فرهنگ نامه مرثیه سرایی و عزاداری سید الشهداء ( ع )

محمّد محمّدی ری شهری

- ۱ -


بسم الله الرحمن الرحيم

پيش گفتار

مرثيه سرايي و عزاداري براي سيد الشهدا ، به دليل اهداف بلند و نقش سازنده فردي ، اجتماعي ، فرهنگي و سياسي آن ، از جايگاه ويژه اي در سخن و سيره اهل بيت برخوردار است . اما بايد توجّه داشت كه اين حركت پر بركت ، مانند همه اقدامات مفيد و سودمند ، بدون آفت نيست .

بي ترديد شياطين جن و انس ، تلاش مي كنند تا هر حركت سازنده فرهنگي را دچار آفت نمايند تا آن را بي اثر كنند ، يا لااقل از آثار و بركات آن بكاهند ، و از اين رو ، هر چه فعاليت هاي فرهنگي مؤثرتر باشد ، آفات خطرناكتري آنها را تهديد مي نمايد .

بدين جهت ، نقش فوق العاده سازنده فرهنگ عاشورا در زمينه سازي جهت حاكميت ارزش ها ، سبب شده تا دشمنان پيدا و ناپيداي اسلام ناب ، از ديرباز براي تحريف اين فرهنگ ، برنامه ريزي نمايند ، و اين تلاش ها پس از نقش آفريني فرهنگ عاشورا در پيروزي انقلاب اسلامي ايران ، تشديد گرديده است .

و بدين سان ، بر همه مرزبانان اسلام ناب و پاسداران فرهنگ اصيل عاشورا ، و علاقمندان به اهل بيت ( عليهم السلام ) ، فرض است ، كه همه توان خود را در جهت آفت زدايي و پالايش فرهنگ عاشورا ، و فرهنگ سازي صحيح مرثيه سرايي و عزاداري سيد الشهداء به كار گيرند ، و نقشه دشمنان را نقش بر آب نمايند .

تا آن جا كه ما مي دانيم نخستين كتابي كه بدين منظور تأليف شده كتاب « لؤلؤ و مرجان » (1) نوشته محدث نوري است ، همچنين استاد شهيد ، علامه مطهري ( رحمه الله ) در « حماسه حسيني » همين هدف را تعقيب كرده است .

اما فرهنگ نامه مرثيه سرايي سيد الشهدا ، ضمن ادامه راه « لؤلؤ و مرجان » و « حماسه حسيني » اشاره به اين نكته مهم دارد كه در نظام جمهوري اسلامي براي آفت زدايي فرهنگ عاشورا نبايد به گفتن و نوشتن و رهنمود بسنده كرد ، بلكه بايد به گونه اي برنامه ريزي نمود كه مرثيه سرايي و عزاداري به شيوه صحيحي كه مورد رضاي خدا و اهل بيت است به صورت يك فرهنگ ، همگاني گردد ، و همه ارگانهاي فرهنگي نظام ، به ويژه صدا و سيما براي اين فرهنگ سازي ، برنامه ريزي و تلاش كنند .

فصل يكم اين فرهنگ نامه (2) اختصاص به تبيين جايگاه مرثيه سرايي و عزاداري براي سيد الشهدا در سخن و سيره اهل بيت دارد . در اين فصل ، به مرثيه سرايان آن حضرت پيش از واقعه كربلا و نخستين مرثيه سرايان ، پس از اين واقعه اشاره شده ، و زنده نگهداشتن ياد سيد الشهدا و تداوم عزاداري براي آن حضرت مورد تأكيد قرار گرفته است .

در فصل دوم توضيح داده شده كه اصلي ترين فلسفه قيام و شهادت امام حسين ( عليه السلام ) جهل زدايي و زمينه سازي براي حاكميت ارزش هاي انساني و اسلامي به رهبري اهل بيت ( عليهم السلام ) است .

فصل سوم كه بزرگترين فصل اين فرهنگ نامه است اختصاص دارد به آسيب شناسي فرهنگ عاشورا ، در اين فصل ، تحريف هدف عزاداري سيد الشهدا ، استناد به منابع غير معتبر در مرثيه سرايي ، گزارش هاي ذلت بار از واقعه كربلا ، غلو درباره اهل بيت ، دروغ در مرثيه سرايي ، و بدعت در نحوه عزاداري به عنوان مهم ترين آسيب هاي مرثيه سرايي و عزاداري ، مورد بررسي قرار گرفته است .

در فصل چهارم توضيح داده شده كه مجالس عزاداري هدفمند داراي سه ويژگي است ، اول : خدا محوري ، دوم : ارائه تاريخ و تحليل صحيح از حادثه عاشورا ، و سوم : تبلور عاطفه وارادت به اهل بيت ( عليهم السلام ) .

