آخرين ديدار

نادر فضلي

- ۴ -


از خدا پاداش بخواهيد

« و اعملا للاجر » پاداش خود را از خدا بخواهيد. پيامبران، در برابر ارشاد و هدايت مردم، هيچ مزد و پاداشى از آنان نمى خواستند و اجر خويش را فقط از خدا طلب مى كردند. همه آنان مى گفتند: ما اسئلكم عليه من اجر ان اجرى الا على رب العالمين [ سوره ى شعراء، آيه ى 109. ] من پاداشى در برابر هدايت شما نمى خواهم، پاداش من بر عهده خداست.

صالحان و نيكوكاران هم در برابر نيكويى هاى خويش از خلق خدا پاداش نمى خواهند . چشم داشت آنان فقط به خداوند است و خداوند به بهترين نحو پاداش آنان را مى دهد: بلى من اسلم وجهه لله و هو محسن فله اجره عند ربه [ سوره ى بقره، آيه ى 112. ] آرى چنين است كه اگر كسى سر تسليم در برابر خداوند فرود آورد و نيكوكار باشد البته پاداش او نزد خدايش محفوظ است. پاداش آنان همان است كه قرآن مى فرمايد: و الذين آمنوا و عملوا الصالحات لنبوئنهم من الجنه غرفا تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها نعم اجر العاملين [ سوره ى عنكبوت، آيه ى 58. ] آنان كه ايمان آوردند و كارهاى نيك انجام دادند، ايشان را حتما در كاخهاى بهشتى جاى مى دهيم كه از زير آنها نهرها جارى است. جاودانه در آن مى مانند. چه پاداش شايسته اى نصيب اين نيكوكاران مى گردد!

بى جهت نيست كه خداوند از اين پاداش به عنوان پاداشى بس بزرگ ياد مى كند: وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات لهم مغفره و اجر عظيم [ سوره ى مائده، آيه ى 9. ] خداوند به مومنانى كه عمل شايسته انجام مى دهند، وعده داده است كه آمرزش و پاداشى بس بزرگ كه در انتظار آنان است. آرى، اميرالمومنين فرزندان گرامى اش را سفارش مى كند كه هرچه مى كنند، جز از خدا پاداش نخواهند و فقط چشم به لطف و عنايت او داشته باشند. همانگونه كه جدشان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و خود وى در تمام دوران عمرشان چنان بودند.

دشمن ستمگر و ياور ستمديده باشيد

« و كونا للظالم خصما و للمظلوم عونا » پيوسته دشمن ستمگر و ياور ستمديده باشيد. در گفتارى ژرف و نغز، آن امام بزرگوار فرموده است: آگاه باشيد كه ستم سه گونه است: ستمى كه هرگز بخشوده نمى شود، ستمى كه پيگيرى مى شود و ستمى كه رها گشته و آمرزيده مى گردد. [ الا و ان الظلم ثلاثه: فظلم لايغفر، و ظلم لايترك، و ظلم مغفور لايطلب. ] و اما آن ستمى كه هرگز بخشايشى در آن نيست، شرك ورزيدن به خداوند است چرا كه خود فرموده است: خداوند هيچگاه شرك به خود را نمى آمرزد.

و اما ستمى كه آمرزيده مى گردد همان است كه بنده به خود روا مى دارد كه آن انجام گناهان خرد و ناچيز است. و اما آن ستمى كه رها نمى شود و پى گرفته مى گردد، ستم بندگان به يكديگر است كه سزاى ظالم در آخرت با قصاص وى همراه خواهد بود. اما قصاص در آنجا بسى هولناك است. نه آنكه به زخم خنجر يا ضربه تازيانه باشد. قصاصى است كه اينها همه در برابر آن بسى ناچيز است. [ فاما الظلم الذى لايغفر فالشرك بالله. قال الله تعالى: ان الله لايغفر ان يشرك به. و اما الظلم الذى يغفر فظلم العبد نفسه عند بعض الهنات و اما الظلم الذى لايترك فظلم العباد بعضهم بعضا القصاص هناك شديد. ليس هو جرحا بالمدى و لا ضربا بالسياط. ولكنه ما يستصغر ذلك معه. "نهج البلاغه نسخه ى صبحى صالح خطبه ى 176". ]

قرآن كريم از زبان لقمان حكيم مى فرمايد: « و اذ قال لقمان لابنه و هو يعظه، يا بنى لاتشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم » [ سوره ى لقمان، آيه ى 13. ] لقمان به فرزندش گفت: فرزندم هرگز به خداوند شرك مياور چرا كه شرك به او ستمى بس بزرگ است.

