الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام

جلد نهم
( امام على (ع ) و مباحث اعتقادى )

مرحوم محمّد دشتى

- ۱۵ -


و قرآن را بياموزيد، كه بهترين گفتار است ، و آن را نيك بفهميد كه بهار دلهاست ، از نور آن شفا و بهبودى خواهيد كه شفاى سينه هاى بيمار است ، و قرآن را نيكو تلاوت كنيد كه سودبخش ترين داستان هاست ، زيرا عالمى كه به غير علم خود عمل كند، چونان جاهل سرگردانى است كه از بيمارى نادانى شفا نخواهد گرفت ، بلكه حّجت بر او قوى تر و حسرت و اندوه بر او ثابت و در پيشگاه خدا سزاوار سرزنش است .
خطبه 199 نهج البلاغه
(( كان يوصى به اءصحابه ))
1 - اءهمّية الصلاة و فوائدها
تَعَاهَدُوا اءَمْرَ الصَّلاةِ، وَحَافِظُوا عَلَيْهَا، وَاسْتَكْثِرُوا مِنْهَا، وَتَقَرَّبُوا بِهَا.
فَإِنَّهَا ((كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابا مَوْقُوتا)).
اءَلا تَسْمَعُونَ إِلَى جَوَابِ اءَهْلِ النَّارِ حِينَ سُئِلُوا:
((مَا سَلَكَكُمْ فِى سَقَرَ؟ قالوا: لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ)).
وَإِنَّهَا لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَقِ، وَتُطْلِقُهَا إِطْلاقَ الرِّبَقِ، وَشَبَّهَهَا رَسُولُ اللّهِصلى الله عليه و آله و سلم بِالْحَمَّةِ تَكُونُ عَلَى بَابِ الرَّجُلِ، فَهُوَ يَغْتَسِلُ مِنْهَا فِى الْيَوْمِ وَاللَّيْلَةِ خَمْسَ مَرَّاتٍ، فَمَا عَسَى اءَنْ يَبْقَى عَلَيْهِ مِنَ الدَّرَنِ؟ وَقَدْ عَرَفَ حَقَّهَا رِجَالٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ لا تَشْغَلُهُمْ عَنْهَا زِينَةُ مَتَاعٍ، وَلاقُرَّةُ عَيْنٍ مِنْ وَلَدٍ وَلا مَالٍ. يَقُولُ اللّهُ سُبْحَانَهُ: ((رِجَالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ وَإِقَامِ الصَّلاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ)).
وَكَانَ رَسُولُ اللّهِصلى الله عليه و آله و سلم نَصِبا بِالصَّلاةِ بَعْدَ التَّبْشِيرِ لَهُ بِالْجَنَّةِ، لِقَوْلِ اللّهِ سُبْحَانَهُ :
((وَاءْمُرْ اءَهْلَكَ بِالصَّلاةُ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا))،
فَكَانَ يَاءْمُرُ بِهَا اَهْلَهُ وَيَصْبِرُ عَلَيْهَا نَفْسَهُ.

ترجمه خطبه 199
(همواره يارانش را به آن سفارش مى كرد؛)
1 - ره آورد نماز
مردم ! نماز را بر عهده گيريد، و آن را حفظ كنيد، زياد نماز بخوانيد، و با نماز خود را به خدا نزديك كنيد ؛ ((نماز فريضه واجبى است كه در وقتهاى خاص بر مؤ منان واجب گرديده است ))(144)
آيا به پاسخ دوزخيان گوش فرا نمى دهيد، آن هنگام كه از آنها پرسيدند: چه چيز شما را بدوزخ كشانده است ؟ گفتند: ((ما از نمازگذاران نبوديم ))(145) . همانا نماز! گناهان را چونان برگ هاى پاييزى فرو مى ريزد، و غُل و زنجير گناهان را از گردن ها مى گشايد، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نماز را به چشمه آب گرمى كه بر درِ سراى مردى جرياين داشته باشد، تشبيه كرد، اگر روزى پنج بار خود را در آن شستشو دهد، هرگز چرك و آلودگى در بدن او نماند. همانا كسانى از مؤ منان حق نماز را شناختند كه زيور دنيا از نماز بازشان ندارد، و روشنايى چشمشان يعنى اموال و فرزندان مانع نمازشان نشود. خداى سبحان مى فرمايد: ((مردانى هستند كه تجارت و خريد و فروش ، آنان را از ياد خدا، و برپاداشتن نماز، و پرداخت زكات باز نمى دارد.))(146) رسول خداصلى الله عليه و آله و سلم پس از بشارت به بهشت ، خود را در نماز خواندن به زحمت مى انداخت ، زيرا خداوند به او فرمود: ((خانواده خويش را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شكيبا باش ))(147) . پس پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم پى در پى خانواده خود را به نماز فرمان مى داد، و خود نيز در انجام نماز شكيبا بود.
