گفتگو در محضر اميرالمومنين على (ع )

عباس رحيمى

- ۴ -


بدترين مردم

224 - پرسيدم بعضى از انسانها، مغرور و خشن و خودخواه هستند و مردم از روى ترس ، آنها را احترام مى كنند كه مبادا شرى از ناحيه آنان به ايشان برسد، اينان چگونه آدمى هستند؟
فرمودند: (بدترين آدمها زيرا) شر الناس من يتقيه الناس مخافه شره . (246)
بدترين مردم كسانى هستند كه (ديگران از ترس شرشان از آنان پرهيز كنند.)
در بعضى احاديث از امامان ديگر نقل شده است كه فرموده اند:
بدترين مردم كسى است كه ديگران از روى ترس آنان را احترام و اطاعت نمايند. شر الناس من اكرمه الناس اتقاء شره .
و رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز فرمود: آگاه باشيد كه بدترين مردم كسى است كه ديگران از ترس شرشان ، آنها را مورد تكريم و احترام قرار دهند. الا ان شرار امتى الذين يكرمون مخافه شرهم . (247)
225 - مولاى من با مردم چگونه رفتار كنم كه انصاف رعايت شده باشد؟
فقال : يا شيخ ارص للناس ما ترضى لنفسك وات الى الناس ما تحب ان يوتى اليك . (248)
فرمودند: اى شيخ (پيرمرد شامى ) براى مردم آن را بخواه كه براى خود مى خواهى و با ديگران آن طور رفتار كن كه مايلى درباره ات آن چنان كنند.
226 - نظر شما در مورد فال بدزدن چيست آيا حقيقت دارد؟
قال عليه السلام الطيره ليست بحق . (249)
فرمودند: (خير حقيقت ندارد) فال بد يك امر واقعى و حقيقى نيست .
227 - ستاره بينى چطور، اينكه برخى نگاه به ستاره ها مى كنند و معتقدند ستاره فلانى نحس يا خير مى باشد آيا درست است ؟
خير، هرگز درست نيست . آيا ستاره بين گمان مى كند كه مردم را هدايت مى كند به ساعتى كه ، هر كس در آن ساعت حركت كند و كارى انجام دهد به مقصد مى رسد، و مى ترساند از ساعتى كه هر كس در آن حركت كند دچار ضرر و خطر مى شود هر كس او را در اين كار تاييد كند و تصديق نمايد خدا را تكذيب كرده ... (250)

علت نفاق

228 - علت دورويى و نفاق بعضى از افراد چيست ؟
قال عليه السلام : نفاق المرء من ذل يجده فى نفسه . (251)
فرمود: دوروئى و نفاق آدمى ناشى از حقارت و ذلتى است كه در ضمير خود احساس مى كند.
229 - آيا منافق مى تواند تا آخر نفاق خود را پنهان كند؟
قال عليه السلام ما اضمر احد شيئا الا ظهر فى فلتات لسانه و صفحات وجهه . (252)
فرمودند: خير، زيرا هيچكس در ضمير باطن خود رازى را پنهان نمى كند مگر اينكه از حرفهاى بى خودى او و رنگ چهره اش آشكار مى شود.

عامل مصونيت

230 - چه كنم كه كمتر اشتباه كنم و لغزشهايم نيز پنهان بماند؟
اگر مى خواهى سالم باشى و عيوب تو مستور بماند، كم حرف بزن و بيشتر ساكت باش .
ان احببت سلامه نفسك وستر معايبك فاقلل كلامك و اكثر صمنك . (253)
231 - يعنى كم حرف زدن عيوب آدمى را مى پوشاند؟
(بله ) كم سخن گفتن ننگ ها را مى پوشاند و آدمى را از لغزش حفظ كند.
قله الكلام تستر العوار و تومن العثار.
232 - نصيحت ديگرى در اين موضوع هست كه ما را ارشاد نمائيد؟
(بله گفتارهاى غيرضرورى پرهيز كن زيرا آن سخنان عيوب باطنى تو را آشكار و دشمنان آرام تو را بر ضد تو تهييج مى نمايد.
اياك و فضول الكلام فانه يظهر من عيوبك ما بطن و يحرك عليك من اعدائك ما سكن .
آدمى هرگز از روى اراده و اختيار عيوب باطنى خود را آشكار نمى كند ولى وقتى زياد سخن بگويد از حرفهاى بيهوده ، و غير ضرورى ، راز درونيش ‍ فاش و عيوبش آشكار مى گردد. گذشته از اينكه بار گناهش نيز سنگين مى شود. در اين باب صدها حديث و روايت از امامان عليه السلام نقل شده و مردم را از زياده گويى و بى ربطى گويى برحذر داشته اند كه آنچه بيان شد نمونه اندكى از آنهاست .

بهداشت و تن سالم

233 - پرسيدم : چه كارى كنيم كه كمتر بيمار شويم ؟
فرمودند: (رعايت بهداشت غذايى موثرترين عامل در سلامتى انسان است .)
من اكل الطعام على النقاء و اجاد الطعام تمضعا و ترك الطعام و هو يشتهيه و لم يحبس الغائط اذا اتى لم يمرض الا مرض الموت . (254)
كسى كه در خوردن غذا پاكيزگى را مراعات كند، غذا را بخوبى بجود، با داشتن اشتها دست از طعام بكشد، و تخليه روده را موقعى كه آماده مى شود به تعويق نياندازد (شايسته است هميشه سالم باشد) و جز به مرض موت به بيمارى ديگرى گرفتار نشود.
234 - يعنى اين قدر نقش غذا و بهداشت مهم است ؟
بله ، آن كس كه محبت انواع مختلف غذاها را در دل مى نشاند (شكمو باشد) ميوه هاى گوناگون بيماريها را، از آن (درخت شكم ) مى چيند.
من غرس فى نفسه محبه انواع الطعام اجتنى ثمار فنون الاسقام . (255)
235 - بنابر فرمايش شما همان طور كه پرخورى عامل بسيارى از بيمارى ها است . كم خوردن هم به سلامتى كمك خواهد كرد، اين طور نيست ؟
(چرا) كم خوردن مانع بسيارى از بيماريهاى جسم مى شود.
قله الا كل يمنع كثيرا من اعلال الجسم . (256)
236 - امام عزيز اين گونه دستورالعمل هاى اخلاقى براى همه خوب است هر چند ايمان نداشته باشند، آيا نبايد همه به آن عمل كنند؟
قال عليه السلام لو كنا لا نرجو جنه و لا نارا و لا ثوابا و لا عقابا لكان ينبغى لنا ان نطالب بمكارم الا خلاق فانها مما تدل على سبيل النجاح . (257)
(آرى مسائل اخلاقى ، اجتماعى براى تمام اقشار خوب است كه بدان پاى بند باشند و) اگر به فرض ، ما به بهشت و دوزخ اميدى نمى داشتيم باز شايسته ما بود كه در طلب مكارم اخلاق باشيم ، چه آنكه سجاياى اخلاقى از وسائل دلالت ما به راههاى كاميابى و پيروزى است . (و عمل به آن مفيد است .)

