ارج نهادن به تربت کربلا
در فقه اسلامی، خوردن خاک به هیچ وجه جایز نیست، مگر تربت مقدس سیدالشهدا
علیهالسلام که به قصد شفا مورد استفاده قرار میگیرد. در روایات آمده است، تربت
حسینی موجب شفای دردها و ایمنی از بلاها و هر خوف و بیمی است. در کتبی که در این
زمینه نگارش یافته است، روایاتی با ذکر نمونههای عینی و آثار و برکات تربت حسین
علیهالسلام بیان شده است. از جمله «مرحوم محدث قمی» در کتاب فوائد الرضویه و...
مواردی را آورده است که به ذکر چند روایت از آن اشاره میشود:
در روایت است که حوریان بهشتی آن گاه که یکی از ملائکه را میبینند که مأمور است به
زمین کربلا سیر کند، از او تقاضای آوردن تربت امام حسین علیهالسلام و تسبیح تربت
او را، به رسم هدیه میکنند. (1).
در روایت معتبر دیگری نقل شده است که شخصی از سوی امام رضا علیهالسلام از خراسان
برای من هدیهای فرستاد پس از گشودن آن بستهی مبارک دیدم در میان آن خاکی است،
پرسیدم: این خاک چیست؟ مأمور امام علیهالسلام گفت این، خاک قبر امام حسین
علیهالسلام است و امام هدیهای از لباس و غیر لباس به کسی عطا نمیفرماید، مگر این
که همراه آن مقداری از تربت جدش امام حسین علیهالسلام را قرار دهد و در فضیلت تربت
امام حسین علیهالسلام، آن امام همام علیهالسلام میفرماید: به اذن الهی در تربت
حسینی علیهالسلام ایمنی از هر گونه بلایی قرار داده شده است. (2).
نیز روایاتی در مورد توصیه به خوردن تربت و ساختن تسبیح با تربت امام حسین
علیهالسلام و همراه کردن مقداری از آن با میت در قبر، و کفن را با آن تربت نوشتن و
به
دعا کردن با آن و سجده کردن بر آن و... در منابع روایی وجود دارد، که به جهت
اختصار، از ذکر همهی آنها صرف نظر میکنیم و تنها به ذکر چند روایت (3)
بسنده
میکنیم:
امام صادق علیهالسلام کیسهای داشت که در آن تربت سیدالشهدا علیهالسلام را
نگهداری میکرد و هنگام نماز، آن تربت را در سجدهگاهش قرار میداد و بر آن سجده
میکرد و میفرمود:
السجود علی تربة الحسین یخرق الحجب السبع؛ (4).
سجده بر تربت حسین علیهالسلام حجابهای هفت گانه را کنار میزند؛ یعنی باعث قبولی
نمازی میشود که با این مهر خوانده میشود و آن نماز به آسمان میرود.
قابل ذکر است که ساختن مهر و سجده بر آن در نماز، از مفاد این روایت و روایات مشابه
استفاده میشود.
نیز امام صادق علیهالسلام میفرماید:
حنکوا أولادکم بتربة الحسین؛ فانها أمان؛ (5).
کام فرزندان خود را پس از ولادت با تربت حسین بن علی بردارید که مایهی سلامت و
ایمنی آنان است.
از «ابوحمزهی ثمالی» روایت است که خدمت امام صادق علیهالسلام عرض کردم: اصحاب ما
بر تربت امام حسین علیهالسلام به قصد شفا روی میآورند آیا این چنین است؟
امام علیهالسلام فرمود: «به تربت امام حسین علیهالسلام از میان قبر تا چهار میل
میتوان طلب شفا کرد پس از آن خاک بردار که آن شفای هر درد است و سپری است برای
دفاع هر چه از آن ترسی است.»
روشن است این توصیهها به استفاده از تربت حسینی علیهالسلام حافظ و تداومبخش یاد
و خاطرهی نهضت اباعبدالله الحسین علیهالسلام خواهد بود.
به همین جهت دشمنان اهل بیت علیهمالسلام وجود قبر حسین علیهالسلام را مزاحم
حاکمیت مطلق و بی حد و حصر خود میدیدند و احساس میکردند که قبر حسین علیهالسلام
هم مصیبتی برای آنها شده است، از اینرو تصمیم گرفتند که قبرش را خراب کنند و
بارها این چنین کردند به طوری که تمام آثار آن را محو و زمین آن را هموار کردند و
به قبر آن حضرت آب بستند تا نشانی از آن باقی نماند؛ لکن تمام این تلاشها بیهوده
بود و نتیجهی معکوس داد و تمایل و هجوم مردم برای زیارت آن مرکز الهی بیشتر و
بیشتر شد.
از جملهی آن حاکمان جائر، «متوکل» بود که بارها بر قبر امام حسین علیهالسلام آب
بست تا آن قبر را ویران کند. در تاریخ آمده است: یک زن مغنیه و خواننده و رقاصهای
بود که سرپرست و رئیس همنوعان خود بود یک وقت متوکل سراغ او را گرفت گفتند: نیست؟
بعد از مدتی که از مسافرت برگشت از او جویا شد: کجا رفته بودی؟ جواب داد: به زیارت
مکه رفته بودم. متوکل گفت: الآن که وقت زیارت مکه نیست. نه ماه ذی الحجه است که وقت
حج باشد و نه ماه رجب است که وقت خاص عمره باشد. از اینرو به آن زن مشکوک شد اصرار
ورزید تا واقع را بگوید، پس از اصرار زیاد معلوم شد این زن به زیارت قبر امام حسین
علیهالسلام رفته بود که متوکل با شنیدن این خبر آتش گرفت فهمید که امام حسین را
نمیتوان از قلب و دلها جدا کرد و به فراموشی سپرد. (6)
.
