فلسفه و عوامل جاودانگی نهضت عاشورا

ابوالفضل بهشتی

- ۳ -


جامعیت عاشوراییان

جامعیت و فراگیری نهضت اباعبدالله الحسین علیه‏السلام می‏تواند از جمله عوامل و اسرار تداوم‏بخش مؤثر آن به شمار آید. قیام جاودانه‏ی امام حسین علیه‏السلام و حادثه‏ی کربلا ابعاد مختلفی دارد که هر بعدی از آن می‏تواند برای ما درس‏آموز و الهام‏بخش باشد. حماسه و جوانمردی، تربیت، زندگی، اخلاق و معاشرت، معنویت و عرفان، وفا به بیعت، ولایت و رهبری، سیاست و امور اجتماعی و... از جمله آن‏هاست. اشتباه است که در نگرش به حادثه‏ی بزرگ عاشورا به بعدی از ابعاد مختلف آن توجه داشت و از ابعاد دیگر غفلت کرد. جلوه‏های مختلف ابعاد نهضت عاشورا به گونه‏ای به نمایش گذارده شده است که به نهضت، فراگیری زمانی بخشیده است که در هر عصر و زمانی، الگو و سرمشق قابل ارائه به حق‏جویان است. بر همین اساس، این نهضت نمونه در هر عصر و زمانی تمامی گروه‏ها را با هر بینش و گرایشی و مناسب با روحیه و سلیقه‏شان، عاشق و شیفته‏ی خود نموده است. آنان که معنویت‏گرا و عارف مسلکند بعد عرفانی نهضت عاشورا، آنان را مجذوب خود ساخته و آنان که اهل حماسه و شور و فریاد علیه ظلم و ستمند، بعد حماسی نهضت عاشورا چنین افرادی را به طرف خود کشانده است که هر یک از دو بعد معنویت و حماسه‏ی نهضت امام حسین علیه‏السلام نمودهای بارز و آشکاری دارد که به زودی به آن‏ها خواهیم پرداخت.

ویژگی جامعیت، خاص سیدالشهدا علیه‏السلام و یاران وی است؛ چون اغلب انسان‏ها چنانند که اگر عرفان و سیر و سلوک معنوی باشند، روح حماسه و مبارزه ندارند و اگر مبارز و حماسی و انقلابی باشند، از حالت‏های بالای روحی و از عرفان و معنویت فاصله دارند؛ اما اولیای دین و پیامبران و امامان علیهم‏السلام هم اهل عرفانند، هم اهل سلاح، زاهدان شب و شیران روزند: زهاد باللیل و أسود بالنهار. اجتماع دو حالت عرفانی و حماسی در نهضت عاشورا، از درس‏های ویژه‏ی آن است. یاران آن حضرت علیه‏السلام نیز به پیروزی از امام حسین علیه‏السلام چنان دلاور و پرشور و انقلابی بودند که در هر حمله تعدادی از افراد دشمن را می‏کشتند و سپاه دشمن از هماوردی با آنان ناتوان بود و از جلو آنان می‏گریختند. در کنار این سلحشوری، آنان عارفانی به تمام معنا هم بودند که بهشت را در چند قدمی خویش می‏دیدند. شب عاشورا را با ذکر دعا و تلاوت قرآن و مناجات با پروردگار سپری می‏کردند و در بحبوحه‏ی جنگ، نماز را از یاد نمی‏بردند. ام‏المصائب، حضرت زینب علیهاالسلام، در طول اسارت، حتی نماز شب را ترک نکرد.

امام حسین علیه‏السلام بینش ناب عرفانی را به یاران خویش یادآوری می‏کردند. شب عاشورا در یکی از گفتگوهایی که با اصحاب داشت، فرمودند: خداوند، در مقابل تحمل شداید منزلگاه‏های والای بهشت را به بندگانش می‏بخشد. خداوند به من و اهل بیت من کرامت‏هایی عطا کرده که با وجود آن‏ها، تحمل ناگواری‏ها بر ما آسان می‏شود. شما نیز، سهمی از این کرامت‏های الهی را دارید. بدانید که تلخ و شیرین دنیا خوابی بیش نیست و بیداری و هشیاری واقعی در آخرت است؛ رستگار کسی است که به رستگاری آخرت برسد و بدبخت کسی است که در آخرت به شقاوت بیفتد. و اعلموا أن الدنیا حلوها و مرها حلم، و الانتباه فی الآخرة، و الفائز من فاز فیها، و الشقی من شقی فیها. (1).