دوستان با تجربه

237 - آيا استفاده از محضر آدم هاى با تجربه و آزموده مى تواند در پيشرفت ما مفيد باشد؟
قال عليه السلام : عليك بمجالسه اصحاب التجارب فانها تقوم عليهم باغلى الغلاء و تاخذها منهم بارخص الرخص . (258)
حضرت فرمودند: البته كه مفيد است ، بر تو باد هم نشينى با افراد آزموده و صاحب تجارب ، چه اينان متاع پر ارج تجربه هاى خود را به گرانترين بها (يعنى فدا كردن عمر خود) تهيه كرده اند و تو آن متاع گرانقدر را با ارزانترين قيمت (يعنى با صرف چند دقيقه وقت ) بدست مى آورى .
238 - ناتوانترين مردم چه كسى است ؟
اعجز الناس من عجز من اكتساب الاخوان و اعجز منه من ضيع من ظفر به منهم . (259)
ناتوان ترين مردم كسى است كه از دوست يابى (دوستان درستكار و سالم ) عاجز باشد و از او ناتوانتر كسى است كه دوست به كف آورده خود را در اثر بى توجهى از دست بدهد.

هدف وسيله را توجيه نمى كند

239 - آيا هدف وسيله را توجيه مى كند و براى رسيدن به مقصود مى توان از وسائل نامشروع و تضييع حق ديگران بهره جست ؟
قال عليه السلام : ما ظفر فى بالاثم و الغالب بالشر مغلوب . (260)
فرمود: (هرگز چنين كارى پسنديده و مشروع نيست و) پيروزى نيافته آن كس كه به گناه و تجاوز پيروز شده است و كسى كه با شر و بدكارى قدرت بدست آورد و غلبه كند در حقيقت مغلوب و شكست خورده است (او بزودى نتايج كار خود را خواهد ديد).
240 - يعنى تن به شكست بدهيم و دست از غلبه برداريم ؟
اختر ان تكون مغلوبا و انت منصف و لا تختر ان تكون غالبا و انت ظالم . (261)
(بله ) به شكست و مغلوبيتى كه از روى انصاف و عدالت است تن داده و آنرا برگزين و از پيروزى و غلبه اى كه دامنت را به ظلم و ستم لكه دار مى كند اجتناب كن و خواهان آن مباش (و در هر حال حق و انصاف برايت مهم باشد و نه پيروزى و غلبه به هر قيمتى كه باشد.)
امام صادق عليه السلام به دو نفر كه حضورش به مخامصه پرداختند و هر يك براى غلبه بر ديگرى تلاش مى كرد فرمود:
اما انه لم يظفر بخير من ظفر بالظلم . (262)
يعنى آن كس كه با ظلم و ستم بر خصم خود غلبه كند بايد بداند كه پيروزى خوب و شرافتمندانه بدست نياورده است .

عادت بد و خوب

241 - چه كنيم كه عادات بد را ترك كنيم و تن به تهذيب نفس ‍ دهيم ؟
(ترك عادت را به نفس تحميل كنيد و) نفس متجاوز و سركش خويش را با ترك عادات ناپسند خوار نمائيد و به انجام او امر الهى وادارش سازيد، بار غرامت هاى تخلفش را بر وى تحميل نمائيد. با ارتكاب مكارم اخلاق زينتش دهيد، و از پليدى هاى گناه مصونش داريد (تا راه كمال را طى كند و شما را به گرداب فساد و گناه نكشاند.)
ذللوا انفسكم بترك العادات و قودوها الى فعل الطاعات ، و حملو بها اعباء المكارم و حلوها بفعل المكارم وصونواها عن دنس الماثم . (263)
242 - عادت بد تا چه اندازه مى تواند خطرناك باشد؟
قال عليه السلام : العاده عدو متملك . (264)
عادت بد، دشمنى است كه با قدرت بر صاحبش حكومت مى كند كه اگر ميدان يابد و زود چاره انديشى نشود سرانجام بدى خواهد داشت ، امام حسن عليه السلام فرمود: العادات قاهرات فمن اعتاد شيئا فى سره و خلواته ، فضحه علانيه و عند الملاء . (265)
يعنى عادت ها در وجود آدمى با قهر و غلبه حكومت مى كنند؛ كسى كه در پنهانى به چيزى عادت كند، آشكارا و در محضر مردم مفتضحش خواهد ساخت .
البته ترك اعتياد كار آسانى نيست امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود:
رد المعتاد عن عادته كالمعجز. (266)
(يعنى برگرداندن معتاد از عادتش مانند خرق عادت در طبيعت است .)
243 - يعنى مى فرمائيد عادات و معتاد شدن به چيزى ، چه بد و چه خوب مانند صفات و غرائز باطنى است كه تغييرش دشوار است ؟
بله ، العاذه طبع ثان . (267)
عادات اكتسابى ، طبيعت دوم انسان است .
(و چه نيكو است كه انسان خود را به صفات خوب و كمالات انسانى عادت دهد و به انجام آن عادت كند.)
244 - مثلا به چه چيزى خود را عادت بدهد؟
به همه خوبى ها از جمله به صبر و مقاومت در برابر سختى ها و دشوارى ها.
عود نفسك التصبر على المكروه . (268)
نفس خويش را به بردبارى در مقابل ناملايمات عادت ده .
245 - آيا تاديب نفس و تلاش در ترك عادت بد لازم است ؟
(بله و در اين راه خودتان اقدام كنيد و براى خودتان دلسوزى نمائيد، منتظر كس ديگر ننشينيد.)
ايها الناس تولو من انفسكم واعدلوا بها عن ضراوه عاداتها . (269)
اى مردم خودتان تاديب نفس خويش را عهده دار شويد و آن را از عادات ناپسند باز گردانيد.

