بازگشت خورشيد براى اميرالمؤمنين ( عليه السلام )

محمّد جواد محمودي

- ۳ -


2 ـ ابوبكر بن ابي قحافه

بر اساس روايتي كه مرحوم شيخ صدوق نقل كرده است حضرت علي ( عليه السلام ) به حديث ردّالشمس بر ابوبكر احتجاج كرده ، و او به صحّت آن اعتراف نموده است  ( 1 ) ، متن روايت را در روايت هاي حضرت علي ( عليه السلام ) خواهيم آورد .

3 ـ جابر بن عبدالله انصاري

نام وي در رديف راويان حديث ردّالشمس به چشم مي خورد ، مرحوم شيخ مفيد وي را از جمله كساني مي داند كه حديث را روايت كرده اند  ( 2 ) ، متن حديث وي ضمن احاديث اسماء بنت عميس گذشت .

همچنين علاّمه حلي در كشف اليقين  ( 3 ) ، فضل بن حسن طبرسي در اعلام الوري  ( 4 ) ، علي بن عيسي اربلي در كشف الغمّه  ( 5 ) وشيخ ابوالفتوح رازي در تفسير سوره مائده نام او را در زمره راويان حديث آورده اند  ( 6 ) .

علاّمه حلّي در كتاب ديگر خويش چنين نگاشته است :

بازگشت خورشيد براي حضرت علي ( عليه السلام ) دو بار اتّفاق افتاده است : يكي در زمان رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) ، و دوّمي پس از عصر پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) . امّا وقوع آن در عصر پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) را جابر وابوسعيد خدري چنين روايت كرده اند : روزي جبرئيل بر رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نازل شد ، حضرت كه در حال دريافت وحي بود سر بر زانوي اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) گذاشت وتا غروب سرش را بلند ننمود ، علي ( عليه السلام ) نماز عصر را با اشاره خواند ، وقتي پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) به حالت عادي بازگشت به علي ( عليه السلام ) فرمود : از خدا بخواه خورشيد را برايت برگرداند . اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) نيز دعا كرد ، خورشيد براي وي بازگشت واو نماز عصر را ايستاده بجاي آورد .

آنگاه حديث ردّالشمس دوّم را به اختصار آورده است . ( 7 )

4 ـ امام جعفر صادق ( عليه السلام )

محدّث بزرگ شيعه ، محمّد بن يعقوب كليني به سند خويش از محمّد بن بسّام روايت نموده كه از امام صادق ( عليه السلام ) اينگونه شنيده است :

عدّه اي مي گويند علم نجوم صحيح تر ومعتبرتر از رؤيا وديدن چيزي در خواب است ، اين سخن در زمان هاي گذشته سخني صحيح بوده ، ولي پس از وقوع ردّالشمس براي يوشع واميرالمؤمنين ( عليه السلام ) ديگر صحيح نمي باشد ، پس از بازگشت خورشيد براي اين دو ، دانشمندان علم ستاره شناسي گمراه شدند ، برخي درست محاسبه مي كنند ، و عدّه اي در محاسبات خود اشتباه مي نمايند .

اين حديث را مرحوم كليني در كتاب تعبير الرؤيا روايت كرده است ، اين كتاب در اختيار سيّد بن طاووس بوده وحديث را از آن نقل كرده است . ( 8 )

مرحوم شيخ حرّ عاملي نيز آن را از كتاب ابن طاووس نقل كرده است ( 9 ) .

همچنين عبدالله بن جعفر حميري به سند خويش از امام صادق ( عليه السلام ) چنين روايت كرده است :

رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نماز عصر را اقامه نموده بود كه علي ( عليه السلام ) آمد ، او نماز عصر را نخوانده بود ، در همين حال وحي بر رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نازل شد ، پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) كه در حال دريافت وحي بود سر بر دامن علي ( عليه السلام ) گذاشت ، او وقتي سرش را بلند كرد كه خورشيد غروب كرده بود ، از علي ( عليه السلام ) پرسيد : آيا نماز عصر را خوانده اي ؟ علي ( عليه السلام ) پاسخ داد : نه اي رسول خدا .

پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) چنين گفت : خدايا ، علي در راه فرمانبرداري از تو بوده ، خورشيد را براي وي برگردان .

