جامعیت عاشوراییان
جامعیت و فراگیری نهضت اباعبدالله الحسین علیهالسلام میتواند از جمله عوامل
و اسرار تداومبخش مؤثر آن به شمار آید. قیام جاودانهی امام حسین علیهالسلام و
حادثهی کربلا ابعاد مختلفی دارد که هر بعدی از آن میتواند برای ما درسآموز و
الهامبخش باشد. حماسه و جوانمردی، تربیت، زندگی، اخلاق و معاشرت، معنویت و عرفان،
وفا به بیعت، ولایت و رهبری، سیاست و امور اجتماعی و... از جمله آنهاست. اشتباه
است که در نگرش به حادثهی بزرگ عاشورا به بعدی از ابعاد مختلف آن توجه داشت و از
ابعاد دیگر غفلت کرد. جلوههای مختلف ابعاد نهضت عاشورا به گونهای به نمایش گذارده
شده است که به نهضت، فراگیری زمانی بخشیده است که در هر عصر و زمانی، الگو و سرمشق
قابل ارائه به حقجویان است. بر همین اساس، این نهضت نمونه در هر عصر و زمانی تمامی
گروهها را با هر بینش و گرایشی و مناسب با روحیه و سلیقهشان، عاشق و شیفتهی خود
نموده است. آنان که معنویتگرا و عارف مسلکند بعد عرفانی نهضت عاشورا، آنان را
مجذوب خود ساخته و آنان که اهل حماسه و شور و فریاد علیه ظلم و ستمند، بعد حماسی
نهضت عاشورا چنین افرادی را به طرف خود کشانده است که هر یک از دو بعد معنویت و
حماسهی نهضت امام حسین علیهالسلام نمودهای بارز و آشکاری دارد که به زودی به
آنها خواهیم پرداخت.
ویژگی جامعیت، خاص سیدالشهدا علیهالسلام و یاران وی است؛ چون
اغلب انسانها چنانند که اگر عرفان و سیر و سلوک معنوی باشند، روح حماسه و مبارزه
ندارند و اگر مبارز و حماسی و انقلابی باشند، از حالتهای بالای روحی و از عرفان و
معنویت فاصله دارند؛ اما اولیای دین و پیامبران و امامان علیهمالسلام هم اهل
عرفانند، هم اهل سلاح، زاهدان شب و شیران روزند: زهاد باللیل و أسود بالنهار.
اجتماع دو حالت عرفانی و حماسی در نهضت عاشورا، از درسهای ویژهی آن است. یاران آن
حضرت علیهالسلام نیز به پیروزی از امام حسین علیهالسلام چنان دلاور و پرشور و
انقلابی بودند که در هر حمله تعدادی از افراد دشمن را میکشتند و سپاه دشمن از
هماوردی با آنان ناتوان بود و از جلو آنان میگریختند. در کنار این سلحشوری، آنان
عارفانی به تمام معنا هم بودند که بهشت را در چند قدمی خویش میدیدند. شب عاشورا را
با ذکر دعا و تلاوت قرآن و مناجات با پروردگار سپری میکردند و در بحبوحهی جنگ،
نماز را از یاد نمیبردند. امالمصائب، حضرت زینب علیهاالسلام، در طول اسارت، حتی
نماز شب را ترک نکرد.
امام حسین علیهالسلام بینش ناب عرفانی را به یاران خویش
یادآوری میکردند. شب عاشورا در یکی از گفتگوهایی که با اصحاب داشت، فرمودند:
خداوند، در مقابل تحمل شداید منزلگاههای والای بهشت را به بندگانش میبخشد. خداوند
به من و اهل بیت من کرامتهایی عطا کرده که با وجود آنها، تحمل ناگواریها بر ما
آسان میشود. شما نیز، سهمی از این کرامتهای الهی را دارید. بدانید که تلخ و شیرین
دنیا خوابی بیش نیست و بیداری و هشیاری واقعی در آخرت است؛ رستگار کسی است که به
رستگاری آخرت برسد و بدبخت کسی است که در آخرت به شقاوت بیفتد. و اعلموا أن الدنیا
حلوها و مرها حلم، و الانتباه فی الآخرة،
و الفائز من فاز فیها، و الشقی من شقی فیها. (1).
در صبح عاشورا نیز در خطبهای که برای اصحاب خویش ایراد کرد، آنان را به تقوای الهی
و پرهیز از فریب دنیا فراخواند و این که همه رفتنیاند و انبیا بیش از همه اهل رضا
به قضا بودهاند و خدا، دنیا و مردم را برای فنا آفریده است، نعمتهایش همه
نابودشدنی و شادیهایش همه تلخ است، برای آخرت توشهی تقوا برگیرید. (2).
