تجلى قرآن در حماسه عاشورا

محسن نورايى

- ۶ -


ذكر زبانى در اردوگاه حسينى
ذكر لا حول و لا قوه الا بالله ، از اذكارى است كه امام حسين (عليه السلام) آن را در طول اين حماسه ، تكرار مى فرمودند. اين چند گزارش را بنگريد:
الف : همين كه لشكر بر او حمله مى کرد، او شمشير مي كشيد و به سويشان حمله مى كرد. آنان چون گله اى بى صاحب مى گريختند. حسين بر آنان يورش مى برد و لشكر مقابل چون ملخهايى كه پراكنده مى شوند، از مقابل وى فرار مى كردند. او پس از حمله به مقر خود باز مى گشت و پيوسته بر زبانش ، ورد لا حول و لا قوه الا بالله بود.(148)
ب : امام حسين (عليه السلام) در نخستين برخورد با ((حر بن يزيد رياحى )) از او پرسيد: آيا براى يارى ما آمده اى يا براى جنگ با ما؟ حر گفت : يا اباعبدالله ! به جنگ شما آمده ام . امام (عليه السلام) ذكر خداوند را بر زبان آورد: لا حول و لا قوه الا بالله .(149)
ج : پيش از آن كه روز عاشورا فرا رسد، حبيب بن مظاهر اسدى ، نزد امام حسين (عليه السلام) آمد و اجازه خواست تا گروهى از افراد قبيله اش را كه در اطراف كربلا سكونت داشتند، به حضور در لشكر امام حسين (عليه السلام) فرا خواند. پس از موافقت حضرت (عليه السلام) او رفت و آنان را به يارى دعوت نمود. نود نفرى كه به در خواست او پاسخ داده بودند نتوانستند بر ازرق ، فرستاده ابن سعد چيره گردند. وقتى حبيب نزد امام حسين (عليه السلام) آمد و تمام داستان را باز گفت ، ايشان ذكر خداوند را بر زبان آورد و فرمود: لا حول و لا قوه الا بالله .(150)
نيايش در اردوگاه حسينى
نمونه و مصداق ديگر ذكر، ((دعا و نيايش )) است كه در ميان گزارشهاى تاريخى كربلا جلوه ويژه اى دارد. نخست ، نگاهى گذرا به مقوله نيايش در قرآن مى اندازيم ، و سپس حضور آن را در حوادث كربلا باز مى جوييم .
در قرآن كريم ، دعا و نيايش كه برقرار كننده رابطه انس ميان خدا و بنده اوست ، از جايگاه ويژه اى برخوردار است . در اين راستا، آيات قرآن گاه ، انسان را به نيايش فرا مى خواند: ادعوا ربكم تضرعا و خفيه (151)، و ديگر هنگام ، نزديك بودن خدا به انسان و قطعى بودن اجابت دعا را يادآور مى گردد: و اذا ساءلك عبادى عنى فانى قريب اءجيب دعوه الداع اذا دعان (152)، و قال ربكم ادعونى اءستجب لكم .(153)
رفتار انسانها در برابر اين آموزه قرآنى ، يكسان نيست ؛ برخى جايگاه والاى آن را در مى يابند و مشتاقانه ، به سوى آن مى شتابند، و برخى افراد نيز چشم دل بر اين حقايق مى بندند، و بى تفاوت ، از كنار آن مى گذرند و تشنگى هميشگى روح خسته خود را با آن فرو نمى نشانند. جز اين دو گروه ، قرآن كريم حالات دسته ديگرى از مردم را بيان مى كند كه تنها به هنگام درماندگى و فلاكت ، و اوج نيازشان به ياد خدايند و به نيايش مى گرايند، اما هنگام آسايش و راحتى او را از ياد مى برند: و اذا مس الانسان ضر دعا ربه منيبا اليه ثم اذا خوله نعمه منه نسى ما كن يدعو اليه من قبل .(154)
ريشه اين رفتار را مى توان در نگاه مادى بشر به تمام پديده ها و حتى برترين حقايق هستى يعنى خداوند بزرگ جست كه همه چيز را به ديده ابزار مى نگرد و با به كارگيرى آن مى خواهد به اهداف خود برسد. نيايش و ارتباطش با خدا در چنين شرايطى ، نه از روى شناخت و معرفت ، بلكه به هدف دستيابى به نعمت است . برخى از اين افراد پس از رسيدن به نعمت و خواسته هايشان ، خدا را از ياد مى برند و ناسپاسى مى ورزند.
