فرهنگ عاشورا

جواد محدّثى

- ۱۳ -




صاحب لواء حسين
صَبر
صَبر
ايستادگى ، مقاومت و پايدارى . مقابله با عواملى كه انسان را از تلاش در راه هدف باز مى دارد، تحمّل سختيها و ناگواريها به خاطر پيروز شدن و انجام وظيفه .
در حادثه كربلا، زيباترين جلوه هاى صبر و پايدارى در راه عقيده و تحمّل مشكلات مبارزه ترسيم شده و سبب ماندگارى و جاودانگى آن حماسه و پيروزى ابدى آن گروه اندك بر دشمنان انبوه شده است ؛ همانگونه كه قرآن كريم مى فرمايد: ((كَم مِن فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإ ذنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصّابِرينَ))(756) واميرمؤ منان عليه السّلام فرمود: ((الصَّبرُ يُهَوِّنُ الفَجيعَة ))(757) مقاومت ، فاجعه و حادثه سخت را آسان مى كند. از سوى ديگر، براى مؤ منان ، بر عامل غلبه بر سختيهاست و هرچه ميزان تحمّل بيشتر باشد، سختى مصيبت كاسته مى شود و پروردگار نيز موهبت صبر را به مؤ منان عطا مى كند و به فرموده امام صادق عليه السّلام ، خداوند صبر را به اندازه مصيبت بر دلها وارد مى كند: ((اِنَّ اللّهَ يُنَزِّلُ الصَّبرَ عَلى قَدرِ المُصيبَةِ)).(758)
در حماسه عاشورا، ((صبر)) هم در گفتارها و شعارها و هم در عملها و رفتارها مشهود است ، هم در شخص سيدالشهدا عليه السّلام ، هم در عترت و ياران صبور و وفادارش . امام حسين عليه السّلام آنگاه كه مى خواست از مكّه به قصد عراق خارج شود، خطبه اى خواند كه در ضمن آن آمده است : ((رِضَى اللّه رِضانا اهلَالبَيت ، نَصبِرُ عَلى بَلائِهِ وَ يُوَفّين ا اَجْرَ الصّابِرينَ)).(759) رضايت و پسند ما خانواده ، همان رضاى الهى است ، بر بلا و آزمون او صبر مى كنيم ، او نيز پاداش صابران را به ما عطا مى كند. در يكى از منازل ميان راه نيز، با توجّه دادن همراهان به سختى مسير و استقبال از نيزه ها و شمشيرها و نياز ميدان عاشورا به دلير مردانى مقاوم و شكيبا بر زخم و مرگ و شهادت ، فرمود: ((اَيُّهَا النّاس ! فَمَنْ كانَ مِنكُم يَصبِرُ عَلى حَدِّ السَّيفِ وَ طَعنِ الا سِّنَةِ فَلْيَقُم مَعن ا وَالاّ فَلْيَنْصَرِفْ عَنّا)).(760) اى مردم ! هر كدام از شما كه تحمّل تيزى شمشير و ضربت نيزه ها را دارد با ما بماند، وگرنه برگردد! ياران آن حضرت نيز همانگونه بودند كه او مى خواست . در ميدان ((صبر))، پايدار ماندند و بر تشنگى ، محاصره ، هجوم دشمن ، كمى ياران و شهادت همرزمان مقاومت مى كردند و از خوشحالى در پوست خود نمى گنجيدند. حتّى بعضى شان روز عاشورا خوشحالى و شوخى مى كردند و مى گفتند: ميان ما و بهشت ، جز ساعتى جنگ و تحمّل ضربت تيغها و نيزه ها و تيرها نيست و پس از آن ، بهشت جاودان الهى است . ابا عبداللّه عليه السّلام نيز آنان را چنان بارآورده و تعليم داده بود كه پايدارى را پل عبور به بهشت بدانند. روز عاشورا به آنان چنين خطاب كرد: ((صَبْرا بَنِى الكِرامِ! فَمَا المَوتُ إ لاّ قَنطَرَةٌ تَعبِرُ بِكُم عَنِ البُؤ سِ وَالضَّرّ اءِ اِلَى الجِنانِ الواسِعَةِ وَالنَّعيمِ الدّائِمَةِ ...))،(761) مقاومت ! اى بزرگ زادگان ، كه مرگ ، پلى است كه شما را از رنج و سختى به سوى بهشتهاى گسترده و نعمتهاى ابدى عبور مى دهد. درس صبر را، حتّى به اهل بيت خويش ‍ مى داد و آنان را در مقابل شهادت خويش ، دعوت به شكيبايى و تحمّل مى كرد و اين كه گريبان چاك نزنند و صورت نخراشند: ((اُنظُرُوا إ ذا اءنَا قُتِلتُ فَلا تُشَقِّقَنَّ عَلَىَّ جَيبا وَ لاتَخْمِشنَ وَجها)).(762) خود امام بر كشته شدن و داغ فرزندان و ياران صبر كرد، خواهر صبورش زينب ، صبورانه بار اين حماسه خونين را به دوش كشيد و لحظه لحظه حوادث كربلا، جلوه هاى مقاومت و پايدارى بود. حتّى آخرين كلمات سيدالشهدا عليه السّلام نيز در قتلگاه كه بر زمين افتاده و با پروردگارش مناجات مى كرد، حاكى از همين روحيه صبر بر قضاى الهى بود: ((صَبرا عَلى قَضائِكَ)).(763)
صحن اباعبداللّه
صِفاح
نام يكى از منزلگاههاى شمال راه مكّه به طرف كربلا، بين حنين و علامتهاى حرم . صفاح به معناى كناره كوه است . در همين محل ، امام حسين عليه السّلام با فرزدق برخورد كرد كه از عراق مى آمد و اوضاع مردم را از او پرسيد. او جواب داد: دلهاى مردم با تو، ولى شمشيرهايشان همراه بنى اميّه است . آنگاه با هم پيرامون تبديل حجّ به عمره و عزيمت از مكّه به سوى كوفه صحبت كردند. بعضى اين ملاقات را در منزل ((ذات عِرق )) گفته اند.(764)
ضحّاك بن عبداللّه مشرفى
از اصحاب امام حسين عليه السّلام در كربلا بود، ولى پس از شهادت ياران امام ، تصميم به فرار از معركه گرفت . خدمت امام آمد و گفت : اى پسر پيامبر! با هم قرار گذاشته بوديم كه تا وقتى مدافعى دارى من هم دفاع كنم . اينك كه مدافعان كشته شده اند، مرا اجازه بده كه بروم . امام آزادش گذاشت . او كه قبلا اسب خود را در يكى از خيمه ها بسته بود و خود، پياده مى جنگيد، پس از اذن امام ، سراغ اسب خويش رفت و سوار شده ، به طرف نيروهاى سپاه كوفه تاخت . برايش راه باز كردند. تعدادى از سربازان تعقيبش كردند. چون به روستايى نزديك ساحل فرات به نام ((شفيّه )) رسيد، ايستاد. تعقيب كنندگان او را شناختند و از تعقيبش منصرف شدند.(765) ضحّاك بن عبيداللّه هم گفته و او را از اصحاب امام سجّاد دانسته اند.
