جمعيت فدائيان اسلام

داوود امينى

- ۹ -


ك - چگونگى شكل گيرى و ارتباط تشكلهاى اسلامى ، با فدائيان اسلام .

شهادت سيدحسين امامى توسط رژيم پهلوى تاثير عميقى بر روحيه ديگر اعضاى جمعيت فدائيان اسلام و دوستانش نهاد. بطوريكه با انتشار اعلاميه اى در چهلمين روز شهادتش اعلام داشتند تا انتقام خون او را از رجال فاسد و درباريان حكومتى نگيرند و احكام و دستورهاى صريح اسلام و قرآن را در جامعه اسلامى پياده نكنند؛ از پاى نخواهند نشست . هنوز مدت زيادى از شهادت سيد حسين امامى نگذشته بود كه دوستانش با صدور اعلاميه اى تحت عنوان جوانان انتقامجو پشتيبان بيچارگان همراه با آرمى كه دو دست اسلحه بدست و دو دست شمشير بدست را نشان مى داد، نوشتند:

جوانان انتقامجو براى مبارزه با خائنين و سرمايه داران استثمار طلب و مسبب بدبختى توده ملت برخاستند و تا انتقام خود و همنوعان خود را از آنها نگيرند، از پاى نخواهند نشست . (333)

براساس گزارشهاى شهربانى ، پس از شهادت سيد حسين امامى ، برادرانش ، از جمله سيد جعفر امامى به اتفاق قنات آبادى و 18 عضو ديگر كه دكتر محمد شريف ، از بستگان برادران امامى نيز در ميان آنان بود، در مرداد ماه 1329 ش ، اقدام به تاسيس كميته انتقام ، كردند. جلسات كميته هر هفته در منزل يكى از اعضا برگزار مى شد و در اين جلسات دكتر شروين نيز شركت مى كرد. سيد جعفر امامى كه معمم بود، با بيت آيت الله كاشانى و شمس قنات آبادى نزديكى بسيار داشت . وى مصمم بود كه انتقام برادرش از دولت گرفته شود. (334) در گزارش شهربانى تشكيل هيئت انتقام توسط شهيدى سيد حسين امامى و قبل از شهادتش اعلام گرديده است و چنين اظهار شده كه اعضاى وصول به اهداف اسلامى خود را از ميان بردارند. در اين گزارش كه هيئت انتقام را منتسب به فدائيان اسلام مى داند، آمده است :

هيئت انتقام همان فدائيان اسلام هستند (سيد حسين ) امامى ، قاتل هژير آنرا تشكيل داده بود. در بين اين هيئت چند نفر شيخ و سيد هم ديده مى شوند و هر يك از آنها بوسيله قرآن سوگند ياد كرده اند كه تا پاى جان در پيشرفت مرام خود ايستادگى نمايند... (335)

در اين خصوص ، در گزارش ديگرى از ركن 2 شعبه 4 شهربانى ، به شهربانى كل كشور، در مورخ 6/6/29 چنين آمده است :

سيد جعفر امامى ؛ برادر سيد حسين امامى ؛ قاتل هژير، كميته اى بنام كميته انتقام (تشكيل ) و به مناسبت معمم بودن ، سيد جعفر امامى جلسات خود را بنام روضه خوانى جلوه مى دهند. منشى اين كميته كرباسچيان ، مدير كميته صاحب امتياز روزنامه ملت كه به جاى اصناف منتشر مى شود...، على اكبر، ماشين چى روزنامه اطلاعات عضو همرديف ، ستوان يكم سيد محمد گل افشار كارمند اداره تسليحات ، عضو موسس اين كميته ، شروع به تهيه (اسلحه ) نموده اند و اكثر اسلحه گرم خود را بوسيله سرجوقه پاسبان شهردارى ، فتح الله خان گرد (مامور شهردارى ) اسلحه خريدارى مى نمايند. در عين حال سيد جعفر امامى در مجالس و مجامع بر عليه دولت تبليغ مى نمايند. (336)

كميته انتقام ، در بيستم فروردين 1330 اقدام به برپايى گردهمائى اى در مسجد شاه نمود در آن گردهمائى در مسجد شاه نمود در آن گردهمائى پيام نواب صفوى توسط سيد على شفقى قرائت شد. (337) در اين زمان علاوه بر سيد جعفر امامى سيد محمد امامى نيز با بيت آيت الله كاشانى ارتباط داشتند (چنانكه شهيد سيد حسين امامى نيز با آيت الله كاشانى رابطه خوبى داشته است .)

سيد جعفر امامى كه به همراه آيت الله كاشانى به مشهد سفر كرده بود، طى سخنانى در مدرسه آيت الله حاجى ميرزا احمد كفايى و منزل آقا حسن قمى پيشنماز، فرزند آيت الله حاج آقا حسين قمى ، منزل شيخ محمد تقى بجنوردى و مسجد برقى ها، با حمله به رجال دولتى و اقشار جامعه ، مردم را به مبارزه با اين فساد و تباهى و برپايى شعائر مذهبى فراخواند و شهادت برادرش سيد حسين امامى را در راه مبارزه با بى عدالتى ها و بى قانونيها و در دفاع از اسلام و قرآن عنوان كرد. وى متعاقب اين سخنرانى توسط شهربانى مشهد بازداشت و روانه تهران گرديد. (338)

سيد جعفر امامى سپس در 17/5/29، اقدام به تاسيس مجمعى با عنوان مجمع مجاهدين جعفرى ، نمود. محل تجمعات اين مجمع در منزل عباس لباف در ميدان شاه كوچه داروغه بود و فعاليت عمده آن در مخالفت با دولت و در جهت برپايى احكام اسلام در جامعه صورت مى گرفت .