در کربلا، اصحاب آن حضرت علیهالسلام چون میبینند که به زودی شهید خواهند شد، از
خوشحالی در پوست خود نمیگنجند. وقتی«حبیب بن مظاهر»شوخی میکند و میخندد؛«یزید بن
حصین»به او اعتراض میکند که این چه وقت خنده است؟ حبیب باایمانی بالا میگوید: چه
موقعیتی بهتر از حالا برای شادمانی؟ جز این نیست که این طاغیان بر ما بتازند و ما
کشته و با حوریان بهشتی همآغوش شویم. (3).
چنین گفتگویی بین«بریر»و«عبدالرحمان انصاری»نیز صورت میگیرد. این ایمان و عرفانی
والاست که اصحاب امام علیهالسلام را در آستانهی شهادت، اینگونه به شفقت و شادی
میکشاند. یاران شهادتطلب امام، مرگ را بازیچه گرفته بودند. این اوج عرفان حماسی و
حماسهی عرفانی آنان بود و بیباکانه به میدان میشتافتند و از مرگ استقبال
میکردند. وقتی تلفات سپاه«عمر سعد»زیاد شد،«عمرو بن حجاج»از سران سپاه عمر سعد بود
دید اگر اوضاع اینگونه ادامه یابد همهی لشکریان کشته خواهند شد، از اینرو آنان
را از مبارزه تن به تن با یاران امام منع کرد و در خطاب به سپاه کوفه فریاد زد: ای
بیخردان! میدانید با چه کسانی میجنگید؟ شما با تک سواران و شهادتطلبان میجنگید
که مرگ را میمیرانند، هر کس تن به تن با اینان
بجنگند کشته میشود. اگر اینها را سنگباران نکنید همهی شما را خواهند کشت. عمر
سعد سخن او را تصدیق کرد و سپاه را از جنگ تن به تن با امام علیهالسلام نهی کرد. (4)
یاران امام، از یک سو شجاع و رزمنده بودند، و از سویی اهل عبادت، دعا، تهجد و
تلاوت... مثلا«عابس بن ابیشبیب شاکری»، که از رجال برجستهی شیعه و مردی دلیر،
سخنور، کوشا، شبزندهدار بود، در نهضت«مسلم بن عقیل»هم بسیار فعال بود و
دلاوریهایش در عاشورا مشهور است، در عاشورا زره از تن بیرون آورد، کلاه خود از سر
برداشت و با تیغ بر سپاه دشمن حمله کرد و آنقدر کشت که به دستور عمر سعد او را
سنگباران کردند. (5).
آمیختگی حماسه و عرفان را باید از حسین علیهالسلام و یاران او آموخت که هر یک از
این دو بعد دارای مصادیق و نمودهای آموزندهای در نهضت عاشورایند و ما در ادامهی
این بحث در دو بخش این موارد را متذکر میشویم: در بخش نخست به بعضی از جلوههای
معنوی و عرفانی تحت عنوان:«جلوههای معنوی و عرفانی عاشوراییان»و در بخش دیگر به
پارهای از جلوههای حماسی و عملی حسین علیهالسلام و یارانش تحت عنوان«جلوههای
حماسی و عملی عاشوراییان»اشاره میکنیم تا در سایهی این بحث، پیروان راستین امام
حسین علیهالسلام به همهی ابعاد نهضت عاشورا توجه کنند و به ضرورت آمیختگی حماسه و
عرفان و مبارزه و معنویت پی ببرند و خود را متوجه تمامی ابعاد قیام عاشورا کنند تا
چهرهی پرفروغ حماسهی آموزندهی کربلا را دچار تحریف نکنند.
جلوههای عرفانی و معنوی عاشوراییان
آن چه ایمان والا و فوقالعادهی امام حسین علیهالسلام را نشان میدهد بسیار است
که از
جملهی آنها میتوان به مقام رضا و اخلاص و شکیبایی همه جانبهی آن حضرت اشاره
کرد. در واقعهی عاشورا، جلوههای معنوی به بهترین و برترین صورت به نمایش گذارده
شده است که برای اختصار در این بخش تنها به چهار جلوه از جلوههای معنوی و ایمانی
حسین علیهالسلام و عاشورا میپردازیم. ضمن آن که هر یک از این جلوهها، در جای خود
از اسرار جاودانگی نهضت و شخصیت الهی آن بزرگوار به شمار میآید. آن چهار جلوه به
شرح زیر است: (6).