شايد آيه و اذا مس الناس ضر دعوا ربهم منيبين اليه ثم اذا اءذاقهم منه رحمه اذا فريق منهم بربهم يشكرون ،(155) مؤ يدى براى سخن ياد شده باشد. علامه طباطبايى (رحمه الله ) ذيل اين آيه نگاشته است : اين آيه مى فرمايد: انسان طبيعتا كفرانگر نعمتهاست ، هر چند كه در هنگام گرفتارى ، به نعمت و ولى نعمت اقرار داشته باشد.(156)
در مقابل اين گروه ، قرآن نيايش انسانهاى كمال يافته را نيز گزارش مى نمايد. تصويرى كه قرآن از رفتار انسانهاى به كمال رسيده در اين باره ، به ترسيم مى كشد، بسيار زيباست . نيايش آنان تنها به هدف تاءمين نيازمنديهاى مادى نيست و فقط در لحظات دشوار به ياد خدا نيستند، بلكه با شناخت ناتوانى خود و بزرگى خدا، به سوى او روى مى آورند و به درگاه با عظمتش دست نيايش بالا مى برند: الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكرون فى خلق السماوات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك .(157)
زبان و دل اين انسانهاى شايسته ، همواره مترنم به ياد اوست . با چشمان تيزبين هستى را مى نگرد و انديشه ژرفشان را به تفكر و تاءمل درباره آن وا مى دارند و با درك اندكى از اسرار آفرينش آسمان و زمين ، به هنگام نيايش ‍ چنين سخن مى راند: ربنا ما خلقت هذا باطلا؛ خداوندا، به يقين مى دانيم اين جهان با عظمت را بيهوده نيافريدى و تو پاك و منزهى .
چكيده سخن اين كه بر اساس آيات اندكى كه از قرآن گزارش شد، همگان به دعا و نيايش فراخوانده شده اند. برخى از انسانها تنها به هنگام دشوارى و اوج نيازمندى ، به ياد خدايند و در رفاه و آسايش به نيايش نمى پردازند، اما انسانهاى شايسته همواره به ياد او و به نيايش مشغولند. انگيزه اين رادمردان بلند همت و با معرفت ، دستيابى به اهداف مادى نيست ، بلكه ايشان از شناختى كه نسبت به ناتوانى خود و بزرگى خدا يافته اند در نقمت و نعمت ، يكسان به نيايش مى پردازند.
در سيره حسينى نيايش در شرايط دشوار و آسان يكسان است . رفتار و سخنان امام حسين (عليه السلام) از زمانى كه بيعت يزيد طرح شد تا روز عاشورا و شهادت ، آهنگى يكنواخت دارد. مقايسه سخنانى كه پيش از حادثه عاشورا از ايشان نقل شده با آنچه در زمان دشوار عاشورا رسيده است ، يكسان است .
سخن امام حسين (عليه السلام) در دعاى عرفه را بنگريد: الحمد لله الذى ليس لقضائه دافع ، الحمد لله لذى لم يتخذ ولدا فيكون موروثا؛ الحمد لله حمدا يعدل حمد ملائكته المقربين ، و اءنبيائه المرسلين ؛ اللهم لك الحمد كما خلقتنى فجعلتنى سميعا بصيرا، و لك الحمد كما خلقتنى فجعلتنى حيا و سويا؛ فلك الحمد يا من اءقال عثرتى ، و نفس ‍ كربتى ، و اءجاب دعوتى ، و ستر عورتى و ذنوبى ، و بلغنى طلبتى ، و نصرنى على عدوى ؛ يا من لا تضره ذنوب عباده ، و هو الغنى عن طاعتهم و الموفق من عمل منهم صالحا بمعونته و رحمه ، فلك الحمد؛ فلك الحمد و الجد، و علو الجد.(158)
نيز بنگريد سخن امام حسين (عليه السلام) و چگونگى نيايش ايشان را در شب عاشورا و سخنرانيهاى شورانگيز عاشورا. تو گويى چنين نيايش دل انگيزى ، زمزمه مردى است كه در هيچ تنگنا و سختى اى نيست و در آسايش كامل به سر مى برد: اءثنى على الله اءحسن الثناء و اءحمده على السراء و الضراء.(159)
نماز
نماز، يكى از مظاهر مهم ذكر الهى و از معارف بلند قرآنى است كه اقامه آن نمود بر جسته اى در كربلا دارد. پيش از آن كه نمونه هاى شكوهمند برپايى نماز در كربلا گزارش شود، برخى از آيات قرآن درباره نماز، مرور مى گردد تا از اين رهگذر، تجلى اين بخش از معارف قرآن در كربلا بيشتر آشكار گردد.
