مجلس بيست ويكم
امام حسين (ع ) در كنار قبر پيامبر(ص )
الـسلا م عليك يا رسول اللّه ! انا الحسين بن فاطمة , فرخك وابن فرختك وسبطك الذي
خ لفتني فـي امـتـك , فـاشـهـد يا نبي اللّه ! انهم خذلوني ولم يحفظوني وهذه شكواي
حتى القاك , صلى اللّه عليك (187) . به دنبال مرگ معاويه در
رجب سنه شصت واحضار شبانه امام حسين (ع ) به دارالاماره براى بيعت بـا يزيد
ونپذيرفتن آن بزرگوار, حضرت براى وداع با پيامبر(ص )به كنار روضه شريفه , مشرف
شد وجملات فوق را عرض كرد كه :. سـلام بـر تـو اى رسـول گرامى ! من فرزندت
حسين پسر فاطمه هستم كه خيلى به من علاقه داشـتى , اى رسول خدا! شاهد باش كه
اين امت رعايت مارا نكردند, اين گلايه من است تا وقتى كه شمارا ملاقات كنم .
عبارت شيخ صدوق در امالى اين است :. فلما وصل الى القبر سطع له نور
من القبر فعاد الى موضعه (188) . شد اندر روضه سلطان لولاك ـــــ ز درد هجر,
رخ مى سود بر خاك . يكى نورى در آن دم گشت ساطع ـــــ ميان عقل وعشق افتاد مانع
. مشهور آن است كه سيدالشهدا(ع ) در عالم رؤيا پيامبر(ص )را ديد, اكنون اين
سؤال مطرح مى شود كه آيا در بيدارى مى توان پيامبر يا امام واصولا شخص
متوفاراديد يا خير؟
. اين مساله شواهد تاريخى زيادى دارد كه در صفحات آينده هم به آن اشاراتى مى
شود, ولى در اين بحث به چند نمونه آن را متذكر مى شويم :. بـعـد از رحـلـت
پيامبر(ص ) وبيعت مردم با ابوبكر, اميرالمؤمنين (ع ) به اوفرمود: چطور به اين
مـسـاله حاضر شدى در حالى كه پيامبر(ص ) به تو دستور داده بود كه از من اطاعت
كنى ؟
اكنون اگر پيامبررا ببينى , حاضرى از خلافت كنار بروى ؟
ابوبكر گفت : چطور مى توانم پيامبررا ببينم ؟
امـيـرالـمـؤمـنين (ع ) اورا به مسجد قبا آورد ورسول خدا(ص )را ديد وحضرت
فرمود: الم آمرك بالتسليم لعلي واتباعه ؟
, مگر به تو دستور ندادم كه تسليم على (ع )باشى واز او پيروى كنى ؟
ابو بكر حاضر شد كه خلافت را به اميرالمؤمنين (ع ) بر گرداند, ولى عمر
اوراپشيمان كرد (189) .
جبرئيل در روز عاشور
امام صادق (ع )مى فرمايد:.
در روز عاشورا, شخصى در لشكر صيحه مى زد, گفتند چرا فرياد مى زنى ؟
گفت : چطور صيحه نـزنـم در حـالـى كـه پيامبر(ص )را مى بينم كه ايستاده , گاهى
به زمين وگاهى هم به شما نگاه مى كند:. اخـاف ان يـدعوا اللّه على اهل الا رض
فاهلك فيهم , مى ترسم اهل زمين را نفرين كند من هم در ميان آنها هلاك شوم .
وقـتى اين خبر منتشر شد, نزديك بود كه موجب تفرقه در سپاه عمر سعد شود,لذا
گفتند: اين شخص ديوانه است . راوى به امام صادق (ع ) عرض كرد: آن شخص كى
بود؟
حضرت فرمود: ما نراه الا جبرئيل , (190) او جبرئيل بود .
معجزه امام حسين (ع )
بـعـد از شهادت امام مجتبى (ع ) جماعتى از مردم به امام حسين (ع ) عرض كردند: پدرت داراى عجايبى بود, آيا شما هم سهمى از آن معجزات وعجايب دارد؟
حضرت فرمود: آيا پدرم را مى شناسيد؟
همه گفتند: آرى (ما اورا ديده بوديم ) ما مى شناسيم . آنـگاه حضرت پرده
اى كه جلو درب آويزان بود, كنار زدند وفرمودند: انظروافى البيت , به درون
خـانه نگاه كنيد چون نظر افكندند, اميرالمؤمنين (ع )را ديدند,آنگاه همگى
گفتند كه او خليفه بحق الهى بود وتو هم فرزند او هستى (191) .
آيا بدن پيامبر وامام (ع ) از بين مى رود؟
اكنون كه عنان قلم به اينجا كشيده شد, لازم است مساله ديگرى را در موردپيامبر
وائمه (ع ) مطرح كـنـيم وآن اينكه آيا بدن عنصرى پيامبر وامام (ع ) در همان
زمينى كه دفن شده اند, موجوداست ؟
روايات در اين مساله داراى اختلاف زيادى است كه برسه دسته تقسيم مى شوند:. 1 ـ
دسته اول از روايات آن است كه بدن , بيشتر از سه روز در زمين باقى نمى ماند:. عـن ابـي عـبداللّه (ع ): ما من نبي ولا وصي في الا رض تبقى في الا رض اكثر
من ثلا ثة ايام حتى يـرفـع بـروحـه وعـظـمه ولحمه الى السما وانما يؤتى موضع آثارهم
ويب لغ بهم من بعيد السلا م ويسمعونهم على آثارهم من قريب (192) .
