کاروان تبلیغی عاشورا
از شاهکارهای امام حسین علیهالسلام در نهضت عاشورا و قیام کربلا، همراه بردن زنان
و کودکان به عراق است. این امر برای همگان سؤال برانگیز بود که چرا امام حسین
علیهالسلام آنان را همراه خویش میبرد؟ حتی محمد حنفیه از برادرش امام حسین
علیهالسلام میپرسد: چرا زنها را با خود میبری؟
نکاتی پیرامون کاروان اسرا
هر چند با نگاهی سطحی به عملکرد این کاروان بعد از واقعهی عاشورا، پاسخ این سؤال
را مییابیم، برای روشن شدن پاسخ، نکتههایی (1)
را در مورد چگونگی عملکرد این
اسیران پیروز، به شرح زیر بیان میکنیم.
1. اگر آن حضرت علیهالسلام غیر از اهل بیت، عدهای دیگر را، مثلا به عنوان مبلغ به
همراه میبرد، به یقین تمامی آنها به دست دشمن تا دندان مسلح، همانند دیگر یاران
امام علیهالسلام کشته میشدند و در صورت حیات، به چنین افرادی قطعا پس از شهادت
امام
حسین علیهالسلام و یارانش اجازه و امکان تبلیغ نمیدادند.
2. هیچ مبلغ و خطیبی قادر نبود، همانند اهل بیت علیهمالسلام به خصوص حضرت
سیدالساجدین علیهالسلام و عالمهی عقیله زینب کبری علیهاالسلام با کلام آتشین و
خطبههای گویا و منطقی خود، مردم را تحت تأثیر قرار دهد. برای بیان اهمیت همراه
بردن زنان و کودکان، همین بس که امام حسین علیهالسلام خود میفرماید: در عالم
خواب، پیامبر صلی الله علیه و آله را ملاقات کردم و به من فرمود:
یا حسین! اخرج؛ فان الله تعالی قد شاء أن یراک قتیلا... ان الله قد شاء أن یراهن
سبایا؛ (2).
ای حسین! وظیفهی تو حرکت به سوی کربلا و عراق است و خداوند خواسته است که تو را
کشته و آنان (زنان و فرزندان همراه) را اسیر ببیند.
در این میان پیامبر صلی الله علیه و آله کوچ زنان و فرزندان را در کنار حرکت و کوچ
امام حسین علیهالسلام به کربلا قرار داده و کاروان شهادت و اسارت را همدوش یکدیگر
بیان کرده است؛ که با بیان آن، امام علیهالسلام برای اولین بار از نقش مهم و حیاتی
کاروان اسیران سخن به میان آورده و با ظرافت تمام پرده از نقش تأثیرگذار کاروان
اسیران برداشته است که مرور زمان نیز سر این کار عظیم را روشن کرده است.
این کار خدا بود که دشمن، با زور و جبر، مبلغان توانمندی را به اسارت ببرد و در
شهرها بگرداند و به آنها فرصت بدهد که برای مردم که بیشتر تماشاگر این واقعه
بودهاند، سخن بگویند و واقعیتهای نهضت و رهبر این نهضت را بر مردم بیان و معرفی
کنند.
3. محل تبلیغات اهل بیت علیهمالسلام، در چند شهر مهم اسلامی، یعنی کوفه، شام و
مدینه، که در آن مقطع زمانی، از هر جهت مناسب بودند برگزیده شد، و چگونگی تبلیغ در
شهرها، بر حسب اوضاع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هر شهر صورت میگرفت. این تبلیغها
گاه با صراحت تمام بود و زمانی با استفاده از کنایهها و استعارهها صورت میگرفت،
مثلا هنگامی که امام سجاد علیهالسلام در شام به معرفی پدر بزرگوارش، امام حسین
علیهالسلام، میپردازد با صراحت تمام سخن میگوید، ضمن آن که در لابهلای سخنانش،
جنایتها و خیانتهای بنی امیه و یزید بن معاویه را تشریح میکند.
همان گونه که یادآوری شد محورهای تبلیغی در هر شهر مناسب با شرایط خاص خود آن شهر
بود، لکن محورهای مشترک به شرح زیر است:
الف) معرفی اسلام و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیهالسلام؛
ب) بیان هدف از قیام عاشور و معرفی امام حسین علیهالسلام؛
ج) معرفی بنی امیه و تشریح جنایتها و ستمگریهای آنان؛
د) جلوگیری از تحریف واقعیتهای نهضت عاشورا.
