شبى در پايتخت بهشت

بيژن شهرامى

- ۲ -


حكايت  
آورده اند ساره زن نوازنده اى كه سر ناچارى به مدينه پناه آورده بود با وجود آنكه بهره اى از ايمان نداشت ، مورد لطف و رحمت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) قرار گرفت و از خوراك و پوشاك بهره مند شد، با وجود اين با گرفتن ده دينار از فرد مسلمانى به نام خاطب ابن ابى بلتعه تن به جاسوسى عليه اسلام داد و بردن نامه اى را عهده دار شد كه از آمادگى لشكر اسلام جهت فتح مكه خبر مى داد.
رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) با آگاهى از اين رويداد زبير و مقداد را تحت سرپرستى على (عليه السلام ) مامور يافتن وى نمود و آنان توانستند وى را در خارج از مدينه دستگير كنند.
مقداد و زبير او را دقيقا بازرسى كردند اما چيزى نيافتند، ضمن آنكه ساره نيز داشتن هر نوع نامه اى را انكار مى نمود. در اين حال على (عليه السلام ) رو بدو نموده فرمود: به خدا قسم كه پيامبر خلاف نمى گويد، پس نامه را مسترد نما و الا آن را به هر قيمتى كه شده باز پس مى گيرم .
ساره كه دريافته بود على (عليه السلام ) سربازى است كه تا فرمان پيامبر را انجام ندهد دست بر نمى دارد، اندكى از حضرت فاصله گرفت و نامه اى كوچك را از لابلاى گيسوان بلند خود بيرون آورد و تسليم حضرت (عليه السلام ) نمود.
بدين ترتيب توطئه ديگرى كه مى توانست تبعات شومى براى اسلاميان در پى داشته باشد با عنايت الهى وتوجهات نبى اكرم (صلى الله عليه وآله ) و سيره ى تحسين برانگيز حضرت على (عليه السلام ) كشف و خنثى گرديد. (64)
سپس مى فرمايد: موارد ديگرى هم مى توان از اين دست برشمرد كه مجال بازگويى آن نيست و در اين رابطه به همين چند خصيصه اكتفا مى كنم .
ب - جلب عنايت ، اعتماد، توجه و محبت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) به خويش
مى پرسم : مهمترين دليل معطوف شدن عنايات ، توجهات ، مهر و محبت و اعتماد ويژه ى رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) به على (عليه السلام ) چه بوده است ؟
مى فرمايد: آبرومندى حضرتش (عليه السلام ) در پيشگاه قدس ربوبى جل و علا
مى گويم : همان صفت ارزنده اى كه در دعاى توسل براى آن امام همام (عليه السلام ) و ساير معصومين (عليهما السلام ) برشمرده است : يا وجيها عندالله اشفع لنا عند الله ؟
مى فرمايد: آرى همان صفت ارزشمند و پر رمز و رازى كه در فهم امثال ما نمى گنجد.
مى پرسم : اين آبرومندى حاصل چيست ؟
مى فرمايد: حاصل فرمانبردارى بى چون و چراى حضرتش از خداى تعالى و رسولش محمد مصطفى (صلى الله عليه وآله ) است و در اين باره مطلب بسيار است كه پيشتر بدان اشارات داشتيم ، اما همين بس كه بگوييم ليس للانسان الا ما سعى
مى پرسم : چگونه مى توان از ابعاد محبت و عنايت پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله ) به على مرتضى (عليه السلام ) آگاهى يافت ؟
مى فرمايد: با تامل و تفكر در آيات نورانى قرآن كريم و رجوع به مواريث گران سنگ معنويى كه از نياكان دينمدارمان به دستمان رسيده است مى توانيم به اندازه ى ظرفيت وجودى و ادراك محدود خويش به سطوحى از معرفت در اين باب دست يابيم
مى گويم : دوست دارم از زبان مبارك شما به مواردى گوش جان بسپاريم كه مويد علاقه محبت ، عنايت و اعتماد خاص حضرت خيرالمرسلين (صلى الله عليه وآله ) به امام العارفين اميرالمومنين على (عليه السلام ) است .
1- تكريم و تجليل از اهل بيت عصمت و طهارت (عليهما السلام ) وشخص على (عليهالسلام ) كه خورشيد فروزان آن است .
مى فرمايد: آيات و احاديث متعددى در منقبت و ستايش اهل بيت پيامبر عظيم الشان اسلام (صلى الله عليه وآله ) كه على (عليه السلام ) پرفروغ ترين خورشيد آسمان آن است وارد شده كه در ضمن آنها مى توان به طهارت ، عصمت (65) فرازپايگى ، ولايت (66) و خلاصه جايگاه بلند تابناك ايشان (عليهما السلام ) پى برد و از ديگر سو به محبت واردات شگفت انگيز پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله ) به قريش وقوف يافت . به عنوان مثال در قرآن كريم از قول رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) خطاب به امت اسلام آمده است كه پاداش و مزد رسالت من دوست داشتن اهل بيت و خاندانم مى باشد. بگو - اى پيامبر - من از شما در مقابل رسالتم هيچ پاداشى جز محبت و مودت نسبت به اهل بيت و خويشانم نمى خواهم (و دوستداران آل محمد (صلى الله عليه وآله ) باشيد كه اين اجر، موجب انتفاع و هدايت امت است (67) و (68).
مى گويم : پس مردم با اداى اين اجر به واقع به خود سود رسانيده اند
مى فرمايد: آرى ، هر كه دوستدار و محب راستين اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله ) باشد در مكتب انسانسازشان زانوى ادب و تلمذ به زمين مى زند و از علو، عرفان و اخلاق الهى آنان بهره مند و صاحب علم و ايمان حقيقى ، و رستگارى دو عالم مى شود.
مى گويم : يعنى محبت اهل بيت (عليهما السلام ) موجبات شناخت و معرفت ايشان را براى ما فراهم مى آورد.
مى فرمايد: آرى
مى پرسم : ثمره ى مبارك معرفت ايشان چيست ؟
مى فرمايد: با ذكر حديثى از رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) پاسخ تو را مى دهم كه در ضمن آن حديث حضرت فرمود: شناخت آل محمد (عليهماالسلام ) مايه ى برائت از جهنم و دوست داشتن ايشان گذرنامه ى گذشتن از صراط و ولايت آنان امان از عذاب الهى است . (69)
يا آل بيت رسول الله حبكم
فرض من الله فى القرآن انزله
كفا كم من عظيم القدر انكم
من لم يصل عليكم لا مصلاهل (70)
يعنى اى خاندانرسولخدا دوستى شما فريضه اى است كه خدا در قرآن نازل نموده و به آن امر كرده است . همين قدر فخر و عظمت براى شما كافى است كه هر كه بر شما درود و صلوات نفرستد، نمازش باطل است . حكايت
روزى عربى بيابانى نزد رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) آمد و عرض نمود: يا رسول الله (صلى الله عليه وآله ) اسلام را بر من عرضه فرما
.
پيامبر فرمود: به يگانگى خدا و اينكه محمد بنده و رسول اوست شهادت بده .
اعرابى گفت : آيا براى اينكار مزدى هم از من مى خواهى ؟
پيامبر فرمود: نه ، فقط دوستى خويشاوندان را مى طلبم .
اعرابى گفت : خويشان تو با من ؟
پيامبر فرمود: خويشان من
اعرابى گفت : يا رسول الله دستت را به من بده تا با تو بيعت كنم همانا لعنت خدا بر هر كس كه با تو و اهل بيت تو دوستى نورزد.
پيامبر فرمود: آمين (71)
2- برقرارى عقد اخوت ما بين رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) وحضرت على (عليهالسلام )
مى پرسم : ماجراى برقرارى عقد اخوت چگونه بوده است ؟
مى فرمايد: با ورود پيامبر عظيم الشان اسلام به مدينه ، خداى تعالى حضرتش (صلى الله عليه وآله ) را فرمود كه مابين مهاجرين و انصار (دو به دو با يكديگر) عقد اخوت و پيمان برادرى جارى نمايد تا پرورش يافتگان محيطهاى مختلف (و بعضا دشمن با يكديگر) در سايه سار دين خدا شالوده ى وحدت سياسى و معنوى پايدارى را پى افكنند.
مى پرسم : مهاجران چه كسانى بودند و انصار چه كسانى ؟
مى فرمايد: مهاجران از اهالى شهر مكه بودند كه بر اثر اذيت و آزار قريشيان مشرك مجبور به ترك آن شهر و عزيمت به مدينه شدند و انصار عمدتا افراد قبايل اوس و خزرج بودند كه از ساكنين اصلى مدينه به حساب مى آمدند.
مى پرسم : در جريان اين قضيه حضرت محمد (صلى الله عليه وآله ) خود فقط با على (عليه السلام ) پيمان برادرى بست ؟
مى فرمايد: آرى منحصرا با على (عليه السلام ) پيمان اخوت منعقد فرمود.
حكايت  
رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) آنگاه كه مهاجرين و انصار را با يكديگر برادر مى نمود رو به مسلمانان كرده ، مى فرمود: فلانى ! تو برادر فلانى هستى .
كار اخوت به پايان رسيد. ناگهان على (عليه السلام ) با چشمهاى اشكبار پيش آمد و عرض كرد: يا رسول الله ! ياران خود را با يكديگر برادر نموديد، ولى عقد اخوت ميان من و ديگرى برقرار نفرموديد.