در آخرين فصل اين فرهنگ نامه ، كتاب شناسي تاريخ عاشورا و عزاداري ، مورد بررسي قرار گرفته است ، در اين فصل ، منابع تاريخ عاشورا و عزاداري به چهار گروه تقسيم شده و منابع قابل استناد و غير قابل استناد كه آشنايي با آنها به شدت مورد نياز اهل منبر و مرثيه سرايان است به تفصيل ، تبيين گرديده است . (3)

از خداوند منان مي خواهم كه در كنار دانش نامه امام حسين ( عليه السلام ) به اين فرهنگنامه ، بركتي عنايت كند كه در سال نوآوري (4) ، حركتي نو در راه فرهنگ سازي صحيح مرثيه سرايي پديد آيد و دست اندركاران امور فرهنگي كشور ، و خطبا و مرثيه سرايان با مطالعه دقيق آن ، موجبات شكوفايي هر چه بيشتر فرهنگ عاشورا و بهره برداري از آن در جهت زمينه سازي حكومت جهاني اسلام به رهبري مهدي آل محمد ( صلّي الله عليه وآله ) را فراهم سازند ، آمين .

اللّهمّ ارزقنا شفاعة الحسين ( عليه السلام ) يوم الورود وثبت لنا قدم صدق عندك مع الحسين وأصحاب الحسين الّذين بذلوا مهجهم دون الحسين ( عليه السلام ) .

محمدی ری شهری
10 / 5 / 1387
28 رجب 1429

فصل يكم : جايگاه مرثيه سرايي عزاداري در سخن و سيره پيشوايان

بر پايه روايات ، مرثيه سرايي براي سالار شهيدان و يارانش ، و عزاداري براي آنان و گريه بر مصايبي كه بر ايشان گذشت ، خصوصاً در دهه اول محرم و بالاخص در روز عاشورا مورد تأكيد خاندان رسالت است .

عزاداري براي سيد الشهدا در حقيقت اظهار محبت به خاندان رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) است كه قرآن مودت آنها را واجب كرده است :

( قُل لاَّ أَسْـَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي . (5)

بگو در برابر اين ( رسالت ) مزدي از شما نمي خواهم ، جز دوست داشتن خويشاوندان ( مرا ) ) .

عزاداري براي سيد الشهدا ، اظهار همدردي در بزرگ ترين مصايبي است كه براي اهل بيت ( عليهم السلام ) و در واقع براي اسلام پيش آمد .

شيخ صدوق از امام صادق ( عليه السلام ) روايت كرده كه مي فرمايد :

. . . رَحِمَ اللهُ شيعَتَنا ، شيعَتُنا ـ وَاللهِ ـ هُمُ المُؤمِنونَ ، فَقَد ـ وَاللهِ ـ شَرِكونا فِي المُصيبَةِ بِطولِ الحُزنِ وَالحَسرَةِ . (6)

خداوند شيعيان ما را رحمت كند -به خدا سوگند- آنان حقيقتاً مؤمنند . به خدا سوگند ، آنان در اندوه و حسرتي مدام ، در عزاي ما سهيمند .

و در روايت ديگري از آن حضرت نقل شده :

اللّهمّ . . . وَارحَم تِلكَ الأَعيُنَ الَّتي جَرَت دُموعُها رَحمَةً لَنا ، وَارحَم تِلكَ القُلوبَ الَّتي جَزِعَت وَاحتَرَقَت لَنا ، وَارحَمِ الصَّرخَةَ الَّتي كانَت لَن . (7)

بار خدايا . . . و بر آن چشم هايي كه از سر ترحم بر ما اشك هايشان روان شد ، رحم كن ، و بر آن دل هايي را كه بي تاب شدند و به حال ما سوختند ، رحم نما ، و بر شيون هايي كه براي ما بلند گرديدند ، ترحم آور .

عزاداري براي سيد الشهدا يكي از بزرگ ترين مصاديق تعظيم شعائر الهي و نشانه تقواي دل ها است . (8)

تحقيقاً يكي از مهم ترين امتيازات جامعه شيعه ، برخورداري از چشمه پر فيض نورانيت و معنويت عاشورا است . اين چشمه جوشان از نخستين روزي كه موضوع ذكر مصيبت سيد الشهدا و يارانش مطرح شد ، جريان يافت و تا امروز همچنان جاري است و پس از اين هم ادامه خواهد داشت .

ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) به جز تأكيدهاي مستقيم قولي به گونه هاي ديگري نيز بر اهميت عزاداري و زنده نگه داشتن آن تأكيد داشته اند كه به مواردي اشاره مي گردد :

1 . مرثيه سرايان سيد الشهدا پيش از واقعه كربلا

بر پايه روايات ، نخستين كسي كه قبل از واقعه كربلا براي سيد الشهدا مرثيه سرايي كرده خداوند متعال است كه آدم ابو البشر ، ابراهيم خليل و خاتم انبي ( عليهم السلام ) را از مصايبي كه براي آن حضرت پيش خواهد آمد ، آگاه فرموده است ، و آنان بر اين مصيبت گريسته اند . (9)

همچنين حضرت عيسي ( عليه السلام ) هنگام عبور از كربلا به مصيبت حسين ( عليه السلام ) اشاره كرده و همراه با حواريون خود بر مصايب آن حضرت گريسته است . (10)

پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و امير المؤمنين ( عليه السلام ) نيز بارها به حوادث خونبار كربلا اشاره كرده و همراه با فاطمه زهرا ( عليه السلام ) بر فرزند عزيز خود اشك ريخته اند . (11)

2 . نخستين مرثيه سرايان سيد الشهدا پس از واقعه كربلا

پس از واقعه عاشورا ، نخستين مرثيه سرايان سيد الشهدا و يارانش فرزندش زين العابدين ، خواهر بزرگوارش زينب كبرا ، دختران امام ، امّ كلثوم و فاطمه صغرا و همسرش رباب بوده اند كه در كربلا ، كوفه و شام ، با مرثيه سرايي هاي هدفمند خود ، راه سالار شهيدان را ادامه دادند .

اما در مدينه ، نخستين مرثيه سرا همزمان با شهادت امام حسين ( عليه السلام ) ، ام سلمه همسر بزرگوار پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بود ، يعقوبي در اين باره مي نويسد :

كانَ أوَّلُ صارِخَة صَرَخَت فِي المَدينَةِ اُمَّ سَلَمَةَ زَوجَ رَسولِ اللهِ .

نخستين ضجه زننده اي كه در مدينه ضجّه اش بلند شد ، ام سلمه همسر رسول خدا بود .

پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) شيشه اي كه در آن خاكي قرار داشت به ام سلمه داده بود و فرموده بود كه : « هر گاه اين خاك تبديل به خون تازه شود حسين ( عليه السلام ) كشته شده است » . روز عاشوراي سال 61 هجري آن خاك تبديل به خون تازه شد ، و ام سلمه با ديدن آن فرياد كشيد :

وَا حُسَيناه ! وا ابنَ رَسولِ اللهِ !

واحسينا ، وا پسر رسول خدا

شيون و زاري و مرثيه سرايي ام سلمه براي امام حسين ( عليه السلام ) به گونه اي بود كه به دنبال آن ، مدينه يكپارچه عزادار شد :

وتَصارَخَتِ النِّساءُ مِن كُلِّ ناحِيَة ، حَتَّي ارتَفَعَتِ المَدينَةُ بِالرَّجَّةِ الَّتي ما سُمِعَ بِمِثلِها قَطُّ . (12)

و زنان شيون كردند تا اين كه در مدينه چنان ولوله اي شد كه تا آن زمان شنيده نشده بود .

سال 61 هجري سال حزن ناميده شد (13) و بر پايه گزارش دعائم الاسلام از امام صادق ( عليه السلام ) پس از واقعه عاشورا سه سال تمام بر آن حضرت مرثيه سرايي مي شد (14) ، همچنين طبق گزارشي ديگر ، از شهادت آن حضرت تا هلاكت ابن زياد اهل بيت از عزا بيرون نيامدند :

مَا اختَضَبَت مِنَّا امرَأَةٌ ، ولاَ ادَّهَنَت ، ولاَ اكتَحَلَت ، ولا رَجَّلَت ، حَتّي أتانا رَأسُ عُبَيدِ اللهِ بنِ زِياد ، وما زِلنا في عَبرَة بَعدَهُ . (15)

هيچ يك از زنان ما خضاب نكرد ، و روغني استفاده نكرد و سرمه نكشيد ، و شانه نزد تا اين كه سر عبيدالله بن زياد را برايمان آوردند ، ما همواره پس از آن ماجرا گريان بوديم .

3 . پوشيدن لباس سياه در عزاي سيد الشهدا

نخستين كساني كه در عزاي امام حسين ( عليه السلام ) لباس سياه پوشيدند ، ام سلمه همسر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و زن هاي بني هاشم بودند . (16)

اين اقدام ، نشان مي دهد كه لباس سياه از زمان هاي گذشته علامتِ عزا بوده ، ابو مسلم هم در آغاز قيام خود براي استفاده تبليغاتي عليه حكومت بني اميه لباس سياه را انتخاب كرد . آنها مي گفتند :

هذَا السَّوادُ حِدادُ آلِ مُحَمَّد وشُهداءِ كَربَلا وزَيد ويَحيي . (17)

اين لباس سياه ، عزاي آل محمد و شهيدان كربلا و زيد و يحيي است .