در صبح عاشورا نیز در خطبه‏ای که برای اصحاب خویش ایراد کرد، آنان را به تقوای الهی و پرهیز از فریب دنیا فراخواند و این که همه رفتنی‏اند و انبیا بیش از همه اهل رضا به قضا بوده‏اند و خدا، دنیا و مردم را برای فنا آفریده است، نعمت‏هایش همه نابودشدنی و شادی‏هایش همه تلخ است، برای آخرت توشه‏ی تقوا برگیرید. (2).

در کربلا، اصحاب آن حضرت علیه‏السلام چون می‏بینند که به زودی شهید خواهند شد، از خوشحالی در پوست خود نمی‏گنجند. وقتی«حبیب بن مظاهر»شوخی می‏کند و می‏خندد؛«یزید بن حصین»به او اعتراض می‏کند که این چه وقت خنده است؟ حبیب باایمانی بالا می‏گوید: چه موقعیتی بهتر از حالا برای شادمانی؟ جز این نیست که این طاغیان بر ما بتازند و ما کشته و با حوریان بهشتی هم‏آغوش شویم. (3).

چنین گفتگویی بین«بریر»و«عبدالرحمان انصاری»نیز صورت می‏گیرد. این ایمان و عرفانی والاست که اصحاب امام علیه‏السلام را در آستانه‏ی شهادت، این‏گونه به شفقت و شادی می‏کشاند. یاران شهادت‏طلب امام، مرگ را بازیچه گرفته بودند. این اوج عرفان حماسی و حماسه‏ی عرفانی آنان بود و بی‏باکانه به میدان می‏شتافتند و از مرگ استقبال می‏کردند. وقتی تلفات سپاه«عمر سعد»زیاد شد،«عمرو بن حجاج»از سران سپاه عمر سعد بود دید اگر اوضاع این‏گونه ادامه یابد همه‏ی لشکریان کشته خواهند شد، از این‏رو آنان را از مبارزه تن به تن با یاران امام منع کرد و در خطاب به سپاه کوفه فریاد زد: ای بی‏خردان! می‏دانید با چه کسانی می‏جنگید؟ شما با تک سواران و شهادت‏طلبان می‏جنگید که مرگ را می‏میرانند، هر کس تن به تن با اینان بجنگند کشته می‏شود. اگر این‏ها را سنگ‏باران نکنید همه‏ی شما را خواهند کشت. عمر سعد سخن او را تصدیق کرد و سپاه را از جنگ تن به تن با امام علیه‏السلام نهی کرد. (4) یاران امام، از یک سو شجاع و رزمنده بودند، و از سویی اهل عبادت، دعا، تهجد و تلاوت... مثلا«عابس بن ابی‏شبیب شاکری»، که از رجال برجسته‏ی شیعه و مردی دلیر، سخنور، کوشا، شب‏زنده‏دار بود، در نهضت«مسلم بن عقیل»هم بسیار فعال بود و دلاوری‏هایش در عاشورا مشهور است، در عاشورا زره از تن بیرون آورد، کلاه خود از سر برداشت و با تیغ بر سپاه دشمن حمله کرد و آن‏قدر کشت که به دستور عمر سعد او را سنگباران کردند. (5).

آمیختگی حماسه و عرفان را باید از حسین علیه‏السلام و یاران او آموخت که هر یک از این دو بعد دارای مصادیق و نمودهای آموزنده‏ای در نهضت عاشورایند و ما در ادامه‏ی این بحث در دو بخش این موارد را متذکر می‏شویم: در بخش نخست به بعضی از جلوه‏های معنوی و عرفانی تحت عنوان:«جلوه‏های معنوی و عرفانی عاشوراییان»و در بخش دیگر به پاره‏ای از جلوه‏های حماسی و عملی حسین علیه‏السلام و یارانش تحت عنوان«جلوه‏های حماسی و عملی عاشوراییان»اشاره می‏کنیم تا در سایه‏ی این بحث، پیروان راستین امام حسین علیه‏السلام به همه‏ی ابعاد نهضت عاشورا توجه کنند و به ضرورت آمیختگی حماسه و عرفان و مبارزه و معنویت پی ببرند و خود را متوجه تمامی ابعاد قیام عاشورا کنند تا چهره‏ی پرفروغ حماسه‏ی آموزنده‏ی کربلا را دچار تحریف نکنند.

