انوار حسينى

آية الله العظمى سید صادق حسينى شيرازى

- ۴ -


امام حسين عليه السّلام وتحمل مصائب

بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمد لله رب العالمين وصلّى الله على محمد وآله الطاهرين ولعنة الله على أعدائهم أجمعين

عظّم الله أجورنا وأجوركم بمصابنا بسيّدنا أبي عبدالله الحسين عليه السلام وجعلنا وايّاكم من الطالبين بثاره مع ولده الإمام المهدي صلوات الله وسلامه عليه وعجل الله تعالى فرجه الشريف. (1)

درآمد

عاشوراى امسال نيز تمام شد.

سوگوارى ها، گريه ها وخدمتگزارى هايى كه طى ديشب وامروز در سطح كره زمين ـ وحتى آسمان ها وبهشت ـ براى حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) صورت گرفته از شمار بيرون است.

فقط خداى متعال وكسانى كه خود خدا خواسته است مى توانند اين حجم عظيم از عزادارى را دريابند وعدّه عزاداران آن حضرت را شماره كنند.

ممكن است بتوان عزاداران وعزادارى هاى روى زمين را شمرد، اما چگونه مى توان انبوه عزاداران آسمان ها وسوگواران عوالم بالا را شماره كرد؟

سوگوارى براى امام حسين (عليه السلام) فقط به شيعيان يا مسلمانان اختصاص ندارد، وهستند كسانى كه مسلمان نيستند ولى براى آن حضرت اشك مى ريزند وسوگوارى مى كنند. از اين رو تعيين عده دقيق آنان ـ دست كم ـ بسيار دشوار است. بر فرض كه كسى بتواند عدد دقيق عزاداران را در زمين حساب كند، اما قطرات اشكى را كه ديشب وامروز براى آن حضرت جارى شده چه كسى مى تواند بشمارد؟ از طرفى چه كسى مى تواند ارزش واقعى اين قطرات را بداند؟ آيا يك قطره از اين اشك ها را مى توان با ميليون ها يا ميلياردها ثروت مقايسه نمود؟

وانگهى همه اشك هايى هم كه در اين مدت ريخته مى شود ارزش يكسان ندارند وجايگاه عزاداران داراى مراتب بسيار است. براى نمونه اشكى كه از چشمان مبارك صديقه دو عالم حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام) در ماتم سيدالشهدا (عليه السلام) مى ريزد نمى توان گفت هر قطره آن از عالم ومافيها باارزش تر است. اصلاً اين دو با يكديگر سنخيت ندارند واين مقايسه از اساس درست نيست.

براى اين كه اين موضوع روشن تر شود مثالى عرض مى كنم :

نقل است هنگامى كه امام حسن وامام حسين (عليهما السلام) در سن كودكى بودند روزى به جدشان رسول خدا (صلى الله عليه وآله)گفتند : برخى از بچه ها وهم سالان ما مركب سوارى دارند ولى ما نداريم. رسول خدا (صلى الله عليه وآله)آنان را بر شانه مبارك خود سوار نمودند. گفتند : مركب بچه ها صدا مى دهد وشيهه مى كشد. حضرت نيز شروع كردند به سخن گفتن و لفظ « الهى العفو، الهى العفو » را بر زبان جارى نمودن. در اين هنگام جبرئيل امين فرود آمد وعرض كرد : اگر همچنان استغفار كنيد و« العفو » بگوييد خداى متعال آتش دوزخ را خاموش خواهد كرد.

شكى نيست كه عدالت الهى اقتضا مى كند كه جهنم باشد، وگرنه چگونه مى توان كسانى چون شمربن ذى الجوشن وحرمله را به كيفر رساند؟ اين افراد اگر در اين جهان هزاران بار كشته شوند، براى مجازاتشان كافى نيست.

اين تأثير « العفو » گفتن رسول خدا (صلى الله عليه وآله) است. حال طلب عفو ايشان كجا و« العفو » گفتن ديگران كجا؟!

گريه بر امام حسين نيز چنين است واشك هايى كه در ماتم آن حضرت از ديدگان افراد جارى مى شود، هرچند در هر حال همگى ارزشمند هستند ولى يكسان وهم ارزش نمى باشند. رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بر مصيبت سيدالشهدا (عليه السلام) گريه مى كنند وما هم گريه مى كنيم، ولى گريه آن جناب كجا وگريه ما كجا؟!

دستگاه بى مانند سيدالشهدا (عليه السلام)

چهار نفر از حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) برترند: رسول خدا، حضرت أميرالمؤمنين، حضرت فاطمه زهرا، وامام حسن مجتبى (عليهم السلام)؛ همچنان كه در روايت است خود سيدالشهدا (عليه السلام) در كربلا صريحاً فرمودند:

أبى خيرٌ مني وأمي خيرٌ مني، وأخي خيرٌ منيولي ولكلِّ مسلم برسولِ الله أسوةٌ؛(2) پدرم، مادرم وبرادرم همگى از من برترند ودر رسول خدا (صلى الله عليه وآله) براى من وهر مسلمانى اسوه هست.

اما در عين حال عزادارى ها وخدمات واطعام ها وسوگوارى ـ ـ هايى كه طى ديشب وامروز ( تاسوعا وعاشورا ) براى امام حسين (عليه السلام) انجام شده است در دوره سال براى حضرات معصوم ديگر انجام نمى گيرد. اگر تمام مجالس روضه، وهيئت ها ودستجات عزادارى وسينه زنى كه طى دوازده ماه براى سيزده معصوم ديگر انجام شده است با حجم فعاليت ها وعزادارى هايى كه فقط در شبانه روز گذشته براى امام حسين (عليه السلام) انجام شده است مقايسه شود، به مراتب كم تر است، چه رسد به انبوه مجالس وعزادارى هايى كه در دوره سال براى آن حضرت برگزار مى گردد؛ زيرا خود خداى متعال، امام حسين (عليه السلام) را استثنا قرار داده است.