امـام صادق (ع ) مى فرمايد: هر پيامبر يا وصى او از دنيا برود, بدنش بيشتر از
سه روز در زمين باقى نـمـى مـانـد تـا اينكه خداوند متعال روح وجسم اورا به
آسمان مى برد,مردم بر مدفن آنان مى آيند وسلام مى كنند وآنان نيز از نزديك , مى
شنوند . وهمينطور روايات ديگرى كه در كامل الزيارات آمده است (193) . 2 ـ
دسـتـه دوم از روايـات آن اسـت كـه بـدن مـبـارك آنـان بيش از چهل روز باقى نمى
ماند امام صادق (ع ) مى فرمايد:. عن ابي عبداللّه (ع ): لا تمكث جثة نبي ولا
وصي نبي في الا رض اكثر من اربعين ى وم (194) . بدن پيامبر يا وصى
پيامبر, بيش از چهل روز در زمين باقى نمى ماند . مرحوم سيد عبدالرزاق مقرم براى جمع بين اين دو دسته روايات چنداحتمال ذكر كرده است :. 1 ـ روايات در
مقام بيان اقل واكثراست , يعنى از سه روز تا چهل روز. 2 ـ اختلاف در مراتب مقام
انبيا واوصيا آنان است كه از سه تا چهل روز درزمين باقى مى مانند. 3 ـ چـون
بـعضى از خوارج در صدد نبش قبور بعضى از ائمه (ع ) بويژه اميرالمؤمنين (ع )
بودند, لذا ايـن روايـات براى منع آنان وارد شده كه از اين عمل منصرف شوند
وبدانند كه بدن آنان در زمين نيست (195) . 3 ـ دسـتـه سـوم از روايـات ايـن
است كه بدن مبارك انبيا واوصيا در زمين باقى مى ماند, چنانچه دسته اى از روايات
ناظر به همين نظراست .
قال رسول اللّه (ص ) : حياتي خير لكم ومماتي خير لكم , فاما حياتي فان اللّه
هداكم بي من الضلا لة وانـقـذكم من شفا حفرة من النار واما مماتي فان اعمالكم
تع رض علي فما كان من حسنة استزدت اللّه لكم وما كان من قبيح استغفرت اللّه لكم
فقال رجل من المنافقين وكيف ذاك يا رسول اللّه (ص ) وقد رممت ؟
فقال (ص ): كلا ان اللّه حرم لحومنا ع لى الا رض فلا تطعم منها شيئ (196)
. پـيامبر(ص ) فرمود: زندگى ومرگ من براى شما خيراست , اما زندگى من ,چون
خداوند تعالى بـه وسـيـلـه مـن شمارا هدايت مى كند واز آتش جهنم نجات مى
دهدواما مرگ من هم براى شما خـيـراسـت , چون اعمال شمارا نزد من مى آورند, اگر
حسنه باشد از خداوند مى خواهم كه بيشتر بـشـود واگـر گناه باشد, براى شما
استغفارمى كنم يكى از منافقين گفت : چطور چنين چيزى مـمـكـن است در حالى كه
بدنت پوسيده شده ؟
! فرمود:ابدا چنين نيست خداوند بدن مارا بر زمين حرام كرده ودرزمين نمى پوسد .
ماجراى ابراهيم ديزج
ابـراهـيـم ديزج مى گويد: متوكل مرا مامور نبش قبر امام حسين (ع ) كرد,
چون با چند نفر بـراى انـجـام ايـن كار آمديم وقبررا نبش كرديم بدن حسين (ع )را
ديديم كه بوى عطرى از آن بر خاست , عليها بدن الحسين بن علي ووجدت منه رائحة المسك (197) . خلاصه , بدن مبارك انبيا واوليا اللّه در زمين سالم مى ماند
واين موضوع شواهد تاريخى زيادى دارد كه حتى نسبت به علما وشهداى صدر اسلام
مانند عبداللّه بن عمر انصارى پدر جابر از شهداى احد ويا مرحوم كلينى
اتفاق افتاده است (198) .
روضه
چون پيامبر(ص ) اشرف كائنات است , قهرا مصيبت او هم اعظم مصائب است ,چنانچه
امام صادق (ع ) بـه عـمـرو بـن سعيد فرمود در مصائب , به ياد مصيبت رسول
خدا(ص ) بيفتيد, زيرا كه مردم مانند آن مصيبتى نديدند (199) . اه ! آن دم كز
اين جهان به جنان رفت ـــــ شد همه ماتم سرا, سراى محمد. ريخت ز مرگ پدر, سرشگ
چون باران ـــــ فاطمه آن دخت باوفاى محمد. فـاطـمه عليها السلام گريه كنان
خودرا روى سينه پدر انداخت , پيامبر(ص ) هم گريه كرد آنگاه فرمود:. لا تبكي
فداك ابوك , فانت اول من تلحقين بي مظلومة مغصوبة (200) . لذا مرتب به
زيارت قبر پدر مى آيد واين اشعاررا زمزمه مى كند:. اذا اشتد شوقي زرت قبرك
باكيا ـــــ انوح واشكو, لا اراك مجاوبي . فان كنت عني في التراب مغيبا ـــــ
فما كنت عن قلب الحزين بغائب (201) . اميرالمؤمنين (ع ) ميفرمايد:. ولـقـد
قـبض رسول اللّه (ص ) وان راسه لعلى صدري ولقد وليت غسله والملائكة اعواني , فضجت
الـدار والافـنية , ملا يهبط وملا يعرج , وما فارقت سمعي هينمة منهم يصلون عليه حتى
واريناه في ضريحه (202) . پيامبر(ص ) در حالى جان داد كه سر
آنحضرت برروى سينه ام بود من متصدي غسل آنحضرت شدم ومـلائكه هم به من كمك
ميكردند, در وديوار به ضجه آمده بودند دسته ائى از فرشتگان از آسمان پـائين
ميامدند ودسته ائى ديگر بالا ميرفتند,گوشم از زمزمه فرشتگان كه براى آنحضرت
صلوات ميفرستادند پر شده بود تاهنگاميكه اورا در قبر گذاشتيم .
