آشنايي با ابواب فقه

محمد اسماعيل نورى

- ۲ -


واجـب مـقـدّمـى (واجـب غـيـرى) : آن اسـت كـه خـود عـمـل ، مـطـلوب نـبـاشـد، بـلكه براى رسيدن به عـمـل ديـگـر، واجـب شـود، مـثـل وضـو و شـسـتـن لبـاس بـراى نـمـاز يـا تهيه گذرنامه و ساير وسايل سفر براى حج .
5 ـ موقّت و غير موقّت :
واجب موقّت : آن است كه براى انجامش ، زمان خاصّى تعيين شده باشد؛ مانند نمازهاى يوميّه (واجب موقّت مُوسَّع) و روزه ماه رمضان (واجب موقّت مُضيَّق) .
واجب غير موقّت : آن است كه مربوط به زمان خاصّى نباشد، مانند: راست گويى و عدالت .
6 ـ مشروط و مطلق :
واجـب مـشـروط: آن اسـت كـه وجـوبـش عـلاوه بـر شـروط عـمـومـى تـكـليـف (مـثـل بـلوغ و عـقل) ، شرط ديگرى نيز داشته باشد؛ مانند حجّ كه وجوب آن متوقّف و مشروط بر استطاعت است .
واجب مطلق : آن است كه وجوبش بجز شروط عمومى تكليف ، بر چيز ديگرى متوقّف نباشد. بيش تر واجبات اين گونه است ؛ مانند نماز و روزه .(39)
فتــوا
(فـتـوا) عبارت است از بيان حكم شرعى به صورت كلّى ؛ مثلاً مجتهد فتوا مى دهد: (حرف زدن در نـمـاز جـايـز نـيـسـت) يـا (رفـتـن بـه جـبـهـه واجب است) يا (سيگار كشيدن حرام است) يا (غـسل روز جمعه را بايد انجام داد) و يا (نبايد در ملاء عام غذا خورد) و... در اين گونه موارد، مقلِّد بايد به فتواى مجتهد خود عمل كند و نمى تواند به مجتهد ديگر رجوع نمايد.
تـعـبـيرهاى ذيل نيز در اصطلاح فقها، در حكم فتواست ، مگر اين كه پيش از آن احتياط باشد كه در اين صورت ، فتوا نيست و در حكم احتياط است :
1ـ (لا يَخْلوُ مِنْ قُوَّةٍ) (خالى از قوّت نيست) ؛
2ـ (لا يَبْعُدُ) (بعيد نيست) ؛
3ـ (اَلاَْحْوَطُ الاَقْوى) (احتياط قوى تر)؛
4ـ (لا يَخْلُو مِنْ وَجْهٍ)(خالى از وجه نيست) .(40)
احتيــاط
(احـتـيـاط) در مـورد مـسـائلى به كار مى رود كه تكليف قطعى و يقينى آن معلوم نباشد و بر دو قسم است : احتياط مستحب و احتياط واجب .
1 ـ احتياط مستحب
گـاهـى مـجـتـهـد در بيان مسائل شرعى ، نظر قطعى ابراز مى كند ـ يعنى : فتوا مى دهد ـ وسپس (احـتـيـاط) مى كند. به اين احتياط، كه پس از فتوا ابراز شده ، در اصطلاح ، (احتياط مستحب) گفته مى شود. به عنوان مثال ، به اين مساءله توجه كنيد:
پـس از تـكـبير امام جماعت ، اگر صف جلو آماده نماز بوده و تكبير گفتن آنان نزديك باشد، كسى كـه در صـف بـعـد ايـسـتـاده مى تواند تكبير بگويد، ولى احتياط مستحب آن است كه صبر كند تا تكبير صف جلو تمام شود.
در چـنـيـن مـواردى ، كـه پـس از فـتوا احتياط ذكر شده است و احتياط مستحب مى باشد، يا بايد به فتوا عمل كنيم يا به احتياط پس ‍ از فتوا.
2ـ احتياط واجب
گـاهـى مـجـتـهد در بيان حكم شرعى فتوا نمى دهد و نظر قطعى ابراز نمى كند، بلكه از ابتدا وظـيـفـه مـكـلّف را بـه صـورت احتياط بيان مى كند. به اين احتياط در اصطلاح ، (احتياط واجب) گـفـتـه مـى شـود و فـرق آن بـا احـتـيـاط مـسـتـحـب در ايـن اسـت كـه احـتـيـاط مـسـتـحـب بـه دنـبال فتوا يا احتياط واجب بيان مى شود، ولى در احتياط واجب ، مجتهد فتوا نداده است . به عنوان مثال ، به مساءله ذيل توجه كنيد:
مالى را كه انسان پيدا مى كند، اگر نشانه اى نداشته باشد، كه به واسطه آن صاحبش معلوم شود، احتياط واجب آن است كه از طرف صاحبش صدقه بدهد.
در ايـن گـونـه مـوارد، كه فتوا داده نشده و تنها احتياط شده است ، (احتياط واجب) مى باشد، يا بـايد به همين احتياط واجب عمل كرد و يا مى توان در اين مساءله به مجتهد واجد الشرايط ديگر ـ الاعلم فالاعلم ـ مراجعه نمود.