در اين هنگام پيامبر (صلى الله عليه وآله ) رو به على (عليه السلام ) كرد و گفت : انت اخى فى الدنيا والاخره ؛ يعنى تو در دنيا و آخرت برادر من هستى ، به خدايى كه مرا براى هدايت مردم برانگيخته سوگند، برقرارى پيمان برادرى تو را براى اين به عقب انداختم كه مى خواستم در پايان با تو برادر شوم . تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى هستى ، الا اينكه پس از من پيامبرى نخواهد آمد، تو برادر و وارث من هستى . (72)
3- سپردن زمام امورييت خويش در مكه به على (عليه السلام )  
مى پرسم : اين امر مربوط به چه مقطع زمانى است ؟
مى فرمايد: هنگام هجرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) به مدينه .
مى پرسم : امور مزبور شامل چه مواردى مى شده است ؟
مى فرمايد: دو مورد مهم ، يكى مسترد ساختن امانات و سپرده هاى مردم ، چنانكه حضرتش (عليه السلام ) تا سه روز بعد از هجرت رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) به خاطر آنها در مكه باقى ماند. سيره نويسان آورده اند كه امام در نقطه اى بلند از شهر مكه ايستاد و فرمود هر كس را نزد محمد (صلى الله عليه وآله ) امانت و يا وديعتى است بيايد و آن را از ما باز پس ستاند
مى گويم : آيا عمومى بودن اين اعلام ناظر به تعدد امانات است
مى فرمايد: آرى ، محمد امين (صلى الله عليه وآله ) چه قبل و چه بعد از رسالت گيتى فروزش مورد اعتماد خاص مردم بود، حتى آنان كه ايمان نياورده بودند بود، چنانكه از حجم انبوهى از امانات مردم پاسدارى مى فرمود.
مى پرسم : و مورد بعد؟
مى فرمايد: سرپرستى از يادگار و پاره تن رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام ) و ام كلثوم (ديگر دختر پيامبر) و انتقال آنان به همراه فاطمه بنت اسد (مادر خويش ) و فاطمه دختر زبير به مدينه .
مى پرسم : آيا مشركان از خروج حضرت على (عليه السلام ) و همراهان ممانعت به عمل نياوردند؟
مى فرمايد: چرا، مشركان وقتى از عزيمت حضرت (عليه السلام ) و همراهانشان آگاهى يافتند. به تعقيب ايشان پرداخته در خارج از شهر با آنان رو به رو شدند.
ابتدا گفتگوهايى بين طرفين به عمل آمد، اما چون چاره نبخشيد، حضرت دست به تيغ آخته برد تا به دفاع مسلحانه از حريم اسلام و اسلاميان بپردازد، اما تعقيب كنندگان بيمناك شده فرار را بر قرار ترجيح دادند.
(73)
4- به تاخير افتادن ورود پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) به مدينه جهت ملحقشدن على (عليه السلام ) به موكب شريف نبوى (صلى الله عليه وآله )
مى پرسم : پيامبر (صلى الله عليه وآله ) در كجا درنگ فرمود؟
مى فرمايد: در منزل سعد در قريه ى قبا كه با مدينه ى طيبه دو فرسنگ فاصله داشت .
مى پرسم : خليفه ى اول هم در معيت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) بود؟
مى فرمايد: آرى ، چنانكه به حضرت (صلى الله عليه وآله ) اظهار مى داشت : اگر صلاح بدانيد به يثرب برويم كه مردم آنجا انتظار مقدم شريف شما را دارند.
پرسم : پاسخ حضرت (صلى الله عليه وآله ) به وى چه بود؟
مى فرمايد: اينكه تا برادرم على (عليه السلام ) به من ملحق نشود، وارد يثرب نخواهم شد.
مى پرسم : بالاخره حضرت على (عليه السلام ) در قبا به نبى مكرم اسلام (صلى الله عليه وآله ) ملحق گرديد؟
مى فرمايد: آرى ، بعد از سه روز چون حضرت (عليه السلام ) به قبا رسيد به رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) اطلاع دادند كه على (عليه السلام ) وارد شده ، اما به دليل مجروح بودن پا توان شرفيابى به محضر شما را ندارد. رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) نيز بلافاصله به جايى كه حضرت (عليه السلام ) فرود آمده بود رفت و او را در آغوش كشيد و چون ديدگان مباركش ‍ به پاهاى مجروح و خون آلود على (عليه السلام ) افتاد، آسمان چشمانش ‍ بارانى شد.
سپس مى فرمايد: البته در بعضى از منابع آمده است كه على (عليه السلام ) به محض ورود به قبا با وجود جراحت شديد پا و كوفتگى ناشى از سفر به منزل سعد رفت جمعيت را شكافت و به زيارت پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله ) نائل آمد. رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) نيز با ديدن او از جاى برخاست و در حالى كه مى فرمود: السلام عليك يابن عماه وى را در آغوش كشيد و چون ديدگانش به پاى زخمى على (عليه السلام ) افتاد اشك از چشمان تابناكش روان شد. نشست و با انگشت ، آب دهان مبارك و شفابخش خويش را مرهم آن زخمها فرمود. على (عليه السلام ) هم اشك ريزان خم شد و دستان مبارك پيامبر را غرق بوسه كرد. (74)
سپس مى افزايد: فرداى آن روز حضرت محمد (صلى الله عليه وآله ) پس ‍ از اقامه ى نماز جمعه در حالى كه على (عليه السلام ) در كمال صحت و سلامت ، حضرتش را همراهى مى نمود و در ميان شور و شوق وصف ناپذير مردمى كه به استقبال ايشان آمده بودند وارد مدينه شدند و بدين ترتيب برگى ديگر بر كتاب قطور محبت پيامبر (صلى الله عليه وآله ) به على (عليه السلام ) افزوده شد.
5- پذيرفتن على (عليه السلام ) به دامادى خويش  
مى پرسم : گام اول در شكل گيرى اين وصلت فرخنده و ميمون توسط چه كسى برداشته شد؟
مى فرمايد: هم على (عليه السلام ) كه بدان انديشيد و هم فاطمه ى زهرا (عليهاالسلام ) كه به سوال پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) پاسخ مثبت داد، سوالى كه ناظر بر نظر بى بى هر دو سرا (عليها السلام ) در مورد ازدواج با امام على بن ابيطالب عليها السلام ) بود.
مى گوييم : پس گامى اصلى را رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) برداشته اند؟
مى فرمايد: آن وجود مقدس به مسئله ازدواج بى بى فاطمه زهرا (عليها السلام ) به عنوان موضوعى غيبى و آسمانى مى نگريستند و در پاسخ به خواستگاران دختر گرامى شان مى فرمودند: منتظر فرمان خدا در اين رابطه هستم . با وجود اين سخت علاقه مند بود كه اراده ى الهى بر ازدواج دختر ارجمندش با على بن ابيطالب (عليه السلام ) تعلق بگيرد
مى گويم : پس گامى اصلى را در اين رابطه رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) به امر پروردگار برداشتند.
مى فرمايد: آرى
حكايت  
على (عليه السلام ) به ازدوج با حضرت زهرا(عليهاالسلام ) كه صاحب فضايل و كمالات بى پايان بود علاقه ى سرشارى داشت ، اما حجب و ادب مانع از اظهار آن مى شد تا اينكه روزى رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) از او پرسيد: آيا تصميم به ازدواج گرفته اى ؟
حضرت (عليه السلام ) درحاليكه عرق خجالت و شرم بر چهره ى مباركش ‍ نشسته بود فقط توانست عرضه بدارد: رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) داناتر است و نتوانست از دختر ارجمند پيامبر (صلى الله عليه وآله ) خواستگارى نمايد. از ديگر سو بيم آن داشت كه حضرت ، فردى از دختران قريش را براى او در نظر بگيرند...
هنوز ساعاتى از اين قضيه نگذشته بود كه رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) على (عليه السلام ) را خواست ، در حاليكه از فرط شادى و تبسم ، درخشش ‍ دندانهاى مباركش كاملا پديدار بود، به او فرمود: على جان به تو مژده مى دهم كه برنامه ى ازدواجت را خداى تعالى ترتيب داد. هم اينك پيك وحى فرو آمد در حاليكه دسته گلى در دست داشت و آن را به من تقديم نمود. پرسيدم : اين گل چيست ؟ گفت : خداى تعالى به فرشتگان فرمود: امروز روز جشن نامزدى على (عليه السلام ) و زهرا (عليهاالسلام ) است ، شما فرشتگان را گواه مى گيرم كه هم اكنون فاطمه (عليهاالسلام ) دختر محمد (صلى الله عليه وآله ) را به عقد همسرى على بن ابيطالب (عليه السلام ) در مى آورم در حاليكه آنها راضى هستند. فرشتگان با شنيدن اين اعلان از فرط شادى يكديگر را گلباران نمودند كه اين دسته گل نيز از همان گلهاى بهشتى است . در ضمن خداى تعالى در پاسخ به يكى از فرشتگان (به نام راحيل ) كه دليل قائل شدن اين احترام بى مانند را جويا شد، فرمود: امتياز اين دو نفر اين است كه در محبت به من در بين تمام مردان و زنان عالم بى نظيرند. (75)
سپس مى فرمايد: على (عليه السلام ) بعدها فهميد كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) قبل از آنك او را به دامادى بپذيرد به فاطمه (عليها السلام ) فرموده بود: اگر على (عليه السلام ) نبود همسرى براى تو در عالم پيدا نمى شد. (76) چه فاطمه ى معصوم (عليها السلام ) را همسرى مى بايست معصوم .