مجلس بيست ودوم
ملاقات امام حسين (ع ) با عمر الاطرف
ملاقات امام حسين (ع ) با عمر الاطرف (203) . حدثني ابي ان رسول اللّه (ص ) اخبره
بقتله وقتلي وان تربتي تكون بقرب تربته فتظن انك عل مت مالم اعلمه وانه لا اعطي
الدنية من نفسي ابداولتلقين فاطمة اباها شاكية ما لقيت ذريتها من امته ولا يدخل
الجنة احد اذاها في ذريته (204) . هـنـگـامى كه سيدالشهدا(ع ) از
بيعت با يزيد امتناع مى كند, عمر الاطرف به خدمت برادرش مـى رسـد در
حـالـى كه حضرت , تنهاست عرض مى كند: از برادرت امام حسن مجتبى (ع ) شنيدم
اينجا گريه وصداى ناله وضجه او بلند مى شودونمى تواند به سخنانش ادامه بدهد
امام حسين (ع ) اورا به سينه خود مى چسباندومى فرمايد: شنيدى كه من كشته
خواهم شد عرض مى كند: خدا آن روزرا نياورد. امام (ع ) فرمود: سالتك بحق
ابيك بقتلي اخبرك ؟
, به حق پدرت سوگند! آيا به قتل من تورا خبر داده است ؟
عرض مى كند: آرى , چه مى شود كه بيعت كنى ؟
! . سـيـدالـشـهـدا(ع ) فـرمـود: پـدرم بـه مـن خـبـر داد كـه پـيـامـبـر(ص
) خـبـر كشته شدن او(امـيـرالـمـؤمـنـين (ع ومرا داده است واينكه تربت من
وپدرم نزديك هم خواهد بود آياگمان مى كنى آنچه را كه تو مى دانى من نمى دانم ,
ولى من حاضر نيستم زير بار ذلت بروم وفاطمه عليها الـسـلام پـدرش رسـول خـدا(ص
)را مـلاقات خواهد كرد وازمصيبتهايى كه به فرزندانش رسيده شكايت خواهد نمود
وكسى كه در حق فرزندان فاطمه ستم كند, وارد بهشت نخواهد شد . وقتى كه عمر
الاطرف خبر شهادت حسين (ع )را شنيد چنين گفت :. ويـقـال انـه لما
بلغه قتل اخيه خرج في معصفرات له وجلس بفنا داره وقال اناالغلا م الحازم ولو خرجت
معهم لذهبت في المعركة (205) .
حسين (ع ) مظهر آزادگى
در سخنان حضرت به عمر الاطرف آمده بود كه زير بار ذلت نخواهم رفت ابن
ابى الحديد, امـام حـسين (ع )را چنين توصيف مى كند: سيد اهل الا با الذي علم
الناس الحمية والموت تحت ظـلا ل السيوف , اختيارا له على الدنية , ابوعبداللّه
الحسين بن علي (ع ) عرض عليه الا مان واصحابه فاختار الموت على ذلك (206)
. رهـبـر وبرزگ آنانى كه زير بار ذلت نرفتند, آن كسى كه به مردم درس آزادگى
ومرگ در سايه شـمـشيررا ياد داد كه زير بار ذلت نروند, حسين بن على (ع )است به
اوواصحابش امان دادند ولى آنان مرگ را انتخاب كردند . ***. بزرگ فلسفه , نهضت
حسين اين است ـــــ كه مرگ سرخ به از زندگى ننگين است . نه ظلم كن به كسى , نى
به زير ظلم برو ـــــ كه اين مرام حسين است ومنطق دين است . همين نه گريه بر آن
شاه تشنه لب كافى است ـــــ اگر چه گريه بر آلام قلب تسكين است . ببين كه همت
والاى او چه بود اى دوست ـــــ كه درك آن سبب عزوجاه وتمكين است . فرازنى سر وى
گر رود نباشد باك ـــــ كه سر فرازى طاها وآل ياسين است . اگر چه داغ جوان تلخ
كام كردش گفت ـــــ كه مرگ در ره حفظ شرف چه شيرين است .
احترام سادات
نـكـتـه ديگرى كه در كلام امام حسين (ع ) مطرح شده بود, شكايت فاطمه زهرا(س
)است از آنچه مـردم در حـق فـرزنـدان او انجام داده اند, هر كس در حق ذريه آن
حضرت ستم كرده باشد, وارد بـهشت نمى شود, احتمالا منظور از ستمى كه موجب
محروميت از بهشت مى شود, ستمى است كه در حق امام حسن وامام حسين ـ عليهماالسلام
ـ وفرزندان بلا فصل حضرت فاطمه (س ). بـشود واگر ظاهر كلام امام حسين (ع )را
اخذ كنيم وذريه را مطلق بدانيم , منظور اين مى شود كه هـر كـس بـه ذريـه فـاطمه
(س ) آنچنان ظلم وستم نابخشودنى كند كه موجب حرمان از بهشت وورود به آتش گردد.