تـــــذكـر: هـر گـاه در بـيـان حـكـم شـرعى از تعابيرى نظير (احتياط را ترك نكند)، (مساءله مـحـل اشـكـال اسـت) ، (مـسـاءله مـحـل تـاءمـّل اسـت)  يـا (اشـكـال دارد) اسـتـفـاده شـود، مـقـصـود از ايـن تـعـابـيـر هـمـان احـتـيـاط واجـب اسـت و عمل به آن ها مانند عمل به احتياط واجب است .(41)
تقسيمات مسائل فقهى و گستره آن
گستره فقه و جامعيت آن
عـلم فـقـه ـ هـمـان گـونـه كـه گـذشـت ـ از گـسترده ترين علوم اسلامى است كه وظايف فردى و اجتماعى و مادى و معنوى انسان را تعيين مى كند، چنان كه امام خمينى (ره) مى فرمايد:
خداى ـ تبارك و تعالى ـ به وسيله رسول اكرم (ص)، قوانينى فرستاد كه انسان از عظمت آن ها به شگفت مى آيد؛ براى همه امور قانون و آداب آورده است ، براى انسان پيش از آن كه نطفه اش منعقد شود تا پس از آن كه به گور مى رود قانون وضع كرده است ؛ همان طور كه براى وظايف عـبـادى قانون دارد، براى امور اجتماعى و حكومتى قانون و راه و رسم دارد. حقوق اسلام يك حقوق مترقّى و متكامل و جامع است . كتاب هاى قطورى كه از ديرزمان در زمينه هاى مختلف حقوقى تدوين شـده ، از احـكـام قـضـا، معاملات ، حدود و قصاص گرفته تا روابط بين ملّتها، مقررات صلح و جـنـگ ، حـقـوق بـيـن الملل عمومى و خصوصى شمّه اى از احكام و نظامات اسلام است . هيچ موضوع حياتى نيست كه اسلام تكليفى براى آن مقرّر نداشته و حكمى درباره آن نداده باشد.(42)
بـه واقـع ، هـيـچ عـلمـى مـثل فقه ، مسائل مختلف الماهيه اى را در بر نگرفته است . اگر نماز و روزه يـا اعـتـكـاف و امـثـال آن را بـا بـيـع و اجـاره يـا اطـعـمـه و اشـربـه و قـصـاص و ديـات و امثال آن مقايسه كنيم ، كم ترين شباهتى ميان آن ها نمى يابيم . اگر مجموع ابواب فقهى را مورد مـطالعه قرار دهيم ، خواهيم ديد كه هر بخشى از فقه به يكى از جنبه هاى حيات بشرى ارتباط دارد. از ايـن رو، مـوضـوعات فقهى به جنبه هاى گوناگون زندگى بشر مربوط مى شود كه برخى از آن ها عبارت است از:
1ـ رابطه پرستش گرانه انسان با آفريدگار در مسائلى همچون نماز، روزه و اعتكاف ؛
2ـ رابـطـه انـسـان بـا خـودش در مـسائلى همانند: وجوب حفظ نفس ، حرمت اضرار به نفس و حرمت خودكشى ؛
3ـ تـعـاون و خـدمـاتـى كـه بـايـد بـا روح پـرسـتـش هـمـراه بـاشـد، مثل خمس ، زكات ، مسؤ وليت هاى اجتماعى و سياسى كه جهاد، امر به معروف و نهى از منكر از اين قبيل است ؛
4ـ روابـط انـسـان بـا طبيعت و شروط بهره مندى از آن ؛ همانند ابواب اطعمه و اشربه و صيد و ذباحه و حتى احكام البسه و امكنه و احكام ظروف و اوانى .
5ـ اولويـت هـاى افـراد نـسـبـت به يكديگر در بهره مندى از مالكيت هاى ابتدايى و بلاعوض ، از قبيل احياى موات ، زراعت ، حيازت ، مباحات ، وارث ؛
6ـ نقل و انتقال هاى اقتصادى ؛ مانند بيع ، اجاره ، جعاله ، صلح و هبه ؛
7ـ روابط و حقوق خانوادگى ؛ همچون ازدواج ، طلاق ، ظهار، لعان و ايلاء؛
8ـ حقوق قضايى ؛ همانند قضاء، شهادات ، اقرار؛
9ـ حقوق جزايى و جنايى ؛ مثل حدود، تعزيرات ، قصاص و ديات ؛
10ـ ضمانت ها؛ مانند غصب و حواله ؛
11ـ انواع شركت ها؛ از قبيل مضاربه ، مزارعه و مساقات ؛
12ـ بـعـضـى از مـوضـوعات فقهى كه داراى چند جنبه است و با جهات گوناگون ارتباط دارد؛ مـانـنـد (حـج) كـه هـم عبادت است ، هم تعاون و هم كنگره عظيم اجتماعى و سياسى يا (سبق)  و (رمـايـه)  كـه از نـظـر شـرط بـنـدى مـالى بـه مـسائل اقتصادى و از اين نظر كه هدف از آن ، تـمـريـن عـمـليـات سـربـازى و آمادگى براى جهاد است ، به مسؤ وليت هاى اجتماعى و سياسى مربوط مى شود.(43)
همه اين موضوعات در تاءمين يك هدف نهايى ، كه سعادت بشر است ، مشتركند و زير مجموعه يك علم شمرده مى شوند كه به عنوان (فقه)  ناميده شده است .
