زيتون
(ترجمه خصائص الحسينيه )
آيه الله شيخ جعفر شوشترى
مترجم : دكتر خليل الله فاضلى
- ۱ -
مقصد چهارم ، اين
مقصد درباره خصوصيات سوره حمد و بويژه بسم الله است كه درباره حسين
عليه السلام نيز به ثبوت رسيده است :
سوره حمد، فاتحة الكتاب است ، حسين
عليه السلام هم فاتح مصحف شهادت است .
سوره حمد، ام الكتاب است ، حسين عليه السلام نيز ابوالائمه است .
سوره حمد، گنج اطاعت است ، حسين عليه السلام هم گنج اسباب شفاعت
است .
سوره حمد، وافى است و حسين عليه السلام وافى به اسباب مغفرت است .
سوره حمد، شفادهنده است در حالى كه تربت آن حضرت شفاست (كما اينكه
در قضيه دختر يهودى آمده است .) و اشكى كه به خاطر او ريخته مى شود
شفايى است كه آتش هاى درون و برون را خاموش مى كند، و - آن طور كه
در حديث آمده - اگر يك قطره از آن در جهنم افتد، حرارت آن را خاموش
مى گرداند.
سوره حمد، كافى است ، محبت حسين عليه السلام هم كافى است .
سوره حمد، معادل قرآن است ، حسين عليه السلام نيز شريك قرآن و عدل
آن در امانتى است كه پيامبر او را به امت سپرد.
سوره حمد، سبع المثانى است ، زيرا دوبار نازل شده است ، و حسين
عليه السلام نيز اين خصوصيت را دارد كه دوبار از آسمان نازل شد و
دوبار عروج كرد. روح آن حضرت مانند ساير ائمه و انبياء عليهم
السلام ، هنگام ولادت و وفات نازل شد، يك بار هم ، جسم آن حضرت را
بالا بردند و سپس به پائين آوردند، كه اين از ويژگى هاى آن حضرت
است . اين مطلب در روايت آمده كه وقتى حسين عليه السلام به شهادت
رسيد و سر آن حضرت را بالاى نيزه ها كردند، ملائكه پايين آمدند و
جسد آن حضرت را گرفتند و به همان حالت به آسمان پنجم بردند و آن را
در كنار صورت به خون آغشته على عليه السلام قرار دادند و به آن
حضرت در حالى كه آغشته به خون بود، نگاه كردند و قاتلش را لعنت
نمودند و سپس او را به محل دفنش در كربلا پايين آوردند و در اين
امور حكمت پنهانى است كه نمى توان به كنهش رسيد و خداوند عالم به
آن است .
در حديث آمده كه ، هر كس سوره حمد را تلاوت كند و به ظاهر و باطن
آن ايمان داشته باشد، خداوند به ازاى هر حرف آن ، به او حسنه اى مى
دهد كه از دنيا و هر آنچه در آن است ، برتر است . هر كس هم كه حسين
عليه السلام را ياد كند و بر او گريه نمايد، خداوند به ازاى هر
قطره اشكى ، حسنه اى به او مى دهد كه از دنيا و هر آنچه در آن است
برتر مى باشد و هر كس آن حضرت را زيارت كند، خداوند در مقابل هر
حرف ، حسنه اى به او عطا مى كند كه از دنيا و هر آنچه در آن است
برتر است .
تفصيل اين مطالب قبلا آمده است .
بسم الله عنوان سوره ها و در صدر آنها است ، حسين عليه السلام نيز
عنوان شهداء و سرور آنان است . بسم الله 114 تاست كه از اجزاى قرآن
است و حسين عليه السلام هم به 114 سبب موجب غفران است . هنگام ذبح
حيوانات و نحر شتران گفتن بسم الله تكليف است . مؤ منان نيز به
هنگام هر ذبح و نحر و كشتارى ، از آنجا كه شهادت و نحر آن حضرت از
هر قتل و نحرى سخت تر بود، آن حضرت را به خاطر مى آورند. كما اينكه
اين مطلب در حديث نبوى آمده است .
