مقتل امام حسين (عليه السلام )

گردآورنده : گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم
ترجمه : جواد محدثى

- ۱۸ -


گريه امام محمد باقر عليه السلام  
19 - خزاز قمى با سند خويش از كميت نقل مى كند:
خدمت سرورم امام محمد باقر عليه السلام رسيدم و عرض كردم : اى پسر پيامبر! من درباره شما اشعارى گفته ام . اجازه مى دهيد. بخوانم ؟ فرمود: اين ايام ، ايام البيض است . گفتم : درباره شماست .
فرمود: بخوان . شروع به خواندن كردم :
روزگار مرا خنداند و گرياند. روزگار از اين تحولات بسيار داد.
براى آن نه نفرى كه مورد نيرنگ قرار گرفتند و همه كفن شدند.
امام باقر عليه السلام گريست . امام صادق عليه السلام هم گريست . صداى گريه خانمى را هم از پشت پرده شنيدم ، چون به اينجا رسيدم كه :
شش نفرى كه بى همتايند، فرزندان عقيل از بهترين جوانان بودند؛ سپس ‍ على ، سرور شما، كه يادشان غمهاى مرا زنده مى كند و بر مى انگيزد.
حضرت گريست و فرمود: هيچ كسى نيست كه از ما ياد كند يا نزد او از ما ياد شود و از ديدگانش هر چند به اندازه بال مگسى اشك در آيد، مگر آنكه خداوند براى او خانه اى در بهشت بنا مى كند و آن گريه را مانعى ميان او و آتش دوزخ قرار مى دهد.
چون به اينجاى سخنم رسيدم كه :
هر كس از مصيبتهاى شما شاد شود يا روزى ملامت كند، شما پس از عزت ، دليل شديد و نمى توانم مظلوميت شما را كه مرا فرامى گريد، دفع كنم .
حضرت دست مرا گرفت و گفت : خدايا! گناهان گذشته و آينده كميت را بيامرز.
چون به اين بيت رسيدم :
چه زمانى حق در شما خاندان برپا مى شود و كى مهدى دوم شما قيام مى كند؟
فرمود: زود است ان شاء الله زود. (458)
20 - مسعود روايت مى كند:
كميت شاعر به مدينه آمد و خدمت امام باقر عليه السلام رسيد. با آنكه شب بود، حضرت اجازه ورود داد. براى امام شعر خواند. چون به اين بيت رسيد:
كشته كربلا كه نيرنگ به او زدند، ميان غوغاى امت و فرومايگان .
حضرت فرمود: اگر مالى داشتيم تقديم مى كرديم ، ولى پاداش تو همان سخنى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به حسان بن ثابت فرمود: تا وقتى كه از ما خاندان دفاع مى كنى ، پيوسته از سوى روح القدس مويد باشى . و از نزد امام بيرون آمد. (459)
گريه امام صادق عليه السلام بر حسين عليه السلام  
21 - شيخ طوسى از عبدالله بن سنان روايت مى كند:
روز عاشورايى خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم . او را اندوهگين و گريان ديدم . عرض كردم : اى پسر پيامبر! گريه تان براى چيست ؟ خدا چشمتان را گريان نكند. فرمود: مگر غافلى ؟ آيا نمى دانى در مثل چنين روزى حسين عليه السلام شهيد شده است ؟ گفتم : سرورم ! درباره روزه اين روز نظرتان چيست ؟ فرمود: از خوردن امساك كن بى آنكه پس از نماز عصر با جرعه اى آب باشد، چرا كه در آن وقتى از آن روز، جنگ با آل رسول تمام شد و حمله به آنان پايان گرفت در حالى كه سى نفر از آنان در ميان دوستانشان كشته بر زمين افتاده بودند و شهادتشان بر رسول خدا صلى الله عليه و آله سخت بود و اگر آن روز زنده و در دنيا مى بود، مى بايست به او تسليت گفت . گويد: امام صادق عليه السلام گريست تا محاسنش از اشكهايش خيس شد و فرمود: خداى متعال چون نور را آفريد، خلقت آن را در تقدير خويش روز اول ماه رمضان قرار داد و ظلمت را در روز چهارشنبه ، روز عاشورا در چنان روزى يعنى دهم ماه محرم قرار داد و براى هر يك از اين دو، شاخه ها و راههايى قرار داد. (460)
عاشورا، روز گريه  
23 - صدوق با سند خويش از عبدالله بن فضل هاشمى نقل مى كند:
به امام صادق عليه السلام عرض كردم : يابن رسول الله ! چگونه روز عاشورا، روز مصيبت و غم و ماتم و گريه شد، اما روز رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله ، روز وفات فاطمه عليها السلام و روز شهادت امير المومنين عليه السلام روز كشته شدن امام مجتبى (ع ) با زهر، چنان نشد؟ فرمود: مصيبت روز شهادت امام حسين عليه السلام از همه روزها بزرگتر است ، چرا كه اصحاب كساء كه نزد خداوند گرامى ترين مخلوقات بودند، پنج نفر بودند. رسول خدا صلى الله عليه و آله كه در گذشت ، امير المومنين و فاطمه و حسين و حسين عليهم السلام باقى بودند و وجودشان مايه تسليت و آرامش مردم بود. چون فاطمه عليها السلام وفات يافت ، على عليه السلام و آن دو فرند مايه تسلاى مردم بودند. امير مومنان كه شهيد شد، مايه آرامش مردم امام حسن و امام حسين بودند. امام حسن عليه السلام كه رفت ، حسين عليه السلام براى مردم مايه تسلى بود. حسين عليه السلام كه كشته شد، پس از او كسى از اصحاب كساء نبود كه مايه تسلا و آرامش مردم باشد. رفتن او مانند رفتن همه آنان بود، همچنان كه ماندنش ‍ مثل بودن همه آنان بود. از اين رو، روز شهادت وى مصيبت بارتر شد.
