151- مسعودى ، مروج الذهب ، ج 3، ص 41 و 42.
152- مسعودى ، مروج الذهب ، ج 3، ص 41 و 42.
153- اسراء (17)، 82.
154- شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 92.
155- ابن اثير، اسد الغابة فى معرفة الصحابه ، ج 2، ص 59.
156- شيخ مصطفى ردانى پور كه طلبه اى اصفهانى بود، چند سال در جبهه
شركت داشت تا به فرماندهى لشكر رسيد. هنوز ازدواج نكرده بود. او گفت
فقط آرزو دارم با دخترى سيد ازدواج كنم . تا با فاطمه زهرا عليها
السلام محرم شوم . او ده هزار تومان قرض كرد و با يك دختر سيد ازدواج
كرد. شيخ مصطفى بعد از چندين سال جنگ ، روز سوم عروسى به جبهه برگشت و
به شهادت رسيد. او از خدا خواسته بود كه جنازه اش پيدا نشود و در نهايت
نيز به آرزويش رسيد.
157- ابن قتيبه ، الامامة و السياسه ، ج 1، ص 186.
158- مسلمانان ، به خصوص ايرانيها قبل از انقلاب دچار وضع ذلت بارى
بودند. اين جانب وقتى به بعضى از كشورهاى مسلمان مى رفتم وقتى مسلمانان
مى فهميدند من ايرانى هستم به من مى گفتند:
((اخو اليهود))، و
به ما بى اعتنا بودند و حتى جواب سلاممان را نمى دادند. اما بعد از
انقلاب اسلامى ، ايرانيان نه تنها در ميان كشورهاى اسلامى بلكه در خود
امريكا نيز احترام و عزتى باور نكردنى به دست آوردند. افسران امريكايى
در كنار كاخ سفيد، به خاطر اينكه من لباس امام خمينى را به تن داشتم ،
به من احترام مى گذاشتند!
159- بقره (2)، 47 و 122.
160- مائده (5)، 20.
161- كسانى كه بدعت مى گذارند، قوانين ضد اسلامى را در قوه مقننه
وضع مى كنند و در قوه مجريه به اجرا مى گذارند. در اين چند سال ،
بدعتهاى بسيارى گذاشته شده است . رفتارهاى ضد اسلامى از مسئولان
بلندپايه سر زده است . حيا را از دختران و پسران گرفته اند. سنتهايى
چون چهارشنبه سورى را رواج داده اند. اختلاط دختر و پسر را مطرح كردند.
پشتيبان اين كارها نخبگان بودند كه طمع در مال ، ثروت و مقام داشتند و
توده ناآگاه نيز دنباله رو بودند، و به چنين كسانى راءى دادند.
162- محمدباقر مجلسى ، بحار الانوار، ج 71، ص 204.
163- نساء (4)، 85.
164- پيام هاجر، ش 296، 3/9/78.
165- وسيلة الدارين فى انصار الحسين عليه السلام ، ص 253.
166- جمعه (62)، 6.
167- در يكى از شهرها، پس از سخنرانى به منزل صاحب خانه برگشتم .
پسر دوازده - سيزده ساله صاحب خانه گفت : من صحبتى خصوصى با شما دارم .
شايد جلو چشم پدر و مادرش خجالت مى كشيد. زمانى كه مى خواستم از آن شهر
برگردم ، آن نوجوان گفت : صحبت خصوصى ام را نتوانستم بگويم . كنارى
رفتم و گفتم : فرمايشتان را بفرماييد. گفت : دعا كنيد خدا شهادت را
نصيب من كند.
168- محمدباقر مجلسى ، بحار الانوار، ج 44، ص 329؛ ابن شهر آشوب ،
مناقب آل ابى طالب ، ج 4، ص 89.
169- حسن بن على بن شعبه ، تحف العقول ، ص 237 - 239.
170- نساء (4)، 35.
171- نساء (4)، 128.
172- انفال (8)، 1.
173- ر. ك : شيخ صدوق ، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ، ص 179 و
180.
174- حجرات (49)، ص 9.
175- بقره (2)، 160؛ نساء (4)، 146.
176- reformist.
177- نساء (4)، 141.
178- نساء (4)، 143.