جلوه‏های عرفانی و معنوی عاشوراییان

آن چه ایمان والا و فوق‏العاده‏ی امام حسین علیه‏السلام را نشان می‏دهد بسیار است که از جمله‏ی آن‏ها می‏توان به مقام رضا و اخلاص و شکیبایی همه جانبه‏ی آن حضرت اشاره کرد. در واقعه‏ی عاشورا، جلوه‏های معنوی به بهترین و برترین صورت به نمایش گذارده شده است که برای اختصار در این بخش تنها به چهار جلوه از جلوه‏های معنوی و ایمانی حسین علیه‏السلام و عاشورا می‏پردازیم. ضمن آن که هر یک از این جلوه‏ها، در جای خود از اسرار جاودانگی نهضت و شخصیت الهی آن بزرگوار به شمار می‏آید. آن چهار جلوه به شرح زیر است: (6).

1. یاد خدا؛
2. تسلیم و رضا؛
3. اخلاص و یکتا پرستی؛
4. شکیبائی همه جانبه.

یاد خدا

ذکر و یاد خدا، چه در دل و چه بر زبان، عامل تقویت روح و زداینده‏ی یأس و غفلت و غرور است. امام حسین علیه‏السلام در طول راه، در شب و روز عاشورا، قبل از جنگ و هنگام جنگ در آخرین لحظه‏های حیات، پیوسته به یاد خدا بود و حمد و تسبیح و ذکر خدا را بر لب می‏راند. حتی در خطبه‏های حماسی که برای یاران خویش یا برای بیداری و هشدار خطاب به سپاه دشمن داشت، یکی از محوری‏ترین موضوع‏هایی که مطرح می‏کرد خدا، قیامت، بهشت و جهنم و... بود؛ به خصوص در لحظه‏های بحرانی و شدید روحی، یاد خدا، قوت قلب و عامل ثبات آن حضرت بود.

آن گاه که پس از شهادت همه‏ی یاران و همراهان تنها مانده بود و خیمه‏های اصحاب خویش را خالی می‏دید، واین ذکر را بسیار می‏گفت: لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. (7).

در خطبه‏ای که شب عاشورا برای اصحاب خویش ایراد فرمود به حمد و ثنای الهی، شکر و ستایش و یاد او پرداخت و حمد را در حال شادمانی و غمگینی از آن خداوند دانست. حتی در تقدیر از اصحاب خویش نفرمود که شما با وفایید، بلکه به خداوند عزوجل عرض کرد: اللهم انی لا أعرف أهل بیت أبر و لا أزکی و لا أطهر من أهل بیتی و لا أصحابا هم خیر من أصحابی...؛ (8).

خدایا، من اهل بیتی نیک‏تر و پاک‏تر از اهل بیتم نمی‏شناسم و نیز همراهان و اصحابی بهتر و باوفاتر از اصحاب خویش سراغ ندارم.

نامه‏هایی که امام حسین علیه‏السلام به اهل کوفه و بزرگان شیعه نوشته است، اغلب حاوی ذکر خدا و اوصاف پروردگاری است.

در طول راه با شنیدن خبرهای ناگوار از داخل کوفه، به ویژه خبر شهادت «مسلم بن عقیل»، باز هم ذکر خدا را مایه‏ی آرامش خویش قرار می‏داد: «انا لله و انا الیه راجعون و الحمد لله رب العالمین. (9).

امام حسین علیه‏السلام یاد خدا را مایه‏ی آرامش همراهان نیز، قرار می‏داد. شب عاشورا، وقتی حضرت زینب علیهاالسلام را نگران و پریشان دید، او را متوجه بقا و جاودانگی خداوند ساخت تا بداند که جز ذات پروردگار همه رفتنی هستند و فرمود: یا أختاه! اتقی الله و تعزی بعزاء الله، و اعلمی أن أهل الأرض یموتون، و أن أهل السماء لا یبقون، أن کل شی‏ء هالک الا وجه الله. (10).

در روز عاشورا، وقتی تیر بر قلب آن حضرت علیه‏السلام نشست و خون جاری شد، سر به آسمان برداشت و با خدا چنین زمزمه کرد:

اللهم، انک تری ما یصنع بولد نبیک؛ (11).

بارالها! تو شاهدی که در حق فرزند پیامبرت چه فاجعه‏ای به وجود آوردند.

در قتلگاه با مناجات عارفانه‏اش، ذکر خدا را در واپسین دم حیات بر زبان داشت:

صبرا علی قضائک؛ (12).

در مقابل قضا و قدر تو، شکیبا هستم.

نماز

از عالی‏ترین نمونه‏های معنوی پیوند با خدا و برترین جلوه‏های ذکر خدا نماز است. این ارتباط معنوی، در مبارزه و جهاد هم به مجاهد راه خدا روحیه می‏بخشد. حضرت علی علیه‏السلام در جنگ صفین به یکی از یاران خود گفت: برای نماز با این قوم می‏جنگم. امام حسین علیه‏السلام از اقامه کنندگان نماز است. هم چنان که در زیارت نام‏های او آمده است:

أشهد أنک قد أقمت الصلاة و آتیت الزکاة؛ (13).