6- ساير موارد  
مى فرمايد: ديگر شواهد ناظر بر محبت ، عنايت ، علاقه و اعتماد رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) به على مرتضى (ع ) و توفيق آن حضرت (عليه السلام ) در جلب توجهات حضرت خيرالمرسلين (صلى الله عليه وآله ) كه رضاى الهى در جلب رضايت اوست (به عنوان وجهى از وجوه درخشان سيره ى عبادى ايشان (عليه السلام ) فراوانند، از جمله : در ميان نهادن اسرار و رموز مهم با على (عليه السلام )، بيان فضايل و مناقب آن حضرت (كه بالغ بر دهها حديث شريف مى شود)، تعيين ايشان به جانشينى خود هنگام سفر، بيان حكم خدا درباره ى ولايت و خلافت بلافصل آن امام همام ، قرار دادن او بر روى دوش خويش جهت شكستن بتهاى موجود بر فراز كعبه ى شريف ، واگذارى ابلاغ پيامهاى مهم بدان حضرت و...
سپس مى فرمايد: ناگفته پيداست كه معطوف شدن عنايات ، توجهات و مراحم خاص رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) به على (عليه السلام ) مرهون آن بوده كه تمامى اعمال و كردار آن حضرت (ع ) به شكلى ژرف و گسترده كه در وصف نمى گنجد به زيور اخلاص آراستگى داشته است .
ج - كتابت وحى ، گردآورى و تفسير قرآن كريم وعمل به تعاليم نجاتبخش آن
مى پرسم : كتابت وحى را چه كسانى عهده دار بوده اند؟
مى فرمايد: بينش از چهل نفر از ياران رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) از جمله على (عليه السلام )، زيد بن ثابت ، عبدالله بن ارقم ، حذيفه بن اليمان ، ابوبكر بن ابى قحافه و... بدين مهم اشتغال داشتند، آنان آيات قرآن را بر روى پوستهاى دباغى شده پارچه هاى مخصوص ، چوبهاى صاف شده درخت خرما و مانند آن مى نگاشتند و از آن نگهدارى مى كردند ضمن آن كه نسخه اى را نيز به منزل رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) تقديم مى داشتند(77)
مى پرسم : از ميان نويسندگان وحى بيش از همه چه كسانى ملازم خدمت بودند؟
مى فرمايد: على (عليه السلام ) و زيد بن ثابت كه حافظ قرآن كريم نيز بوده اند.
سپس مى فرمايد: البته اين امر (كتابت و حفظ آيات قرآن ) ظاهر امر است كه بسيارى بدان پرداخته اند، اما مهمتر از آن درك تعاليم و مفاهيم بلند قرآن كريم است و عمل كردن به آن كه در اين زمينه على (عليه السلام ) پس از رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) يگانه ى دوران است ، آنسان كه حضرتش را به حق ، قرآن ناطق خوانده اند و در منقبتش حديث شريف نبوى على مع القرآن مع على را بارها ذكر نموده اند. آن امام همام (عليه السلام ) در اين رابطه مى فرمايند: هيچ آيه اى بر پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله ) نازل نشد مگر اينكه بر من املا كرد و مرا به خواندن آن وا داشت . پس آن را با خط خودم نوشتم وسپس تفسير و تاويل و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه آيات را به من آموخت و درباره ى من دعا كرد و از درگاه خداى تعالى درخواست نمود كه فهميدن و به خاطر سپردن آنها را به روزى فرمايد. از آن لحظه به بعد هيچ آيه اى از آيات را و هيچ علمى را (از آنچه املا فرمود و من نوشتم ) فراموش نكردم و پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله ) چيزى از آنچه خداوند از حلال و حرام و امر و نهى (چه مربوط به گذشته و چه مربوط به آينده ) و طاعت و معصيت به آن حضرت ياد داده بود، فروگذار نكرد مگر اينكه به من تعليم فرمود و من به حافظه سپردم به طورى كه حتى يك حرف از آنها را فراموش نكردم . آن حضرت دست باركش را بر سينه ام نهاد و دعا كرد كه خداوند قلب مرا از دانش و فهم و حكمت و نور لبريز فرمايد. پس ‍ عرض كردم يا رسول الله پدر و مادرم فداى شما باد، از لحظه اى كه درباره ى من دعا فرموده ايد نه چيزى را فراموش كرده ام و نه چيزى كه ننوشته ام از من فوت شده است ، آيا اين ترس هست كه بعد از اين چيزى را فراموش كنم ؟ آن حضرت در جواب فرمود: نه ، براى تو از ندانستن و از فراموشى نمى ترسم (78)
مى پرسم : نقش على (عليه السلام ) در گردآورى قرآن كريم چه بوده است ؟
مى فرمايد: با رحلت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) و همزمان با پايمال شدن حق الهى آن حضرت (عليه السلام ) در زمينه ى خلافت ، در منزل به گردآورى قرآن كريم بر اساس ترتيب نزول همت گماشت چنانكه فرمود: سوگند ياد نموده ام كه ردا بر دوش نيفكنم تا قرآن را جمع آورى كنم (79)
و اين حسب الامر رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در آخرين روزهاى حيات بود.

مى پرسم : اين مهم چه مدت طول كشيد؟
مى فرمايد: در اين زمينه اختلاف نظر وجود دارد چنانكه صاحب الفهرست مدت مزبور را سه روز (80) و خداوندگار الميزان شش ماه دانسته اند (81)
مى پرسم : با وجود آنكه على (عليه السلام ) به عنوان شايسته ترين فرد براى جمع آورى قرآن كريم ، گردآورى آيات و سور الهى را به نيكوترين شكل ممكن به پايان برد، چرا با حاصل زحمات طاقت فرساى حضرتش ‍ بى مهرى نمودند؟
مى فرمايد: با توجه به اينكه قرآن تدوين شده از سوى دست اندركاران وقت با قرآن گرد آمده از سوى على (عليه السلام ) تفاوتى ولو در يك حرف هم نداشته است علتى باقى نمى ماند مگر انگيزه ها و اغراض سياسى كه در قالب غصب خلافت بلافصل والهيه ى اميرمومنان على (عليه السلام ) و بى نصيب ساختن جامعه ى اسلامى از رهبرى ، هدايت ، انفاس طيبه و رهنمودهاى كريمه ى ايشان (عليه السلام ) نموده يافته ، جلوه گر شد.
سپس مى فرمايد: با عنايت به آنچه كه ذكر آن رفت و آنچه كه در كتب تاريخ قرآن آمده است ، مى بايست به يك نكته ى اساسى كه ناظر به سيره ى عبادى امام على (عليه السلام ) است ، توجه خاص داشت و آن اينكه حضرت عليرغم كنار گذاره شدن از قدرت سياسى ، پاسدارى و صيانت از آستان مقدس قرآن كريم را همچنان وظيفه خود دانست و با عنايات حضرت احديت زمينه ى تحقق اين آيه از قرآن كريم را فراهم آورد كه مى فرمايد:
انا انزلنا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون (82)
سپس مى افزايد: آرى بايد به آستان قرآن كريم عرضه داشت كه :
ثقل اكبر هستى و نثقل كبير (عليه السلام )
محرم اسرار بى پايان توست
هر كه از ايشان (عليه السلام ) جدا پندارت
يا عدو يا دوست نادان توست
خوش بود روزى كه آيد شاه دين (عليه السلام )
آن زمانى كه بحق دوران توست (83)
د- ساخت و عمران مساجد  
مى فرمايد: ساخت و عمران مساجد عمل بسيار شريف و از باقيات الصالحات است كه خداى تعالى به افراد خداترسى كه به پروردگار و روز قيامت ايمان دارند.
نماز را برپاى داشته و زكات مال خويش را مى پردازند، منحصر ساخته است ، چنانكه
فرمود: انما يعمر مساجد الله من آمن بالله و اليوم الاخر و اقام الصلوه و آتى الزكوه و لم يخش الا الله يعنى ، تنها كسانى مساجد خدا را آباد مى نمايد كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و نماز را برپا دارد زكات بپردازد و جز از خدا نترسد. (84)
مى گويم : پس با توجه به اينكه تمامى اين صفات ممتاز در شخصيت وجودى امام على (عليه السلام ) جمع آمده است ، مى بايست حضرتش را در اين عرصه ى مبارك نيز ساعى و سرآمد و الگوى تمامى قرون و اعصار يافت .
مى فرمايد: آرى ، على (عليه السلام ) كه در مسجد ديده به جهان گشود و در مسجد به شهادت نايل آمد، او كه بيت الهى را از وجود بتهاى كوچك و بزرگ قريش و غير قريش پيراست ، او كه شخصا آستين همت را بالا زد و در بناى مساجد مختلف شركت جست ، او كه خداى تعالى راه ارتباطى بيت خويش را تنها با سراى او سد نفرمود، الگوى كامل و شايسته و بايسته ى تمامى بانيان خير و مسجد سازان است .
