شکیبایی همه جانبه
تحمل وصفناپذیر و قهرمانانهی حسین علیهالسلام درمقابل شدیدترین آزمایش روزگار،
از شاهکارهای بزرگ آن حضرت علیهالسلام است، نه تنها خود شکیبا بود، بلکه در همهی
مراحل، دیگران را نیز به شکیبایی سفارش میکرد. در زیارتنامهی آن حضرت علیهالسلام
آمده است:
و لقد عجبت من صبرک ملائکة السموات؛ (1).
از شکیبایی تو در برابر رخدادهای عظیم و مصایب بزرگ، فرشتگان آسمانها شگفتزده
شدند.
امام سجاد علیهالسلام میفرماید: هر چه کار بر پدرم سختتر میشد رنگ چهرهاش
درخشندهتر و وجودش پراطمینانتر میگشت، تا جایی که دشمن کینهتوز با شگفتی بسیار
او را قهرمانی خواند که در راه حق و عدالت هرگز به مرگ نمیاندیشد. (2).
استواری او در مقابل امواج کوهافکن مشکلها و مصایب و هجوم عوامل
اضطراب، عظمت صبرش را نمایان میسازد، آن گاه که با زخمهای بیشمار و فرق شکافته و
پیشانی شکسته و سینهی درهم کوبیده و سوراخ سوراخ شده بر ریگهای تفتیدهی نینوا
افتاده است و در همان حال تیرهای ستم در گلو و حلق و گردنش فرونشسته، زبان از شدت
عطش و بسیاری حرکت، مجروح و جگر شعلهور و لبها خشک است و قلب مبارکش از سویی با
دیدن انبوه شهیدان به خون تپیده، سوخته و از سوی دیگر با نظاره بر خاندان محاصره
شدهاش، سخت بریان و در تاب و تب است و...، اما او چون کوهی ثابت و استوار بر موضع
حق و قهرمانانهاش ایستاده است، نه آهی میکشد، نه قطرهای اشک ضعف در برابر دشمن
میریزد و تنها زیر لب، زمزمهی صبر بر قضای الهی سر میداد.
شاید بتوان ادعا کرد که هیچ چیزی مانند صبر و استقامت، به طور کامل یا اصلا تحقق
نمییابد، از اینرو در قرآن مجید و روایات، پاداشهای عظیمی به صبرکنندگان وعده
داده شده است، به عنوان نمونه:
(أولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و أولئک هم المهتدون)؛ (3).
اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هدایتیافتگان
هستند.
(و لنجزین الذین صبروا أجرهم بأحسن ما کانوا یعملون)؛ (4).
و به کسانی که صبر و استقامت پیشه کنند، مطابق بهترین کارهایی که کردند پاداش
خواهیم داد.
امام صادق دربارهی صابران این چنین میفرماید:
لو یعلم المؤمن ما له من الأجر فی المصائب لتمنی أنه قرض بالمقاریض؛ (5)
.
اگر مؤمن عظمت پاداش مصایب (در صورت صبر) را بداند، آرزو میکند که با قیچیها قطعه
قطعه گردد.
رابطهی صبر و ایمان
صبر امری معنوی است نه ظاهری و در پرتو صبر سراسر روح و روان و وجود صابر آمیخته با
مقاومت و شکستناپذیری میگردد و آثار درخشانی خواهد داشت که پیروزی و موفقیت در هر
امری بسته به میزان مقاومت روحی و صبر انسان است. در روایات از صبر به رأس ایمان،
تعبیر شده است و امیرمؤمنان علیهالسلام میفرماید:
و علیکم بالصبر، فان الصبر من الایمان کالرأس من الجسد...؛ (6).
بر شما باد به صبر، چرا که صبر در برابر ایمان، مانند سر در برابر بدن است. بدنی که
بیسر است خیر ندارد، همچنین ایمانی که صبر ندارد خیری در آن نیست.
از اینرو، بحث صبر و شکیبایی را در بخش جلوههای معنوی امام حسین علیهالسلام و از
شاخههای ایمان ذکر شد که صبر گستردهی حسین علیهالسلام بیانگر ایمان وصفناپذیر
آن حضرت علیهالسلام است که «عبدالله بن عمار بن یغوث» میگوید:
فوالله! ما رأیت مکثورا قط قد قتل ولده و أهل بیته و صحبه، أربط جأشا و لا أمضی
جنانا [من الحسین]؛ (7)
سوگند به خدا! هرگز مرد مغلوب و گرفتاری مانند حسین علیهالسلام ندیدم که فرزندان و
خاندان و یارانش کشته شده باشند و در عین حال دلاورتر و استوارتر و قویتر از آن
حضرت علیهالسلام باشد.
