زيتون
(ترجمه خصائص الحسينيه )

آيه الله شيخ جعفر شوشترى
مترجم : دكتر خليل الله فاضلى

- ۵ -


خطاب دوم ، خطاب تقوا
يا ايها الناس اتقوا ربكم (24) اين خطاب مانند خطاب اول خلاصه كلام هر پيامبر و مضمون هر كتاب (آسمانى ) است ؛ كه اقسامى دارد و به واسطه وسايل حسينى ثمرات تمام اقسام آن و عالى ترين آنها به دست مى آيد. در روز قيامت خطاب به انسان هاى متقى ندا داده مى شود كه اى بندگان من ! امروز هيچ ترس و اندوهى نداشته باشيد. كسانى كه امام حسين را نيز با معرفت زيارت كرده باشند مخاطب چنين پيامى واقع مى شوند.
خطاب سوم ؛ انفاق در راه خدا
و انفقوا فى سبيل الله (25) در راه خدا انفاق كنيد. به واسطه حسين عليه السلام همه انواع انفاق در راه خدا از جمله ، اعطاء، اطعام ، سيراب كردن ، زكات و صدقات - با علم به اينكه هر معروفى صدقه است - حاصل مى شود. بلكه چه بسا به واسطه آن حضرت ، آنچه دستيابى به آن غيرممكن است ، ممكن مى شود. برخى از ويژگى هاى وسايل حسينى اين خصوصيت را دارد كه براى تو ثواب سيراب كردن لشكريان آن حضرت را در روز عاشورا را دارد. اين ثواب براى كسى است كه در روز عاشورا در كنار قبر آن حضرت سقايت كند و اگر تو در كنار قبر آن حضرت نيستى ، اما هر جايى قبر آن حضرت ديده مى شود و كربلا در هر مكانى مشاهده مى گردد.
پس وقتى آن حضرت را به خاطر آوردى و قلب تو براى حالت هاى ايشان آتش گرفت ، قلبت جايگاه و مشهد و مدفن ايشان است ، بنابراين نزد آن حضرت با آب ديدگانت سقايت كن كه امام ، سپاهيان ، عيال و اطفال آن حضرت را سقايت كرده اى .
خطاب چهارم ، خطاب جهاد
جاهدوا فى الله حق جهاده (26) جهاد دو نوع است : جهاد اكبر و جهاد اصغر. در اين دو جهاد، آنكه مى كشد خوشبخت است . در جهاد اكبر مقتول ، شهيد است ، اما در جهاد اصغر مقتول مطرود است . در حالى كه تو در نوع اول نه قاتلى و نه مقتول و در جهاد نوع دوم هم قاتل نيستى ؛ اما به واسطه حسين عليه السلام مى توان به آن مراتب دست يافت . در اين باره توضيح چند مطلب لازم است :
الف : هر گاه آرزو كنى كه اى كاش در ركاب حسين عليه السلام به شهادت مى رسيدم و بگويى اى كاش من در ركاب شما بودم (يا ليتنى كنت معكم ) ثواب كسانى كه در ركاب آن حضرت به شهادت رسيدند، براى تو محسوب مى شود.
ب : اگر اقدام و عمل شهدا را دوست بدارى ، با آنها شريك هستى . كما اينكه در روايت جابر است كه گفت : بله ، شهادت مى دهم كه در آنچه شما وارد شديد ما شريك هستيم .
ج : اگر در شب عاشورا حسين عليه السلام را زيارت كنى و تا صبح نزد آن حضرت بيتوته نمايى ، خدا را مانند كسانى كه در ركاب او به شهادت رسيدند، در حالى كه آغشته به خون هستى ، ملاقات مى كنى .
د: اين مساءله بر اصل جهاد برترى دارد، زيرا به واسطه جهاد ممكن است شهادت حاصل شود و ممكن است ، نشود، در حالى كه در اين وسايل ، ثواب جهاد و شهادت و آغشته به خون شدن ، به دست مى آيد.
ه : گاهى از اين هم برتر است ، زيرا كسى كه در راه خدا در خون خود غلطيده است ، فقط يك بار اين امر محقق مى شود، در حالى كه به واسطه حسين عليه السلام چندين مرتبه اين امر حاصل مى شود.
خطاب پنجم ، توشه تقوا
ترودوا فان خير الزاد التقوى (27). بهترين زاد و توشه آن است كه طيب و پاك باشد و شخص را به سر منزل مقصود برساند. زيارت حسين عليه السلام ، توشه خوبى براى اين سفر طولانى است ؛ چرا كه در هر منزلى نافع و طيب است و بر هر زاد و توشه اى برترى دارد و تنها زاد و توشه تو نيست ، بلكه براى ديگران نيز هست .
زيرا چه بسا آن حضرت دست كسانى را كه تو دوست دارى مى گيرد و وارد بهشت مى گرداند.
خطاب ششم ، وام دادن به خدا
و اقرضوالله قرضا حسنا (28) وسايل حسينى ، قرض نيكو به خدا، پيامبر خدا، على بن ابى طالب ، زهرا، حسن مجتبى و به امام حسين عليهم السلام است .
خداوند در هر قرضى به هر يك از آنها، براى تو مقدار آن را آنچنان چند برابر مى كند كه جز خدا مقدارش را نداند.
خطاب هفتم
استجيبوا الله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم (29). پيامبر خدا صلى الله عليه وآله ، ما را به واسطه آنچه به حسين عليه السلام تعلق دارد - از جمله محبت به آن حضرت ، يارى ايشان ، گريه بر او و زيارت قبرشان - به سبب هايى ، براى رسيدن به حيات حقيقى دعوت كرده است .
خطاب هشتم
و قدموا لانفسكم (30) و اين براى نفس ، پيش فرستاده مى شود و ثواب آن نيز پس از مرگ تجديد مى شود و به آن مى رسد.
خطاب نهم
و سارعوا الى مغفرة من ربكم و استبقوا الخيرات (31). سريع ترين مغفرت ها در گريه بر آن حضرت حاصل مى شود. به محض جمع شدن اشك در حدقه چشم و به مجرد اينكه نيت و عزم زيارت آن حضرت كنند، گناهان بخشيده مى شود.