گواهی می‏دهم تو برپا دارنده‏ی نماز و دهنده‏ی زکات هستی.

امام حسین علیه‏السلام در راه کربلا همراه با سپاه «حر» نماز جماعت برگزار کرد و شب عاشورا نیز، از سپاه کوفه مهلتی خواست تا نماز بگزارد.

فهو یعلم أنی قد کنت أحب الصلاة؛ (14).

پروردگار عالمیان به اشتیاق (وصف ناشدنی) من به نماز آگاه است.

طبق نقل‏ها، امام حسین علیه‏السلام و اصحابش تمام شب عاشورا به نماز و استغفار و تضرع به درگاه الهی پرداختند:

و بات الحسین و أصحابه تلک اللیلة، و لهم دوی کدوی النحل ما بین راکع و ساجد و قائم و قاعد؛ (15).

حسین علیه‏السلام و یارانش شب عاشورا را با زمزمه‏ی نماز و نیایش و تضرع و در حال رکوع و سجود، ایستاده، و نشسته به صبح رساندند و زمزمه‏ای چونان زمزمه‏ی کندوی زنبور عسل داشتند.

به نقل دیگر، زمزمه‏ی نماز و نیایش و تضرع و صدای خواندن قرآن، از خیمه های اصحاب همچون کندوی زنبورعسل به گوش می‏رسید: لهم دوی کدوی النحل و هم بین راکع و ساحد و قاری‏ء للقرآن. (16).

ظهر عاشورا نیز وقت نماز، «ابوثمامه‏ی صائدی» بر حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام وارد و یادآور شد که وقت نماز است، دوست دارم خدا را در حالی ملاقات کنم که این نماز را که وقتش رسیده است بخوانم. امام علیه‏السلام نگاهی به آسمان کرد و فرمود:

ذکرت الصلاة، جعلک الله من المصلین الذاکرین، نعم، هذا أول وقتها؛ (17).

نماز را یادآوری، خدا تو را از نمازگزاران و ذاکران قرار دهد، آری! اکنون اول وقت نماز است.

آن گاه فرمود: از آنان بخواهید تا دست از جنگ بردارند تا نماز بخوانیم.

نماز خون و شهید نماز

«سعید بن عبدالله حنفی» نیز در روز عاشورا، شهید نماز شد. وی جلو امام حسین علیه‏السلام ایستاد تا تیرهایی که از چپ و راست به سمت امام علیه‏السلام رها می‏شد. به آن حضرت اصابت نکند. آن‏قدر تیر بر او خورد که وقتی نماز امام حسین علیه‏السلام تمام شد، این شهید سعید، به زمین افتاد و به مقام والای شهادت رسید. (18).

پیروان نهضت اباعبدالله علیه‏السلام نیز باید به نماز اهتمام ورزند و آن را در رأس امور خویش قرار دهند؛ به خصوص عزاداران حسینی علیه‏السلام نباید نماز را، که واجب دینی است، فدای مراسم سینه‏زنی و عزاداری مستحب کنند و توجه داشته باشند که نماز، مایه‏ی برخورداری از شفاعت حسین علیه‏السلام است.

تسلیم و رضا

مقام رضا از والاترین مراتب بندگی در برابر خداوند است؛ یعنی راضی بودن به رضای الهی و رضای خلق را در رضای خالق فدا کردن. این حالت معنوی، هم به انسان صبر و اطمینان خاطر می‏دهد، روحیه‏ی مقاومت را در او می‏افزاید و هم نشانه‏ی کمال ایمان و توحید است.

نزدیکان امام حسین علیه‏السلام، از آغاز نهضت تا روز عاشورا، می‏خواستند که مانع حرکت امام علیه‏السلام باشند، چون این حرکت را فاجعه‏ای غمبار و جبران‏ناپذیر می‏دانستند و شهادت آن حضرت علیه‏السلام و یارانش را پیش‏بینی می‏کردند.

بارها نیز خود آن حضرت چنین آینده‏ای را متذکر شده بود؛ از آن جمله آن گاه که ام‏سلمه به آن حضرت گفت: لا تحزنی بخروجک الی العراق؛ مرا با حرکت خود به سوی عراق غمناک نگران.