تقسيمات فقه
بسيارى از فقها بدون اشاره به دسته بندى ابواب فقه ، موضوعات فقهى را از كتاب طهارت شروع كرده و به كتاب حدود و ديات خاتمه داده اند.(44)
ولى عـده اى ازفـقها ـ اعمّ از سنّى و شيعه ـ ابواب فقهى را به گونه اى تقسيم و دسته بندى كرده اند كه به بعضى از آن ها در اين جا اشاره مى شود:
1ـ تقسيم به چهار بخش : عبادات ، معاملات ، احوال شخصى و مرافعات شرعى ؛
2ـ تقسيم به پنج بخش : عبادات ، عقود، جنايات ، وصايا و مواريث .(45)
3ـ تـقـسـيـم بـه دو بـخـش كـلى : عـبـادات و مـعـامـلات و تقسيم معاملات به دو بخش عقودو احكــام .(46)
4ـ مـحـقـّق حـلّى (مـتـوفاى 676ه‍ . ق)  در كتاب شرائع الاسلام ، تمامى ابواب فقه را به چهار قسمت كرده است .
الف ـ عبادات ، شامل ده باب ؛ از جمله طهارت ، صلاة و صوم ؛
ب ـ عقود، شامل نوزده باب ؛ از جمله تجارت ، اجاره و نكاح ؛
ج ـ ايقاعات ، شامل يازده باب ؛ از جمله طلاق ، جعاله ، نذر ؛
د ـ احكام ، شامل دوازده باب ؛ از جمله صيد و ذباحه ، ارث ، حدود و ديات .
شهيد اول (ره) (م 786 ه‍ . ق)  در قواعد، بدون اين كه اشاره اى به دسته بندى محقّق حلّى (ره) داشته باشد، مى گويد:
در عـلم كـلام ، اثـبـات شـده اسـت كـه كـارهـاى خدا بيهوده نيست ، بلكه داراى غرض صحيحى مى بـاشـد كـه به نفع و مصلحت بندگان خدا تمام مى شود و آن مصلحت يا جلب منفعت است و يا دفع ضرر و هر يك از اين ها يا دنيوى است و يا اخروى .
پـس اگـر غـرض از احـكام الهى دفع ضرر يا جلب منفعت اخروى باشد، (عبادت)  است . و اگر غـرض ، دفـع ضـرر و يـا جـلب مـنـفعت دنيوى باشد و تحقّق آن موقوف به اجراى صيغه خاص نـبـاشـد از (احـكـام)  و اگـر مـوقـوف بـه اجـراى صـيغه خاص طرفينى (طرف ايجاب و طرف قـبـول) باشد از (عقود) و اگر با اجراى صيغه يك جانبه محقّق و واقع گردد از (ايقاعات)  شمرده مى شود.(47)
5ـ مـرحـوم عـلاّمـه حـلّى (مـتـوفاى 726ه‍ . ق)  نيز، كه شاگرد مرحوم محقّق است ، مجموع فقه را احـتـمـالا در چـهـار بـخـش ، عـبـادات ، عـقـود(ايـقـاعـات و احـكـام)  تـقـسـيـم نـمـوده كـه دو بـخـش اول را در كـتـاب تـذكـرة الفـقـهـاء بـحـث كـرده و از دو بـخـش نـهـايـى بـه دليل ناتمام ماندن كتاب خبرى نيست .(48)
6ـ يكى از فقهاى معاصر ابواب فقه را در شش بخش دسته بندى كرده است :
الف ـ عبادات ، شامل طهارات سه گانه ، نماز، روزه ، اعتكاف ، حج و عمره و كفّارات ؛
ب ـ شـؤ ون فـردى ، شـامـل آب هـا، تـخـلّى ، نجاسات ، ظروف ، سوگندها، نذر، عهد و اطعمه و اشربه (خوردنى ها و آشاميدنى ها) ؛
ج ـ شؤ ون خانوادگى ، شامل نكاح ، طلاق ، ايلاء، تجهيز اموات و ارث ؛
د ـ امـوال شـخـصـى و چـگـونـگـى كـسـب و مـصـرف آن هـا، شـامـل احـياى موات ، صيد و ذباحه ، لُقطه ، مكاسب ، بيع ، اجاره ، وكالت ، دِين ، رهن ، ضمان ، كفالت ، غصب و...؛
ه‍ ـ احكام مربوط به ولايت و حكومت ، شامل جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، خمس ، زكات ، حجر و سبق و رمايه ؛
و ـ شؤ ون قضايى و جزايى ، شامل قضا، شهادات ، اقرار، حدود و تعزيرات ، قصاص و ديات .(49)
تـا ايـن جـا بـه شـش نـوع دسته بندى كلى از فقه اشاره كرديم . دسته بندى هاى ديگرى نيز وجود دارد كه در سال هاى اخير انجام گرفته است .(50)
تاءمّلى در دسته بندى ها
با بررسى اين دسته بندى ها و مقايسه عنوان بخش ها با ابواب مربوط به هر بخش ، به اين نـتـيـجـه مـى رسـيـم كـه هـيـچ كـدام از دسـتـه بـنـدى هـاى يـاد شـده جـامـع و كـامـل نـيـست و همه موضوعات فقهى را در بر نمى گيرد؛ هر يك از آنهااز جهت خاصى انجام شده كه فقط از همان جهت صحيح است از جهت ديگر، هر كدام اشكالات خاصى دارد.