از اين رو رسول خدا، حضرت أميرمؤمنان، فاطمه زهرا، امام حسن وديگر امامان (عليهم السلام) با امام حسين (عليه السلام) به عنوان يك مسئله استثنايى وبى مانند رفتار نموده اند.

حضرت ولى عصر ـ عجل الله تعالى فرجه الشريف ـ نيز با اين مسئله به نحوى استثنايى برخورد كرده اند؛ حضرت خطاب به جد بزرگوارشان عرضه داشته اند:

ولأبكينّ عليك بدل الدموع دماً؛(3) به جاى اشك بر تو خون خواهيم گريست.

چنين تعبيرى را آن حضرت خطاب به هيچ يك از معصومين حتى مادرشان فاطمه زهرا (عليها السلام)به كار نبرده اند.

همچنان كه امام حسين (عليه السلام) يك استثنا است، عزادارى ايشان نيز استثنايى است. بسيارى از افراد در روزهاى گذشته در مجالس وهيئت هاى عزادارى شركت كرده اند، خستگى وبى خوابى كشيده اند، چه بسا براى برگزارى مراسم عزا قرض كرده اند يا ضامن گرفته اند، و... بدانيم كه اين فعاليت ها وعزادارى ها همگى استثناست وكسانى كه دست به اين فعاليت ها مى زنند پاداشى استثنايى خواهند داشت.

اين فعاليت ها واين مجالس عزادارى به قدرى ارزش دارند كه نمى توان آن ها را با تمام ثروت هاى دنيا مقايسه كرد. اگر بگوييم اين مجالس عزادارى گوهر گران بهايى است حق مطلب را ادا نكرده ايم. يك دنيا گوهر در برابر يك قطره اشك حقيقى براى امام حسين (عليه السلام)بى ارزش است. اما چه مى شود كرد كه بشر فقط طلا ونقره وگوهر را به عنوان چيزهاى ارزشمند مى شناسد وهمه امور ارزشمند را با طلا ونقره وامثال آن مقايسه مى كند. وگرنه شعائر حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) را با امور دنيوى نمى توان مقايسه كرد.

نبردهاى استثنايى عاشورا

يكى از استثنائات سيدالشهدا (عليه السلام) كه تاكنون كم تر كسى بدان پرداخته است، به نبردهايى مربوط مى باشد كه در روز عاشورا رخ داد. در طول تاريخ، جنگ ها ودرگيرى هاى فراوانى رخ داده وستم هاى بسيارى، پيش از ماجراى كربلا وپس از آن، در نقاط گوناگونى از جهان صورت گرفته است.

در هيچ يك از جنگ هاى تاريخ ديده نشده است كه فرمانده سپاه بر بالين يكايك سربازان بيايد ومانعِ اهانت دشمن به سرباز به خون خفته شود. اما در كربلا امام حسين (عليه السلام) هنگامى كه يكى از اصحاب بر زمين مى افتاد فوراً خودشان را به بالين وى مى رساندند واين از استثنائات سيدالشهدا (عليه السلام) است.

رسول خدا (صلى الله عليه وآله) با اين كه از امام حسين (عليه السلام) برترند در جنگ ها چنين رفتار نمى كردند وحضرت اميرالمؤمنان على (عليه السلام) نيز در سه جنگى كه بر ايشان تحميل شد چنين روشى اتخاذ نكردند وقانون جنگ نيز چنين چيزى را اقتضا نمى كند. اما يكى از استثنائات سيدالشهدا (عليه السلام) اين است كه بر بالين تك تك شهدا مى آمدند ومانع هرگونه اهانت احتمالى دشمنان به پيكر مطهر شهدا مى شدند. آن حضرت بر بالين زهيربن قين، حبيب بن مظاهر، قاسم بن حسن، حضرت قمر بنى هاشم وكليه شهيدان آمدند وهمه شهيدان از حربن يزيد رياحى ـ كه شيخ عشيره بود ـ تا « جون » غلام سياه از اين مزيت بى بهره نماندند. چراكه آن حضرت آخرين كسى بودند كه به شهادت رسيدند وحتى عبدالله بن الحسن (عليهما السلام) نيز ـ كه پيش از امام حسين (عليه السلام) بر زمين افتاد ولى پس از آن حضرت به شهادت رسيد ـ نيز از اين قاعده مستثنا نيست وحضرت بر بالين وى نيز آمدند.

هم در روايات ائمه (عليهم السلام) وهم در گفتار مورخان وناقلان واقعه كربلا وكسانى چون حميدبن مسلم ـ كه روى بلندى ايستاده بود ـ اين نكته آمده است كه امام حسين (عليه السلام) در واقعه عاشورا سوار بر اسب مراقب اوضاع بودند وبه محض آن كه شهيدى بر زمين مى افتاد مانند باز شكارى ( كالصّقرِ المنقضّ )(4) فورا بر سر بالين وى حاضر مى شدند.

شهداى واقعه كربلا در لحظه اى بر زمين مى افتادند كه از آنها رمقى بيشتر باقى نمانده بود وحتى اگر آنان را نمى كشتند، بعد از كمى جان مى سپردند ؛ زيرا انبوه ضربات تير ونيزه وشمشيرى كه از همه سو به بدن آنان اصابت كرده بود وخستگى وتشنگى شديد ومبارزه با لشكريان زياد با جنگ افزارهاى كثير آن زمان كه از آن جهت آنها را به كوه آهن توصيف كرده اند(5) كافى بود تا آنان را از پاى درآورد. ولى حضرت در حالى خود را به بالين آن شهيد مى رساندند كه هنوز نيمه جانى در بدن او باقى بود. حضرت با دشمنان مى جنگيدند وپيكر شهيد را شخصا به خيمه ها مى آوردند يا دستور مى دادند كه آن را به خيمه برسانند.