يكى ديگر از تشكلهاى اسلامى كه در همين دوره شكل گرفت ، مجمع مسلمانان مجاهد بود. اين مجمع نيز به هنگام انتخابات دوره شانزدهم مجلس شوراى ملى ، از سوى شمس قنات آبادى (339) و به هوادارى آيت الله كاشانى ايجاد شد. در آغاز، فعاليت آن منحصر به انتخابات مجلس در همان دوره بود (340) و در جلوگيرى از روى كار آمدن هژير نيز اقداماتى انجام داد (341) و سپس در مبارزات نهضت ملى نفت فعال گرديد. كلوپ اين مجمع در خيابان ناصرخسرو، كوچه شاهد بود. اين جمع صرفا در جهت قدرت گروهى نبود و ساختار چندان محكمى هم نداشت و از سوى بازاريان ، به ويژه روساى اصناف ، طلاب و مغازه داران حمايت مى شد. هدف اصلى مجمع مزبور، تقويت موضع سياسى آيت الله كاشانى بود. اين مجمع ، در آغاز با فدائيان اسلام نيز همكارى داشت و با برپائى گردهمايى در مسجد امام (مسجدشاه سابق )، از نواب صفوى و آيت الله كاشانى حمايت كردند؛ ليكن بعدها مسائلى پيش آمد كه موجب جدايى آنان شد.

برخى نويسندگان از جمله حجت الاسلام سيد هادى خسروشاهى ، تاسيس اين مجمع را نيز به فدائيان اسلام نسبت داده و معتقدند كه فدائيان اسلام به همراه ديگر تشكلهاى مذهبى ، براى آنكه فعاليتهاى علنى و آرام خود را بتوانند به راحتى و در كمال نظم و ترتيب و با برنامه ريزى به انجام برسانند، در سال 1327 ش ، دست به تشكيل اين مجمع زدند كه با تعيين هيئت مديره ، بنيان آن در بهمن ماه همان سال پايه گذارى شد. (342)

شهيد مهدى عراقى در اين باره چنين مى گويد، به دنبال آشنايى با شمس ‍ الدين قنات آبادى ، با نواب ، او خود را به تشكيلات فدائيان اسلام نزديك ساخته و صورت فدايى مسلك به خود گرفت . نواب او را به آيت الله كاشانى معرفى كرد تا جايى كه از ياران نزديك نواب شد. سپس با پيشنهاد قنات آبادى و موافقت نواب صفوى اين مجمع در مقابل تشكيلات زيرزمينى مخفى فدائيان اسلام در اين دوران ايجاد و تشكيلات علن آن به فعاليت پرداخت . شمس قنات آبادى نخستين رهبر اين مجمع بود كه پس از وى ، سيد مصطفى كاشانى به رياست آن برگزيده شد. (343)

قنات آبادى تنها مجمع را نردبانى براى ترقى خود قرار داد. تشكيلات مجمع مسلمانان مجاهد كه در آغاز ، در صف جبهه ملى و در مبارزات ملى صنعت نفت نقش داشت ، بعدها در صف نيروهاى مخالف نهضت ملى قرار گرفت و قنات آبادى به عنوان يكى از نمايندگان اقليت در مجلس ‍ شوراى ملى ، با فراكسيون نهضت ملى به مخالفت پرداخت .

ابراهيم كريم آبادى به عنوان يكى از فعالان جبهه ملى و مدير روزنامه اصناف هم مدتى در هيات مديره اين مجمع عضويت داشت ؛ اما با جبهه گيرى شمس قنات آبادى در برابر حكومت مصدق ، از عضويت مجمع خارج شد. روزنامه هاى ملت ما، مهر ميهن و مدتى نيز روزنامه دموكراسى اسلامى با مديريت قنات آبادى به عنوان ارگان اين مجمع محسوب مى شدند. (344) شمس قنات آبادى به هنگام تاسيس مجمع مسلمانان مجاهد، نامزد نمايندگى مجلس از شهرستان شاهرود بود كه برغم ناشناس بودن در منطقه ، از اين شهر به مجلس شوراى ملى راه يافت . وى كه در آن زمان در كسوت روحانيت قرار داشت ، پس از كودتاى 28 مرداد 1332 ش ، و با برقرارى ارتباط با زاهدى و دربار، در اواخر دوره 19 مجلس ‍ شوراى ملى ، از اين لباس خارج و به كت و شلوار و كراوات روى آورد. او در اواخر عمر با اشرافى از سرمايه داران معروف و از وابستگان انگلستان (345) و صاحب كارخانه نساجى در اصفهان همكارى كرد.

مدتى پس از شكل گيرى مجمع مسلمانان مجاهد، و پس از نهضت ملى نفت و در دوران حكومت مصدق و با بروز اختلافات ميان فدائيان اسلام و آيت الله كاشانى ، بين فدائيان اسلام با اين مجمع نيز اختلافات شديدى بروز كرد؛ چنانكه فدائيان اسلام عامل ايجاد شكاف بين نواب صفوى و آيت الله كاشانى را شمس قنات آبادى و مظفر بقايى معرفى مى كردند و خصوصا نسبت به حضور اين دو در بيت آيت الله كاشانى به شدت معترض ‍ بودند.

جبهه ملى ، حزب ايران ، حزب پان ايرانيست ، حزب زحمتكشان ، نيروى سوم ، سومكا و... نيز كه غالبا در همين دهه شكل گرفتند داراى تشكيلات حزبى نبودند و بيشتر در قالب گروه ذى نفوذ عمل مى كردند و در حقيقت هيچ كدام حزب به شمار نمى آمدند. هدف اينگونه تشكلهاى اسلامى ، ملى ، چپ ، و فاشيستى ، تاثير گذارى بر تصميمات دولت و مجلس بود. (346)

زمانى كه دولت با تاسيس و فعاليت تشكلهاى اسلامى ياد شده در اين دوره مواجه شد، دستور تعقيب و كنترل فعاليتهاى سياسى آنان را صادر كرد و در نتيجه اغلب كسانى كه در اين تشكلهاى مذهبى فعاليت مى كردند؛ شناسايى شدند؛ چنانكه سرتيپ پوركارگشا؛ رئيس اداره آگاهى و اماكن عمومى فهرست اسامى بسيارى از اعضاى اين تشكلهاى اسلامى را كه مورد شناسايى قرار گرفته بودند، ارائه نموده كه به دليل اهميت و شناخت آن اعضاء در ضمايم آورده شده است . (347)

مامورين دولتى همچنين علت شكل گيرى اينگونه تشكلهاى اسلامى را نتيجه بروز اختلافات ميان افراد فدائيان اسلام تلقى نموده ، مى نويسند:

بطوريكه شنيده شده ، در اين اواخر اختلافاتى بين افراد فدائيان اسلام توليد كه عده اى از آنها بنام جمعيت (مجمع ) مسلمانان مجاهد، به رهبرى شمس قنات آبادى ، جمعى نيز به عنوان طرفدارى مذهب جعفرى به سرپرستى برادران امامى و حاج عباس رفيعى مجزا شده و هر يك به نفع خود فعاليت مى نمايند.

