فرهنگ عاشورا

جواد محدّثى

- ۱۷ -


قبر امام حسين عليه السّلام
اولين بار بنى اسد پس از دفن اجساد شهدا و پيكر سيدالشهدا، علامتى بر قبر نهادند. از اينكه توّابين در سالهاى 63 يا 64 بر سر قبر امام حسين مى آمدند، مى فهميم كه آن هنگام ، آشنا و شناخته شده بوده است . بنا به تشويق اولياء دين ، مدفن آن حضرت از همان آغاز، مورد زيارت شيعه قرار گرفت ، چه پنهانى و چه آشكار.
در زمان بنى اميّه ، قبّه اى بر قبر شريف ساخته شد و تا زمان هارون الرّشيد باقى بود. وى قبر را خراب و محلّ آن را صاف كرد و درخت سدرى را كه (به نشانه قبر) در آنجا بود. قطع كرد. بار ديگر در زمان ماءمون ساخته شد. سپس در سال 236 و 237 هجرى به دستور متوكّل عباسى ، قبر و خانه هاى اطراف آن خراب شد و به جاى آن زراعت كردند و مانع رفت و آمد مردم شدند. باز هم در سال 247 به دستور متوكّل قبر را خراب كردند و چندين نوبت ديگر اين تخريب انجام گرفت . بناى فعلى مرقد و حرم سيدالشهدا به قرن هشتم هجرى بر مى گردد. البته بارهامرمّتها و اضافاتى انجام گرفته است . در سال 1216 هجرى وهّابيها با سپاهى از منطقه نجد حمله كرده و حرم حسينى را غارت و تخريب كردند و اسبها را در صحن مطهّر بستند. در سال 1221 ق نيز حمله ديگرى كردند.(1038) حمله اى هم در زمان سلطان عبدالحميد (سال 1258) به دست نجيب پاشا انجام شده است .(1039)
قبر شش گوشه
مرقد و حرم ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام . به لحاظ آنكه على اكبر عليه السّلام پايين پاى آن حضرت دفن شده است ، در آن قسمت هم دو گوشه براى ضريح اضافه شده و شش گوشه دارد. شوق زيارت قبر شش گوشه آن امام ، همواره در دل شيعيان بوده است .
 

رفتم به كربلا به سر قبر هر شهيد
 
ديدم كه مرقد شهدا مشگ و عنبر است
 
هريك مزار مرقدشان چهارگوشه داشت
 
شش گوشه يك ضريح در آن هفت كشور است
 
پرسيدم از كسى سببش را، به گريه گفت :
 
پايين پاى قبر حسين ، قبراكبر است (1040)
 
قتل صبر
قتل صبر آن است كه انسانى يا حيوانى را بسته نگهدارند و بكشند. در حديث است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كسى را اينگونه نكشت و از اين گونه كشتن چهار پايان نهى شده است ، يعنى اينكه جاندارى را زنده نگهدارند و آن قدر به او ضربه بزنند تا بميرد.(1041) به شهدا و اسيرانى كه كشته مى شوند نيز ((مصبور)) گفته مى شود. در مورد حيواناتى كه زجزكش مى شوند نيز به كار مى رود.(1042) از مظلوميّت سيدالشهدا عليه السّلام و قساوت كوفيان يكى هم آن بود كه حسين بن على عليهما السّلام را در حالى كه هنوز رمق دربدن داشت ، مورد ضربه هاى شمشير و نيزه قرار دادند. امام سجاد عليه السّلام بعنوان افشاگرى از ستم يزيديان ، در خطبه اى كه در كوفه در حال اسارت خواند و خود را به مردم فريب خورده و به خواب سياسى رفته معرفى كرد، از جمله فرمود: ((اَنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبْرا وَ كَفى بِذلِكَ فَخرا))(1043) من پسر كسى هستم كه به ((قتل صبر)) كشته شد و همين افتخار مرا بس ! در مورد مسلم بن عقيل نيز در تاريخ آمده است كه ابن زياد او را به ((قتل صبر)) كشت .(1044)
قتلگاه
قتيل اشقياء
قتيل العبرات
كشته اشكها. از لقبهاى سيدالشهدا عليه السّلام است . شهيدى كه هم يادش گريه آور است و هم اشك ريختن در سوك او ثواب دارد و موجب احياى عاشوراست . امامان نيز توصيه فراوان بر عزادارى و گريستن بر مصائب آن حضرت داشته اند. روايت از امام حسين عليه السّلام است كه : ((اَنَا قَتيلُ العَبَرات ))(1045) من كشته اشكهايم . در حديث ديگرى فرموده است : ((اَنَا قَتيلُ العَبْرَة ، لا يَذكُرُنى مُؤ مِنٌ اِلا استَعْبَرَ))(1046) من كشته اشكم . هيچ مؤ منى مرا ياد نمى كند، مگر آنكه اشك در چشمانش مى آيد. اين صفت ، در زيارتنامه ها هم براى آن شهيد كربلا امده است ، از جمله : ((وَصَلِّ عَلَى الحُسَينِ المَظلُومِ، الشَّهيدِ الرَّشيدِ، قَتيلِ العَبَراتِ وَ اَسيرِ الكُرُبات ...)) .(1047)
قربانى
 
درسى كه ز عاشورا آموخته ايم اين بود
 
قربانى راه دين ، فرزند و پدر كرديم (1048)
 
قربانى يعنى آنچه براى رسيدن به قرب محبوب و معبود، فدا مى كنند. آنگونه كه فرزندان آدم ، قربانى و فدا به درگاه خدا بردند. يكى گوسفند، ديگرى دسته اى از گندم (اِذَ قَرَّبا قُربانا...)(1049) حضرت ابراهيم نيز كه به فرمان خدا ماءمور شد جوانش اسماعيل را ذبح و قربانى كند، خداوند گوسفندى نازل كرد و به جاى اسماعيل قربانى شد.(1050) از آن پس در احياى آن فداكارى از سوى پسر و پدر، حاجيان روز عيد قربان در منا قربانى مى كنند.
صحنه كربلا نيز قربانى شدن هفتاد و دو شهيد، در آستان قرب و رضاى الهى بود. امام حسين ، خود و يارانش را فداى دين خدا نمود. حسين بن على عليهما السّلام قربانى اهل بيت بود. آنگونه كه حضرت زينب نيز پس از شهادت برادر، وقتى در ميدان جنگ به پيكر برادرش رسيد، نگاهى به آسمان كرد و گفت : ((اءللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّا هذَا القُربان )).(1051) در تعابير ائمّه ، در زيارتنامه ها و نيز خطابه هاى اسيران اهل بيت ، از آن شهيد مظلوم ، بعنوان ((ذبيح )) ياد شده است . او اسماعيلى بود كه در مناى حق فدا شد و حيات دين را تضمين نمود و شرف را به انسانها الهام داد.
قربانى شدن و قربانى دادن ، رمز پيروزى و عزّت است . ملّتهايى كه در راه ((آزادى )) گام برداشته و برمى دارند، همواره قربانيان بسيارى را تقديم آستان آزادى كرده اند و اگر گروهى آماده فداكارى نباشند، به اهداف خود نمى رسند. حقيقت و دين و حيات كرامتمندانه ، آنقدر ارزشمند و متعالى است كه بايد قربانيانى چون حسين عليه السّلام فداى آن شوند. از عظمت قربانى ، مى توان به عظمت چيزى پى برد كه كسى مانند سيدالشهدا عليه السّلام در آن راه قربان مى شود و هفتاد و دو عزيز را قربان مى كند.
 