مقصد پنجم
اين مقصد، مقصد لطيفى است كه در آن موارد متعلق به آن حضرت
كه منطبق با آيات و كلماتى است كه در قرآن آمده و اشاره به آن حضرت
دارد، گردآورى شده است . در قرآن آياتى وجود دارد كه حاوى اسامى ،
صفات و خواص ويژه اى است ، مانند آيه نور، آيه تطهير، آية الكرسى و
آياتى كه خواص مخصوصى دارند و آيات شفاء و آيات سجده . در حسين
عليه السلام نيز كرسى رفيعى است كه علم آن آسمان ها و زمين را فرا
گرفته است . همچنين در حسين دو آيه نور وجود دارد، يك آيه نور براى
سر آن حضرت و ديگرى براى پيكر پاكش . آيه اول براى بسيارى از كسانى
كه در راه شام بودند، متجلى شد؛ مثلا براى زيد بن ارقم ، هنگامى كه
با سر حسين عليه السلام از كنار خانه او گذشتند، اين آيه متجلى شد،
او شعاع نور را ديد كه از پنجره اى كه به طرف راه بود، وارد اتاقش
شد، تعجب كرد و نگاه كرد، ديد نور از سرى است كه بر نيزه است و از
آنجا برده مى شود، همچنين او شنيد كه اين سر در حال تلاوت آيات
سوره كهف است . آيه دوم را آن زارع از قبيله بنى اسد كه شبانه آمده
بود تا كشته ها را ببيند، ملاحظه كرد. او گفت : در آنجا جسدى را
ديدم كه در شب چون خورشيد تابان نور افشانى مى كرد و شيرى آمده در
كنار آن نشسته بود. در محبت به حسين عليه السلام آيات شفا براى
امراض معنوى و در تربت آن حضرت آيات شفا براى بيمارى هاى ظاهرى
وجود دارد.
در پيكر مطهر حسين عليه السلام چهار آيه مانند آيات چهارگانه سجده
وجود دارد كه لازم است محبان آن حضرت هنگام ملاحظه آنها بر زمين
افتاده و سجده نمايند، همان طور كه لازم است هنگام تلاوت آيات
چهارگانه سجده كرد. يكى از آيات ، اثر تير بر قلب آن حضرت است كه
بر قلب او وارد شد و از پشت آن حضرت بيرون آمد. آيه ديگر اثر نيزه
اى است كه صالح بن وهب زناكار بر پهلوى امام عليه السلام زد و موجب
شد امام از روى اسب بر زمين افتد. آيه سوم ، اثر ضربه شمشيرى است
كه مالك بن يسر بر سر مبارك امام حسين عليه السلام وارد كرد و در
اثر آن عمامه و شب كلاه از سر حضرت افتاد و سر امام برهنه گرديد.
آيه چهارم ، اثر شمشير بر گلوى بريده آن حضرت است كه در اثر آن سر
از بدن جدا گرديد، اما بر قفا اثر گذاشت . اين آيات چهارگانه همان
آياتى است كه بر جسد شريف امام نقش بست و لازم است محبان آن حضرت
هنگام تصور آنها يا شنيدن آنها سجده كنند.
اما آيات مخصوص كه داراى خواص ويژه هستند: در حسين عليه السلام
آيات ، سبب ها و مسائلى موجود است كه به واسطه آنها مى توان به
خواسته هاى دنيا و آخرت دست يافت .
مقصد ششم
اين مقصد، مقصد ظريف ، لطيف و جديدى است كه عنوان سوره ها
را از اول قرآن تا آخر آن از فاتحة الكتاب تا سوره ناس متذكر مى
شويم و آنچه از آنها متعلق به حسين عليه السلام است ، به اشاره ،
يا به مناسبت تشريح مى كنيم .
درباره سوره فاتحة الكتاب به طور مستقل در مقصد قبلى سخن به ميان
آمد.
* اما در سوره بقره ؛ در اين سوره اولين مرثيه حسين عليه السلام
آمده است ؛ آنجا كه خداوند فرمود: قالوا
اتعجل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء
(57) گفتند: پروردگارا مى خواهى كسانى را بگمارى كه
فساد كنند در زمين و خون ها بريزند. در حديث آمده است كه ملائكه
شهادت حسين و يارانش را در كربلا ملاحظه كردند و به آن واسطه به
اين آگاهى رسيدند كه آنها را نسبت به آن موضوع دلالت كرد.
* سوره آل عمران ؛ امام حسين عليه السلام ، وقتى فرزندش على عازم
ميدان جنگ شد، اين آيات از سوره آل عمران را تلاوت كرد؛
ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل
عمران على العالمين ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم
(58) خداوند آدم و نوح و خانواده ابراهيم و خانواده
عمران بر جهانيان برگزيد.
فرزندانى هستند برخى از نسل برخى ديگر و خدا به گفته ها و احوال
همه شنوا و دانا است .