خطاب دهم
ادعوا ربكم تضرعا و خفية (32) به واسطه حسين عليه السلام دعا - به هر منظورى كه دعا كنى - مى رسى . و اگر آن حضرت را زيارت كنى ، به دعاى رسول خدا صلى الله عليه وآله و دعاى على و فاطمه و حسن و حسين و ديگر ائمه صلوات الله عليهم اجمعين و دعاى ملائكه ، نايل مى شوى . در روايت ديگرى آمده است كه زائران آن حضرت قدمش را بر چيزى نمى گذارد مگر اينكه بر او دعا مى كند و همچنين خود آن حضرت از جد و پدر بزرگوارش مى خواهد كه زائران و گريه كنندگان بر او دعا كنند. امام صادق عليه السلام در دوران حياتشان براى كسى كه چهره خود را بر قبر حسين عليه السلام گذاشت و كسى كه در حال سجده براى او اشك ريخت و ناله زد، دعا كرد.
خطاب يازدهم
كونوا انصارالله (33) خداوند بزرگتر از آن است كه هر گونه كمكى احتياج داشته باشد، اما نصرت اولياء و دين خدا همان يارى كردن خداست و هر گاه شخص يارى شده از اولياى خدا، مستضعف ، مقهور مظلوم باشد، تحقق يارى خدا در آن بارزتر است . امام صادق عليه السلام فرمودند: پدر و مادرم فداى آن مستضعف غريب بدون يار و ياور باد. بنابراين زيارت اين غريب ، نصرت خدا، گريه بر او، نصرت خدا، اقامه عزاى او، نصرت خدا و آرزوى يارى كردن او، نصرت خداست . بلكه بايد گفت كه ؛ سجده بر تربت آن حضرت و تسبيح گفتن با دانه هاى تسبيحى كه از تربت اوست ، نصرت او مى باشد؛ چرا كه فضيلت موجود در يكى از اين دو، يكى از عوض هاى خاصى است كه خداوند به آن حضرت اعطا كرده است .
خطاب دوازدهم
اجيبوا داعى الله (34) دعوت كننده به سوى خدا، همان پيامبر خدا صلى الله عليه وآله مى باشد كه مردم را به اسلام دعوت كرد و پس از آن ، حسين عليه السلام است كه به ايمان دعوت نمود و دعوت به سوى ايمان را آشكار ساخت و حق را از بطلان اعتقاد مردم به خلافت اهل عصيان ، جدا فرمود. همچنين جميع وسايل حسينى اجابت است به آنچه كه آن حضرت دعوت به آن كرد كه اين معنا با تاءمل در آن وسايل درك مى شود. حتى استشفاء به تربت آن حضرت پاسخى است به دعوت ايشان . در اين مسائل تاءمل كن تا اين معنا را بفهمى .
خطاب سيزدهم
طلب كردن وسيله براى رفتن به سوى خدا؛ حسين عليه السلام برترين وسيله اى است كه ما در طلب آن هستيم ، چرا كه وسايل حسينى عظيم ، فراوان ، قابل دسترس و سهل الحصول است . و در آنها نهايت آنچه آرزو كنيم و فوق آرزوها وجود دارد.
خطاب چهاردهم
فمن شاء اتخذ الى ربه سبيلا (35) حسين عليه السلام سبيل اعظم و صراط اقوم است . آن حضرت ، هموارترين ، آشكارترين ، آسان ترين و نزديكترين راه به سوى خداست .
آنچه بيان شد به عنوان نمونه و قاعده بود. تو خود ديگر خطاب هاى الهى و جميع خطاب هايى از اين قبيل در قرآن را، اين گونه سنجش كن ، آنگاه ثمرات امتثال اين خطاب ها به اين كيفيت ، آشكار مى شود.
كيفيت دوم
در شرح اين معنا است كه به واسطه حسين عليه السلام ، خطاب هاى تكوينى جارى بر تو، به هنگام برپا شدن قيامت صغرى براى تو، آسان جريان مى يابد. منظور از برپا شدن قيامت صغرا، مرگ تو و دوران آن ، يعنى دوران برزخ تو است . بنابراين بايد گفت يكى از وسايل حسينى ، گريه بر آن حضرت و تغيير احوال به هنگام يادآورى آنچه بر او گذشت ، مى باشد، به گونه اى كه طعام و شرابى براى انسان گوارا نباشد. و از جمله خواص اين حالت است كه پيامبر صلى الله عليه وآله و ائمه عليهم السلام بر او حاضر مى شوند و به بشارت و تحيتى مى فرستند كه به موجب آن دچار آنچنان شادى و فرحى مى شود كه تا روز قيامت در دل او باقى مى ماند و به اين وسيله ، كليه خطاب هاى مربوط به احتضار و برزخ و خطاب هايى از اين قبيل كه متوجه اوست ، آسان مى گردد.
كيفيت سوم
درباره نحوه رفع خطاب هاى شديد و خارج از توان و خطاب هاى مربوط به گرفتن انسان و به غل و زنجير كشاندن اوست كه به واسطه حسين عليه السلام به خطاب هاى ملاطفت و مرحمت تبديل و يا رفع و دفع مى شوند؛ زيرا پيامبر صلى الله عليه وآله تضمين كرده است كه در روز قيامت به ديدار هر كس كه حسين را زيارت كند، مى رود و فرموده است : به خدا تعهد داده ام و اين حق بر عهده من است كه زيارت كنم كسى را كه او را زيارت كرده است و دست او را بگيرم و از خطرات و سختى هاى قيامت نجات دهم و او را وارد بهشت سازم . حتى بالاتر از اين ، زيارت حسين عليه السلام باقيات صالحات و اعمال پذيرفته شده اى است كه ثواب آن همچنان از پى مى آيد. بنابراين به واسطه حسين عليه السلام شعله هاى آتش ‍ جهنم و عذاب خاموش و در بزرگ بهشت - كه باب الحسين نام دارد - گشوده مى شود. به واسطه آن حضرت ، ورود به هر بابى امكان پذير است ، چرا كه حسين عليه السلام خود باب و كليد باب هاى بهشت و قفل درهاى طبقات جهنم است . پس به سوى وسايل حسينى بشتابيد و بشارت باد شما را زيرا در وسايل حسينى و توسل به آن حضرت خصوصيات ديگرى است كه بنا بر جهات زير بر همه اسباب و وسايل ديگر برترى و بر كليه اعمال صالحان رجحان دارد:
جهت اول
نهايت نتيجه اعمال ، نجات از آتش است ، در حالى كه ثمره وسايل حسينى برتر از آن است ، چون به واسطه آنها نجات ديگران نيز امكان پذير مى شود.
