حضور معنوى حضورى مهم
حضورى كه بر مبناى معنويّت پايه ريزى شده باشد و به جنبه مادّىاكتفا نكند بسيار
مفيد خواهد بود. پس هر قدر اين حضور گستردهتروفراگيرتر باشد فرايند پيشرفت و ترقّى
نيز سريعتر به نتيجه خواهدرسيد. محدود كردن تعاون به برخى جوانب محدود پيشرفتى
محدودرا نيز درپى دارد، بر عكس اگر اين هميارى در تمام جوانب مورداستفاده قرار
گيرد، حتّى اگر طرفهاى قضيّه يكى در شرق باشدوديگرى در غرب و حضور بدنى در كنار
يكديگر نداشته باشند،مىتوانند فرايند پيشرفته شدن را به جلو پيش برند.
قرآن كلمه )التعارف( را بجاى )الحضارة( بكار مىبرد زيراشناخت نسبت به يكديگر و
بيدارى دو طرفه و تعاون و هميارىمىتواند آغازى براى پيشرفت و ترقّى باشد. شكّى
نيست كه اينشناخت دو طرفه به بهترين وجه در مراسم حجّ مجسّم مىشود، چوننخبگان
امّت اسلامى با صرف نظر كردن از اختلافات از اطراف واكناف جهان اسلام در يك مكان
جمع مىشوند. لباسهاى گوناگون،نزاع و جدل، افتخار به پدران، كار، استفاده از وسايل
رفاهى و... ازامور اختلاف برانگيزى هستند كه در حجّ خبرى از آنها نيست.همانگونه كه
خداوند مىفرمايد: )الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَالْحَجِّ
فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ...(49)).
"حجّ در ماههايى مشخّص است پس آن كس كه در آنها حجّ به جاآورد بداند كه آميزش و
نافرمانى و ستيزه كردن در حجّ نيست..."
جدل و نزاعى كه بين دو مسلمان اختلاف مىاندازد حرام مىباشد،همچنين از نافرمانى و
آميزش و هر آنچه بين مسلمانان تميز مىدهدنهى شده است.
حجّ تنها كورهاى است كه تمام اختلافات و محدوديّتها و موانعساخته دست بشر را در
خود ذوب مىكند مهمترين نتيجه اين ذوبكردن به راستى همين شناخت مسلمانان از يكديگر
مىباشد كه مامسلمانان در غير از حجّ نيز نياز وافرى به آن داريم.
اهمّيت شناخت در تحكيم روابط
براى تبيين هرچه بيشتر اهمّيت اين شناخت به مثالى توجّهفرماييد: فرض كنيد خبر مرگ
تعداد زيادى از برادران مسلمان ساكنجزايرى دور دست بر اثر زلزلهاى و حشتناك به
دست شما برسد.براستى اين خبر چقدر شما را متأثّر مىسازد؟ حال اگر خبر شكستگىپاى
همكلاسى شما در دوران تحصيل را به شما برسانند ممكن استمتأثّرتر شويد. دليل اين
تأثّر زياد شناخت بيشتر شما نسبت به دوستتانمىباشد. خاطرههاى شما از وى شما را
وامىدارد تا متأثّرتر شويد.حال فرض كنيم شما در حجّ با ساكنان اين جزيره دور
افتاده مذكور همصحبت شده و با آنها آشنا شدهايد. مطمئنّاً دراين صورت تأثير
خبروقوع زلزله دراين جزيره در شما بيشتر خواهد بود و شما وادارمىشويد تا در غم و
اندوه آنان شريك شويد.
آيا ما در حدّ اين شناخت هستيم؟
متأسّفانه مسلمانان پراكنده از يكديگر زندگى مىكنند و شناختكافى از يكديگر ندارند
و اگر شناختى هم باشد بسيار كم و در حدّ اخبارو گزارشهاى عمومى مىباشد.
