فرهنگ عاشورا

جواد محدّثى

- ۱۹ -


مالك بن نضر اَرْحَبى
وى به اتفاق ضحّاك بن عبداللّه مشرقى در مسير راه كربلا با سيدالشهدا عليه السّلام ديدار كردند. امام از آنان دعوت به يارى كرد. آن دو به بهانه قرض داشتن و سركشى به خانواده ، رفتند و توفيق حضور در حماسه عاشورا نيافتند.
ماه بنى هاشم
ماهيّت قيام كربلا
براى حفظ هويّت نهضت عاشورا و اهداف آن ، بايد ((ماهيّت )) آن را خوب شناخت و خوب شناساند و به تبيين و تفسير و تعميق و توسعه اين حماسه و فرهنگ پرداخت . ماهيّت قيام امام حسين عليه السّلام را از منابع مستند و خدشه ناپذير زير مى توان شناخت :
الف : خطبه هاى امام و اهل بيت ، كه در مكّه و بين راه حجاز و عراق و در كربلا و پس ‍ از آن در كوفه ، شام و مدينه ايراد شده است .
ب : سخنانى كه امام ، در پاسخ به پرسشها، پيشنهادها و خيرخواهيهاى اين و آن ، در طول نهضت بيان كرده است .
ج : رجزهايى كه امام و اصحاب او، روز عاشورا در مقابل دشمن خوانده اند و همه آنها در مآخذ معتبر ثبت شده است .
د: نامه هايى كه ميان امام و مردم كوفه و بصره ردّ و بدل شده است ، نامه هاى يزيد به ابن زياد، ابن زياد به يزيد و عمرسعد، نامه هاى عمرسعد به ابن زياد، ابن زياد به حاكم مدينه و... .
از مجموع اين منابع و اسناد مكتوب و موجود، مى توان اهداف ، ماهيّت ، ديدگاههاى طرفين را به دست آورد. در عين حال مى توان گفت نهضت امام حسين عليه السّلام چهار بُعد داشت : ويران كردن ، ساختن ، تجديد و آفريدن و ابداع . امّا توضيح مختصر اين ابعاد:
((ويران كردن )): در هم شكستن و ويران كردن هيكل و اسكلتى كه به امويان امكان داده بود به اسم ((دين ))، ستمگرى كنند و به نام خلافت ، كاخهاى عياشى خود را بر استخوانها و جمجمه هاى محرومان و آزاديخواهان بنا كنند و آزاد مردان را از صحنه كنار بزنند يا به شهادت برسانند. انقلاب كربلا، بنيان ستم و تحميق و تزوير را در هم شكست و پايه هاى آن را متزلزل ساخت .
((ساختن )): دميدن روح شهامت و بيدارى در كالبد جامعه اسلامى و پروراندن نسلى خداجوى و شهادت طلب و ستيزه گر با سلطه ستم ، به دليل حركتهاى انقلابى پس از عاشورا.
((تجديد)): ارزشهاى اسلامى كه با نقشه ها و توطئه هاى بنى اميّه كهنه و فراموش ‍ شده و مفاهيم دينى كه به دست آنان تحريف گشته بود، دوباره احيا شد. ديدگاه اصلى دين درباره حكومت و حاكم و بيت المال و حقوق مردم مطرح گشت و بناى عقيده و ايمان ، روحى تازه يافت و تحريفها زدوده گشت و روحهاى كوچك ، آن عظمت را يافتند كه در برابر طاغوت بايستند و امر به معروف و نهى از منكر كنند.
((ابداع )): نمونه هاى زنده و بزرگ و قهرمان براى بشريّت ساخته شد كه همواره خار سر راه متجاوزان به حقوق محرومان بودند وايجاد يك خطّ آزاديبخش كه با روح تقوا و اخلاص خدايى اشباع شده بود، خطّى كه در طول تاريخ ، خواب از چشم جباران متكبّر ربوده ، وبستر نرمشان را خشن ساخت . اين خطّ، در سايه ايجاد هويّت جديد انسانى و اسلامى در جامعه پديد آمد و امام حسين عليه السّلام به همه انسانها، حتى غير مسلمانان ، درس آزادگى و غيرت داد.
ماهيّت قيام كربلا، امربه معروف و نهى از منكر و احياء سنت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بود. نيز جهاد در راه مبارزه با جهالت و گمراهى و سرگردانى ، كه در زيارت آن حضرت مى خوانيم : ((وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ حَتّى استَنْقَذَ عِبادَكَ مِنَ الجَهالَةِ وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ)).(1184) دست يافتن به اين هدف ، نثار ((خون )) لازم داشت كه در عاشورا انجام يافت . و تفسير ((خون )) و رسواگرى ظالم لازم داشت كه با برنامه اسراى اهل بيت تحقّق يافت . در خون شهداى كربلا و سيدالشهدا عليه السّلام ، قيامت و رسالت و آزادگى نهفته بود. و اين محتوا چه خوب در اين اشعار ((حسين الا عظمى )) بازگو شده است :
 

شَهيدُ العُلى ما اءنتَ مَيتٌ وَ إ نَّما
 
يَمُوتُ الَّذى يبلى وَلَيسَ لَهُ ذِكرٌ
 
وَ ما دَمُكَ المَسفُوكُ اِلاّ قِيامَةٌ
 
لَها كُلُّ عامٍ يَومَ عاشُورِهِ حَشرٌ
 
وَ ما دَمُكَ المَسفُوكُ اِلاّ رِسالَةٌ
 
مُخَلَّدَةٌ لَم يَخْلُ مِن ذِكرِها عَصرٌ
 
وَ ما دَمُكَ المَسفُوكُ اِلاّ تَحَرُّرٌ
 
لِدُنْيا طَغَتْ فيهَا الخَديعَةُ وَالمَكرُ
 
وَ هَدَمٌ لِبُنْيانٍ عَلَى الظُّلمِ قائِمٌ
 
بَناهُالهَوى وَالكَيدُ وَالحِقدُ وَالغَدرُ(1185)
 
و اين اهداف و آرمانها در فارسى چنين سروده شده است :
 
بزرگ فلسفه قتل شاه دين اين است
 
كه مرگ سرخ به از زندگى ننگين است
 
حسين مظهر آزادگى وآزادى است
 
خوشا كسى كه چنينش مرام وآيين است
 
نه ظلم كن به كسى نى به زيرِظلم برو
 
كه اين مرام حسين است و منطق دين است
 
همين نه گريه برآن شاه تشنه لب كافى است
 
اگر چه گريه بر آلام قلب تسكين است
 
ببين كه مقصد عالى وى چه بود اى دوست
 
كه درك آن سبب عزّوجاه وتمكين است
 
ز خاك مردم آزاده بوى خون آيد
 
نشان شيعه وآثار پيروى اين است (1186)
 
يكى از زيباترين سروده هايى كه ماهيت و حوادث و چهره ها را در قيام عاشورا ترسيم كرده است ، از حبيب اللّه قاآنى شيرازى (م 1208) به صورت سؤ ال و جواب است :
 
باردچه ؟ خون !كه ؟ ديده ،چه سان ؟روزوشب !چرا؟
 
از غم ، كدام غم ؟ غم سلطان كربلا!
 
