زيتون
(ترجمه خصائص الحسينيه )
آيه الله شيخ جعفر شوشترى
مترجم : دكتر خليل الله فاضلى
- ۴ -
وجه دوم
وجه دوم اين است كه تشنگى آن حضرت در
چهار عضو ايشان اثر گذاشت : لب مباركشان از شدت تشنگى خشكيده شد.
كبد ايشان در اثر نبودن آب تفتيده گرديد.
خود امام عليه السلام وقتى اظهار تشنگى كرد از اين مساءله خبر داد.
امام عليه السلام قبل از آن ، تا زمانى كه بر روى پاى خود ايستاده
بود اين موضوع را اظهار نكرد، بلكه زمانى كه نااميد شد و دريافت
دشمن نيز يقين پيدا كرده كه ايشان زنده نمى ماند، خطاب به آنها گفت
: قطره آبى به من بدهيد، جگرم از تشنگى پاره پاره شد. آن طور كه در
حديث آمده است ، زبان امام نيز از شدت گرداندن در دهان ، مجروح شده
بود و چشم ايشان نيز از شدت تشنگى تيره و تار شده بود. در حديث
جبرئيل به آدم آمده است : اى آدم ! كاش او را مى ديدى در حالى كه
فرياد و اعطشا مى زند.
بر شهيد آغشته به خونى گريه كنيد كه ديدگان بسيارى بر او گريه
كردند و بر آن تشنه لبى گريه كنيد كه اگر تمام آب درياها مركب شوند
و براى مدح و ثناى او به كار روند نمى توان مدح او را نوشت .
باب درختان
بهترين درختان ، درختى است كه از ناحيه آن ، به موسى عليه
السلام خطاب آمد همانا من خدايم . در
روايات آمده است كه آن درخت در محل قبر حسين عليه السلام بوده است
. و با فضيلت ترين درخت خرما، نخل مريم است كه خطاب به مريم
عليهاالسلام وحى شد شاخه آن درخت را تكان
بده . و فرزندش عيسى عليه السلام نيز در پاى آن متولد
گرديد، كه در روايات آمده آن درخت در كربلا بوده است .
باب درياها
ويژگى امام حسين عليه السلام نسبت به درياها اين است كه
وقتى آن حضرت به شهادت رسيد، فرشته درياها فرياد زد كه لباس غم و
اندوه بر تن كنيد كه فرزند رسول خدا را سر بريدند.
باب كوه ها
شريف ترين كوه ها، طور سينا مى باشد؛ روايت است كه آن كوه
در محل قبر حسين عليه السلام است . اين كوه همان جودى (كوهى ) است
كه كشتى نجات جهان (سفينه نوح ) بر آن استقرار يافت .
اينك اگر به احوال ما نظر افكنى ، ملاحظه خواهى كرد همان گونه كه
على عليه السلام فرمود: دنيا شما را به ميان
كشتى مى كشاند كه در دل درياها گرفتار طوفان هاى شديد است . كسانى
كه از اين كشتى غرق شوند، نجات پيدا نمى كنند و آنهايى هم كه نجات
يابند به سمت مهلكه ايى در حركتند.
آن گاه كه فرمان خداوند صادر شود ما نمى دانيم اين كشتى كه به آن
پناه آورده ايم چه وضعيتى دارد؛ اما آنگاه كه بر جودى (كوه ) حسين
عليه السلام استقرار يابد، اميد نجات و سلامت خواهيم داشت .
باب انس و جن
خداوند از انسان ها، اصحاب خاصى به حسين عليه السلام عطا
فرمود و اين گونه آنها را توصيف كرده كه هيچ كس اصحابى بهتر و
باوفاتر از او (حسين ) ندارد.
البته اين مساءله از حالات آنها هم مشخص است . همچنين خداوند به
حسين عليه السلام از ميان انسان ها پيروانى به او عطا كرده كه محبت
خاصى به آن حضرت دارند و آن محبت را با افعال خاصى بروز مى دهند كه
تحت ملاحظه تقرب به خداوند وارد نمى شوند؛ بلكه اگر به آنها گفته
شود كه اين كارها معصيت است ، وقعى نمى گذارند. اين مساءله در بعضى
از حالت هاى آنها در لطمه زدن و مجروح ساختن خودشان در روز عاشورا
پيداست . برخى از افراد مورد وثوق براى من نقل كرده اند كه در كشور
چين ، شيعيانى هستند كه در روز عاشورا به شيوه خاصى سينه مى زنند و
كانال هايى حفر مى كنند و آن را پر از هيزم مى نمايند و آتش مى
زنند و در آن فرو مى روند و بر سينه مى زنند و از آن چند بار مى
گذرند و مى گويند حرارت آتش را احساس نمى كنيم .
اما جن ؛ خداوند از جن به حسين عليه السلام انصارى عطا فرمود كه
هنگام خروج امام از مدينه خدمت ايشان رسيدند و حضرت به آنها فرمود:
وعده ما، قبر و بقعه من ، هر وقت به آنجا وارد شدم ، نزد من آييد.
همچنين يارانى از جن در روز عاشورا به خدمت امام رسيدند، اما آن
بزرگوار لقاى پروردگار را برگزيد و به آنها اجازه شركت در جنگ را
نداد. گروه ديگرى از جن شب يازدهم محرم آمدند و ملاحظه كردند امام
به شهادت رسيده است ، آنگاه گرد پيكر مطهر امام ناله و زارى سر
دادند و مرثيه خواندند. همچنين در بصره ، مدينه ، كوفه و بيت
المقدس براى امام مرثيه خواندند و عزادارى كردند. تعدادى از جنيان
نيز با ناله و فرياد در تمام اقطار جهان ندا سر دادند كه حسين كشته
شد. در آن شب هايى هم كه بدن امام بر روى زمين افتاده بود، زنان جن
در اطراف پيكر آن حضرت نوحه سرايى مى كردند و فرياد و احسينا و
گريه شان بلند بود.
باب ويژگى هاى وحوش
نسبت به آن حضرت
قبل از دفن امام ، خداوند به وحوشى امر كرد كه براى آن حضرت
عزادارى كنند؛ كما اينكه در روايت آمده است كه آهويى در كربلا با
عيسى عليه السلام (در اين باره ) سخن گفته است .
باب خصوصيات پرندگان
خداوند پرندگان را نوحه سراى حسين عليه السلام قرار داد.
همچنين آنها بال هاى خود را بر پيكر مطهر امام گشودند و در مدينه
كنار قبر جدش رسول خدا، براى امام نوحه سرايى كردند و خبر شهادت
حسين عليه السلام را به پرندگان ديگر رساندند.
