فلسفه و عوامل جاودانگی نهضت عاشورا

ابوالفضل بهشتی

- ۵ -


شهادت و از خودگذشتگی

مرگ سرخ در بستر جهاد فی سبیل الله، که در فرهنگ اسلامی شهادت نامید می‏شود، تجلی شکوهمندی از عرصه‏ی عشق و جاودانگی در ساحت قرب الهی است. در نظام ارزشی اسلام، شهادت معیاری است که ارزش‏های دیگر و اعمال صالح انسان را با آن می‏سنجند و در طبقه‏بندی ارزش‏ها جایگاه بس رفیعی را به خود اختصاص داده است. انگیزه‏ی شهادت‏خواهی، در سایه‏ی بینش صحیح از مقوله‏ی حیات در انسان پدید می‏آید و بینش صحیح آن است که حیات تنها در نفس کشیدن و خوردن و لذت بردن خلاصه نمی‏شود که این نوع حیات، حیات حیوانی است اما حیات انسانی والاتر از «خور و خواب و خشم و شهوت» است.

اولیای الهی، درکی والا از حیات دارند. اسلام و قرآن و پیامبران صلی الله علیه و آله انسان‏ها را به حیات برتر و حیات طیبه دعوت کرده‏اند که از هر نوع دنائت و پستی و ذلت و طمع و حقارت دور باشد و سرشار از ایمان و انسانیت و وفا و کرامت نفس و عزت و مناعت طبع باشد.

زندگی وقتی ارزشمند است که همواره با شرافت، کرامت و آزادگی باشد و زندگی زیر بار ستم، ارزشی ندارد. از این‏رو آزادمردان حتی زندگی ظاهری خود را در راه حیات طیبه‏ی معنوی فدا می‏کنند؛ چون درکی عالی‏تر از زندگی دارند، شهادت‏طلبی هم در سایه‏ی چنین درک و شناختی پدید می‏آید. امیرالمؤمنین علیه‏السلام می‏فرماید:

الموت فی حیاتکم مقهورین

و الحیاة فی موتکم قاهرین؛ (1).

حیات و زندگی همراه با ذلت مرگ است و مرگ همراه با عزت، حیات و زندگی است.

طبق این دیدگاه، مرگ با عزت زندگی است و زندگی با ذلت مرگ است. از این‏رو پیامبر صلی الله علیه و آله از شهادت به عنوان رفیع‏ترین جایگاه ارزشی برای انسان یاد می‏کند و می‏فرماید: فوق کل ذی بر بر حتی یقتل فی سبیل الله، فاذا قتل فی سبیل الله فلیس فوقه بر؛ (2).

شهادت برای انسان‏های پاک‏باخته و از دنیا رسته‏ای که خداجویانه و عاشقانه راه می‏پیمایند، راه میان‏بری است که آنان را زودتر از دیگران به هدف‏های والایی در مسیر قرب الهی می‏رساند.

شهید با ایثار خون خویش، خون گرم و زنده‏ای را در پیکر جامعه به جریان می‏اندازد و این خون، راه خدا را بازمی‏کند و سدها و موانع را از پیش پای مجاهدان برمی‏دارد. شهادت بالاترین آزمایشی است که شهید با موفقیت از آن بیرون می‏آید و رستگاری و جایگاه رفیع او در جنت نعیم الهی تضمین خواهد شد. امام حسین علیه‏السلام و یارانش همه با داشتن چنین دیدگاهی از حیات و شهادت، مرگ شرافتمندانه در راه حق ومبارزه با ستم را برگزیدند. امام علیه‏السلام در بیانی شیوا می‏فرماید:

انی لا أری الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما؛ (3).

شهادت و مرگ در نظر من جز سعادت چیزی نیست و زندگی با ستمکاران برای من خستگی‏آور است.

امام حسین علیه‏السلام برای دست یافتن به چنین حیات برتر و جاودانه‏ای پذیرای شهادت شد و از بیعت با یزید امتناع ورزید و چنان مرگی را عزت نامید.

وی هنگام حرکت از مکه به سوی عراق، چنین می‏خواند:

سأمضی فما بالموت عار علی الفتی

اذا ما نوی خیرا و جاهد مسلما

و واسی الرجال الصالحین بنفسه

و فارق مذموما و خالف مجرما (4).

من به سوی مرگ خواهم رفت که مرگ برای جوانمرد ننگ نیست، آن گاه که او معتقد به اسلام و هدفش خیر و حق باشد.

و بخواهد با ایثار جانش از مردان نیک حمایت و با جنایتکاران مخالفت کند و از دشمن خدا دوری گزیند.