بـيـش تـر فقها هيچ گونه دسته بندى خاصى از مباحث فقه ارائه نداده اند؛ زيرا سيره فقهاى اسـلام ايـن بـوده اسـت كـه ابـواب فقهى را از طهارت تا ديات به صورت يك امانت گرانبهاى سـلف صـالح ، مـورد بـحـث و بـررسـى و تـدقـيـق قـرار دهـنـد و بـه نـسل هاى بعدى تحويل نمايند. اين وظيفه مهم را به نحو احسن انجام داده اند، هر چند دسته بندى جـامـع و كـامـلى ارائه نـداده باشند. با وجود آن كه اين دسته از فقها هيچ گونه دسته بندى از ابـواب فـقـه ارائه نـداده انـد، عـلاوه بـر آن ، تـقسيم بندى هاى ارائه شده نيز بعضا خالى از اشكال نيست ، اما كسى نمى تواند گستردگى و جامعيت فقه را انكار نمايد.
در درس هـاى آيـنـده ، دسـتـه بـنـدى مرحوم محقّق حلّى را، كه بين علما مشهور است ، مبناى كار خود قرار مى دهيم و ابواب فقه را در چهار بخش عبادات ، عقود، ايقاعات و احكام به اختصار بيان مى كنيم .
عبادات
(عـبـادات) در تـقـسـيـم بـنـدى محقّق حلّى (ره) اعمالى است كه منظور از آن ، جلب منفعت يا دفع ضرر اخروى باشد.(51)
عبادات ، شامل ده باب مى باشد كه عبارت است از: طهارة ، صلاة ، زكاة ، خمس ، صوم ، اعتكاف ، حج ، عمره ، جهاد و امر به معروف و نهى از منكر.
كتاب الطهارة
(طهارت) به معناى پاكى و پاك سازى از آلودگى مى باشد و بر دو گونه است :
1ـ طـهـارت از خـبـث ( نـجـاسـت) و آلودگـى ظاهرى و عارضى كه عبارت است از: تطهير بدن يا لباس يا چيز ديگرى كه در اثر تماس با يكى از نجاسات ، متنجّس شده باشد.
فـقـهـاى اسلام در اين قسمت ، ضمن بيان نجاسات ( ناپاكى ها) و چگونگى متنجّس شدن چيزهاى پاك به وسيله آن ها، مطهّرات ( پاك كننده ها) و كيفيت تطهير با آن ها را نيز بيان كرده اند.
2ـ طـهـارت از حـدث و آلودگـى مـعنوى كه عبارت است از: تطهير باطن از آلودگى معنوى كه در اثـر بـعـضـى از حـوادث طبيعى از قبيل خواب ، ادرار و جنابت پيدا مى شود. اين تطهير با انجام وضـو، غـسـل و يـا تـيـمـّم ، بـراى پـيـدا كـردن ليـاقـت انـجـام عـبـاداتـى از قبيل نماز و طواف صورت مى گيرد. (52)
كـتـاب طـهـارت ، مـتـكـفـّل بـيـان احـكـام مـربـوط بـه گـونـه هـاى طـهـارت (وضـو، غـسـل ، تـيـمـّم) اسـت و بـه تـنـاسـب بـحـث غـسـل مـسّ مـيـّت ، كـه يـكـى از اقـسـام غـسـل مـى بـاشـد، هـمـه احـكـام مـربـوط بـه مـردگـان از قبيل احكام احتضار، غسل ، كفن و دفن ميّت نيز در اين كتاب مطرح شده است .
كتاب الصّلاة
(صـلاة) در لغـت ، بـه مـعـنـاى دعـا كـردن اسـت ، امـا در اصطلاح شرع اسلام ، عبارت از انجام كـارهـاى خـاص مـانـنـد ركـوع و سـجـود بـا كيفيت مخصوصى است كه در زبان فارسى ، به آن (نماز) مى گويند.(53)
نـمـاز عـبادتى است كه انسان را از زشتى ها و گناهان باز مى دارد.(54) ستون دين است ، اگـر قـبـول شـود اعـمـال ديـگـر نـيـز قـبـول خـواهـد شـد و اگـر مـردود شـود اعمال ديگر نيز مردود مى گردد.
قـرآن مـجـيـد در آيات متعدّدى درباره نماز سخن گفته است . همچنين در احاديث فراوان ، پيشوايان معصوم (ع) آن را به عنوان بهترين اعمال معرفى كرده اند.
نماز انواع گوناگونى دارد، اما به دو قسم كلّى واجب و مستحب تقسيم مى شود:
الف ـ نمازهاى واجب
1ـ نمازهاى يوميّه كه مشتمل بر پنج نماز است : نماز صبح (دو ركعت) ، ظهر و عصر (هركدام چهار ركـعـت) ، مـغـرب (سـه ركـعـت) و عـشـاء(چـهـار ركـعـت) ؛ نمازهاى چهارركعتى را در مسافرت ، با شروطى بايد دو ركعت خواند.
2ـ نـمـاز طـواف واجـب خـانـه خـدا كه پس از هر طواف واجب ، بايد دو ركعت پشت مقام ابراهيم (ع) خواند؛
3ـ نماز آيات كه در صورت وقوع كسوف يا خسوف و يا زلزله و مانند آن با كيفيت خاصى ، دو ركعت نماز خوانده مى شود؛
4ـ نـمـاز مـيـّت كـه بـر مـيـت مـسـلمـان پـس از غـسـل و كـفـن و پـيـش از دفـن ، بـه شكل خاصى (بدون ركوع و سجود) خوانده مى شود؛
5ـ نماز قضاى پدر كه بر پسر بزرگتر واجب است ؛
5ـ نمازى كه به سبب اجاره يا نذر و عهد يا قسم واجب مى شود؛
6ـ نماز جمعه (كه مورد اختلاف است و طبق نظر امام خمينى (ره) ، در زمان غيبت واجب تخييرى است ؛
8ـ نـمـاز عـيـد فـطـر و قـربـان (كـه در زمان حضور امام معصوم (ع) واجب است و بايد به جماعت خوانده شود، ولى در زمان غيبت ، مستحب است) .