بزرگترين ستم، افتراى دروغ بستن به ساحت قدس خداوند است و بزرگترين افترا، شريك قائل شدن به اوست. از همين روست كه قرآن در چندين آيه و چندين مناسبت مى فرمايد: « و من اظلم ممن افترى على الله كذبا » كيست ستمكارتر از كسى كه به خداوند افتراى دروغ مى بندد؟ « و الكافرون هم الظالمون » [ سوره ى بقره، آيه ى 254. ] كافران همان ستمكارانند.

در داستان اقوام پيشين كه بر اثر شرك و كفر و تبهكارى عذاب خداوند بر آنان نازل گشته است تمامى آنان با وصف ظالم نام برده شده اند. چنانچه در سوره ى مباركه هود پس از ذكر داستان قوم نوح و هود و صالح و لوط و شعيب و نيز ماجراى فرعون و عذابى كه بر آنان نازل شد، آمده است: « و كذلك اخذ ربك اذا اخذ القرى و هى ظالمه ان اخذه اليم شديد » [ سوره ى هود، آيه ى 102. ]

و اين چنين است عذاب خداوندى، آنگاه كه بر سرزمينى كه اهل آن ستمكارانند، فرود آيد. به راستى كه عذاب او بسيار دردناك است. بنابراين بزرگترين ظلم، شرك به خداوند است و بزرگترين مظلوم، خداوند! و سفارش آن حضرت مبنى بر دشمن ستمكار بودن و ياور ستمديده گشتن، دو معنا دارد :

1- معناى ظاهرى آن عبارت است از دشمنى با كسانى كه نسبت به ضعيفان و زير دستان ستم روا مى دارند و ياورى ستمديدگانى كه پناهى ندارند.

2- معنايى عميق و ژرف كه همان پيكار با شرك و بى دينى و كوشش در راه برپا داشتن كلمه ى مقدسه ى توحيد است.

منظم باشيد

« اوصيكما و جميع اهلى و ولدى و من بلغه كتابى بتقوى الله و نظم امركم » شما دو فرزندم- حسن و حسين- و همه خاندان و فرزندانم، و هر كس را كه اين وصيت من بدو رسد، به تقواى از خدا و سامان بخشيدن به كارها سفارش مى كنم. آفرينش، بر اساس نظمى الهى بنا نهاده شده است. تمام قوانين سارى و جارى در خلقت حكايت از نظمى دارد كه خداوند در پديده هاى هستى قرار داده است. چنانچه در قرآن كريم از زبان حضرت موسى در معرفى پروردگار مى خوانيم: « ربنا الذى اعطى كل شى ء خلقه ثم هدى » پروردگار ما همان كسى است كه همه چيز را خلعت خلقت پوشانيد و آنگاه هدايت فرمود.

و نيز مى خوانيم: « الذى خلق فسوى و الذى قدر فهدى » خداوندى كه- مخلوقات را- آفريد و استوار گردانيد. همان كس كه اندازه گرفت و هدايت فرمود.

تابش آفتاب و فروغ مهتاب و پرتو ستارگان و بارش باران و تلاطم امواج و رويش گياهان، جلوه هايى از نظم حاكم در آفرينش خداوندگار قادر متعال است. همانگونه خلقت خداوند بر پايه نظمى شگفت انگيز و بهت آور استوار است، دين خدا هم بر مبناى نظمى الهى پابرجاست. نخستين و مهمترين جلوه نظم دين در عبادات رخ نموده است:

»» نماز كه پايه دين معرفى شده است، در اوقاتى معين و با نظم و ترتيبى مشخص انجام مى گيرد.

»» روزه در زمانى معلوم و در اوقاتى خاص از شبانه روز، مقرر گشته است.

»» حج در زمانى خاص و با ترتيبى كاملا دقيق و مرتب انجام مى پذيرد.

»» اندازه و ميزان زكات و خمس در اموالى معين، واجب شده است.

»» حتى استحبابات دينى، خواب و بيدارى، استراحت و تغذيه و... همگى نظم و حساب و كتاب ويژه خود را داراست. و خلاصه آنكه تمامى اعمال و رفتارهاى فردى و اجتماعى بر اساس نظم و ترتيبى خاص، مقرر گشته است.

يكى از پايه هاى اصلى دين، امامت و ولايت است و امامت، عامل اصلى نظم دين و نظام مسلمين است. چنانچه حضرت صديقه طاهره در خطبه معروفى كه در مسجد نبوى ايراد فرمودند، به اين امر بسيار مهم اينگونه تصريح و تاكيد كردند: و جعل الله... امامتنا نظاما للامه [ بحارالانوار ج 6 ص 111. ] خداوند امامت ما را نظامى براى امت قرار داده. و در سلام به ائمه مى گوييم: السلام عليكم يا من هم زمام الدين و نظام المسلمين [ بحارالانوار ج 98 ص 260. ] درود بر شما اى بزرگانى كه زمام و سررشته دين و نظام و سامان مسلمين شما هستيد. و خطاب به حضرت صاحب الزمان هم عرض مى كنيم: انت نظام الدين و عز الموحدين [ بحارالانوار ج 99 ص 99. ] دين به وجود نازنين تو سامان مى گيرد و يكتاپرستان با قيام تو عزت مى يابند.