ضَرغامة بن مالك
از شهداى كربلاست . وى در كوفه مى زيست و از شيعيان امام و بيعت كنندگان با مسلم بن عقيل بود. چون مسلم شهيد شد، همراه سپاه كوفه به كربلا آمد، امّا در آنجا به ياران سيدالشهدا عليه السّلام پيوست و عصر عاشورا به شهادت رسيد. برخى هم شهادت او را در حمله اوّل دانسته اند. نام وى در زيارت ناحيه مقدّسه هم آمده است .(766)
ضَريح
محفظه اى كه روى قبر مطهّر سيدالشهدا عليه السّلام و امامان و امامزادگان ديگر قرار دارد. ضريح ، هم به معناى گور، قبر بى لحد و مغاكى است كه در ميان گور سازند، براى مرده ، شكاف ميان گور يا در يك جانب آن يا شكاف ، هم به معناى خانه چوبين و مشبّك و يا از مس و نقره و جز آن كه بر سر قبر امامى يا امامزاده سازند.(767) در روايات است كه ((ضراح ))، جايى در آسمان چهارم ، در برابر كعبه است ، خانه اى براى پروردگار.(768)
در فرهنگ دينى ، ضريح قبور اولياء خدا مقدّس و متبرّك است و آن را مى بوسند و كنارش به زيارت مى پردازند و هنرمندان و صنعتگران مسلمان در ساختن و پرداختن ضريح ، ظريفكارى هاى جالبى دارند. در عرف رايج ميان علاقه مندان سيدالشهدا عليه السّلام ، تعبير ((ضريح شش گوشه )) بار عاطفى خاصّى دارد و دلها را به سوى خود جذب مى كند و شوق شيعه را به زيارت آن ضريح مطهّر كه در بر دارنده قبر على اكبر است بر مى انگيزد.


طبل
از ابزار تحريك روحيّه رزمى در ميدانهاى جنگ در سابق . در كربلا هم طبل جنگ نواخته مى شد. در تعزيه هاى عاشورا، با نواختن طبل ، همه از برگزارى تعزيه خبر مى شدند و گرد مى آمدند. شيپور و طبل ، براى گردآورى تماشاگر بوده است . دُهُل نيز مى گويند.
طِرِمّاح
يكى از كسانى كه در طول راه كربلا به سيدالشهدا عليه السّلام پيوست و همراه او شد. امام حسين عليه السّلام كسى را مى خواست كه به راه آشنا باشد، تا از بيراهه به سوى كوفه رود. طرمّاح بن عدىّ اعلام كرد كه من راه را مى شناسم و جلو افتاد و به سوى كربلا روان شدند. وقتى جلو افتاد، اشعارى را هم مى خواند كه با اين مطلع ، آغاز مى شود:
 

يا ناقَتى لا تَذْعَرى مِن زَجْرٍ
 
وَامضى بِنا قَبلَ طُلُوعِ الفَجرِ(769)
 
و مضمون اشعار، در ستايش از دودمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سيدالشهداست . در ميانه راه ، اجازه طلبيد كه به قبيله خود سرزده و به خانواده رسيدگى كند و برگردد. رفت و پس از چند روز، وقتى دوباره برگشت ، به ((عذيب الهجانات )) كه رسيد، خبر شهادت امام را شنيد. اندوهگين شد و گريست ، از اين كه توفيق شهادت در ركاب امام ، نصيب او نشد.(770) ولى ... آنكه امام را رها كند و سراغ زن و قبيله خويش ‍ رود، اين محروميّت سزاى اوست ، هرچند پسر عدىّبن حاتم باشد!
طشت طلا
طشت گذارى
مراسم سنّتى در عزادارى ايّام عاشورا كه عمدتا در شهرستان اردبيل برگزار مى شود و طشتهاى آب را در مساجد و حسينيّه ها مى آورند و رمزى از ((فرات )) است . ((... نشانه ها و مظاهرى كه نماينده محيط خاصّ است ، مثل وجود طشت آب و چند ساقه گياه ، به نشانه رودخانه و نخلستان ...))(771) اين نشان مى دهد كه در تعزيه عاشورا، استفاده از سمبلها رواج داشته و دارد. در توضيح بيشتر اين سنّت مرسوم در اردبيل ، در مطبوعات نوشتند: ((اين مراسم از سه روز مانده به محرّم در مسجد جامع ، مسجد اعظم و سپس ‍ در مساجد ديگر اجرا مى شود. طشتها را بالاى سرها مى گيرند و مسجد را دور مى زنند، سپس در داخل آنها آب مى ريزند. مردم دست به طشت و آب آن مى زنند و نوعى بيعت با امام حسين عليه السّلام است و حمايت از عباس عليه السّلام . آب طشتها را مردم در شيشه هايى براى شفا و تبرّك بر مى دارند. اين سنّت از حادثه جوانمردانه آب دادن امام حسين عليه السّلام به سپاه حرّ در روز 27 ذيحجّه گرفته شده كه آب مشكها را در طشتها ريختند و تمام لشكر حرّ و اسبان آنها را سيراب كردند. اين سنّت سمبوليك ، تاءسّى از اقدام سالار شهيدان است .))(772) به اين مراسم ، ((طشت گردانى )) هم مى گويند.(773)
طَفّ
((طف ))، سرزمينى است از نواحى كوفه در طريق دشت ، كه قتلگاه حسين بن على عليهما السّلام در آن بوده است . سرزمين مزبور، دشتى است نزديك آبادانى و در آن چندين چشمه جارى است ، از قبيل : صيد، قطقطانه ، رهيمه ، عين جمل و غيره . موضعى است نزديك كوفه . و هر زمين عربى كه مشرف بر زمين آبادان عراق است .))(774)
((منطقه اى نزديك كربلا كه از قديم به نام طفّ معروف بوده است . معناى لغوى آن ((سرزمين مرتفع )) است . طفّ، مشرف بر عراق بوده است . اين منطقه در اطراف كوفه و نزديك فرات است و در آنجا چشمه هايى بوده كه محلّ آب برداشتن نگهبانان پاسگاههاى مرزى در زمان شاپور بوده كه پشت خندقهاى حفر شده بودند.))(775)
در مجموع ، به سرزمين كوفه و كربلا و آن مناطق گفته مى شود و در ادبيات و آثار شعرى عرب و مراثى سيدالشهدا عليه السّلام از ((سرزمين طفّ)) ((روز طفّ))، ((كشتگان طفّ)) و ((طفوف )) بسيار ياد شده است و كنايه از همان كربلاست . در حديث ، از قول پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله آمده است كه فرزندم حسين ، غريب و تشنه و تنها در سرزمين طفّ كشته خواهد شد: ((وَلَدىَ الْحسينُ يُقتَلُ بِطَفِّ كَربلا غَريبا وَحيدا عطشانا ...))(776)