حضرت در لحظههای آخر عمر نیز در مناجاتش با خدا از صبر و اسقامت میگفت و عرض
میکرد: پروردگارا! بر قضای تو صبر و استقامت میکنم.
جلوههای حماسی و عملی عاشوراییان
تمام اعمال و رفتار و کردار معصومین علیهمالسلام نیکو و صالح است، و از معصوم
علیهمالسلام غیر از عمل صالح چیز دیگری صادر نمیشود که این مقتضای عصمت و پاکی
آنان است، که در شمارش رفتار و کردار شایستهی آنان زبان و قلم ناتوان است. آن چه
مناسب موضوع کتاب و نیکوست که در این جا ذکر شود، اشاره به بعضی از خصوصیتهای عملی
و حماسی اباعبدالله الحسین علیهالسلام است که در صحنهی عاشورا بروز و ظهور بیشتری
دارد تا بتوان در سایهی طرح آنها پیروان آن حضرت علیهالسلام را با شخصیت حماسی و
شجاعانهی آن بزرگوار آشنا کرد و به دیگر بعد شخصیت امام حسین علیهالسلام در کنار
بعد معنوی نیز توجه کرد، که تنها به چهار عنصر از عناصر سیرهی عملی و حماسی امام
حسین علیهالسلام به شرح زیر اشاره می شود:
1. سیاستمداری، جمع بین سیاست و معنویت؛
2. غیرت دینی؛
3. جهاد و فداکاری؛
4. شهادت و از خودگذشتگی.
سیاستمداری
سیاست، یعنی تدبیر هوشمندانه و جامع، برای اجرای عدالت و حفظ کشور و افراد آن، از
فروپاشی و بینظمی و نابهسامانی از جهت داخلی و خارجی. البته، سیاستمداری از اصول
قطعی زندگی همهی امامان علیهمالسلام بوده است. این سیاست، سیاست رحمانی و مثبت و
صحیح است که در بالا به آن اشاره شد نه سیاست شیطانی
و استعماری که همان تزویر و خدعهی معاویهای است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
جمال السیاسة العدل فی الامرة و العفو مع القدرة؛ (8).
زیبایی سیاست، رعایت عدل در رهبری و گذشت هنگام قدرت است.
براساس معنای فوق، سیاست مورد نظر، دنیاستیزی است نه دنیاطلبی؛ چون دنیا بر دو گونه
است: پسندیده و ناپسند. هر گاه دنیا از راه حلال به دست آید و وسیلهای برای اهداف
معنوی گردد چنین دنیایی پسندیده است و اگر از راه درست به دست آید و خودش هدف قرار
گیرد دنیای ناپسندیدهای است.
درسخنهای گهربار امام علی علیهالسلام پیرامون سرزنش دنیا، منظور دنیایی است که
هدف انسان باشد و موجب دینفروشی شود. و کلام بزرگان که میگویند: سیاست از دیانت،
جدا نیست و سیاست عین دیانت است، سیاست به مفهوم تدبیر و اداره و اصلاح امور است که
همهی پیشوایان معصوم علیهمالسلام این ادعا را تأیید میکنند. البته لازمهی دخالت
در امور سیاسی برخورداری از، خودگذشتگی، شجاعت و فداکاری است. از اینرو عدهای از
این مقوله، شانه خالی میکنند که این عدم پذیرش مسئولیت، ناشی از جبن و ترس حاکم بر
وجودشان است و در این جهت برای توجیه ترس خویش به دلیلهای پوچ استناد میکنند.
امام حسین علیهالسلام حدود ده سال (از سال 61 - 50 ه. ق) امامت کرد، که نه سال و
چهار ماه آن در عصر حکومت معاویه و حدود شش ماه آخر آن در عصر حکومت یزید بود. در
زندگی امام حسین علیهالسلام قبل از امامت و بعد از امامت برخوردهای سیاسی زیادی
دیده میشود، درگیریهای زیاد او با مروان، مانع شدن او از ازدواج یزید بن معاویه
با «ام کلثوم» دختر «عبدالله بن جعفر»، سخنرانی آتشین و افشاگرانهاش در مراسم حج
در سال 58 هجری قمری علیه طاغوت عصرش معاویه، نمونههایی از برخوردهای او با
ستمگران است که امام علیهالسلام در سخنرانی علیه معاویه او را با جملهی زیر به
عنوان طاغوت یاد میکند و میفرماید:
أما بعد، فان الطاغیة قد صنع بنا و بشیعتنا ما قد علمتم و رأیتم...؛ (9).
اما بعد، این طاغوت (معاویه) برخوردهایی با ما و شیعیان، نمود که همهی شما
میدانید و دیدهاید و گواه بودهاید.
