فلسفه و عوامل جاودانگی نهضت عاشورا

ابوالفضل بهشتی

- ۴ -


شکیبایی همه جانبه

تحمل وصف‏ناپذیر و قهرمانانه‏ی حسین علیه‏السلام درمقابل شدیدترین آزمایش روزگار، از شاهکارهای بزرگ آن حضرت علیه‏السلام است، نه تنها خود شکیبا بود، بلکه در همه‏ی مراحل، دیگران را نیز به شکیبایی سفارش می‏کرد. در زیارتنامه‏ی آن حضرت علیه‏السلام آمده است:

و لقد عجبت من صبرک ملائکة السموات؛ (1).

از شکیبایی تو در برابر رخدادهای عظیم و مصایب بزرگ، فرشتگان آسمان‏ها شگفت‏زده شدند.

امام سجاد علیه‏السلام می‏فرماید: هر چه کار بر پدرم سخت‏تر می‏شد رنگ چهره‏اش درخشنده‏تر و وجودش پراطمینان‏تر می‏گشت، تا جایی که دشمن کینه‏توز با شگفتی بسیار او را قهرمانی خواند که در راه حق و عدالت هرگز به مرگ نمی‏اندیشد. (2).

استواری او در مقابل امواج کوه‏افکن مشکل‏ها و مصایب و هجوم عوامل اضطراب، عظمت صبرش را نمایان می‏سازد، آن گاه که با زخم‏های بی‏شمار و فرق شکافته و پیشانی شکسته و سینه‏ی درهم کوبیده و سوراخ سوراخ شده بر ریگ‏های تفتیده‏ی نینوا افتاده است و در همان حال تیرهای ستم در گلو و حلق و گردنش فرونشسته، زبان از شدت عطش و بسیاری حرکت، مجروح و جگر شعله‏ور و لب‏ها خشک است و قلب مبارکش از سویی با دیدن انبوه شهیدان به خون تپیده، سوخته و از سوی دیگر با نظاره بر خاندان محاصره شده‏اش، سخت بریان و در تاب و تب است و...، اما او چون کوهی ثابت و استوار بر موضع حق و قهرمانانه‏اش ایستاده است، نه آهی می‏کشد، نه قطره‏ای اشک ضعف در برابر دشمن می‏ریزد و تنها زیر لب، زمزمه‏ی صبر بر قضای الهی سر می‏داد.

شاید بتوان ادعا کرد که هیچ چیزی مانند صبر و استقامت، به طور کامل یا اصلا تحقق نمی‏یابد، از این‏رو در قرآن مجید و روایات، پاداش‏های عظیمی به صبرکنندگان وعده داده شده است، به عنوان نمونه:

(أولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و أولئک هم المهتدون)؛ (3).

این‏ها، همان‏ها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آن‏ها هدایت‏یافتگان هستند.

(و لنجزین الذین صبروا أجرهم بأحسن ما کانوا یعملون)؛ (4).

و به کسانی که صبر و استقامت پیشه کنند، مطابق بهترین کارهایی که کردند پاداش خواهیم داد.

امام صادق درباره‏ی صابران این چنین می‏فرماید:

لو یعلم المؤمن ما له من الأجر فی المصائب لتمنی أنه قرض بالمقاریض؛ (5) .

اگر مؤمن عظمت پاداش مصایب (در صورت صبر) را بداند، آرزو می‏کند که با قیچی‏ها قطعه قطعه گردد.

رابطه‏ی صبر و ایمان

صبر امری معنوی است نه ظاهری و در پرتو صبر سراسر روح و روان و وجود صابر آمیخته با مقاومت و شکست‏ناپذیری می‏گردد و آثار درخشانی خواهد داشت که پیروزی و موفقیت در هر امری بسته به میزان مقاومت روحی و صبر انسان است. در روایات از صبر به رأس ایمان، تعبیر شده است و امیرمؤمنان علیه‏السلام می‏فرماید:

و علیکم بالصبر، فان الصبر من الایمان کالرأس من الجسد...؛ (6).

بر شما باد به صبر، چرا که صبر در برابر ایمان، مانند سر در برابر بدن است. بدنی که بی‏سر است خیر ندارد، هم‏چنین ایمانی که صبر ندارد خیری در آن نیست.

از این‏رو، بحث صبر و شکیبایی را در بخش جلوه‏های معنوی امام حسین علیه‏السلام و از شاخه‏های ایمان ذکر شد که صبر گسترده‏ی حسین علیه‏السلام بیانگر ایمان وصف‏ناپذیر آن حضرت علیه‏السلام است که «عبدالله بن عمار بن یغوث» می‏گوید:

فوالله! ما رأیت مکثورا قط قد قتل ولده و أهل بیته و صحبه، أربط جأشا و لا أمضی جنانا [من الحسین]؛ (7)

سوگند به خدا! هرگز مرد مغلوب و گرفتاری مانند حسین علیه‏السلام ندیدم که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند و در عین حال دلاورتر و استوارتر و قوی‏تر از آن حضرت علیه‏السلام باشد.