عبدالله بن فضل گويد: عرض كردم اى پسر پيامبر! چرا وجود امام سجاد عليه السلام همانند پدرانش براى مردم مايه تسلا نبود؟ فرمود: وى سرور عابدان و پيشواى و حجت بر مردم پس از پدرانش بود، امام رسول خدا صلى الله عليه و آله را نديده و كلامش را نشنيده بود و علم او به وارث از پدرش ، از جدش ، از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود، اما امير المومنين و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين عليه السلام را حالات و زمانهاى متوالى ديده بودند، هرگاه به يكى از آنان نگاه مى كردند، به ياد حالت او با پيامبر خدا و سخن رسول خدا با او درباره او مى افتادند. چون آنان رفتند، مردم توفيق مشاهده عزيزان خدا را از دست دادند و نبودن هر كدام مثل فقدان همه نبود، مگر در فقدان حسين عليه السلام كه آخرين آنان بود، از اين رو روز او مصيبت بارترين روزها شد.
عبدالله بن فضل گويد: پرسيدم يابن رسول الله ! چرا اهل سنت روز عاشورا را روز بركت مى نامند؟ حضرت گريست و فرمود: چون حسين عليه السلام كشته شد، مردم شام به قصد تقرب به يزيد، براى او خبر جعل مى كردند و جايزه مى گرفتند. از جمله حديثهاى جعلى ، درباره امروز و مبارك بودن روز عاشورا است تا مردم از ناله و گريه و شيون برگشته ، به شادى و خوشحالى و تبرك بپردازند. خدا بين ما و آنان داورى كند. سپس فرمود:
اى عموزاده ! اين كمترين ضرر را بر اسلام و مسلمانان دارد، كسانى چنين جعل كردند كه مدعى دوستى و ولايت ما و معتقد به امامت مايند و مى پندارند كه حسين عليه السلام كشته نشده ، بلكه كار او مثل حضرت عيسى بر مردم مشتبه شده است . پس چه جاى ملامت براى بنى اميه و گمانشان ؟! اى عموزاده ! هر كس پندارد كه حسين عليه السلام كشته نشده ، به پيامبر و امير مومنان و امامان بعدى دروغ بسته است كه خبر از شهادت او داده اند و كسى كه آنان را تكذيب كند، به خداى بزرگ كافر شده و خونش ‍ براى هر كه چنين سخنانى را از او بشنود، مباح است ... (461)
گريه و اندوه امام كاظم عليه السلام بر حسين عليه السلام  
24 - صدوق با سند خويش روايت مى كند كه امام رضا عليه السلام فرمود:
محرم ماهى است كه مردم عصر جاهليت ، جنگ در آن را حرام مى دانستند، ولى در اين ماه خونهاى ما را مباح شمرده و ريختند، حرمت ما را شكستند، فرزندان و زنانمان را به اسيرى گرفتند و آتش به خيمه هاى ما زدند و اموالمان را به يغما بردند و درباره ما حرمت رسول خدا صلى الله عليه و آله را پاس نداشتند. روز حسين عليه السلام ، چشمان ما را زخمى ، اشكهايمان را ريزان كرد و در سرزمين كربلا عزيزان ما را خوار كرد و تا قيامت براى ما رنج و بلا بر جاى نهاد. پس بر همچون حسين عليه السلام ، گريه كنندگان بگريند، چرا كه گريه گناهان بزرگ را مى ريزد. سپس فرمود: پدرم (موسى بن جعفر عليه السلام ) هرگاه ماه محرم مى رسيد، ديگر خندان ديده نمى شد و اندوه بر او غالب بود تا آنكه ده روز از آن مى گذشت . روز دهم روز مصيبت و اندوه و گريه او بود و مى فرمود: روزى است كه حسين عليه السلام در آن به شهادت رسيده است . (462)
گريه امام رضا عليه السلام بر حسين عليه السلام  
25 - علامه مجلسى به نقل از برخى تاليفات متاخرين از قول دعبل خزاعى چنين نقل مى كند:
در مثل چنين روزهايى خدمت مولايم على بن موسى الرضا عليه السلام رسيدم . اندوهگين و ماتم زده نشسته بود و اصحابش پيرامون او بودند. چون مرا ديد كه مى آيم ، فرمود: آفرين بر تو اى دعبل ! مرحبا به ياور ما با دست و زبانش ! آنگاه در مجلس كنار خودش برايم جا بز كرد و مرا كنار خود نشاند و فرمود: دعبل ! دوست دارم برايم شعر بخوانى . اين روزها روز اندوه ما اهل بيت است و روز شادى دشمنان ما بخصوص بنى اميه بوده است . اى دعبل ! هر كس بر مصيبت ما بگيرد يا حتى يك نفر را بگرياند، اجر او بر خداست اى دعبل ! هر كس بر مصيبت ما بگريد. يا حتى يك نفر را بگرياند، اجر او بر خداست . اى دعبل ! هر كس در مصيبت هر كس بر مصيبت ما بگريد يا حتى يك نفر را بگرياند، اجر او بر خداست . اى دعبل ! هر كس در مصيبت ما چشمش اشكبار شود و بر مصيبتى كه از دشمنانمان بر ما رسيده بگريد، خداوند او را با ما محشور مى كند. اى دعبل ! هر كسى بر مصيبت جدم حسين عليه السلام گريه كنند، آنگاه رو به من كرد و فرمود: اى دعبل ! براى حسين مرثيه بخوان . تو تا زنده اى ستايشگر و ياور مايى . پس تا مى توانى از يارى ما كوتاهى مكن .
دعبل گويد: اشكم جارى شد و اين اشعار را خواندم :
اى فاطمه ! اگر به خيال تو مى گذشت كه روزى حسين تو كنار شط فرات ، لب تشنه جان دهد، بر صورت خويش مى زدى و اشك از ديدگان جارى مى ساختى .
اى فاطمه ! اى دختر پيامبر نيكى ! برخيز و مويه كن بر اختران آسمانها كه بر خاك تيره افتاده اند؛
قبرهايى كه در كوفه است و برخى در مدينه و بعضى در فخ ، كه درود من بر آنها باد.
قبرهايى در دل نهر كنار كربلا كه در ساحل فرات آرميده است .
همه تشنه و عريان جان داده اند. كاش پيش از آنان من جان باخته بودم .
شكوه به درگاه خدا مى برم از درد و داغى كه با ياد آنان جام مرگ و تلخكامى بر جانم مى ريزد.
اينان وقتى روزى افتخار كنند، محمد و جبرئيل و قرآن و سوره ها را مى آورند و على و فاطمه زهرا و حمزه و عباس و جعفر طيار را مى آورند، اما آن تيره بختان هند و حرب و سميه را كه نا پاكند مى آورند.
آنان پدر را از حقشان باز داشتند. و اينان فرزندان را آواره ساختند.