یاد کردن حسین هنگام نوشیدن آب
در میان مصایب وارده بر امام حسین علیهالسلام و یاران و همراهانش، مصیبت تشنگی
سختترین و جانکاهترین آنها به شمار میآید.
«شیخ مفید قدس سره» نقل میکند: ابنزیاد طی نامهای برای عمر سعد نوشت که بین حسین
و یاران وی و آب فرات فاصله بینداز و حائل شو و کار را برایشان سخت بگیر! مگذار که
یک قطره آب بنوشند. عمر سعد سه روز قبل از شهادت امام حسین علیهالسلام پانصد سوار
را بر شریعه گماشت و آب را بر روی آن حضرت و همراهانش بست.
در روایات وارده در مورد حادثهی کربلا و شهادت امام حسین علیهالسلام، از داستان
گفتگوی جبرئیل و آدم علیهالسلام و یادآوری آن حادثه توسط پیامبران به ویژه
پیامبران خاتم صلی الله علیه و آله و نیز ائمهی معصومین علیهمالسلام تا یاد کرد
حضرت ولی عصر (عج) از مصایب جدش حسین علیهالسلام آمده است و بیشترین مصیبتی که
تکیه کلام آن بزرگواران معصوم علیهمالسلام بوده، مصیبت تشنگی امام حسین
علیهالسلام و یارانش به ویژه مصیبت تشنگی طفل شیرخوارش علی اصغر علیهالسلام است.
از زبان خود امام حسین علیهالسلام خطاب به شیعیانش وارد شده است که فرمود:
شیعتی! ما ان شربتم عذب ماء فاذکرونی؛ (7).
شیعیان من! هنگام نوشیدن آب گوارا، از تشنگی من یاد کنید.
داوود رقی میگوید: حضور امام صادق علیهالسلام بودم که آب خواست و چون نوشید،
چشمانش پر از اشک شد و فرمود: ای داوود! خدا کشندهی حسین علیهالسلام را لعنت کند.
هیچ بندهای نیست که آب نوشد و یاد حسین کند و بر قاتلش لعن فرستد، مگر این که خدا
صد هزار حسنه برایش بنویسد و صد هزار گناهش را فرو ریزد و صد هزار درجه مقام او را
بالا برد و چنان است صد هزار بنده آزاد کرده است و خدا روز قیامت او را سیراب محشور
میکند. (8).
بر اساس این روایت و سایر روایات وارده، در فضیلت یادآوری عطش
اباعبدالله علیهالسلام و لعن قاتلان آن حضرت، مراجع تقلید یکی از آداب آشامیدن آب
را در رسالههای عملیه چنین یادآوری کردهاند: بعد از آشامیدن آب، حضرت اباعبدالله
علیهالسلام و اهل بیت علیهمالسلام ایشان را یاد کند و قاتلان آن حضرت را لعنت
نماید»! (9).
در همین جهت، یکی از شیوههای تبلیغی و روشنگرانهی نهضت عاشورا، که امام
زینالعابدین علیهالسلام آن را انجام داد، (همانگونه که در پیش ذکر شد،) بهره
گرفتن از شهادت امام حسین علیهالسلام با لب تشنه بود که میفرمود: قتل ابنرسول
الله عطشانا؛ (10)
پسر رسول خدا تشنه جان داد و کشته شد.
آن حضرت پیاپی این مطلب را ابراز میفرمود تا خوراکش از اشک چشمانش خیس میشد. آن
گاه که میدید گوسفندی را ذبح میکنند میفرمود: «به گوسفند آب بدهید، پدرم را با
لب تشنه سر بریدند.»
روشن است که یکی از علل جاودانگی نهضت امام حسین علیهالسلام، جنایتهای غیر انسانی
و ظالمانهی دشمن به شمار میآید (که در بخشی به آن خواهیم پرداخت) که با شنیدن و
تصور هر یک از اعمال وحشیانه قلب انسانها جریحهدار میشود و او را از جنایت وارد
شده، بسیار متأثر و از عامل جنایت بیزار میسازد که یکی از آن جنایتهای ضد
انسانی،بستن آب به روی فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله و امام حسین علیهالسلام
و یارانش بود، از این مسئلهی تشنگی شهدای کربلا در هنگام شهادت، در ردیف عوامل حفظ
و جاودانگی نهضت حسین علیهالسلام شایستهی شمارش است.
اربعین حسینی
یکی از عواملی که در حفظ و تداوم نهضت عاشورای حسینی نقش مؤثری دارد
بزرگداشت اربعین آن حادثهی غمبار است که در اولین اربعین قیام کربلا، مراسم باشکوه
و به یادماندنی برگزار شد. و بعد از آن مراسم اربعین به عنوان یوم الله برگزار
میشود و مردم از این رهگذر، نهضت امام حسین علیهالسلام را مرور میکنند و با
اهداف آن آشنا میشوند.
اربعین تنها، روزی از روزهای سال نیست، بلکه آینهای است که در برابر چشمان
میلیونها انسان متعهد، که در آن تصویری از نهضت و قیام خونین محرم نقش میبندد.
اربعین روز باشکوهی است که از خون حسین علیهالسلام حیات گرفته و نقطهی آغاز تبلیغ
آرمان کربلا از طریق اشک شد، چرا که در این روز اولین مجلس عزارداری برای
اباعبدالله علیهالسلام و تبلیغ آرمان آن حضرت علیهالسلام در کنار تربتش صورت
گرفت.