مى پرسم : مراد شما از اينكه خداى تعالى راه ارتباطى بيت خويش را با سراى على (عليه السلام ) سد نفرمود چيست ؟
مى فرمايد: مرا حكايتى است كه طى آن حديث قدسى سدابواب فرو آمده
حكايت  
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) پس از ورود به مدينه ى طيبه اقدام به ساخت مسجدى در آن شهر فرمود چون اين كار به پايان آمد و جمعى از مهاجرين اتاقهايى در گرداگرد آن ساخته ، از آنها درهايى به شبستان گشودند تا هنگام عزيمت به مسجد از آنها استفاده نمايند. چندى بر اين منوال گذشت تا اينكه روزى رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) امر به مسدود شدن همه ى درها الا در خانه ى على (عليه السلام ) فرمود. در اين حال برخى از اصحاب برآشفته شده ، زبان به اعتراض گشودند كه چرا درهاى خانه هاى ما بسته بماند، اما در خانه ى على (عليه السلام ) همچنان باز! پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) در پاسخ فرمودند: من از جانب خود، هرگز دستور بازماندن و بسته شدن درى را ندادم ، بلكه خداى تعالى بود كه در خانه ى على (عليه السلام ) را باز و در خانه هاى شما را مسدود نمود. (85)
مى پرسم : نحوه ى مشاركت حضرت (عليه السلام ) در امر مسجدسازى چگونه بوده است ؟
مى فرمايد: مشاركتى همه جانبه از اختصاص مال گرفته تا كار و فعاليت بدنى همراه با كارگران و اين در حالى بود كه برخى از صحابه از همراهى با رسول خدا (صلى الله عليه وآله )، على مرتضى (عليه السلام ) و ديگر مسلمانان (از مهاجرين گرفته تا انصار) در امر برافراشتن بناى مسجد اكراه داشتند. على (عليه السلام ) در پاسخ بدآنها شعرى به مضمون ذيل سرودند؛ كسى كه با تلاش و كوشش به تعمير مساجد برمى خيزد با آن كه از غبار آلوده شدن لباسش هم در اين راه مخالف است هرگز برابر نيستند(86)
مى پرسم : جايگاه مسجد در منظر امام (عليه السلام ) تا چه حد رفيع بوده است ؟
مى فرمايد: تا آن حد كه فرمود: در نزد من نشستن در مسجد از آرميدن در بهشت برتر است ، زيرا حضور در خلد برين ، مرا و حضور در مسجد، خداى تعالى را خرسند مى سازد (87)
ه - كمك به اهل خانه در امور زندگى روزمره  
مى فرمايد: على (عليه السلام ) از همان نخستين روز تشكيل خانواده اقدام به تقسيم كارها ما بين خويش و حضرت زهرا (عليهاالسلام ) نمود؛ بدين ترتيب كه امور خارج از خانه ؛ از قبيل كار در مزرعه و نخلستان جهت كسب درآمد، خريد مايحتاج ، آوردن آب و هيزم و... را خود شخصا عهده دار شد و امور داخلى نظير آردكردن گندم و جو، پخت نان و طعام ، شستشوى لباس و مانند آن را حضرت صديقه طاهره (عليهاالسلام ) بر عهده گرفت . با اين حال امام (عليه السلام ) در بسيارى از مواقع به كارهاى درون بيت هم مى پرداخت و اين در حالى بود كه امام (عليه السلام ) با جديت به فعاليتهاى دينى و اجتماعى از قبيل شركت در جهاد، كتابت وحى ، همراهى با پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله )، رفع بن بستهاى رو در روى خلفا، امور مسلمين و خلافت ، قضاوت ، سركشى به ايتام و درماندگان نيز مى پرداخت .
حكايت  
على بن ابيطالب (عليه السلام ) خرما و نمك در جامه ى خويش همى برد و همى گفت : بردن چيزى كه خانواده را نافع بود از كمال آدمى نكاهد (88)
مى پرسم : عنايت الهى بدين همدلى و همرايى چگونه نمود يافت ؟
مى فرمايد: با اعطاى گلهاى وجود حسن و حسين دو سرور جوانان اهل بهشت (عليهما السلام ) و حضرت زينب كبرى (عليها السلام ) پيام رسان صديق دشت كربلا حضرت ام كلثوم (عليها السلام ) اسوه ى تقوى و پرهيزكارى بديشان و نيز نزول آيات نورانى قرآن در تجليل از فضائل ، مناقب ، سيره ى عبادى و كارهاى پسنديده ايشان (عليها السلام ) و...
سپس مى فرمايد: اما تفضل الهى به سبب تحمل سختى زندگى يكى همانا تسبيحات حضرت زهرا (عليها السلام ) بود كه خداى تعالى به بركت آن هم در زندگى كفايتشان فرمود و هم بر مرتبت و مقام روحانى شان افزود و ديگرى حضور و خدمتگزارى ملائك و فرشتگان الهى در آن بيت شريف و بركت خيز، آنسان كه بنا به گفته ى ابوذر آسياب سنگى در گوشه ى صحن سراى ايشان به خودى خود مى گشت و گندم را آرد مى نمود و امثال ذلك . (89)
و- تربيت شايسته ى نسل نو  
مى فرمايد: كسب ادب و دانش در منظر امام على (عليه السلام ) به عنوان فريضه اى دينى حائز اهميت بسيارى است ، چنانكه فرمود، انكم الى اكتساب الادب احوج منكم الى اكتساب الذهب والفضه يعنى براستى شما به كسب ادب و دانش بيشتر از به دست آوردن طلا و نقره نياز داريد و نيز سفارش نمود: ذك عقلك بالادب كما تذكى النار بالحطب ، يعنى بدان سان كه با هيزم آتش مى فروزى ، مشعل عقل خود را با ادب روشن كن .
سپس مى فرمايد: على (عليه السلام ) نسبت به تربيت و تعليم نونهالان آينده ساز امت اسلامى سعى و تلاش وافرى را مبذول داشتند، خواه از طريق ارائه ى راهكار و روش و خواه از طريق به كارگيرى آنه او تربيت انسانهايى فراز پايه و فرزانه
مى پرسم : مشخصه ى اصلى مكتب تربيتى امام على (عليه السلام ) چيست ؟
مى فرمايد: در درجه ى اول اسلاميت آن است ؛ چرا كه تربيت دينى اگر در معناى وسيعى كه بر آن مترتب است ، محقق شود، همه ى ابعاد تربيتى مرتبط با شخصيت انسانى را پوشش خواهد داد.
مى پرسم : و در درجه ى بعد؟
مى فرمايد: پويايى آن است و نيز عنايتى كه به شرايط زمانى و مكانى و خصوصيات متنوع روحى و جسمى تربيت شوندگان در هر دوره داشته و دارد؛
حكايت  
همان به غالب (فرزدق ) شاعر بلند آوازه و نام آشناى مسلمان و جهان عرب گويد: در خردسالى روزى به همراه پدرم به محضر امام على (عليه السلام ) شرفياب شدم امام پس از مهربانى و تفقد (نسبت به ما) از پدرم پرسيد: نام و احوالات اين كودك چگونه است ؟
پدرم عرضه داشت : اين فرزندم همان است كه شعر و كلام عرب را خود بدو آموخته ام و آنگونه كه اينك سرآمد اقران و همانندان خويش است .

امام (عليه السلام ) پس از شنيدن اين توضيح ، فرمودند: اگر قرآن را به او ياد مى دادى برايش بهتر بود.
فرزدق در ادامه مى افزايد: اين فرمايش امام تاثيرى عظيم بر من نهاد آنسان كه خود را به قيد عزلت كشاندم و سوگند ياد كردم از آن پاى بيرون ننهم تا آنگاه كه قرآن را از ابتدا تا انتها حفظ كنم و به حول و قوه ى الهى اينگونه نيز شد (90)
مى گويم : پس اسلاميت به عنوان وجه اعلاى اصلى ترين مشخصه مكتب تربيتى امام على (عليه السلام ) ناظر بر جامعيت و تمام نگرى دين مبين اسلام است ؟
مى فرمايد: آرى ، دينى كه تمامى نيازهاى حيات انسانى را از دو منظر دنيايى و عقبايى نگريسته و مستظهر به وحى و اراده ى الهى است ، از تربيت شايسته و بايسته ى نسل جوان ، ناتوان نخواهد بود.
مى پرسم : مهمترين شيوه ى تعليمى حضرت (عليه السلام ) چه بوده است ؟
مى فرمايد: شيوه ى الگويى
مى پرسم : و آن چه شيوه اى است ؟
مى فرمايد: شيوه اى است كه طى آن متعلم در تعامل به معلم خويش و با ديدن كردار و رفتار حسنه ى او به زيبايى عمل نيك وقوف مى يابد و از ژرفاى جان بدان دل مى بندد، شيوه اى كه حديث شريفه ى ذيل مويد آن است : كونوا دعاه الناس بغير السنتكم
مى گويم : پس با توجه به آنكه از صدر اسلام تا كنون حجم انبوهى از رفتارها و كردارهاى حسنه ى حضرت (عليه السلام ) در قالب داستانها و روايات در امتداد نگاه مردمان قرار داشته و دارد، مى توان به جاودانگى شيوه ى تعليمى ايشان (عليه السلام ) و اثر نهى چشم افزاى آن پى برد.