179- بقره (2)، 8 - 9.
180- بقره (2)، 11.
181- ابى مخنف ، وقعة الطف ، تحقيق محمدهادى يوسفى غروى ، ص 172.
182- خداى تعالى درباره عهد عبوديت در قرآن مى فرمايد:
اءلم
اءعهد إ ليكم يا بنى آدم اءن لا تعبدوا الشيطان إ نه لكم عدو مبين # و
اءن اعبدونى هذا صراط مستقيم (يس ، 60 - 61).
183- ر. ك : ميزان ، زمستان 1359 و بهار 1360.
184- ر. ك : كيهان ، 23، 24 و 25 فروردين 1379، گزارشهاى كنفرانس
برلين .
185- سبط ابن جوزى ، پيشين .
186- سبط ابن جوزى ، پيشين .
187- از جمله آيات :
و
لتكن منكم اءمة يدعون إ لى الخير ياءمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و
اءولئك هم المفلحون ؛ ((و بايد از ميان
شما گروهى باشند دعوتگر به خير كه به نيكى فرمان دهند و از ناشايستى
باز دارند و اينان رستگارند)) آل عمران (3)،
104.
الذين يتبعون الرسول النبى الا مى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التوراة
و الا نجيل ياءمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر...؛
((كسانى كه از فرستاده و پيامبر امى پيروى مى
كنند، كه نام [و نشان ] او را در تورات و انجيل كه در نزدشان است ،
نوشته مى يابند [همو] كه آنان را به نيكى فرمان مى دهد و از ناشايستى
باز مى دارد)) اعراف (7)، 157.
يومنون بالله و اليوم الاخر و ياءمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و
يسارعون فى الخيرات و اءولئك من الصالحين ؛ ((به
خداوند و روز بازپسين ايمان مى آورند و به نيكى فرمان مى دهند و از
ناشايستى باز مى دارند و به نيكوكارى مى شتابند و اينان از شايستگان
اند)) آل عمران (3)، 114.
فلما
نسوا ما ذكروا به اءنجينا الذين ينهون عن السوء واءخذنا الذين ظلموا؛
((پس چون پندى كه به ايشان داده بودند، از ياد
بردند، كسانى را كه ناهيان از منكر بودند، نجات داديم و ستمكاران را به
عذاب گرفتار كرديم )) اعراف (7)، 165.
والمومنون والمؤمنات بعضهم اءولياء بعض ياءمرون بالمعروف و ينهون عن
المنكر و يقيمون الصلاة ؛ ((و مردان و
زنان مؤمن دوست دار همديگرند، كه امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و
نماز برپا مى دارند)) توبه (9)، 71.
يا
بنى اءقم الصلاة و اءمر بالمعروف و انه عن المنكر؛
((اى فرزندم ، نماز را به پا دار و امر به معروف
و نهى از منكر كن )) لقمان (31)، 17.
188- عن جابر عن اءبى جعفر عليه السلام قال :
يكون
فى آخر الزمان قوم يتبع فيه قوم مراؤ ون ، يتقرؤ ون و يتنسكون ، حدثاء،
سفهاء، لا يوجبون اءمرا بمعروف و لا نهيا عن منكر الا اذا امنوا الضرر،
يطلبون لا نفسهم الرخص و المعاذير... .
189- شورى (42)، 42.
190- قال ابو جعفر:
اوحى
الله الى شعيب النبى عليه السلام انى لمعذب من قومك مائة اءلف اءربعين
اءلفا من شرارهم و ستين اءلفا من خيارهم . فقال يا رب هؤ لاء الا شرار
فما بال الا خيار. فاءوحى الله عزوجل إ ليه : إ نهم داهنوا اهل المعاصى
و لم يغضوا غضبى .
191- شيخ طوسى ، تهذيب الاحكام ، ج 6، ص 176، باب 22، روايت 5.
192- عن ابى عبدالله عليه السلام
إ ن
عزوجل بعث ملكين الى اهل مدينه ليقلباها على اهلها فلما انتهيا الى
المدينة وجدا رحلا يدعو الله و يتضرع فقال احد الملكين لصاحبه اءما ترى
هذا الداعى ؟ فقال قد راءيته ولكن امض لما اءمر به ربى فقال لا ولكن لا
احدث شيئا حتى اراجع ربى فعاد إ لى الله تبارك و تعالى فقال يا رب !