آن حضرت علیه‏السلام با این اشعار نشان می‏دهد که مرگ در راه حق و جهاد و جانبازی در راه انسان‏های صالح و دوری از حرام، ننگ نیست، بلکه چنین مرگی عین حیات است. روح شهادت‏طلبی در یاران آن حضرت علیه‏السلام نیز آن‏قدر پرحرارت بود که آنان، چه بنی‏هاشم و چه غیر بنی‏هاشم، برای دسترسی به آن بر یکدیگر سبقت می‏گرفتند و منطق همه‏ی آنان این بود که شهادت از عسل شیرین‏تر است، گر چه سخنگوی این منطق، «قاسم بن حسن» فرزند رشید امام مجتبی علیه‏السلام بوده است و نمونه‏ی عالی آن، ابراز وفاداری در شب عاشوراست که هیچ قلم و بیانی را توان ترسیم آن حماسه نیست.

روز عاشورا، بین «زهیر بن قین» و «شمر»، حرف‏های تندی رد و بدل شد، آن گاه زهیر خطاب به شمر چنین گفت:

أفبالموت تخوفنی؟ فوالله! للموت معه أحب الی من الخلد معکم؛ (5).

آیا مرا از مرگ می‏ترسانی؟ به خدا قسم! مرگ با حسین علیه‏السلام و در رکاب او، از زندگی جاودانه در کنار شما محبوب‏تر است.

امام حسین علیه‏السلام و یارانش با ایثار خون خود، برای ابد نهضت عاشورا را جاودانه ساختند و از نشستن هر گونه غبار فراموشی بر آن جلوگیری کردند و همچون شمعی به راه انسان‏های حق‏جو روشنایی بخشیدند و این پیام را برای همه‏ی نسل‏ها به ارمغان آوردند که خون بر شمشیر پیروز ا ست. و این وعده‏ای است که خداوند داده است:

(و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون)؛ (6) .

[ای پیامبر!] هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند، بلکه آنان زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‏شوند.

و این جاودانگی حسین علیه‏السلام در سایه‏ی جوشش خون او و یارانش را، پیامبر صلی الله علیه و آله این چنین توصیف فرمودند:

ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لاتبرد أبدا؛ (7).

به راستی، برای شهادت حسین علیه‏السلام در قلب‏های مردم باایمان، شور و حرارت وصف‏ناپذیر و جاودانه‏ای است که هرگز به سردی نخواهد گرایید.

زنده‏ی جاوید کیست؟ کشته‏ی شمشیر دوست

کآب حیات قلوب، در دم شمشیر اوست‏

گر بشکافی هنوز، خاک شهیدان عشق

آید از آن کشتگان، زمزمه‏ی کوی دوست‏

بنده‏ی یزدان شناس، موت و حیاتش یکی است

زان که به نور خداش، پرورش طبع و خوست‏

زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست

بلکه زنده است شهیدی که حیاتش ز قفاست‏

تو در اول سر و جان باختی اندر ره عشق

تا بدانند خلایق، که فنا شرط بقاست‏

مدیریت و رهبری بی‏نظیر

موفقیت و دوام نضهت‏ها، همچون سازمان‏ها، با توجه به ضرورت اخذ تصمیم‏گیری‏های اساسی و حیاتی به ویژه در شرایط بحرانی، بستگی زیادی به توانایی مدیران و رهبران آن‏ها دارد. به طوری که اگر مدیران دارای شایستگی‏های لازم نباشند موجب متلاشی شدن و به ثمر ننشستن آن نهضت‏ها و سازمان‏ها می‏گردد.

امام حسین علیه‏السلام با توجه به برخورداری از شایستگی‏های ضروری برای رهبری نهضت عاشورا را به بهترین وجه ممکن، از شروع تا پایان و نیز پس از آن و با در نظر داشتن همه‏ی مهارت‏های مدیریتی، رهبری کرد، آن هم با در نظر گرفتن تمامی جوانب و ابعاد، اعم از مهارت‏های فنی و فنون نظامی و مهارت‏های سیاسی و اجتماعی و انسانی آن.

این شخصیت فوق‏العاده علیه‏السلام علاوه بر دانش و تدبیر و درایت ذاتی و خدادادی، در طول زندگی خود شاهد ماجراها و حوادث تلخ و شیرین بسیاری از زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تا حکومت برادرش امام مجتبی علیه‏السلام بود. و به ویژه در زمان پدر بزرگوارش علی علیه‏السلام، عهدشکنی انصار و خیانت مدعیان دروغین دوستی پدرش در جریان‏های مختلف دوران پنج ساله‏ی حکومت پدر را شاهد بود، و نحوه‏ی برپایی غایله‏ی جمل در بصره را، که به رهبری عایشه صورت گرفته بود، در نظر داشت؛ زیرا خود در جنگ جمل حضور داشت و از فرماندهان این نبرد بود.

هم چنین در جنگ صفین نیز فرماندهی جناح‏هایی از سپاه پدر را عهده‏دار بود. در زمان خلافت برادرش امام حسن علیه‏السلام به نیرنگ معاویه و خیانت برخی از فرماندهان برادرش نیز پی برده بود، تمامی این‏ها آن حضرت علیه‏السلام را از تجربه‏ها و بصیرت‏های شایسته‏ای برخوردار کرده بود که با این تجربه‏های سودمند، عهده‏دار مدیریت و رهبری نهضت عاشورا شد.

