شهادت و از خودگذشتگی
مرگ سرخ در بستر جهاد فی سبیل الله، که در فرهنگ اسلامی شهادت نامید میشود، تجلی
شکوهمندی از عرصهی عشق و جاودانگی در ساحت قرب الهی است. در نظام ارزشی اسلام،
شهادت معیاری است که ارزشهای دیگر و اعمال صالح انسان را با آن میسنجند و در
طبقهبندی ارزشها جایگاه بس رفیعی را به خود اختصاص داده است. انگیزهی
شهادتخواهی، در سایهی بینش صحیح از مقولهی حیات در انسان پدید میآید و بینش
صحیح آن است که حیات تنها در نفس کشیدن و خوردن و لذت بردن خلاصه نمیشود که این
نوع حیات، حیات حیوانی است اما حیات انسانی والاتر از «خور و خواب و خشم و شهوت»
است.
اولیای الهی، درکی والا از حیات دارند. اسلام و قرآن و پیامبران صلی الله علیه و
آله انسانها را به حیات برتر و حیات طیبه دعوت کردهاند که از هر نوع دنائت و پستی
و ذلت و طمع و حقارت دور باشد و سرشار از ایمان و انسانیت و وفا و کرامت نفس و عزت
و مناعت طبع باشد.
زندگی وقتی ارزشمند است که همواره با شرافت، کرامت و آزادگی باشد و زندگی زیر بار
ستم، ارزشی ندارد. از اینرو آزادمردان حتی زندگی ظاهری خود را در راه حیات طیبهی
معنوی فدا میکنند؛ چون درکی عالیتر از زندگی دارند، شهادتطلبی هم در سایهی چنین
درک و شناختی پدید میآید. امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
الموت فی حیاتکم مقهورین
و الحیاة فی موتکم قاهرین؛ (1).
حیات و زندگی همراه با ذلت مرگ است و مرگ همراه با عزت، حیات و زندگی است.
طبق این دیدگاه، مرگ با عزت زندگی است و زندگی با ذلت مرگ است. از اینرو پیامبر
صلی الله علیه و آله از شهادت به عنوان رفیعترین جایگاه ارزشی برای انسان یاد
میکند و میفرماید: فوق کل ذی بر بر حتی یقتل فی سبیل الله، فاذا قتل فی سبیل الله
فلیس فوقه بر؛ (2).
شهادت برای انسانهای پاکباخته و از دنیا رستهای که خداجویانه و عاشقانه راه
میپیمایند، راه میانبری است که آنان را زودتر از دیگران به هدفهای والایی در
مسیر قرب الهی میرساند.
شهید با ایثار خون خویش، خون گرم و زندهای را در پیکر جامعه به جریان میاندازد و
این خون، راه خدا را بازمیکند و سدها و موانع را از پیش پای مجاهدان برمیدارد.
شهادت بالاترین آزمایشی است که شهید با موفقیت از آن بیرون میآید و رستگاری و
جایگاه رفیع او در جنت نعیم الهی تضمین خواهد شد. امام حسین علیهالسلام و یارانش
همه با داشتن چنین دیدگاهی از حیات و شهادت، مرگ شرافتمندانه در راه حق ومبارزه با
ستم را برگزیدند. امام علیهالسلام در بیانی شیوا میفرماید:
انی لا أری الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما؛ (3).
شهادت و مرگ در نظر من جز سعادت چیزی نیست و زندگی با ستمکاران برای من خستگیآور
است.
امام حسین علیهالسلام برای دست یافتن به چنین حیات برتر و جاودانهای پذیرای شهادت
شد و از بیعت با یزید امتناع ورزید و چنان مرگی را عزت نامید.
وی هنگام حرکت از مکه به سوی عراق، چنین میخواند:
سأمضی فما بالموت عار علی الفتی
اذا ما نوی خیرا و جاهد مسلما
و واسی الرجال الصالحین بنفسه
و فارق مذموما و خالف مجرما (4).
من به سوی مرگ خواهم رفت که مرگ برای جوانمرد ننگ نیست، آن گاه که او معتقد به
اسلام و هدفش خیر و حق باشد.
و بخواهد با ایثار جانش از مردان نیک حمایت و با جنایتکاران مخالفت کند و از دشمن
خدا دوری گزیند.
آن حضرت علیهالسلام با این اشعار نشان میدهد که مرگ در راه حق و جهاد و جانبازی
در راه انسانهای صالح و دوری از حرام، ننگ نیست، بلکه چنین مرگی عین حیات است. روح
شهادتطلبی در یاران آن حضرت علیهالسلام نیز آنقدر پرحرارت بود که آنان، چه
بنیهاشم و چه غیر بنیهاشم، برای دسترسی به آن بر یکدیگر سبقت میگرفتند و منطق
همهی آنان این بود که شهادت از عسل شیرینتر است، گر چه سخنگوی این منطق، «قاسم بن
حسن» فرزند رشید امام مجتبی علیهالسلام بوده است و نمونهی عالی آن، ابراز وفاداری
در شب عاشوراست که هیچ قلم و بیانی را توان ترسیم آن حماسه نیست.
