جمعيت فدائيان اسلام

داوود امينى

- ۱۰ -


ب - بازتابهاى داخلى قتل رزم آرا.

1 - پذيرش مسئوليت قتل رزم آرا، توسط فدائيان اسلام

در شرايطى كه مبارزات پارلمانيستى در مجلس شوراى ملى ، با تلاش اقليت جبهه ملى و آيت الله كاشانى نتوانسته بود مانع از پيشروى جناح دربار، انگليس و آمريكا گردد، ترور رزم آرا كه به اعتقاد فدائيان اسلام بر اساس ‍ معيارهاى مذهبى صورت گرفته بود، يكى از موانع بزرگ ملت ايران را در راه رسيدن به حقوق ملى خويش - ملى كردن صنعت نفت - از ميان برداشت .

واقعه قتل رزم آرا، و نيز ترور هژير بدست فدائيان اسلام ، دو ترور سياسى بودند كه سر و صداى زيادى ايجاد كردند و در مسير تحولات سياسى - اجتماعى كشور تاثيرات انكار ناپذيرى بر جاى گذاردند. قتل رزم آرا توسط خليل طهماسبى در واقع زنگ خطرى براى نمايندگان وابسته به انگليس ، در مجلس شانزدهم بود كه در قالب اكثريت ، مانع از ملى شدن صنعت بودند. (382) مرگ وى بر نهضت ملى شدن نفت تاثير فراوان بر جاى گذارد چنانكه فرداى همان روز، كميسيون نفت به اتفاق آرا، اصل ملى شدن صنعت نفت در سراسر كشور را پذيرفت و نفت در عرض يك هفته از سوى مجلسين ، ملى اعلام شد. (383)

در حقيقت مجلسى كه چهار ماه قبل از آن واقعه به اتفاق آرا به نخست وزيرى رزم آرا راى داده بود و در حالى كه وى ملى شدن صنعت نفت را نوعى خيانت به كشور مى دانست ، بلافاصله پس از ترور او، به اتفاق آرا به ملس شدن صنعت نفت راى داد. برخى معتقدند كه نمايندگان مجلس با اين واقعه روحيه شان را از دست داده بودند و ديگر جرات مخالفت با ملى شدن نفت را نداشتند؛ اين امر نشانگر آن است كه تلاش فدائيان اسلام به عنوان بازوان اجرايى نهضت ملى نفت ، پيروزى چشمگيرى را براى ملت ايران به ارمغان آورد كه براى بيگانگان غير منتظره بود.

در 28 اسفند 1329 ش ، 12 روز پس از كشته شدن رزم آرا، جوان دانشجويى از دانشكده معقول و منقول به نام نصرت الله قمى ، دكتر زنگنه وزير فرهنگ رزم آرا را نيز با انگيزه شخصى ترور به قتل رساند. اين حادثه كه به فاصله كوتاهى از قتل رزم آرا اتفاق افتاد، بر ترس و وحشت نمايندگان افزود؛ چنانكه در اوايل وقوع حادثه ، گرچه اين اقدام نصرت الله قمى هيچگونه ارتباطى با فدائيان اسلام نداشت ؛ اما عموم مردم كشته شدن دكتر زنگنه را به فدائيان اسلام نسبت مى دادند.

مواضع آيت الله كاشانى نيز در آن شرايط از اهميت ويژه اى برخوردار بود. وى با شركت در يك مصاحبه مطبوعاتى ، صريحا اعلام كرد كه قاتل رزم آرا بايد آزاد شود؛ زيرا اين اقدام او در راه خدمت به ملت ايران و برادران مسلمانش انجام شده است و در حقيقت حكم اعدام وى را ملت صادر كرده و خليل طهماسبى مجرى اراده ملت ايران بوده است . (384)آيت الله كاشانى در مصاحبه خود با حسنين هيكل ، از قتل رزم آرا به عنوان شديدترين ضربه بر پيكر استعمار ياد كرد و گفت كه اين عمل به نفع ملت ايران بود و آن گلوله و ضربه عاليترين و مفيدترين ضربه اى بود كه بر پيكر استعمار و دشمنان ملت ايران وارد آمد. (385)

فدائيان اسلام در اولين اقدام خود، با انتشار اعلاميه اى مسئوليت قتل رزم آرا را برعهده گرفتند و رژيم پهلوى و رجال سياسى كشور را در صورت عدم آزادى خليل طهماسبى به اقدامات شديدى تهديد كردند. جبهه ملى نيز در نخستين حركت ، برپايى گردهمايى 18 اسفند 1329 ش را در ميدان بهارستان اعلام كرد. فدائيان اسلام تصميم داشتند اعلاميه مزبور را در اين گردهمائى توزيع كنند؛ ليكن جبهه ملى با اطلاع از صدور چنين اعلاميه اى عليه حكومت و نظام حاكم ، به مخالفت برخاستند و خواستار عدم توزيع آن شدند. ضمن آنكه به منظور جلوگيرى از پخش آن ، به آيت الله كاشانى نيز متوسل گشتند. دليل اين مخالفت ، حمله شديد فدائيان اسلام به شاه و دربار، به عنوان مسئول مستقيم جنايات عديده در كشور بود. (386) در روز برپائى گردهمايى در ميدان بهارستان ، حاج ابوالقاسم رفيعى يكى از اعضاى جمعيت ، ضمن ابلاغ سلام نواب صفوى به مردم ، طى سخنانى به تشريح اهداف خليل طهماسبى از قتل رزم آرا پرداخت و علاوه بر ملى كردن صنعت نفت ، اجراى احكام اسلامى در جامعه را از مهمترين هدفهاى وى عنوان كرد و در اين حال اعلاميه مزبور نيز بين جمعيت توزيع شد. (387) متن اعلاميه فدائيان اسلام چنين است :

هوالعزيز، پسر پهلوى و كارگردانان جنايتكار حكومت غاصب بدانند كه چنانچه تا سه روز ديگر برادر رشيد خليل طهماسبى يا عبدالله رستگار را با كمال احترام آزاد نكنند، آن به آن خود را با سراشيب جهنم نزديك كرده اند.

