آذرخش كربلا

آيت الله محمدتقى مصباح يزدى

- ۱۵ -


وظيفه حكومت و جامعه در برابر توطئه هاى دشمنان

بخش مهمى از امر به معروف و نهى از منكر، كه متاءسفانه بسيارى از مردم - به خصوص قبل از نهضت حضرت امام خمينى قدس سره - از آن غفلت ورزيده اند، مبارزه با توطئه هاى ضد اسلامى است . اين توطئه ها در زمينه هاى مختلف اقتصادى ، فرهنگى ، سياسى و نظامى صورت مى گيرند. البته نمى توان با اقدامى ساده و آموزشى چندروزه خود را براى چنين امر به معروفى آماده كرد؛ بلكه اين كار، آموزشهاى پيچيده و طرحهاى بسيار سنجيده و متناسب با نقشه هاى شيطانى آنها را - كه سالها و با صرف هزينه هاى هنگفت طراحى مى شوند - لازم دارد. نمونه كوچكى از آنها را در بيانات مقام معظم رهبرى مى توان ديد: دشمنان بعضى از مطبوعات ما را براى خودشان پايگاه قرار داده اند، تا از آنها بر ضد اسلام و نظام اسلامى استفاده كنند،(224) مطبوعات داخل كشور به دست بعضى از افراد خودفروخته ، كه چه بسا بعضى از آنها با بودجه بيت المال اداره مى شوند، پايگاه امريكا يا بعضى دشمنان ديگر و صهيونيستها شده اند و اغراض آنها را پى مى گيرند و آنان را در توطئه هايشان كمك مى كنند. كارى كه - به فرمايش مقام معظم رهبرى - بى . بى . سى .، يا راديو امريكا بايد بكند، اينها انجام مى دهند. اين ، تنها، بخشى از اقداماتى است كه دشمن عليه نظام جمهورى اسلامى ترتيب مى دهد. اما براى مقابله با اين توطئه - كه تنها، يك توطئه مطبوعاتى است - چه مى توان كرد؟ مقابله با اين حركت مرموز شيطانى و فعاليت گسترده و حساب شده ، نيازمند تفكر و انديشه فراوان است . اين موارد است كه بايد ما را به فكر وادارد كه مسئوليت امر به معروف و نهى از منكر را در اين قبيل مسائل جدى تر بگيريم . در اين مقام ، سخن از گناهى فردى در ميان نيست كه كسى مرتكب شود و شخصى ديگر به او تذكر دهد. چه بسا اين منكر، كيان اسلام را به خطر اندازد و روزى فرا برسد كه همه چيز به دست دشمن بيفتد. ما نيز نبايد دشمن را كوچك بشماريم . البته بايد به لطف خدا و توجهات وجود مقدس ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه الشريف - دلگرم باشيم ؛ ولى معناى اين دلگرمى آن نيست كه آرام بنشينيم و به كارى دست نزنيم ؛ بايد با توكل بر خدا و اعتماد به يارى او تلاش كنيم و بدانيم كه نصرت خدا ثابت است :

إ ن تنصروا الله ينصركم ؛(225) اگر خدا را يارى كنيد، او نيز شما را يارى خواهد كرد.

اما نصرت خدا مشروط است به اينكه ما آنچه را توان داريم ، در طبق اخلاص بگذاريم ؛ آن گاه خداوند خود، كاستيهاى ما را جبران خواهد كرد.