اى كرده به كوى دوست هفتاد و دو قربانى
 
قربان شوَمت اين رسم ، مانْد از تو به دورانها
 
قربانى هر كس شد با حرمت و نشنيديم
 
دست و تن قربانى ، افتد به بيابانها(1052)
 
قُرَّة بن ابى قُرّه غِفارى
از شهداى كربلا از قبيله غفار است . رجزى كه در ميدان جنگ مى خواند، چنين بود:
 
قَد عَلِمَتْ حَقّا بَنُو غِفارٍ
 
وَ خَندَفٍ بَعدَ بَنى نزارٍ
 
بِاءنَّنى اللَّيث لَدَى الغبار
 
لا ضرِبَنَّ مَعشرَ الفُجّارِ
 
ضَربا فَجيعا عَن بَنِى الا خيارِ(1053)
 
كه در اين رجز، ضمن معرفى خويش و فاجر دانستن دشمن ، رزم خود با گروه فاجران را در دفاع از فرزندان اخيار دانسته است .
قَسم دادن به قرآن
روز عاشورا، چون امام حسين عليه السّلام اصرار كوفيان را بر كشتن او ديد، قرآن را گرفت و باز كرد و بر سر نهاد و صدا زد: ميان من و شما، قرآن و جدّم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله داور باد! اى گروه ! چرا ريختن خونم را روا مى شماريد؟ مگر من فرزند پيامبر شما نيستم ؟... آنگاه كودك شيرخوار خود را كه از تشنگى مى گريست بر سردست گرفت و فرمود: اگر بر من رحم نمى كنيد، بر اين كودك رحم كنيد ((اِنْ لَمْ تَرْحَمُونى فَارْحَمُوا هذَا الطِّفلَ)). اين اقتدا به پدرش على عليه السّلام بود كه قرآن بر سر نهاد و ياران سست عنصر خويش را نفرين كرد.(1054)
قصر الا ماره
قصر مُقاتل
نام يكى از منزلهاى نزديك كوفه ، كه امام حسين عليه السّلام در سفر خويش از مكّه به كربلا از آنجا نيز گذشت . پيشتر در آنجا قصرى بوده متعلّق به مُقاتل بن حسان بن ثعلبه و ميان عين التمر و قطقطانه (نام دو تا از منزلها) قرار داشته است . در آبادى قصر مقاتل علاوه بر آن قصر، مسجد و بناهاى كهن نيز بوده كه خراب شده و تنها تپه اى از بقاياى آن مانده بود. حسين بن على عليهما السّلام در اين منزلگاه فرود آمد. همانجا بود كه خيمه عبيداللّه بن حرّ جعفى را ديد. حجاج بن مسروق و زيدبن معقل هم همراه امام بودند. امام ، حجّاج بن مسروق را فرستاد و از عبيداللّه خواست كه به او بپيوندد، امّا او عذر آورد و تنها گفت حاضرم اسبم را بدهم . امام فرمود: نيازى به اسب تو نداريم .(1055) و بدين گونه سعادتى را كه تا در خانه او آمده بود، با دست خود راند و از فيض حيات ابدى در سايه شهادت ، محروم شد. امام حسين عليه السّلام شبانه از قصر مقاتل حركت كرد و سمت راست مسير را گرفت و رفت ، تا به كربلا رسيد. اين منزلگاه را ((قصر بنى مقاتل )) هم مى گفتند.
قَضيب
چوب ، شاخه و تركه ، چوبهاى نازكى كه از درخت مى كنند.(1056) اينگونه تركه هاى تُرد و نازك ، معمولا در دست افراد بوده است ، براى اشاره به كسى يا چيزى . در دست يزيد، قضيب و چوب خيزران بود و با آن به لب و دندان سربريده امام حسين عليه السّلام كه در برابرش نهاده بود، مى زد.(1057) اين گستاخى مورد اعتراض برخى از حاضران قرار گرفت .
قَطا
نام مرغ و پرنده اى است كه به فارسى سنگخوار گويند، شبيه فاخته و قمرى . چشمش ‍ بسيار تيزبين است و از ارتفاع بسيار، وجود آب را تشخيص مى دهد و در شناخت آب و راهها مهارت دارد و پيش از طلوع آفتاب ، به اندازه مسافت ده روز در پى آب خارج مى شود و بى آنكه مسير را در رفت و برگشت گم كند، به لانه بر مى گردد.(1058) صداى او كاروانها را به وجود آب در يك محلّ آگاه مى كند و در آشنايى به راه و راهنمايى ، به آن مثل زده مى شود: ((هُوَ اَهْدى مِنَ القطاء، هُوَ اَصْدَقُ مِن القطا))(1059) سيدالشهدا عليه السّلام روز عاشورا وقتى براى آخرين وداع با اهل بيت ، نزد خيمه ها آمد و با آنان خداحافظى كرد، دخترش سكينه گفت : اى پدر، ما را به حرم جدّمان باز گردان . حضرت با حسرت فرمود: افسوس ! اگر مرغ قطا را وامى گذاشتند، در آشيانه خويش مى آرميد ((هَيهات ، لَو تُرِكَ القَطا لَنامَ))(1060) تشبيه خويش به آن مرغ ، با توجّه به ويژگيها و صفاتش جاى تاءمّل است . يعنى امام نيز تيزبين و بصير و راه شناس است ، وجودش و صدا و كلامش ديگران را به آبشخور هدايت رهنمون مى سازد، هرگز گم نمى شود و بيراهه نمى رود و هادى ديگران است . امّا افسوس كه نگذاشتند امام هدايت ، در كانون ارشاد انديشه ها بماند و راهنمايى كند و اينگونه از آشيانه اصلى اش كه جوار حرم پيامبر است ، آواره اش ساختند.
قطقطانيّه
نام محلّى نزديك كوفه كه از راه بيابان به طفّ مى رسد. يكى از منزلگاههاى ميان راه قادسيّه به طرف شام ، كه زندان نعمان در اين محلّ بوده است . پيش از ورود امام حسين عليه السّلام به كربلا، منطقه ميان قادسيّه و قطقطانيّه پر از نيروهاى گشت و شناسايى ابن زياد بود، تا رفت و آمدها را كنترل كنند.(1061)
قعنب بن عمرو نمرى
از شهداى كربلاست . او كه از شيعيان بصره بود، همراه حجاج بن بدر، نامه خدمت اباعبداللّه عليه السّلام بردند و نزد آن حضرت ماندند، تا آنكه روز عاشورا در حمله اوّل شهيد شدند.(1062)
قمر بنى هاشم عليه السّلام
ماه بنى هاشم . اين لقب را امام حسين عليه السّلام هم به عباس مى گفت . از جمله هنگام عزيمت از مدينه به سوى مكّه پس از امتناع از بيعت كردن ، وقتى همه خاندان عصمت سوار بر محمل شدند، امام نداداد: ((اَيْنَ اَخى ؟ اَينَ كَبْشُ كَتيبَتى ، اَينَ قَمَر بَنى هاشِمٍ)) برادرم ، سردار سپاهم و قمر بنى هاشم كجاست ؟ عباس ‍ هم پاسخش داد: ((لَبَّيكَ، لَبَّيكَ يا سَيِّدى !))(1063) اين لقب را به خاطر زيبايى و چهره دلاراى اباالفضل عليه السّلام به او داده بودند.
قمه زنى
از مراسمى است كه در بعضى شهرستانها و بلاد شيعى و توسّط برخى از عزاداران امام حسين عليه السّلام اجرا مى شود و در تاءسّى به مجروح و شهيد شدن سيدالشهدا عليه السّلام و شهيدان كربلا و بعنوان اظهار آمادگى براى خون دادن و سر باختن در راه امام حسين عليه السّلام انجام مى دهند. صبح زود عاشورا، با پوشيدن لباس سفيد و بلندى همچون كفن ، بصورت دسته جمعى قمه بر سر مى زنند و خون از سر بر صورت و لباس ‍ سفيد جارى مى شود. بعضى هم براى قمه زنى نذر مى كنند، برخى هم چنين نذرى را درباره كودكان خردسال انجام مى دهند و بر سر آنان تيغ مى زنند، در حدّى كه از محلّ آن خون جارى گردد.
قمه زنى نيز، مثل زنجير زنى و شبيه خوانى و... از دير باز مورد اختلاف نظر علما و پيروان و مقلّدين آنان بوده و به استفتا و افتاء مبنى بر جواز يا عدم جواز آن مى پرداخته اند. اين مراسم ، از نظر شرعى پايه و مبناى دينى ندارد و صرفا روى علاقه شيعيان به اباعبداللّه الحسين عليه السّلام انجام مى گيرد. فقها نيز آن را در صورتى كه ضررى نداشته باشد، مجاز مى دانند. برخى از فقها نيز به خاطر تاءثير نامطلوب آن بر افكار ديگران و موجب وهن مذهب بودن ، آن را ممنوع دانسته اند. البته شرايط زمانى در اين مساءله بى تاءثير نيست . امام خمينى ((ره )) در پاسخ به استفتايى كه در سالهاى اوّل پيروزى انقلاب اسلامى در اين زمينه از ايشان شده بود، فرمودند: ((در وضع موجود، قمه نزنند ...)) آية اللّه خامنه اى نيز در ديدار با روحانيون ، در آستانه ايام عاشورا (سال 1373 شمسى ) در ضمن بيانات مبسوطى در خرافه زدايى از عزادارى سيدالشهدا عليه السّلام فرمودند: ((قمه زدن هم از آن كارهاى خلاف است ... اين يك كار غلطى است كه عدّه اى قمه ها را بگيرند و بر سر خود بزنند و خون بريزند... كجاى اين كار، حركت عزادارى است ؟ اين جعلى است . اينها چيزهايى است كه از دين نيست ...)). آن را بدعت ، خلاف و خرافه دانستند. و در پاسخ به نامه امام جمعه اردبيل ، نوشتند: امروز اين ضرر بسيار بزرگ و شكننده است و لذا قمه زدن علنى و همراه با تظاهر، حرام و ممنوع .(1064) علماى ديگر نيز در تاءييد موضع و سخن رهبر انقلاب ، آن را موجب وهن مذهب و نا مشروع دانستند.(1065)
البته اين احساس مذهبى و عواطف دينى كه سبب مى شود به عشق حسين عليه السّلام چنين كارهايى كنند، بايد در مسير صحيح هدايت شود و مورد بهره بردارى قرار گيرد تا شور و انگيزه جهاد و شهادت بيافريند. بعلاوه ، آنان كه به خاطر حسين عليه السّلام حاضرند خون بدهند، چه بهتر كه خون خويش را به درمانگاهها و مراكز انتقال خون اهدا كنند يا با تاءسيس بانك خون ، از فداكاران و ايثارگران داوطلب ، در روز عاشورا خون گرفته شود و نگهدارى گردد، تا از اين طريق ، جان انسانهاى بسيارى كه نيازمند خونند، نجات يابد. گر چه اين كار، شايد مثل قمه زنى ، تاءمين كننده احساس عاطفى فرد نباشد، ولى قطعا رضايت خداوند و پسند سيدالشهدا عليه السّلام را بيشتر در پى دارد. كاش روزى صدقه دادن خون نيز، مثل صدقه و كمك مالى و لباس و غذا و... مرسوم گردد و با قصد قربت انجام گيرد.
 