حضرت در لحظه‏های آخر عمر نیز در مناجاتش با خدا از صبر و اسقامت می‏گفت و عرض می‏کرد: پروردگارا! بر قضای تو صبر و استقامت می‏کنم.

جلوه‏های حماسی و عملی عاشوراییان

تمام اعمال و رفتار و کردار معصومین علیهم‏السلام نیکو و صالح است، و از معصوم علیهم‏السلام غیر از عمل صالح چیز دیگری صادر نمی‏شود که این مقتضای عصمت و پاکی آنان است، که در شمارش رفتار و کردار شایسته‏ی آنان زبان و قلم ناتوان است. آن چه مناسب موضوع کتاب و نیکوست که در این جا ذکر شود، اشاره به بعضی از خصوصیت‏های عملی و حماسی اباعبدالله الحسین علیه‏السلام است که در صحنه‏ی عاشورا بروز و ظهور بیشتری دارد تا بتوان در سایه‏ی طرح آن‏ها پیروان آن حضرت علیه‏السلام را با شخصیت حماسی و شجاعانه‏ی آن بزرگوار آشنا کرد و به دیگر بعد شخصیت امام حسین علیه‏السلام در کنار بعد معنوی نیز توجه کرد، که تنها به چهار عنصر از عناصر سیره‏ی عملی و حماسی امام حسین علیه‏السلام به شرح زیر اشاره می شود:

1. سیاست‏مداری، جمع بین سیاست و معنویت؛

2. غیرت دینی؛

3. جهاد و فداکاری؛

4. شهادت و از خودگذشتگی.

سیاست‏مداری

سیاست، یعنی تدبیر هوشمندانه و جامع، برای اجرای عدالت و حفظ کشور و افراد آن، از فروپاشی و بی‏نظمی و نابه‏سامانی از جهت داخلی و خارجی. البته، سیاست‏مداری از اصول قطعی زندگی همه‏ی امامان علیهم‏السلام بوده است. این سیاست، سیاست رحمانی و مثبت و صحیح است که در بالا به آن اشاره شد نه سیاست شیطانی و استعماری که همان تزویر و خدعه‏ی معاویه‏ای است.

امیرالمؤمنین علیه‏السلام می‏فرماید:

جمال السیاسة العدل فی الامرة و العفو مع القدرة؛ (8).

زیبایی سیاست، رعایت عدل در رهبری و گذشت هنگام قدرت است.

براساس معنای فوق، سیاست مورد نظر، دنیاستیزی است نه دنیاطلبی؛ چون دنیا بر دو گونه است: پسندیده و ناپسند. هر گاه دنیا از راه حلال به دست آید و وسیله‏ای برای اهداف معنوی گردد چنین دنیایی پسندیده است و اگر از راه درست به دست آید و خودش هدف قرار گیرد دنیای ناپسندیده‏ای است.

درسخن‏های گهربار امام علی علیه‏السلام پیرامون سرزنش دنیا، منظور دنیایی است که هدف انسان باشد و موجب دین‏فروشی شود. و کلام بزرگان که می‏گویند: سیاست از دیانت، جدا نیست و سیاست عین دیانت است، سیاست به مفهوم تدبیر و اداره و اصلاح امور است که همه‏ی پیشوایان معصوم علیهم‏السلام این ادعا را تأیید می‏کنند. البته لازمه‏ی دخالت در امور سیاسی برخورداری از، خودگذشتگی، شجاعت و فداکاری است. از این‏رو عده‏ای از این مقوله، شانه خالی می‏کنند که این عدم پذیرش مسئولیت، ناشی از جبن و ترس حاکم بر وجودشان است و در این جهت برای توجیه ترس خویش به دلیل‏های پوچ استناد می‏کنند.

امام حسین علیه‏السلام حدود ده سال (از سال 61 - 50 ه. ق) امامت کرد، که نه سال و چهار ماه آن در عصر حکومت معاویه و حدود شش ماه آخر آن در عصر حکومت یزید بود. در زندگی امام حسین علیه‏السلام قبل از امامت و بعد از امامت برخوردهای سیاسی زیادی دیده می‏شود، درگیری‏های زیاد او با مروان، مانع شدن او از ازدواج یزید بن معاویه با «ام کلثوم» دختر «عبدالله بن جعفر»، سخنرانی آتشین و افشاگرانه‏اش در مراسم حج در سال 58 هجری قمری علیه طاغوت عصرش معاویه، نمونه‏هایی از برخوردهای او با ستمگران است که امام علیه‏السلام در سخنرانی علیه معاویه او را با جمله‏ی زیر به عنوان طاغوت یاد می‏کند و می‏فرماید:

أما بعد، فان الطاغیة قد صنع بنا و بشیعتنا ما قد علمتم و رأیتم...؛ (9).