روز عاشورا، بین «زهیر بن قین» و «شمر»، حرفهای تندی رد و بدل شد، آن گاه زهیر
خطاب به شمر چنین گفت:
أفبالموت تخوفنی؟ فوالله! للموت معه أحب الی من الخلد معکم؛ (5).
آیا مرا از مرگ میترسانی؟ به خدا قسم! مرگ با حسین علیهالسلام و در رکاب او، از
زندگی جاودانه در کنار شما محبوبتر است.
امام حسین علیهالسلام و یارانش با ایثار خون خود، برای ابد نهضت عاشورا را جاودانه
ساختند و از نشستن هر گونه غبار فراموشی بر آن جلوگیری کردند و همچون شمعی به راه
انسانهای حقجو روشنایی بخشیدند و این پیام را برای همهی نسلها به ارمغان آوردند
که خون بر شمشیر پیروز ا ست. و این وعدهای است که خداوند داده است:
(و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون)؛ (6)
.
[ای پیامبر!] هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند، بلکه آنان
زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
و این جاودانگی حسین علیهالسلام در سایهی جوشش خون او و یارانش را، پیامبر صلی
الله علیه و آله این چنین توصیف فرمودند:
ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لاتبرد أبدا؛ (7).
به راستی، برای شهادت حسین علیهالسلام در قلبهای مردم باایمان، شور و حرارت
وصفناپذیر و جاودانهای است که هرگز به سردی نخواهد گرایید.
زندهی جاوید کیست؟ کشتهی شمشیر دوست
کآب حیات قلوب، در دم شمشیر اوست
گر بشکافی هنوز، خاک شهیدان عشق
آید از آن کشتگان، زمزمهی کوی دوست
بندهی یزدان شناس، موت و حیاتش یکی است
زان که به نور خداش، پرورش طبع و خوست
زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست
بلکه زنده است شهیدی که حیاتش ز قفاست
تو در اول سر و جان باختی اندر ره عشق
تا بدانند خلایق، که فنا شرط بقاست
مدیریت و رهبری بینظیر
موفقیت و دوام نضهتها، همچون سازمانها، با توجه به ضرورت اخذ تصمیمگیریهای
اساسی و حیاتی به ویژه در شرایط بحرانی، بستگی زیادی به توانایی مدیران و رهبران
آنها دارد. به طوری که اگر مدیران دارای شایستگیهای لازم نباشند موجب متلاشی شدن
و به ثمر ننشستن آن نهضتها و سازمانها میگردد.
امام حسین علیهالسلام با توجه به برخورداری از شایستگیهای ضروری برای رهبری نهضت
عاشورا را به بهترین وجه ممکن، از شروع تا پایان و نیز پس از آن و با در نظر داشتن
همهی مهارتهای مدیریتی، رهبری کرد، آن هم با در نظر گرفتن تمامی جوانب و ابعاد،
اعم از مهارتهای فنی و فنون نظامی و مهارتهای سیاسی و اجتماعی و انسانی آن.
این شخصیت فوقالعاده علیهالسلام علاوه بر دانش و تدبیر و درایت ذاتی و خدادادی،
در طول زندگی خود شاهد ماجراها و حوادث تلخ و شیرین بسیاری از زمان پیامبر اکرم صلی
الله علیه و آله تا حکومت برادرش امام مجتبی علیهالسلام بود. و به ویژه در زمان
پدر بزرگوارش علی علیهالسلام، عهدشکنی انصار و خیانت مدعیان دروغین دوستی پدرش در
جریانهای مختلف دوران پنج سالهی حکومت پدر را شاهد بود، و نحوهی برپایی غایلهی
جمل در بصره را، که به رهبری عایشه صورت گرفته بود، در نظر داشت؛ زیرا خود در جنگ
جمل حضور داشت و از فرماندهان این نبرد بود.
هم چنین در جنگ صفین نیز فرماندهی جناحهایی از سپاه پدر را عهدهدار بود. در زمان
خلافت برادرش امام حسن علیهالسلام به نیرنگ معاویه و خیانت برخی از فرماندهان
برادرش نیز پی برده بود، تمامی اینها آن حضرت علیهالسلام را از تجربهها و
بصیرتهای شایستهای برخوردار کرده بود که با این تجربههای سودمند، عهدهدار
مدیریت و رهبری نهضت عاشورا شد.