بدين ترتيب بايد اظهار داشت ، گرچه در روند مبارزات سياسى اين تشكلها اختلافاتى بروز كرده و تشكلهاى مستقل ايجاد شدند، اما بطور قطع نواب صفوى در بنيانگذارى كانونهاى تجمع و فعاليتهاى مذهبى آنها نقش مهمى داشته است ؛ بطوريكه بسيارى از آنها با مشورت و موافقت وى ظهور يافته و در تعيين اعضاى هيئت مديره و رهبر آن نيز صاحبنظر بوده است و از همين روست كه همزمان با تعقيب اعضاى تشكلهاى اسلامى ، مورد تعقيب قرار مى گيرد؛ چنانچه آيت الله كاشانى شخصى از معتمدين خود را محافظ او قرار داد تا از بازداشتش ممانعت به عمل آورند.

از جمله فعاليتهاى فدائيان اسلام ، پيگيرى دادگاه قاتلين دكتر برجيس بود. وى شخصى يهودى بود كه بهايى شده و در كاشان طبابت مى كرد. او نزديك به يكصد نفر مسلمان را كه با بهائيت ضدديت داشتند، از طريق تجويز عمدى داروى اشتباهى ، به قتل رسانده بود. اين مسئله به گوش ‍ مسلمانان متعهد كاشان رسيد و آنان چون چاره اى نديدند و از طرف دولت هم نااميد بودند؛ تصميم به قتلش گرفتند. از اين رو هشت نفر از جمله شخصى به نام رسول زاده ، او را به قتل رسانده و خود را به مامورين معرفى كردند. به محض دستگيريشان ، بازار كاشان تعطيل و مردم از علماى شهر تقاضاى اقدام براى آزادى آنها كردند. شهربانى كاشان نيز براى رهايى از دست مردم ، به ناچار آنان را به تهران منتقل كرد. حضرت آيت الله بروجردى ، از آيت الله سيد محمد بهبهانى و آيت الله كاشانى خواسته بود تا اقداماتى براى آزادى آنها ترتيب دهند. بهايى ها دكتر عبدالله رازى را به عنوان وكيل برگزيدند تا در دادگاه به دفاع از دكتر برجيس بپردازد. طبق گزارش اداره آگاهى ، روزى كه بنا بود دادگاه شماره 2 جنايى كه متهمين به قتل دكتر برجيس را محاكمه مى كرد، راى خود را صادر كند، سه نفر از فدائيان اسلام از جمله نواب صفوى ، سيد عبدالحسين واحدى و امير عبدالله كرباسچيان وارد دادگاه شدند و با ورود آنها وضع دادگاه بهم خورد. دكتر رازى وكيل خانواده برجيس فرياد زد: آقاى رئيس دادگاه ، فدائيان اسلام مرا تهديد كردند، سپس رئيس دادگاه اعلام تنفس كرد. نواب صفوى نيز با رسول زاده يكى از متهمين صحبت كرد و گفت :

مطمئن باشيد براداران شما زنده هستند و اين دادگاه هيچ غلطى نمى تواند ، بكند. (348)

اين اقدام در شرايطى صورت گرفت كه نواب صفوى تحت تعقيب مامورين شهربانى قرار داشت . از اين رو مامورين دولت با محاصره كاخ دادگسترى ، براى بازداشت وى اقدام كردند. اما پس از خروج فدائيان اسلام از دادگاه ، سيدعبدالحسين واحدى كه معمم بوده و شباهت زيادى به نواب داشت ، براى فريب مامورين اقدام به فرار كرد و مامورين در پى او روانه شدند و بدين ترتيب نواب صفوى به راحتى با اتومبيل از محل كاخ دادگسترى نسبت داده اند. (349)

در خاتمه اين بحث براى آگاهى بيشتر اسامى بخشى از اعضاى فدائيان اسلام و تشكلهاى اسلامى همسو و مرتبط با اين جمعيت را كه ماموران شهربانى گزارش كرده اند و در پرونده شهربانى فدائيان اسلام ثبت شده است ، ذكر مى شود:

سياهه اسامى جمعيت فدائيان اسلام ، جمعيت (مجمع ) مسلمانان مجاهد و جمعيت (كميته ) انتقام (طبق پرونده شهربانى )

1 - سيد مجتبى نواب صفوى رهبر جمعيت فدائيان اسلام

2 - سيد عبدالحسين واحدى معاون رهبر - طلبه ، از منسوبان نواب صفوى

3 - سيد هاشم حسينى (سيد حسين هاشمى ) معاون رهبر

4 - ابوالقاسم گازرى مشاور اصلى

5 - ميرزا ابوالقاسم رفيعى مشاور اصلى - آهن فروش مقابل مسجد شاه

6 - احمد عشقى مشاور اصلى - لوازم تحرير فروش

7 - سيد محمد واحدى مشاور اصلى - طلبه

8 - محمد نيك بين مشاور اصلى

9 - على احرار مشاور اصلى - صاحب اتومبيل تاكسى از رفقاى صميمى خليل طهماسبى

10 - على نيكنام مشاور اصلى

11 - جعفرى مشاور اصلى

12 - سيد حسين امامى برادر حسين امامى قاتل هژير

13 - (سيد) جعفر امامى (معمم )