باب مربوط به اسبان و
شتران
خداوند اسب رسول الله را به امام حسين عليه السلام اختصاص
داد كه شايد همان اسبى باشد كه ذوالجناح ناميده مى شود. مركبى كه
در تشنگى اقتداى به صاحبش كرد و در اين كار او را بر خود مقدم
شمرد؛ زيرا وقتى هنگامه نبرد وارد بر آب شدند، ذوالجناح دهانش را
در آب گذاشت و امام فرمود: تو تشنه اى و من هم تشنه ؛ به خدا سوگند
تا ننوشى ، من آب نمى نوشم . آنگاه ذوالجناح سرش را بر داشت ، به
اين معنا كه اى مولاى من تا شما آب ننوشيد من نمى نوشم . سپس امام
فرمود: بنوش من هم مى نوشم ؛ آنگاه دستش را به طرف آب برد و سپس آن
ماجرا واقع شد كه بعدا خواهد آمد.
همچنين بعد از شهادت امام ، اين اسب به شكوه از قاتلان آن حضرت ،
فرياد ستم از امتى سر داد كه فرزند دختر پيامبر خدا را كشتند. و
نيز آن طور كه در روايت آمده با ناله و زارى خبر شهادت امام را به
اهل بيتش رساند.
از شتران نيز خداوند ناقه اى را به آن حضرت اختصاص داد كه صبح
عاشورا بر آن سوار شد و روى آن خطبه ايراد نمود و سپس از آن پياده
شد و به عقبة بن سمعان فرمود كه آن
را عقال كن (يعنى بخوابان و دستهايش را ببند). اين ناقه همچنان در
حال عقال بود تا حضرت به شهادت رسيد، آنگاه سر خود را بر زمين
كوبيد تا مرد.
باب آنچه از اوضاع
دنيايى به حسين اختصاص يافت
با اينكه خداوند متعال دنيا را براى اوليايش نخواسته است ،
اما از آنجا حسين عليه السلام را از آب و غذا منع كردند و بدن
ايشان را دفن نكرده رها نمودند، خداوند سه چيز از جنس همان چيزهايى
كه ايشان را از آن منع كردند، به حسين عليه السلام عطا فرمود. يعنى
براى ايشان سقايت ، اطعام و عمارت متصل دايم تا روز قيامت قرار
داد.
درباره سقايت بايد گفت كه ، اين كار در كنار قبر شريفش در شب
عاشورا پاداش ويژه اى دارد. در روايت وارد شده است كسى كه شب
عاشورا در كنار قبر آن حضرت ديگران را سيراب كند، مانند كسى است
سپاهيان حسين عليه السلام را سيراب كرده باشد. از اين مساءله
استنباط مى شود، سقايتى كه پاداش آن اولين پاداشى است كه روز قيامت
داده شود، بزرگترين اجر آن به حسين عطشان اختصاص دارد؛ از اين رو
شيعيان آن حضرت در هر جايى كه فى سبيل الله به ديگران آب دهند، اين
كار را به نام آن حضرت انجام مى دهند. تا جايى كه گويا تنها براى
حسين عليه السلام سقايت انجام مى شود.
موضوع اطعام در مراسم عزادارى آن حضرت ، هميشه ، بويژه در ماه محرم
و شايد در تمام روزهاى سال استمرار دارد؛ و اگر آنچه در مجالس عزاى
آن حضرت به عنوان اطعام به مصرف مى رسد، به تعداد روزهاى سال تقسيم
شود، هر روز بيش از يك خروار مى شود.
درباره عمارت آن حضرت ؛ از آنجا كه پيكر آن حضرت را بر زمين رها
كردند، خداوند در مقابل - آن طور كه جبرئيل از جانب خداوند خبر داد
و حضرت زينب از امام سجاد آن خبر را روايت كرد - بارگاه رفيعى به
امام داد كه تا روز قيامت به علو و مرتبه آن افزوده مى شود؛ از اين
روست كه عمارت و تعمير بيت الله الحرام و عتبات مقدسه به اتمام
رسيده و كار بناى و ساخت آنها به پايان رسيده است ، اما حرم حسينى
از روزى كه بنا شد تا روزى كه متوكل آن را ويران كرد و دوباره خودش
آن را ساخت ، خلفا و سلاطين به ساخت و ساز آن اشتغال داشته اند و
اين كار پايانى نخواهد داشت و بناها و نقاشان و تذهيب كاران به طور
دايم مشغول به آن هستند و ظاهرا اين امر تا روز قيامت استمرار
داشته باشد.
احترامات ويژه به هر
آنچه به آن حضرت تعلق دارد:
اولين آن مربوط به حامله شدن به آن حضرت است كه در فرمايش
پيامبر صلى الله عليه وآله حالت هاى حضرت زهراء سلام الله عليها
آشكار است . پيامبر خطاب به حضرت فاطمه فرمودند: من در پيشانى تو
نورى مى بينم و تو براى اين خلق ، حجتى به دنيا مى آورى . همچنين
حضرت زهراء فرمودند: در زمان باردارى به حسين ، در خانه تاريك نياز
به چراغ نداشتم . در دوران باردارى صداى تقديس و تسبيح او را مى
شنيدم . هر گاه مى خوابيدم دو شخص نورانى را در خواب مى ديدم كه بر
من قرآن قرائت مى كنند.
دوم ؛ احترام خاص و تبريك و تهنيت به مناسبت ولادت آن حضرت است .
هنگام ولادت حسين عليه السلام پنج قسم وحى نازل شد. خداوند به بهشت
رضوان وحى فرستاد كه جنان را به احترام و كرامت فرزندى كه براى
محمد صلى الله عليه وآله به دنيا آمده است ، خوشبو كنند و زينت
ببخشند. به حورالعين وحى فرستاد كه به احترام اين مولود خود را
زينت كنند. به ملائكه وحى كرد كه بپاخيزند و صف ببندند و به كرامت
اين مولود تسبيح ، حمد، ثنا و تكبير بگويند. به جبرئيل عليه السلام
وحى كرد كه با هزار گروه ، كه هر هزار گروه هزار هزار فرشته اند، و
به همراه فرشتگان روحانى كه مشعل هايى از نور به دست دارند، بر اسب
هاى ابلق مزين شده به قبه هاى در و ياقوت بر بيت پيامبرم فرود آييد
و بر او مناسبت اين مولود تهنيت گوييد. اين تعداد فرشته و اين
كيفيت براى اداى تبريك به پيامبر جاى تاءمل دارد.
سوم ؛ احترامات ويژه به نامگذارى ايشان است . خداوند به جبرئيل
فرمود به پيامبر خبر بده و نام او را حسين نهاده ام . خداوند
همچنين در كتابش از حسين نام برده و او را به اوصاف خاصى توصيف
كرده است و آن طور كه در روايت آمده در آسمان ها نيز اسامى خاصى به
حسين عليه السلام اختصاص داده است .
