الگوهاى رفتارى امام على (عليه السلام) ، جلد پانزدهم
امام على (ع) و تفريحات سالم

محمّد دشتى

- ۱ -


حقيت جاودانه‏

على جان دراين راه پر تاپ و پيچ   تو تنها دليل من و جمله هيچ
تو رمز توانمندى عاشقان   بدون تو ما جمله هيچيم و هيچ
تو انديشه و قيل و قال منى   جواب تمام سئوال منى
تو انگيزه و رمز و راز منى   دعا و نماز و تو حالِ منى
تو عشق و تو جانان و جان منى   تو الگوى زيبا جهان منى
تو اى مايه عزّت و افتخار   تو رمز بقاء و توان منى
على جان توئى هستى جمله هَست   بگير از فقيران خود جمله دست
كه هر ناتوانى به نام تو جَست   كه هر خسته جانى به ياد تو رَست
تو درماندگان را ظَهيرى على   تو ره ماندگان را دليلى على
تو اين كاروان جدامانده را   به هنگام حركت رَحيلى على
گر هَست ما بى تو معنا دهد؟   مگر جَست ما بى تو صهبا دهد؟
مگر رهروان بى تو راهى روند؟   مگر رَفت ما بى تو همتا دهد؟
على جان تو معيار هر كاملى   صفابخش جان هاى هر قابلى
زبانه، ترازوى هر سنجشى   تو رسواگر راه هر باطلى
خدا را خدا را، چه با لُطف بود   على را به پهناى هستى نمود
علوم لَدُنّى به دلدار داد   دَرِ علم را با على بر گشود
على جان تو علم نبى را دَرِى   تو علم خدا را نكو مظهرى
تو معناى علم و تو علمى، على   تو هر پرده جهل را بردَرى
جهالت كجا راه بر تو گرفت؟   فصاحت كجا بى تو نيرو گرفت؟
بلاغت به ياد تو ابلاغ شد   بديع، در رهت نام نيكو گرفت
تو علم و جواب و سئوال منى   تو تفسير حال و مَقال منى
على جان توئى رهنماى وجود   تو راه و تو پرها و بال منى
خدا را تو بر ما نشان داده‏اى   ملك را تو خط أمان داده‏اى
كلام خدا را تو جان داده‏اى   كه دين خدا را توان داده‏اى
شجاعت به نيروى تو پا گرفت   سلحشورى و عشق، معنا گرفت
شجاعان عالم طُفيل رهند   كه نيرو به نيروى تو جا گرفت
محبّت به حبّ تو تدبير شد   رشادت به نام تو تفسير شد
همه مهربانى به مهر تو شد   كه بى عشق تو عشق، زنجير شد
عدالت به عدل تو وابسته است   محبّت به مهر تو پيوسته است
همه پاكى پاكمردان ز تو است   كه پاكى به نام تو وارسته است
على جان تو ياد و حضور منى   تو شعر و شعار و شعور منى
تو روشنگر ظلمت قلب‏ها   تو شور و قيام و نُشور منى
بهشتى ز تو شأن و زيور گرفت   بهشت از تو معنا و مِحور گرفت
دَرِ بسته با يا على، باز شد   ز تو جام از حوض كوثر گرفت
تو عشق و نشاط و سُرور منى   على جان تو درياى نور منى
تو رمز بقا و وجود منى   تو عرفان و علم و حضور منى
تو درياى بى ساحلى يا على   تو هر زنده‏اى را دلى يا على
توئى رمز آغاز و پايان ما   تو عقل همه عاقلى يا على
فداى تو و ناله‏هايت على   فداى تو و گريه‏هايت على
فداى سخن هاى با ارزشت   فداى تو و نغمه‏هايت على
على جان تو نام و پيام منى   تو تفسير ذكر و قيام منى
تو جان و توان و نهان منى   تو رمز جواب و سلام منى
على جان مرا ياد تو شاد كرد   روان خراب من، آباد كرد
غبار غم از چهره من زُدود   كه ياد تو را روح من ياد كرد
على جان به وصف تو درمانده‏ايم   ندانيم كه اى؟ پاك شرمنده‏ايم
مگر مى توان وصف مولى نمود؟   در اين ره على جان، سرافكنده‏ايم
مگر دست تو باز گيرد قَلَم   دوباره به حركت در آرد عَلَم
كند وصف آن پاكى پاك را   دوباره زند زندگى را رَقَم