14 - سيد شمس الدين قنات آبادى

15 - امير عبدالله كرباسچيان مدير روزنامه نبرد ملت

16 - دكتر محمود شروين مدير روزنامه مهر ميهن

17 - نجفى واعظ

18 - حاجى چرم فروش

19 - اسماعيل زين ساز

20 - كاظم نيك نژاد

21 - قائمى مداح

22 - صادق دزفول معروف به منصورى سرپرست قرائت قرآن بازرگان سراى امير

23 - اشراقى - كارمند راه آهن

24 - دكتر محمد شريف - پزشك مجاز، از منسوبان برادران امامى

25 - حيدر صالحى معروف به مامور شماره 6 حزب توده

26 - شاطر كمال

27 - استاد محمد بناء

28 - سيد احمد فرزند سيد حسن لحاف دوز

29 - على اكبر رحمت پور

30 - عباس كاظمى

31 - سيد قائم مقامى

32 - احمد انتيك چى

33 - ابولقاسم اخوان كارمند گاراژ مركزى رئيس شعبه حركت خط قم

34 - احمد فرقانى

35 - سيد روشن روضه خوان

36 - سيد مرتضى فرزند سيد حسن لحاف دوز شغل نجار

37 - سيد اصغر معروف به اصغر خروس

38 - سيد احمد نجار

39 - عباس رفيعى ، آهن فروش

40 - ابراهيم كريم آبادى

41 - عباس لباف

42 - سيد طاهر نجار

43 - حاج عزيز الله بار فروش دولابى

44 - ذبيح الله خباز

45 - سيد محمد رضا

46 - طاهر صابون پز

47 - تقى

48 - شيخ حسن رشتى

49 - سيد ابوالفضل برقعه - طلبه

50 - سيد حاجى آقا

51 - حسن گراميان

52 - ارباب محمد آقا

53 - سليمان خباز

54 - احمد نجار

55 - ذبيح الله ضرابى - نانوا

56 - تقى صالح

57 - حسين نوروزى

58 - غلام پسر شيخ

59 - حاج قاسم هادى خان

60 - شيخ على اصغر تنكابن روضه خوان

61 - رضا صادقى و پسرش اصغر (مغازه كفاشى )