2 - اءهمّية الزكّاة و آدابُها
ثُمَّ إِنَّ الزَّكَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلاةِ قُرْبَانا لاِءَهْلِ الاْءِسْلامِ، فَمَنْ اءَعْطَاهَا طَيِّبَ النَّفْسِ بِهَا، فَإِنَّهَا تُجْعَلُ لَهُ كَفَّارَةً، وَمِنَ النَّارِ حِجَازا وَوِقَايَةً. فَلا يُتْبِعَنَّهَا اءَحَدٌ نَفْسَهُ، وَلا يُكْثِرَنَّ عَلَيْهَا لَهْفَهُ، فَإِنَّ مَنْ اءَعْطَاهَا غَيْرَ طَيِّبِ النَّفْسِ بِهَا، يَرْجُو بِهَا مَا هُوَ اءَفْضَلُ مِنْهَا، فَهُوَ جَاهِلٌ بِالسُّنَّةِ، مَغْبُونُ الاْءَجْرِ، ضَالُّ الْعَمَلِ، طَوِيلُ النَّدَمِ.
3 - اءداء الامانة
ثُمَّ اءَدَاءَ الاْءَمَانَةِ، فَقَدْ خَابَ مَنْ لَيْسَ مِنْ اءَهْلِهَا، إِنَّهَا عُرِضَتْ عَلَى السَّمَاوَاتِ الْمَبْنِيَّةِ، وَالاْءَرَضِينَ الْمَدْحُوَّةِ، وَالْجِبَالِ ذَاتِ الطُّوْلِ الْمَنْصُوبَةِ، فَلا اءَطْوَلَ وَلا اءَعْرَضَ، وَلا اءَعْلَى وَلا اءَعْظَمَ مِنْهَا.
وَلَوِ امْتَنَعَ شَيْءٌ بِطُولٍ اءَوْ عَرْضٍ اءَوْ قُوَّةٍ اءَوْ عِزٍّ لاَمْتَنَعْنَ؛ وَلكِنْ اءَشْفَقْنَ مِنَ الْعُقُوبَةِ، وَعَقَلْنَ مَا جَهِلَ مَنْ هُوَ اءَضْعَفُ مِنْهُنَّ، وَهُوَ الاْءِنْسَانُ، ((إِنَّهُ كَانَ ظَلُوما جَهُولا)).

4 - العلم الالهى
إِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى لا يَخْفَى عَلَيْهِ مَا الْعِبَادُ مُقْتَرِفُونَ فِى لَيْلِهِمْ وَنَهَارِهِمْ. لَطُفَ بِهِ خُبْرا، وَاءَحَاطَ بِهِ عِلْما. اءَعْضَاؤُكُمْ شُهُودُهُ، وَجَوَارِحُكُمْ جُنُودُهُ، وَضَمَائِرُكُمْ عُيُونُهُ، وَخَلَوَاتُكُمْ عِيَانُهُ.
2 - ارزش و ره آورد زكات
همانا پرداخت زكات با نماز، عامل نزديك شدن مسلمانان با خداست ، پس آن كس كه زكات را با رضايت خاطر بپردازد، كفّاره گناهان او مى شود، و بازدارنده و نگهدارنده انسان از آتش جهنّم است ، پس نبايد به آن چه پرداخته با نظر حسرت نگاه كند، و براى پرداخت زكات افسوس خورد، زيرا آن كس كه زكات را از روى رغبت نپردازد، و انتظار بهتر از آن چه را پرداخته داشته باشد، به سنّت پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم نادان است ، و پاداش او اندك ، و عمل او تباه و هميشه پشيمان خواهد بود.