برادر پاك و با ايمان ما حضرت خليل طهماسبى كه در ميدان جهاد انفرادى به وصف عبدالله رستگار از پيشگاه اسلام موصوف گرديد، بزرگترين ذخيره جنايتكاران يا رزم آرا را به جهنم فرستاد و با نداهاى پياپى و رساى زنده باد اسلام و الله اكبر و قيافه نورانى و رشيدش به شهربانى ظلمانى سوق داده شد. او به دستور خداى جهان و به حكم قانون مقدس اسلام خار كثيفى را از شاهراه اسلام و مسلمين برداشت و بزرگترين شكست را به پيكر چرخهاى سياستهاى شوم بيگانه وارد آورد و هزاران هزار برادران او شيرزادگان بيشه پيروان آل محمد صلى اللّه عليه و آله در زواياى سرزمنين پيروان آل محمد يا ايران ، در انتظار رسيدن ساعت انجام وظيفه خود با كمال شتاب دقيقه شمارى مى كنند. اينك اى پسر پهلوى و اى وكلاى مجلس شورا و سنا و اى وزير تازه وارد و اى وزراى باقيمانده پوسيده ، شما و شما و همكاران شما بدانيد كه چنانچه سراسر احكام مقدس اسلام را طبق كتاب فدائيان اسلام مو به مو اجرا ننموده ، تاخيرى كنيد، آن به آن خود را به سراشيب جهنم نزديك نموده و به ريشه حيات خويش تيشه هاى محكم نواخته ايد و نيز اگر كوچكترين جسارتى به ساحت مقدس برادر رشيد ما حضرت خليل طهماسبى (عبدالله رستگار) نموده و او را تا سه روز ديگر با كمال احترام و عذر خواهى آزاد ننمائيد، به حساب يك يك شما رسيده ، به انتقام جنايات سابق و حاضرتان ، بيارى خداى توانا دودمانتان را به باد نيستى مى دهيم .

به يارى خداى توانا - فدائيان اسلام . (388)

پس از توزيع اعلاميه فدائيان اسلام ، جبهه ملى از نواب صفوى خواست تا آنرا تكذيب كند؛ نواب كه از تركيب اعضاى كابينه اعضاى كابينه علاء و مصدق ، سازش اين دولتها با دربار را مشاهده مى كرد، بر تكثير و توزيع بيشتر آن پافشارى كرد. اين تصور نواب چندان دور از حقيقت نبود؛ چنانكه دكتر شايگان اين مطلب را تصريح كرده و گفته است كه دكتر مصدق ابتدا معتقد به كنار آمدن با دربار بوده است ، ولى نواب برخلاف جبهه ملى ، از آغاز، حملاتش را به سوى شاه و دربار نشانه رفته بود و همواره آنان را عاملان داخلى استعمار مى شناخت و عقيده داشت تا اينها بر مصدر قدرت هستند، مبارزه با استعمار و امپرياليزم نتيجه اى نخواهد داد. (389)

به عقيده بسيارى از صاحبنظران ، اين مسئله پس از قتل رزم آرا، نخستين زمينه هاى اختلاف ميان جبهه ملى و فدائيان اسلام را پديد آورد. جبهه ملى بر اتخاذ روش سازشكارانه در قبال حكومت اصرار داشت كه پذيرش آن از سوى وى غير قابل قبول بود. شيوه مبارزه جبهه ملى از طريق مجلس و پارلمان بود و نتها به اصلاح امور از طريق راههاى مسالمت آميز اعتقاد داشت ؛ اما در مقابل روش مبارزاتى فدائيان اسلام ، مبارزه قهرآميز و مسلحانه با رژيم پهلوى و رجال سياسى وابسته به دربار و استعمار بود. اين دو روش و ايده مبارزاتى هيچ سازگارى مبنايى با يكديگر نداشت و بروز زمينه اختلاف نيز از همين نقطه ناشى مى شد.

با توزيع اعلاميه مزبور و اخطار آشكار و علنى فدائيان اسلام به رژيم پهلوى و سياستمداران برجسته حكومت ، شهربانى كل كشور، رياست اداره آگاهى تهران را مامور شناسايى و دستگيرى عاملان تكثير و توزيع آن كرد و طى نامه اى به وى نوشت :

جمعيت فدائيان اسلام بعد از وقوع قتل جناب آقاى رزم آرا، نخست وزير، افتخار و مباهاتى از اين عمل در جرايد نموده و با تجليل و تكريم از خليل طهماسبى متهم اسير برده و حتى ضمن اعلاميه مقامات قانونى را از بازداشت متهم و تعقيب موضوع مورد تهديد و توبيخ قرار داده اند. چون نقش اين اعمال خود مستلزم تعقيب كيفرى است و دادسرا از هويت و خصوصيات و تعداد اين اشخاص و اقامتگاه آنان كه به شرح مندرجات جرايد، مخصوصا روزنامه هاى اصناف و نبرد ملت تحت رهبرى نواب صفوى مى باشند؛ اطلاعى ندارد و تعقيب آنان براى كشف موضوع و تشخيص بزهكارى و درجه مداخله و مباشرات آنان در قتل لازم و ضرورى است . بنابراين با اقدامات جدى كه اخيرا براى تعقيب و دستگيرى آنان بكار رفته ، انتظار مى رود كه در دستگيرى نواب صفوى و كليه كسانى كه خود را منتسب به اين دسته و جمعيت نموده و مبادرت به تشويق و ترغيب در قتل نفس و تهديد و توبيخ مقامات قانونى در جرايد مزبور، ضمن اعلاميه نموده اند، اقدام لازم معمول تا در كشف جنايت فجيع و روشن شدن موضوع و تكميل پرونده اقدام فورى صورت گيرد... (390)

بدين ترتيب از اين تاريخ فدائيان اسلام به عنوان معاونين خليل طهماسبى در قتل رزم آرا، مورد تعقيب شهربانى و ماموران آگاهى قرار گرفتند. به تدريج تعدادى از آنان كه اواخر همان سال توسط ماموران دولت علاء دستگير و بازداشت شدند.

2 - بررسى پاره اى از شبهات ايجاد شده در قتل رزم آرا

هر چند خليل طهماسبى صراحتا به قتل رزم آرا اعتراف كرد و فدائيان اسلام نيز مسئوليت اين اقدام را با انتشار اعلاميه بر عهده گرفتند و تحت تعقيب مامورين دولتى قرار گرفتند، با وجود اين ، در مورد اين حادثه و ضاربين احتمالى و معاونين قتل وى ، نظرات مختلفى در جامعه ابراز شد. در اين ميان گروهى بلافاصله تلاش كردند تا قتل او را به محافظانش نسبت دهند. آنها بازداشت و بازجويى چند نفر از محافظين رزم آرا را دليلى بر گفتارشان مى دانستند. اما هر چه كوشش كردند شاهدى محكمه پذير بر اين ادعاى خود نيافتند. چنانكه حتى بازجويى محافظان چنين نظرى را اثبات و تاييد نكرد، چون محافظين رزم آرا همگى تبرئه شدند. نتيجه اين بازجوئيها نشان مى داد كه در شرايطى كه هيچ كس ادعاى مشاهده تير اندازى از سوى محافظان را مطرح نساخت چندين نفر از محافظان و پاسبانان حاضر در محل به مشاهده عينى تيراندازى خليل طهماسبى به رزم آرا اقرار كرده اند. در حالى كه همان ماموران اعلام كردند كه اولين تير خليل طهماسبى كه با تسلط كامل وى شليك شد، به پشت رزم آرا اصابت و مغز او را متلاشى ساخت و در همان لحظات اوليه ، رزم آرا كشته شد. صورت مجلس مقامات حاضر در بازبينى و معاينه محل ترور رزم آرا نيز بر اين مطلب صحه مى گذارند؛ چنانكه در بخشى از آن آمده است :