1. یاد خدا؛
2. تسلیم و رضا؛
3. اخلاص و یکتا پرستی؛
4. شکیبائی همه جانبه.
یاد خدا
ذکر و یاد خدا، چه در دل و چه بر زبان، عامل تقویت روح و زدایندهی یأس و غفلت و
غرور است. امام حسین علیهالسلام در طول راه، در شب و روز عاشورا، قبل از جنگ و
هنگام جنگ در آخرین لحظههای حیات، پیوسته به یاد خدا بود و حمد و تسبیح و ذکر خدا
را بر لب میراند. حتی در خطبههای حماسی که برای یاران خویش یا برای بیداری و
هشدار خطاب به سپاه دشمن داشت، یکی از محوریترین موضوعهایی که مطرح میکرد خدا،
قیامت، بهشت و جهنم و... بود؛ به خصوص در لحظههای بحرانی و شدید روحی، یاد خدا،
قوت قلب و عامل ثبات آن حضرت بود.
آن گاه که پس از شهادت همهی یاران و همراهان تنها مانده بود و خیمههای اصحاب خویش
را خالی میدید، واین ذکر را بسیار میگفت: لا حول و لا قوة الا بالله العلی
العظیم. (7).
در خطبهای که شب عاشورا برای اصحاب خویش ایراد فرمود به حمد و ثنای الهی، شکر و
ستایش و یاد او پرداخت و حمد را در حال شادمانی و غمگینی از آن خداوند دانست. حتی
در تقدیر از اصحاب خویش نفرمود که شما با وفایید، بلکه به خداوند عزوجل عرض کرد:
اللهم انی لا أعرف أهل بیت أبر و لا أزکی و لا أطهر من أهل بیتی و لا أصحابا هم خیر
من أصحابی...؛ (8).
خدایا، من اهل بیتی نیکتر و پاکتر از اهل بیتم نمیشناسم و نیز همراهان و اصحابی
بهتر و باوفاتر از اصحاب خویش سراغ ندارم.
نامههایی که امام حسین علیهالسلام به اهل کوفه و بزرگان شیعه نوشته است، اغلب
حاوی ذکر خدا و اوصاف پروردگاری است.
در طول راه با شنیدن خبرهای ناگوار از داخل کوفه، به ویژه خبر شهادت «مسلم بن
عقیل»، باز هم ذکر خدا را مایهی آرامش خویش قرار میداد: «انا لله و انا الیه
راجعون و الحمد لله رب العالمین. (9).
امام حسین علیهالسلام یاد خدا را مایهی آرامش همراهان نیز، قرار میداد. شب
عاشورا، وقتی حضرت زینب علیهاالسلام را نگران و پریشان دید، او را متوجه بقا و
جاودانگی خداوند ساخت تا بداند که جز ذات پروردگار همه رفتنی هستند و فرمود: یا
أختاه! اتقی الله و تعزی بعزاء الله، و اعلمی أن أهل الأرض یموتون، و أن أهل السماء
لا یبقون، أن کل شیء
هالک الا وجه الله. (10).
در روز عاشورا، وقتی تیر بر قلب آن حضرت علیهالسلام نشست و خون جاری شد، سر به
آسمان برداشت و با خدا چنین زمزمه کرد:
اللهم، انک تری ما یصنع بولد نبیک؛ (11).
بارالها! تو شاهدی که در حق فرزند پیامبرت چه فاجعهای به وجود آوردند.
در قتلگاه با مناجات عارفانهاش، ذکر خدا را در واپسین دم حیات بر زبان داشت:
صبرا علی قضائک؛ (12).
در مقابل قضا و قدر تو، شکیبا هستم.
نماز
از عالیترین نمونههای معنوی پیوند با خدا و برترین جلوههای ذکر خدا نماز است.
این ارتباط معنوی، در مبارزه و جهاد هم به مجاهد راه خدا روحیه میبخشد. حضرت علی
علیهالسلام در جنگ صفین به یکی از یاران خود گفت: برای نماز با این قوم میجنگم.
امام حسین علیهالسلام از اقامه کنندگان نماز است. هم چنان که در زیارت نامهای او
آمده است:
أشهد أنک قد أقمت الصلاة و آتیت الزکاة؛ (13).
گواهی میدهم تو برپا دارندهی نماز و دهندهی زکات هستی.