اما بعد، این طاغوت (معاویه) برخوردهایی با ما و شیعیان، نمود که همه‏ی شما می‏دانید و دیده‏اید و گواه بوده‏اید.

البته اوج این روح حماسی و پرخاشگرانه‏ی امام علیه‏السلام علیه ظالم، در نضهت عاشورا براساس وظیفه بروز کرده که مقتضای بعد شخصیت سیاسی آن حضرت است.

نهضت سیاسی عاشورا

امام حسین علیه‏السلام مردی کاملا سیاسی بود. نهضت عظیم و همیشه جاوید آن حضرت علیه‏السلام و ماجرای خونین کربلا، نهضت سیاسی کاملی بود. اگر سیاست از دین جدا بود، باید امام حسین علیه‏السلام در گوشه‏ی انزوا در مدینه بماند و به سوی عراق حرکتی نکند. اگر آن حضرت در سیاست دخالت نمی‏کرد دیگر کسی به او کاری نداشت. لکن آن حضرت علیه‏السلام وظیفه را مبارزه با طاغوت زمان می‏دانست، که سخنان آن حضرت علیه‏السلام در سرزمین «بیضه» در برابر سپاه حر، که از پدرش پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می‏کند، هجرت و حرکتش مستند است:

أیها الناس! ان رسول الله قال: من رآی سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله، ناکثا عهده، مخالفا لسنة رسول الله یعمل فی عباد الله بالاثم و العدوان، فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقا علی الله أن یدخله مدخله؛ (10).

ای مردم! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که سلطان ستمگری را بنگرد که حرام خدا را حلال می‏کند پیمان خدا را می‏شکند و با سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالفت می‏کند و در میان مردم، راه گناه و ظلم می‏پیماید و در برابر او با عمل یا گفتار، اقدام و اعتراض نکند، بر خدا واجب است که او را در جایگاه عذاب آن سلطان بیفکند.

چکیده‏ی سخن در تجزیه و تحلیل هدف نهضت امام حسین علیه‏السلام، این است:

1. خواسته‏ی یزید برای بیعت و عدم پذیرش امام علیه‏السلام؛

2. هدف امام علیه‏السلام از حرکت به سوی عراق، مبارزه و سرنگونی حکومت یزید و برپایی جامعه‏ی اسلامی؛

3. امر به معروف و نهی از منکر، انگیزه‏های امام علیه‏السلام برای ریشه‏کنی ستم و برپایی عدل اسلامی.

هر یک از امور سه گانه‏ی فوق، جنبه‏ی سیاسی دارد و در عین آن که عبادت است، از سیاست جدا نیست.

امام حسین علیه‏السلام در جبهه‏ی شمشیر و تیر و نیزه، هر چند در ظاهر شکست خورد، ولی در جبهه‏ی سیاسی، در تمام ابعادش پیروز گردید، و در سطح جهانی در گستره‏ی همه‏ی زمان، دشمن را محکوم و منکوب کرد و از شهادت و فداکاری در راه خدا، و کرامت انسانی را در پیشانی تاریخ جاویدان جهان نوشت.

«عباس عقاد» نویسنده‏ی معروف جهان عرب می‏نویسد: آثار کوبنده‏ای که قیام امام حسین علیه‏السلام به جای گذاشت و موجب نابودی طاغوت به دست آزادگان شد، بسیار است. حکومت جائر و درنده‏ی امویان از نظر زمان و مکان به سبب قیام یک نفر، در یک روز (عاشورا) به‏هم ریخت و نابود شد. اما شیعیان و آزادگان، همواره خواهان هدف حسین بن علی علیه‏السلام بوده‏اند و آن را دنبال کرده‏اند. و اذا بالغالب فی یوم کربلا أخسر من المغلوب؛ در نتیجه، خسارت و ضایعات پیروزی ظاهری دشمنان، در روز عاشورا در سرزمین کربلا، بسیار زیادتر از خسارت شکست خوردگان ظاهری بوده است. (11) .

غیرت دینی

آیینی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آورد و از جهت عملی هم 23 سال برای آن کار کرد. آیین غیرت دینی و برخورد با منکر است. غیرت دینی، یعنی در برابر دین، حساس بودن و اجازه‏ی هتک به مقدسات را به کسی ندادن. از رموز سربلندی امت اسلامی همین غیرت دینی است که نام آن امر به معروف و نهی از منکر است.

(کنتم خیر أمة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر)؛ (12).

شما نیکوترین امتی بودید که به سود انسان‏ها آفریده شده‏اید (چه این که) امر به معروف و نهی از منکر می‏کنید.

در این آیه ملاک خیر و برتری امت اسلامی در برابر سایر امت‏ها در امر به معروف و نهی از منکر است. آری، این آیین با این غیرت مقدس جان گرفت و 23 سال در این مسیر حرکت کرد، ولی متأسفانه بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به موازات کم فروغ شدن معنویت، غیرت دینی نیز رنگ باخت.