البته اوج این روح حماسی و پرخاشگرانهی امام علیهالسلام علیه ظالم، در نضهت
عاشورا براساس وظیفه بروز کرده که مقتضای بعد شخصیت سیاسی آن حضرت است.
نهضت سیاسی عاشورا
امام حسین علیهالسلام مردی کاملا سیاسی بود. نهضت عظیم و همیشه جاوید آن حضرت
علیهالسلام و ماجرای خونین کربلا، نهضت سیاسی کاملی بود. اگر سیاست از دین جدا
بود، باید امام حسین علیهالسلام در گوشهی انزوا در مدینه بماند و به سوی عراق
حرکتی نکند. اگر آن حضرت در سیاست دخالت نمیکرد دیگر کسی به او کاری نداشت. لکن آن
حضرت علیهالسلام وظیفه را مبارزه با طاغوت زمان میدانست، که سخنان آن حضرت
علیهالسلام در سرزمین «بیضه» در برابر سپاه حر، که از پدرش پیامبر صلی الله علیه و
آله نقل میکند، هجرت و حرکتش مستند است:
أیها الناس! ان رسول الله قال: من رآی سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله، ناکثا عهده،
مخالفا لسنة رسول الله یعمل فی عباد الله بالاثم و العدوان، فلم یغیر علیه بفعل و
لا قول کان حقا علی الله أن یدخله مدخله؛ (10).
ای مردم! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که سلطان ستمگری را بنگرد که
حرام خدا را حلال میکند پیمان خدا را میشکند و با سنت رسول خدا صلی الله علیه و
آله مخالفت میکند و در میان مردم، راه گناه و ظلم میپیماید و در برابر او با عمل
یا گفتار، اقدام و اعتراض نکند، بر خدا واجب است که او را در جایگاه عذاب آن سلطان
بیفکند.
چکیدهی سخن در تجزیه و تحلیل هدف نهضت امام حسین علیهالسلام، این است:
1. خواستهی یزید برای بیعت و عدم پذیرش امام علیهالسلام؛
2. هدف امام علیهالسلام از حرکت به سوی عراق، مبارزه و سرنگونی حکومت یزید و
برپایی جامعهی اسلامی؛
3. امر به معروف و نهی از منکر، انگیزههای امام علیهالسلام برای ریشهکنی ستم و
برپایی عدل اسلامی.
هر یک از امور سه گانهی فوق، جنبهی سیاسی دارد و در عین آن که عبادت است، از
سیاست جدا نیست.
امام حسین علیهالسلام در جبههی شمشیر و تیر و نیزه، هر چند در ظاهر شکست خورد،
ولی در جبههی سیاسی، در تمام ابعادش پیروز گردید، و در سطح جهانی در گسترهی همهی
زمان، دشمن را محکوم و منکوب کرد و از شهادت و فداکاری در راه خدا، و کرامت انسانی
را در پیشانی تاریخ جاویدان جهان نوشت.
«عباس عقاد» نویسندهی معروف جهان عرب مینویسد: آثار کوبندهای که قیام امام حسین
علیهالسلام به جای گذاشت و موجب نابودی طاغوت به دست آزادگان شد، بسیار است. حکومت
جائر و درندهی امویان از نظر زمان و مکان به سبب قیام یک نفر، در یک روز (عاشورا)
بههم ریخت و نابود شد. اما شیعیان و آزادگان، همواره خواهان هدف حسین بن علی
علیهالسلام بودهاند و آن را دنبال کردهاند. و اذا بالغالب فی یوم کربلا أخسر من
المغلوب؛ در نتیجه، خسارت و ضایعات پیروزی ظاهری دشمنان، در روز عاشورا در
سرزمین کربلا، بسیار زیادتر از خسارت شکست خوردگان ظاهری بوده است. (11)
.
غیرت دینی
آیینی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آورد و از جهت عملی هم 23 سال برای آن
کار کرد. آیین غیرت دینی و برخورد با منکر است. غیرت دینی، یعنی در برابر دین، حساس
بودن و اجازهی هتک به مقدسات را به کسی ندادن. از رموز سربلندی امت اسلامی همین
غیرت دینی است که نام آن امر به معروف و نهی از منکر است.
(کنتم خیر أمة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر)؛ (12).
شما نیکوترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شدهاید (چه این که) امر به
معروف و نهی از منکر میکنید.
در این آیه ملاک خیر و برتری امت اسلامی در برابر سایر امتها در امر به معروف و
نهی از منکر است. آری، این آیین با این غیرت مقدس جان گرفت و 23 سال در این مسیر
حرکت کرد، ولی متأسفانه بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به موازات کم فروغ
شدن معنویت، غیرت دینی نیز رنگ باخت.