4. شیوههای تبلیغی کاروان اسرا، کاروان تبلیغی امام حسین علیهالسلام برای رسیدن
به اهداف ذکر شده در بخش محورهای تبلیغی، از سه شیوه بهره میگرفتند:
خطبه
با توجه به این که بسیاری از مردم کوفه و شام، به ویژه جوانان و نوجوانان، امام
حسین علیهالسلام را به خوبی یا اصلا نمیشناختند، که او جگر گوشهی پیامبر صلی
الله علیه و آله و کشتن او برابر با شکافتن قلب رسول خدا صلی الله علیه و آله است و
نمیدانستند که او برای چه قیام کرده است و یا دست کم، این پرسش برای آنان مطرح
نبود که علل قیام آن حضرت علیهالسلام چه بوده است؟ و دشمنان او چه کسانی بودند و
چرا وی را بیرحمانه کشتند؟ از اینرو ضرورت داشت تا عدهای با سخنان و خطابههای
خود، امام و اهل بیت علیهمالسلام را معرفی کنند.
اهل بیت علیهمالسلام در چند شهر مهم خطبه خواندند، که شادی کوفیان به سکوت تبدیل و
در قسمتهای بعد به آنها میپردازیم.
شعر
آن گاه که قافلهی پیروز اسیران به شهر کوفه رسید، در مدخل شهر وقتی چشمان منتظر
زینب علیهاالسلام به خورشید روی نیزه افتاد، با چند بیت شعر برآمده از عمق دل
فرمود:
یا هلالا! لما استتم کمالا
غاله خسفه فأبدی غروبا
ما توهمت یا شقیق فؤادی!
کان هذا مقدرا مکتوبا
یا أخی! فاطمة الصغیرة کلم -
-ها کاد قلبها أن یذوبا (3).
ای ماه من! از چه روی غروب کردی و عالم و آدم را از نور وجودت محروم ساختی؟
ای ماه دل من! هرگز خیال نمیکردم که چنین چیزی در سرنوشت ما مقدور و مکتوب شده
باشد.
ای برادر! تا قلب و دل کوچک دختر خردسال فاطمه، آب نشده با او سخنی بگو.
هنگامی که اهل بیت علیهمالسلام به مدینه بازگشتند، امام سجاد علیهالسلام به «بشیر
بن جذلم» فرمود: بشیر! آیا تو هم مثل پدرت شعر میگویی؟ بشیر عرض کرد: آری. حضرت
صلی الله علیه و آله فرمود: برو با سرودن شعر، مردم مدینه را از شهادت امام حسین
علیهالسلام، که بزرگترین «ثلمه» و شکاف (4)
بر اسلام است، آگاه ساز. بشیر به
مدینه آمد و این
اشعار را خواند:
یا أهل یثرب! لا مقام بکم
قتل الحسین فادمعی مدرارا
الجسم منه بکربلاء مضرج
و الرأس منه علی القناة یدار (5).
ای مردم مدینه! مدینه برای شما جای ماندن نیست؛ زیرا حسین علیهالسلام کشته شد (از
اینرو) اشکهای من مثل باران فرو میبارد.
جسم او در کربلا به خون آغشته و سرش بالای نیزه گردانده میشود.
عزاداری
اهل بیت علیهمالسلام با برپایی مراسم سوگواری و مرثیه خوانی، ماهیت حکومت خیانت
کار یزید را افشا کردند. پس از آن که حضرت زینب علیهاالسلام و امام سجاد
علیهالسلام در شام خطبه خواندند، اهل بیت علیهمالسلام در کاخ یزید، به عزاداری
پرداختند، به طوری که با عزاداری در داخل کاخ یزید، انقلابی ایجاد کردند که در این
باره آمده است: هنگامی که زنان اسیر وارد منزل و کاخ یزید شدند، زنهای آل
ابیسفیان باچشمان پر از اشک از آنان استقبال کردند و دستهای آنها را بوسیدند و
سه روز همراه با آنان به سوگواری پرداختند. (6).
طبری مینویسد: زنان اسیر حسین علیهالسلام، از منزل یزید خارج نشدند و برای
سوگواری به منزل او رفتند و هیچ زنی از آل ابیسفیان باقی نماند مگر در نزد آنان
آمد و در آن جا سه روز اقامهی عزا کردند. (7).
شیخ بهائی نیز مینویسد: عزاداری اهل بیت علیهمالسلام در خانهی یزید و دار
الاماره، آن چنان تأثیری گذاشت که مردم، تصمیم گرفتند به خانههای یزید بریزند و
او را بکشند. (8).
5 - حکومت یزید، دو هدف عمده از اسارت و نیز آتش کشیدن خیام امام حسین علیهالسلام
را دنبال میکرد:
الف). ترساندن مخالفان؛
ب). انتقام جویی.