نامش چه بد؟ حسين ! زنسل كه ؟ از على !
 
مامش كه بود؟ فاطمه ! جدّش كه ؟ مصطفى
 
چون شد؟ شهيد شد! به كجا؟ دشت ماريه
 
كى ؟ عاشر محرّم ! پنهان ؟ نه ، برملا
 
شب كشته شد؟ نه ، روز، چه هنگام ؟ وقت ظهر
 
شد از گلو بريده سرش ؟ نى ، نى ، از قفا!
 
سيراب كشته شد؟ نه ! كس آبش نداد؟ داد!
 
كه ؟ شمر، از چه چشمه ! ز سرچشمه فنا!
 
مظلوم شد شهيد؟ بلى ! جرم داشت ؟ نه !
 
كارش چه بُد؟ هدايت ! يارش كه بُد؟ خدا
 
اين ظلم را كه كرد؟ يزيد! اين يزيد كيست ؟
 
زاولاد هِند، از چه كس ؟ از نطفه زنا
 
خود كرد اين عمل ؟ نه ، فرستاد نامه اى
 
نزد كه ؟ نزد زاده مرجانه دغا
 
ابن زياد، زاده مرجانه بُد؟ نَعَم
 
از گفته يزيد تخلّف نمود؟ لا!
 
اين نابكار كشت حسين را به دست خويش ؟
 
نه ، او روانه كرد سپه سوى كربلا
 
ميرسپه كه بُد؟ عمرسعد! او بريد
 
حلق عزيز فاطمه ؟ نه ، شمر بى حيا
 
خنجر بريد حنجر او را نكرد شرم ؟
 
كرد، از چه پس بريد؟ نپذرفت از او قضا
 
بهر چه ؟ بهر آنكه شود خلق را شفيع
 
شرط شفاعتش چه بود؟ نوحه وبكا
 
كس كشته شد هم از پسرانش ؟ بلى ، دو تن
 
ديگر كه ؟ نُه برادر! ديگر كه ؟ اقربا
 
ديگر پسر نداشت ؟ چرا داشت ، آن كه بود؟
 
سجّاد! چون بُد او؟ به غم و رنج ، مبتلا
 
ماند او به كربلاى پدر؟ نى ، به شام رفت
 
با عزّ و احتشام ؟ نه ، با ذلّت و عنا!
 
تنها؟ نه با زنان حرم ، نامشان چه بود؟
 
زينب ، سكينه ، فاطمه ، كلثوم بينوا
 
برتن لباس داشت ؟ بلى ، گَردِ روزگار
 
بر سر عمامه داشت ؟ بلى ، چوب اشقيا
 
بيمار بُد؟ بلى ! چه دوا داشت ؟ اشك چشم
 
بعد از دوا غذاش چه بد؟ خون دل غذا
 
كس بود همدمش ؟بلى اطفال بى پدر
 
ديگر كه بود؟ تب ، كه نمى گشت از او جدا
 
از زينت زنان چه به جا مانده بد؟ دو چيز
 
طوق ستم به گردن و خلخال غم به پا!
 
گبر اين ستم كند؟ نه ! يهود و مجوس ؟ نه
 
هندو؟ نه ! بت پرست ؟ نه ! فرياد از اين جفا
 
((قاآنى )) است قايل اين شعرها؟ بلى
 
خواهد چه ؟ رحمت . از كه ؟ ز حق ! كى ؟ صف جزا(1187)
 