مى فرمايد: آرى ، رنگ خدايى و اخلاص مترتب بر سيره ى عبادى امام على (عليه السلام ) آنگونه است كه دستگير تمامى بندگان خداست ، چه آنان كه امامت ايشان را درك نمودند و چه آنان كه بعد از ايشان در سايه سار ولايتش آرميدند.
ز- صبر پيشگى و راضى بوده به رضاى الهى  
مى فرمايد: خداى تعالى با صابران است ؛ چرا كه راضى به رضا و تسليم به قضاى خداونديند و روز و شبى بر آنان نمى گذرد مگر آنكه در مقام تبعيت و رضايت محض به سر برده باشند:
يكى درد و يكى درمان پسندد
يكى وصل و يكى هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد(91)
مى پرسم : حديث شكيبايى و صبر امام على بن ابيطالب (عليه السلام ) چگونه است ؟
مى فرمايد: گفتارى است بلند كه در حرف نايد
سپس مى فرمايد: امام (عليه السلام ) تنديس و نماد پرشكوه صبر و شكيبايى دينمدارانه و سرافرازانه است كه درخشان ترين نمونه ى آن را مى بايست در برخورد مدبرانه ى حضرت (عليه السلام ) با فتنه ى غصب خلافت جستجو كرد، چرا كه اگر امام (عليه السلام ) شكيبايى پيشه نمى كرد و غير از اين عمل مى فرمود، اصل و اساس اسلام با خطرى عظيم مواجه مى شد.
مى گويم : اگر ممكن است در اين رابطه بيشتر توضيح دهيد.
مى فرمايد: در گردنه اى صعب و مشرف به پرتگاهى خطرناك ، رانندگى ماشينى از بين سرنشينان و به زور به دست ناشى مى افتد، اگر راننده ى ماهرى در ماشين حضور داشته باشد، سه راهكار بيشتر فراروى خود نمى بيند، آن ها كدامند؟
مى گويم : اول آن كه بى تفاوتى اختيار نمايد. دوم آنكه به تنهايى يا با كمك سرنشينان با فرد غاصب گلاويز شود. سوم نيز آنكه صبر پيشه نموده با راهنمايى خويش راننده را از در افكندن ماشين و سرنشينان آن به دره باز دارد، ضمن آنكه با دليل و برهان حقانيت خود را تصدى امر به اطلاع همگان از جمله راننده ى غاصب برساند.
مى فرمايد: آفرين ، درست گفتى حال بگو بدانم ثمره ى كدام راهكار نيكوتر و بهتر است ؟
مى گويم : راهكار سوم چرا كه نتيجه ى دو راهكار نخست چيزى جز سقوط ماشين به قعر دره ، نابودى سرنشينان و نرسيدن به مقصد نخواهد بود.
مى فرمايد: درست است .
سپس مى فرمايد: على (عليه السلام ) نيز با صبر و شكيبايى سرافرازانه ى خويش به واقع ماشين اسلام را از درافتادن به دره نابودى و فنا بازداشت ، ضمن آنكه از در احتجاج درآمده ، حجت را بر همگان تمام نموده و حقانيت خود را براى تصدى امر الهى خلافت مسلمين ثابت فرمود.
سپس مى افزايد: حضرت (عليه السلام ) در بسيارى از موارد نيز كه شكيبايى را بى تاثير و خلاف حق و اراده ى الهى مى ديد، چشم فتنه را با اقتدار كامل و بى هيچ ملاحظه اى كور مى فرمود.
مى گويم : از رضاى امام (عليه السلام ) به رضاى حضرت حق تعالى (جلت عظمته ) بگوييد.
مى فرمايد: آن حضرت به عنوان مصداق الهى كريمه ى رضى الله عنهم و رضوا عنه ؛ راضى به رضاى خداى (عزوجل ) بود، حتى در پيشامدهاى بسيار ناگوار و تلخى همچون رحلت پيامبر عظيم الشان اسلام (صلى الله عليه وآله ) و يگانه يادگارش بى بى فاطمه ى زهرا (عليهاالسلام ):
يارسول الله ) پدر و مادرم فدايت باد، با مرگ تو رشته اى بريد كه در مرگ جز تو كس چنان نديد پايان يافتن دعوت پيامبران و بريدن خبرهاى آسمان ، چنانكه - مرگت - ديگر مصيبت زدگان را به شكيبايى واداشت و همگان را در سوگى يكسان گذاشت ، و اگر نه اين است كه به شكيبايى واداشت و همگان را در سوگى يكسان گذاشت ، و اگر نه اين است كه به شكيبايى امر فرمودى ، و از بيتابى نهى نمودى ، اشك ديده را با گريستن بر تو به پايان مى رسانديم و درد همچنان بى درمان مى ماند... اين زارى و بيقرارى در فقدان تو اندك است ، ليكن مرگ را باز نتوان گرداند، و نه كس را از آن توان رهاند. پدر و مادرم فدايت ، ما را در پيشگاه پروردگارت به ياد آورد و در خاطر خود نگاه دار!
مى فرمايد: امام ، عبادت ، زندگى اجتماعى مبحثى ناظر برگسترده و ژرف است و گفتگو هر چند در امتداد آن ادامه يابد بوستانهاى مصفا و دست نخورده اى بيشترى از بهشت فضايل و مناقب على (عليه السلام ) مى نمايند و دل از صاحبدلان مى ربايند. اگر فرصت محدود نبود بيشتر در اين رابطه صحبت مى نموديم اما براى اينكه از ذكر مناقب حضرت (عليه السلام ) در ساير مباحث هم متنعم شويم بدين مختصر بسنده نموده باب گفتگويى نو را مى گشاييم .
تحفه سوم : امام ،عبادت پرستش 
مى فرمايد: انگيزه ى انسان در انجام كارها متفاوت و متنوع است .
مى گويم : حتى در عبادات
مى فرمايد: به تعبير آرى .
مى گويم : چگونه ؟
مى فرمايد: محرك افراد براى عبادت خداى تعالى يكسان نيست حتى هر دسته از عباداتى نيز كه يك فرد به جاى مى آورد ممكن است از يك نوع محرك برخوردار باشد.
مى پرسم : در عرصه ى عبادت چند نوع محرك موجود است ؟
مى فرمايد: هفت قسم كه علماى اخلاق از آن به عنوان هفت منزل و هفت شهر نيز ياد كرده اند.
مى پرسم : آنها چيستند؟
مى فرمايد: محرك يا منزل نخست دنيا ست كه پايين ترين مرحله و مرتبه عبادت است و هدف فرد از روى آوردن بدان تحصيل آسايش دنيايى است .
محرك يا منزل دوم ترس است كه فرد به دليل خوف از دوزخ و عذاب الهى به ستايش خداى تعالى دست مى يازد.
محرك يا منزل سوم رجا و اميدوارى است كه طى آن فرد به اميد متنعم شدن از رضوان خداوندى به جنات عدن به عبادت مى پردازد.
محرك يا منزل چهارم استيحا (حيا كردن از خدا)ست كه فرد به دليل شرم و حيا از معبود خويش ، او را مى پرستد.
محرك يا منزل پنجم شكر است كه شاكر به دليل آن كه عبادت را طريقه و راهى براى شكر پروردگار جهانيان مى يابد، آن را امتداد نگاه خود قرار مى دهد
محرك يا منزل ششم محبت است كه فرد به دليل عشق به خداى تعالى حضرتش را پرستش مى نمايد.
و محرك يا منزل هفتم خداست كه طى آن ، فرد نور خدا را در قلب خويش مى يابد و هر چه به جاى مى آورد براى اوست .
مى پرسم : آيا هر محرك از محرك پيش از خود عالى تر است ؟
مى فرمايد: آرى ، اگر چه عنصر نفسيت (نفس خواهى ) در همه ى منازل الا منزل هفتم به نوعى مشهود است .
مى پرسم : تجلى عنصر مزبور مثلا در منزل پنجم (شكر) چگونه است ؟
مى فرمايد: تجلى عنصر مزبور مثلا در منزل پنجم (شكر) چگونه است ؟
مى فرمايد: عليرغم قداست و رفعت فوق تصورى كه بر اين منزل مترتب است اما قصد فرد از ورود بدان درآمدن در حلقه ى شاكران حضرت حق جل و علاست و چنانكه مى بينيم هنوز مطلقا براى خود ذات اقدس ربوبى نيست (اگر چه بخش قابل توجهى از آن براى خود ذات قدس الهى است اما هنوز پاى عنصر نفس خواهى در ميان است )
مى پرسم : آيا صعود به مرحله ى بالاتر به معنى درك حتمى مرحله ى پايين تر است ؟
مى فرمايد: آرى
مى پرسم : چه كسانى توان بهره مندى از محرك هفتم را نيز مى يابند؟
مى فرمايد: آنان كه هيچ انگيزه اى را جز خدا در مغز و اراده ى شان نافذ نمى يابند، يعنى حضرات محمد و آل محمد (صلى الله عليه وآله ) و پيروان خاص ايشان كه به مقام مخلصين (منزل هفتم ) رسيده باشند؛ چنانكه مى بينيم متوطن منزل هفتمين ، امام على (عليه السلام ) به درگاه قدس ربوبى عرضه مى دارد: ما عبدتك خوفا من نارك و لا طمعا فى جنتك بل و جدتك للعباده فعبدتك (92) يعنى از ترس جهنم و يا شوق بهشت عبادت نمى كنم بلكه محرك من فقط و فقط تو هستى
ما را نه ترس دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار ز رخ پرده كه مشتاق لقاييم
مى پرسم : اگر محرك فرد دنيا بود يا ساير محركات پايين دست ، آيا عبادتش صحيح است ؟ آيا ماجور و مقرب خواهد بود؟
مى فرمايد: آرى ، اما اگر مى خواهد به جايى كه شايسته ى اوست برسد چنانكه شيخ اجل در وصف آن فرمود:
رسد آدمى به جايى كه به جز خدا نبيند
بنگر كه تا چه حد است مقام آدميت
مى بايست محرك هفتم را سلسله جنبان عبادات بلكه تمامى رفتارها و كار و كردارش بيابد؛ يعنى به جايى برسد كه حتى كارهاى عاديش ، كارهاى مباحش مثل خوردن ، آشاميدن و مانند آن هم براى خدا باشد.