عبادت مقبول

246 - براى قبولى عمل چه چيز شرط است ؟
در صورتيكه با اخلاص همراه باشد.
الاخلاص ملاك العباده . (270)
قوام عبادت به خلوص نيت است .
247 - بدون اخلاص قبول نمى شود؟
(خير) از اعمال تو پذيرفته نمى شود مگر آنچه كه در آن اخلاص داشته باشى .
انك لست يتقبل من عملك الا ما اخلصت فيه . (271)

تفكر

248 - چه عبادتى از همه بالاتر و ارزشمندتر است ؟
تفكر و مطالعه در جهان خلقت ، لا عباده كالتفكر فى صنعه الله عزوجل . (272)
هيچ عبادتى همانند تفكر و مطالعه در مصنوعات الهى نيست (كه ايمان را قوى و فكر و عقل را روشن و خداشناسى را تقويت مى نمايد كه اساس همه امور دنيا و آخرت است .)
افضل العباده الفكر. (273)
بالاتر از هر عبادتى به كار انداختن نيروى تفكر و تعقل است .
و امام عسكرى عليه السلام نيز فرمود: ليست العباده كثره الصيام و الصلواه و انما العباده كثره التفكر فى امر الله . (274)
معيار بندگى و عبادت ، بسيارى روزه و نماز صوم و صلواه نيست بلكه عبادت ، بسيار تفكر نمودن در آفريده خداوند و تعقل در آيات حكيمانه پروردگار جهان است .
249 - آيا فكر گناه كردن ، گناه است ؟
كار بدى است و همان طور كه شكم بايد روزه باشد قلب نيز بايد روزه باشد و به فكر گناه نيفتد بلكه اين بهتر است .
صيام القلب عن الفكر فى الاثام افضل من صيام المرء عن الطعام .(275)
امساك قلب از تفكر در گناه بهتر است از اين كه مرد از غذا امساك نمايد و روزه باشد.
250 - بهترين هديه چيست ؟
قال عليه السلام : نعم الهديه الموعظه . (276)
موعظه و پند دادن هديه خوبى است .

غصه ها

251 - پيرى زودرس را در چه مى بينيد؟
(در غصه و اندوه فراوان زيرا)
الهم نصف الهرم . (277)
اثر غصه و غم انسان نيرومند را ناتوان مى سازد و خود، نيمى از پيرى است .
252 - يعنى غصه ، روى بدن انسان هم اثر مى گذارد؟
بله آتش غم ، جسم آدمى را مانند فلز مذاب آب مى كند.
الهم يذيب الجسد. (278)
الحزن يهدم الجسد. (279)
غم و اندوه تعادل جسم را به هم مى زند و بدن آدمى را ويران مى سازد.
253 - ديگر چه چيز روى جسم انسان اثر مى گذارد و او را بيمار مى كند؟
قال عليه السلام : المريب ابدا عليل . (280)
(بدگمانى ) كسانى كه همه چيز و همه كسى را به چشم ترديد و بدگمانى نگاه مى كنند همواره ، عليل و بيمارند.

خودراضى بودن

254 - در مورد صفات ناپسند اخلاقى كدام يك را زيانبارترين و بدترين مى دانيد؟
از خود راضى بودن .
شر الامور الرضا عن النفس . (281)
خودپسندى و از خود راضى بودن بدترين حالت روانى و اخلاقى است .
255 - آيا از خود راضى بودن ، زيان اجتماعى هم دارد؟
(آرى ) آن كسى كه از خود راضى است دشمنان زياد پيدا خواهد كرد.
من رضى عن نفسه كثر الساخط عليه . (282)
256 - آيا صفت از خود راضى بودن ، زيانهاى ديگرى هم دارد؟
بله ، آدم را بى اعتبار و رسوا مى سازد.
من رضى عن نفسه ظهرت عليه المعايب . (283)
آن كس كه گرفتار بيمارى از خود راضى بودن است زشتيهاى درونى روح او آشكار مى گردد.
بالرضا عن النفس تظهر السوات و العيوب . (284)
صفت ناپسند از خود راضى بودن ، وسيله آشكار شدن زشتى ها و عيوب آدمى است .

چاپلوسى

@@ - كسى كه علاقه دارد از او تعريف كنند چگونه آدمى است ؟
طلب الثناء لغير استحقاق خرق . (285)
تمناى تمجيد و تعريف نابجا از مردم داشتن ، ابلهى و حماقت است .
258 - آيا هرگونه تعريفى از شخص نادرست است ؟
(خير بعضى جاها بايد شخصى را كه مردم نمى شناسند و اگر بشناسند به صلاح دين و دنياى آنان است معرفى شود و صفات نيك او گفته شود ولى در همه جا، آن حدود بايد رعايت شود.)
ثنا گفتن و تمجيد ديگران (اگر) بيشتر از حد شايستگى و لياقت باشد.
تملق و چاپلوسى است و (اگر) كمتر از آنچه سزاوارند گفته شود و يا خوبى هاى كسى را پنهان دارند ناشى از ناتوانى و عجز تمجيد كننده است يا از روى حسادت و غرض ورزى است .
259 - آيا چاپلوسان ممكن است روزى بجاى تملق و بيان خوبيها سخن به مذمت گويند؟
البته كه چنين است . كسى كه روزى ، براى فضيلتى كه در تو نيست ، به دروغ مدحت گويد سزاوار است كه روز ديگر براى صفت بدى كه تو از آن منزه هستى ، مذمتت كند.
من مدحك بما ليس فيك فهو خليق ان يذمك بما ليس فيك . (286)
260 - چه چيز آدمى را بى اعتبار مى سازد؟
(خيلى چيزها از جمله ) خلف وعده ، زيرا خلف وعده و پيمان شكنى موجب خشم خداوند و مردم مى شود.
و الخلف يوجب المقت عندالله و عند الناس . (287)

