اند، سرش را از بدن جدا نموده و بالاى نيزه كرده و زنانش را سر و پا برهنه به اسارت برده اند. آنگاه آن پرندگان به طرف كربلا به پرواز درآمدند و چون به آنجا رسيدند، ديدند كه بدن مطهر حسين بى سر و بى غسل و كفن بر زمين افتاده ، در هم كوبيده شده ، گرد و خاك آن را فرا گرفته ، حيوانات صحرا به زيارتش آمده و اجنه بر او گريه مى كنند و نوحه مى خوانند و خاك تيره و فضا از انوار مطهر آن حضرت نورانى شده است ؛ در نتيجه پرندگان نيز شيون و زارى كردند و خود را بر روى بدن آن حضرت افكندند و خون آلود شدند و هر يك به سمتى به پرواز درآمد. يكى از اين پرندگان به قصد مدينه منوره به پرواز درآمد، وقتى به حرم حضرت رسول رسيد، در حالى كه همچنان در حال پرواز بود، خون از بال و پر او بر گرد قبر پيامبر صلى الله عليه وآله مى چكيد و به زبان خود مى گفت : بدانيد و آگاه باشيد كه حسين در كربلا به شهادت رسيد، آگاه باشيد كه حسين را در كربلا سر بريدند. آنگاه پرندگان ديگر گرد او جمع شدند.
- خداوند كعبه را محل طواف مردم قرار داد و به نسبت قدم هائى كه در اطراف آن بر مى دارند، براى اين طواف ثواب زيادى را قايل گرديده است ؛ همان طور كه در عنوان مربوط به زيارت حسين عليه السلام بيان شد، فضيلت زيارت آن حضرت ، نسبت به آن ، چندين برابر است .
- خداوند كعبه را محل طواف ملائكه قرار داد. در اين باره روايت شده است كه ، وقتى جبرئيل عليه السلام به امر خدا كعبه را ساخت ، هفتاد هزار ملك گرد آن طواف كردند، اين تعداد ملائكه از خيمه اى حراست مى كردند كه از بهشت فرستاده شده بود و بر پايه هاى خانه اى نهاده شده بود كه آن خانه را ملائكه قبل از خلق آدم عليه السلام بنا كرده و پايه هاى آن خانه را به ازاى الضراح و بيت المعمور و عرش بالا برده بودند؛ و چون آن خيمه كنار زده شد و جبرئيل بناى دوم را ساخت و ملائكه بر گرد آن طواف كردند، آدم و حوا به آنها نگاه كردند و به راه افتادند و هفتاد مرتبه طواف كردند.
حسين عليه السلام نيز، زمانى كه نورى از انوار اطراف عرش بود، محل طواف ملائكه و شفيع آنها نيز بود؛ آن طور كه در حديث صلصائيل و دردائيل آمده ، پيامبر صلى الله عليه وآله در حالى براى او دعا كرد كه حسين را بر روى دست خود بلند كرد. فطرس ملك نيز خود را به آن حضرت و يا گهواره او ماليد. حسين عليه السلام مخدوم بزرگترين چون جبرئيل و ميكائيل است ، آنها در گهواره با حسين عليه السلام صحبت مى كردند.
فطرس ملك نيز متقابلا - آن طور كه در حديث آمده - هر كس آن حضرت را زيارت كند، و سلامى بر او بفرستد و نمازى بر او بخواند، اين مساءله را به پيشگاه حضرت ابلاغ مى كند.
با اين همه ، قبر حسين عليه السلام محل طواف ملائكه و زيارتگاه آنها است ؛ آنها چندين دسته و گروه هستند، تعداد چهار هزار فرشته ، وظيفه شان گريه بر آن حضرت است و نسبت به اين كار خسته نمى شوند، آنها از زائر آن حضرت استقبال مى كنند و اگر بيمار شود، به عيادت او مى آيند و چون بميرد در تشييع جنازه او شركت مى كنند. اين فرشتگان ، روز عاشورا براى رساندن به حسين عليه السلام فرستاده شدند، اما ديدند آن حضرت به شهادت رسيده ، آنگاه به آنها وحى شد، به خاطر اينكه فرصت يارى او را از دست داديد، بر او گريه كنيد و هنگام خروج او براى رجعت ، يارى اش ‍ نماييد. نام رئيس اين فرشتگان منصور است .
همچنين خداوند هفتاد هزار ملك را ماءموريت داده كه در كنار قبر حسين عليه السلام هر روز، - از روزى كه به شهادت رسيد تا قيام قائم آل محمد عجل الله فرجه - بر او درود و صلوات بفرستند.
چهار هزار فرشته ديگر از طلوع سپيده تا زوال خورشيد بر آن حضرت گريه مى كنند، و چون خورشيد غروب نمايد، چهار هزار فرشته ديگر نازل مى شوند و آن چهار هزار به بالا مى روند، و آنها تا طلوع فجر همچنان مشغول به اين كار هستند.
ملائكه شب و روز و ملائكه نگهبان نيز در كربلا حاضر مى شوند و با ديگر ملائكه حاضر در آنجا مصافحه مى كنند و به دستور پيامبر و على و فاطمه و حسن به آنها تبريك مى گويند.
از امام صادق عليه السلام نيز نقل است كه به هنگام شهادت حسين عليه السلام پنجاه هزار فرشته بر آن حضرت گذشتند و به آسمان عروج نمودند، آنگاه خداوند خطاب به آنها وحى فرستاد كه از كنار فرزند حبيبم گذشتيد، در حالى كه به شهادت مى رسيد، اما او را يارى نكرديد؟! پس به زمين فرود آييد و در كنار قبر خاك آلود او تا روز قيامت ساكن شويد.