مُثير الا حزان
برانگيزاننده اندوهها، نام كتاب مقتل معروفى است از شيخ نجم الدّين جعفربن محمدبن جعفر حلّى ، معروف به ((ابن نِما))، متوفّاى 645 ق . به همين نام ، كتاب ديگرى در مقتل و مناقب از ((صاحب جواهر)) وجود دارد.(1188)
مجالس حسينى
محفلها و مجلسهايى كه در سوگ حسينى و براى احياى خاطره عاشورا، در مساجد و حسينيّه ها و منازل ، در ايّام عاشورا يا در روزهاى ديگر در طول سال برگزار مى شود و از پربركت ترين آثار شهادت اباعبداللّه عليه السّلام و زمينه مناسبى براى تبليغ و موعظه و تقويت آگاهى مردم به دين و علايق مذهبى است و در روايات نيز تاءكيده شده كه چنين مجالسى همواره برپا شود. طبق روايات ، براى سيدالشهدا عليه السّلام مجالس ‍ متعدّدى از سوى فرشتگان ، جنّيان ، كرّوبيان ، انبياى پيشين ، رسول خدا و ائمه (ص ) برگزار شده كه بر شهادت مظلومانه آن حضرت گريسته اند. همچنين مجالسى كه پس ‍ از حادثه عاشورا در كربلا، كوفه ، شام ، دير راهب ، مدينه ، مكّه و... در همان سال حادثه برگزار شده است . مرحوم شيخ جعفر شوشترى بطور مبسوط، به توضيح اين مجالس ‍ پرداخته است و در هر كدام ، مرثيه خوان ، گريه كننده ، زمان و محلّ آن را توضيح داده است .(1189) كلّ اين مجالس را به پنج دسته ، تقسيم كرده است :
- مجالسى كه قبل از خلقت آدم ، برگزار شده است .
- مجالسى كه بعد از آدم و قبل از تولّد امام حسين عليه السّلام برگزار شده است .
- مجالسى كه قبل از شهادتش برگزار شده است .
- مجالسى كه بعد از شهادتش در دنيا برگزار شده است .
- مجالسى كه پس از فناى دنيا، در قيامت برپا خواهد شد.
((مجالس حسينى )) نيز، نام كتابى از على محمد على دخيّل است (ترجمه مصطفى خبّازان ) كه مجموعه اى از مقالات ، درباره چهارده معصوم و معارف اهل بيت عليهم السّلام است . همچنانكه ((مقتل )) نام نوعى از كتابها در شهادت امام حسين عليه السّلام است ، مجلس و مجالس نيز نوعى كتب است كه بخش بخش به بيان فضايل و مسايل مربوط به سيدالشهدا مى پردازد و براى وعّاظ نوشته مى شود كه از روى آن منبر روند و مطالبش را براى حاضران بگويند، به اين نام كتب متعدّدى نگاشته شده است .از جمله ((المَجالِسُ الحُسَينِيَّة )) كه كتابى فارسى در اسرار شهادت امام حسين عليه السّلام است . از نظام العلماء ميرزا رفيع تبريزى (م 1336).(1190) عزادارى ، مرثيه ، مجلس
مجلس
محلّ نشستن ، مدت زمان نشستن ، در اصطلاح وعظ و مرثيه خوانى ، محفلى كه در آن به سخنرانى ، وعظ و ذكر مصيبت مى پردازند ( شبيه خوانى ، بخشى از مقتل و واقعه عاشورا يا صحنه هاى ديگر تاريخ اسلام ، كه در يك نوبت بصورت نوحه خوانى و تعزيه ، اجرا مى شود. چون اجراى تعزيه در يك تكيه يا مجلس بوده ، يك صحنه از وقايع عاشورا كه نمايش داده مى شد به آن مجلس مى گفتند و تدوين كننده و محرّر اينگونه متون را ((مجلس نويس )) مى خواندند و گوينده و خواننده آن مباحث و مجالس را ((مجلس خوان )). مجلس طفلان مسلم ، مجلس قاسم ، مجلس حضرت عباس ، مجلس ‍ غارت خيمه ها و... از اينگونه مجالس است .
مجمع بن عبداللّه عائذى
وى از شهداى كربلا در حمله اول است .(1191) از قبيله مذحج و اهل يمن بود. در مسير كوفه ، در منزلگاه ((زباله )) به سيدالشهدا عليه السّلام پيوست و در ركاب امام به كربلا آمد. نامش در زيارت ناحيه مقدّسه هم آمده است .(1192)
محاصره امام حسين عليه السّلام
هدف امام حسين عليه السّلام رسيدن به كوفه و پيوستن به هواداران در آن شهر بود، تا بر ضدّ امويان قيام كنند. ابن زياد (والى كوفه ) هم مى دانست كه اگر امام ، پاى به كوفه بگذارد، كنترل شهر از دست بيرون خواهد شد. اين بود كه مانع ورود امام به كوفه شد. سپاه هزار نفرى را به فرماندهى حرّبن يزيد سر راه آن حضرت فرستاد، پس از گفتگوها، كاروان امام و سپاه حرّ همچنان پا به پاى هم پيش مى آمدند. چون به ((نينوا)) رسيدند، پيكى از كوفه رسيد كه فرمان محاصره را همراه داشت ، كه امام حسين عليه السّلام نه راه برگشت داشته باشد، نه راه پيش ، فرمان چنين بود كه : ((اَمّا بَعْدُ فَجَعْجِعْ بِالحُسَينِ...)) با رسيدن نامه و قاصدم ، حسين عليه السّلام را در محاصره و تنگنا قرار بده و او را جز در سرزمين بى آب و علف و دور از پناهگاه فرود نيار، به قاصدم دستور دادم تا همراه تو باشد و از تو جدا نگردد. تا خبر اجراى اين فرمان را برايم بياورد. والسلام .
در پى آن دستور بود كه امام به اجبار در آن منطقه فرود آمد. اين حادثه در روز پنج شنبه دوّم محرّم سال 61 هجرى بود. فرداى آن روز، عمرسعد با چهار هزار نفر از كوفه رسيدند.(1193) در پى اين محاصره ، از پيوستن افراد به گروه ياران امام نيز جلوگيرى مى كردند و راهها كنترل مى شد، برخى كه از كوفه خود را به امام رساندند، با استفاده از تاريكى شب يا از بيراهه بود.
محبّت اهل بيت عليهم السّلام
محبّت ، دوست داشتن و عشق ورزيدن ، به زندگى انسان جهت مى دهد و اگر اين علاقه و محبّت ، به انسانهاى پاك و والا باشد، بيمه كننده انسان از كششهاى انحرافى است . خداوند، دوستى و مودّت خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را در قرآن ، اجر رسالت آن حضرت قرار داده و واجب ساخته است : ((قُلْ لااَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْرا اِلا المَوَدَّةَ فِى القُربى )).(1194) امام شافعى نيز به اين فرض بودن محبت اهل بيت عليهم السّلام اشاره دارد:
 
يا اءهلَبَيتِ رَسُولِاللّهِ حُبُّكُمُ
 
فَرضٌ مِنَ اللّهِ فِى القُرآنِ اَنْزَلَهُ
 
كَفاكُمُ مِن عَظيمِ القَدرِ اَنَّكُمُ
 
مَنْ لَمْ يُصَلِّ عَلَيكُمْ لاصَلاةَ لَهُ(1195)
 
و همين محبت خاندان رسول ، مرز حركت در خطّ صحيح دين است .
 
تولاّى شما فرض خدايى است
 
قبول و ردّ آن مرز جدايى است
 
ديانت بى شما كامل نگردد
 
بجز با عشقتان دل ، دل نگردد
 
هر آن كس را كه در دين رسول است
 
ولايت ، مُهر و امضاى قبول است (1196)
 
اين محبّت ، به محبّت الهى برمى گردد: ((مَنْ اَحَبَّكُم فَقَدْ اَحَبَّ اللّهَ وَ مَنْ اَبْغَضَكُمَ فَقَدْ اَبْغَضَ اللّهَ)).(1197) دوستدار اين خانواده ، دوستدار خداست و دشمنان آنان ، دشمن خدايند. تاءكيد به دوست داشتن اهل بيت ، استفاده از اهرمى نيرومند در جهت سازندگى انسان و حركت تربيتى و اجتماعى اوست . آنكه طعم محبت اهل بيت را بچشد، محبّتهاى ديگر برايش جذّاب نيست . رشته محبّت اين دودمان ، تا درون خانه هاى شيعيان كشيده شده و همه جا را روشن و گرم مى سازد.(1198) اتصال به اين رشته محبّت ، مايه گرمى جان و روشنايى دل است و محبّ آنان ، محبوب خدا مى شود. محبّت حسين عليه السّلام در اين ميان ، ويژگى خاصّى دارد.
 
رشته الفت بود در بين ما، كز قعر چاه
 
كى بدون رشته آب بى حساب آيد برون
 
پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((حُسينٌ مِنّى وَ اَنَا مِن حُسَيْنٍ، اَحَبَّ اللّهُ مَنْ اَحَبَّ حُسَيْنا)).(1199) و درباره حسن و حسين عليه السّلام و ثمره دوستى و محبت اين دو ريحانه رسول ، فرمود: ((مَنْ اَحَبَّ هذَيْنِ الغُلامَيْنِ وَاَباهُما وَ اُمَّهُما فَهُوَ مَعى فى دَرَجَتى يَوْمَ القِيامَةِ)).(1200) هر كس اين دو نوجوان و پدر و مادرشان را دوست بدارد، روز قيامت در رتبه من همراهم خواهد بود.
اين كشش قلبى نسبت به سيدالشهدا عليه السّلام را خداوند در دلها قرار داده و غم شهادتش هم بزرگترين غمهاست و سوزآن هرگز فرو نمى نشيند. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((اِنَّ لِقَتْلِ الحُسَينِ عليه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ المُؤ مِنينَ لاتَبْرَدُ اَبَدا)).(1201) محبت اهل بيت و عشق به اباعبداللّه عليه السّلام هم در دنيا رشد دهنده و كمال آفرين است ، هم در آخرت نجاتبخش است . به قول ابن حمّاد:
 
شَرِبْتُ مِن ماءِ الوِلا شَرْبَةً
 
فَاَوْرَثَتْنىِ النُّسكَ قَبْلَ الفِطامِ
 
وَلاحَ نَجمُ السّعْدِ فى طالِعى
 
اِذ صِرْتُ مَولًى لاُِناسٍ كِرام
 
لاَِّلِ ياسينَ الَّذى حُبُّهُم
 
يَنْجو بِهِ المُؤ مِنُ يَوْمَ الخِصامِ
 
فَمِثلُ مَوْلاىَ الحُسَينُ الَّذى
 
بِالطَفِّ مَدفُونٌ عَلَيهِالسَّلامِ...
 