سرآغاز

نوشتار نورانى و مبارك و ارزشمندى كه در پيش روى داريد، تنها برخى از الگوهاى رفتارى آن يگانه بشريّت، باب علم نبىّ، پدر بزرگوار امامان معصوم(عليهم السلام)، تنها مدافع پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به هنگام بعثت و دوران طاقت فرساى هجرت، و جنگ‏ها و يورش‏هاى پياپى قريش، و نابود كننده خط كفر و شرك و نفاق پنهان، اوّل حافظ و جامع قرآن، و قرآن مجسّم، حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) است كه همواره با قرآن بود، و با قرآن زيست و از قرآن گفت، و تا بهشت جاويدان، در كنار چشمه كوثر و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)، وحدتشان جاودانه است.

مباحث ارزشمند آن در حال تكامل و گسترش است، نورانى است، نورِ نور است، و عطرآگين از جذبه هاى عرفانى وشناخت و حضور است، كه با نام هاى مبارك زير، در آسمان پُر ستاره انديشه‏ها خواهد درخشيد، مانند:

1- امام على (عليه السلام) و اخلاق اسلامى‏
الف - اخلاق فردى‏
ب - اخلاق اجتماعى‏
ج - آئين همسردارى‏

2- امام على (عليه السلام) و مسائل سياسى‏

3- امام على (عليه السلام) و اقتصاد
الف - كار و توليد
ب - انفاق و ايثارگرى‏
ج - عمران و آبادى‏
د - كشاورزى و باغدارى‏

4- امام على (عليه السلام) و امور نظامى‏
الف - اخلاق نظامى‏
ب - امور دفاعى و مبارزاتى‏

5- امام على (عليه السلام) و مباحث اطّلاعاتى و امنيتّى

6- امام على (عليه السلام) و علم و هنر
الف - مسائل آموزشى و هنرى‏
ب - مسائل علمى و فرهنگى‏

7- امام على (عليه السلام) و مديريّت‏

8- امام على (عليه السلام) و امور قضائى‏
الف - امور قضائى‏
ب - مسائل جزائى و كيفرى‏

9- امام على (عليه السلام) و مباحث اعتقادى‏

10- امام على (عليه السلام) و مسائل حقوقى‏

11- امام على (عليه السلام) و نظارت مردمى (امر به معروف ونهى از منكر)

12- امام على (عليه السلام) و مباحث معنوى و عبادى

13- امام على (عليه السلام) و مباحث تربيتى

14- امام على (عليه السلام) و مسائل بهداشت و درمان‏

15- امام على (عليه السلام) و تفريحات سالم
الف - تفريحات سالم‏
ب - تجمّل و زيبائى‏

مطالب و مباحث هميشه نورانى مباحث ياد شده، از نظر كاربردى مهّم و سرنوشت سازند، زيرا تنها جنبه نظرى ندارند، بلكه از رفتار و سيره و روش‏هاى الگوئى امام على (عليه السلام) نيز خبر مى‏دهند، تنها داراى جذبه قال نيست كه دربردارنده جلوه‏هاى حال نيز مى‏باشد.

دانه هاى انگشت شمارى از صدف‏ها و مرواريدهاى هميشه درخشنده درياى علوم نَبَوى است، از رهنمودها و راهنمائى‏هاى جاودانه عَلَوى است، از محضر حقّ و حقيقت است، و از زلال و جوشش هميشه جارى واقعيّت هاست، كه تنها نمونه‏هائى اندك از آن مجموعه فراوان و مبارك را در اين جزوات مى‏يابيد و با مطالعه مطالب نورانى آن، از چشمه زلال ولايت مى‏نوشيد، كه هر روز با شناسائى منابع جديد در حال گسترش و ازدياد و كمال و قوام يافتن است.(1)

و در آينده به عنوان يك كتاب مرجع و تحقيقاتى مطرح خواهد بود تا: چراغ روشنگر راه قصّه پردازان‏ و سناريو نويسان فيلم نامه‏ها و طرّاحان نمايشنامه‏ها و حجّت و برهان جدال احسن گويندگان و نويسندگان متعهّد اسلامى باشد، تا مجالس و محافل خود را با ياد و نام آن اوّل مظلوم اسلام نورانى كنيم .