اموری همچون: انحراف رهبری امت از مسیر خود، اذیت و آزار دختر رسول خدا صلی الله
علیه و آله تبعید شدن و شکنجه و آزار ابوذر قهرمان، که پیامبر صلی الله علیه و آله
او را به عنوان راستگوترین مردم میدانست، کنار گذاشته شدن ارزشهای اسلامی و جان
گرفتن تبعیضهای نژادی، چپاول بیت المال مسلمین، تفسیر و تحریف احکام و قوانین مسلم
اسلامی، قرار گرفتن خلافت اسلامی در تیول کسانی که تا دیروز در برابر اسلام صف
کشیده بودند و اسلام را به بازی میگرفتند و دیگر منکرات، موجب رنگ باختن
و افول غیرت دینی در جامعهی اسلامی صدر اسلام گردید که سرانجام به واقعهی تلخ
عاشورا انجامید.
امام حسین علیهالسلام این عزیز زهرا، خود و عزیزانش را در راه احیای غیرت دینی
قربانی کرد. از آغاز قیامش اعلام کرد که هدفم احیای غیرت دینی است. هنگامی که
میخواست از مدینه حرکت کند برای خداحافظی کنار تربت پاک رسول الله صلی الله علیه و
آله رفت و فرمود:
اللهم! انی أحب المعروف و أکره المنکر؛ (13).
پروردگارا! من خواهان معروف و بیزار از منکر هستم.
و در منشور جاوید نهضتش نیز فرمود: أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر؛ من برای
اجرای امر به معروف و نهی از منکر قیام کردهام. و به هنگامی که خروش عاشورایی را
برآورد فرمود:
ألا ترون أن الحق لا یعمل به، و أن الباطل لا یتناهی عنه؟ لیرغب المؤمن، فی لقاء
الله محقا؛ فانی لا أری الموت الا سعادة و لا الحیاة مع الظالمین الا برما؛ (14)
.
آیا نمیبینید که در مصاف حق و باطل به حق عمل نمیشود و باطل مورد نکوهش قرار
نمیگیرد؟ در چنین محیط آلوده و ناپسندی انسان مؤمن و شریف شایسته است به سوی فیض
دیدار پروردگارش بشتابد. من در چنین محیط ذلتباری مرگ را جز سعادت و زندگی با این
ستمگران را جز رنج و نکبت نمیبینم.
و این عبرتی بزرگ است که بیتفاوتی به آن، عاقبتی وخیم دارد و این تنها غیرت دینی
است که تضمین کنندهی بقای دین و حفظ آن از خطرهاست. پس باید به تبعیت از نهضت
عاشورای امام حسین علیهالسلام و یارانش به احیای آن پرداخت و سنت امر به
معروف و نهی از منکر را فراگیر نمود تا دین و قرآن بیمه شوند.
همه چیز فدای دین
همان گونه که گفته شد، امام حسین علیهالسلام فلسفه و مبنای حرکتش را در امر به
معروف و نهی از منکر، و احیای این فریضهی بزرگ، اما فراموش شده قرار داد و برای
احیای این اصل قرآنی، شناخت جایگاه و ارزش دین و ابدیت آن لازم است؛ زیرا از جملهی
درسها و پیامهای نهضت اباعبدالله الحسین علیهالسلام، معرفی جایگاه رفیع و ارزش
برتر دین است، آن هم تا حدی که همه چیز، حتی خون عزیزترین انسانها، مثل حسین بن
علی علیهالسلام و برادران و فرزندان و یارانش باید فدای راه دین شود.
گذشت از سر فرزند و جان و مال و برادر
چو دید مینتواند گذشت از سر دینش
جهاد و فداکاری و عزت طلبی
جهاد، قانونی عمومی در عالم آفرینش است و همهی موجودات زندهی جهان اعم از نبات و
حیوان با جهاد، موانع را از سر راه خود برمیدارند تا بتوانند به کمال مطلوب خود
برسند. به عنوان مثال: ریشهی درختی را میبینیم که برای به دست آورن غذا و نیرو،
پیوسته در حال جنب و جوش و حرکت است و اگر روزی این کوشش را ترک کند، ادامهی زندگی
برای او غیر ممکن است. به همین دلیل هنگامی که در حرکت خود در اعماق زمین، با
موانعی برخورد کند، اگر بتواند آنها را سوراخ میکند و از آن میگذرد. عجیب این
است که ریشههای لطیف گاهی مانند متههای فولادی با مانعها به نبرد برمیخیزند و
اگر احیانا این توانایی را نداشته باشند، راه خود را کج کرده و با دور زدن از آن
مانع میگذرند. در وجود ما نیر، در تمام شبانهروز حتی در ساعتهایی که خواب هستیم
نبرد عجیبی میان گلبولهای سفید خونمان و دشمنان مهاجم وجود
دارد، که اگر یک ساعت این جهاد فراموش گردد و نیروهای مدافع کشور تن، دست از پیکار
بکشند، انواع میکروبهای موذی در دستگاههای مختلف رخنه میکنند و سلامت ما را به
خطر میاندازند.