احـتـرام سـادات واولاد فـاطـمه (س ) بر همه لازم است وتوهين وجسارت به آنان
موجب بروز آثار وضعى وتكليفى در زندگى انسان مى شود اگر كسى از سادات خطايى را
ديد آن را به گردن همه نـيـنـدازد وهـمـه را خـطـا كـار ومـجـرم نـدانـد الـبته
سادات هم بايد حرمت پيامبر(ص ) وائمه مـعـصـومين (ع )را حفظ كنند وبه قول معروف متولى بايد احترام امامزاده را نگهدارد چنانچه قرآن كريم خطاب به همسران
پيامبر(ص ) مى فرمايد:. يا نسا النبي من يات منكن بفاحشة مبينة يضاعف لها
العذاب (207) . اى هـمـسران پيامبر! هر يك از شما اگر مرتكب خطاى آشكارى
شود, عقاب اودو برابر مى شود (چون با اين خطا, حرمت پيامبر(ص ) هم شكسته خواهد
شد ).
اشعار ابن عنين ورؤياى فاطمه (س )
نـصراللّه بن عنين دمشقى شاعر , براى زيارت خانه خدا مشرف شد در حالى كه
مقدارى كالا وپـارچه همراه خودداشت بعضى از سادات بنى داود راه را بر او گرفته
واموالش را به سرقت بردند وخودش را نيز مجروح كردند لذا نامه اى به عزيز بن
ايوب پادشاه يمن نوشت واز او خواست كه مرتكبين اين عمل را كيفر دهد ودر اين
زمينه اشعارى را سرود, از جمله :. وان اردت جهادا فارق سيفك من ـــــ قوم
اضاعوا فروض اللّه والسننا. ولا تقل انهم اولاد فاطمة ـــــ لو ادركوا آل حرب
حاربوا الحسنا. اگـر مـى خواهى جهاد كنى , شمشيرت را به روى كسانى بكش كه
احكام خداوندوسنت را ضايع كردند . نـگـو اينان فرزندان فاطمه هستند كه اگر
معاويه را هم درك مى كردند به جنگ امام حسن (ع ) مى رفتند . چـون ايـن اشعاررا
گفت , شب در عالم رؤيا صديقه كبرى (س )را مى بيند كه مشغول طواف خانه خـداسـت , ابـن عنين سلام مى كند ولى حضرت , اعتنايى به اونمى كند, بار دوم سلام مى
كند ولى پاسخى نمى شنود, به گريه وتضرع مى افتد كه چه شده به من اعتنايى نمى
كنيد؟
حضرت زهرا(س ) در پاسخ مى فرمايد:. لئن اسا من ولدى واحد ـــــ جعلت كل السب
عمدا لنا. فتب الى اللّه فمن يقترف ـــــ ذنبا بنا يغفر له ما جنى . اكرم لعين
المصطفى جدهم ـــــ ولا تهن من اله اعينا. فكلما نالك منهم عنا ـــــ تلقى به
في الحشر منا هنا. اگر يكى از فرزندان من بدى كند, تو تمام بدى را عمدا به ما
نسبت مى دهى . از گناه خود توبه كن كه هر كس از ما گناهى كند, خداوند به
خاطر ما اورامى بخشد . تو به خاطر جدشان محمد(ص ) آنان را احترام كن وبه
احدى از فرزندانش توهين نكن . هر ناراحتى كه از ناحيه فرزندان فاطمه به تو
برسد, جزاى آن را در قيامت خواهى گرفت . آنـگاه صديقه كبرى (س ) با دست
مباركش چيزى شبيه آب بر بدن نصراللّه مى ريزد و نصراللّه بن عـنـيـن از
خـواب بـيـدار مـى شـود در حالى كه جراحتهاى بدنش خوب شده بود, لذا در مقام
عذرخواهى از حضرت , اين اشعاررا سرود:. عذرا الى بنت نبي الهدى ـــــ تصفح عن
ذنب مسى جنى . واللّه لو قطعنى واحد ـــــ منهم بسيف البغي او بالقنا. لم ار ما
يفعله سيئا ـــــ بل اره في الفعل قد احسنا (208) . از دختر پيامبر(ص ) عذر
مى خواهم واينكه از گناه من كه جنايت كرده ام چشم پوشى كنند . به خدا قسم !
اگر يكى از فرزندان فاطمه , مرا با شمشير يا نيزه , قطعه ـ قطعه كند . اين
كاررا بد نمى دانم بلكه آنچه انجام داده خوب مى دانم .
وصاياى علامه حلى به فرزندش
علامه حلى در آخر كتاب فقهى قواعد, وصايايى خطاب به فرزندش محمدبن حسن
معروف به فخر المحققين دارد, از جمله مى فرمايد:. بـر تـواسـت كـه نـسـبت
به ذريه پيامبر(ص ) صله ومهربانى كنى , زيرا خداوندمتعال در حق آنان سـفـارش
فرموده ومحبت در حقشان را اجر رسالت قرار داده وفرموده :(قل لا اسالكم عليه
اجرا الا المودة في القربى ) (209) . پـيـامبر(ص ) هم فرموده من در قيامت
براى چهار دسته شفاعت مى كنم هر چندمرتكب گناهان تمام مردم دنيا شده باشند:. 1
ـ شخصى كه به فرزندان من كمك كند. 2 ـ مردى كه مالش را در سختى فرزندانم مصرف
كند. 3 ـ آنكه فرزندان مرا با زبان وقلب دوست داشته باشد. 4 ـ مردى كه در حوايج
فرزندانم كوشا باشد هنگامى كه به آوارگى مبتلاشوند. رجل نصر ذريتي ورجل بذل
ماله لذريتي عند المضيق ورجل احب ذريتي باللسان والقلب ورجل سعى في حوائج ذريتي اذا
طردوا وشردو (210) . روضه . سيد اسماعيل حميرى درباره وصاياى صديقه
كبرى (س ) چنين مى گويد:. وفاطم قد اوصت بان لا يصليا ـــــ عليها ولا يدنوا من
رجا القبر. فاطمه وصيت كرد كه آن دو نفر بر او نماز نخوانند وبه قبر نزديك
نشوند . عليا ومقدادا وان يخر جوابها ـــــ رويدا بليل في سكوت وفي ستر. على
(ع ) ومقداد در تاريكى شب در خاموشى وپنهانى , بدن فاطمه (س )را دفن كنند .