اگر بخواهيم مشكل را در ميدان وسيعترى بررسى كنيم بايدبگوييم: در واقع مشكل جهان
سوّم -يا جهان روبه رشد- كه ما منتسببه آن هستيم عقب ماندگى علمى آن مىباشد. حال
اينكه اسلام طلبعلم را بر هر مسلمانى لازم مىداند. پيامبر اكرمصلى الله عليه
وآله مىفرمايند: "زگهواره تا گور دانش بجوى" ايشان در جايى ديگر مىفرمايند: "دانش
رابجوى حتّى اگر در چين باشد.(50)"، امام صادقعليه السلام به شدّت اصحابش رابه
فراگيرى علم مىخواند، ايشان مىفرمايد: "اى كاش تازيانهاى بر سردوستان من بود تا
وقتى كه در حلال و حرام فقيه شوند.(51)" در واقع همينعلمى كه خداوند ما را به طلب
آن امر كرده مشكل امروزه ما مىباشد.در حاليكه غربيها با اين مشكل مواجه نيستند. به
عنوان مثال مسئولبخش خاور ميانه كتابخانه كنگره ايالات متّحده امريكا اظهار
كردهاست كه اين كتابخانه در (41) هزار نشريّه فصلى اشتراك دارد كههمگى مسائل خاور
ميانه را مورد بحث و بررسى قرار مىدهند.همچنين در آمريكا صدها بانك اطّلاعاتى وجود
دارد كه علاقمندانمىتوانند در مورد هر چيزى كه مىخواهند اطّلاعات دلخواه خود
راكسب كنند: از زندگى، اقتصاد، سياست، تحرّكات سياسى و... درحال حاضر جهت استفاده
هرچه بهتر، اين بانكها به بانكهاى نظير خوددر اروپا متّصل شدهاند. همين امور است
كه آنها را قادر به استعمار ماساخته است و با حيله و نيرنگ ما را وابسته به خود
نگهدارد!
ضرورت جمعآورى اطّلاعات
بر هر مسلمانى دراين برهه زمانى كه اسلام در حال گسترشمىباشد و با مشكلات فراوانى
روبرو است واجب است كه شناختكافى از ديگر برادران مسلمانش داشته باشد. معلومات و
اطّلاعات بايددر بين مسلمانان هرچه بيشتر منتشر شود. زيرا جهان امروز جهاناطّلاعات
مىباشد و داشتن اطّلاعات مىتواند بهترين سلاح مقابله دربرابر استكبار باشد. بر هر
مستضعفى است كه از اطّلاعات كافىبرخوردار شود، براى همين است كه پيامبر اكرمصلى
الله عليه وآله بر طلب علم تأكيدمىورزيدند و از آن به عنوان فريضهاى بر گردن فرد
فرد مسلمانان يادمىكردند، ايشان طلب علم را فقط براى فقها و افراد ويژهاى
الزامىندانستهاند بلكه آن را براى تمامى مسلمانان الزامى دانستهاند. حال آنكهما
حتّى نمىدانيم برادران مسلمانمان كجا و چگونه زندگى مىكنند، چهبر آنها مىگذرد،
نقشههاى استكبارى براى سركوب آنها چيست و چهروشهايى براى فريب و گمراهى آن جوامع
بكار مىبرند. هيچ كدام ازاين موارد را نمىدانيم در حاليكه توقّع داريم در برابر
غربيها تاببياوريم و به سوى وحدت پيش رويم؟!
لذا من به تمام مسلمانان توصيه مىكنم تا قسمتى از اوقات خود راصرف آشنايى با ديگر
مسلمانان بكنند. در واقع حجّ بهترين فرصتبراى اين شناخت مىباشد. نبايد همّ و غمّ
حجّاج گردش در بازارهاوخريد سوغاتى باشد بلكه ايشان بايد پلهاى ارتباطى بين خود و
ديگرمسلمانان را دراين سفر پربركت تقويت كنند و از اوضاع و احوالوافكار و تجربيّات
آنها بهره جويند. بايد اين فرصت را غنيمت شمردچون جمع كردن ميليونها مسلمان در يكجا
و بهرهمندى از اطّلاعاتآنها كار آسانى نمىباشد.
)وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ
يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍعَمِيقٍ(52)).
"و بانگ برآور در ميان مردم به هنگام حجّ آيند به سويت پيادگان وبرهر اشترى لاغر كه
مىآيند از هر درّه ژرف."
اين مؤمنان در خلال طىّ طريق بسوى اين ديار مقدّس مشكلاتزيادى را پشت سر مىگذارند
با اين وجود با آغوشى باز به استقبال اداىفرائض حجّ مىشتابند، چون اين مشكلات
زائل كننده بديهاىآنهاست، آنها را از دنياى مادّى جدا مىكند، شخصيّت حقيقى آنها
رامتبلور مىسازد، اختلافات موجود را از بين مىبرد و بر زلالى روح آنهامىافزايد و
سرانجام آنها را فقط متوجّه بارى تعالى مىسازد.