علل فراموش شدن وظيفه امر به معروف و نهى از منكر

با اينكه از سال 1341 تاكنون (سال 1379) - يعنى از زمان آغاز رسمى نهضت امام خمينى قدس سره - سى و هشت سال مى گذرد و بيانات امام قدس سره به گوش مردم رسيده و نوشته هاى ايشان در اختيار آنان بوده است ، و وصيت نامه و منشور ايشان در دسترس مى باشد، همچنان نمى دانيم از كجا و چگونه بايد شروع كرد. پيش از اين نيز گذشت كه يكى از مشكلات فراروى جامعه ما، تاءثير تبليغات شيطانى چند ساله اخير براى ترويج فرهنگ تساهل و تسامح است . به هر روى ، اشخاص مختلف ، با بيانهاى گوناگونى - گرچه ممكن است بعضى از ايشان حسن نيت داشته باشند - به قدرى تساهل و تسامح ، تحمل افكار ديگران و گزاره هايى از اين دست را تكرار كرده اند كه سرانجام تا حدى بر همگان اثر كرده است . گرچه ممكن است استثنائاتى نيز وجود داشته باشد، همگان باور كرده اند كه در اين زمان و در اين اوضاع ، نمى توان زياد سخت گرفت و به اصطلاح ((خشونت )) ورزيد، و هر امرى جز تساهل و تسامح را خشونت مى نامند. امروز داشتن غيرت دينى ، تعصب در قبال احكام اسلام ، اعتقاد به اينكه دين بر حق و اصيل فقط يكى است و احكام آن بايد به اجرا درآيند و...، جزم گرايى تلقى مى شود. امروزه دنياى مدرن چنين حرفهايى را نمى پسندد، و در عوض بازار پلوراليسم دينى و كثرت گرايى گرم است . اين حرفها آن قدر گفته و نوشته شده است كه هر كسى به نحوى تحت تاءثير قرار گرفته است . اگر بخواهيم از اين خواب غفلت بيدار شويم بايد دام ((تساهل و تسامح )) را پاره كنيم . اسلام دينى آسان است و سهولت و يسر دارد: يريد الله بكم اليسر؛(226) ((خدا در مورد شما آسانى و سهولت را اراده كرده است ))؛ اما تساهل و سهل انگارى ندارد. دين اسلام آسان است ؛ اما در آنچه هست سهل انگارى و بى اعتنايى را روا نمى داند. در اسلام ، چيزى به نام تساهل و تسامح وجود ندارد. الحنيفية السهلة السمحة (227) به معناى جواز سهل انگارى نيست . اسلام دين آسانى است ، اما اين دين آسان را بايد جدى گرفت ؛ نبايد اجازه داد حتى سر سوزنى در آن خدشه وارد شود. اما به هر روى ، اين روحيه ترويج شده است ، و با ترويج آن ، جوانان ما را تحت تاءثير قرار داده اند. با شعر، رمان ، تئاتر و فيلمهاى سينمايى و... كوشيده اند در جامعه ما اين عقيده را رسوخ دهند؛ به گونه اى كه كم و بيش همگان را تحت تاءثير قرار داده اند. اما بايد اين تار عنكبوت را پاره كرد. دين دارى ، غيرت ، و پايبندى و تقوا، قاطعيت و جديت مى طلبد و اسلام سهل انگارى را به هيچ وجه تجويز نمى كند. اگر بخواهيم گرفتار دام شياطين نشويم و نظام اسلامى به خطر نيفتد ابتدا بايد اين دام را از هم گسيخت .

اما قدم دوم به يكى از ضعفهاى فرهنگى باز مى گردد، و اين ضعف نتيجه كارهايى است كه در طول زمان و به خصوص در دوران پهلوى ، صورت گرفته است ، و بعضى از ما نيز در آن سهيم بوده ايم . اين ضعف عبارت است از نوعى حالت بى اعتنايى در قبال كارهاى ديگران . اينكه هر كسى بايد به كار خود مشغول باشد و به ديگران كارى نداشته باشد؛ هر كسى بايد طبق تشخيص خودش عمل كند، و نيازى نيست كه با ديگران مشورت و همكارى كند. روحيه تك روى و عدم احساس نياز به ديگران در انجام فعاليتها، نقص فرهنگى خطرناكى است كه در جامعه ما وجود دارد. ما هيچ گاه براى انجام وظايف اجتماعى ، در پى پيوستگى بيشتر و مؤ ثرترى نيستيم . اين امر عللى دارد كه براى بعضى از آنها عذرى داريم . اسلام ما را به اتحاد، هم بستگى و الفت ، دعوت كرده است : المؤمن آلف ماءلوف ؛(228) ((مؤمن كسى است كه با ديگران انس بگيرد و ديگران نيز با او انس گيرند)). امير مؤمنان عليه السلام مى فرمايد:

من استبد براءيه هلك ؛(229) كسى كه فقط به فكر خودش متكى باشد، هلاك مى شود.