كى گفت حسين ، بر سر خويش بزن ؟
 
با تيغ ، به فرق خويشتن نيش بزن
 
تيغى كه زنى بر سر خود، اى غافل
 
بر فرق ستمگران بدكيش بزن
 
قنداقه
قيام اهل مدينه
قيام مختار
قيام مسلم
قيس بن اَشْعث
از فرماندهان سپاه كوفه و برادر محمد بن اشعث و جُعده . وى از كسانى بود كه به امام حسين عليه السّلام نامه دعوت نوشته بود؛ امّا در كربلا با آن حضرت جنگيد. پس از شهادت امام ، جامه و قطيفه آن حضرت را كه از خزّ بود، از تن او در آورد. از اين رو به وى ((قيس قطيفه )) هم مى گويند.(1066) در دوران قيام مختار، متوارى بود. نيروهاى مختار او را گرفته به قتل رساندند.(1067) وى علاوه بر شركت در قتل امام حسين عليه السّلام در خون مسلم بن عقيل هم شركت داشت .(1068)
قيس بن عبداللّه همدانى
از شهداى كربلا به حساب آمده است .(1069)
قيس بن مُسهَّر صيداوى (1070)
از شهداى نهضت امام حسين عليه السّلام كه پيش از عاشورا در كوفه به شهادت رسيد. قيس ، از جوانمردان شجاع كوفه و از اشراف طايفه بنى اسد و يكى از نامه رسانان مردم كوفه به امام حسين عليه السّلام بود. همراه مسلم بن عقيل از مكّه به كوفه آمد. پس از مدّتى نامه مسلم را كه حاوى خبر بيعت كوفيان بود به مكّه برد و به سيدالشهدا تسليم كرد. امام حسين عليه السّلام در منزلگاه ((بطن الرّمه )) (مكانى در منطقه حاجز) نامه اى خطاب به كوفيان نوشت كه در آن ، خبر از حركت خويش به سوى كوفه بود. نامه را به قيس بن مسهّر سپرد تا به كوفه برساند. قيس در منطقه قادسيّه ، توسّط حصين بن نمير كه از سران سپاه كوفه بود دستگير شد. براى اينكه مضمون نامه و اسامى اشخاص به دست دشمن نيفتد، قيس بن مسهّر نامه را از بين برد. او را نزد عبيداللّه بن زياد بردند. تلاش والى كوفه براى دستيابى به نام كسانى كه مخاطب نامه بودند بى نتيجه ماند.(1071) ابن زياد از او خواست كه يا نام اشخاص را بگويد يا بر منبر رود و در حضور مردم حسين بن على و امام حسن و على بن ابى طالب را لعن كند و گرنه كشته خواهد شد. وى رفتن بر منبر را پذيرفت ، امّا وقتى شروع به سخن كرد، پس از حمد و ثناى الهى ، بر حسين بن على و امام مجتبى واميرالمؤ منين رحمت فرستاد و عبيداللّه زياد و پدرش ‍ را لعنت كرد و مردم را به يارى سيدالشهدا فرا خواند.
وقتى خبر به ابن زياد دادند، دستور داد او را بالاى قصر برده از آنجا به زير افكندند و شهيد شد.(1072) چون خبر شهادتش به امام حسين عليه السّلام رسيد، بى اختيار گريست و اين آيه را خواند: ((رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيهِ فَمِنْهُمْ مَن قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ مابَدَّلُوا تَبديلا)).(1073) (مردانى كه بر سر پيمان خويش با خدا، صادق بودند، برخى از آنان شهيد شدند و برخى ديگر انتظار مى كشند و پيمان را هيچ عوض و دگرگون نكردند.) قيس ، دليرانه به استقبال شهادت رفت و تا پاى جان ايستاد و با دشمنان دين جنگيد و تزلزلى نيافت .