3 - مسؤ وليّت اداى امانت
يكى ديگر از وظائف الهى ، اداى امانت است ، آن كس كه امانتها را نپردازد زيانكار است ، امانت الهى را بر آسمانهاى برافراشته ، و زمينهاى گسترده ، و كوه هاى بپاداشته ، عرضه كردند، كه از آنها بلندتر، بزرگتر، وسيع تر يافت نمى شود، امّا نپذيرفتند اگر بنا بود كه چيزى به خاطر طول و عرض و توانمندى و سربلندى از پذيرفتن امانت سرباز زند آنان بودند، امّا از كيفر الهى ترسيدند، و از عواقب تحمّل امانت آگاهى داشتند، كه ناتوانتر از آنها آگاهى نداشت ، و آن انسان است ، كه خدا فرمود: ((همانا انسان ستمكارِ نادان است ))(148)
4 - دانش الهى
همانا بر خداوند سبحان پنهان نيست آن چه را كه بندگان در شب و روز انجام مى دهند، كه دقيقا بر اعمال آنها آگاه است ، و با علم خويش بر آنها احاطه دارد، اعضاء شما مردم گواه او، و اندام شما سپاهيان او، روان و جانتان جاسوسان او، و خلوت هاى شما بر او آشكار است .
2 - خداشناسى
خطبه 49 نهج البلاغه
O معرفة اللّه
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى بَطَنَ خَفِيَّاتِ الاْءُمُورِ، وَدَلَّتْ عَلَيْهِ اءَعْلاَمُ الظُّهُورِ، وَامْتَنَعَ عَلَى عَيْنِ الْبَصِيرِ؛ فَلاعَيْنُ مَنْ لَمْ يَرَهُ تُنْكِرُهُ، وَلا قَلْبُ مَنْ اءَثْبَتَهُ يُبْصِرُهُ: سَبَقَ فِى الْعُلُوِّ فَلا شَيْءَ اءَعْلَى مِنْهُ، وَقَرُبَ فِي الدُّنُوِّ فَلا شَيْءَ اءَقْرَبُ مِنْهُ.
فَلا اسْتعْلاؤُهُ بَاعَدَهُ عَنْ شَيْءٍ مِنْ خَلْقِهِ، وَلا قُرْبُهُ سَاوَاهُمْ فِي الْمَكَانِ بِهِ.
لَمْ يَطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ، وَلَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِهِ، فَهُوَ الَّذِى تَشْهَدُ لَهُ اءَعْلامُ الْوُجُودِ، عَلَى إِقْرَارِ قَلْبِ ذِى الْجُحُودِ، تَعَالَى اللّهُ عَمَّا يَقُولُهُ الْمُشَبِّهُونَ بِهِ وَالْجَاحِدُونَ لَهُ عُلُوّا كَبِيرا!

ترجمه خطبه 49
O خداشناسى
ستايش خداوندى را سزاست كه از اسرار نهان ها آگاه است ، و نشانه هاى آشكارى در سراسر هستى بر وجود او شهادت مى دهند، هرگز برابر چشم بينندگان ظاهر نمى گردد، نه چشم كسى كه او را نديده مى تواند انكارش كند، و نه قلبى كه او را شناخت مى تواند مشاهده اش نمايد، در والايى و برترى از همه پيشى گرفته ، پس از او برتر چيزى نيست ، و آنچنان به مخلوقات نزديك است كه از او نزديكتر چيزى نمى تواند باشد.
مرتبه بلند او را از پديده هايش دور نساخته ، و نزديكى او با پديده ها، او را مساوى چيزى قرار نداده است .
عقل ها را بر حقيقت ذات خود آگاه نساخته ، امّا از معرفت و شناسايى خود باز نداشته است .
پس اوست كه همه نشانه هاى هستى بر وجود او گواهى مى دهند و دل هاى منكران را بر اقرار به وجودش واداشته است ، خدايى كه برتر از گفتار تشبيه كنندگان و پندار منكران است .
خطبه 65 نهج البلاغه
O معرفة اللّه
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى لَمْ تَسْبِقْ لَهُ حَالٌ حَالا، فَيَكُونَ اءَوَّلا قَبْلَ اءَنْ يَكُونَ آخِرا، وَيَكُونَ ظَاهِرا قَبْلَ اءَنْ يَكُونَ بَاطِنا.