62 - شالچى - در مسجد سلطانى

63 - افجه - كارمند پست و تلگراف

64 - جهانگير اشترى - كارمند بانك بازرگانى

65 - نايب لاستيك فروش

66 - عباس انصارى قهوه چى

67 - عباس آقا ناجى - داماد كاشانى

68 - رضا جهانتاب - كارمند هوايى

69 - شيخ احمد خوشدل - شاعر

70 - محمود شيرازى - كوزه فروش

71 - حسين موذن - سماور فروش

72 - ميرزا ابراهيم خوراك پز

73 - شيخ مهدى دولابى - پيشنماز دولاب

گزارش شهربانى در خصوص اسامى برخى ديگر از اعضاى فدائيان اسلام و تشكلهاى اسلامى

حزب (كميته ) انتقام ، فدائيان اسلام و مجمع مجاهدين مذهب جعفرى سيد شمس قنات آبادى - سيد جعفر امامى - سيد على امامى - دكتر محمد شريف از بستگان امامى ها - حاجى محمود عطار - رضا گنجى - سيد طاهر موسويان بازرگان - دكتر محمود شروين - عبدالله كرباسچيان - حاج عباس رفيعى - ستوان يكم سيد محمد على افشار - محمد رضا شفاهى كارگر تعليمات در قسمت تفنگ سازى - رضا تركان پور كارگر تعليمات ارتش - صدر اشكورى - نواب احتشام رضوى - سيد عبدالحسين واحدى - سيد مجتبى نواب صفوى - سيد جواد - احمد عشقى از اعضاى جمعيت اتحاديه مسلمين از طرفداران سيد هدايت الله تقوى شيرازى - استاد پنجه على سنگ تراش - سيد عباسعلى اسلامى موسس انجمن تعليمات اسلامى - استاد على اكبر نيا - احمد خونسارى - حاجى سيد احمد پيشنماز - اكبر آقاى نايى - ابوالقاسم شيرازى - محسن (شعبه نفت دارد) - جمارانى - احمد مكى مدير روزنامه ستاره - ابراهيم آشتيانى كارمند وزارت دادگسترى - احمد جواهرى معروف به احمد مسگر - ابوالفضل ابوالفتح - آقاجان واعظ - مهندس اشكورائى زنجانى - احمد زاده طرفداران كاشانى - اخوان معروف به سيد اخوان بنگاه راه آهن - احمد مولايى ملقب به دل آگاه ، طلبه - احمد جزايرى طرفداران كاشانى كارمند وزارت فرهنگ - ابراهيم كريم آبادى مدير روزنامه اصناف عضو هيئت انتقام - اشراقى عضو هيئت انتقام - سلامى - واعظ - احمد على قنبر - اويسى عضو هيئت انتقام - بهشتى - باقر نهاوندى واعظ - احمد دوخته چى - باقر فيروزه اى سماور فروش - تقى فلسفى - تقوى مدير روزنامه دنياى اسلام - جعفر بهبهانى - جعفر غروى - جوادى لباس فروش ‍ - جعفر امام پخش بازرگان - (سيد) جعفر امامى - جمارانى معروف به شيخ جمارانى - حسين آقا زرار ضرابى پدر داماد كاشانى - حسين حاجى آقا حسين - حسن احمدى واعظ - حسن غلامى - (سيد) حسن امامى عضو هيئت كميته انتقام - حاجى چرم چى ، عضو كميته هيئت انتقام - حيدر صالحى مامور شماره شش حزب توده - حسين عشاق كارمند سازمان برنامه منشى كاشانى - حسن منشيان - حسين بهمن - حسين شاهكيان كارخانه دارد - حسين سربى بزاز - حسن ريسمان چى بازرگان - شيخ محمود خليلى شوهر خواهر كاشانى - احمد خوش دل شاعر - اسماعيل خليلى مدير روزنامه اطلاعات ايران و محضر دارد - ذوالفقارى - رضا صادقى و پسرش اصغر كفاشى - رضا جوهرى - فرازى - رضا كشميرى - روحى تبريزى - رضا صادقى و پسرش اصغر كفاشى - رضا جوهرى - فرازى - رضا كشميرى - روحى تبريزى جواهر فروش - سيف الله شراف تحصيل دار - سيد فيروز آبادى امام تجريش - سلطان احمدى مدير روزنامه فانوس - شمس قنات آبادى - شيخ جواد (هميشه در منزل كاشانى است ) - شيخ على اصغر تنكابنى روضه خوان - شيخ مهدى شريعتمدارى - شيخ بهاء الدين صدوقى پيش نماز - شمس الدين اطهرى پيشنماز - شيخ ميرزا حسن همدانى روضه خوان - شيخ رئوفى روضه خوان - شجاعى كش باف - شاه حسين افسر اسلحه سازى - شعبان كاظمى - شيخ حسن دولابى - شفيعى دانشجوى دانشگاه تهران - دكتر محمود شروين مطب دارد - شعبانعلى ساوه آهن فروش - شعبانعلى شيشه بر - تاجر شمشيرى صاحب چلوكبابى - صالحى دكاندار - صدرالدين افتخارى حجره دار - صدرالعلماء پيشنماز - صدرالدين ياغى - صادقى دزفولى عضو هيئت انتقام تجارتخانه دارد - صدر بلاغى واعظ - عباس رفيعى ميخ فروش - على زاده سر دفتر است - (منزل كاشانى است ) - عباس آقاى ناجى داماد كاشانى - على قمى معروف به حاجى على قمى پيشنماز مسجد - على عندليب معروف به دكتر على عندليب - عباس ‍ خليلى مدير روزنامه اقدام - على اكبر خوشنود مدير روزنامه خيبر عضويت انتقام - عزيزى دانشجوى دانشگاه تهران - عباس على اسلامى سقط فروش - عبدالله كفاش - على اصغر نادمى خرازى - مرغى كلاس سوم دارايى - فقيه زاده قمى - ، عضو هيئت مسلمانان مجاهد شهردارى ، صاحب روزنامه صلح جهان - قاسم قاسمى فرش فروش - قاسم همدانى بازرگان - كنى سر دفتر - كاظم نيك نژاد، عضويت انتقام ، كارگر اداره چاپى - كاظم ميخ چى ، سماور فروش - كاظم ارجمند، سماور فروش - كاذرى ، خياطى ، - كاظمى دلال - كمازاده ، لباس فروش - ميرزا خليل زاده ، ريخته گرى - ميرزا كن ، معروف به قمى - شيخ مهدى بستنى فروش - محسن شالچى ، الكتريكى - محمد على سده يى اصفهانى - موسوى اهل گرگان ، تاجر - محمد حسن دولتشاهى ، كارمند وزارت فرهنگ - محمد مهدى ، دلال - محمد تقى اشتياق ، صاحب دكان - مشفق همدانى ، مدير مجله كاويان - مرتضى هاشمى - محمد بهبهانى - مهدى مير اشرافى تا مدير روزنامه آتش - مهدى فيروز آبادى سر دفتر ازدواج - مصطفى مدنى ، كارمند وزارت دارايى - محسن محرر، روزنامه فروش - محمد شريف ، عضو هيئت انتقام ، مترجم - نظام مدنى كارمند وزارت فرهنگ - محمد حدادزاده و برادرانش ، آهن فروش - مهدى كتابفروش - مهدى اصفهانى سماور فروش - مهدى رضوى وكيل عدليه ، محمد فيروز آبادى زارع - محمد حسين بازرگان - مهدى شريعتمدار، دلال - نورالدين شفيعى - نبوى - نواب صفوى عضويت انتقام - نجفى عضو هيئت اسلامى از تجار تيمچه حاجب الدوله - (سيد) هاشم حسينى - هادى نورى ، چوب پرچ فروش - شاه بداغلو - سيد مصطفى مدنى ، كارمند حسابدارى وزارت دارايى - امير عبدالله كرباسچيان ، مدير روزنامه نبرد ملت - خرمى - احد پناهى ، مدير داخلى روزنامه شاهد (قبلا)، حاج ابراهيم اكبرى - سيد محمد محسن ميرخانى سيد مهدى رضوى شيخ مهدى حق پناه - اسماعيل عسار (350) مشهدى عبدالله قصاب - اكبر اسماعيل زاده . (351)

فصل دوم : عملكرد فدائيان اسلام ؛ از نهضت ملى شدن صنعت نفت تا كودتاى 28 مرداد1332 ش

الف - تفاهم نيروهاى سياسى فعال نهضت ملى نفت در خصوص قتل رزم آرا

سپهبد حاج على رزم آرا كه براى رسيدن به قدرت تلاش مى كرد، سرانجام در راس ستاد ارتش قرار گرفت و با حمايت انگليس و آمريكا، در پنجم تيرماه 1329 ش ، به نخست وزيرى رسيد و همچنان نظارت خود را بر ارتش حفظ كرد. (352) با انتخاب رزم آرا به نخست وزيرى ، رسانه هاى بيگانه معتبر آمريكا و ديگر كشورها شروع به تعريف و تمجيد از وى كردند. روزنامه نيويورك تايمز نوشت كه رزم آرا اين لياقت را دارد كه براى جلوگيرى از متلاشى شدن و تجزيه حكومت ايران ، حكومت ديكتاتورى برقرار كند. (353) خبرگزارى رويتر انتخاب رزم آرا را سر آغاز تاريخ جديدى در دولتهاى ايران خواند و وى را مردى مقتدر، تحصيل كرده ، آشنا به زبانهاى انگليسى و روسى و متخصص در امور جغرافياى نظامى معرفى كرد و پيش ‍ بينى كرد كه بتواند مشكلات برنامه هفت ساله و موضوع كمك آمريكا را حل كند. (354)

رزم آرا فرزند ارشد امير پنجه حاج محمد رزم آرا از سرهنگان دوران قاجاريه و معلم مدرسه و آموزشگاههاى نظامى بود. او تحصيلات ابتدايى و متوسط را در مدرسه اقدسيه و مدرسه آليانس فرانسويان گذرانده و در سن 17 سالگى به مدرسه نظام مشيرالدوله راه يافته بود و در سال 1299 ش ، با درجه ستوان دومى ، وارد ديزيون قزاق شده بود. وى در سال 1302 ش ، براى گذراندن دوره هاى تحصيلى ، به اروپا اعزام شد و از مدرسه سن لير فرانسه فارغ التحصيل گرديد. آنگاه پس از طى دوران استاژ خود در هنگ 509 تانك ، به ايران بازگشت . (355)