خداوند متعال نيز مؤمنان را به اتحاد و عدم تفرقه و اختلاف دعوت كرده است :

و اعتصموا بحبل الله جمعيا و لا تفرقوا؛(230) همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد.

اسلام به وحدت و هم بستگى دستور مى دهد، چنان كه همه مسلمانان در حكم پيكرى واحد شوند. در روايتى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله آمده است :

المؤمن اخ المؤمن كالجسد الواحد؛(231) مؤمن برادر مؤمن و مانند يك جسم مى باشند.

سعدى اين حديث را چنين به نظم آورده است :

بنى آدم اعضاى يكديگرند   كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار   دگر عضوها را نماند قرار

در اين روايت مؤمنان همچون اندامهاى يك پيكرند، ولى سعدى دايره آن را كمى وسيع تر كرده و گفته بنى آدم اعضاى يكديگرند. از اين روى براى عمل به فرمايش پيامبر صلى الله عليه و اله ، مؤمنان - يعنى كسانى كه علاقه مندند به وظيفه شرعى خود عمل كنند و نمى خواهند اسلام و نظام اسلامى تضعيف شود - بايد بكوشند باهم ارتباط داشته باشند و مانند اعضاى يك پيكر باشد.

اما مشكلى كه موجب تك روى مؤمنان و دلسوزان اسلام شده ، اين است كه از حدود يك قرن پيش تا به حال ، چنين وانمود كرده اند كه انجام كار اجتماعى در قالب تشكل ، بايد به صورت حزب باشد. از صدر مشروطيت تا به حال ، حزبها كارنامه هاى خوبى نداشته اند. حتى بعد از پيروزى انقلاب اسلامى نيز حزبهايى كه تشكيل شدند، سرانجام مطلوبى نداشتند. اوايل انقلاب ، با اينكه مؤ سسان حزب جمهورى اسلامى ، مرحوم دكتر بهشتى ، دكتر باهنر، مقام معظم رهبرى و آقاى هاشمى بودند، امام قدس سره چندان تاءكيدى بر تشكيل حزب نداشتند. ايشان فرمودند: ((اگر مى خواهيد حزب داشته باشيد، حزب جمهورى اسلامى باشد)). اين تعبير تفاوت دارد با اينكه حتما بايد حزب تشكيل شود.

به هر روى ، اين گونه براى ما توجيه شده كه فعاليتهاى سياسى و اجتماعى ، يا فردى اند يا حزبى ؛ از كار حزبى نيز خاطره خوشى نداريم ؛ بنابر اين فقط كار فردى انجام مى دهيم ؛ غافل از اينكه راه سومى نيز هست . هيچ يك از اين شيوه ها، شيوه مورد نظر اسلام نيستند. شيوه اسلامى همان است كه خود امام قدس سره به آن رسيد؛ ولى متاءسفانه درباره آن پژوهش لازم و تلاش كافى صورت نگرفته است .

ايجاد تشكلهاى اسلامى براى انجام فعاليتهاى اجتماعى

درباره تشكلهاى اسلامى كه شيوه اسلامى كار گروهى است ، مى توان از اقداماتى نام برد كه اوايل نهضت امام خمينى قدس سره صورت گرفت . در آن زمان ، علاقه مندان و فداييان امام رحمه الله - به خصوص از تهران - خدمت ايشان رسيدند و عرض كردند كه جان و مالشان در اختيار اسلام و امام است و درباره روش كار از ايشان رهنمود خواستند. اين افراد چند هيئت سينه زنى و مذهبى داشتند. امام رحمه الله فرمود: بياييد اين هيئتها را به هم نزديك كنيد و ائتلاف تشكيل دهيد. هيئتها مستقل باشند. هر هيئتى در محله خود باشد؛ هر كدام نيز اعضاى خود را داشته باشد؛ روش كار، و گوينده و منبرى و مداح هيئت را نيز خود هيئت انتخاب كند؛ اما هر هيئت با هيئتى كه در همسايگى اوست ، رابطه برقرار كند و در امور مشترك باهم همكارى كنند؛ اصول مشتركى را تنظيم ، و با حفظ استقلال داخلى خود، با هم در امور مشتركى ائتلاف كنند.(232) به اين ترتيب ، ايشان فرمودند كه هيئتهاى مذهبى باهم ائتلاف كنند و به صورت هيئتهاى مؤ تلفه در آيند.