ب ـ نمازهاى مستحب
اين گونه نمازها، كه به صورت داوطلبانه خوانده مى شود و آن را (نافله)  مى نامند گونه هـاى فـراوانـى دارد كـه مـعـروف تـريـن آن هـا نـافـله هـاى يـومـيـّه (34 ركـعـت)  اسـت كـه بـه شكل ذيل مورد تاءكيد اسلام قرار گرفته :
1ـ نافله صبح (2 ركعت ، پيش از نماز صبح) ؛
2ـ نافله ظهر (8 ركعت ، پيش از نماز ظهر)؛
3ـ نافله عصر (8 ركعت ، پيش از نماز عصر)؛
4ـ نافله مغرب (4 ركعت ، پس از نماز مغرب) ؛
5ـ نافله عشاء (2 ركعت نشسته پس از نماز عشا ـ كه يك ركعت به حساب مى آيد)؛
6ـ نافله شب و شفع و وتر (11 ركعت ، پيش از اذان صبح) .
نمازهاى مستحبى ـ غير از نماز وتر ـ دو ركعتى خوانده مى شوند.
شـروط، مقدمات ، مبطلات ، مستحبات ، شكيات ، و سهويات نماز، نماز قضا و مسافر، نماز جماعت و فرادا و مانند آن در كتاب (الصلاة)  مورد بحث و بررسى قرار مى گيرد.
كتاب الزّكاة
(زكات) در لغت ، به دو معنا آمده است : يكى رشد و نموّ و ديگرى پاكى .(55)
در فـقـه اسـلامـى ، زكـات عـبـارت اسـت از : حـقّ واجـبـى كـه بـه بـخـشـى از امـوال اغـنيا تعلق مى گيرد و بايد به نفع فقرا براى صرف در مصالح عمومى پرداخت شود. اغـنـيـا بـا دادن زكـات ، از صـفـات زشـتـى مـانـنـد حـرص و بـخـل (تـا اندازه اى) پاك مى گردند و اموالشان نيز با خير و بركت دنيوى و اخروى ، رشد و نموّ خواهد كرد.(56)
امام خمينى (ره) در تحرير الوسيله ، ابتداى (كتاب الزّكاة) مى نويسند:
اصـل وجـوب زكات از ضروريات دين مقدس اسلام است كه منكر آن مرتد و از كافران شمرده مى شود.(57)
در قـرآن كـريـم و روايـات مـعـصومان (ع) درباره زكات ، بسيار تاءكيد شده ، حتى در روايتى صحيح ، امام باقر(ع) فرمودند:
(اِنَّ اللّهَ تـَبـارَكَ وَ تـَعـالى قـَرَنَ الزَّكـاةَ بـِالصَّلاةِ فـَقـالَ: وَ اَقـيـمـوُا الصَّلوةَ وَ اتـَوُا الزَّكوةَ)(58) فَمَنْ اَقَامَ الصَّلاةَ وَ لَمْ يُؤْتِ الزَّكاةَ فَكَاَنَّهُ لَمْ يُقِمِ الصَّلاةَ)(59)
خـداى ـ تبارك و تعالى ـ زكات را در رديف نماز قرار داده ، مى فرمايد: (نماز را برپاداريد و زكات دهيد) پس هر كه نماز بخواند ولى زكات ندهد، گويا نماز نخوانده است .
در دين مقدس اسلام ، دو نوع زكات واجب وجود دارد :
الف ـ زكات فطره
در شـب عـيـد فـطـر، با شروط خاصى بر مسلمان مكلّف واجب مى شود مقدار سه كيلوگندم ، خرما، ذرّت يا مانند آن به ازاى خود و هر كه نان خور او است به فقرا بپردازد.(60) اين زكات ، زكات فطره خوانده مى شود.
ب ـ زكات مال
ايـن نـوع از زكـات بـا چـنـد شـرط، بـه نـه چـيـز تـعـلّق مـى گـيـرد كـه تـحـت سـه عـنـوان ذيل بررسى مى شود:
1ـ غلاّت : گندم ، جو، خرما و كشمش ، هر كدام اگر به حدّ نصاب (حدود 288 من تبريز) برسد، در صـورتـى كـه بـا آب چـاه بـه وسـيـله دلو يـا مـوتـور و امثال آن ها آبيارى شود،120 و در غير اين صورت ، 110 آن بايد به عنوان زكات داده شود.
2ـ اغـنـام : گـاو، گـوسـفند و شتر، هر يك نصاب هاى گوناگونى دارند كه با شروط خاصى زكات به آنها تعلّق مى گيرد.
3ـ نقدين : طلا و نقره اگر مسكوك باشند، در شرايط خاصى ، زكات به آن ها تعلّق مى گيرد.
در كـتـاب زكـات ، احـكـام ايـن اقـلام و موارد مصرف آن با تكيه بر آيات و روايات اسلامى مورد بحث و بررسى قرار گرفته است .(61)
قرآن مجيد در مورد مصرف زكات مى فرمايد:
(اِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِى الرِّقابِ وَ الْغارِمينَ وَ فى سَبيلِ اللّهِ وَ ابْنِ السَّبيلِ فَريضَةٌ مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَليمٌ حَكيم) (62)
زكـات ، مـخـصـوص فـقـرا و مـساكين و كاركنانى است كه براى (جمع آورى)  آن زحمت مى كشند و كـسانى كه براى جلب محبتشان اقدام مى شود و براى (آزادى) بردگان و (اداى دين) بدهكاران و در راه (تقويت آيين)  خدا و واماندگان در راه ، اين يك فريضه (مهّم) الهى است و خداوند دانا و حكيم است .
