جلوه عشق
قصه هاى زندگى امام حسين عليه السلام

محمد حسين مهر آيين

- ۱ -


مقدمه

انسان به طور فطرى از نيكى خشنود و از ديدار نيكوكاران خرسندتر مى شود.

رهبران معصوم عليهم السلام تنها كسانى هستند كه جز نيكى و زيبايى از ايشان ، چيزى به انجام نرسيده است ؛ از اينرو مطالعه و تحقيق در رفتار و كردار ايشان دلنواز مى باشد.

قرآن كريم و معصومان عليهم السلام ما را بارها به نيكى ها و تبليغ و فتح جانها با غير زبان دعوت نموده اند؛ پس چه زيباست كه به رفتار و عملكرد رهبران معصوم عليهم السلام به عنوان الگو براى خود و طريقى والا جهت دعوت غير، پرداخته شود.

ما معتقديم كه عمل و تقرير معصوم عليه السلام چون سخنش حجت الهى بر بندگان است ؛ پس همانطور كه به جمع آورى و تبويب سخنان ايشان اهتمام مى ورزيم ، ضرورى است عملكرد و تقرير ايشان را در صحنه هاى مختلف زندگى ، تنظيم و وارد صحنه استدلال هاى مختلف علمى كنيم .

ما در راستاى زندگى چهارده معصوم عليهم السلام ، با لطف و عنايت الهى اين كار را شروع و بعد از كتاب هماى رحمت و بدرقه يار، قصه هاى زندگى امام حسين عليه السلام را به نام جلوه عشق در اختيار ره پويان عزيز قرار داديم .

اميد است اين سعى و تلاش با بضاعت مزجاة مورد قبول درگاه ايزد يكتا قرار گيرد.

محمد حسين مهر آئين

من احب ان ينظر الى احب اهل الاءرض الى اهل السماء فلينظر الحسين. (1)

هر كه دوست دارد به محبوبترين شخص روى زمين نزد آسمانيان بنگرد، به حسين نگاه كند.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم

1. (ولايت عشق )

در سال چهارم هجرت (2)، جامعه نوپاى اسلامى با ولادت امام حسين عليه السلام به وجود يكى از قدسيان الهى زينت يافت .

فاطمه زهرا عليها السلام نوزاد فروزان را در قنداق زرد رنگى نزد سرور آفرينش (3)، پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ، آورد و حضرت ضمن رهنمون دخت فروغمندش به استفاده از قنداق سفيد، در گوش راست نو رسيده قدسى اذان و گوش چپ اقامه خواند و جبرييل عليه السلام فرود آمد و فرمود:

خداوند متعال ترا سلام رسانده و مى فرمايد: از آن جا كه على براى تو چون هارون به موسى است ، نوزاد را حسين كه معادل عربى نام شبير، فرزند هارون ، است نامگذارى كن . (4)

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم روز هفتم ولادت ، گوسفندى را عقيقه فرمود و بعد از تراشيدن موى سر معشوق الهى ، به وزن موى او نقره (5) صدقه داد.

از آن جا كه شير فاطمه زهرا عليها السلام به جهت بيمارى خشك شده بود، حسين عليه السلام را نزد رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آورده و آن حضرت به مدت چهل روز با گذراندن انگشت مبارك ابهام و گاهى زبان مباركش در دهان فرزند دلبندش و مكيدن او، حسين را سير مى نمود و اين سبب شد كه گوشت و خون حسين عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم برويد؛ از اينرو پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود كه حسين از من است و من از حسينم . (6)

از بدو تولد، فرشتگان براى عرض تهنيت از يك سو و تسليت از سوى ديگر به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرود مى آمدند. (7)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم در يكى از سفرهاى خود، در بين راه ايستاد و آيه استرجاع (انا لله و انا اليه راجعون ) را تلاوت فرمود و اشك ريخت و ياران حضرت از سبب گريه پرسيدند و حضرت فرمود:

جبرييل مرا از كربلا، كنار فرات كه فرزندم حسين را آنجا مى كشند، خبر داد؛ گويا جايى را كه به زمين مى افتد و دفن مى شود، مى بينم .