وظایف اساسی یک مدیر
کارشناسان مربوطه در فن مدیریت برای یک مدیر لایق و موفق شش وظیفهی اساسی را به
شرح زیر برمیشمارند: (8).
1. تصمیمگیری؛
2. برنامهریزی؛
3. سازماندهی؛
4. هماهنگی؛
5. هدایت و رهبری؛
6. نظارت و کنترل.
سطح توان عملکرد یک مدیر در نحوه کارکرد او، با این شش محور شناسایی میشود. با
مروی به نهضت عاشورا، درمییابیم که امام حسین علیهالسلام در رهبری نهضت عاشورا
تمام این وظایف را با کارکردهای اساسی، به خوبی به نمایش گذارد که به طور مختصر به
آن اشاره میشود:
تصمیمگیری
تصمیمگیری عبارت از انتخاب یک راه از میان چند راه با توجه به در نظر گرفتن هدف،
آیندهنگری، توانایی و... است. برای نهضت عاشورا از شروع تا پایان تصمیمگیریهای
حساب شده ونه سلیقهای اتخاذ شده است.
امام علیهالسلام به منظور اقامهی اصل امر به معروف ونهی از منکر، از بیعت با یزید
خودداری و با صراحت تمام و قاطعیت وصفناپذیری آن را رد کرد. آن گاه که از طرف
عوامل یزید سخت تحت فشار و تعقیب قرار گرفت، تصمیم گرفت از مدینه خارج شود و در
مکه، حرم امن الهی، استقرار پیدا کند و از آن جا، صدای اعتراض خود را به گوش
مسلمانان برساند و پس از آن دعوت عمومی مردم کوفه را اجابت نماید؛ به عبارت دیگر با
رفتن به قتلگاه و با هدیهی خون خود و فرزندان و یارانش، اصل امر به معروف را احیا
و چهرهی مصداق عینی منکر، یعنی سلطنت یزید را برملا نماید.
از آن جا که امام علیهالسلام از نتیجهی نهایی تصمیمش (قیام) آگاهی داشت از ابتدای
حرکت و در مسیر، هر گونه مخالفت و پیشنهادهای مبنی بر دست کشیدن از حرکت و ارائهی
راههای دیگر را با بیانات منطقی خود رد میکرد، و با قاطعیت تمام، تصمیم اولیهی
خود را عملی ساخت؛ تصمیمی که از آگاهی و پیشبینی لازم در مورد نتایج و عواقب آن
برخوردار بوده است که با گذشت قرنها از تحقق آن نهضت، درمییابیم که تمام
پیشنهادها و راهحلهای مختلف دیگر نظیر بیعت با یزید، قیام در مدینه، پناه گرفتن
در مکه، گرفتن امان از والی مکه، فرار به نقاط دوردست و...، نه تنها آثار گرانبها و
ارزشمند آن حماسه را در پی نداشت، بلکه عواقب وخیم و دردناکی را برای اسلام ایجاد
میکرد؛ زیرا وجه تمایز تصمیم امام حسین علیهالسلام با تصمیم دیگران در این بود که
پیشنهاددهندگان راههای دیگر، ظاهر را میدیدند و شکست و پیروزی را با معادلهها
و محاسبههای عادی و ظاهری ارزیابی میکردند و ساقط کردن حکومت یزید و تشکیل حکومت
را هدف نهضت فرض کرده بودند و از پشت پرده و از واقعیت امر آگاهی نداشتند، هر چند
بعضی از روی خیرخواهی و صداقت راهحلهایی ارائه میدادند؛ ولی امام حسین
علیهالسلام هدفی فراتر از تصور آنان داشت؛ او واقع و هدفی بالاتر از پیروزی ظاهری
و حکومت کردن را میدید. امام علیهالسلام درصدد بود تا با شهادت خویش مردم را آگاه
کند، که دین آن نیست که دنیاطلبان بنی امیه دارند، وآن نفرتی که در دل مردم از
رفتار امویان به وجود آمده است موجب نفرت از دین نگردد، و هزار نکتهی باریکتر از
مو و تصورناشدنی برای آنانی که در آن عصر میزیستند و آنانی که در این عصرند. و به
تعبیر «علامه شهید آیة الله مطهری قدس سره»: علم بشر از تبیین تمام اهداف و فلسفهی
حماسهی حسینی علیهالسلام قاصر است.
برنامهریزی
یک رهبر لایق و شایسته برای رسیدن به اهداف خویش خود را ناگزیر از برنامهریزی و
پیشبینی اقدامهایی مناسب و مرتبط با اهداف میداند. برنامهریزی صحیح و اساسی بر
دو اصل استوار است: (9).
الف)دقت در هدفگذاری
ب) پیشبینی دقیق اقدامهای آینده و زمانبندی آن.