عین همین مطلب در میان جوامع انسانی و اقوام و ملل عالم نیز وجود دارد، آنانی که
همیشه در حال جهاد و مراقبت به سر میبرند، همواره زنده و پیروزند و دیگرانی که به
فکر خوشگذرانی و ادامهی زندگی فردی هستند، دیر یا زود از بین میروند و ملتی زنده
و مجاهد، جای آنها را میگیرد. از اینرو رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله
میفرماید:
فمن ترک الجهاد ألبسه الله ذلا و فقرا فی معیشته و محقا فی دینه. ان الله أعز أمتی
بسنابک خیلها و مراکز ریاحها؛ (15).
آن کس که جهاد را ترک کند، خدا بر اندام او لباس ذلت میپوشاند، و فقر و احتیاج بر
زندگی، و تاریکی بر دین او سایهی شوم میافکند. خداوند پیروان مرا با سم ستورانی
که به میدان جهاد پیش میروند و با پیکانهای نیزهها، عزت میبخشد.
در جای دیگری میفرماید:
اغزوا تورثوا أبناءکم مجدا؛ (16).
جهاد کنید تا مجد و عظمت را برای فرزندانتان به میراث بگذارید.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در ابتدای خطبهی جهاد میفرماید:
فان الجهاد باب من أبواب الجنة فتح الله لخاصة أولیائه و هو لباس التقوی و درع الله
الحصینة و جنته الوثیقة، فمن ترکه رغبة ألبسه الله ثوب الذل و شملة البلاء و دیث
بالصغار و القماءة؛ (17).
جهاد دری از درهای بهشت است، که خداوند آن را به روی دوستان ویژهی خود
گشوده است؛ جهاد، لباس پرفضیلت تقوا است؛ جهاد زرهی نفوذناپذیر الهی است؛ جهاد،
سپر محکم پروردگار است؛ آن کس که جهاد را ترک کند خداوند بر اندام او لباس ذلت و
بلا میپوشاند و او را در مقابل چشم مردم خوار و ذلیل جلوه میدهد.
نیز آن امام همام علیهالسلام میفرمایند:
فو الله! ما غزی قوم قط فی عقر دارهم و قد ذلو؛ (18).
به خدا سوگند! آنان که از حضور در صحنهی جهاد شانه خالی میکنند و انزوا و
خانهنشینی برگزینند، دچار ذلت و خواری اجتنابناپذیری میشوند.
همان گونه که در این سخنها خاطر نشان شد پیوندی ناگسستنی بین جهاد و عزت و نیز
قعود و ذلت وجود دارد که در طول تاریخ آن را بارها دیده و میبینیم.
اقسام جهاد
جهاد اسلامی در سه محور خلاصه میشود:
1. جهاد ابتدایی آزادیبخش با مانعتراشان دعوت انبیا؛
2. جهاد دفاعی با متجاوزان و مهاجمان علیه مسلمانان؛
3. جهاد برای نابود ساختن شرک و بتپرستی.
اسلام، آزادی عقیده را محترم میشمارد. از اینرو به صاحبان کتاب آسمانی فرصت کافی
میدهد تا با مطالعه و تفکر، آیین اسلام را بپذیرند، یا به صورت اقلیتی هم پیمان،
در کنار مسلمانها همزیستی مسالمتآمیزی داشته باشند. ولی شرک و بتپرستی نه دین
است نه آیین، از اینرو محترم شمرده نمیشود، بلکه نوعی خرافه و انحراف و حماقت، و
در واقع بیماری فکری و اخلاقی است که باید به هر قیمتی آن را ریشهکن ساخت.
جهاد امام حسین
نهضت عاشورا و قیام امام حسین علیهالسلام را میتوان فراتر از یک جهاد تصور کرد؛
اما شرایط و زمینهی قیام حسین علیهالسلام، را با جهاد دفاعی میتوان منطبق ساخت،
جهاد دفاعیای که برای ابد از اسلام دفاع کرد و اسلام را از خطر سقوط نجات داد. از
اینرو یکی از اوصاف عملی و حماسی اباعبدالله الحسین علیهالسلام و یارانش را
میتوان روح جهادگری و سلحشوری و فداکاری برشمرد، که زیر بار ذلت نرفت و با هر گونه
ذلت و خواری و تحمل زور و ستمی مبارزه کرد. و آن چه به نهضت اباعبدالله الحسین
علیهالسلام جنبهی حماسی بخشید همین روح بلند مجاهدت و سلحشوری حسین علیهالسلام
بود.