طفلان مسلم
محمد و ابراهيم ، دو فرزند مسلم بن عقيل بودند كه در حادثه كربلا اسير شدند. ابن زياد دستور داد آن دو را زندانى كردند. اين دو نوجوان نابالغ مدّت يك سال در زندان بودند. سپس با كمك ((مشكور))، پيرمرد زندانبان كه هوادار اهل بيت بود، شبانه از زندان گريختند. شب به خانه زنى پناه بردند كه شوهرش در سپاه ابن زياد بود. وقتى شوهرش ((حارث )) فهميد، آن دو را كنار رود فرات برد و بى رحمانه سر از تنشان جدا كرد و پيكرشان را در فرات افكند و سرهاى آن دو را براى دريافت جايزه ، نزد ابن زياد برد.(777) در كنار فرات در چهار فرسنگى كربلا شهرى است به نام مسيّب كه نزديك آن آرامگاه آبادى است كه گويند قبر محمد و ابراهيم ، پسران مسلم بن عقيل داخل آن است .(778)
طفل رضيع
طفل سه سال
طفل شش ماهه
طَوعه
بانويى با ايمان و مُوالى اهل بيت ، كه در لحظات تنهايى و سرگردانى مسلم بن عقيل در كوچه هاى كوفه ، به او آب داد و به خانه برد و پذيرايى كرد. شب ، بلال پسر آن زن به خانه آمد و به وجود مسلم در آن خانه پى برد و صبح به نيروهاى ابن زياد خبر داد. طوعه ، پيشتر كنيز اشعث بن قيس بود. وى او را آزاد كرد و اسيد خضرمى با او ازدواج نمود. بلال ، ثمره اين ازدواج بود.(779)
 
درها همه بسته بود در قحطى مرد
 
فرياد نشسته بود در قحطى مرد
 
يك زن ، شب كوچه هاى بن بست و غريب
 
مردانه شكسته بود در قحطى مرد(780)
 
الظَّليمةُ الظّليمه
ظليمه ، آنچه از انسان به ناحق و ظالمانه بگيرند، آنچه را كه نزد ظالم درخواست مى كنى .(781) كلماتى حاكى از ظلم و ستمى كه بر امام حسين عليه السّلام از سوى امّت روا شد. اين تعبير، در زيارت ناحيه مقدّسه آمده و اينكه ذوالجناح ، اسب سيدالشهدا عليه السّلام پس از كشته شدن امام ، همهمه كنان و اشكريزان و بى صاحب به سوى خيمه ها مى آمد، در حالى كه مى گفت : ((الظَّليمَةُ الظَّليمَة لاُِمَّةٍ قَتَلَتْ اِبنَ بِنتِ نَبِيِّها))،(782) داد از دست امّتى كه پسر دختر پيامبر خود را كشته اند.


عابس بن ابى شبيب شاكرى (783)
از شهداى كربلاست . عابس ، از رجال برجسته شيعه و مردى دلير، سخنور، كوشا و تلاشگر، شب زنده دار، از طايفه بنى شاكر بود. اين طايفه از شيعيان مخلص و فداكار در راه ولايت اميرالمؤ منين بودند و از شجاعان عرب به شمار مى آمدند. به آنان ((فتيان العرب )) مى گفتند. از كسانى بود كه وقتى مسلم بن عقيل ، نامه امام حسين عليه السّلام را براى اهل كوفه خواند، به پا خاست و اعلام هوادارى و حمايت كرد و پس از بيعت كوفيان با مسلم بن عقيل ، بعنوان پيك ، نامه اى از سوى آنان به امام حسين عليه السّلام در مكّه رساند.(784) دلاوريهاى او در كربلا مشهور است . وى همراه هم پيمان خود ((شوذب ))، در حماسه عاشورا به نبرد پرداخت و شهيد شد.(785) رشادتهاى او چنان بود كه سپاه كوفه از نبرد تن به تن با وى ناتوان بودند. به دستور عمر سعد، از اطراف او را سنگباران كردند. او هم زره از تن بيرون آورد و كلاهخود از سر برداشت و لخت شد و با تيغ بر دشمن حمله كرد و يك تنه آنقدر جنگيد تا در قلب ميدان و محاصره دشمن به شهادت رسيد.(786) سر او را از پيكرش جدا ساختند. سر مطهرش در دست عدّه اى بود و هر كدام مدعى بودند كه من بودم كه او را كشتم ، تا به جايزه اى دست يابند.(787)
عاشورا
روز دهم محرّم ، روز شهادت سالار شهيدان و فرزندان و اصحاب او در كربلا. عاشورا در تاريخ جاهليّت عرب ، از روزهاى عيد رسمى و ملّى بوده و در آن روزگار، در چنين روزى روزه مى گرفتند، روز جشن ملّى و مفاخره و شادمانى بوده است و در چنين روزى لباسهاى فاخر مى پوشيدند و چراغانى و خضاب مى كردند. در جاهليّت ، اين روز را روزه مى گرفتند. در اسلام ، با تشريع روزه رمضان ، آن روزه نسخ شد. گفته اند: علّت نامگذارى روز دهم محرّم به عاشورا آنست كه ده نفر از پيامبران با ده كرامت در اين روز، مورد تكريم الهى قرار گرفته اند.(788)
در فرهنگ شيعى ، به خاطر واقعه شهادت امام حسين عليه السّلام در اين روز، عظيمترين روز سوگوارى و ماتم به حساب مى آيد كه بزرگترين فاجعه و ستم در مورد خاندان پيامبر انجام گرفته و دشمنان اسلام و اهل بيت اين روز را خجسته شمرده به شادى مى پرداختند، امّا پيروان خاندان رسالت ، به سوگ و عزا مى نشينند و بر كشتگان اين روز مى گريند. امام صادق عليه السّلام فرمود: ((وَ اَمّا يَومُ عاشُورا فَيَومٌ اُصيبَ فيهِ الحُسَينُ عليه السّلام صَريعا بَينَ اَصحابِهِ وَاَصحابُهُ حَولَهُ صَرعى عُراة ))(789) عاشورا روزى است كه حسين عليه السّلام ميان يارانش كشته بر زمين افتاد، ياران او نيز پيرامون او به خاك افتاده و عريان بودند. امام رضا عليه السّلام فرمود: ((مَن كانَ عاشُورا يَومَ مُصيبَتِهِ وَ بُكائِهِ جَعَلَ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَومَ القِيامَةِ يَومَ فَرَحِهِ وَ سُرُورِهِ))،(790) هر كس را كه عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريه باشد، خداوند قيامت را روز شادى او قرار مى دهد. در ((زيارت عاشورا)) درباره اين روز غم انگيز كه امويان و فرزند هند جگر خوار آنرا مبارك مى دانستند، آمده است : ((اءللّهُمَّ هذا يَومٌ تَبَرَّكَت بِهِ بَنُواُمَيَّةَ وَابنُ آكِلَةِ الا كبادِ ...)).