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پس از برگشت از سفر، بالاى منبر رفت و بعد از سخنرانى ، دست راست بر سر حسن عليه السلام و دست چپ بر سر حسين عليه السلام نهاد و سر به آسمان بلند كرد و فرمود:

بارالها! بى گمان محمد، بنده و پيامبر تست ؛ اين دو پاك ترين و برترين خاندان و ذريه من هستند؛ جبرييل براى من خبر كشته و خوار شدن فرزندم ، حسين ، را بيان كرد. پروردگارا! شهادت او را مبارك گردان و او را سرور و سالار شهيدان قرار ده ؛ بارالها! قاتل و خوار كننده او را عاقبت به خير مگردان .

در اينجا مردم در مسجد ناله سر دادند و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

آيا براى او گريه كرده و ياريش نمى كنيد! (8)

حديث ولادت عشق

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در اين راستا فرمود:

هنگام ولادت حسين در شب جمعه ، جهت بزرگداشت او، خداوند متعال دستور داد تا فرشتگان ماءمور جهنم آتش آنرا بر اهل جهنم خاموش ‍ كنند و فرشتگان بهشتى بهشت را بيارايند و حورالعين خود را زينت داده و به ديدار هم روند و ديگر فرشتگان تسبيح و حمد و سپاس خداى را در صف هاى بهم پيوسته بپا دارند و جبرييل جهت تهنيت و شادباش گفتن به محضر پيامبر اكرم در هزار گروه كه هر گروهى يك ميليون فرشته است ، فرود آيد و به محمد صلى الله عليه و آله و سلم بگويد:

من او را حسين نام نهادم . او را شرورترين شخص زمان او، كه سوار بر بدترين چهارپاست به قتل مى رساند؛ واى بر قاتل حسين و پيشواى او كه دستور قتل را صادر نمود؛ من از كشنده حسين بيزار و او نيز از من بيزار است ؛ زيرا در روز قيامت جرمى بالاتر از قتل حسين نيست كه با مشركان در آتش جهنم خواهد شد؛ آتش دوزخ به قاتل حسين مشتاق تر از بهشت به بهشتيان است .

جبرييل را هنگام هبوط، يكى از فرشتگان الهى (9) ديد و پرسيد:

امشب چه شده ؟ آيا قيامت اهل دنيا به پا شده است ؟

جبرييل فرمود:

براى محمد فرزندى به دنيا آمده كه خداوند متعال مرا جهت اظهار تهنيت به محضرش ، فرستاد.

آن فرشته گفت :

اى جبرييل ! قسم به آفريننده مان ، وقتى به حضور محمد شرفياب شدى ، اسلام مرا به او برسان و از قول من به او بگو كه بحق كودك نو رسيده ات ، از پروردگارت بخواه تا از من خشنود شده و بالها و مقام و منزلت مرا در بين فرشتگان به من باز گرداند.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه ضمن دريافت تهنيت و تحيت الهى از جبرييل ، از شهادت حسين عليه السلام آگاهى يافته بود، فرمود:

قاتل حسين از امت من نيست ؛ و من و خداوند متعال از ايشان بيزار هستيم .

و به دنبال اين ، حضرت نزد فاطمه زهراء عليها السلام آمد و خبر شهادت ريحانه خود را به دخت گرانقدرش داد و زهراء عليها السلام اشك ريخت و فرمود:

اى كاش او را به دنيا نياورده بودم . (10)

در اينحال رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

امامان بعد از حسين ، از وى آفريده خواهند شد.

حضرت نام يك يك ايشان را تا امام زمان ، مهدى عج الله تالى فرجه الشريف ، اظهار فرمود و گفت :

عيسى بن مريم پشت سر او نماز خواهد خواند.

در اين لحظه ، فاطمه عليها السلام را آرامش فرا گرفت و سپس جبرييل تقاضا و درخواست آن فرشته را بيان فرمود و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم حسين را به آغوش گرفت و به آسمان اشاره كرد و فرمود:

بارالها! به حق اين مولود بر تو بلكه به حق تو بر اين مولود و بر جدش ، محمد، و ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب ، اگر حسين ، فرزند على و فاطمه ، را نزد تو قدر و منزلتى است ، از درداييل خشنود شود و بال ها و مقام و منزلتش را براى او برگردان . (11)

روايت گهواره :

خداوند متعال ولايت امير المؤ منين على عليه السلام را براى فرشتگان اظهار نمود و همه ملائكه جز فطرس آنرا پذيرفتند و از اينرو خداوند متعال بال او را شكست . هنگام ولادت امام حسين عليه السلام ، وقتى جبرييل جهت عرض تهنيت و شادباش به محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى آمد، فطرس به او گفت :

مرا نزد محمد ببر و حاجت مرا به او بگو تا برايم دعا كند.