شعارهای حسینی
هیچ چیز مانند شعارهای امام حسین علیهالسلام نمیتواند بیانگر اوج روح حماسی و
عزتطلبی و ذلتستیزی آن حضرت علیهالسلام باشد، که بیان آن شعارها خود کتابی مستقل
میطلبند و در این جا به بعضی از آنها که مناسب موضوع است، میپردازیم.
در روز عاشورا که دشمنان اسلام از هر سو، امام حسین علیهالسلام را محاصره کردند و
یاران و اصحاب فداکار او را به شهادت رساندند، شعار امام حسین علیهالسلام این بود:
موت فی عز خیر من حیاة فی ذل؛ (19)
مرگ با عزت بهتر از زندگانی با ذلت است.
مرگ با عزت اگر خونین است
بهتر از زندگی ننگین است
آن حضرت هنگام حمله به صفوف دشمن این اشعار حماسی را میخواند:
الموت خیر من رکوب العار
و العار أولی من دخول النار (20).
مرگ در نزد من از ننگ و ذلت و پستی، بهتر و محبوتتر است و پذیرش ننگ بهتر از داخل
شدن بر آتش است.
نیز میفرماید:
أنا الحسین بن علی
آلیت أن لا أنثنی
أحمی عیالات أبی
أمضی علی دین النبی (21).
سوگند یاد کردهام که در مقابل دشمن سر فرونیاورم، من از اهل و عیال پدرم حمایت
میکنم و در راه آیین پیامبر کشته میشوم.
مرحوم علامهی بزرگوار «شهید مطهری قدس سره» میگوید:
اسم این اشعار را شایسته است که شعار آزادی و شعار عزت و شعار شرافت نامید. (22)
.
بزرگ فلسفهی قتل شاه دین این است
که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است
نه ظلم کن به کسی، نی به زیر ظلم برو
که این مرام حسین است و منطق دین است
نیز در روز عاشورا، آن گاه که «ابن زیاد» ملعون پیشنهاد تسلیم شدن را به امام
علیهالسلام داد، امام علیهالسلام فرمود:
ألا و ان الدعی بن الدعی قد رکز بین اثنتین: بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة؛
(23).
ای مردم! آن زنازاده، آن امیر و فرمانده شما به من پیشنهاد میکند که یا باید خوار
و ذلیل من شوی و یا باید از زیر شمشیر من بگذری. به امیرتان بگویید که حسین
علیهالسلام
میگوید: محال است حسین تن به خواری دهد.
یأبی الله لنا ذلک و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت؛ (24).
کسی که در دامان پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام
پرورش یافته است هرگز تن به ذلت و خواری نمیدهد.
هم چنین در لحظههای سخت عاشورا فرمود:
لا و الله! لا أعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا أفر فرار العبید؛ (25).
به خدا سوگند! هرگز دست ذلت به شما نمیدهم و مانند بردگان فرار نمیکنم. و
میفرمود:
انی لا أری الموت الا سعادة و لا الحیاة مع الظالمین الا برما؛ (26).
مرگ در نظر من، چیزی جز سعادت نیست و زندگی با ستکاران برای من خستگیآور است.
این است شعارهای سالار شهیدان، و این است مکتب و نهضت خونین حسینی و آن حضرت
علیهالسلام از ما میخواهد که عاشورا را با همهی شعارهایش حفظ کنیم و زنده نگه
داریم و به مضامین بلند شعارها عمل کنیم.
«ابن ابی الحدید»، شارح نهجالبلاغه، که عالمی سنی است، میگوید: حسین بن علی
علیهالسلام سید «ابات» (27)
است؛ یعنی سالار کسانی است که زیر بار زور نرفتند. در
برابر پیشنهاد بیعت با یزید امتناع میورزد و به برادرش «محمد حنفیه» میفرماید:
یا أخی! لو لم یکن فی الدنیا ملجأ و لا مأوی لما بایعت یزید بن معاویة؛ (28)
.
اگر در تمام دنیا هیچ پناهگاهی برای من نباشد، باز هم من با یزید بیعت نخواهم کرد.
حسین علیهالسلام که مظهر آزادی و آزادگی است، حتی در گودال قتلگاه هم درس جوانمردی
و آزادگی میدهد، آن گاه که به آل ابیسفیان خطاب کرد.
و فرمود:
یا شیعة آل أبیسفیان! ان لم یکن لکم دین، و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا أحرارا
فی دنیاکم؛ (29).