امامان شيعه ، ياد اين روز را زنده مى داشتند، مجلس برپا مى كردند، بر حسين بن على عليهما السّلام مى گريستند، آن حضرت را زيارت مى كردند و به زيارت او تشويق و امر مى كردند و روز اندوهشان بود. از جمله آداب اين روز، ترك لذّتها، دنبال كار نرفتن ، پرداختن به سوگوارى و گريه ، تا ظهر چيزى نخوردن و نياشاميدن ، چيزى براى خانه ذخيره نكردن ، حالت صاحبان عزا و ماتم داشتن و ... است .(791)
در دوران سلطه امويان و عباسيان ، شرايط اجتماعى اجازه مراسم رسمى و گسترده در سوگ اباعبداللّه الحسين را نمى داد، امّا هر جا كه شيعيان ، قدرت و فرصتى يافته اند، سوگوارى پرشور و دامنه دارى در ايّام عاشورا به راه انداخته اند. در تاريخ است كه معزالدّوله ديلمى اهل بغداد را به برگزارى مراسم سوگ و نوحه براى سيدالشهدا عليه السّلام وادار ساخت و دستور داد كه بازارها را ببندند و كارها را تعطيل كنند و هيچ طبّاخى غذايى نپزد و زنان سياهپوش بيرون آيند و به عزادارى و نوحه بپردازند. اين كار را چندين سال ادامه داد و اهل سنّت نتوانستند جلوى آن را بگيرند، چون كه حكومت ، شيعى بود.(792)
از قرنها پيش ، ((عاشورا)) بعنوان تجلّى روز درگيرى حق و باطل و روز فداكارى و جانبازى در راه دين و عقيده ، شناخته شده است . حسين بن على عليهما السّلام در اين روز، با يارانى اندك ولى با ايمان و صلابت و عزّتى بزرگ و شكوهمند، با سپاه سنگدل و بى دين حكومت ستم يزيدى به مقابله برخاست و كربلا را به صحنه هميشه زنده عشق خدايى و آزادگى و حرّيت مبدّل ساخت . عاشورا گرچه يك روز بود، امّا دامنه تاثير آن تا ابديّت كشيده شد و چنان در عمق وجدانها و دلها اثر گذاشته كه همه ساله دهه محرم و بويژه عاشورا، اوج عشق و اخلاص نسبت به معلّم حرّيت و اسوه جهاد و شهادت ، حسين بن على عليهما السّلام مى گردد و همه ، حتى غير شيعه ، در مقابل عظمت روح آن آزاد مردان تعظيم مى كنند. عاشورا، نشان دهنده معناى ((حُسَينٌ مِنّى وَ اَنَا مِن حُسَين )) بود كه دين رسول خدا با خون سيدالشهدا آبيارى و احيا شد. به تعبير امام خمينى ((ره )): ((عاشورا، قيام عدالتخواهان با عددى قليل و ايمان و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران كاخ نشين و مستكبران غارتگر بود ...))،(793) ((اگر عاشورا نبود، منطق جاهليّت ابوسفيانيان كه مى خواستند قلم سرخ بروحى و كتاب بكشند و يزيد، يادگار عصر تاريك بت پرستى كه به گمان خود با كشتن و به شهادت كشيدن فرزندان وحى اميد داشت اساس اسلام را برچيند و با صراحت و اعلام ((لاخَبَرٌ ج اءَ وَ لا وَحىٌ نَزَل )) بنياد حكومت الهى را بركند، نمى دانستيم بر سر قرآن كريم و اسلام عزيز چه مى آمد.))(794)
امام حسين عليه السّلام كه به دعوت اهل كوفه از مكّه عازم اين شهر بود تا به شيعيان انقلابى بپيوندد و رهبرى آنان را به عهده گيرد، پيش از رسيدن به كوفه ، در كربلا به محاصره نيروهاى ابن زياد در آمد و چون حاضر نشد ذلّت تسليم و بيعت با حكومت غاصب و ظالم يزيدى را بپذيرد، سپاه كوفه با او جنگيدند. حسين و يارانش روز عاشورا، لب تشنه ، با رشادتى شگفت تا آخرين نفر جنگيدند و به شهادت رسيدند و بازماندگان اين قافله نور، به اسارت نيروهاى ظلمت در آمده به كوفه برده شدند. هفتاد و دو تن ياران شهيد او، بزرگترين حماسه بشرى را آفريدند و ياد خويش را در دل تاريخ و وجدان بشرهاى فضيلتخواه ، ابدى ساختند.(795) به تعبير يكى از نويسندگان معاصر: ((عاشورا، مائده بزرگ روح انسان است در تداوم اعصار، تجسّم اعلاى وجدان بزرگ است در دادگاه روزگار، صلابت شجاعت انسان است در تجلّيگاه ايمان ، طواف خون است در احرام فرياد، تجلّى كعبه است در ميقات خون ، نقش بيدار گذرها و رهگذرهاست در كاروان دراز آهنگ زندگيها و عبورها، عاشورا، باز خوان تورات و انجيل و زبور است در معبد اقدام ، ترتيل آيات قرآن است در الواح ابديّت ، خون خداست جارى در رگهاى تنزيل ، حنجره خونين كوه ((حرا))ست در ستيغ ابلاغ ، درگيرى دوباره محمّد صلّى اللّه عليه و آله است با جاهليّت بنى اميّه و شرك قريش ، تجديد مطلع رجزهاى ((بدر)) است و ((حنين ))، انفجار نماز است در شهادت و انفجار شهادت است در نماز، تبلور شكوهزاد جاودانگى حق است در تباهستان نابود باطل ، هشدار خونين حسينيّه هاست در معبر اقوام ، فرياد گستر انسانهاى مظلوم است در همه تاريخ ، دست نوازش انسانيّت است بر سر بى پناهان ، رواق سرخ حماسه است در تاريكستان سياهى و بيداد، قلب تپنده دادخواهان است در محكمه بشريّت ، طنين بلند پيروزى است در گوش آباديها، عطشى است درياآفرين در اقيانوس حيات ، ((رسالتى )) است بزرگ بر دوش ((اسارتى )) رهايى بخش ، عاشورا آبروى نمازگزاران است و عزت مسلمانان ، و سرانجام ، عاشورا ركن كعبه است و پايه قبله و عماد امّت و حيات قرآن و روح نماز و بقاى حج و صفاى صفا و مروه و جان مشعر و منا. و عاشورا، هديه اسلام است به بشريّت و تاريخ ...)).(796)
عاشورا در نظر ديگران
تاءثيرى كه حادثه كربلا و قيام حسين بن على عليهما السّلام بر انديشه مردم جهان ، حتّى غير مسلمانان داشته ، بسيار است . عظمت قيام و اوج فداكارى و ويژگيهاى ديگر امام و يارانش سبب شده كه اظهار نظرهاى بسيارى درباره اين نهضت و حماسه آفرينان عاشورا داشته باشند. نقل سخنان همه آن كسان كتاب قطورى مى شود. بويژه كه برخى از نويسندگان غيرمسلمان مستقلاّ كتاب درباره اين حادثه نوشته اند. در اينجا تنها تعدادى اندك از اين نظرها (از مسلمانان و غيرمسلمانان ) آورده مى شود:(797)
مَهاتْما گاندى (رهبر استقلال هند):
من زندگى امام حسين ، آن شهيد بزرگ اسلام را بدقّت خوانده ام و توجّه كافى به صفحات كربلا نموده ام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد، بايستى از سرمشق امام حسين پيروى كند.