كه رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:

نَوِّروُا مَجالِسَكُمْ بِذِكرِ عَلِىّ بْنِ اَبى‏طالِب

(جلسات خود را با نام و ياد على (عليه السلام) نورانى كنيد.)

* * *

با كشف و شناسائى الگوهاى رفتارى امام على (عليه السلام) حقيقتِ چگونه بودن؟! براى ما روشن مى‏شود و آنگاه چگونه زندگى كردن؟! نيز مشخص خواهد شد.

پيروى از حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و الگو قرار دادن راه و رسم زندگى آن بزرگ معصوم الهى،بر اين حقيقت تكيه دارد كه با مطالعه همه كتب و منابع ومآخذ روائى و تاريخى و سياسى موجود كشف كنيم كه: امام على (عليه السلام) چگونه بود؟

آنگاه بدانيم كه: چگونه بايد باشيم

زيرا خود فرمود:

اَيُّهَا النّاسُ اِنّى وَاللّهِ ما أَحُثُّكُم عَلى طاعَةٍ اِلاَّ وَ أَسْبِقُكُم الَيْهَا، وَ لا أَنْهاكُم عَنْ مَعْصِيَةٍ اِلاّ وَ أَتَناهى‏ قبلَكُمْ عَنها(2)

(اى مردم! همانا سوگند به خدا من شما را به عمل پسنديده‏اى تشويق نمى كنم جز آنكه در عمل كردن به آن از شما پيشى مى‏گيرم، و شما را از گناهى باز نمى دارم جز آنكه پيش از نهى كردن، خود آن را ترك كرده‏ام)

پس توجه به الگوهاى رفتارى حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) براى مبارزان و دلاورانى كه با نام او جنگيدند، و با نام او خروشيدند، و هم اكنون در جاى جاى زندگى، در صلح و سازندگى، در جنگ و ستيز با دشمن، در خودسازى و جامعه سازى و در همه جا بدنبال الگوهاى كامل روانند، بسيار مهمّ و سرنوشت ساز است تا در تداوم راه امام؛ بجوشند، و در همسوئى با امير بيان بكوشند، كه بارها پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود : آنانكه از على پيروى كنند اهل نجات و بهشتند

و به على (عليه السلام) اشاره كرد و فرمود : اين على و پيروان او در بهشت جاى دارند(3)

و اميدواريم كه كشف و شناسائى الگوهاى رفتارى امام على (عليه السلام) آغاز مباركى باشد تا اين راه تداوم يابد، وبه كشف و شناسائى الگوهاى رفتارى ديگر معصومين(عليهم السلام) بيانجامد.

در اينجا توجّه به چند تذكّر أساسى لازم است.

اوّل - الگوهاى رفتارى و عنصر زمان و مكان‏

رفتارهاى حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) برخى اختصاصى و بعضى عمومى است، كه بايد در ارزيابى الگوهاى رفتارى دقّت شود.

گاهى عملى يا رفتارى را امام على (عليه السلام) در شرائط زمانى و مكانى خاصّى انجام داده است كه متناسب با همان دوران و شرائط خاصّ قابل ارزيابى است، و الزامى ندارد كه ديگران همواره آن را الگو قرار داده و به آن عمل كنند، كه در اخلاق فردى حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) نمونه‏هاى روشنى را جمع آورى كرده‏ايم، و ديگر امامان معصوم(عليهم السلام) نيز توضيح داده‏اند كه:

شكل و جنس لباس امام على (عليه السلام) تنها در روزگار خودش قابل پياده شدن بود، امّا هم ‏اكنون اگر آن لباس‏ها را بپوشيم، مورد اعتراض مردم قرار خواهيم گرفت. يعنى عُنصر زمان و مكان، در كيفيّت‏ها تأثير بسزائى دارد.