در آموزه هاى قرآنى ، نماز عنصرى اساسى معرفى گشته و در موارد فراوانى ، به همراه ايمان ، مطرح شده است . در سوره ((بينه ))، اقامه نماز از اركان دين قيم و استوار شمرده شده است : و يقيموا الصلاه و يؤ توا الزكاه و ذلك دين القيمه .(160)
در سوره ((انبيا)) نيز اقامه نماز جزء دستورات الهى براى رهبران دينى ياد شده است : و اءحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلاه .(161)
همچنين در سوره ((طه )) اوصاف مؤمنان با اقامه نماز همراه شده و چنين آمده است : طس تلك آيات القرآن و كتاب مبين هدى و بشرى للمؤمنين الذين يقيمون الصلاه و يؤ تون الزكاه .(162)
افزون بر آنچه ياد شد، قرآن كريم توصيه خداوند به پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) را ياد آور شده كه در آن اقامه نماز جماعت به هنگام جنگ با دشمن و كيفيت آن آمده است : و اذا كنت فيهم فاءقمت لهم الصلاه طائفه منهم معك و لياءخذوا اءسلحتهم فاذا سجدوا فيلكونوا من ورائكم ولتات طائفه اءخرى لم يصلوا فليصلوا معك .(163)
مردان الهى نيز اثر يافته از اين آموزه هاى بلند، همواره دل و زبان را به ذكر الهى واداشته اند، به گونه اى كه هيچ كارى ايشان را از اين امر مهم باز نمى دارد: رجال لا تلهيهم تجاره و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلاه .(164)
چكيده سخن اين كه ، در نگرش قرآنى ، نماز جايگاه ويژه اى دارد. رهبران دينى (حتى در معركه نبرد) ماءمور به اقامه نمازند. مؤمنان راستين نيز دل در گرو ياد خدا دارند. دادوستد و نه هيچ چيز ديگر آنان را اقامه نماز باز نمى دارد. تجسم شكوهمند اين معارف را مى توان به خوبى و روشنى در كربلا و رفتار رهبر بزرگ سپاه ايمان ، امام حسين (عليه السلام)، و نيز رفتار ياران پاكباز و مؤمن آن حضرت نگريست .
هر چند منابع تاريخى و روايى ، مواردى چند از توجه امام حسين (عليه السلام) به نماز و اقامه آن را گزارش مى نمايد،(165) گزارشهايى كه در اين باره به نقل حوادث شب و روز عاشورا مى پردازد، بيانگر جايگاه ويژه نماز، اين موهبت بزرگ الهى ، نزد امام (عليه السلام) است .
عصر روز نهم ، جنب و جوشى در لشكر دشمن به راه افتاد و آهنگ حمله به سپاه امام (عليه السلام) را نمودند. امام (عليه السلام) براى آگاهى از هدف حركات تازه اردوگاه دشمن ، برادر رشيدش ، عباس ، را سوى آنان گسيل داشت و پس از آگاهى از نقشه دشمن ، چنين فرمود: عباس من ، اينك سوى دشمن برو و اگر توانستى هجومشان را تا بامداد فردا به تاءخير انداز و شرارتشان را امشب از ما بازدار، بدان اميد كه سر بر آستان ربوبى نهيم ، نماز گزاريم ، او را بخوانيم و از او آمرزش طلبيم . خدا خود مى داند كه من چقدر نماز و پرستش او و خواندن كتابش را دوست دارم و شيفته دعا و نيايش ‍ بسيار و آمرزش خواهى از اويم ؛ فهو يعلم اءنى اءحب الصلاه له و تلاوه كتابه و الدعاء و الاستغفار.(166)
امشب شب وصالست ، روز فراق ، فرداست   در پرده حجازى ، شور عراق ، فرداست
امشب نشسته مولا، بر رفرف عبادت   پيمودن ره عشق ، روى براق ، فرداست
امشب بگو به بانو، يك ساعتى بيارام   هنگامه بلاخيز، ما لا يطاق فرداست .