فكر كنيد اگر اين جمعيّت بزرگ مسلمان هر يك با ديگرى ارتباطبرقرار سازند و گروهها
از اطّلاعات يكديگر استفاده كنند و با كولهبارى از دانش و اطّلاعات با ارزش به شهر
و ديار خود باز گردند، اينآشنايى چه آثار مثبتى را براى امّت بزرگ اسلام در
برخواهد داشت.حجّاج در بازگشت به شهر و ديار خود اطّلاعات و معلومات بدستآمده از
ديگر مسلمانان را براى دوستان و آشنايان خود بازگو مىكنند كهاين امر باعث آشنايى
مسلمانان با يكديگر مىشود و در نتيجه انديشهوحدت راه و وحدت هدف را تقويت
مىسازد.
حجّ تجلّيگاه احساسات پاك انسان
هيچگاه در حجّ كسى احساس نمىكند مثلاً خودش از آسيا آمدهوديگرى از افريقا و يا
خودش سفيدپوست است و آن ديگرىسياهپوست، بلكه احساس موجود در حجّ احساس وحدت و
همسانىاست، همه بدور از تمام موانع و اختلافات احساس مىكنند كه قاصدوزائر خانه
خدا هستند و نه چيز ديگر. حجّاج بايد از اين حالتمعنوى موجود، نهايت استفاده را
ببرند و بوسيله ملاقات با ديگربرادران مسلمان از مشكلات آنها مطّلع شوند همچنين
مشكلات خودرا نيز با آنها در ميان گذارند... هر فرد مؤمن لازم است براى رفعمشكلات
برادر مسلمان خود با او به تعاون و هميارى بپردازد.حجّاجى كه از دورترين نقاط جهان
به مكّه مىآيند با ساكنان مكّهبرابرند، زيرا خداوند متعال اين خانه را براى تمام
مسلمانان و بقدرمساوى قرار داده است. در سوره حجّ مىخوانيم:
)إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ
الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُلِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ
وَالْبَادِ...(53)).
"آنان كه كفر ورزيدند و باز مىدارند از راه خدا و مسجد الحرام كهگردانيديمش براى
مردم يكسان چه آنها كه مقيم اند در آن و چه افرادبيابانى."
برخى از منافع حجّ
سپس خداوند مىفرمايد:
)...وَمَن يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ *
وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَمَكَانَ الْبَيْتِ أَن لاَّ تُشْرِكْ بِي شَيْئاً
وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِالسُّجُودِ *
وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ
يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍعَمِيقٍ * لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا
اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ...(54)).
"...و آنكه خواهد در آن كجروى كند به ستم مىچشانيمش ازعذابى دردناك * و هنگامى كه
جايگاه )عبادت( ساختيم براى ابراهيمجاى خانه را كه شرك نورز به من چيزى را و پاك
گردان خانه من رابراى طواف كنندگان و به پاى ايستادگان و ركوع كنندگان سجده كننده*
و بانگ برآور در ميان مردم به هنگام حجّ آيند به سويت پيادگان و برهر اشترى لاغر كه
مىآيند از هر درّه ژرف * تا بنگرند سودهايى كهبراى آنهاست و ببرند نام خدا را در
روزهايى معلوم."
اين منافع و فوائدى است كه قرآن به آن اشاره دارد، مطمئنّاً فوائدحجّ فقط به تقديم
قربانى به پيشگاه الهى ختم نمىشود، بلكه منافعديگر مسلمانان نيز شامل آن مىشود،
همانگونه كه مىخوانيم:
)لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ...(
"تا مشاهده كنند سودهايى كه براى آنهاست..."
واضح است كه مشاهده با علم و معرفت تفاوت مىكند ودر واقعيك بيدارى عميق مىباشد.
همانگونه كه وقتى عبارت اشهد أن لا اِلهاِلَّا اللَّه را بر زبان جارى مىسازيد در
شناخت خود و به مرحله شهودرسيدهايد، به بيان ديگر به يك علم حضورى دست پيدا
كردهايد.