جهت دوم
نهايت ثمره اعمال ورود به بهشت است ، اما ثمره وسايل حسينى برتر است ، چرا كه فايده آن وارد كردن به بهشت است .
جهت سوم
نهايت نتيجه اعمال اين است كه نوشيدن از كوثر رزق و روزى انسان شود و انسان از آن سيراب گردد، اما به واسطه آن وسايل ، امكان دارد شخص ‍ خودش ساقى كوثر بشود.
جهت چهارم
نهايت اعمال نيكو اين است كه بالا بروند و در كتاب حسنات نوشته شوند و آن كتاب به دست راست داده شود، اما به واسطه حسين عليه السلام اين امر حاصل مى شود كه در كتاب تو از اعمال بهترين بندگان خدا - يعنى از اعمال پيامبر و افضل مخلوقات - ثبت شود.
جهت پنجم
نهايت ثمره كارها اين است كه در روز قيامت ميان تو و محمد مصطفى صلى الله عليه وآله ، حايلى نباشد و تو به واسطه آن حضرت از درگاه الهى طلب شفاعت كنى اما به واسطه حسين عليه السلام اين امر امكان مى پذيرد كه پيامبر احوال تو را جويا مى شود و تو را مى طلبد و دستت را مى گيرد و تو را از سختى هاى روز قيامت نجات مى دهد.
جهت ششم
نهايت نتايج اعمال ، بهشت و حورالعين است . در حالى كه در بعضى از روايات مربوط به حسين عليه السلام و گريه بر آن حضرت آمده است كه زائران و گريه كنندگان بر حسين تحت در پاى صحبت حسين عليه السلام مى نشينند، آنگاه حوريان بهشتى در پى آنها مى فرستند كه ما مشتاق ديدار شما هستيم ، اما آنها از رفتن خوددارى مى كنند و صحبت با آن حضرت را بر بهشت ترجيح مى دهند.
جهت هفتم
نهايت ارتقاى درجات اين است كه درجه و مقام شخص نسبت به برخى از مؤ منان برتر شود، اما وسايل حسينى از اينها برتر است ؛ زيرا به واسطه آنها شخص در ركاب افضل پيامبران و اميرالمؤ منين خواهد بود و بر سفره آنها خواهد نشست .
جهت هشتم
نهايت اعمال صالح ، دستيابى به رضوان خداوندى است كه آن عظيم تر و برتر از بهشت است . در حالى كه به واسطه حسين عليه السلام اين امكان براى شخص فراهم مى شود كه از زمره كسانى باشد كه با خدا در فوق عرش ‍ سخن مى گويد.
جهت نهم
نهايت كارى كه بعد از مرگ براى تو كنند اين است كه يكى از همسايگان نيكوكار، تو را غسل بدهد و تو را از مال حلالت كفن كنند و يكى از علما يا صلحايى كه داراى حسن ظاهر باشد، بر تو نماز بخواند؛ اما در اسباب و وسايل حسينى سرى وجود دارد كه موجب مى شود، روح الامين به همراه ملائكه مقرب بر جنازه تو نماز بخوانند و با كفن هاى بهشتى تو را كفن كنند و تو را با حنوطى از بهشت حنوط نمايند.
جهت دهم
نهايت آثار و اعمالى كه نتيجه آن به دنبال مى آيد و باقيات صالحاتى كه عمل به آن منقطع نمى شود، اين است كه تا مدت مديدى بعد از مرگ استمرار دارد و يك دهم ثواب اعمالى - آن هم در صورت كه صحيح باشد - كه مردم پس از او به نيابت از او انجام مى دهند يا به وسيله او هدايت مى شوند، يا اينكه كسى از علم يا مركب يا آب ، يا مسكن يا پل او استفاده مى كند، يا داراى فرزند صالحى باشد كه استغفار كند، به او مى رسد و اينها طبق معمول ، بيش از صد هزار سال باقى نمى ماند؛ زيرا با گذشت زمان احوال آنها دچار تغيير و تحول مى شود؛ اما در اين وسايل امورى است كه به موجب آن ، نمايندگان تو بعد از مرگت ، ملائكه هستند و به نيابت از تو تا روز قيامت عمل مى كنند و يا ثواب اعمالشان را به تو اهداء مى كنند و همه ثواب آنها براى تو ثبت مى شود و با تغيير و تحول در اوضاع هم تغيير نمى كنند.
جهت يازدهم
نهايت درجه كمال و ترقى تو آن است كه از بندگان صالح خدا بشوى . در حالى كه در وسايل حسينى چيزى است كه شخص را از ملائكه مقرب خداوند مى گرداند، بلكه بالاتر از اين - اگر موجب تعجب نشود - بايد بگويم كه شخص از كروبيان - كه سادات ملائكه مقرب هستند - مى شود.
عنوان ششم : خصوصيات مربوط به خشوع هنگام ذكر حسين عليه السلام و رقت ، گريه وبرپا داشتن ماتم و عزا براى آن حضرت
اين عنوان داراى يك مقدمه و چند مقصد است .
مقدمه
خداوند تعالى فرموده است : الم ياءن للذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله و ما نزل من الحق (36) آيا وقت فرا نرسيده كه مؤ منان قلب هاشان به ياد خدا و آنچه از حق نازل شده است ، خاشع گردد.
يعنى بعد از آنكه به شما عقل و تدبير دادم و بعد از مشاهده آيات در آفاق و انفس و آسمان ها و زمين و در هر ذره و برگه ، و بعد از ديدن سرگذشت عبرت آموز غافلان ، بعد از آنكه آيات بر شما تلاوت شد و بعد از آنكه عمرى از شما گذشت و هيچ متذكر نشديد و بعد از آنكه عمرى را در اسلام گذرانديد و ادعاى مسلمانى كرديد و آن را پذيرفتيد، آيا وقت آن براى مؤ منان فرا نرسيده كه دل هاى شان به ياد خدا خاشع شود. اگر به ياد خدا باشيد و متذكر شويد، از جمله مؤ منانى هستيد كه چون ياد خدا شود، دل هايشان ترسان و لرزان شود. پس به اين خاطر از گناهان شما مى گذرد.
آيا براى مؤ منان و آنان كه عظمت پروردگارشان را درك كرده اند، وقت آن نرسيده كه آنگاه كه در پيشگاه خداوند متعال مى ايستند و او را مخاطب قرار مى دهند، دل هاشان به ياد خدا خاشع شود تا از جمله مؤ منانى باشند كه در نمازهايشان خاشع اند. عمرى سپرى شد، اما تو دو ركعت نماز براى خشوع به درگاه خداوند نخوانده اى . پس تنها يك نماز براى خدا به جا آور، شايد كه نماز آخر تو باشد.