مرحوم الهى قمشه اى چنين سروده است :
گر سر جنگ است كنون خيل را   گو به سحر، مهلتى اين ليل را
تا كنم اين خاتمه روزگار   باز شبى طاعت پروردگار
تا كنم از عشق ، نماز دگر   با شب خود راز و نياز دگر
تا كنم از دل ، شبى آه دگر   او كند از لطف نگاه دگر
من ز نگاه رخ زيبايى دوست   ديده كنم محو تماشاى دوست .
همان گونه كه گذشت ، جايگاه ويژه نماز نه تنها در رفتار امام (عليه السلام) بلكه در رفتار ياران ايشان نيز برجسته بوده است ، به گونه اى كه راويان ، حالات اردوگاه حسينى در شب دهم را چنين وصف نموده اند: آنان در آن شب نماز مى خواندند و در ركوع و سجود و قيام و قعود، بر لب ياد خدا را زمزمه مى كردند، و صداى نجوايشان مانند پرواز زنبور عسل به گوش ‍ مى رسيد.(167)
همچنين در روز عاشورا و در كشاكش جنگ كه گويى ، گرماى خورشيد و تشنگى و خستگى ، چونان نيزه و شمشير، به يارى دشمن آمده بود و آن افلاكيان خاك نشين را مى آزرد، ((ابوئمامه عمرو بن عبدالله صائدى )) فرا رسيدن هنگام نماز را ياد آورى نمود. او سوداى اقامه نماز به همراه امام را در دل داشت و مشتاقانه آرزويش را با امام (عليه السلام) در ميان نهاد و امام (عليه السلام) نيز با پذيرش در خواست او، كريمانه در حقش دعا نمود و فرمود: خدا تو را در زمره نماز گزاران جاى دهاد!(168)
شگفتا كه ياران امام حسين (عليه السلام) در چنين هنگامه اى دشوار به ياد نمازند، و دشمن چه غفلتزده و ناآگاه ، حتى پيشنهاد توقف كوتاه جنگ براى اقامه نماز را رد نمود، و امام حسين (عليه السلام) و يارانش با دشوارى زياد و با تقديم دو سرباز فداكار، آخرين نماز را برپا داشتند! آرى ، نماز ظهر روز دهم ،(169) كه تائره جنگ و گرماى طاقت فرساى سرزمين طف ، هر دو بى رحمانه ، زبانه مى كشيد و تشنگى و خستگى بر جسم و جان سپاه حسينى ، پنجه مى افكند، تجسم زيبا و كاملى از آيات قرآن بود كه : رجال لا تلهيم تجاره و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلاه .(170)
استاد جوادى آملى - حفظ الله و اءبقاه - در اين باره نگاشته اند:
((اين نماز سه خصوصيت برجسته داشت : جماعت ، اول وقت بودن ، علنى بودن . با آن كه امام حسين (عليه السلام) مى توانست اين نماز را به صورت انفرادى ، اندكى ديرتر و در خيمه بخواند، ولى چنين نكرد و آن را با سه خصوصيت ياد شده ، به جا آورد. لذا در غالب زيارتهاى آن حضرت : اءشهد اءنك قد اءقمت الصلاه به عنوان يكى از نقاط برجسته زندگى آن حضرت ذكر مى شود)).(171)
فصل 2: امر به معروف و نهى از منكر
جايگاه بلند فريضه امر به معروف و نهى از منكر در اسلام و تاءثير گذارى عميق آن در جامعه ، سبب شده است تا در آيات مختلفى از قرآن بدين فريضه اشاره شود.