از بعد تاریخی، در این که در اولین اربعین بعد از شهادت امام علیهالسلام، یعنی روز
بیستم صفر سال 61 هجری قمری چه کسانی مزار شهیدان کربلا را زیارت کردند و آیا در
همین اربعین بود که اهل بیت امام حسین علیهالسلام خود را به قتلگاه و مزار شهیدان
کربلا رسانیدند، یا در اربعینهای دیگر؟ میان مورخان اختلاف بسیاری است.
اما مسلم است که در اربعین اول، «جابر بن عبدالله انصاری» و «عطیة بن سعد بن
خبادهی عوفی» مزار شهدای عاشورا را زیارت کردند. زمانی که جابر از مدینه برای
زیارت قبر اباعبدالله علیهالسلام به کربلا آمد عطیه نیز در کنار او در کربلا حاضر
شد. لازم به ذکر است همان گونه که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی گرامی پیامبر صلی
الله علیه و آله و مورد عنایت آن حضرت بود عطیهی عوفی نیز از شاگردان برازندهی
«ابنعباس» در علم تفسیر و نیز از مفسران دانشمند و صاحب تفسیر آن روزگار به شمار
میآمد؛ البته مراد از عطیه، غلام جابر، که در زمان خلافت علی علیهالسلام در کوفه
متولد شد و حضرت امیر علیهالسلام او را به درخواست پدرش سعد بن خباده عطیة نامید،
نیست.
این دو بزرگوار اساس مراسم اربعین حسینی را بنا نهادند و از آن پس، هر سال مراسم
بزرگداشت اربعین عاشورای امام حسین علیهالسلام باشکوه و عظمت تمام برگزار شد
که تا کنون نیز ادامه دارد و شیعیان در اربعین حسینی علیهالسلام در کشورها و
شهرهای مختلف به یاد حماسهی اباعبدالله این روز را گرامی میدارند. و همراه با
دستههای سینهزنی و عزاداری به تعظیم شعایر دینی میپردازند.
پیشوایان معصوم علیهالسلام نیز با توجه به آثار ارزندهی تشکیل این نوع مراسم
حسینی علیهالسلام به ویژه اربعین آن حضرت علیهالسلام، در مورد اربعین بسیار تأکید
کردهاند، از جملهی آنها، ترغیب و دعوت به زیارت قبر امام حسین علیهالسلام در
اربعین آن حضرت است که در این زمینه امام حسن عسکری علیهالسلام آن را از نشانههای
مسلمانان شیعه و مؤمن معرفی کرده و میفرماید:
علامات المؤمن خمس: صلاة احدی و خمسین: و زیارة الأربعین؛ و التختم بالیمین؛ و
تصعید الجبین؛ و الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم؛ (11).
نشانههای مؤمن پنج چیز است: 51 رکعت نماز (واجب و مستحب در شبانه روز)؛ زیارت
اربعین؛ انگشتر در دست راست کردن؛ پیشانی به خاک گذاشتن؛ و بلند گفتن بسم الله
الرحمن الرحیم.
همان گونه که مشاهده میشود یکی از نشانههای مؤمنان و شیعیان، زیارت قبر امام حسین
علیهالسلام در اربعین آن حضرت است. هدف امام حسن عسکری علیهالسلام از ترغیب به
این امر این است که دوستان اهل بیت علیهمالسلام در کنار قبر سیدالشهدا اجتماع کنند
و با تشکیل مجالس عزا، با آن حضرت تجدید عهد نمایند و از ستمی که بر آن جناب و اهل
بیتش وارد شده است، گفتگو کنند و بیزاری خود را از یزید و یزید صفتان اعلام دارند،
و افشاگر جنایات بنیامیه باشند.
صحنههای نورانی و ظلمانی عاشورا
در قیام کربلا و حادثهی عاشورا از آغاز تا پایان مجموعهای از حوادث و صحنههای
دلپذیر و دلخراش دیده میشود که بعضی از آنها سرشار از انسانیت و جوانمردی و عزت و
عظمت است که این صحنههای دلپذیر و جذاب و به یاد ماندنی در نهایت، قیام کربلا را
برای همیشه مورد توجه انسانهای آزاده و حقطلب قرار داده و از نشستن گرد و غبار
فراموشی به آن جلوگیری کرده است. البته در برابر این صحنههای نورانی، حوادث
دلخراشی هم رخ داد که بیانگر خیانت و قساوت بنیامیه بود.
صحنههای دلخراش و ضد انسانی و ظالمانه در قیام کربلا فراوان است که انسانهای
آزاده و منصف، بدین جهت توجه دارند.
این صحنههای بیرحمانه و تلخ نیز در بقای نهضت امام حسین علیهالسلام همچون
صحنههای مثبت بسیار نقش داشته و دارد. چون همان گونه که صحنههای مثبت در خاطر
انسانها با گذشت زمان ثابت میماند؛ صحنههای منفی و ظالمانه نیز در خاطرهها باقی
میماند. مرحوم شهید مطهری قدس سره در تبیین این مفاد بیانی دارد که در ذیل آورده
میشود:
حادثهی عاشورا و تاریخچهی کربلا دو صحنه دارد، یک صفحهی سفید و نورانی، و یک
صفحهی تاریک و ظلمانی که هر دو صفحهاش، بینظیر است و یا کمنظیر. اما صفحهی
سیاه و تاریکش از آن نظر سیاه و تاریک است که در آن فقط جنایت بینظیر و یا کمنظیر
میبینیم. یک وقت حساب کردم و ظاهرا در حدود 21 نوع پستی و لئامت در این جنایت دیدم
و خیال هم نمیکنم در دنیا چنین جنایتی دیده بشود که تا این اندازه تنوع داشته
باشد....