آيا وقت آن براى مؤ منان و كسانى كه دريافته اند جز خدا هيچ ملجاء و ياورى نيست فرا نرسيده كه دل هايشان به ياد خدا خاشع شود تا هيچ فكر و ذكرى جز خدا نداشته باشند تا از كسانى بشوند كه چيزى نمى بينند، مگر اينكه بعد از آن خدا را مى بينند يا از كسانى كه چيزى را نمى بينند مگر اينكه خدا را با آن يا قبل از آن مى بينند.
آيا وقت آن براى مؤ منانى كه چه بسا عمر خود را در دورى از خدا فنا كرده و حتى يك روز يا يك ساعت او را ياد نكرده اند، فرا نرسيده كه با غلبه خوف اضطراب بر آنها، يك آن دل هاشان به ياد خدا خاشع شود تا شايد پس از انقطاع از خدا، به سوى او توبه و بازگشت نمايند و بعد از دورى و بريدن از خدا، به درگاه الهى وصل شوند و محجوب از خدا نميرند.
آيا وقت آن براى مؤ منان به خدا و آنانى كه خداوند معرفت اوليايش را نصيب شان كرده ، فرا نرسيده كه دل هايشان به ياد حسين عليه السلام خاشع شود و بر او گريه كنند، كه گريه بر او از خشوع دل به ياد خدا ناشى مى شود. كما اينكه هر كس حسين عليه السلام را يارى كند خدا را يارى كرده و هر كس ‍ با او دشمنى كند با خدا دشمنى كرده و هر كس او را دوست بدارد، خدا را دوست داشته و هر كس به او متوسل شود به خدا متوسل شده و هر كس او را زيارت كند، خدا را زيارت كرده و هر كس دلش به ياد او خاشع شود، دلش به ياد خدا خاشع شده است .
آيا نمى بينى كه وقتى محرم فرا مى رسد و عاشورا مى شود، صداى گريه و ناله مردم قلب ها را مى فشارد. پس اى كسانى كه ايمان آورده ايد، اين زمان ، وقت خشوع قلب به ياد حسين عليه السلام است كه به ياد خدا باز مى گردد، پس با ياد حسين عليه السلام خدا را بسيار ياد كنيد و با گريه بر آن حضرت و برپا داشتن عزاى ايشان ، قلب هايتان را خاشع كنيد، آنچنان كه اين خشوع به خشوع قلب به ياد خدا باز گردد.
بنابراين هر گريه اى بر حسين عليه السلام از خشوع قلب به ياد خدا مى باشد كه نماز را باطل نمى كند، در حالى كه آنچه كه فقط براى رقت بشرى باشد در آن اشكال وجود دارد، پس تاءمل كن . بيان اين مطلب شريف نياز به شرح و تفصيل دارد كه ما ضمن مقاصدى به تبيين اقسام خشوع قلب براى حسين عليه السلام و موارد مربوط به رثاى آن حضرت مى پردازيم .
مقصد اول درباره منشاء اقسام خشوع و گريه است
منشاء گريه گاهى سبب ملحوظ است و گاهى غيرملحوظ؛ پس گريه بر دو نوع است :
نوع اول ، يعنى گريه اى كه به لحاظ سببى باشد، و گريه به واسطه سبب ملحوظ 8 قسم است :
1 - داشتن علقه و رابطه اى با صاحب عزا: بالاترين رابطه ها و علقه ها، رابطه پدر و فرزندى است ؛ از اين رو خداوند حق والدين را با توحيد ارتباط داده و فرموده است : وقضى ربك الا تعبدوا الا اياه و باالوالدين احسانا (37) و پروردگار تو چنين امر كرد كه تنها او را بپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد.
علت اين كار آن است كه آنها علت صورى و معنوى به وجود آمدن تو هستند.
پس اگر حق علت ايجاد صورى به اين مرتبه باشد، علت ايجاد صورى و معنوى از آن بالاتر است . در حالى كه پدر حقيقى و (معنوى ما) پيامبر و وصى ايشان - سلام الله عليهما - است . بنابراين خداوند چنين حكم فرموده كه به آنها احسان كنيم . بدون شك برپا نمودن عزا و گريه بر حسين عليه السلام احسان به پيامبر، على و زهراء سلام الله عليهم است . حتى در بعضى از رواياتى كه در تفسير اين فرمايش خداوند كه بالوالدين احسانا آمده است ، منظور از والدين را حسن و حسين عليهماالسلام ذكر كرده اند . بنابراين گريه بر آن حضرت احسان به پدر است .
علت اينكه گريه يك نوع احسان است ، به اين خاطر مى باشد كه احسان سود و نفع رساندن است و عمده نفع ، عزيز شمردن و احترام كردن است ، و گريه كردن ، نوعى عزيز شمردن كشته شدگان و مادران است . از اين رو ابراهيم عليه السلام از پروردگارش تقاضا كرد تا دخترش بعد از مرگش بر او گريه كند. همچنين وقتى پيامبر صلى الله عليه وآله شنيد كه زنان انصار براى كشته شدگان گريه و زارى مى كنند، فرمود: حمزه گريه كننده ندارد، آنگاه به زنان انصار دستور داد براى حمزه عزادارى كنند و وقتى باخبر شد كه اين كار را انجام داده اند، براى آنان دعا كرد.
نكته :
تمام آنچه كه براى ميت بايد انجام شود، از جمله ، كفن ، اقامه نماز بر او، دفن و تشييع و غيره براى حمزه به عمل آمد، جز اينكه گريه كننده نداشت ، كه اين مساءله براى پيامبر خدا سنگين بود. اما امام حسين عليه السلام جز نوحه سرا، چيز ديگرى نداشت . زنان براى آن حضرت نوحه سر دادند و خواهرش در نوحه ، پيامبر خدا خطاب قرار داد كه شاهد اين نوحه سرايى باشد، اما دشمن ، زنان حرم را از اين كار و حتى گريه و ريختن اشك منع كرد، پس بيا بر آن حضرت اگر از دوستداران واقعى آن حضرت هستيم ، واقعا گريه كنيم ، زيرا اگر كسى چنين گريه نكند، عاق و قاطع رحم است .