چهارم ؛ احترام ويژه به عزادارى آن حضرت است . خداوند بعد از تهنيت
به پيامبر و نامگذارى حسين عليه السلام ، به جبرئيل فرمود كه به او
بگو امت تو حسين را خواهند كشت .
پنجم ؛ احترام ويژه براى قابله آن حضرت مى باشد. خداوند حوريه خاصى
را كه برتر از حور است ، به هنگام ولادت حسين عليه السلام ، به
عنوان قابله آن حضرت فرستاد.
ششم ؛ احترام ويژه به گهواره آن حضرت مى باشد، كه فطرس (ملك ) به
آن پناه برد.(16)
هفتم ؛ احترام مخصوص به جنباندن گهواره حسين عليه السلام است كه
ملائكه و ميكائيل گهواره جنبان آن حضرت بودند.
هشتم ؛ احترام ويژه به سخن گفتن با او در گهواره است . خداوند
جبرئيل را ماءمور كرد كه با حسين عليه السلام در گهواره سخن بگويد.
نهم ؛ احترام مخصوص به شيرخوارگى حسين عليه السلام مى باشد. خداوند
حسين عليه السلام را از زبان مبارك پيامبر و انگشت ابهام ايشان
تغذيه كرد. ضمن اينكه آن حضرت از سينه مادرى شير نوشيده است كه
خداوند آن را اشرف از همه سينه ها قرار داده است ؛ ولى از آنجا كه
پيامبر اسلام اشرف و افضل از همه است ، مصداق آنچه در زيارت جابر
خطاب به امام حسين عليه السلام آمده ، براى آن حضرت تحقق يافت . در
زيارت مذكور مى خوانيم : دستان (پيامبر) رحمت تو را تغذيه كرد و از
سينه ايمان شير نوشيدى و در دامن اسلام تربيت يافتى .
دهم ؛ احترام خاص به لباس آن حضرت است . خداوند به امام حسين عليه
السلام لباس مخصوصى اهداء كرد. پيامبر صلى الله عليه وآله ، هنگامى
كه آن را بر حسين عليه السلام پوشاند درباره آن فرمود: اين هديه اى
است كه پروردگارم به حسين اهداء فرموده و من آن را بر او مى پوشانم
.
يازدهم ؛ احترام ويژه به قبر آن حضرت است . از شگفتى هاى قبر امام
حسين عليه السلام اين است كه هيچ قبرى قبل از آنكه بدنى در آن به
خاك سپرده شود، زيارت نشد، اما مدفن امام حسين عليه السلام را تمام
پيامبران از آدم تا خاتم (عليهم السلام ) قبل از دفن زيارت كردند.
دوازدهم ؛ احترام ويژه به اشكى است كه براى حسين عليه السلام ريخته
مى شود. طبق رواياتى كه بعدا خواهد آمد، اشك چشم دوستان و عزاداران
حسينى را جمع مى كنند و براى گريه كننده ذخيره مى نمايند و فرشتگان
آن را با آب حيات ممزوج مى كنند.
سيزدهم ؛ احترام مخصوص به خون آن حضرت مى باشد. خون حسين عليه
السلام از چنان احترام و قداستى برخوردار است كه پيامبر با دست
مباركشان آن را جمع كرد و در شيشه اى سبز رنگ قرار داد كه آن شيشه
را ملكى از مقامى عظيم به همين منظور آورد.
چهاردهم ؛ احترام مخصوص به محل جريان اشك است . چهره آنكه بر حسين
عليه السلام گريه كند، چون محل جريان اشك چشم اوست ، هرگز گرد
پريشانى و ذلت بر او ننشيند.
پانزدهم ؛ احترام خاص به مجلس آن حضرت است . به اين مساءله هنگام
يادآورى خواص مجالس حسينى پرداخته خواهد شد.
شانزدهم ؛ احترام ويژه به شفاعت آن حضرت مى باشد. خداوند چنان
احترامى براى شفاعت حسين عليه السلام قايل است كه ايشان را در روز
ولادتشان شفيع ملائكه قرار داد و در روز قيامت نيز مردم از شفاعت
او برخوردار خواهند شد.
هفدهم ؛ احترام مخصوص به خاك حريم قبر امام حسين عليه السلام مى
باشد.
علاوه بر حرمت و شرافت خاك قبر شريف امام حسين عليه السلام ، خاك
اطراف قبر امام نيز داراى حرمت است كه احترام آن از حيث نزديكى و
دور بودن با قبر شريف تفاوت مى كند. همچنين خداوند در روز دحوالارض
كربلا را براى مدفن امام برگزيد و براى آن خصوصياتى قايل شد كه
عبارتست از:
* از امام باقر عليه السلام به سندهاى معتبر روايت شده است كه
خداوند اين سرزمين را قبل از خلق كعبه آفريد و آن را تقديس كرد و
مبارك شمرد.
* همچنين از آن حضرت به سندهاى متعدد نقل شده است كه اين سرزمين
قبل از خلق موجودات ، مقدس و مبارك بوده و همچنان مى باشد. حتى
خداوند آن را برترين سرزمين در بهشت و بهترين منزل و مسكنى قرار
داد كه اوليايش را در آن ساكن مى گرداند.
* خداوند تربت كربلا را از نوع تربت بهشت قرار داد.
* از امام سجاد عليه السلام نقل شده است كه وقتى زلزله قيامت برپا
شود، سرزمين كربلا با تربت نورانى و پاكش - همان طور كه هست - در
جايگاه وفيعى قرار مى گيرد و در بالاترين و برترين روضه از رياض
جنت قرار داده مى شود و در ميان رياض جنت آن طور مى درخشد كه ستاره
زهره در ميان ستارگان ديگر مى درخشد، و نور آن ديدگان اهل بهشت را
خيره مى كند و ندا مى دهد من سرزمين مقدس ، طيب و مبارك خداوند
هستم كه (پيكر) سيدالشهداء و سرور جوانان اهل بهشت را در بر دارم .
* ذكر تسبيح و استغفار با دانه هايى كه از تربت كربلا ساخته شده
باشد، ثوابش هفتاد برابر است . گرداندن تسبيح از تربت كربلا بدون
ذكر نيز ثواب تسبيح را دارد.
* اگر از خاك كربلا تسبيح ساخته شود و هنگام صبح گفته شود: خدايا
من صبح كردم و تو را حمد و ستايش مى كنم و تو را شايسته و اهل
ستايش مى دانم ، تا زمانى كه تسبيح در دستم مى چرخد تو خود آن را
شمارش كن (و به حساب حمد و ستايش خودت قرار بده )، تا وقتى آن
تسبيح را در دست دارد، براى او ثواب حمد و ذكر تسبيح مى نويسند، و
اگر آن ذكر را قبل از اينكه بخوابد، بگويد و تسبيح را زير سر
بگذارد - بر اساس روايت نقل شده از امام سجاد عليه السلام - همان
ثواب را براى او مقرر مى دارند.