انى انهيت الى المدينة فوجدت عبدك فلانا يدعوك و يتضرع إ ليك . فقال :
امض بما امرتك به فان ذا رجل لم يتمعر وجهه غيظا لى قط (كلينى ،
كافى ، ج 5، ص 58، روايت 8).
193- محمدباقر مجلسى ، بحار الانوار، ج 14، ص 49، باب 4، روايت 34.
194- اعراف (7)، 163 و 166.
195- اعراف (7)، 164.
196- محمدباقر مجلسى ، بحار الانوار، ج 14، ص 4، باب 4، روايت 34.
197- اعراف (7)، 165.
198- اصول كافى ، ج 5، ص 55، روايت 1؛ تهذيب الاحكام ، ج 6، ص 181،
روايت 21.
199- اصول كافى ، ج 5، ص 55، روايت 1؛ تهذيب الاحكام ، ج 6، ص 181،
روايت 21.
200- محمدباقر مجلسى ، بحار الانوار، ج 100، ص 71، باب 1، روايت 3.
201- ر. ك : مسعودى ، مروج الذهب ، ج 3، ص 79.
202- خوارزمى ، مقتل الحسين ، الجزء الاول ، ص 268.
203- چنان كه خداى تعالى در قرآن مى فرمايد:
((يقتلون الذين ياءمرون بالقسط من الناس ؛
((آنان مردمى را كه به قسط و عدل امر مى كنند،
مى كشند)) آل عمران (3)، 21.
204- آل عمران (3)، 104.
205- آل عمران (3)، 104.
206- ابو محمد احمد بن اعثم كوفى ، الفتوح ، ج 5، ص 72؛ محمد بن
جرير طبرى ، دلايل الامامه ، ص 181.
207- توبه (9)، 12.
208- توبه (9)، 41.
209- نساء (4)، 95.
210- كتاب جهاد اكبر امام خمينى رحمه الله درباره اخلاقيات و جهاد
با نفس است . همچنين گفتنى است شيخ حر عاملى در وسائل الشيعه ، و در
كتاب ((جهاد))، بعد از
طرح مباحث جهاد، به جهاد نفس و مسائل اخلاقى مى پردازد.
211- ر. ك : عبدالكريم سروش ، بسط تجربه دينى ، ص 27 و 133.
212- ر. ك : عصر آزادگان ، 28/1/1379، گزارش سخنرانى عبدالكريم
سروش در مراسم عزادارى دفتر تحكيم وحدت .
213- در برخى سفرهاى خارجى ، پاسخى براى مسلمانان انگليس و امريكا
و ديگر كشورها نداريم . برخى از آنان مى گويند ما سال گذشته به ايران
آمديم ؛ امسال نيز به ايران سفر كرديم ؛ اما باور نمى كرديم اين ايران
، ايران سال گذشته باشد.
214- ابن شهر آشوب ، مناقب آل ابى طالب ، ج 3، ص 168.
215- نساء (4)، 141.
216- رعد (13)، 34.
217- شيخ مفيد، الارشاد، ترجمه محمدباقر ساعدى خراسانى ، ص 44.
218- شيخ مفيد، الارشاد، ترجمه محمدباقر ساعدى خراسانى ، ص 44.
219- عالمان وارثان پيامبراند.
220- بيانات مقام معظم رهبرى در اجتماع جوانان ، 1/2/1379 (مصلاى
تهران ).
221- تحريم (66)، 6.
222- اين جانب مورد خاص اين گفته ها، تاريخ ، شنوندگان و مخاطبان
آن را مى دانم .