امام علیه‏السلام در پاسخ می‏فرماید: یا أماه! و أنا أعلم أنی مقتول مذبوح ظلما؛ (19) مادر! خود بهتر می‏دانم که به ستم کشته خواهم شد و سر از تنم جدا خواهد گردید. حتی جزئیات شهادت را نیز پیش‏بینی می‏کرد و می‏فرمود: کأنی بأوصالی یتقطعها ذئاب (عسلان) الفلوات بین النواویس و کربلا، فیملأن منی أکراشا جوفا و أجربة سغبا لا محیص عن یوم خط بالقلم رضی الله رضانا أهل البیت؛ (20) گویا با دیدگان خویش می‏نگرم که درندگان بیابان بین سرزمین نواویس و کربلا اعضای پیکرم را قطعه قطعه و شکم‏های گرسنه خود را سیر و انبان‏های تهی‏شان را پر می‏کنند...؛ بر آن چه خدا خشنود و راضی گردد ما خاندان وحی و رسالت، خشنود خواهیم بود.

همان گونه که ملاحظه می‏شود، امام علیه‏السلام نه تنها از شهادت، بلکه از جزئیات شهادتشان نیز سخن به میان آورد و از چنین وظیفه‏ی پرمخاطره‏ای با تمام پیامدهایش استقبال کرد و با تعبیر «رضا الله رضانا أهل البیت» به بالاترین درجه‏ی رضا و تسلیم در برابر حق، تن داد، و در ضمن این خطبه، که در آن اشتیاق خویش را به شهادت و افتخارآمیز دانستن آن را بیان فرمود: «خط الموت» (21) با این زمزمه‏ی نورانی، اظهار رضایت به پیشامدهای وحشتناک و فاجعه‏آمیز و غمبار می‏کند.در سخن دیگری، به اراده‏ی خدا، چه پیروزی چه شهادت، ابراز رضایت می‏کند و آن را خیری از جانب خدا می‏داند:

أما و الله! انی لأرجو أن یکون خیرا ما أراد الله بنا، قتلنا أم ظفرنا؛ (22).

امیدوارم آن چه خدا برای ما خواسته است، خیری باشد، چه کشته شویم، چه پیروز.

این همان راضی بودن به رضای الهی است؛ (رضی الله عنهم و رضوا عنه). (23).

یکی درد و یکی درمان پسندد   یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران   پسندم آن چه را جانان پسندد

و در زیارت نامه‏ی آن حضرت علیه‏السلام می‏خوانیم:

السلام علیک... یا من رضاه من رضی الرحمن و سخطه من سخط الرحمن؛ (24).

سلام بر تو! ای کسی که رضا و خشنودی تو از خوشنودی خدای رحمان است و سخط و غضب تو از غضب و خشم خدای مهربان است.

هم چنین امام حسین علیه‏السلام در وداع آخر روز عاشورا، اهل بیت و خواهر خود را به رضا به قضای الهی و تسلیم در برابر تقدیر الهی دعوت فرمود و به دخترش سکینه علیهاالسلام فرمود:

فاصبری علی قضاء الله، لا تشتکی؛ فان الدنیا فانیة و الآخرة باقیة؛ (25).

بر قضای الهی صبور باش و زبان بر شکایت مگشای، دنیا فانی است و آخرت باقی. در روایت دیگری آمده است که به آنان چنین توصیه فرمود:

استعدوا للبلاء... و یعوضکم الله عن هذه البلیة أنواع النعم و الکرامة، فلا تشکوا و لا تقولوا بألسنتکم، ینقص قدرکم؛ (26).

آماده بلا باشید...، خداوند در عوض این بلا، به شما انواع نعمت‏ها و کرامت‏ها را می‏بخشد. پس شکایت نکنید و با زبانتان چیزی نگویید که قدر و ارزش شما را کم کند.

در آخرین لحظه‏ها هم که در قتلگاه، مجروح بر زمین افتاده بود مناجاتی با خدای خویش داشت که نشانه‏ی همین رضا و تسلیم و صبر در برابر اراده و قضای الهی بود. از جمله قسمت‏های آن مناجات، این است:

صبرا علی قضائک یا رب لا اله سواک! یا غیاث المستغیثین! ما لی رب سواک و لا معبود غیرک، صبرا علی حکمک یا غیاث من لا غیاث له؛ (27).

در مقابل قضا و قدر تو شکیبا هستم ای پروردگاری که به جز تو خدایی نیست! ای فریادرس دادخواهان! که مرا جز تو پروردگاری و معبودی نیست، بر حکم و تقدیر تو صابر و شکیبا هستم، ای فریادرس آن که فریادرسی ندارد!