* سوره نساء، در اين سوره دومين آيه از آيات رثاى آن حضرت وجود
دارد: المستضعفين من الرجال و النساء و
الولدان لا يستطيعون حيلة و لا يتهدون سبيلا
(59) آن گروه از مردان و زنان و كودكان كه ناتوان
بودند كه گريز و چاره اى برايشان نبود و راهى به نجات خود نمى
يافتند. بارزترين افراد اين گروه همان كسانى هستند كه به همراه آن
حضرت بودند. پس چه شده است شما را كه در راه آنها نمى جنگيد.
* سوره مائده ؛ براى آن حضرت مائده اى است كه منطبق بر مائده طعام
مى باشد و آن عبارت است از مائده اى از شراب كوثر كه براى او
يارانش به منظور رفع عطش شان نازل شد، در حالى كه اصحاب امام به او
نگفتند كه از خدا بخواه از آسمان مائده اى براى ما نازل كند(60)
تا براى ما عيد باشد. بلكه آنها به نهايت تشنگى ، گرسنگى ، زخمى
شدن و شهادت راضى بودند و اين امر براى آنها از هر طعام و شرابى
گواراتر بود.
* سوره اعراف ؛ بنا بر بعضى از معانى وارده درباره اين سوره ، حسين
عليه السلام از اعراف است . او معرفت خاصى به سيماى زائر خود دارد،
چرا كه زائر آن حضرت در روز قيامت داراى سيماى مخصوصى است كه ما آن
را در عنوان مربوط به خواص زيارت امام حسين عليه السلام آورده ايم
.
* سوره انفال ؛ انفال حق آن حضرت و حق 9نفر از فرزندان انشان است
كه از آن منع شدند و حقشان در اين باره غصب شد، اما علاوه بر
اينها، امام حسين عليه السلام از حقى كه ميان او و همه مردم ، بلكه
تمام موجودات ذى روح مشترك است ، يعنى آب ، بازداشته شد؛ آبى كه نه
تنها از انفال نيست ، بلكه هر كس كه روح دارد، حتى كفار و حيوانات
، حق نوشيدن آن را دارند.
* سوره برائت ؛ تمام آيات جهادى كه در اين سوره آمده است ، به طور
حقيقى با جهاد اصحاب آن حضرت مطابقت دارد. در اين سوره آيه اى است
كه اشاره به خريدن جان هاى مؤ منان توسط خدا دارد و آن آيه اين است
ان الله اشترى من
المؤ منين اءنفسهم و اموالهم باءن لهم الجنة يقاتلون فى سبيل الله
فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا فى التوراة و الانجيل و القرآن و
من اوفى بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذى بايعتم به و ذلك هو
الفوز العظيم .
(61).
خداوند جان و مال اهل ايمان را به بهشت خريدارى كرده ، آنها در راه
خدا جهاد مى كنند كه دشمنان را به قتل برسانند و يا خود كشته شوند.
اين وعده قطعى است بر خدا و عهدى است كه در تورات و انجيل و قرآن
ياد فرموده و از خدا با وفاتر به عهد كيست ؟ اى اهل ايمان ! شما به
خود در اين معامله بشارت دهيد كه اين معاهده با خدا به حقيقت سعادت
و پيروزى بزرگى است .
در بازار اين معامله تمام بندگان خدا را به نوعى معامله كرده اند،
اما حسين عليه السلام در اين رابطه داراى معامله مخصوصى است . آن
حضرت كالاى خويش را به نحو مخصوصى تسليم نمود و بهاى آن را به نحو
خاصى دريافت كرد و آن طور كه از جميع خصايص آن حضرت با تدبر در
آنها به دست مى آيد، نقل متاع و پيمانه و وزن كردن آن و همچنين حفظ
و سرانجام بذل آن ، به نحو خاصى انجام گرفت .
* سوره هود؛ امام حسين عليه السلام وقتى در ميدان رو در روى آن قوم
ايستاد و براى آنها سخنرانى كرد، اين آيات از سوره هود را تلاوت
كرد: انى اءشهد الله و اشهدوا انى برى ء مما
تشركون من دونه فكيدونى جميعا ثم لا تنظرون انى توكلت على الله ربى
و ربكم ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها ان ربى على صراط مستقيم
(62) خدا را گواه مى گيرم و شما هم گواهى دهيد كه
من از خدايانى كه غير از خداى يكتا مى پرستيد، بيزارم . شما هر فكر
و تدبيرى در كار من داريد، بى هيچ مهلت انجام دهيد. من بر خدا كه
پروردگار من و شماست توكل كرده ام كه زمام اختيار هر جنبنده به دست
مشيت اوست و البته پروردگار من به راه راست خواهد بود.