* سجده بر خاك كربلا، حجاب هاى هفتگانه را پاره مى كند. مفهوم اين
حديث يا شكافتن آسمان ها براى صعود است و يا منظور حجاب هاى
هفتگانه را پاره مى كند. مفهوم اين حديث يا شكافتن آسمان ها براى
صعود است و يا منظور حجاب هاى هفتگانه گناهان است كه - بنابر روايت
معاذبن جبل - مانع قبولى اعمال مى شوند.
* خوردن هر نوع گلى حرام است و در روايت از امام صادق عليه السلام
آمده است كه مثل خوردن گوشت خوك است و اگر كسى خاك بخورد و بميرد
بر او نماز نگذارند؛ مگر خوردن خاك قبر امام حسين عليه السلام براى
شفا يافتن . البته اين كار نسبت به مكان برداشتن آن خاك ، نگهدارى
، خوردن و نيت بر آن ، شرايط و آدابى دارد كه عمده ترين آن نيت است
. در حديث از ابن ابى يعفور با سندهاى متعدد آمده است كه نقل كرده
است : به ابى عبدالله (امام صادق ) عليه السلام گفتم انسان از خاك
قبر امام حسين بر مى دارد و از آن بهره مند مى شود، اما غير از خاك
قبر او را بر مى دارد ولى از آن منتفع نمى شود. امام فرمودند:
سوگند به خدايى كه جز او نيست ، هر كس از آن خاك بر دارد و اعتقاد
داشته باشد كه خداوند به واسطه آن به او نفع مى رساند، قطعا چنين
خواهد شد.
البته اثر اين تربت اگر آن را نپوشانند، از بين مى رود؛ چون جن و
شياطين آن را مسح مى كنند و آن طور كه در روايت آمده پوشاندن آن
نيز راه هايى دارد.
* خاك كربلا را با خود داشتن ، انسان را پناه مى دهد و او را از
امور ترس آور مصون مى دارد، البته اگر به نيت حمل شود.
* در روايت آمده است ؛ گذاشتن خاك كربلا در كالايى كه براى داد و
ستد است ، موجب بركت در آن مى شود.
* در روايت آمده است كه به كام فرزندان خود پس از ولادت ، تربت قبر
امام حسين عليه السلام برسانيد كه موجب امان است .
* اگر به همراه ميت در قبر او مقدارى از تربت حسين عليه السلام
قرار دهند، در امان است . نقل شده است كه زنى بدكاره بود و فرزندان
خود را مى كشت ، وقتى مرد و دفن شد، زمين چندين بار جنازه او را
بيرون افكند، به دستور يكى از امامان مقدارى از تربت قبر حسين عليه
السلام را با او دفن كردند، ديگر زمين جسد او را بيرون نينداخت .
* مستحب است حنوط را با تربت كربلاى حسين عليه السلام مخلوط نمود.
* دفن در خاك كربلا موجب ورود به بهشت - بدون حساب - است .
* حورالعين تربت قبر حسين عليه السلام را به عنوان هديه براى متبرك
شدن ، از فرشتگانى كه به زمين نازل مى شوند، درخواست مى كنند.
* تربت قبر حسين را هر ملكى برداشته و آن را به پيامبر صلى الله
عليه وآله اهداء نموده است .
* پيامبر و حسين عليهماالسلام نيز خودشان از آن برداشته اند.
* همان طور كه در روايت آمده در اين خاك قبل از دفن امام حسين عليه
السلام ، دويست پيامبر، دويست وصى و دويست سبط كه همه از شهدا
هستند، دفن شده اند.
* بوييدن تربت حسين عليه السلام موجب جارى شدن اشك است و اين موضوع
قبل از دفن آن حضرت نيز براى پيامبر اسلام و امام حسين اتفاق
افتاد.
* تربت امام حسين عليه السلام ، آنگاه كه خون آن حضرت به زمين
ريخته شد، به خون تبديل گرديد. اين مساءله از روايت هاى فراوان از
جمله روايتى كه نزد ام سلمه است و عامه و خاصه آن را نقل كرده اند،
آشكار مى شود. پيامبر اسلام آن حضرت تربت را كه جبرئيل در شب معراج
برايش آورده بود، با دست شريف خود به ام سلمه داد و به او فرمود:
اين خاك را نگه دار و هر زمان به خون تبديل شد، فرزندم كشته شده
است . ام سلمه مى گويد: من آن را در شيشه قرار دادم و هر روز به آن
نگاه مى كردم و مى گريستم تا روز عاشورا در ماه محرم هنگام صبح به
آن نگاه كردم ، خاك به همان حال خود بود، سپس بعدازظهر مراجعه كردم
و ناگهان ديدم كه به خون تبديل شده است ؛ آنگاه فرياد زدم . سلمى
مى گويد: من ديدم كه آن شيشه مقابل اوست و خون از آن مى جوشد.
* ورود به خاك كربلا موجب حزن و اندوه مى شود، بويژه وقتى به قبر
شريف نزديك شوى و ملاحظه كنى كه قبر فرزندش در پائين پاى مبارك
ايشان قرار داد. در روايت آمده است كه هر كس به قبر فرزندش در
پائين پاى ايشان نگاه كند، مشمول رحمت حق واقع مى شود.
* در روايت آمده است كه هر فرشته اى كه به خدمت پيامبر رسيد، با او
مقدارى تربت كربلا بود و هر پيامبرى كه كربلا را زيارت كرده ، از
تربت آن برداشته و آن را بوئيده است و خاك كربلا مقام همه پيامبران
تا روز قيامت است .
* خداوند در مقابل هتك حرمت امام توسط دشمن ، براى ايشان احترام
مخصوصى مقرر فرموده است ؛ تا جايى كه حتى آنانى كه حرمت امام را
شكسته و در صدد اذلال آن حضرت بر آمدند، خودشان امام را عزيز شمرده
و احترام كرده اند، كه من اين معنا را در نزديك به چهل قضيه ملاحظه
كرده ام . براى تاءئيد اين امر كافى است كه به جزئيات سرگذشت كسانى
كه بر امام جسارت كردند و حرمت او را شكستند، دقت كنى .
از سوى ديگر، اذلال و هتك حرمت يك موضوع است و كشته و مجروح شدن به
دست دشمن ، موضوع ديگرى . و از آنجا كه از جمله الطاف واجب بر
خداوند اين است كه اوليايش را به نحوى ذليل نگرداند كه دل ها از
آنها روى گردان شوند، آنها را در عين ضعف و تنگدستى ظاهرى ، آنچنان
قرار داده است كه غنا، صولت و هيبت و وقارشان ديدگان را پر مى كند
و بر قلب ها چيره مى سازد.