پيوسته تا سواره اى به حج مى رود، تا مرغى بر درختى مى خواند، بر آنان خواهم گريست .
اى چشم ! اشك بريز كه اكنون وقت اشك ريختن است .
دختران زياد در كاخها ايمنند، اما دختران پيامبر آواره بيابان .
سرزمين رسول خدا، خشك و بى حاصل شده و آل زياد در غرفه ها ساكنند.
خاندان پيامبر نحيف و لاغرند و آل زياد مرفهان و قصر نشين .
آل رسول ، گلوها شان بريده است و آل زياد آسوده خاطرند.
پيوسته تا خورشيد مى درخشد، تا منادى خير به نماز فرا مى خواند، بر آنان خواهم گريست . (463)
گريه خاندان پيامبر و اصحاب بر امام حسين عليه السلام  
گريه ام سلمه  
26 - شيخ طوسى با سند خويش از عبدالله بن عباس نقل مى كند:
در خانه خود خوابيده بودم كه از خانه ام سلمه همسر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله صداى شيون بلندى شنيدم . مرا به طرف خانه اش بردند. مردم مدينه از زن و مرد رو به آنجا داشتند. چون به آنجا رسيدم ، گفتم : اى مادر مومنان ! چرا ناله و شيون مى كنى ؟ پاسخ نداد و به زبان هاشمى رو كرد و گفت : اى دختران عبدالمطلب ! با من هم ناله شويد و گريه كنيد. به خدا سرور شما، سرور جوانان بهشت ، فرزند عزيز پيامبر، حسين عليه السلام كشته شد!
گفتند: از كجا دانستى ؟ گفت : پيامبر را هم اكنون در خواب ديدم كه خاك آلود و پريشان بود.
سبب را پرسيدم ، فرمود: فرزندم حسين و خاندان او امروز كشته شدند و من آنان را دفن كردم و اكنون از دفن آنان فارغ شدم . گويد: برخاستم تا وارد اتاق شوم ، فكرم كار نمى كرد. نگاهم به تربت حسين عليه السلام افتاد كه جبرئيل آن را از كربلا آورده بود و گفته بود: هرگاه اين خاك ، خون شود، پسرت كشته شده است . پيامبر آن تربت را به من داد و فرمود آن را در شيشه اى قرار بده و پيش خود نگهدار. هر وقت به خون تازه تبديل شد، بدان كه حسين كشته شده است . اكنون شيشه را ديدم كه خون تازه در آن مى جوشيد.
ام سلمه از آن خون بر گرفت و به چهره اش ماليد و آن روز را روز ماتم و گريه بر حسين عليه السلام قرار داد. سواران خبر آوردند كه در همان روز كشته شده است .
عمرو بن حارث گويد: پدرم گفت : خدمت امام باقر عليه السلام رسيدم و از اين حديث سوال كردم و ياد آور شدم كه سعيد بن جبير هم اين حديث را از ابن عباس نقل مى كند. حضرت فرمود: آن را عمر بن ابى سلمه از مادرش ام سلمه براى من نقل كرده است .
ابن عباس گويد (در روايت سعيد بن جبير از او): ام سلمه گفته است : چون شب شد، رسول خدا را در خواب ديدم كه غبار آلود و پريشان بود. علت آن را پرسيدم ، فرمود: نمى دانى كه از دفن حسين و اصحاب او فارغ شدم ؟
از امام عليه السلام روايت است كه جبرئيل ، از آن خاكى كه حسين عليه السلام بر آن كشته مى شود براى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آورد. حضرت فرمود: اكنون آن خاك نزد ماست . (464)
27 - طبرانى با سند خويش از سلمان نقل مى كند كه :
پيش ام سلمه رفتم . گريه مى كرد. پرسيدم : چرا گريه مى كنى ؟ گفت : رسول خدا صلى الله عليه و آله را در خواب ديدم كه بر سر و صورتش خاك بود. پرسيدم : چه شده است يا رسول الله ؟ فرمود: شاهد شهادت حسين عليه السلام بودم . (465)
28 - ابن فتال روايت مى كند:
روزى ام سلمه مى گريست . گفتند: چرا گريه مى كنى ؟ گفت : فرزندم حسين كشته شد. رسول خدا صلى الله عليه و آله را از هنگام وفات جز همين امشب در خواب نديده ام . به آن حضرت عرض كردم : پدر و مادرم فدايت ! چرا پژمرده مى بينمت ؟ فرمود: از اول شب مشغول كندن قبر حسين عليه السلام و اصحابش بودم . (466)
گريه همسر امام
29 - از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود:
چون امام حسين عليه السلام شهيد شد، همسر او (از بنى كلب ) براى او ماتم به پاك كرد و گريست و زنان و خادمان هم گريه كردند تا آنكه اشكهايشان تمان شد. در اين بين ، يكى از كنيزان را ديدند كه مى گريد و اشك فراوان دارد. از او پرسيدند: تو كه از جمع ماى ، چگونه اشك ريزان دارى ؟ گفت : من چون خسته و بى تاب شدم ، شربت سويق نوشيدم . آنگاه همسر امام دستور داد غذا و شربت آوردند. خورد و نوشيد و به ديگران هم داد و گفت : مى خواهيم بدين وسيله براى گريه حسين عليه السلام نيرو بگيريم . گويد: به آن همسر امام جون (ظرفى براى عطر) داده شد تا به وسيله آن براى گريه و ماتم نيرو بگيرد. چون آن ديد، پرسيد: اين چيست ؟ گفتند: هديه فلانى است تا به كمك آن بر حسين عليه السلام عزادارى كنى . گفت : ما كه در عروسى نيستم ، اين را مى خواهيم چه كنيم ؟ دستور داد آن زنان را از خانه بيرون كنند. چون بيرونشان كردند، آنان را حس نكردند، گويا به آسمان پريدند و پس از بيرون رفتن از خانه ، اثرى از آنان ديده نشد. (467)
گريه فاطمه دختر امام حسين عليه السلام  
30 - خوارزمى با سند خود از مفضل بن عمر جعفى نقل مى كند:
شنيدم امام صادق عليه السلام از پدر خود، از جدش امام سجاد عليه السلام نقل مى كرد: چون حسين عليه السلام
شهيد شد، كلاغى آمد و خود را به خون او آميخت و پرواز كرد و در مدينه روى ديوار خانه فاطمه دختر امام حسين عليه السلام (فاطمه صغرى ) نشست . سر بلند كرد و آن را ديد. گريه كرد و گفت :
كلاغ صدا كرد، گفتم : واى بر و اى كلاغ ! خبر مرگ چه كسى را دارى ؟
گفت : امام . گفتم : كدام ؟ گفت آن كه موفق به درستى است ؛
حسين عليه السلام در كربلا، بين تيغها و سلاحهاست .