وظایف اساسی یک مدیر

کارشناسان مربوطه در فن مدیریت برای یک مدیر لایق و موفق شش وظیفه‏ی اساسی را به شرح زیر برمی‏شمارند: (8).

1. تصمیم‏گیری؛

2. برنامه‏ریزی؛

3. سازماندهی؛

4. هماهنگی؛

5. هدایت و رهبری؛

6. نظارت و کنترل.

سطح توان عملکرد یک مدیر در نحوه کارکرد او، با این شش محور شناسایی می‏شود. با مروی به نهضت عاشورا، درمی‏یابیم که امام حسین علیه‏السلام در رهبری نهضت عاشورا تمام این وظایف را با کارکردهای اساسی، به خوبی به نمایش گذارد که به طور مختصر به آن اشاره می‏شود:

تصمیم‏گیری

تصمیم‏گیری عبارت از انتخاب یک راه از میان چند راه با توجه به در نظر گرفتن هدف، آینده‏نگری، توانایی و... است. برای نهضت عاشورا از شروع تا پایان تصمیم‏گیری‏های حساب شده ونه سلیقه‏ای اتخاذ شده است.

امام علیه‏السلام به منظور اقامه‏ی اصل امر به معروف ونهی از منکر، از بیعت با یزید خودداری و با صراحت تمام و قاطعیت وصف‏ناپذیری آن را رد کرد. آن گاه که از طرف عوامل یزید سخت تحت فشار و تعقیب قرار گرفت، تصمیم گرفت از مدینه خارج شود و در مکه، حرم امن الهی، استقرار پیدا کند و از آن جا، صدای اعتراض خود را به گوش مسلمانان برساند و پس از آن دعوت عمومی مردم کوفه را اجابت نماید؛ به عبارت دیگر با رفتن به قتلگاه و با هدیه‏ی خون خود و فرزندان و یارانش، اصل امر به معروف را احیا و چهره‏ی مصداق عینی منکر، یعنی سلطنت یزید را برملا نماید.

از آن جا که امام علیه‏السلام از نتیجه‏ی نهایی تصمیمش (قیام) آگاهی داشت از ابتدای حرکت و در مسیر، هر گونه مخالفت و پیشنهادهای مبنی بر دست کشیدن از حرکت و ارائه‏ی راه‏های دیگر را با بیانات منطقی خود رد می‏کرد، و با قاطعیت تمام، تصمیم اولیه‏ی خود را عملی ساخت؛ تصمیمی که از آگاهی و پیش‏بینی لازم در مورد نتایج و عواقب آن برخوردار بوده است که با گذشت قرن‏ها از تحقق آن نهضت، درمی‏یابیم که تمام پیشنهادها و راه‏حل‏های مختلف دیگر نظیر بیعت با یزید، قیام در مدینه، پناه گرفتن در مکه، گرفتن امان از والی مکه، فرار به نقاط دوردست و...، نه تنها آثار گرانبها و ارزشمند آن حماسه را در پی نداشت، بلکه عواقب وخیم و دردناکی را برای اسلام ایجاد می‏کرد؛ زیرا وجه تمایز تصمیم امام حسین علیه‏السلام با تصمیم دیگران در این بود که پیشنهاددهندگان راه‏های دیگر، ظاهر را می‏دیدند و شکست و پیروزی را با معادله‏ها و محاسبه‏های عادی و ظاهری ارزیابی می‏کردند و ساقط کردن حکومت یزید و تشکیل حکومت را هدف نهضت فرض کرده بودند و از پشت پرده و از واقعیت امر آگاهی نداشتند، هر چند بعضی از روی خیرخواهی و صداقت راه‏حل‏هایی ارائه می‏دادند؛ ولی امام حسین علیه‏السلام هدفی فراتر از تصور آنان داشت؛ او واقع و هدفی بالاتر از پیروزی ظاهری و حکومت کردن را می‏دید. امام علیه‏السلام درصدد بود تا با شهادت خویش مردم را آگاه کند، که دین آن نیست که دنیاطلبان بنی امیه دارند، وآن نفرتی که در دل مردم از رفتار امویان به وجود آمده است موجب نفرت از دین نگردد، و هزار نکته‏ی باریک‏تر از مو و تصورناشدنی برای آنانی که در آن عصر می‏زیستند و آنانی که در این عصرند. و به تعبیر «علامه شهید آیة الله مطهری قدس سره»: علم بشر از تبیین تمام اهداف و فلسفه‏ی حماسه‏ی حسینی علیه‏السلام قاصر است.

برنامه‏ریزی

یک رهبر لایق و شایسته برای رسیدن به اهداف خویش خود را ناگزیر از برنامه‏ریزی و پیش‏بینی اقدام‏هایی مناسب و مرتبط با اهداف می‏داند. برنامه‏ریزی صحیح و اساسی بر دو اصل استوار است: (9).

الف)دقت در هدف‏گذاری

ب) پیش‏بینی دقیق اقدام‏های آینده و زمان‏بندی آن.