خداوند در اين زمينه براى امام مظلوم ما، ويژگى خاصى را قابل ذكر
شده اند (كه فقط به ذكر چند نمونه اكتفا مى شود):
معاويه اولين كسى بود كه علاقه مند به كشتن امام حسين عليه السلام
بود، اما همين معاويه در وصيتش به يزيد، او را به احترام به امام
توصيه كرد. او گفت : من نسبت به تو از حسين بن على نگرانم ، اما
اگر بر او پيروز شدى حقش را رعايت كن ، زيرا او پاره جگر رسول
خداست .
اولين كسى كه دستور كشتن امام را داد، وليد حاكم مدينه بود. اما او
گفت : از اين كه به ريختن خون حسين مبتلا شوم ، به خدا پناه مى برم
.
پسر سعد - كه لعنت بر او باد - زمانى تصميم به جنگ با امام گرفت ،
ايشان را احترام كرد و ابياتى سرود؛ از جمله گفت :
ملك رى را رها مى كنم در حالى كه رى آرزوى من است ؛ يا اينكه با
كشتن حسين گناهكار مى شوم . كشتن او موجب آتشى است كه حجاب و مانعى
براى آن وجود ندارد، اما ملك رى نور چشم من است .
شمر نيز وقتى دستور هجوم بر آن حضرت را صادر كرد، ايشان را احترام
نمود او گفت : حسين حريف بزرگوار و كريمى است كه كشته شدن به دست
او عار نيست .
حامل راءس حسين عليه السلام نيز امام را احترام كرد. او گفت ركاب
مرا از طلا و نقره پر كن كه من سيد بزرگوارى را كشته ام كه پدر و
مادر او بهترين خلق خدايند.
آنانى كه هم است بر پيكر مطهر امام حسين عليه السلام دوانيدند، آن
حضرت را احترام كردند و با سرودن اشعارى به ايشان تعظيم نمودند.
حتى يزيد - كه لعنت خدا بر او باد - آنگاه كه سر امام حسين عليه
السلام در مقابلش بود، با مدح و ستايشى كه از امام نمود، ايشان را
احترام كرد.
علاوه بر اينها، همزمان با اين موضوع كه برخى در صدد برآمدند با
زبان ، هتك حرمت امام را نمايند، مسائلى رخ داد كه نشان از احترام
خاص امام دارد؛ از جمله : كسى در شب عاشورا به امام گفت : تو را
بشارت باد بر آتش ، كه خداوند اين گفته او را همزمان كرد با اين
مساءله كه اسبش رم كرد و او پايش در ركاب گير كرد و اسب او را به
طرف خندق آتش برد و در آنجا افكند. در همين مورد باز گفته شده كه
فردى در آن روز به امام حسين عليه السلام گفت : اى حسين ! از طرف
رسول خدا چه حرمتى به تو رسيده است ؟ در همان ساعت براى قضاى حاجت
بيرون رفت و مارى او را نيش زد و او در ميان آلودگى ها و كثافات
خود در جا مرد. همچنين شخصى به امام گفت : به آب نگاه كن اما تو حق
نوشيدن از آن را ندارى تا تشنه از دنيا بروى . در همين حال امام
فرمود: خدايا! او را تشنه بميران . آنگاه حالتى به او دست داد كه
فرياد العطش سر داد. مشك آبى به او دادند، او نوشيد و باز فرياد
تشنگى سر مى داد تا از عطش مرد.
* طعام امام از احترام خاصى برخوردار است . خداوند، هر گاه امام
ميلشان كشيد، از ميوه هاى بهشتى به ايشان اهداء فرمودند كه حديث
رطب و گلابى و سيب از آن جمله است . بلكه هر طعامى كه از بهشت به
جد، پدر، مادر و برادر ايشان اهدا گرديد، عمدتا به استدعاى ايشان
يا به خاطر او بود.
* براى لباس امام نيز تشريفات مخصوصى وجود دارد. خداوند حسن و حسين
عليهماالسلام را مختص به اين گردانيد كه بارها از لباس هاى بهشتى
به آن دو اهداء نمايد، اما خداوند امام حسين عليه السلام را به
لباس مخصوصى ملبس فرمودند.
ام سلمه مى گويد: ديدم پيامبر لباسى بر حسين مى پوشاند كه مانند آن
را در دنيا نديده بودم ، از ايشان در اين باره سؤ ال كردم .
فرمودند: اين هديه اى از جانب خداوند براى حسين است و من آن را بر
او مى پوشانم .
عنوان پنجم : حسين مظهر الطاف خاص ربانى
حسين مظهر الطاف خاص
اين عنوان در بيان اين است كه حسين عليه السلام مظهر الطاف
خاص الهى است و از آن به اين گونه تعبير شده است كه خداوند دستش را
بر سر حسين عليه السلام نهاد. البته اين تعبير كنايه از نهايت نظر
رحمت به آن حضرت است و آن طور كه در روايات صحيح آمده در دو چيز
ظاهر شده است : اول ؛ آنچه خود به آن حضرت به آن نايل شده اند، دوم
؛ آنچه مردم به واسطه امام حسين عليه السلام به آن دست مى يابند؛
كه توضيح آنها چنين است :
اول : مرتبه خاصى از قرب به خداست كه نه قابل توصيف است و نه قابل
تصور؛ كه يكى از شاخه هاى آن قرار دادن امامت در ذريه امام حسين
عليه السلام است .
دوم : امور بسيارى در اين باره وجود دارد كه از جمله آنها اين است
كه تربت آن حضرت موجب شفاست و در زير قبه آن حضرت دعا اجابت مى
شود. البته عمده ترين ، عظيم ترين و جليل ترين اين امور آن است كه
خداوند امام حسين عليه السلام را سبب كلى رحمت خود بر بندگانش قرار
داد و بندگانش را براى رحمتش آفريد، پس آن حضرت را به اين ترتيب
عمده علت و سبب رحمت قرار داد و آنجا كه پيامبر اسلام رحمت براى
جهانيان است ، خداوند حسين را از پيامبر و پيامبر را از حسين قرار
داد. لذا پيامبر فرمود: حسين از من است و من
از حسين بنابراين حسين عليه السلام جايگاه قرار گرفتن دست
رحمت است و رحمت از اوست . حسين از دست رحمت تغذيه كرد و در دامن
رحمت پرورش يافت ، از زبان رحمت نوشيد و گوشت و خون او از رحمت
روييد و نور چشم رحمت است . او ريحانه رحمت است و جايگاهش سينه
رحمت و مركبش دوش رحمت و مسيرش به سوى رحمت و معدن خاص رحمت است
و مجمع اسباب رحمت . حسين جامع وسايل رحمت ، منبع سرچشمه هاى رحمت
، سيراب كننده روندگان به سوى سرچشمه هاى رحمت و محل غرس درختان
باغ هاى رحمت و مظهر ثمرات رحمت و محل رويش شاخه هاى رحمت و محرك
مواد رحمت و ابرهاى بركات رحمت است ، و به واسطه او عالم در جايگاه
عفو و رحمت قرار مى گيرد و ورود به دايره وسيع رحمت خداوند به
واسطه او محقق مى گردد و با رحمت بر او، رحمت واسعه خداوند محقق و
مكتوب مى گردد و حسين عليه السلام حلقه وصل رحمت است .