خداوند نيز خورشيد را براي علي ( عليه السلام ) برگرداند . ( 10 )

5 ـ حسّان بن ثابت انصاري

او كه از طايفه انصار بود وزباني گويا داشت ، با زبان شعر از اسلام ومسلمانان دفاع مي كرد ، هرگاه حادثه مهمّي روي مي داد ، وي آن را در قالب شعر مي ريخت و در حضور رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) براي مسلمانان مي خواند ، از جمله اتّفاقاتي كه با شعرهاي زيباي حسّان به ثبت رسيده ، حادثه مهمّ ردّالشمس است ، مفسّر بزرگ شيعه مرحوم شيخ ابوالفتوح رازي در تفسير آيه 29 سوره مائده پس از نقل داستان ردّالشمس چنين نوشته است :

در اين معني شعرا در زمان رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) وپس از آن شعرها گفتند واين معني را به نظم آوردند ، از جمله اين شاعران حسّان بن ثابت بود ، جابر بن عبدالله انصاري روايت كرده كه رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) به منا ايستاده بود با جماعت صحابه وعلي ( عليه السلام ) از پيش او ايستاده بود ، روي به قوم كرد وگفت : « معاشر الناس ، هذا علي بن أبي طالب سيّد العرب ، والوصيّ الأكبر ، والأملح الأزهر ، قاتل المارقين ، وهو منّي بمنزلة هارون من موسي إلاّ أنّه لانبيّ بعدي ، يحبّه اللهُ ورسولُه ويحبّ اللهَ ورسولَه ، لايقبل الله التوبة من تائب إلاّ بحبّه » . تا آنكه گفت : « يا حسّان ، برخيز و در اين معني چيزي بگو » .

حسّان بر پاي خاست وگفت :

لا تقبل التوبة من تائب * * * إلاّ بحبّ ابن أبي طالب

أخي رسول الله بل صهره * * * والصهر لا يعدل بالصاحب

يا قوم مَن مثل علي وقد * * * رُدّت له الشمس من مغرب

رُدّت عليه الشمس من شرقها * * * حتّي كأنّ الشمس لم تغرب  ( 11 )

مردم برخاستند وجامه خود را درجامه علي ( عليه السلام ) مي ماليدند .

اشعار حسّان از طريق ابن عبّاس نيز نقل شده كه در بخش حديث ردّالشمس در ادبيّات اسلامي آن را خواهيم آورد .

6 ـ امام حسين ( عليه السلام )

چند تن از نويسندگان حديث را از امام حسين ( عليه السلام ) روايت كرده اند ، اوّلين كسي كه آن را از حضرت روايت نموده ابوبشر دولابي است ، او به سند خويش از فاطمه دختر امام حسين ( عليه السلام ) نقل مي كند كه از پدرش امام حسين ( عليه السلام ) اينگونه شنيده است :

سرِ رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) در حالي كه بر وي وحي نازل مي شد در دامن علي ( عليه السلام ) بود ، پس از پايان وحي پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) رو به علي ( عليه السلام ) نموده فرمود : اي علي ، آيا نماز عصر را خوانده اي ؟ علي ( عليه السلام ) پاسخ داد : نه . رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) چنين گفت : خدايا ، تو مي داني كه علي در حال انجام فرمان تو وپيامبرت بود ، خورشيد را براي وي برگردان .

امام حسين ( عليه السلام ) مي فرمايد : خداوند خورشيد را براي علي ( عليه السلام ) برگرداند واو نمازش را خواند ، آنگاه بار ديگر خورشيد غروب كرد . ( 12 )

محبّ الدين طبري  ( 13 ) ، عصامي  ( 14 ) وبرهان الدين ابراهيم بن حسن بن شهاب كردي  ( 15 ) ـ سه تن از نويسندگان اهل سنّت ـ آن را از دولابي نقل كرده اند .