هدف‏گذاری

هدف، آن نقطه‏ای است که تلاش‏ها و کوشش‏ها برای رسیدن به آن انجام می‏گیرد. امام حسین علیه‏السلام روزی که از مدینه خارج شوند، اهداف نهضت را در قالب وصیت نامه‏ای به برادرش «محمد حنفیه» چنین بیان می‏فرمایند:

انی لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی أمة جدی صلی الله علیه و آله أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر، و أسیر بسیرة جدی و أبی‏علی بن أبی‏طالب علیه‏السلام؛ (10).

[مردم دنیا بدانند] که من یک فرد جاه‏طلب، اخلال‏گر، مفسد و ظالم نیستم (من چنین هدف‏هایی ندارم قیام من قیام اصلاح‏طلبی است) و خروج کردم برای این که امت جدم را اصلاح کنم، امر به معروف و نهی از منکر کنم و شیوه‏ی جدم و پدرم را عملی سازم.

خلاصه، پایان این مرحله از نهضت را با عبارت‏های متعددی از شهادت برمی‏شمارد. از جمله‏ی آن‏ها.:

لو لم یستقم دین جدی الا بقتلی فیا سیوف خذینی؛ (11).

اگر دین جدم جز به کشته شدن من استوار نمی‏ماند پس ای شمشیرها مرا فراگیرید.

نیز فرمود:

من کان باذلا فینا مهجته موطنا نفسه علی لقاء الله فلیرحل معنا؛ (12).

هر کس، خون قلبش را در راه ما نثار می‏کند و خود را برای شهادت و دیدار حق آماده کرده با ما حرکت کند.

همان گونه که از گفته‏های امام علیه‏السلام مشهود است، هدف نهایی از نهضت در یک کلمه، خلاصه می‏شود، و آن حیات و حفظ اسلام است و بس؛ چرا که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله در دستگاه رهبری، انحرافی بزرگ پیش آمد، به طوری که ارزش‏های اسلامی به صورت روز افزون پایمال و در عوض، آداب و رسومات جاهلی جایگزین می‏شد که در این باره شواهد تاریخی به خوبی گواه است. تا آن جا که در عصر امام حسین علیه‏السلام از اسلام تنها پوسته‏ای نازک مانده بود که نیازمند تحقق یک نهضت و قیام همه جانبه بود تا اسلام واقعی و راستین، از زیر گرد و غبار حکومت ستمگران خارج شود و فروغ پیشین خود را بازیابد و برای همیشه، از دستبرد دین ستیزان در امان ماند و با گذشت قرن‏ها از وقوع آن نهضت و حماسه‏ی خونین، به خوبی این امر تحقق یافته و تا به امروز فروغ نورانی اسلام بر تارک جهان درخشندگی ویژه‏ی خود را حفظ کرده است.

پیش بینی و زمان بندی

منظور از پیش بینی، استفاده از فنونی است که نحوه‏ی تداوم عملکرد اقدام‏های بعدی را روشن می‏سازد. بر این اساس، یکی از وظایف مدیریت و رهبری جامعه‏ی انسانی، تخمین و پیش بینی وقایع و رویدادها به شمار می‏آید. امام حسین علیه‏السلام به همین سبب به دنبال خواسته‏ی یزید برای بیعت، به خوبی اوضاع را پیش بینی کرده بود، که جلوه‏هایی از آن را می‏توان در انتخاب مکان و زمان مبارزه، و حتی شیوه‏ی مبارزه و عبور از موانع ایجاد شده از سوی دشمن را ملاحظه نمود. هر یک از این امور در جای خود نیاز به تعمیق و تدبر دارد، که در این میان شیوه‏ی مبارزه‏ی آن حضرت، در دو مرحله‏ی نظامی و فرهنگی، توجه و عنایت بیشتری را می‏طلبد: حضرت علیه‏السلام از آغاز تا پایان حرکت، به بعد فرهنگی و بیداری جامعه‏ی اسلامی و افشای عملکرد حاکمان اموی به ویژه یزید، عنایت داشت که به گمان قوی حرکت دادن خانواده‏ی پیامبر صلی الله علیه و آله به همراه زنان و کودکان از کوره راه‏ها و بیابان‏ها، از مدینه تا مکه و از آن جا تا کربلا، برای این بود که عاطفه‏ی آن مردم را برانگیزاند و آتشی را بر دل‏های مرده زنده و سؤال‏هایی که در اذهان عموم به وجود آورد، که بعدها ثمره‏ی آن روشن شد. از این‏رو امام علیه‏السلام در آستانه‏ی عزیمت از مدینه به کربلا به این دو بخش از مبارزه‏ی خود اشاره می‏کند، یکی بخش شهادت (عملیات نظامی) و دیگری بخش اسارت (عملیات فرهنگی) است و به فرمایش جدش اشاره می‏کند که فرمود:

فان الله شاء أن یراک قتیلا... و ان الله شاء أن یراهن سبایا؛ (13).

پس خداوند خواسته است که تو را کشته ببیند... و زنان (سایر همراهان) را اسیر.