گفتم : حسين ؟ گفت : بر خاك افتاده است ، و ديگر نتوانست جواب دهد.
از آن پس بر او گريستم ، با اشكى كه خدا را راضى شود و پاداش دهد.
امام باقر عليه السلام فرمود: وى خبر را به اهل مدينه گفت : مردم گفتند: فرزندان عبدالمطلب سحر و جادو مى كنند! چيزى نگذشت كه خبر شهادت امام حسين عليه السلام به آنان رسيد. (468)
گريه اهل بيت امام صادق عليه السلام  
31 - ابن قولويه با سند خويش از عبدالله بن غالب نقل مى كند:
خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم و مرثيه امام حسين عليه السلام را خواندم . چون به اينجا رسيدم كه : لبليه تسقو حسينا بمسقاه الثرى غير التراب عععع ، بانويى از پشت پرده شيون كرد كه : واى پدرم ! (469)
گريه شخصى از بنى اسد  
32 - به نقل ابن عساكر با سند خود از هشام بن محمد:
چون آب بر قبر حسين عليه السلام جارى كردند، پس از چهل روز كه آب فرو نشست و اثر قبر محو شد، باديه نشينى از بنى اسد آمد. مشت مشت از خاك بر مى گرفت و مى بوييد تا آنكه به قبر حسين عليه السلام رسيد و گريه كرد و گفت : پدر و مادرم فداى تو! تربت تو نيز پس از مرگت چه خوشبوست ! گريه كرد و چنين شعرى خواند:
خواستند كه قبر او را از دوستدارش مخفى كنند ولى عطر تربت ، نشانه قبر (470) است .
گريه فرشتگان  
33 - شيخ صدوق با سند خويش از ابو حمزه ثمالى نقل مى كند:
از امام باقر عليه السلام پرسيدم : اى پسر پيامبر! چرا (امير المومنين را بر (على عليه السلام نام نهادند، نامى كه پيش از او بر كسى گذاشته نشده بود و پس از او نيز براى كسى سزاوار و روا نيست ؟ فرمود: زيرا او سر چشمه دانش است ، ديگران از او سيراب مى شوند و از كسى جز او علم و دانش گرفته نمى شود.
پرسيدم : يابن رسول الله ! چرا شمشير را ذوالفقار ناميدند؟ فرمود: چون با آن شمشير بر هيچ كس از خلق خدا ضربتى نزد، جز آنكه در دنيا او را از خانواده و فرزندانش تهيدست ساخت و در آخرت از بهشت محرومش كرد. گفتم : اى پسر پيامبر! مگر نه اينكه همه شما قائم به حقيد؟ فرمود: آرى . گفتم : پس چرا به حضرت قائم ، (قائم گويند؟ فرمود: چون جدم حسين عليه السلام به شهادت رسيد، فرشتگان به درگاه خدا ناله و گريه كردند و گفتند: خدايا! آيا از كسى كه برگزيده پسر برگزيده ات از بندگان را مى كشد غافل مى شوى ؟ خداوند به آنان وحى كرد: آرام باشيد فرشتگان من ! به عزت و جلالم سوگند از آنان انتقام مى گيرم ، هر چند پس از گذشت مدتى . آنگاه خداوند، امامان از فرزندان حسين عليه السلام را به فرشتگان نشان داد. فرشتگان خوشحال شدند. پس هرگاه يكى از آنان به نماز مى ايستد، خداوند مى فرمايد: با اين قائم از آنان انتقام مى گيرم . (471)
34 - شيخ صدوق با سند خويش از ابان بن تغلب چنين نقل مى كند:
امام صادق عليه السلام فرمود: چهار هزار فرشته نازل شدند تا همراه امام حسين عليه السلام بجنگند، ولى به آنان اجازه جنگيدن داده نشد. دوباره اذن گرفتند و فرود آمدند. وقتى بود كه حسين عليه السلام كشته شده بود آنان نزد قبر آن حضرت ، غبار آلود و پريشانند و تا روز قيامت بر او گريه مى كنند. رئيس آنان فرشته اى به نام (منصور است . (472)
35 - ابن قولويه افزوده است :
هيچ زائرى آن حضرت را زيارت نمى كند مگر آنكه آن فرشتگان او را استقبال مى كنند و وداع كنندگان را بدرقه مى كنند هيچ كس مريض نمى شود مگر آنكه عيادتش مى كنند و نمى ميرد مگر آنكه بر جنازه اش نماز مى خوانند و پس از فوت ، برايش آمرزش مى طلبند و همه آنان در روى زمين منتظر قيام حضرت قائم عليه السلام اند. (473)
36 - شيخ صدوق از ريان بن شبيب نقل مى كند:
روز اول ماه محرم به حضور حضرت رضا عليه السلام رسيدم . به من فرمود: اى پسر شبيب ! روزه اى يا نه ؟ گفتم : نه فرمود: امروز همان روز است كه زكريا دعا كرد و از خداوند نسلى پاك و ذريه اى نيك خواست . (474) خداوند هم پذيرفت و به فرشتگان دستور داد تا زكريا را كه در محراب به نماز ايستاده بود ندا دهند كه خداوند تو را به يحيى بشارت مى دهد. (475)
سپس فرمود: اى پسر شيب ! محرم ماهى است كه در جاهليت مردم به خاطر احترام آن ، ستم و جنگ را حرام مى دانستند. اين امت حرمت اين ماه را نشناختند و حرمت اين ماه را نشناختند و حرمت پيامبر خود را هم مراعات نكردند، در اين ماه فرزندان او را كشتند و خاندانش را اسير كردند و اموالشان را غارت نمودند. خدا هرگز نيامرزد شان !