در زمان معاصر نيز در ميان پيروان اهل بيت ( عليهم السلام ) لباس سياه نشانه عزاداري است .

4 . تأكيد بر زنده نگهداشتن ياد سيد الشهدا

در روايات تأكيد فراوان بر تداوم ياد سيد الشهدا شده است ، در روايتي از امام صادق ( عليه السلام ) آمده كه هنگام ياد آن حضرت سه بار بگو :

صَلَّي اللهُ عَلَيكَ يا أبا عَبدِ اللهِ . (18)

درود بر تو اي ابو عبدالله .

كه اين سلام از نزديك و دور به او ابلاغ مي شود .

همچنين ياد كردن آن حضرت هنگام نوشيدن آب توصيه شده است :

وما مِن عَبد شَرِبَ الماءَ فَذَكَرَ الحُسَينَ ( عليه السلام ) وأهلَ بَيتِهِ ولَعَنَ قاتِلَهُ ، إلاّ كَتَبَ اللهُ عَزَّ وجَلَّ لَهُ مِئَةَ ألفِ حَسَنَة ، وحَطَّ عَنهُ مِئَةَ ألفِ سَيِّئَة ، ورَفَعَ لَهُ مِئَةَ ألفِ دَرَجَة . (19)

هيچ كس نيست كه آب بنوشد و ياد حسين ( عليه السلام ) و خاندانش كند و كشنده اش را لعن كند ، مگر اين كه خداوند ، برايش يك صد هزار حسنه بنويسد ، و يك صد هزار گناه را از او بزدايد و يك صد هزار درجه برايش بدهد . (20)

با عنايت به نياز مكرر انسان در شبانه روز به نوشيدن آب ، توصيه به سلام بر آن حضرت و لعن بر قاتلانش هنگام نوشيدن آب ، بدين معنا است كه پيروان اهل بيت ( عليهم السلام ) هيچ گاه نبايد ماجراي كربلا را فراموش كنند و خاطره مبارزه با ظلم و ظالم و شهادت جانگداز سلاله پاك رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در اين راه ، براي هميشه ، بايد در تاريخ زنده بماند .

5 . تأكيد بر تداوم عزاداري

تأمل در توصيه اهل بيت ( عليهم السلام ) بر اقامه مجالس عزا براي شهداي كربلا و زنده نگاهداشتن خاطره عاشورا (21) ، تشويق آنان به سرودن شعر(22) درباره اين فاجعه بزرگ تاريخ اسلام ، بشارت به پاداش هاي بزرگ در گرياندن و گريستن بر اين مصيبت عظمي ، (23) تأكيد بر اهميت عزاداري در دهه اول محرم ، (24) خصوصاً در روز عاشورا (25) ، به روشني بيانگر اين حقيقت است كه عزاداري براي سيد الشهدا و يارانش ، هدف بزرگي را تعقيب مي كند كه تا آن هدف تحقق نيافته ، سنت عزاداري در ميان پيروان اهل بيت بايد تداوم يابد .

بنا بر اين مسأله مهم اين است كه هدف و حكمت ضرورت تداوم عزاداري براي سيد الشهدا چيست ؟

فصل دوم : فلسفه عزاداري

شناخت فلسفه عزاداري امام حسين ( عليه السلام ) ، نخستين گام در راه تأمين اهداف بلند اين سنت مهم و سرنوشت ساز پيروان اهل بيت ( عليهم السلام ) است . زيرا عزاداري بدون معرفت نه تنها ارزشي ندارد ، بلكه چه بسا به زيان اهداف اصلي اين حركت ارزشمند نيز باشد . بر پايه روايتي در رهنمودهاي امام علي ( عليه السلام ) به كميل آمده كه مي فرمايد :

ما مِن حَرَكَة إلاّ وأنتَ مُحتاجٌ فيها إلي مَعرِفَة . (26)

هيچ حركتي [ براي انجام كاري ] نيست ، مگر اين كه تو در آن به شناخت نيازمندي .

ممكن است در پاسخ به فلسفه عزاداري ، گفته شود كه مطابق نص صريح و روشن قرآن محبت خاندان رسالت واجب است (27) ، بنا بر اين مي توان گفت فلسفه گريه بر امام حسين ( عليه السلام ) و اقامه عزا براي مصايب ايشان ، اظهار ارادت به پيامبر و اهل بيت آن بزرگوار است .