وقتى جبرييل براى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم حاجت فطرس را اظهار نمود، حضرت ، ولايت على عليه السلام را به او عرضه كرد و بعد از پذيرفتن او، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

شاءنك بالمهد فتمسح به و تمرغ فيه .

بر تو ياد آن گهواره ؛ خود را به آن بچسبان و او را در بر گير.

فطرس خود را در حاليكه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم براى او دعا مى كرد، به گهواره چسباند و خداوند متعال توبه اش را پذيرفت و بعد از بهبوديش به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم گفت :

در قبال اين لطف و مرحمت ، زيارت و سلام و درود هر كسى را براى امام حسين عليه السلام ، به وى ابلاغ مى كنم . (12)

الحسن و الحسين امامان قاما او قعدا . (13)

حسن و حسين در همه احوال امام و پيشوايند؛ چه بايستند و چه بنشينند.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم

2. (مسابقه خوشنويسى )

روزى امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام در حال خوشنويسى بودند كه درصدد انتخاب خط برتر بر آمدند؛ از اينرو نزد مادر بزرگوارشان آمدند و ليكن از آنجا كه فاطمه زهراء عليها السلام نخواست يكى از ايشان دل آزرده شود، هر دو را نزد پدر ارجمندشان فرستاد و وقتى نزد امام على عليه السلام آمدند. حضرت على عليه السلام نيز به همان جهت ايشان را نزد رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرستاد و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

داورى با حضرت جبرئيل عليه السلام خواهد بود.

حضرت جبرئيل عليه السلام آنرا به اسرافيل عليه السلام (14) واگذار كرد و او از پروردگار متعال خواست تا بين آندو داورى فرمايد وليكن حضرت حق متعال ، آنرا به عهده فاطمه زهراء عليها السلام نهاد و حضرت زهراء عليها السلام به دو ريحانه اش فرمود:

دانه هاى اين گردنبند را بين شما پخش مى كنم ؛ هر كدام از شما دانه هاى بيشترى را جمع آورى كند، خط او زيباتر است .

در اينجا خداوند متعال جهت تكريم و تعظيم حسنين عليهما السلام به جبرئيل دستور داد تا دانه ها را بطور مساوى بين آندو تقسيم كند. (15)

من احب الحسن و الحسين احببته و من احببته احبه الله و ادخله جنات النعيم و من ابعضهما او بغى عليهما ابغضته و من ابغضته ابغضه الله و ادخله جهنم و له عذاب مقيم . (16)

من دوستدار حسن و حسين را دوست دارم و كسى را كه من دوست بدارم ، خداوند او را دوست داشته و به باغهاى نعمت در بهشت وارد كند و دشمن كينه توز و سركش بر آندو را دشمن دارم و كسى را كه من دشمنش دارم ، خداوند او را به جهنم داخل كند و براى او عذابى پايدار خواهد بود.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم

3. (عيدى خداوند متعال )

نزديك عيد، امام حسين عليه السلام و امام حسن عليه السلام نزد مادر ارجمندشان ، فاطمه زهراء عليها السلام ، آمده و اظهار داشتند:

مادر جان ! بچه هاى مدينه لباس نو پوشيدند؛ براى ما لباس ‍ نمى خريد؟

فاطمه زهراء عليها السلام فرمود:

ان شاء الله لباستان آماده مى شود.

سپس نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رفته و خواسته خود را به حضرت گفتند و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

الهى ! اجبر قلبهما و قلب امهما.

بارالها! دل شكسته آندو و مادرشان را شاد فرما.

روز عيد، حضرت جبرئيل دو جامه آراسته به زينت هاى بهشتى را به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم تقديم كرد و فرمود:

وقتى حسن و حسين از فاطمه لباس نو خواستند، پروردگار متعال جهت اجابت فرموده زهراء عليها السلام اين دو لباس را اهداء فرمود.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم لباس هر كدام را به درخواست خودشان به رنگ سبز و سرخ ياقوتى آراست و به ايشان داد و هر دو با شادمانى نزد فاطمه زهراء عليها السلام رفتند و ليكن حضرت جبرئيل را اندوه و ناله فرا گرفت و فرمود:

رسول خدا! رنگ سبز را كه حسن برگزيد، ناشى از سبز شدن تنش از خوردن سم و انتخاب رنگ سرخ حسين ، ناشى از آميخته شدن تن او با خونش كه از شهادت و بريده شدن سرش پديد آيد، مى باشد.