مى پرسم : چگونه خوردن و آشاميدن كه در بردارنده ى لذت نفس است مى تواند براى پروردگار باشد؟
مى فرمايد: اگر انگيزه ى آدمى از خوردن طعام و سركشيدن نوشيدنى تجديد قوا و كسب آمادگى جسمى و بالتبع روحى براى تحصيل رضاى خداى تعالى باشد، اين دو نيز براى خدا خواهند بود و حكم عبادت را خواهند داشت .
مى پرسم : وجه غالب عبادات معصومين (عليهما السلام ) از محرك هفتم برخوردار است يا تمامى عبادات و رفتار و كردار ايشان ؟
مى فرمايد: عبادت واجبى از ائمه اطهار (عليهماالسلام ) را نمى توان سراغ گرفت كه از انگيزه ى متعالى هفتم برخوردار نباشد، با اين وجود اگر در روايات مى خوانيم كه روش ائمه طاهرين هر هفت شهر بود، براى اين است كه به ما سرمشق بدهند و ما را در سير از منازل پايين دست به منازل بالا دست دستگير و راهنما باشند. (93)
آرى سيره ى عبادى امام (عليه السلام ) آنگونه است كه انگيزه ى تمامى عبادات آن حضرت (عليه السلام ) از نماز، روزه ، حج ، زكات و خمس ‍ گرفت - تا امر به معروف ، نهى از منكر و تولى و تبرى ذات اقدس ‍ ربوبى جل جلاله و عظم شانه مى باشد

امام و نماز  
مى فرمايد: اگر كسى چه سرتاسر عمر پر بركت امير مومنان على (عليه السلام ) معطر به نكهت بى مانند عبوديت و بندگى خداى تعالى است اما آن بخش از زندگانى ايشان (عليه السلام ) كه در سايه سار محراب و بر گستره ى سجاده سپرى شد از آن چنان شميم دلربا و نورانيت بى همتايى برخوردار است كه اهل زمين و آسمان را از خود بى خود به نعت گويى حضرتش مفتخر نموده است .
به واقع نماز، چراغ روشن برنامه ى زندگى روزمره ى على (عليه السلام ) بوده و هيچ كار و عمل شريف ديگرى نتوانسته است براى شبى هم كه شده ، جانشين آن شود. چنانكه آورده اند حضرتش (عليه السلام ) در سهمگين ترين شب از شبهاى جنگ صفين و در زير بارانى از نيزه و خدعه ى شاميان و بى وفايى كوفيان ترتيب برنامه ى مقدس زندگانى خود را بر هم نزد و در آن حال هم به نمازى كردگار پسند ايستاد.

مى پرسم : على (عليه السلام ) در هر شبانه روز چند ركعت نماز مى گزارد؟
مى فرمايد: صدها ركعت ، آنسان كه سيد الساجدين و زين العابدين ، امام على بن الحسين (عليه السلام ) در وصف حضرتش فرمود: و من يقدر على عباده على بن ابيطالب (عليه السلام (94) در محراب عبادت مى ايستاد لرزه بر اندامش مى افتاد و از خوف و عظمت الهى ، اشك چشمانش بر محاسن شريفش جارى مى شد. سجده هاى او طولانى بود و سجده گاهش هميشه از اشك چشم مرطوب !
هو البكاء فى المحراب ليلا
هو الضحاك اذا اشتد الضراب
او در محراب عبادت به شدت گريان و در دشوارترين لحظات نبرد خندان بود.
(95)
حكايت  
در آثار بيارند كه على (عليه السلام ) در بعضى از آن حربهاى وى تيرى به وى رسيد؛ چنانكه پيكان اندر استخوان وى بماند. جهد بسيار كردند جدا نشد.
گفتند تا گوشت و پوست برندارند و استخوان نشكنند اين پيكان جدا نشود، بزرگان و فرزندان وى گفتند: اگر چنين است صبر بايد كرد تا در نماز شود كه ما وى را اندر ورد نماز چنان همى بينيم كه گويى وى را از اين جهان خبر نيست . صبر كردند تا از فرايض و سنن فارغ شد و به نوافل نماز ابتدا كرد. مرد معالج آمد و گوشت برگرفت و استخوان وى بشكست و پيكان بيرون گرفت و على اندر نماز بر حال خود بود. چون سلام نماز باز داد گفت : درد من آسانتر است ، گفتند چنين حالى بر، رفت و ترا خبر نبود؟! گفت : اندر آن ساعت كه من به مناجات الله باشم اگر جهان زير و زبر شود، يا تيغ و سنان در من زنند، مرا از لذت مناجات الله از درد تن خبر نبود. (96)
گه تسبيح چون بالا پرد روح
چه غم از تن بود زخمى و مجروح
تن عشاق حق چون نيست حايل
ز آلامش نگردد ذكر، زايل (97)
مى پرسم : آيا به لحاظ سبقت و پيشگامى در اقامه ى نماز كسى را ياراى برابرى با على (عليه السلام ) هست ؟
مى فرمايد: خير، چنانكه خود فرمود: خدايا من نخستين كسم كه به سوى تو روى آورد و شنيد و اجابت كرد. در نماز كسى از من پيش نيفتاد جز رسول خدا كه درود بر او و آل او باد (98)
نمازش هم شه دين بى نظيرست
پس از احمد (صلى الله عليه وآله ) از اينرو او اميرست
امير مومنان خود بحر رازند
امير فاتح ملك نمازند(99)
مى پرسم : على (عليه السلام ) در كدام ماه يا ماههايى از سال ، نماز بيشترى را بر پا مى داشت ؟
مى فرمايد: همين سوال را از ام سعيد (يكى از ساكنان بيت شريف آن حضرت ) پرسيدند و از وى شنيدند كه براى حضرت همه ى اوقات يكسان است ، چه ، عبادتى كه به لحاظ كيفى و كمى در بالاترين سطح است و فرودى نيز بر آن متصور نيست با گذشت و تغيير زمان كم و زياد نمى شود.(100)
مى پرسم : وجود مبارك حضرت (عليه السلام ) از كثرت عبادت خسته نمى شد؟
مى فرمايد: خير اگر آدمى از تنفس و ماهى از به سر بردن در آب خسته شود، حضرت هم از نمازگزاردن خسته مى شود.
مى پرسم : اين امر، ناشى از چيست ؟
مى فرمايد: معرفت به كنه و حقيقت والاى نماز و گشودن چشم بصيرت بر امرى عظيم كه خداى تعالى آدمى را به جهت آن آفريد؛
و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون (101)
مى گويم : چگونه مى توان بدين حقيقت متعالى دست يافت ؟
مى فرمايد: با شناخت معبودى كه مى خواهى سر را در پيشگاه با عظمتش خم نمايى .
مى پرسم : لازمه ى شناخت حضرتش (جل و علا) چيست ؟
مى فرمايد: شناخت نفس خويش چنانكه در روايت مى خوانيم كه من عرف نفسه فقد عرف ربه
مى پرسم : خود را چگونه مى توان شناخت ؟
مى فرمايد: با تلمذ در مكتب قدس اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام ) مى پرسم : شرط توفيق در اين تلمذ چيست ؟
مى فرمايد: توكل بر خداى تعالى و پذيرش ولايت حقه و الهيه ى حضرات محمد و آل محمد (صلى الله عليه وآله ).
سپس مى فرمايد: سعادت دنيا و آخرت هر مسلمانى بدان تلمذ و همنشينى و بدين پذيرش و همراهى است :
گلى خوشبوى در حمام روزى
رسيد از دست محبوبى به دستم
بدو گفتم كه مشكى يا عبيرى
كه از بوى دلاويز تو مستم
بگفتا من گلى ناچيز بودم
وليكن مدتى با گل نشستم
كمال همنشين در من اثر كرد
وگرنه من همان خاكم كه هستم (102)
سپس مى افزايد:
خوشا آنانكه يار اين شهانند
بدين سان زينت هفت آسمانند(103)
سپس مى افزايد: سخن درباره ى نماز مولاى على (عليه السلام ) بسيار است كه در ادامه ى سخن نيز به تناسب عنوان هر مبحث بدان خواهيم پرداخت اما در همين جا دست دعا به درگاه خداى جهانيان برمى داريم و خاضعانه از حضرتش مى خواهيم كه نمازمان را به رغم كاستى هاى فراوان قبول فرمايد و آن را در زمره ى پرستش و نمازآزادگان قرار دهد.