حسب المعمول در موقع تشريف فرمايى جناب نخست وزير كه تماشاچيان در طرفين از دم راهرو غرب مسجد ايستاده و مامورين انتظامى نيز در جلو آنها بوده اند..پس از اينكه به حياط مسجد وارد مى شوند، در حدود 40/12 متر از دم راهرو به طرف مسجد، در حياط حركت مى كنند و در اين موقع از سمت رديف راست كه غرب مسجد باشد، ضارب از بين تماشاچيان در حدود يك متر و نيم به وسط آمده و درست در پشت سر جناب نخست وزير به فاصله يك متر و نيم قرار مى گيرد و شروع به تيراندازى مى كند، پس از اصابت گلوله ، مضروب سه قدم به جلو حركت نموده كه چند قطره خون به زمين مى ريزد. سپس دمرو به زمين افتاده و خون زيادى كه توام با مغز سر بوده جارى مى شود و در همان جا بلافاصله فوت مى نمايد.... (391)

علاوه بر صورت مجلس فوق ، گزارش رئيس اداره پزشكى قانونى به شعبه 1 بازپرسى نيز پس از معاينه جسد رزم آرا حاكى است كه طبق مشاهدات ، مرگ وى در اثر گلوله وارد به مغزش در لحظات اوليه صورت گرفته است . (392)

با وجود چنين اسناد و شواهدى ، قتل رزم آرا توسط خليل طهماسبى قطعى بنظر مى رسد. بازداشت محافظان نيز بنا بر اعترافات خودشان به دليل لباس ‍ شخصى به تن داشتن و خروج اسلحه به قصد تعقيب طهماسبى ، صورت گرفته است . چون بازداشت كنندگان آنها را نمى شناخته اند و نيز در عين حال وجود خليل طهماسبى در صحنه و قصد و اقدام وى در ترور رزم آرا را انكار نكرده اند. (393)

از سوى ديگر بازداشت و بازجويى محافظان نخست وزير مقتدر شاه نخست وزير مقتدر شاه و شخص دوم مملكت ، در يك حادثه سوءقصد، امرى طبيعى به نظر مى رسد؛ چرا كه در چنين حادثه اى بيش از هر كس ‍ ديگر در مظان همدستى و معاونت در قتل قرار مى گيرند. ضمن اينكه بيشتر اطلاعات از صحنه واقعه را در تعقيب عاملين قتل ، از محافظان و شاهدان عينى صحنه مى توان بدست آورد و اين قضيه در جريان دادرسى طبيعى است .

چنانكه گفته شد خليل طهماسبى چنان صراحتا به ترور رزم آرا اعتراف كرده است كه حتى يكى از وكلاى مدافع وى كه قصد رهائيش را داشت گفته كه در مقابل اعترافات صريح طهماسبى نمى توان كارى كرد؛ زيرا وى به اندازه اى صريح و بدون ابهام اعتراف كرده كه جاى هيچگونه اشكالى را براى بازپرس و دادستان باقى نگذارده است . (394)زمانى كه وكيل از خليل خواست تا براى جستن راهى به منظور برائتش ، اقراراتش را انكار كند، خليل قاطعانه گفت كه خودم تيراندازى كردم ، خودم رزم آرا را به درك فرستادم ، در راه احكام دين مبين اسلام چنين كردم و از كرده خود نيز پشيمانى و امتناعى ندارم . (395) بايد توجه داشت كه پافشارى بر چنين اعترافاتى بود كه به اعدام طهماسبى انجاميد؛ چنانكه در سال 1334 ش نيز وى با همين اتهام اعدام گرديد. در بخشى از گزارش بهرامى رئيس اداره آگاهى ، يك روز پس از واقعه قتل رزم آرا مورخ 17/12/29، در خصوص ‍ اعترافات خليل طهماسبى چنين آمده است :

من خليل طهماسبى ، فرزند ابراهيم شغل نجار مى باشم . من نمى گويم سمندر باش يا پروانه باش ، چون به فكر سوختن افتاده اى مردانه باش . بلى من طهماسبى هستم و باكى از كشته شدن ندارم بارى اينكه خداوند متعال در آيه شريفه مى فرمايد: و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون . پس شما اين را مسلم بدانيد كسى كه شخصى را تشخيص داد خائن به دين و مملكت مى باشد، ترس از كشته شدن ندارد. به جهت اينكه مطابق وعده اى كه حضرت پروردگار فرموده كسانى كه در راه خدا بهتر جهاد كنند و بكشند دشمنان خدا را (يا) كشته شوند، آنها زنده اند. ما معتقد به اين حقايق هستيم . اين را شما بدانيد اينجا مملكت آل محمد صلى اللّه عليه و آله است . كسانى كه تشخيص بدهند خائنين در راس كار حكومت مى كنند، دير يا زود آنها را از روى زمين بيارى خداوند متعال بر مى اندازند.

رزم آرا شخصى بود كه در دوران ستاد ارتش كه در راس آن قرار بود، قضيه جنگ آذربايجان را بوجود آورد. رزم آرا كسى بود كه يك مشت مسلمان را وادار به جدال كرده و در دوران نخست وزيرى خود، برخلاف عقيده ملت و بر خلاف قوانين خدايى ، ملت ايران را پيش دول اروپا خواه روس يا انگليس ، پست نمود...من تشخيص دادم رزم آرا مردى خائين و وطن فروش ‍ است در صدد برآمدم تا شرش را از سر يك عده مسلمان كوتاه كنم تا امثال آنها نتوانند براى يك مشت ملت فقير مسلمان گربه رقصانى كنند..... (396)

به اعتقاد برخى از صاحب نظران ، محكم بودن اعترافات طهماسبى و پذيرفتن مسئوليت قتل رزم آرا توسط فدائيان اسلام و سپس محكوميت خليل در دادگاه ، هر گونه شبهه اى را در اين خصوص برطرف ساخته است . همچنين از جمله شبهاتى كه برخى وارد نموده اند، در مورد اسلحه و فشنگ ضارب بوده است ؛ اما گزارشهاى شهربانى و اداره آگاهى جاى هيچگونه شبهه اى را در اين مسئله نيز باقى نمى گذارد؛ چنانكه در 16/12/29، ساعاتى پس از قتل رزم آرا، اسلحه خليل كه توسط محافظ رزم آرا، مصطفى پازوكى از دست وى گرفته شده است ، به وسيله تيمسار و سرتيپ دانشور رياست قسمت پليس انتظامى ، به اداره آگاهى تحويل و صورتجلسه شده است . متن صورتجلسه فوق چنين است :