يكى از اين هيئتهاى چهارگانه را مقام معظم رهبرى هدايت مى كردند؛ ديگرى را آقاى هاشمى ؛ و يكى را هم آقاى باهنر هدايت مى كرد، و بنده نيز در خدمتشان بودم . بعدها اين هيئتها را براى اينكه با هم ائتلاف داشته باشند، از امام رحمه الله خواستند كه نماينده اى تعيين كند و امام مرحوم دكتر بهشتى را تعيين فرمود. امروز نيز اگر بخواهيم فعاليت كنيم ، بايد تشكل داشته باشيم و گروهى كار كنيم ؛ البته نه در قالب حزب . با آنكه كار حزبى به طور كلى نفى نمى شود، بهترين شكل فعاليتهاى گروهى كه با ارزشهاى اسلامى تناسب دارد، همان الگويى است كه امام رحمه الله عرضه كردند. در شيوه فعاليتهاى حزبى اشكلاتى وجود دارد كه در اين شكل از كار گروهى نيست . احزاب همواره به دست چند نفر تاءسيس مى شوند كه آنان در واقع گرداننده كارند، و تفكر حاكم بر حزب نيز تفكر آنان است . ايشان ادعا مى كنند از اعضا راءى مى گيرند و با راءى اكثريت انتخاب مى شوند؛ اما حقيقت امر اين گونه نيست و برنامه ها را همين افراد تنظيم مى كنند و حزب را مى گردانند. اگر رياستى باشد به همين اشخاص مى رسد؛ نقشها را اينان ايفا مى كنند، و چون در واقع روساى احزاب هستند كه با پيروزى حزبى در انتخابات - اعم از انتخابات مجلس و غيره - حكومت را به دست مى گيرند، انگيزه اصلى شان اين است كه به هر بهايى ، حزبشان غالب شود. در داخل حزب نيز براى اينكه در كادر رهبرى قرار گيرند، بسيار فعاليت مى كنند تا به هر قيمتى ، به سطح بالا برسند. انگيزه هاى مادى و دنيوى در فعاليتهاى حزبى بسيار مؤ ثر است . بعضى از احزاب براى پيروزى در انتخابات ، از اموال شهردارى ، كاركنان شهردارى ، ماشينهاى شهردارى ، اموال بانكها، امكانات دانشگاهها، امكانات وزارت آموزش و پرورش ، مدارس و امكانات بسيارى از ديگر نهادهاى دولتى استفاده كرده اند؛ با اينكه در قانون آمده كه استفاده از اين نوع امكانات در انتخاب ممنوع است . اما در روشى كه امام رحمه الله پيشنهاد كرده است ، چنين معضلاتى رخ نمى دهد: در هيئتهاى مذهبى ، انگيزه افراد دين است و اگر كسى در جمعيت يا هيئتى انتخاب مى شود تا نقش بيشترى ايفا كند، براى اين است كه واقعا تشخيص داده اند او مى تواند بيشتر خدمت كند. انگيزه ديگرى در اين تشكلها نيست . در حزب امكان سوء استفاده از امكانات خارجى ، تبليغات سوء و مسائلى از اين قبيل وجود دارد كه در هيئتهاى مذهبى چنين نيست ، يا احتمال بروز آن بسيار اندك است . اين دو شكل كار گروهى با يكديگر قابل مقايسه نيستند. كسانى كه در هيئتها شركت مى كنند، انگيزه دينى دارند و مى كوشند كه ارزشها و شعاير دينى را خوب بشناسند. آفت بزرگ رقابتهايى است كه ميان آنان واقع مى شود. اگر كانديداى حزب ديگر از كانديداى اين حزب ، اصلح نيز باشد، اعضا به خاطر تصميم حزب و وفادارى به آن ، از كانديداى حزب خودشان كه غير اصلح است ، حمايت مى كنند؛ در حالى كه در هيئتهاى دينى اين انگيزه ها ضعيف است .