- در حديث نبوى هم به روايت از حضرت زينب از حضرت زينب به نقل از ام ايمن و از پدرش على عليه السلام نقل است كه در هر شبانه روز از هر آسمان صدهزار فرشته گرد قبر آن حضرت حلقه مى زنند و بر او صلوات مى فرستند و حمد و ستايش خدا را مى كنند و براى زائران آن حضرت طلب آمرزش مى نمايند و نام كسانى را كه به نيت تقرب به درگاه خداوند و پيامبرش به زيارت آن حضرت آمده اند و همچنين نام پدران ، عشاير و مناطق آنها را ثبت مى كنند و با نور عرش خدا اين مهر را بر چهره آنان مى زنند كه اين زائر قبر بهترين شهيدان و فرزند بهترين پيامبران است ، و چون قيامت برپا شود، در اثر آن مهر، نورى از چهره هاى آنها مى درخشد كه چشم ها را خيره مى كند و اين نور دليل آنها و باعث شناسايى شان مى شود.
- كعبه از آسمان نازل شده است . امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند بيت را از آسمان نازل فرمود و داراى چهار در است كه بر هر در آن قنديلى از طلا آويخته شده است . اگر چه كعبه اين شرافت را دارد كه از آسمان نازل شده است ، حسين عليه السلام ضمن اينكه قبل از خلق آسمان ، نورى بوده است - بلكه در حديث نبوى آمده كه لوح و كرسى از نور آن حضرت خلق شده اند و حسين عليه السلام از اين دو برتر است - هنگام شهادت ، جسم آغشته به خونش به آسمان برده شد و با صورت على عليه السلام كه بر آن ، اثر ضربت ابن ملجم وجود دارد، در آسمان پنجم نگه داشته شد و ملائكه از فراز و زير آن نازل شده و به آن مى نگرند؛ و در روايت ديگرى آمده است كه حسين عليه السلام از يمين عرش قتلگاه ، مدفن و زائران خود و كسانى كه بر او گريانند، مى نگرد. (كه ما اين حديث را در عنوان مربوط به خواص گريه ذكر كرديم )
- خداوند كعبه را در دوران جاهليت و اسلام ، بلكه از دوران آدم تا به حال معظم و مجلل قرار داده و اهل همه اديان ، حتى كفر و شركت نيز كعبه را بزرگ مى شمردند و قصد آن را مى كردند و به زيارت آن مى آمدند. حسين عليه السلام نيز، حتى نزد دشمنان و اشقياء، معظم و با جلال و عظمت است . در روايتى آمده است كه محبت حسن و حسين عليهماالسلام در دل هاى منافقان و كافران (هم ) افكنده شده است .
- كعبه تا زمانى كه آسمان ها و زمين پابرجاست ، باقى و برجاست و از نشانه ها و اعلام دين است . قبر حسين عليه السلام نيز آن طورى كه در روايت زينب از ام ايمن و از پدرش آمده و ما آن را در همين عنوان ذكر كرديم ، اينگونه است .
- در اطراف مسجدالحرام ، بنابر قول قوى تر و مشهورتر، مسافر مى تواند نماز را كامل بخواند و همچنين مى توان نوافلى را كه اداى آن به هنگام مسافرت از انسان ساقط است ، به جا آورد، كه اين امر به خاطر شرافت كعبه است . همچنين بنابر قول قوى تر، نماز مسافر در حرم امام حسين عليه السلام كامل است و نوافلى را كه اداى آن به هنگام سفر از انسان ساقط مى شود، مى توان در آنجا به جا آورد.
- بنابر روايات متواتر فراوان ، همه پيامبران از آدم تا خاتم عليهم السلام كعبه را زيارت كرده و به دور آن طواف كرده اند. چنين مسئله اى براى امام حسين عليه السلام ، در رابطه با پيكر مطهر آن حضرت ، سر مباركشان و قبر شريفشان نيز ثابت است . حتى وارد شده است كه هر كس در شب نيمه شعبان آن حضرت را زيارت كند، 124 هزار پيامبر با او مصافحه مى كنند. و از كعب الاحبار نقل است كه تمام پيامبران سرزمين كربلا را زيارت كرده و گفته اند در تو ماه تابان دفن مى شود.
- خداوند كعبه را به حجرالاسود كه ياقوتى از ياقوت هاى بهشت است ، مزين كرده است . حسين عليه السلام نيز زينت بهشت و حتى برتر از بهشت ، يعنى زينت عرش است . در حديثى از پيامبر صلى الله عليه وآله آمده است كه بهشت از درگاه الهى تقاضا كرد كه او را زينت ببخشد، خداوند به آن وحى كرد كه اركان تو را به حسن و حسين مزين كردم ، آنگاه بهشت از خوشحالى چون عروسان به خود باليد.
در حديث ديگرى آمده است كه شادى و سرور بهشت افزون شد.
در خبر ديگرى از پيامبر صلى الله عليه وآله كه چون روز قيامت شود، عرش ‍ خداوند رحمان مزين به هر زينتى مى شود، سپس دو منبر از نور آورده مى شود؛ يكى از آنها در سمت راست عرش و ديگرى در جانب چپ عرش ‍ قرار داده مى شود، آنگاه حسن و حسين عليهماالسلام را مى آورند در حالى كه خداوند تبارك و تعالى با آنها عرش خود را مزين مى كند، آنچنان كه زنان ، خود را به گوشواره مزين مى كنند.
- در قرآن كريم خداوند فرموده است و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلى (93) و مقام ابراهيم را جايگاه پرستش قرار دهيد. بنابراين واجب است كه در مقام ابراهيم خليل عليه السلام به احترام كعبه ، دو ركعت نماز خواند. حبيب خدا حضرت محمد مصطفى نيز هنگام ولادت حسين عليه السلام پس از مغرب دو ركعت نماز شكر به جا آورد. آن حضرت هنگام تولد امام حسن عليه السلام نيز چنين كارى را انجام داده بود و اين امر نافله نماز مغرب و سنتى شد تا روز قيامت . پس همه مردم اين دو ركعت نماز را به شكرانه وجود آن حضرت و احترام به او مى خوانند.