كاشفى
حسين بن على بيهقى ، مشهور به واعظ و متخلّص به كاشفى ، از علماى معروف ايران كه در فنّ خطابه تسلّط داشته و شعر هم مى سروده است . كتاب معروفش ((روضة الشهدا)) ست كه در تاريخ خاندان پيامبر و مراثى اهل بيت عليهم السّلام است (1074) و مدّتها مرثيه خوانان ، از كتاب مقتل او مرثيه مى خواندند و به همين جهت به آنان روضه خوان گفته مى شد. به نوشته دهخدا: وى در زمان سلطان حسين بايقرا در هرات و نيشابور، مشغول وعظ و ارشاد بوده و با صوتى خوش و آهنگى دلكش آيات قرآنيّه و احاديث نبويّه را با عبارات و اشارات لايقه به عرصه بيان مى آورده ... در هرات كه مردمانش از اهل سنّت و جماعت بوده اند، به شيعيگرى متّهم و در سبزوار كه مركز تشيّع بوده ... به تسنّن اشتهار داشته است . مصنّفاتش : آينه اسكندرى ، الاختيارات ، اخلاق محسنى ، الا ربعون حديثا، اسرار قاسمى ، الواح القمر، انوارسهيلى ، جامع الستّين ، جواهرالا سرار، روضة الشهدا، و كتابهاى ديگر.(1075) وى در سال 906 يا 910 در هرات در گذشت .
كام برداشتن با تربت
مستحبّ است كام نوزادان را با تربت سيدالشهدا عليه السّلام بردارند كه سبب امان است . آشنا ساختن كام فرزند با خاك شهادت ، الهام دهنده پيوند با عاشورا وقداست بخشيدن به حيات نوزاد، در نخستين روزهاى زندگى است . امام صادق عليه السّلام فرمود: ((حَنِّكُوا اَولادَكُم بِتُرْبَةِ الحُسَين عليه السّلام فَاِنَّهُ اَمانٌ))(1076) كام فرزندانتان را با تربت قبر حسين عليه السّلام برداريد، چرا كه اين ، سبب امان او خواهد شد. اين استحباب ، نسبت به آب فرات هم وجود دارد و به نوعى چشاندن محبّت حسينى وآشنا ساختن سرشت فرزند با مكتب عاشوراست . ((تحنيك )) و ((سُغ برداشتن )) هم گفته مى شود. بعضى جاها مقدارى از تربت را در آب يا شربت حل مى كنند و به افراد مى دهند تا شفا يابند ومتبرّك شوند. به اين كار اصطلاحا ((تربت نوشانى )) مى گويند.
كتابنامه عاشورا
درباره زندگينامه امام حسين عليه السّلام و حادثه عاشورا و شهادت آن حضرت و يارانش ، آثار بى شمارى چه بصورت شعر يا نثر، نوشته شده است . علاوه بر ديوانهاى اشعار و نوحه ها، كتبى درباره آن قيام ، چه بصورت نقلى و بيان حوادث ، چه به شكل تحليلى و بررسيهاى عميق نوشته و چاپ شده است .
در اينجا برخى از كتب ياد شده را در دو بخش عربى و فارسى نام مى بريم :
عربى :(1077)
ائمتّنا(ج 1)على محمّد دُخيّل
ابصارالعين فى انصارالحسين عليه السّلام محمدبن طاهر سماوى
ابوالشهداءعباس عقّاد
الامام الحسين عليه السّلام عبداللّه العلائلى
الامام الحسين بن على الشهيدعبدالودود الا مين
الامام الحسين فى حلة البرفيرسليمان الكتانى
انصارالحسين عليه السّلام محمد على عابدين
انصارالحسين عليه السّلام محمد مهدى شمس الدّين
اسرار الشهادة فاضل دربندى
بحارالا نوار(ج 44 45)علامه مجلسى
ثورة الحسين عليه السّلام محمد مهدى شمس الدين
ثورة الحسين فى الوجدان الشعبى محمد مهدى شمس الدين
الحسين ، فى طريقه الى الشهادة على بن الحسين الهاشمى
الحسين و بطلة كربلاءمحمد جواد مغينه .
حياة الامام الحسين بن على باقر شريف القرشى
الخصائص الحسينيّه شيخ جعفر شوشترى
الدّوافع النفسيّة لا نصارالحسين محمد على عابدين
الشهيد و الثورة هادى المدرّسى
على طريق كربلامحمد حسين فضل اللّه
عوالم (الامام الحسين )عبداللّه البحرانى
العيون العَبرى سيدابراهيم الميانجى
فرسان الهيجاءذبيح اللّه محلاّتى
فى رحاب ثورة الحسين احمد زكى تفاحه
كتاب العاشوراءهادى المدرّسى
اللّهوف سيدبن طاووس
مثيرالا حزان ابن نماء حلّى
مع الحسين فى نهضته اسد حيدر
مقاتل الطّالبيّين ابوالفرج اصفهانى
مقتل الحسين عليه السّلام خوارزمى
مقتل الحسين عليه السّلام ابى مخنف
مقتل الحسين عليه السّلام عبدالرزاق المقرّم
نفس المهموم شيخ عباس قمى
المنابع النوراء فى وقايع عاشوراءسيد محمد صادق البحرانى
موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السّلام پژوهشكده باقرالعلوم عليه السّلام
نهضة الحسين سيد هبة الدين شهرستانى
الوثائق الرسميّة لثورة الا مام الحسين عبدالكريم الحسينى القزوينى
فارسى :
الفباى فكرى امام حسين عليه السّلام محمد رضا صالحى كرمانى
بررسى تاريخ عاشورامحمد ابراهيم آيتى
پرتوى از عظمت حسين عليه السّلام لطف اللّه صافى
پيامهاى عاشوراجواد محدّثى
پيشواى شهيدان سيد رضا صدر
چشمه خورشيدمجموعه مقالات كنگره امام خمينى وفرهنگ عاشورا
حسين بن على را بهتر بشناسيم محمد يزدى
حسين ، پيشواى انسانهامحمود اكبر زاده
حماسه حسينى شهيد مرتضى مطهّرى
خون خداجواد محدّثى
درسى كه حسين عليه السّلام به انسانها آموخت شهيد هاشمى نژاد
سخنان حسين بن على از مدينه تا كربلاصادق نجمى