تنها استثنا در اين مورد بدن حضرت اباالفضل بود كه حضرت به دلايلى ايشان را به خيمه ها نرساندند. حضرت ابالفضل كه سالارى ياران ابا عبدالله الحسين (عليه السلام) را بر عهده داشتند، هرچند برادر امام حسين (عليه السلام) بودند، خود را خادم ايشان مى دانستند. شايد بنا بوده است كه بدن اين برادر همچون بدن مطهر حضرت در وسط جبهه نبرد باقى بماند وايشان كه در هيچ حالتى از همراهى وپشتيبانى آن حضرت كوتاهى نكردند، در اين مسئله نيز همانند حضرت باشند. شايد هم مشيّت الهى اين بوده است كه آن حضرت مثل خود حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) قبّه وبارگاه مستقلى داشته باشند كه ملجأ ومزار عام وخاص باشد.

حضرت در لحظه افتادن هر كدام از شهدا به بالين او مى آمدند، سر او را به دامن مبارك مى گرفتند، خاك ها وخون ها را از چهره اش پاك مى كردند، احياناً با او سخن مى گفتند، برايش دعا مى نمودند، وسرانجام آن شهيد در حالى جان مى داد كه سرش در دامان مولايش سيدالشهدا (عليه السلام) بود....

چه كسى مى تواند تصور كند كه براى آن شهيد چه قدر ارزشمند بود كه در لحظه جان دادن سرش در دامان مولايش باشد؟ زهى شرف كه روح انسان در حالى از بدن مفارقت كند كه انسان همنشين وهمسخن همچون مولايى باشد! چه سعادتى از اين بالاتر كه انسان در ركاب سيدالشهدا (عليه السلام) كشته شود ودر لحظه آخر كسى چون امام حسين (عليه السلام) از او خشنود باشند؟ چه دنيايى از دنياى اين افراد بهتر وچه آخرتى از آخرت اينان بالاتر؟ خوشا به حالشان وچه جايگاه والايى نزد خداى متعال ورسول خدا (صلى الله عليه وآله) دارند وگوارايشان باد. كاش ما نيز بوديم وبه اين فوز عظيم دست مى يافتيم....

جاى شگفت نيست كه مى بينيم اصحاب حضرت براى شهادت لحظه شمارى مى كردند واز يكديگر سبقت مى گرفتند وچه بسا سرخوش وشادمان با يكديگر شوخى مى كردند.(6) در حقيقت حضرت سيدالشهدا (عليه السلام) چنين روحيه هاى بلند واستوارى در آنان ايجاد كرده بودند واز سوى ديگر شوق جان دادن در دامان آن حضرت آنان را چنان مشتاق كرده بود كه سراز پا نمى شناختند. بيهوده نيست كه حضرت خود درباره اصحابشان فرموده اند :

إنّي لا أعلَمُ اصحاباً أوفى ولا خيراً من أصحابي ؛(7) من هيچ يارانى بهتر وباوفاتر از اصحاب خود نمى شناسم.

در حقيقت اصحاب آن حضرت نيز يكى ديگر از استثنائات دستگاه سيدالشهدا (عليه السلام)مى باشند.

مورخين ذكر كرده اند در شب عاشورا وقتى بُرِير شروع كرد به مزاح وشوخى كردن با عبدالرحمان، عبدالرحمان به او گفت : اى بُرِير، مى خندى؟ اكنون زمان خنده ومزاح نيست.

بُرِير گفت : خاندانم به خوبى مى دانند كه من نه در جوانى ونه اكنون كه پير شده ام هيچ گاه شوخى وخنده را دوست نداشته ام. اما اكنون از سر شادمانى وبشارت است كه شوخى مى كنم. به خدا قسم كه مدتى بيشتر نمانده است كه با شمشيرهاى مان با اين قوم ملاقات كنيم وپس از آن در نعمت هاى جاويدان بهشت متنعم خواهيم بود.(8)

بُرِير فقيه وعالم مجتهدى بود كه حتى در ايام جوانى نيز با شوخى ميانه اى نداشت، اما اكنون در كهنسالى چه شده است كه با عبدالرحمن از در مزاح در آمده است؟ ظاهر روايت نشان مى دهد كه شوخى برير از شوخى هاى مربوط به جوانان بود كه با شأن وسن وسال برير تناسبى نداشت. از همين رو بود كه اعتراض عبدالرحمن را باعث شد. به هر حال اين مطلب از وجد فوق العاده بُرِير و روحيه بالاى شهدا كربلا حكايت مى كند والبته آنان اين روحيه را از سيدالشهدا (عليه السلام) كسب كردند. كسانى چون برير مشاهده مى كردند كه هر چند اصحاب ديگر حضور دارند، سيدالشهدا (عليه السلام)خود شخصاً به بالين هر شهيد مى روند واو را مورد لطف وعنايت قرار مى دهند. آنها نيز براى درك چنين فيض ومنزلتى لحظه شمارى مى كردند.

جلوگيرى از اهانت به شهدا

امام (عليه السلام) اجازه ندادند به اجساد شهدا جسارت واهانت شود، ولى تمام اهانت ها را خودشان به جان خريدند. در همه جنگ ها معمولاً سربازان مورد اهانت قرار مى گيرند وسرداران وفرماندهان در معرض اهانت قرار نمى گيرند، يا كم تر قرار مى گيرند. اما در اين جا هم امام حسين (عليه السلام) استثنا هستند. ايشان مانع هرگونه اهانت احتمالى دشمنان به پيكر شهيدان شدند، ولى خود آماج انواع اهانت ها وجسارت ها قرار گرفتند. ايشان آخرين كسى بودند كه به شهادت رسيدند وهنگامى كه بدن مطهر حضرت بر خاك گرم كربلا افتاد هيچ يك از ياران باوفايشان نبود تا مانع جسارت دشمنان شود، بدن مطهرشان را به خيمه ها بياورد، يا سر مباركشان را به دامن بگيرد. آن حضرت خودشان را سپر بلاى تمام شهيدان نمودند....