***. بـر احـوالـم ببار اى ابر اشك از آسمان امشب ـــــ كه من با دست خود سازم
گلم , در گل نهان امشب . حـسـن نـالان , حـسـين گريان , پريشان زينبين ازغم
ـــــ چسان آرام بنمايم من اين بى مادران امشب . گـرفـتـم آنكه بر خيزم به سوى
خانه برگردم ـــــ چه گويم گر ز من خواهند مادر, كودكان امشب . زمين با پيكر
رنجيده زهرا مدارا كن ـــــ كه اين پهلو شكسته بر تو باشد ميهمان امشب . ***.
ابضعة الطهر العظيم قدرها ـــــ تدفن ليلا ويعفى قبرها. ما دفنت ليلا بستر وخفا
ـــــ الا لوجدها على اهل الجفا. ما سمع السامع فيما سمعا ـــــ مجهولة بالقدر
والقبر معا. يا ويلهم من غضب الجبار ـــــ بظلمهم ريحانة المختار. آيا پاره تن
پيامبر(ص ) بايد شبانه دفن شود واثر قبرش مخفى بماند. شبانه ومخفيانه بخاك
سپرده نشد مگر بخاطر غضبى كه بر دشمنان داشت . هيچكس تاكنون نشنيده كه كسى هم
قدرش مجهول باشد وهم قبرش . واى بر آنها از غضب خداوند كه اينچنين به دختر
پيامبر ستم كردند.
مجلس بيست وسوم
كلام امام حسين (ع ) به ام سلمه
يا اماه ! وانا اعلم اني مقتول مذبوح ظلما وعدوانا وقد شا عزوجل ان يرى حرمي
ورهطي مشردين واطفالي مذبوحين ماسورين مقيدين وهم يستغيثون فلا يجدون ناصر (211) . از كـسـانى كه در مدينه خدمت حضرت رسيده وعرض مى كند شمااز سفر به
عراق منصرف شويد ام سلمه است او به حضرت گفت :. لا تـحـزنـي بخروجك الى
العراق , فاني سمعت جدك رسول اللّه (ص ) يقول :يقتل ولدي الح سين بارض يقال لها
كربلا . مـرا با خروج خود به سوى عراق , اندوهگين مساز, به راستى كه از جدت
رسول خدا(ص ) شنيدم كه مى فرمود: فرزندم حسين در زمينى كه كربلا مى گويند,كشته
خواهد شد . امام (ع ) در پاسخ فرمود:. يا اماه ! وانا اعلم اني مقتول مذبوح
ظلما وعدوان . مـادر! من هم مى دانم كه از روى ظلم وستم كشته خواهم شد
(وفرزندانم اسيروبه غل وزنجير كشيده خواهند شد ). قالت ام سلمة : وا عجبا!
فانى تذهب وانت مقتول ؟
ام سلمه گفت : تعجب است كه اگر مى دانى كشته مى شوى , پس چرامى روى ؟!
! . قال (ع ): يا اماه ! ان لم اذهب اليوم , ذهبت غدا وان لم اذهب في غد,
ذهبت بعد غدوما من الموت واللّه بد . حضرت فرمود: اى مادر! اگر امروز نروم ,
فردا خواهم رفت واگر فردا نروم روز بعد از آن خواهم رفـت واز مرگ گريزى نيست من
مى دانم در چه روز ودر چه ساعتى كشته ودر كجا دفن خواهم شد واز اينجا به آن
مدفن نگاه مى كنم همانطور كه به شما نگاه مى كنم واگر بخواهى , مدفن خود ومكان
اصحابم را نشان بدهم . ام سـلمه چون اين را در خواست كرد, حضرت تربت خود
واصحابش را به اونشان داد ومقدارى از آن تـربـت را هـم بـه او داد وفرمود: اينهارا در شيشه اى نگهدارى كن وهر روز كه ديدى از آن خون فوران كرد, بدان كه
من كشته شده ام . چـند ماه از اين واقعه گذشت تا در روز عاشورا, ام سلمه ديد
كه از اين شيشه خون فوران مى كند وفهميد كه حسين (ع ) كشته شده است .