در كافى به اسناد معتبر از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه وقتى پيامبر صلى الله عليه وآله عروج كردند، با ده ركعت نماز - به صورت دو ركعتى - نازل شدند و چون حسن و حسين عليهماالسلام متولد شدند پيامبر خدا به خاطر شكر به درگاه الهى هفت ركعت بر آن افزود و خداوند نيز اين اجازه را به ايشان داد.
- آن طور كه در روايت عيسى بن عبدالله هاشمى از پدرش به نقل از امام صادق عليه السلام آمده ، خانه كعبه مانند ماه و خورشيد، نورانى بود تا اينكه يكى از فرزندان آدم برادر خود را به قتل رساند، آنگاه سياه شد. در روايت (ديگرى ) آمده است كه موضع كعبه مانند ياقوت سرخ رنگى بود كه نور و روشنائى اش به موضع اعلام و نشانه ها مى رسيد و اعلام با نور كعبه شناخته مى شدند، آنگاه خداوند آنجا را حرم قرار داد.
من معتقدم كه اگر كعبه نورانى بود و نورش از ميان رفت ، حسين عليه السلام هم نورانى بود و نور سيما و پيشانى او مى درخشيد و هيچ چيز نتوانست در درخشش آن نور تاءثيرى بگذارد. هلال بن نافع گفته است : در ميان سپاه عمربن سعد بودم كه يك نفر فرياد زد و گفت : اى امير! تو را بشارت باد كه شمر حسين را كشت . آنگاه ميان دو صف ظاهر شدم ، حسين در حال جان دادن بود. به خدا سوگند هيچ كشته به خون آغشته اى را نديدم كه سيمايش ‍ نورانى تر از او باشد. نور چهره او مرا از تفكر درباره قتلش بازداشت ، آن حضرت در آن حالت آب مى خواست .
اگر نور و روشنايى كعبه از نور ياقوت بود و نور آن به اعلام مى رسيد، دشت كربلا از نور تجلى در شجره مباركه روشن شد، چرا كه كربلا وادى ايمن و بقعه مباركى است كه موسى عليه السلام در آنجا نورى را ديد و روشنايى آن آفاق آسمان و تمام جهان را روشنايى بخشيد. همچنين پيكر پاك آن حضرت - آن طور كه در روايت آن شخص اسدى آمده است - در شب چون خورشيد مى درخشيد، حتى در اطراف او جوانمردانى بودند كه از گلوهايشان خون مى آمد و مانند چراغ هايى ، تاريكى را پر از نور كرده بودند.
- مكه ، ام القرى است ، در حالى كه حسين عليه السلام پدر ائمه بزرگوار مى باشد، و آن طور كه در روايات فراوان آمده است ، خداوند اين امتياز را در عوض آن شهادت به حسين عليه السلام در كنار خصايص و امتيازات ديگرى كه به ايشان عنايت فرمود، داده است .
- كعبه سرور و سالار همه خانه ها است ، حسين عليه السلام نيز سيد و سرور و سالار جوانان اهل بهشت است ، ضمن اينكه همه اهل بهشت جوان هستند. اين حديث را عامه و خاصه ، حتى عمربن خطاب ، از پيامبر صلى الله عليه وآله به طور متواتر نقل كرده اند.
- با اينكه كعبه در سرزمين غيرقابل زراعت قرار دارد، به بركت دعاى ابراهيم عليه السلام ، تمام نعمت ها در آنجا جمع مى شود، حسين عليه السلام نيز موجب فراهم شدن اعظم ثمرات ، يعنى ثمرات بهشت است . اين مطلب در روايت هاى فراوانى آمده كه از جمله آن روايتى است كه در بحار به نقل از ابن شاذان از قول سلمان (ره ) آمده است . سلمان گفته است : به خدمت پيامبر صلى الله عليه وآله رسيدم ، و بر او سلام كردم ، سپس ‍ نزد فاطمه عليهاالسلام رفتم . آن حضرت به من گفت : حسن و حسين گرسنه اند و گريه مى كنند، دست آنها را بگير و نزد جدشان ببر.
دست آنها را گرفتم و با خود نزد پيامبر صلى الله عليه وآله بردم . آن حضرت پرسيد چه شده است حسنين من ؟ گفتند: اى پيامبر خدا! غذا احتياج داريم . پيامبر صلى الله عليه وآله تا سه مرتبه گفت : خدايا! آنها را اطعام كن . نگاه كردم ديدم در دست پيامبر يك گلابى شبيه كوزه است كه سفيدتر از برف است . پيامبر آن را دو نيمه كرد، نصفى را به حسن و نصف ديگر را به حسين عليهماالسلام داد. من به آن دو نصف نگاه مى كردم و ميل داشتم از آن بخورم . پيامبر فرمود: سلمان ! گويا ميل دارى از آن بخورى . گفتم : بله ! فرمود: اين از طعام بهشت است ، هر كس از آن بخورد از حساب روز رستاخيز نجات پيدا مى كند.
يكى ديگر از احاديث ، حديث خرمايى است كه حسين عليه السلام ميلش ‍ كشيد، آنگاه براى آن حضرت آن را در طبقى از بلور كه در پارچه اى از سندش سبز پوشيده شده بود، آوردند. اين حديث طولانى و مشهورى است كه در بحار و الجلاء آورده شده است .
در بحار حديث ديگرى است كه از حسن بصرى و ام سلمه نقل شده كه حسن و حسين عليهماالسلام نزد پيامبر خدا رفتند، جبرئيل در حضور پيامبر بود، آنها شروع كردند به دور او چرخيدن ، جبرئيل مانند كسى كه چيزى را مى گيرد، شروع كرد با دست خود اشاره كردن . ناگهان در دست او يك سيب و گلابى و انارى ديده شد.