هدفگذاری
هدف، آن نقطهای است که تلاشها و کوششها برای رسیدن به آن انجام میگیرد. امام
حسین علیهالسلام روزی که از مدینه خارج شوند، اهداف نهضت را در قالب
وصیت نامهای به برادرش «محمد حنفیه» چنین بیان میفرمایند:
انی لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی أمة
جدی صلی الله علیه و آله أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر، و أسیر بسیرة جدی
و أبیعلی بن أبیطالب علیهالسلام؛ (10).
[مردم دنیا بدانند] که من یک فرد جاهطلب، اخلالگر، مفسد و ظالم نیستم (من چنین
هدفهایی ندارم قیام من قیام اصلاحطلبی است) و خروج کردم برای این که امت جدم را
اصلاح کنم، امر به معروف و نهی از منکر کنم و شیوهی جدم و پدرم را عملی سازم.
خلاصه، پایان این مرحله از نهضت را با عبارتهای متعددی از شهادت برمیشمارد. از
جملهی آنها.:
لو لم یستقم دین جدی الا بقتلی فیا سیوف خذینی؛ (11).
اگر دین جدم جز به کشته شدن من استوار نمیماند پس ای شمشیرها مرا فراگیرید.
نیز فرمود:
من کان باذلا فینا مهجته موطنا نفسه علی لقاء الله فلیرحل معنا؛ (12).
هر کس، خون قلبش را در راه ما نثار میکند و خود را برای شهادت و دیدار حق آماده
کرده با ما حرکت کند.
همان گونه که از گفتههای امام علیهالسلام مشهود است، هدف نهایی از نهضت در یک
کلمه، خلاصه میشود، و آن حیات و حفظ اسلام است و بس؛ چرا که بعد از پیامبر صلی
الله علیه و آله در دستگاه رهبری، انحرافی بزرگ پیش آمد، به طوری که ارزشهای
اسلامی به صورت روز افزون پایمال و در عوض، آداب و رسومات جاهلی جایگزین میشد که
در
این باره شواهد تاریخی به خوبی گواه است. تا آن جا که در عصر امام حسین علیهالسلام
از اسلام تنها پوستهای نازک مانده بود که نیازمند تحقق یک نهضت و قیام همه جانبه
بود تا اسلام واقعی و راستین، از زیر گرد و غبار حکومت ستمگران خارج شود و فروغ
پیشین خود را بازیابد و برای همیشه، از دستبرد دین ستیزان در امان ماند و با گذشت
قرنها از وقوع آن نهضت و حماسهی خونین، به خوبی این امر تحقق یافته و تا به امروز
فروغ نورانی اسلام بر تارک جهان درخشندگی ویژهی خود را حفظ کرده است.
پیش بینی و زمان بندی
منظور از پیش بینی، استفاده از فنونی است که نحوهی تداوم عملکرد اقدامهای بعدی را
روشن میسازد. بر این اساس، یکی از وظایف مدیریت و رهبری جامعهی انسانی، تخمین و
پیش بینی وقایع و رویدادها به شمار میآید. امام حسین علیهالسلام به همین سبب به
دنبال خواستهی یزید برای بیعت، به خوبی اوضاع را پیش بینی کرده بود، که جلوههایی
از آن را میتوان در انتخاب مکان و زمان مبارزه، و حتی شیوهی مبارزه و عبور از
موانع ایجاد شده از سوی دشمن را ملاحظه نمود. هر یک از این امور در جای خود نیاز به
تعمیق و تدبر دارد، که در این میان شیوهی مبارزهی آن حضرت، در دو مرحلهی نظامی و
فرهنگی، توجه و عنایت بیشتری را میطلبد: حضرت علیهالسلام از آغاز تا پایان حرکت،
به بعد فرهنگی و بیداری جامعهی اسلامی و افشای عملکرد حاکمان اموی به ویژه یزید،
عنایت داشت که به گمان قوی حرکت دادن خانوادهی پیامبر صلی الله علیه و آله به
همراه زنان و کودکان از کوره راهها و بیابانها، از مدینه تا مکه و از آن جا تا
کربلا، برای این بود که عاطفهی آن مردم را برانگیزاند و آتشی را بر دلهای مرده
زنده و سؤالهایی که در اذهان عموم به وجود آورد، که بعدها ثمرهی آن روشن شد. از
اینرو امام علیهالسلام در آستانهی عزیمت از مدینه به کربلا به این دو بخش از
مبارزهی خود اشاره میکند، یکی بخش شهادت (عملیات نظامی) و دیگری بخش اسارت
(عملیات فرهنگی) است و به
فرمایش جدش اشاره میکند که فرمود:
فان الله شاء أن یراک قتیلا... و ان الله شاء أن یراهن سبایا؛ (13).
پس خداوند خواسته است که تو را کشته ببیند... و زنان (سایر همراهان) را اسیر.