ام سلمه كيست ؟
ام سـلـمـه ,همسر رسول خدا(ص )است كه به مقتضاى بعضى از روايات وارده , بعد
از حضرت خديجه , افضل زوجات آن حضرت است نامش هند ودخترعمه پيامبر(ص )است ,
چون مادرش عـاتـكـه دخـتـر جـناب عبدالمطلب است وآخرين زن از ازواج
پيامبر(ص )است كه از دنيا رفته است . وى قبلا همسر ابو سلمه (عبداللّه بن
عبدالاسد) بوده واز او چهار فرزند داشته وبه حبشه مهاجرت كرده وبعدا به مدينه
برگشته است ابو سلمه در احد مجروح شدوبعد از گذشت هشت ماه , به شـهـادت
رسـيـد ابـوبـكـر وعـمـر از او خواستگارى كردندولى نپذيرفت تا رسول خدا(ص ) از
او خـواسـتـگـارى كـرد عرض كرد اولا من زنى هستم بچه دار وبا شوهر كردن من ,
آنان بى سرپرست مى شوند وثانيا بستگانم راضى نخواهند شد وثالثا زنى غيور وحسود
هستم . پيامبر(ص ) فرمود: اما فرزندانت را خودت سرپرستى خواهى كرد
وامابستگانت هم با من مخالفت نـمـى كـنـند ودعا مى كنم كه خداوند حسدرا از دل
تو ببرد ,لذا ام سلمه ازدواج با رسول خدارا پذيرفت (212) . امام صادق (ع )
مى فرمايد:. ان الكتب كانت عند اميرالمؤمنين (ع ) فلما صار الى العراق ,
استودع الكتب ام سلمه . امـير المؤمنين (ع ) نامه ها ومكتوبات را كه از
اسرار امامت بوده , موقع حركت به عراق به ام سلمه سپرده است . واز بعضى اخبار
استفاده مى شود كه سيد الشهدا(ع ) هم در موقع حركت ازمدينه , نامه هاى خودرا به
ام سلمه سپرده وبعدا به امام سجاد(ع ). رسيده است (213) .
قطع شدن حقوق ام سلمه
وقـتـى حـضـرت صـديـقه كبرى (ع )را از فدك محروم كردند ودختر پيامبر(ص )آن
سخنان مـعـروف را دربـاره فدك فرمود واين سخنان به گوش ابوبكر رسيد, به مسجد
آمد وبه منبر رفت وجسارتهايى به بضعة الرسول نمود!! چون اين سخنان راام
سلمه شنيد گفت :. ا لمثل فاطمة بنت رسول اللّه (ص ) يقال هذا القول . آيـا ايـن چـنـين با فاطمه سخن مى گوييد در حالى كه فاطمه در بهترين خانه
تربيت شده ؟
آيا گمان مى كنيد كه پيامبر(ص ) دخترش را از ارث محروم كرده وبه اوخبر نداده يا
خبر داده وزهرا مـخالفت مى كند در حالى كه فاطمه (س ) بهترين زنان عالم است
وپيامبر(ص ) چقدر به اين دختر علاقه داشت واى بر شما! به زودى خواهيد دانست كه
چه كرده ايد . آنـگـاه بـه خـاطـر ايـن سخنان اعتراض آميز بود كه حقوق ام سلمه
را يك سال ازبيت المال قطع كردند !! (214) .
گفتگوى ام سلمه با عايشه
وقتى طلحه وزبير به مكه مى روند وعايشه را براى بردن به ميدان جنگ جمل حاضر
مى كنند, ام سـلـمـه مطلع مى شود وبر طبق بعضى از نقلها, نامه اى مى نويسد
وياحضورا نزد عايشه مى رود واورا از رفـتـن به سمت عراق بر حذر مى دارد وبه
عايشه مى گويد كه تو به نص آيه شريفه : (وقرن فى بيوتكن ) (215) موظف به
نشستن در خانه هستى . ام سلمه به او مى گويد: تو حريم رسول خدا(ص ) هستى
وبا شكسته شدن تو, حريم پيامبر(ص ) هم شكسته مى شود, با نشستن در خانه , بايد
حرمت پيامبر(ص )را حفظ كنى قرآن دامن تورا جمع كرده وتو با بيرون رفتن خود, آن
راآشكار مكن اگر چنين وظيفه اى داشتى حتما پيامبر(ص ) به تو دستور مى داد, بلكه
تورا از آن نهى هم كرده است :. ان عمود الا سلام لا يثاب بالنسا ان مال , ولا
يراب بهن ان صدع . اگـر سـتـون اسلام كج شود, به وسيله زنهاراست نگردد واگر
رخنه اى پيدا كند,به دست زنها مـرمـت نشود بهترين چيزى كه براى زنها نيكوست اين
است كه چشم خودرا از نامحرم بپوشانند و حـيا داشته باشند ورفت وآمدرا كم كنند
اگر پيامبر(ص )رادر ميان اين صحراها وراهها ببينى چه پـاسـخى دارى ؟
! كارهايت بر خداوند تعالى پوشيده نيست وبر پيامبر وارد خواهى شد, در حالى كه
پـرده حـريـمـش را دريـده اى اگـرمـن مـسـيـر تورا بروم وبعد به من بگويند وارد
بهشت شو, از پـيـامـبـر(ص ) خـجالت مى كشم در حالى كه حريمش را شكسته ام , خانه
ات را حصار خود گردان وپـشـت پـرده بـودن را قـبـر خـودت قـرار بـده تـا رسول
خدا(ص )را ملاقات كنى كه بدينوسيله خـدارااطـاعـت كرده ودين خدارا يارى نموده
اى واگر تورا به ياد جمله اى بيندازم كه خودت هم آن را مـى دانـى , آنـچـنـان
مـى سـوزى وآتـش مـى گيرى كه اگر افعى انسان را بگزد, آدم آنگونه مى سوزد . عـايـشـه گـفت : چنين نيست كه تصور كرده اى بهترين راه همين مسيراست كه دو دسته دچار
اختلاف شده اند وبه من رو آورده اند, پس اگر بنشينم گناهى مرتكب نشده ام واگر حركت
كنم راه خوبى رفته ام !!! (216) .