محمد على جِناح (قائد اعظم پاكستان ):
هيچ نمونه اى از شجاعت ، بهتر از آنكه امام حسين از لحاظ فداكارى و تهوّر نشان داد در عالم پيدا نمى شود. به عقيده من تمام مسلمين بايد از سرمشق اين شهيدى كه خود را در سرزمين عراق قربان كرد پيروى نمايند.
چارْلز ديكِنْز (نويسنده معروف انگليسى ):
اگر منظور امام حسين جنگ در راه خواسته هاى دنيايى بود، من نمى فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنين حكم مى نمايد كه او فقط بخاطر اسلام ، فداكارى خويش را انجام داد.
توماس كارْلايْل (فيلسوف و مورخ انگليسى ):
بهترين درسى كه از تراژدى كربلا مى گيريم ، اينست كه حسين و يارانش ايمان استوار به خدا داشتند. آنها با عمل خود روشن كردند كه تفوّق عددى در جايى كه حق با باطل روبرو مى شود اهميّت ندارد و پيروزى حسين با وجود اقليّتى كه داشت ، باعث شگفتى من است .
اِدوارد بِراوْن (مستشرق معروف انگليسى ):
آيا قلبى پيدا مى شود كه وقتى درباره كربلا سخن مى شنود، آغشته با حزن و الم نگردد؟ حتّى غير مسلمانان نيز نمى توانند پاكى روحى را كه در اين جنگ اسلامى در تحت لواى آن انجام گرفت انكار كنند.
فِردريك جِمس :
درس امام حسين و هر قهرمان شهيد ديگرى اين است كه در دنيا اصول ابدى عدالت و ترحّم و محبّت وجود دارد كه تغيير ناپذيرند و همچنين مى رساند كه هرگاه كسى براى اين صفات مقاومت كند و بشر در راه آن پافشارى نمايد، آن اصول هميشه در دنيا باقى و پايدار خواهد ماند.
ل . م . بويد:
در طىّ قرون ، افراد بشر هميشه جراءت و پردلى و عظمت روح ، بزرگى قلب و شهامت روانى را دوست داشته اند و در همينهاست كه آزادى و عدالت هرگز به نيروى ظلم و فساد تسليم نمى شود. اين بود شهامت و اين بود عظمت امام حسين . و من مسرورم كه با كسانى كه اين فداكارى عظيم را از جان و دل ثنا مى گويند شركت كرده ام ، هرچند كه 1300 سال از تاريخ آن گذشته است .
واشنگتن ايروينگ (مورخ مشهور آمريكايى ):
براى امام حسين عليه السّلام ممكن بود كه زندگى خود را با تسليم شدن اراده يزيد نجات بخشد، ليكن مسؤ وليّت پيشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمى داد كه او يزيد را بعنوان خلافت بشناسد. او بزودى خود را براى قبول هر ناراحتى و فشارى به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنى اميّه آماده ساخت . در زير آفتاب سوزان سرزمين خشك و در روى ريگهاى تفتيده عربستان ،(798) روح حسين فنا ناپذير است . اى پهلوان واى نمونه شجاعت واى شهسوار من ، اى حسين !
توماس ماساريك :
گرچه كشيشان ما هم از ذكر مصائب حضرت مسيح مردم را متاءثّر مى سازند، ولى آن شور و هيجانى كه در پيروان حسين عليه السّلام يافت مى شود در پيروان مسيح يافت نخواهد شد و گويا سبب اين باشد كه مصائب مسيح در برابر مصائب حسين عليه السّلام مانند پركاهى است در مقابل يك كوه عظيم پيكر.
موريس دو كبرى :
در مجالس عزادارى حسين گفته مى شود كه حسين ، براى حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام ، از جان و مال و فرزند گذشت و زير بار استعمار و ماجراجويى يزيد نرفت . پس بياييد ما هم شيوه او را سرمشق قرار داده ، از زيردستى استعمارگران خلاصى يابيم و مرگ با عزّت را بر زندگى با ذلّت ترجيح دهيم .
ماربين آلمانى (خاور شناس ):
حسين عليه السّلام با قربانى كردن عزيزترين افراد خود و با اثبات مظلوميّت و حقانيّت خود، به دنيا درس فداكارى و جانبازى آموخت و نام اسلام و اسلاميان را در تاريخ ثبت و در عالم بلند آوازه ساخت . اين سرباز رشيد عالم اسلام به مردم دنيا نشان داد كه ظلم و بيداد و ستمگرى پايدار نيست و بناى ستم هرچه ظاهرا عظيم و استوار باشد، در برابر حق و حقيقت چون پر كاهى بر باد خواهد رفت .
بنتُ الشّاطى :
زينب ، خواهر حسين بن على عليهما السّلام لذّت پيروزى را در كام ابن زياد و بنى اميّه خراب كرد و در جام پيروزى آنان قطرات زهر ريخت ، در همه حوادث سياسى پس از عاشورا، همچون قيام مختار و عبداللّه بن زبير و سقوط دولت امويان و برپايى حكومت عباسيان و ريشه دواندن مذهب تشيّع ، زينب قهرمان كربلا نقش برانگيزنده داشت .
لياقت على خان (نخستين نخست وزير پاكستان ):
اين روز محرّم ، براى مسلمانان سراسر جهان معنى بزرگ دارد. در اين روز، يكى از حزن آورترين و تراژديك ترين وقايع اسلام اتفاق افتاد، شهادت حضرت امام حسين عليه السّلام در عين حزن ، نشانه فتح نهايى روح واقعى اسلامى بود، زيرا تسليم كامل به اراده الهى به شمار مى رفت . اين درس به ما مى آموزد كه مشكلات و خطرها هرچه باشد، نبايستى ما پروا كنيم و از راه حق و عدالت منحرف شويم .
جُرج جُرداق (دانشمند و اديب مسيحى ):
وقتى يزيد، مردم را تشويق به قتل حسين و ماءمور به خونريزى مى كرد، آنها مى گفتند: ((چه مبلغ مى دهى ؟)) امّا انصار حسين به او گفتند: ما با تو هستيم . اگر هفتاد بار كشته شويم ، باز مى خواهيم در ركابت جنگ كنيم و كشته شويم .
عباس محمود عقّاد (نويسنده و اديب مصرى ):
جنبش حسين ، يكى از بى نظيرترين جنبشهاى تاريخى است كه تاكنون در زمينه دعوتهاى دينى يا نهضتهاى سياسى پديدار گشته است ... دولت اموى پس از اين جنبش ، به قدر عمر يك انسان طبيعى دوام نكرد و از شهادت حسين تا انقراض آنان بيش از شصت و اندى سال نگذشت .