سوگنامه آل محمّدمحمد محمدى اشتهاردى
شكوه شعر عاشورا در زبان فارسى محمد على مجاهدى
عنصر شجاعت خليل كمره اى
قمقام زخّارفرهاد ميرزا
قيام جاودانه محمد رضا حكيمى
منتهى الا مال شيخ عباس قمى
منهاج الدّموع قرنى گلپايگانى
مقتل الشمس محمد جواد صاحبى
مرثيه اى كه ناسروده ماندپرويز خرسند
ناسخ التواريخ ‌سپهر
الوقايع والحوادث (محرّم )محمد باقر ملبوبى
يك شب و يك روز عاشوراخليل كمره اى
و... .(1078)
در يك تقسيم بندى ديگر مى توان همه كتابهاى مربوط به امام حسين عليه السّلام و حادثه كربلا را به انواع زير، فهرست نمود:
1 زندگينامه و شرح حال امام حسين عليه السّلام
2 تحليل حادثه كربلا
3 مقتل و جريانهاى ريز واقعه
4 تحقيقات و تاءليفات مستشرقان پيرامون عاشورا
5 منابع مربوط به جغرافياى كربلا و سابقه اش
6 كتب مربوط به بناى حرم و تحولات ساختمانى حائر و حرم حسينى
7 كتابهاى مربوط به مشروعيّت يا عدم مشروعيّت گريه ، نوحه ، عزادارى ، قمه زنى ، زنجيرزنى ، مراسم سنّتى ، شبيه خوانى ، توسّل و... . (چه از سوى خود شيعه يا ديگران )
8 مجموعه هاى شعرى مربوط به امام حسين عليه السّلام
9 مجموعه هاى شعرى مرتبط با عاشورا
10 مجموعه نوحه هاى سينه زنى
11 مجموعه متن تعزيه ها و شبيه خوانى
12 كتابهاى معرفى اصحاب امام حسين عليه السّلام بصورت مجموعه اى
13 كتابهاى تك نگارى پيرامون قهرمان عاشورا (همچون ابوالفضل ، على اكبر، مسلم ، زينب و...)
14 كتابهاى تك نگارى مربوط به ياران برجسته امام در عاشورا (مثل حبيب ، حرّ، زهير و . . . )
15 مجموعه هايى كه سخنان امام حسين عليه السّلام و خطبه ها را گردآورى كرده است (مثل موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السّلام )
16 كتابهاى تحقيقى پيرامون تعزيه و نمايشهاى مذهبى و مرثيه سرايى
كُتَل
كتل ، عَلم بزرگى است كه در دسته هاى عزادارى حركت مى دهند، توغ ، علمى كه قسمت فوقانى آن را پيراهن بى آستين مانندى بپوشند، همانند تكيه و متكايى كه بر چوب نصب شده باشد و همراه با علامت و بيرق در مراسم عزادارى حركت دهند، علم و كتل راه انداختن ، كتل بستن ، يعنى دسته هاى عزادارى با علم و كتل بر پا كنند و بگردانند. به علامت و اسبانى هم كه به هئيت و شكل مخصوصى در روزهاى عزا حركت دهند، علم و كتل مى گويند.(1079) ((تكيه هاى مشهور در گذشته ، كتل مى بستند. يعنى پسر بچه دو سه ساله اى را در حالى كه غرق در جواهرات و طلاجات مى كردند، بر اسب زينت كرده اى مى نشاندند و عدّه اى از جوانان قوى هيكل و بزن بهادر را با شمشير و قدّاره به منظور حفاظت در اطراف آن مى گماردند و ادّعا داشتند كه هيچ كس ‍ نمى تواند كودكى را با اين همه طلا و جواهر از جمع عزاداران ما بيرون ببرد و اين را نشانه برترى و قدرتمندى دسته و تكيه محله خود مى دانستند. عدّه اى از مردم براى سلامتى پسر دو سه ساله خود، نذر مى كردند كه او را كُتل كنند...))(1080) اين نيز تعريف ديگرى از كتل است ، متفاوت با معناى نخست ، بازهم دريغ و افسوس ، از پرداختن به شكلها و ظواهر و غفلت از محتواى عاشورا و روح كربلا!
كتيبه
پارچه هايى مشكى كه مزيّن به اشعار ((محتشم كاشانى )) يا ديگران است و با خط نستعليق نوشته شده و در ايّام محرّم و ساير روزهاى سوگوارى ، مساجد، حسينيّه ها، تكايا و مجالسى را كه در آنها اقامه عزا مى شود، سياهپوش مى كنند. در اين اشعار، اغلب از همان تركيب بند معروف محتشم (باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است ) استفاده مى شود. البته كتيبه ، به هر نوع نوشته هم گفته مى شود كه در ساختمانها به كار مى رود. ((آنچه با خط نسخ يا نستعليق و يا به خطّ طغرا و يا به خطّ كوفى بر دوره ديوار مساجد و مقابر و اماكن متبرّكه يا سردر دروازه امرا و بزرگان نويسند، يا نقش ‍ كنند.)).(1081) كتيبه نويسى از هنرهاى عمده ، در بخش خطّاطى است و خطاطان معروفى هنر دينى خويش را در كتيبه هاى مساجد و بناهاى مذهبى تجلّى داده اند.
كجاوه
محمل ، هودج ، عمارى ، نشيمن و جايگاهى كه بر شتر و استر بار كنند و در هر طرفى يكى بنشيند، نشيمن روپوش دار.(1082) در منابع و مقتلها آمده است كه امام سجاد عليه السّلام را در طول سفر اسارت ، بر شتر بى جهاز و كجاوه نشانده بودند. يا آنكه زنان و كودكان اهل بيت ، بركجاوه ها نشسته بودند.(1083) در بعضى نقلها آمده است كه چون در كوفه سر اباعبداللّه عليه السّلام را پيشاپيش سرها آوردند و چشم زينب بر آن سرتابان افتاد، پيشانى خود را به جلوى محمل زد و خون از زير مقنعه اش بيرون آمد و خرقه اى طلبيد تا آن را ببندد. شعر ((يا هلالاً لمّا استتمّ كمالاً...)) را نيز آنجا خواند.(1084)
كربلا
 