بر این اساس، امام حسین علیه‏السلام در نهضتش برای رسیدن به اهداف خویش، حساب شده و با برنامه پیش رفت و تمامی برنامه‏هایش سنجیده و عاقبت اندیشانه بود که امام علی علیه‏السلام فرمود:

أعقل الناس أنظرهم فی العواقب؛ (14).

داناترین مردم کسی است که آینده را بهتر ببیند.

سازماندهی

سازماندهی عبارت است از: گروه‏بندی فعالیت‏های لازم برای نیل به هدف‏ها، و تعیین سلسله مراتب نیروهای انسانی در هر گروه از فعالیت‏ها. از این‏رو، با سازماندهی، تقسیم کار و ارتباط بخش نیروها به سمت هدف‏های واحدی تحقق می‏یابد. برای نمونه، همان گونه که اشاره شد، نهضت امام حسین علیه‏السلام در دو بخش شهادت (عملیات نظامی) و دیگری بخش اسارت (عملیات فرهنگی) سازماندهی شد. و نیز فرایند نهضت به برنامه‏ی کوتاه مدتی شامل: اقدام‏ها و پیش بینی حوادث احتمالی در منازل طی شده با اهداف و نتایج ارزشمند و برنامه‏ی بلند مدت در قالب به اسارت رفتن فرزندان و خاندان امام علیه‏السلام، و در میانه‏ی این دو برنامه، به برنامه‏ی اصلی، یعنی حماسه‏ی خونین روز عاشورا تقسیم می‏شد.

برنامه‏ی کوتاه مدت با این اهداف آغاز می‏شود:

- تبیین اصول، مبانی و ماهیت نهضت، جهت الگو قراردادن آن برای آیندگان؛

- روشن سازی انسان‏ها در مورد اهداف و درستی نهضت؛

- مستند سازی نهضت در تاریخ؛

- دریافت خبرهایی از دشمن و اوضاع منطقه‏ی عملیاتی؛

- جذب و آماده سازی نیروهای عملیات کننده در روز.

امروزه روشن شده است برنامه‏ی بلند مدت، جهت تداوم و بقا و تبیین و گسترش حماسه‏ی حسینی علیه‏السلام علی‏رغم دشواری‏های حضور زنان و کودکان، تا چه حد این امر در تبیین و گسترش حماسه‏ی حسینی علیه‏السلام مؤثر بوده است. امام علیه‏السلام این بار سنگین را بعد از خود بر دوش سید الساجدین علیه‏السلام و خواهر گرامی‏اش زینب کبری نهاد که آن دو، این رسالت را به زیبایی تمام، هر چند با رنج و تعب طاقت فرسا انجام دادند و در سایه‏ی انجام دادن این رسالت، فساد بنی امیه و یزید افشا و نهضت حسینی علیه‏السلام تثبیت شد.

سر نی در نینوا می‏ماند اگر زینب نبود

کربلا در کربلا می‏ماند اگر زینب نبود

چهره‏ی سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ

پشت ابری از ریا می‏ماند اگر زینب نبود

چشمه‏ی فریاد مظلومیت لب تشنگان

در کویر تفته جا می‏ماند اگر زینب نبود

در سایه‏ی این دو برنامه‏ی کوتاه مدت و بلند مدت - که یکی در جهت اطلاع رسانی و زمینه سازی و توجیه و مشروعیت بخشی و در جذب نیرو، و دیگری در جهت جاودانگی و تداوم نهضت نقش مؤثری داشت - بود که باعث شد عاشورا برای همیشه، الگویی نمونه و جاوید جهت آزادی از یوغ ستم و استضعاف فکری برای آزادی‏خواهان و حق‏طلبان ساخت.

هماهنگی

هماهنگی در مدیریت، یعنی وحدت بخشیدن به عملکرد نیروها در مسیر هدف‏های سازمان.

در نهضت عاشورا، هماهنگی در همه‏ی ابعاد بین امام علیه‏السلام و اصحاب و یاران متجلی بود. و همه برای تقرب به خدا و ادای تکلیف امر به معروف و نهی از منکر در کنار امام حسین علیه‏السلام قرار گرفته بودند، که خود امام حسین علیه‏السلام در رابطه با این واقعیت به برادرش محمد حنفیه گوشزد می‏کند:

یا أخی!... و أنا عازم علی الخروج الی مکة و قد تهیأت لذلک، أنا و أخوتی و بنو أخی و شیعتی، و أمرهم أمری و رأیهم رأیی...؛ (15).

برادر! تصمیم گرفته‏ام که به مکه حرکت کنم و من و برادرانم و فرزندان برادرم و گروهی از شیعیان آماده‏ی این سفر هستیم، زیرا این عده با من هم‏عقیده بوده و هدف و خواسته‏ی آنان همان هدف و خواسته‏ی من است.