در ساعت 45/12 روز چهارشنبه 16/12/29، در موقعى كه آقايان امضا كنندگان زير دفتر رياست اداره آگاهى مشغول بازجويى از آقاى عبدالله موحد (خليل طهماسبى )، متهم به قتل جناب رزم آرا نخست وزير بودند، تيمسار سرتيپ دانشپور رياست قسمت پليس انتظامى با يك قبضه اسلحه سيستم هفت تير بلژيكى (براوينگ ) كه يك عدد پوكه فشنگ در لوله آن گير كرده و قسمتى از نوك آن خارج شده بود، ارائه دادند و يك پوكه فشنگ نيز ارائه و اظهار داشتند اسلحه مزبور متعلق به قاتل نخست وزير مى باشد كه عينا به مصطفى پازوكى مامور دستگير قاتل ارائه داده و پازوكى نامبرده گواهى نمود، اين اسلحه همان اسلحه اى است كه پس از وقوع تيراندازى به نخست وزير بلافاصله از دست عبدالله موحد (خليل طهماسبى ) قاتل گرفتيم . (397)

طبق گزارشهاى موجود، اسلحه مزبور با فشنگ و گلوله بدست آمده در حضور مسئولين آگاهى مهر و موم شده و براى كارشناسى در اختيار كارشناسان نظامى قرار گرفت . ستوان يكم خالق پناه يكى از كارشناسان فنى گفت :

پوكه فشنگ كه مارك آن با مارك سه عدد فشنگ ديگر مطابقت دارد و نيز گلوله موجود در پاكت ممهور، به ؛ دقت ملاحظه با توجه به خانهاى اسلحه و اثرات آن در روى گلوله مورد بحث و بررسى كامل بنظر اينجانب محرز است كه اين گلوله متعلق به همين پوكه مى باشد... (398)

سرهنگ 2 فنى ، نامدار بهمن ، ديگر كارشناس فنى ارتش ، نيز نظر خود را چنين اعلام مى كند:

پس از بررسى اسلحه كمرى براوينگ و يك عدد پوكه خالى و يك عدد گلوله ، نتيجه زير بدست آمد: اسلحه كاليبر 65/7 و گلوله و پوكه هم مربوط به كاليبر همان اسلحه بود يعنى گلوله كاليبر 65/7 و پوكه هم مربوط به همان گلوله مى باشد. (امضاء). (399)

بر اساس آن گزارش و اظهار نظرهاى كارشناسان فنى نظامى ، براى دادگاه شبهه اى در مطابقت گلوله و پوكه ها با اسلحه خليل طهماسبى وجود نداشته است . هيچ گزارشى هم از شليك گلوله و يا بدست آمدن پوكه و فشنگى غير از آنچه كه تعلقش به اسلحه خليل طهاسبى اثبات شده ، وجود ندارد؛ بنابراين بنظر مى رسد كليه شبهات وارد شده توسط اين گروه بى اساس باشد. چنانكه اسناد موجود در آرشيوهاى كشور و اسناد منتشره ، همگى بر اين مطلب دلالت دارند. اما مسئله كه چه كسانى قبل از وقوع حادثه از انجام آن مطلع بوده و يا معاونت داشته اند، موضوع ديگرى است كه به اجمال بيان خواهد شد.

3 - معاونين و مطلعين قتل رزم آرا، در اظهارات نواب صفوى و ديگران

بى ترديد برخى از شخصيتهاى سياسى نهضت ملى كه تنها راه موفقيت و پيروزى نهضت را در حذف آرا - مانع اصلى ملى كردن صنعت نفت - مى دانستند، پيش از وقوع حادثه ، از جريان تصميم گيرى و مبادرت به اين امر مطلع و يا خود سهمى در ايجاد آن واقع داشته اند. نواب صفوى در بازجويى خود در سال 1334 ش ، در پاسخ به سوال بازجو در خصوص ‍ معرفى معاونين و تجويز كنندگان قتل رزم آرا نام تعدادى از شخصيتهاى مذهبى - ملى و اعضاى جمعيت را برده كه قابل تامل است :

آيت الله كاشانى و آقاى دكتر مصدق السلطنه و آقاى حائرى زاده و آقاى دكتر بقايى و آقاى شايگان و آقاى نريمان و آقا حسين فاطمى و آقا عبدالقدير آزاد و آقاى شمس قنات آبادى و آقاى نصرت الله كريمى و آقاى كريم آبادى و آقاى على زهرى و آقاى حسين مكى و آقاى حاج ابوالقاسم رفيعى و آقاى حاج سيد هاشم حسينى و آقاى سيد عبدالحسين واحدى و بنده و آقاى على اصغر ذوالفقارى و آقاى على احرار و آقا حاج عباس ‍ نوشاد و آقاى موسويان تاجرزاده بازار و آقاى سيد محمد واحدى (كه فقط خبر نداشت ) و ساير آقايان مذكور در فوق خبر داشتند و تجويز مى نمودند - سيد مجتبى نواب صفوى (400)

نواب صفوى نوع معاونت و تاييد اين عمل توسط هر يك از نامبردگان را چنين بيان مى دارد:

راى و تجويز كردن آقاى كاشانى و آقاى دكتر مصدق السلطنه علنى و صريح بود و نسبت به اينكه تيمسار سپهبد رزم آرا بايستى از بين برود و او دست انگليسى ها است مثل اينكه آقاى دكتر مصدق السلطنه صراحتا در مجلس بيان كردند در پشت تريبون مجلس ، و به اضافه راى ايشان با جبهه ملى و آقاى كاشانى در اين خصوص سكس بود و آقاى دكتر بقايى و آقاى حسين مكى در ملاقاتى كه در منزل حاج محمود آقايى با بنده از زمان نخست وزيرى و حيات آقاى تيمسار رزم آرا با بنده كردند، صراحتا اين راى را بيان نمودند و نيز ساير آقايان مذكور جبهه ملى و همچنين آقاى شمس ‍ قنات آبادى و آقاى نصرت الله كريم آبادى اين راى مذكور يعنى تجويز از بين بردن تيمسار رزم آرا را صراحتا و كرارا بيان مى كردند و بطور كلى آراى افراد جبهه ملى در اين خصوص يكى بود و آقاى كاشانى هم در منزل حاج ابوالقاسم رفيعى صراحتا اين راى را پيش روى بنده و آقاى حاج سيد هاشم حسينى بيان كردند و ساير آقايان مذكور هم به شرحى كه عرض شده بود، كمك مى كردند و تجويز مى نمودند. (401)

چنانكه ملاحظه شد، نواب صفوى ، جبهه ملى و دكتر مصدق را صادر كننده فتواى سياسى و آيت الله كاشانى را به عنوان صادر كننده فتواى شرعى قتل رزم آرا، معرفى كرده است در متن بازجويى نواب صفوى در مورخ 19/3/30 نيز آمده است :

آقايان وكلاء اقليت ديروز و جبهه ملى و نخست وزيرى كنونى فتواى صريح نابودى فرد مذكور را صادر نموده ، سپس هم صريحا در مجلس و روزنامه هاى خود آن را مربوط به افكار عمومى ملت دانسته ، اظهار رضايت و خوشنودى نموده اند و روزنامه ايران عموما بخصوص روزنامه هاى وابسته به جبهه ملى فريادهاى رضايت خود را مضافا بر فتواى صريح خود به دنيا رسانده اند و همه امضا نموده اند و شخص مباشر آن وظيفه را دستگير و به زندان انداخته اند..... (402)