كتاب الخمس
(خـمـس) يـعـنـى يـك پـنـجـم و در فـقـه ، عـبـارت اسـت از يـك پـنـجـم امـوال انـسـان كـه بايد ازدرآمد و مازاد بر مخارج خود با شروط خاصى كه در فقه بيان شده ، بـپـردازد(63) و آن حـقى است كه خداوند براى پيغمبر اكرم (ص) و امام معصوم (ع) قرار داده تـا مـسـتـمندان از خاندان آن بزرگواران به جاى زكات مصرف و نيازمندى هاى خود را با آن تاءمين كنند. امام صادق (ع) مى فرمايد:
(اِنَّ اللّهَ لا اِلهـَاِلاّ هـُوَ لَمـّا حـَرَّمَ عـَلَيـْنـَا الصَّدَقـَةَ، اَنـْزَلَ لَنـَاالْخـُمْسَ فَالصَّدَقَةُ عَلَيْنا حَرامٌ وَ الْخُمْسُ لَنا فَريضَةٌ وَ الْكَرامَةُ لَنا حَلالٌ)(64)
هـمـانا خداوند ـ كه خدايى جز او نيست ـ وقتى صدقه (واجب)  را بر ما حرام كرد، خمس را براى ما فـرو فـرسـتـاد. پـس صـدقـه (واجـب) بر ما حرام و خمس براى ما واجب و كرامت (هديه)  براى ما حلال است .
از امام باقر(ع) روايت شده است :
(لا يَحِلُّ لاَِحَدٍ اَنْ يَشْتَرِىَ مِنَ الْخُمْسِ شَيْئاً حَتّى يَصِلَ اِلَيْنا حَقَّنا) (65)
بـر كـسى حلال نيست از مالى كه خمس به آن تعلّق گرفته چيزى بخرد، مگر اين كه حق ما به ما برسد.
خمس در موارد هفتگانه ذيل واجب است :
1 ـ غنايم جنگى ؛
2 ـ معادن ؛
3 ـ گنج و دفينه اى كه با شروط خاصى به دست آيد؛
4 ـ جواهراتى كه با غوّاصى و امثال آن از دريا به دست آورند؛
5 ـ مـال حلال مخلوط به حرام ؛
6 ـ زمينى كه كافر ذِمّى از مسلمان بخرد؛
7 ـ مـنـافـع كـسـب كـه هـر گـاه انسان از تجارت ، صنعت يا كسب هاى ديگر، مالى به دست آورد، چنانچه از مخارج سال خود و عيالاتش زياد بيايد، بايد خمس آن را بدهد.(66)
در كتاب خمس ، احكام مربوط به موارد ياد شده و چگونگى مصرف خمس مورد بحث قرار گرفته اسـت .(67) در ادامـه ايـن بـخـش ، فـقـهـاى اسـلام (انفال) را مورد بحث و بررسى قرار داده اند.
(انـفـال) ، جمع (نفل) ، به معناى چيز اضافى است و منظور از آن زمين هاى موات ، قلّه كوه ها و جـنـگـل هـا، بـسـتـر رودخـانـه هـا، ارث بـدون وارث و مـانـنـد آن اسـت كـه از اموال تحت اختيار منصب امامت مى باشد. (68)
كتاب الصّوم
(صـوم) در لغـت ، بـه مـعـنـاى امـسـاك و خـوددارى از انـجام هر كارى است ، به طور مطلق ، چه خـوردنـى يـا گـفتنى باشد و يا رفتنى و در شريعت اسلام ، عبارت است از: امساك از مفطرات نُه گـانـه براى اطاعت فرمان خدا، از اذان صبح تا اذان مغرب كه در فارسى ، به اين كار (روزه)  مى گويند.(69)
در قرآن و روايات معصومان (ع) در باره روزه ماه رمضان تاءكيد بسيار شده است . در روايتى از امام صادق (ع) نقل شده :
(مَنْ اَفْطَرَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ خَرَجَ رُوحُ الاْ يمانِ مِنْهُ) (70)
هر كس يك روز از ماه رمضان را (بدون عذر) افطار كند، روح ايمان از او خارج مى شود.
اقسام روزه
روزه چهار قسم است : واجب ، مستحب ، مكروه و حرام
الف ـ روزه هاى واجب عبارت است از:
1ـ روزه مـاه رمـضـان ؛ در هـر سـال واجب است همه افراد مكلّف ماه مبارك را به شرحى كه در كتاب هاى فقهى بيان شده ، روزه بگيرند.
2ـ روزه كـفّاره ؛ در مواردى ، براى انسان واجب مى شود كه به عنوان كفّاره ، به مدت دو ماه و يا كم تر، روزه بگيرد؛ مانند كفّاره قتل ، كفّاره ابطال روزه ماه رمضان و كفّاره نذر.
3ـ روزه قـضـا؛ روزه هايى را كه به دليل مسافرت يا بيمارى و يا مانند آن در ماه رمضان ترك شده بايد قضا كرد.