ترساندن مخالفان
سیاست حکومت جبار یزید برای ارعاب و ترساندن مخالفان و جلوگیری از نهضتهای احتمالی
آینده، به هر کار ممکنی دست زد، از جملهی آنها، اسارت دلخراش اهل بیت
علیهمالسلام و گرداندن (ذلتبار به نظر خودشان) در شهرهای مهمی همچون، کوفه و شام
بود. عبیدالله بن زیاد پس از شهادت «مسلم بن عقیل رحمه الله» و «هانی بن عروة» چنین
هدفی را دنبال میکرد، از اینرو بدنهای پاک آن دو بزرگوار را در کوچهها و
خیابانهای کوفه گرداندند هم چنان که سرهای مبارک امام حسین علیهالسلام، و سایر
شهدای کربلا را به بالای نیزه میکردند و در معرض تماشای مردم قرار دادند. اما این
سیاست به سبب بردباری و تسلیم نشدن و نیز افشاگری اهل بیت علیهمالسلام خنثی شد و
آنان با ایراد خطبههای آتشین و سخنرانیهای پرهیجان و اتخاذ شیوههای منطقی، علاوه
بر رسوا کردن حکومت یزید، به تودههای ناآگاه درس شهامت و آزادگی دادند و بدین
ترتیب بود که زمینهی قیامهای بعدی از جمله قیام توابین را فراهم آوردند.
انتقام جویی
وقتی سرای شهدا را در مقابل یزید و در حضور تمامی اسیران قرار دادند، وی
شعر زیر را خواند که پیامهای مختلفی از جمله انتقام جویی او را در برداشت:
لعبت هاشم بالملک فلا
خبر جاء و لا وحی نزل
لست من خندف ان لم أنتقم
من بنیأحمد ما کان فعل
لیت أشیاخی ببدر شهدوا
جزع الخزرج من وقع الأسل
لأهلوا و استهلوا فرحا
ثم قالوا یا یزید لا تشل؛ (9).
فرزندان هاشم سلطنت را به بازی گرفتند،نه قیامتی است و نه وحیی.
من از نسل خندف نیستم، اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم.
کاش بزرگان قوم من که در بدر کشته شدند، زنده بودند و میدیدند که طایفهی خزرج
چگونه از شمشیرها و نیزههای ما به فریاد آمدند!
تا از خوشحالی فریاد برآورند و بگویند: ای یزید! دست تو شکسته مباد!
«دکتر شهیدی» در کتاب ارزشمند قیام حسین علیهالسلام میگوید: در این بیتها سخنی
از پیغمبر و دین و قرآن در میان نیست. آن چه میبینیم تجدید خاطرهی خونهای جاهلی
است که خون را به خون شستیم. (10).
در مقابل این هدف، با ذکر یاوههای یزیدی، زینب کبری علیهاالسلام آن شیر زن کربلا،
که در مجلس یزید، حضور داشت؛ با کمال شجاعت فرمود: ای یزید! این جنایت را انجام
دادی، آن گاه خود را گناهکار نمیدانی و میگویی: ای کاش، پدران من زنده بودند و
شادمانه میگفتند: ای یزید! دست تو شکسته مباد! تو دست خود را به خون فرزندان
پیامبر صلی الله علیه و آله آغشته ساختی و ستارگانی از آل عبدالمطلب را خاموش کردی،
در عین حال پدران خود را صدا میزنی. به زودی تو به آنان میپیوندی و در آن جا آرزو
میکنی، کاش دستانم و زبانم لال میشد و نمیگفتم آن چه را گفتم و نمیکردم
آن چه را انجام دادم. (11).
امام سجاد علیهالسلام نیز با شهامتی بینظیر در همین مجلس، پس از معرفی رسول خدا
صلی الله علیه و آله مردم را به یاد تاریخ صدر اسلام انداخت و با کلماتی به یزید،
به جماعت حاضر فهماند که بنی امیه همان کسانیاند که سالها برضد اسلام و پیامبر
خدا صلی الله علیه و آله پیکار کردند و بعد خطاب به پسر
معاویه فرمود: تو ای یزید! درصدد انتقامجویی از اهل بیت پیامبری، غافل از این که
خداوند انتقام ما را از تو و بنی امیه خواهد گرفت. (12).
با تأمل در این نکات پنج گانه و مطالبی که پیرامون سیری در حرکت کاروان تبلیغی امام
علیهالسلام، گفته خواهد شد، به خوبی در مییابید که چرا امام حسین علیهالسلام
اقدام به حرکت دادن زنان و فرزندان خود کرد.
سیری در حرکت کاروان تبلیغی امام حسین
رهبری کاروان اسرا
امام حسین علیهالسلام وظیفهی حفظ و مراقبت از زنان و کودکان و پرستاری از بیماران
را به خواهرش زینب علیهاالسلام سپرده بود، چون او با شناختی که از شخصیت بینظیر
خواهرش داشت، خوب میدانست که این تنها زینب است که میتواند پناهگاه و تکیهگاه
آنان باشد.