ای آل ابیسفیان! اگر دین ندارید و از قیامت و عذاب آخرت نمیترسید، دست کم در دنیا
آزادمرد باشید.
حسین مظهر آزادگی و آزادی است
خوشا کسی که چنینش مرام و آیین است
ز خاک مردم آزاده بوی خون میآید
نشان شیعه و آثار پیروی این است
و شعار پرمحتوا و حقطلبانهی آن حضرت علیهالسلام که فرمودند:
أیها الناس! أما ترون أن الحق لا یعمل به و الباطل لا یتناهی عنه؟ لیرغب المؤمن فی
لقاء الله محقا؛ (30).
آیا نمیبینید که در مصاف حق و باطل به حق عمل نمیشود، و باطل مورد نکوهش قرار
نمیگیرد؟ (در چنین شرایطی) شایسته است مؤمن به سوی فیض پروردگارش بشتابد.
شعارهای پرمحتوا و سازنده و بیدارگر امام حسین علیهالسلام، بیانگر نگاه وسیع و
عالی آن حضرت علیهالسلام است؛ او با یک نهضت خونین همراه با شعارهای کوبنده، باید
خفقان
و سکوت مرگباری که بر جامعهی اسلامی سایه افکنده و میرود برای همیشه «انسانیت» و
«اسلامیت» را منکوب سازد بشکند و چهرههای شرم و عوام فریبانهی بنی امیه را از پشت
پردهی تبلیغهای دروغین، آشکار سازد و پردههای جهل و تزویر را پاره سازد.
اکنون شعارهای حسینی علیهالسلام همراه با شرف و مردانگی از ورای چهارده قرن گذشته،
با لحنی رساتر و کوبندهتر، دل را میلرزاند و درس آزادی و کرامت به انسانها
میآموزد. امروزه که بشر با زنده ساختن سنتهای جاهلی، همچون تبعیضهای نژادی،
امتیازهای طبقاتی و استثمار و پرستش بتهای رنگارنگ از هدف عالی خود به دور افتاده
و فرهنگ ارزشی خود را از دست داده، و روحیهی مادهگری و درندهخویی پیدا کرده است،
نهضت عاشورا و شعارهای آن به عنوان نمونهی عالی آزادگی و فضیلت، میتواند
الهامبخش همهی حقجویان و آزادگان جهان باشد.
فداکاری یاران امام حسین
اصحاب و یاران امام حسین علیهالسلام آنقدر عاشق و دلباختهی امام علیهالسلام
بودند و از برکت وجود نورانی امام علیهالسلام آنقدر بهره بردند، که زبان حالشان
این چنین بود:
گفت یاران کای حیاتت جان ما
دردهای عشق تو درمان ما
کاش ما را صدا هزاران جان بدی
تا نثار جلوهی جانان بدی
در به روی ما مبند ای شهریار!
خلوت از اغیار باید نی ز یار
«مولوی»
امام حسین علیهالسلام در شأن آنها فرمود: اصحابی باوفاتر از اصحاب خود ندیدم. در
شب عاشورا حضرت زینب علیهاالسلام بیش از همه نگران فردا بود، وقتی از برادرش
میپرسد: آیا یارانت را آزمودهای؟ مبادا در موقع سختی شما را تنها بگذارند؟ امام
علیهالسلام در وصف آنان میفرماید:
و الله! لقد بلوتهم فما وجدت فیهم الا الأشوس الأقعس، یستأنسون بالمنیة دونی
استیناس الطفل الی محالب أمة؛ (31).
به خدا سوگند! آری، آنها را آزمودهام ونیافتم آنان را مگر دلاور و غرنده و
باصلابت و استوار. اشتیاق آنان به کشته شدن در پیش روی من، مانند اشتیاق طفل
شیرخوار است، به پستان مادرش.
شیرمردانی کربلایی، کانون ایمان بودند و دل و جانشان پر از عشق به خداوند بود، لذا
ترس در قاموسشان بیمعنا بود و آن چه از آنها در صحنهی عاشوار دیده شد چیزی جز
فداکاری و ایثار و وفا و شجاعت... نبود، که ریشهی تمام این خصلتها، ایمان راستین
آنان به خداوند بود. همهی یاران امام حسین علیهالسلام در حال تهاجم کشته شدند و
تا میتوانستند تعداد زیادی از دشمنان را کشتند و خود به مقام شهادت رسیدند. رجز
کربلاییها و یاران حضرت علیهالسلام، هم نشانهی هدفداری و هم نشانهی شجاعت و
شهامت آنان است.