2 - رقت و گريه به خاطر علقه و رابطه يكى شدن و به هم پيوستن ؛ كه اين نوع علقه ، نزديكترين و بالاترين قرابت است . مانند عضوى از پيكر انسان كه اگر دچار درد و يا مرضى شود، تمام اعضا دچار درد مى شوند. گريه حورالعين و خود را مضروب نمودن به خاطر امام حسين عليه السلام از همين رو بود. حورالعين از نور حسين عليه السلام خلق شدند؛ پس آنها به همراه حسين و با ايشان ملتحم شدند؛ پس آنها به همراه حسين و با ايشان ملتحم بودند.
بنابراين ، چگونه ممكن است كه پيكر آن حضرت بر روى زمين و بر زير سم اسبان بيفتد و سرش بالاى نيزه ها قرار گيرد و خونش بر زمين جارى شود، قلبش سوراخ و جگرش مجروح و سوخته باشد، اما حورالعين در قصرها در بهترين حال و با بهترين نعمت ها باقى بمانند.
يكى از انواع گريه شيعيان بر آن حضرت هم از همين نوع است ؛ چون در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است كه فرمود: شيعيان ما از ما هستند، آنها از زيادى گل طينت ما خلق شده و به نور ولايت ما عجين شده اند. آنها از امامت ما راضى و خرسند و ما از اينكه آنها به عنوان شيعه ما هستند، از آنها راضى هستيم ، مصيبت هاى ما، مصيبت هاى آنهاست و بر آنها گريه مى كنند، حزن و اندوه ما آنها را اندوهگين مى كند و شادى ما، آنها را شاد مى گرداند. ما هم به درد و تاءلمات آنها متاءلم مى گرديم و از احوالشان اطلاع داريم . آنها با ما هستند و از ما جدا نمى شوند و ما هم از آنها جدا نمى شويم . سپس امام فرمود: شيعه ما از ما است . هر كس مصيبت هاى ما را ياد نمايد و به خاطر ما گريه كند، خداوند شرم دارد كه او را به آتش ‍ جهنم معذب گرداند.
در حديث اربعمائه از اميرالمؤ منين عليه السلام آمده است : خداوند تبارك و تعالى ما را برگزيد و براى ما شيعيانى انتخاب كرد كه ما را يارى مى كنند و به شادى ما شاد مى شوند و به خاطر غم و اندوه ما غمگين مى شوند و در راه ما جان و مال خود را نثار مى كنند؛ آنها از ما هستند و به سوى ما مى آيند.
اين روايت دلالت بر اين دارد كه خداوند شيعيان مخلص را برگزيده است ، همان طور كه شهدا را قبل از شهادتشان برگزيد. اين امر علامات و نشانه هايى دارد، كما اينكه پيامبر صلى الله عليه وآله از طريق محبت ويژه به كودكى كه ملاحظه فرمود با حسين بازى مى كند، نشان داد كه اين كودك از انصار امام در واقعه كربلا مى باشد.
پس دقت كن ، ببين علامت شيعه در وجودت ، هست يا نه ، سپس بياييد و بر حسين عليه السلام گريه كنيد، كه كسى كه بر او گريه نكند، هيچ علقه و رابطه اى با آن حضرت ندارد و از او جدا مى باشد. بياييد براى آن حضرت متاءلم و متاءثر باشيم ، آنگاه آن حضرت ابراهيم هم براى ما متاءلم مى شوند و در دوران درد و رنج و تاءلم ما به سراغ مان مى آيند.
3 - رقت و گريه بر مصيبت به خاطر اينكه شخص مصيبت ديده ، حقى بر تو دارد: حقوق ، متعدد و بسيارند كه از جمله آنها حق ايجاد است كه همان حق والدين و اجداد باشد. امام حسين عليه السلام چنين حقى بر ما، دارد چرا كه وجود ما و پدران ما به بركت وجود ايشان است .
* از ديگر حقوق ، حق اسلام و ايمان است كه آن حق ثابتى براى هر مسلمانى بر هر مسلمان ديگرى از جهت مشاركت در اسلام است . با توجه به اين مطالب ، كسى كه موجب هدايت ما به ايمان شده است ، حق عظيمى بر ما دارد.
حسين عليه السلام خود را فداى دين كرد؛ به اين معنا كه ، اگر حسين عليه السلام اين مصيبت ها را تحمل نمى كرد، براى شيعيان دينى باقى نمى ماند؛ چون وقتى بنى اميه - كه لعنت خدا بر آنها باد - بر بلاد اسلامى مسلط شدند و موجب گسترش فساد شدند و در اخفاى حق تلاش كردند، امر بر مردم مشتبه شد تا جايى كه مردم ناسزا گفتن به على عليه السلام را جزء اجزاى نماز قرار دادند و چنين در ذهن مردم كردند كه بنى اميه ائمه اسلام اند. چنين اعتقاداتى در ذهن و جان مردم از زمان كودكى شان رسوخ پيدا مى كرد؛ به نحوى كه اين مسايل را معلمان در مكتب خانه ها و مدارس ‍ ضلالت و گمراهى است ، اما وقتى امام حسين عليه السلام با آن شرايط به شهادت رسيد خاندانش با آن وضعيت به اسارت رفتند، مردم بيدار شدند و دريافتند كه اگر احكام بنى اميه ائمه حق بودند، چنان معامله اى را با حسين و خاندان او نمى كردند و معتقد شدند چنين رفتارى مطابق با هيچ دين و آيينى نيست و با عدالت نمى خواند و حتى با ستم ستمكاران هم مطابقت نمى كند، از اين رو دريافتند كه اعتقاد به خلافت آنها باطل است و فهميدند كه آنها حاكمان جور هستند و لعنت و نفرين بر آنها را جايز شمردند. پس در واقع هدايت به سوى دين از حسين عليه السلام سرچشمه گرفت .
* يكى ديگر از انواع حقوق ، حق زاد است ؛ در حالى كه حيات همه چيز به واسطه حسين عليه السلام است و به بركت وجود اوست كه باران نازل مى شود و گياه مى رويد. پس تمام انواع طعام و شراب تو به بركت وجود آن حضرت است .
حق احياء، يكى ديگر از حقوق است . آيا حيات حقيقى ما به بركت حسين عليه السلام نيست ؟ آيا همه اعمال ما به واسطه هدايت ما از جانب آن حضرت به طرف اسباب قبولى آنها، نيست ؟
* حق و داد و دوستى يكى ديگر از حقوق است . آيا كسى چون حسين عليه السلام شيعيانش را دوست دارد؟ در حالى كه آن حضرت بر يمين عرش قرار دارد و بر زائران و گريه كنندگانش مى نگرد.