* سوره يوسف ؛ در روايات عامه آمده است كه اين سوره به پيامبر نازل
شد، به خاطر اينكه آن حضرت را نسبت به ماجرايى كه براى فرزندش
حسين عليه السلام پيش مى آيد، دلدارى دهد. در اين سوره تطبيقات
ديگرى نيز وجود دارد.
* سوره رعد؛ خداوند در اين سوره فرموده است
و يسبح بحمده
(63) رعد به تسبيح و ستايش او مشغول است . در حديث
است هيچ ابرى حركت نمى كند و رعد و برق نمى
زند مگر اينكه به قاتل حسين عليه السلام لعنت مى فرستد.
* سوره ابراهيم ؛ در اين سوره حكايت شده است كه حضرت ابراهيم عليه
السلام ذريه خود را در صحراى غير قابل زراعت ساكن كرد. اين قضيه با
نحوه ساكن كردن ذريه حسين عليه السلام توسط آن حضرت در كربلا وداع
او با آنها مطابقت دارد. همچنين گفتگوى ابراهيم عليه السلام با
خانواده اش هنگامى كه آنها را در آن سرزمين اسكان داد، با گفتگوى
حسين عليه السلام هنگامى كه خانواده اش را به سوى كربلا حركت داد،
تطبيق مى كند.
* سوره اسراء؛ حسين عليه السلام داراى معراج خاصى از سرزمين كربلا
است كه در معراج قرار گرفتن آن سرزمين براى ملائكه و سير دادن خاص
جدش صلى الله عليه وآله اثر گذاشت ؛ تا جايى كه پيامبر صلى الله
عليه وآله فرمود: مرا به جايى كه به آن كربلا گفته مى شود سير
دادند و در آنجا قتلگاه فرزندم حسين و يارانش را به من نشان دادند.
* سوره كهف ؛ هنگامى كه سر مطهر آن حضرت بر نيزه بود، آياتى از
سوره كهف را تلاوت نمود و زيد بن ارقم در كوفه شنيد كه سر حسين
عليه السلام اين آيه را تلاوت مى كند ام
حسبت ان اصحاب الكهف و الرقيم كانوا من آياتنا عجبا
(64) آيا گمان كردى كه قصه اصحاب كهف و رقيم در
مقابل اين همه آيات و قدرت و عجايب حكمت هاى ما واقعه عجيبى است ؟
ديگران هم در شام شنيدند كه سر مطهر امام اين آيه را تلاوت مى كند
انهم فتية آمنوا بربهم و زدناهم هدى
(65) آنها جوانمردانى بودند كه به خداى خود ايمان
آوردند و ما بر مقام ايمان و هدايتشان افزوديم .
البته تلاوت اصل سوره كهف حكمت خاصى دارد، اما تلاوت آيه اول كه در
كوفه قرائت شد و آيه دوم كه در شام تلاوت گرديد، هر يك داراى حكمت
مخصوصى هستند.
* سوره مريم ؛ در حديث زكريا عليه السلام آمده است كه
كهيعص
(66) اشاره به كربلا و هلاك شدن عترت پيامبر توسط
يزيد در حالت عطش همراه با صبر و تحمل آنها دارد كه قبلا آن را
آورده ايم .
در كتاب التذهيب به نقل از بحارالانوار از امام سجاد عليه السلام
درباره اين گفته خداوند تعالى در قرآن كه فرمود:
فحملته فانتبدت به مكانا قصيا
(67) پس مريم (عليهاالسلام ) به آن پسر بار برداشت
و به جايى دور خلوت گزيد، آمده است : از دمشق بيرون آمد تا به
كربلا رسيد و او را در محل قبر حسين عليه السلام به دنيا آورد، سپس
در همان شب مراجعت كرد.
* سوره طه ؛ در اين سوره مناسبت هايى براى آن حضرت وجود دارد. در
حكايت موسى عليه السلام آمده است اذ راءى
نارا فقال لاهله امكثوا انى ءانست نار لعلى ءاتيكم منها بقبس او
اجد على النار هدى
(68) آنگاه كه موسى آتشى مشاهده كرد، به اهل بيت
خود گفت كمى مكث كنيد كه از دور آتشى مى بينم شايد كه پاره اى آتش
بر شما بياورم يا از آن به جايى راه يابم .