پس اگر الگوهاى رفتارى، درست تبيين نگردد، ضمانت اجرائى ندارد و از نظر كاربُردى قابل الگوگيرى يا الگوپذيرى نيست، مانند :

- غذاهاى ساده‏اى كه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) ميل مى‏فرمود، در صورتى كه فرزندان و همسران او از غذاهاى بهترى استفاده مى‏كردند.

- لباس‏هاى پشمى و ساده‏اى كه امام على (عليه السلام) مى‏پوشيد، امّا ضرورتى نداشت كه ديگر امامان معصوم(عليهم السلام) بپوشند.

- در برخى از مواقع، حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) با پاى برهنه راه مى‏رفت، كه در زمان‏هاى ديگر قابل پياده شدن نبود.

امام على (عليه السلام) خود نيز تذكّر داد كه :

لَنْ تَقْدِروُنَ عَلى‏ ذلِك وَلكِن اَعينوُنى بِوَرَعٍ وَاجْتَهاد

(شما نمى توانيد همانند من زندگى كنيد، لكن در پرهيزكارى و تلاش براى خوبيها مرا يارى دهيد.) (4)

وقتى عاصم بن زياد، لباس پشمى پوشيد و به كوه‏ها مى‏رفت و دست از زندگى شُست و تنها عبادت مى‏كرد، حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) او را مورد نكوهش قرار داد، كه چرا اينگونه زندگى مى‏كنى؟

عاصم بن زياد در جواب گفت :

قَالَ : يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، هذَا أَنْتَ فِي خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ وَ جُشُوبَةِ مَأْكَلِكَ!

(عاصم گفت، اى اميرمؤمنان، پس چرا تو با اين لباس خشن، و آن غذاى ناگوار بسر مى‏برى؟)

امام على (عليه السلام) فرمود :

قَالَ : وَيْحَكَ، إِنِّي لَسْتُ كَأَنْتَ، إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى‏ فَرَضَ عَلَى‏ أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ، كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ!(5)

واى بر تو، من همانند تو نيستم، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى، تنگدست را به هيجان نياورد، و به طغيان نكشاند.

دوّم - اقسام الگوهاى رفتارى‏

بعضى از رفتارهاى حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) زمان ومكان نمى‏شناسد، و همواره براى الگوپذيرى ارزشمند است، مانند:

1 - ترويج فرهنگ نماز

2 - اهميّت دادن به نماز اوّل وقت‏

3 - ترويج فرهنگ اذان

4 - توجّه فراوان به باز سازى، عمران و آبادى و كشاورزى و كار و توليد

5 - شهادت طلبى و توجّه به جهاد و پيكار در راه خدا

6 - حمايت از مظلوم و...

زيرا طبيعى است كه كيفيّت‏ها متناسب با زمان و مكان و شرائط خاصّ فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعى در حال دگرگونى است.

گرچه اصول منطقى همان كيفيّت‏ها، جاودانه اند، يعنى همواره ساده زيستى، خودكفائى ، ساده پوشى ارزشمند است، امّا در هر جامعه اى چهار چوب خاصّ خودش را دارد، پس كميّت‏ها و اصول منطقى الگوهاى رفتارى ثابت، و كيفيّت ها، و چگونگى الگوهاى رفتارى متغيّر و در حال دگرگونى است.

( الگوهاى رفتارى حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) )

ضرورت‏ها

اوّل - نهج‏البلاغه و نيازمندى‏هاى انسان معاصر

1 - نظريّه تغيير دائمى و عمومى

2 - نظريّه رئاليسم و ثبوت واقعيّت‏ها

مى‏پرسند :

آيا نهج‏البلاغه براى انسان عصر ما پيام دارد؟ آيا با دگرگونى انسان و جامعه، مى‏توان از منابع روائى چند صد سال قبل استفاده كرد؟ آيا راه حل‏هاى نهج‏البلاغه مى‏تواند جاودانه باشد؟ چگونه مباحث مطرح شده در چهارده قرن گذشته، امروز پاسخگوى انسان عصر فضاست ؟ و ضرورت برّرسى و شناسائى آن كدام است ؟

پاسخ سئوالات ياد شده به ارزيابى دو طرز تفكّر، دو نوع جهان بينى، دو مكتب فلسفى ارتباط داد.