بر این اساس، امام حسین علیهالسلام در نهضتش برای رسیدن به اهداف خویش، حساب شده و
با برنامه پیش رفت و تمامی برنامههایش سنجیده و عاقبت اندیشانه بود که امام علی
علیهالسلام فرمود:
أعقل الناس أنظرهم فی العواقب؛ (14).
داناترین مردم کسی است که آینده را بهتر ببیند.
سازماندهی
سازماندهی عبارت است از: گروهبندی فعالیتهای لازم برای نیل به هدفها، و تعیین
سلسله مراتب نیروهای انسانی در هر گروه از فعالیتها. از اینرو، با سازماندهی،
تقسیم کار و ارتباط بخش نیروها به سمت هدفهای واحدی تحقق مییابد. برای نمونه،
همان گونه که اشاره شد، نهضت امام حسین علیهالسلام در دو بخش شهادت (عملیات نظامی)
و دیگری بخش اسارت (عملیات فرهنگی) سازماندهی شد. و نیز فرایند نهضت به برنامهی
کوتاه مدتی شامل: اقدامها و پیش بینی حوادث احتمالی در منازل طی شده با اهداف و
نتایج ارزشمند و برنامهی بلند مدت در قالب به اسارت رفتن فرزندان و خاندان امام
علیهالسلام، و در میانهی این دو برنامه، به برنامهی اصلی، یعنی حماسهی خونین
روز عاشورا تقسیم میشد.
برنامهی کوتاه مدت با این اهداف آغاز میشود:
- تبیین اصول، مبانی و ماهیت نهضت، جهت الگو قراردادن آن برای آیندگان؛
- روشن سازی انسانها در مورد اهداف و درستی نهضت؛
- مستند سازی نهضت در تاریخ؛
- دریافت خبرهایی از دشمن و اوضاع منطقهی عملیاتی؛
- جذب و آماده سازی نیروهای عملیات کننده در روز.
امروزه روشن شده است برنامهی بلند مدت، جهت تداوم و بقا و تبیین و گسترش حماسهی
حسینی علیهالسلام علیرغم دشواریهای حضور زنان و کودکان، تا چه حد این امر در
تبیین و گسترش حماسهی حسینی علیهالسلام مؤثر بوده است. امام علیهالسلام این بار
سنگین را بعد از خود بر دوش سید الساجدین علیهالسلام و خواهر گرامیاش زینب کبری
نهاد که آن دو، این رسالت را به زیبایی تمام، هر چند با رنج و تعب طاقت فرسا انجام
دادند و در سایهی انجام دادن این رسالت، فساد بنی امیه و یزید افشا و نهضت حسینی
علیهالسلام تثبیت شد.
سر نی در نینوا میماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود
چهرهی سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ
پشت ابری از ریا میماند اگر زینب نبود
چشمهی فریاد مظلومیت لب تشنگان
در کویر تفته جا میماند اگر زینب نبود
در سایهی این دو برنامهی کوتاه مدت و بلند مدت - که یکی در جهت اطلاع رسانی و
زمینه سازی و توجیه و مشروعیت بخشی و در جذب نیرو، و دیگری در جهت جاودانگی و تداوم
نهضت نقش مؤثری داشت - بود که باعث شد عاشورا برای همیشه، الگویی نمونه و جاوید جهت
آزادی از یوغ ستم و استضعاف فکری برای آزادیخواهان و حقطلبان ساخت.
هماهنگی
هماهنگی در مدیریت، یعنی وحدت بخشیدن به عملکرد نیروها در مسیر هدفهای سازمان.
در نهضت عاشورا، هماهنگی در همهی ابعاد بین امام علیهالسلام و اصحاب و یاران
متجلی بود. و همه برای تقرب به خدا و ادای تکلیف امر به معروف و نهی از منکر در
کنار امام حسین علیهالسلام قرار گرفته بودند، که خود امام حسین علیهالسلام در
رابطه با این واقعیت به برادرش محمد حنفیه گوشزد میکند:
یا أخی!... و أنا عازم علی الخروج الی مکة و قد تهیأت لذلک، أنا و أخوتی و بنو أخی
و شیعتی، و أمرهم أمری و رأیهم رأیی...؛ (15).
برادر! تصمیم گرفتهام که به مکه حرکت کنم و من و برادرانم و فرزندان برادرم و
گروهی از شیعیان آمادهی این سفر هستیم، زیرا این عده با من همعقیده بوده و هدف و
خواستهی آنان همان هدف و خواستهی من است.
همین طور وحدت و هماهنگی در نوع عملیات، در این نهضت مشهود است. همهی اصحاب در
پیروی از رهبری نهضت، فعالیتهای یکسانی را انجام میدادند، آنان در روز عاشورا در
صفهای به هم پیوسته، یکرنگی و همراهی و وحدت خود را تا پای جان به نمایش گذاشتند و
هیچ گونه تعارضی در عملکردهای آنان مشاهده نمیشد.