آيا در قلب تو نسبت به حسين رحم و سفقتى است كه از جمله گريه
كنندگان بر او باشى ، تا پروردگار رحمت بر تو درود بفرستد و به تو
گفته شود: درود خدا بر تو اى صاحب رحمت و درود خدا بر تو اى راحم
رحمت !!
حسين واسطه رحمت الهى
اين عنوان براى تبيين وسايل رحمت توسط امام حسين عليه
السلام است كه ادامه اين بحث نياز به ذكر و مقدمه دارد:
هشدارهاى آسمانى
مقدمه اول :
1 - آيا انسان گمان مى كند كه بيهوده و رها شده است . اى
انسان گمان نكن كه بيهوده آفريده شده اى و تو را رها ساخته اند و
مپندار كه بيهوده خواهى رفت ؛ چرا كه خالق تو حكيم ، توانا و بى
نياز و منزه از هر كار عبث و بيهوده است .
2 - اى انسان بعد از آنكه تو چيزى نبودى ، توسط خطاب هاى تكوينى به
وجود آمدى . با خطابى به خاك تبديل شدى ، با خطاب ديگرى نبات شدى ؛
آنگاه با خطابى به غذا و سپس به نطفه ، بعد به علقه ، آنگاه به
خطاب ديگرى ، استخوان شدى و بعد لباسى از گوشت بر آن افزود و به
خطاب ديگرى انسان شدى . سپس با خطاب ديگرى از جانب خداوند داراى
عقل و قواى ديگر شدى .
3 - آنگاه كه به مقتضاى آن خطاب ها به وجود آمدى ، اقسام خطاب هاى
تكليفى متوجه تو شد كه از آن ، انواع خطاب ها و دستورات نسبت به تو
متفرغ شد كه تبيين و تشريح آنها چنين است :
اينك تو مخاطب واقع شده اى كه اعتقادات و صفاتى داشته باشى ،
واجبات و مستحبات بدنى و اعمالى را انجام دهى و صفات ، افعال ،
گفته هاو اعمالى را ترك كنى . سپس مخاطب پيام هاى ديگرى هستى كه
ابتدا بايد آنها را بدانى ، بعد عمل كنى .
4 - بعد از آن تو مورد خطاب هاى ارشادى درباره انجام طاعات و سبقت
به سوى خوبى ها، انتخاب وسيله براى رسيدن به خدا، انتخاب راه به
سوى خدا، قرض دادن به خدا، جهاد در راه خدا، شتافتن به سوى مغفرت
خدا، و امورى از اين قبيل واقع شدى .
5 - بعد از آنكه تو مخاطب اين خطاب ها واقع شدى ، مطالبات تكوينى
متوجه تو مى شود و هنگامى كه اجل فرا رسد، ماءمور قبض روح جان تو
را به مفارقت از بدن ، قواى جسمانى تو را به سقوط و چشمانت را به
باريك شدن ، گوش هايت را به كر شدن ، زبانت را به لال شدن فرا مى
خواند و خطاب به تو مى گويد: هر آنچه در دست دارى و چشم هايت آنها
را مى بيند فورا رها كن ؛ و به مجرد اين خطاب همه آنها تحقق پيدا
مى كند و تو قادر نيستى به اين ماءمور الهى پاسخ مثبت ندهى .
6 - بعد از آنكه اين مسائل تحقق يافت و بعد از آنكه اجزاى وجودت از
روح و جسمت جدا شد، تو در معرض خطاب هاى ديگرى ، درباره اجتماع
اجزاى پيكر خود و بازگشت روح به آن - همان طور كه اينك هست - واقع
مى شوى . اين امر نيز به مجرد آن كه تو مورد خطاب واقع مى شوى ،
محقق خواهد شد. آنگاه خطاب مى رسد اقراء
كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيبا
(17) خودت كتاب اعمالت را بخوان كه تو تنها براى
حساب خويش كافى هستى . آنگاه تو آن را يا با دست راست و يا با دست
چپ و يا از پشت سر مى گيرى و مى خوانى . سپس يا مى گويى اى كاش
كتابم را به من نمى دادند و از حسابم خبر نداشتم و يا مى گويى
بياييد كتابم را بخوانيد، من مى پنداشتم كه حساب خود را خواهم ديد.
8 - از جمله خطاب هاى ديگرى كه از جانب خداوند متوجه بندگان است ،
اين خطاب است كه : اى بندگان من ! ترسى نداشته باشيد و اندوهگين
نباشيد. به عده ديگرى نيز خطاب مى شود:
وامتازوا اليوم ايها المجرمون
(18) اى بدكاران امروز شما از صف نيكوكاران جدا
شويد.
9 - خطاب هاى ديگرى نيز از جانب ملائكه محشر به اهل محشر مى شود،
از جمله اينكه وقفوهم انهم مسئولون
(19) آنها را نگهداريد كه بايد از آنها پرسش شود.
همچنين وقتى ملائكه با برخى از مؤ منان ملاقات كنند خطاب به آنها
مى گويند ابشروا بالجنة التى كنتم توعدون
(20) شما را بشارت باد بر بهشتى كه به شما وعده
داده شد. و در رابطه با بعضى از گناهكاران نيز خطاب مى شود: آنها
را بگيريد و به غل و زنجير بكشيد. دقت كن ببين آيا تو خود را براى
امتثال اين پيام ها آمده كرده اى !!
مقدمه دوم
بايد بدانى كه تو گرفتار مصيبت هايى هستى كه حتى تصور آنها
هم عظيم و سنگين است ، چرا كه :
الف : تو هدف مصيبت هاى وارده ، اسير آرزوها، هدف بلاها و در حلقوم
آسياى مرگ هستى ؛ در درون كشتى طوفان زده اى قرار دارى كه نمى دانى
چه موقع غرق مى شود؛ دشمنان تو را احاطه كرده اند و هر يك به طرفى
مى كشانند.
ب : مصيبتى در راه توست كه آن را درك نمى كنى ، اما وقتى امام على
عليه السلام از آن ياد مى كند، چون مار گزيده بر خود مى پيچيد و
چون فرزند از دست داده گريه مى كند. آن مصيبت اين است كه راه دراز
است و منزلگاه هولناك ، اما زاد و توشه و كم و پاء برهنه است ؛ نه
مركبى دارى و دست تو خالى است و راه وحشتناك است .