این روح تسلیم و رضای امام حسین علیه‏السلام در برابر پروردگار، که در آن قطعه قطعه شدن و پایمال شدن پیکر پاکش را می‏بیند، تنها برای خدا و برای بقای ارزش‏های الهی و نابودی بدعت‏های جاهلی اموی است، از این‏رو نه تنها لب به شکایت باز نمی‏کند، بلکه آن تعابیر بلند و رضایت‏بخش را بر زبان می‏آورد و همه‏ی این‏ها بیانگر والاترین درجه‏ی رضا و تسلیم آن حضرت است و قهرا خداوند به عمل و حالتی که براساس وظیفه‏ی الهی و رضایت و تسلیم در برابر ارادی او انجام پذیرد، عمر جاودان و ابدی می‏بخشد.

اخلاص و یکتاپرستی

از نظر اسلام، ارزش و اعتبار هر عملی به نیت صاحب آن عمل استوار است و ارزش دهنده‏ی به اعمال نیز، انگیزه‏ی خالص خدایی است و کارهایی ریایی نه ثواب دارد و نه ماندگار است و نه ارزشمند. پیامبر صلی الله علیه و آله می‏فرماید:

انما الأعمال بالنیات؛ (28).

ارزش هر عمل به نیت صاحبش ارتباط دارد.

در روایتی دیگر فرمود:

ان الله لا ینظر الی صورکم و أموالکم بل ینظر الی قلوبکم و أعمالکم؛ (29).

خداوند به ظاهر مال و ثروت شما نگاه نمی‏کند، بلکه به قلب‏ها و اعمال شما می‏نگرد.

قیام مقدس

قیام اباعبدالله الحسین علیه‏السلام مقدس بود چون در آن انگیزه‏ای جز خدا نبود که این انگیزه‏ی الهی، جلوه‏اش اصلاح‏طلبی، امر به معروف و نهی از منکر و احیای سیره‏ی پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علی علیه‏السلام بود که در منشور جاوید قیام حسینی علیه‏السلام آمده است: انی لم أخرج أشرا و لا بطرا... انما خرجت لطلب الاصلاح فی أمة جدی. (30).

این قیام، همان قیام مقدسی است که در قرآن کریم از آن به عنوان «قیام لله» یاد شده است.

(قل انما أعظکم بواحدة أن تقوموا لله مثنی و فرادی)؛ (31).

بگو، تنها شما را به یک چیز اندرز می‏دهم، و آن این است که دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر، برای خدا قیام کنید.

امام راحل قدس سره در این باب بیانی شیوا دارند: قیام لله است که موسای کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد، و تمام تخت و تاج آن‏ها را به باد فنا داد، و نیز او را به میقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو کشاند. قیام برای خداست که خاتم النبیین صلی الله علیه و آله را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بت‏ها را از خانه‏ی خدا برانداخت و به جای آن، توحید و تقوا را گذاشت و نیز آن ذات مقدس را به مقام «قاب قوسین أو أدنی» رساند. (32) .

هجرت مقدس

آن چه به یک حرکت و هجرت قداست می‏بخشد انگیزه‏ی پاک الهی است. از دیدگاه قرآن کریم، جهاد آن گاه ارزشمند است که فی سبیل الله باشد و نیز رویدادی ارزشمند است که فی سبیل الله باشد. هم چنین آن سفر و حرکتی هجرت و مقدس است که فی سبیل الله باشد.

در قرآن، پیوسته سخن از انگیزه‏ی خدایی است، که در کلام و سخن شیوای پیامبر صلی الله علیه و آله نیز آمده است:

انما الأعمال بالنیات و انما لکل امری ما نوی، فمن کانت هجرته الی الله و رسوله فهجرته الی الله و رسوله، و من کانت هجرته الی الدنیا فیصیبها أو امرأة ینکحها فهجرته الی ما هاجر الیه؛ (33).

ارزش کارها به انگیزه‏ی آن بستگی دارد، برای هر کس همان است که نیت کرده است. آن کس اگر برای خدا و رسول صلی الله علیه و آله هجرت کند هجرت او نیز به سوی خدا و رسول صلی الله علیه و آله است، و آن کس که برای رسیدن به دنیا و زن، هجرت کند، هجرت او در حقیقت به سوی همان‏هاست.

هجرت به سوی خدا و رسول

در طول تاریخ، هجرت‏های سرنوشت‏سازی به دست الهام‏آوران الهی رخ داده است؛ اما هجرت اباعبدالله علیه‏السلام با گذشت قرن‏ها، هنوز هجرتی نمونه و حماسه آفرین و جاودانه مطرح است که ریشه‏ی این عظمت و جاودانگی، همان خلوص نیت و انگیزه‏ی الهی امام علیه‏السلام است، که قرآن مجید می‏فرماید:

(و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع أجره علی الله و کان الله غفورا رحیما)؛ (34).