ذكر اين فريضه در كنار آياتى كه بيانگر اوصاف مؤمنان و جامعه ايمانى است ، نشان دهنده نقش و اهميت بالاى آن در مسائل اجتماعى اسلام است . براى نمونه در سوره مباركه آل عمران چنين آمده است : ولتكن منكم اءمه بدعون الى الخير و ياءمرون بامعروف و ينهون عن المنكر و اءولئك هم المفلحون (172) و نيز كنتم خير اءمه اءخرجت للناس تاءمرون بالمعروف و تتهون عن المنكر؛(173) در سوره مباركه توبه نيز آمده است : و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اءوليا بعض ياءمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر.(174) سرانجام در سورهى مباركه حج ، اهميت و والايى اين فريضه ، چنين باز گو شده است : الذين ان مكناهم فى الارض ‍ اقاموا الصلاه و آتوا الزكاه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر.(175) هر چند بررسى عميق اين آيات و اهميت فوق العاده امر به معروف در قرآن و نيز تاءثير گذارى آن ، نيازمند مجال گسترده ترى است ، به نظر آنچه كه ياد شد، تا اندكى از اهميت و جايگاه اين فريضه را در قرآن بازگو مى نمايد.
امر به معروف و نهى از منكر و حماسه حسينى
رفتار امام حسين (عليه السلام) در حماسه عاشورا، چونان امام و فرد آگاه به فرامين و حقايق ناب قرآنى ، شرح و تبيين جامع و كامل آيات مربوط به امر به معروف و نهى از منكر است .
امام حسين (عليه السلام) در موارد فراوانى از نهضت خود، به اين اصل اساسى و فريضه مهم اشاره و استناد مى نمايند. در زمان معاويه ، علايم و قراينى نشان مى داد كه امام حسين (عليه السلام) خويش را براى قيام آماده مى كند. وى صحابه پيغمبر را در منى گرد آورد و براى آنان صحبت كرد و از اوضاع جارى ، اظهار ناخشنودى نمود. آن حضرت در پايان خطبه فرمود: اللهم انك تعلم انه لم يكن ما كان منا تنافسا فى سلطان و لا التماسا من فضول الحطام و لكن لنرى المعالم من دينك و نظهر الاصلاح فى بلادك و يامن المظلومون من عبادك و يعمل بفرائضك و سننك و احكامك ؛(176) خدايا تو خود نيك آگاهى كه تلاشمان براى رقابت در حكومت و قدرت نيست ، همان گونه كه به هدف دستيابى به امكانات دنيوى و ثروت نمى باشد، بلكه مى خواهيم اصول و دستيابى به امكانات دنيوى و ثروت نمى باشد، بلكه مى خواهيم اصول و ارزشهاى دينت را نشان دهيم ، و به همگان ارايه كنيم ، در مملكت تو اصلاح ، پديد آوريم ، تا بندگانت امنيت يابند و به احكام و قوانين تو عمل گردد.
نيز امام حسين (عليه السلام) در اواخر عمر معاويه ، نامه اى براى او مى نويسد و او را چنين خطاب مى نمايد: الست قاتل حجر و اصحابه العابدين المخبستين ، الذين كانوا يستفظعون البدع ، و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر؟؛(177) هان اى معاويه ! مگر تو قاتل ((حجر بن عدى )) و ياران او نيستى ؟ همانان كه از مسير بندگى و يكتاپرستى منحرف نشدند، بدعتها را زشت شمردند، و امر به معروف و نهى از منكر كردند.
آن حضرت ، هنگام وداع با قبر پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) چنين فرمود: اللهم انى احب المعروف ، و انكر المنكر.(178) همچنين در نخستين روزى كه از مكه بيرون آمدند، در وصيت نامه اى كه به محمد بن حنيفه نوشتند، آشكارا همين مطلب را ذكر فرمودند: و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امه جدى صلى الله عليه و آله : اريد امر بالمعروف و انهى عن المنكر.(179)
امام حسين (عليه السلام) در بين راه در مواقع متهدد نيز، به اين اصل تمسك مى جويد و عجيب است هر چه شرايط سخت تر مى شود و خبرهاى ماءيوس كننده از كوفه مى رسد، خطبه ها داغتر مى گردد؛ گويا پس از شنيدن خبر شهادت مسلم است كه حضرت ، اين خطبه را ايراد مى كند: الا ترون ان الحق لا يعمل به ، و ان الباطل لا يتناهى عنه ، ليرغب المؤمن فى لقاء الله محقا(180)
از همه صريحتر، زمانى است كه اوضاع ، به كلى ، نا اميد كننده است ؛ زمانى كه كاروان حسينى ، به مرز عراق وارد شده و با لشكر حر بر خورد نموده است ، تا هزار نفر امام حسين (عليه السلام) را تحت الحفظ به كوفه ببرند. در اين جاست كه آن حضرت ، به سخن پيامبر (صلى الله عليه و آله ) تمسك مى جويد: ايها الناس ! ان رسول الله (صلى الله عليه و آله ) قال : من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله ناكثا لعهد الله ، مخالفا لسنه رسول الله ، يعمل فى عباد الله بالاثم و العدوان ثم لم بغير عليه بفعل و لا قول ، كان حقا على الله ان يدخله مدخله .(181)
استاد جواد آملى - حفظه الله و اءبقاه - در اين باره آورده اند:
((اين سخن ، تشويق به تشكيل حكومت اسلامى و تلاش براى استقرار نظام الهى است ؛ چون اگر كسى بخواهد شكر نعمت به دنيا نيامدن در دولت كفر را به جا آورد، بايد براى براندازى دولت كفر و حاكميت شرك تلاش كند. براى اين كه با وجود حكومت كفر، رسيدن به معارف الهى و اخلاق انسانى هر چند ممتنع نيست ، ليكن دشوار خواهد بود و توفيق زمزمه و مناجات با خدا در لواى حكومت اسلامى و حاكميت دين ، آسانتر است .