حسنين آنها را گرفتند و شادى در چهره شان پيدا شد و نزد جدشان دويدند، پيامبر آن ميوه ها در ايام حيات فاطمه دختر پيامبر خدا دچار تغيير و نقصان نشدند، اما وقتى ايشان از دنيا رفتند، انار را از دست داديم ، هنگامى كه اميرالمؤ منين عليه السلام به شهادت رسيد، گلابى مفقود شد و تنها سيب به همان شكل براى حسن باقى ماند و سيب تا هنگامى كه من از رسيدن به آب منع شدم و در محاصره قرار گرفتم ، باقى بود. هر گاه تشنه مى شدم آن را مى بوئيدم و آتش عطشم آرام مى شد و چون تشنگى ام شدت يافت ، آن را دندان زدم و يقين كردم كه كشته مى شوم . على بن الحسين عليهماالسلام گفته است : من اين مطالب را يك ساعت قبل از شهادت آن حضرت از ايشان شنيدم ؛ و چون به شهادت رسيد، بوى آن سيب در قتلگاه وجود داشت و چون تفحيص كردم ، اثرى از آن ديده نشد، اما بوى آن پس از شهادت حسين عليه السلام همچنان باقى بود. قبر آن حضرت را زيارت كردم ، ملاحظه نمودم كه آن رايحه از قبرش استشمام مى شود. پس شيعيان ما كه به زيارت قبر حسين مى آيند، اگر بخواهند آن رايحه را استشمام كنند، بايد هنگام سحر آن را بيابند، و اگر مخلص باشند، آن را استشمام خواهند كرد.
- از احترامات بزرگ بيت و حرمت آن اين است كه خداوند اسماعيل فرزند ابراهيم عليهماالسلام را ماءمور كرد بيت را بپوشاند و آن را مزين كند. اعراب (پوشش را) اهداء مى كردند و مادر و همسر حضرت اسماعيل آن را مى دوختند و آن حضرت بيت را با آن مى پوشاند. سپس سليمان و بعد از آن پادشاهان و ملوك در هر زمانى آن را پوشاندند.
در اين مرتبه خاص نيز حرمت حسين عليه السلام آنچنان والا است كه خداوند تعالى براى او لباس را اهداء فرمود و پيامبر صلى الله عليه وآله ، آن را بر حسين عليه السلام مى پوشاند. اين مطلب در روايت ام سلمه آمده است كه او گفت : ديدم پيامبر صلى الله عليه وآله لباسى بر حسين مى پوشاند كه از نوع لباس اين دنيا نبود.
در اين باره از او سؤ ال كردم ، فرمود: اين هديه اى است كه از جانب پروردگار براى حسين است و تار و پودش از پرهاى جبرئيل مى باشد.
يك بار شب عيد، امام حسين عليه السلام براى زينت ، لباس نورى تقاضا كرد؛ رضوان ، آن را هديه نمود و حضرت فاطمه سلام الله عليها آن را در شب عيد بر او و برادرش پوشانيد. يك بار ديگر آن حضرت روز عيد درخواست (لباس ) كرد كه خداوند اهداء فرمود و جبرئيل عليه السلام آن را در تشتى به رنگ قرمز كرد و پيامبر صلى الله عليه وآله آن را بر حسين عليه السلام پوشانيد و آنگاه جبرئيل گريه كرد.
همچنين حسين عليه السلام يك بار ديگر از خواهرش زينب سلام الله عليها در روز عاشورا خواست برايش پيراهنى بياورد، البته نه براى زينت و نه براى عيد، بلكه كهنه پيراهنى خواست تا بدن مباركش را با آن بپوشاند. زينب آن را آورد و امام پوشيد، و خون مطهرش آن را به همان رنگى كرد كه جبرئيل با آن ، پيراهن حسين را رنگين نمود و خاك كربلا بر آن نشست و نيزه ها و تيرها و شمشيرها آن را سوراخ سوراخ نمود و اسحاق بن خويه آن را از تن حضرت بيرون آورد و پيكر مطهرش در بيابان عريان افتاد و بعد از آن خواهرش زينب او را ديد و فرياد زد: اين حسين است كه به خون آغشته است ؟!
- الم تر كيف فعل ربك باصحاب الفيل (94) آيا نديدى كه پروردگار تو با اصحاب فيل چه كرد؛ آن زمانى كه در صدد برآمدند خانه خدا را خراب كنند. الم يجعل كيدهم فى تضليل و ارسل عليهم طيرا ابابيل ترميهم بحجارة من سجيل (95) آيا تدبيرى را كه براى خرابى كعبه انديشيدند، تباه نكرد و بر هلاك آنان پرندگان ابابيل را فرستاد تا آن سپاه را به سنگ هاى سجيل سنگباران كنند. سنگ هايى كه از جهنم آوردند و هر كدام به اندازه عدسى بيش نبود كه به مغز آنها اصابت مى كرد و از پائين شان بيرون مى آمد. فجعلهم كعصف ماءكول (96) و تنشان را چون علفى زير دندان حيوان خرد گردانيد. وقتى اصحاب سگ و خوك در صدد تخريب بيت رسول خدا، با به شهادت رساندن حسين عليه السلام بر آمدند، هر چند خدا به خاطر مسائل عديده اى به آنها اندكى مهلت داد، اما پس از مدتى كيدشان را تباه كرد و در همين دنيا كسى را در پى آنها فرستاد كه به تعقبيشان پرداختند و به شديدترين وجه به قتل رسيدند و بدين صورت مثله شدند و بسيارى از آنها را در آتشى كه به دستور مختار برافروخته شد و روغن داغ سوزاندند، كما اينكه جسد ابن زياد و اخنس بن زيد چنين معامله اى شد و گاهى ابن زياد به آتش عطش مى سوخت ، چنانكه به نقل از دربان او حكايت شده كه گاهى اوقات چهره اش آتش مى گرفت و بعد آن را خاموش مى كرد.
يزيد نيز در حال مستى مرد و جنازه اش چون مردار بود، مانند كسى كه به مدفوع آلوده شده باشد.