4ـ روزه بـدل از قـربـانى ؛ اگر حاجى در منا بر قربانى قدرت نداشته باشد، بايد ده روز (سه روز در صفر حج و هفت روز پس از مراجعت از آن)  روزه بگيرد.
5ـ روزه روز سوم اعتكاف ؛
6ـ قضاى روزه پدر كه بر پسر بزرگ تر واجب است ؛
7ـ روزه نذر و امثال آن .(71)
ب ـ روزه هاى مستحب :
روزه تـمـام روزهاى سال ، غير از روزه هاى حرام و مكروه ـ كه در اين درس گفته مى شود ـ مستحب است ، ولى بعضى از روزها تاءكيد بيش ترى دارد؛ از جمله آن ها است :
1 ـ سه روز در ماه (پنجشنبه اول و آخر هر ماه و اولين چهارشنبه پس از روز دهم) ؛
2 ـ ايّام بيض (سيزدهم ، چهاردهم و پانزدهم هر ماه) ؛
3 ـ تمام ماه رجب و شعبان ؛
4 ـ هر پنجشنبه و جمعه ؛
5 ـ عيد سعيد غدير (هيجدهم ذى الحجّه) ؛
6 ـ روز ولادت پيامبر اكرم (ص) (هفدهم ربيع الاول) ؛
7 ـ روز مبعث پيامبر اكرم (ص) (بيست و هفتم رجب) .(72)
ج ـ روزه هاى مكروه :
1 ـ روزه روز عاشورا؛
2 ـ روزه مستحبى ميهمان بدون اجازه ميزبان ؛
3 ـ روزه فـرزنـد بـدون اجـازه پـدر و مـادر و در صـورت نـهـى آن هـا، احـتـياط آن است كه ترك شود.(73)
د ـ روزه هاى حرام :
1ـ روزه عيد فطر (اول ماه شوال) ؛
2ـ روزه عيد قربان (دهم ذى الحجة) ؛
3ـ روزه يـوم الشـّك بـه نـيـّت رمـضـان (يـعـنـى : روزى كـه مـعـلوم نـيـسـت آخـر شـعـبـان است يا اول رمضان) ؛
4ـ روزه ايـّام تشريق (يازدهم ، دوازدهم و سيزدهم ذى الحجّة)  براى كسى كه در منا باشد، اگر چه حج نگزارد؛
5ـ روزه وفا به نذر معصيتى ؛ يعنى : نذر كرده باشد كه اگر موفّق به انجام فلان حرام يا تـرك فـلان واجـب شـود، مـثـلا" يـك روز به عنوان شكرانه آن گناه روزه بگيرد، ولى اگر به عنوان مجازات بر خودش باشد، تا اين كه اين روزه مقدمه ترك معصيت باشد اشكالى ندارد.
6 ـ روزه سكوت ؛ يعنى : روزه بگيرد كه سخن نگويد .
7 ـ روزه وصال ؛ يعنى : روزه يك شبانه روز يا يك شب و دو روز بدون افطار در شب .
8 ـ روزه مستحبى زن با نهى شوهر از آن ؛
9 ـ روزه مستحبى مملوك (غلام يا كنيز) با نهى مالك از آن ؛
10 ـ روزه مستحبى فرزند در صورتى كه موجب ناراحتى پدر و مادر باشد؛
11ـ روزه مريض و هر كسى كه روزه برايش ضرر دارد؛
12 ـ روزه مسافرى كه روزه اش صحيح نيست ؛
13 ـ روزه دهـر؛ يـعـنـى : در تـمـام روزهـاى سـال ، حـتـى در روزهاى عيد فطر و قربان هم روزه باشد.(74)
فـقـهـاى اسـلام كـيـفـيت و شروط مفطرات و كفّاره روزه ، احكام روزه قضا و روزه مسافر را نيز در كتاب صوم توضيح داده اند.
كتاب الاعتكاف
(اعـتـكـاف) در لغـت ، بـه مـعـنـاى گـوشـه نـشـيـنـى و مـقـيـم شـدن در يـك محل معيّن و در اصطلاح فقهى ، عبارت است از: توقّف در مسجد به قصد عبادت به مدت سه روز يا بيش تر كه در هر سه روز، بايد روزه باشد.(75)
اعتكاف يك عبادت مستحبى است ، ولى اگر انسان آن را شروع كرد و دو روز گذشت ، روز سوم آن واجب مى شود.
اعـتـكـاف شـروطـى دارد كه در كتاب هاى فقهى ، بيان شده است ؛ از جمله آن كه بايد در يكى از مـسـاجـد چـهـارگـانـه (مـسـجـد الحرام در مكّه ، مسجد النّبى (ص) در مدينه ، مسجد كوفه و مسجد بـصـره) و يـا در مـسـجـد جـامـع هـر شـهـر (طـبـق فتواى امام خمينى (ره)  به قصد رجا و به اميد مطلوبيّت)  انجام گيرد. در مساجد ديگر، مثل مسجد محلّه ، مسجد بازار و مانند آن اعتكاف جايز نيست .(76)
همچنين اعتكاف احكام و محرّماتى دارد كه در كتب فقهى ، مورد بررسى قرار گرفته است .
كتاب الحج
(حـج) در لغـت ، بـه مـعـنـاى قـصـد و در اصـطـلاح فـقـهـا، انـجـام اعمال و مناسك مخصوص در زمان خاص (ماه ذى الحجة)  و در مكان معيّن (مكّه و اطراف آن)  به قصد تقرّب به خدا است .(77)
حـج يكى از اركان دين اسلام و ترك آن از گناهان كبيره است و بر كسى كه داراى شروط وجوب حج باشد، فقط يك بار در عمر واجب مى شود.