سرتيپ كيهانخديو طى نامه اى به دادستان ارتش در 18/10/34، ضمن تشريح اتهامات نواب و يارانش ، با استناد به اعترافات نواب صفوى ، نمايندگان اقليت دوره شانزدهم مجلس شوراى ملى يعنى اعضاى جبهه ملى را به عنوان معاونت در قتل رزم آرا معرفى و خليل طهماسبى را مباشر اين قتل مى داند و مى نويسد:

يك مورد آن (توطئه در قتل مرحوم سپهبد رزم آرا) در سال 1329 ش ، با معاونت بعضى از نمايندگان اقليت دوره شانزدهم مجلس شوراى ملى و مباشرت خليل طهماسبى كه داخل در جمعيت فدائيان اسلام بوده كه جريان امر و كيفيت واقعه را سيد مجتبى نواب صفوى مشروحا ضمن تحقيقات توصيف و بيان نموده است .... (403)

با وجود، اين گروهى تنها به سخنان آيت الله كاشانى در دادگاهى كه در سال 1335، پس از شهادت نواب صفوى و يارانش به اتهام صدور فتواى قتل رزم آرا و مهدورالدم دانستن وى تشكيل شده بود، استناد كرده و به دنبال ضارب ديگرى مى گردند. آيت الله كاشانى در اين دادگاه براى رهايى از چنگال رژيم و احتمالا مجازات اعدام ، قتل رزم آرا توسط خليل طهماسبى را منكر شده است ؛ در حالى كه تنها به برخى نوشته ها در مطبوعات استناد كرده و سند ديگرى نيز درباره ضاربان فرضى ديگر ارائه نمى دهد. (404)

اين گروه با ناديده گرفتن فتواى صريح آيت الله كاشانى ، در خصوص مفسد فى الارض دانستن رزم آرا، تنها به اين كلام كه در شرايط خاص دادگاه بيان شده ، تكيه مى كنند. اين اظهار نظرات در حالى ابراز مى شود كه خليل طهماسبى در بازجويى سال 1334 ش ، در پاسخ دادگاه و در خصوص ‍ معرفى تجويز كنندگان و ترغيب كنندگان قتل رزم آرا تحريك مى كرد. موقعى كه من مى خواستم بروم پى اين كار، آنكه مرا تجويز و تحريك براى اينكار مى كرد، آقاى نواب صفوى و سيد عبدالحسين واحدى بودند و سه روز قبل از رفتن پى اين كار با من كاشانى ملاقات كرده ، به او قضيه را گفتم . آن هم گفت برو ولى اسم مرا مبر. اين بوده كه من مى دانستم و يك مجلسى هم كه چند وقت قبلش در منزل حاج محمود آقايى تشكيل شد كه وكلاى اقليت در آنجا ظهر و شب اجتماعى كرده بودند.... (405)

اظهارات سيد ابوالحسن حائرى زاده در بازجوئيهايش در مورخ 8/2/35، در خصوص در خواست عدم تعقيب آيت الله كاشانى به عنوان مفتى و صادر كننده فتواى قتل رزم آرا در سنين پيرى ابهامات موجود را مى زدايد. وى مى گويد:

مقصود من اين بود كه اگر يكى از آقايان حجج اسلام يا آقاى كاشانى فتوايى داده باشد. و در نتيجه فتواى او شخص را خائن به مملكت معرفى كرده باشد، قاتلى مرتكب قتل شود، تعقيب مفتى كه خود منكر فتواى خود نيست و در مصاحبه ها اظهار كرده و امروز هم منكر اظهارات سابق خود نيست ، در سن بيش از هفتاد، نبايد او را پس از فوت (كشته شدن ) فرزندش ‍ به اتهام قاتل بودن ، دادستانى نظامى غير صالح تعقيب كند. من شهادتى به اين كه ايشان فتوايى داده يا نداده اند، ندارم و دولت مدعى بود كه در مصاحبه ها، آيت الله كاشانى ، مرحوم سپهبد رزم آرا را مهدورالدم ، معرفى كرده و در نتيجه فتواى ايشان ، اين جريان پيش آمد كرده است ... (406)

همانطور كه اشاره شد بسيارى از اسناد و متن بازجوييها، حكايت از صدور فتواى قتل رزم آرا از سوى آيت الله كاشانى و مطلع بودن ايشان از وقوع واقعه مسجد شاه پيش از آن تاريخ دارد. چنانكه عميدى ، از وكلاى مدافع متحصنين زندان قصر، در دادگاه مورخ 22/4/31، ضمن دفاع از متهمين فدائيان اسلام در اين مورد گفته است :

روزى در موقع زمامدارى رزم آرا آقاى كاشانى ....در مجلسى كه چند نفر از رفقاى من حضور داشتند، از بنده سوال نمود كه نظر شما درباره كابينه بعد از رزم آرا چه خواهد بود. من پاسخ دادم كه دو روز قبل آقاى رزم آرا راى اعتماد قابل توجهى گرفته ، چگونه كابينه او سقوط خواهد كرد. آقاى كاشانى فرمودند كه آقاى رزم آرا رفتنى است و در ضمن يكى از رفقاى من بعد از بيانات آقاى كاشانى به من اظهار داشت كه آقاى رزم آرا بطور بدى از بين خواهد رفت . چنانچه مشاهده شده بعد از چند روز وضعيت مشاراليه به كجا رسيد و كابينه وى سقوط كرد.... (407)

علاوه بر آنچه كه در اين موضوع نقل شد، گفتنى است كه بسيارى از نويسندگان و مورخان معتقدند كه بر اثر نفوذ آيت الله كاشانى كه در آن زمان رياست مجلس شوراى ملى را بر عهده داشت ، مجلس به طرح آزادى خليل طهماسبى راى داد (408) و با مصوبه مجلس و توشيح شاه ، تحت فشار افكار عمومى در تاريخ 19/8/31، طهماسبى با تكريم كاشانى براى رهايى خليل طهماسبى بايد به اين نكته اذعان كرد كه چنانچه طهماسبى از سوى دادگاه نظامى به مجازات اعدام محكوم مى شد، به تبع آن آيت الله كاشانى نيز از سوى رژيم به دليل صدور فتواى شرعى قتل رزم آرا تحت پيگرد قانونى قرار مى گرفت ؛ لهذا طبق مصوبه مجلس و مطابق خواست ملت ايران تلقى كردن عمل طهماسبى ، آيت الله كاشانى نيز از پيگرد رژيم رهايى يافت . پيرامون اين موضوع سخنان و نظرات بسيارى مطرح است كه به دليل اطاله كلام ، از بيان آن خوددارى مى شود. در اين مورد تنها به ذكر دو نكته بسنده مى شود: اولا تمسك به نطق دكتر مصدق در مجلس شوراى ملى براى اثبات عدم قتل توسط خليل طهماسبى ، نمى تواند درست باشد؛ چنانكه دكتر مصدق گفته است :

به اعليحضرت گفتم ، مسلما اين محافظين ، بهتر از محافظين رزم آرا از من محافظت نخواهند كرد. (409)

بطور قطع اين جمله برغم برداشتهاى مختلف ، بر اين واقعيت تاكيد دارد كه بالاخره محافظين رزم آرا نتوانستند در مقابل حمله خليل طهماسبى از جان وى محافظت كنند و او كشته شد. از اين كلام هرگز مداخله محافظين در قتل رزم آرا برداشت نمى گردد.