به مردی که در واقعهی کربلا به همراه عمر سعد بود گفته شد: وای بر تو! اشتباه
کردی، آیا فرزند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را کشتی؟ آن مرد پاسخ داد، حرف
نزن! اگر تو هم آن جا بودی و میدیدی آن چه ما دیدهایم هر آن چه را ما انجام
دادهایم مرتکب میشدی. آنان به گونهای بر ما یورش میآوردند و حملهور میشدند که
دستها را وقتی به قبضهی شمشیر میکردند چوش شیر ژیان، از چپ و راست ما را درو
میکردند و با سواران و سپاهان، ما را درهم میشکستند و خود را به کام مرگ
میافکندند، آنها نه امان میپذیرفتند و نه به مال، رغبتی نشان میدادند.
شعار آنها این بود: یا مرگ یا تسلط بر حکومت. و هیچ چیزی نمیتوانست میان آنها و
گودالهای مرگ و یا تسلط بر حکومت فاصله اندازد. اگر ساعتی آنها را رها
میکردیم و اندکی با آنها مدارا مینمودیم، همهی سپاهیان ما را نابود میکردند.
در یک چنین گیرودار توانفرسایی چه میتوانستیم بکنیم؟
آن چه از این سخن مورد نظر است، توصیف شجاعت یاران امام حسین علیهالسلام است از
زبان دشمن، نه تأیید منطق نادرست دشمن، چون مقابله با امام حسین علیهالسلام و
یارانش راه درست نبود، بلکه صراحت مستقیم، راه امام حسین علیهالسلام بود و باید
آنان، پس از آن که با بیانات آشکار آن حضرت حقانیت او را دریافتند این صراط را طی
میکردند تا گرفتار قهر الهی نشوند.
فداکاری «عابس»
بیان شجاعت یاران امام حسین علیهالسلام از طریق ذکر نمونهها مجالی وسیع را
میطلبد و تنها در این جا به ذکر یک نمونه میپردازیم:
از جمله شجاعان کربلا «عابس» است؛ او شیرمردی است که وارد میدان شد و مردانه گفت:
الا رجل! الا رجل! آیا مردی نیست؟ آیا مردی نیست که به مصاف من بیاید؟ کسی یارای
پاسخ گفتنش نبود، عمر سعد گفت: او را محاصره کنید. و سنگباران کنید. او وقتی چنین
دید زره از تن بیرون آورد، کلاه خود را نیز از سر گرفت و به سوی آنان پرتاب کرد.
وقت آن آمد که من عریان شوم
جسم بگذارم سراسر جان شوم
آن چه غیر از شورش و دیوانگی است
اندر این ره، روی در بیگانگی است
آزمودم مرگ من در زندگی است
چون رهم زین زندگی، یابندگی است
در همین حال مردانه جنگید تا دویست نفر از دشمنان را به جهنم واصل کرد و سرانجام
خود، به شهادت رسید. (32).
پاورقى:
1- بحارالأنوار، ج 101، ص 240
2- همان، ج 22، ص 157
3- بقره (2) آیهی 157
4- نحل (16) آیهی 96
5- اصول کافی، ج 2، ص 255
6- نهجالبلاغه، حکمت 82
7- مقرم، مقتل الحسین علیهالسلام، ص 275
8- غرر الحکم، ج 1، ص 374
9- احتجاج طبرسی، ج 2، ص 19 - 18
10- مقتل خوارزمی، ج 1، ص 234
11- عباس عقاد، ابوالشهداء، ص 181
12- آل عمران (3)آیهی 110
13- بحارالأنوار، ج 44، ص 328
14- علامه سید مرتضی عسکری، معالم المدرسین، ج 3، ص 61
15- وسائل الشیعه، ابواب جهاد العدو، باب 1، ح 2
16- همان، ح 1
17- نهج البلاغهی فیض الاسلام، خ 27، ص 94
18- همان
19- بحارالأنوار، ج 44، ص 192
20- همان
21- مقتل خوارزمی، ج 2، ص 33
22- حماسه حسینی، ج 2، ص 203
23- مقرم، مقتل الحسین علیهالسلام ص 234؛ بحارالأنوار، ص 9 (با اندکی تفاوت)
24- مقرم، مقتل الحسین علیهالسلام، ص 229
25- همان، ص 280
26- بحارالأنوار، ج 44، ص 381
27- شهید مطهری قدس سره، حماسه حسینی، ج 1، ص 298
28- سخنان امام حسین علیهالسلام از مدینه تا کربلا، ص 32
29- مقتل خوارزمی، ج 2، ص 33
30- بحارالأنوار، ج 44، ص 381
31- مقرم، مقتل الحسین علیهالسلام، ص 219
32- سید مرتضی عسکری، معالم المدرسین، ج 3، ص 145؛ شیخ ذبیح الله محلاتی، فرسان
الهیجاء، ج 1، ص 183