الف - تفكّر دياليك تيكى ماترياليسم دياليك تيك

ب - تفكّر رئاليستى در فلسفه اسلامى

هر يك از دو مكتب ياد شده در طول زندگى انسان‏ها، و حيات علمى بشر، بارها و بارها به آموزش و نقد و تحقيق و برّرسى گذاشته شده و طرفداران فراوانى داشته و دارند، كه باور آن و اصالت دادن به هر كدام از دو نوع تفكّر فوق الذّكر ره‏آوردهاى بينشى فراوانى را به همراه خواهد داشت.

1 - نظريّه تغيير دائمى و عمومى

گروهى باور دارند كه :

همه چيز تغيير مى‏كند، چيزى ثابت و جاويدان نيست، و دياليك تيك يعنى نفى در نفى كه هيچ ثابتى وجود ندارد، و به هيچ باور ثابتى نمى‏شود باور داشت.

در اين طرز تفكّر، از تحوّلات علمى، صنعتى و دگرگونى‏هاى اجتماعى، شاهد و مثال فراوانى به رُخ مى‏كشند.

حال اين نظريّه چقدر اعتبار علمى و فلسفى دارد؟ و تا كجا مى‏تواند دوام بياورد؟ جاى ارزيابى دقيق است.

آنچه كه مهمّ است ره‏آورد نظريّه تغيير عمومى و دائمى است، وقتى انسانى، حزبى و متفكّرانى به اين باور رسيدند كه:

همه چيز تغيير مى‏كند و چيزى نمى‏تواند جاويدان باشد.

آنگاه، دين و دين باورى، ارزش‏هاى اخلاقى، و باورهاى فلسفى و اعتقادى ثابت را انكار كردند، و مبارزه با دين و باورهاى ثابت را جزو الفباى حركت الحادى خود قرار دادند، و اگر به قدرت رسيدند، حكومت لائيك (بى‏دينى) را تقويت كردند.

پس از انقلاب اكتبر 1917، بلشكويك‏ها و لنينيسم‏ها، با تمام قدرت، با مذهب و باور مذهبى و هر چيزى كه به گذشته تعلّق داشت، مبارزه كردند. قتل عام‏ها صورت گرفت. كشتارهاى قومى تحقّق يافت.

و با پذيرش دياليك تيك گفتند: دين را بايد برانداخت. حزب نظاميات بى‏خدا، فرهنگيان بى‏خدا، درست كردند. با تمام ظواهر دين مقابله نمودند، تعاليم مذهبى را در مراكز آموزشى ممنوع كردند، يك شب 750 نفر از علماى مسلمان را كشتند و جنازه‏هاى آنان را در كنار شهر كئريم در درياچه سياه ريختند. (6) و اعلام كردند كه : دين را بايد نابود كرد و عصر ديندارى سپرى شده است .

در غرب نيز تحقّق و گسترش اين طرز تفكّر، تحوّلات و حوادثى را پديد آورد، نه مى‏توانستند اصل تغيير عمومى و دائمى و تحوّلات نوين و ظهور و غروب تئوريها را ناديده بگيرند، و نه مى‏خواستند دين را بكلّى ريشه‏كن سازند، از اين رو به اصلاح و بازسازى مسيحيّت تن در دادند، و گروهى پروتستانيسم را پديد آوردند تا ميان دين و علم روز، دين و باورهاى متغيّر زمان، آشتى ايجاد كنند.