آب خواستن از دشمنان

يكى از اهانت هاى فراوانى كه امام حسين (عليه السلام) در روز عاشورا به جان خريدند، آب خواستن از دشمنان بود. امام عقل كامل است، وبه خوبى مى داند كه آب خواستن از دشمنِ پيش رو آن هم از طريق بالاترين مقام نظامى چه قدر براى آن فرمانده ولشكريانش مايه سرشكستگى است. از طرفى اظهار چنين تقاضايى از اشخاص لئيم براى نفس با كرامتِ يك انسان ارجمند وبزرگوار، فوق العاده سنگين ودشوار است، وهرچه نفس او بزرگوارتر باشد اين كار برايش تلخ تر وناگوارتر خواهد بود. روز عاشورا اين امكان وجود داشت كه به جاى سيدالشهدا (عليه السلام)، ديگران از دشمن آب بخواهند، ولى در تاريخ هرگز نشنيده ايم كه على اكبر، حضرت عباس، برير، زهير، حبيب، يا جُون، از دشمن آب خواسته باشند.

حضرت سيدالشهدا (عليه السلام)در روز عاشورا چندين بار از دشمنان تقاضاى آب كردند. شايد حكمت تكرار اين تقاضا اتمام حجت بر دشمنان ونشان دادن عمق فاجعه وشدت انحطاط روحى آنان بود. آن حضرت اين تكليف شاق را انجام دادند واين اهانت را به جان خريدند تا يارانشان مورد اين اهانت قرار نگيرند.

اين مطلب نيز از استثنائات قضيه كربلاست، خدا مى داند تحمل چنين اهانتى بر دل آقا چقدر دشوار بود....

امام حسين (عليه السلام) واهانت هاى دشمن

اما اين اهانت ها به همين جا ختم نمى شود واهانت هايى كه متوجه آن حضرت شد فراوان بود. برخى از اين اهانت ها مربوط به قبل از جنگ، برخى مربوط به زمان جنگ، ودسته اى ديگرى مربوط به بعد از جنگ بود.

براى نمونه قبل از جنگ شخصى از لشكر مقابل نزد خيمه ها آمد وفرياد زد: أين الحسينَ؛ حسين كجاست؟ با اين كه تمام اصحاب وبنى هاشم حضور داشتند خود حضرت پاسخ دادند: من حسينم. آن مرد به حضرت گفت: بشارت باد تو را به آتش كه هم اكنون وارد آن خواهى شد. امام فرمودند: [نه] بلكه بشارت باد مرا به پروردگارى مهربان وشفاعتگر كه خواسته ام را اجابت مى كند. تو كسيتى؟ گفت: من محمدبن اشعث هستم.

او برادر جعده قاتل امام حسن مجتبى (عليه السلام) بود كه خداى متعال در همان لحظه عقوبتش كرد: هنگامى كه مى خواست بپيچد پايش در ركاب اسب گير كرد وبر زمين كشيده شد وبه درك واصل گرديد.(9)

وقتى حضرت مى خواستند به نماز بايستند، يكى از لشكريان دشمن به نام حصين بن نمير فرياد زد: نماز تو [كه] قبول نيست [براى چه نماز مى خوانى؟!]حبيب بن مظاهر به او گفت: اى نابكار، گمان مى كنى نماز فرزند رسول الله قبول نيست ونماز تو پذيرفته مى شود؟(10)

مانند چنين اهانت هايى در حق قمر بنى هاشم، حبيب، برير، و.... انجام نشد وفقط حضرت بودند كه اين زخم زبان ها را ـ كه از زخم تيغ بدتر بود ـ تحمل كردند.

اينها مربوط به پيش از جنگ بود. در هنگام جنگ نيز اتفاقاتى كه براى آن حضرت افتاد، براى هيچ يك از يارانشان صورت نگرفت. البته در اين جا از حوادث هنگام جنگ مى گذرم، فقط همين قدر مى گويم كه ارباب مقاتل درباره اين لحظه گفته اند:

فرقةٌ بالسيوفِ وفرقةٌ بالرماحِ وفرقةٌ بالحجارةِ وفرقةٌ بالخَشَبِ والعصا؛(11) گروهى با شمشير، گروهى با نيزه، عده اى با سنگ، وعده اى با چوب وعصا آن حضرت را فرا گرفتند.

در حالى كه حضرت هرگز اجازه ندادند چنين رفتارى با اصحابشان انجام شود. اين مطلب مربوط به زمانى است كه حضرت هنوز سوار بر اسب بودند. هنگامى كه حضرت بر زمين افتادند نيز اين ماجرا تكرار شد وپيش از آن كه حضرت بر زمين بيفتند، در روايت آمده است كه يك تير در حلق مبارك ايشان فرو رفت.

مرحوم شيخ جعفر شوشترى ـ از علما ومجتهدان بزرگ ـ فرموده است: اگر چند دقيقه به امام حسين (عليه السلام) مهلت مى دادند ايشان جان تسليم مى كردند واصلاً به اين كارها حاجت نبود. اما در آن لحظات آخر نگذاشتند ايشان به آسودگى جان بسپارند.

در اين جا ماجراى شمر وبر زمين افتادن امام را نمى گويم؛ چرا كه به راستى انسان نمى تواند حتى اندكى از حق اين مصيبت عظيم را ادا كند. اين مسائل در شهادت رسول خدا، حضرت امير، امام حسن مجتبى (عليهم السلام) يا حتى در شهداى كربلا رخ نداده وفقط از اختصاصات آن حضرت است.