اگر چشم دل باز کنیم خواهیم دید که در عصر عاشورا، خانمی مضطرب و حیران در کنار یک
خیمهی آتش گرفته به سر و سینه میزند و ناله میکند و میگوید: خدایا! چه کنم؟
بیمارم در میان خیمه در حال سوختن است و...، میبینیم که اشک چشم کودکان
را پاک میکند، و آتش دامنشان را خاموش میکند و برای این که تازیانهی دشمن بدن
ضعیف کودکی را نیازارد خود را سپر او قرار میدهد و خاطرهی تازیانههای دشمن بر
بدن عزیز مادرش زهرا علیهاالسلام را زنده میکند.
نه تنها زینب از دین یاوری کرد
به همت کاروان را رهبری کرد
به دوران اسارت با یتیمان
نوازشها به مهر مادری کرد
حراست از حجت خدا
دستور حرکت صادر شد و کاروان بدون کاروان سالار را به اسیری بردند و برای آن که
نمکی به زخمهای عمیق اسیران بپاشند، خود اقدام به عبور اسرا از کنار قتلگاه کردند.
همین که زنان داغدار و کودکان عزادار به قتلگاه رسیدند با منظرهی دلخراشی مواجه
شدند. در این میان امام زینالعابدین علیهالسلام وضعیت خاصی داشت. او بیمار بود و
علاوه بر پاهای مبارک، دستان پاکش نیز دربند بود. او تنها از بالای مرکب به گلزار
خزان شده مینگریست و میگریست.
بوی خون، منظرهی غیرقابل باور قتلگاه و اجساد افتاده در آن، به امام علیهالسلام
حالت عجیبی میدهد. زینب علیهاالسلام ناگهان به یاد رسالت خویش افتاد و نگاهی به
امامش میکند و میفهمد که به زودی با دیدن چنین منظرهی دلخراشی روح از بدن امام
زمانش جدا میشود از اینرو، فورا خود را به او میرساند و با قدرت روحی والایی
خطاب به زینالعابدین علیهالسلام عرض میکند:
ما لی أراک تجود بنفسک یا بقیة جدی و أبی و أخوتی؛ (13).
ای یادگار جد و پدرم و برادرانم! این چه حالتی است که در تو میبینم، گویی جان به
جان آفرین تسلیم مینمایی.
امام علیهالسلام فرمود:
کیف لا أجزع و أهلع و قد أری سیدی و اخوتی و عمومتی و ولد عمی و أهلی مضرجین
بدمائهم، مرملین بالعراء، مسلبین، لا یکفنون و لا یوارون؛ (14).
[عمه جان]، چگونه بیتابی نکنم در حالی که آقا و مولا و برادران، عموها و پسرعموهای
خود را، به خون آغشته و در این بیابان رها شده میبینم!
زینب علیهاالسلام جهت تسلای دل محزون امام سجاد علیهالسلام حدیث «امایمن» را برای
او نقل میکند و با داروی شفابخش سخن، از او رفع خطر میکند.
اگر خونین دل غمباورم بود
محبتهای زینب یاورم بود
میان خیمهی آتش گرفته
به رأفت سایهی او بر سرم بود
زینب علیهاالسلام میداند که مصیبت، انسان را زودتر از پای درمیآورد و پسر برادر،
آخرین بازمانده و تنها یادگار و امام بر حق پس از برادرش است و بقای نسل پیامبر صلی
الله علیه و آله به واسطهی وجود اوست. چون باید از جان او، حتی به قیمت جانش حراست
و محافظت نماید. در مجلس ابنزیاد، وقتی فرمان قتل امام سجاد علیهالسلام صادر
میشود، زینب علیهاالسلام میفرماید:
یا بن زیاد! حسبک من دمائنا، واعتنقته و قالت، و الله! لا أفارقه، فان قتلته
فاقتلنی معه؛ (15).
آن چه از ما خون ریختهای تو را بس است. دست به گردن امام زینالعابدین علیهالسلام
انداخت و فرمود: به خدا سوگند! از او دست برنخواهم داشت! اگر قصد کشتن او را داری
مرا هم با او بکش.
ابنزیاد، که این گونه جان فشانی زینب علیهاالسلام را مشاهده میکند، میگوید: به
خدا من
این زن را چنان میبینم که دوست دارد من او را با این جوان بکشم؛ او را واگذارید که
همان بیماریای که دارد او را بس است.
اهل بیت در کوفه
دشمن پس از شهادت امام حسین علیهالسلام و عزیزانش، اهل بیت علیهمالسلام را همراه
سرهای شهدا وارد کوفه کرد.
وضع شهر کوفه با ورود اهل بیت علیهمالسلام غیر عادی بود، برخی از مردم به جهت
پیروزی یزید خوشحالی میکردند و برخی آگاهان به واقعه از شکست حسین علیهالسلام
اظهار ناراحتی میکردند. (16).
زینب کبری علیهاالسلام ابتدا با اشاره، فرمان سکوت داد:
أؤ مأت الی الناس أن اسکتوا فارتدت الأنفاس و سکنت الأجراس؛ (17).