اى پسر شبيب ! اگر بر چيزى گريه مى كنى ، بر حسين بن على عليه السلام گريه كن او را مثل گوسفند سر بريدند و هجده نفر از خاندانش هم با او كشته شدند؛ كسانى كه همتا و شبيهى برايشان نبود. آسمانهاى هفتگانه و زمينها براى شهادت او گريستند. خداوند چهار هزار فرشته براى يارى او به زمين فرستاد. وقتى آمدند او را كشته يافتند. آنان همواره كنار قبر او پژمرده و غبار آلودند تا قائم قيام كند و از ياوران او باشند. شعارشان (يا لثارات الحسين است .
اى پسر شبيب ! پدرم از پدرش از جدش روايت كرد كه چون جدم حسين عليه السلام كشته شد، آسمان خون و خاك سرخ باريد، اى پسر شبيب ! اگر بر حسين عليه السلام گريه كنى تا آنكه اشكت بر صورتت جارى شود، خدا همه گناهان كوچك و بزرگ و كم و بسيار تو را مى آمرزد. اى پسر شبيب ! اگر دوست دارى كه خدا را در حالى ديدار كنى كه گناهى نداشته باشى ، حسين عليه السلام را زيارت كن .
اى پسر شبيب ! اگر دوست دارى در غرفه هاى بهشتى همنشين پيامبر و خاندانش باشى ، قاتلان حسين را لعنت كن . اى پسر شبيب ! اگر مى خواهى پاداشى همچون شهداى در ركاب حسين عليه السلام داشته باشى ، هرگاه او را ياد كردى ، بگو: كاش من هم با آنان بودم و به رستگارى بزرگ نائل مى شدم .
اى پسر شبيب ! اگر دوست دارى در درجات بالاى بهشت با ما باشى ، به خاطر اندوه ما اندوهگين باش و بر شادى ما شادى كن . بر تو باد ولايت ما! چرا كه اگر كسى يك سنگ را هم دوست بدارد، خداوند در روز قيامت او را با آن محشور مى كند. (476)
37 - ابن قولويه با سند خويش از فضيل بن يسار نقل مى كند كه امام صادق عليه السلام فرمود: چه قدر جفا كرديد اى فضيل كه به زيارت حسين عليه السلام نمى رويد! آيا نمى دانيد كه چهار هزار فرشته ، آشفته و غبار آلود تا روز قيامت بر او مى گريند؟ (477)
38 - كلينى با سند خود را حريز نقل مى كند:
به امام صادق عليه السلام عرض كردم بقاى شما اهل بيت چه كم و عمرهاى شما هر كدام كوتاهتر از ديگرى است ، با آنكه اين مردم به وجود شما نياز دارند. فرمود: هر يك از ما نوشته اى داريم كه همه آنچه را كه بايد به آن در مدت عمر خويش عمل كند در آن ثبت است . وقتى آنچه در آن صحيفه مامور به انجام آن است پايان پذيرد، مى فهمد كه اجلش نزديك شده است ، رسول خدا صلى الله عليه و آله نزد او مى آيد و خبر رفتنش را مى دهد و جايگاهش را نزد خداوند نيز به او خبر مى دهد. حسين عليه السلام در صحيفه خودش آنچه بود خواند و براى او حوادث گذشته و آينده تفسير شد چيزهايى مانده بود كه عمل نشده بود. به جنگ رفت . از جمله آنچه مانده بود آن بود كه فرشتگان از خدا خواستند يارى اش كنند. خدا هم اجازه داد. فرشتگان براى آمادگى براى جنگ ، درنگ و تامل كردند تا آنكه حسين عليه السلام كشته شد. فرشتگان نازل شدند، ولى مدت امام به پايان رسيده بود و شهيد شد. فرشتگان گفتند: خدايا به ما اذن دادى فرود آييم و يارى اش كنيم ، فرود آمديم اما جانش را گرفته بودى ! خداوند به آنان وحى كرد: كنار قبرش باشيد تا او را ببينيد. وقتى بيرون آمد يارى اش كنيد و بر او گريه كنيد و بر اينكه نتوانستيد يارى اش كنيد و اينكه شما مخصوص شديد براى يارى او و گريه بر او. فرشتگان از اندوه و ناراحتى اينكه نتوانستند نصرتش كنند گريستند. هرگاه خروج كند. از يارانش خواهند بود. (478)
نوحه جن  
39 - محمد بن سعد با سند خود از ام سلمه نقل كرده است كه گفت :
شنيدم كه جن بر حسين بن على عليه السلام نوحه خوانى مى كنند. (479)
گريه همه كائنات بر حسين بن على عليه السلام  
40 - ابن قولويه با سند خويش از امام باقر عليه السلام روايت مى كند كه فرمود:
انس و جن و پرندگان و حيوانات بر حسين بن على عليه السلام گريه كردند تا آنجا كه اشكشان جارى شد. (480)
41 - نيز به سند خود از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود:
چون حسين بن على عليه السلام شهيد شد، آسمانهاى هفتگانه و زمينهاى هفتگانه و هر چه در آنها و ميان آنها و روى آنهاست ، همچنين بهشت و جهنمم و همه آفريده هاى خدا و آنچه ديده مى شود و ديده نمى شود، بر آن حضرت گريه كردند. (481)
42 - شيخ طوسى با سند خويش از حسين بن ابى فاخته نقل مى كند:
من و ابو سلمه سراج و يونس بن يعقوب و فضيل بن يسار در خدمت امام صادق عليه السلام بوديم .