مى گويم : آمين
سپس مى پرسم : نماز آزادگان چه نوع نمازى است ؟
مى فرمايد: حسب فرمايش مولاى پرهيزكاران و نمازگزاران مردمى خدا را به اميد بخشش پرستيدند، اين پرستش بازرگانان است ، و گروهى او را از روى ترس عبادت كردند و اين عبادت بردگان است و گروهى وى را براى سپاس پرستيدند و اين پرستش آزادگان است . (104)
سپس مى فرمايد: باشد كه باخراميدن به منزل پنجم كه نماز آزادگان ناظر بر آن است ، راه منزل هفتم را در پيش گيريم . به عنوان آخرين سوال در اين باب مى پرسم : نماز ناظر بر منزل هفتم چه نمازى است ؟
مى فرمايد: نماز و ايمان ، همانان كه از خود فانى و در بقاى حق باقى شده اند، نيكانى كه على (عليه السلام ) راهنما و اسوه ى هميشگى آنان بوده و مى باشد.
فارغ از هر دو جهانم به گل روى على
از خم دوست جوانم به خم موى على
طى كنم عرصه ى ملك و ملكوت از پى دوست
ياد آرم به خرابات چو ابروى على
امام و روزه  
مى فرمايد: روزه از فرائض مهم دينى است كه خداى تعالى مومنين را بدان امر فرموده است : اى كسانى كه ايمان آورده ايد، روزه بر شما نوشته شد آنچنان كه بر كسانى قبل از شما نوشته شده بود، باشد كه پرهيزكار شويد (105)
حضرتش (عزوجل ) پاداش بزرگى را نيز از قبل اين فريضه ى مقدس متوجه مومنين ساخته ، سلامتى و رستگارى دنيا و آخرت را آن قرار داده است براى مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان روزه دار، خداوند مغفرت و پاداش بزرگى فراهم ديده است . (106)
مى پرسم : اهتمام امام على (عليه السلام ) بدين فريضه ى فرازپايه چگونه بوده است ؟
مى فرمايد: اهتمامى شايسته و بايسته ، آنسان كه در خور مقام و مرتبت وصف ناپذير امامت است .
سپس مى فرمايد: امام (عليه السلام ) كه روزه را آزمايشى براى اخلاص ‍ سنجى بندگان خدا دانسته اند (107) بيشتر ايام سال را صائم و روزه دار بود، روزه اى كامل و دربردارنده ى تمامى شرائطى كه شارع مقدس اسلام (صلى الله عليه وآله ) براى آنها بر شمرده است .
مى پرسم : مراد از روزه ى كامل چيست ؟
مى فرمايد: حسب روايات عبارتست از: به ياد گرسنگى و تشنگى روز قيامت افتادن و ملك وجود را به گوهر تقوى آراستن و نيز درك وضعيت نامساعد بينوايان و تلاش در جهت امدادرسانى به ايشان .
مى پرسم : ضرورت تسرى دامنه ى روزه دارى به تمامى اعضا و جوارح ، گفتار، پندار و جان روزه دار تا چه اندازه مهم است ؟
مى فرمايد: تا آنجا كه اگر اين تسرى شكل نپذيرد، روزه دار را روزه نفعى نخواهد بشخيد؛ چنانكه على (عليه السلام ) فرمود: بسا روزه دار كه از روزه ى خود جز گرسنگى و تشنگى بهره نبرد، و بسا برپا ايستاده كه از ايستادن جز بيدارى و رنج برى نخورد. خوشا خواب زيركان و خوشا روزه گشادن آنان (108)
سپس مى فرمايد: روزه ى كامل به لحاظ عبادى ، اجتماعى ، تربيتى و بهداشتى اثرات عميق و پايدارى را بر روى فرد و حتى جامعه اى كه در آن به سر مى برد بر جاى مى نهد.
مى پرسم : آيا روزه داشتن از سطح تلاش و كوشش و شادابى حضرت امير (عليه السلام ) مى كاست ، چنانكه امروزه مى بينم در ماه مبارك رمضان
بعضى از افراد متدين به رغم داشتن توان مطلوب جسمانى ، دست از كار و كوشش كشيده ، با كم حوصلگى (خصوصا نسبت به كودكان ) بيشتر وقت را به استراحت مى گذرانند؟

مى فرمايد: اگر چه استراحت روزه دار نيز خود عبادت است اما شايسته مى باشد كه صائمين در اين ماه مبارك از تلاش و كوشش در راه آبادانى دارالاسلام و كاهش نيازمندى به اغيار و بيگانگان ، و تامين مخارج خانواده باز نايستند و در صورت متمول بودن ، وقت كارى خويش را مصروف تعالى روح ، موانست بيشتر با قرآن كريم و زدودن وجود خود از رذايل و صفات ناپسند نمايند. از ديگر سو چون خود را بهره مند از ضيافت خاص الهى و در معرض غفران خداوندى مى بينند، شادمان و پرنشاطتر از زمانهاى ديگر باشند، خصوصا با كودكان كه فرشتگان روى زمين هستند.
سپس مى فرمايد: با توجه به آنچه كه ذكر آن رفت در ماه مبارك رمضان از سطح تلاش و كوشش حضرت (عليه السلام ) كاسته نمى شد؛ چه ، براى آن امام همام همه روزها يوم الله و همه ماههاى سال (به لحاظ عبادت و تسبيح خداى تعالى ) چون ماه رمضان بود.
از ديگر سو با توجه به خطبه ى شعبانيه ى پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) كه در ضمن آن فرمود: در اين ماه بيش از پيش پيران خويش را گرامى داشته ، به خردسالان خود رحمت آورده و پيوند خويشاوندى را محكم سازيد (109) آن امام همان چونان هميشه با مومنين ، خاصه كودكان مهربان و عطوف بود.
سپس مى افزايد: على (عليه السلام ) در حالى روزه مى گرفت كه بر سر سفره ى افطار يا سحرش يك نوع غذا بيشتر به چشم نمى خورد؛ يا نان و نمك ، يا نان و پياله اى از شير، كه در غالب اوقات آن را نيز به مساكين مى بخشيد يا بينوايان را در خوردن آن سهيم مى فرمود. آرى ، امام (عليه السلام ) عنايتى بس عظيم به روزه داشت و به اميد تحصيل رضاى خداوندى ، بدان اهتمام مى ورزيد.
امام و حج  
مى گويم : مولود كعبه را به خانه ى خدا و حج بيت الله الحرام عنايت و ارادتى چشم افزا و سترگ مى بايد.
مى فرمايد: آرى ، چنانكه حضرت فرمود: خداوند حج خانه ى خود را بر شما واجب كرد، خانه اى كه آن را قبله ى مردم قرار داد. مردم چونان تشنه كامان - كه وارد آبگاه مى شوند - وارد آن مى شوند و همانند كبوتران به آن پناه مى برند.
خداوند سبحان كعبه را نشانه ى فروتنى آدمى در برابر بزرگى خود و اعتراف به عزت خويش قرار داد و از ميان آفريدگان خود شنوايان و اطاعت كنندگانى را برگزيده كه دعوت او را اجابت و سخن او را تصديق كرده و در جاهايى كه انبيا ايستاده اند، قرار گرفته اند و خود را به فرشتگانى كه به دور عرض مى گردند، شبيه ساخته اند. اينان سودهاى فراوانى در اين تجارتخانه ى عبادى مى برند و براى رسيدن به وعده ى آمرزش نزد خداوند مى شتابند. خداوند، كعبه را پرچمى براى اسلام و حرم امنى براى پناهندگان به آن قرار داد و رفتن به سوى آن و حج گزاردن و شناخت و اداى حق آن را واجب گرداند و بندگان را به زيارت آن ژ
(110)
سپس مى فرمايد: على (عليه السلام ) كه مثل حضترش مثل كعبه است و مردم مى بايست از اكناف و اقطار عالم اسلامى ، بر گرد كعبه ى ولايت الهيش ‍ گردآيند، به زيارت بيت خداوندى سخت علاقه داشت تا آنجا كه بارها نداى پروردگار خويش را لبيك گفت و در اوج عرفان به زيارت خانه اش ‍ شتافت . البته على (عليه السلام ) را شوق لقاى صاحب خانه در سر بود؛ چنانكه چشم دلش بدين مهم نايل آمد.
مى پرسم : نگاه على (عليه السلام ) به اعمال و اوراد حج چگونه بود؟
مى فرمايد: نگاهى معترف بدين مطلب كه هر يك از اعمال حج را علاوه بر ظاهر، باطنى است ژرف و پرمحتوا و اسرار و رموزى است سر به مهر كه مى بايست در منظر ضيوف حضرت رحمان (جل و علا) قرار گيرد تا حجى مقبول و سعيى مشكور را در كارنامه ى اعمال خويش نگاشته و مضبوط يابند.
حكايت  
روزى در جريان مراسم پرشكوه زيارت و حج خانه ى خدا كسى به نزد امام على (عليه السلام ) آمد و سوالاتى را با حضرتش در ميان گذارد، از جمله اينكه پرسيد: ( چرا روزه دارى در ايام تشويق (111) حرام باشد؟ پاسخ شنيد: چون كسانيكه به حج مى آيند، زائران خدا و در ضيافت اويند و باى ميزبان نيكوست كه مهمانش روزه داشته باشد
پرسيد: آويختن و چنگ زدن به پرده هاى كعبه چه معناى دارد؟ پاسخ شنيد: اين امر مثل اين است كه شخصى كه در حق ديگرى مرتكب جنايت و گناه شده به جامه ى او آويزد و زارى كند و در برابرش به كرنش ‍ افتد تا مگر آن شخص از گناهش درگذرد. (112)
و...