امام حسین علیهالسلام در راه کربلا همراه با سپاه «حر» نماز جماعت برگزار کرد و شب
عاشورا نیز، از سپاه کوفه مهلتی خواست تا نماز بگزارد.
فهو یعلم أنی قد کنت أحب الصلاة؛ (14).
پروردگار عالمیان به اشتیاق (وصف ناشدنی) من به نماز آگاه است.
طبق نقلها، امام حسین علیهالسلام و اصحابش تمام شب عاشورا به نماز و استغفار و
تضرع به درگاه الهی پرداختند:
و بات الحسین و أصحابه تلک اللیلة، و لهم دوی کدوی النحل ما بین راکع و ساجد و قائم
و قاعد؛ (15).
حسین علیهالسلام و یارانش شب عاشورا را با زمزمهی نماز و نیایش و تضرع و در حال
رکوع و سجود، ایستاده، و نشسته به صبح رساندند و زمزمهای چونان زمزمهی کندوی
زنبور عسل داشتند.
به نقل دیگر، زمزمهی نماز و نیایش و تضرع و صدای خواندن قرآن، از خیمه های اصحاب
همچون کندوی زنبورعسل به گوش میرسید: لهم دوی کدوی النحل و هم بین راکع و ساحد و
قاریء للقرآن. (16).
ظهر عاشورا نیز وقت نماز، «ابوثمامهی صائدی» بر حضرت سیدالشهداء علیهالسلام وارد
و یادآور شد که وقت نماز است، دوست دارم خدا را در حالی ملاقات کنم که این نماز را
که وقتش رسیده است بخوانم. امام علیهالسلام نگاهی به آسمان کرد و فرمود:
ذکرت الصلاة، جعلک الله من المصلین الذاکرین، نعم، هذا أول وقتها؛ (17).
نماز را یادآوری، خدا تو را از نمازگزاران و ذاکران قرار دهد، آری! اکنون اول وقت
نماز است.
آن گاه فرمود: از آنان بخواهید تا دست از جنگ بردارند تا نماز بخوانیم.
نماز خون و شهید نماز
«سعید بن عبدالله حنفی» نیز در روز عاشورا، شهید نماز شد. وی جلو امام حسین
علیهالسلام ایستاد تا تیرهایی که از چپ و راست به سمت امام علیهالسلام رها میشد.
به آن حضرت اصابت نکند. آنقدر تیر بر او خورد که وقتی نماز امام حسین علیهالسلام
تمام شد، این شهید سعید، به زمین افتاد و به مقام والای شهادت رسید. (18).
پیروان نهضت اباعبدالله علیهالسلام نیز باید به نماز اهتمام ورزند و آن را در رأس
امور خویش قرار دهند؛ به خصوص عزاداران حسینی علیهالسلام نباید نماز را، که واجب
دینی است، فدای مراسم سینهزنی و عزاداری مستحب کنند و توجه داشته باشند که نماز،
مایهی برخورداری از شفاعت حسین علیهالسلام است.
تسلیم و رضا
مقام رضا از والاترین مراتب بندگی در برابر خداوند است؛ یعنی راضی بودن به رضای
الهی و رضای خلق را در رضای خالق فدا کردن. این حالت معنوی، هم به انسان صبر و
اطمینان خاطر میدهد، روحیهی مقاومت را در او میافزاید و هم نشانهی کمال ایمان و
توحید است.
نزدیکان امام حسین علیهالسلام، از آغاز نهضت تا روز عاشورا، میخواستند که مانع
حرکت امام علیهالسلام باشند، چون این حرکت را فاجعهای غمبار و جبرانناپذیر
میدانستند و شهادت آن حضرت علیهالسلام و یارانش را پیشبینی میکردند.
بارها نیز خود آن حضرت چنین آیندهای را متذکر شده بود؛ از آن جمله آن گاه که
امسلمه به آن حضرت گفت: لا تحزنی بخروجک الی العراق؛ مرا با حرکت خود به سوی
عراق غمناک نگران.
امام علیهالسلام در پاسخ میفرماید: یا أماه! و أنا أعلم أنی مقتول مذبوح ظلما؛ (19)
مادر! خود بهتر میدانم که به ستم کشته خواهم شد و سر از تنم جدا خواهد گردید.