* حق زحمت و رنج نيز از جمله حقوق است . اگر كسى به خاطر تو دچار دردسر و جراحت اندكى بشود، تا ابد از او شرمنده هستى و در پى آنى كه زحمت او را جبران كنى . آيا در صدد جبران حق رنج ها و زحمات حسين عليه السلام و مصيبت هاى آن حضرت ، نيستى . چگونه مى توان درد و رنج هايى را كه به خاطر ما كشيد، جبران كرد. به اميد آنكه اين فطرت اشك بتواند (اندكى ) تلافى كند. پس بياييد براى اداى حقوق آن حضرت ، بر او گريه كنيم ، زيرا آنكه بر او چنين گريه نكند، حق و حقوقى براى او نيست و به عهدش وفا نكرده است .
4 - رقت و گريه بر شخص مصيبت ديده به خاطر اينكه او شخصى بزرگ و جليل القدر است : وقتى شخص مصيبت ديده ، انسان بزرگى باشد، بويژه اگر با او رفتارى بكنند كه با جلالت قدرش منافات داشته باشد، موجب رقت دل ها بر او مى گردد، هر چند آن شخص اجنبى و يا كافر و بلكه اگر دشمن باشد. شيوه رفتار پادشاهان و فرمانروايان نيز با دشمنانشان چنين بوده است . كما اينكه در قضيه ذى القرنين با دارا، با فرزند دارا چنين شد. حكم شارع مقدس نيز بر همين اساس است . به همين خاطر پيامبر صلى الله عليه وآله عباى خود را به عدى بن حاتم - در زمانى كه كافر بود - دادند تا بر آن بنشيند و فرمود: عزيز قومى را كه ذليل شده است ، احترام كنيد و نيز به همين خاطر بود كه على عليه السلام لباس عمروبن عبدود را وقتى كه او را از پا درآورد از تنش بيرون نياورد، حتى زره او را كه بى نظير بود بر نداشت و هنگامى كه در اين باره از آن حضرت سؤ ال شد، فرمود: او در ميان قوم خود شخص بزرگى بود و من مايل نبودم با عريان كردن او حرمتش ‍ را هتك كنم .
شارع مقدس درباره دختران پادشاهان كافر - در صورتى كه به اسارت و كنيزى درآيند - به پاس احترام به آنها حكم ديگرى دارد. آنها برگزيدن همسر حق انتخاب دارند و در بازار به معرض فروش گذاشته نمى شوند.
پس بياييد بر حسين عليه السلام چنان گريه كنيم ، مانند گريه عبد براى سيد و مولايش ، زيرا كه آن حضرت انسان جليل القدر و بزرگوارى بود كه حرمتش ‍ را زير پا گذاشتند، تنش را عريان كردند و اهل و عيالش را به اسارت از شهرى به شهر ديگر چرخاندند و مانند كنيزان به آنان طمع ورزيدند. پس ‍ كسى كه اين چنين بر او گريه نكند، به قدر و منزلت آن حضرت آشنايى ندارد.
5 - گريه و رقت بر كسى كه صفات پسنديده اى دارد. صفات نيكو و پسنديده موجب رقت بر دارنده آن صفات مى شود، هر چند كه با آن شخص آشنايى نداشته باشد. در شرع مقدس احترام به اين گونه افراد، در صورتى كه كافر هم باشد، وارد شده است . كما اينكه به موسى عليه السلام وحى شد كه آن سامرى را نكشد، چون انسان با سخاوتى است . همچنين درباره يكى از اسراى كافر، جبرئيل از جانب خدا نازل شد و كشتن او را نهى فرمود، زيرا او اطعام مى كرد. به هر حال آزار رساندن به انسانى كه داراى صفات نيكو باشد، قلب را متاءثر مى گرداند، بويژه كه آن شخص دچار مصيبت هايى بشود كه با صفات او در تقابل است . از اين رو وقتى ملاحظه كنى ، شخصى كه هزار هزار مى بخشد به يك لقمه نان احتياج دارد و آن را درخواست مى كند، دلت به حال او مى سوزد. همچنين كسى با شرم و حياء باشد وقتى مى بيند كه در ملاء عام به او توهين مى شود، دچار تاءثر مى شوى .
به همين ترتيب ، وقتى صفات و خصوصيات سيدالشهداء را ملاحظه كنى و آن را با مصيبت هايى كه بر ايشان وارد شد، مقايسه كنى ، موجب رقت خاص و گريه مخصوص بر آن حضرت مى شود. پس بياييد براى صفات پسنديده و نيكوى آن حضرت گريه كنيم .
و اينك گوش جان بسپار به مصائب ويژه آن حضرت درمقابل صفات مخصوص ايشان
الف - لب هايى كه قبل از خلق آسمان ها و زمين خدا را ذكر و لا اله الا الله گفته و ملائكه اين ذكر را از آن حضرت فرا گرفته اند؛ لبانى كه خدا را تسبيح و حمد گفته و ملائكه حمد و تسبيح را از او ياد گرفته اند و بعد از آن در عالم نور و اشباح و ظلال ذكر خدا را گفته ؛ بعد در شكم مادرش از او صداى تسبيح و تهليل شينده مى شد، سپس در دوران ولادت ، ايام خردسالى و كودكى و در دوران بزرگسالى و سپس هنگام شهادت و هنگامى كه سرش را بر نيزه كردند، قرآن تلاوت مى كرد؛ آيا شايسته است ، شخصى چون يزيد و ابن زياد با سرمستى و شادى ، در حضور اهل بيتش بر چنين لب هايى چوب خيزران بزنند!!
ب : امام حسين عليه السلام شخص عرب باديه نشينى را ديد كه درست وضو نمى گرفت ؛ با برادرش امام حسن عليه السلام در حضور اين مرد وضو گرفتند و به او گفتند: كداميك از ما درست وضو مى گيرد. آن مرد گفت : جانم به فداى شما باد، هر دو صحيح وضو مى گيريد، اين من هستم كه اين كار را درست انجام نمى دهم .