با اشارهی زینب، جمعیت تماشاگر ساکت شد و کاروان ایستاد و در نتیجه سر و صدای زنگ
شترها هم آرام گرفت.
خطابهی حضرت زینب
الحمد لله و الصلاة علی أبیمحمد صلی الله علیه و آله و آله الطیبین الأخیار، أما
بعد: یا أهل الکوفة! یا أهل الختل و الغدر! أتبکون؟! فلا رقأت العبرة [الدمعة] و لا
هدأت الرنة؛ (18).
ای مردم کوفه! ای اهل فریب و خیانت! آیا برای ما گریه میکنید؟ هنوز چشمان ما گریان
است و نالههای ما خاموش نشده است. مثل شما، مثل زنی است که رشته
میبافد و آن گاه خود آن را پاره میکند. شما همانند گیاهی هستید که بر مزبله
بروید، نه قابل خوردن است و نه موجب نفع...، شما مستوجب عذاب خدایید، پس از آن که
ما را کشتید بر ما گریه میکنید؟ آری، به خدا قسم! که باید بسیار گریه کنید و کم
بخندید. هر آینه ننگ و عار این خیانت، دامان شما را گرفته که با هیچ آبی نمیتوانید
این لکه را بشویید. چگونه شسته می شود قتل پسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سید
جوانان اهل بهشت؟! شما کسی را کشتید که پناهگاه نیکانتان و دادرس شما به هنگام
مصیبت و بلا بود. وای بر شما!
ویلکم یا أهل الکوفه! أتدرون أی کبد لرسول الله فریتم؟! و أی کریمة له أبرزتم؟! و
أی دم له سفکتم؟! و أی حرمة له انتهکتم؟؛ (19).
ای مردم کوفه! میدانید چه پارهی جگری را از پیامبر صلی الله علیه و آله شکافتید؟
کدام پرده نشینان عصمت را از پرده بیرون آوردید؟ آیا میدانید چه خونی از پیامبر
صلی الله علیه و آله به زمین ریختید و چه حرمتی از او هتک کردید؟ شما مرتکب گناهی
عظیم شدید؛ گناهی که زمین را پرکرده و آسمان را فراگرفته است.
آیا شگفتی میکنید اگر از آسمان خون ببارد؟ هر آینه عذاب خداوند در آخرت، ذلتآور و
سختتر است، در حالی که آن روز، شما یاری نمیشوید. اکنون که خداوند به شما مهلت
داده، خوشدل نباشید، چه آن که خداوند در مجازات عجله نمیکند. بدانید که پروردگار
شما در کمینگاه است. (20).
دختر بزرگوار امام علی علیهالسلام این خطبهی آتشین و کوبنده را با آیهی قرآنی به
پایان رسانید، اما با بیان «میدانید چه جگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله
دریدید و شکافتید؟» عمق فاجعهی کربلا را برای همگان به خوبی روشن ساخت تا عظمت و
مقام حسین علیهالسلام را
درک کنند و در مقام جبران برآیند.
زینب علیهاالسلام برای مردم کوفه بیان کرد که این افراد و سردمداران آنان در کنار
نهر فرات، حسینی را به شهادت رسانیدند که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله او را
«سید شباب اهل الجنة» (21)
نامیده بود. هم چنین به یاد آن مردم آورد که رسول خدا
صلی الله علیه و آله فرموده است: «حسین منی و أنا منه، أحب الله من أحبه» (22)
چنان که اعتراف تعدادی از صحابهی رسول خدا صلی الله علیه و آله را یادآور شد که
میگفتند: «حسین أحب أهل الأرض الی السماء». (23).
اکنون، این مردم و مدعیان خلافت اسلامی، با سید امت، پارهی تن پیامبر صلی الله
علیه و آله، محبوب خدا و برترین انسان روی زمین، این گونه رفتار کرده و اهل بیت او
را به اسارت گرفتهاند و آنگاه شعار پیروزی سر میدهند.
به هر حال، زینب، ماجرای کربلا را بیان کرد، رفتار دشمن را با خاندان پیامبر صلی
الله علیه و آله شرح داد، پیام عاشورا را اعلام نمود و پرده از چهرهی نفاق و تزویر
برگرفت.
با این که خطبهی زینب علیهاالسلام، تحت مراقبت شدید مأموران دژخیم عبیدالله بن
زیاد ایراد میشد؛ اما آن بانو با کمال قوت قلب، فصاحت و بلاغت و لحن دردمندانه و
آهنگ پرطنین و کوبنده، و در عین حال برخوردار از محتوای استوار و متین و رسا،
خطبهای ایراد فرمود که تمام فریب خوردگان و تماشاگران و بیخبران را بیدار و منقلب
کرد و سرانجام، آه و ناله و گریه و شیون بیسابقهای فضای شهر کوفه را فراگرفت. این
جا بود که ورق برگشت و شمارهی معکوس حاکمیت یزید آغاز گردید. «بشیر بن خزیم»
میگوید:
فو الله! لقد رأیت یومئذ حیاری یبکون، و قد وضعوا أیدیهم فی أفواههم؛
پس به خدا سوگند! (بر اثر سخنان شیوا اما برآمده از دل سوخته زینب علیهاالسلام)
مخاطبان را به گونهای دگرگون دیدم که بهت زده اشک میریختند و از شدت اندوه،
دستها را بر دهان نهاده و دریغ میخوردند و انگشتان خود را میگزیدند.