ج : بلا و مصيبت تو بسى بزرگ است و وخامت حال تو از حد گذشته است ؛
چرا كه وجودت را آتش هاى فراوانى فرا گرفته است . تو همان كسى هستى
كه ، قلب ، بدن ، زبان ، بطن و پاهايت به شعله هاى آتش گناهان
گرفتار است . تو در صحنه نبرد گناهان مقهور و مقتولى ؛ تو اسير نفس
اماره شيطانى . تمام اعضاء و جوارحت را آتش فرا گرفته و اجزاى
اعضاى انسانيت تو تكه تكه شده و صد هزار زخم گناه بر تن دارى و اسب
هاى ضلالت اعضاى هدايت تو را پايمال كرده اند.
د: بلا و مصيبت بزرگى كه امكان فرار و خلاصى از آن نيست ، اين است
كه تو يا فقير يا غنى هستى و چون پا به سن بگذارى ، نيروهاى جسمانى
ات رو به ضعف مى گذارد و اگر غنى باشى از آن چه دارى لذت نمى برى و
اگر فقير باشى مصيبت هاى فقر هم بر آن افزوده مى شود و محبوب ترين
كسان خود را به رنج و زحمت مى اندازى ، تا جايى كه آرزوى مرگ تو را
مى كنند و همه از تو گريزان مى شوند و چون از دنيا بروى تو را در
قبرى مى گذارند كه آن را براى خفتن آماده نكرده اى و با عمل صالح
مفروش نساخته اى و چون وارد آن شوى در آن با چهره اى عبوس و بدنى
بى تحرك و اعضايى از كار افتاده باقى مانى و همدم و مصاحب تو
مورها، كرم ها، عقرب ها و سوسك ها مى باشند و چون از آن جا بيرون
شوى به محشرى مى روى كه زمينش آتش و سقف آن آتشى از خورشيد و
اطرافش آتشى از گناهان است . اگر آنجا بمانى چگونه مى توانى تحمل
كنى !! و اگر بخواهى بروى ، به كجا مى روى ، راه فرار ندارى !!
اگر بدانى كه به اين بلاها و مصيبت ها گرفتار مى شوى لباس سياه بر
تن مى كنى و بر خاكستر مى نشينى و اهل و عيال و مال و فرزند را رها
مى كنى . چنانچه على عليه السلام فرمود: اگر به مورى كه بر شما
پوشيده است و من از آن خبر دارم ، شما هم با خبر بوديد، سر به
بيابان مى گذاشتيد و بر چهره خود مى زديد و نسبت به كارهايتان گريه
مى كرديد و اموال خود را بدون نگهبان رها مى كرديد و كسى متعرض آن
نمى شد و هر كس به فكر گرفتارى خويش بود. چنين مصيبتى چنان شما را
مشغول به خود مى كند كه شما را از هر مصيبت ديگرى كه براى شما، يا
فرزندان يا برادرانت پيش آمده ، غافل مى كند.
و چون اين مقدمات براى تو روشن شد، بدان كه خامس آل عبا و
سيدالشهداء حضرت ابا عبدالله الحسين عليه التحية و الثناء، فرمانى
از جانب خداوند را به جا آورد كه در صحيفه مخصوص ايشان نوشته شده و
جبرئيل آن را از جانب خداوند آورد و نزد پيامبر اسلام به وديعت
نهاد و سپس پيامبر آن را به على و بعد على آن را به حسن مجتبى سپرد
و آن حضرت نيز آن را به هنگام وصيتش به امام حسين سپرد.
امام حسين عليه السلام فرمان خاصى از تكاليف خاص خودشان را به جاى
آورد كه براى كسانى كه به وسايل حسينى متوسل شوند، (اجر و مزد)
تكاليف ارشادى حاصل مى شود. و با امتثال او امر تكليفى و تحمل
مصيبت ها از جانب امام حسين عليه السلام ؛ به كسانى كه با آن حضرت
تمسك مى جويند، اجر و پاداشى داده مى شود كه به وسيله آن تمام
مصيبت ها مرتفع مى شود و از آن ، نجات از كيفرها حاصل مى شود. و
هنگامى كه امام انجام آن تكليف خاص را پذيرفت ، مخاطب خطابى واقع
شد كه به واسطه آن ، براى متوسلان به آن حضرت خطاب هاى فوق طاقت و
بسيار شديد مرتفع گرديد.
پس در وسايل حسينى ، امتثال امر به اطاعت ها و امر به نماز، روزه ،
صدقات ، حج ، عمره و جهاد حاصل مى شود و ثواب آنها به دست مى آيد.
بلكه ثوابى براى تو حاصل شود كه تصور وقوع آن نمى شود؛ مانند ثواب
نماز و حج و جهاد در ركاب پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله .
بالاتر از اين براى تو ثواب اعمالى حاصل مى شود كه بر حسب عدد و
مقدار امكان وقوع آن وجود ندارد، مانند اينكه صد حج به جا آورى .
در وسايل حسينى امورى است كه به واسطه آن ثواب صد هزار حج براى تو
حاصل مى شود و گاهى در يك زيارت به هر قدم ثواب صد هزار حج براى تو
حاصل مى شود. علاوه بر اين ، ممكن است براى تو ثوابى حاصل شود كه
وقوع آن فى نفسه ، امكان پذير نيست ؛ به عنوان مثال تنها يك بار
امكان اين وجود دارد كه انسان در راه خدا كشته شود و در خون خود
شناور گردد، در حالى كه در وسايل حسينى امورى است كه معادل هزار
بار در خون خود در راه خدا شناور شدن است .
به واسطه وسايل حسينى مصيبت هايى كه اينك درباره تو محقق گشته ،
مرتفع مى شود، در حالى كه تو آن را درك نمى كنى و از تو بلاهايى
دفع مى شود كه در معرض ابتلاى به آنها هستى و موانعى كه بر سر راه
تو قرار دارند، هموار مى شوند و تو را از ترس و وحشت هايى كه در
جاده اى كه در آن گام بر مى دارى ايمن نگه مى دارد و به واسطه آن ،
امتثال از خطاب هاى تكليفى و ارشادى حاصل مى شود و صفات پسنديده به
دست مى آيد و تاءثير صفات مهلك از بين مى رود و مغفرت براى
گناهكاران حاصل مى شود و موانع ورود به بهشت ، كه شخص به دست خود
ايجاد كرده ، از ميان مى رود و درهاى جهنم كه انسان آن را بروى
خويش باز كرده ، بسته مى شود و آتشى كه اينك او را فرا گرفته خاموش
مى شود.
به واسطه حسين ارتقاى درجات و بلكه رفيع ترين درجات حاصل مى شود.
بالاتر از اينها، در وسايل حسينى درجاتى وجود دارد كه فوق تصور است
.