هذا شَهيدُ الطَفِّ هذا الَّذى
 
حُبّى لَهُ يَمْحُو جَميعَ الا ثامِ
 
هذَا الا مامُ ابنُ الا مامِ الَّذى
 
مِنهُ لَنا فى كُلِّ عَصرٍ إ مامِ
 
هذَا الَّذى زائِرُهُ كَالَّذى
 
حَجَّ اِلَى الكَعبَةِ فِى كُلِّ عامٍ(1202)
 
آنكه از سرچشمه اين محبّت سيراب شود و عشق اباعبداللّه و اهل بيت عليهم السّلام ، حلاوت زندگيش گردد، بيمه شده است ، چون روح دين ، محبّت و مودّت و ولايت اهل بيت است و بدون آن ، اسكلتى بى جان از دين مى ماند.
 
بنيان دين بى مِهرتان سست و خراب است
 
عالم جدا از عشقتان خواب و سراب است (1203)
 
محتشم كاشانى
شمس الشعرا، محتشم كاشانى ، شاعر اوايل عهد صفوى كه بيشتر به سرودن مدايح و مراثى اهل بيت پيامبر مى پرداخت ، وى در سال 996 هجرى بدرود حيات گفت .(1204) از آثار برجسته و معروف وى ، تركيب بند پر سوز و محتواى اوست كه در ايام عزادارى سيدالشهدا عليه السّلام ، مساجد، تكايا و مجالس سوگوارى را با كتيبه هايى كه اين اشعار، بر روى آنها نقش بسته است ، سياهپوش مى كنند. شهرت محتشم ، بيشتر به خاطر همين تركيب بند او درباره حادثه عاشوراست كه در دوازده بند، سروده شده و بارها به صورتهاى مختلف چاپ شده است . ديگران هم به تبعيّت از او، به سرودن تركيب بندهايى درباره حماسه كربلا پرداخته اند. بند اول از تركيب بند محتشم چنين است :
 
باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است
 
باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
 
باز اين چه رستخيز عظيم است كز زمين
 
بى نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
 
اين صبح تيره باز دميد از كجا كزو
 
كار جهان و خلق جهان جمله درهم است
 
گويا طلوع مى كند از مغرب ، آفتاب
 
كاشوب در تمامى ذرات عالم است
 
گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست
 
اين رستخيز عام كه نامش محرّم است
 
در بارگاه قدس كه جاى ملال نيست
 
سرهاى قدسيان همه بر زانوى غم است
 
جنّ و ملك بر آدميان نوحه مى كنند
 
گويا عزاى اشرف اولاد آدم است
 
خورشيد آسمان و زمين ، نور مشرقين
 
پرورده كنار رسول خدا حسين (1205)
 
محرّم
نام نخستين ماه از ماههاى دوازده گانه قمرى . علّت نامگذارى اين ماه به محرّم ، آن بوده كه در ايّام جاهليّت ، جنگ در اين ماه را حرام مى دانستند و روز اوّل محرّم را اوّل سال قمرى قرار مى دادند. امّا بنى اميّه با ريختن خون سيدالشهدا در اين ماه و پديد آوردن حادثه كربلا، احترام ماه حرام را نگه نداشتند. امام رضا عليه السّلام فرمود: در جاهليّت ، حرمت اين ماه نگاه داشته مى شد و در آن نمى جنگيدند؛ ولى در اين ماه ، خونهاى ما را ريختند و حرمت ما را شكستند و فرزندان و زنان ما را اسير كردند و خيمه ها را آتش زدند و غارت كردند و حرمت پيامبر را درباره ذرّيه اش رعايت نكردند.(1206) به گفته سيد حميرى :
 
فى حَرامٍ مِنَ الشُّهُورِ اُحِلَّتْ
 
حُرْمَةُاللّهِ وَ الحَرامُ حَرامٌ(1207)
 
در دوّم ماه محرّم الحرام سال 61 هجرى ، كاروان اباعبداللّه عليه السّلام وارد كربلا شد و اردو زد. بتدريج بر سپاه كوفيان كه آن حضرت را محاصره كرده بودند افزوده شد. روز نهم ماه محرم ((تاسوعا)) نام دارد و روز دهم آن ((عاشورا))، روز شهادت سيدالشهدا و ياران و فرزندانش در كربلاست .
از آنجا كه ماه محرّم ، يادآور حادثه كربلا و عاشوراست ، فرا رسيدن آن دلها را پر از غم مى سازد و پيروان و شيفتگان امام حسين عليه السّلام ، از اوّل محرم ، محافل و مجالسى را سياهپوش كرده ، به ياد آن امام شهيد به عزادارى مى پردازند. محرم همچون عاشورا، رمز احياى خاطره حماسه هاى كربلاست و نقش اين ماه در حفظ دستاوردهاى نهضت حسينى مهمّ است و در اين ماه ، سراسر كشورها و شهرهاى شيعه نشين ، به ياد شهيدان كربلا اشك مى ريزند و از عاشوراييان درس مى گيرند. امام خمينى ((ره )) فرموده است : ((محرّم ، ماه نهضت بزرگ سيدشهيدان و سرور اولياء خداست كه با قيام خود در مقابل طاغوت ، تعليم سازندگى و كوبندگى به بشر داد و راه فناى ظالم و شكستن ستمكار را به فدايى دادن و فدايى شدن دانست .))(1208)
 
خيز و جامه نيلى كن ، روزگار ماتم شد
 
دور عاشقان آمد، نوبت محرّم شد
 
ماه خون گواه آمد، جوش اشك و آه آمد
 
رايت سياه آمد، كربلا مجسّم شد
 
پاى خون دل واكن ، دست موج پيدا كن
 
رو به سوى دريا كن ، ساحلى فراهم شد
 
هر كه رو به دريا كرد، آبروى ساحل شد
 
خنده را ز خاطر برد، گريه محرّم شد(1209)
 