اطلاع ام سلمه از شهادت امام حسين (ع )
ابـن عباس مى گويد در خانه خوابيده بودم كه صداى گريه بلندى از خانه ام
سلمه مرا بيدار كـرد بـه طـرف مـنـزل او حركت كردم وچون وارد شدم گفتم : ياام
المؤمنين ! مالك تصرخين وتغوثين ؟
! . ام سلمه , متوجه هاشميات شد وگفت : همراه من گريه كنيد, زيرا حسين (ع
)كشته شده است . ابن عباس گويد: گفتم از كجا خبردار شدى ؟
ام سـلـمـه گفت : الان پيامبر(ص )را در عالم رؤيا محزون وخاك آلود ديدم ,
ازعلت آن جويا شدم فرمود:. قتل ابني الحسين (ع ) واهل بيته اليوم فدفنتهم
والساعة فرغت من دفنهم . فـرزنـدم حـسـيـن واهل بيتش را امروز كشتند
وآنان را دفن كردم وهم اكنون ازدفن آنان فارغ شده ام (217) . آنـگـاه بـه طرف آن
شيشه خاكى رفت كه قبلا از سيدالشهدا(ع ) گرفته بود, ديدكه از آن شيشه خون جارى
شده است .
روضه
روز عاشورا, مردم مدينه از طريق ام سلمه از شهادت حسين (ع ) مطلع شدند,
روز ديگرى هم بـا آمـدن بـشـيـر وكاروان اسرا به تسليت داغديدگان رفتندحضرت
سجاد(ع ) به بشير بن جذلم فرمود:. ادخل المدينة وانعى ابا عبداللّه (ع ). وارد مدينه شو وخبر شهادت حسين (ع )را به اطلاع مردم برسان . بشير
چون وارد مسجد پيامبر(ص ) شد, صداى گريه اش بلند شد وگفت :. يا اهل يثرب ! لا
مقام لكم ـــــ قتل الحسين فادمعى مدرارا. الجسم منه بكربلا مضرج ـــــ والراس
منه على القناة يدار (218) . ***. حسين را در غريبى سربريدند ـــــ تن پاكش
به خاك وخون كشيدند. تنش در كربلا عريان فتاده ـــــ سرش بر نيزه هاى كين نهاده
. ***. فـريـاد بـشـير, گويا نفخه صور بود كه در مدينه قيامتى بپا كرد, زنان
ومردان وبچه ها, سراسيمه وآشـفـتـه بـه طرف دروازه مدينه با فرياد وا محمداه
, وا حسيناه به سرعت حركت كردند وبه تسليت داغديدگان شتافتند, حضرت سجاد(ع
)را, بر روى كرسى ديدند, در حاليكه نمى توانست از گريه خوددارى كند آنگاه
فرمودند:. ان اللّه وله الحمد ابتلا نا بمصائب جليلة في الاسلام عظيمة , قتل
ابو عبداللّه الحسين (ع ) وعترته وسبي نسائه وصبيته وداروا براسه في البلدان من
فوق عالي السنان وهذه الرزية التي لا مثلها رزية , واللّه لو ان النبي (ص )
تقدم اليهم في الوصاية بنا لما زادوا على ما فعلوا بنا فانا للّه وانا اليه
راجعون .
مجلس بيست وچهارم
ملاقات امام حسين (ع ) با هاشميات
قـال الباقر(ع ) لما هم الحسين (ع ) بالشخوص عن المدينة اقبلت نسا بني عبدالمطلب
فاجتمعن للنياحة حتى مشى فيهن الحسين فقال : انشدكن اللّه ان تبدين هذاالا مر معصية
للّه ولرسوله فقالت لـه نـسـا بـني عبدالمطلب : فلمن نستبقي النياحة والبكا فهو
عندنا كيوم مات فيه رسول اللّه (ص ) وعـلي وفاطمة ورقية وزينب وام كلثوم فننشدك
اللّه وجعلنا اللّه فداك من الموت يا حبيب الا برار من اهل القبور!. واقبلت بعض
عماته تبكي وتقول : يا حسين ! لقد سمعت الجن ناحت نبوحك وهم يقولون :. فان قتيل
الطف من ال هاشم ـــــ اذل رقابا من قريش فذلت . حبيب رسول اللّه لم يك فاحشا ـــــ
ابانت مصيبتك الا نوف وجلت (219) . جابر از امام باقر(ع ) نقل مى كند, هنگامى كه امام حسين (ع ) تصميم به حركت
از مدينه گرفت , زنـان بـنـى هـاشم جمع شدند وشروع به نوحه وگريه كردند امام (ع
) درميان آنان رفت وفرمود: شـمـارا به خدا سوگند! مبادا كارى انجام دهيد كه
موجب معصيت خدا ورسول شود بانوان عرض كـردند: پس براى چه كسى گريه كنيم ؟
امروزهمانند روزى است كه پيامبر(ص ), اميرالمؤمنين , فاطمه , رقيه , زينب وام
كلثوم وفات كردند, تورا قسم مى دهيم وجان ما فدايت كه مبادا در اين راه كشته
شوى !. بعضى از عمه هاى حضرت , گريه كنان خدمت حضرت عرض كردند كه ازجنيان
شنيديم كه براى شما نوحه مى خواندند وگريه مى كردند وچنين مى گفتند:. حـسـيـن
(ع ) بـا كـشته شدنش , بزرگانى از قريش را خوار كرده وآنان هم خوارشدند فرزند
مورد عـلاقـه پـيامبر, شخص بدى نبود (كه مستحق قتل باشد) وبا كشته شدن حسين ,
بينى ها به خاك ماليده شد . الـبـتـه جنيان در موارد متعددى براى حضرت نوحه
خوانده اند كه علاقمندان مى توانند به كتاب كامل الزيارات , باب 29 مراجعه
فرمايند.