توضيح اين مطالب به گوشى شنوا و حضور قلب احتياج دارد. پس حضور
پيدا كن و گوش دل بسپار، كه اينك از جانب پروردگارت خطاب هاى
فراوانى متوجه تو است كه تو را به خود مى آورد، و بعد از مدتى
حالتى براى تو حاصل مى شود كه همان قيامت صغرى است و خطاب هايى
متوجه توست كه چه سنگين و دشوارند!
پس هشدار، هشدار! بعد از آن ، حالت ديگرى براى تو حاصل مى شود كه
همان قيامت كبرى است و خطاب هايى متوجه تو مى شود كه چه بزرگ ،
سهمناك و هول انگيزند!! اما امتثال تمام اين خطاب ها به واسطه حسين
عليه السلام حاصل مى شود كه البته در اين جا سه كيفيت وجود دارد:
كيفيت اول ؛ تشريح
تحصيلامتثال از خطاب ها
كيفيت اول ؛ داراى چند قسم است :
خطاب اول ؛ خطاب عبادت :
خداوند تعالى فرموده است : يا ايها
الناس اعبدوا ربكم الذى خلقكم والذين من قبلكم لعلكم تتقون
(21) اى مردم ! پروردگارتان را بپرستيد و كسى كه
شما و پيشنيان شما را آفريد، شايد تقوا پيشه كنيد.
اين خطاب بر زبان 124 هزار پيامبر، اوصيا، صالحان ، ملائكه ، حكما،
عرفا و پيروان اديان جارى شده است . پس دقت كن ببين آيا خدا را
مطابق با اصول و آيين يكى از اديان سابق يا بر اساس دينى كه اينك
مدعى پيروى از آن هستى ، عبادت مى كنى . آنگاه دقت كن و ملاحظه
نما، آيا تمام طول عمر، نصف عمر، يكسال ، يك ماه ، يك روز يا ساعتى
از عمر خودت را صرف عبادت پروردگارت كرده اى ؟! بعد خوب فكر كن
ببين عبادت تو از كدام نوع عبادت است . البته كه عبادت تو از نوع
عبادت مكرمين ، برگزديدگان ، مخلصان و از نوع عبادت كسانى كه
درباره آنها خداوند فرمود كه شيطان هيچ نوع سلطه اى بر آنها ندارد،
نيست و همچنين از نوع عبادت مؤ منان نيست ؛ زيرا تو هيچ يك از صفات
آنها را ندارى . عبادت تو از نوع عبادت انسان هاى باتقوا نيست ،
چرا كه در تو علامت تقوا وجود ندارد. كما اينكه عبادت تو از نوع
عبادت بندگانى كه نسبت به خود اسراف كردند و خداوند خطاب به آنها
فرمود از رحمت خدا نااميد نشويد
(22) نيست ، چرا كه خداوند فرموده است كه به سوى
پروردگارتان باز گرديد، در حالى كه تو از توبه كنندگان نيستى كه
مخاطب لاتقنطوا واقع شوى .
آنگاه به عبادت خود از پروردگارت بنگر؛ عبادت تو، عبادت خالص و خاص
نيست ، بلكه مانند عبادت بردگان كه از ترس از عذابش باشد، هم نيست
. حتى مانند عبادت تجار به اميد و طمع بهشت هم نيست . اى كاش به
اين اكتفا مى كرديم كه خدا را عبادت نكنيم ، اما، ما به جاى او
دشمن خودمان و دشمن خدا را عبادت كرديم .
حتى اكتفا به عبادت يك اله نكرديم ،
بلكه هواى نفس ، دنيا، در هم و الهه هاى بى شمارى را پرستش كرديم .
به يك قسم از پرستش آنها هم اكتفا نكرديم ، بلكه به اقسام مختلف
عبادت كه قابل تصور باشد، آنها را عبادت كرديم .
پس چون به عبادت پروردگارت از جانب خودت پى بردى ، بدان كه مى توان
با توسل به حسين عليه السلام به جميع اقسام عبادت ها و همه انواع
عبادت ها و عبادت تمام عمر دست يافت و مى توان به واسطه آن حضرت به
مرتبه عبوديت - به جميع انواع و اقسام آن - نايل آمد؛ كه توضيح اين
امور در چند مطلب است :
مطلب اول : چون به زيارت حسين عليه السلام نايل شوى ، به مراتبى از
عبادت مكرمين - كه همان ملائكه باشند - دست مى يابى ؛ چرا كه علو
درجات و مراتب آنها در اثر مراتب عبادتشان است . درود و صلوات
ملائكه ، تسبيح و تقديس آنها در تمام دوران عبادتشان تا روز قيامت
شامل حال زائران حسين مى شود، بالاتر از اين ملائكه ، به نيابت از
او تا روز قيامت زائر حسين عليه السلام هستند.
اينجاست كه معنى برخى از روايات كه مى فرمايد
هر كس حسين عليه السلام را زيارت كند، از
بندگان مكرم خداوند مى باشد آشكار مى شود.
مطلب دوم : چون حسين عليه السلام را زيارت كنى ، بهره اى از عبادت
برگزيدگان - كه همان انبياء سلام الله عليهم باشند - نصيب تو خواهد
شد. كه بعضى از خواص آن ، قرار گرفتن در درجات پيامبر و اوصيا
عليهم السلام ، بر سر سفره آنها نشستن ، مصافحه آنها با تو در حق
تو و سخن گفتن با تو و سلام و درود آنها بر تو است .
مطلب سوم :به واسطه ويژگى هاى وسايل حسينى ، بهره و نصيبى از عبادت
صالحان ، مخلصان ، مؤ منان ، متقين و زاهدين و خائفين براى تو حاصل
مى شود كه تفصيل اين مطالب از روايت هاى مخصوص ظاهر مى شود و همان
طور كه تمام مراتب بندگان براى تو حاصل شود، ثواب همه عبادت ها از
جمله خطاب هاى نماز، زكات ، حج ، عمره و جهاد و وقوف و صدقات و
ثواب عالى ترين درجات نيات و ثواب عبادت تمام عمر، براى تو حاصل مى
شود.
مطلب چهارم :به واسطه وسايل حسينى ، اين ويژگى نصيب تو مى شود كه
مخاطب اين پيام خداوند واقع شوى كه لا
تنقنطوا من رحمة لله ، ان الله نغفر الذنوب جميعا
(23) از رحمت خدا نااميد نشويد كه خداوند همه
گناهان را مى آمرزد. اين امر با گريه بر آن حضرت و زيارت قبر ايشان
حاصل مى شود. آمرزش و مغفرت خداوند تنها شامل گناهان گذشته نمى
شود، بلكه گناهان آينده را نيز شامل مى گردد و نه تنها همه گناهان
تو را، كه تمام گناهان والدين تو و همه كسانى را كه تو دوست دارى
مى آمرزد. تفصيل اين مساءله هنگام ذكر روايت ها خواهد آمد.
|