فلسفه و عوامل جاودانگی نهضت عاشورا

ابوالفضل بهشتی

- ۱۰ -


حریت و آزادگی

روح بزرگ او، آسایش و رفاه ذلیلانه را به هیچ وجه نمی‏پذیرد و برای رسوا ساختن مفسدان، لحظه‏ای آرام نمی‏گیرد.

درس آزادی از آن رو ساخت توأم با عمل

تا خیانت پیشگان را در جهان رسوا کند

حسین مظهر آزادی و آزادگی است، شعارها و عمل شجاعانه و قهرمانانه‏ی حسین علیه‏السلام در کربلا بیانگر روح بلند عزت طلب و آزادی‏خواه اوست که در بخش‏های پیشین بعضی از آن شعارها عرضه شد. آن امام بزرگوار علیه‏السلام در میدان جنگ می‏فرماید:

الموت أولی من رکوب العار

و العار أولی من دخول النار

و الله، هذا و هذا جار

کشته شدن، بهتر از این است که انسان ننگ را بپذیرد، و ننگ شایسته‏تر است تا انسان بر آتش وارد شود، به خدا سوگند! نه پذیرش ننگ و نه ورود بر آتش، هیچ یک شیوه‏ی من نیست. (1) .

از هر طرف بر او حمله می‏بردند، باران تیر بود و ضربات شمشیر، حسین علیه‏السلام تنها بود و دشمن بسیار. عده‏ای از سپاه دشمن از پشت سر به طرف خیمه‏ها روانه بودند، خیمه‏های دوستان و یاران که در قسمت جلو بود، همه سوخته بودند، نگاه امام حسین علیه‏السلام به طرف خیمه‏ی زنان بود و این دغدغه که این سپاه به کجا می‏روند؟ حضرت فرمود:

ویلکم! ان لم یکن لکم دین، و کنتم لاتخافون یوم المعاد، فکونوا فی أمر دنیاکم أحرارا ذوی أحساب! (2).

وای بر شما، ای پیروان خاندان ابوسفیان! اگر دین ندارید و از روز قیامت هم پروایی ندارید، در دنیای خود آزاده باشید.

حسین مظهر آزادگی و آزادی است

خوشا کسی که چنینش مرام و آیین است‏

ز خاک مردم آزاده بوی خون می‏آید

نشان شیعه و آثار پیروی، این است‏

منشأ بیعت نکردن حسین علیه‏السلام با یزید، عدم لیاقت یزید برای منصب خلافت اسلامی و نیز شایسته بودن خود آن حضرت برای این منصب بود؛ ولی روح بلند و آزاده‏ی حسین هرگز به او اجازه‏ی بیعت با شخصی پست همچون یزید را نمی‏دهد. لذا به ولید، استاندار مدینه، فرمود:

و مثلی لا یبایع مثله؛ (3).

شخصیتی همچون من،با مرد فاسدی مثل یزید بیعت نمی‏کند.

به مروان حکم فرمود:

و علی الاسلام السلام، اذ قد بلیت الأمة براع مثل یزید؛ (4).

باید فاتحه‏ی اسلام را خواند آن گاه که امت اسلامی مبتلا به حاکم فاسدی همچون یزید شده است.

حضرت خطاب به برادرش محمد حنفیه قدس سره می‏فرماید:

یا أخی! لو لم یکن فی الدنیا ملجا و لا مأوی لما بایعت یزید بن معاویة؛ (5).

اگر در تمام دنیا هیچ پناهگاهی برای من نباشد باز هم من با یزید بیعت نخواهم کرد.

و آنان که حسین علیه‏السلام را اسوه و الگوی خود قرار داده‏اند و از شعارهای عاشورا درس آموخته‏اند جزء افراد سعادتمند هستند و شاعر چه نیکو سروه است:

آن که از دفتر آزادگی‏اش درس آموخت

پیش آمال ستمگر ز چه تسلیم شود

در روز عاشورا، آن گاه که عمر سعد از طرف ابن‏زیاد پیشنهاد تسلیم شدن به امام علیه‏السلام می‏دهد امام علیه‏السلام می‏فرماید:

ألا و ان الدعی بن الدعی، قد رکز بین اثنتین بین السلة و الذلة، و هیهات منا الذلة؛ (6).

(مردم!) آن زنازاده‏ی پسر زنازاده، (آن امیر و فرمانده بی‏خرد) به من پیشنهاد می‏کند که یا باید خوار و ذلیل من شوی و یا باید از زیر شمشیر بگذری، محال است حسین تن به خواری دهد!

در هنگام حمله به صفوف دشمن این اشعار حماسی را می‏خواند:

أنا الحسین بن علی

آلیت أن لا أنثنی‏

أحمی عیالات أبی

أمضی علی دین النبی؛ (7).

سوگند یاد کرده‏ام که در مقابل دشمن سر فرود نیاورم.

من از اهل و عیال پدرم حمایت می‏کنم و در راه آیین پیامبر کشته می‏شوم.

علامه شهید مطهری قدس سره می‏گوید: شایسته است اسم این اشعار را شعار آزادی، شعار عزت و شعار شرافت گذاشت. (8).