- نگاه كرن به كعبه براى كسانى كه عارف به حق ائمه هستند، موجب آمرزش همه گناهان مى شود و هم دنيا و آخرت را نيز كفايت مى كند. نگاه به حسين عليه السلام نيز بزرگترين عبادت است . چرا كه پيامبر صلى الله عليه وآله نسبت به اين كار تعهد داشت ، حتى بعضى اوقات چون گرسنه مى شد مى فرمود مى روم و به حسن و حسين نگاه مى كنم و گرسنگى ام برطرف مى شود. همچنين پدرش نيز نسبت به نگاه به حسين عليه السلام توجه داشت ، اما به مجرد نگاه به حسين گريه و رقت بر او غلبه مى كرد. نگاه به قبر آن حضرت نيز عبادت است و كسى كه به قبرش ‍ مى نگرد، به ويژه وقتى نگاه به قبر فرزندش در پايين پايش بيفتد، تحت تاءثير قرار مى گيرد و رقت بر او غلبه مى كند. كما اينكه همه اين موارد در روايت آمده است .
- در حج وارد شده است كه هر كس يك درهم در اين راه هزينه كند، هزار درهم براى او به حساب مى آيد. ابن سنان از امام صادق عليه السلام پرسيد: هر درهمى كه در حج هزينه شود، هزار درهم به حساب مى آيد، درباره آنچه در راه قبر پدرت حسين عليه السلام هزينه مى شود، چه حكمى وجود دارد؟ امام فرمود: اى پسر سنان به ازاى هر درهم براى او هزار هزار - و شمرد تا به عدد ده رسيد - درهم به حساب مى آيد و به همان تعداد، درجات او افزايش پيدا مى كند و رضايت خداوند براى او بهترين است .
- خداوند ملائكه را خلق نمود و قبل از بسط زمين به عنوان حرم برگزيد، اما از على بن الحسين عليه السلام درباره كربلا وارد شده است كه فرمود: خداوند 24 هزار سال قبل از آنكه سرزمين كعبه را خلق كند و آن را به عنوان حرم برگزيند، سرزمين كربلا را به عنوان حرم امن و مبارك برگزيده بود، و چون خداوند تبارك تعالى زمين را به لرزه درآورد و سير دهد، سرزمين كربلا با تربت نورانى و پاكش همچنان مرتفع بماند و در بهترين روضه از روضه هاى جنت قرار داده شود و به عنوان بهترين مسكن در بهشت كه تنها پيامبران اولوالعزم و فرستادگان خدا در آن ساكن شوند، قرار داده مى شود. همچنين يكى از پيامبران گفته است كه سرزمين كربلا، ميان روضه هاى بهشت مى درخشد، چنانكه ستاره زهره در ميان ديگر ستارگان مى درخشد، و نور آن ديدگان اهل بهشت را خيره مى كند و ندا مى دهد كه من سرزمين مقدس طيب و مبارك خداوندم كه پيكر سيدالشهداء و سرور جوانان اهل بهشت را در بر گرفته ام .
- مكه به سخن درآمد و به لطف و كرامتى كه خداوند به او نموده ، افتخار كرد و گفت : مثل من كجا پيدا مى شود، خانه خدا بر روى من بنا نهاده شده و مردم از راه هاى دور به سوى من مى آيند اما كربلا برتر است ؛ زيرا وقتى مكه به خود باليد، خداوند خطاب به او وحى فرمود، كافى است ، متواضع باش ، فضيلت تو در مقابل آنچه به سرزمين كربلا دادم ، مانند سر سوزنى است كه در دريا فرو رود و از آب دريا (قطره اى ) بردارد؛ و اگر تربت كربلا نبود، به تو فضيلت نمى دادم و اگر آن كسى را كه سرزمين كربلا او را در بر گرفته ، وجود نداشت ، تو را و آن خانه اى را كه به او افتخار مى كنى ، نمى آفريدم ، پس مطيع و آرام و متواضع و ذليل و پست باش و در مقابل سرزمين كربلا متكبر و مغرور نباش وگرنه مورد خشم من قرار مى گيرى و تو را در آتش جهنم مى اندازم .
ولى كربلا در همين دنيا، سخن و تفاخرى دارد كه خداوند نسبت به آن راضى است و آن را رد نكرده است . همچنين پس از قيامت نيز در بهشت اين سرزمين بر خود مى بالد.
اما افتخار كربلا در اين عالم ؛ وقتى خداوند به او فرمود كه درباره فضيلتى كه خداوند به تو داده است ، سخن بگو؛ كربلا گفت : من سرزمين مبارك ، طيب و مقدس خداوندم كه تربت و آبم ؛ شفا است و هيچ فخر و افتخارى نمى كنم ، بلكه در مقابل آن كسى كه چنين فضيلتى به من داده ، خاضع و ذليلم و من بر هيچ كسى فخر نمى فروشم ، بلكه خدا را شكر مى كنم . در نتيجه خداوند اين سرزمين را به خاطر تواضع و شكرش به درگاه الهى توسط حسين عليه السلام و اصحاب آن حضرت مورد اكرام قرار داد و بر فضيلتش افزود. امام صادق عليه السلام فرموده اند: هر كس به خاطر خدا تواضع كند، خداوند او را بالا مى برد و هر كس تكبر كند، خداوند او را خوار نمايد.
و اما تفاخر سرزمين كربلا در بهشت ؛ بعد از آنكه به عنوان برترين ، عالى ترين و درخشان ترين روضه در بهشت برگزيده مى شود، ندا مى دهد كه من سرزمين مقدس ، طيب و مبارك خداوند هستم كه پيكر سيدالشهداء و سرور جوانان اهل بهشت را بر دارم .
كعبه ، بيت العتيق است ، يعنى از طوفان (نوح ) سالم مانده است يا اينكه از زمان هاى سابق ، مردم گرد آن طواف مى كرده اند. حسين عليه السلام نيز بيت العتيقى است كه قتلگاهش از طوفان و جريان آبى كه بر آن بستند سالم ماند، ضمن اينكه از زمان قديم ، قبل از آفرينش آسمان ها و زمين مورد احترام بوده و از آتش آزاد شده است .