در اينجا رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم محزون گشت و اشك ريخت . (17)

مرحبا بك يا ابا عبدالله ! يا زين السموات و الارضين . (18)

آفرين بر تو اى ابا عبدالله ! اى زينت آسمان ها و زمين ها!

رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم

4. (زينت آفرينش )

روزى ابى بن كعب نزد رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بود كه امام حسين عليه السلام وارد شد و حضرت صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

آفرين بر تو اى ابا عبدالله ! اى زينت آسمان ها و زمين ها!

ابى بن كعب پرسيد:

آيا غير از شما كسى زينت آسمان ها و زمين ها است ؟!

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

اى ابى ! قسم به كسى كه مرا به پيامبرى مبعوث فرمود، بى گمان حسين در آسمان والاتر از زمين است ؛ در سمت راست عرش الهى نوشته اند كه او چراغ هدايت ، كشتى نجات ، پيشواى نيكى ، بركت ، عزت ، علم ، فخر و ذخيره الهى است . بدون شك خداوند متعال در او نطفه اى پاك و مبارك قرار داده و دعاهايى به او آموخته كه خواننده آن دعا را خداوند متعال با حسين محشور كرده و حسين او را در قيامت شفاعت نموده و از مشكلاتش ‍ برهاند و دين اش را اداء و امورش را آسان راه صحيح را بر او آشكار و بر دشمنان پيروز نمايد و عيبش را پوشانده نگهدارد.

بعد از درخواست ابى بن كعب ، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آن دعا را به او آموخت و فرمود:

بعد از نماز در حال نشسته بگو:

بارالها! بطور يقين به كلمه ها و پيمان گاه هاى عرش و ساكنان آسمان ها و انبياء و رسولان تو مسئلت دارم كه دعاى مرا اجابت فرمايى ؛ كار مرا دشوارى فرا گرفته و از اينرو از تو مى خواهم كه به محمد و دودمان او درود فرستى و مشكلم را آسان گردانى . (19)

در اين صورت بى گمان خداوند متعال كار ترا آسان نموده و ترا شرح صدر عطا كرده و لا اله الا الله را هنگام مرگ براى تو تلقين كند. (20)

حسين منى و اءنا من حسين احب الله من احب حسينا حسين سبط من الاسباط . (21)

حسين از من و من از حسينم ؛ دوستدار حسين محبوب خداست ؛ حسين امتى از امت ها است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم

5. (غم و شادى رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم )

روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم از خانه بيرون آمد و در حال گذر از كنار منزل فاطمه عليها السلام ، صداى گريه حسين عليه السلام را شنيد و داخل منزل رفت و به زهراء عليها السلام فرمود:

آيا نمى دانى كه گريه او مرا آزار مى دهد. (22)

و روزى ديگر، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به مجلس ميهمانى مى رفت كه در بين راه ، امام حسين عليه السلام را كه در اوان كودكى بود، ديد و پيش رفت و آغوش باز كرد و فرزند دلبندش را مى خنداند و در حاليكه حسين عليه السلام از اين سو به آن سو مى گريخت ، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم او را گرفت و يك دست زير چانه و دست ديگر را پشت سر ريحانه خود، حسين عليه السلام گذارد و بوسيد و فرمود:

حسين منى و اءنا من حسين احب الله من احب حسينا حسين سبط من الاسباط . (23)

حسين از من و من از حسينم ؛ دوستدار حسين محبوب خداست ؛ حسين امتى از امت ها است .

من اءحسن ، اءحسن الله اليه و الله يحب المحسنين . (24)

كسى كه نيكى كند، خداوند به او نيكى مى نمايد و نيكوكاران محبوب خداوند هستند.

امام حسين عليه السلام

6. (تعليم وضو)

روزى امام حسين عليه السلام و امام حسن عليه السلام مردى را ديدند كه اشتباه وضوء مى گرفت ؛ از اينرو شروع به كشمكش ظاهرى نموده و هر يك به ديگرى گفت : تو وضو را به نيكى انجام نمى دهى .

بدينگونه توجه پيرمرد را به خود جلب نموده و گفتند:

اى پيرمرد! هر يك از ما وضو مى گيريم و تو داورى كن .