در ادامه خداوند به فوائد و منافع ديگرى از حجّ اشاره كردهمىفرمايند:
)...وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم
مِن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِفَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ *
ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْوَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ
الْعَتِيقِ(55)).
"...و ببرند نام خدا را در روزهايى معلوم بر آنچه روزيشان دادهاست از دامهاى چهار
پا پس بخوريد از آن و بخورانيد به بينواىدرويش * سپس فرو بگذارند آلايش خويش را و
وفا كنند به نذرهاىخود و بايد طواف كنند گرد خانه كهن."
حجّ انسان را از آلودگيها پاك مىسازد و او را به مرحله پاكى و تزكيهمىرساند و
شاكر نعم الهى قرار مىدهد، انسان را به دوستى با فقراءودستگيرى از آنان دعوت
مىكند... وحدت و انسجام را بر امّتاسلامى حاكم مىسازد و باعث ايجاد ارتباط بهتر
بين مسلمانان درساختن تمدّن بزرگ اسلامى مىشود.
فرصتى براى عوض شدن
براستى چرا عرفات مظهر تجلّيات كامل رحمت الهى مىباشد؟ درپاسخ به اين پرسش با
صراحت بايد بگويم كه من هم از درك فلسفه آنعاجز و ناتوان مىباشم، و فقط اين را
مىتوانم بگويم كه خدايى كهخورشيد را محور منظومه ما قرار داده، هم اوست كه عرفات
را درلحظاتى معيّن محور رحمت خود قرار داده است. يكى از نشانههاىاين محوريّت اين
است كه خداوند در عرفات توبه كنندگان را بدونواسطه مخاطب قرار مىدهد كه: بندهام
"مطمئنّاً تو را آمرزيدم، و تو ازآلودگى پاك شدى پس به استقبال بيا و عمل را شروع
كن.(56)"
هم اوست كه به ملائكه خود دستور مىدهد تا به حجّاج خوش آمدگويند. اگر انسان به
ارزش ابعاد مختلف اين رحمت پىببرد سزاوارمىداند كه تمام دارائى خود را در جهت كسب
اين رحمت مصرف كند.
و چه شبى زيباتر از اين شب! و چه تجمّعى زيباتر از تجمّع زيرسايه رحمت الهى!
عُصاره عُمر
عُمر مملو است از فرصتهايى كه مانند برق مىآيند ومى روند، حالاينكه عصاره تمام
اين فرصتها در لحظات كوتاه عرفات خلاصهمىشود. در عرفات خداوند تقدير را بدست
انسان مىدهد تااوخودش تقدير خود را رقم زند، و چه زيباست اگر انسان تقدير خودرا
بصورت توبه و بازگشت به صراط مستقيم رقم زند، حال اينكه اينزائر تمام عمر را در
جهل به سر برده، بطوريكه نمىداند آيا فردا همزنده است، و آيا زيارت خانه خدا
دوباره نصيبش مىشود يا نه؟پس چه چيز شايستهتر از اين است كه قاصد خانه خدا دفتر
گناهوعصيان را برخود ببندد، و كتاب نيكى و استغفار را در مقابل خودبگشايد. لحظات
بودن در عرفات، لحظات دعا و مسألت به درگاهالهى مىباشد، اگر انسان دراين لحظات
خود را پاك كند و دل خود راصفا بخشد خداوند نيز دعاهاى او را خواهد شنيد.
در عرفات بايد مهربانتر و كريمتر بودن خدا از همه موجودات رامورد تأكيد قرار دهيم و
روسياهى و فقر خود را در مقابل وى بهيادآوريم. ما هيچ عمل صالحى انجام ندادهايم و
به انجام مناسك حجّنمىنازيم چون در واقع خداست كه ما را بدينجا خوانده، ما نيز
دعوتاورا به وسيله حضور دراين مكان مقدّس لبّيك گفتهايم، او كه شنواوداناست و
بيتوته كردن ما دراين بيابان را شاهد است، شايسته است كهبر ما منّت نهاده و نگاهى
رحيمانه به ما بيندازد، نگاهى كه احوال ما را بهبهترين حالها تبديل كند. اوست كه
به بندگانش مىفرمايد:
)...ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ...(57)).
"...بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را..."
همچنين مىفرمايد:
)وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَالدَّاعِ
إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوالِيْ...(58)).
