آفت حجاج
«سفر از جده به عيذاب براي حاجيان ـ جز اندكي كه خداي عزّوجلّ ـ ايشان را از
گزند مصون ميدارد ـ آفتي است بزرگ; زيرا غالباً باد آنان را به كنارههايي پيوسته به
بيابان ها و دور از جهت جنوب ميكشاند و آنان ناگزير نزد گروهي از بجاة ـ كه تيرهاي
از زنگيان ساكن كوهستان ها هستند ـ منزل ميكنند و از ايشان شتراني به كرايه ميگيرند
و از راهي كه در آن آب يافت نميشود به طرف عيذاب حركت ميكنند و چه بسا بيشتر اينان
بر اثر تشنگي از بين ميروند ... و آن كس كه جان به سلامت بدر ميبرد و به عيذاب
ميرسد، گويي مردهاي است كه از كفن بدر آمده. ما در طول اقامت خود در عيذاب، گروه
هايي را ديديم كه بر اين صفت و با هيأتي دگرگون شده و آشفته بدان جا رسيدند....
اهالي عيذاب با حاجيان، طاغوت صفتانه رفتار ميكنند و آنان را در كشتي هاي خود بر
روي گرده هم مينشانند، گويي كه قفس هاي ماكيانند كه بر هم چيده شده است. آزمندي
صاحبان اين كشتي ها آنان را به چنين كاري بر ميانگيزد تا آن جا كه با يك سفر، بهاي
كشتي را از مسافران ميگيرند و بر ايشان اهميتي ندارد كه دريا پس از آن با كشتي چه
كند و اين مثل ميانشان رايج است كه ميگويند; «بر ماست حفظ چوب ها و بر حاجيان است
حفظ جان ها».[*] لذا سزاوارترين شهر خدا براي آنكه شمشير در ميان اهلشنهاده شود
همين شهر است. و بهتر است براي كسي كه امكان داشته باشد اين شهر را نبيند و اگر
هنگام عزم حج ناچار از اين شهر گذشت، بهتر است پس از پايان حج با امير الحاج عراقي
به بغداد رفته از آن جا به عكّا رود و از آن جا به اسكندريه و يا سيسيل و يا جاي
ديگري روي نهد كه اين دوري راه، برتر و بهتر از رنج هايي است كه در عيذاب در انتظار
شما است».
(ص106 ـ 104) [*] علينا بالألواح و علي الحجاج بالأرواح.
ورود به مكه
«در نخستين ساعت روز پنج شنبه سيزدهم ربيعالآخر، برابر چهارم ماه اوت بر «باب
العمره» به مكه ـ كه خداوند آن را حراست فرمايد ـ در آمديم. آن شب كه راه ميپيموديم
ماه تمام بر پهنه خاك نور ميپاشيد و شب براي ما نقاب تاريكي خود را از چهره برگرفته
بود و آواي لبيك از هر سو گوش ها را نوزاش ميداد، زبان ها به دعا بانگ برداشته و با
اشتياق و التهاب به راز و نياز با خداوند پرداخته بود، گاه بانگ لبيك نيرو ميگرفت و
بر ميخاست و گاه به مويه و دعا فرود ميآمد (و از غريو وهلهله آن ميكاست).خوشا شبا
كه در زيبايي و درخشندگي چون نخستين تخم ماكيان عروس شب هاي زندگي (جهان) و دوشيزه
دختركانِ نوباوه زمان بود. تا آن كه در ساعت مزبور از روز مذكور، به حرم خداي عظيم
و مقام خليل; ابراهيم رسيديم و كعبه بيت الحرام را ديديم كه چون عروسي با بهشت
رضوان پيوند بسته و از وجود زايران شيفته و هيأت هاي مشتاق و ميهمانان خداي رحمان
انباشته است. پس طواف ورود را به جاي آورديم و سپس در مقام كريم نماز گزارديم و دست
به پردههاي كعبه سوديم، خاصه در «ملتزم» كه ميان حجرالاسود و در كعبه خانه خدا است،
آن جا كه محل پذيرفته آمدن دعاست، به زير گنبد زمزم درآمديم و از آب آن چاه كه حديث
«لَمّا شُرب» (حضرت شريعت پناه) پيامبرـ ص ـ در حقش آمده است، نوشيديم و سپس بين
صفا و مروه به سعي درآمديم و آنگاه موي سرتراشيديم و از احرام بدر آمديم. پس سپاس و
و ستايش خداي را كه ما را با پذيرفتن به خانه خود اكرام فرمود و در شمار آنان كه به
فيض جواب دعوت ابراهيمي درآمدهاند در افزود، همو ما را بس كه بهترين ياور و كفيل و