پس از آنكه هر دو وضو گرفتند، پيرمرد كه متوجه اشتباه خود شده بود، گفت :

وضوى شما درست است وليكن اين پيرمرد نادان تاكنون درست وضو نمى گرفت و اكنون آنرا از شما آموخت و به بركت و دلسوزى شما بر امت جد بزرگوارتان ، از اشتباه خود توبه كردم . (25)

ان الحسن و الحسين هما ريحانتاى من الدنيا من احبنى فليحبهما. (26)

بى گمان حسن و حسين دو گل خوشبوى من از دنيا هستند؛ دوستدار من بايد به آندو مهر ورزد.

رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم

7. وداع امام حسين عليه السلام از مادر

بعد از اينكه امام على عليه السلام فاطمه زهراء عليها السلام را غسل و كفن نمود، فرزندان بزرگوارش را صدا زد و فرمود:

فلموا تزودو امن امكم فهذا الفراق و اللقاء فى الجنه

بياييد از مادرتان توشعه سعادت مهيا كنيد؛

اين لحظه جدايى و ديدار در بهشت خواهد بود.

در اينحال امام حسين عليه السلام و امام حسن عليه السلام با شيون و زارى ، مادر را به آغوش گرفته و اظهار داشتند:

اى مادر! به جدمان ، محمد مصطفى ، سلام ما را برسان و بگو كه ما در دنيا يتيم شديم .

در اينحال امام على عليه السلام فرمود:

به يقين خداوند متعال را گواه مى گيرم كه زهراء عليها السلام با شوق و نال دستش را دراز كرد و ايشان را به آغوش گرفت و ناگهان هاتفى ندا زد: اى ابا الحسن ! آندو را از آغوش زهراء عليها السلام بردار؛ سوگند به خداوند، ايشان فرشتگان آسمان ها را به گريه آوردند. (27)

من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله ناكثا لعهدالله مخالفا لسنة رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يعمل فى عبادالله بالاثم و العدوان فلم يعير عليه بفعل و لا قول كان حقا على الله ان يدخله مدخله . (28)

اى مردم ! رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: كسى كه حكمران و فرمانرواى ستمگرى را كه حرام خدا را حلال شمرد و عهد خدا را بشكند و خلاف سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رفتار و به گناه و ستم در ميان بندگان خدا عمل كند، ببيند و او را با كردار و گفتار خويش سرزنش ‍ نكند، بر خداست كه او را به همان جايگاه حاكم ستمگر داخل كند.

امام حسين عليه السلام

8. (نهيب )

روزى عمر بر منبر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در بين سخنانش ‍ خود را خليفه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خواند و خويشتن را به مؤ منان اولى و برتر از خودشان دانست ؛ در اينحال امام حسين عليه السلام نهيب زد:

اى دروغگو! از منبر پدرم ، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، فرود آ.

عمر گفت :

درست است كه منبر پدر توست وليكن اين سخنان را پدرت ، على بن ابيطالب ، به تو آموخته است ؟

امام حسين عليه السلام فرمود:

به جانم قسم ، پدرم هدايتگر و من پيرو او هستم ؛ بيعت با او را كه خداوند متعال توسط جبرييل دستورش را ابلاغ فرمود، از زمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بر عهده همه مردم است و جز بى باوران به كتاب الهى ، كسى آنرا انكار نمى كند؛ مردم پدرم را به دل شناخته و با زبان انكار نمودند؛ و اى بر كسانى كه حق ما، اهل بيت ، را انكار كنند؛ محمد، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، آنها را در شدت عذاب ، با خشم و غضب خواهد ديد.

عمر گفت :

اى حسين !بر انكار كننده حق پدرت لعنت خدا باد؛ مردم به جاى ما اگر پدرت را به اميرى بر مى گزيدند؛ اطاعتش مى كرديم .

امام حسين عليه السلام فرمود:

اى پسر خطاب ! قبل از اينكه ابوبكر را امير خود قرار دهى تا بدون هيچ دليل و حجتى از پيامبر و رضايت خاندان او ترا بر مردم حكمران كند، چه كسى ترا بر خودش فرمانروا قرار داد؛ آيا خشنودى شما خشنودى محمد صلى الله عليه و آله و سلم و خشنودى خاندانش موجب خشم اوست ؟! اگر زبانى استوار در تصديق و كردارى كه ايمان داران ياريش رسانند بود، بر آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم چيره نمى شدى كه بر منبرشان رفته و به كتابى كه در بين ايشان نازل شده و تو غير از شنيدن آن ، نه حروفش را شناخته و نه معنا و تاءويلش را مى دانى ، حاكم بر آنان شوى .