همین طور وحدت و هماهنگی در نوع عملیات، در این نهضت مشهود است. همه‏ی اصحاب در پیروی از رهبری نهضت، فعالیت‏های یکسانی را انجام می‏دادند، آنان در روز عاشورا در صف‏های به هم پیوسته، یکرنگی و همراهی و وحدت خود را تا پای جان به نمایش گذاشتند و هیچ گونه تعارضی در عملکردهای آنان مشاهده نمی‏شد.

این هماهنگی و همدلی و همفکری از آثار رهبری شگرف امام حسین علیه‏السلام بود که با سخنرانی‏ها و تذکرهای آن حضرت تا آخرین لحظه‏های نهضت وجود داشت.

رهبری

رهبری عبارت است از: قدرت تأثیرگذاری بر پیروان، به نحوی که براساس میل و خوسته‏ی خود جهت تحقق اهداف در موقعیت‏های گوناگونی حرکت کند و رهبر کسی است که بتواند با این شیوه افراد را به کار گیرد. (16).

تمامی وظایف رهبری، در اداره‏ی امور و توفیق در هدایت گروه به سوی هدف‏های معینی خلاصه می‏شود. از این‏رو، هر مدیری علاوه بر وظایفی همچون: برنامه‏ریزی، سازماندهی و کنترل، باید انجام دادن وظیفه، یعنی رهبری و هدایت افراد سازمان را نیز عهده‏دار گردد؛ انجام دادن این مهم نیز بدون توانایی نفوذ و تأثیرگذاری بر اعضای گروه امکان‏پذیر نیست. بنابراین، مدیر در نقش رهبر، کسی است که بتواند بر افراد تحت سرپرستی خود نافذ و مؤثر باشد.

در نظام مدیریت اسلامی نیز رهبر رکن اصلی است و اوست که بار سنگین و پرمسئولیت انبیا و پیام‏آوران بزرگ الهی را در جامعه به دوش می‏کشد. او به سبب میثاقی که خداوند از او گرفته تا در برابر نابرابری‏های حاصل از ستم و تجاوز صاحبان زر و زور و تزویر مقاومت کند، هرگز کمترین تردیدی به خود راه نمی‏دهد و در ظرف اندیشه‏ی او چیزی جز اصلاح که همان دعوت به خیر و معروف در جامعه‏ی اسلامی است، وجود ندارد. بنابراین می‏توان گفت مفهوم مدیریت در نظام اسلامی چیزی جز فرایند رهبری جامعه نیست و بر این اساس جایگاه آن نیز برترین جایگاه اجتماعی است که در فرهنگ مدیریت اسلامی، (در عالی‏ترین سطح،) از آن به عنوان امامت و ولایت یاد شده است. هدایت و رهبری در نهضت امام حسین علیه‏السلام بر پایه‏ی اصول و ارزش‏های دینی قرار داشت، که امام سجاد علیه‏السلام در خطبه‏ی آتشین و طوفانی خود در شهر شام و کاخ یزید به بعضی از این اصول اشاره فرمودند تا از این طریق، هم به معرفی خاندان عصمت علیه‏السلام به ویژه رهبر نهضت، اباعبدالله الحسین علیه‏السلام بپردازد و هم چهره‏ی ناپاک و ناشایست بنی امیه، به ویژه یزید را افشا کند. امام سجاد علیه‏السلام در بخشی از این خطبه به بعضی از شرایط و خصوصیت‏های رهبری پرداخته است که در زیر به آن می‏پردازیم:

أیها الناس! أعطینا ستا و فضلنا بسبع: أعطینا العلم و الحلم و السماحة و الفصاحة و الشجاعة و المحبة فی قلوب المؤمنین...؛ (17).

ای مردم! خداوند به ما شش چیز عنایت فرموده: علم و دانش، حلم و بردباری، سماحت و جوانمردی، شیرینی بیان و فصاحت، شجاعت و پایمردی و محبت در دل‏های اهل ایمان.

این امور عنایاتی است که خداوند به افراد خاصی که مأمور هدایت بشر هستند عطا می‏فرماید، که با سطحی‏ترین بررسی در زندگانی امام حسین علیه‏السلام و نهضتش درمی‏یابیم که آن حضرت تمام شرایط یک رهبر لایق و شایسته را دارا بود.

امام سجاد علیه‏السلام در این بخش از خطبه، به بخشی از ویژگی‏های فردی رهبر اشاره فرموده است؛ ویژگیهایی که از مهم‏ترین ابزارهای مدیریت است که اگر کسی این نعمت و موهبت الهی را نداشته باشد هرگز نمی‏تواند رهبری انسان‏ها را بر عهده بگیرد و البته ویژگیهای دیگری وجود دارد که در منابع اسلامی به آن اشاره شده است، که به جهت اجتناب از طولانی شدن نوشتار از ذکر آن‏ها دوری می‏کنیم.

کنترل و نظارت

پس از برنامه ریزی و ابلاغ برنامه‏های عملیاتی جهت اجرا و ابلاغ دستورهای لازم، کنترل و نظارت یکی از مهم‏ترین وظایف مدیران مطرح می‏شود. کنترل عبارت است از: توجه به نتایج کار، و پیگیری مقایسه‏ی فعالیت‏های انجام شده با برنامه‏ها، و اعمال اصلاح‏های مقتضی در مواردی که از انتظارات، انحراف صورت گرفته است.