بنابراين لازم است تشكلهاى دينى قوى داشته باشيم ، اما نه با مدل غربى آن ؛ زيرا در اسلام مدل حزب وجود ندارد. اگرچه اين شيوه ممكن است محسناتى نيز داشته باشد، ولى جنبه هاى منفى آن بيشتر، و روش بومى و اسلامى تشكيل هيئتهاى مذهبى ، بهتر از آن است .

بنابراين براى مقابله با نقشه هاى دشمنان اسلام ، دو حركت لازم بود كه يكى مبارزه با تساهل و تسامح و تقويت روح غيرت و حساسيت دينى بود؛ و ديگرى مبارزه با فردگرايى و تك روى . بايد اين فرهنگ را ميان خود تقويت كنيم كه براى مبارزه با شياطينى كه كيان ، نظام و دين ما را هدف گرفته اند، با كارفردى نمى توان مقابله كرد، بلكه بايد به كار جمعى روى آورد. كار جمعى نيز به تشكل ، ارتباط و هم بستگى نياز دارد. اما اگر هيچ راه ديگرى غير از حزب نبود، حزب هم تجويز مى شود. امام قدس سره نيز اين شيوه را به طور كلى نفى نكرد؛ اما نظر و توصيه اصلى ايشان ، همان شيوه ائتلاف هيئتهاى مذهبى بود از اين روى جوانان مؤمن و دلسوز مى بايد بكوشند تا در محله خود، مسجدى را كه جامعيت و امكانات بيشترى دارد، انتخاب كنند و همه بچه هاى محل را به آن مسجد دعوت كنند. راه دعوت ديگران و تاءثير نوجوانان بر يكديگر را نيز خود جوانان به طور طبيعى و به خوبى مى شناسند. براى مثال ، در كلاس درس شاگرد ممتاز مى تواند به تنهايى تمام كلاس را با خود همراه سازد. نوجوانان به خوبى مى دانند كه در اين باره چه بايد كرد. لازم است بچه ها تشويق شوند كه همه بچه هاى محل را جمع كنند؛ اما اگر كسى در خط انقلاب نباشد، نخست بايد در خارج از هيئت با وى ارتباط برقرار كرد و براى هدايت او كوشيد، تا زمانى كه مى خواهد رسما جزو تشكل شود، بتوان به او اطمينان كرد.

بعد از تشكيل اين هيئتها نيز بايد سعى كرد از ميان افراد موجود، كسانى كه كارآيى بيشترى دارند، كارها را برعهده گيرند، و بيشتر فعاليت كنند: شورا تشكيل دهند، جلسات مشورتى داشته باشند، فكرهايشان را صادقانه با هم جمع كنند، بكوشند خودشان فكر كنند و خودشان تصميم بگيرند. چنين نظامى ، مردمى خواهد بود. مردم سالارى غربى دروغ است و اكثريت مردم كشورهاى غربى هيچ نقشى در آن ندارند. مردم سالارى اين است كه همه مردم يك محل ، به دور از تبليغات فريبنده ، تهديد و تطميع ، خودشان تصميم بگيرند و بدون اينكه اجبار و ترسى در كار باشد، آنچه انجام مى دهند، برخاسته از احساس وظيفه باشد. در حكومت مردمى اسلامى ، هر كس بر اساس وظيفه دينى خود، فردى را انتخاب مى كند كه بتواند به اسلام بهتر خدمت كند. اگرچه ممكن است در اين شيوه نيز سوء استفادهايى صورت گيرد، اين موارد، بسيار كم خواهد بود؛ در حالى كه دموكراسى غربى بر سوء استفاده ، فريبكارى و تبليغات سوء به نفع اغراض ‍ شخصى استوار است . بايد مسلمانان بكوشند تا اجتماعات خود را تقويت كنند، روح محبت را بين خود قوت بخشند و دستورات اسلام را فراموش ‍ نكنند. در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده است :

فان المؤمن إ ذا لقى اخاه المؤمن فقال له مرحبا كتب الله مرحبا الى يوم القيامة . فاذا صافحه انزل الله فيما بين ابهاميها مئة رحمة تسعة و تسعين لا شدهما حبا لصاحبه ؛(233) هنگامى كه مؤمن با برادر مؤمنش ملاقات كند (با او احوال پرسى كند) و به او مرحبا گويد، تا قيامت مرحبا بر او نوشته شود، و هنگامى كه با او مصافحه كند، خداوند صد رحمت بر آنها نازل مى كند كه نود و نه رحمت براى كسى است كه ديگرى را بيشتر دوست دارد.