223- خوشبختانه در اين زمينه به خصوص براى دانشجويان دانشگاهها،
قدمهايى برداشته شده است و به كمك بسيج دانشجويى هر سال ، حدود دو هزار
نفر آموزشهايى مى بينند، كتابهايى براى آنها نوشته شده است كه مقام
معظم رهبرى سفارش كرده اند اين كتابها در دانشكده هاى نيروهاى مسلح
تدريس شود. ساير دانشجويان ، دانش آموزان ، آموزگاران و دبيران نيز مى
توانند اين كتابها را تهيه كنند. آنان مى بايد بكوشند تا استادى پيدا
كنند يا از نوارهاى درسى موجود بهره گيرند تا خودشان را مجهز كنند و
كمتر تحت تاءثير شبهات شيطانى قرار گيرند. مؤ سسه آموزشى و پژوهشى امام
خمينى و دفتر طرح ولايت ، وابسته به بسيج دانشجويى ، تاكنون شش جلد
كتاب در اين زمينه تهيه كرده و اين كتابها بارها بازنگرى و بررسى و
تكميل شده است .
224- ر. ك : بيانات مقام معظم رهبرى در اجتماع جوانان ، 1/2/1379
(مصلاى تهران ).
225- محمد (47)، 7.
226- بقره (2)، 185.
227- پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله فرموده است :
لكن
بعثنى بالحنيفية السهلة السمحة ؛ ((ولى
خدا مرا با دين حنيف آسان مبعوث كرده است ))
(محمدباقر مجلسى ، بحار الانوار، ج 22، ص 263، باب 5، روايت 3).
228- پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله فرموده است :
لكن
بعثنى بالحنيفية السهلة السمحة ؛ ((ولى
خدا مرا با دين حنيف آسان مبعوث كرده است ))
(محمدباقر مجلسى ، بحار الانوار، ج 69، ص 309، باب 14، روايت 41).
229- نهج البلاغه ، كلمات قصار، 161.
230- آل عمران (3)، 103.
231- محمدباقر مجلسى ، بحار الانوار، ج 61، ص 148، باب 43، روايت
25.
232- نام ((هيئتهاى مؤ تلفه
)) از همان زمان پديد آمد، و امروزه اين نام ، اسم گروهى است كه
اكنون من درصدد حمايت از آن گروه يا رد آن نيستم .
233- شيخ صدوق ، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ، ص 178.
234- ر. ك : كلينى ، الكافى ، ج 2، ص 176.
235- شورى (42)، 13.
236- نمونه هايى از اين آزادى در كنفرانس برلين ارائه شد و معلوم
گشت كه اينان به دنبال چه نوع آزادى اى هستند. روزى كه ما در دانشگاه
تهران گفتيم اينها دنبال چه آزاديهايى هستند، تمام روزنامه ها بر ضد ما
بسيج شدند، و شخصيتهاى بزرگ مملكت به ما اعتراض كردند. حالا ملاحظه
كنيد كه نماينده آن گروه دانشجويى و ساير گروهكها دنبال چه وحدتى رفتند
و چه آزاديهايى را مى خواستند و با چه ذلت و خوارى اين كنفرانس را
برگزار كردند. آبروى خودشان و آبروى كشورشان و آبروى مردمشان را
ريختند. البته آبروى اسلام و مردم مسلمان بالاتر از اين است كه اين
افراد پليد بتوانند بريزند:
ولله
العزة و لرسوله و للمؤمنين )). آنها به
اندازه دهان نجس خودشان ، به جامعه اسلامى بى احترامى مى كردند.
منافقون (63)، 8.
237- حشر (59)، 9.
238-
و ما
اءحدثت بدعة الا ترك سنة . فاتقوا البدع و الزموا المهيع . ان عوازم
الامور افضلها و ان محدثاتها شرارها (نهج البلاغه ، خطبه 145).