دانشمند ديگري كه حديث را از امام حسين ( عليه السلام ) روايت كرده خطيب بغدادي است ، وي به سند خويش از فاطمه دختر امام حسين ( عليه السلام ) آن را روايت كرده است ، عبارت وي شبيه عبارت دولابي است . ( 16 )

نويسنده ديگري كه اين حديث را از امام حسين ( عليه السلام ) روايت كرده عمر بن محمّد بن خضر موصلي معروف به ملاّ است ، او حديث را بدون سند نقل كرده است ، عبارت وي نيز شبيه عبارت دولابي است ، حديث او را باعوني دمشقي نقل كرده است . ( 17 )

محمّد بن حسن فتّال نيشابوري نيز نام حضرت امام حسين ( عليه السلام ) را در رديف راويان حديث آورده است  ( 18 ) .

7 ـ ابوذر غفاري

شيخ ابوالفتوح رازي در تفسيرش نام وي را در شمار راويان حديث ردّالشمس ذكر كرده است  ( 19 ) ، روايت او را در بخش احاديث اسماء بنت عميس آورديم .

8 ـ ابو رافع

دانشمند برجسته وحافظ بزرگ ابن عقده كوفي به سند خويش از ابو رافع چنين روايت كرده است :

هنگام نماز عصر پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) سر بر زانوي علي ( عليه السلام ) نهاده و به خواب رفته بود ، علي ( عليه السلام ) نمازش را نخوانده بود ، از طرفي دوست نداشت رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) را از خواب بيدار كند ، اين وضع تا غروب خورشيد ادامه داشت ، وقتي پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) بيدار شد از علي ( عليه السلام ) پرسيد : اي ابوالحسن ، آيا نماز عصر را خوانده اي ؟ علي ( عليه السلام ) پاسخ داد : نه اي رسول خدا .

پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) دعا كرد ، خورشيد براي علي ( عليه السلام ) بازگشت ، آنقدر بالا آمد كه وقت نماز عصر شد ، علي ( عليه السلام ) برخاسته نماز عصر را خواند ، با پايان يافتن نمازِ علي ( عليه السلام ) بار ديگر خورشيد غروب كرد وستارگان آشكار شدند .

اين حديث را ابن مغازلي به سند خويش از ابن عقده روايت كرده است . ( 20 )

سيّد رضي الدين ابن طاووس  ( 21 ) ويحيي بن حسن معروف به ابن بطريق  ( 22 ) نيز آن را از ابن مغازلي نقل كرده اند .

محمّد بن حسن فتّال نيشابوري نيز وي را در زمره راويان حديث ردّالشمس شمرده است . ( 23 )

9 ـ حضرت زينب  ( عليها السلام )

آنچه از آن حضرت به دست ما رسيده به صورت روايت نيست ، امّا جمله هايي از ايشان نقل شده كه دلالت بر مسلّم بودن ردّالشمس نزد آن حضرت دارد ، مرحوم سيّد رضي الدين ابن طاووس ضمن بيان حوادث پس از شهادت حضرت سيّد الشهداء ( عليه السلام ) مي نويسد :

راوي مي گويد : به خدا قسم فراموش نمي كنم زينب دختر علي ( عليه السلام ) را در حالي كه براي حسين ( عليه السلام ) عزاداري مي كرد وبا صدايي جانسوز وقلبي شكسته چنين مي گفت : « وا محمّداه ، صلّي عليك مليك السماء ، هذا حسين بالعراء ، مرمّل بالدماء . . . بأبي من جدّه رسول إله السماء ، بأبي من هو سِبط نبيّ الهُدي ، بأبي محمّد المصطفي ، بأبي علي المرتضي ، بأبي خديجة الكبري ، بأبي فاطمة الزهراء سيّدة النساء ، بأبي من رُدّت عليه الشمس حتّي صلّي » . ( 24 )

10 ـ ابو سعيد خدري

أبوالقاسم حسكاني حنفي به سند خويش از امام حسين ( عليه السلام ) روايت كرده كه آن حضرت از ابوسعيد خدري اينگونه شنيده است :

يك روز هنگام غروب بر پيامبر خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) وارد شدم در حالي كه حضرت سر بر دامن علي ( عليه السلام ) نهاده وخوابيده بود ، پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) بيدار شده به علي ( عليه السلام ) فرمود : آيا نماز عصر را خوانده اي ؟ علي ( عليه السلام ) پاسخ داد : نه اي رسول خدا ، دوست نداشتم در اين حالت كسالتي كه شما داشتي سرتان را از روي پايم بلند كنم .

پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود : اي علي ، دعا كن تا خدا خورشيد را براي تو برگرداند .