صفاى دل

261 - آيا آدم هاى كينه توز و عقده اى مى توانند زندگى خوبى داشته باشند؟
(خير تا مى توانيد) قلب هاى خود را از كينه هاى نهانى پاك كنيد چه آن كه كينه بيمارى مهلكى مانند وبا است .
طهروا قلوبكم من الجقد فانه داء موبى ء . (288)
262 - پس در مورد مردم چگونه بايد بود؟
اطلق عن الناس عقده كل حقد. (289)
تمام عقده هاى كينه و عداوت را نسبت به مردم بگشاى و دلت را از بدخواهى ديگران تزكيه و تطهير كن . (از سفارشات حضرت به مالك اشتر)
263 - يعنى مى فرمائيد دلمان نسبت به همه ، پاك و صاف باشد؟
(بله ) خداوند دوست دارد كه تمام مردم عالم نسبت به همه افراد بشر به پاكى و نيكى فكر كنند و خيرخواه يكديگر باشند.
ان الله يحب ان تكون نيه الانسان للناس جميله . (290)
264 - كاظم (فروبرنده خشم ) به چه كسى گفته مى شود؟
الكاظم من امات اضغانه . (291)
فروبردن خشم و خاموش كردن آتش غضب براى كسى ميسر است كه دشمنى هاى درونى را در دل بميراند و ضمير خود را از كينه و بدخواهى ديگران پاك كند.
265 - در زندگى مادى چگونه بايد بود؟
اكثر النظر الى من فضلت عليه فان ذلك من ابواب الشكر . (292)
بيشتر توجه ات به كسانى باشد كه تو بر آنها برترى دارى (نگاه به زيردستان و كسى كه از تو وضع بدترى دارد) بيفكن چه اين خود يكى از درهاى شكرگزارى و استفاده از نعمتهاى الهى است .

عقل و خرد

266 - ممكن است براى ما شخص عاقل و خردمند را براى ما توصيف نمائيد؟ صف لما العاقل ؟
العاقل هو الذى يضع الشى ء مواضعه .
عاقل كسى است كه هر چيزى را در جاى خود قرار دهد.
267 - آيا عقل قابل افزايش است ؟
بله عقل از سرمايه هاى فطرى بشر است كه با علم آموزى و تجربه اندوزى افزايش مى يابد.
العاقل غريزه تزيد بالعلم و التجارب . (293)
268 - عقل با شرع چه تناسبى با هم دارند؟
العقل شرع من داخل و الشرع عقل من خارج . (294)
عقل براى بشر دين داخلى است ، همچنان كه دين براى او عقل خارجى است . والعقل رسول الحق (295) عقل رسول صفات حق است .
269 - آيا مى توان گفت آدم هاى با تجربه از عقل قويترى برخوردارند؟
البته زيرا العقل حفظ التجارب (296) عقل حفظ تجربيات زندگى است .
و العقل عقلان عقل الطبع و عقل التجربه و كلاهما يودى الى منفعه . (297)
عقل بر دو قسم است يكى طبيعى و ديگرى تجربى و نتيجه هر دو عقل ، بر سود آدميان است .
270 - آيا عقل مى تواند هدايتگر انسان باشد؟
آرى ، العقل يهدى و ينجى و الجهل يغوى و يردى . (298)
به كار بستن عقل مايه نجات و هدايت انسان هاست .
و سركوب كردن آن باعث گمراهى و سقوط آدميان است .
امام صادق عليه السلام نيز فرمود: العقل دليل المومن . (299) خرد راهنما و دليل مردان با ايمان است .
و رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: انما يدرك الخير كله بالعقل . (300)
همه خوبى ها و نيكى ها، بوسيله عقل نصيب بشر مى شود.
271 - آيا در برابر هواهاى نفسانى و غرائزى كه همچون تندباد، آدمى را مى لغزاند از دست عقل كارى ساخته است ؟
آرى عقلى كه به مرتبه كمال و نيرومندى رسيده است ، مى تواند طبيعت و غرائز تند را مقهور و سركوب نمايد.
العقل الكامل قاهر للطبع السوء. (301)
272 - آيا شده كه از عقل انسان نيز كارى ساخته نباشد؟
بله ، بسيار پيش مى آيد كه عقل در اسارت صفات ناپسند و هواهاى نفسانى قرار مى گيرد و در آن صورت ديگر نقشى نمى تواند داشته باشد.
كم من عقل اسير عند هوى امير. (302)
چه بسيار عقلى كه در برابر فرمانروايى هوى و خواهش هاى نفسانى اسير و گرفتار است .

عمر آدمى

273 - گرانبهاترين سرمايه آدمى چيست ؟
باقيمانده عمر آدمى ، آنقدر پرارزش و گرانبهاست كه به ارزيابى نمى آيد. چه انسان مى تواند با تتمه عمر خود خوبى هاى فوت شده را جبران كند و فضائلى را كه در وجود خود سركوب كرده و ميرانده ، زنده نمايد.
بقيه عمر المرء لا ثمن لها، يدرك بها مافات و يحيى بها ما امات .
274 - چه امورى انسان را آراسته و زيبا مى سازد؟
تحللوا بالاخذ بالفضل و الكف عن البغى و العمل بالحق و الانصاف من النفس . (303)
خويشتن را با فضايل اخلاقى ، و ملكات انسانى بياراييد (براى نمونه ) از ستم خوددارى كنيد.
به حق و درستى رفتار نمائيد و با قضاوت و جدائى خود نسبت به مردم منصف باشيد.
275 - كدام يك از حقوق اجتماعى را مهم تر مى دانيد؟
عيادت بيمار، زيرا: من احسن الحسنات عياده المريض . (304)
يكى از بهترين حسنات عيادت مرض است .
و ان النبى عاد يهوديا فى مرضه .
پيامبر از يك يهودى بيمار، عيادت نمود. (305)
276 - با آدم هاى پرتوقع چگونه برخورد كنيم ؟
من سئل فوق قدره استحق الحرمان . (306)
آن كس كه بيش از حد خود، از مردم تمنا كند، سزاوار محروميت و ناكامى است (و بايد اينگونه آدمها را ناكام گذاشت !)