بدين ترتيب ، اسلام مى كوشد مؤمنان و كسانى كه هدفى مشترك دارند و بر اساس ايمان به خدا و همكارى در راه تحقق اهداف الاهى با هم روابط دوستانه دارند، از عيوب يكديگر چشم بپوشند و با يكديگر عاشقانه برخورد كنند. از پيشوايان معصوم عليهم السلام نقل شده است كه اگر مؤمنى فقط براى ملاقات مؤمن ديگر به در خانه او برود، خداوند ملكى را مى فرستد كه برود و از او بپرسد كه براى چه كارى به در خانه اين مؤمن آمده است . آن فرشته از طرف خدا مى آيد و مى پرسد كه شما چه حاجتى دارى كه در خانه اين مؤمن را مى زنى . مى گويد: آمده ام رفيقم را ملاقات كنم . مى پرسد: آيا از او درخواست مالى دارى ؟ مى گويد: نه . باز مى پرسد: آيا احتياج ديگرى به او دارى ؟ مى گويد: نه . آن فرشته مى گويد: پس براى چه مى خواهى او را ببينى ؟ مى گويد: فقط دلم براى او تنگ شده بود و مى خواستم او را ببينم . خدا به فرشته مى فرمايد كه به اين مؤمن بگو: اياى زرت و على قراك ؛(234) ((تو، به ديدار من آمدى ؛ پس پذيرايى و اجر و ثواب تو بر عهده من است )). اين احاديث نمونه اى از دستورات اسلام در اين باره اند. مسلمانان بايد بكوشند تا با هم رابطه محبت آميز داشته باشند، كدورتها را كنار بگذارند و به ريسمان خدا چنگ زنند و اتحاد داشته باشند.

دشمنان اسلام از واژه وحدت نيز سوء استفاده مى كنند و هر وحدتى را به هر شكلى كه حاصل شود، مطلوب جلوه مى دهند. حتى اگر در جايى قدرت در دست نااهلان باشد، براى اينكه وحدت حاصل شود، بايد همه تابع آنان شوند تا وحدت حاصل شود. در حالى كه اگر چنين وحدتى مطلوب باشد چون اكثر مردم روى زمين كافر و مشرك اند، براى تحقق وحدت بايد مسلمانان نيز كافر شوند! همچنين اكنون كه اكثر مسلمانان در عالم اسلام غير شيعه اند، براى وحدت ، شيعيان بايد از عقيده خود دست شويند؛ در حالى كه چنين وحدتى به هيچ روى مطلوب نيست . وحدت بر محور حق مورد تاءييد است . خداى تعالى در قرآن مى فرمايد:

اءن اءقيموا الدين و لا تتفرقوا فيه ؛(235) دين خدا را بر پا دارند و هرگز تفرقه و اختلاف در دين نكنيد.