احمد محمود صُبحى :
اگر چه حسين بن على عليهما السّلام در ميدان نظامى يا سياسى شكست خورد، امّا تاريخ ، هرگز شكستى را سراغ ندارد كه مثل خون حسين عليه السّلام به نفع شكست خوردگان تمام شده باشد. خون حسين ، انقلاب پسر زبير و خروج مختار و نهضتهاى ديگر را در پى داشت ، تا آنجا كه حكومت اموى ساقط شد و نداى خونخواهى حسين ، فريادى شد كه آن تختها و حكومتها را به لرزه در آورد.
آنطون بارا (مسيحى ):
اگر حسين از آن ما بود، در هر سرزمينى براى او بيرقى برمى افراشتيم و در هر روستايى براى او منبرى بر پا مى نموديم و مردم را با نام حسين به مسيحيّت فرا مى خوانديم .
گيبون (مورخ انگليسى ):
با آنكه مدّتى از واقعه كربلا گذشته و ماهم با صاحب واقعه هم وطن نيستيم ، مع ذلك مشقّات و مشكلاتى كه حضرت حسين عليه السّلام تحمّل نموده ، احساسات سنگين دل ترين خواننده را بر مى انگيزد، چندانكه يك نوع عطوفت و مهربانى نسبت به آن حضرت در خود مى يابد.
نيكِلْسون (خاورشناس معروف ):
بنى اميّه ، سركش و مستبّد بودند، قوانين اسلامى را ناديده انگاشتند و مسلمين را خوار نمودند ... و چون تاريخ را بررسى كنيم ، گويد: دين بر ضدّ فرمانفرمايى تشريفاتى قيام كرد و حكومت دينى در مقابل امپراتورى ايستادگى نمود. بنابراين ، تاريخ از روى انصاف حكم مى كند كه خون حسين عليه السّلام به گردن بنى اميّه است .
سِر پِرسى سايكسْ (خاورشناس انگليسى ):
حقيقتا آن شجاعت و دلاورى كه اين عدّه قليل از خود بروز دادند، به درجه اى بوده است كه در تمام اين قرون متمادى هر كسى كه آن را شنيد، بى اختيار زبان به تحسين و آفرين گشود. اين يك مشت مردم دلير غيرتمند، مانند مدافعان ترموپيل ، نامى بلند غير قابل زوال براى خود تا ابد باقى گذاشتند.
تا ملاس توندون (هندو، رئيس سابق كنگره ملّى هندوستان ):
اين فداكاريهاى عالى از قبيل شهادت امام حسين عليه السّلام ، سطح فكر بشريّت را ارتقا بخشيده است و خاطره آن شايسته است هميشه باقى بماند و يادآورى شود.
محمد زُغلول پاشا (در مصر، در تكيه ايرانيان ):
حسين عليه السّلام در اين كار، به واجب دينى و سياسى خود قيام كرده و اينگونه مجالس عزادارى ، روح شهامت را در مردم پرورش مى دهد و مايه قوّت اراده آنها در راه حق و حقيقت مى گردد.
عبدالرحمان شرقاوى (نويسنده مصرى ):
حسين عليه السّلام ، شهيد راه دين و آزادگى است . نه تنها شيعه بايد به نام حسين ببالد، بلكه تمام آزاد مردان دنيا بايد به اين نام شريف افتخار كنند.
طه حسين (دانشمند و اديب مصرى ):
حسين عليه السّلام براى به دست آوردن فرصت و از سرگرفتن جهاد و دنبال كردن از جايى كه پدرش رها كرده بود، در آتش شوق مى سوخت . او زبان را درباره معاويه و عمّالش آزاد كرد، تا به حدّى كه معاويه تهديدش نمود. امّا حسين ، حزب خود را وادار كرد كه در طرفدارى حق سختگير باشند.
عبدالحميد جَودةُ السحّار (نويسينده مصرى ):
حسين عليه السّلام نمى توانست با يزيد بيعت كند و به حكومت او تن بدهد، زيرا در آن صورت ، بر فسق و فجور، صحّه مى گذاشت و اركان ظلم و طغيان را محكم مى كرد و بر فرمانروايى باطل تمكين مى نمود. امام حسين به اين كارها راضى نمى شد، گرچه اهل و عيالش به اسارت افتند و خود و يارانش كشته شوند.
علامه طنطاوى (دانشمند و فيلسوف مصرى ):
(داستان حسينى ) عشق آزادگان را به فداكارى در راه خدا بر مى انگيزد و استقبال مرگ را بهترين آرزوها به شمار مى آورد، چندانكه براى شتاب به قربانگاه ، بر يكديگر پيشى جويند.
العُبيدى (مفتى موصل ):
فاجعه كربلا در تاريخ بشر نادره اى است ، همچنان كه مسببّين آن نيز نادره اند ... حسين به على عليه السّلام سنّت دفاع از حق مظلوم و مصالح عموم را بنا بر فرمان خداوند در قرآن به زبان پيمبر اكرم وظيفه خويش ديد و از اقدام به آن تسامحى نورزيد. هستى خود را در آن قربانگاه بزرگ فدا كرد و بدين سبب نزد پروردگار، ((سرور شهيدان )) محسوب شد و در تاريخ ايام ، ((پيشواى اصلاح طلبان )) به شمار رفت . آرى ، به آنچه خواسته بود و بلكه برتر از آن ، كامياب گرديد.
جمع بندى
((از مجموعه گفته هاى نقل شده ، اين جمع بندى به دست مى آيد:
1 امام حسين عليه السّلام بدين جهات قيام كرد: به خاطر بقا و عظمت اسلام و حكومت قرآن ، به خاطر مسؤ وليت امامت ، براى حفظ ناموس و شرف مردم ، براى اصلاح حال امت ، به خاطر امر به معروف و نهى از منكر، به خاطر دفاع از مظلوم و مصالح عموم .
2 وصف قيام او: نهضت امام بر اساس اخلاق و شهامت و مصلحت عامّه بود و جهادى به قصد دفع رذيلت و نشر فضيلت به شمار مى رفت .
3 تاءثير قيام امام : مردم بيدار شدند، تظاهر به ديانت را به تعمّق و ايمان بدل كردند.