نیز میگوید: به خدا قسم! من زنی را در نهایت پاکدامنی ندیدم که بهتر از زینب
علیهاالسلام سخن بگوید، آن گونه خطبه خواند که گویا این کلمات از زبان علی بن
ابیطالب شنیده میشود. (24).
هر کلمهای از خطبهی حضرت زینب علیهاالسلام همچون صاعقهای بر کاخ ستم یزید فرود
میآمد، در حالی که بر قلوب بسیاری از مردم کوفه نور میپاشید، پیرمردی که پیش از
شنیدن خطبه، شاید اهل بیت عصمت و طهارت و فرزندان حسین بن علی علیهالسلام را افراد
خارجی میپنداشت، پس از قرائت خطبه گفت: پدر و مادرم به قربان شما! پیرمردان شما
بهترین پیرمردها و جوانان شما بهترین جوانان و فرزندان شما بهترین فرزندانند. شما
خانوادهای بزرگوار و با فضل و کرامتی هستید. (25)
.
تمجید زینالعابدین از عمهاش زینب
امام زینالعابدین علیهالسلام با شنیدن آن خطبه و مشاهدهی انقلاب روحی مردم، خطاب
به عمهاش زینب علیهاالسلام فرمود: عمه جان، آرام بگیر. زیرا در وجود بازماندگان
گذشتگان، برای مردم، درس عبرتی وجود دارد.
و أنت بحمد الله عالمة غیر معلمة و فهمة غیر مفهمة...؛ (26).
سپاس الهی، تو دانشمندی هستی که معلم به خود ندیدهای. و خردمندی هستی که استاد
نداشتهای.
آری، خطبهی حضرت زینب علیهاالسلام درشهر کوفه در حال اسارت، از جنایتهای «بنی
امیه» در کربلا و نیز نحوهی شهادت حضرت سیدالشهداء علیهالسلام پرده برداشت، عمق
فریبکاری و تزویر و ظلم و ستم امویان را آشکار نمود، بیوفایی و پیمان شکنی و
آیندهی دردناک کوفیان را روشن ساخت، آنان را منقلب کرد، پایههای کاخ قدرت حاکمان
غاصب و ظالم و قاتل را به لرزه افکند و سرانجام غیر از بیان فاجعهی کربلا و معرفی
شخصیت و هدف حضرت امام حسین علیهالسلام و یاران او، پیام خون شهیدان را به
غفلتزدگان و فریب خوردگان رساند تا در ادامهی اسارت و ایراد خطابهها، پیام شهادت
و واقعهی عاشورا را در مراحل دیگر نیز استمرار بخشد.
حماسهی بیدارگرانه امام سجاد
هر گاه مجالی برای اهل بیت علیهالسلام در طول سفر اسارت پیش میآمد با سخنان آتشین
خود، پایههای حکومت اموی را متزلزل میکردند و به معرفی امام حسین علیهالسلام و
اهداف نهضتش میپرداختند. یکی از آن سخنرانیها، خطبهی امام سجاد علیهالسلام که
در کوفه است که پس از خاموش ساختن مردم کوفه چنین فرمود:
ای مردم! هر کس مرا نشناسد که شناخته است و هر کس مرا نمیشناسد اکنون نام و نشان
خود را برای وی میگویم، منم آن کس که با وی بیحرمتی کردند و آن چه داشت ربودند و
مال او را به غارت بردند و زنان و فرزندان او را اسیر کردند. منم پسر آن کس که او
را در کنار رودخانهی فرات سر بریدند، بیآن که او خونی ریخته باشد، یا حقی به گردن
او باشد. منم پسر آن کس که او را به صورتی تلخ و ناگوار کشتند و پس از آن که دیگر
نیروی جنگ و مقاومت نداشت و ناتوان افتاده بود بر سر او ریختند، او را به شهادت
رساندند و همین افتخار ما را بس است
مار را همین افتخار بس که خون ما را ریختند و مالمان را بردند و به ما بیاحترامی،
و زنان و فرزندان ما را اسیر کردند. ما را کشتند و هر چه داشتیم به غارت بردند و ما
را همین افتخار بس.