فرصتهاى زندگى

277 - آدم ها معمولا از فرصت هاى مناسب ، بهره صحيح نمى برند؛ تا آن را از دست بدهند، شما چه سفارشى به اين گونه افراد داريد؟
الفرصه تمر مر السحاب فانتهزوا فرض الخير . (307)
فرصت مانند افق زندگى مى گذرد. موقعى كه فرصت هاى خيرى پيش آيد غنيمت بشماريد و از آنها استفاده كنيد.
278 - آيا فرصت از دست رفته بر مى گردد؟
خيلى دير، زيرا فرصت خيلى زود مى گذرد و خيلى دير بر مى گردد.
الفرصه سريعه الفوت و بطيئه العود. (308)
279 - بيشتر به چه چيزهايى بايد اهميت داد و آنها را غنيمت شمرد؟
جوانى و سلامتى .
بادر شبابك قبل هرمك و صحتك قبل سقمك . (309)
درياب جوانيت را قبل از پيرى و سلامت خود را قبل از بيمارى .
280 - شكست حكومت ها به چيست ؟
زوال الدول باصطناء السفل . (310)
سپردن كارهاى بزرگ و پست هاى مهم به مردم پست و فرومايه باعث زوال دولت ها است .
281 - در چه صورتى اميد به خوشبختى از بين مى رود؟
اذا ساد الشفل خاب الامل . (311)
هنگامى كه فرومايگان در ميان مردم سرورى كنند، آرزوى خوشبختى و سعادت آن جامعه از ميان برود و درهاى ترقى و تكامل بر آنان بسته مى شود.

فقر و ندارى

282 - در مورد گدايى نظر شما چيست ؟
گدايى ، طوق مذلتى است كه عزت را از عزيزان و شرافت خانوادگى را از شريفان سلب مى نمايد.
المسئله طوق العذله تسلب العزيز عزه و الحسيب حسبه . (312)
283 - آيا اسلام با فقر سازگار است ؟ آيا حتما مسلمانان بايد فقير و ندار باشند و آيا فقر يك فضيلت است ؟
خير مسلمانان بايد از ذخاير خدادادى در جهت توسعه و پيشرفت استفاده كنند و نگذارند غير مسلمانان از امكانات مسلمين بهره گيرند و بر مسلمين آقايى كنند. فقر بخودى خود امتياز كه نيست بلكه ضد آن است .
يا بنى اخاف عليك الفقر فاستعذ بالله منه ان الفقر منقصه للدين ، مدهشته للعقل ، داعيه للمقت . (313)
(به فرزندش محمد بن حنيفه فرمود: فرزندم بر تو از فقر و تنگدستى مى ترسم ، از آن به خدا پناه ببر زيرا) فقر باعث نقصان دين ، و پريشانى فكر و مايه دشمنى و عداوت است .

ناتوانى بشر

284 - راستى كه انسان چقدر ضعيف و ناتوان است كه طاقت هيچ چيز را ندارد نه فقر و نه چيز ديگر؟
بله ، بى نوا آدميزاد كه : اجلش پنهان ، بيمارى هايش ناگهان ، اعمالش در ديد و مراقبت ماموران الهى ، پشه اى او را مى آزارد، عرقى او را بدبو مى سازد و جرعه آبى او را گلوگير (و خفه ) مى كند! (و با اين همه عجز و ناتوانى باز هم گردنكشى و ياغى گرى مى كند!)
مسكين ابن آدم ، مكتوم الاجل ، مكنون العلل ، محفوظ العمل ، تولمه البقه و تنتنه العرقه ، و تقتله الشرقه . (314)
285 - در كجا مى توان عظمت و بزرگى كريمان را شناخت ؟
با ايثار - عند الايثار على النفس تتبين جواهر الكرماء . (315)
به هنگام ايثار و مقدم داشتن ديگران بر خود قدر و منزلت انسان هاى با كرامت بروز مى كند.
286 - نزديك ترين چيز به انسان چيست ؟
اقرب الشى ء الاجل . (316)
نزديكترين چيز به انسان مرگ است .
287 - چه كنيم كه در دام آرزوها و غفلت ها نيفتيم ؟
من راقب اجله قصر امله . (317)
كسى كه مراقب اجل و در فكر مرگ خود باشد آرزوهايش را كوتاه گرداند (و در خواب غفلت فرو نرود.)

دنيا و آخرت

288 - براى گريز از حرص در دنيا چه بايد كرد؟
من ايقن بالاخره لم يحرص على الدنيا. (318)
(بايد ايمان به آخرت را قوى كرد زيرا:) كسى كه يقين به عالم آخرت داشته باشد ديگر بر دنيا حرص نورزد.
289 - براى شيرين شدن تلخى هاى دنيا، چه سفارشى داريد؟
حلاوه الاجره تذهب مضاضه شقاء الدنيا. (319)
(توجه مومن به سعادت ابدى مى تواند همه چيز را آسان كند چون شيرينى (خوشبختى ) آخرت تلخى و سختى و بدبختى هاى دنيا را از بين مى برد.
290 - آيا در جهان آخرت عمل و تكليف وجود دارد؟
خير، در آخرت فقط حساب و پاداش و جزاست و از عمل و تكليف خبرى نيست .
فى الاخره حساب و لا عمل . (320)
291 - چه كنيم كه كمتر گناه كنيم ؟
من اكثر من ذكر الاخره قلت معصيته . (321)
(هرچه بيشتر به ياد مرگ و آخرت باشيد زيرا) هر كه بسيار ياد كند امور آخرتى را، گناهش اندك شود.
292 - اگر بخواهيم به امور آخرت برسيم چه وقت به كار دنيا توجه كنيم ؟
من اصلح امر آخرته ، اصلح الله امر دنياه . (322)
(نگران نباشيد) هر كسى به كار آخرت و اصلاح آن همت گمارد خداوند امور دنيايش را اصلاح نمايد (و البته اين به معناى ترك دنيا نيست بلكه به معناى توجه به امور آخرت است كه امور دنيايش نيز با توفيق الهى اصلاح مى گردد.)
293 - در مواردى كه دنيا و آخرت قابل جمع نيست ، كدام را مقدم بدارم ؟
اگر آخرت را مقدم بدارى دنيايت نيز آباد مى شود، لا يترك الناس شيئا من دنيا هم لاصلاح آخرتهم الا عوضهم الله سبحانه خيرا منه . (323)
مردم چيزى را از دنيايشان براى اصلاح امور آخرتشان ترك نمى كنند مگر اين كه خداوند سبحان بيشتر از آن را به آنها عوض نخواهد داد.
294 - براى بدست آوردن خوشبختى عالم آخرت چه بايد بكنيم ؟
عمل ، سزاوار است ، كسى كه به آخرت و نعمت هاى جاويد آن يقين دارد براى رسيدن به آن تلاش و عمل مى كند.
ينبغى لمن ايقن يبقاء الاخره و دوامها ان يعمل لها . (324)
295 - تكليف كسانى كه فقط در فكر دنيايشان هستند و از معاد خود بى خبرند چيست ؟
اينان مومن نيستند. ليس بمومن من لم يهتم باصلاح معاده . (325)
كسى كه اهميت به اصلاح امور معاد خود ندهد مومن نيست .
296 - اگر بخواهيم دنيا و آخرتمان آباد شود چه كنيم ؟
من كان فيه ثلاث سلمت له الدنيا و الاخره : يامر بالمعروف و ياتمر به ، و ينهى عن المنكر و ينتهى عنه ، و يحافظ على حدود الله عزو علا . (326)
هر كس سه خصلت در او باشد دنيا و آخرتش سالم خواهد ماند. امر به معروف كند و خود امرپذير باشد. نهى از منكر نمايد خود نيز باز ايستد و بر حدود و مقررات خداوند متعال محافظت نمايد.
297 - آيا در آخرت و بهشت كسى به ياد سختى هاى دنيا هست ؟
ثواب الاخره ينسى مشقه الدنيا. (327)
خير، ثواب و پاداش آن دنيا چنان گوارا است كه تمام سختى هاى دنيا را فراموش مى كند.
298 - بيمارهاى روحى را چگونه مداوا كنيم ؟
ذكر الاخره دواء و شفاء. (328)
بياد آخرت باش كه ياد آن داروى و شفاى بيمارى هاى معنوى و صفات ناپسند انسانى است .
299 - چگونه مى توان از لذت هاى دنيا دست كشيد؟
من احب الدار الباقيه لهى عن اللذات . (329)
هر كه علاقه به جهان آخرت و نعمت هاى با دوامش داشته باشد، از لذت هاى (حرام ) دست خواهد كشيد.
300 - مقام و منزلت آن جهان را چگونه تحصيل نمائيم ؟
لا يدرك احد رفعه الاخره الا باخلاص العمل و تقصير الامل و لزوم التقوا . (330)
هيچ كس به منزلت رفيع جهان آخرت دست نيابد مگر با اخلاص در عمل و كوتاه كردن آرزوها و پيوسته ملازم تقوا بودن .