كُلُّ مُسَمًّى بِالْوَحْدَةِ غَيْرَهُ قَلِيلٌ، وَكُلُّ عَزِيزٍ غَيْرَهُ ذَلِيلٌ، وَكُلُّ قَوِيٍّ غَيْرَهُ ضَعِيفٌ، وَكُلُّ مَالِكٍ غَيْرَهُ مَمْلُوكٌ، وَكُلُّ عَالِمٍ غَيْرَهُ مُتَعَلِّمٌ، وَكُلُّ قَادِرٍ غَيْرَهُ يَقْدِرُ ويَعْجَزُ، وَكُلُّ سَمِيعٍ غَيْرَهُ يَصَمُّ عَنْ لَطِيفِ الاْءَصْوَاتِ، وَيُصِمُّهُ كَبِيرُهَا، وَيَذْهَبُ عَنْهُ مَا بَعُدَ مِنْهَا، وَكُلُّ بَصِيرٍ غَيْرَهُ يَعْمَى عَنْ خَفِيِّ الاْءَلْوَانِ وَلَطِيفِ الاْءَجْسَامِ، وَكُلُّ ظَاهِرٍ غَيْرَهُ بَاطِنٌ، وَكُلُّ بِاطِنٍ غَيْرَهُ غَيْرُ ظَاهِرٍ.
لَمْ يَخْلُقْ مَا خَلَقَهُ لِتَشْدِيدِ سُلْطَانٍ، وَلا تَخَوُّفٍ مِنْ عَوَاقِبِ زَمَانٍ، وَلا اسْتَعَانَةٍ عَلَى نِدٍّ مُثَاوِرٍ، وَلاشَرِيكٍ مُكَاثِرٍ، وَلا ضِدٍّ مُنَافِرٍ؛ وَلكِنْ خَلائِقُ مَرْبُوبُونَ، وَعِبَادٌ دَاخِرُونَ.
لَمْ يَحْلُلْ فِى الاْءَشْيَاءِ فَيُقَالَ: هُوَ كَائِنٌ، وَلَمْ يَنْاءَ عَنْهَا فَيُقَالَ: هُوَ مِنْهَا بَائِنٌ. لَمْ يَؤُدْهُ خَلْقُ مَا ابْتَدَاءَ، وَلاتَدْبِيرُ مَا ذَرَاءَ، وَلا وَقَفَ بِهِ عَجْزٌ عَمَّا خَلَقَ، وَلا وَلَجَتْ عَلَيْهِ شُبْهَةٌ فِيَما قَضَى وَقَدَّرَ، بَلْ قَضَاءٌ مُتْقَنٌ، وَعِلْمٌ مُحْكَمٌ، وَاءَمْرٌ مُبْرَمٌ. الْمَاءْمُولُ مَعَ النِّقَمِ، الْمَرْهُوبُ مَعَ النِّعَمِ!

ترجمه خطبه 65
O خداشناسى ((شناخت صفات خدا))
ستايش خداوندى را سزاست كه هيچ صفتى برصفت ديگرش پيشى نگرفته تا بتوان گفت : پيش از آن كه آخر باشد اوّل است و قبل از آن كه باطن باشد ظاهر است . هر واحد و تنهايى جز او، اندك است ، هر عزيزى جز او ذليل ، و هر نيرومندى جز او ضعيف و ناتوان است ، هر مالكى جز او بنده ، و هر عالمى جز او دانش آموز است ، هر قدرتمندى جز او، گاهى توانا و زمانى ناتوان است ، هر شنونده اى جز خدا در شنيدن صداهاى ضعيف كر و برابر صداهاى قوى ، ناتوان است و آوازهاى دور را نمى شنود. هر بيننده اى جز خدا، از مشاهده رنگهاى ناپيدا و اجسام بسيار كوچك ناتوان است ، هر ظاهرى غير از او پنهان ، و هر پنهانى جز او آشكار است . مخلوقات را براى تقويت فرمانروايى ، و يا براى ترس از آينده ، يا يارى گرفتن در مبارزه با همتاى خود، و يا براى فخر و مباهات شريكان ، و يا ستيزه جويى مخالفان نيافريده است . بلكه همه ، آفريده هاى او هستند و در سايه پرورش او، بندگانى فروتن و فرمانبردارند. خدا در چيزى قرار نگرفته تا بتوان گفت در آن جاست ، و دور از پديده ها نيست تابتوان گفت از آنها جداست . آفرينش موجودات او را در آغاز ناتوان نساخته ، و از تدبير پديده هاى آفريده شده باز نمانده است ، نه به خاطر آن چه آفريده قدرتش پايان گرفته و نه در آن چه فرمان داد و مقدّر ساخت دچار ترديد شد. بلكه فرمانش استوار، و علم او مستحكم ، و كارش ‍ بى تزلزل است ، خدايى كه به هنگام بلا و سختى به او اميدوار، و در نعمت ها از او بيمناكند.