اموری همچون: انحراف رهبری امت از مسیر خود، اذیت و آزار دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله تبعید شدن و شکنجه و آزار ابوذر قهرمان، که پیامبر صلی الله علیه و آله او را به عنوان راستگوترین مردم می‏دانست، کنار گذاشته شدن ارزش‏های اسلامی و جان گرفتن تبعیض‏های نژادی، چپاول بیت المال مسلمین، تفسیر و تحریف احکام و قوانین مسلم اسلامی، قرار گرفتن خلافت اسلامی در تیول کسانی که تا دیروز در برابر اسلام صف کشیده بودند و اسلام را به بازی می‏گرفتند و دیگر منکرات، موجب رنگ باختن و افول غیرت دینی در جامعه‏ی اسلامی صدر اسلام گردید که سرانجام به واقعه‏ی تلخ عاشورا انجامید.

امام حسین علیه‏السلام این عزیز زهرا، خود و عزیزانش را در راه احیای غیرت دینی قربانی کرد. از آغاز قیامش اعلام کرد که هدفم احیای غیرت دینی است. هنگامی که می‏خواست از مدینه حرکت کند برای خداحافظی کنار تربت پاک رسول الله صلی الله علیه و آله رفت و فرمود:

اللهم! انی أحب المعروف و أکره المنکر؛ (13).

پروردگارا! من خواهان معروف و بیزار از منکر هستم.

و در منشور جاوید نهضتش نیز فرمود: أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر؛ من برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرده‏ام. و به هنگامی که خروش عاشورایی را برآورد فرمود:

ألا ترون أن الحق لا یعمل به، و أن الباطل لا یتناهی عنه؟ لیرغب المؤمن، فی لقاء الله محقا؛ فانی لا أری الموت الا سعادة و لا الحیاة مع الظالمین الا برما؛ (14) .

آیا نمی‏بینید که در مصاف حق و باطل به حق عمل نمی‏شود و باطل مورد نکوهش قرار نمی‏گیرد؟ در چنین محیط آلوده و ناپسندی انسان مؤمن و شریف شایسته است به سوی فیض دیدار پروردگارش بشتابد. من در چنین محیط ذلت‏باری مرگ را جز سعادت و زندگی با این ستمگران را جز رنج و نکبت نمی‏بینم.

و این عبرتی بزرگ است که بی‏تفاوتی به آن، عاقبتی وخیم دارد و این تنها غیرت دینی است که تضمین کننده‏ی بقای دین و حفظ آن از خطرهاست. پس باید به تبعیت از نهضت عاشورای امام حسین علیه‏السلام و یارانش به احیای آن پرداخت و سنت امر به معروف و نهی از منکر را فراگیر نمود تا دین و قرآن بیمه شوند.

همه چیز فدای دین

همان گونه که گفته شد، امام حسین علیه‏السلام فلسفه و مبنای حرکتش را در امر به معروف و نهی از منکر، و احیای این فریضه‏ی بزرگ، اما فراموش شده قرار داد و برای احیای این اصل قرآنی، شناخت جایگاه و ارزش دین و ابدیت آن لازم است؛ زیرا از جمله‏ی درس‏ها و پیام‏های نهضت اباعبدالله الحسین علیه‏السلام، معرفی جایگاه رفیع و ارزش برتر دین است، آن هم تا حدی که همه چیز، حتی خون عزیزترین انسان‏ها، مثل حسین بن علی علیه‏السلام و برادران و فرزندان و یارانش باید فدای راه دین شود.

گذشت از سر فرزند و جان و مال و برادر

چو دید می‏نتواند گذشت از سر دینش‏

جهاد و فداکاری و عزت ‏طلبی

جهاد، قانونی عمومی در عالم آفرینش است و همه‏ی موجودات زنده‏ی جهان اعم از نبات و حیوان با جهاد، موانع را از سر راه خود برمی‏دارند تا بتوانند به کمال مطلوب خود برسند. به عنوان مثال: ریشه‏ی درختی را می‏بینیم که برای به دست آورن غذا و نیرو، پیوسته در حال جنب و جوش و حرکت است و اگر روزی این کوشش را ترک کند، ادامه‏ی زندگی برای او غیر ممکن است. به همین دلیل هنگامی که در حرکت خود در اعماق زمین، با موانعی برخورد کند، اگر بتواند آن‏ها را سوراخ می‏کند و از آن می‏گذرد. عجیب این است که ریشه‏های لطیف گاهی مانند مته‏های فولادی با مانع‏ها به نبرد برمی‏خیزند و اگر احیانا این توانایی را نداشته باشند، راه خود را کج کرده و با دور زدن از آن مانع می‏گذرند. در وجود ما نیر، در تمام شبانه‏روز حتی در ساعت‏هایی که خواب هستیم نبرد عجیبی میان گلبول‏های سفید خونمان و دشمنان مهاجم وجود دارد، که اگر یک ساعت این جهاد فراموش گردد و نیروهای مدافع کشور تن، دست از پیکار بکشند، انواع میکروب‏های موذی در دستگاه‏های مختلف رخنه می‏کنند و سلامت ما را به خطر می‏اندازند.