بزرگ فلسفه‏ی قتل شاه دین این است

که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است‏

نه ظلم کن به کسی نی به زیر بار ظلم برو

که این مرام حسین است و منطق دین است‏

وفاداری

هر چند مطالب عرضه شده در بخش‏های پیشین، گویای وفاداری یاران امام حسین علیه‏السلام می‏باشد؛ ولی بعضی از چهره‏های نورانی حماسه‏ی عاشوار سمبل وفاداری شناخته شده‏اند و آن ناشی از تلاش وفادارانه‏ی آنان به اسلام و حسین علیه‏السلام است و در رأس چهره‏های وفادار از علمدار کربلا حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام می‏توان نام برد که به بخش‏هایی از وفای آن بزرگوار اشاره می‏شود: آن حضرت علیه‏السلام وقتی با امان نامه‏ی شمر مواجه می‏شود در جواب می‏فرماید:

تبت یداک و لعن ما جئتنا به من أمانک یا عدو الله!، أتأمرنا أن نترک أخانا و سیدنا الحسین بن فاطمة و ندخل فی طاعة اللعناء و أولاد اللعناء...؛ (9).

ای دشمن خدا! بریده باد دستانت و پاره باد امان نامه‏ات. آیا از ما می‏خواهی تا یاری برادر و سرورمان حسین بن فاطمه علیه‏السلام را ترک کنیم و در طاعت و پیروی طایفه‏ی پست و رانده شده از درگاه الهی (امویان) شوم؟!

همان گونه که مشاهده می‏شود در تعبیر فوق حضرت عباس علیه‏السلام از برادری که از ناحیه‏ی پدر نسبت برادری دارد برای حفظ حرمت حسین و امام زمانش به حسین بن علی فاطمه علیهاالسلام تعبیر می‏کند، و نشان افتخار ابوالفضل علیه‏السلام در این است که امام و سیدش، فرزند فاطمه است و اظهار ارادت و وفاداری و اطاعتش از حسین علیه‏السلام برای برادری نیست، بلکه این اطاعت ریشه در پیوند روحی و معنوی او با امام حسین علیه‏السلام دارد که او را امام زمان خویش می‏داند.

در رجز عاشورا این چنین می‏گوید:

و الله! ان قطعتموا یمینی

انی أحامی أبدا عن دینی‏

و عن امام صادق الیقینی

نجل النبی الطاهر الأمین (10).

مشاهده می‏شود که آن بزرگوار در این رجز از حسین با تعبیر «امام» یاد می‏کند. نیز آن مظهر وفا، نه تنها خود در کربلا حضور فعال داشت، بلکه سه برادر خود را نیز جهت یاری امام حسین علیه‏السلام به عرصه‏ی جهاد و شهادت ترغیب کرد و خطاب به آنان می‏گوید:

یا بنی أمی! تقدموا حتی أراکم قد نصحتم لله و لرسوله؛ (11).

ای فرزندان مادرم (برادرانم!) پیشی گیرید (به سوی شهادت) تا نظاره‏گر خیرخواهی شما برای خدا و رسول او باشم.

نیز بنابر نقلی، حضرت ابوالفضل علیه‏السلام دو فرزند خود را نیز جهت تکمیل وفاداری خود به امام تقدیم می‏کند تا در راه وی قربانی شوند، (12) این خود جلوه‏ای دیگر از روح ایثارگری و وفاداری او به مکتب و امامش به شمار می‏رود. امام سجاد علیه‏السلام در اشاره به همین روح بلند وفاداری عمویش عباس می‏فرماید:

رحم الله العاس فلقد آثر و أبلی و فدا أخاه بنفسه حتی قطعت یداه؛ (13).

خدای رحمت کند (عمویم) عباس را، که هر آینه با جانش بهترین امتحان و ایثارگری و فداکاری در راه برادرش را به نمایش گذاشت و در این راه، هر دو دستش را فدا کرد.

در میان یاران امام حسین علیه‏السلام «سعید بن عبدالله حنفی» آن گاه که در دفاع از حسین تن و صورت را سپر تیرهای روانه شده‏ی دشمنان به سوی حسین علیه‏السلام می‏کند و با بدنی خون‏آلود در محضر حسین علیه‏السلام روی خاک می‏افتد، می‏گوید:

أوفیت یا بن رسول الله!؟؛

اماما! آیا به وظیفه عمل کردم و وفای به عهد نمودم!؟

امام علیه‏السلام در پاسخ می‏فرماید: نعم، أنت أمامی فی الجنة؛ (14) آری، تو در بهشت پیش روی من خواهی بود.

ایثار و شهادت

از ویژگی‏های ستودنی یاران حسین علیه‏السلام در روز عاشورا که صفحه حماسه‏ی کربلا را بیش از هر چیز درخشان و سفید کرده است، ایثارگری و اشتیاق بیش از حد آنان به شهادت و لقاء الله است. انس به شهادت، از شاخه‏های عشق و محبت الهی به شمار می‏آید. عاشق واقعی حضرت ربوبی هستی‏اش را با تمام وجود فدای حق می‏کند و شهدای کربلا این چنین بودند.