ثالثا تكيه بر سخنان اشخاصى چون دكتر مظفر بقايى كه فدائيان اسلام به شدت با وى و حتى حضورش در بيت آيت الله كاشانى مخالف بودند، نمى تواند به عنوان مستندات تاريخى مورد توجه قرار گيرد. ضمن آنكه برخى ديگر از ادعاها در همان زمان در حدى نبود كه بتوان به عنوان حقايق تاريخى پذيرفت .

4 - تصويب قانون عفو و آزادى خليل طهماسبى در مجلس و توشيح آن توسط شاه

چنانكه قبلا گفته شد، خليل طهماسبى پس از بازداشت صراحتا به عمل خود اعتراف كرد و رزم آرا را مستحق كشته شدن دانست . از آنجا كه وى عمل خود را مطابق خواست ملت ايران ، بخصوص در مسئله پيروزى نهضت ملى نفت ، تلقى مى كرد، زمانى كه قرار صادره دادگسترى به او ابلاغ شد، ضمن خوددارى از دريافت آن ، به قرار توقيف خود اعتراض و به بازپرس شعبه اول تهران نوشت :

نسبت به قرار توقيف كه از طرف شاه درباره اينجانب خليل طهماسبى صادر شده است ، اعتراض دارم . چون اين قرار را در باره خودم به حق نمى دانم . به تاريخ شنبه 19 اسفند ماه 1329 ش . (410)

مدتى بعد كه قرار بود دادگاه طهماسبى تشكيل گردد، نواب صفوى او را از تعيين وكيل منع كرد و گرفتن وكيل را موثر دانستن غير خدا و شرك دانست . در دست نوشته نواب آمده است :

هوالعزيز - برادر عزيزم ، خليل الله . وظايف دينى خود را فراموش ننموده ما هم به تكليف سياسى خود بيارى خدا عمل مى كنيم . شهوات دنياپرستان براى استفاده هاى سياسى شوم (به ) جوش آمده ، فلذا اجراى احكام اسلام را طبق كتاب به خاطر داشته باشيد و وكيل براى خود قبول نكنيد و حاضر به اين حرفها نشويد، زيرا اين كار موثر دانستن غير خدا و شرك است . شما به خدا نزديكتر شده ايد، مواظب باشيد، دور نشويد. برادر شما سيد مجتبى نواب صفوى . (411)

علت نگارش چنين نامه اى از سوى فدائيان اسلام بر حق دانستن عمل فدائيان اسلام بود؛ چنانكه وى در كيفر خواست خود دليل تجويز قتل را خيانت رزم آرا به مملكت و اسلام عنوان كرده ساخته بود. (412) در آن زمان افكار عمومى جامعه نيز همين نظر نواب را تاييد مى كرد؛ چنانكه مدتى بعد زمينه هاى آزادى وى ، به عنوان ناجى ملت ايران با مصوبه عفو مجلس ‍ شوراى ملى فراهم شد و در 16 مرداد 1331 ش ، مجلس شوراى ملى ماده واحده عفو خليل طهماسبى را به شرح ذيل به تصويب رساند:

چون خيانت حاج على رزم آرا و حمايت او از اجانب بر ملت ايران ثابت است ، بر فرض اينكه قاتل او استاد خليل طهماسبى باشد، از نظر ملت ايران بى گناه و تبرئه شده شناخته مى شود (413)

آنگاه در تاريخ 19 آبان 1331 ش ، اين قانون به توشيح شاه رسيد و خليل طهماسبى مطابق تمايل مردم ايران ، با استقبال گسترده مردمى از زندان آزاد شد. وى چند روز پس از آزادى در جمع خبرنگاران طى مصاحبه اى ، انگيزه خود را از آن عمل را بيان كرد كه در مجله تهران نيز منتشر شد. (414)

از آنجا كه طرح آزادى و عفو خليل طهماسبى از سوى شمس قنات آبادى به مجلس ارائه شد و طرح سه فوريتى آن به تصويب رسيد، نقل علل اتخاذ چنين تصميمى ، از خاطرات منتشر شده وى قابل توجه مى باشد. او در خاطراتش مى نويسد: پس سقوط قوام در به پى خون غلطاندن عده اى از مردم در 30 تير 1330 ش و سپس با نخست وزيرى مجدد مصدق ، مردم نسبت به طبقه حاكم بسيار خشمگين بودند. تمايلى شديد به گرفتن انتقام داشتند و به همين جهت مخالفان هيئت حاكمه مورد توجه قرار مى گرفتند. از اين رو در اين زمان خليل طهماسبى نيز در بين مردم محبوبيت بيشترى يافته بود. (415)

قنات آبادى ، علت مبادرت خود و طرفداران آيت الله كاشانى را در تهيه و تقديم اين طرح به مجلس ، قطع از نظر فتواى آيت الله كاشانى در مفسد فى الارض و مهدورالدم دانستن رزم آرا، تحت تاثير اوضاع و شرايط آنروز مى داند. او ضمن آنكه خليل طهماسبى را از ياران سابق خود مى شمارد، به بيان علتى مزيد بر آن مى پردازد و مى گويد: در زمامدارى دوم مصدق بعد از 30 تير، بين آيت الله كاشانى ، مصدق و دكتر بقايى اختلافات شديد و پنهان ايجاد شده بود. به همين دليل مصدق براى هتك آنان به هر وسيله اى متوسل مى شد؛ منجمله آنكه به شهربانى دستور داده بود تا فدائيان اسلام را دستگير و به زندان افكند و سپس خود و طرفدارانش و همچنين ماموران شهربانى ، به فدائيان اسلام و افكار عمومى جامعه چنين وانمود مى كردند كه مطابق ميل آيت الله كاشانى ، چنين دستورى را صادر كرده است . وى با اين ترفند، هم خشم فدائيان اسلام را از خود دور مى كرد و هم شكاف ميان آيت الله كاشانى و فدائيان اسلام را عميق تر مى كرد. البته چنين نيز شد و فدائيان اسلام كه يا از حقيقت مطلع نبودند و يا در زندان ، تلقينات ماموران شهربانى را مى شنيدند، آنرا مى پذيرفتند و در نتيجه در روزنامه نبرد ملت ارگان آن جمعيت ، و در سخنرانيهايشان به آيت الله كاشانى و اطرافيانش ‍ حمله مى كردند. قنات آبادى ، رمز برخى از عكسهاى آيت الله كاشانى در كنار خليل طهماسبى را براى رفع شبه و در رابطه با همين مسئله مى داند. (416) و مى گويد كه ايشان مى خواستند با چنين ترفندهايى ، توطئه هاى دكتر مصدق و شهربانى را باطل نمايند. به همين جهت هم از شمس قنات آبادى ، تهيه و تقديم طرح آزادى و عفو طهماسبى به مجلس را طلب مى كند و قنات آبادى نيز به توصيف وى عمل مى كند. (417)