در كشورهاى اسلامى و ايران نيز، گروهى با نام دانشجويان از فرنگ برگشته يا فراماسونرها، يا منوّر الفكرها و روشنفكرها از سال 1320 تا كنون، در يك تلاش هماهنگ و مداوم بر آن شدند كه :

دين اسلام بصورت موجود قابل عرضه به جهان امروز نيست. بايد دين را بازسازى نمائيم تا وجدان عصر ما آن را بپذيرد. بايد پروتستانيسم اسلامى پديد آورد. (7)

گروهى فرياد مى‏زدند، بيائيد تا با تلاش فراوان دين را بازسازى و اصلاح كنيم و دچار تغيير نمائيم. و برخى از روشنفكران معتقدند كه تلاش و كوشش بيهوده است، دين معرفت بشرى است، و خود بخود با تغيير افكار و آراء بشرى تغيير خواهد كرد (8) ، و در طول ساليان گذشته، ده‏ها اسلامِ نوين، علمى، غرب پسندانه را مونتاژ كرده و معرّفى نمودند.

چون اصل دياليك تيك را پذيرفتند و بر خلاف اصل تغيير عمومى، آن را ثابت و جاويدان پنداشتند، خواستند همه چيز را متحوّل و دگرگون كنند. همه باورها را تغيير دهند، دين و احكام را نيز دچار تغيير كنند، كه همواره در برابر دفاع همه جانبه حوزه‏هاى علمى شيعه و فقهاء هميشه بيدار، رنگ مى‏باختند، و سرافكنده و شرمنده دست از مبارزه بى‏امان مى‏كشيدند، و موفّق نمى‏شدند پروتستانيسم اسلامى درست كنند.

حال اگر تغيير عمومى، درست باشد، نيازى به برّرسى نهج‏البلاغه و ديگر متون روائى نيست، قرآن و وحى نيز پيامى نمى‏تواند داشته باشد، و دين نيز بدرد انسان نخواهد خورد، گرچه فراوان تلاش كردند تا دياليك تيك را توحيدى بسازند، و اصل توحيد را دياليك تيكى بشناسانند، زيرا دياليك تيك يعنى خودكفائى و اصالت مادّه، پس هرگز با اصل توحيد و نيازمندى مادّه به اللَّه، سازش نخواهد داشت.

2 - نظريّه رئاليسم و ثبوت واقعيّت‏ها

تفكّر باور داشتن حق و واقعيّت، و ثبوت واقعيّت‏ها، نظريّه أديان الهى و دين اسلام است، كه در فلسفه اسلامى جايگاه ارزشمندى دارد.

در تفكّر رئاليستى:

همه چيز تغيير نمى‏كند. حقّ و واقعيّت‏هاى ثابتى وجود دارد. خداى واحد جاودانه، با ارزشهاى جاويدان اثبات مى‏شود. ارزش‏هاى اخلاقى جاويدان وجود دارند و بايد وجود داشته باشد. دين كامل و جاويدان و همچنين احكام كامل و جاويدان الهى وجود دارد.

زيرا :

مقرّرات و احكام حاكم بر منظومه و كهكشان ثابت است. مقرّرات و احكام حاكم بر زمين ثابت است. خاصيّت‏ها و اندازه‏هاى عناصر طبيعت، ثابت است. مقرّرات حاكم بر طبيعت و گل‏ها و ميوه‏جات و موجودات گوناگون ثابت است. مقرّرات و احكام بيولوژى انسان، ثابت است. مقرّرات و احكام فيزيولوژى انسان، ثابت است. مقرّرات و احكام پسيكولوژى انسان ثابت است و تغيير نمى‏كند. غرائز انسان ذاتى و فطرى است و تغيير پذير نيست. عواطف و احساسات انسان تغيير نمى‏كند. اصول نيازها و نيازمندى انسان ثابت است.