بر این اساس، در کنترل، دو مسأله‏ی اساسی و محوری وجود دارد:

1. نظارت و ارزیابی نتایج؛

2. پیگیری در امور ارزیابی‏های به عمل آمده، و انجام دادن اصلاح‏های لازم. (18) .

در بررسی نهضت عاشورا، توجه به این امور دقیقا مشاهد می‏شود، که برای گریز از طولانی شدن بحث در این مورد تنها به بخش‏هایی از نهضت حسینی علیه‏السلام اشاره می‏شود.

در شب عاشورا امام حسین علیه‏السلام از محیط خیمه‏ها تا نزدیکی لشکر دشمن بیرون رفت، «نافع بن هلال»، (یکی از یاران امام و نگهبان خیمه،) از امام علیه‏السلام پرسید: دلیل نزدیک شدن شما به لشکر دشمن در این وقت شب چیست؟ امام علیه‏السلام در پاسخ وی فرمود: آمده‏ام تا پستی و بلندی اطراف خیمه‏ها را بررسی کنم که مبادا برای دشمن مخفیگاهی باشد و از آن جا برای حمله‏ی خود و یا دفع حمله‏ی شما استفاده کند.

یکی از فعالیت‏ها در شب عاشوار این بود که سلاح‏ها را برای فردا آماده سازند. از این‏رو مردی به نام «جون» که برده‏ی آزاد شده‏ی «ابوذر غفاری قدس سره»، (19) و متخصص در کار اسلحه سازی بود در خیمه‏ای مخصوص این کار به آماده کردن اسلحه بود و امام در آن شب آمد تا از او سرکشی و بازدید کند.

از «نافع بن هلال» چنین نقل شده است: امام علیه‏السلام پس از بررسی بیابان‏های اطراف به سوی خیمه برگشت و به خیمه‏ی خواهرش زینب کبری علیهاالسلام وارد شد، و من در بیرون کشیک می‏دادم. زینب کبری علیهاالسلام فرمود: برادر! آیا یاران خود را آزموده‏ای؟ و به نیت و استقامت و وفای آن‏ها پی برده‏ای تا مبادا در موقع سختی، دست از تو بردارند و در میان دشمن تو را تنها بگذارند؟ امام در پاسخ خواهرش فرمودند:

و الله لقد بلوتهم فما وجدت فیهم الا الأشوس الأقعس یستأنسون بالمنیة دونی استیناس الطفل الی محالب أمه؛

آری، به خدا سوگند آن‏ها را آزموده‏ام و نیافتم آنان را مگر محکم و باصلابت و غرنده و خشمناک. آنان به کشته شدن در پیش روی من آن چنان مشتاق هستند، مانند اشتیاق طفل شیرخوار به پستان مادرش. (20).

با ذکر این نمونه‏ها ملاحظه می‏شود که نظارت و کنترل در تمامی مراحل نهضت جاری و ساری بود. در نتیجه، بررسی سیاست و روش خاص حسین بن علی علیه‏السلام در نهضت عاشورا نشان می‏دهد که آن حضرت علیه‏السلام با به کارگیری صحیح‏ترین اصول مدیریتی، نهضت را رهبری و اداره کرد و برای بهره برداری از آن نیز برنامه‏های دقیق و حساس شده‏ای را به اجرا گذاشت که جلو هر گونه تحریف از سوی امویان و خاموش کردن آن نهضت را بگیرد.

رهبر معصوم انقلاب کربلا جهت خنثی کردن نقشه‏های شیطانی و تبلیغ‏های روانی و انحرافی فرزند معاویه در جهت جلوگیری از شعله‏ور شدن پیام نهضت عاشورا، آن چنان برنامه‏های آینده‏نگری را طراحی کرد که هر چه از زمان وقوع آن واقعه، فاصله می‏گیریم بیشتر به عظمت رهبری آن پی می‏بریم؛ اموری چون: ترک کردن مدینه و هجرت به سوی مکه، همراه با تبلیغ‏های گسترده و روشنگرانه در میان افراد و قبایل در طول منازل، قطع مراسم حج و خروج نا به هنگام از مکه، آگاه کردن انسان‏های خفته از اعمال ضد دینی حاکمان اموی به ویژه یزید، خنثی کردن طرح ترور خویش از سوی مأموران یزید، خروج از مکه، همراه بردن زنان و کودکان، از کودک شیرخوار تا کودکانی که باید دست آن‏ها را گرفت، و عبور از راه‏های صعب و دشوار و بیابان‏ها، از مدینه تا مکه، و از آن جا تا کربلا با وجود دشواری‏ها طاقت فرسایی که پیش روی داشت، خطبه‏ها، دعوت‏ها و تلاش‏های عاطفی او در طول راه و به ویژه در روز عاشورا در آن سرزمین خون و حماسه، انتخاب مکان حماسه، یعنی کربلا و زمان آن، یعنی روز عاشورا و نیز زمان حرکت و هجرت به مکه در ایام مبارکی نظیر شعبان، رمضان، ذی حجة، که به تحقیق اهداف نهضت سرعت بخشید. این توقف 4 ماهه در مکه (محل تجمع عبادی مسلمان‏ها از سراسر نقاط) منجر به این شد که امام علیه‏السلام فرصت اطلاع رسانی را بیابد و پیام نهضت را ابلاغ کند، و هم چنین اقدام به جذب نیرو کند و در نهایت کاروان کربلا را برای حماسه‏ی عاشورا کاملا آماده سازد. حتی کشاندن سی هزار نفر یا بیشتر از سپاه دشمن به کربلا، خود یکی از تدابیر امام علیه‏السلام در این زمینه بود که مبادا کشته شدنش مخفیانه باشد، بلکه در مقابل منظر و دیدگان هزاران نفر صورت گیرد تا برای مستندات تاریخی پیام عاشورا مؤثر واقع شود.