مى پرسم : از ديدگاه امام (عليه السلام ) شرط يا شروط قبولى حج چيست ؟
مى فرمايد: اخلاص ، توبه ، انقطاع از غير خدا، حسن خلق ، اداى حقوق و انجام تكاليف
مى پرسم : مراد از خدمات برجسته ى حضرت على (عليه السلام ) به كعبه ى شريف چيست ؟
مى فرمايد: پيراستن آن از وجود بتهاى متعددى كه مشركان بر فرازش ‍ نهاده بودن و عمران و آبادانى و دفاع كلامى از اجزاء و عناصر آن .
مى پرسم : منظور حضرت علامه از مورد اخير (دفاع كلامى از اجزا و عناصر آن ) چيست ؟
مى فرمايد: آن را در قالب حكايتى برايت بيان مى كنم
حكايت  
خليفه ى دوم روزى هنگام طواف چشمش به حجرالاسواد افتاد و خطاب به آن گفت : به خدا سوگند كه تو سنگى بيش نيستى ، نه ضررى مى زنى و نه سودى مى رسانى جز اينكه ما ديده ايم كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) تو را دوست مى داشت لذا ما هم تو را دوست داريم .
در اين موقع امير مومنان على (عليه السلام ) فرمود: اى پسر خطاب چگونه چنين باشد؟! به خداى تعالى سوگند در روز قيامت ، پروردگار حجر الاسود را بر انگيخته مبعوثش مى سازد در حالى كه داراى دو لب و زبان مى باشد و شهادت مى دهد براى كسى كه در نزد او (در دنيا) به عهد خود وفا نموده است . حجر الاسواد دست خدا در زمين است كه وسيله ى بيعت كنندگان باريتعالى با حضرتش (جل وعلا) به شمار مى آيد.
خليفه ى دوم (پس از استماع كلام على (عليه السلام ) گفت : خدا ما را در شهرى كه على بن ابيطالب (عليه السلام ) در آن نباشد باقى نگذارد. (113)
مى پرسم : فورى ترين تاثير و نمود حج از منظر امام على (عليه السلام ) چيست ؟
مى فرمايد: رفع فقر و ريزش گناه ، چنانكه فرمود: همانا بهترين چيزى كه تقرب جويان به خداى سبحان بدان توسل مى جويند، ايمان به خدا و پيامبر (صلى الله عليه وآله ) و جهاد در راه خداست ... و حج و عمره گزاردن كه فقر را بر اندازد و گناهان را پاك سازد... (114)
سپس مى فرمايد: اللهم ارزقنا حج بيتك الحرام فى عامى هذا و فر كل عام (115) مى پرسم : آيا على (عليه السلام ) مراسم حج را صرفا مراسمى عبادى مى دانستند؟
مى فرمايد: خير علاوه بر بعد عبادى ابعاد ديگر را همانند بعد سياسى بر آن مترتب مى دانستند (البته سياست منطبق بر ديانت ) چه حضرت ، خود به عنوان قرآن ناطق به آيات كتاب خدا كه نافى جدايى دين از سياست هستند وقوف كامل داشت و از ديگر سو به عينيه ديده بود كه حضرت رسول (صلى الله عليه وآله ) او را ماموريتى الهى داد كه در وادى منا و در اوج مراسم حج سنه ى نهم هجرى آياتى از سوره ى توبه كه متضمن برداشتن امان از مشركان است را به همراه قطعنامه اى چهار ماده اى را كه يكى از بندهاى آن ناظر به اولتيماتومى چهارماهه به بت پرستان جهت تعيين تكليف خود با حكومت اسلامى بود رسما به اطلاع همگان برساند.
مى پرسم : چگونه است كه به وجود بعد مسافت و دورى مدينه از مكه تشرف امام على (عليه السلام ) به زيارت خانه ى خدا بسيار بود؟
مى فرمايد: شايد پاسخ امام (عليه السلام ) بدين سوال اين باشد كه :
جمال كعبه چنان مى دويدم به نشاط
كه خارهاى مغيلان حرير مى آيد
سپس مى فرمايد: علاقه ى مولود كعبه (عليه السلام ) به زيارت خانه خدا و حج بيت الله الحرام بسيار چشمگير و تحسين برانگيز است كه با توجه به محدوديت وقت بدين مختصر بسنده مى نماييم
امام و زكات ، انفاق ، خمس  
مى فرمايد: در قرآن كريم زكات همدوش نماز مطرح شده است و اين اشارتى است لطيف و پرمعنا به اهميت و تاثير اين فريضه عبادى در زدودن غبار فقر از چهره ى تابناك امت اسلامى .
سپس مى فرمايد: همين اهميت موجب شد كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) نه نفر از تاركان زكات را از مسجد بيرون كند نو اعلام دارد نماز آنان كه زكات مال خويش را نمى دهند. پذيرفته نمى شوند. علاوه بر اين ، اهميت مزبور موجب شده تا على (عليه السلام ) چه در عهد رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) و چه در زمان زمامدارى حقه و الهى خويش به گردآورى زكات اهتمام ورزد؛ خواه به عنوان عامل اخذ زكات ، خواه به عنوان آمر و ناظر بر حسن اجراى اين تكليف خدايى و شيوه ى هزينه كردن آن .
مى پرسم : رويكرد و اهتمام على (عليه السلام ) بدين فريضه ى مقدس ‍ دينى چگونه بوده است ؟
مى فرمايد: رويكرد و اهتمامى مافوق تصور، چنانكه بخش قابل توجهى از آيات كريمه ى متعددى كه در شان امام (عليه السلام ) فرود آمده ، ناظر بر انفاق و پرداخت زكات از ناحيه ى حضرتش (عليه السلام ) است .
مى گويم : اين آيات كدامند؟
مى فرمايد:
1- انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكوه و هم راكعون (116) يعنى ولى امر و ياور شما تنها خدا و رسول و آن مومنانى هستند كه نماز بپاداشته و به فقيران در حال ركوع زكات مى دهند.
حكايت  
گفته اند كه آن ساعت كه اين آيت فرو آمد ياران همه در نماز بودند. قومى نماز تمام كرده بودند، قومى در ركوع بودند، قومى در سجود، و رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در ميانه درويشى را ديد كه در مسجد طواف مى كرد و سوال مى كرد.
او را به خود خواند، گفت : هل اعطاك احد شيئا (117) گفت : آرى آن جوانمرد كه در نمازست انگشترى سيمين به من داد، گفت : در چه حال بود آن كه به تو داد؟
گفت : ركوع بود، اندر نماز اشارات كرد به انگشت ، و انگشترى از انگشت وى بيرون كردم . چون بنگريستند على مرتضى (عليه السلام ) بود، رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) آيت برخواند و اشارت به وى كرد (118) و يوتون الزكوه و هم راكعون
برو اى گداى مسكين در خانه على زن
كه نگين پادشاهى دهد از كرم گدا را
2- و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا؛ (119) يعنى و هم بر دوستى او (يعنى خدا) به فقير و اسير و طفل يتيم طعام مى دهند

حكايت  
ابن عباس گفت اين آيت در شان اميرالمومنين على (عليه السلام ) فرو آمد و خاندان وى ، و سبب آن بود كه حسن و حسين (عليه السلام ) هر دو بيمار شدند. رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) به عيادت ايشان شد با جمعى از ياران . گفتند يا اباالحسن لو نذرت على ولديك نذرا؛ اگر نذرى كنى به اميد عافيت و شافى فرزندان ، صواب باشد.
على (عليه السلام ) نذر كرد اگر فرزندان مرا از بيمارى شفا آيد و عافيت بود، شكر آن را سه روز روزه دارم تقربا الى الله عزوجل وطلبا لمرضاته . (120) فاطمه ى زهرا (عليهاالسلام ) همين كرد، سه روز روزه ى بر نذر خود واجب كرد. كنيزكى داشتند، نام وى فضه ، بر موافقت ايشان همين نذر كرد: ان براء سيداى مما بهما صمن لله ثلثه ايام شكرا(121) پس رب العالمين ايشان را عافيت و صحت داد و ايشان به وفاى نذر باز آمدند و روزه داشتند، و در خانه ى ايشان هيچ طعام نه كه روزه گشايند.
على مرتضى از جهودى ، نام وى شمعون ، قرض خواست . آن جهود سه صاع جو به قرض به وى داد. فاطمه ى (عليها السلام ) از آن جو يك صاع به آسيا دست آرد كرد و پنج قرص از آن بپخت . وقت افطار فرا پيش نهادهند تا خورند. مسكينى فرادر سراى آمد آن ساعت و گفت : السلام عليكم يا اهل بيت محمد (صلى الله عليه وآله ) مسكين من مساكين المسلمين ، اطعمونى ، اطعمكم الله من موائد الجنه (122)
سخن درويش به سمع على (عليه السلام ) رسيد... آنگه طعام كه پيش نهاده بود جمله به درويش دادند و بر گرسنگى صبر كردند، تا ديگر روز فاطمه (عليهاالسلام ) صاعى ديگر جو آرد كرد و از آن نان پخت . چون شب درآمد، وقت افطار، در پيش نهادند.

next page

fehrest page

back page