عرض كردم : فدايت شوم ! من در مجالس اينان حاضر مى شوم و در دلم به ياد شما مى افتم . چه عرض كردم : فدايت شوم ! من در مجالس اينان حضور مى يابى بگو (خدايا! به ما آسايش و شادى بنمايان ، آنچه را مى خواهى بدان مى رسى . گفتم : فدايت شوم ! ياد حسين بن على عليه السلام مى افتم ، بنمايان ، آنچه را مى خواهى بدان مى رسى ، گفتم : فدايت شوم ! ياد حسين بن على عليه السلام مى افتم ، هنگام ياد او چه بگويم ؟ فرمود: سه بار بگو: (صلى الله عليك يا ابا عبدالله . آنگاه رو به ما كرد و فرمود: چون ابا عبدالحسين عليه السلام شهيد شد، آسمانها و زمينهاى هفتگانه و آنچه در آنها و بين آنهاست و هر كه در بهشت و جهنم جابجا مى شود و آنچه ديده مى شود و ديده نمى شود همه بر او گريه كردند، مگر سه چيز كه به او گريه نكرده ايد. پرسيدم پرسيدم : فدايت شوم آن سه چيز كه بر او گريه نكرده اند چيستند؟ فرمود: بصره ، بصره ، دمشق و آل بن عاص . (482)
43 - ابن قولويه با سند خويش از زراره نقل مى كند كه امام صادق عليه السلام به من فرمود:
اى زراره ! آسمان چهل روز بر حسين عليه السلام خون گريه كرد، زمين هم چهل روز سياه گريه كرد، خورشيد چهل روز با كسوف و سرخى گريست ، كوهها متلاشى و پراكنده شدند، درياها شكافتند، فرشتگان چهل روز بر حسين عليه السلام گريستند، هيچ يك از زنان ما خضاب و روغن نزد و سرمه نكشيد و شانه نزد تا آنكه سر ابن زياد پيش ما آمد. پيوسته پس از او در گريه بوديم . جدم هرگاه از او ياد مى كرد مى گريست ، به حدى كه محاسنش از اشك چشمانش خيس مى شد و از گريه او ديگران نيز گريه مى كردند. فرشتگانى كه در هوا و آسمانند مى گريند. وقتى حسين عليه السلام جان داد، جهنم چنان ناله كرد كه از صداى آن نزديك بود زمين بشكافد. زمين وقتى ابن زياد و يزيد جان دادند، جهنم چنان خروشيد كه اگر خداوند به وسيله نگهبانان آن ، دوزخ را كنترل نكرده بود، شعله اش همه زمينيان را مى سوزاند و اگر اجازه به آن داده مى شد همه چيز را مى بلعيد، ليكن مامور بود و به بند كشيده شد بود.
بارها بر نگهبانان طغيان كرد تا آنكه جبرئيل و با بال خود بر آن زد تا آرام شد. دوزخ هم بر حسين عليه السلام گريه و ناله مى كند و بر قاتل او شعله ور است . اگر حجتهاى الهى بر روى زمين نبودند، زمين واژگون مى شد و همه را زير و رو مى كرد. زلزله ها جز هنگام نزديك شدن قيامت افزايش نمى يابد.
هيچ چشمى و هيچ قطره اى از نظر خدا محبوبتر از چشمى كه بر او بگريد نيست و هيچ گريانى كه بر او مى گريد نيست جز آنكه عنايت فاطمه عليها السلام و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را نسبت به خود جلب مى كند و حق ما را ادا مى كند. هر كه در قيامت محشور مى شود گريان است ، جز گريه كنندگان بر جدم حسين عليه السلام كه با ديدگانى روشن و بشارت و سرورى كه در چهره شان هويداست محشور مى شوند.
مردم در نگرانى اند و آنان آسوده ، مردم درگير حسابند و آنان هم سخن حسين عليه السلام در سايه عرش الهى كه بيمى از حساب سخت آن روز ندارند. به آنان گفته مى شود: وارد بهشت شويد، ولى وارد نمى شوند و همصحبتى با آن حضرت را ترجيح مى دهند حوريان پيغام مى فرستند كه ما همراه غلامان جاودان مشتاق شماييم ، آنان به خاطر سرور و كرامتى كه در آن مجلس و در محضر امام حسين عليه السلام مى بينند، سر بلند نمى كنند. و اما دشمنانشان ، عده اى را از موهاى جلو سر گرفته به سوى دوزخ مى كشند. برخى مى گويند: ما شفيع و دوست و پشتيبان نداريم . آنان جايگاه ايشان را مى بينند و نمى توانند به آنان نزديك شوند و به آنان نمى رسند. فرشتگان از همسران و خادمانشان براى آنان پيغام مى برند كه چه كرامتى يافته اند. مى گويند: اگر خدا بخواهد پيش شما مى آييم . فرشتگان پيغام آنان را به ايشان مى رسانند. شوقشان از دريافت اين خبر و بر خوردارى از كرامت و همجوارى با حسين عليه السلام بيشتر مى شود، مى گويند، خدا را شكر كه ما را از هراس بزرگ و ترسها قيامت ايمن داشت و از آنچه مى ترسيديم نجاتمان داد. مركبهاى راهوار را مى آورند، بر روى آنها قرار مى گيرند. در حالى كه ثناى الهى و شكر خداوند و درود بر پيامبر و آل او را بر زبان دارند، به منازلشان مى روند. (483)
44 - طبرانى با سند خود از زهرى نقل مى كند:
چون حسين بن على عليه السلام شهيد شد، در بيت المقدس هيچ سنگى را بر نداشتند، مگر آنكه زير آن خون تازه يافته شد. (484)
45 - نيز از ام حكيم نقل مى كند:
حسين بن على عليه السلام كه شهيد شد، من آن روز دختركى بودم . آسمان چند روز به رنگ خون بود. (485)
46 - نيز با سند خود از جميل بن زيد روايت مى كند :
چون حسين عليه السلام كشته شد آسمان سرخ گشت . گفتم : چه مى گويى ؟ گفت : دروغگو منافق است . آسمان وقتى كه او شهيد شد سر خداوند گشت .(486)
47 - نيز از ابى قبيل نقل مى كند:
چون حسين بن على عليه السلام شهيد شد، چنان خورشيد گرفت كه در وسط روز، ستاره ها آشكار شدند. پنداشتيم كه قيامت برپا شده است . (487)
48 - نيز از عيسى بن حارث كندى نقل مى كند:
چون حسين بن على عليه السلام كشته شد، هفت روز چنان بود كه وقتى نماز عصر را مى خوانديم و به نور خورشيد كه بر روى ديوارها مى افتاد نگاه مى كرديم ، چنان بود كه گويا ملحفه هاى رنگين بر آنهاست ، به ستاره ها كه مى نگريستيم ، به يكديگر مى خوردند. (488)
49 - نيز از محمد بن سيرين نقل مى كند:
در آسمان رنگ سرخ نبود تا آنكه حسين عليه السلام شهيد شد. (489)
50 - بلاذرى از ابى حصين نقل مى كند:
چون حسين عليه السلام كشته شد، دو سه ماه گذشت و گويا ديوارها به خون رنگ شده بود، از هنگام نماز صبح تا طلوع خورشيد. (490)
51 - نيز از ابى قبيل نقل مى كند:
روزى كه حسين عليه السلام شهيد شد، آسمان آنچنان تيره و تاريك شد كه ستارگان را ديدند. (491)
52 - نيز از ابن شهاب نقل مى كند:
روز شهادت حسين عليه السلام ، هيچ سنگى را در شام از زمين بر نمى داشتند مگر آنكه زير آن خون بود. (492)
53 - ابن قولويه با سند خود از عبدالله بن هلال نقل مى كند:
از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: آسمان بر حسين بن على و يحيى بن زكريا گريست و بر كسى جز آن دو گريه نكرده است . گفتم : گريه آسمان چگونه است ؟ فرمود: چهل روز خورشيد هنگام طلوع و غروب ، گويا سرخ بود و گداخته ، همچون پاره آتش . گفتم : آيا گريه آسمان همين است ؟ فرمود: آرى . (493)
54 - نيز از على بن مسهر قرشى نقل مى كند:
جده ام به من گفت كه من ايام شهادت حسين بن على عليه السلام را درك كردم . آن هنگام يك سال و نه ماه ، آسمان مثل علقه ، مثل خون بود و خورشيد ديده نمى شد. (494)
55 - نيز از امام صادق عليه السلام درباره آيه فما عليهم السماء و الارض و ما كانوا منظرين (495) (آسمان و زمين به حالشان گريه نكرد و به آنان مهلت داده نشد) روايت مى كند كه فرمود: آسمان از آن زمان كه يحيى بن زكريا كشته شد، بر كسى گريه نكرده بود تا آنكه حسين عليه السلام شهيد شد و آسمان بر او گريست . (496)
روايات بسيار با اين مضمون در منابع نقل شده است .