و هر کس به عنوان مهاجرت به سوی خدا و رسول او صلی الله علیه و آله از خانه‏ی خود بیرون رود سپس مرگش فرارسد پاداش او بر خداست، و خداوند آمرزنده و مهربان است.

امام حسین علیه‏السلام پس از خارج شدن از مجلس «ولید» والی مدینه و مواجه شدن با پیشنهاد بیعت با یزید، آن شب خواب به چشمش راه نیافت، یکسره به سوی قبر جدش پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و با روح بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله از بدبختی و بیچارگی مسلمانان، از ستم بنی امیه و از وضع رقت‏بار امت، درد و دل کرد، آن گاه از روح الهی پیامبر صلی الله علیه و آله کسب تکلیف نمود، در این هنگام چند لحظه او را خواب گرفت و در عالم خواب، پیامبر صلی الله علیه و آله را ملاقات کرد، که به او می‏فرماید:

یا حسین! اخرج الی العراق، فان الله شاء أن یراک قتیلا...؛ (35).

وظیفه‏ی تو حرکت به سوی کربلا و عراق است و خداوند خواسته است که تو را کشته ببیند.

امام علیه‏السلام از این که وظیفه‏ی خویش را از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله شنید خوشحال و خندان به منزل آمد و فردای آن روز، با چهره‏ای مصمم و قاطع از منزل خارج و در ملاقات با مروان که خواستار بیعت با یزید بود، فرمود:

انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام؛ اذ قد بلیت الأمة براع مثل یزید؛ (36) .

ما از آن خداییم و به سوی خدا بازمی‏گردیم. اگر مسلمان‏ها را رهبری هم چون یزید باشد بایستی با اسلام وداع کرد.

در اولین برخورد با نهضت امام حسین علیه‏السلام سخن از اسلام است و در صورت زمامداری عنصری پست و فرومایه هم چون یزید فاتحه‏ی اسلام خوانده شده خواهد بود. امام علیه‏السلام در هنگام وداع با حرم مطهر رسول الله صلی الله علیه و آله چنین ابراز اندوه و حزن می‏کند:

اللهم! ان هذا قبر نبیک محمد صلی الله علیه و آله و أنا ابن بنت نبیک و قد حضرنی من الأمر ما قد علمت، اللهم! انی أحب المعروف و أنکر المنکر و أسألک یا ذالجلال و الاکرام! بحق [هذا] القبر و من فیه الا اخترت لی ما هو لک رضی و لرسولک رضی؛ (37) .

پروردگارا! این آرامگاه پیامبر صلی الله علیه و آله توست و من فرزند دختر اویم، تو از آن چه رخ داده آگاهی. پروردگارا! من معروف را دوست داشته و از منکر بیزارم. ای دارنده عظمت و رحمت! تو را به حق این قبر و آن وجود مقدس که در آن آرمیده سوگند می‏دهم که راهی برایم برگزینی که تو و پیامبرت را خوشنود سازد.

در این جا سخن از خواست الهی و عمل به تکلیف است، آری، شالوده‏ی حرکت و هجرت امام حسین علیه‏السلام را، عمل به تکلیف الهی تشکیل می‏داده. که راز تقدس این قیام بزرگ، در همین الهی بودنش است تا برای همه‏ی حسینیان تاریخ الهام‏بخش باشد، که حسین علیه‏السلام وار زیستن، یعنی تکلیف مداری و تنها به فکر وظیفه بودن و بس.

با چنین انگیزه‏ی مقدسی، دیگر شکست مفهومی ندارد هر چند آن حضرت علیه‏السلام به ظاهر کشته شد، ولی بزرگ‏ترین پیروزمند تاریخ به شمار می‏آید. چون آن کس که در مسیر تکلیف و باانگیزه‏ی عمل به تکلیف قدم برمی‏دارد شکست ندارد و عملی که برای خدا صورت گیرد، خداوند جاودانگی آن را تضمین می‏کند؛ چون چنین عملی در حریم خدا واقع شده و از دستبرد زمان و حوادث روزگار مصون می‏ماند. آن حضرت علیه‏السلام در طول راه هم وقتی با اوضاع داخلی کوفه و عوض شدن شرایط و شهادت «مسلم بن عقیل» مواجه شد، هیچ تغییری در حرکتش ایجاد نشد، هر چند کسانی بودند که برای غنایم و قدرت و ریاست همراه او شده بودند، که آنان متفرق گشتند.

اما تنها خالصان و مخلصان ماندند که امام حسین علیه‏السلام در گزینش و گردآوری آنان، مقوله‏ی اخلاص را از همان ابتدا در نظر داشت و هنگام خروج از مکه در خطبه‏ی خویش فرمود:

من کان باذلا مهجته موطنا نفسه علی لقاء الله فلیرحل معنا؛ (38).