وقتى با عقل و علم و فلسفه و تجربه ثابت كرديم كه:

همه چيز تغيير نمى‏كند، پس دين كامل الهى و مقرّرات جامع و كامل الهى را مى‏توانيم باور داشته باشيم، تا رهنمون بشر در گذشته و حال و آينده باشيم، كه پروردگار جهان فرمود:

اِنَّما الدِّينُ عِنْدَاللَّهِ الْاِسلام

( همانا دين جاويد در نزد خدا اسلام است.) (9)

پس از سير تكاملى أديان الهى، از آدم (عليه السلام) تا خاتم (صلى الله عليه و آله و سلم)، و تحقّق اسلام، دين كامل الهى، توسّط خاتم پيامبران، دين خدا به مراحل نهائى تكامل رسيده و تا قيامت جاودانه خواهد بود. نه دچار تغيير و دگرگونى مى‏شود، و نه مى‏توان آن را قبض يا بسط نمود، و پس از اعلام ولايت حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) كمال دين و اتمام نعمت‏هاى الهى به همگان ابلاغ گرديد كه فرمود:

اَلْيِومَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكمْ (10)

پس قرآن همواره مورد نياز و بزرگترين راهنماى انسان است، و نهج‏البلاغه و منابع روائى نيز كامل‏ترين و بهترين دستورالعمل‏هاى زندگى انسان‏ها خواهد بود، كه از چشمه هميشه زلال وحى مى‏جوشند و از زلال حقيقت جارى‏اند.

در تفكّر اصالت وجود و ثبوت حق و واقعيّتها، انسان در حق گرائى اميدوار است، هدفدار است، تلاش و كاوش او جهت دار و به نتيجه خواهد رسيد، چون واقعيّت‏ها وجود دارند و ثابتند و قابل شناخت مى‏باشند.

چون اصول نيازهاى انسان، و غرائز انسان ثابت است، احكام و مقرّرات كامل الهى براى پاسخگوئى به آن دسته از نيازهاى ثابت مطرح گرديد، جاويدان است، و همواره قابل بهره بردارى و از نظر كاربردى قابل عمل خواهد بود. رنگ كهنگى نخواهد پذيرفت، چون از حق نازل و بر حقّ تكيه دارد جاويدان است.

رهنمودهاى نهج‏البلاغه چون بر حق و واقعيّت تكيه دارد، و با رفع نيازها و مشكلات انسان ارتباط دارد، همواره قابل ارزيابى و شناخت و عمل خواهد بود، كه درد و درمان و روش‏هاى معالجه انسان، اگر منطبق با حق باشد، رنگ تغيير و كهنگى نخواهد گرفت.

از اين رو شاهديدم كه پس از چهارده قرن، افق روشن علوم بشرى با هزاران سال تجربه و آزمايش، آرام آرام به افق انديشه نهج‏البلاغه و قرآن نزديك مى‏گردند.

چيزى را مى‏گويند كه هزاران سال قبل در منابع روائى ما مطرح شده است. راه‏حلّى را به بشريّت معرّفى مى‏كنند كه در گذشته‏هاى دور از طرف امامان: ما شناسانده شده است. درمانى را تجويز مى‏كنند كه قبلاً در قرآن و حديث ياد شده بود. و متأسّفانه برخورد روشنفكران، ناآگاهانه بود كه برأساس شعرِ؛

آنچه خود داشت زبيگانه تمنّا مى‏كرد .

چشم به بيگانگان دوخته‏اند.

بنابر اين در عصر فضا نيز بايد به نهج‏البلاغه روى بياوريم، و از رهنمودهاى آن بهره‏مند گرديم، كه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) با توجّه به تداوم اصالت دين و تغيير ناپذير بودن احكام الهى، خطاب به مدّعيان بازسازى دين مى‏فرمايد:

أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَى‏ إِتْمَامِهِ! أَمْ كَانُوا شُرَكَاءَ لَهُ، فَلَهُمْ أَنْ يَقُولُوا، وَعَلَيْهِ أَنْ يَرْضَى‏ ؟ أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً تَامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ (صلى الله عليه و آله و سلم) عَنْ تَبْلِيغِهِ وَأَدَائِهِ، وَاللَّهُ سُبْحَانَهُ يَقُولُ:

مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ

وَفِيهِ تِبْيَانٌ لِكُلِّ شَي‏ءٍ، وَ ذَكَرَ أَنَّ الْكِتَابَ يُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً، وَأَنَّهُ لَا اخْتِلَافَ فِيهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ : وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافاً كَثِيراً

وَإِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَبَاطِنُهُ عَمِيقٌ، لَا تَفْنَى‏ عَجَائِبُهُ، وَلَا تَنْقَضِي غَرَائِبُهُ، وَلَا تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إلاَّ بِهِ.