- خانه خدا داراى حطيمى است كه به واسطه آن گناهان بندگان از بين مى رود؛ به واسطه حسين عليه السلام هم گناهان گذشته و آينده آمرزيده مى شود و انسان مانند روزى مى شود كه از مادرش متولد شده است .
- خانه خدا پناهگاه است و ترسان از عذاب به آن پناه مى برد. حسين عليه السلام هم از روزى كه متولد شد پناهگاه ملائكه و سپس مردم تا روز قيامت شد.
- حجر اسماعيل ذبيح متصل به خانه خداست و آن طور كه در روايات آمده است خداوند آن را از بينات قرار داده است . همچنين قبر او و دخترانش در آنجا واقع شده است . و در طرف ديگر، يعنى ميان ركن و مقام ، قبر هفتاد پيغمبر قرار دارد كه طبق روايات ، همگى از گرسنگى و آسيب از دنيا رفتند. قبر على اكبر - ذبيح دوم بدون فدايى - نيز مانند اتصال حجر اسماعيل به بيت ، به قبر حسين عليه السلام متصل است ، و قبر هفتاد و دو صديق در طرف قبر آن حضرت - در پايين پاى ايشان - قرار دارد كه با تن مجروح و لب تشنه به شهادت رسيدند و همگى در يك قبر دفن شدند و حائر، محيط به آنها است . با اين همه ، آن طور كه در روايت صحيح آمده ، تعداد دويست پيامبر و دويست وصى در آنجا مدفون است .
- در اطراف خانه خدا، مكان هاى معظمى چون منا، مشعر، عرفات ، صفا و مروه قرار دارد، در اطراف قبر حسين عليه السلام نيز مكان هاى مشرف و معظمى قرار دارد؛ چرا كه شرافت منا به اين واسطه است كه آنجا مكان تل اسماعيل است ، در حالى كه مقتل ، مكان به شهادت رسيدن شخصيتى چون حسين عليه السلام ، على ، عبدالله ، عباس و قاسم است ، و ديگر اينكه شرافت منا به واسطه اين است كه محل ذبح قربانى است ، اما مقتل ، محل ذبح شهدايى است كه پيامبر خدا صلى الله عليه وآله در حقشان فرموده است كه آنها سادات شهداى امت من هستند. شرف مشعرالحرام نيز به خاطر آن است كه ابراهيم عليه السلام در آنجا ديد كه ماءمور به ذبح فرزندش ‍ است ؛ اما مكانى را كه خواب مى بيند فرزندش در آنجا ذبح شده است ، برتر است .
- خداوند تعالى به خليل خود ابراهيم عليه السلام ماءموريت داد كه اعلام نمايد مردم به سوى كعبه بيايند و به او فرمود و اذن الناس بالحج ياءتوك رجالا و على كل ضامر ياءتين من كل فج عميق (97) و مردم را به اداى مناسك حج اعلام كن تا مردم پياده و سواره از هر راه دور به سوى تو جمع آيند. آنگاه ابراهيم عليه السلام به بالاى مقام رفت و خطاب كرد به حج بياييد. خداوند حبيبش محمد صلى الله عليه وآله را ماءموريت داد كه اعلام حج نمايد: لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى (98) بگو من از شما اجر رسالت جز اين نخواهم كه مودت و محبت مرا در حق خويشاوندان منظور داريد. و همچنين آن حضرت فرمود؛ اى عترتم ! من در ميان شما دو چيز گرانبها، يكى كتاب خدا و ديگرى عترتم را به جاى مى گذارم و نيز بارها فرمود كه حسين را نزدش بياورند و به مردم اعلام كرد كه او را يارى كنيد. در روايتى از حذيقة بن اليمان آمده است كه او گفت : شيدم در حالى كه پيامبر خدا دست حسين را گرفته بود، مى فرمود: اى مردم ! اين حسين بن على است ، پس او را بشناسيد؛ به همان خدايى كه جان من در دست اوست ، همانا كه جايگاه او و محبانش و دوستداران دوستان او در بهشت است .
سپس حسين عليه السلام در حج در ميان مردم اعلام كرد كه براى يارى و نصرتش نزد او بيايند و در مدينه و مكه و در ميان راه و در كربلا خطبه خواند و طلب يارى و استغاثه نمود. آنگاه مردمانى از هر صنف و گروه نزد آن حضرت آمدند و همچنين برخى از افرادى كه آن حضرت را در دوران حياتش درك نكردند امام را يارى كردند كه اينها همان شيعيان آن حضرت مى باشند كه آرزوى شهادت در ركاب آن حضرت را دارند و برخى از زائران آن حضرت و بعضى از گريه كنندگان بر او مى باشند.