حسين عليه السلام نيز آنگاه كه در مدينه بود، نورى از طرف كربلا
ديد، سپس به اهل بيت خود گفت كه همراه من بياييد، و همچنين وقتى در
مكه در اين باره از آن حضرت سؤ ال شد، در جواب فرمود: خداوند
خواسته است كه آنها را در اسارت ببيند.
در سوره هاى بعد از طه نيز براى آن حضرت مناسبت هاى خاصى وجود
دارد؛ به همين خاطر آن حضرت هنگام خروج از مدينه آياتى از سوره قصص
و هنگام ورود به مكه نيز آياتى را تلاوت فرمود، كه ما آنها را در
عنوان هجرت شرح خواهيم داد. يكى از اصحاب آن حضرت به هنگام مبارزه
آياتى از سوره مؤ من را تلاوت كرد كه در عنوان مربوط به شهدا خواهد
آمد.
آنچه بيان شد، به منظور ارائه نمونه هايى از مطابقت ها بود، لذا به
همين مقدار بسنده مى كنيم و پس از اين ، برخى از مناسبت هاى كلى
سوره ها را يادآور مى شويم :
* سوره هايى كه با حروف مقطعه آغاز مى شوند، از جمله : حم ، يس ، ص
، المر، الم ، ق ،ن ، صورت هاى اين حروف در نقش ، تاثيراتى دارند و
در آنها بنا به نسبت تعداد حروفشان اشاراتى وجود دارد و حروف آنها
داراى تاءثيراتى است و همچنين اشاراتى به اسامى خداوند دارند و
آنها رموزى هستند كه جز آنكه مخاطب به آنها بوده ، كسى به آن پى
نمى برد.
در پيكر پاك حسين عليه السلام نيز در اثر ضربه شمشيرها حروف مقطعه
ايى به وجود آمد كه براى هر يك از اين آثار، چه آثارى كه در اثر يك
ضربه ، دو ضربه ، سه ضربه ، چهار ضربه ، پنج ضربه به وجود آمد،
هياءت و شكل خاصى ايجاد شد؛ كه هر يك از آنها در عالم تسليم و رضا،
رمزها و نشانه هايى است كه آنكه به رموز حروف مقطعه در اوايل قرآن
راه يافته بود به آن رموز هم راه پيدا كرده بود؛ از اين رو بعضى از
نقاط بدن حسين عليه السلام را به طور مخصوصى مى بوسيد و گاهى به
على عليه السلام مى فرمود كه او را نگه دار و على او را نگه مى
داشت و پيامبر صلى الله عليه وآله تمام بدن و جميع جاهاى حروف
مقطعه را مى بوسيد و گريه مى كرد.
* اوايل سوره هاى مسبحات (سوره هايى كه با سبح لله شروع شده است )
از جمله تناسب هاى صفات الهى است كه خداوند به عنوان نمونه به آن
حضرت عطا كرده است ؛ ما اين مطلب را در عنوان مربوط به احترامات
الهى تشريح كرديم .
* سوره مدثر، باطن اين سوره به امام حسين عليه السلام تعلق دارد،
كما اينكه اين مساءله از معناى ظاهرى آن خارج نيست ، چرا كه مدثر،
پيامبر صلى الله عليه وآله است و حسين از آن حضرت مى باشد.
* سوره مزمل ؛ آن حضرت مخاطب به آن است ؛ زيرا مخاطب به آن ، از
اوست ، آن حضرت است كه به خون خود آغشته شد و در شب تاريك قيام كرد
و تاريكى را زدود و نور حق را جلوه گر ساخت و اصحاب به خون غلطيده
آن حضرت مانند اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله هستند كه پيامبر در
حق آنها در روز جنگ احد فرمود كه آنها را در لباس هاى به خون آغشته
شان بپيچيد كه من گواه بر آنها هستم . با اين تفاوت كه براى اصحاب
حسين عليه السلام لباس و پيراهنى باقى نمانده بود، بلكه آنها را در
خونشان پيچيدند.
* سوره هايى كه با سوگند آغاز مى شوند؛ اين سوره ها هر يك باطنى
دارند كه با حالت هاى حسين ، شهادت آن حضرت ، سيماى او، روح ، جسد،
قلب و اصحاب او و حالت هاى آنها، منطبق است .
پس گوش دل به آياتى از اين سوره ها بسپار كه بر تو تلاوت مى شود،
كه از جمله آنها اين آيات است : والصافات
صفا فالزاجرات زجرا فالتاليات ذكرا
(69) سوگند به صف زدگان كه صف آرايى كرده اند، قسم
به منع و زجر كنندگان ، سوگند به تلاوت كنندگان قرآن . باطن اين
آيات با حسين عليه السلام و سپاهيان آن حضرت در صف بندى شان در جنگ
به منظور حمايت از آن حضرت ، صف بندى شان براى نماز، صف پيكرهاى به
زمين افتاده آنها و صف سرهاى بريده شان و صف آنها در دفن در يك قبر
واحد، منطبق است .