رزم آرا زمانى به نخست وزيرى رسيد كه نمايندگان اقليت مجلس (جبهه ملى ) و آيت الله كاشانى در صدد ملى كردن صنعت نفت كشور بودند. جبهه ملى از ابتداى شايعه نخست وزيرى رزم آرا، به مخالفت با وى پرداخت و پيش از معرفى او به نخست وزيرى ، خطر استراتژيك يك رژيم ديكتاتورى نظامى را به ملت ايران هشدار داد. (356) آيت الله كاشانى كه در مقام مخالفت برآمده بود، رزم آرا عامل بيگانه معرفى كرد و ضمن صدور اعلاميه اى ، بازار تهران را تعطيل و مردم را به برپايى تظاهرات عظيم واداشت .

با تجمع هزاران نفر از مردم در ميدان بهارستان ، به منظور جلوگيرى از ورود رزم آرا به مجلس ، قواى انتظامى با توسل به خشونت ، آنها را متفرق كردند؛ با وجود اين هنگامى كه رزم آرا از مجلس خارج مى شد، با تظاهرات فدائيان اسلام عليه نخست وزيرش روبرو شد. در اين جريان ، اتومبيل رزم آرا توسط فدائيان اسلام مورد حمله قرار گرفت كه در پى آن نيروهاى پليس به آنان حمله ور گشته و تعدادى را بازداشت نمودند. (357)

در اوايل ، رزم آرا نسبت به لايحه گس - گلشائيان ، اظهار نظر صريح نمى كرد و سياست دفع الوقت را در پيش گرفته بود؛ لهذا جبهه ملى كه از آغاز، هدايت مبارزات مردم عليه شركت نفت جنوب را بر عهده داشت و در جهت آگاهى مردم مى كوشيد، به استيضاح دولت ، به علت مسامحه و وقت گذرانى در حل قضيه نفت مبادرت ورزيد. استيضاح نمايندگان جبهه ملى ، در مهر ماه در مجلس مطرح شد و دولت در پاسخ استيضاح كنندگان صراحتا موافقت خود را با قرارداد الحاقى اعلام و از آن دفاع كرد. از اينرو در روز 27 مهر، اكثريت مجلس شوراى ملى به نفع استيضاح اقليت راى به سكوت داد. (358)

در حالى كه رزم آرا با صراحت در مجلس اظهار كرد كه با شرايط قرداد الحاقى موافق است ، كميسيون نفت كه براى بررسى قرار داد ياد شده تشكيل شده بود، در آذر ماه 1329، با اين قرارداد مخالفت كرد و آن را به دولت مسترد داشت . با وجود اين رزم آرا قول داد كه مذاكرات با شركت نفت ايران و انگليس را از سر بگيرد. (359)

فدائيان اسلام ، پس از اطلاع از تصميم كميسيون نفت مبنى بر رد لايحه قرارداد الحاقى ، در تظاهراتى عليه شركت نفت و دولت رزم آرا، پشتيبانى خود را از نمايندگان اقليت مجلس اعلام كردند. آيت الله كاشانى نيز طى بيانيه اى ضمن دفاع از ملى شدن صنعت نفت در سراسر كشور، از مردم خواست آنقدر بر اين مسئله پافشارى كنند تا طرفداران شركت نفت در مجلس ، ناچار به اطاعت از افكار عمومى شوند. بسيارى از علما و مراجع تقليد از جمله آيت الله سيد محمد تقى خوانسارى ، حاج شيخ محمد رضا كلباسى ، آيت الله سيد على بهبهانى ، آيت الله گيلانى و جمعى از علماى اصفهان و ديگر شهرها نيز هر كدام با صدور فتاوى و بيانيه هاى مردم را به مبارزه براى ملى كردن صنعت نفت دعوت كردند. (360)

در اين ميان ، نقش جرايد و مطبوعات ملى و آزاديخواه نيز در بسيج مردم براى قيام و نهضت و آگاهى بخشيدن به افكار عمومى بسيار موثر بود. رزم آرا در پاسخ ، به شدت به مقابله با مطبوعات و روزنامه هاى آزاد و مخالفت دولت برخاست و ضمن فشار بر مطبوعات ، بخشى را توقيف نمود؛ چنانكه طى حمله عده اى از گماشتگان سرتيپ دفترى ، رئيس شهربانى ، به چاپخانه روزنامه شاهد متعلق به دكتر بقائى ، ضمن به آتش كشيدن آن ، از انتشارش نيز جلوگيرى كردند.

دكتر بقايى متعاقب اين اقدام ، به نواب صفوى متوسل شد و از فدائيان اسلام مساعدت طلبيدند. فدائيان اسلام كه روزنامه ها را به مخالفت دولت مى دانستند، به دفاع از چاپخانه شاهد پرداختند و با دفع خرابكاران در برابر نيروهاى نظامى ، شبهاى زيادى را در محل چاپخانه ماندند و انتشار آنرا ميسر ساختند.