قبله اهل حقيقت كربلاست
 
كربلا، او قبله اهل ولاست
 
گر چه دارد كعبه ، مروه باصفا
 
ليك ، كى دارد مناى كربلا؟
 
كعبه را گر زمزم است آب حيات
 
كربلا را آب خضر آمد فرات
 
رونما عارف ، صلات ركعتين
 
در خم ابروى محراب حسين
 
((كربلا))، مدفن سيدالشهداست ، سرزمينى كه عظيمترين حماسه خدايى بشر، در عاشوراى سال 61 در آن اتفاق افتاد و موجش سراسر تاريخ و پهنه جهان را فرا گرفت . خاك آن ، بوى خون مى دهد و تربت كربلا مقدّس و الهام بخش است و در فضيلت آن ، روايات بسيارى نقل شده است .(1085)
امام على عليه السّلام پس از جنگ صفيّن ، هنگام عبور از كربلا همراه برخى همراهان ، چشمانش پر از اشگ شد و فرمود:اينجاست محلّ فرود آمدنشان ... و اينجاست شهادتگاه عاشقان بى نظير كه در گذشته و آينده ، نمونه ندارند: ((... مَصارِعُ عُشّاقٍ شُهَداء لاتَسبِقُهُم مَن كانَ قَبلَهُم وَلا يَلْحَقُهُم مَن بَعْدَهُمْ...))(1086) و به همين خاطر، ((كربلا)) سمبل ايثار و جانبازى و شهادت طلبى و شوق و شور حماسى شناخته شده است و در طول تاريخ نيز، كانون عشقهاى برتر بوده و همچون مغناطيسى ، دلهاى مشتاق و شيداى معرفت را به سوى خود كشيده است . در حماسه دفاع مقدس ايران نيز، بسيارى از رزمندگان اسلام ، به شوق كربلا و زيارت حرم حسينى ، جبهه ها را در مى نورديدند و با بعثيان كافر و متجاوز مى جنگيدند و رو به كعبه عشق ، كربلاى سيدالشهدا عليه السّلام شهيد مى شدند، چون كربلا سمبل هر جايى است كه صحنه درگيرى حق و باطل باشد.
 
در حسرت كوى كربلا مى رفتند
 
مشتاق به سوى كربلا مى رفتند
 
گلگون تن و خونين كفن و بى پر و بال
 
اينگونه به سوى كربلا مى رفتند(1087)
 