امضا كنندگان طرح عفو خليل طهماسبى 27 نفر بوده اند كه عبارتند از: شمس قنات آبادى ، نادعلى كريمى ، حاج سيد جوادى ، مهندس حسيبى ، دكتر شايگان ، سيد باقر جلالى ، انگجى ، دكتر بقايى ، على زهرى حسين مكى ، مهندس زيرك زاده ، دكتر ملكى ، پارسا، مدرس ، دكتر فلسفى ، ناظرزاده ، حائرى زاده ، اقبال ، وكيل ، پوراخگر، ميلانى ، شاپورى ، فرزانه معتمد، دماوندى ، ناصر ذوالفقارى ، دكتر سنجابى و نريمان . (418)

بالاخره طرح مزبور، همراه با پيشنهاد اصلاحى مهندس رضوى ، به اتفاق آرا به تصويب رسيد و طهماسبى آزاد شد. با تصويب اين طرح و توشيح آن توسط شاه ، خانواده رزم آرا با ارسال نامه اى به شاه به اين اقدام اعتراض ‍ نمودند و به شاه نوشتند كه در حالى كه مدال جاويد به خانواده رزم آرا داده شده او را جزو شهداى ارتش محسوب داشته اند، بنابراين چگونه است كه وى را مهدورالدم شناخته اند. (419) در حقيقت افكار عمومى جامعه و به تبع آن شخصيتهاى بزرگى مثل آيت الله كاشانى بعنوان رئيس مجلس ، و برخى اعضاى جبهه ملى ، خليل طهماسبى را منجى كشور و رزم آرا را خائن به مملكت معرفى كردند و شاه نيز به ناچار نظر آنها را پذيرفت . در علت توشيح اين مصوبه توسط شاه مطالبى ديگر ذكر گرديده كه در اينجا مجال پرداختن به آنها نمى باشد.

در مجموع ، بازتابها و واكنشهاى جامعه نسبت به قتل رزم آرا در سطح حكومت ، دولت ، رجال سياسى مذهبى و مردم ، شكلهاى مختلفى داشت و بحثها و نظرات بسيارى را مطرح ساخت . بررسى تحقيقى ژرف مندرجات پرونده فدائيان اسلام و پرونده قتل رزم آرا و گفته ها و نوشته هايى كه در آثار و اسناد مكتوب و غير مكتوب بر جاى مانده ، منشاء تحقيقات مفصلى در اين زمينه است كه بايد در جاى ديگرى به آن پرداخت ؛ اما در اين مورد سخنان آيت الله طالقانى در چهاردهم اسفند 1357 ش ، بر سر قبر دكتر مصدق ، در حالى كه تمام اعضاى جبهه ملى و نهضت آزادى حضور داشتند نيز، قابل توجه است . وى با صراحت مى گويد كه فدائيان اسلام يك اقدام انقلابى كردند (با قتل هژير) و وكلاى مردم را به مجلس فرستادند و با اقدام دوم انقلابى ، رزم آرا را كشتند و نفت را ملى اعلام كردند. (420) برغم چنين صراحتى در گفتار ايشان ، برخى از نويسندگان تاريخ معاصر كشورمان تلاش ‍ دارند تا با طرح مسائل غير واقعى ، نقش تشكلهاى اسلامى در تحولات سياسى اجتماعى كشورمان ، بخصوص جريان نهضت ملى شدن صنعت نفت را ناديده گرفته و يا كمرنگ نمايند، اما تفحص و تورق اسناد موجود، جايگاهى ويژه به نقش اين تشكلهاى دينى مى دهد.

ج - بازتابهاى خارجى قتل رزم آرا و ملى شدن صنعت نفت ايران

همزمانى دو واقعه مهم در كشورمان ، يكى قتل رزم آرا و ديگرى پيروزى نهضت ملى نفت با مصوبه مجلس شوراى ملى ، موجبات انعكاس وسيع آن در سطح جهانى را فراهم ساخت . بيان پاره اى از ديدگاههاى دول و ملل جهان نسبت به اين وقايع مهم تاريخ معاصر كشور، از يك سو اهميت وقوع آن حوادث و از سوى ديگر نقش و تاثير فدائيان اسلام در تحولات سياسى اجتماعى كشور را روشن مى سازد . از اينرو به بخش كوچكى از تحليلهاى رسانه هاى خارجى ، اشاره مى شود.

آمريكا، كشورهاى اروپائى ، انگليس و روسيه و ديگر كشورهاى جهان هر يك تحليل و تفسيرى خاص از اين وقايع ارائه دادند؛ چنانكه راديو بى بى سى بلافاصله در همان اولين شب قتل رزم آرا حادثه را حيرت انگيز خواند و بوين وزير خارجه انگليس ، به وزير خارجه ايران تسليت گفت . (421)

راديو بى بى سى نه تنها نگرانى دولت انگليس را هرگز كتمان نكرد؛ بلكه در تفسير خود درباره رزم آرا اعلام كرد كه ، سپهبد رزم آرا ملى كرده شركت نفت را عملى نمى دانست و معتقد بود كه اين امر به سود ايران نيست و عقيده خود را بدون خوف و هراس اظهار مى داشت . (422)

در همين رابطه روزنامه ديلى ميل نيز به تصميم رزم آرا بر واگذارى امتياز نفت ايران به انگلستان و انعقاد قرارداد نفت با اين كشور اشاره كرد و نوشت كه رزم آرا بر سر نفت مى خواست با انگلستان قرارداد جديدى منعقد كند، اما شكست خورد. اين روزنامه اضافه كرد كه مرگ او از اين نظر وحشت انگيز است كه ايران را باز و بى دفاع رها كرد و رفت . (423)

نگرانى انگليس از مرگ رزم آرا بى دليل نبود؛ زيرا بلافاصله پس از قتل وى ، بهاى سهام شركت نفت به شدت كاهش يافت و شركتهاى نفتى انگلستان بسيار ضرر كردند؛ چنانكه روزنامه فرانسوى تريبون دوناليون در ارزيابى خود از ترور رزم آرا و تنزل فاحش سهام شركت نفت و ضرر بريتانيا نوشت كه در نتيجه قتل رزم آرا، بهاى سهام شركت نفت تنزل كرد، بطوريكه دريادارى انگلستان و اينتلجنت سرويس ، در اثر اين حادثه ميليونها دلار متضرر شده اند، زيرا سهام شركت نفت يك چهارم از قيمت عادى پائين تر آمده است و دولت بريتانيا قسمت اعظم سهام را داراست . (424)

در واقع آنچه كه انگلستان را متحير و نگران كرد، مصوبه مجلس شوراى ملى در خصوص ملى شدن صنعت نفت بود كه تصويب آن يك هفته پس از قتل رزم آرا، براى انگلستان و جهان غير منتظره بود، بطورى كه اين كشور هرگز نتوانست عصبانيت خود را مكتوم سازد و مفسر راديو لندن در تفسيرى شتابزده گفت :