ما را همه كس است. منزل ما در مكه در خانهاي بود كه به حلالي معروف و نزديك به حرم
است و يكي از درهاي آن از باب السّره گشوده ميشود، در بالا خانهاي كه وسايل سكونت
بسيار دارد و به حرم و كعبه مقدس مينگرد». (ص 116 و 117)
صفت مسجدالحرام
«گرامي خانه كعبه چهار ركن (پايه) دارد و به تقريب چهار گوش است. رئيس شيبيان كه
وظيفه پردهداري كعبه با ايشان است ـ محمد بن اسماعيل بن عبدالرحمن بـن... از
دودمـان عثمان بن طلحة بن شيبة بن طلحة بن عبدالدار، ازاصحاب پيامبر خــدا ـ صلّي
اللّه عليه وسلّم ـ و صاحب عنوان پردهداري كعبه به من گفت كه ارتفاع كعبه تا بالاي
سقف از زميني كه به محاذات باب الصفاست، از جانب حجرالاسود تا ركن يماني بيست و نه
ذراع است و ديگر اطراف آن به سبب شيب سقف به جهت ناودان، بيست و هشت ذراع ارتفاع
دارد. پس نخستين ركن (پايه يا گوشه) آن ركني است كه حجرالاسود در آن قرار گرفته است
و طواف از آن جا آغاز ميشود و طواف كننده، ديگر بار به همان نقطه باز ميگردد تا
تمام پيكرش بر آن گذشته باشد، در حالي كه (حين طواف) همواره خانه مكرّم (كعبه) در
سمت چپ او قرار دارد. ركني كه پس از آن واقع است، ركن عراقي است ك روي به شمال دارد
و سپس ركن شامي كه رو به غرب دارد و سپس ركن يماني كه رو به جنوب است و (طواف
كننده) مجدداً به ركن (حجر) الاسود باز ميگردد كه به جانب مشرق مينگرد و در اين
هنگام يك دور طواف (شوط) تمام مي شود.
درِ خانه كريم (كعبه) بر ديواري است كه بين ركن عراقي و ركن حجرالاسود قرار دارد
و نزديك به حجرالاسود، به فاصله ده وجب كوچك نصب شده است. اين قسمت از ديوار كعبه
را كه بين آن دو (حجرالاسود و در خانه كعبه) واقع است، ملتزم گويند كه جايگاه
پذيرفته آمدن دعاست. آن گرامي در، به اندازه يازده وجب و نيم از سطح زمين بالاتر
است و از سيم زراندود بصورتي بديع و وصفي زيبا پرداخت شده كه ديدگان را از زيبايي و
شكوهي كه خداوند خانه خود را بدان پوشانده است، خيره و خاشع ميكند. دو بازوي چهار
چوب در كعبه نيز چنين است و بخش بالايي آن همچنين، بر سر آن در، لوحهاي است از زرِ
ناب به پهناي دو وجب. در كعبه را دو زُرفين سيمين بزرگ است كه قفل بر آنها آويخته
است. اين در روي به جانب شرق دارد و پهناي آن هشت وجب و درازايش سيزده وجب است.
ضخامت ديواري كه در را در برگرفته، پنج وجب است. درون آن خانه گرامي با مرمر سياه و
سپيد مفروش است و ديوارها همه از مرمر سياه و سپيد است و در آن، سه ستون از چوب ساج
بسيار بلند قرار دارد، فاصله هر ستون با ستون ديگر چهار قدم است كه در راستاي طول
خانه و در خط منصّف آن قرار گرفته است. يكي از ستون ها كه نخستين ستون باشد مقابل
نيمه ديواري كه دو ركن يماني آن را در بر گرفته واقع است و بين آن ستون تا ديوار
مذكور به اندازه سه قدم فاصله است. ستون سوّم كه آخرين ستون باشد مقابل ديواري است
كه دو ركن عراقي و شامي آن را در بر گرفته است. تمام بخش دروني خانه كعبه از نيمه
بالا اندوده به سيم زرنگار ستبري است كه بيننده از فرط بسياري پندارد يكپارچه
ورقهاي زرين آويختهاند كه تمام جوانب را در برگرفته و مقدار نيمه بالاي ديوار را
پوشانده است. سقف خانه با پوششي از ابريشم رنگين پوشانده شده و بر تمام چهار طرف
كعبه نيز (از بيرون) پردههاي ابريشمين سبز با آستر كتاني آويخته است و در بالاي آن
طرازي است از ابريشم سرخ كه بر آن نوشته است: «انّ اوّل بيت وُضع للناس لَلَّذي