بنابراين دين را بايد معيار قرار داد و گرداگرد آن وحدت ايجاد كرد؛ نه اينكه با بى دينان متحد شد. وحدت با دشمنان جز هلاكت نتيجه ديگرى ندارد. ممكن است دو ملاك براى وحدت مطرح شود كه بازگشت هر دو به يك چيز باشد. در بخش قوانين ، ((احكام اسلام ))؛ و در بخش اجرا، ((ولى فقيه )) ملاك وحدت است . براى كسانى كه بخواهند واقعا دين در جامعه به دست كسى كه ماءذون از طرف امام زمان (عج ) است ، اجرا شود، اين دو ملاك مهم است . حاكميت قوانين اسلام به دست ولى فقيه ، مى تواند معيار وحدت باشد. اختلاف سليقه ها زياد است و هيچ گاه نيز برطرف نخواهد شد. شيوه هاى رفتارى مختلف است ، و روشهاى پياده كردن اهداف هيچ گاه واحد نخواهد بود؛ اما اين دو مورد مى تواند ملاك وحدت جامعه باشد. همه بخواهند احكام اسلام اجرا شود، آن هم به دست كسى كه اولا، به خصوص در مسائل اجتماعى ، اسلام شناس تر از ديگران باشد، و ثانيا، از طرف خداى متعال و اولياى دين ماءذون باشد، تا غاصب نباشد. بنابراين اگر به ولايت فقيه تمسك شد، اسلام نيز هست ؛ چون ولى فقيه به غير اسلام حكم نمى كند. پس مى توانيم بگوييم بر اساس محور ولايت فقيه ، وحدت حاصل مى شود. اما وحدت بر اساس معيارهاى ديگرى چون دموكراسى ، ارزشهاى غربى ، و آزادى از قيد و بند قوانين اسلام ، به هيچ وجه صحيح نيست .(236) و هيچ نفعى براى كشور و اسلام ندارد؛ بلكه وحدت بر اساس ‍ دين ، كه اكنون نماد و سمبل آن ولى فقيه است ، مورد نظر اسلام مى باشد.

از اين روى ، بايد در انتخاب همفكران و همكاران ، اين اصل را در نظر داشت كه آيا اينان خواهان اجراى احكام اسلام اند يا خير؟ كسان ديگرى نيز هستند كه براى ترك احكام و شانه خالى كردن از قوانين شريعت مقدس ‍ اسلام ، قرائت ديگرى مطرح مى كنند و مى گويند: اين فهم شماست ؛ فهم خود را مطلق نكنيد؛ فهمهاى ديگرى نيز هست . اين حرفها چيزى جز ((انكار دين )) نيست ؛ زيرا وقتى احكام جزايى اسلام ترك شد و احكام شرعى آن نيز اعتبارياتى كه پايه عقلانى و واقعى ندارد، به شمار آمد، آن گاه چيزى براى دين باقى نخواهد ماند. كسانى كه واقعا خواهان اجراى احكام دين و معتقد به قرآن و سنت پيامبر صلى الله عليه و اله باشند و نهضت امام خمينى رحمه الله را كه تمام عمر خود را صرف اسلام ناب محمدى كرد، بر حق بدانند، بايد خواهان پياده شدن احكام اسلام باشند؛ البته نه اسلامى كه تحصيل كرده هاى دانشگاههاى هاروارد و لندن و آكسفورد ارائه مى كنند تا قرائت غربيان را بر ما حاكم سازند، بلكه قرائت خدا، قرائت پيامبر صلى الله عليه و اله ، قرائت امامان معصوم عليهم السلام ، و قرائت همه علما در طول تاريخ هزار و چهارصد ساله . ما بايد اين گونه اسلام را بخواهيم ؛ زيرا غير از آن ، ديگر اسلام نيست . بيش از يك اسلام وجود ندارد و هرچه غير از آن باشد، كفر و الحاد است كه اسم آن را قرائت ديگرى از اسلام گذاشته اند. هيچ گاه اسلام نداشته ايم و در آينده نيز نخواهيم داشت .

در اين زمينه توصيه مى شود كه جوانان مؤمن جلسات مذهبى را احيا كنند و محور آن را مسجد قرار دهند و بكوشند تا همه اهل محل را از كسانى كه ايمان به اسلام دارند و خواهان پياده شدن احكام آن هستند و ولى فقيه را قبول دارند، دعوت كنند؛ با همه مهربان و صميمى باشند؛ از اشتباهات آنها چشم بپوشند؛ اشتباهات كوچك را به رخ يكديگر نكشند؛ تا اندازه اى كه مى توانند به ايشان كمك كنند؛ اگر از مال دنيا نيز دستشان خالى است و نمى توانند كمك مالى كنند، دست كم با زبان خوش آنان را يارى رسانند.

بايد همان روحيه اى كه در ايام انقلاب ، و بعد از آن ، در زمان جنگ حاكم بود، و مردم از نان شب خود و فرزندانشان در راه اسلام مى گذشتند احيا شود تا هم بستگى بيشترى پديد آيد و مسلمانان همچون پيكرى واحد شوند:

و يؤ ثرون على اءنفسهم ولو كان بهم خصاصة ؛(237) با وجود نيازمندى خود، [ديگران را] بر خود ترجيح مى دهند.