239- به جوانان مؤمن توصيه مى كنيم كه بچه هاى محل را در هيئتى پاك
و بى غل و غش ، سازمان دهى كنند تا دين را بهتر ياد بگيرند و در موقع
مقتضى بشود از اين اجتماع بهتر استفاده كرد. بعد از اينكه اين هيئت
قوام يافت ، بكوشند تا با هيئت مجاور رابطه برقرار كنند. اگر شهر بيست
محله داشته باشد بيست نماينده از هر هياءتى براى اينكه كار هيئتها را
هماهنگ كنند، جمع شوند و شورايى تشكيل دهند، و اگر لازم شد خبرى به همه
اعضاى هيئت برسد، اين كار به وسيله همين اعضاى شورا طى مدت كوتاهى صورت
گيرد؛ چنان كه در اوايل انقلاب به همين نحو پيام امام رحمه الله در ظرف
يك شب ميان مردم توزيع مى شد و روح هم بستگى بسيار بالايى ميان مردم
پيدا شده بود. اگرچه اين روحيه را زود از دست داديم يا اگر به طور كلى
هم از دست نداده باشيم ، اين روحيه بسيار ضعيف شده است . تقويت اين
روحيه راه پيروزى بر دشمنان اسلام و تقويت روابط انسانى و اسلامى ميان
كسانى است كه به احكام اسلام و ولايت فقيه معتقد باشند. اگر اين گونه
رابطه اى تحقق يافت و تقويت شد، به يقين نه تنها امريكا، بلكه تمام
دنيا نيز اگر متحد شوند، نمى توانند ضربه اى به كشور اسلامى وارد
سازند.
240- توبه (9)، 67.
241- توبه (9)، 71.
242- ((بغات )) كسانى
هستند كه در داخل كشور اسلام دست به آشوب و كشتار مى زنند و بايد با
آنان جنگيد.
243- البته همه پيروان اديان ، به نوعى ، در پيشگاه خدا اظهار
عبوديت مى كنند و ما مسلمانان بندگى خود را در برابر پروردگار، به صورت
نماز اظهار مى كنيم .
244- Individualism.
245- نساء (4)، 56.
246-
و
المؤمنون و المؤمنات بعضهم اءولياء بعض ياءمرون بالمعروف و ينهون عن
المنكر و يقيمون الصلاة و يوتون الزكاة و يطيعون الله و رسوله اءولئك
سيرحمهم الله إ ن الله عزيز حكيم ؛ ((مردان
و زنان مؤمن دوست دار يكديگرند. مردم را به كار نيك امر مى كنند و از
كار زشت باز مى دارند و نماز به پا دارند و زكات مى پردازند و خدا و
پيامبرش را اطاعت مى كنند. البته خدا آنان را مشمول رحمت خود گرداند و
خدا صاحب اقتدار و درست كردار است )) (توبه ،
71).
المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض ياءمرون بالمنكر و ينهون عن
المعروف و يقبضون اءيديهم نسوا الله فنسيهم إ ن المنافقين هم الفاسقون
؛ ((مردان و زنان منافق طرف دار
يكديگرند. مردم را به كار زشت امر مى كنند و از كار نيك باز مى دارند و
دستهايشان را به هم مى سايند. خدا را فراموش كرده اند و خدا نيز آنان
را فراموش كرده است ، كه منافقان مردمى فاسق و زشت كارند))
(توبه ، 67).
247- كلينى ، الكافى ، ج 5، ص 55.
248- حشر (59)، 14.
249- قصص (28)، 25.
250- ر. ك : شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 72 و 73.
251- ر. ك : دينورى ، الاخبار الطوال ، ص 250.
252-
رسلا
مبشرين و منذرين . ((نساء (4)، 165)).
253-
إ ن
الله لا يغفر اءن يشرك به ((نساء (4)،
116)).
254-
إ ن
الشرك لظلم عظيم ((لقمان (31)، 13)).
255-
فقاتلوا اءئمة الكفر ((توبه (9)، 11)).
256-
واقتلوهم حيث ثقفتموهم ((بقره (2)، 191)).
257- بقره (2)، 114.
258- طه (20)، 127.
259- زمر (39)، 26.
260- تحريم (66)، 11.
261- نازعات (79)، 24.
262- زخرف (43)، 51.
263- محمدباقر مجلسى ، بحار الانوار، ج 44، ص 332.
264- اين بحث از حدود بيست سال پيش در كشور ما مطرح شده است . آيا
بايدها و هستها باهم ارتباط دارند يا نه ؟ و آيا بايدها از هستها برمى
آيند يا نه ؟ قبل از انقلاب بحثهاى فراوانى درباره اين مسائل مطرح بود
كه به لطف خدا حل شده است . اين بحثها در نهايت به اين نتيجه انجاميد
كه به يك معنا، بايدها از هستها استنتاج مى شود و اعتقاد به بعضى از
هستها موجب پيدايش بايدهاى خاصى خواهد شد.
265- بقره (2)، 8.