- خداوند در آيه شريفه فرموده است هديا بالغ الكعبة (99) به عنوان هديه به كعبه برساند. كه اين به خاطر بزرگداشت كعبه و شرافت آن از جانب خداوند تعالى است . در حالى كه خداوند با احترام و تعظيم بيش از اين ، بر حسين منت نهاده است به نحوى كه به آهويى امر كرد كه بچه خود را به حسين عليه السلام ، قبل از آنكه گريه كند، اهدا نمايد؛ و آن زمانى بود كه يك عرب باديه نشين نزد حضرت رسول آمد و عرض كرد: يا رسول الله ! من بچه آهويى شكار كرده ام و آن را براى شما آورده ام تا به فرزندانتان حسن و حسين اهدا شود. پيامبر صلى الله عليه وآله آن را پذيرفت و برايش دعا كرد. حسن عليه السلام كنار جدش ايستاده بود و از آن بچه آهو خوشش آمد، پيامبر آن را به حسن داد. ساعتى نگذشته بود كه حسين عليه السلام آمد و ديد برادرش بچه آهويى دارد كه با آن بازى مى كند. گفت : پدربزرگ ! به برادرم بچه آهويى دادى ، و به من مثل آن را نداده اى ، حسين عليه السلام چند بار اين جمله را تكرار كرد و پيامبر صلى الله عليه وآله ساكت بودند و با كلامى او را تسلى خاطر و مورد لطف و مرحمت قرار مى دادند، تا كار حسين عليه السلام به آنجا كشيد كه نزديك بود گريه سر دهد. در چنين حالتى ، ناگهان ما متوجه صدايى شديم كه دم در مسجد بلند شد. نگاه كرديم ، يك آهو به همراه بچه اش بود كه گرگى از پشت سر آنها را به طرف حضرت رسول صلى الله عليه وآله هدايت مى كرد تا نزد آن حضرت آورد. سپس آهو با زبانش به نطق درآمد و گفت : اى پيامبر خدا! من دو بچه داشتم يكى از آنها را صيادى شكار كرد و نزد شما آورد، و براى من اين يكى باقى ماند و من به وجود او مسرور بودم و الان او را شير مى دهم ؛ اما شنيدم صدايى خطاب به من مى گويد، اى آهو! به همراه بچه ات با سرعت نزد پيامبر صلى الله عليه وآله برو؛ زيرا حسين مقابل جدش ايستاده و مى خواهد گريه كند و تمام ملائكه سر خود را از محل هاى عبادتشان برداشته اند. اگر حسين عليه السلام گريه كند ملائكه مقرب به خاطر گريه او، گريان مى شوند. همچنين شنيدم صدايى مى گويد: اى آهو! قبل از آنكه اشك هاى حسين بر گونه اش جارى شود، هر چه زودتر برو؛ و اگر چنين نكنى اين گرگ بر تو مسلط مى شود و خودت و بچه ات را مى خورد. اى پيامبر خدا! من بچه ام را نزد تو آورده ام و مسافت طولانى را طى كرده ام ، و براى اينكه هر چه سريع تر نزد شما بيايم زمين برايم طى شد. پروردگارم را شكر و سپاس ‍ مى گويم كه قبل از جارى شدن اشك هاى حسين بر گونه اش خدمت شما رسيدم . صداى تكبير و تهليل اصحاب بلند شد و پيامبر صلى الله عليه وآله براى آن آهو دعاى خير و بركت كرد و حسين عليه السلام بچه آهو را گرفت و نزد مادرش زهراء سلام الله عليها رفت و مادر به اين واسطه شديدا مسرور گرديد.
- خداوند تعالى براى انجام مناسك حج با فضيلت ترين ماه هاى حرام را برگزيد و اين ماه را اختصاص به حج داد؛ و غير از اين ماه ، حج را در تمام ايام سال مقرر فرمود. خداوند تعالى براى زيارت حسين عليه السلام نيز همان زمان را معين كرد و حتى در عرفه ، قبل از آنكه اهل عرفات بنگرد، به زائران حسين نظر لطف مى كند. به جز اين ماه ، اوقات شريف ديگرى است كه همه به زيارت آن حضرت اختصاص دارند.
- نماز در مسجدالحرام - طبق روايات - معادل صدهزار نماز است . در حديث وارد شده كه نماز در مسجدالنبى معادل هزار نماز و در مسجدالحرام معادل هزار نماز در مسجدالنبى است ؛ بنابراين نماز در مسجدالحرام معادل هزار هزار نماز است . شعيب از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: اى شعيب ! هر كس در كنار قبر حسين عليه السلام نماز بخواند، خداوند از او قبول مى كند و هر ركعت آن ثواب هزار حج و هزار عمره و آزاد كردن هزار اسير را دارد و مثل اين است كه هزار بار در ركاب پيامبر مرسلى در راه خدا ايستادگى كرده باشد.
- كسى كه قصد زيارت خانه خدا را دارد واجب است كه محرم شود و مال و علايق به زنان را ترك نمايد و از استعمال بوى خوش ، زينت ، سرمه ، پوشيدن لباس و در سايه قرار گرفتن خوددارى كند. مستحب است كه زائر حسين عليه السلام نيز به نشانه حزن و اندوه به خاطر آن حضرت ، گرسنه و تشنه و خاك آلود باشد و در سفر به كربلا با خود غذاهاى لذيذ به عنوان توشه نبرد.
- مكه زادگاه پيامبر صلى الله عليه وآله و اميرالمؤ منين عليه السلام است ، اما خداوند چنين مقرر فرمود كه مدفن حسين عليه السلام براى هميشه زيارتگاه پيامبر و اميرالمؤ منين در بيشتر اوقات سال باشد.
- كعبه مبداء ظهور اسلام و جدا شدن صف مشركان است . خداوند حسين عليه السلام را نيز به اين اختصاص داد كه كربلا مبداء ظهور ايمان و جدا شدن صف مخالفان باشد، به همين خاطر در بعضى از روايات قبة الاسلام ناميده شده است .
- آن طور كه در حديث آمده است ، خداوند 120 هزار حكمت را در مكه فراهم آورده است ، و در آنچه به حسين عليه السلام مربوط مى شود نيز بيش ‍ از 120 (هزار) رحمت خاص خود را فراهم نموده كه اين مطلب هنگام ذكر وسايل حسينى تشريح شد.
- پيامبر خدا صلى الله عليه وآله يك بار يا دو بار از مكه ، از خانه ام هانى يا شعيب (ابوطالب ) عروج كرد. مدفن حسين عليه السلام نيز معراج دوم پيامبر است ؛ چرا كه آن حضرت فرمود: مرا به جايى سير دادند كه به آن كربلا گفته مى شود و در آنجا قتلگاه فرزندم حسين را ديدم . ضمن اينكه كربلا، در روز عاشورا معراج حسين عليه السلام بود، همچنين كربلا معراج ملائكه است .