حتی جزئیات شهادت را نیز پیشبینی میکرد و میفرمود: کأنی بأوصالی یتقطعها ذئاب
(عسلان) الفلوات بین النواویس و کربلا، فیملأن منی أکراشا جوفا و أجربة سغبا لا
محیص عن یوم خط بالقلم رضی الله رضانا أهل البیت؛ (20)
گویا با دیدگان خویش
مینگرم که درندگان بیابان بین سرزمین نواویس و کربلا اعضای پیکرم را قطعه قطعه و
شکمهای گرسنه خود را سیر و انبانهای تهیشان را پر میکنند...؛ بر آن چه خدا
خشنود و راضی گردد ما خاندان وحی و رسالت، خشنود خواهیم بود.
همان گونه که ملاحظه میشود، امام علیهالسلام نه تنها از شهادت، بلکه از جزئیات
شهادتشان نیز سخن به میان آورد و از چنین وظیفهی پرمخاطرهای با تمام پیامدهایش
استقبال کرد و با تعبیر «رضا الله رضانا أهل البیت» به بالاترین درجهی رضا و تسلیم
در برابر حق، تن داد، و در ضمن این خطبه، که در آن اشتیاق خویش را به شهادت و
افتخارآمیز دانستن آن را بیان فرمود: «خط الموت» (21)
با این زمزمهی نورانی،
اظهار رضایت به پیشامدهای وحشتناک و فاجعهآمیز و غمبار میکند.در سخن دیگری، به
ارادهی خدا، چه پیروزی چه شهادت، ابراز رضایت میکند و آن را خیری از جانب خدا
میداند:
أما و الله! انی لأرجو أن یکون خیرا ما أراد الله بنا، قتلنا أم ظفرنا؛ (22).
امیدوارم آن چه خدا برای ما خواسته است، خیری باشد، چه کشته شویم، چه پیروز.
این همان راضی بودن به رضای الهی است؛ (رضی الله عنهم و رضوا عنه). (23).
یکی درد و یکی درمان پسندد
|
|
یکی وصل و یکی هجران پسندد
|
من از درمان و درد و وصل و هجران
|
|
پسندم آن چه را جانان پسندد
|
و در زیارت نامهی آن حضرت علیهالسلام میخوانیم:
السلام علیک... یا من رضاه من رضی الرحمن و سخطه من سخط الرحمن؛ (24).
سلام بر تو! ای کسی که رضا و خشنودی تو از خوشنودی خدای رحمان است و سخط و غضب تو
از غضب و خشم خدای مهربان است.
هم چنین امام حسین علیهالسلام در وداع آخر روز عاشورا، اهل بیت و خواهر خود را به
رضا به قضای الهی و تسلیم در برابر تقدیر الهی دعوت فرمود و به دخترش سکینه
علیهاالسلام فرمود:
فاصبری علی قضاء الله، لا تشتکی؛ فان الدنیا فانیة و الآخرة باقیة؛ (25).
بر قضای الهی صبور باش و زبان بر شکایت مگشای، دنیا فانی است و آخرت باقی. در روایت
دیگری آمده است که به آنان چنین توصیه فرمود:
استعدوا للبلاء... و یعوضکم الله عن هذه البلیة أنواع النعم و الکرامة، فلا تشکوا و
لا تقولوا بألسنتکم، ینقص قدرکم؛ (26).
آماده بلا باشید...، خداوند در عوض این بلا، به شما انواع نعمتها و کرامتها را
میبخشد. پس شکایت نکنید و با زبانتان چیزی نگویید که قدر و ارزش شما را کم کند.
در آخرین لحظهها هم که در قتلگاه، مجروح بر زمین افتاده بود مناجاتی با خدای
خویش داشت که نشانهی همین رضا و تسلیم و صبر در برابر اراده و قضای الهی بود. از
جمله قسمتهای آن مناجات، این است:
صبرا علی قضائک یا رب لا اله سواک! یا غیاث المستغیثین! ما لی رب سواک و لا معبود
غیرک، صبرا علی حکمک یا غیاث من لا غیاث له؛ (27).
در مقابل قضا و قدر تو شکیبا هستم ای پروردگاری که به جز تو خدایی نیست! ای فریادرس
دادخواهان! که مرا جز تو پروردگاری و معبودی نیست، بر حکم و تقدیر تو صابر و شکیبا
هستم، ای فریادرس آن که فریادرسی ندارد!
این روح تسلیم و رضای امام حسین علیهالسلام در برابر پروردگار، که در آن قطعه قطعه
شدن و پایمال شدن پیکر پاکش را میبیند، تنها برای خدا و برای بقای ارزشهای الهی و
نابودی بدعتهای جاهلی اموی است، از اینرو نه تنها لب به شکایت باز نمیکند، بلکه
آن تعابیر بلند و رضایتبخش را بر زبان میآورد و همهی اینها بیانگر والاترین
درجهی رضا و تسلیم آن حضرت است و قهرا خداوند به عمل و حالتی که براساس وظیفهی
الهی و رضایت و تسلیم در برابر ارادی او انجام پذیرد، عمر جاودان و ابدی میبخشد.