همه افراد اعم از خوب و بد، نزد تو يكى است ؛ خداوند ترا جزا و پاداشى دهد كه سزايش هستى و از آنچه (بدعت ) پديد آوردى ، به سختى مؤ اخذه ات كند.

عمر خشمگين از منبر فرود آمد و با عده اى از طرفدارانش به در خانه على عليه السلام رفت و بعد از كسب اجازه وارد شد و گفت :

اى اباالحسن ! امروز از فرزندت ، حسين ، چه كه نديدم ؛ با صداى در مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم با ما سخن گفته و اوباش و اهل مدينه را بر من مى شوراند.

در اينحال نخست امام حسن عليه السلام در پاسخ او فرمود:

آيا كسى كه اجازه حكم از خداوند متعال و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ندارد، بر شخصى چون حسين عليه السلام ، فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، خشم كرده و هم كيشانش را اوباش مى خواند؟! به خدا قسم جز به دست اوباش به حكومت نرسيدى ؛ پس خداوند تحريك كننده اوباش را لعنت كند.

حضرت على عليه السلام ضمن دعوت امام حسن عليه السلام به آرامش ‍ فرمود:

ابا محمد! آرام ؛ به يقين تو هرگز زود به خشم نيامده و از خاندان پست و فرومايه نبوده و عرق آشفته حالان در تو نيست ؛ سخنم را بشنو و در سخن گفتن شتاب مكن .

عمر گفت :

اباالحسن ! آندو به چيزى جز به خلافت ، نمى انديشند.

امام على عليه السلام فرمود:

ايشان به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نزديك تر از آنند كه در پى آن باشند وليكن تو آندو را به حق شان خشنود نما تا پس از ايندو همه از تو راضى شوند.

عمر پرسيد:

خشنودى شان در چيست ؟

امام على عليه السلام فرمود:

باز گشت از خطا و توبه و خوددارى از گناه .

عمر گفت :

اباالحسن ! فرزندت را ادب نما تا با سلاطين كه فرمانروايان روى زمين اند، كارى نداشته باشند.

حضرت على عليه السلام فرمود:

من گنهكاران را بر گناهشان و كسانى را كه بيم لغزش و نابودى شان دارم ، ادب مى كنم و ليكن كسى كه پدرش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شيوه و منش او ادب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم است ، ادبى بهتر از آن نيست تا به آن رو كند. اى فرزند خطاب ! ايشان را خشنود نما.

عمر بيرون آمد و در راه ، عثمان و عبدالرحمن بن عوف او را ديدند و عبدالرحمن از نتيجه كار پرسيد و عمر گفت :

آيا قدرت استدلال و بحث با على و فرزندان چون شيرش براى كسى مى تواند باشد؟!

عثمان گفت :

فرزند خطاب ! ايشان فرزندان پرمايه عبد مناف اند و ديگران بى مايه .

عمر را اين سخن ناخوش آمد و گفت :

ديگر اين سخنان فخرآميز را از روى حماقت تكرار مكن .

به دنبال اين جريان ، عثمان خشمگين شد و جامه او را گرفته و پرتابش كرد و گفت :

گويا آنچه را گفتم ، قبول ندارى ؟!

پس عبدالرحمن آندو را از هم جدا كرد و مردم پراكنده شدند. (29)

ان الحسين بن على فى السماء اكبر منه فى الارض . (30)

بطور يقين حسين بن على در آسمان والاتر از زمين است .

رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم

9. (باران به دعاى امام حسين عليه السلام )

مدتى كوفه از باران رحمت محروم بود؛ از اينرو كوفيان نزد على عليه السلام آمده و از حضرت خواستند كه از خداوند متعال باران طلب كند.

حضرت على عليه السلام اين كار مهم را بر عهده امام حسين عليه السلام گذارد؛ از اينرو امام حسين عليه السلام به پا خاست و بعد از حمد و ثناى الهى و درود بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

اللهم ! معطى الخيرات و منزل البركات ! ارسل السماء علينا مدرارا واسقنا غيثا مغزارا واسعا غدقا مجلا سحا سفوحا فجاجا تنفس به الضعف من عبادك و تحيى به الميت من بلادك . آمين رب العالمين !