یاران امام حسین علیه‏السلام، چه بنی‏هاشم و چه غیر بنی‏هاشم، برای شهادت به رقابتی بزرگ دست زده بودند و هر چند از شهید سیزده ساله‏ی این حماسه، یعنی قاسم بن الحسن ابراز شده که شهادت، از عسل شیرین‏تر است؛ لکن منطق و مرام همه‏ی شهیدان کربلا چنین بود و حماسه‏ی عارفانه زیر خیمه‏ی حسین علیه‏السلام در شب عاشورا و آن همه زیبایی و عشق را هیچ قلم و بیانی توان تبیین ندارد.

گفت یاران کای حیاتت جان ما

دردهای عشق تو درمان ما

کاش ما را صد هزاران جای بدی

تا نثار جلوه‏ی جانان بدی‏

در به روی ما مبند ای شهریار!

خلوت از اغیار باید، نی ز یار

(مولوی)

مطالب پیشین که پیرامون حماسه آفرینان عاشورا ذکر شد، هر کدام گوشه‏ای از روح ایثار و شهادت طلبی و جان نثاری آنان را نشان می‏دهد و اکنون به نمونه‏های کوتاهی از آن اشاره می‏شود.

گر چه همه‏ی شهدای کربلا به ویژه هاشمیان، در جان نثاری و شهادت خواهی سنگ تمام گذاشتند؛ اما در این میان، برخی برای ویژگی‏های خاصی که دارند رشادت‏های فراوانی از خود نشان دادند.

یکی از این جان نثاران «حنظلة بن سعد تهامی» است که با رشادت تمام، بدن خود را سپر وجود مبارک می‏کند و تیرها و نیزه‏ها و شمشیرهایی را که از هر سو، به قصد جان امام پرتاب می‏شدند به جان می‏خرید و در روایت آمده است:

وقف بین یدی الحسین یقیه السهام و الرماح و السیوف بوجهه و نحره؛ (15).

پیش روی امام علیه‏السلام ایستاد، و با صورت و سینه‏ی خود از اصابت تیر و نیزه و شمشیر به امام جلوگیری کرد.

نمونه دیگر، «عمرو بن قرظة الانصاری» است که نیزه‏های پرتاب شده به سوی امام را با دست می‏گرفت و شمشیرها را با جان می‏خرید و مانع زخمی شدن مولایش می‏شد، و در پایان، از امام علیه‏السلام می‏پرسد: آیا به عهدم وفا کردم؟! امام علیه‏السلام فرمود: «آری، تو در بهشت نیز در پیش روی من خواهی بود.» (16).

نکته‏ی شگفت‏انگیز این که برادر وی در لشکر عمر سعد بود. تفاوت ره از کجا تا به کجا؟!

یکی دیگر از این جانبازان «حبیب بن مظاهر» است که با خنده به استقبال شهادت می‏رفت، که در این مورد یزید بن حصین به او می‏گوید:

- ای سید القراء! چه وقت خنده است؟

- چه وقت بهتر از حالا برای شادی و سرور؟ (17).

از چهره‏های دیگر این صحنه، «مسلم بن‏عوسجه» است که وی در ردیف اولین شهدا قرار گرفته است.

مسلم بن عوسجه پیرمرد شیفته‏ی حق، که به همراه حبیب بن مظاهر مخفیانه به کربلا آمد و به حسین علیه‏السلام پیوست، از جمله وفادارانی است که در شب عاشورا، آن گاه که امام حسین علیه‏السلام اجازه‏ی انصراف صادر فرمودند، عرض کرد: اگر تو را رها کنیم به چه عذری از ادای حق سرباز زنیم؟ نه، هرگز به خدا سوگند! تو را رها کنیم به چه عذری از ادای حق سرباز زنیم؟ نه، هرگز به خدا سوگند! تو را رها نخواهم کرد تا این که نیزه‏هایم در سینه‏های دشمن شکسته شود و تا هنگامی که شمشیرم خم نشده با آن‏ها می‏ستیزم و هرگز تو را رها نمی‏کنم و اگر سلاحی نداشته باشم با سنگ، با آنان مبارزه خواهم کرد تا در رکاب تو جان دهم؛ لم أفارقک حتی... أموت معک. (18).

آن گاه که بر اثر ضربات دشمن، به زمین افتاد و هنوز نیمه جانی داشت امام علیه‏السلام به همراه حبیب بن مظاهر به بالین وی آمدند. مسلم بن عوسجه در جمله‏ای کوتاه به حبیب بن مظاهر گفت: أوصیک بهذا؛ تو را به حمایت از (حسین بن علی علیه‏السلام) سفارش می‏کنم.

و حبیب در جواب گفت: أفعل و رب العکبة؛ به خدای کعبه، سفارشت را عمل خواهم کرد. (19).

اولین نشان افتخارآمیز را حسین علیه‏السلام به گردن مسلم بن عوسجه آویخت و آن دعای خیری بود که امام علیه‏السلام در حق مسلم کرد که گویای عظمت روح و بزرگی شخصیت مسلم بن عوسجه است. رحمک الله یا مسلم! (فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر). (20).