رزم آرا كه همچنان با ملى شدن نفت مخالفت مى كرد، آنرا نوعى خيانت به كشور تلقى مى كرد؛ (361) چنانكه در سوم دى ماه ، در جلسه خصوصى مجلس ، قدرت ايران را براى اداره صنعت نفت ناكافى دانست و گفت :

چون اين موضوع مسئوليت بسيار شديدى در پيشگاه تاريخ و در مقابل ملت ايران ايجاد مى نمايد، لذا من بايد صريحا بگويم كه در وضع كنونى ، ايران داراى آن قدرت صنعتى نيست كه به خودى خود استخراج نفت نموده و در بازارهاى دنيا شخصا به فروش برساند.... (362)

هر گاه رزم آرا در مجلس قصد سخنرانى داشت ، به دليل مخالفت نمايندگان اقليت ، مجلس به تشنج كشيده مى شد. تا اينكه روزى رزم آرا براى دفاع از لايحه گس - گلشائيان به مجلس آمد و طى نطقى گفت :

ايرانى لياقت لولهنگ (363) ساختن را ندارد، چگونه مى خواهد صنايع نفت خود را اداره كند؟. (364)

گرچه اين اهانت رزم آرا، ضمن ايجاد اثر منفى در محافل دينى و ملى ، بر انزجار مردم افزود؛ وى همچنان در پى غلبه بر مخالفانش در مجلس بود تا جايى كه حتى نقشه اجراى يك كودتاى نظامى را در سر مى پروراند. تا آنجا كه با صراحت گفته بود مسجد را بر سر آيت الله كاشانى و مجلس را بر سر اقليت خراب خواهد كرد. گفته شده است كه وى سرهنگ قوامى را ماءمور آماده سازى مقدمات كودتا كرده بود. (365) جبهه ملى احتمال مى داد كه اين تصميم رزم آرا جان همه آنها را به خطر اندازد.

در واقع مبارزات پارلمانتاريستى و حزبى كه در آن آيت الله كاشانى و جبهه ملى نقش اساسى داشتند، نتوانسته بود از پيشروى جناح دربار، انگلستان و آمريكا جلوگيرى كند و آنان حل مشكل نفت و خروج از اين بحران را تقريبا غيرممكن مى دانستند. (366)

در چنين شرايطى كه همه راههاى سياسى مسدود شده بود، آيت الله كاشانى و جبهه ملى با ارسال پيغامى به نواب صفوى ، از فدائيان اسلام براى حل قضيه نهضت ملى نفت و جلوگيرى از كودتاى نظامى و سركوب آزاديها توسط رزم آرا، استمداد كردند تا شايد نهضت ملى با بازوى اجرايى فدائيان اسلام ، از شكست حتمى رهايى يابد. در اين زمان نواب صفوى ارتباط نزديكى با آيت الله كاشانى و جبهه ملى داشت . از اينرو وكلاى جبهه ملى را به حضور در جلسه اى در منزل شخصى به نام حاج محمود آقايى دعوت نمود. (367)

در اين مجلس غير از مصدق ، همه اعضاى جبهه ملى از جمله دكتر فاطمى ، دكتر بقايى ، حسين مكى ، نريمان ، آزاد، حائرى زاده (368) و دكتر شايگان حضور داشتند. در آغاز دكتر سيدحسين فاطمى اظهار كرد كه به علت كسالت دكتر مصدق ، اصالتا از طرف خود وكالتا از طرف ايشان به جلسه آمده و دكتر مصدق گفته است كه هر تصميمى كه در اين مجلس گرفته شود، براى او هم لازم الاجراست . (369)

در اين جلسه ، نخست سران جبهه ملى از وضعيت سياسى موجود كشور تحليلى ارائه كردند. نتيجه كلى تحليل آنها اين بود كه خطر اصلى روز، شخص رزم آرا است كه قصدش فروش ايران به انگليس مى باشد. آنها معتقد بودند كه شاه فعلا خطرناك نيست و همه كارها زير سر رزم آرا است . (370) وكلاى جبهه ملى در حالى كه از قدرت رزم آرا بيمناك بودند و سقوط وى را غيرممكن مى پنداشتند، بكلى تز ملى شدن صنعت نفت را نيز شكست خورده مى دانستند.

با وجود آن كه نواب صفوى و يارانش ، مشكل اصلى ايران را تنها در وجود شاه مى ديدند و نظرشان مبارزه رو در رو با دربار بود، سرانجام تسليم راءى و نظر مخالفانشان در اين جلسه شدند. (371) بنابراين در پاسخ به تحليلهاى سياسى سران جبهه ملى ، نواب صفوى اظهار داشت كه فرض كنيم رزم آرا ساقط شد، بعدش چه ؟ آيا شما قول مى دهيد كه پس از سقوط وى احكام اسلامى را اجرا كنيد؟ اعضاى جبهه ملى جملگى جواب مثبت دادند. (372) سپس نواب طى يك سلسله استدلالات مفصل آنان را متقاعد كرد كه براى پيشرفت در مبارزه با اجانب خصوصا انگلستان ، چاره اى جز نبرد قهرآميز با آنها از طريق مبانى و اصول اسلامى نيست و اگر از اين راه پيش برويم ما پيروزيم و در غير اينصورت شكست خورده و مغلوب خواهيم شد. در آن جلسه بين نواب صفوى و اعضاى وكلاى جبهه ملى عهد و پيمان بسته شد كه پس از گرفتن قدرت ، طبق قانون اساسى كه هرگونه قانون مخالف اسلام را ملغى دانسته و حكم به اجراى احكام اسلامى مى كند، به اجراى قوانين اسلامى بپردازند. (373)

بدين ترتيب با حضور سران جبهه ملى ، اوضاع سياسى كشور به دقت ارزيابى شد و حاضرين به اين نتيجه رسيدند كه رزم آرا در تدارك يك كودتاى نظامى است ، بنابراين بايد سريعا ساقط شود. متعاقب اين تصميم ، آيت الله كاشانى هم كه در آن جلسه حضور نداشت ، با مصوبات متخذه موافقت نمود؛ (374) چنانكه دو روز پس از اين نشست ، ملاقاتى بين نواب صفوى و آيت الله كاشانى در منزل حاج ابوالقاسم رفيعى ، يكى از اعضاى فدائيان اسلام ، صورت پذيرفت . نواب صفوى با توجه به سابقه درخشان مبارزه با استعمار و معلومات غنى دينى و فقهى آيت الله كاشانى ، از ايشان خواست تا متحدا در اجراى احكام صريح اسلام تلاش نمايند.

آيت الله كاشانى در اين ديدار گفت كه تنها مسئله مطرح اينست كه چند نفر بايد از ميان بروند تا ما بتوانيم برنامه هايمان را پياده كنيم : اوليش رزم آرا و سپس دفترى ، دكتر فلاح ، دكتر طاهرى و.....نواب مى گويد، فرض كنيم كه رزم آرا رفت ، مسائلى چون فرهنگ ، براى جلوگيرى نفوذ كمونيستها و غيره بايد پس از قضيه نفت مورد توجه قرار گيرد. آيت الله كاشانى اظهار مى كند كه با رفتن رزم آرا بقيه كارها درست مى شود.