بارالها! اى بخشنده خيرات و فرود آورنده بركات ! باران سرشار بر ما بباران و ما را با بارانى فراگير، انبوه ، پردامنه ، پيوسته و مستمر، روان و فرو رونده در زمين عطا فرما كه ناتوانى را از بندگانت برداشته و زمين هاى مرده خود را زنده سازى . آمين اى پروردگار هستى !

دعاى حضرت تمام نشده بود كه آسمان را ابر گرفت و بارندگى شروع شد. (31)

من تعجل لاخيه خيرا، وجده اذا قدم عليه غدا . (32)

كسى كه در رساندن خير و نيكى به برادرش شتاب ورزد، آن نيكى را فردا (قيامت ) كه بر آن وارد مى شود، خواهد يافت .

امام حسين عليه السلام

10. (مشايعت ابوذر)

بعد از حكم تبعيد ابوذر، عثمان دستور داد تا كسى او را مشايعت نكرده و با او سخن نگويد و ليكن امام على عليه السلام ، عقيل ، عمار ياسر، امام حسن و حسين عليه السلام ضمن مشايعت ، سخنانى را بدرقه راه ابوذر نمودند؛ در اين راستا امام حسين عليه السلام فرمود:

عمو جان ! به يقين خداوند متعال قدرت تغيير آنچه را مى بينى دارد؛ باريتعالى هر روز در كارى است (33)؛ آنان دنيايشان را از تو و تو دينت را از ايشان بازداشتى ؛ چقدر تو بى نياز از دنياى آنان و ايشان محتاج دين تو مى باشند! از خداوند متعال صبر و يارى خواه و از آزمندى و بى تابى به او پناه ببر؛ بطور يقين صبر نشانه ديندارى و كرامت افراد است و آزمندى روزى را پيش نياورده و بى تابى اجلى را به تاءخير نمى اندازد. (34)

من عائده ، حرم الله عليه رايحة الجنة . (35)

كسى كه با او (حسين ) عناد ورزد، خداوند رايحه بهشت را بر او حرام گرداند.

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم

11. (اولين پيروزى )

در جنگ صفين ابو ايوب اعور، يكى از فرماندهان لشكر معاويه ، آب را به روى لشكر على عليه السلام بست ؛ از اينرو حضرت على عليه السلام عده اى از سواره نظام را براى گشودن راه آب فرستاد و ليكن همه ايشان با نااميدى و شكست برگشتند؛ در اينحال امام حسين عليه السلام با كسب اجازه از امير المؤ منين ، على عليه السلام ، با چند سوار به سوى ميدان رفت و ابو ايوب و يارانش را شكست داد و خيمه اى آنجا زد و نزد پدر بزرگوارش ، امام على عليه السلام ، آمد و خبر پيروزى را به اطلاع حضرت رساند؛ در اينحال حضرت على عليه السلام گريه كرد و فرمود:

اين اولين فتح و پيروزى به بركت حسين نصيب ما شد.

و اظهار داشت :

كشته شدن او را در كربلا با لب تشنه به ياد آوردم ؛ بگونه اى كه اسب او گريزان و شيهه زنان مى گويد:

امان و امان ! از دست امتى كه فرزند دختر پيامبر خود را كشتند. (36)

ان لقتل الحسين حرارة فى قلوب المؤ منين لاتبرد اءبدا . (37)

بى گمان براى شهادت حسين عليه السلام سوز دلى جاودانه در دل مؤ منين وجود دارد.

رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم

12. (خاطره ايى يكتا)

روزى امام حسين عليه السلام نزد امام حسن مجتبى عليه السلام آمد و وقتى نگاهش به حضرت افتاد، گريه كرد و امام حسن عليه السلام پرسيد:

اى ابا عبدالله ! براى چه گريه مى كنى ؟

امام حسين عليه السلام فرمود:

گريه ام بخاطر آنچيزى است كه بر سر تو مى آيد.