- والفجر و ليال عشر و الشفع و الوتر و اليل
اذا يسر
(70) قسم به صبحگاه و قسم به ده شب ، قسم به جفت و
به فرد و قسم به شب آنگاه كه (به روشنى ) حركت كند.
حسين عليه السلام با نور هدايتش فجر است و شب هاى مصيبتش ده شب است
. او و برادرش شفع (جفت ) هستند و آنگاه كه تنها و بى ياور ماند،
فرد است ؛ فردى كه ياران و حاميانش به شهادت رسيدند. همچنين روح
شريف آن حضرت وقتى به سوى پروردگارش بازگشت - آن طور كه در روايت
ها آمده - همان نفس مطمئنه مى باشد كه در آخرين اين سوره آمده است
.
والطور و كتاب مسطور
فى رزق منشور و البيت المعمور و السقف المرفوع و البحر المسجور
(71) قسم به كتاب نوشته شده
در صحيفه گشوده و فرقان ، قسم به بيت المعمور، قسم به طاق بلند و
قسم به درياى آتش فروزان .
آن طور كه در حديث آمده است ، طور بنا به دو معناى ظاهرى و معنوى ،
محل شهادت امام حسين عليه السلام است و كتاب مسطور، بدن شريف آن
حضرت و بيت المعمور سر ايشان و بحر مسجور، ميدان كربلا در روزى است
كه جنگ واقع شد.
- والنجم اذا هوى
(72) قسم به ستاره چون فرود
آيد. نحوه افتادن آن حضرت به زمين را بيان مى كند.
والضحى
(73) قسم به نور افشانى
خورشيد. نور سيماى حسين عليه السلام يا نور اظهار ايمان به
آن حضرت است .
- والسماء ذات البروج
(74) قسم به آسمان كه داراى كاخ هاى با عظمت است .
در واقع اين آسمان ، حسين عليه السلام است ، زيرا آن حضرت آسمانى
است كه داراى 9برج ، بلكه 13 برج است .
- والسماء و الطارق و ما ادريك ما الطارق
النجم الثاقب
(75) قسم به آسمان و كوبنده (شب ) چه مى دانى طارق
چيست ، ستاره درخشان است .
الثاقب ستاره ايست كه نورش از آسمان
تلاءلوء مى كند و حسين عليه السلام ستاره درخشانى است كه نورش
تاريكى هاى زمين را هم درخشندگى مى دهد.
- والشمس وضحيها و القمر اذا تلاها والنهار
اذا جلها
(76) قسم به آفتاب و تابش آن
و به ماه كه به دنبال آفتاب آيد و به روز هنگامى كه زمين را روشن
كند.
خورشيد همان سيماى نورانى حسين عليه السلام است ، خورشيد واقعى
وجود مبارك آن حضرت مى باشد، زيرا اشعه خورشيد با يك تكه ابر از
بين مى رود، در صورتى كه چهره حسين عليه السلام آغشته به خاك و خون
گرديد، اما ذره اى از نور و درخشش آن كم نشد، بلكه پيكر مطهر آن
حضرت در آن سه شب كه در بيابان افتاده بود چون خورشيد نورافشانى مى
كرد.
- والمرسلات
(77) قسم به رسولانى كه فرستاده شدند. مرسلات ،
ملائكه اى هستند كه به منظور امور مربوط به حسين عليه السلام
فرستاده شدند.
- آيه والنازعات غرقا
(78) و آيات از آن ، ارواح مطهر حسين عليه السلام و
اصحاب آن حضرت است .
- والذاريات ذروا فالحاملات و قرا
(79) قسم به يك نوع پراكنده سازان ، قسم به حمل
كنندگان سنگينى . در بعضى از تفسيرها مطالبى درباره اين دو آيه
آمده است كه منطبق با اصحاب امام حسين عليه السلام و جهاد آنها در
روز عاشورا مى باشد.
- والتين و الزيتون
(80) قسم به انجير و زيتون ، در حديث آمده است كه
زيتون همان حسين عليه السلام است .
(81)
- والعاديات
(82) سوگند به اسبان تندرو، اشاره به اسب هاى آنها
در حالت دويدن دارد.