4 اين مكتب به خلق عالم چه آموخت ؟ درس اين آموزشگاه ، ابدى و اصولى است ، از آزادى و عدالت و محبّت حكايت مى كند، پاكى نظر را در مبارزه مى آموزد، نحوه امتناع از قبول ستم و ردّ استعمار را نشان مى دهد، غيرت ، شجاعت ، فداكارى ، پايدارى در برابر مصيبات و ثبات بر طريق حق را تعليم مى دهد، حرمت سكوت را در برابر باطل و فساد، مدلّل مى سازد و ثابت مى كند كه حق و فضيلت ، عدل و ايمان ، در هر شرايطى مى توانند بر خودسرى و مكر و ستم و كفر، غلبه يابند. ياران صادق امام نيز، بهترين درس ايمان به خدا را به جهانيان آموختند و راه پيروزى ملتها را گشودند و نشان دادند كه مؤ منان با كمى تعداد و نيرو، همچنان پيروزند ...)).(799)
عاشورا و امر به معروف
در فرهنگ عاشورا، حاكميت ظلم يزيدى بزرگترين منكر اجتماعى است و مبارزه براى حاكم ساختن حق و قطع سلطه ستم ، معروفى عظيم است . امر به معروف و نهى از منكر، از مهمترين فلسفه هاى حماسه خونين كربلاست . سيدالشهدا در وصيّتى كه نوشته و به برادرش محمد حنفيّه مى سپارد، مى فرمايد: ((اِنّى ما خَرَجْتُ اَشِرا وَ لا بَطِرا وَ لا مُفسِدا وَ لاظالِما، إ نَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الا صلاحِ فى اُمَّةِ جَدّى ، اُريدُ اءن آمُرَ بِالمَعرُوفِ وَاَنهى عَنِ المُنكَرِ وَ اَسيرَ بِسيرَةِ جَدّى وَ اَبى عَلِىِّبنِ اَبى طالِب ))(800) اين به وضوح ، نقش امر به معروف و نهى از منكر را در حركت عاشورايى به عنوان يك هدف و انگيزه امام نشان مى دهد. در زيارتنامه آن حضرت هم اين موضوع مطرح است : ((اَشهَدُ اَنَّكَ قَد اَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيتَ الزَّكاةَ وَ اَمَرتَ بِالمَعرُوفِ وَ نَهَيتَ عَنِ المُنكَرِ وَ جاهَدتَ فى سَبيلِ اللّهِ حَتّى اَتاكَ اليَقين )).(801)
اين تعبيرات ، نشان دهنده عمق اين فريضه دينى است كه در متن جهاد خونين هم جلوه گر مى شود و دامنه امر به معروف و نهى از منكر، از واجبات و محرّمات جزئى و فرعى و فردى ، حتّى به قيام براى اقامه قسط و سرنگونى حكومت باطل و تغيير نظام فاسد اجتماعى هم گسترش مى يابد.(802) سيدالشهدا، پس از امتناع از بيعت با يزيد و برخوردهايى كه با وليد و مروان داشت ، كنار قبر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمد و شب را آنجا به مناجات گذراند، در ضمن مناجاتش با خدا، عشق خود را به معروف بيان كرد و خواستار آنچه ((خير)) و ((رضا)) ى الهى است در اين مسير شد: ((اءللّهُمَّ اِنّى اُحِبُّ المَعرُوفَ وَ اُنكِرُ المُنكَرَ وَ اَنَا اَساءَلُكَ يا ذَاالجَلالِ وَ الا كرامِ بِحَقِّ القَبرِ وَ مَنْ فيهِ اِلاّ اخْتَرْتَ لى ما هُوَ لَكَ رِضىً وَ لِرَسُولِكَ رِضىً))(803) خدايا من معروف را دوست مى دارم و منكر را زشت مى شمارم . اى خداى بزرگوار و صاحب كرم ! به حق اين قبر و مدفون در آن از تو مى خواهم راهى و سرنوشتى برايم برگزينى كه رضاى تو و پيامبرت در آن باشد.
عاشورا و انقلاب اسلامى
نهضت عاشورا به لحاظ ماهيّت اسلام خواهى ، اصلاح طلبى و ظلم ستيزى اش ، همواره الهام بخش انقلابيّون و حركتهاى اصلاحى بوده است . انقلاب اسلامى ايران نيز از آن سرچشمه سيراب شد و از محتواى عاشورا الهام گرفت . اين الهام گيرى هم از سوى رهبر انقلاب بود، هم از ناحيه مردم . شرايط سياسى و اجتماعى ايران قبل از انقلاب ، شبيه دوران بنى اميّه بود. فساد و ظلم حاكميّت داشت ، اسلام در حال نابودى بود، تبليغات ضدّ اسلامى در اختيار طاغوت بود، ابتذال فرهنگى و غربزدگى ، معروف شدن منكر، منكر شدن معروف ، به زندان افتادن آزاد مردان ، حيف و ميل بيت المال در راه عياشيهاى طاغوت ، همه شرايطى را به وجود آورده بود كه اصلاحى عميق را مى طلبيد. تا زور بعنوان عامل استقرار حكومت نفى شود و معيارها حاكم گردد.
امام امّت ((ره ))، با الهام از عاشورا، روح حماسه و غيرت دينى را در مردم دميد، به حكومت اسلامى و حاكميّت ارزشهاى قرآنى فرا خواند، مفاسد رژيم طاغوت را برشمرد و در دوران تبعيد هم از اين راه دست برنداشت . مردم ، مبارزات خود را بر ضدّ يزيد زمانه مى دانستند و از تبيين مفاسد معاويه ، يزيد، ابن زياد و ... ذهنها به مفاسد و مظالم طاغوتيان منتقل مى شد. مجالس محرّم ، منبرها، وعظها، نوحه ها رنگ و حال و هواى سياسى و انقلابى گرفت . حتّى شعارهاى مردم در راهپيماييهاى ضدّ طاغوتى ، پيوند انقلاب و عاشورا را مى رساند (رهبر ما خمينيه ، نهضت ما حسينيه ). عاشورا محور بسيج مردم و شورگسترى بر ضدّ طاغوت شد. عنصر شهادت به مبارزه مردم جان و روح بخشيد. خانواده ها شهداى خود را به فرمان حسين زمان و محشور با شهداى كربلا مى دانستند. امام امّت ، در سخنرانيهايش و نيز در مصاحبه ها، مشروعيّت حكومت شاه را زير سؤ ال برد و خواستار تشكيل حكومت اسلامى بود. آنگونه كه سيدالشهدا عليه السّلام نيز با امتناع از بيعت ، خلافت يزيد را نامشروع و غاصبانه دانست . نگرش ‍ سياسى به حادثه كربلا و درس آموزى از قيام عاشورا، سرلوحه دعوت امام خمينى و همفكران او بود و اعلام اينكه همه جا كربلا و هر روز عاشوراست ، تاءكيدى بر اين برداشت بود. قتل عام 15 خرداد، گرچه بظاهر سركوب نهضت امام بود، امّا خونهاى شهدا و افشاگريها و مبارزات بعدى ، اذهان را براى يك انقلاب آماده ساخت . عاشوراى حسينى هم در ظاهر، با شهادت امام و يارانش به پايان رسيد، ولى همان حادثه ، بذر تحرّكها و بيدارگريهاى عظيمى را افشاند و به بار نشست . امام امّت ، با توجّه به قدرت جذب ، الهام ، سازماندهى و شورآفرينى كربلا و عزاداريهاى ايام محرّم و دسته هاى عزادارى ، اين سنّت ديرين را بشدّت ، حمايت كرد. همچنانكه خطابه امام خمينى در 15 خرداد (12 محرّم ) آغاز اين نهضت بود، راهپيماييهاى تاسوعا و عاشورا نيز در آخرين سال حكومت رژيم پهلوى ، ضربه نهايى را بر آن زد. امام تاءكيد داشت كه روحانيون و خطبا، حدّ اعلاى استفاده را از منابر حسينى در ماه محرّم و صفر داشته باشند. بهره هايى كه عاشوراى حسينى به پيروزى انقلاب رساند، فراوان بود. به تعبير امام امّت : ((اگر قيام حضرت سيدالشهدا عليه السّلام نبود، امروز ما هم نمى توانستيم پيروز شويم .))