ما نمى توانيم مصيبت كربلا وعمق اين فاجعه را تصور كنيم. خيلى از مسائل هم به دست ما نرسيده وبسيارى از كتب مقاتل وتواريخ در گذر زمان از بين رفته، يا به شعله هاى آتش سپرده شده است. فقط يك عنوان كتاب كه در قم تأليف شده وبنابه نقل شيخ طوسى ده هزار برگ ( بيست هزار صفحه ) مطلب داشته است، به طور كامل سوزانده شده وحتى يك خط از آن هم بر جا نمانده است. غرض اين كه از قضاياى عاشورا، آنچه به دست ما رسيده فقط قسمتى از وقايع كربلاست.

هيچ روزى عاشورا وهيچ زمينى كربلا نيست

عاشورا استثنائات بسيارى دارد. سوگوارى هايى كه ما براى امام حسين (عليه السلام) انجام مى دهيم براى هيچ يك از معصومين انجام نمى دهيم. خود معصومين هم چنين چيزى را نخواسته اند وبا ماجراى امام حسين (عليه السلام) وعاشورا به شكلى استثنايى برخورد كرده اند. خداى متعال اراده فرموده است كه ماجراى عاشورا از همه جهت استثنايى وبى مانند باشد.

خود امام حسن مجتبى (عليه السلام) خطاب به برادر بزرگوارشان فرموده اند:

لا يومَ كيومك ياأباعبدالله؛(12) يا اباعبدالله هيچ روزى همانند روز [مصيبت بارِ] تو نيست.

از اين رو « تعبير كل يوم عاشورا وكل ارض كربلا » كه بر سر بعضى زبان هاست ـ هرچند براى آن توجيهاتى گفته مى شود ـ چون در گفتار پيشوايان ما نيامده صحيح نيست. از روايات ائمه معصوم (عليهم السلام) به روشنى دريافت مى شود كه هيچ زمينى حتى كعبه به قداست وشرافت كربلا نمى رسد وهيچ روزى همانند عاشورا نيست. در روايت آمده است كه امام صادق (عليه السلام) فرمودند:

خداى تبارك وتعالى برخى از زمين ها وآب ها را بر برخى از زمين ها وآب ها برترى بخشيد. پس از آن برخى از زمين ها فخر فروشى كردند وبه اين جهت وبه جهت خوددارى از فروتنى در برابر خدا كيفر شدند وخدا مشركان را بر كعبه مسلط نمود وآب شورى را روانه زمزم كرد كه مزه آن را ناگوار ساخت. اما زمين كربلا وآب فرات اولين زمين وآبى بودند كه خداى تبارك وتعالى را تقديس كردند. از اين رو خدا نيز به آنها بركت داد وبه سرزمين كربلا فرمود: سخن بگو كه خدا تو را برترى بخشيده است، در حالى كه آب وزمين ها به همديگر فخر فروشى مى كنند. زمين كربلا گفت: من زمين مقدس ومبارك خدايم كه خاك وآب من مايه شفا [وبهبود] است. البته فخر نمى فروشم ودر برابر كسى كه مرا چنين آفريده است فروتن وخوارم وبر زمين هايى كه مرتبه پايين ترى دارند فخر نمى فروشم بلكه خدا را سپاس مى گزارم. سپس خدا به سبب فروتنى وسپاسگزارى زمين كربلا، آن را با امام حسين (عليه السلام) ويارانش كرامت وبزرگى بخشيد.(13)

در اين روايت آمده است كه زمين كعبه افتخار كرد اما بر كربلا افتخار نكرد، با اين حال خدا آن را سرزنش كرد وآب شيرين زمزم را ـ كه از حواشى كعبه است ـ شور ساخت. گويا خداى متعال مى خواهد نشان دهد كه افتخار فقط از آن كربلاست.

نيز از آن حضرت روايت شده است كه فرمودند:

روزى سرزمين مكه به خود باليد وگفت: خدا خانه اش را روى من قرار داده ومردم از دور ونزديك به سمت من مى آيند. منم كه حرم امن الهى هستم. خداى متعال او را ملامت كرد وگفت: به عزت وجلالم سوگند، فضيلت تو نسبت به فضيلت وشرافت سرزمين كربلا همانند آب موجود بر سر يك سوزن خيس نسبت به درياست. اگر سرزمين كربلا نبود تو را برترى نمى دادم واگر آنچه در كربلاست نبود اصلاً تو را نمى آفريدم وخانه اى را كه بدان فخر مى كنى خلق نمى كردم. آرام بگير وبدون سرپيچى وخودخواهى دنباله و وابسته اى فروتن، خوار، سرافكنده براى سرزمين كربلا باش وگرنه تو را مسخ مى كنم ودر آتش دوزخ مى افكنم.(14)

از روايات معصومين (عليهم السلام) آشكارا دريافت مى شود كه: « لا ارض ككربلا ولا يوم كعاشورا ». چه لزومى دارد كه انسان سخنى بر خلاف فرمايش معصومين (عليهم السلام) بگويد وآن گاه درصدد توجيه آن برآيد ؟ به هر حال زمين كربلا زمينى بى مانند واستثنايى است وروز عاشورا هم از استثنائات است.