یکی دیگر از چهره‏هایی که در این ویژگی، درخشش خاصی دارد «عابس بن ابی‏شبیب» است که در دیگر بخش‏ها به آن پرداخته‏ایم.

جوانان قبیله‏ی بنی‏هاشم نهایت درجه‏ی فداکاری و ایثارگری را در راه حسین علیه‏السلام از خود نشان دادند، در این میان فرزند رشیدش «علی اکبر» عنوان پیشتازی در شهادت را در بین بنی‏هاشم ربود. او که آن‏قدر شیفته‏ی سفر به سوی خدا بود که با اشاره، از پدر می‏خواهد مانع این سفر را برطرف سازد و امام علیه‏السلام او را به دسترسی زود هنگام به این مقصد بشارت می‏دهد؛ اما امام علیه‏السلام از این مصیبت جانکاه، یعنی شهادت وی بسیار متأثر شد و زینب علیهاالسلام برای تسلی در کنار او قرار گرفت.

آن چه عشق و علاقه‏ی علی اکبر علیه‏السلام را به جان نثاری در رکاب پدر نمایان می‏سازد، جمله‏ای است که در محضر پدر ابراز کرد و مضمون او عبارت بود از:

اذن لا نبالی بالموت؛ (21).

حال که بر حقیم از شهادت استقبال می‏کنیم.

صبر و بردباری

مقوله‏های پیشین همچون: ایثار و از خودگذشتگی، وفاداری،... ارتباط تنگاتنگی با عنصر صبر و بردباری دارند، چون انسان‏های بی‏صبر هرگز توان بروز ایثار و فداکاری را ندارند، لکن صبر با عناصر دیگر هم همراه است از جمله: تحمل بار مصیبت‏های سنگین و به دوش کشیدن سنگینی بار فراق عزیزان. شخصی که قهرمان همه جانبه‏ی «صبر و بردباری» در حماسه‏ی عاشورا، است همان زینب کبری است.

آن حضرت علیهاالسلام قطع نظر از مصایبی که در فراق جد، پدر و مادر و برادر خود متحمل شد، تنها در «قضیه‏ی عاشورا» شهادت و به خون غلتیدن بیش از بیست نفر از نزدیکان خود را به چشم دید، به حق می‏توان او را «ام‏المصائب» نامید. از این رو زینب، مادر سه شهید، خواهر هشت شهید و عمه نه شهید و خاله‏ی سه شهید و مادر و خواهر دینی و عاطفی همه‏ی شهیدان کربلا به حساب می‏آمد.

از سوی دیگر او سرپرست کاروان آزادگان از کربلا تا کوفه و شام بود و ایراد خطبه‏ها در آن شهر و مبارزه‏ی سرسخت و بی امان با یزیدیان و ادای وظیفه‏ی سنگین پیام رسانی خون شهیدان و... بر مصیبت‏های آن جناب می‏افزود؛ اما با این همه، زینب، با تحمل و صبر، تمام این بار را به دوش کشید و به مقصد واقعی آن رسانید که امام سجاد می‏فرماید:

با همه‏ی مصیبت و مشقتی که بر عمه‏ام وارد شد، نماز شبش ترک نشد. و حتی نقل شده که امام حسین علیه‏السلام در آخرین وداع به خواهرش فرمود:

أیا أختاه! لا تنسینی فی نافلة اللیل؛ (22).

ای خواهر! برادرت (حسین علیه‏السلام) را در نماز شب فراموش نکن.

این درخواست امام علیه‏السلام از خواهرش زینب صرف نظر از این مقام بسیار والا و جایگاه معنوی و عرفانی فوق العاده‏ی زینب را گوشزد می‏کند بیانگر پیش بینی آن امام آینده‏نگر از صبر خواهر است. این صبر و بردباری حیرت‏انگیز زینب در صحنه‏ی قربانی دادن‏ها و قبول نیابت خاص از سوی امام معصوم علیه‏السلام و ایراد خطبه‏های روشنگر در جمع دشمن نابه‏کار، و توجه خاص به انجام عبادت‏های مستحب و نمازهای نافله و... در این ایام دشوار بیانگر شخصیت معنوی و عرفانی حضرت زینب علیهاالسلام است که برای ارائه الگوی صبر و بردباری از او باید نام برد.

دگرگونی روحی و ره یافتگی

کربلا، کانون نیک بختی و سعادت بود، حتی برای آنان که پیشینه‏ی خوشی نداشتند برخی با لطف الهی، عاقبت نیک را از محفل حسین علیه‏السلام ستاندند و خون خویش را با خون پاکان و اولیا درهم آمیختند و درخت دین را استوار ساختند. پاداش بازگشت و توبه‏ی آنان، شهادتی بود که حسین علیه‏السلام به آنان عطا فرمود.