این هماهنگی و همدلی و همفکری از آثار رهبری شگرف امام حسین علیهالسلام بود که با
سخنرانیها و تذکرهای آن حضرت تا آخرین لحظههای نهضت وجود داشت.
رهبری
رهبری عبارت است از: قدرت تأثیرگذاری بر پیروان، به نحوی که براساس میل و
خوستهی خود جهت تحقق اهداف در موقعیتهای گوناگونی حرکت کند و رهبر کسی است که
بتواند با این شیوه افراد را به کار گیرد. (16).
تمامی وظایف رهبری، در ادارهی امور و توفیق در هدایت گروه به سوی هدفهای معینی
خلاصه میشود. از اینرو، هر مدیری علاوه بر وظایفی همچون: برنامهریزی، سازماندهی
و کنترل، باید انجام دادن وظیفه، یعنی رهبری و هدایت افراد سازمان را نیز عهدهدار
گردد؛ انجام دادن این مهم نیز بدون توانایی نفوذ و تأثیرگذاری بر اعضای گروه
امکانپذیر نیست. بنابراین، مدیر در نقش رهبر، کسی است که بتواند بر افراد تحت
سرپرستی خود نافذ و مؤثر باشد.
در نظام مدیریت اسلامی نیز رهبر رکن اصلی است و اوست که بار سنگین و پرمسئولیت
انبیا و پیامآوران بزرگ الهی را در جامعه به دوش میکشد. او به سبب میثاقی که
خداوند از او گرفته تا در برابر نابرابریهای حاصل از ستم و تجاوز صاحبان زر و زور
و تزویر مقاومت کند، هرگز کمترین تردیدی به خود راه نمیدهد و در ظرف اندیشهی او
چیزی جز اصلاح که همان دعوت به خیر و معروف در جامعهی اسلامی است، وجود ندارد.
بنابراین میتوان گفت مفهوم مدیریت در نظام اسلامی چیزی جز فرایند رهبری جامعه نیست
و بر این اساس جایگاه آن نیز برترین جایگاه اجتماعی است که در فرهنگ مدیریت اسلامی،
(در عالیترین سطح،) از آن به عنوان امامت و ولایت یاد شده است. هدایت و رهبری در
نهضت امام حسین علیهالسلام بر پایهی اصول و ارزشهای دینی قرار داشت، که امام
سجاد علیهالسلام در خطبهی آتشین و طوفانی خود در شهر شام و کاخ یزید به بعضی از
این اصول اشاره فرمودند تا از این طریق، هم به معرفی خاندان عصمت علیهالسلام به
ویژه رهبر نهضت، اباعبدالله الحسین علیهالسلام بپردازد و هم چهرهی ناپاک و
ناشایست بنی امیه، به ویژه یزید را افشا کند. امام سجاد علیهالسلام در بخشی از این
خطبه به بعضی از شرایط و خصوصیتهای رهبری پرداخته است که در زیر به آن میپردازیم:
أیها الناس! أعطینا ستا و فضلنا بسبع: أعطینا العلم و الحلم و السماحة و الفصاحة و
الشجاعة و المحبة فی قلوب المؤمنین...؛ (17).
ای مردم! خداوند به ما شش چیز عنایت فرموده: علم و دانش، حلم و بردباری، سماحت و
جوانمردی، شیرینی بیان و فصاحت، شجاعت و پایمردی و محبت در دلهای اهل ایمان.
این امور عنایاتی است که خداوند به افراد خاصی که مأمور هدایت بشر هستند عطا
میفرماید، که با سطحیترین بررسی در زندگانی امام حسین علیهالسلام و نهضتش
درمییابیم که آن حضرت تمام شرایط یک رهبر لایق و شایسته را دارا بود.
امام سجاد علیهالسلام در این بخش از خطبه، به بخشی از ویژگیهای فردی رهبر اشاره
فرموده است؛ ویژگیهایی که از مهمترین ابزارهای مدیریت است که اگر کسی این نعمت و
موهبت الهی را نداشته باشد هرگز نمیتواند رهبری انسانها را بر عهده بگیرد و البته
ویژگیهای دیگری وجود دارد که در منابع اسلامی به آن اشاره شده است، که به جهت
اجتناب از طولانی شدن نوشتار از ذکر آنها دوری میکنیم.
کنترل و نظارت
پس از برنامه ریزی و ابلاغ برنامههای عملیاتی جهت اجرا و ابلاغ دستورهای لازم،
کنترل و نظارت یکی از مهمترین وظایف مدیران مطرح میشود. کنترل عبارت است از: توجه
به نتایج کار، و پیگیری مقایسهی فعالیتهای انجام شده با برنامهها، و اعمال
اصلاحهای مقتضی در مواردی که از انتظارات، انحراف صورت گرفته است.