ببكّة مباركاً و هدي للعالمين» اول خانهاي كه براي مكان عبادت مردم بنا شده، همان
خانه مكه است كه در آن بركت و هدايت خلايق است.» و نام امام، «الناصرلدين الله» زير
آن مكتوب است. پهناي اين طراز به اندازه سه ذراع است كه دوري تمام ميزند. در ساختن
اين پردهها هنرمندي شگفت آوري به كار رفته و آنها را با نقش هاي بسيار زيبا و حروف
هندسي نماي خوانا برنگاشته به نام خداي تعالي و دعا به الناصرعبّاسي مذكور ـ كه آن
پرده را سفارش داده ـ برآوردهاند. تمام گلابتون دوزي ها و سوزنكاري ها با رنگ پرده
مناسب است. (ص 119 و 120)
گشودن در كعبه
«در كعبه كريم (و بيت الله العظيم) به روزهاي دوشنبه و آدينه گشوده ميشود، جز در
ماه رجب كه هر روز باز ميشود. هنگام گشودنِ آن، آغاز طلوع خورشيد است; به اين ترتيب
كه پرده داران خانه (خدا)، از دودمان بني شيبه پيش ميآيند و يكي از ايشان به آوردن
كرسي بزرگي كه شبيه منبري عريض است ميپردازد. (اين پلكان متحرك) را نُه پلّه مستطيل
و پايههايي چوبين است كه آن را بر زمين استوار ميدارد و چهار قرقره بزرگ پوشيده به
ورق آهن دارد كه به وسيله آنها بر زمين كشانده مي شود تا به بيت كريم (كعبه) ميرسد
و پله زبَرين آن در محاذات آستانه مبارك درِ كعبه قرار ميگيرد. آنگاه رئيس شيبيان
كه پيري است كهنسال و زيبا منظر و خوش هيأت و كليدِ قفلِ مباركِ (كعبه) را به دست
دارد بر فراز آن (پلكان چرخدار) ميرود و يكي از پردهداران كه همراه او ست و پردهاي
سياهرنگ به دست دارد، هنگامي كه رئيس شيبيان آن خجسته در را مي گشايد، دست هاي خود
را (با آن پرده سياه) برابرِ در، باز ميكند (و مانع ديدن درون خانه ميشود). چون
(پير مذكور) قفل را گشود آستانه را ميبوسد و سپس تنها، وارد خانه مي شود و در را
پشت سر خود ميبندد و بدان اندازه كه دو ركعت نماز گزارد، درنگ ميكند و آنگاه شيبيان
به درون ميروند و ديگر بار در را ميبندند و نماز ميگزارند. سپس در باز ميشود و مردم
مبادرت به ورود ميكنند. هنگام اجراي مراسم گشودنِ آن خجسته در، روي آورندگان بدان
بارگاه با ديدگان پرخضوع و دست هايي كه به تضرع به سوي خداوند برآوردهاند، ميايستند
و چون در گشوده شد مردم تكبير ميگويند و بانگ شيون ايشان بالا ميگيرد و با تكبير و
تهليل ميگويند: «اللّهم افتح لنا ابواب رحمتك و مغفرتك يا ارحم الراحمين».
بارالها! اي مهربانترين مهربانان! درهاي رحمت و آمرزش خود را بر ما بگشاي». سپس
درود گويان و ايمن وارد ميشوند.(ص 129 و 130)
صفت مكه
«مكه شهري است كه خداوند آن را در ميان كوه هايي كه پيرامونش را گرفته است قرار
داده و در درونِ درّه مقدّس بزرگِ ممتدّي واقع است كه گنجايش آفريدگاني را دارد كه
كس جز خداي عزّوجلّ ـ شمار آنان را نداند. شهر مكه را سه دروازه است: نخستين دروازه
باب المَعْلي است كه از آن به سوي گورستان مبارك بيرون روند، گورستان در نقطهاي است
كه به حجون شهرت دارد و در سمت چپ عابري كه به سوي آن (گورستان) ميرود كوهي است. بر
فراز آن راه پشتهاي است و بر آن راه پشته نشانهاي شبيه برج قرار دارد و از آن راه،
به عمره بيرون روند. اين راه پُشته به «كداء» معروف است و همان است كه حسّان در شعر
خود بدان نظر داشته و گويد:
«تُثيرُ النَّقْعَ موعدُها كَداءُ...» «قافله گرد و غبار برانگيخت و رهسپار
ديدارگاه خود، «كداء» شد...» و پيامبر ـ صلّي اللّه عليه وسلّم ـ روز فتح (مكه)
فرمود: «از آن جا كه حسان گفت داخل شويد» و مسلمانان از آن راه پشته (به مكه) در
آمدند.(ص 148)