بي ترديد ، اظهار محبت نسبت به خاندان پيامبر از طريق سوگواري براي سالار شهيدان همانطور كه اشاره شده پسنديده و تعظيم شعائر الهي است ، ليكن تأمل در رواياتي كه توصيه و تأكيد بر تداوم اقامه ماتم بر سيد الشهدا دارند ايجاب مي كند كه عزاداري براي ايشان ، فلسفه اي بسيار فراتر از اظهار محبت به اهل بيت ( عليهم السلام ) داشته باشد .

بلكه از نگاه سيد بن طاووس ، اگر امتثال امر كتاب و سنت نبود ، اظهار محبت نسبت به اهل بيت ( عليهم السلام ) ايجاب مي كرد كه به دليل منزلت والايي كه امام حسين ( عليه السلام ) و يارانش به واسطه شهادت بدان دست يافتند ، اظهار مسرّت و شادماني كنيم ، متن سخن ايشان اين است :

اگر نبود كه پوشيدن لباس سوگ و مصيبت ، به خاطر از ميان رفتن نشانه هاي هدايت و تأسيس پايه هاي گمراهي ، و تأسف بر سعادتي كه از دست داديم و افسوس بر چنين شهادتي امتثال امر كتاب و سنت است ، ما در برابر آن نعمت بزرگ لباس شادي و خوشحالي مي پوشيديم . و چون در بي تابي و سوگواري ، خشنودي صاحب روز معاد هست و نيكان در آن غرضي دارند ، ما لباس عزا پوشيديم و همواره اشك ريختيم و به چشماهايمان ، گفتيم : همواره بگرييد و به دل هايمان گفتيم : همانند زنان جوان مرده ماتم بگيريد . (28)

بنا بر اين ، بايد ديد حكمتِ آن همه تأكيد بر عزاداري و گريه براي ابي عبد الله ( عليه السلام ) چيست ؟

بنا بر اين هر چه فلسفه شهادت او باشد ، فلسفه عزاداري براي او نيز هست .

فلسفه شهادت امام حسين ( عليه السلام ) :

اصلي ترين فلسفه قيام و شهادت سيد الشهد ( عليه السلام ) مبارزه با جهل و از اين طريق زمينه سازي براي حاكميت ارزش هاي انساني و اسلامي به رهبري اهل بيت ( عليهم السلام ) است .

بر پايه آن چه بسياري از منابع معتبر از امام صادق ( عليه السلام ) گزارش كرده اند ، ايشان در اين باره مي فرمايد :

. . . وبَذَلَ مُهجَتَهُ فيكَ لِيَستَنقِذَ عِبادَكَ مِنَ الجَهالَةِ وحَيرَةِ الضَّلالَةِ . (29)

و خونش را به خاطر تو بذل كرد تا بندگانت را از جهالت و سرگرداني گمراهي بيرون آورد .

همه آن چه در تبيين فلسفه قيام و شهادت امام حسين ( عليه السلام ) ذكر شده (30) ، در فلسفه جهل زدايي خلاصه مي شود .

جهل زدايي نه تنها فلسفه قيام سيد الشهدا بلكه فلسفه بعثت خاتم الانبيا و نزول قرآن است :

( كِتَـبٌ أَنزَلْنَـهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّـلُمَـتِ إِلَي النُّورِ . (31)

[ اين قرآن ] كتابي است كه آن را به سوي تو فرو فرستاديم ، تا مردم را از تاريكي ها به سوي روشنايي بيرون آوري ) .

فلسفه بعثت انبياء پيشين نيز جهل زدايي بوده است :

( وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَي بِـَايَـتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّـلُمَـتِ إِلَي النُّورِ . (32)

ما موسي را با آيات خود فرو فرستاديم ( ودستور داديم ) قومت را از ظلمات به نور بيرون آر ) .

در حقيقت ، « جهل » ريشه همه مصايب و مفاسد جامعه بشر است ، چنان كه در روايتي از امام علي ( عليه السلام ) آمده :

الجَهلُ أصلُ كُلِّ شَرٍّ . (33)

ناداني ، ريشه همه بدي هاست .

و بر اين اساس اصلي ترين كار انبياء و اولياي الهي ريشه كن كردن بيماري جهل از جامعه است ؛ زيرا تا اين بيماري علاج نگردد نمي توان انتظار داشت كه ارزش هاي ديني بر جامعه حاكم گردد .

امام حسين ( عليه السلام ) نيز براي تحقق اين آرمان بلند ، خون پاك خود را در راه خدا اهداء كرد و بدين سان اصلي ترين فلسفه زنده نگهداشتن مكتب شهادت به وسيله عزاداري آن حضرت نيز ، جهل زدايي جامعه اسلامي است و تا درمان كامل اين بيماري خطرناك اجتماعي و حاكميت مطلق ارزش هاي اسلامي در جهان ، تداوم اين مكتب ضروری است .