دعاى امام صادق در حق دوستداران امام حسين

عزاداران ودوستان امام حسين (عليه السلام) نيز همانند آن حضرت استثنا هستند. سوگواران، زائران، وخادمان آن حضرت، كسانى كه نام وياد ايشان را زنده نگاه مى دارند وكسانى كه بر مصائب جانسوز ايشان اشك مى ريزند پاداش بى مانندى در انتظار آنهاست واهل بيت (عليهم السلام) به نحوى استثنايى با آنان برخورد كرده اند. معاوية بن وهب مى گويد :

براى تشرف به محضر امام صادق (عليه السلام) اجازه گرفتم. وقتى وارد شدم ديدم آن حضرت مشغول نماز هستند. منتظر نشستم تا نماز ايشان تمام شد. پس از پايان نماز آن حضرت شروع به مناجات با خدا نمودند وعرضه داشتند: « اى كسى كه ما را به كرامت و وصايت ممتاز كرد وبه ما وعده شفاعت داد وعلم گذشته وآينده را به ما عطا نمود ودل هاى برخى از مردم را به ما متمايل ساخت من وبرادرانم وزوّار قبر ابا عبدالله الحسين (عليه السلام) را بيامرز؛ زوّارى كه براى نيكى به ما وبه اميد به دست آوردن پاداشى كه در ايجاد پيوند با ما نهاده اى ونيز شاد كردن دل پيامبرت ـ كه درود تو بر او وخاندنش باد ـ وفرمان بردارى از ما وخشمگين كردن دشمنانمان وبه دست آوردن خشنودى ات اموال خود را صرف كردند.... [بارپروردگارا] پس از جانب ما خشنودى ات را پاداش آنان قرار ده و در شبان و روزان پاسشان دار... و با آنان همراه باش و شر هر ستمگر سركش و هر آفريده ناتوان يا نيرومند و نيز شر شياطين جن و انس را از آنان به دور دار وبه آنان كه ما را بر فرزندان واهل وخويشان خود ترجيح دادند بهتر از آنچه انتظار دارند، عطا كن. خدايا... بر آن چهره هايى كه آفتاب رنگشان را دگرگون كرده رحمت كن وآن گونه هايى را كه بر قبر اباعبدالله نهاده مى شود مورد رحمت قرار ده وآن ديدگانى را كه به مهر ما گريان مى شوند مشمول مهر خود قرار ده وآن دل هايى را كه براى ما بى تاب شد وسوخت مشمول مهر خود گردان وفريادهايى را كه براى ماست مشمول رحمت خود ساز. پروردگارا، من اين جان ها واين تن ها را تا زمانى كه در روز تشنگى در كنار حوض [كوثر] ملاقاتشان كنيم، به تو مى سپارم ». حضرت همان طور كه در حال سجده بودند پيوسته اين دعا را مى خواندند. وقتى مناجات ايشان به پايان رسيد عرضه داشتم : فدايت شوم، اگر اين دعايى كه از شما شنيدم در حق كسى مى بود كه اصلاً خدا را هم نمى شناخت به گمانم كه آتش دوزخ را بهره اى در او نبود...(15)

سفارش به عزاداران

حال كه دانستيم عزاداران سيدالشهدا (عليه السلام) همانند خود آن حضرت استثنايى اند، قدر بدانيم وبكوشيم حق اين نعمت را ادا كنيم. همان طور كه امام حسين (عليه السلام) دست به فداكارى هاى گوناگون زدند وبسيارى از اهانت ها را به جاى اصحابشان تحمل فرمودند بكوشيم ما نيز با اقتدا به آن حضرت، اهانت ها وسختى هاى روحى را در راه ايشان به جان بخريم. بسيارى از ما براى اقامه شعائر حسينى خستگى وبى خوابى را تحمل مى كنيم واز جسم وپول خود مايه مى گذاريم ولى رنج هاى روحى واهانت ها وشماتت ها را تحمل نمى كنيم. اگر كسى بر ما خرده گرفت كه عزادارى خرافات است، وموجبات تمسخر دشمنان را فراهم مى كند، نبايد دلسرد شويم وبگوييم زخم زبان از زخم تيغ بدتر است. آرى بدتر است ولى بايد اين زخم زبان ها را هم مانند مولايمان بر خود هموار كنيم وخم به ابرو نياوريم.

تحمل اين زخم زبان ها در راه امام حسين (عليه السلام) عزت دو جهان است واگر شماتت ها را در اين راه تحمل كرديم مشمول دعاى خير ائمه ـ از جمله همين دعاى ياد شده ـ مى گرديم، وتفاوتى ندارد كه اين خرده گرفتن ها از سوى دشمنان باشد يا غير آنها.

چه بسا بعضى، عزادارى را نوعى بى فرهنگى مى دانند وبر عزاداران خرده مى گيرند وآنان را مسخره مى كنند. چنين كسانى بى شك نگون بخت ترين افراد عالم مى باشند. سعى كنيم هرچند جواب اين افراد نادان وعيب جو را مى دانيم تحمل كنيم وبه آنان پاسخ ندهيم. البته فراموش نكنيم كه خدا هرچند از حق خود گذشت مى كند، از توهين به دستگاه سيدالشهدا (عليه السلام) ومبارزه با آن در نمى گذرد. دست خدا پشت اين عزادارى هاست ومشيت الهى بر اين تعلق گرفته است كه اين دستگاه هرساله جلوه ورونق وآوازه بيشترى پيدا كند. تمام زيارات رسول خدا وائمه اطهار ـ عليه وعليهم الصلاة والسلام ـ كه از ناحيه اهل بيت (عليهم السلام) وارد شده است ( وبى شك گفتار اهل بيت گفتار خدا مى باشد ) ولى در عين حال زيارت عاشوراى امام حسين (عليه السلام) مستقيماً به صورت حديث قدسى از جانب ذات بارى تعالى نازل شده است واين نكته از ميان زيارات چهارده معصوم (عليهم السلام) فقط به امام حسين (عليه السلام)اختصاص دارد.