سرآمد ره یافتگان و بزرگ همتانی که ابتدا در مقابل حق قرار گرفتند و بنای جنگ و نزاع با امام حسین علیه‏السلام را داشتند اما با تحول درونی به اصحاب امام حسین علیه‏السلام پیوستند و تا آن جا پیش رفتند که در رکابش شربت شهادت نوشیدند «حر بن یزید ریاحی» می‏باشد که در آغاز، فرماندهی بخشی از نیروهای دشمن را بر عهده داشت و در جهت مأموریت خود، راه را بر امام بست و مانع از ادامه‏ی حرکت آن حضرت شد تا آن جا که این چنین مورد عتاب و خطاب امام حسین علیه‏السلام واقع شد: ثکلتک أمک؛ (23) مادرت به عزایت بنشیند.

اما وقتی متوجه شد که تصمیم جدی بر کشتن و جنگ با امام حسین علیه‏السلام است و عمر سعد عزم راسخی دارد بر جنگ تمام عیاری که آسان‏ترین آن جدا شدن سرها و قطع شدن دست‏ها است و از سویی با نغمه‏ی استغاثه‏ی امام حسین علیه‏السلام مواجه شد که، هل من مغیث یرجو الله فی اغاثتنا؟ تحولی آتشین در حر بن یزید ریاحی ایجاد شد که از دنیا دست شست و با زیرکی خاصی، خود را به حسین علیه‏السلام رسانید و با اظهار پشیمانی از کرده‏ی خود، از آن جناب خواست توبه‏ی او را بپذیرد و به وی اجازه دهد تا در رکابش به ستیز و نبرد با یزیدیان بپردازد. امام حسین علیه‏السلام، که مظهر هر نوع کرامت و بزرگی منشی و صفای باطن بود، توبه‏ی آن نادم به خدا روی آورده را پذیرفت و به این صورت، مسیر شقاوت و بدبختی را به سعادت ابدی مبدل ساخت.

به همراه حر، سه نفر دیگر، یعنی فرزندش بکیر و برادرش مصعب و غلامش عروه به امام و جبهه‏ی حق ملحق شدند. (24).

حر در آستانه‏ی شهادت نغمه‏ی خوشی به گوش حق شنوایش رسید که از حلقوم محبت خدا حسین بن علی علیه‏السلام برمی‏آید، آن هم در حالی که سرش را در دستان آن حضرت علیه‏السلام دید که می‏فرماید:

أنت الحر کما سمتک أمک، و أنت الحر فی الدنیا، و أنت الحر فی الآخرة؛ (25).

تو آزادی، همان گونه که مادرت تو را آزاده نامید، تو در دنیا و آخرت آزاد هستی.

و چه سعادتی از این بالاتر که امام معصومی چونان حسین بن علی علیه‏السلام او را حر دنیا و آخرت بخواند! و سعادت بالاتر، آن که امام حسین علیه‏السلام وقتی بر بالین او آمد چون دید از سر مجروح «حر» خون جاری است با دستمال مخصوص خود سر او را بست و او را با همان دستمال مبارک بر پیشانی بسته، دفن کردند. (26).

یکی دیگر از کسانی که در پرتو نهضت عاشورا و هدایت حسینی علیه‏السلام توفیق دگرگونی روحی و ره یافتگی به سوی عزت و سعادت ابدی پیدا کرد «زهیر بن قین» است. از بررسی تاریخ عاشورا به دست می‏آید که امام حسین علیه‏السلام پیکی را به سوی زهیر بن قین اعزام و او را به سوی خود دعوت کرده بود، اما آمادگی کامل را برای بار یافتن به محضر حسین علیه‏السلام را نداشت تا ین که در مسیر کربلا با امام حسین علیه‏السلام همراه شد و امام علیه‏السلام او را به همراهی در فکر نیز فراخواند. او که به عثمانی بودن مشهور بود، باز تمایلی به همراهی نداشت، اما به توصیه‏ی سعادت‏زای همسرش به نام «دلهم» نزد امام علیه‏السلام رفت و در آن جا دگرگون شد و به سپاه آن حضرت علیه‏السلام پیوست و در نهایت به شهادت رسید. او در لشکر امام حسین علیه‏السلام جایگاه رفیعی پیدا کرد به طوری که به عنوان فرمانده میمنه و جناح راست لشکر حسین علیه‏السلام انتخاب شد و بدین سان سعادت را برای خود به ارمغان آورد. (27) امام بر بالین زهیر نیز حاضر شد جمله‏ای فرمود که حاکی از عمق ایثار و از جان گذشتگی اوست و آن این است که: «خداوند تو را در پیشگاه قرب خود جای می‏دهد و قاتل تو را لعنت کند.» (28).

راستی کناره‏گیری از اردوگاه حق و فضیلت حسینی و اکراه از پیوستن به او در آغاز کجا؟ و قبول فرماندهی بخشی از لشکر و آمادگی برای هزاران بار کشته شدن در رکاب آن حضرت کجا؟ زهی سعادت که نصیب مردان خدا می‏شود!