فصل سوم : آسيب شناسي مرثيه سرايي و عزاداري

در عصر حاضر ، آشنايي با آفاتي كه هدف و فلسفه عزاداري سالار شهيدان را تهديد مي كنند ، مهم ترين و اساسي ترين گام در راه تحقق اهداف ارزشمند اين دستورالعمل سازنده اهل بيت عصمت و طهارت است و از اين رو اين مسأله با شرح و بسط بيشتري ارائه مي شود .

نقش فرهنگ اصيل عاشورا در جهل زدايي جوامع اسلامي و زمينه سازي براي حكومت جهاني اسلام ، ايجاب مي كند كه اسلام ستيزان مستكبر ـ اعم از آنها كه رسماً در مقابل اسلام قرار دارند يا كساني كه به نام اسلام بر مسلمين حكومت مي كنند ـ در دوران هاي مختلف تاريخ براي تحريف آن برنامه ريزي كنند ، چرا كه آنان از جهل مردم تغذيه مي كنند ، و بيداري امت اسلامي بنياد حاكميت آنها را فرو مي ريزد .

نقش فرهنگ عاشورا در پيروزي انقلاب اسلامي ايران و نهضت هاي آزاديبخش اسلامي ، موجب گرديده كه تلاش هاي استكبار جهاني و در رأس آنها آمريكا براي تحريف فرهنگ عاشورا مضاعف گردد و با توطئه هاي پيچيده تري وارد عرصه نبرد با اين ميراث گرانبهاي فرهنگي شوند . (34)

اكنون بايد ديد چگونه فرهنگ اصيل عاشورا به وسيله دشمنان آگاه و دوستان ناآگاه تحريف مي شود ؟ و چه آفاتي مجالس عزاداري سالار شهيدان را تهديد مي كند ؟

پاسخ اجمالي اين سؤال اين است كه : هر چه با فلسفه عزاداري يعني : جهل زدايي جامعه اسلامي و نيز با ويژگي هاي مجالس عزاداري هدفمند ، يعني : خدامحوري ، ارائه تحليل واقع بينانه از حادثه عاشورا و بهره گيري صحيح از احساسات و عواطف مردم نسبت به اهل بيت ( عليهم السلام ) ، در تضاد باشد ، آفت مجالس عزاداري سيد الشهدا است .

اينك براي توضيح اين اجمال به مهم ترين آسيب ها اشاره مي كنيم :

1 . تحريف هدف عزاداري

خطرناكترين آفت عزاداري سيد الشهدا ، تحريف هدف آن است . پيش از اين اشاره كرديم كه فلسفه عزاداري امام حسين با فلسفه شهادت آن حضرت يكي است ، بنا بر اين تحريف هدف عزاداري ، تحريف هدف شهادت آن بزرگوار نيز هست .

اين تحريف به دو گونه مي تواند تجلي يابد : يكي آن كه به جاي روشني بخشي و احياگري تنها به آمرزش گناهان و پاك سازي معنوي خلاصه گردد .

و ديگر آن كه به جاي تأكيد بر بُعد حماسي به جنايت يزيديان و ستمگران در اين حادثه پرداخته شود .

اين سخن بدان معنا نيست كه آمرزش گناهان و پاكسازي معنوي بر عزاداري بار نيست و يا اين كه نبايد جنايت هاي ستم پيشگان را برشمرد ، بلكه غرض پرهيز از نگاه تجزيه اي است .

اينك به توضيح اين دو مطلب مي پردازيم :

اگر به جاي جهل زدايي و احياء ارزش هاي اسلامي ، فلسفه عزاداري براي سالار شهيدان ، در پاك سازي گنه كاران از گناه خلاصه شود ، در واقع هدف شهادت امام و عزاداري براي آن حضرت تحريف شده است ، يعني دقيقاً همان تحريفي كه در آيين مسيحيت در مورد حضرت عيسي تحقق يافت .