بر این اساس، در کنترل، دو مسألهی اساسی و محوری وجود دارد:
1. نظارت و ارزیابی نتایج؛
2. پیگیری در امور ارزیابیهای به عمل آمده، و انجام دادن اصلاحهای لازم. (18)
.
در بررسی نهضت عاشورا، توجه به این امور دقیقا مشاهد میشود، که برای گریز از
طولانی شدن بحث در این مورد تنها به بخشهایی از نهضت حسینی علیهالسلام اشاره
میشود.
در شب عاشورا امام حسین علیهالسلام از محیط خیمهها تا نزدیکی لشکر دشمن بیرون
رفت، «نافع بن هلال»، (یکی از یاران امام و نگهبان خیمه،) از امام علیهالسلام
پرسید: دلیل نزدیک شدن شما به لشکر دشمن در این وقت شب چیست؟ امام علیهالسلام در
پاسخ وی فرمود: آمدهام تا پستی و بلندی اطراف خیمهها را بررسی کنم که مبادا برای
دشمن مخفیگاهی باشد و از آن جا برای حملهی خود و یا دفع حملهی شما استفاده کند.
یکی از فعالیتها در شب عاشوار این بود که سلاحها را برای فردا آماده سازند. از
اینرو مردی به نام «جون» که بردهی آزاد شدهی «ابوذر غفاری قدس سره»، (19)
و
متخصص در کار اسلحه سازی بود در خیمهای مخصوص این کار به آماده کردن اسلحه بود و
امام در آن شب آمد تا از او سرکشی و بازدید کند.
از «نافع بن هلال» چنین نقل شده است: امام علیهالسلام پس از بررسی بیابانهای
اطراف به سوی خیمه برگشت و به خیمهی خواهرش زینب کبری علیهاالسلام وارد شد، و من
در بیرون کشیک میدادم. زینب کبری علیهاالسلام فرمود: برادر! آیا یاران خود را
آزمودهای؟ و به نیت و استقامت و وفای آنها پی بردهای تا مبادا در موقع سختی، دست
از تو بردارند و در میان دشمن تو را تنها بگذارند؟ امام در پاسخ خواهرش فرمودند:
و الله لقد بلوتهم فما وجدت فیهم الا الأشوس الأقعس یستأنسون بالمنیة دونی استیناس
الطفل الی محالب أمه؛
آری، به خدا سوگند آنها را آزمودهام و نیافتم آنان را مگر محکم و باصلابت و غرنده
و خشمناک. آنان به کشته شدن در پیش روی من آن چنان مشتاق هستند، مانند اشتیاق طفل
شیرخوار به پستان مادرش. (20).
با ذکر این نمونهها ملاحظه میشود که نظارت و کنترل در تمامی مراحل نهضت جاری و
ساری بود. در نتیجه، بررسی سیاست و روش خاص حسین بن علی علیهالسلام در نهضت عاشورا
نشان میدهد که آن حضرت علیهالسلام با به کارگیری صحیحترین اصول مدیریتی، نهضت را
رهبری و اداره کرد و برای بهره برداری از آن نیز برنامههای دقیق و حساس شدهای را
به اجرا گذاشت که جلو هر گونه تحریف از سوی امویان و خاموش کردن آن نهضت را بگیرد.
رهبر معصوم انقلاب کربلا جهت خنثی کردن نقشههای شیطانی و تبلیغهای روانی و
انحرافی فرزند معاویه در جهت جلوگیری از شعلهور شدن پیام نهضت عاشورا، آن چنان
برنامههای آیندهنگری را طراحی کرد که هر چه از زمان وقوع آن واقعه، فاصله
میگیریم بیشتر به عظمت رهبری آن پی میبریم؛ اموری چون: ترک کردن مدینه و هجرت به
سوی مکه، همراه با تبلیغهای گسترده و روشنگرانه در میان افراد و قبایل در طول
منازل، قطع مراسم حج و خروج نا به هنگام از مکه، آگاه کردن انسانهای خفته از اعمال
ضد دینی حاکمان اموی به ویژه یزید، خنثی کردن طرح ترور خویش از سوی مأموران یزید،
خروج از مکه، همراه بردن زنان و کودکان، از کودک شیرخوار تا کودکانی که باید دست
آنها را گرفت، و عبور از راههای صعب و دشوار و بیابانها، از مدینه تا مکه، و از
آن جا تا کربلا با وجود دشواریها طاقت
فرسایی که پیش روی داشت، خطبهها، دعوتها و تلاشهای عاطفی او در طول راه و به
ویژه در روز عاشورا در آن سرزمین خون و حماسه، انتخاب مکان حماسه، یعنی کربلا و
زمان آن، یعنی روز عاشورا و نیز زمان حرکت و هجرت به مکه در ایام مبارکی نظیر
شعبان، رمضان، ذی حجة، که به تحقیق اهداف نهضت سرعت بخشید. این توقف 4 ماهه در مکه
(محل تجمع عبادی مسلمانها از سراسر نقاط) منجر به این شد که امام علیهالسلام فرصت
اطلاع رسانی را بیابد و پیام نهضت را ابلاغ کند، و هم چنین اقدام به جذب نیرو کند و
در نهایت کاروان کربلا را برای حماسهی عاشورا کاملا آماده سازد. حتی کشاندن سی
هزار نفر یا بیشتر از سپاه دشمن به کربلا، خود یکی از تدابیر امام علیهالسلام در
این زمینه بود که مبادا کشته شدنش مخفیانه باشد، بلکه در مقابل منظر و دیدگان
هزاران نفر صورت گیرد تا برای مستندات تاریخی پیام عاشورا مؤثر واقع شود.