بعد از تشكيل چنين هيئتها و تشكلهايى ، لازم است درباره تغذيه فكرى مخاطبان چاره انديشيد. البته محور اصلى در اين تغذيه فكرى ، قرآن و كلام ائمه اطهار عليهم السلام است و براى توضيح و تفسير آنها بايد از كسانى كه صحت فكر آنها، مورد تاءييد شخصيتهاى اسلامى است ، استفاده كرد؛ از جمله كتابهاى شهيد مطهرى كه نوشته هاى اين شهيد بزرگوار مورد تاءييد امام خمينى رحمه الله بوده است . با وجود اين گونه كتابها، نبايد به بهانه مطالب نو، سراغ نوشته هايى رفت كه مشكوك اند يا دروغ و خطا بودن آنها آشكار است ؛ زيرا اين گونه نيست كه هر آنچه قديمى است بد باشد و هر چه جديد است ، خوب ؛ زيرا قرآن نيز هزار و چهار صد سال پيش نازل شده است . بر عكس اميرالمؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه مى فرمايند كه هر مطلب تازه اى در دين بدعت و ضلالت است .(238) البته تفسيرهاى صحيح كه مبتنى بر روش تحقيق صحيح باشد و مطالب جديدى از كتاب و سنت عرضه كند، غير از نوآورى در دين و تفسير به راءى است . وظيفه همه علماى اسلام در طول تاريخ همين بوده كه آيات قرآن و سنت پيامبر صلى الله عليه و اله را بر اساس روش معقول و معتبر و صحيح ، توضيح دهند و تفسير كنند. آنان هيچ گاه به دلخواه خود و براى رضايت و خشنودى دشمنان اسلام كار نمى كردند.

بنابر اين بايد تلاش ما اين باشد كه كتاب و سنت و روح اسلام را بهتر بشناسيم ، و بتوانيم شبهاتى را كه درباره اسلام مطرح مى شود، پاسخ گوييم ؛ و در كنار اين ، با مسائل روز عالم - چه ايران و چه كشورهاى ديگر - بيشتر آشنا شويم و تحليل سياسى داشته باشيم .

مشكل آنجاست كه بيشتر مردم گمان مى كنند امر به معروف و نهى از منكر هميشه يك كار فردى است و اگر بخواهيم خدمتى به دين بكنيم ، حداكثر لازم است در تظاهرات شركت كنيم و شعار بدهيم ؛ در حالى كه اين تصورى اشتباه است ، و شعار دادن ، آغاز كار است . هنگامى كه دهه عاشورا تمام مى شود، مجالس سينه زنى و عزادارى به تدريج كم و تعطيل مى شود، و ما حرارت و شور و شوقى را كه در سايه نام سيدالشهدا عليه السلام پيدا كرده ايم ، از دست مى دهيم ؛ در حالى كه اين برنامه ها بايد آغازى باشد براى اينكه كار اصلى ما آغاز شود و آن را ادامه دهيم ؛ نورانيتى را كه در سايه عزادارى به دست آورده ايم ، حفظ كنيم ؛ وحدت و همدلى اى را كه براى ما ميسر شده ، تقويت كنيم ؛ نه اينكه تا سال بعد، همه چيز را رها سازيم .(239) اين جلسات بايد ادامه يابند. اما لازم است كه محور بحث در آنها يادگرفتن معارف اسلامى ، پاسخ به شبهات و آشنايى با مسائل سياسى كشور با استفاده از تحليلهاى افراد مورد اعتماد باشد. اگرچه عزادراى براى سيدالشهدا عليه السلام روح بخش اين جلسات است ، بايد به ياد داشت كه سينه زنى از شب تا به سحر نيز صحيح نيست و ما اين كار به هيچ وجه مشكل ما را حل نمى كند؛ زيرا نام سيدالشهدا عليه السلام ما را گرد هم آورد تا اسلام را بهتر ياد بگيريم و با دشمنان آن بهتر مبارزه كنيم .