عین همین مطلب در میان جوامع انسانی و اقوام و ملل عالم نیز وجود دارد، آنانی که همیشه در حال جهاد و مراقبت به سر می‏برند، همواره زنده و پیروزند و دیگرانی که به فکر خوش‏گذرانی و ادامه‏ی زندگی فردی هستند، دیر یا زود از بین می‏روند و ملتی زنده و مجاهد، جای آن‏ها را می‏گیرد. از این‏رو رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می‏فرماید:

فمن ترک الجهاد ألبسه الله ذلا و فقرا فی معیشته و محقا فی دینه. ان الله أعز أمتی بسنابک خیلها و مراکز ریاحها؛ (15).

آن کس که جهاد را ترک کند، خدا بر اندام او لباس ذلت می‏پوشاند، و فقر و احتیاج بر زندگی، و تاریکی بر دین او سایه‏ی شوم می‏افکند. خداوند پیروان مرا با سم ستورانی که به میدان جهاد پیش می‏روند و با پیکان‏های نیزه‏ها، عزت می‏بخشد.

در جای دیگری می‏فرماید:

اغزوا تورثوا أبناءکم مجدا؛ (16).

جهاد کنید تا مجد و عظمت را برای فرزندانتان به میراث بگذارید.

امیرالمؤمنین علیه‏السلام در ابتدای خطبه‏ی جهاد می‏فرماید:

فان الجهاد باب من أبواب الجنة فتح الله لخاصة أولیائه و هو لباس التقوی و درع الله الحصینة و جنته الوثیقة، فمن ترکه رغبة ألبسه الله ثوب الذل و شملة البلاء و دیث بالصغار و القماءة؛ (17).

جهاد دری از درهای بهشت است، که خداوند آن را به روی دوستان ویژه‏ی خود گشوده است؛ جهاد، لباس پرفضیلت تقوا است؛ جهاد زره‏ی نفوذناپذیر الهی است؛ جهاد، سپر محکم پروردگار است؛ آن کس که جهاد را ترک کند خداوند بر اندام او لباس ذلت و بلا می‏پوشاند و او را در مقابل چشم مردم خوار و ذلیل جلوه می‏دهد.

نیز آن امام همام علیه‏السلام می‏فرمایند:

فو الله! ما غزی قوم قط فی عقر دارهم و قد ذلو؛ (18).

به خدا سوگند! آنان که از حضور در صحنه‏ی جهاد شانه خالی می‏کنند و انزوا و خانه‏نشینی برگزینند، دچار ذلت و خواری اجتناب‏ناپذیری می‏شوند.

همان گونه که در این سخن‏ها خاطر نشان شد پیوندی ناگسستنی بین جهاد و عزت و نیز قعود و ذلت وجود دارد که در طول تاریخ آن را بارها دیده و می‏بینیم.

اقسام جهاد

جهاد اسلامی در سه محور خلاصه می‏شود:

1. جهاد ابتدایی آزادی‏بخش با مانع‏تراشان دعوت انبیا؛

2. جهاد دفاعی با متجاوزان و مهاجمان علیه مسلمانان؛

3. جهاد برای نابود ساختن شرک و بت‏پرستی.

اسلام، آزادی عقیده را محترم می‏شمارد. از این‏رو به صاحبان کتاب آسمانی فرصت کافی می‏دهد تا با مطالعه و تفکر، آیین اسلام را بپذیرند، یا به صورت اقلیتی هم پیمان، در کنار مسلمان‏ها همزیستی مسالمت‏آمیزی داشته باشند. ولی شرک و بت‏پرستی نه دین است نه آیین، از این‏رو محترم شمرده نمی‏شود، بلکه نوعی خرافه و انحراف و حماقت، و در واقع بیماری فکری و اخلاقی است که باید به هر قیمتی آن را ریشه‏کن ساخت.

جهاد امام حسین

نهضت عاشورا و قیام امام حسین علیه‏السلام را می‏توان فراتر از یک جهاد تصور کرد؛ اما شرایط و زمینه‏ی قیام حسین علیه‏السلام، را با جهاد دفاعی می‏توان منطبق ساخت، جهاد دفاعی‏ای که برای ابد از اسلام دفاع کرد و اسلام را از خطر سقوط نجات داد. از این‏رو یکی از اوصاف عملی و حماسی اباعبدالله الحسین علیه‏السلام و یارانش را می‏توان روح جهادگری و سلحشوری و فداکاری برشمرد، که زیر بار ذلت نرفت و با هر گونه ذلت و خواری و تحمل زور و ستمی مبارزه کرد. و آن چه به نهضت اباعبدالله الحسین علیه‏السلام جنبه‏ی حماسی بخشید همین روح بلند مجاهدت و سلحشوری حسین علیه‏السلام بود.