266- احزاب (33)، 21.
267- چندى پيش در ايام محرم ، مقاله اى با عنوان ((خون
به خون شستن محال آمد، محال ))، در يكى از
روزنامه هاى زنجيره اى ، به دست يكى از نويسندگانى كه بعدا در كنفرانس
برلين شركت كرد، نوشته شد. وى در آن مقاله تقريبا همين تحليل جامعه
شناسان را مطرح كرده بود كه واقعه كربلا حادثه عجيبى نيست كه روضه
خوانها آن را به صورت فاجعه بزرگ تاريخ جلوه مى دهند. اين ماجرا به
صورت طبيعى و در نتيجه كشته شدن شمار زيادى از بنى اميه در جنگ بدر به
دست بنى هاشم ، رخ داده است . بنى اميه نيز براى گرفتن انتقام كشته
شدگان خود، مقابله به مثل كردند و در كربلا شمارى از افراد بنى هاشم را
كشتند. به قول نويسنده مقاله ، درسى كه بايد از اين حادثه آموخت ، اين
است كه نتيجه خشونت ، خشونت است ! چون مسلمانان در جنگ بدر نسبت با
كفار خشونت به خرج دادند و عده اى از آنان را كشتند، در نتيجه اين
رفتار خشونت آميز، بنى اميه نيز در كربلا عده اى از بنى هاشم را كشتند؛
بنابراين بهتر بود كه هيچ يك از اين دو گروه خشونت به خرج نمى داد و در
نتيجه حضرت امام حسين عليه السلام هم كشته نمى شد!
چنين مطلبى را كسانى كه به بعضى از جناح ها انتساب داشتند، در يكى از
روزنامه هاى جمهورى اسلامى ايران نوشتند. كسانى كه خواب و خيالهايى در
سر مى پروراندند و قصد داشتند روزى در كشور، با كودتايى خزنده ، نظام
اسلامى را سرنگون كنند، چنين مقالاتى نوشتند و كسى نيز عكس العملى نشان
نداد. اين سكوت مرگ بار هم به بركت روحيه تساهل و تسامح بود كه پيش از
آن همفكران آنها ترويج كرده بودند (اكبر گنجى ، روزنامه صبح امروز،
23/2/78.)
268- جمعه (62)، 6.
269- محمدباقر مجلسى ، بحار الانوار، ج 6، ص 154.
270- خوارزمى ، مقتل الحسين عليه السلام ، ج 1، ص 347.
271- قال الحسين بن على عليه السلام :
ان
جميع ما طلعت عليه الشمس فى مشارق الارض و مغاربها، بحرها و برها و
سهلها و جبلها عند ولى من اولياء الله و اهل المعرفة بحق الله كفى ء
الظلال ، ثم قال اءو لا حر يدع هذه اللماظة لا هلها، فليس لا نفسكم ثمن
الا الجنة فلا تبيعوها بغيرها (محمدباقر مجلسى ، بحار الانوار،
ج 1، ص 144).
272- قال الحسين بن على عليه السلام :
ان
جميع ما طلعت عليه الشمس فى مشارق الارض و مغاربها، بحرها و برها و
سهلها و جبلها عند ولى من اولياء الله و اهل المعرفة بحق الله كفى ء
الظلال ، ثم قال اءو لا حر يدع هذه اللماظة لا هلها، فليس لا نفسكم ثمن
الا الجنة فلا تبيعوها بغيرها (محمدباقر مجلسى ، بحار الانوار،
ج 11، ص 149).
273- فجر (89)، 24.
274-
و
اعلموا اءن الدنيا حلوها و مرها حلم ، و الانتباه فى الاخرة ، و الفائز
من فاز فيها و الشقى من شقى فيها (محمد باقر بهبهانى ، الدمعة
الساكبه ، ج 4، ص 270).
275-
عباد
الله اتقوا الله و كونوا من الدنيا على حذر فان الدنيا لو بقيت لا حد
اءو بقى عليها اءحد كانت الانبياء احق بالبقاء (ابن عساكر،
تاريخ دمشق (ترجمة ريحانة رسول الله الامام الحسين عليه السلام من
تاريخ دمشق )، ص 215.