خطبه 179 نهج البلاغه
وقد ساءله ذعلب اليمانى فقال : هل راءيت ربك يا اءمير المؤ منين ؟ فقال عليه السلام : اءفاءعبد ما لا اءرى ؟ فقال : وكيف تراه ؟ فقال :
O معرفة اللّه
لا تُدْرِكُهُ الْعُيُونَ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ، وَلكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الاْءِيمَانِ. قَرِيبٌ مِنَ الاْءَشْيَاءِ غَيْرَ مُلابِسٍ، بَعِيدٌ مِنْهَا غَيْرَ مُبَايِنٍ، مُتَكَلِّمٌ لا بِرَوِيَّةٍ، مُرِيدٌ لاَ بِهِمَّةٍ، صَانِعٌ لا بِجَارِحَةٍ.
لَطِيفٌ لا يُوصَفُ بِالْخَفَاءِ، كَبِيرٌ لا يُوصَفُ بِالْجَفَاءِ، بَصِيرٌ لا يُوصَفُ بِالْحَاسَّةِ، رَحِيمٌ لا يُوصَفُ بِالرِّقَّةِ. تَعْنُو الْوُجُوهُ لِعَظَمَتِهِ، وَتَجِبُ الْقُلُوبُ مِنْ مَخَافَتِهِ.

ترجمه خطبه 179
(ذِعلِب يمانى پرسيد: ((اى اميرمؤ منان آيا پروردگار خود را ديده اى ؟)). پاسخ فرمود: ((آيا چيزى را كه نبينم مى پرستم ؟)).
گفت : ((چگونه او را مى بينى ؟)). فرمود:)
O خداشناسى
ديده ها هرگز او را آشكار نمى بينند، اما دلها با ايمان درست او را در مى يابند، خدا به همه چيز نزديك است نه آن كه به اشياء چسبيده باشد، و از همه چيز دور است نه آن كه از آنها بيگانه باشد، گوينده است نه با انديشه و فكر، اراده كننده است نه از روى آرزو و خواهش ، سازنده است نه با دست و پا، لطافت دارد نه آن كه پوشيده و مخفى باشد، بزرگ است نه با ستمكارى ، بيناست نه با حواس ظاهرى ، مهربان است نه با نازك دلى ، سرها و چهره ها در برابر عظمت او بخاك افتاده ، و دلها از ترس او بى قرارند.
( و براى شناخت ((راه هاى خداشناسى )) در نهج البلاغه به خطبه هاى 1 ، 91 ، 155 ، 165 ، 182 و 185 مراجعه شود.)
3 - پيامبر شناسى
خطبه 72 نهج البلاغه (ويژگيهاى پيامبر اكرم (ص )
(( علم فيها الناس الصلاة على النّبى صلى الله عليه و آله و سلم ))
1 - خصائص الرسّول الا عظم صلى الله عليه و آله و سلم
اللَّهُمَّ دَاحِيَ الْمَدْحُوَّاتِ، وَدَاعِمَ الْمَسْمُوكَاتِ، وَجَابِلَ الْقُلُوبِ عَلَى فِطْرَتِهَا: شَقِيِّهَا وَسَعِيدِهَا.
اجْعَلْ شَرَائِفَ صَلَوَاتِكَ، وَنَوَامِيَ بَرَكَاتِكَ، عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ، وَالْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَقَ، وَالْمُعْلِنِ الْحَقَّ بِالْحَقِّ، وَالدَّافِعِ جَيْشَاتِ الاْءَبَاطِيلِ، وَالدَّامِغِ صَوْلاتِ الاْءَضَالِيلِ، كَمَا حُمِّلَ فَاضْطَلَعَ، قَائِما بِاءَمْرِكَ، مُسْتَوْفِزا فِى مَرْضَاتِكَ، غَيْرَ نَاكِلٍ عَنْ قُدُمٍ، وَلا وَاهٍ فِى عَزْمٍ، وَاعِيا لِوَحْيِكَ، حَافِظا لَعَهْدِكَ، مَاضِيا عَلَى نَفَاذِ اءَمْرِكَ؛ حَتَّى اءَوْرَى قَبَسَ الْقَابِسِ، وَاءَضَاءَ الطَّرِيقَ لِلْخَابِطِ، وَهُدِيَتْ بِهِ الْقُلُوبُ بَعْدَ خَوْضَاتِ الْفِتَنِ وَالاَّْثَامِ.