از این نظر حادثهی کربلا، یک جنایت و یک تراژدی است، یک مصیبت است یک رثاست. این
صفحه را که نگاه میکنیم، در آن، کشتن بیگناه میبینیم، کشتن جوان میبینیم، کشتن
شیرخوار میبینیم، اسب بر بدن مرده تاختن میبینیم، آب ندادن به یک انسان میبینیم،
زن و بچه را شلاق زدن میبینیم، اسیر را بر شتر بیجهاز سوار کردن میبینیم، از این
نظر قهرمان حادثه کیست؟
واضح است که حادثه را از جنبهی جنایی نگاه کنیم آن که میخورد قهرمان نیست، آن
بیچاره مظلوم است، قهرمان حادثه در این نگاه «یزید بن معاویه» است و «عبیدالله بن
زیاد» است، «عمر سعد» است، «شمر بن ذیالجوشن» و خولی است و یک عدهی دیگر.
اما آیا تاریخچهی عاشورا همین یک صفحه است؟ این تاریخچه یک صفحهی دیگر هم دارد که
قهرمان آن صفحه، دیگر پسر معاویه (یعنی یزید) نیست، پسر زیاد نیست، پسر سعد نیست،
شمر نیست، در آن جا، قهرمان، حسین علیهالسلام است، در آن صفحه، دیگر جنایت نیست،
تراژدی نیست، بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلی حقیقت و انسانیت است،
تجلی حقپرستی است. آن صفحه را که نگاه میکنیم میگوییم بشریت حق دارد به خود
ببالد... چرا صفحهی نورانی این داستان را کمتر مطالعه میکنیم؛ در حالی که جنبهی
حماسی این داستان صد برابر بر جنبهی جنایی آن میچربد و نورانیت این حادثه بر
تاریکی آن خیلی میچربد... من نمیگویم آن صفحهی تاریک را نباید دید، بلکه باید آن
را دید، اما این مرثیه همیشه باید مخلوط با
حماسه باشد. (12)
.
صحنههای هیجانزا
صحنههای نشاطآور و غمانگیز عاشورا هر کدام به نوعی در انسان هیجان ایجاد میکنند.
وجود هیجانها از بزرگترین نعمتهای الهی است که خداوند در وجود انسانها به ودیعت
نهاده است. هیجانها نقش مؤثری در زندگی انسانها دارند؛ چون آنها بدن و جسم را به
تلاش و کوشش وامیدارند و زندگی را شاد و لذتبخش میسازند و نیز به ذهن فعالیت و
حرکت میبخشند. هیجانها در طول تاریخ همیشه منشأ آثار بزرگ و ارزشمند بودهاند.
البته لازم است آنها در جهت بهرهوری صحیح هدایت و کنترل شوند. چه بسا هیجانها،
همان گونه که در سایهی جهتدهی صحیح، منشأ حوادث و رخدادهای ارزنده و مفید
میتوانند واقع شوند، در صورت رها شدن و عدم رهبری میتوانند مشکلساز باشند و گاه
منشأ رخدادهای تلخ و خطرناک شوند.
هیجان و انگیزهی اسلامخواهی و غیرت دینی در سایهی صحنههای فداکاری و عشق و
عرفان موجود در نهضت عاشورا، حاصل میشود، صحنههای تلخ و غمانگیز و دردآور قیام
کربلا، که به دست یزیدیان اتفاق افتاد، هیجان و احساس ظلمستیزی و طاغوتزدایی را
در انسانها پدید میآورد.
هیجانهای حاصل از این صحنههای مثبت و منفی، نورانی و ظلمانی در طول 1400 سال در
هر محرم و صفر، به جوش میآید و جاودانگی و حیات نهضت حسینی علیهالسلام را تضمین
میکند. چون همان جلوههای نشاط و شادی در سیمای حماسه سازان کربلا که صحنههای عشق
و وفا و عزت را آفریدند به نسلهای
حقطلب بعد از حادثهی عاشورا انتقال مییابد و آنان نیز از همین هیجانها و
احساسهای خداگرایانه عرفانی میشوند، و در پرتو انتقال همین هیجانهای حماسی و
کربلایی از نسلی به نسلی، قیام امام حسین علیهالسلام زنده مانده است و خواهد ماند.
الگوپذیری از صحنههای عاشورا
همان گونه که در بخش فلسفهی جاودانگی نهضت عاشورا گفتیم یکی از فواید و آثار
گرانبهای حادثهی عاشورا الگودهی آن است. هر یک از صحنههای ارزشمند در صفحهی
سفید کربلا و زیباییهای اخلاقی، عبادی، عقیدتی، اجتماعی، سیاسی و... که به دست
حسین علیهالسلام و یاران او تحقق پیدا کرده است؛ برای انسانهای الگوپذیر الگوی
معنوی شمرده میشوند. فضیلتهای انسانی اسوههای عاشورا گوناگون است که میتواند
طلب هر نوع فضیلتی را سیراب و خواهان هر اسوه والگویی را کامیاب کند؛ چرا که در
مجموعهی عاشورا اقشار مختلف جامعه و از همهی مراحل سنی از کودک و خردسال و نوجوان
گرفته تا جوان و میانسال و کهنسال، از نوعروس و تازه داماد تا پدر و مادر داغدیده،
از سفید و سیاه تا آزاده و برده، از فرزند و بستگان تا نیروی از دشمن گریخته و به
دوست پیوسته، همه و همه در این مجموعهی باارزش، وجود دارد که دست به دست یکدیگر
دادهاند و از عاشورا مکتب کامل و الگوساز و پرورش دهندهی انسان قرآنی، ساختهاند؛
از اینرو یکی از آثار ارزشمند نهضت عاشورا «الگوسازی و الگوپذیری» آن است، به ویژه
دورهی جوانی، که دورهی فوران شور و عشق است و دورهی شکلگیری شخصیت انسانهاست و
سؤال و جستجو در اوج خود قرار میگیرد،
حس الگوپذیری در انسان زندهتر میشود از اینرو، آنان میتوانند با الگوپذیری از
نهضت عاشورا و عملکرد الگوسازان، در ساخت و ساز و بارور کردن روحی خویش قدمهای
مؤثری بردارند، روح فداکاری و عشق و عرفان و
خداجویی و هم چنین، کفر ستیزی در سایهی آن الگوها در آنان پدید میآید.