جهاد در راه خدا و شهادت

301 - عرض كردم زيباترين مرگ چگونه مرگى است ؟
ان افضل الموت القتل و الذى نفسى بيده لالف ضربه بالسيف اهون على من ميته على فراش . (331)
برترين مرگ كشته شدن (در راه خدا) است ، قسم به خدايى كه جانم به دست او است هزار ضربت شمشير به بدنم بخورد (و شهيد شوم ) از مرگ در بستر برايم بهتر است .
302 - نظر شما درباره جهاد در راه خدا چيست ؟
الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه لخاصه اوليائه ... هو لباس التقوا و درع الله الحصينه و جنته الوثيقه . (332)
جهاد يكى از درهاى بهشت است كه خداوند فقط آنرا به روى بندگان خاص ‍ خود گشوده است . جهاد لباس تقوى و زره نگهدارنده خدا و سپر محكم اوست . (يعنى با جهاد ملت اسلام و كشورهاى اسلامى مصونيت مى يابد و مايه عزت و اقتدار آنان مى شود)
303 - پرسيدم : اگر كسانى تن به جهاد ندهند و تن پرورى و بى تفاوتى را ترجيح دهند چه خواهد شد؟
من تركه البسه الله لباس الذل و شمله البلاء ... . (333)
هر كه جهاد را ترك كند (و در دفاع از دين و كشور بى تفاوت باشد)
خداوند لباس ذلت و خوارى بر تن او بپوشد و بلاء و گرفتارى ، شامل حالشان شود.
304 - مولاى من ، باز هم از جهاد برايمان بگو؟
ان الله فرض الجهاد و عظمه و جعله نصره و ناصره و الله ما صلحت دنيا و لا دين الابه . (334)
خداوند جهاد را بر مردم واجب گردانيده و آنرا وسيله نصرت دين خود قرار داده . سوگند به خدا كه دين و دنياى مردم اصلاح نشود مگر با جهاد. (و دفاع از حيثيت و شرف ).
305 - اى پدر، و اى پير طريق هدايت ، در امورى كه انجامش برايمان روشن نيست و عاقبت آن را نمى دانيم چه بايد بكنيم ؟
اقدام مكن و در آن داخل مشو امسك عن طريق اذا خفت ضلالته .... (335)
در راهى كه خوف گم شدن و ضلالت وجود دارد، قدم مگذار.
306 - در برخورد با اهل گناه چه عكس العملى داشته باشيم ؟
انكر المنكر بيدك و لسانك و باين من فعله بجهدك . (336)
جلو زشتى ها را با دست و زبان خود بگير و از اهل گناه ، كناره گيرى كن و از آنها جدا شو.
307 - در برخورد با منكرات و اهل گناه مشكلاتى پيش مى آيد و دردسر درست مى شود، آيا باز هم تكليف داريم برخورد كنيم ؟
جاهد فى الله حق جهاده و لا تاخذك فى الله لومه لائم . (337)
البته كه تكليف داريد، بايد در راه خدا با بدى پيكار كنيد و در اين راه سخن بدگويان ، شما را در انجام وظيفه ، سست نكند.