- مكه محل اسكان ابراهيم خليل عليه السلام ، فرزندان ايشان و خانواده اش ‍ است . به او دستور داده شده كه در كنار خانه خدا خانواده خود را بگذارد و خودش برود. حسين عليه السلام نيز ماءموريت داشت كه اهل و عيالش را در كربلا در كنار مدفنش ، حيران ، تشنه و تنها و بى كس رها كند. اما ابراهيم خليل براى ذريه خود دعا كرد و به درگاه الهى عرض نمود: ربنا انى اسكنت من ذريتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم ربنا ليقيموا الصلوة فالجعل افئدة من الناس تهولى اليهم و ارزقهم من الثمرات لعلهم يشكرون (100) پروردگار! من ذريه و فرزندان خود را به وادى بى كشت و زرعى نزد بيت الحرام تو براى به پا داشتن نماز مسكن دادم . بار خدايا! تو دل هاى مردم را به سوى آنها مايل گردان و به انواع ثمرات آنها را روزى بده كه شكر تو به جاى آورند. اما حسين عليه السلام اهل و عيالش را ترك كرد و به آنها فرمود: خود را براى اسارت آماده كنيد و نسبت به بلايا و مصيبت هايى كه متوجه شما است ، صبر پيشه نماييد.
- خداوند به كسى كه برتر از مكه است ، يعنى به اشرف مخلوقاتش ‍ (محمد) صلى الله عليه وآله دستور داده كه اركان كعبه را لمس كند، و بويژه بعضى از قسمت هاى آن را ببوسد؛ كه اين فضيلت خاصى است كه فوق همه فضايل است .
نظير همين ويژگى هم براى سيد و سرور ما، مظلوم كربلا عليه السلام ثابت شده است ، زيرا پيامبر صلى الله عليه وآله حسين را در آغوش مى كشيد، دست نوازش بر سرش مى كشيد و تمام اعضا بويژه ، قلب ، گلو، پيشانى و لب هاى آن حضرت را مى بوسيد و همان طور كه در لمس كردن اركان توسط پيامبر صلى الله عليه وآله ، بويژه ركن عراقى و شامى ، اسرار و حكمت هايى نهفته است ، از جمله اينكه آنها از يمين عرش هستند، همچنين در نوازش ‍ كردن و بوسيدن جميع اعضاى بدن حسين توسط پيامبر و بيشتر بوسيدن جاهاى خاص ، اسرار، معجزات و اخبارى است . راز بوسيدن بيش از حد گلوى حسين توسط پيامبر معلوم و آشكار است . اما پيشانى ، ممكن است گفته شود، به خاطر اين بوده است كه آنجا محل اصابت سنگى است كه سوى آن حضرت پرتاب شد و از آنجا خون بر چهره شان جارى شد، يا به خاطر تيرى بوده است كه بر پيشانى اصابت كرد، و مى توان گفت به اين خاطر است كه پيشانى جاى سجده است . به همين خاطر و همان طور كه در روايت مربوط به بوسيدن پيشانى مؤ من آمده است ، پيشانى موضع نور مؤ من است . در حالى كه حسين عليه السلام در اين امر از همه برتر است ، زيرا آن حضرت داراى سجده مخصوصى است كه از ويژگى هاى منحصر به فرد ايشان مى باشد. توضيح مطلب اين است كه حالت سجده ، خود به خود بهترين حالت هاى تقرب به درگاه الهى ، از نظر ظاهرى و معنوى ، است . كما اينكه خداوند فرموده است سجده كن و به من نزديك شو همچنين فرموده است نزديكترين حالت هاى بنده به خداوند زمانى است كه در حال سجده است . و امام حسين عليه السلام از هنگامى كه شروع كرد به طى ارتقاى درجات قرب به خداوند، از همان ابتداى خروج از وطن تا حالت سجودى كه پيشانى اش را به قصد سجده بر خاك گذاشت و آن را ديگر برنداشت (101)، داراى سجده خاصى است . به همين خاطر بود كه پيامبر صلى الله عليه وآله بويژه صورت حسين عليه السلام را مى بوسيد.
اما علت اينكه حضرت پيامبر بالاى قلب حسين را زياد مى بوسيد، اين بود كه آنجا محل اصابت تير سه شعبه بود و احتمالا همين تير موجب شهادت ايشان شد.
يكى از رازهاى بوسيدن لب هاى حسين توسط پيامبر، در گفته زيد بن ارقم آشكار است . او به ابن زياد گفت : چوبت را از اين لب ها بردار، كه من خود ديده ام بارها پيامبر خدا صلى الله عليه وآله آنجا را مى بوسيد.
كعبه هيچ گاه در طول شبانه روز بدون طواف كننده باقى نمى ماند. حسين عليه السلام نيز از روزى كه به شهادت رسيد تا به حال ، طبق روايات ، هيچ گاه بدون زائر نبوده است و زائران آن حضرت يا انسان ها بوده اند يا ملائكه ، يا حيوانات بيابان ها، يا اهل جن از اين دنيا و يا عوالم ديگر.
- همان طور كه على عليه السلام بيان داشته اند، خداوند، جهانيان را به واسطه اين خانه آزمايش كرد. جهانيان نيز به واسطه اين بيت حقيقى يعنى حسين عليه السلام آزمايش شدند. آنگاه كه دشمن عرصه را بر آن حضرت تنگ كرده بود و در ميان شمشيرها، نيزه ها، تيرها و سنگ ها كه از هر سو پرتاب مى شد، قرار گرفته بود و اطرافيانش دچار ترس و وحشت شده ، رنگ از چهره شان پريده بود و چشم هايشان از حدقه بيرون آمده ناله و شيونشان بلند بود و شهدا در خونشان غلطيده بودند، همه مردم مورد آزمايش قرار گرفتند و ماءمور به نصرت و يارى امام و لبيك به آن حضرت شدند؛ كه ما كيفيت آن را در باب زيارت امام بيان كرديم .
- مكه ام القرى است و حسين ابوالائمه طاهرين عليه السلام مى باشد.
كافر تعبير فرموده كه اين امر به خاطر مبالغه در عظمت مجازات ترك حج مى باشد، ضمن اينكه انجام حج واجب است . اما با اينكه زيارت حسين عليه السلام مستحب است ، اگر كسى توانايى اين كار را داشته باشد، ولى آن را انجام ندهد، مؤ من و شيعه ائمه نيست ، بلكه ايمانش ناقص و عاق پيامبر صلى الله عليه وآله مى باشد.