- تمام سوره قيامت منطبق با قيامت اهل بيت است كه روز عاشورا برپا
شد، كه همان واقعه عظيم ، الحاقه ، الصاخه حقيقى و طامة الكبراى
واقعى مى باشد، زيرا كه آن واقعه و مصيبت از هر مصيبتى سنگين تر
است و اين واقعه همان القارعة است كه
دل هاى نيكان و فاجران را در هم كوبيد و همان واقعه اى است كه زمين
را به لرزه انداخت و همان الغاشية است كه درباره آن فرموده است
هل اتيك حديث الغاشية
(83) آيا حديث فرا گيرنده به تو رسيده است . آيا
حديث آن به شما رسيده است و اين همان مطلبى است كه درباره آن تحقق
پيدا كرد.
- اذا السماء انشقت
(84) هنگامى كه آسمان شكافته شود، و
اذا السماء انفطرت
(85) هنگامى كه آسمان شكافته شود. و آن هنگامى است
كه بر سر مبارك حسين عليه السلام ضربت وارد شد.
- و اذا الشمس كورت و اذا النجوم انكدرت
(86) هنگامى كه آفتاب تابان تاريك شود و ستارگان
تيره شوند. اين معنا منطبق بر روز عاشورا است كه خورشيد ظاهرى و
خورشيد باطنى ، چه به صورت ظاهر و چه به صورت باطن دچار تاريكى
شدند.
هر يك از اين مطالب شرح و تفصيلى دارد كه من آن را در كتاب روضات
الجنات در بحث مربوط به موعظه هاى قرآن آورده ام . از خداوند مسئلت
دارم كه بر من منت بگذارد و توان بدهد كه آن را به اتمام برسانم .
- سوره قدر، فضايل شب قدر براى امام حسين عليه السلام ثابت شده است
، كه اين مطلب در عنوان مربوط به خصايص امام حسين عليه السلام در
باب مربوط به اوقات شريف مخصوص زيارت ايشان خواهد آمد.
- سوره اخلاص و توحيد، حسين عليه السلام از خود، توحيد حقيقى را كه
همان پيراستن علايق قلبى از هر آنچه غير خدا است ، بروز داد و اين
نوع توحيد فقط مخصوص آن حضرت عليه السلام است ، او در اين زمينه
همتايى ندارد.
- سوره الكافرون ؛ حسين عليه السلام دين كافران ، اهل نفاق و خلاف
را انكار نمود و از آنها بيزارى جست و گفت
لكم دينكم ولى دين
(87) دين شما براى شما و دين من براى من .
- سوره الناس و الفلق نيز همان طور كه در روايت خاصه و عامه آمده ،
هر دو به آن حضرت و برادرش عليهماالسلام تعلق دارد.
عنوان نهم : خصوصيات حسين عليه السلام در
آنچه به بيت الله مربوط مى شود
اين عنوان درباره خصوصيات حسين عليه السلام در رابطه با
خانه خدا است كه شامل چندين مطلب است :
مطلب اول
حسين عليه السلام بيت الله حقيقى است . بايد دانست كه
خداوند منزه از مكان و زمان و فرود آمدن و مسكن گزيدن است ، اما
انتساب بعضى از مكان ها به خاطر شرافت خاصى است كه براى آن مكان
قائل شده اند. مثلا ممكن است آن مكان محل عبادت خدا قرار داده شده
باشد، يا اينكه در آنجا عبادت بيشترى انجام مى شود و يا خداوند
دستور داده باشد كه به هنگام عبادت رو به سوى آن كنند، يا به خاطر
نزول فيض خاصى باشد و يا به خاطر دشوارى منازل است كه موجب خالص
شدن قصد به سوى خدا مى شود. كما اينكه همه اين معانى درباره مكه
معظمه و بعضى از اين موارد درباره مساجد و درباره
خانه هايى كه خداوند، اجازه داده كه رفعت
يابند و در آن ذكر خدا شود
(88) صادق است .
همه اينها بيت الله ظاهرى هستند، اما حقيقت بيت الله آن چيزى است
كه در حديث قدسى آمده است ، خداوند فرمود
زمين من و آسمان من ، هيچكدام گنجايش مرا ندارد، اما قلب بنده مؤ
من به من ، گنجايش مرا دارد.
همچنين خداوند به داود عليه السلام وحى فرمود:
خانه اى را خالى كن كه در آن ساكن شوم .
داود عرض كرد: اى خدا! تو بزرگتر از آن هستى كه در جايى ساكن شوى ،
آنگاه خطاب به او وحى شد كه قلبت را براى من خالى كن .