هر کس، خون قلب را در راه ما نثار می‏کند و خود را برای شهادت و دیدار حق آماده کرده است با ما حرکت کند.

نیز در حدیثی، آن حضرت، انگیزه‏ی حرکت عاشورا را چنین بیان فرموده است:

اللهم! انک تعلم أنه لم یکن ما کان منا تنافسا فی سلطان و لا التماسا من فضول الحطام، و لکن لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک؛ (39).

خدایا! می‏دانی آن چه که از ما انجام گرفت، برای کسب قدرت یا کسب متاع دنیا نبود، بلکه برای آن که معالم دین را نشان دهیم و اصلاح در شهرها را آشکار کنیم.

خلوص آن حضرت علیه‏السلام در بندگی و اطاعت، حتی در آخرین قطره‏های خون و آخرین لحظه‏های زندگی‏اش نیز متجلی بود؛ در گودال قتلگاه، چنین با خداوند مناجات می‏کرد:

مالی رب سواک و لا معبود غیرک...؛ (40) .

مرا جز تو پروردگاری و معبودی نیست.

چون خدا وعده فرموده که کار خیر و عمل خالصانه‏ی بندگانش را تباه و ضایع نسازد، عاشورا جاودانه شد و حسین علیه‏السلام محبوب دل‏ها گشت و خلوص او، قیامش را نیز تأثیرگذار و الهام‏بخش ساخت. بسیاری از قیام‏ها و خونریزی‏ها از یاد رفته، ولی یاد و نام کربلای حسین علیه‏السلام برای همیشه جاوید است.

خاموش گشته‏ایم و فراموش کی شویم؟

ثبت است بر جریده‏ی عالم دوام ما

پاورقى:‌


1- بحارالأنوار، ج 11، ص 150
2- موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 418
3- حیاة الامام الحسین علیه‏السلام، ج 3، ص 175
4- همان، ص 210
5- سفینة البحار، ج 2، ص 147
6- بعضی عناوین و مطالب این بخش از مقاله‏ی سودمند «عاشورا و جلوه‏های معنوی» نوشته‏ی آقای جواد محدثی، موجود در ره توشه راهیان نور (ج 17) بهره گرفته شده است
7- موسوعة کلمات الامام الحسین علیه‏السلام، ص 333
8- بحارالأنوار، ج 44، ص 315
9- وقعة الطف، ص 176
10- بحارالأنوار، ج 45، ص 2
11- همان، ج 44، ص 321
12- سخنان حسین بن علی علیهماالسلام، ص 325
13- مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین علیه‏السلام، نیمه رجب
14- موسوعة کلمات الامام الحسین علیه‏السلام، ص 392
15- بحارالأنوار، ج 44، ص 394؛ وقعة الطف، ص 202
16- حیاة الامام الحسین علیه‏السلام، ج 3، ص 175
17- سفینة البحار، «ماده‏ی ثمم»، ج 1، ص 136
18- سید بن طاووس، الملهوف، ص 165
19- بحارالأنوار، ج 44، ص 331؛ سخنان حسین بن علی علیه‏السلام، ص 30
20- الملهوف، ص 126
21- محمد صادق نجمی، سخنان حسین بن علی علیه‏السلام از مدینه تا کربلا، ص 63
22- همان، ص 159
23- مائده (5) آیه‏ی 119؛ بینه (98) آیه‏ی 8
24- حاج شیخ عباس قمی قدس سره، مفاتیح الجنان، زیارت ششم امام حسین علیه‏السلام، ص 701
25- موسوعة کلمات الامام الحسین علیه‏السلام، ص 490
26- مقرم، مقتل الحسین، ص 276
27- سخنان حسین بن علی علیه‏السلام، ص 342
28- جامع السعادة، ج 3،ص 112
29- همان
30- سخنان حسین بن علی علیه‏السلام از مدینه تا کربلا، ص 36
31- سبأ (34) آیه‏ی 46
32- صحیفه‏ی نور، ج 1، ص 3
33- صحیح بخاری، ج 1، ص 18 - 17
34- نساء (4) آیه‏ی 100
35- سید بن طاووس، الملهوف، ص 99
36- همان، ص 2
37- محمد صادق نجمی، سخنان حسین بن علی علیهماالسلام از مدینه تا کربلا، ص 25
38- حیاة الامام الحسین علیه‏السلام، ج 3، ص 48
39- تحف العقول، ص 239
40- موسوعة کلمات الامام الحسین علیه‏السلام، ص 510؛ سخنان حسین بن علی علیه‏السلام، ص 323