براى حسين عليه السلام سخت بود كه آن مرد بگويد وضو گرفتن را بلد نيستى ، با اينكه واقعا نسبت به اين كار جاهل بود. تصور كنيد آن حضرت چه حالى داشت ، وقتى مورد خطاب هايى واقع شد كه تنها شايسته دشمنان خداست . به آن حضرت گفتند كه بر آتش دنيا عجله كردى . حصين - كه لعنت خدا بر او باد - نيز وقتى امام خواست نماز بخواند، به ايشان گفت : نماز تو قبول نيست .
ج - مردى نامه اى به امام داد؛ امام فورا فرمود: حاجت تو برآورده شد. به امام گفته شد. آيا نامه را نمى خوانى ؟ فرمود: خداوند از ذلتى كه او در مقابل من - هنگامى كه نامه را بخوانم - مى كشد، از من سؤ ال مى كند. يعنى تا من نامه را بخوانم او در بين خوف و رجاء قرار مى گيرد و در مقابل من دچار سرافكندگى مى شود و من اين حالت را دوست ندارم . ببينيد حضرت چه حالتى داشت آنگاه كه ميان اهل كوفه ايستاد و از آنها تقاضاهايى كرد كه مى دانست به آن پاسخ مثبت نمى دهند و تنها به اين راضى شد كه وقتى صحبت مى كند، فرياد و شادى نكنند و به سخنانش گوش دهند. آن حضرت فرمود، واى بر شما، آيا نمى شنويد، آيا گوش نمى كنيد؟!
د - وقتى اسامه فرزند زيد در حال احتضار بود، امام حسين عليه السلام بر بالينش حاضر شد. آن مرد آهى كشيد و اظهار غم و افسوس كرد. امام گفت : اى برادر از چه ناراحت هستى ؟ گفت : شصت هزار درهم بدهى دارم . امام گفت : من پرداخت آن را بر عهده مى گيرم . گفت : دوست دارم در حالى كه زنده ام ، ادا شود. امام عليه السلام فورا آن را پرداخت كرد. آيا شايسته است چنين شخصيت مهربان و بارحم و مروتى آه بكشد و در حالت احتضار درخواست امور عديده پيش پا افتاده اى بكند و كسى پاسخى به او ندهد و حتى قطره اى آب به او ندهند. وا اسفاه بر تو، يا مولا يا سيدالشهداء...!!
ح - مرد باديه نشينى بر در خانه امام ايستاد و گفت : كسى كه در خانه تو را مى زند و به تو چشم اميد دارد، نااميد نمى شود. امام وارد خانه شد و چهار هزار دينار در رداى خود پيچيد و به خاطر شرم از او از پشت در به او داد و گفت : اين را بگير، از تو معذرت مى خواهم . بدان كه من غم تو را مى خورم . اگر بيش از اين داشتيم به تو مى داديم .
آن شخص گريه كرد. امام پرسيد: عطا را اندك دانستى ؟ گفت نه ، در اين فكرم كه چگونه خاك دست ذى جود تو را از تو مى گيرد. گريه آن عرب باديه نشين براى دفن دست آن حضرت در خاك بود. اما ما گريه مى كنيم براى اينكه شرم و حياى حسين عليه السلام به اندازه اى بود كه از كسى كه از ايشان درخواستى مى كند، با اينكه به اين درخواست پاسخ مثبت مى دهند، و به شخص مبلغ زيادى مى دهد، با اين وجود شرمنده مى شود. تصور كنيد امام چقدر شرمنده شدند وقتى كسى از روى اضطرار از ايشان درخواستى كرد و ايشان نتوانست به او پاسخ مثبت بدهد.
همچنين وقتى دختر كوچكش از ايشان مقدارى آب خواست و همسرش ‍ براى طفل شيرخوارش اندكى آب طلب كرد حال آن حضرت چگونه بود؟! بالاتر از اينها، امام چه حالى داشتند، وقتى فرزند برادرش بر زمين افتاد و خواست كه امام بالاى سر او حاضر شود، امام آمد اما او را در نيافت . لذا گفت : براى عمويت سخت است كه او را بخوانى و تو را اجابت نكند، يا پاسخ مثبت بدهد اما سودى براى تو نداشته باشد!!
و - در روز عاشورا، در پشت مبارك امام حسين عليه السلام اثرى ديده شد. در اين باره از امام سجاد عليه السلام پرسيدند. فرمود: در اثر بارهاى طعامى بود كه هنگام شب براى بيوه زنان ، يتيمان و فقرا و مسكينان مى برد. آيا سزاوار است چنين انسان بزرگوارى طفل شيرخوارى را روى دست بگيرد و براى او درخواست آب كند و آن پاسخ را به ايشان بدهند؟!
ز - يك روز امام بر تعدادى فقير گذر كرد كه خورده نان هايى بيرون آورده و مى خوردند. آنها امام را به دعوت به طعام كردند، ايشان از مركب پياده شدند و سر سفره آنها نشستند و فرمودند: خداوند انسان هاى متكبر را دوست ندارد. بعد امام به آنها فرمود: من دعوت شما را پذيرفتم ، شما هم دعوت مرا بپذيريد. گفتند: قبول .
آنگاه به منزل امام آمدند و امام به خادم منزل گفت : هر چه دارى بياور. براى آنها بهترين غذا آورده شد و امام براى خوشحال كردن بيشتر آنها در كنارشان نشست و تناول فرمود. اما در روز عاشورا، امام سعى بسيار كردند كه با فراهم كردن مقدارى آب دل كودكان و زنان را شاد كنند، ولى نتوانست .
6 - گريه به تبعيت از ديگران . گاهى گريه به تبعيت از گريه كنندگان و بدون در نظرگرفتن شخصى كه براى او گريه مى كنند، صورت مى پذيرد. بنابراين تو به پيروى از پيامبر صلى الله عليه وآله بر آن حضرت گريه كن ، چرا كه حضرت رسول ( طبق فرموده قرآن ) براى ما اسوه حسنه است . همچنين به تبعيت و پيروى از پيامبران و اوصياء بلكه به پيروى از آسمان ها، زمين ها، وحوش ، پرندگان ، جنت و نار، آنچه ديده و نديده مى شود، جن و پرى ، درختان و حتى سنگ ها براى آن حضرت گريه كن . حتى به تبعيت از آهن بر حسين عليه السلام گريه كن ، زيرا كه در حكايت مسمار (ميخ ) سفينه نوح عليه السلام آمده است كه ميخ ‌ها براى حسين عليه السلام خون گريه كردند، پس تو به پيروى از آنها اشك بريز.