اخلاص و یکتاپرستی
از نظر اسلام، ارزش و اعتبار هر عملی به نیت صاحب آن عمل استوار است و ارزش دهندهی
به اعمال نیز، انگیزهی خالص خدایی است و کارهایی ریایی نه ثواب دارد و نه ماندگار
است و نه ارزشمند. پیامبر صلی الله علیه و آله میفرماید:
انما الأعمال بالنیات؛ (28).
ارزش هر عمل به نیت صاحبش ارتباط دارد.
در روایتی دیگر فرمود:
ان الله لا ینظر الی صورکم و أموالکم بل ینظر الی قلوبکم و أعمالکم؛ (29).
خداوند به ظاهر مال و ثروت شما نگاه نمیکند، بلکه به قلبها و اعمال شما مینگرد.
قیام مقدس
قیام اباعبدالله الحسین علیهالسلام مقدس بود چون در آن انگیزهای جز خدا نبود که
این انگیزهی الهی، جلوهاش اصلاحطلبی، امر به معروف و نهی از منکر و احیای سیرهی
پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علی علیهالسلام بود که در منشور جاوید قیام
حسینی علیهالسلام آمده است: انی لم أخرج أشرا و لا بطرا... انما خرجت لطلب الاصلاح
فی أمة جدی. (30).
این قیام، همان قیام مقدسی است که در قرآن کریم از آن به عنوان «قیام لله» یاد شده
است.
(قل انما أعظکم بواحدة أن تقوموا لله مثنی و فرادی)؛ (31).
بگو، تنها شما را به یک چیز اندرز میدهم، و آن این است که دو نفر دو نفر یا یک نفر
یک نفر، برای خدا قیام کنید.
امام راحل قدس سره در این باب بیانی شیوا دارند: قیام لله است که موسای کلیم را با
یک عصا به فرعونیان چیره کرد، و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد، و نیز او
را به میقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو کشاند. قیام برای خداست که خاتم
النبیین صلی الله علیه و آله را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و
بتها را از خانهی خدا برانداخت و به جای آن، توحید و تقوا را گذاشت و نیز آن ذات
مقدس را به مقام «قاب
قوسین أو أدنی» رساند. (32)
.
هجرت مقدس
آن چه به یک حرکت و هجرت قداست میبخشد انگیزهی پاک الهی است. از دیدگاه قرآن
کریم، جهاد آن گاه ارزشمند است که فی سبیل الله باشد و نیز رویدادی ارزشمند است که
فی سبیل الله باشد. هم چنین آن سفر و حرکتی هجرت و مقدس است که فی سبیل الله باشد.
در قرآن، پیوسته سخن از انگیزهی خدایی است، که در کلام و سخن شیوای پیامبر صلی
الله علیه و آله نیز آمده است:
انما الأعمال بالنیات و انما لکل امری ما نوی، فمن کانت هجرته الی الله و رسوله
فهجرته الی الله و رسوله، و من کانت هجرته الی الدنیا فیصیبها أو امرأة ینکحها
فهجرته الی ما هاجر الیه؛ (33).
ارزش کارها به انگیزهی آن بستگی دارد، برای هر کس همان است که نیت کرده است. آن کس
اگر برای خدا و رسول صلی الله علیه و آله هجرت کند هجرت او نیز به سوی خدا و رسول
صلی الله علیه و آله است، و آن کس که برای رسیدن به دنیا و زن، هجرت کند، هجرت او
در حقیقت به سوی همانهاست.
هجرت به سوی خدا و رسول
در طول تاریخ، هجرتهای سرنوشتسازی به دست الهامآوران الهی رخ داده است؛ اما هجرت
اباعبدالله علیهالسلام با گذشت قرنها، هنوز هجرتی نمونه و حماسه آفرین
و جاودانه مطرح است که ریشهی این عظمت و جاودانگی، همان خلوص نیت و انگیزهی الهی
امام علیهالسلام است، که قرآن مجید میفرماید:
(و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع أجره علی الله
و کان الله غفورا رحیما)؛ (34).
و هر کس به عنوان مهاجرت به سوی خدا و رسول او صلی الله علیه و آله از خانهی خود
بیرون رود سپس مرگش فرارسد پاداش او بر خداست، و خداوند آمرزنده و مهربان است.