56 - علامه مجلسى با سند خويش از امام باقر عليه السلام روايت مى كند:
پى كننده ناقه صالح ، ارزق چشمى پسر يك بدكار بود. قاتل يحيى بن زكريا نيز حرامزاده بود.
قاتل على عليه السلام هم يك حرامزاده بود. قبيله مراد (كه ابن ملجم از آن بود) مى گفتند ما در بين خود براى او پدر و نسبى نمى شناسيم . قاتل حسين بن على عليه السلام نيز يك حرامزاده بود. پيامبران و پيامبرزادگان را جز زنازادگان نكشته اند. امام درباره اين آيه كه (لم نجعل له سميا (497) (براى او همنامى قرار نداده ايم ) فرمود: يحيى بن زكريا پيش از خود همنامى نداشت . حسين بن على عليه السلام هم پيش از خود همنام نداشت . آسمان چهل روز بر آن دو گريه كرد. خورشيد هم بر آنان گريست .
گريه خورشيد آن بود كه طلوع و غروب كه مى كرد سرخ بود. نيز گفته اند: گريه آسمان يعنى گريه اهل آسمان كه فرشتگانند.
سپس علامه مجلسى با عنوان بيان چنين مى نويسد: گاهى گريه آسمان و زمين را آن گونه كه مرحوم راوندى ذكر كرده توجيه مى كنند و ممكن است گفته شود كنايه از شدت مصيبت است تا آنجا كه گويا آسمان و زمين هم بر او گريست ؛ يا گفته مى شود ضرر آن مصيبت به آسمان و زمين هم رسيده و در آنها اثر دگرگونى در آنها پديدار شد، يا آنكه آسمان خون باريد و از زمين خون تازه جوشيد. اين است گريه آسمان و زمين ، همان گونه كه در حديث تفسير شده است و شايد وجه اخير، قويتر باشد. (498)
مرثيه رباب  
57 - ابن جوزى نقل مى كند كه گفته اند:
رباب ، دختر امرء القيس همسر امام حسين عليه السلام سر مطهر را گرفت و بر دامان خود نهاد و آن را بوسيد و اين شعر را خواند:
واى حسين ! هرگز حسين را فراموش نخواهم كرد كه نيزه دشمنان او را هدف قرار داد. او را در كربلا كشته و نهادند. خدا هرگز دو جانب كربلا را سيراب نسازد. (499)
58 - شبلخى از قول هشام بن كلبى مى كند:
رباب از زنان نيك و برتر بود. پس از شهادت حسين عليه السلام از او خواستگارى كردند. گفت : بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله پدر شوهر ديگرى نخواهم گرفت . چون حسين عليه السلام شهيد شد با ابياتى براى او مرثيه گفت كه از جمله آنها چنين است :
آن كه نور روشنى بود، در كربلا كشته افتاده و دفن نشده است .
فرزند پيامبر! خدا جزاى نيكت دهد و از خسارت در ميزان دورت سازد.
برايم پشتوانه و تكيه گاه استوارى بودى و با ما با عاطفه و دين بر خورد مى كردى .
اكنون يتيمان و فقيران و بيچارگان ، كه را دارند كه به او پناه برند؟
به خدا هرگز در پى شوهر نخواهم بود تا آنكه زير خاك بروم . (500)
مرثيه زينب كبرى عليها السلام  
59 - بحرانى گويد:
از مرثيه دختر فاطمه خواهر حسن عليه السلام ، آنگاه كه آنان را وارد دمشق كردند، اين بود: آيا تو را اندوهگين نساخت اينكه و حسن و حسين تشنه شهيد شدند، در حالى كه كه فرومايگان سيراب بودند؟
مى گفت : اى گروه ! پدرم على وصى است و مادرم فاطمه پرهيزكار.
بر فرزند مصطفى با جرعه آبى منت نهيد تا زنده بماند. كودكان ما تشنه اند و فرات ، روان است . گفتندش : آبى جز شمشيرها و نيزه ها نيست ، پس به حكومت فرومايگان تن بده . گفت : مى جنگم .
تا آنكه تيرى بر او نشست ، از كمان فرو مايه اى ابرص ؛ پليد آلوده اى كه هرگز از دوزخ خلاص مباد!
با كشتن او هلهله كردند، چهره اش را بر خاك كشيدند و محاسن او را با خون رنگين كردند.
حريمش را شكستند، طفل او را گلو دريدند و كلثوم و دخترانش را به اسارت بردند.
آنان را با ضجه و ناله و اشك و آه به اسيرى بردند، در حالى كه مى گفتند اى محمد! اى احمد! يا جدا! بردگان ما را اسير كرده اند و همه ما داغداريم .
اسيران كربلا را به شام و بلا مى برند، پيش يزيد طغيانگر، ريشه هر مصيبت .
تا آنجا كه ماه نورانى سر مطهر در برابر آن بدترين موجود، آن ملعون قاتل قرار گرفت .