7 - ترحم به نوع بشر بدون در نظر گرفتن هرگونه حق ، صفت و علاقه به شخص مظلوم موجب رقت است . مثلا وقتى مى شنوى كه مردى بدون هيچ گونه تقصيرى به همراه فرزندان بزرگ و كوچك خود و زنان و برادران و خواهران و يارانش به بيابانى آمده و با او چنان رفتارى مى كنند، قلبت آتش ‍ مى گيرد. حتى اگر باخبر شوى كه با يك نفر انسان تقصيركارى كه حلالى را حرام و يا حرامى را حلال كرده يا با دشمن تو و يا با كافر به خدا، چنان رفتارى كرده اند، دلت به حال او مى سوزد. امام خطاب به دشمنانش ‍ مى فرمود: آيا از من مطالبه خون كشته اى را مى كنيد كه من او را كشته ام يا مالى را تصاحب كرده ام و يا بدعتى در دين گذاشته ام ؟!
بايد بگويم : جانم به فدايت ، اگر حتى چنين كرده بودى ، سزاوار آنچه بر سر تو آوردند نبودى ، پس بياييد براى ترحم بر حسين ، گريه كنيم ، زيرا كسى كه بر او اين چنين گريه نكند،بى مروت است .
8 - گريه به خاطر همه اين صفت ها؛ چرا كه تمام اين صفت ها در حسين عليه السلام فراهم است . او پدر واقعى تو است ، به او وابسته و پيوسته هستى ، در آسمان ها و زمين مقام و شاءن والاى دارد، صاحب همه صفات حميده است ، تمام خلايق بر او گريه كردند؛ او از نوع بشر است و هيچ جرم و گناهى نداشت ، اما آن مصيبت ها برايش پيش آمد. پس براى همه اين موارد بر او گريه كنيد، زيرا كسى كه اين گونه بر او گريه نكند، عاق ، شقى ، بى وفا، بى حقوق ، قدرناشناس ، بى مروت و خارج از حقيقت انسانيت است .
نوع دوم از منشاء گريه
نوع دوم از منشاء گريه و رقت ؛ يعنى گريه به سبب غيرملحوظ، انواعى دارد:
الف : هر نوع خضوع ، خشوع ، شكستن دل ، هم و غمى كه دچار مردم مى گردد، منبع و مرجع آن به حسين عليه السلام باز مى گردد. اين مطالب نياز به بيان مقدمات و توضيحاتى دارد كه در اينجا محل بيان آنها نيست .
ب - رقت بر آن حضرت بالفطره و بدون اختيار است ، همان فطرتى كه مردم بر آن خلق شدند. اين امر درباره دوستان و دشمنان حسين - با غفلت از بغضشان - صادق است . دشمنان آن حضرت آنجا كه موجبى براى غفلت از بغضشان فراهم مى شود، رقت و گريه بر آنها غلبه پيدا مى كند. مانند گريه يزيد وقتى هند او را ديد و گريه معاويه بر على عليه السلام . اين قسم نيازى به آن ندارد كه بگوييم بياييد و بر چيزى گريه كنيد. بلكه بايد بگوييم كه از هر چيز صرف نظر كن و فرض كن كه حسين عليه السلام را نمى شناسى و هيچ پيوند، حقوق ، صفات و شاءن و مقامى نزد تو ندارد و فرض كن كه گريه بر آن حضرت هيچ اجر و ثوابى ندارد؛ آنگاه ملاحظه كن آيا اشك تو بى اختيار جارى مى شود يا نه ؟!
ج : فطرتى كه بدون اختيار موجب رقت مى شود، حتى با توجه به جهت بغض و كينه و ممانعت نفس از رقت و تشويق و ترغيب آن به صبر پيشه كردن . با اين همه گريه بر انسان غالب مى شود؛ مانند گريه پسر سعد، و اخنس بن زيد و گريه خولى و گريه رباينده گوشواره فاطمه دختر حسين عليه السلام و گريه تمام لشكريان پسر سعد. حالت هايى عارض شد كه آنها را به گريه انداخت ؛ و اين در حالى بود كه آنها مى خواستند جلوى گريه خود را بگيرند و به بغض و كينه شان و عدم رغبت به گريه بر حسين عليه السلام هم توجه داشتند. ضمن اين كه اين كار با آنچه در صدد انجام آن بودند و يا آن را انجام مى دادند، منافات داشت . اما با اين وجود، گريه و تاءثر به همه حالت هاى آنها، حتى بر شقاوت و خبث طينتشان غلبه كرد، با اينكه در ميان آنها فرزندان زنا، كفر، نفاق و شقاوت وجود داشت .
پس اگر مى خواهى به چنين حالت حزن آورى براى كسى كه دشمن آن حضرت است - با توجه به اينكه او به اين دشمنى توجه دارد و مانع از گريه خود مى شود - پى ببرى ، دقت كن ، سپس مانع از گريه خود شو، ملاحظه مى كنى كه بدون اختيار گريه بر تو غلبه مى كند.
اينك برخى از آن حالت ها را يادآور مى شويم و نمى گوييم بياييد گريه كنيم ، بلكه مى گوييم جلوى گريه خود را بگيريد و سختى را بر خود هموار كنيد و صبر پيشه گيريد، آنگاه دقت كنيد ببينيد آيا مى توانيد چنين كارى كنيد.
يكى از حالت ها اين بود كه امام در ميدان ايستاده بود، در حالى كه بر پيكر مطهرش هزار و پانصد زخم وارد شده بود، سرش شكافته شده بود، قلبش ‍ به حسب ظاهر از تير و بر حسب باطن از ملاحظه شرايط اهل بيتش پاره پاره شده بود؛ وجود مباركش از تشنگى و از درد فراق فرزندان ، برادران و ياران آتش گرفته بود. در چنين شرايطى با شمشير بر قربانگاه مى زند و درخواست آب مى كند. حال اگر مى توانى جلوى گريه خود را بگير. پسر سعد بر چنين حالتى چنان گريه كرد كه اشك بر گونه هايش جارى شد.
حالت ديگر اينكه ؛ زنان اهل بيت و سر شهداء را پيش يزيد آوردند. سرها را بر زمين گذاشتند و دختران و زنان را دست بسته سرپا نگه داشتند. حالت بسيار اسفناكى ايجاد شد؛ به نحوى كه يزيد لعنت الله عليه متاءثر شد و گفت : خدا روى پسر مرجانه را سياه گرداند.