سالار شهيدان (عليه السلام) براى همين منظور قيام كرد تا در پرتو نظام اسلامى ، آيندگان نيز مشمول الطاف و بركات دولت حق گردند. از اين رو، فرمود: من عليه حاكميت ستم قيام كردم تا كفر را براندازم و اصلاح در امت جدم ايجاد كنم ؛ انما خرجت لطلب الاصلاح فى امه جدى . آن بزرگوار حماسى اى هدف را پى گرفت تا سرانجام به مقصود خويش نايل آمد)).(182)
ياد آورى يك نكته
وجوب امر به معروف و نهى از منكر، مانند برخى فرائض ديگر، مشروط به وجود و تحقق شرايطى است كه بدون تحقق آن ، انجام اين تكليف ، ضرورى نخواهد بود، مانند احتمال تاءثير و ايمنى از ضرر.
آيا انجام امر به معروف از سوى امام حسين (عليه السلام) پس از تحقق چنين شرايطى بود؛ يعنى حضرت احتمال تاءثير مى داد و نيز خويش از ضرر در امان بود؟
هر چند پاسخ مبوسط بدين پرسش ، مجال گسترده ترى مى طلبد، به نظر، سخن بعضى محققان معاصر، برخى ابعاد اين مساءله را روشن نمايد. به اين پاسخ بنگريد:
((مسلم نيست كه در تمام موارد، وجوب امر به معروف و نهى از منكر، مشروط به امن از ضرر باشد، بلكه گاه بايد ميزان مصلحت و نيز ضرر و مفسده اى كه اجراى امر به معروف در يك مورد، بقاء و ماندگارى دين را به دنبال داشته باشد، بى ترديد ترك آن روا نمى باشد هر چند با ضرر و دشوارى فراوان همراه باشد.