ای مردم! شما را به خدا سوگند! آیا میدانید که روزی به پدرم، نامهها نوشتید و او
را فریفتید و عهد و پیمان خود را با او محکم بستید و سپس خود به جنگ با وی
برخاستید. هلاک باد شما را از این توشهای که برای خود پیش فرستادید! و رسوایی باد
شما را، از این تدبیر ناپسندی که بر آن استوار گشتید! فردای قیامت که شما را با
رسول خدا صلی الله علیه و آله روبهرو کنند، چگونه با او روبهرو خواهید شد؟! و با
چه دیدهای به او خواهید نگریست؟! آن گاه که شما را مخاطب سازد و بگوید: شما که
فرزندان مرا کشتید و به من بیاحترامی کردید از امت من نیستید!
خدا رحمت کند مردمی که نصیحتم را بپذیرند و سفارش مرا درباره خدا و رسول خدا صلی
الله علیه و آله و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله به کار بندند؛ چه بر ماست که
از رسول خدا صلی الله علیه و آله پیروی کنیم.
امام سجاد در ضمن این خطبه، چپاول و غارتگری و هرزگیهای حکومت یزید را برملا ساخت
و بیحرمتیهای آنان را در مورد فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله بازگفت. هدف و
خواست رهبر نهضت را بیان فرمود و دلیل عدم بیعت امام حسین علیهالسلام با یزید را
با معرفی جنایتهای حکومت امویان آشکار کرد.
امام علیهالسلام با این چند جمله، فکر مردم کوفه را دگرگون و چهرهی خندان مردم
را، که پیشتر به منظور تماشای اسیران بیرون آمده بودند، غمگین ساخت، عقده، گلوها
را گرفت، اشک در چشمها حلقه زد، هر چه مردم میخواستند خود را کنترل کنند
امکانپذیر نبود. سرانجام نالهها از گوشه و کنار بلند شد، جملههای توبیخآمیز به
یکدیگر میگفتند. فریاد مردم بلند شد: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله همگی
سخنت را میشنویم و فرمان تو را میبریم و عهد و پیمان تو را نمیشکنیم و از تو
روی بر نمیتابیم و به دیگری روی نمیآوریم هر چه خواهی بفرما که برای انجام آن
آمادهایم. (27)
.
سخنرانی کوتاه أمکلثوم
پس از ورود کاروان اهل بیت علیهمالسلام به دروازهی کوفه، آن گاه که زینب با ذکر
اشعار حاوی گفتگو با سر بریدهی برادر، همهی تماشاگران را به گریه و زاری واداشت،
امکلثوم علیهاالسلام ضربهی آخر را بر پیکر فکر و اندیشهی خفتهی کوفیان وارد
آورد و فرمود:
صه یا أهل الکوفة! تقتلنا رجالکم و تبکینا نساؤکم؟ فالحاکم بیننا و بینکم الله یوم
فصل القضاء؛ (28).
ای اهل کوفه! مردان شما ما را میکشند و زنان شما بر ما میگریند؟! خدا روز قیامت
بین ما و شما حکم فرماید.
با این کلام کوتاه اما پرمحتوا، اکنون دیگر، شیون و ناله به اعتراض تبدیل شده است.
چرا چنین نشود؟ و حال آن که وقتی زنان کوفه از روی دلسوزی به حال اطفال گرسنه، نان
و خرما برای آنان میآوردند، امکلثوم علیهاالسلام آنها را برمیگرداند و
میفرماید:
یا أهل الکوفة! ان الصدقة علینا حرام؛ (29).
ای اهل کوفه! همانا صدقه بر ما (اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله) حرام و ممنوع
است.
کوفیان خوب میدانستند که صدقه بر آل محمد صلی الله علیه و آله حرام است. اگر اینان
اهل بیت پیامبرند پس چرا اسیر شدهاند؟ از اینرو برایشان سؤال پیش آمد:
من أی الأساری أنتن؛
شما از اسیران کدام مملکت و قبیلهاید؟
در پاسخ فرمود:
نحن أساری آل محمد صلی الله علیه و آله؛ (30).
ما اسیران آل محمدیم صلی الله علیه و آله.
وقتی چنین شنیدند، برای زنان بیپوشش چادر و مقنعه آوردند. با این سخن و حرکت
امکلثوم علیهاالسلام، اسیران به صورت گروهی آزاده درآمدند و در مقابل، لشکری در
دست آنان اسیر و زبون و بیچاره شدند و تمام نقشههای شیطانیشان نقش بر آب شد و طعم
شیرین پیروزی در کامشان تلخ بلکه زهر شد.
حماسه دیگر از زینب
راوی میگوید: در میان کسانی که سرهای مقدس شهدا را حمل میکردند، مردی را دیدم که
گویی بر نیزهی او خورشید قرار دارد. و میدرخشد، سری نورانیتر از سرهای دیگر. وی
رجز میخواند و با صدای بلند میگفت:
أنا صاحب الرمح الطویل، أنا صاحب السیف الصیقل، أنا قاتل دین الأصیل؛
من صاحب نیزهی بلند و صاحب شمشیر صیقل داده شده، و کشندهی کسی هستم که حقیقت دین
است.