بنابراين هر قلبى كه فقط محبت خدا در آن باشد خانه واقعى خداست و
قلب مؤ من كامل ، حقيقتا بيت الله است ، زيرا چنين قلبى از تعلق به
غير خدا خالى است و در آن هيچ فكر، ذكر و همى جز خدا نيست و
سرانجام كار به آنجا ختم مى شود كه او جز خدا نمى بيند و جز خدا
نمى شنود، و اين يكى از معانى فرمايش خداوند در آن حديث قدسى است
كه فرمود: حتى من گوش او مى شوم كه با او مى
شنود و چشم او كه با او مى بيند. در صورتى كه اين مسائل
تحقق يابد و تو خوب تاءمل و انديشه كنى ، برايت آشكار مى شود كه
بيت الله واقعى و بزرگتر، همان قلب حسين عليه السلام است ؛ چرا كه
آن حضرت قلب خود را حقيقتا براى خدا خالى كرد، تا جايى كه در آن جز
علاقه به خدا باقى نماند و حتى از علايقى كه با علاقه به خدا
منافاتى ندارد نيز خالى شد.
از جانب ديگر قطع علاقه به شى ء به خاطر خدا بويژه با شدت علقه به
آن ، دليل بر شديدتر بودن علقه به خدا است و قطع علاقه از همه چيز
به خاطر خدا دليل بر انحصار قلب به علاقه به خداست و شرايع مبتنى
بر همين مسائل است و تدين به دين ، به مقدار قطع علاقه از غيرخدا
به خاطر خدا است و درجات مختلف نيز بستگى به شدت و ضعف علايق و
ميزات ترك آن از نظر زمان و كيفيت اطاعت از امر خدا دارد.
پس بدان كه ، وقتى در صحيفه الهى اين خطاب متوجه حسين عليه السلام
شد كه جان خود را به خدا بفروش ؛ از همان ابتداى هجرتش از مدينه به
مكه و سپس به كربلا، قصدش امتثال اين امر الهى بود، با اين نيت كه
آنچه بر او واقع مى شود - قبل از وقوع آنها - قربة الى الله است .
از اين رو آنچه براى آن حضرت مقدر شده بود، حتى قطعه قطعه شدن
اجزاى بدنش را پذيرفت و بر خود هموار ساخت و در حالى كه هنوز در
مكه بود تمام مصيبت ها و ذبح اولاد و اصحابش را پذيرفت و تحمل كرد.
حتى صورت واقعه و محل وقوع آن را به ام سلمه نشان داد. آن حضرت قلب
خود را از تعلق به وطن و جميع ديار و مسكن هاى روى زمين و از تعلق
به اموال ، حتى لباس و سلطنت ، راحتى و رياست ، از تعلق به عيال ،
اطفال ، فرزندان ، برادران ، عشيره و اصحاب خالى كرد و آنها را
تقديم كرد تا در مقابلش ذبح شوند و يا به اسارت در آيند. حتى آب و
قطره اى از آن براى محتضر و از تعلق به بدن و اجزاى بدن ، استخوان
و گوشت و پوست و خون آن و به هم پيوستن آنها، باقى ماندن آنها به
همان صورت و تركيب و هياءتشان ، خالى كرد. حتى علاقه قلب خود را با
قلب ظاهرى كه در سينه هاست و با مهجه قلب كه همان خون قلب باشد،
قطع كرد؛ لذا تير مسموم سه شعبه اى قلب آن حضرت را شكافت و خون آن
را به بيرون جارى ساخت و حضرت آن خون را با دست مباركش گرفت و سر و
محاسن خود را با آن خضاب نمود، كما اينكه در زيارت آن حضرت آمده
است كه خون قلب خود را در راه تو بخشيد.
بنابراين وقتى حسين عليه السلام قلب ظاهرى و خون قلب خود را در راه
خدا بذل كرد، و قلب معنوى آن حضرت براى خدا خالص گرديد و از غير
خدا خالى و از جميع ما سوى الله فارغ شد، بيت الله حقيقى و واقعى
گرديد كه جز خدا در آن نيست . پس
ولله على الناس حج البيت من استطاع اليه
سبيلا(89)
و بر مردم حج و زيارت آن خانه واجب است ، بر هر كسى كه توانايى
يافته و بر آن راه يابد.
از اينجا معناى اين فرمايش مشخص مى شود كه هر كس حسين را زيارت كند
مانند كسى است كه خدا را در عرش زيارت كرده باشد.
|