محمدبن ابى سعيدبن عقيل
از شهداى بنى هاشم در روز عاشورا. نامش در زيارت ناحيه مقدسه هم آمده است .(1210)
محمّدبن اشعث
از هواداران ابن زياد. پدرش اشعث ، از سلسله جنبانان فتنه ها در زمان حضرت على عليه السّلام بود(1211) و از خوارج شد و در نقشه قتل آن حضرت هم شركت داشت و خواهرش جعده در مسموم ساختن امام حسن مجتبى دست داشت . ((طوعه )) نيز كنيز پدر او بود كه مسلم بن عقيل را در دوران تنهايى و غربتِ كوفه در خانه خود پناه داد. پسر طوعه كه خبر شد، به اشعث خبر داد. او هم به ابن زياد گزارش داد و خانه را براى دستگيرى مسلم ، محاصره كردند.(1212) وى از طرف ابن زياد، ماءمور دستگيرىِ عبداللّه بن عفيف ازدى شد.(1213)
محمدبن عبداللّه جعفر
پسر حضرت زينب و عبداللّه بن جعفر، كه روز عاشورا در ركاب سيدالشهدا عليه السّلام به شهادت رسيد. او و برادرش عون ، پس از خروج امام حسين عليه السّلام از مكّه ، در ميان راه به او پيوستند و در كربلا در نبرد تن به تن با دشمن در محاصره قرار گرفتند و شهيد شدند.(1214) رجز او در ميدان مبارزه اينگونه بود:
 
نَشكُو اِلَى اللّهِ مِنَ العُدوانِ
 
قِتالَ قَومٍ فِى الرِّدى عُميانِ
 
قَدْ تَرَكُوا مَعالِمَ القُرآنِ
 
وَ مُحكَمَ التَّنزيلِ وَ التِّبيانِ
 
وَ اءظهَرُوا الكُفرَ مَعَ الطُّغيانِ(1215)
 