وَاءَقَامَ بِمُوضِحَاتِ الاْءَعْلامِ، وَنَيِّرَاتِ الاْءَحْكَامِ، فَهُوَ اءَمِينُكَ الْمَاءْمُونُ، وَخَازِنُ عِلْمِكَ الَْمخْزُونِ، وَشَهِيدُكَ يَوْمَ الدِّينِ، وَبَعِيثُكَ بِالْحَقِّ، وَرَسُولُكَ إِلَى الْخَلْقِ.

ترجمه خطبه 72
1 - ويژگى هاى پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم
بار خدايا! اى گستراننده هر گسترده ، و اى نگهدارنده آسمان ها، و اى آفريننده دلها بر فطرت هاى خويش ، دل هاى رستگار و دل هاى شقاوت زده . گرامى ترين درودها و افزون ترين بركات خود را بر محمدصلى الله عليه و آله و سلم بنده و فرستاده ات اختصاص ده ، كه خاتم پيامبران گذشته است ، و گشاينده درهاى بسته و آشكار كننده حق با برهان است .
دفع كننده لشگرهاى باطل ، و در هم كوبنده شوكت گمراهان است ، آنگونه كه بار سنگين رسالت را بر دوش كشيد، و به فرمانت قيام كرد، و به سرعت در راه خشنودى تو گام برداشت ، حتى يك قدم به عقب برنگشت ، و اراده او سُست نشد، و در پذيرش و گرفتن وحى ، نيرومند بود، حافظ و نگهبان عهد و پيمان تو بود، و در اجراى فرمانت تلاش كرد تا آنجا كه نور حق را آشكار، و راه را براى جاهلان روشن ساخت ، و دلهايى كه در فتنه و گناه فرو رفته بودند هدايت شدند.
پرچمهاى حق را برافراشت و احكام نورانى را برپا كرد، پس او پيامبر امين ، و مورد اعتماد، و گنجينه دار علم نهان تو، و شاهد روز رستاخيز، و برانگيخته تو براى بيان حقائق ، و فرستاده تو به سوى مردم است .
2 - الدعاء للرسّول صلى الله عليه و آله و سلم
اللَّهُمَّ افْسَحْ لَهُ مَفْسَحا فِى ظِلِّكَ؛ وَاجْزِهِ مُضَاعَفَاتِ الْخَيْرِ مِنْ فَضْلِكَ.
اللَّهُمَّ وَاءَعْلِ عَلَى بِنَاءِ الْبَانِينَ بِنَاءَهُ، وَاءَكْرِمْ لَدَيْكَ مَنْزِلَتَهُ، وَاءَتْمِمْ لَهُ نُورَهُ، وَاجْزِهِ مِنِ ابْتِعَاثِكَ لَهُ مَقْبُولَ الشَّهَادَةِ، مَرْضِيَّ الْمَقَالَةِ، ذَا مَنْطِقٍ عَدْلٍ، وَخُطْبَةٍ فَصْلٍ.
اللَّهُمَّ اجْمَعْ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُ فِى بَرْدِ الْعَيْشِ وَقَرَارِ النِّعْمَةِ، وَمُنَى الشَّهَوَاتِ، وَاءَهْوَاءِ اللَّذَّاتِ، وَرَخَاءِ الدَّعَةِ، وَمُنْتَهَى الطُّمَاءْنِينَةِ، وَتُحَفِ الْكَرَامَةِ.

2 - دعا براى پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم
پروردگارا! براى پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم در سايه لطف خود جاى با وسعتى بگشاى ، و از فضل و كرمت پاداش او را فراوان گردان .
خداوندا! كاخ آيين او را از هر بنايى برتر، و مقام او را در پيشگاه خود گرامى دار، نورش را كامل گردان ، و پاداش رسالت او را پذيرش گواهى و شفاعت و قبول گفتار او قرار ده ، زيرا كه داراى منطقى عادلانه ، و راه جداكننده حق از باطل بود. بار خدايا! بين ما و پيغمبرت در نعمت هاى جاويدان ، و زندگانى خوش ، و آرزوهاى برآورده ، و خواسته هاى به انجام رسيده ، در كمال آرامش ، و در نهايت اطمينان ، همراه با مواهب و هداياى با ارزش ، جمع گردان !
خطبه 104 نهج البلاغه
O مكاسب لبعثة النّبىّصلى الله عليه و آله و سلم
اءَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّدا، صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَلَيْسَ اءَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ يَقْرَاءُ كِتَابا، وَلايَدَّعِى نُبُوَّةً وَلا وَحْيا.