عزاى طويريج كه از سنت هاى دير پا وحسنه است ودر بسيارى از نقاط جهان برگزار مى شود، در عاشوراى امسال ساعت ها طول كشيده است. مى گويند مرحوم سيد بحرالعلوم در زمان مرجعيت خود يك روز عاشورا در محل گذر دسته عزادارى طويريج ايستاده بود وعزاداران را تماشا مى كرد وسينه مى زد. ناگهان حاضران مشاهده كردند كه ايشان يكباره منقلب شدند وعمامه را بر زمين زدند ودر ميان عزاداران رفته، شروع كردند به « حسين، حسين » گفتن وسينه زدن. پس از پايان عزادارى اطرافيان اعتراض كردند كه: آقا اين كار مناسب شأن شما نبود. فرمود: چه كنم، همان طور كه نگاه مى كردم يكباره مولايم آقا امام زمان ـ عجل الله تعالى فرجه الشريف ـ را وسط جمعيت مشاهده كردم.

وقتى حضرت ولى عصر ـ عجل الله تعالى فرجه الشريف ـ پس از گذشت بيش از هزار سال در مراسم عزادارى شركت مى كنند تكليف كسانى كه اين عزادارى ها را مسخره مى كنند معلوم مى شود.

بكوشيم ما نيز چون مولايمان در تحمل دشوارى هاى روحى وجسمى استثنايى باشيم. ان شاءالله خداى متعال همه دوستداران، زائران، عزاداران آن حضرت را به بركت خود سيدالشهدا (عليه السلام)مشمول رحمت واسعه خود قرار دهد.

متن دعاى امام صادق (عليه السلام)

مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى وَ غَيْرُهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ جَمِيعاً عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنْ غَسَّانَ الْبَصْرِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْب وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْب قَالَ اسْتَأْذَنْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) فَقِيلَ لِي ادْخُلْ فَدَخَلْتُ فَوَجَدْتُهُ فِي مُصَلَّاهُ فِي بَيْتِهِ فَجَلَسْتُ حَتَّى قَضَى صَلَاتَهُ فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ يُنَاجِي رَبَّهُ وَ يَقُولُ يَا مَنْ خَصَّنَا بِالْكَرَامَةِ وَ خَصَّنَا بِالْوَصِيَّةِ وَ وَعَدَنَا الشَّفَاعَةَ وَ أَعْطَانَا عِلْمَ مَا مَضَى وَ مَا بَقِيَ وَ جَعَلَ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْنَا اغْفِرْ لِي وَ لِإِخْوَانِي وَ لِزُوَّارِ قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ (عليه السلام) الَّذِينَ أَنْفَقُوا أَمْوَا لَهُمْ وَ أَشْخَصُوا أَبْدَانَهُمْ رَغْبَةً فِي بِرِّنَا وَ رَجَاءً لِمَا عِنْدَكَ فِي صِلَتِنَا وَ سُرُوراً أَدْخَلُوهُ عَلَى نَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ إِجَابَةً مِنْهُمْ لِأَمْرِنَا وَ غَيْظاً أَدْخَلُوهُ عَلَى عَدُوِّنَا أَرَادُوا بِذَلِكَ رِضَاكَ

معاوية بن وهب مى گويد:براى تشرف به محضر امام صادق (عليه السلام) اجازه گرفتم. وقتى وارد شدم ديدم آن حضرت مشغول نماز هستند. منتظر نشستم تا نماز ايشان تمام شد. پس از پايان نماز آن حضرت شروع به مناجات با خدا نمودند وعرضه داشتند: « اى كسى كه ما را به كرامت و وصايت ممتاز كرد وبه ما وعده شفاعت داد وعلم گذشته وآينده را به ما عطا نمود ودل هاى برخى از مردم را به ما متمايل ساخت من وبرادرانم وزوّار قبر ابا عبدالله الحسين (عليه السلام) را بيامرز؛ زوّارى كه براى نيكى به ما وبه اميد به دست آوردن پاداشى كه در ايجاد پيوند با ما نهاده اى ونيز شاد كردن دل پيامبرت ـ كه درود تو بر او وخاندنش باد ـ وفرمان بردارى از ما وخشمگين كردن دشمنانمان وبه دست آوردن خشنودى ات اموال خود را صرف كردند ورنج سفر را بر پيكرهاى خود هموار نمودند.

فَكَافِهِمْ عَنَّا بِالرِّضْوَانِ وَ اكْلَأْهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ اخْلُفْ عَلَى أَهَالِيهِمْ وَ أَوْلَادِهِمُ الَّذِينَ خُلِّفُوا بِأَحْسَنِ الْخَلَفِ وَ اصْحَبْهُمْ وَ اكْفِهِمْ شَرَّ كُلِّ جَبَّار عَنِيد وَ كُلِّ ضَعِيف مِنْ خَلْقِكَ أَوْ شَدِيد وَ شَرَّ شَيَاطِينِ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ وَ أَعْطِهِمْ أَفْضَلَ مَا أَمَّلُوا مِنْكَ فِي غُرْبَتِهِمْ عَنْ أَوْطَانِهِمْ وَ مَا آثَرُونَا بِهِ عَلَى أَبْنَائِهِمْ وَ أَهَالِيهِمْ وَ قَرَابَاتِهِمْ اللَّهُمَّ إِنَّ أَعْدَاءَنَا عَابُوا عَلَيْهِمْ خُرُوجَهُمْ فَلَمْ يَنْهَهُمْ ذَلِكَ عَنِ الشُّخُوصِ إِلَيْنَا وَ خِلَافاً مِنْهُمْ عَلَى مَنْ خَالَفَنَا فَارْحَمْ تِلْكَ الْوُجُوهَ الَّتِي قَدْ غَيَّرَتْهَا الشَّمْسُ وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْخُدُودَ الَّتِي تَقَلَّبَتْ عَلَى حُفْرَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْأَعْيُنَ الَّتِي جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْقُلُوبَ الَّتِي جَزِعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنَا وَ ارْحَمِ الصَّرْخَةَ الَّتِي كَانَتْ لَنَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَوْدِعُكَ تِلْكَ الْأَنْفُسَ وَ تِلْكَ الْأَبْدَانَ حَتَّى نُوَافِيَهُمْ عَلَى الْحَوْضِ يَوْمَ الْعَطَشِ فَمَا زَالَ وَ هُوَ سَاجِدٌ يَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ.