در روايات آمده است كه سيدالشهدا عليه السّلام نواحى اطراف قبر خويش را از اهل نينوا و غاضريّه به مبلغ شصت هزار درهم خريدارى كرد و به خود آنان صدقه داد و با آنان شرط كرد كه مردم را به جايگاه قبرش راهنمايى كنند و هر كه را به زيارت آن حضرت آيد، سه روز مهمان نمايند و پذيرايى كنند.(1088)
بارى ، كربلا نام يكى از شهرهاى كشور عراق است كه در كنار رودخانه فرات قرار داشته است . اين شهر، تا سال 61 هجرى ، بيابان بوده است . از آن زمان به بعد، بر اثر شهادت حسين بن على عليهما السّلام در آن محلّ، بتدريج مورد توجّه شيعيان آل على قرار گرفت و پس از بناى مرقدهاى شهدا، متدرّجا مركز جمعيّت گرديد و امروز، يكى از شهرهاى زيارتى عراق مى باشد كه قريب 65000 تن جمعيّت دارد و در ماههاى محرّم و صفر و هنگام زمستان ، به سبب ورود زايران ،جمعيّت شهر به 000/100 تن مى رسد.(1089)
در اين كه ((كربلا)) يعنى چه و ريشه لغوى آن چيست و از چه گرفته شده ، بحثهاى مفصّلى انجام گرفته است .(1090) طبق برخى نقلها، اين نام از تركيب ((كرب )) و ((اِل )) ساخته شده است ، يعنى حرم اللّه ، يا مقدّس اللّه ، ((كرب )) در لغت سامى به معناى ((قرب )) در عربى است (كرب : قرب ). اگر ((اِل )) هم به معناى ((اللّه )) باشد، كربلا به معناى محلّى است كه نزد خدا، مقدّس و مقرّب است ، يا ((حرم خدا)) است .(1091) برخى هم آن را تركيب يافته از ((كور بابل )) دانسته اند، يعنى مجموعه اى از آباديها و روستاهاى بابل . موقعيّتى كه كربلا در آن قرار دارد، در بين النهرين است . اين منطقه در گذشته هاى دور، مهد حوادث و احيانا تمدنها بوده است و بخشهاى گوناگونى از اين ناحيه ، نامهاى مختلف داشته است . كربلا، كوربابل ، نينوا، غاضريّه ، كربله ، نواويس ، حير، طفّ، شفيه ، عقر، نهر علقمى ، عمورا، ماريه و... كه بعضى از اينها نام روستاها و آباديهايى در اين منطقه وسيع بوده است .(1092)
حرم مطهّر امام حسين عليه السّلام كه در اين شهر قرار دارد، تاريخچه اى مفصّل دارد و در دوره هاى مختلف تاريخى ، بناى آن تغييرات و تعميراتى يافته است . كربلا، شهرى است كه خاندانهاى ريشه دار در آن ساكن بوده اند. حوزه علميه داشته و خانواده هايى شريف ، اديب و علماى برجسته از آن برخاسته و در آن زيسته اند. قبر حضرت عباس ‍ عليه السّلام نيز در همين شهر است و حدود 350 متر با حرم امام حسين عليه السّلام فاصله دارد. حدّ فاصل اين دو حرم ، امروز به صورت يك بلوار و فضاى باز است كه دو حرم را به هم وصل مى كند. در قرون اخير نيز شاهد تعدادى حوادث و انقلابها و فتنه ها بوده است .(1093) ولى به هرحال ، دركربلا بيش از نشانهاى جغرافيايى و تاريخى ، بايد مفاهيم والاى انسانى و شورگستريها و الهام بخشيهاى قداست آفرين را سراغ گرفت .
كربلايى
منسوب به كربلا، اهل كربلا، كسى كه به زيارت كربلا رفته باشد، عنوانى كه روستاييان و عامّه را بدهند، مخاطبه اى عامه مردم را آنجا كه نام او ندانند. كربلايى : ساخته و پرداخته كربلا.(1094) همانگونه كه زائران خانه خدا را حاج و حاجى گويند، بعنوان تكريم و احترام ، به زائران حرم امام رضا عليه السّلام ((مشهدى )) و به زوار كربلا هم ((كربلايى )) گويند. در قديم ، رمز و نشانه اين بوده كه كسى كه با اين نام معروف مى شود، به زيارت قبرامام حسين عليه السّلام موفق شده است . همچنين در تعبير استعارى ، به هر چه كه حال و هوا و خصوصيّات قيام عاشورا را داشته باشد و با الهام از آن حماسه شكل گيرد ((كربلايى )) مى گويند، مثل : امّت كربلايى ، شور كربلايى . ابداع اين لقب ، از اسباب ماندگارى ارزشهاى معنوى اين ديار و مدفون در آن مزار است و بيش از يك تعبير عرفى ، بار فرهنگى و مقدّس دارد.
كُردوس بن زهير تغلبى
از شهداى كربلاست . برادرش نيز (قاسطبن زهير) در عاشورا، در ركاب امام حسين عليه السّلام به شهادت رسيد.(1095) نام او به شكلهاى ديگر هم ذكر شده است .
كُرده امام حسين عليه السّلام
كُرده و كُرد، قطعه زمينى كه كناره هاى آن را بلند كرده باشند و در ميان آن سبزى بكارند يا زراعت ديگرى كنند. زمينى كه براى كاشتن سبزى يا ميوه درست كنند و در آن چيزى بكارند.(1096) در قديم ، رسم بوده كه كشاورزان ، زمينهاى مزروعى خود را كُرده بندى (قسمت بندى ) مى كردند و يك كرده را به نام امام حسين عليه السّلام مى كاشتند و در آخر سال حساب مى كردند و درآمد آن را به يكى از تكاياى شهر مى پرداختند تا به مصرف سوگوارى خامس آل عبا برسد.(1097) اين نوعى موقوفه سازى براى سيدالشهدا عليه السّلام بود و بودجه مردمى كه مخارج تكايا و سوگواريها را تاءمين مى كرد، بعلاوه به كشاورزى و محصول زارعين هم بركت مى داد و آنان امام حسين عليه السّلام يا اباالفضل عليه السّلام را در زمين و زراعت خويش ، شريك و سهيم مى كردند و نشانه نوعى محبّت و ولايت نسبت به خاندان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بود.
كشته اشك
كعب بن جابر ازدى
از سپاهيان عمر سعد در كربلا، كه روز عاشورا با بُريربن خضير جنگيد و او را به شهادت رساند. قاتل ((برير)) را شخص ديگر نيز نوشته اند.(1098)
كليددار
منصب رياست خدّام و حرم سيدالشهدا عليه السّلام ، اين منصب مقدّس ، در عهد كهن نسبت به خانه خدا هم وجود داشت و اجداد و نياكان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله همچون قُصَىّ، عبدالدار، عبدمناف ، هاشم و عبدالمطّلب ، منصب كليددارى كعبه و آب دادن به حاجيان و مهماندارى از زائران حرم الهى را بر عهده داشتند و براى آنان شرافت و افتخار و نوعى قدرت مذهبى و اجتماعى به شمار مى آمد. نسبت به مرقد مطهّر ائمّه و بويژه اباعبداللّه الحسين عليه السّلام نيز، اين منصب خاصّ، عنوان احترام آميزى بوده است و خاندانهايى به همين لقب شهرت يافته اند و در نسل خود، افتخار خدمتگزارى به حرم حسينى را همواره داشته اند.
كُلُّ يومٍ عاشورا
هر روز عاشورا و هر سرزمين ، كربلاست . ((كُلُّ يَومٍ عاشُورا وَ كُلُّ اَرضٍ كَربَلا)). اين جمله و شعار، نشان دهنده پيوستگى و تداوم خطّ درگيرى حق و باطل در همه زمانها و مكانهاست . عاشورا و كربلا، يكى از بارزترين حلقه هاى اين زنجيره طولانى است . هميشه حق و باطل رو در روى همند و انسانهاى آزاده ، وظيفه پاسدارى از حق و پيكار با باطل را برعهده دارند و بى تفاوت گذشتن از كنار صحنه حق و باطل ، بى دينى است . امام خمينى ((قدس سره )) بارها به اين نكته مهم توجّه دادند، از جمله در ايّام جنگ تحميلى : ((امروز، روز عاشوراى حسينى است ، امروز ايران كربلاست ، حسينيان آماده باشيد.))(1099) و در پيامى به مناسبت 17 شهريور فرمود: ((عاشورا، قيام عدالتخواهان با عددى قليل و ايمان و عشقى بزرگ ، در مقابل ستمگران كاخ نشين و مستكبران غارتگر بود و دستور آن بود كه اين برنامه ، سرلوحه زندگى امت در هر روز و در هر سرزمين باشد. روزهايى كه بر ما گذشت ، عاشوراى مكرّر بود و ميدانها و خيابانها و كوى و برزنهايى كه خون فرزندان اسلام در آن ريخت ، كربلاى مكرّر.)). ((17 شهريور، مكرّر عاشورا و ميدان شهدا مكرّر كربلا و شهداى ما مكّرر شهداى كربلا و مخالفان ما مكرّر يزيد و وابستگان او هستند.))(1100)
نبرد عاشورا، گر چه از نظر زمان ، كوتاهترين درگيرى بود (نيم روز) ولى از نظر امتداد، طولانى ترين درگيرى با ستم و باطل است و تا هر زمان كه هر آرزومندى آرزو كند كه كاش در كربلا بود و در يارى امام شهيدان ، به فوز عظيم شهادت مى رسيد (يالَيْتَنا كُنّا مَعَكُم فَنَفُوزَ فَوْزا عَظيما)،(1101) جبهه كربلا گرم و درگيرى عاشورا دايراست . آنگونه كه حسين عليه السّلام ، وارث آدم و ابراهيم و نوح و موسى و عيسى و محمّد عليهم السّلام است ، پيروان عاشورايى او نيز وارث خط سرخ جهاد و شهادت اند و پرچم كربلا را بر زمين نمى نهند، و اين جوهر تشيّع در بعد سياسى است .
 