به ديگر سخن ، ميان امر به معروفى كه به انگيزه بازدارى افراد از معصيت شخصى انجام مى شود، با امر به معروف در موردى كه بقاى اصل و كيان دين را هدف گرفته ، تفاوت وجود دارد و دومى مشروط به عدم ضرر نمى باشد. احتمال تاءثير نيز گاهى بالفعل است و گاهى بالقوه ؛ يعنى گاه نهى از منكر، صورت مى گيرد و بالفعل ، اثر گذارى آن قابل مشاهده نيست ، ولى مطمئن هستيم در آينده ، اثر مطلوب را به دنبال خواهد داشت . در دنياى معاصر هم بيشتر مللى كه توانسته اند بندهاى اسارت خويش را پاره كنند و به آزادى و استقلال برسند، همين راه را در پيش گرفته اند. آنان با فداكارى و حمل دشواريها پايه هاى سلطه گرى دشمن را متزلزل و به تدريج آنان را ساقط مى نمايند، هر چند نتيجه اين پيكارها در آينده آشكار مى گردد ولى آنان كار امروز خود را با موفقيت و كاميابى ارزيابى مى نمايند؛ زيرا كوشش ‍ ايشان اصلاح و نجات جامعه است كه به دنبال مبارزات آنان به دست مى آيد. مردان خدا نيز براى هدفهاى عالى و انسانى ، گاه چنين مبارزاتى را در پيش گرفته ، با اين كه به كشته شدن خويش نيك آگاهند، اما براى نجات جامعه اسلامى راه مبارزه و پيكار نابرابر را در پيش مى گيرند و رادمردانه بر آن پاى مى فشرند. سرانجام ، عكس العمل قيام آنان ، مردم را بيدار و به تدريج ، مسير تاريخ را عوض مى نمايد)).(183)
نتيجه گيرى
حماسه حسينى را بايد حادثه اى مهم و درس آموز در تاريخ اسلام به شمار آورد. گام نخست ، بهره ورى از اين حماسه شورانگيز، و شناخت حقيقت آن ، مى باشد و اين شناخت ، جز از رهگذر توجه به تمام عناصر تشكيل دهنده آن به دست نمى آيد. در اين حادثه ، كنار عناصرى مانند عرفان ، حماسه ، تراژدى ، قرآن نيز حضورى پر رنگ دارد و از ابعاد مهم آن به شمار مى رود. پيدايش اين بعد، رهاورد پيوند ويژه امام حسين (عليه السلام) با قرآن است . از نگريستن و درنگ در بعد قرآنى كربلا نتايجى به دست آمد كه اينك بازگو مى گردد:
الف - حماسه سازان اردوگاه حسينى در پرتو اعتصام به قرآن و بهره جويى از معارف آن ، به كاميابى و سعادتمندى دست يافتند و مصداقى از يارى شدگان آيه انا لننصر رسلنا گشتند. آنان اثبات نمودند كه در دشوارترين شرايط نيز، حضور پررنگ قرآن ، ضامن پيروزى و سعادتمندى است ، و امت اسلامى براى كاميابى در تمام شؤ ون زندگى اش ، نيازمند بازگشت دوباره به قرآن كريم مى باشد.
ب - امام حسين (عليه السلام) در كربلا افق تازه اى را از تعامل با قرآن گشود كه بازتاب تفسير و تبيين برخى آيات انجاميد. اين بازتاب ، از رهگذر آگاهى دقيق و عميق امام حسين (عليه السلام) به مقصود آيات پديدار گشته است . از اين رو، مى توان گفتار و رفتار آن حضرت (عليه السلام ) را مفسر و مبين آيات دانست . پذيرش اين مطلب ، بيانگر ضرورت توجه جدى مفسران به حادثه كربلاست . بايسته آن است كه مفسران ، به ويژه مفسران شيعى ، با درنگ در بعد قرآنى حادثه كربلا، به تفسير و تبيين مراد آيات مرتبط با پيام اين حماسه بپردازند و از اين ميراث سرشار و پرمايه به گونه شايسته ، بهره ببرند.
ج - اهميت فوق العاده بعد قرآنى نهضت حسينى را نسبت به ابعاد ديگر آن نمى توان انكار نمود. از اين رو، بايد تمام تلاشهايى كه در آستانه اين نهضت مى شود، مانند عاشورا پژوهى ، ادبيات عاشورايى ، سخنرانى ، عزادارى ، نوحه سرايى و...، با گرايش به كشف و باز گويى زواياى مختلف اين بعد، انجام پذيرد. چنين رويكردى به نهضت حسينى ، آشنايى مخاطبان با ژرفاى معارف آن و طراوت و شادابى هميشگى بازخوانى حماسه طف را براى مخاطبان به دنبال دارد. همچنين زمينه اى فراهم مى نمايد تا ديگر فرقه هاى مختلف اسلامى ، در والايى معارف قرآن و ضرورت پذيرش آن هماهنگند و چنين توافقى ، انگيزه كافى را براى آشنايى آنان با اين نهضت كه داراى بعد قرآنى است ، به وجود مى آورد.
كوتاه سخن اين كه ، ضرورت بازگشت امت اسلامى به قرآن و وارد نمودن قرآن در متن زندگى ؛ لزوم به كارگيرى معارف به دست آمده از اين نهضت در تفسير آيات مرتبط؛ محوريت بخشى به اين بعد به هنگام بازگويى حادثه عاشورا، همگى نتايجى است كه از بازخوانى حماسه با تاءكيد بر بعد قرآنى آن به دست مى آيد.