انقلاب اسلامی به رهبری امام راحل قدس سره که از آغاز تا پیروزی، با شور و هیجان
مردم به وجود آمده از الگوگیری عاشورا و صحنههای شهامتزا و طاغوت ستیزی امامان به
وجود آمد. عاشورا تظاهرات و فداکاری کردن، ایثار و شجاعت را در بین مردم گسترش داد
و پیروزی بزرگ انقلاب اسلامی را به ارمغان آورد.
جهاد و معنویت هشت سال دفاع مقدس، تنها در گرو الگوپذیری مردم به ویژه جوانان از
سیدالشهدا علیهالسلام و یاران او بود. بسیجیان سلحشور در طول سالهای دفاع مقدس با
الهام از حماسهی عاشورا حماسه آفریدند. وصیت نامههای شهیدان دفاع مقدس با نام و
یاد کربلا و عاشورا آذین بسته میشد، گردان و تیپها و لشکرها با نامهای کربلا و
عاشورا و اسامی شهدای کربلا شهره بودند، نیز بر روی پیشانی بندها شعارهای الهام
گرفته از آن حماسهی خونین حسینی نقش بسته بود.
از اینرو میتوان، کربلا و حماسهی عاشورای حسینی را دانشگاهی دانست که حسین و
همراهان و یاران او معلمان آن بودند که درس رضا و تسلیم در برابر قضای الهی و صبر
در برابر مشکلات و گرفتاریها و درس عزت و ذلت ستیزی و ایثار و... را به شاگردان
خویش آموختند و میآموزند.
اکنون دو قسمت صحنههای نورانی یا صفحهی سفید نهضت حسینی و صحنههای تاریک و
ظلمانی یا صفحهی سیاه آن نهضت را با ذکر نمونههای بارز شرح میدهیم:
صحنههای نورانی و به یادماندنی
دراین قسمت به بیان دوازده مورد از جلوههای نورانی حادثهی عاشورا به ترتیب زیر با
شرحی مختصر میپردازیم:
خداپرستی و عبودیت؛
اطاعت و فرمانبری؛
تبعیض ستیزی و قومیتزدایی؛
حریت و آزادگی؛
وفاداری؛
ایثار و شهادت؛
صبر و بردباری؛
دگرگونی و رهیافتگی؛
رازداری؛
دینمحوری و عاطفه ستیزی (در حمایت از دین)؛
محبت و مودت؛
حقشناسی و قدرشناسی.
خداپرستی و عبودیت
در قیام کربلا، امام حسین علیهالسلام و همهی اصحاب ایشان در تمام لحظات متوجه
خداوند بودند. و حضور جدی آنان در کنار امام حسین علیهالسلام برای قیام «لله» آن
حضرت علیهالسلام بود. هر آن چه در کربلا و نهضت عاشورا دیده میشود رنگ خداپرستی و
عبودیت دارد که به چند نمونه آن اشاره میشود:
امام حسین علیهالسلام در جواب معترضان به این هجرت، به بیان جدش رسول خدا صلی الله
علیه و آله در عالم رؤیا اشاره میفرماید:
ان الله شاء ان یراک قتیلا؛
همانا خداوند خواهان (این هجرت و پایان آن) شهادت و کشته شدن من است.
ملاحظه میشود که محور حرکت را رضای خدا قرار داده است و بس.
در عصر تاسوعا، دشمن به خیمهها حملهور میشود آن گاه که امام حسین علیهالسلام از
حملهی آنان آگاه میشود برادرش «عباس بن علی علیهالسلام» را میطلبد و از او
میخواهد که
شب عاشورا را مهلت بگیرد تا در آن شب به عبادت و راز و نیاز با خدا بپردازد و
میفرماید:
انی قد کنت أحب الصلاة و الدعاء و الاستغفار و تلاوة کتابه؛
بدرستی من عاشق و شیفتهی نماز و راز و نیاز با پروردگار عالمیان و استغفار و قرآن
خواندن هستم.
با وجود این که حسین علیهالسلام از عزت و مناعت طبع برخوردار است، برای پرستش خدا
و نجوا با محبوب از دشمن تقاضای مهلت میکند.
در گرماگرم نبرد در کربلا، «ابوثمامهی صائدی» این صحابهی خالص و پارسا، دریافت که
وقت ظهر و نماز فرارسیده است از اینرو به امام علیهالسلام عرض میکند: میخواهم
در حالی خدا را ملاقات کنم که این نماز را به جای آورده باشم. امام علیهالسلام در
تحسین این یادآوری به او میفرماید:
ذکرت الصلاة جعلک الله من المصلین؛ (13).
نماز را یاد کردی، خداوند تو را از نمازگزارن قرار دهد.