آيا خداوند دين ناقصى فرو فرستاده كه در تكميل آن از آنان استمداد جسته است ؟

و يا آنها شريك خدايند كه حق دارند بگويند، و بر خدا لازم است رضايت دهد ؟

و يا اين كه خداوند ! دين را كامل نازل كرده، امّا پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در تبليغ و اداى آن كوتاهى ورزيده است ؟

با اينكه خداوند مى‏فرمايد:

ما فرَّطنا فِى الْكِتابِ مِنْ شَيْى‏ءٍ

ما در قرآن از چيزى را فرو گذار نكرديم (11).

و نيز مى‏فرمايد :

تِبيانً لِكُلِّ شَيْى‏ءٍ در قرآن بيان هر چيزى است (12).

و يادآور شده است كه : آيات قرآن يكديگر را تصديق مى‏كنند، و اختلافى در آن وجود ندارد.

چنانچه مى‏فرمايد : اگر قرآن از ناحيه غير خدا نازل مى‏شد، اختلافات زيادى در آن مى‏يافتند. (13)

قرآن داراى ظاهرى زيبا و شگفت انگيز، و باطنى پرمايه و عميق است، مطالب شگفت‏آور آن فانى نگردد، و اسرار نهفته آن پايان نپذيرد، و هرگز تاريكى‏هاى جهل و نادانى، جز به قرآن رفع نخواهد شد. (14)

و در فراز ديگرى، دردآلود از اختلاف در افكار و آراى مدّعيان مذهب، شكوه مى‏كند و مى‏فرمايد:

فَيَا عَجَباً ! وَمَا لِيَ لَا أَعْجَبُ مِنْ خَطَإِ هذِهِ الْفِرَقِ عَلَى‏ اخْتِلَافِ حُجَجِهَا فِي دِينِهَا ! لَا يَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِيٍّ، وَلَا يَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِيٍّ، وَلَا يُؤْمِنُونَ بِغَيْبٍ، وَلَا يَعِفُّونَ عَنْ عَيْبٍ، يَعْمَلُونَ فِي الشُّبُهَاتِ، وَيَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ. الْمَعْرُوفُ فِيهِمْ مَا عَرَفُوا، وَالْمُنْكَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْكَرُوا، مَفْزَعُهُمْ فِي الْمُعْضَلَاتِ إِلَى‏ أَنْفُسِهِمْ، وَتَعْوِيلُهُمْ فِي الْمُهِمَّاتِ عَلَى‏ آرَائِهِمْ، كَأَنَّ كُلَّ امْرِى‏ءٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ، قَدْ أَخَذَ مِنْهَا فِيَما يَرَى‏ بِعُرًى ثِقَاتٍ، وَأَسْبَابٍ مُحْكَمَاتٍ.

يك در مذهب خود دارند! نه گام به جاى گام پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مى‏نهند، و نه از رفتار جانشين پيغمبرى پيروى مى‏كنند، نه به غيب ايمان مى آورند و نه خود را از عيب بر كنار مى‏دارند، به شبهات عمل مى‏كنند و در گرداب شهوات غوطه‏ورند، نيكى در نظرشان همان است كه مى‏پندارند، و زشتى‏ها همان است كه آنها منكرند.

در حلّ مشكلات به خود پناه مى‏برند، و در مبهمات تنها به رأى خويش تكيه مى‏كنند، گويا هر كدام امام و راهبر خويش مى‏باشند كه به دستگيره‏هاى مطمئن و اسباب محكمى كه خود باور دارند و چنگ مى‏زنند. (15)

آنها كه ادّعاى اصلاح و بازسازى و تكميل دين را دارند، بايد جواب حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را بدهند، كه مى‏فرمايد:

اسلام كامل است و قرآن به همه نيازمندى‏هاى بشر پاسخ مى‏گويد. چون همه چيز تغيير نمى‏كند و اصول نيازها و نيازمندى‏هاى جسمى و روحى انسان ثابت است.