چهره‏های دیگر در این نهضت به بارگاه حسین علیه‏السلام راه یافتند که از چهره‏های زیر می‏توان به عنوان ره یافتگانی یاد کرد که بیشتر آنان در شب و روز عاشورا به امام حسین علیه‏السلام پیوستند و سرانجام نیز به فیض شهادت نایل گشتند:

بکر بن حی؛ حارث بن امرء القیس؛ ضرغامة بن مالک؛ عمرو بن صبیعه؛ جابر بن حجاج؛ جوین بن مالک؛ حلاس بن عمر؛ زهیر بن سلیم؛ عبدالرحمن بن مسعود؛ عبدالله بن بشر؛ قاسم بن حبیب؛ مسعود بن حجاج؛ نعمان بن عمرو. (29).

ابوالحتوف بن حرث و سعد بن حرث نیز از پیوستگان به امام علیه‏السلام بودند، این دو برادر در سپاه ابن‏سعد مصمم بر جنگیدن بودند؛ اما در آخرین لحظه، چون ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین علیه‏السلام و صدای گریه‏ی اهل حرم را شنیدند دگرگون شدند و به امام علیه‏السلام روی آوردند و با کوفیان جنگیدند و سرانجام به شهادت رسیدند. (30).

هم‏چنین از چهره‏هایی چون: عروه، شبیب کلابی، معصب بن یزید به عنوان گرویدگان به امام حسین علیه‏السلام یاد می‏کنند (31) که از نفر اول و سوم در ماجرای ره یافتگی حر بن یزید ریاحی از آنان یاد شد.

رازداری

از جمله سفارش‏های اخلاقی و سیاسی مکتب اسلام، رازداری است، به ویژه اسرار سیاسی نظام اسلامی، از این رو در روایات معصومین علیهم‏السلام به کتمان سر و اسرار پیشوایان و اهل بیت علیهم‏السلام سفارش اکید شده است؛ از جمله در روایتی از امام صادق وارد شده است که

من أذاع علینا شیئا من أمرنا فهو کمن قتلنا عمدا و لم یقتلنا خطأ؛ (32).

کسی که چیزی از امر ما را (در مورد خطر) فاش سازد، او همانند کسی است که از روی عمد، نه از روی خطا ما را کشته است.

نیز از آن حضرت علیه‏السلام وارد شده است که نفس المهموم لظلمنا تسبیح، و همه لنا عادة، و کتمان سرنا جهاد فی سبیل الله. ثم قال أبوعبدالله علیه‏السلام: یحب أن یکتب هذا الحدیث بماء بالذهب؛ (33).

آن کس که در مصایب و ظلم وارد شده بر ما محزون شود نفسش ثواب تسبیح و ذکر خدا را دارد و آن که (در راه احیای امر ما) اسرار و رازهای ما را مخفی و مستور سازد ثواب جهاد فی سبیل الله را می‏برد. آن گاه امام علیه‏السلام فرمود: شایسته است این حدیث با طلا نوشته شود.

در اهمیت رازداری امر اهل بیت علیهم‏السلام همین بس که در بخش پایانی این کلام، امام علیه‏السلام می‏فرماید: به جاست این حدیث با طلا نوشته شود!

در نهضت عاشورای حسینی یاران امام علیه‏السلام همگی در حفظ اسرار قیام، کوشا بودند و در این راه جان دادند اما لب به افشای اسرار نگشودند.

«قیس» نامه رسان مبارزی است که در شکل‏گیری جریان عاشورا نقش مهمی بر عهده داشت. قیس نامه‏ای را که امام علیه‏السلام به مردم کوفه نوشته و در آن تاریخ حرکت به سوی کوفه و سایر دستور العمل‏های ایشان به مردم، درج شده بود برای مردم می‏برد که در قادسیه به دست مأموران ابن‏زیاد دستگیر شد که بلافاصله، برای حفظ اسرار، نامه را پاره کرد....

در بازجویی از وی سؤال شد: تو کیستی؟ گفت: مردی از شیعیان علی و فرزندانش علیه‏السلام، ابن‏زیاد پرسید: چرا نامه را پاره کردی؟ گفت: برای این که تو از مطالب آن آگاه نشوی.

پرسید: نامه از چه کسی برای چه کسی بود؟ گفت: از امام حسین علیه‏السلام برای مردم کوفه.

ابن‏زیاد خشمناک شد و گفت: تو را رها نمی‏کنیم تا اسامی آنها را بگویی و بر فراز منبر رفته و بر علی علیه‏السلام و فرزندانش دشنام دهی و گرنه تو را شکنجه و قطعه قطعه خواهم کرد.

قیس گفت: اسامی را نمی‏دانم، اما دشنام می‏دهم پس بر منبر می‏رود و بعد از حمد و ثنای الهی شروع می‏کند به لعن و دشنام ابن‏زیاد و بنی‏امیه و سلام و صلوات بر محمد و آل محمد، بعد اضافه می‏کند که ای مردم! من پیک حسین هستم، به دعوتش پاسخ دهید. در این زمان ابن‏زیاد دستور می‏دهد وی را از منبر پایین بکشند سپس او را از بالای دارالاماره به پایین پرتاب کنند و بدین سان وی را به شهادت رساندند. (34).