به دنبال این مذاکرهی عرفانی، نماز جماعت برگزار میگردد، در حالی که «زهیر بن
قین» و «سعید بن عبدالله» پیش روی امام علیهالسلام میایستند و امام و یارانش نماز
خوف برپا میدارند تا برای آیندگان روشن باشد که هدف نهایی مردان خدا حتی در جنگ
«عبودیت و خداپرستی» است.
بیشک آن که از همه بیشتر به یاد نماز بود خود حسین علیهالسلام بود؛ ولی برای
تشویق ابوثمامه و اهتمام او به نماز در قیام کربلا او را تحسین میفرماید.
آن چه اهتمام بیشتر امام حسین علیهالسلام را به نماز بیان میکند حوادث
حیرتانگیزی است که در حاشیهی این نماز خون اتفاق میافتد. زمانی که از هر سو
تیرها بر این
نمازگزاران روانه میشد عدهای، با آغوش باز پذیرای این تیرها میشدند تا امام و
دیگر یاران همراه آن حضرت به نماز ادامه دهند. حتی بعضی از این مدافعان حسینی که
بدنشان را سپر تیرها قرار داده بودند به درجهی رفیع شهادت نایل شدند.
از صحنههای شگفتانگیز قیام کربلا در بعد عبادی آن، مناجات شب عاشورای حسینی
علیهالسلام است که تمام آن شب را او و یارانش به نماز، نیایش، دعا و قرائت قرآن
پرداختند. در این زمینه ابومخنف مینویسد: هنگامی که آسمان بر حسین و اصحابش تاریک
شد تمام شب را بیدار ماندند و نماز خواندند، استغفار کردند و دعا خواندند و (به
درگاه رب) تضرع نمودند. (14).
ابنطاووس با بیان عبادت و مناجات امام حسین علیهالسلام و یارانش، به تشبیه زیبایی
اشاره دارد:
و بات الحسین علیهالسلام و أصحابه تلک اللیلة و لهم دوی، کدوی النحل؛ (15).
حسین و اصحابش علیهالسلام شب را به صبح رساندند، در حالی که زمزمهشان (قرائت
قرآن، مناجات و نماز) چون زمزمهی زنبوران عسل در کندو بود.
«حبیب بن مظاهر» یکی از کسانی بود که بسیار قرآن تلاوت میکرد، و این فضیلتی است که
امام حسین علیهالسلام هنگام جان دادن حبیب از آن یاد میکند:
لله درک یا حبیب! لقد کنت فاضلا تختم القرآن فی لیلة واحدة؛ (16).
به به! خداوند به تو خیر دهد ای حبیب! تو شخص باکمالی بودی، در یک شب ختم قرآن
میکردی.
این چنین امام حسین علیهالسلام از حبیب تمجید میکند تا به آیندگان تفهیم شود که
انسان میتواند فضایل اخلاقی و اجتماعی و عبادت الهی را با هم جمع کند.
اطاعت و فرمانبری
یکی از ویژگیهای قیام کربلا، رابطهی دوستانه بین امام و امت بود. در این قیام،
حضور همهی یاران در کنار امام حسین علیهالسلام به صورت داوطلبانه و به دور از هر
گونه الزام و جبر بود. آنان با اعتقاد راسخی که به حقانیت حسین علیهالسلام و راهش
داشتند و نیز علاقه و عشق وافرشان به او همچون پروانه گردش جمع شدند و تا لحظهی
آخر او را رها نکردند. با وجود این که امام حسین علیهالسلام آنان را آزاد گذاشت که
به مأمن و خانه خویش برگردند، آنان امتناع ورزیدند و با آن که میدانستند پایان کار
چیزی جز کشته شدن و شهادت نیست باز از او دست نکشیدند.
در شب عاشورا آن امام همام یاران و اصحاب خود را فراخواند و پس از حمد و ثنای الهی
فرمود:
فانی لا أعلم أصحابا أوفی و لا خیرا من أصحابی، و لا أهل بیت أبر و لا أوصل من أهل
بیتی، فجزاکم الله عنی خیرا؛ (17).
من یارانی بهتر و باوفاتر از شما سراغ ندارم، و اهل بیتی نیکوتر و جویای پیوند، از
خاندان خویش نمیشناسم خداوند شما را جزای خیر دهد.
آن حضرت پس از بیان فوق به یاران خود فرمود:
هذا لیل قد غشیکم فتخذه جملا؛ (18).
این شب است که شما را در برگرفته از آن مرکب بهره گیرید و بروید (تا دچار سرنوشت
فردا نشوید).
فان هؤلاء انما یریدونی دونکم و لو قتلونی لم یصلوا الیکم و أنتم فی حل وسعة؛ (19)
.
این نابهکاران مرا هدف دارند، و با کشتن من به هدف رسیدهاند و به شما توجهی
نمیکنند. شما آزادید و در اختیار خودید.
در مقابل این پیشنهاد، یاران امام حسین علیهالسلام آخرین درجهی پیمان سپاری را،
هم با زبان و هم در عمل، به نمایش گذاشتند.
در پاسخ امام علیهالسلام، یاران باوفایش دوباره پیمان وفاداری بستند و گفتند:
قبح الله العیش بعدک؛ (20).
خداوند زندگانی بعد از تو را زشت گرداند!
نیز عرضه کردند: ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله! چگونه باشد که ما تو را
بگذاریم و برویم، هرگز از تو جدا نمیشویم و تا جان در تن داریم، با دشمنان تو
میجنگیم، جان و تن ما فدای تو باد! (21).