بدين ترتيب طى دو جلسه ، جبهه ملى فتواى قتل رزم آرا را از بعد سياسى و آيت الله كاشانى هم فتواى قتل وى و چند نفر ديگر را از بعد شرعى صادر نمودند. (375) در اين مورد سرتيپ كيهانخديو در نامه خود در 18/10/34، ده روز پيش از اعدام نواب صفوى و يارانش به دادستان ارتش ، با ستاد به تحقيقات صورت گرفته از قول نواب صفوى نوشت :

من آقايان را براى اتمام حجت دينى خواستم ، آقايان گفتند فعلا خطر برزك و مانع پيشرفت دينى و ملى ، رزم آرا است و او بايستى از بين برود تا كارها درست شود. چون من هم از نظر دينى همين عقيده را داشتم ، تصميم به قتل نخست وزير وقت اتخاذ شد. در ضمن يكى از افراد آن جماعت عقيده داشت هفت نفر بايستى از بين برود كه از همه خطرناكتر و جلوتر سپهبد رزم آرا است ..... (376)

آيت الله كاشانى چند روز قبل از قتل رزم آرا در آخرين جلسه جبهه ملى كه در خانه دكتر تشكيل شده بود، سربسته به حاضرين گفت كه به يارى خداى متعال در همين روزها دريچه اميد گشوده خواهد شد. برخى از حضار اين سخن را يك نوع نويد عادى تلقى كردند، اما چند روز بعد به اسرار آن سخن پى بردند. (377)

روش و تاكتيك فدائيان اسلام در مبارزات اسلام سياسى شان چنان بود كه ابتدا به مخالفان سياسى و دينى خود هشدار داده و آنان را از پيگيرى طريقى كه آنرا مخالف دين اسلام تشخيص مى دادند، باز مى داشتند. چنانچه اين هشدار تاثيرى بر جاى نمى نهاد، تهديد مى كردند كه به حكم مسلم دفاع از مال و جان و ناموس و دين و اجتماع مسلمين ، به ستيز آنان خواهند رفت . از اينرو پس از ائتلاف فعالان نهضت ملى بر سر از ميان برداشتن رزم آرا، فدائيان اسلام ضمن برپايى گردهمائى در مسجدشاه ، با وى اتمام حجت كردند. اين گردهمائى نخستين گردهمائى علنى اين جمعيت پس از واقعه تيراندازى به شاه در سال 1327 ش ، در دانشگاه تهران و برپايى حكومت نظامى بود و پنج روز قبل از قتل رزم آرا تشكيل گرديد. عبدالحسين واحدى طى سخنانى در اين گردهمائى اعلام كرد:

ما در راه اجراى احكام مقدس اسلام تا نثار آخرين قطره خون استقامت مى كنيم . برادران مسئول و غير مسئول مملكت ، نخست وزير، وكلا، وزرا همه و همه بدانند كه طبق قانون اساسى مملكت بايستى مجرى احكام اسلام باشند وگرنه غيرقانونى مى باشند. (378)

وى همچنين با برشمردن آنچه را كه در طول سلطه خاندان پهلوى بر ملت ايران وارد شده بود، حكومتهاى شوروى ، انگليس و آمريكا را به خاطر دخالت در امور داخلى مردم ايران ، به شدت محكوم كرد و اظهار كرد كه نفت ايران متعلق به مردم ايران است و هيچ بيگانه اى از هيچ حقى در بهره بردارى از ثروت اين مرز و بوم برخورار نيست ؛ اكثريت نمايندگان مجلس ‍ شوراى ملى ، نماينده واقعى اين ملت نيستند و شاه حق اعمال نفوذ در مجلس را ندارد؛ وى دولت رزم آرا را دولتى فرمايشى خواند كه جوابگوى خواسته هاى اين مردم نيست ، در حالى كه مردم ايران دولتى مجرى احكام اسلامى را مى خواهند.

همچنين سيد عبدالحسين واحدى ، در اين سخنرانى ضمن تهديد رزم آرا، به صراحت اعلام كرد:

اگر چنانكه اى رزم آرا تا 3 روز ديگر كنار نروى ، ترا خواهيم فرستاد. (379)

متعاقب آن 5 روز بعد در شانزدهم اسفند 1329 ش . (380) زمانى كه رزم آرا براى شركت در مجلس ختم آيت الله فيض ، به صحن اين مسجد وارد شد، با شليك سه گلوله از سوى خليل طهماسبى ، يكى از جوانان متعصب مذهبى و از ياران باوفاى نواب صفوى به قتل رسيد. (381)

خليل طهماسبى كه به شدت پايبند آداب و سنن مذهبى بود، زمانى كه از مفاسد و ناملايمات اجتماعى به شدت رنج مى برد، با نواب صفوى آشنا شد و در كوران مبارزات سياسى در كشور، خود را براى هر ماموريتى آماده كرد؛ تا اينكه نخست وزير مقتدر شاه را از صحنه سياسى كشور حذف كند. خليل ، در حالى كه پس از خروج از مسجد شاه ، در بازار تهران شعارهاى الله اكبر، زنده باد اسلام ، پاينده باد قرآن ، نابود باد ايادى بيگانه و سرنگون باد كاخ ستمگران سر مى داد، توسط مامورين دستگير و بازداشت شد.

پس از قتل رزم آرا، با مصوبه مجلس ، نفت ملى اعلام شد. در پى دو مسئله مهم يكى قتل رزم آرا و ديگرى ملى شدن صنعت نفت كشور، واكنشها و بازتابهايى در داخل و خارج كشور پديد آمد كه در دو بحث جداگانه بازتابهاى داخلى و خارجى به بررسى آن پرداخته خواهد شد؛ هر چند اين امر پيامدهايى نيز داشت كه در ضمن مطالب بيان خواهد شد.