شعارهای حسینی

هیچ چیز مانند شعارهای امام حسین علیه‏السلام نمی‏تواند بیانگر اوج روح حماسی و عزت‏طلبی و ذلت‏ستیزی آن حضرت علیه‏السلام باشد، که بیان آن شعارها خود کتابی مستقل می‏طلبند و در این جا به بعضی از آن‏ها که مناسب موضوع است، می‏پردازیم.

در روز عاشورا که دشمنان اسلام از هر سو، امام حسین علیه‏السلام را محاصره کردند و یاران و اصحاب فداکار او را به شهادت رساندند، شعار امام حسین علیه‏السلام این بود: موت فی عز خیر من حیاة فی ذل؛ (19) مرگ با عزت بهتر از زندگانی با ذلت است.

مرگ با عزت اگر خونین است

بهتر از زندگی ننگین است‏

آن حضرت هنگام حمله به صفوف دشمن این اشعار حماسی را می‏خواند:

الموت خیر من رکوب العار

و العار أولی من دخول النار (20).

مرگ در نزد من از ننگ و ذلت و پستی، بهتر و محبوت‏تر است و پذیرش ننگ بهتر از داخل شدن بر آتش است.

نیز می‏فرماید:

أنا الحسین بن علی

آلیت أن لا أنثنی‏

أحمی عیالات أبی

أمضی علی دین النبی (21).

سوگند یاد کرده‏ام که در مقابل دشمن سر فرونیاورم، من از اهل و عیال پدرم حمایت می‏کنم و در راه آیین پیامبر کشته می‏شوم.

مرحوم علامه‏ی بزرگوار «شهید مطهری قدس سره» می‏گوید:

اسم این اشعار را شایسته است که شعار آزادی و شعار عزت و شعار شرافت نامید. (22) .

بزرگ فلسفه‏ی قتل شاه دین این است

که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است‏

نه ظلم کن به کسی، نی به زیر ظلم برو

که این مرام حسین است و منطق دین است‏

نیز در روز عاشورا، آن گاه که «ابن زیاد» ملعون پیشنهاد تسلیم شدن را به امام علیه‏السلام داد، امام علیه‏السلام فرمود:

ألا و ان الدعی بن الدعی قد رکز بین اثنتین: بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة؛ (23).

ای مردم! آن زنازاده، آن امیر و فرمانده شما به من پیشنهاد می‏کند که یا باید خوار و ذلیل من شوی و یا باید از زیر شمشیر من بگذری. به امیرتان بگویید که حسین علیه‏السلام می‏گوید: محال است حسین تن به خواری دهد.

یأبی الله لنا ذلک و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت؛ (24).

کسی که در دامان پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه‏السلام و فاطمه علیهاالسلام پرورش یافته است هرگز تن به ذلت و خواری نمی‏دهد.

هم چنین در لحظه‏های سخت عاشورا فرمود:

لا و الله! لا أعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا أفر فرار العبید؛ (25).

به خدا سوگند! هرگز دست ذلت به شما نمی‏دهم و مانند بردگان فرار نمی‏کنم. و می‏فرمود:

انی لا أری الموت الا سعادة و لا الحیاة مع الظالمین الا برما؛ (26).

مرگ در نظر من، چیزی جز سعادت نیست و زندگی با ستکاران برای من خستگی‏آور است.

این است شعارهای سالار شهیدان، و این است مکتب و نهضت خونین حسینی و آن حضرت علیه‏السلام از ما می‏خواهد که عاشورا را با همه‏ی شعارهایش حفظ کنیم و زنده نگه داریم و به مضامین بلند شعارها عمل کنیم.

«ابن ابی الحدید»، شارح نهج‏البلاغه، که عالمی سنی است، می‏گوید: حسین بن علی علیه‏السلام سید «ابات» (27) است؛ یعنی سالار کسانی است که زیر بار زور نرفتند. در برابر پیشنهاد بیعت با یزید امتناع می‏ورزد و به برادرش «محمد حنفیه» می‏فرماید:

یا أخی! لو لم یکن فی الدنیا ملجأ و لا مأوی لما بایعت یزید بن معاویة؛ (28) .

اگر در تمام دنیا هیچ پناهگاهی برای من نباشد، باز هم من با یزید بیعت نخواهم کرد. حسین علیه‏السلام که مظهر آزادی و آزادگی است، حتی در گودال قتلگاه هم درس جوانمردی و آزادگی می‏دهد، آن گاه که به آل ابی‏سفیان خطاب کرد.

و فرمود:

یا شیعة آل أبی‏سفیان! ان لم یکن لکم دین، و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا أحرارا فی دنیاکم؛ (29).