در میان هاشمیان نخست حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام لب به سخن گشود و گفت:
لم نفعل ذلک؟ أنبقی بعدک؟! لا أرانا الله ذلک أبدا؛ (22).
چه کنیم؟ آیا پس از تو زنده بمانیم؟! خداوند ما را در چنین حالی هرگز نبیند!
زهیر بن قین، در شب عاشورا به امام علیهالسلام عرض کرد: خداوند آن روز را نیاورد
که پسر پیامبر علیهالسلام را در میان دشمن رها کنم و خود نجات یابم!
و نیز گفت: اگر هزار بار در راه تو کشته شوم و زنده گردم، دست از تو برنمیدارم. (23).
سعید بن عبدالله حنفی گفت: اگر هفتاد بار کشته شوم و سپس زنده گردم آن گاه مرا
بسوزانند و خاکسترم را به باد دهند، باز دست از تو برنخواهم داشت. (24).
و «مسلم بنعوسجه» نیز گفت: جان من فدای تو باد! تا زندهایم در حضور تو با دشمنان
میجنگیم تا نیزههای ما خرد شود و شمشیرهای ما بشکند. (25).
وقتی این یاران چنین اظهار فرمانبری کردند امام علیهالسلام در حق آنان دعای خیر
فرمود و بشارت بهشت به آنان داد و جایگاه بهشتی آنان را به ایشان نشان داد. (26)
.
مطالعه و بررسیهای انجام شده نشان میدهد که در حادثهی کربلا هیچ یک از یاران
امام علیهالسلام نافرمانی نکردند و هر کاری را به اذن امام حسین علیهالسلام انجام
میدادند و تا لحظهی شهادت مطیع ایشان بودند.
تبعیض ستیزی و قومیتزدایی
قومیتگرایی و نژادپرستی ضد ارزش در اسلام شمرده شده است. پیامبر اکرم صلی الله
علیه و آله در رأس رسالت خویش اصل برابری و برادری را قرار داد و در تمام جنبههای
اجتماعی و حکومتی آن را رعایت کرد؛ به طوری که مؤذن ویژهی خویش را یک سیاه پوست به
نام «بلال حبشی» قرار داد و بعضی از مسئولیتهای خطیر را به افرادی به ظاهر از
پایینترین طبقات اما با لیاقت واگذار کرد و در خطبهی حجة الوداع که شامل نکات
سازنده و حساسی است این مسئله را با تعبیر زیر برای همیشه تثبیت کرد:
أیها الناس! ان ربکم واحد، و ان أباکم واحد و آدم من تراب، ان أکرمکم عندالله
أتقیکم، و لیس لعربی علی عجمی فضل، الا بالتقوی؛ (27)
.
ای مردم! همانا پروردگار شما یکی است و پدرتان نیز یکی و آدم از خاک. گرامیترین
شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، عرب را بر عجم برتری نیست جز به تقوا.
در نهضت عاشورا نیز، اباعبدالله الحسین علیهالسلام اصل تبعیض ستیزی و قومیتزدایی
را یکی از ارکان آن قرار داد و در عمل نیز آن را به اجرا گذاشت. وجود سربازان ترک،
فارس، عرب، و سفید و سیاه و... در عرصهی کربلا و در قاموس عاشورا، بیانگر این معنا
است که نژاد و ملیت در فرهنگ شهادت و مکتب حسین علیهالسلام راه ندارد و اختلاف رنگ
و قومیت، مانع دفاع از حریم حریت، ایمان و عقیده نخواهد شد. نمونههای زیر شاهد این
ادعاست:
«جون» فردی سیاه پوست از تبار بردگان و آزاد شدهی ابوذر بود که پس از او،
خدمتگزاری خاندان نبوت و امامت را ترک نکرد و همچنان در خانهی علی علیهالسلام و
در کنار حسن و حسین علیهمالسلام به سر میبرد تا این که به همراه کاروان حسین به
کربلا آمد.
علامه مجلسی قدس سره مینویسد:
«روز عاشورا، وی به حضور امام علیهالسلام آمد، اجازه خواست تا به میدان برود، امام
علیهالسلام به وی فرمود:
أنت فی اذن منی، فانما تبعتنا طلبا للعافیة فلا تبتل بطریقنا؛
تو به جهت تأمین عافیت همراه ما بودی، اکنون آزاد هستی هر جا میخواهی برو و عافیت
خود را به خطر نینداز.
جون، وقتی این سخن را شنید، گفت: من به هنگام آسایش در کنار سفرهی شما باشم ولی
هنگام سختی، شما را تنها بگذارم؟! آری من میدانم بدنم بدبو است، جسمم شریف نیست، و
رنگم سیاه است، اما اجازه بفرما تا با رفتن به بهشت، بدنم خوشبو، جسمم شریف و رنگم
سفید شود. به خدا سوگند! از شما جدا نخواهم شد تا خونم با
خون شما مخلوط شود. (28).
با کسب اجازه از امام علیهالسلام پا به معرکه گذاشت و رجزی شگفتانگیز خواند:
کیف یری الکفار ضرب الأسود
بالسیف ضربا، عن بنیمحمد
أذب عنهم، باللسان والید
أرجو به الجنة یوم المورد (29).
کفار چه بینند مر این ضربهی اسود
کو تیغ زند بهر عزیزان محمد صلی الله علیه و آله
راند به زبان دشمن و بر خیل عدو نازد
فردوس برین فردا امید از او دارد
جون، بر خلاف برخی مبارزان که در رجز خوانی به اصل خود اشاره میکنند، فقط به دفاع
از خاندان محمد صلی الله علیه و آله و امید به بهشت (لقاء الله) توجه دارد.