ملاحظه می‏شود که قیس برای جلوگیری از فاش شدن اسامی یاران امام حسین علیه‏السلام و اظهار محبت به خاندان علی علیه‏السلام خود را این گونه به زحمت انداخت و جانش را از دست داد. آن گاه که خبر شهادت قیس را برای امام حسین علیه‏السلام آوردند، چشم امام علیه‏السلام پر از اشک شد و نتوانست از گریه خودداری کند و این آیه را خواند: (فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر)؛ (35) بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند.

از سخنان امام و عکس‏العمل آن حضرت علیه‏السلام برمی‏آید که این شخصیت سخت مورد عنایت و علاقه‏ی امام علیه‏السلام بوده و در ضمن، عظمت و عمق فاجعه نیز آشکار می‏شود.

گفتنی است نظیر این داستان درباره‏ی یکی دیگر از دلاوران اسلام به نام: «عبدالله بن یقطر» نیز وارد شده است (36) و محتمل است هر دو در مأموریت‏های جداگانه دچار چنین سرنوشتی شدند.

دین‏محوری و عاطفه ستیزی

گاهی منشأ حب و دوستی، عنصر قوی عاطفه می‏باشد که مهمترین آن‏ها عاطفه‏ی زن و فرزند دوستی است. انسان‏های فاقد اراده و ایمان آن گاه که امرشان دایر می‏شود بین ایمان و عاطفه، بر آنان عاطفه حاکم خواهد شد، لکن اهل ایمان و انسان‏های باتقوا، ایمان و عقیده را بر عاطفه ترجیح می‏دهند.در مجمع عاشوراییان،به افرادی برمی‏خوریم که در دو راهی عقیده و عاطفه،با به کارگیری نیروی ایمان،عقیده را بر عاطفه ترجیح دادند و در میدان مبارزه با دست کشیدن از فرزند و همسر خود به یاری امام حسین علیه‏السلام شتافتند و از میدان سخت آزمایش الهی به خوبی بیرون آمدند.

یکی از آنان «محمد بن بشیر حضرمی» است که در گرماگرم نبرد در صحنه‏ی کربلا خبر اسیر شدن فرزندش را به وی می‏دهند. امام علیه‏السلام از این جریان که آگاه می‏شود، به محمد بن بشیر می‏فرماید: «اکنون بیعت را از تو برداشتم برو و فرزندت را آزاد کن.» حتی مبلغی پول در اختیار او گذاشتند تا با هزینه کردن آن فرزندش را آزاد کند. واضح است که در این موقع حساس، عاطفه‏ی پدری از یک سو و دفاع از عقیده و امام علیه‏السلام از سوی دیگر در درون او آتش تضاد را شعله‏ور می‏سازد و او را بر سر یک دو راهی سخت قرار می‏دهد. اما این سرباز ایثارگر، با وجودی که امام، معافیت وی را از نبرد امضا کرده و رخصت رفتن داده بود، رو به امام علیه‏السلام عرض می‏کند: به خدا قسم! هرگز چنین نخواهم کرد، طعمه‏ی گرگان درنده شوم اگر چنین کنم. (37) و بدین ترتیب عامل عقیده بر عاطفه پیروز می‏گردد.

در صفحه‏ی عاشورا، فقط این مردان نبودند که نقش ایفا کردند، زنان مؤمن، پارسا و شجاع هم بودند که نقش به سزایی در تشویق مردان در حمایت از حسین علیه‏السلام داشتند.

روشن است که زنان، موجودات عاطفی هستند و در این صحنه زیر پا گذاشتن کشش‏های عاطفی برای بانوان به مراتب مشکل‏تر از مردان است، لکن ایمان قوی بعضی بانوان از آنان در این میدان نبرد، انسان‏های نمونه ساخته است که یکی از آنان بانویی است به نام «ام‏عمرو».

این شیر زن کربلایی بعد از آن که شوهرش «جنادة بن حارث» در کربلا به شهادت رسید به پسرش «عمرو» سفارش می‏کند که در رکاب امام علیه‏السلام به دفاع بپردازد، او خواسته‏ی مادر را پیروی می‏کند، پا به میدان جنگ می‏گذارد. امام علیه‏السلام وی را در میدان جنگ می‏بیند و به او می‏فرماید: تو به جهت کشته شدن پدرت از جهاد معاف می‏باشی.

از این رو، پس از تشکر و قدردانی از وی، امر می‏کند که به سوی مادرش برگردد. جوان با چشمانی اشک‏بار به طرف مادرش می‏رود که در این لحظه مادر به فرزندش می‏گوید:

چرا برگشتی؟ آیا از مرگ گریختی؟!

فرزند جواب داد: نه مادر، امام علیه‏السلام به من اجازه‏ی جنگ نمی‏دهد.

مادر که خیرخواهی امام علیه‏السلام را به فرزند و مادر و شهادت شوهرش احساس می‏کند به فرزند می‏گوید: به سوی امام برگرد و بگو: مادرم به من امر کرد که با شما باشم. (38).

این فرزند دلاور که لحظاتی پیش پدر را از دست داده، با کسب اجازه از امام علیه‏السلام به معرکه‏ی جنگ وارد می‏شود و با دشمن به ستیز برمی‏خیزد و بعد از حماسه‏ای که می‏آفریند به دست دشمن نابه‏کار، شهید می‏شود و سرش را از بدن جدا می‏کنند و به طرف سپاه اسلام می‏اندازند، مادرش آن سر را برمی‏دارد و به سوی دشمن می‏افکند؛ (39) .