ای آل ابی‏سفیان! اگر دین ندارید و از قیامت و عذاب آخرت نمی‏ترسید، دست کم در دنیا آزادمرد باشید.

حسین مظهر آزادگی و آزادی است

خوشا کسی که چنینش مرام و آیین است‏

ز خاک مردم آزاده بوی خون می‏آید

نشان شیعه و آثار پیروی این است‏

و شعار پرمحتوا و حق‏طلبانه‏ی آن حضرت علیه‏السلام که فرمودند:

أیها الناس! أما ترون أن الحق لا یعمل به و الباطل لا یتناهی عنه؟ لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا؛ (30).

آیا نمی‏بینید که در مصاف حق و باطل به حق عمل نمی‏شود، و باطل مورد نکوهش قرار نمی‏گیرد؟ (در چنین شرایطی) شایسته است مؤمن به سوی فیض پروردگارش بشتابد.

شعارهای پرمحتوا و سازنده و بیدارگر امام حسین علیه‏السلام، بیانگر نگاه وسیع و عالی آن حضرت علیه‏السلام است؛ او با یک نهضت خونین همراه با شعارهای کوبنده، باید خفقان و سکوت مرگباری که بر جامعه‏ی اسلامی سایه افکنده و می‏رود برای همیشه «انسانیت» و «اسلامیت» را منکوب سازد بشکند و چهره‏های شرم و عوام فریبانه‏ی بنی امیه را از پشت پرده‏ی تبلیغ‏های دروغین، آشکار سازد و پرده‏های جهل و تزویر را پاره سازد.

اکنون شعارهای حسینی علیه‏السلام همراه با شرف و مردانگی از ورای چهارده قرن گذشته، با لحنی رساتر و کوبنده‏تر، دل را می‏لرزاند و درس آزادی و کرامت به انسان‏ها می‏آموزد. امروزه که بشر با زنده ساختن سنت‏های جاهلی، همچون تبعیض‏های نژادی، امتیازهای طبقاتی و استثمار و پرستش بت‏های رنگارنگ از هدف عالی خود به دور افتاده و فرهنگ ارزشی خود را از دست داده، و روحیه‏ی ماده‏گری و درنده‏خویی پیدا کرده است، نهضت عاشورا و شعارهای آن به عنوان نمونه‏ی عالی آزادگی و فضیلت، می‏تواند الهام‏بخش همه‏ی حق‏جویان و آزادگان جهان باشد.

فداکاری یاران امام حسین

اصحاب و یاران امام حسین علیه‏السلام آن‏قدر عاشق و دلباخته‏ی امام علیه‏السلام بودند و از برکت وجود نورانی امام علیه‏السلام آن‏قدر بهره بردند، که زبان حالشان این چنین بود:

گفت یاران کای حیاتت جان ما

دردهای عشق تو درمان ما

کاش ما را صدا هزاران جان بدی

تا نثار جلوه‏ی جانان بدی‏

در به روی ما مبند ای شهریار!

خلوت از اغیار باید نی ز یار

«مولوی»

امام حسین علیه‏السلام در شأن آن‏ها فرمود: اصحابی باوفاتر از اصحاب خود ندیدم. در شب عاشورا حضرت زینب علیهاالسلام بیش از همه نگران فردا بود، وقتی از برادرش می‏پرسد: آیا یارانت را آزموده‏ای؟ مبادا در موقع سختی شما را تنها بگذارند؟ امام علیه‏السلام در وصف آنان می‏فرماید:

و الله! لقد بلوتهم فما وجدت فیهم الا الأشوس الأقعس، یستأنسون بالمنیة دونی استیناس الطفل الی محالب أمة؛ (31).

به خدا سوگند! آری، آن‏ها را آزموده‏ام ونیافتم آنان را مگر دلاور و غرنده و باصلابت و استوار. اشتیاق آنان به کشته شدن در پیش روی من، مانند اشتیاق طفل شیرخوار است، به پستان مادرش.

شیرمردانی کربلایی، کانون ایمان بودند و دل و جانشان پر از عشق به خداوند بود، لذا ترس در قاموسشان بی‏معنا بود و آن چه از آن‏ها در صحنه‏ی عاشوار دیده شد چیزی جز فداکاری و ایثار و وفا و شجاعت... نبود، که ریشه‏ی تمام این خصلت‏ها، ایمان راستین آنان به خداوند بود. همه‏ی یاران امام حسین علیه‏السلام در حال تهاجم کشته شدند و تا می‏توانستند تعداد زیادی از دشمنان را کشتند و خود به مقام شهادت رسیدند. رجز کربلایی‏ها و یاران حضرت علیه‏السلام، هم نشانه‏ی هدف‏داری و هم نشانه‏ی شجاعت و شهامت آنان است.