پس از رویارویی قهرمانانه با دشمن زبون و پست، در آستانهی شهادت قرار گرفت. امام
علیهالسلام بر بالین این غلام سیاه حاضر شد و فرمود:
اللهم! بیض وجهه، و طیب ریحه، واحشره مع الأبرار؛ (30).
پروردگارا! رنگ چهرهاش را سفید گردان، و بوی بدنش را خوشبو ساز و او را همراه
نیکان محشور فرما.
نکتهی آموزنده در این حرکت عاطفی این است که بین فرزند دلبندش و غلام سیاهش فرقی
نمیگذارد، بر بالین هر دو حاضر میشود و سخن میگوید: این ویژگی بیانگر زدودن
نژادپرستی و حاکمیت برابری، در نهضت عاشوراست.
امام باقر علیهالسلام میفرماید: وقتی مردم برای دفن شهدا به قتلگاه آمدند پس از
ده روز بدن «جون» را پیدا کردند که بوی مشک از آن برمیخاست. (31).
یکی دیگر از زیباییهای نهضت عاشورا، حضور عناصر پاک و صالح، از زبانهای مختلف است
که این به مفهوم این است که در فرهنگ عاشورا و شهادت، مرزبندیهای تبعیضآمیز وجود
ندارد و کشتهی راه خدا، شهید است خواه عرب باشد، خواه عجم.
دو تن از شهیدان کربلا به نامهای «اسلم» و «نصر» هستند که اسلم از دیار ترک و نصر
از دیار فارس است: اسلم در خدمت امام حسین علیهالسلام بود و همچون جون از آن حضرت
جدا نشد تا در رکاب امام علیهالسلام به شهادت رسید، (32)
در بعضی منابع از او به
«غلام ترک» یاد شده است. (33).
در توصیف وی نوشتهاند: وی مردی دلیر، سواری بینظیر، دلاوری شیرگیر و دارای خروش
سواران ایرانی، بوده است. (34).
دربارهی او نوشته شده است: کان قارئا للقرأن؛ وی، تلاوت کننده (و انیس) قرآن بوده
است.
شهید پارسی مینویسد: یکی از کسانی که در اردوگاه امام علیهالسلام حضور داشت، فردی
به نام «نصر» فرزند «ابونیزر» شاهزادهی ایرانی بود که زیر سایهی علی علیهالسلام
میزیست و در آن خانوادهی پاک و پاکیزه پرورش یافته است.
آن شهید بزرگوار، در جریان حرکت امام حسین علیهالسلام از مدینه به مکه و از آن جا
به کربلا در کنار امام حسین علیهالسلام بود و هنگام دفاع در حمله نخستین به شهادت
رسید. به
هنگام جان دادن آن شهید متواضع، در حالی که رمقی نداشت، امام علیهالسلام را بر
بالین خود دید، امام علیهالسلام او را در آغوش گرفت و صورت بر صورتش نهاد. نصر در
آن حال لبخندی زد و گفت: کیست مانند من، که پسر پیامبر صلی الله علیه و آله گونه به
گونهاش گذارد! (35)
برخی از ارباب مقاتل وی را از فرزندان نجاشی دانستهاند. (36).
این عمل امام علیهالسلام نیز نمونهای کامل از نفی قومیت و نیز زدودن برتری عرب بر
عجم و ترک و بالعکس است.
پاورقى:
1- مفاتیح الجنان، باب ذکر فوائد تربت امام حسین علیهالسلام
2- همان
3- چشمه خورشید (1)،مقالهی آقای جواد محدثی
4- بحارالأنوار، ج 82، ص 153
5- وسائل الشیعه، ج 10، ص 410
6- مرتضی مطهری، حماسهی حسینی علیهالسلام، ج 1، ص 126
7- مقرم، مقتل الحسین، ص 307
8- در کربلا چه گذشت، ص 62
9- توضیح المسائل امام خمینی قدس سره، مسأله 2638
10- سید بن طاووس، الملهوف، ص 28
11- بحارالأنوار، ج 98، ص 348
12- مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص 121
13- مقرم، مقتل الحسین، ص 244
14- وقعة الطف، ص 202
15- سید بن طاووس، الملهوف، ص 154
16- به نقل از: عیون العبری، ص 140؛ در کربلا چه گذشت، ص 343؛ ره توشه راهیان نور، ج
23، ص 42
17- الفتوح، ص 896، ابناعثم؛ تاریخ طبری، ج 3، ص 315؛ معالم المدرستین، ج 3، ص 112،
111
18- همان
19- انکم تقتلون کلکم حتی لا یقلت منک أحد - بحارالأنوار، ج 45، ص 89
20- بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 185؛ معالم المدرستین، ج 3، ص 112
21- ابناعثم، الفتوح، ص 897؛ معالم المدرستین، ج 3، ص 112
22- موسوعة کلمات الامام الحسین علیهالسلام، ص 400
23- العیون العبری، ص 90؛ معالم المدرستین، ج 3، ص 112
24- ابیمخنف ازدی، وقعة الطف، ص 199
25- ابناعثم، الفتوح، ص 897؛ معالم المدرستین، ج 3،ص 112
26- قطب راوندی، الخرائج، ج 2، ص 847
27- بحارالأنوار، ج 73، ص 350
28- همان، ج 45، ص 22
29- همان، ص 23
30- همان، ص 227
31- همان
32- سید رضا صدر، پیشوای شهیدان، ص 354
33- بحارالأنوار، ج 45، ص 30
34- سید رضا صدر، پیشوای شهیدان، ص 354
35- همان
36- العیون العبری، ص 112