امام حسن عليه السلام فرمود:

آنچه من گرفتارش خواهم شد، زهرى است كه با نيرنگ به من مى خورانند و با آن كشته مى شوم و ليكن هيچ روزى چون روز (شهادت ) تو نيست اى ابا عبدالله !؛ سى هزار نفر كه خود را از امت جدمان ، محمد صلى الله عليه و آله و سلم ، دانسته و خود را مسلمان مى نامند، بر تو هجوم آورده و به كشتن و ريختن خون و هتك حرمت و اسيرى خاندان و غارت خيمه هاى تو اقدام مى كنند و آن هنگام نفرين و لعنت (خدا و فرشتگان ) بر بنى اميه فرود آيد و از آسمان خاكستر و خون ببارد و هر چيزى حتى حيوانات وحشى در بيابانها و ماهيان درياها براى تو بگريند. (38)

من اءحبنا لم يحبنا لقرابة بيننا و بينه و لا لمعروف اسديناه اليه ؛ انما احبنا لله و رسوله ، جاء معنا يوم القيامة كهاتين . (39)

كسى كه ما را نه به جهت خويشاوندى و نيكى و احسان ما به او بلكه فقط براى خدا و رسول خدا دوست بدارد، روز قيامت چون اين دو (دو انگشت سبابه در كنار هم ) با ما خواهد بود.

امام حسين عليه السلام

13. (همنشين بهاران )

بعد از شهادت امام حسن مجتبى عليه السلام ، عده اى نزد امام حسين عليه السلام آمده و اظهار داشتند:

اى فرزند رسول خدا! چند نفر از ياران ما به معاويه پيوسته و ليكن ما نزد شما آمديم .

امام حسين عليه السلام فرمود:

در اينصورت من به شما بيش از بخشش معاويه به آنها، هديه مى دهم .

ايشان گفتند:

جانمان فداى شما؛ ما براى دين خود اينجا آمديم .

امام حسين عليه السلام پس از سكوتى پر معنا، فرمود:

آنچه مى گويم ، قطره اى از درياست ؛ كسى كه ما را نه به جهت خويشاوندى و نيكى و احسان ما به او بلكه فقط براى خدا و رسول خدا دوست بدارد، روز قيامت چون اين دو (حضرت دو انگشت سبابه را كنار هم قرار داد. با ما خواهد بود. (40)

ان الحسين باب من اءبواب الجنة . (41)

بى گمان حسين درى از درهاى بهشت است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم

14. (احسان و بخشش )

روزى باديه نشينى نزد امام حسين عليه السلام آمد و گفت :

روزى از جدت ، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه فرمود: حاجات خود را يا از عرب شريف و يا مولاى كريم و يا حامل قرآن و يا شخص گشاده رو بخواهيد. و شما عرب بوده و كرامت سيرت شما و قرآن بين شما نازل شده است و پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود كه هرگاه بخواهيم به او نظر كنيم ، به حسن و حسين بنگريم .

در اينحال وقتى امام حسين عليه السلام از حاجت و مشكلش پرسيد، او نيازش را روى زمين نوشت و حضرت فرمود:

از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم كه فرمود: نيكى و بخشش به افراد، به قدر معرفت و شناخت ايشان است . (42) و پدرم فرمود: ارزش هر شخصى احسان و نيكوكارى اوست . (43) از اينرو از تو سه سؤ ال مى پرسم ؛ اگر پاسخ دهى ، سه هميان و اگر دو سؤ ال را پاسخ دهى ، دو هميان و اگر يكى را جواب دهى ، يك هميان نقره و زر به تو مى دهم .

آن مرد قبول كرد و حضرت پرسيد:

بهترين عمل كدام است ؟

او جواب داد:

ايمان به خدا.

حضرت پرسيد:

نجات از هلاكت به چه چيز است ؟

او پاسخ داد:

اطمينان به خدا.

امام حسين عليه السلام پرسيد:

زينت عبد و بنده خدا به چيست ؟

او اظهار داشت :

علم و دانشى كه تواءم با حلم و بردبارى باشد.

حضرت پرسيد:

اگر آنرا نداشت .

او پاسخ داد:

فقر تواءم با صبر و شكيبايى .

حضرت پرسيد:

اگر آنرا نداشت .

آن مرد گفت :

صاعقه اى از آسمان فرود آيد و او را نابود كند.

در اينحال امام حسين عليه السلام خنديد و سه هميان نقره و زر به او عطا فرمود. (44)

من طلب رضى الناس بسخط الله و كله الله الى الناس . (45)

كسى كه خشنودى مردم را با خشم و غضب الهى فراهم آورد، خداوند او را به مردم وا گذارد.

امام حسين عليه السلام