امام حسین علیهالسلام پس از خارج شدن از مجلس «ولید» والی مدینه و مواجه شدن با
پیشنهاد بیعت با یزید، آن شب خواب به چشمش راه نیافت، یکسره به سوی قبر جدش پیامبر
صلی الله علیه و آله رفت و با روح بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله از بدبختی و
بیچارگی مسلمانان، از ستم بنی امیه و از وضع رقتبار امت، درد و دل کرد، آن گاه از
روح الهی پیامبر صلی الله علیه و آله کسب تکلیف نمود، در این هنگام چند لحظه او را
خواب گرفت و در عالم خواب، پیامبر صلی الله علیه و آله را ملاقات کرد، که به او
میفرماید:
یا حسین! اخرج الی العراق، فان الله شاء أن یراک قتیلا...؛ (35).
وظیفهی تو حرکت به سوی کربلا و عراق است و خداوند خواسته است که تو را کشته ببیند.
امام علیهالسلام از این که وظیفهی خویش را از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله
شنید خوشحال و خندان به منزل آمد و فردای آن روز، با چهرهای مصمم و قاطع از منزل
خارج و در ملاقات با مروان که خواستار بیعت با یزید بود، فرمود:
انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام؛ اذ قد بلیت الأمة براع مثل یزید؛
(36)
.
ما از آن خداییم و به سوی خدا بازمیگردیم. اگر مسلمانها را رهبری هم چون یزید
باشد بایستی با اسلام وداع کرد.
در اولین برخورد با نهضت امام حسین علیهالسلام سخن از اسلام است و در صورت
زمامداری عنصری پست و فرومایه هم چون یزید فاتحهی اسلام خوانده شده خواهد بود.
امام علیهالسلام در هنگام وداع با حرم مطهر رسول الله صلی الله علیه و آله چنین
ابراز اندوه و حزن میکند:
اللهم! ان هذا قبر نبیک محمد صلی الله علیه و آله و أنا ابن بنت نبیک و قد حضرنی من
الأمر ما قد علمت، اللهم! انی أحب المعروف و أنکر المنکر و أسألک یا ذالجلال و
الاکرام! بحق [هذا] القبر و من فیه الا اخترت لی ما هو لک رضی و لرسولک رضی؛ (37)
.
پروردگارا! این آرامگاه پیامبر صلی الله علیه و آله توست و من فرزند دختر اویم، تو
از آن چه رخ داده آگاهی. پروردگارا! من معروف را دوست داشته و از منکر بیزارم. ای
دارنده عظمت و رحمت! تو را به حق این قبر و آن وجود مقدس که در آن آرمیده سوگند
میدهم که راهی برایم برگزینی که تو و پیامبرت را خوشنود سازد.
در این جا سخن از خواست الهی و عمل به تکلیف است، آری، شالودهی حرکت و هجرت امام
حسین علیهالسلام را، عمل به تکلیف الهی تشکیل میداده. که راز تقدس این قیام بزرگ،
در همین الهی بودنش است تا برای همهی حسینیان تاریخ الهامبخش باشد، که حسین
علیهالسلام وار زیستن، یعنی تکلیف مداری و تنها به فکر وظیفه بودن و بس.
با چنین انگیزهی مقدسی، دیگر شکست مفهومی ندارد هر چند آن حضرت علیهالسلام به
ظاهر کشته شد، ولی بزرگترین پیروزمند تاریخ به شمار میآید. چون آن کس که در مسیر
تکلیف و باانگیزهی عمل به تکلیف قدم برمیدارد شکست ندارد و عملی که برای خدا صورت
گیرد، خداوند جاودانگی آن را تضمین میکند؛ چون چنین عملی
در حریم خدا واقع شده و از دستبرد زمان و حوادث روزگار مصون میماند. آن حضرت
علیهالسلام در طول راه هم وقتی با اوضاع داخلی کوفه و عوض شدن شرایط و شهادت «مسلم
بن عقیل» مواجه شد، هیچ تغییری در حرکتش ایجاد نشد، هر چند کسانی بودند که برای
غنایم و قدرت و ریاست همراه او شده بودند، که آنان متفرق گشتند.
اما تنها خالصان و مخلصان ماندند که امام حسین علیهالسلام در گزینش و گردآوری
آنان، مقولهی اخلاص را از همان ابتدا در نظر داشت و هنگام خروج از مکه در خطبهی
خویش فرمود:
من کان باذلا مهجته موطنا نفسه علی لقاء الله فلیرحل معنا؛ (38).