برخورد با مشكلات

308 - در سختى ها و مشكلاتى كه بدخواهان بر سر راهمان ايجاد مى نمايند، چه كنيم ؟
عود نفسك التصبر على المكروه و نعم الخلق التصبر فى الحق . (338)
مقاومت و صبر: خود را به مقاومت بر سختى ها عادت ده و چه گوارا است در راه حق صبور بودن !
309 - پدر، اى مراد ما، در برخورد با مردم چگونه باشيم كه حق كسى را ضايع نكنيم و بتوانيم عدالت اجتماعى را پياده نمائيم و حقوق اجتماعى را ادا نمائيم ؟
با ينى اجعل نفسك ميزانا بينك و بين غيرك . (339)
فرزندم خود را ميزان و معيار و قاضى بين خود و مردم قرار ده ، ببين دوست دارى مردم با تو چگونه باشند تو نيز با آنان آن گونه باش .
310 - بيشتر توضيح دهيد تا مطلب برايمان بهتر روشن شود؟
فاحبت لغيرك ما تحب لنفسك و اكره له ما تكره لها . (340)
هر چه را براى خود دوست مى دارى براى ديگران نيز دوست بدار و آنچه را براى خود نمى پسندى براى غير خود نيز، مپسند.
311 - از حضرت پرسيدم : چگونه هر چه را براى خود نمى پسنديم براى غير نيز نپسنديم ، مگر مى شود؟
فرمودند: بله كه مى شود. مثلا در حق كسى ستم مكن چنان كه دوست ندارى كسى به تو ستم كند، و به ديگران احسان و خوبى كن چنان كه ميل دارى به تو خوبى كنند، و هر چه را از ديگران زشت مى شمارى ، مرتكب مشو.
لا تظلم كما لا تحب ان تظلم و احسن كما. تحب ان يحسن اليك و اشتقبح من نفسك ما تستقبح من غيرك .
312 - اگر ممكن است نمونه ديگرى برايمان بيان فرمائيد؟
و ارض من الناس بما ترضاه لهم من نفسك و لا تقل ما لا تحب ان يقال لك . (341)
بله ، انتظار و توقع تو از ديگران به همان حدى باشد كه خودت براى آنان قائل هستى (توقع بى جا هرگز نداشته باشى ) و سخنى را كه دوست ندارى درباره ات بگويند، درباره ديگران مگو.

جنگ بر سر دنيا

313 - اينان كه براى متاع دنيا حقوق يكديگر را ضايع مى كنند، دشمنى و حتى خونريزى مى كنند، هتك حيثيت و آبروريزى و دعوا و نزاع مى كنند به چه مى مانند؟
اينان به سگ هايى مى مانند كه بر سر مردارى به يكديگر مى پرند و همديگر را مى درند و زوره مى كشند، و ضعيف ترها، طعمه قوى ترها و كوچك ها خوراك بزرگترها مى شوند.
فانما اهلها كلاب عاويه و سباع ضاريه يهر بعضها و ياكل عزيزها ذليلها و يقهر كبيرها صغيرها . (342)
314 - مولاى من همانطور كه مستحضريد مردم همه يك نوع نيستند بعضى ها آدم درستى اند، ولى گروهى شرور و فتنه گرند، در برخورد با اين گونه افراد چگونه بايد بود؟
قارن اهل الخير تكن منهم و باين اهل الشر تبن عنهم . (343)
به خوبان و اهل خير نزديك شو تا در زمره خوبان محسوب شوى ، و از بدان و اهل شر فاصله بگير تا جزء گروه آنان به حساب نيايى .
315 - چه رابطه اى بين حكومت و جامعه و صلاح و فساد آن مى بيند؟
اذا تغير السلطان تغير الزمان . (344)
زمانه و صلاح و فساد آن ، و حال مردم ، بستگى به حكومت و صلاح و فساد او دارد. تغيير حكومت ، زمانه را نيز دگرگون مى كند.
316 - براى خانه خريدن چه توصيه اى مى فرماييد؟
سل عن الرفيق قبل الطريق و عن الجار قبل الدار . (345)
براى مسافرت قبل از آنكه به فكر راه و چگونگى آن باشى درباره همسفرت تحقيق كن . چون خواستى خانه بخرى پيش از آنكه درباره خود خانه تحقيق كنى از حال همسايه هايش بپرس . (كه چگونه اند).
317 - در مورد كار بانوان نظر شما چيست ؟
هرگز بر او كار سنگين كه با ضعف جسمانى او هماهنگ نباشد او تحميل مكن ، زيرا زن مانند گل است . (كه زود رنجور و پژمرده مى شود) و نه قهرمان كارزار.
لا تملك المرئه من امرها ما جاوز نفسها فان المرئه ريحانه و ليست بقهرمانه . (346)
318 - چه كنيم كه اعضاء خانواده ، بهتر در كارها مشاركت نمايند؟
وظيفه هر كدام را مشخص كن و از هر كدام وظيفه مخصوص خود را طلب كن . تا كارها به تكاء به يكديگر تعطيل نگردد.
اجعل لكل انسان من خدمك عملا تاخذه به فانه احرا ان لا يتواكلوا فى خدمتك . (347)
319 - با فاميل هاى خانواده ، چه برخوردى داشته باشيم ؟
و اكرم عشيرتك فانهم جناحك الذى به تطير ... . (348)
فاميل ها و خانواده را احترام كن و حرمت آنان را پاسدار كه آنان همچون بال و پر تواند و دست توانمند تو و اصل و ريشه خودت هستند.
320 - بلندپروازى بعضى ها را چگونه مى بينيد، آيا به سودشان است ؟
خير، اين گونه افراد سرانجام به بن بست مى رسند.
من تعدى الحق ضاق مذهبه . (349)
هر كه از حق خود تجاوز كند در تنگنا قرار خواهد گرفت .
321 - موثرترين عامل در زوال نعمت ها چيست ؟
ظلم و ستم در حق مردم ليس شيى ادعى الى تغيير نعمه الله و تعجيل نقمته من اقامه على ظلم .
چيزى نيست كه تغيير نعمت هاى الهى را سرعت بخشد و عقوبت او را شتاب دهد مگر ادامه ستم كارى و ظلم (كه آن به سرعت نعمتها را گرفته و مجازات الهى را در پى آورد.