فَقَاتَلَ بِمَنْ اءَطَاعَهُ مَنْ عَصَاهُ، يَسُوقُهُمْ إِلَى مَنْجَاتِهِمْ؛ وَيُبَادِرُ بِهِمُ السَّاعَةَ اءَنْ تَنْزِلَ بِهِمْ، يَحْسِرُ الْحَسِيرُ، وَيَقِفُ الْكَسِيرُ، فَيُقِيمُ عَلَيْهِ حَتَّى يُلْحِقَهُ غَايَتَهُ، إِلا هَالِكا لا خَيْرَ فِيهِ، حَتَّى اءَرَاهُمْ مَنْجَاتَهُمْ وَبَوَّاءَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ، فَاسْتَدَارَتْ رَحَاهُمْ، وَاسْتَقَامَتْ قَنَاتُهُمْ
وَايْمُ اللّهِ، لَقَدْ كُنْتُ مِنْ سَاقَتِهَا حَتَّى تَوَلَّتْ بِحَذَافِيرِهَا، وَاسْتَوْسَقَتْ فِى قِيَادِهَا؛ مَا ضَعُفْتُ، وَلاجَبُنْتُ، وَلا خُنْتُ، وَلا وَهَنْتُ.
وَايْمُ اللّهِ لاَءَبْقُرَنَّ الْبَاطِلَ حَتَّى اءُخْرِجَ الْحَقَّ مِنْ خَاصِرَتِهِ!

وقد تقدم مختار هذه الخطبة ، إ لا اءننى وجدتها فى هذه الرواية على خلاف ما سبق من زيادة ونقصان ، فاءوجبت الحال إ ثباتها ثانية .
ترجمه خطبه 104
O ره آورد بعثت پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم
پس از ستايش پروردگار، همانا خداوند سبحان ، حضرت محمّدصلى الله عليه و آله و سلم را مبعوث فرمود، در روزگارانى كه عرب كتابى نخوانده و ادّعاى وحى و پيامبرى نداشت .
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم با يارانش به مبارزه با مخالفان پرداخت تا آنان را به سر منزل نجات كشاند، و پيش از آن كه مرگشان فرا رسد آنان را به رستگارى رساند، با خستگان مدارا كرد، و شكسته حالان را زير بال گرفت تا همه را به راه راست هدايت كرد، جز آنان كه راه گمراهى پيمودند، و در آنها خيرى نبود.
همه را نجات داد، و در جايگاه مناسب رستگارى ، استقرارشان بخشيد، تا آن كه آسياب زندگى آنان به چرخش درآمد، و نيزه شان تيز شد.
به خدا سوگند! من در دنباله آن سپاه بودم ، تا باطل شكست خورد و عقب نشست ، و همه رهبرى اسلام را فرمانبردار شدند، در اين راه هرگز ناتوان نشدم ، و نترسيدم ، و خيانت نكردم ، و سستى در من راه نيافت .
به خدا سوگند! درون باطل را مى شكافم تا حق را از پهلويش بيرون كشم .
4 - امام شناسى
قسمتى از خطبه 87 نهج البلاغه
((فَاءَيْنَ تَذْهَبُونَ))؟ ((وَاءَنّى تُؤْفَكُونَ))! وَالاْءَعْلامُ قَائِمَةٌ، وَالاَّْيَاتُ وَاضِحَةٌ، وَالْمَنَارُ مَنْصُوبَةٌ، فَاءَيْنَ يُتَاهُ بِكُمْ! وَكَيْفَ تَعْمَهُونَ وَبَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيُّكُمْ! وَهُمْ اءَزِمَّةُ الْحَقِّ، وَاءَعْلامُ الدِّينِ، وَاءَلْسِنَةُ الصِّدْقِ! فَاءَنْزِلُوهُمْ بِاءَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ، وَرِدُوهُمْ وُرُودَ الْهِيمِ الْعِطَاشِ. اءَيُّهَا النَّاسُ، خُذُوهَا عَنْ خَاتَمِ النَّبِيِّينَصلى الله عليه و آله و سلم : ((إِنَّهُ يمُوتُ مَنْ مَاتَ مِنَّا وَلَيْسَ بمَيِّتٍ، وَيَبْلى مَنْ بَلِيَ مِنَّا وَلَيْسَ بِبَالٍ)). فَلا تَقُولُوا بِمَا لا تَعْرِفُونَ، فَإِنَّ اءَكْثَرَ الْحَقَّ فِيَما تُنْكِرُونَ.