بى ترديد سامان بخشيدن به امور فردى و اجتماعى، موجبات پيشرفته و پيروزى و سربلندى جامعه مى باشد، اما فراتر از اين نكته، آن است كه بدانيم پيروى از امامان شيعه عامل اصلى نظام جامعه مسلمانان است و سامان جهان و عزت مسلمانان نهايتا در حضور حضرت صاحب الزمان جلوه گر مى شود. و نهايتا آنكه آن حضرت خود درباره قرآن فرموده است: الا ان فيه... نظم ما بينكم. [ نهج البلاغه نسخه ى صبحى صالح خطبه ى 158. ] آگاه باشيد كه- رمز- نظم ميان شما در قرآن است.

مسلمانان! مسلمانى را قدر بدانيد

« و لا تموتن الا و انتم مسلمون » به شما سفارش مى كنم كه جز در حال مسلمانى از دنيا نرويد.

خداوند نعمتهاى بيشمارى به ما ارزانى فرموده است. آنقدر بيشمار كه خود مى گويد: و ان تعدوا نعمه الله لاتحصوها [ ابراهيم/ 34. ] اگر بخواهيد كه نعمتهاى خداوند را بشماريد، هرگز نمى توانيد.

اما خداوند بر هيچ يك از آن همه نعمت، بر آدميان منت ننهاده است. فقط بر يك نعمت خداوند به صراحت منت مى گذارد. آنجا كه مى فرمايد: يمنون عليك ان اسلموا قل لاتمنوا على اسلامكم. بل الله يمن عليكم ان هداكم للايمان [ حجرات/ 17. ] اين اعراب- بر تو منت مى گذارند كه مسلمان شده اند. به آنها بگو مسلمانى خويش را بر من منت نگذاريد بلكه خداوند است كه بر شما منت نهاده است كه شما را به وادى ايمان هدايت كرده است.

و نيز مى فرمايد: لقد من الله على المومنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم [ آل عمران/ 164. ] خداوند بر مومنانى منت نهاد كه از ميان خودشان رسولى برانگيخت.

مسلمانى نعمت بسيار بزرگى است كه خداوند بر ما لطف و عنايت كرده و آن را به ما ارزانى فرموده است و درباره اين مسلمانى به ما فرموده است: هو اجتبيكم و ما جعل عليكم فى الدين من حرج مله ابيكم ابراهيم هو سماكم المسلمين من قبل و فى هذا [ حج/ 78. ] خداوند شما را برگزيده است و در دين اسلام برايتان تنگى و سختى قرار نداده است دين اسلام همان دين پدر شما ابراهيم است كه پيشتر و نيز در اين زمان، آن حضرت شما را مسلمان ناميده است.

نعمت مسلمانى آنچنان مهم و ارزشمند است كه مورد وصيت ابراهيم و يعقوب به فرزندانشان قرار گرفته است: و وصى بها ابراهيم بنيه و يعقوب يا بنى ان الله اصطفى لكم الدين فلا تموتن الا و انتم مسلمون [ بقره/ 132. ] ابراهيم و نيز يعقوب، فرزندان خويش را به دين اسلام سفارش كردند و گفتند: فرزندانم، خداوند اين دين را براى شما برگزيده است پس مبادا كه جز بر مسلمانى بميريد.

و در راستاى همان سفارش ماندنى است كه قرآن دستور دوباره اى به مسلمانان مى دهد كه: يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون. [ آل عمران/ 102. ] اى مومنان آنچنان كه شايسته خداست حريم خدا را پاس بداريد و جز به مسلمانى نميريد.

و از همين روست كه آن حضرت در روزگار حيات خويش دلسوزانه و نگران چنين مى فرمود: ايها الناس دينكم دينكم! تمسكوا به و لا يزيلنكم و لا يردنكم احد عنه . لان السيئه فيه خير من الحسنه فى غيره . لان السيئه فيه تغفر و الحسنه فى غيره لاتقبل [ معانى الاخبار/ 185. ] مردم دينتان را دريابيد سخت به آن چنگ زنيد و مراقب باشيد كه مبادا كسى شما را از آن بلغزاند و برگرداند چرا كه اگر ديندار باشيد و احيانا خطاكار، بهتر است از اينكه بى دين باشيد و احيانا خوش كردار. اگر در ديندارى خطايى از شما سرزند اميد آمرزش و بخشايش مى رود، اما اگر بى دين باشيد و نيكى كنيد آن كار نيك از شما پذيرفته نمى شود.