محمد بن على (امام باقر عليه السّلام )
آن حضرت در حادثه كربلا حضور داشته و كودكى سه چهار ساله بوده است . در تاريخ آمده وقتى در مجلس يزيد، حكم به كشتن پدرش امام سجاد عليه السّلام داده شد، او با يزيد و اطرافيانش سخن گفت .(1216)
محمّد (اصغر)بن على بن ابى طالب عليه السّلام
از شهداى بنى هاشم در كربلا و فرزند اميرالمؤ منين عليه السّلام . مادرش كنيز بود. برخى هم مادرش را اسماء بنت عميس دانسته اند.(1217)
محمد حنفيّه
فرزند اميرالمؤ منين عليه السّلام و برادر سيدالشهدا عليه السّلام . مادرش خوله ، دختر جعفربن قيس ملقّب به حنفيّه بود. وى از دلير مردان شيعه و در جنگ جمل علمدار سپاه على عليه السّلام بود. در جنگ نهروان هم حضور داشت .(1218) در مدينه مى زيست . هنگامى كه سيدالشهدا عليه السّلام پس از امتناع از بيعت با يزيد، قصد خروج از مدينه به سوى مكّه را داشت ، محمد حنفيّه از كسانى بود كه اصرار داشت اباعبداللّه عليه السّلام نرود وپيشنهاد مى كرد دور از نيروهاى وابسته به حكومت باشد. امام نيز اصرار خويش را بر رفتن به مكّه به او گفت و در وصيتنامه اى خطاب به محمد حنفيّه ، آن سخنان معروف خويش را (لَمْ اَخْرُجْ اَشِرا وَ لابَطِرا...) نوشت .(1219) در حادثه كربلا، همكارى نداشت .
دهخدا مى نويسد: ((بعد از شهادت اميرالمؤ منين عليه السّلام مانند ساير بنى هاشم گوشه گير و منزوى بود. پس از يزيد، مختاربن ابى عبيده او را امام خواند و به نام او بر عراق مستولى گرديد. در سال 66 هجرى عبداللّه بن زبير كه خود مدعى خلافت بود، وى را به بيعت و متابعت خويش ، اكراه مى كرد و او تن در نمى داد... فرقه كيسانيّه او را امام خويش دانند و گويند به جبل رَضْوى زنده باشد.))(1220) وى در سال 81 در ايّام عبدالملك در مدينه از دنيا رفت و در بقيع به خاك سپرده شد.(1221)
محمل
مخالفان بيعت با يزيد
يزيدبن معاويه و واليان او، پس از مرگ معاويه از مردم و شخصيّتها بيعت مى گرفتند. امّا كسانى هم زير بار بيعت نرفتند. از جمله كسانى كه علنا بيعت با يزيد را ردّ كردند و زير بار حكومت او نرفتند و از او انتقاد كردند، اينان بودند: حسين بن على عليهما السّلام ، عبدالرحمن بن ابى بكر، عبداللّه بن زبير، منذربن زبير، عبدالرحمن بن سعيد، عابس بن سعيد و عبداللّه بن حنظله .(1222) سيدالشهدا عليه السّلام دعوت وليد، والى مدينه را براى بيعت ردّ كرد و ضمن سخنى كه فضايل دودمان رسالت را بر شمرد و به ننگهاى يزيد اشاره داشت ، فرمود: ((... وَ مِثْلى لايُبايِعُ لِمِثْلِهِ))(1223) و به مروان نيز كه آن حضرت را مى خواست به بيعت وا دارد، فرمود: ((وَيْحَك ! اَتَاءمُرُنى بِبِيْعَةِ يَزيد وَ هُوَ رَجُلٌ فاسِقٌ؟))(1224) (آيا مرا به بيعت مردى فاسق چون يزيد فرا مى خوانى ؟) سيدالشهدا عليه السّلام بيعت با يزيد را به معناى قبول سلطه جور و رضا دادن به هدم اسلام مى ديد. از اين رو و براى نجات اسلام و امّت از حكومت فاسقان ، بيعت نكرد و سفر مكّه ، سپس راه كربلا را در پيش گرفت .
مخالف خوان
مخالف خوان يا اشقياخوان ، آنانكه ناموافق خوانَد و در تعزيه ها شغل يكى از مخالفين اهل البيت را دارد، چون شمر، سنان ، ابن زياد.(1225) به كسانى مى گفتند كه در شبيه شمر و حارث و ابن سعد شبيه خوانى مى كردند و مطالب را آمرانه و با خشونت ، مانند نثر آهنگدار ادا مى نمودند.(1226) شمر خوان و يزيد خوان و... هم متداول بود.
مختار ثقفى
از قيام كنندگان پس از حادثه كربلا براى انتقام خون شهدا و امام حسين عليه السّلام . مختاربن ابى عبيده ثقفى ، معروف به كيسان ، در اصل از مردم طائف بود و مادرش ‍ دومة بنت وهب نام داشت . در سال هجرت به دنيا آمده . پدر او در زمان عمر به مدينه رفت ، مختار نيز همراه پدرش به مدينه منتقل گشت . مردى بود خردمند، حاضر جواب ، شجاع ، بخشنده ، تيز هوش ، كارشناس فنون رزم و غلبه بر دشمن . در دوران على عليه السّلام به بنى هاشم پيوسته بود و با حضرت على در عراق به سر مى برد، پس از شهادت آن حضرت ، ساكن بصره شد. در ميان قوم خود، شريف بود. رواياتى در مدح او وارد شده است . مختار از مروّجين و ناشرين فضايل آل محمّد بود و پيوندش با اهل بيت ، او را از ادبى سرشار و اخلاقى فاضل برخوردار ساخته بود. در نهان و آشكار هوادارى از دودمان پيامبر مى كرد.(1227) ميثم تمّار در زندان ابن زياد، به مختار گفته بود كه تو آزاد شده و به خونخواهى حسين عليه السّلام خروج خواهى كرد و ابن زياد را خواهى كشت .(1228)
وى در دورانى كه مسلم بن عقيل در كوفه بود، او را به خانه خويش برد و با او به نفع امام حسين عليه السّلام بيعت كرد. ابن زياد، پس از كشتن مسلم ، او را تازيانه زد و زندانى كرد و در ايّامى كه حادثه كربلا اتّفاق افتاد، او و ميثم تمّار در زندان بودند. مختار، پس از مرگ يزيد در سال 64، به خونخواهى سيدالشهدا عليه السّلام قيام كرد و قاتلان امام حسين عليه السّلام را كشت ، سپس خود در جنگى با سپاهيان ابن زبير در كوفه كشته شد. از امام باقر عليه السّلام روايت است كه : ((لا تَسُبُّوا المُختارَ، فَاِنَّهُ قَدْ قَتَلَ قَتَلَتَنا وَ طَلَبَ بِثارِنا...))(1229) به مختار ناسازا نگوييد، او قاتلان ما را كشت و به خونخواهى ما برخاست . قبر مختار، در رواق راهرو مرقد حضرت مسلم عليه السّلام در كوفه در شرق مسجد كوفه قرار دارد.(1230)
مدّاح
مدّاحى
مدّاحان اهل بيت ، كه با ذكر مصيبت و ذكر فضايل خاندان وحى ، مجالس حسينى را گرم و اشك عاشقانه شيعيان آل اللّه را جارى مى سازند، از عوامل مهمّ بقاء فرهنگ عاشورايند. مدّاح ، در اصطلاح شيعى ، به كسانى گفته مى شود كه در ايّام ولادتها و شهادتهاى ائمّه عليهم السّلام در مجالس جشن و عزا به خواندن اشعارى درفضايل و مناقب محمد و آل محمّد، يا در مظلوميّت آنان مى پردازند. ولى اغلب ، به مرثيه خوانان حسينى گفته مى شود كه با خواندن شعر مرثيه و ذكر مصيبت ، اهل مجلس را مى گريانند. ((مداح : روضه خوانى كه ايستاده در پيش منبر به شعر، مدايح اهل بيت و مصائب آنان را خوانَد، آنكه ايستاده در كنار منبر در مجالس روضه خوانى ، يا روان در كوى و بازار، اشعار مدايح اهل بيت را به آواز بخواند.))(1231)