نقش بانوان در حادثه كربل
زنـهـا در حـادثـه كـربـلا نقش مهمى را ايفا كردند بزرگ بانوان در كاروان
كربلا,عقيله بنى هاشم زينب كبرى (س ) كه بعد از شهادت ابا عبداللّه (ع )
راه حضرت را بااسارت خود وفرزندان , ادامه مـى دهـد, ولى گذشته از او, زنان
ديگر هم در حركت امام (ع ) شهامتهاى بى نظيرى از خود نشان دادند, از جمله جنادة بن كعب همراه عيال وفرزندش به كربلاى آيند و عمرو بن جناده در
مـكـه بـه سيدالشهدا(ع )ملحق مى شود تا اينكه در روز عاشورا جنادة بن كعب به
شهادت مى رسد وفـرزنـدش بـعـد ازپـدر, عـلـم را بـه دسـت مـى گيرد وبه ميدان مى
آيد, ولى امام (ع ) اورا منع مى كندومى فرمايد هم اكنون پدرت كشته شده وآمدن تو
به ميدان , براى مادرت سنگين است اما او گفت : ان امي هي التي امرتني , مادرم
به من فرمان داده كه جان ناقابل خودرا فداى شما كنم جـوان بـه مـيـدان آمـد
تا اينكه كشته شد, سپاه عمر سعد, سراورا به طرف امام حسين (ع ) پرتاب كـردنـد
اما مادر, سر فرزندش را برداشت وآن را به طرف يكى از دشمنان پرتاب كرد ويك
نفررا هم كـشـت , آنـگـاه بـه خـيـمـه آمـد وعمودخيمه را برداشت كه به ميدان
برود, ولى حضرت اورا بر گردانيد (220) .
شهادت همسر عبداللّه بن عمير كلبى
بعد از شهادت عبداللّه بن عمير كلبى , همسرش به طرف جنازه شوهر آمدودر
بالين او نشست وخـاك را از صـورتـش تـمـييز كرد ومى گفت : هنيئا لك الجنة ,
اسال اللّه الذي رزقك الجنة ان يصحبني معك . بهشت بر تو گوارا باد, آرزو
دارم كه من هم در بهشت در كنار تو باشم . در ايـن هـنگام شمر به غلامش رستم دستور داد تا با عمودى به آن زن حمله كند واورا بكشد وبدين وسيله همسر عبداللّه بن عمير نيز در زمره شهداى كربلانامش جاودانه شد (221) .
مادرانى كه شاهد شهادت فرزندان خود بودند
نه نفر از شهدا در مقابل چشم مادرانشان جان دادند:.
1 ـ عبداللّه بن الحسين (على اصغر), نام مادرش رباب , دختر امرؤالقيس . 2 ـ عون
بن عبداللّه بن جعفر, مادرش عقيله بنى هاشم , زينب كبرى (س ). 3 ـ قاسم بن
الحسن , مادرش رمله . 4 ـ عبداللّه بن الحسن ,مادرش , بنت شليل . 5 ـ عبداللّه
بن مسلم , مادرش , رقيه , دختر اميرالمؤمنين (ع ). 6 ـ محمد بن ابى سعيد بن
عقيل , نام مادرش ذكر نشده است . 7 ـ عمر بن جناده ,نام مادرش ذكر نشده است . 8
ـ عبداللّه بن عمير كلبى كه مادرش اورا بعد از شهادت پدر, تشويق به جهادنمود. 9
ـ عـلى بن الحسين (على اكبر) كه طبق نقل بعضى از مورخين , مادرش ليلى شاهد
شهادت فرزند بود (222) .
روضه
كـاروان كـربـلا, بـا گـريـه ونـاله هاشميات بدرقه شد وبا آه وگريه هم از آن
استقبال شد وقتى بشير خبر شهادت امام (ع )را اعلام كرد, زنى در خانه نبود
مگر آنكه بيرون آمد وبه سر وصورت خود زد: فلم ار باكيا اكثر من ذلك اليوم .
مـردم , امـام سجاد(ع )را در حالى ديدند كه نمى توانست از گريه خوددارى
كند: وهو لا يتمالك عن العبرة وارتفعت اصوات الناس بالبك . با اشاره حضرت ,
مردم آرام شدند, آنگاه فرمود:. قتل ابو عبداللّه (ع ) وعترته وسبي نساه
وصبيته وداروا براسه في البلدان من فوق عالي السنان , حسين (ع ) واصحابش
را كشتند, زن وبچه هاى اورا اسير كردندوسر مباركش را بالاى نيزه در ميان شهرها
گرداندند (223) . امام سجاد(ع )خطاب به قبر رسول خدا(ص ) چنين گفت :. وما
انقضى بكاه حتى قضى ـــــ حياته وهو حليف للرضا. وكيف لا يبكي وقد شاهد ما
ـــــ بكت له عين السما بالدما. وكيف لا تبكي دما عين السما ـــــ وقد بكت
سحائب القدس دما. وفي ذرى العوالم العلوية ـــــ اقيمت الماتم الشجية . ناهيك
في ذلك لطم الحور ـــــ في جنة الحبور والسرور. فكيف تنسى هذه الرزية ـــــ
والوتر وتر سيد البرية . ان يكن الموتور سيد الورى ـــــ فهل ترى اعظم منه هل
ترى (224) . ***. كنز مخفى بود, ليكن شهره هر شهر شد ـــــ تا شود سر محبت
آشكارا ومبين . ناله يا ليت امى لم تلدنى ! بر كشيد ـــــ بهر هتك حرمت ناموس
رب العالمين . لا تقل هجرا شنيد از معدن جهل وغرور ـــــ عين اسرار علوم اولين
وآخرين . ***.