حضرت تدابیری برای حراست از خیمه‏ها اندیشید از این‏رو دستور داد خیمه‏ها را نزدیک یکدیگر قرار دهند و طناب خیمه‏ها را داخل در یکدیگر ببندند، به گونه‏ای که عبور یک نفر از بین خیمه‏ها ممکن نباشد. و هم‏چنین دستور داد که خیمه‏ها را به شکل هلال نصب کنند و شبانه در پشت خیمه‏ها گودالی حفر کنند که اسب‏ها نتوانند از روی آن‏ها بگذرند و به این وسیله، امکان حمله‏ی دشمن را از پشت، کاملا از بین ببرد.

هم‏چنین، دستور داد تا مقداری خار و خاشاک انباشته کنند تا صبح عاشورا آن‏ها را آتش بزنند که تا این‏ها زنده‏اند دشمن نتواند از پشت خیمه‏ها حمله کند؛ یعنی فقط از روبه‏رو با دشمن مواجه باشند و از پشت سر اطمینان داشته باشند. و در واقع با این برنامه ریزی امام علیه‏السلام توانست از سه طرف راه دشمن را ببندد و تنها یک راه باریکی برای ورود و خروج به خیمه‏ها قرار دهد که آن مسیر را هم مردان جنگاور و شجاع حفاظت می‏کردند که این تدبیر باعث شد که تنها با 72 نفر تا عصر عاشورا در مقابل سی هزار نفر بایستند و تلفات سنگینی نیز بر دشمن وارد کنند.

هم‏چنین امور دیگری چون؛ رخ دادن آن منظره‏های دل خراش به دست سفاکان اموی در صحنه‏ی کربلا، از جمله شهادت جانسوز طفل شیرخوار و معصومش علی اصغر علیه‏السلام، و صحنه‏ی غم‏انگیز گودال قتلگاه و شهادت با لبان تشنه و بریدن سر از قفا و...، همه و همه جلوه‏هایی از هنر رهبری جاودانه‏ی آن حضرت علیه‏السلام در تحقق و تداوم این نهضت است و نیز بیانگر این امر که امام حسین علیه‏السلام در آخرین لحظه‏های حیات نیز خود را از تدابیر مدیریتی (برنامه ریزی) بی‏نیاز نمی‏دید ومقاومت او در برابر دشمن حالت انفعالی نبود، بلکه هوشمندانه و کاملا مسلط بر اوضاع بوده است و هر یک در جای خود نیازمند بحث است.

پاورقى:‌


1- نهج‏البلاغة صبحی صالح، خ 51
2- بحارالأنوار، ج 74، ص 61
3- همان، ج 44، ص 381
4- همان، ص 192
5- مقرم، مقتل الحسین علیه‏السلام، ص 232
6- آل عمران) 3 (آیه‏ی 169
7- مستدرک الوسائل، ج 10، ص 318، ح 12084
8- علی علاقه‏مند، مدیریت آموزشی، ص 31
9- ویژه‏نامه‏ی اندیشه سیاسی عاشورا، دفتر دوم، ص 346
10- سخنان حسین بن علی از مدینه تا کربلا، ص 36
11- الملهوف، ص 20
12- حیاة الامام الحسین علیه‏السلام، ج 3، ص 48
13- سید بن طاووس، الملهوف، ص 99
14- محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 2، ص 386
15- محمد صادق نجمی، سخنان حسین بن علی علیه‏السلام از مدینه تا شهادت، ص 32
16- محمد حسن نبوی، مدیریت اسلامی، ص 106
17- بحارالأنوار، ج 45، ص 138
18- مدیریت رفتار سازمانی، ترجمه‏ی علاقه‏مند، ص 15، به نقل از: محمد حسن نبوی، کتاب مدیریت اسلامی
19- حاج شیخ عباس قمی، منتهی الامال، ص 247، (چاپ علمیه اسلامیه)
20- محمد صادق نجمی، سخنان حسین بن علی علیه‏السلام از مدینه تا شهادت، ص 203