مدّاحى اهل بيت و نوحه خوانى در سوگ آنان ، از جمله كارهايى است كه حادثه عاشورا را زنده نگهداشته است . ائمّه نيز از مدّاحان و ذاكران ، تقدير و تشويق مى كردند، صله مى دادند، دعا مى كردند و براى اين كار، فضيلت و ثواب بسيار مى شمردند. امام صادق عليه السّلام فرموده است : ((الحَمدُلِلّهِ الَّذى جَعَلَ فِى النّاسِ مَنْ يَفِدُ اِلَيْنا وَ يَمْدَحُنا وَ يَرْثى لَنا))،(1232) خدا را سپاس كه در ميان مردم ، كسانى را قرار داده كه به سوى ما مى آيند و ما را مدح و مرثيه مى گويند. و حضرت رضا عليه السّلام درتشويق دعبل به مرثيه خوانى در ايام عزاى حسينى فرمود: ((يا دِعْبِلُ! اُحِبُّ اَنْ تُنْشِدَنى شِعْرا فَاِنَّ هذِهِ الا يّامَ اَيّامُ حُزْنٍ كانَتْ عَلَيْنا اَهلِالبَيْتِ))(1233) اى دعبل ، دوست دارم برايم شعر بسرايى و بخوانى ، چون اين روزها، روزهاى اندوه ما اهل بيت است . همين گونه مجالس و برنامه ها، آن شهادت عظيم و حادثه شگفت را با مرور اينهمه سال ، همچنان زنده نگهداشته و به بركت آن نيز، دين و احساسات دينى و انس و آشنايى مردم با خطّ اهل بيت زنده مانده است . به تعبير امام خمينى ((قدس سره )): ((روضه سيدالشهدا، براى حفظ مكتب سيدالشهدا است ... اين گريه ها و اين روضه ها حفظ كرده مكتب را.))(1234) مدّاحى ، نوعى الگو دادن به مخاطبان و شخصيّت پردازى اجتماعى و الگويى براى جامعه ارزشى است ، سنگرى براى پراكندن و نشر فضيلتها در قالبى مؤ ثر و فراگير نسبت به همه است و مدّاحان به خاطر اهميّت كارشان در جامعه و در شكل دهى افكار و عواطف ، نقش مهمّى دارند و فلسفه اساسى مدّاحى ، ترويج خوبيها و تبيين روحيّه هاى والاى شهيدان كربلا و دميدن روح تعهّد و حماسه در شيعه است و يك عشق و ايمان است ، نه يك حرفه و شغل . به تعبير آية اللّه خامنه اى : ((جامعه مدّاح و ذاكر و ستايشگران اهل بيت ، طبقه اى هستند كه در سايه اين روش ، بيشترين تاءثير را در تعميق فرهنگ و معارف اسلامى در ذهن مردم دارند... قضيّه ، فقط قضيّه شعرخوانى نيست . مساءله ، مساءله پراكندن مدايح و فضايل و حقايق در قالبى است كه براى همه شنوندگان ، قابل فهم و درك باشد و در دل آنها تاءثير بگذارد.))(1235)
مدّاحان ، به لحاظ آنكه كارشان بر عنصر ((صدا))، ((شعر))، ((اجرا)) و ((مخاطب )) متّكى است ، بايد هرچه بيشتر نسبت به آموزش ديدنهاى لازم ، پختگى اجرا، تمرين پيوسته ، گزينش شعرهاى خوب و پرمعنى و زيبا و بديع و وِلايى ، مطالعه مقتلهاى معتبر و منابع تاريخى ، تكيه روى اشعار و مطالب اخلاقى ، فكرى و عقيدتى ، پرهيز از غلوّ و مبالغه و گفتن حرفهاى اغراق آميز و غير قابل قبول كه اثر منفى دارد، اهتمام ورزند، از دروغ و تصنّع و بازارگرمى بپرهيزند، خلوص و صداقت و مناعت طبع را فراموش نكنند، نوكرى اباعبداللّه الحسين و اخلاص نسبت به آن حضرت را از ياد نبرند و از آنجا كه شعر خوب از نظر مضمون ، قالب و تعبير، در دلها و افكار، تاءثير ماندگار مى گذارد، در شناخت و مطالعه و انتخاب شعرهاى پخته و عميق و زيبا بكوشند تا بهتر بتوانند در اين سِمَت ، به ترسيم چهره الگوهاى كمال و اسوه هاى پاكى ، يعنى معصومين عليهم السّلام بپردازند و خود نيز الگوى اخلاق و تعهّد باشند. رسالت مقدس مدّاحان در عصر حاضر عبارتست از:
- استفاده شايسته از عواطف پاك مردم و جهت دادن به آنها در مسير پاكى و تهذيب و تقوا.
- تعميق محبّتها و عشقهاى درونى به انسانهاى اسوه و پاك .
- روشنگرى افكار جامعه و هدايت به ارزشها و خوبيها و تقويت ايمان مردم .
- حفظ و اشاعه فرهنگ شهادت از طريق ياد شهداى كربلا و شهداى انقلاب و جنگ و طرح معارف اسلام و انقلاب و خطّ امام و رهبرى و مسؤ وليتهاى اجتماعى .
- توسعه و گسترش محافل حسينى و ايجاد معرفت و محبت و اطاعت نسبت به اهل بيت عليهم السّلام .
گريه ، ادبيّات عاشورا، عاشورا و شعر فارسى
مدايح و مراثى
مدايح ، جمع مدح و مديحه است ، و مراثى ، جمع مرثيه . ((مدح )): ستايش ، ثناى به صفات نيك ، توصيف به نيكخويى ، مدحت .(1236) ((مرثيه )): مرده ستايى ، عزادارى ، شرح محامد و اوصاف مرده ، چكامه اى كه در عزاى از دست رفته اى سرايند، در عزاى كسى شعر سرودن ، گريستن بر مرده و برشمردن و ذكر محاسن وى ، سوگوارى ، روضه ، مراسم عزايى كه به ياد شهيدان راه دين و بخصوص در ايّام محرّم و به ياد واقعه كربلا بر پا كنند، اشعارى كه در ذكر مصائب و شرح شهادت پيشوايان دين و بخصوص ‍ شهيدان كربلا سرايند و خوانند.(1237)
از جمله برنامه هايى كه از سوى امامان معصوم مورد تشويق قرار گرفته تا از اين طريق ، خاطره رشادتها و مظلوميّتهاى شهداى كربلا و فرهنگ عاشورا زنده بماند، سرودن مدح و مرثيه است . قالب شعر، به لحاظ برخوردارى از وزن و آهنگ و بعد عاطفى ، مؤ ثرتر و ماندگارتر است . از اين رو بعنوان سلاحى مؤ ثر در دفاع از حق و ستايش ‍ راستى و راستان به كار گرفته شده است . در تاريخ شيعه ، شاعرانى برجسته همچون : فرزدق ، عوف بن عبداللّه ، كُميت ، عبداللّه بن كُثيّر، دعبل ، سيد حِمْيَرى و ... با زيباترين وجهى مفاخر و فضايل اهل بيت را ترسيم كرده و با سوزناكترين صورت ، براى شهداى كربلا مرثيه سروده اند و مجموعه هاى معتبرى نيز از اشعار شاعران شيعى گرد آمده است .(1238) به بيان آية اللّه خامنه اى : ((با توجّه به پايگاه بلند ((شعرِ مسلكى )) در قرنهاى اوّل و دوّم هجرى و يادآورى اين نكته كه شاعر متعهّد به يك مسلك ، برجسته ترين و مؤ ثر ترين نقش را در ترويج گرايشهاى مسلك خود و تبيين هدفها و شعارهاى آن به كار مى برده است ، طبيعى مى نمايد كه حساب ويژه اى براى اظهارات و سروده هاى شاعران وابسته به جناحهاى سياسى در نظر گرفته آيد ...)).(1239)