وَاعْذِرُوا مَنْ لا حُجَّةَ لَكُمْ عَلَيْهِ - وَهُوَ اءَنَا-، اءَلَمْ اءَعْمَلْ فِيكُمْ بِالثَّقَلِ الاْءَكْبَرِ! وَاءَتْرُكْ فِيكُمُ الثَّقَلَ الاْءَصْغَرَ! قَدْ رَكَزْتُ فِيكُمْ رَايَةَ الاْءِيمَانِ، وَوَقَفْتُكُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلالِ وَالْحَرَامِ، وَاءَلْبَسْتُكُمُ الْعَافِيَةَ مِنْ عَدْلِى ، وَفَرَشْتُكُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِى وَفِعْلِى ، وَاءَرَيْتُكُمْ كَرَائِمَ الاْءَخْلاقِ مِنْ نَفْسِى ، فَلاتَسْتَعْمِلُوا الرَّاءْيَ فِيَما لا يُدْرِكُ قَعْرَهُ الْبَصَرُ، وَلا تَتَغَلْغَلُ إِلَيْهِ الْفِكَرُ.

مردم ! كجا مى رويد؟ چرا از حق منحرف مى شويد؟ پرچم هاى حق برپاست و نشانه هاى آن آشكاراست ، با اينكه چراغ هاى هدايت روشنگر راهند، چون گمراهان به كجا مى رويد؟ چرا سرگردانيد؟ در حالى كه عترت پيامبر شما در ميان شماست ،آنها زمامداران حق و يقينند؛ پيشوايان دين ، و زبانهاى راستى و راستگويانند، پس بايد در بهترين منازل قرآن جايشان دهيد و همانند تشنگان كه به سوى آب شتابانند، به سويشان هجوم آوريد. اى مردم اين حقيقت را از خاتم پيامبران بياموزيد كه فرمود:
هر كه از ما مى ميرد، در حقيقت نمرده است و چيزى از ما كهنه نمى شود.
پس آن چه نمى دانيد، نگوييد، زيرا بسيارى از حقايق در امورى است كه ناآگاهانه انكار مى كنيد.
O ويژگى هاى امام على عليه السلام
مردم ! عذرخواهى كنيد از كسى كه دليلى بر ضد او نداريد، و آن كس من مى باشم ، مگر من در ميان شما بر اساس ((ثقل اكبر)) كه قرآن است عمل نكردم ؟ و ((ثقل اصغر)) عترت پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم را در ميان شما باقى نگذاردم ؟ مگر من پرچم ايمان را در بين شما استوار نساختم ؟ و از حدود و مرز حلال و حرام آگاهيتان ندادم ؟ مگر پيراهن عافيت را با عدل خود به اندام شما نپوشاندم ؟ و نيكيها را با اعمال و گفتار خود در ميان شما رواج ندادم ؟ و ملكات اخلاق انسانى را به شما نشان ندادم ؟ پس وهم و گمان خود را در آنجا كه چشم دل ژرفاى آن را مشاهده نمى كند، و فكرتان توانايى تاختن در آن راه را ندارد، بكار نگيريد.
و منها : حَتَّى يَظُنَّ الظَّانُّ اءَنَّ الدُّنْيَا مَعْقُولَةٌ عَلَى بَنِى اءُمَيَّةَ؛ تَمْنَحُهُمْ دَرَّهَا، وَتُورِدُهُمْ صَفْوَهَا، وَلايُرْفَعُ عَنْ ه -ذِهِ الاْءُمَّةِ سَوْطُهَا وَلا سَيْفُهَا، وَكَذَبَ الظَّانُّ لِذلِكَ.
بَلْ هِىَ مَجَّةٌ مِنْ لَذِيذِ الْعَيْشِ يَتَطَعَّمُونَهَا بُرْهَةً، ثُمَّ يَلْفِظُونَهَا جُمْلَةً!

برخى از همين خطبه است :
O اخبار غيبى نسبت به آينده بنى اميّه
تا آن كه برخى از شما گمان مى برند كه دنيا به كام بنى اميّه شد، و همه خوبيها را افزون به آنها سپرده و آنها را از سرچشمه خود سيراب كرده ، و تازيانه و شمشيرشان از سر اين امّت كنار نخواهد رفت .
كسانى كه چنين مى انديشند در اشتباهند، زيرا سهم بنى اميّه تنها جرعه اى از زندگى لذّت بخش ‍ است كه مدّتى آن را مى مكند سپس همه آن چه را كه نوشيدند بيرون مى ريزند.
قسمتى از خطبه 109 نهج البلاغه