استاد شهيد مطهري در اين باره مي گويد :

من نمي دانم كدام جاني يا جاني هايي جنايت را به شكل ديگري بر حسين بن علي وارد كردند ، و آن اين كه هدف حسين بن علي را مورد تحريف قرار دادند و همان چرندي را كه مسيحي ها در مورد مسيح گفتند درباره حسين گفتند كه حسين كشته شد براي آن كه بار گناه امت را به دوش بگيرد ، براي اين كه ما گناه بكنيم و خيالمان راحت باشد ، حسين كشته شد براي اين كه گناهكار تا آن زمان كم بود ، بيشتر بشود . . . . (35)

استاد مطهري درباره نوعي ديگر از تحريف هدف عزاداري و گريه بر امام حسين ( عليه السلام ) چنين مي گويد :

چرا ائمه اطهار ( عليهم السلام ) ( حتي از پيغمبر اكرم روايت است ) گفتند كه اين نهضت بايد زنده بماند ، فراموش نشود ، مردم براي امام حسين بگريند ؟ هدف آنها از اين دستور چه بوده است ؟ ما آن هدف واقعي را مسخ كرديم . گفتيم فقط به خاطر اين است كه تسلّي خاطري براي حضرت زهرا ( عليه السلام ) باشد ! با اين كه ايشان در بهشت همراه فرزند بزرگوارشان هستند ، دائماً بي تابي مي كنند تا ما مردم بي سر و پا يك مقدار گريه كنيم تا تسلي خاطر پيدا كنند ، آيا توهيني بالاتر از اين براي حضرت زهرا پيدا مي كنيد ؟ ! (36)

خيال مي كنيم حسين بن علي در آن دنيا منتظر است كه مردم برايش دلسوزي كنند يا العياذ بالله حضرت زهرا ( عليه السلام ) بعد از هزار و سيصد سال ، آن هم در جوار رحمت الهي ، منتظر است كه . . . براي او گريه بكنند تا تسلّي خاطر پيدا كند !

چند سال پيش در كتابي ديدم كه نويسنده مقايسه اي ميان حسين بن علي و عيسي مسيح كرده بود ، نوشته بود كه عمل مسيحيها بر عمل مسلمين ( شيعيان ) ترجيح دارد ، زيرا آنها روز شهادت عيسي مسيح را جشن مي گيرند و شادماني مي كنند ، ولي اينها در روز شهادت حسين بن علي مرثيه خواني و گريه مي كنند . عمل آنها بر عمل اينها ترجيح دارد ، زيرا آنها شهادت را براي عيسي مسيح موفقيّت مي دانند نه شكست ، و چون موفقيّت مي دانند شادماني مي كنند . امّا مسلمين شهادت را شكست مي دانند و چون شكست مي دانند گريه مي كنند . خوشا به حال ملّتي كه شهادت را موفقيّت بشمارد و جشن بگيرد و بدا به حال ملّتي كه شهادت را شكست بداند و به خاطر آن مرثيه خواني بكند .

جواب اين است كه اوّلاً دنياي مسيحي كه اين شهادت را جشن مي گيرد ، روي همان اعتقاد خرافي است كه مي گويد عيسي كشته شد تا بار گناه ما بريزد ، و چون به خيال خودش سبكبال شده و استخوانش سبك شده آن را جشن مي گيرد ، در حقيقت او جشن سبكي استخوان خودش را به خيال خودش مي گيرد ، و اين يك خرافه است . ثانياً اين همان فرق اسلام و مسيحيّت تحريف شده است كه اسلام يك دين اجتماعي و مسيحيّت ، ديني است كه همه آن چيزي كه دارد اندرز اخلاقي است . از طرف ديگر گاه به يك حادثه از نظر فردي نگاه مي كنيم و گاه از نظر اجتماعي . از نظر اسلام شهادت حسين بن علي از ديدگاه فردي يك موفّقيّت بود . (37)

گفتني است كه آن چه تحريف هدف عزاداري براي امام حسين ( عليه السلام ) است خلاصه كردن آن در پاك سازي گناهان شبيه باور خرافي مسيحيان درباره مصلوب شدن حضرت عيسي است و اين به معناي نفي نقش عزاداري در آمرزش گناهان نيست .

به سخن ديگر ، هدف عزاداري بر امام حسين ( عليه السلام ) جهل زدايي و احياء ارزش هاي ديني است و عزاداري با اين هدف بركات فراواني براي فرد و جامعه دارد (38) كه يكي از آنها آمرزش گناهان و سالم سازي رواني انسان هاست كه اين بركت نيز دقيقاً در جهت احياء ارزش هاي اسلامي قرار دارد .

از سوي ديگر حادثه عاشورا در يك نگاه كلي و واقع بينانه ، داراي دو بُعد است : يكي بُعد جنايت و مظلوميت و ديگري بُعد حماسه ، عزت و عظمت . از اين رو تحليل و تبيين صحيح اين حادثه در صورتي امكان پذير است كه اين دو بُعد در كنار هم ديده شود و ارائه گردد ، در غير اين صورت ، مخاطب درك درستي از اين جريان مهم تاريخ اسلام پيدا نخواهد كرد .

استاد مطهري ( قدس سره ) در اين باره مي گويد :

حادثه عاشورا و تاريخچه كربلا دو صفحه دارد : يك صفحه سفيد و نوراني و يك صفحه تاريك ، سياه و ظلماني كه هر دو صفحه اش يا بي نظير است و يا كم نظير .