یعنی آن چه ما در راه خدا و دوست داده‏ایم پس نمی‏گیریم.

این شیر زن با زیرپا گذاشتن عاطفه‏ی فرزند دوستی به در پرتو ایمان و خدامحوری شدیدش عمود خیمه را به دست می‏گیرد و به دشمن حمله‏ور می‏شود و این چنین رجز می‏خواند:

أضربکم بضربة عنیقة

دون بنی‏فاطمة الشریفة

با این رجز نبرد می‏کند و به دشمن حمله‏ور می‏شود و بر اساس گفته‏ی مورخین تعدادی را به هلاکت می‏رساند که امام علیه‏السلام وی را به خیمه برمی‏گرداند و برایش دعای خیر می‏کند. (40).

یکی دیگر از کسانی که در عرصه مقابله‏ی عاطفه و عقیده قرار می‏گیرد و ایمان و عقیده را به عاطفه ترجیح می‏دهد زنی است به نام «ام‏وهب». وی مادر «وهب» شهید کربلاست. هر دو مسیحی بودند و در محضر امام حسین علیه‏السلام به اسلام مشرف شدند. وهب در رکاب امام علیه‏السلام جنگید تا به شهادت رسید آن گاه مادر آهنگ میدان جنگ داشت که امام علیه‏السلام فرمود: جهاد از زنان برداشته شده است. (41).

در برخی منابع تاریخی نوشته شده است که ام‏وهب همسر «عبدالله بن عمر کلبی» بود که شوهرش را تشویق به یاری رسانی حسین علیه‏السلام کرد. او به میدان جنگ آمد و در رکاب امام علیه‏السلام شهید شد پس از شهادت شوهر عمود خیمه را به دست گرفت و به میدان تاخت و در کنار جنازه‏ی شوهرش گفت:

أسأل الله الذی رزقک الجنة أن یصحبنی معک؛

از درگاه الهی که برای تو بهشت را روزی فرموده است می‏خواهم مرا همراه تو در بهشت قرار دهد.

تا آن که به دستور شمر، آن بانو را کشتند و به این صورت نخستین زن در صحنه‏ی عاشورا، در دفاع از حریم ولایت به شهادت رسید. (42).

برداشت ظریف این که محور اصلی در این داستان «وهب» است که به همراه مادر و همسر و نوعروسش به اردوگاه حسین علیه‏السلام پیوستند و یکی از شورانگیزترین صحنه‏های ایثار و فداکاری را آفریدند.

پاورقى:‌


1- مقرم، مقتل الحسین، ص 274
2- ابی‏مخنف ازدی، وقعة الطف، ص 252
3- سید بن طاووس، الملهوف، ص 98
4- همان، ص 99
5- سخنان حسین بن علی از مدینه تا کربلا، ص 32
6- مقرم، مقتل الحسین، ص 234
7- همان، ص 275
8- مرتضی مطهری، حماسه حسینی علیه‏السلام، ج 2، ص 203
9- اعیان الشیعه، ج 1، ص 600
10- بحارالأنوار، ج 45، ص 40
11- اعیان الشیعه، ج 1، ص 600
12- همان، ص 68
13- مقتل ابی‏مخنف، ص 175
14- مقرم، مقتل الحسین، ص 246
15- بحارالأنوار، ج 45، ص 23
16- همان، ص 22
17- سفینة البحار، ج 1، ماده‏ی «حبیب بن مظاهر»
18- مقرم، مقتل الحسین، ص 213
19- بحارالأنوار، ج 45، ص 20؛ مقرم، مقتل الحسین، ص 241
20- بحارالأنوار، ج 45، ص 20
21- نفس المهموم، ص 203. در کتاب معالم المدرستین (ج 3، ص 93) آمده است: اذا لا نبالی، نموت محققین
22- العیون العبری، ص 218
23- معالم المدرستین، ج 3، ص 88
24- مع الحسین فی نهضته، ص 214
25- بحارالأنوار، ج 45، ص 14
26- معالی السبطین، ج 1، ص 368
27- شمس الدین، انصار الحسین، ص 37
28- بحارالأنوار، ج 45، ص 26
29- محسن امین عاملی، اعیان الشیعه، ج 1، ص 612
30- ابصار العین، ص 159
31- سید ابراهیم زنجانی، وسیلة الدارین، ص 156
32- اصول کافی، ج 2، ص 371
33- سفینة البحار، ج 2، ماده‏ی «کتم»، ص 469
34- بحارالأنوار، ج 44، ص 370
35- احزاب (33) آیه‏ی 23
36- سوگنامه آل محمد صلی الله علیه و آله، ص 202
37- مع الحسین فی نهضته، ص 237
38- همان، ص 238
39- همان
40- همان
41- در کربلا چه گذشت، (ترجمه‏ی نفس المهموم)، آیة الله کوه کمره‏ای «قصه‏ی وهب»
42- مع الحسین فی نهضته، ص 241؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 17