علي ( عليه السلام ) به پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) عرض كرد : شما دعا كنيد من آمين مي گويم .

پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم ) دست به دعا برداشته چنين گفت : خدايا ، علي در حال فرمانبرداري از تو واز پيامبرت بوده ، خورشيد را براي وي برگردان .

ابوسعيد مي گويد : به خدا سوگند ، خورشيد در حالي كه از آن صدايي همچون صداي حركت قرقره بر گوشم مي رسيد بالا آمد تا آنكه كاملاً آشكار شده وسفيد و درخشان ديده شد .

اين حديث را ابن تيميه  ( 25 ) وابن كثير  ( 26 ) از كتاب تصحيح ردّالشمس نوشته حاكم حسكاني نقل كرده اند .

دانشمندِ برجسته شيعه شيخ مفيد نيز نام وي را در رديف روايت كنندگان حديث ردّالشمس آورده است . ( 27 )

همچنين علاّمه حلّي در منهاج الكرامة حديث را از ابو سعيد وجابر روايت كرده  ( 28 ) ، كه عبارت وي را در حديث جابر بن عبدالله انصاري آورديم .

وي در كتاب ديگرش نيز حديث را از چند تن از صحابه روايت كرده كه يكي از آنها ابو سعيد خدري است . ( 29 )

فضل بن حسن طبرسي  ( 30 ) وعلي بن عيسي اربلي  ( 31 ) نيز حديث را
از چهار تن روايت نموده اند كه يكي از آنها ابوسعيد خدري
است .

همچنين شيخ ابوالفتوح رازي نيز در تفسيرش نام وي را در شمار راويان حديث ردّالشمس ذكر كرده است  ( 32 ) ، روايت او را در احاديث اسماء بنت عميس ذكر كرديم .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پى‏نوشتها:‌


1 . الخصال ، ص 548 ـ 550 ، باب الأربعين وما فوقه ، ح 30 .
2 . ارشاد ، ج 1 ، ص 345 ـ 346 .
3 . كشف اليقين ، ص 132 ـ 133 .
4 . اعلام الوري ، ج 1 ، ص 350 .
5 . كشف الغمّه ، ج 1 ، ص 494 .
6 . روض الجنان ، تفسير آيه 29 سوره مائده .
7 . منهاج الكرامة ، ص 171 ـ 172 .
8 . فرج المهموم في تاريخ علماء النجوم ، ص 86 ـ 87 .
9 . وسائل الشيعة ، ج 11 ، ص 374 ، ح 15049 .
10 . قرب الاسناد ، ص 175 ـ 176 ، ح 644 .
11 . ترجمه فارسي اين شعرها در بخش « ردّالشمس در ادبيّات اسلامي » خواهد آمد .
12 . الذريّة الطاهرة ، ص 129 ، ح 156 .
13 . الرياض النضره ، ج 2 ، ص 236 .
14 . سمط النجوم العوالي ، ج 2 ، ص 236 .
15 . نوال الطول والأمم لإيقاظ الهمم ، ص 63 .
16 . تلخيص المتشابه في الرسم ، ج 1 ، ص 225 ، شرح حال ابراهيم بن حيّان .
17 . جواهر المطالب ، ج 1 ، ص 109 ـ باب 20 .
18 . روضة الواعظين ، ص 30 .
19 . روض الجنان ، تفسير سوره مائده .
20 . مناقب اهل بيت ، ص 168 ـ 169 ، ح 144 .
21 . الطرائف ، ص 84 ، ح 118 .
22 . العمدة ، ص 374 ـ 375 ، ح 737 .
23 . روضة الواعظين ، ص 130 .
24 . .
25 . منهاج السنّة ، ج 8 ، ص 191 ـ 192 .
26 . البداية والنهاية ، ج 6 ، ص 345 ـ 346 .
27 . ارشاد ، ج 1 ، ص 345 ـ 346 .
28 . منهاج الكرامة ، ص 171 ـ 172 .
29 . كشف اليقين ، ص 132 ـ 133 ، ح 126 .
30 . اعلام الوري ، ج 1 ، ص 350 .
31 . كشف الغمّة ، ج 1 ، ص 494 .
32 . روض الجنان ، تفسير سوره مائده .