قابل توجه حاكمان

(350)
322 - اى امير مومنان و اى زمامدار نامدار، چه مساله اى بايد بيشتر مورد توجه و علاقه كارگزاران و دست اندركاران حكومت باشد؟
وليكن احب الامور اليك ، اوسطها فى الحق و اعمها فى العدل و اجمعها لرضا الرعيه ... . (351)
بيشترين چيزى كه بايد مورد توجه و علاقه كارگزاران باشد كارهايى است كه به حق نزديكتر، از عدالت برخوردارتر و بيشتر جلب رضايت عامه مردم را بكند.
323 - توجه به مصالح عامه مردم را از وظايف حكومت مى دانيد؟
بله ، زيرا عامه مردم پشتيبان و ستون دين هستند، و جامعه اسلامى را آنان تشكيل مى دهند و بالاخره عامه مردم هستند كه به هنگام تهديد دشمنان به يارى حكومت مى شتابند، پس تمام سعى تو براى آنان و توجهت به آنها باشد.
انما عمود الدين و جماع المسلمين و العده للاعداء العامه من الامه فليكن صغوك لهم و ميلك معهم . (352)
324 - اصل تشويق نيكوكار و توبيخ بدكار را شما تاييد مى فرماييد؟
البته ، تشويق آدم هاى خوب و نيكوكار، آنها را به كار خوب تشويق و دلگرم خواهد كرد.
لا يكونن المحسن و المسيى ء عندك سواء فان فى ذلك تزهيدا لاهل الاحسان فى الاحسان و تدريبا لاهل الاسائه على الاسائه و الزم كلا منهم ما الزم نفسه . (353)
هرگز آدم نيكوكار و بدكار در نزد تو يكسان نباشد، زيرا اين بى تفاوتى خوبان را در انجام كار نيك بى ميل و بدكاران را در انجام كار بد تشويق ميكند، پس ‍ برخورد تو با هر كدام متناسب با كردار خودش باشد.
(كارمندان نمونه را تشويق و افراد خاطى را توبيخ بنما.)
325 - بعضى ، به كسب درآمد، توجه زيادى دارند و گاه فشار زيادى بر مردم وارد مى شود. در اين زمينه چه مى فرمائيد آيا كارگزاران بايد به درآمد بينديشند يا به عمران و آبادى ؟
و اليكن نظرك فى عماره الارض ابلغ من نظرك فى استجلاب الخراج لان ذلك لا يدرك الا بالعماره و من طلب الخراج بغير عماره اخرب البلاد و اهلك العباد و لم يستقم امره الا قليلا . (354)
پيش از آنكه به فكر درآمد و گرفتن وجهى از مردم باشى به فكر آبادى و عمران و ايجاد منبع درآمد براى مردم باش مردم بايد درآمد داشته باشند تا بتوانند به حكومت كمك كنند. زيرا بدون آبادانى و ايجاد اشتغال براى مردم ، هرگز نمى توان از مردم كمك گرفت و اگر كسى فقط به فكر گرفتن ماليات و عوارض باشد بدون رسيدگى به وضع درآمدى و اشتغال براى جامعه ، شهرها را به ويرانى تبديل خواهد كرد، و مردم را (در اثر گرانى و ندارى ) نابود خواهد ساخت ، و سرانجام حكومت ، پايگاه مردمى خود را نيز از دست خواهد داد.
326 - آيا نظارت روى كارمندان و مجريان ، لازم است يا بايد آنها را به حال خود گذاشت ؟
قطعا لازم است نظارت باشد. تفقد اعمالهم و ابعث العيون من اهل الصدق و الوفاء عليهم .
كارهايشان را زير نظر بگير و چشم هائى (ماموران مخفى ) از انسان هاى با صداقت و با وفا (به حكومت ) در بين آنان داشته باش تا تو را از نقاط ضعف و قوت آنها مطلع سازد، تا آنان فكر نكنند كه به حال خود رها شده اند و كسى به كسى نيست و ...
327 - آيا دولت اسلامى حق دارد روى اجناس قيمت بگذارد و از گرانفروشى جلوگيرى كند؟
البته كه مى تواند، بلكه وظيفه و حق قانونى اوست كه از حقوق مردم دفاع كند ولى به گونه اى بايد باشد كه در تعيين قيمت به هيچ يك از فروشنده و خريدار اجحاف نشود.
وليكن البيع بيعا سمحا بموازين عدل و اسعار لا تجحف بالفريقين ... . (355)
حقوق خدا را و دستورات او را در حق آنان رعايت كند و بايد در فكر افتادگان جامعه و درمانده ها و بيچارگان باشند و به امور آنها رسيدگى نمايند. (زنهار كه از حال آنان غافل نشويد)

امر به معروف و نهى از منكر

329 - بعضى از مسلمانان از انجام وظيفه مهم امر به معروف و نهى از منكر از روى ترس ، شانه خالى مى كنند آيا كسى كه امر به معروف و نهى از منكر كند، ممكن است چيزى را از دست بدهد مثلا جانش را يا نانش ‍ را؟
ان الامر بالمعروف و النهى عن المنكر لا يقربان من اجل و لا ينقصان من رزق . (356)
هرگز، امر به معروف و نهى از منكر هيچ گاه نه از روزى مقدر مى كاهد و نه اجل انسان را نزديك مى كند (ترس او بى جا است كه ناشى از ضعف ايمان است )
330 - موقعيت امر به معروف و نهى از منكر نسبت به ساير احكام دين چگونه است ؟
غايه الدين الامر بالمعروف و النهى عن المنكر و اقامه الحدود .
هدف اصلى دين امر به معروف (سوق جامعه به سمت صلاح ) و نهى از منكر و انجام حدود الهى است (كه هر سه براى خير و صلاح مردم است )

موسيقى ، رشوه

331 - نظر شما در مورد موسيقى و استعمال آلات لهو چيست ؟
لا تدخل الملائكه بيتا فيه خمر او دف او طنبور او نرد و لا تستجاب دعائهم و ترفع البركه .
خانه اى كه در آن شراب ، آلات موسيقى يا آلات قمار باشد ملائكه وارد آن نمى شوند و دعاء اهل آن خانه اجابت نمى شود و بركت از آن خانه رخت مى بندد.
و به گفته امام صادق عليه السلام بيت الغناء لا تومن الفجيعه و لا تجاب فيه الدعوه الغناء يورث النفاق و يعقب الفقر ...
خانه اى كه در آن موسيقى باشد از مرگ ناگهانى در امان نيست و دعا آن مستجاب نيست و باعث نفاق و فقر صاحب آن مى شود.
332 - بعضى از افراد به رشوه گرفتار شده اند آنها را چگونه مى بينيد؟
من اخذ رشوه فهو مشرك .
كسى كه رشوه بگيرد به خداوند مشرك شده است .
333 - آرامش دل چگونه حاصل مى شود؟ با اضطراب ها و نگرانى ها چه بايد كرد؟
ذكر الله جلاء الصدور و طمانينه القلوب .
به ياد خدا باشيد، زيرا ياد خدا دلها را صفا مى دهد و باعث آرامش قلبها مى شود.
334 - آيا گناهان پنهانى هم زيان مى رساند؟
بله ، گناه ؛ چه پنهانى و چه آشكار، مايه روسياهى صاحبش مى شود.
اتقوا معاصى الخلوات فان الشاهد هو الحاكم .
از گناهان پنهانى پرهيز كنيد كه شاهد گناه در خلوت حاكم قيامت (خداوند) است .