امروز پارلمان ايران پيشنهاد ملى كردن صنعت نفت را در كشور تصويب كرد. اين پيشنهاد توسط عده معدودى از مرتجعين و ثروتمندان و همچنين گروهى ملاهاى متعصب كه در راس آنها ابوالقاسم كاشانى قرار گرفته ، پشتيبانى مى شود. اصلا معلوم نشد فكر ملى كردن صنعت نفت چطورى به خاطرها آمد. فقط چند نفر منفى باف كه عده اى از جوانان ساده لوح از آنها پيروى مى كردند، فرياد مى كردند، نفت ايران براى ايرانى ، ولى هيچ كس ‍ نگفت كه ايرانى چطور ممكن است نفت خود را اداره كند. فقط كسانى از قبيل رزم آرا كه مى دانستند اداره كردن نفت به دست ايرانى عملى نيست ، با پيشنهاد ملى كردن نفت مخالفت مى كردند.... (425)

آنگونه كه پيداست ، انگلستان زمانى بيدار شده بود كه همين جوانان مذهبى در قالب تشكلهاى دينى چون جمعيت فدائيان اسلام ، تحت رهبرى نواب صفوى و با حمايت معنوى روحانى برجسته سياسى - مذهبى كشور، آيت الله كاشانى و نيروهاى ملى - مذهبى چون جبهه ملى به رهبرى دكتر مصدق ، توانسته بودند، رزم آرا، عاملى را كه انگلستان به وى دل بسته بود، از ميان بردارند و با پشتيبانى آيت الله كاشانى ، رياست وقت مجلس ، اقليت مجلس و حمايت جبهه ملى ، نفت ايران را ملى كنند.

به گواهى تاريخ و با استناد به اسناد به جاى مانده ، فدائيان اسلام در آفرينش ‍ اين پيروزى ، با از ميان برداشتن مانع اصلى ، نقش اساسى و انكار ناپذيرى ايفا كردند كه خشم انگلستان را برانگيخت .

تعريف و تمجيدهاى بسيار سياستمداران انگلستان ، از نقش فعال رزم آرا در واگذارى امتيازات نفتى كشور به آنها، پرده برداشته و ماهيت اين چهره وابسته به انگليس را بيشتر بر ملا سازد. سر آنتونى ايدن ، وزير خارجه و نخست وزير اسبق انگلستان كه در تژدوران ملى شدن صنعت نفت ، رئيس ‍ دولت آن كشور بود، در كتاب خاطرات خود مى نويسد كه رزم آرا، ملى گرائى توانا بود و تمام عمر خود را چون يك سرباز بسر برد.

وى قصد داشت كه سازمان حكومت را از حال تمركز بدر آورد و از راه تصويب قرارداد الحاقى كه با كمپانى نفت منعقد شده بود، درآمد بيشترى تحصيل كند. (426)

با ملى شدن صنعت نفت و لغو قرارداد نفتى ايران و انگليس ، شور و شعف شركتهاى نفتى آمريكايى برانگيخته شد و اميد آنها را براى تصرف و غارت منابع نفتى ايران ، افزايش داد. در اين رابطه به گزارش خبرگزارى يونايتدپرس ، به مجردى كه خبر تصويب لايحه ملى شدن نفت ايران به آمريكا رسيد، سروصداى بزرگى در شركتهاى اامريكايى پديد آورد. سخنگوى شركت نفت تگزاس آمريكا گفت كه اگر دولت ايران بهره بردارى از منابع نفت خود را به مزايده بگذارد، كليه شركتهاى نفت آمريكا در مزايده شركت خواهند كرد. (427)

پس از اين تحولات ، كشور شوروى نيز راه تعريف و تمجيد از رزم آرا را پيش ‍ گرفت ؛ چنانكه راديو مسكو با نقل مقاله اى از كراسنايا آرميبا، ارگان ارتش ‍ سرخ ، نظر دولت اين كشور را چنين بيان داشت كه رزم آرا افسر با كفايتى بود چون به هر نقطه ايران سفر كرده و به موقعيت جغرافيايى آن كاملا آشنا بود و اين يكى از خصوصيات افسران هر كشور مترقى است . (428)

اين مقاله ، از جمله علل توجه دولت شوروى به رزم آرا را تمايل وى به واگذارى امتياز نفت شمال به اين كشور عنوان كرده و اشاره مى كند:

رزم آرا در نظر نداشت حكومت ديكتاتورى را در ايران برقرار سازد و حتى مايل نبود افسران ايرانى براى تعليمات نظامى به انگلستان و آمريكا بروند بلكه علاقه داشت كه اين افسران به شوروى اعزام شوند و تعليمات ديد ارتش سرخ را فرا گيرند.، رزم آرا به بهبود روابط دوستانه و تجارى دو كشور شوروى و ايران علاقه زيادى داشت و مايل بود براى اثبات اين تمايل و علاقه خود، امتياز بهره بردارى از نفت شمال را به شوروى (429) بدهد...

در نتيجه چنين خشم و عصبانيت كشورهاى استعمارگر شرقى و غربى از قتل شخصى كه از نظر مردم ايران خائن به ملت و كشور بود، گاهى بيگانگان ، عاملان اين قتل سياسى را وابسته به يكى از كشورهاى خارجى معرفى كرده و گاهى آنرا مولود اختلاف سياسى انگلستان و آمريكا در ايران دانستند. روزنامه پراوداء روسى با تحليلى اينچنين از قتل رزم آرا، فدائيان اسلام را ناچار به پاسخگويى نمود و اين جمعيت طى اطلاعيه اى در پاسخ روزنامه مزبور، نوشت :

هوالعزيز، اشتباه يا غرض ورزى يك روزنامه روسى برادران ما را مكدر و عصبانى نمود. روزنامه پراوادا چاپ شوروى مى نويسد كه قتل رزم آرا مولود اختلاف سياست انگلستان و آمريكا در ايران مى باشد. نويسندگان اين روزنامه روسى يا از دنياى خارج شوروى اطلاعى نداشته و بى خبر از عالمند و يا اعمال غرض كرده ، حقايق را كتمان مى كنند.

قتل رزم آرا مولود غيرت دين و ايمان راسخ خليل طهماسبى و علاقه او به استقلال كشور اسلامى ايران و نجات ملت مسلمان از ديد اجانب بوده ، ارتباطى با هيچ سياست چپ و راستى نداشته است . تنها به فرمان اسلام وظيفه دفاعى انجام داده است . بيارى خداى توانا فدائيان اسلام . (430)

به طور كلى بازتابها و واكنشهاى گسترده داخلى و خارجى در قبال دو مسئله قتل رزم آرا و ملى شدن صنعت نفت ، جملگى حاكى از درجه اهميت اين وقايع تاريخى است كه بدست بازوى اجرايى و عملياتى فدائيان اسلام ، زمينه هاى شكل گيرى آن فراهم آمد.