هر کس، خون قلب را در راه ما نثار میکند و خود را برای شهادت و دیدار حق آماده
کرده است با ما حرکت کند.
نیز در حدیثی، آن حضرت، انگیزهی حرکت عاشورا را چنین بیان فرموده است:
اللهم! انک تعلم أنه لم یکن ما کان منا تنافسا فی سلطان و لا التماسا من فضول
الحطام، و لکن لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک؛ (39).
خدایا! میدانی آن چه که از ما انجام گرفت، برای کسب قدرت یا کسب متاع دنیا نبود،
بلکه برای آن که معالم دین را نشان دهیم و اصلاح در شهرها را آشکار کنیم.
خلوص آن حضرت علیهالسلام در بندگی و اطاعت، حتی در آخرین قطرههای خون و آخرین
لحظههای زندگیاش نیز متجلی بود؛ در گودال قتلگاه، چنین با خداوند مناجات میکرد:
مالی رب سواک و لا معبود غیرک...؛ (40)
.
مرا جز تو پروردگاری و معبودی نیست.
چون خدا وعده فرموده که کار خیر و عمل خالصانهی بندگانش را تباه و ضایع نسازد،
عاشورا جاودانه شد و حسین علیهالسلام محبوب دلها گشت و خلوص او، قیامش را نیز
تأثیرگذار و الهامبخش ساخت. بسیاری از قیامها و خونریزیها از یاد رفته، ولی یاد
و نام کربلای حسین علیهالسلام برای همیشه جاوید است.
خاموش گشتهایم و فراموش کی شویم؟
ثبت است بر جریدهی عالم دوام ما
پاورقى:
1- بحارالأنوار، ج 11، ص 150
2- موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 418
3- حیاة الامام الحسین علیهالسلام، ج 3، ص 175
4- همان، ص 210
5- سفینة البحار، ج 2، ص 147
6- بعضی عناوین و مطالب این بخش از مقالهی سودمند «عاشورا و جلوههای معنوی»
نوشتهی آقای جواد محدثی، موجود در ره توشه راهیان نور (ج 17) بهره گرفته شده است
7- موسوعة کلمات الامام الحسین علیهالسلام، ص 333
8- بحارالأنوار، ج 44، ص 315
9- وقعة الطف، ص 176
10- بحارالأنوار، ج 45، ص 2
11- همان، ج 44، ص 321
12- سخنان حسین بن علی علیهماالسلام، ص 325
13- مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین علیهالسلام، نیمه رجب
14- موسوعة کلمات الامام الحسین علیهالسلام، ص 392
15- بحارالأنوار، ج 44، ص 394؛ وقعة الطف، ص 202
16- حیاة الامام الحسین علیهالسلام، ج 3، ص 175
17- سفینة البحار، «مادهی ثمم»، ج 1، ص 136
18- سید بن طاووس، الملهوف، ص 165
19- بحارالأنوار، ج 44، ص 331؛ سخنان حسین بن علی علیهالسلام، ص 30
20- الملهوف، ص 126
21- محمد صادق نجمی، سخنان حسین بن علی علیهالسلام از مدینه تا کربلا، ص 63
22- همان، ص 159
23- مائده (5) آیهی 119؛ بینه (98) آیهی 8
24- حاج شیخ عباس قمی قدس سره، مفاتیح الجنان، زیارت ششم امام حسین علیهالسلام، ص
701
25- موسوعة کلمات الامام الحسین علیهالسلام، ص 490
26- مقرم، مقتل الحسین، ص 276
27- سخنان حسین بن علی علیهالسلام، ص 342
28- جامع السعادة، ج 3،ص 112
29- همان
30- سخنان حسین بن علی علیهالسلام از مدینه تا کربلا، ص 36
31- سبأ (34) آیهی 46
32- صحیفهی نور، ج 1، ص 3
33- صحیح بخاری، ج 1، ص 18 - 17
34- نساء (4) آیهی 100
35- سید بن طاووس، الملهوف، ص 99
36- همان، ص 2
37- محمد صادق نجمی، سخنان حسین بن علی علیهماالسلام از مدینه تا کربلا، ص 25
38- حیاة الامام الحسین علیهالسلام، ج 3، ص 48
39- تحف العقول، ص 239
40- موسوعة کلمات الامام الحسین علیهالسلام، ص 510؛ سخنان حسین بن علی علیهالسلام،
ص 323