وجـوب حـج بـر شـخـص مـسـتـطـيـع ، فـورى اسـت ؛ يـعـنـى :واجـب اسـت در سـال اول اسـتـطـاعت آن را به جا آورد و تاءخيرش جايز نيست و در صورت تاءخير، واجب است در سال بعد انجام دهد و گرنه در سال هاى پس از آن .(78)
در قـرآن و احـاديـث اسلامى ، در مورد حج ، بسيار تاءكيد شده است . به عنوان نمونه ، در قرآن مجيد مى خوانيم :
(وَ لِلّهِ عـَلَى النـّاسِ حـِجُّ الْبـَيـْتِ مـَنِ اسـْتـَطـاعَ اِلَيـْهِ سـَبـيـلاً وَ مـَنْ كـَفـَرَ فـَاِنَّ اللّهَ غـَنِىُّ عَنِالْعالَمينَ)(79)
براى خدا بر مردم است كه آهنگ خانه (او) كنند؛ آن ها كه توانايى رفتن به سوى آن را دارند و هـر كـس كـفـر ورزد( و حـج را تـرك كـنـد، بـه خـود زيـان رسـانده) ، خداوند از همه جهانيان بى نيازاست .
به سند صحيح ، از امام صادق (ع) روايت شده است :
(مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَحُجَّ حَجَّةَ الاِسْلامِ لَمْ يَمْنَعْهُ مِنْ ذلِكَ حاجَةٌ تُجْحِفُ بِهِ اَوْ مَرَضٌ لايُطيقُ فيهِ الْحَجَّ اَوْ سُلْطانٌ يَمْنَعُهُ، فَلْيَمُتْ يَهُودِيّاً اَوْ نَصْرانِيّاً)(80)
كـسـى كـه حـاجـت ضـرورى يـا مـرضـى نـداشـتـه بـاشـد كـه او را از انـجـام اعـمـال حج باز دارد و نيز حاكمى از حجّ او جلوگيرى نكند( يعنى : همه شروط استطاعت را داشته بـاشد) در عين حال ، حَجَّة الاسلام را انجام ندهد، هنگام مرگ بايد يهودى يا مسيحى از دنيا برود. (چنين شخصى مسلمان نيست) .
اقسام حج
كيفيت انجام حج واجب سه گونه است :
1ـ حـجّ تـمـتـّع : وظـيـفـه كـسـانـى اسـت كـه فـاصـله وطـن آنـان بـامـكـّه 48ميل (حدود هفتاد و هشت كيلومتر) يا بيش تر باشد.
اعمال حجّ تمتع عبارت است از: احرام در مكّه ، وقوف در سرزمين عرفات ، وقوف در مشعر الحرام ، رمـى جـمـره عـقبه ، قربانى ، حلق يا تقصير، طواف حج ، نماز طواف ، سعى بين صفا و مروه ، طواف نسا، نماز طواف نسا، بيتوته در منا و رمى جمرات در روز يازدهم و دوازدهم ذى الحجّة .(در بعضى موارد روز سيزدهم ذى الحجّة نيز لازم است .)
2ـ حـجّ اِفـراد: وظـيـفـه كـسـانـى اسـت كـه فـاصـله وطـن آنـان بـا مـكـّه كـم تـر از 48 ميل باشد و اعمال آن نيز مثل اعمال حجّ تمتّع است ، با اين تفاوت كه قربانى در حجّ تمتع ، واجب و در حجّ اِفراد، مستحب است . همچنين در حجّ تمتع ، بايد پيش از حج ، عمره تمتّع (كه توضيح آن خواهد آمد) انجام داده شود و گرنه حج صحيح نيست ، ولى در حج افراد، بايد پس از اتمام حج ، عمره مفرده انجام داده شود، اگر چه پس از ماه ذى الحجّه باشد.
3ـ حـجّ قـِران : ايـن حـج نـيـز وظـيـفـه كـسـانـى اسـت كـه فـاصـله آن هـا بـا مـكـّه كـم تـر از 12 ميل باشد؛ يعنى : ساكنان مكّه و اطراف آن بين حجّ اِفراد و حجّ قِران مخيّرند.
تـفـاوت حـجّ قـران بـا حـجّ افـراد ايـن اسـت كـه در حجّ قران ، بايد (سوق هَدْى) كند؛ يعنى : قربانى همراه خود ببرد، اِشْعار و تقليد هم مستحب است .(81)
كتاب العمره
(عـمـره) و (اعـتـمـار) در لغت ، به معناى قصد كردن و اراده مكان آباد و نيز به معناى زيارت كردنى است كه موجب تجديد دوستى شود. در شريعت اسلام ، عمره عبارت است از: قصد مخصوص براى انجام اعمال خاص .(82)
بـه كـسـى كـه براى عمره احرام ببندد (مُعتمِر) گفته مى شود، همچنان كه به مُحرم براى حج (حاج) مى گويند.
اقسام عمره
عمره را دو گونه مى توان انجام داد:
1ـ عـمـره تـمـتـّع : كـه بـايـد در يـكـى از مـاه هـاى حـج (شـوال ، ذيـقـعـده و دهـه اول ذى حجّه) انجام داده شود و پس از انجام آن ، از مكّه بيرون نرود تا در هشتم ذى الحجّه ، احرام حج ببندد.