اما صفحه سياه و تاريكش از آن نظر سياه و تاريك است كه در آن فقط جنايت بي نظير و يا كم نظير مي بينيم . . . .

از اين نظر حادثه كربلا يك جنايت و يك تراژدي است ، يك مصيبت است ، يك رثاء است . اين صفحه را كه نگاه مي كنيم ، در آن ، كشتن بي گناه مي بينيم ، كشتن جوان مي بينيم ، كشتن شيرخوار مي بينيم ، اسب بر بدن مرده تاختن مي بينيم ، آب ندادن به يك انسان مي بينيم ، زن و بچّه را شلاق زدن مي بينيم ، اسير را بر شتر بي جهاز سوار كردن مي بينيم . از اين نظر قهرمان حادثه كيست ؟ واضح است وقتي كه حادثه را از جنبه جنايي نگاه كنيم ، آن كه مي خورد قهرمان نيست ، آن بيچاره مظلوم است . قهرمان حادثه در اين نگاه يزيد بن معاويه است ، عبيد الله بن زياد است ، عمر سعد است ، شمر بن ذي الجوشن است ، خولي است و يك عدّه ديگر . لذا وقتي كه صفحه سياه اين تاريخ را مطالعه مي كنيم ، فقط جنايت ورثاء بشريّت را مي بينيم . پس اگر بخواهيم شعر بگوييم چه بايد بگوييم ؟ بايد مرثيه بگوييم و غير از مرثيه گفتن چيز ديگري نيست كه بگوييم . بايد بگوييم :

ز آن تشنگان هنوز به عيّوق مي رسد * * * فرياد العطش زبيابان كربلا (39)

امّا آيا تاريخچه عاشورا فقط همين يك صفحه است ؟

آيا فقط رثاء است ؟ فقط مصيبت است و چيز ديگري نيست ؟

اشتباه ما همين است . اين تاريخچه يك صفحه ديگر هم دارد كه قهرمان آن صفحه ، ديگر پسر معاويه نيست ، پسر زياد نيست ، پسر سعد نيست ، شمر نيست . در آنجا ، قهرمان حسين است . در آن صفحه ، ديگر جنايت نيست ، تراژدي نيست ، بلكه حماسه است ، افتخار و نورانيّت است ، تجلّي حقيقت و انسانيّت است ، تجلّي حقّ پرستي است . آن صفحه را كه نگاه كنيم ، مي گوييم بشريّت حقّ دارد به خودش ببالد . امّا وقتي صفحه سياهش را مطالعه مي كنيم مي بينيم كه بشريّت سرافكنده است و خودش را مصداق آن آيه مي بيند كه مي فرمايد : ( قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَآءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ) (40) .

مسلّماً جبرئيل امين در مقابل اعلام خدا كه فرمود : ( إِنِّي جَاعِلٌ فِي الاَْرْضِ خَلِيفَةً ) (41) سؤالي نمي كند ، بلكه آن دسته از فرشتگان كه فقط صفحه سياه بشريّت را مي ديدند و صفحه ديگر آن را نمي ديدند ، از خدا اين سؤال را كردند كه آيا مي خواهي كساني را در زمين قرار دهي كه فساد كنند و خون ها بريزند ؟ و خدا در جواب آنها فرمود : ( إِنِّي أَعْلَمُ مَا ل تَعْلَمُونَ ) . (42)

آن صفحه ، صفحه اي است كه ملك اعتراض مي كند ؛ بشر سرافكنده است و اين صفحه ، صفحه اي است كه بشريّت به آن افتخار مي كند . چرا بايد حادثه كربلا را هميشه از نظر صفحه سياهش مطالعه كنيم ؟ و چرا بايد هميشه جنايتهاي كربلا گفته شود ؟ چرا هميشه بايد حسين بن علي از آن جنبه اي كه مورد جنايت جانيان است مورد مطالعه ما قرار بگيرد ؟ چرا شعارهايي كه به نام حسين بن علي مي دهيم و مي نويسيم ، از صفحه تاريك عاشورا گرفته شود ؟ چرا ما صفحه نوراني اين داستان را كمتر مطالعه مي كنيم ، در حالي كه جنبه حماسي اين داستان صد برابر جنبه جنائي آن مي چربد و نورانيت اين حادثه بر تاريكي آن خيلي مي چربد ، پس بايد اعتراف كنيم كه يكي از جاني هاي بر حسين بن علي ما هستيم كه از اين تاريخچه فقط يك صفحه اش را مي خوانيم و صفحه ديگرش را نمي خوانيم . (43)