حضرت تدابیری برای حراست از خیمهها اندیشید از اینرو دستور داد خیمهها را نزدیک
یکدیگر قرار دهند و طناب خیمهها را داخل در یکدیگر ببندند، به گونهای که عبور یک
نفر از بین خیمهها ممکن نباشد. و همچنین دستور داد که خیمهها را به شکل هلال نصب
کنند و شبانه در پشت خیمهها گودالی حفر کنند که اسبها نتوانند از روی آنها
بگذرند و به این وسیله، امکان حملهی دشمن را از پشت، کاملا از بین ببرد.
همچنین، دستور داد تا مقداری خار و خاشاک انباشته کنند تا صبح عاشورا آنها را آتش
بزنند که تا اینها زندهاند دشمن نتواند از پشت خیمهها حمله کند؛ یعنی فقط از
روبهرو با دشمن مواجه باشند و از پشت سر اطمینان داشته باشند. و در واقع با این
برنامه ریزی امام علیهالسلام توانست از سه طرف راه دشمن را ببندد و تنها یک راه
باریکی برای ورود و خروج به خیمهها قرار دهد که آن مسیر را هم مردان جنگاور و شجاع
حفاظت میکردند که این تدبیر باعث شد که تنها با 72 نفر تا عصر عاشورا در مقابل سی
هزار نفر بایستند و تلفات سنگینی نیز بر دشمن وارد کنند.
همچنین امور دیگری چون؛ رخ دادن آن منظرههای دل خراش به دست سفاکان اموی در
صحنهی کربلا، از جمله شهادت جانسوز طفل شیرخوار و معصومش علی اصغر علیهالسلام، و
صحنهی غمانگیز گودال قتلگاه و شهادت با لبان تشنه و بریدن سر از قفا و...، همه و
همه جلوههایی از هنر رهبری جاودانهی آن حضرت علیهالسلام در تحقق و تداوم این
نهضت است و نیز بیانگر این امر که امام حسین علیهالسلام در آخرین لحظههای حیات
نیز خود را از تدابیر مدیریتی (برنامه ریزی) بینیاز نمیدید ومقاومت او در برابر
دشمن حالت انفعالی نبود، بلکه هوشمندانه و کاملا مسلط بر اوضاع بوده است و هر یک در
جای خود نیازمند بحث است.
پاورقى:
1- نهجالبلاغة صبحی صالح، خ 51
2- بحارالأنوار، ج 74، ص 61
3- همان، ج 44، ص 381
4- همان، ص 192
5- مقرم، مقتل الحسین علیهالسلام، ص 232
6- آل عمران) 3 (آیهی 169
7- مستدرک الوسائل، ج 10، ص 318، ح 12084
8- علی علاقهمند، مدیریت آموزشی، ص 31
9- ویژهنامهی اندیشه سیاسی عاشورا، دفتر دوم، ص 346
10- سخنان حسین بن علی از مدینه تا کربلا، ص 36
11- الملهوف، ص 20
12- حیاة الامام الحسین علیهالسلام، ج 3، ص 48
13- سید بن طاووس، الملهوف، ص 99
14- محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 2، ص 386
15- محمد صادق نجمی، سخنان حسین بن علی علیهالسلام از مدینه تا شهادت، ص 32
16- محمد حسن نبوی، مدیریت اسلامی، ص 106
17- بحارالأنوار، ج 45، ص 138
18- مدیریت رفتار سازمانی، ترجمهی علاقهمند، ص 15، به نقل از: محمد حسن نبوی، کتاب
مدیریت اسلامی
19- حاج شیخ عباس قمی، منتهی الامال، ص 247، (چاپ علمیه اسلامیه)
20- محمد صادق نجمی، سخنان حسین بن علی علیهالسلام از مدینه تا شهادت، ص 203