سروده هاى موضعدار شاعران مكتبى در مدح و مرثيه ائمّه و اهل بيت ، بطور ضمنى خلفاى جور و مظالم حكّام غاصب را هم مورد انتقاد قرار مى داد. ((در شعر مذهبى ، نظر كلّى بر نشر مبادى دين بود و احياى حقايق ايمان و زنده كردن دلها و جانها و جارى ساختن خون حماسه و تعهّد در رگها و پى ها. از اين رو شاعران بزرگ شيعه هميشه براى حكومتهاى فاسد، خطرى بزرگ محسوب مى شدند زيرا آنان در خلال مدح آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله حقايق دين و صفات لازم حاكم دينى را ياد مى كردند و با ذكر صفات اسلامى امامان و مقايسه و تحقير زمامداران ، دلها را به حق و حكومت حق توجّه مى دادند.))(1240) اين شيوه و راه ، برگرفته و الهام يافته از رهنمودهاى خود امامان بود كه با سخن و عمل ، با صراحت و كنايه ، مدافع شاعران متعهد و مرثيه سرايان متّقى و حقْ شعار بودند. در اين زمينه ، حديث بسيار است ، بويژه تاءكيد ائمه نسبت به سرودن مرثيه درباره حسين عليه السّلام با انگيزه ((ذكر)) و احياء ياد و گرياندن بر آن مصيبتها بيش از ديگر محورهاست . امام صادق عليه السّلام فرمود: ((مَن قالَ فينا بَيتَ شِعرٍ بَنَى اللّهُ لَهُ بَيتا فِى الجَنَّة ))(1241) هر كس كه يك بيت شعر درباره ما بگويد، خداوند براى او خانه اى در بهشت بنا مى كند. نيز از آن حضرت است : ((ما مِن اَحدٍ قالَ فِى الحُسَينِ شِعرا فَبَكى وَ اَبكى بِهِ إ لاّ اَوْجَبَ اللّهُ لَهُ الجَنَّةَ وَ غَفَرَلَه ))(1242) امام رضا عليه السّلام نيز به دعبل توصيه مى كند كه درباره حسين عليه السّلام مرثيه بسرايد و بدين وسيله ائمّه را يارى كند: ((يا دِعْبِلُ! اِرثِ الحُسَينَ عَلَيهِالسَّلام فَانتَ ناصِرُنا وَ مادِحُنا ما دُمْتَ حَيّا فَلا تُقَصِّر عَنْ نَصْرِنا مَااستَطَعْتَ)).(1243)
اين تاءكيدات ، بوضوح نشان دهنده خطّ حمايتگرانه ائمه از شعر و مرثيه اى است كه در احياء حادثه كربلا و فضايل سيدالشهدا و مناقب و مظلوميّتهاى او باشد. عالمان بزرگ شيعه نيز در تبعيّت از روش و سيره ائمّه ، همين موضع و عمل را داشته اند.(1244) روشن است كه حركت در چنين خطّى ، هميشه براى شاعران اهل بيت ، مشكل داشته و اغلب ، تحت تعقيب يا در زندان به سر مى بردند. اين خطّ مقدّس ، كه انتقال فرهنگ شهادت را به آيندگان در بر داشت ، همچنان ادامه داشته است ، تاكنون . به كمك مراثى ، احساسها و عواطف برانگيخته مى شد و اشك ، كه زبان گوياى دل بود، پايبندى انسان متعهّد را به خط حسينى و كربلايى تثبيت مى كرد. نكاتى را هم درباره اشعار مدح و مرثيه بايد مراعات كرد:
1 محتواى اشعار، بايد از متانت ، دقّت ، اعتبار و استناد برخوردار باشد و از حرفهاى سست و بى مدرك ، يا دروغ و جعليّات و مطالب ضعيف و احيانا وهن آميز نسبت به معصومين ، بشدّت بايد پرهيز كرد.
2 از آنجا كه شعر مدح و مرثيه ، عامل انتقال فرهنگ است ، بايد سطح آن بالا و ارزشمند و عميق باشد تا به جامعه اسلامى و هواداران ائمه ، بينش و بصيرت و عمق در فهم و فكر بدهد.
3 اشعار مراثى و مدايح ، در عين حال كه بايد استوار و محكم باشد، نبايد چنان مغلق و پيچيده شود كه براى شنوندگان و خوانندگان ، گويايى و رسايى خود را از دست بدهد و نتواند با عامّه خلق ، ارتباط برقرار كند.
4 به بهانه دينى و مذهبى بودن شعر مدح و مرثيه ، نبايد اجازه داد كه شعرهاى ضعيف و سست و فاقد قوّت ادبى و صلاحيت شعرى رواج يابد. مدايح و مراثى ، بايد در نهايت قوّت شعرى باشد، آنگونه كه در آثار بزرگانِ پيشْكِسوت عصر ائمه و دوره هاى بعد، در مرثيه ديده مى شود.
5 شاعران مديحه سرا و مرثيه سرا، بايد با درك اهميّت و والايى مكانت خويش ، در حدّ مطلوب خلوص و تقوا و مناعت طبع و ثبات قدم و عقيده و عشق و ولاى به اهل بيت عصمت باشند و بدانند كه شجره نامه آنان به كميت ها و دعبل ها مى رسد و اگر بخواهند مشمول دعاى ائمّه عليهم السّلام باشند، بايد شايستگى فكرى و خطّى و عملى و اخلاقى آن را در خويش فراهم آورند.
6 شاعر اهل بيت ، بايد هميشه با توجّه به زمان و مكان و شرايط، رسالت اجتماعى و تعهّد شيعى خود را به اثبات برساند و سروده هايش داراى ((پيام )) و ((جهت )) باشد.
7 خوب سرودن درباره ائمّه عليهم السّلام ، نياز به غناى فكرى و معلومات عميق شاعر دارد. بنابراين شاعران مرثيه سرا بايد بشدّت اهل مطالعه در متون و منابع باشند و شور و شعور را در شعر خويش در آميزند و پخته ، پر مطلب و مايه دار بسرايند.(1245)
مراحل نهضت عاشورا
حماسه حسينى ، تنها در روز عاشورا جلوه نكرد، بلكه از ماهها قبل و پس از مرگ معاويه آغاز شد و ماهها پس از عاشورا (بلكه سالها) ادامه يافت . در يك نگاه تاريخى ، مراحل اين نهضت را اينگونه مى توان برشمرد:
1 امتناع امام حسين عليه السّلام از بيعت با يزيد و به رسميّت نشناختن حكومت وى . در اين مقطع ، فراخوانى امام از سوى والى مدينه ، گفتگوهاى امام با والى و نيز با مروان قابل مطالعه است .
2 خروج از مدينه به سوى مكّه به شكل هجرتى شبانه و مخفيانه ، همراه اهل بيت عليهم السّلام .
3 اقامت چهار ماهه امام در مكّه ، همراه با سخنرانيها، ديدارها، تبليغات مؤ ثر و روشنگرى اذهان مردم عليه يزيد و امويان و تبيين علّت امتناع از بيعت و هدف از اين حركت .
4 اعزام نماينده ويژه خود (مسلم بن عقيل ) به كوفه ، براى زمينه سازى نهضت و بيعت گرفتن از شيعيان هوادار، جهت تشكيل حكومت اسلامى ، به دنبال دريافت نامه ها و طومارهاى مكرّر از سوى كوفيان و سران شيعه و سرانجام قيام مسلم و شهادتش در كوفه و دگرگونى اوضاع شهر.
5 حركت از مكّه به سوى عراق و پيمودن منزلگاهها، برخوردهاى ميان راه ، خطبه ها، توقّفها، پيگرى اخبار كوفه ، ملاقات با حرّ.
6 رسيدن به سرزمين كربلا و قرار گرفتن در محاصره نيروهاى دشمن ، پيش از رسيدن به كوفه در دوّم محرّم ، تلاش چند روزه براى جلوگيرى از درگيرى و خونريزى .
7 شهادت امام حسين عليه السّلام و فرزندان و بستگان و اصحابش در حماسه بزرگ روز عاشورا در حمله عمومى و در نبرد تن به تن با دشمن .
8 اسارت اهل بيت و بهره بردارى تبليغى امام سجاد عليه السّلام و حضرت زينب و عترت پيامبر از شهادت عاشوراييان و رساندن پيام شهادت به مردم ، افشاگرى اسرا در كوفه ، شام و در طول اسارت ، با ايراد خطبه ها و سخنان مختلف .
9 پس از بازگشت به مدينه ، مجالس ياد و سوگوارى ، گريه ها و ندبه ها و رسوا شدن يزيديان و آغاز حركتهاى ضدّ حكومت در شهرها و مناطق مختلف . مراحل ديگرى از نهضت كربلا در سالهاى بعد اتفاق افتاد و قيامهاى توّابين و ديگران بر ضدّ حكومت اموى از آن جمله بود. در يك نگاه ، همه نهضتهاى عدالتخواهانه و ظلم ستيز كه در طول تاريخ و با الهام از شهادت امام حسين عليه السّلام و حادثه عاشورا پديد آمده و خواهد آمد، از مراحل نهضت عاشورا در امتداد تاريخى آن به حساب مى آيد؛ چرا كه آن قيام ، تنها براى اعتراض به فساد حكومت اموى و يزيد نبود، بلكه درسى براى احياى آزادگى و شرف در همه زمانها بود. امروز نيز مبارزات عاشورايى مسلمانان متعهّد بر ضد استكبار جهانى و طاغوتها، تداوم همان نهضت خونين است .