شيعه بايد آبها را گِل كند
 
خط سوّم را به خون كامل كند
 
خط سوّم خط سرخ اولياست
 
كربلا بارزترين منظور ماست
 
شيعه يعنى تشنه جام بلا
 
شيعگى يعنى قيام كربلا
 
شيعه يعنى بازتاب آسمان
 
برسرنى جلوه رنگين كمان
 
از لب نى بشنوم صوت تو را
 
صوت ((اِنّى لا اَرَى الْمَوْتِ)) تو را
 
طشيعه يعنى سالك پا در ركاب
 
تا كه خورشيد افكند از رخ نقاب
 
اين سخن كوتاه كردم والسلام
 
شيعه يعنى تيغ بيرون از نيام (1102)
 
يكى از نويسندگان محقق مى نويسد: ما يقين داريم كه اگر حسين عليه السّلام در زمان ما بود، از قدس ، جنوب لبنان و بيشتر مناطق اسلامى كربلاى دوّمى مى ساخت و همان موضعى را مى گرفت كه در برابر معاويه و يزيد ايستاد و از همه مدّعيان اسلام و تشيّع و از آنان كه بر قدس و جنوب لبنان مى گريند و در اعلاميه ها، سخنرانيها و صفحه مطبوعات بر سر فلسطين و لبنان معامله مى كنند و در خيابانها و مجامع ، سلاح با خود حمل مى كنند، بيش از تعدادى كه در كربلاى اوّل كنار آن حضرت ايستادند و ياريش كردند، او را يارى نمى كردند.))(1103)
اين ديدگاه ، ردّ كننده نظريه اى است كه كربلا و قيام حسينى را تكليفى خاصّ امام مى داند كه نمى توان از آن تبعيّت كرد. وقتى اباعبداللّه الحسين عليه السّلام ضرورت قيام بر ضدّ سلطه ستمگرى را كه حلال را حرام مى كند و عهد الهى را شكسته ، بر خلاف سنّت پيامبر عمل مى كند و تجاوزكارانه عمل مى نمايد، در خطبه خويش ‍ مى آورد و اين صفات را در سلطه يزيدى محقّق مى داند، در پايان مى افزايد ((فَلَكُمْ فِىَّ اُسْوَةٌ))(1104) در كار من براى شما الگوى تبعيّت است ، اين مى رساند كه گستره زمين و زمان ، كربلا و عاشوراست و هميشه و همه جا بايد با الهام از اين مكتب ، بر ضدّ ستم قيام كرد و در راه آزادى و عزّت ، فداكارى نمود.
امام خمينى ((ره )) فرموده است : ((اين كلمه كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا، يك كلمه بزرگى است ... همه روز بايد ملّت ما اين معنى را داشته باشد كه امروز روز عاشورا است و مابايد مقابل ظلم بايستيم و همين جا هم كربلاست و بايد نقش كربلا را ما پياده كنيم ،انحصار به يك زمين ندارد. انحصار به يك افراد نمى شود. قضيّه كربلا منحصر به يك جمعيت هفتاد و چند نفرى و يك سرزمين كربلا نبوده ، همه زمينها بايد اين نقش ‍ را ايفا كنند.))(1105)
كُمكى رفتن
در عرف رايج هيئتهاى عزادارى ، براى باشكوهتر برگزار شدن مراسم ، گاهى افراد يك تكيه يا هيئت به كمك يكديگر مى رفتند و باهم عزادارى مى كردند و نوبت بعد، آنان به كمك اينها مى رفتند. اين دسته هاى كمكى با توافق و اعلام قبلى سران هيئتها به ديدار هم مى رفتند. هنگام استقبال و بدرقه دسته هاى عزادار كه به كمك مى آمدند، اشعار و نوحه هاى خاصّى مى خواندند كه نشان سپاس از آنان و درخواست قبولى عزادارى از سوى خداوند بود. اين سنّت ، الهام بخش روح تعاون و يارى در راه گراميداشت مراسم عزادارى است وتلاش در رونق بخشيدن به دستگاه اباعبداللّه عليه السّلام را به پيروان راهش درس مى دهد.