در دست او چوب خيزران بود كه بر دهان او مى زد؛ دست و پنجه آن كنيه توز بد دل كه كينه پدر را در دل داشت و كفريات زشت جاهليت را كه پاكان و خوبان ذليل آنان شدند.
اى چشمهايم ! بر پسر دختر پيامبر اشك بريزيد، اشكى سرشار و فراوان ، كه خردمند اين گونه مى گريد. (501)
مرثيه دختران عقيل  
60 - شيخ مفيد با سند خود از عبدالله بن عامر نقل مى كند:
چون خبر شهادت امام حسين عليه السلام به مدينه رسيد، اسماء دختر بن ابى طالب با گروهى از زنان خانواده بيرون آمد تا آنكه به قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد و به آن پناهنده شد. ناله اى از دل بر آورد، آنگاه رو به مهاجران و انصار كرد و چنين گفت :
روز قيامت كه سخن راست را مى پذيرند، چه خواهيد گفت اگر پيامبر به شما بگويد عترتم را يارى نكرديد يا غايب بوديد و حق نزد ولى امر فراهم شده بود، او را تسليم دست ستمگران كرديد، پس امروز نزد خدا از سوى او هيچ شفاعتى نداريد...
هيچ روزى را چون آن روز نديده ايم كه مرد و زن گريان باشند. (502)
61 - طبرانى از مصعب بن عبدالله چنين نقل مى كند:
زينب صغرى دختر عقيل بن ابى طالب ، در بقيع پيش مردم آمد؛ بر كشته هاى خويش در كربلا مى گريست و مى گفت :
چه خواب خواهيد داد اگر پيامبر خدا به شما كه آخرين امتهاييد بگويد با اهل بيت و ياران و فرزندان من چه كرديد؟ بعضى از آنان اسير شدند و برخى به خون غلتيدند. با آنكه خير خواه شما بوديم ، پاداش من آن نبود كه به خويشاوندانم بدى كنيد. (503)
62 - قندوزى گويد:
فاطمه دختر عقيل ، اين گونه بر حسين عليه السلام مرثيه گفت :
اى چشم ! اگر گريه و ندبه مى كنى ، اشك بريز و ناله كن بر خاندان پيامبر.
نه نفر همه از فرزندان على شهيد شدند و پنج نفر از فرزندان عقيل . (504)
مرثيه شاعران ، تابعين و علما  
63 - در اين قسمت ، مرثيه ها و سروده هايى درباره سيد الشهدا عليه السلام و حادثه كربلا و مظلوميت اهل بيت ، از شاعران گوناگون آورده شده است ، از كسانى همچون عقبه ، دعبل ، ابوالرمح ، سليمان بن قته ، محمد رفيع بن مومن ، جوهرى ، عونى ، زره ، سوسى ، صنوبرى ، زاهى ، سيد رضى و سيد مرتضى ، شافعى ، شيخ محمد، ابن حماد، قطان ، ناشى ، حميرى ، كه چون متن تاريخى نيست و ترجمه آنها به عنوان مقتل به شما نمى آيد و براى فارسى زبانان كارگشا نيست ، از ترجمه آنها خود دارى شد.
مرثيه هاى فرشتگان و جنيان  
96 - طبرى با سند خويش از عمرو بن عكرمه نقل مى كند:
صبح فرداى روزى كه امام حسين عليه السلام شهيد شد، يكى از غلامان ما مى گفت : ديشب يك منادى را شنيدم كه چنين مى خواند:
اى آنان كه از روى نادانى حسين عليه السلام را كشتيد! بشارتتان باد بر عذاب و عقوبت الهى !
همه آسمانيان ، از پيامبر و فرشتگان شما را نفرين مى كنند. شما از زبان پسر داود و حضرت موسى و حضرت عيسى كه حامل انجيل است ، لعنت شده ايد. (505)
97 - ابن عساكر با خويش از ام سلمه چنين روايت مى كند:
شنيدم جنيان را كه روزى كه حسين عليه السلام شهيد شد، بر او نوحه خوانى مى كردند و چنين مى گفتند:
اى كشندگان حسين ، از روى ظلم و جهالت (.. تا آخر آنچه نقل شد). (506)
98 - ابن قولويه با سند خويش از داوود رقى نقل مى كند:
جده من برايم نقل كرد كه چون حسين عليه السلام كشته شد، جنيان با اين اشعار بر او گريه و نوحه خوانى كردند:
اى چشم ! اشك بريز و گريه كن كه خبر راست است . بر حسين فاطمه گريه كن كه وارد فرات شد، ولى بيرون نيامد. جنيان بر او گريه و ناله كردند وقتى خبر او آمد. حسين و خاندانش شهيد شدند، چه خبر مرگبارى ! از روى سوز دل شب تا سحر بر تو خواهم گريست . پيوسته تا رگى جارى است و تا درختى به بار مى نشيند بر تو خواهم گريست . (507)
99 - نيز به سند خود از عبدالله بن حسان كنانى نقل مى كند كه گفت :
جنيان بر حسين بن على عليه السلام گريستند و چنين گفتند:
چه خواهيد گفت اگر پيامبر خدا به شما كه آخرين امتهاييد بگويد: با خاندان و برادران و عزيزان من چه كرديد؟ گروهى اسير شدند و جمعى به خون آغشته گشتند! (508)
100 - نيز به سند خويش از على بن حزور نقل مى كند كه ليلى را شنيدم كه مى گفت : جنيان بر حسين بن على عليه السلام نوحه مى خواندند و چنين مى گفتند:
اى چشم ! اشك ببار! چرا كه اندوهگين با سوز و گداز گريه مى كند.
اى چشم ! از ياد آل محمد و درد و رنج آنان غافل مباش .
سه نفر از آنان بر زمين افتادند كه پيكرشان در ميان درندگان بود و همه در شهادتگاه بودند. (509)
101 - ابن شهر آشوب از دعبل مى كند كه :
پدرش از جدش از مادرش سعدى دختر مالك خزاعى نقل كرده كه وى نوحه جنيان را بر حسين عليه السلام شنيده كه مى گفتند:
اى پسر شهيد و اى كه عمويش جعفر طيار كه بهترين شهيد است ، شهيد گشته .
شگفتا از شمشيرى كه بر صورت تو نشست و غبارى كه بر روى تو بالا آمد.
ابانه بن بطه هم از نوحه جنيان اين را شنيده است :

 

next page

fehrest page

back page