(804) ((واقعه عظيم عاشورا از 61 هجرى تا خرداد 61 و از آن تا قيام عالمى بقيّة اللّه ارواحنا لمقدمه الفداء، در هر مقطع انقلاب ساز است .))(805)
عاشُورا و جبهه ها: پس از پيروزى انقلاب نيز، آنچه ملّت را در مقابل استكبار جهانى ، مقاوم و بى باك ساخت و امّت انقلابى و رهبرى انقلاب ، تن به سازش ندادند، همان درس عزّتى بود كه از ((هَيهات مِنَّا الذِّلَه )) اباعبداللّه آموخته بودند و آنچه كه در سالهاى دفاع مقدّس ، جبهه ها را گرم نگه مى داشت و سيل نيروى عظيم انسانى به جبهه ها سرازير مى شد و فتح الفتوح ها مى آفريد، درسهاى آموخته از كربلا و مكتب شهادت بود. امام امّت فرمود: ((انقلاب اسلامى ايران ، پرتوى از عاشورا و انقلاب عظيم الهى آن است .))(806) و فرمود: ((اين خون سيدالشهدا است كه خونهاى همه ملّتهاى اسلامى را به جوش مى آورد.))(807)
آنچه عاشورا داشت ، يك بار ايدئولوژيكى و انگيزه مكتبى براى مبارزه بود. اين محتوا در ذهن رهبر انقلاب و در دل پيروان او شكل گرفت و نهضت را پديد آورد و پس از پيروزى هم هشت سال دفاع خونين از انقلاب را اداره و تغذيه كرد. فرهنگ عاشورا و الهام از اسوه هاى كربلايى ، حتّى در وصيّت نامه ها، پيشانى بندها، شعارها، سرودها، نوحه ها، تابلوهاى جبهه ، رمز عمليّات ، مجالس ختم شهدا متجلّى بود. وقتى فرماندهى مى گفت : ((ما يك بار حسين را در كربلا تنها گذاشتيم و چهارده قرن ، تحقير و تازيانه و توهين و شكنجه چشيديم ، هرگز مبادا اين بار حسين عليه السّلام را تنها بگذاريم ))(808) اين عمق تاءثير عاشورا را در دفاع مقدس ما نشان مى دهد.
رزمندگان اسلام ، به عشق حسين عليه السّلام در جبهه ها تشنه جان مى دادند، انتظار و اميد حضور اباعبداللّه عليه السّلام را بر بالين خود داشتند. آنچه به پيشانى بندها يا پشت لباسهاى رزم خود مى نوشتند، پيوند جبهه و كربلا را مى رساند، از قبيل : مسافر كربلا، زائر كربلا، يا زيارت يا شهادت ، هيهات منّا الذّله ، يا قمر بنى هاشم ، يا ثاراللّه ، يا حسين شهيد، يا سيد الشهدا، عاشقان كربلا، كل يوم عاشورا، يا ابا عبداللّه ، لبيك يا حسين و ... تابلو نوشته هاى جاده هاى جبهه نيز الهام از فرهنگ عاشورا داشت . غير از تعبيرات ياد شده كه گاهى در تابلو نوشته ها هم ديده مى شد، عباراتى اين چنين نيز، گوياى اين حقيقت است : هر كه دارد هوس كرب و بلا بسم اللّه ، اگر خسته جانى بگو يا حسين ، وعده گاه حزب اللّه صحن ابا عبداللّه ، رزمندگان تا كربلا راهى نمانده ، راه قدس ‍ از كربلا مى گذرد، پيش به سوى حرم حسينى ، بسيجى مسافر جاده هاى پر پيچ و خم كربلا و ... دهها جمله ديگر.(809)
نامگذارى برخى از عمليات نيز با الهام از نهضت عاشورا بود. عمليات محرّم ، مسلم بن عقيل ، عاشورا، ثاراللّه ، كربلاى 1 تا 10 و ... از اين نمونه هاست . رمز عمليات نيز گاهى از اسامى مبارك حماسه سازان كربلا بود كه رزمندگان ، شورى عاشورايى پديد مى آورد، همچون : يا حسين فرماندهى ، يا اباالفضل العباس ، يا زينب ، يا اباعبداللّه الحسين ، همين كه رزمندگان خود را در مسير اهداف عاشورا مى ديدند، شور مى گرفتند و همين كه خانواده هاى آنان به جبهه حسينى سرباز مى فرستادند، صبور و مقاوم مى شدند، شهيدان جبهه ها را مسافران بازگشته از كربلا مى دانستند (اين گل پرپر از كجا آمده ؟ از سفر كرب و بلا آمده ) و عزيمت به جبهه را حركت به سوى حرم حسينى مى ديدند (گرفته ايم جان به كف و به كربلا مى رويم ، پيش به سوى حرم حسينى ) جانبازان بى دست را، اقتدا كنندگان به قمر بنى هاشم مى دانستند و مادران و خواهران و دختران شهدا را درس آموخته از زينب و سكينه عليهما السّلام مى يافتند و مادر چند شهيد را به ((ام البنين )) تشبيه مى كردند و در حمايت از رهبرى انقلاب و اطاعت فرمان جهاد او، شعار ((ما اهل كوفه نيستيم حسين تنها بماند)) سر مى دادند. شبهاى حمله ، با نوحه خوانى و سينه زنى و عزادارى براى امام حسين عليه السّلام روحيّه مى گرفتند.
در آن سالها، عزيمت به جبهه ، پاسخ به نداى ((هل من ناصر)) حسين زمان بود و جبهه هاى غرب و جنوب كشور، ((كربلاى ايران )) محسوب مى شد و شهدايى كه به عاشوراييان تاريخ مى پيوستند، سيراب شدگان از فرات عشق و علقمه يقين بودند و حتّى ((مفقودالا ثر))ها، گمشدگانى در ((حريم كربلا)) تلقى مى شدند. اين باورها و برداشتها بود كه به امّت ما آرامش و اطمينان مى بخشيد و رزمندگان را براى رفتن به جبهه ، بى تاب مى ساخت . انقلاب اسلامى ايران و دفاع مقدّس ، در اهداف ، انگيزه ها، شيوه مبارزه ، روشهاى دفاع ، روحيّه مردم ، شهادت طلبى و صبر، الهام گرفته از عاشوراست ، تا پايان نيز به اين فرهنگ وفادار مى ماند.