[بار پروردگارا] پس از جانب ما خشنودى ات را پاداش آنان قرار ده ودر شبان وروزان پاسشان دار ودر ميان اهل وفرزندانى كه در وطن برجاى نهادند بهترين جانشين براى آنان باش وبا آنان همراه باش وشر هرستمگر سركش وهر آفريده ناتوان يا نيرومند ونيز شر شياطين جن وانس را از آنان به دور دار وبه آنان كه ما را بر فرزندان واهل وخويشان خود ترجيح دادند بهتر از آنچه انتظار دارند، عطا كن. خدايا دشمنان ما بر [سفر و] بيرون آمدن آنان خرده گرفتند، ولى اين كار باعث نشد كه نزد ما نيايند وبا مخالفان ما از در مخالفت وارد نشوند. پس بر آن چهره هايى كه آفتاب رنگشان را دگرگون كرده رحمت كن وآن گونه هايى را كه بر قبر اباعبدالله نهاده مى شود مورد رحمت قرار ده وآن ديدگانى را كه به مهر ما گريان مى شوند مشمول مهر خود قرار ده وآن دل هايى را كه براى ما بى تاب شد وسوخت وفريادهايى را كه براى ماست مشمول رحمت خود ساز. پروردگارا، من اين جان ها واين تن ها را تا زمانى كه در روز تشنگى در كنار حوض [كوثر] ملاقاتشان كنيم، به تو مى سپارم ». حضرت همان طور كه در حال سجده بودند پيوسته اين دعا را مى خواندند.

فَلَمَّا انْصَرَفَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَوْ أَنَّ هَذَا الَّذِي سَمِعْتُ مِنْكَ كَانَ لِمَنْ لَا يَعْرِفُ اللَّهَ لَظَنَنْتُ أَنَّ النَّارَ لَا تَطْعَمُ مِنْهُ شَيْئاً وَ اللَّهِ لَقَدْ تَمَنَّيْتُ أَنْ كُنْتُ زُرْتُهُ وَ لَمْ أَحُجَّ فَقَالَ لِي مَا أَقْرَبَكَ مِنْهُ فَمَا الَّذِي يَمْنَعُكَ مِنْ إِتْيَانِهِ ثُمَّ قَالَ يَا مُعَاوِيَةُ لِمَ تَدَعُ ذَلِكَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَمْ أَدْرِ أَنَّ الْأَمْرَ يَبْلُغُ هَذَا كُلَّهُ قَالَ يَا مُعَاوِيَةُ مَنْ يَدْعُو لِزُوَّارِهِ فِي السَّمَاءِ أَكْثَرُ مِمَّنْ يَدْعُو لَهُمْ فِي الْأَرْضِ. (16)

وقتى مناجات ايشان به پايان رسيد عرضه داشتم: فدايت شوم، اگر اين دعايى كه از شما شنيدم در حق كسى مى بود كه اصلاً خدا را هم نمى شناخت به گمانم كه آتش دوزخ را بهره اى در او نبود. به خدا قسم آرزو كردم كه كاش حج نمى گزاردم ولى به زيارت امام حسين (عليه السلام) رفته بودم. حضرت فرمودند: تو چقدر به او نزديكى، پس چه چيزى تو را از رفتن به آن جا باز مى دارد ؟ وفرمود: چرا اين كار را فرو نهاده اى ؟ عرضه داشتم: جانم به قربانت: نمى دانستم كار [زائران ودوستان ابا عبدالله الحسين (عليه السلام)] تا اين مقدار ارجمند است. حضرت فرمودند: اى معاويه، كسانى كه در آسمان براى زائران ايشان دعا مى كنند بيشتر از كسانى هستند كه در زمين برايشان دعا مى نمايند.

وصلى الله على محمد وآله الطاهرين

پاورقى:‌


(1). اين سخنرانى در شام غريبان 1427ق ( 1384ش) ايراد شده است.
(2). بحارالانوار، ج45، ص2.
(3). همان، ج98، ص320.
(4). بحارالانوار، ج45، ص35.
(5). ولقوا جبال الحديد و... ( بحارالانوار، ج45، ص93 ).
(6). برخى درباره شوق واشتياق فوق العاده اصحاب ابا عبدالله الحسين (عليه السلام) نسبت به شهادت، تعبير « عشق » را به كار مى برند. ولى بايد دانست كه اين تعبير مناسب نيست ودر روايات معتبر اهل بيت (عليهم السلام) نيز به كار نرفته است.
(7). بحارالانوار، ج44، ص392.
(8). سيد ابن طاووس، اللهوف على قتلى الطفوف، ص95.
(9). بحارالانوار، ج45، ص31.
(10). همان، ص21.
(11). محمد مهدى حائرى، شجرة طوبى، المكتبة الحيدرية، ج2، ص213.
(12). بحارالانوار، ج45، ص218.
(13). كامل الزيارات، ص270.
(14). همان، ص267. براى اطلاعات بيشتر در اين زمينه رجوع شود به: كامل الزيارات، باب88 ( فضل كربلاء وزيارة الحسين... )؛ بحارالانوار، ج98، باب15 ( الحائر وفضله و... ).
(15). كافى، ج4، ص582 ( باب فضل زيارة ابى عبدالله الحسين (عليه السلام) ).
(16). كافى، ج4، ص582 (باب فضل زيارة أبي عبدالله الحسين (عليه السلام)).