276-
الحمد لله الذى خلق الدنيا فجعلها دار فناء و زوال ، متصرفة باءهلها
حالا بعد حال فالمغرور من غرته و الشقى من فتنته (محمدباقر
مجلسى ، بحار الانوار، ج 45، ص 5).
277-
تبا
لكم اءيتها الجماعة و ترحا اءفحين استصرختمونا والهين متحيرين
فاءصرختكم مؤ دين مستعدين سللتم علينا سيفا فى رقابنا و حششتم علينا
نار الفتن خباءها عدوكم و عدونا فاءصبحتم إ لبا على اوليائكم و يدا
عليهم لا عدائكم بغير عدل افشوه فيكم ، و لا امل اصبح لكم فيهم الا
الحرام من الدنيا اءنالوكم و خسيس عيش طمعتم فيه (خوارزمى ،
مقتل الحسين عليه السلام ، ج 2، ص 9).
278- بقره (2)، 4.
279- آل عمران (3)، 92.
280- افراد بسيارى بوده و هستند كه موقعيتهاى ممتازى داشته ، مردم
نيز به شدت علاقه مند آنان بودند، اما بدترين ضربه را به اين انقلاب
زدند و بعد اعمال خود را چنين توجيه كردند كه ما گمان كرديم گروهى در
حال منحرف كردن انقلاب از ميسر واقعى آن هستند، و از اين روى ، افشاگرى
كرديم ! افراد ديگرى نيز احكام اسلام را تحريف و ضروريات دين را انكار
مى كنند و بعد در توجيه كار خود مى گويند، اگر ما احكام اسلام را آن
چنان كه هست بيان كنيم ، جوانان دنيا از اسلام بيزار مى شوند! ما حكم
اسلام را تغيير مى دهيم تا مردم از دين باز نگردند! اما بايد از ايشان
پرسيد هنگامى كه شما احكام دين را تغيير داديد، مردم از كدام دين باز
نمى گردند؟ آيا از دينى كه شما ساختيد يا از دينى كه خدا نازل كرده است
؟ اگر منظور شما اسلام است ، اسلام همان است كه خدا نازل كرده است ، نه
آن چه شما مى سازيد. دينى كه شما احكام آن را تغيير داديد تا مردم آن
را بپسندند، دين خدا نيست . آن دين ، ساخته دست شماست . با وجود اين ،
چگونه بر اسلام منت مى گذاريد كه قصد داريد به آن خدمت كنيد؟ آيا اين
خدمت به اسلام است يا خدمت به كفر؟! در حقيقت حب دنيا، حب رياست ، حب
پول و حب خوشگذرانى است كه موجب اين امر مى شود. اگر اين عوامل در ما
نيز باشد، روزى همان بلا به قدر ظرفيتمان ، بر سر ما نيز خواهد آمد. هر
انسانى ظرفيتى دارد كه بلايا نيز متناسب با آنها گريبانشان را مى
گيرند. ما كه ظرفيت محدودى داريم بلايى كه بر ما وارد مى آيد متناسب با
خود ماست . اما به هر روى ، از ابتدا مى بايد دارويى را كه حضرت
سيدالشهدا عليه السلام تجويز كرده است استفاده كنيم . بنابراين عشق به
دنيا را بايد از دل بيرون كرد، از گناه دورى جست ، ايمان را با دلايل
منطقى تقويت كرد و با خودسازى ، دنياگرايى را ريشه كن ساخت .
281- خوارزمى ، مقتل الحسين عليه السلام ، ج 1، ص 358.
282- البته بايد توجه داشت كه افراد مزبور در كربلا حضور نداشتند،
و مراد حضرت عليه السلام آن بود كه اين افراد هنوز زنده اند و در ميان
مسلمانان حضور دارند.
283- محمدباقر مجلسى ، بحار الانوار، ج 36، ص 288.
284- ر. ك : محمدباقر مجلسى ، بحار الانوار، ج 45، ص 47 و ج 53، ص
15 و... .
285- حج (22)، 1.
286- البته تعداد سپاه او را تا صد و بيست هزار نفر نيز دانسته
اند.
287- حج (22)، 11.
288- حج (22)، 11.
289- كلينى ، كافى ، ج 2، ص 18.
|