خاتونی که او را زینب علیهاالسلام میخواندند، بر او نهیب زد که وای بر تو! به جای
این بیهوده گویها این چنین بگوی:
و من ناغاه فی المهد جبرئیل و من بعض خدامه میکائیل و اسرافیل و عزرائیل...؛
من کسی را کشتهام که جبرئیل در گهواره برایش لالایی میگفت و میکائیل و اسرافیل و
عزرائیل از جمله خدمتگزاران او بودند.... او کسی است که از کشته شدنش عرش
رحمان به لرزه درآمد. وای بر تو! بگو: من کشندهی احمد، مرتضی، زهرا، مجتبی، ائمهی
هدی، ملائکهی آسمان و جمیع انبیا و اوصیا هستم. (31)
.
زینب و تحریفزدایی از نهضت
هنگامی که اسیران را به کاخ حاکم کوفه، ابنزیاد، بردند، او خطاب به زینب کبری
علیهاالسلام گفت:
دیدی خداوند با برادرت چه کرد؟
او در پاسخ با قهرمانی تمام فرمود: من دربارهی برادرم از خدا جز خوبی ندیدم.
برادرم و یاران او به راهی رفتند که خدا خواست، آنان شهادت باافتخار را میخواستند
و به این نعمت رسیدند. اما تو پسر زیاد خود را برای جواب دادن به آن چه کردهای
آماده کن که خداوند بین تو و آنان حکم خواهد کرد. (32).
این مقطع از تاریخ اسیران قهرمان کربلا، بیانگر این نکته است که دشمن، درصدد تحریف
واقعیتهای قیام امام حسین علیهالسلام است؛ اما زینب کبری با سخنان کوبندهاش از
تحریف آن جلوگیری میکند؛ سخنانی که به عنوان سند معتبر در تاریخ جهان ثبت میشود.
مرحوم آیتی قدس سره مینویسد: در بررسی حادثهای که 73 تن از جان گذشته آن را به
وجود آوردند و زنان و کودکان داغدیده و سوگوار، آن را به نتیجه رساندند خواهیم دید
که خطبهها و سخنان اهل بیت علیهمالسلام و گفتار آن گویندگان شجاع و فصیح و بلیغ
چگونه در سینههای مردم جا گرفت و دلهای آنان را تکان داد و پردههای گمراه کننده
را بالا زد و تشخیص مردم را به کلی تغییر داد. و آنان را به ارزش این قیام مقدس
متوجه ساخت و مجال تحریف و تغییر چهرهی این واقعهی تاریخی را از دشمن گرفت و هر
چه را دشمن گفت نوشت و هر چه سبکی و هرزگی نشان داد همه را تاریخ ثبت کرد. (33)
.
پاورقى:
1- لازم به ذکر است که پارهای از عناوین و مطالب این فصل از مقالهی مفید آقای
علیرضا انصاری در، ره توشهی راهیان نور، ج 23 بهره گرفته شده است
2- سید بن طاووس، الملهوف، ص 128
3- بحارالأنوار، ج 45، ص 114
4- این تعبیر درخطبه ایراد شده امام سجاد در مدینه است
5- سید بن طاووس، الملهوف، ص 227
6- آیتی، بررسی تاریخ عاشورا، ص 218
7- تاریخ طبری، ج 6، ص 265
8- کامل بهایی، ج 2، ص 302
9- تتمة المنتهی، ص 66؛ مقرم،مقتل الحسین، ص 357.
10- سید جعفر شهیدی، قیام حسین علیهالسلام، ص 186
11- بخشهایی از خطبه حضرت زینب علیهاالسلام در کاخ یزید، ر. ک: بحارالأنوار، ج 45،
ص 134
12- همان، ص 136
13- همان، ص 179
14- همان
15- الارشاد، ج 2، ص 116؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 117
16- مقرم، مقتل الحسین، ص 311؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 108
17- ناسخ التوایخ، حالات سیدالشهداء علیهالسلام، ج 3، ص 36
18- مقرم، مقتل الحسین، ص 311؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 108
19- سید بن طاووس، الملهوف، ص 193
20- همان
21- کنز المعمال، ج 13، ص 621.
22- همان
23- الاصابة فی تمییز الصحابه، ج 1، ص 333
24- سید بن طاووس، الملهوف، ص 193
25- احتجاج طبرسی، ج 2، ص 31؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 165
26- بحارالأنوار، ج 45، ص 164
27- آیتی، بررسی تاریخ عاشورا، ص 135
28- بحارالأنوار، ج 45، ص 115
29- همان، 114
30- همان، ص 108
31- الدمعة الساکبه، ج 5، ص 46
32- مقتل ابیمخنف، ص 167؛ تاریخ طبری، ج 6، ص 262
33- بررسی تاریخ عاشورا، ص 161