به مردی که در واقعه‏ی کربلا به همراه عمر سعد بود گفته شد: وای بر تو! اشتباه کردی، آیا فرزند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را کشتی؟ آن مرد پاسخ داد، حرف نزن! اگر تو هم آن جا بودی و می‏دیدی آن چه ما دیده‏ایم هر آن چه را ما انجام داده‏ایم مرتکب می‏شدی. آنان به گونه‏ای بر ما یورش می‏آوردند و حمله‏ور می‏شدند که دست‏ها را وقتی به قبضه‏ی شمشیر می‏کردند چوش شیر ژیان، از چپ و راست ما را درو می‏کردند و با سواران و سپاهان، ما را درهم می‏شکستند و خود را به کام مرگ می‏افکندند، آن‏ها نه امان می‏پذیرفتند و نه به مال، رغبتی نشان می‏دادند.

شعار آن‏ها این بود: یا مرگ یا تسلط بر حکومت. و هیچ چیزی نمی‏توانست میان آن‏ها و گودال‏های مرگ و یا تسلط بر حکومت فاصله اندازد. اگر ساعتی آن‏ها را رها می‏کردیم و اندکی با آن‏ها مدارا می‏نمودیم، همه‏ی سپاهیان ما را نابود می‏کردند. در یک چنین گیرودار توان‏فرسایی چه می‏توانستیم بکنیم؟

آن چه از این سخن مورد نظر است، توصیف شجاعت یاران امام حسین علیه‏السلام است از زبان دشمن، نه تأیید منطق نادرست دشمن، چون مقابله با امام حسین علیه‏السلام و یارانش راه درست نبود، بلکه صراحت مستقیم، راه امام حسین علیه‏السلام بود و باید آنان، پس از آن که با بیانات آشکار آن حضرت حقانیت او را دریافتند این صراط را طی می‏کردند تا گرفتار قهر الهی نشوند.

فداکاری «عابس»

بیان شجاعت یاران امام حسین علیه‏السلام از طریق ذکر نمونه‏ها مجالی وسیع را می‏طلبد و تنها در این جا به ذکر یک نمونه می‏پردازیم:

از جمله شجاعان کربلا «عابس» است؛ او شیرمردی است که وارد میدان شد و مردانه گفت: الا رجل! الا رجل! آیا مردی نیست؟ آیا مردی نیست که به مصاف من بیاید؟ کسی یارای پاسخ گفتنش نبود، عمر سعد گفت: او را محاصره کنید. و سنگباران کنید. او وقتی چنین دید زره از تن بیرون آورد، کلاه خود را نیز از سر گرفت و به سوی آنان پرتاب کرد.

وقت آن آمد که من عریان شوم

جسم بگذارم سراسر جان شوم‏

آن چه غیر از شورش و دیوانگی است

اندر این ره، روی در بیگانگی است‏

آزمودم مرگ من در زندگی است

چون رهم زین زندگی، یابندگی است‏

در همین حال مردانه جنگید تا دویست نفر از دشمنان را به جهنم واصل کرد و سرانجام خود، به شهادت رسید. (32).

پاورقى:‌


1- بحارالأنوار، ج 101، ص 240
2- همان، ج 22، ص 157
3- بقره (2) آیه‏ی 157
4- نحل (16) آیه‏ی 96
5- اصول کافی، ج 2، ص 255
6- نهج‏البلاغه، حکمت 82
7- مقرم، مقتل الحسین علیه‏السلام، ص 275
8- غرر الحکم، ج 1، ص 374
9- احتجاج طبرسی، ج 2، ص 19 - 18
10- مقتل خوارزمی، ج 1، ص 234
11- عباس عقاد، ابوالشهداء، ص 181
12- آل عمران (3)آیه‏ی 110
13- بحارالأنوار، ج 44، ص 328
14- علامه سید مرتضی عسکری، معالم المدرسین، ج 3، ص 61
15- وسائل الشیعه، ابواب جهاد العدو، باب 1، ح 2
16- همان، ح 1
17- نهج البلاغه‏ی فیض الاسلام، خ 27، ص 94
18- همان
19- بحارالأنوار، ج 44، ص 192
20- همان
21- مقتل خوارزمی، ج 2، ص 33
22- حماسه حسینی، ج 2، ص 203
23- مقرم، مقتل الحسین علیه‏السلام ص 234؛ بحارالأنوار، ص 9 (با اندکی تفاوت)
24- مقرم، مقتل الحسین علیه‏السلام، ص 229
25- همان، ص 280
26- بحارالأنوار، ج 44، ص 381
27- شهید مطهری قدس سره، حماسه حسینی، ج 1، ص 298
28- سخنان امام حسین علیه‏السلام از مدینه تا کربلا، ص 32
29- مقتل خوارزمی، ج 2، ص 33
30- بحارالأنوار، ج 44، ص 381
31- مقرم، مقتل الحسین علیه‏السلام، ص 219
32- سید مرتضی عسکری، معالم المدرسین، ج 3، ص 145؛ شیخ ذبیح الله محلاتی، فرسان الهیجاء، ج 1، ص 183