"و هرگاه بپرسند از تو بندگان من از من، پس من نزديكم و اجابتمىكنم طلبيدن آنكه
مرا مىخواند..."
روايت شده است... كه يكى از اعراب از رسول خداصلى الله عليه وآله پرسيد:اى رسول
خدا! آيا پروردگار ما نزديك ماست تا او را نجوى كنيم و يادور است تا ندايش
دهيم؟(59) در واقع خدا به بندگانش از هر كسىنزديكتر است. همانگونه كه در دعاى جوشن
كبير مىخوانيم "اىكسى كه ناله خسته دلان را مىشنوى"(60) اين جمله به اين معناست
كهخداوند با آن جلال و جبروت و كبريا و عظمت از هر كسى به خستهدلان فراموش شده
نزديكتر مىباشد. او از رگ گردن نيز به انساننزديكتر است و او مالك عمر انسان و
تاريخ مىباشد.
بياييد خدا را بوسيله ادعيه شايسته و مناسب حجّ بخوانيم، بويژه درعرفات، مخصوصاً
دعاى عرفه امام حسينعليه السلام. بياييد اشك همچونباران آنحضرت و اهل بيتش را كه
دراين بيابان بر گونههاشان مىلغزيدبه ياد آوريم. بياييد آن لحظات را بيادآوريم و
ايمان داشته باشيم كهايشان دعاهاى ما را اجابت مىكنند و اين حقيقتاً بزرگترين
نعمت براىما به حساب مىآيد، اين يك پيروزى بزرگ مىباشد.
تولّدى نو
براى گرفتن نتيجه مطلوب از اداى مناسك حجّ بويژه وقوف درعرفات بايد به نكات مهمّى
اشاره كرد:
اوّل - اعتقادى راسخ و استوار نسبت به محورى بودن نقش اينروز، در رقم زدن آينده
دور و نزديك، در خود بوجود آوريم.
امام صادقعليه السلام مىفرمايد: "بزرگترين مردم از نظر گناه كسى است كهگرد اين
خانه طواف كند و دراين مكان -عرفات- وقوف كند سپس گمانبرد كه خدا او را نيامرزيده
است."
اى زائران خانه خدا و اى واقفان در عرفات مگر نمىبينيد كه يأس ازرحمت الهى كفر
محسوب مىشود؟ ذرّهاى شكّ به رحمت و غفران وتوبه الهى بر بندگانش گناهى نابخشودنى
است. پس در واقع وقوف درعرفات چيزى جز تولّدى دوباره نيست كه خداوند خود آن را
مقدّرساخته، و هر شكّ و شبههاى در آن به مثابه مخالفت با اراده الهى تلقّىمىشود.
دوم - توجّه عميق و آگاهانه به مفاهيم و محتويات ادعيهاى كهخداوند را دراين ايّام
بوسيله آنها مىخوانيم، توجّهى در خود مضامينبلند ادعيه و متناسب با آنچه از ما
خواسته شده، كه همان رحمتوآمرزشى است كه انسان را تولّدى دوباره مىبخشد.
سوم - برنامهريزى و تفكّر براى ايجاد زمينههاى باقيات الصالحاتكه از برترين آنها
ذريّه صالح مىباشد. تربيت كردن انسانهاى مكتبىساختن مدرسه، مسجد، بيمارستان يا
كارخانهاى كه براى مسلمانانوقف شود به نوبه خود كارهايى بسيار بزرگ به شمار
مىآيد. ولىبزرگتر از همه اينها تربيت فرزندان مطابق تعاليم صحيح اسلام ونگهدارى
آنها در برابر وسوسههاى شيطانى و انحرافات فكرى و عملىمىباشد... برنامههاى
تلويزيونى و ماهوارهاى فاسد و مفسده برانگيزكه تربيت غير اخلاقى را در شكم خود جاى
دادهاند، گرگهايى هستنددرّنده كه جوانان ما را از هر سو محاصره كردهاند. مطمئنّاً
اگر ما برنامهتربيتى آگاهانه و عالمانهاى براى فرزندان خود پياده نكنيم، آنها در
دامانحرافات و تربيت غير اخلاقى تا آخرين نفس گرفتار خواهند شد.
بسيار متعجّب و خوشحال شدم.. هنگامى كه در حجّ امسال(61)گروههاى از جوانان و
نوجوانان را مشاهده كردم كه با پاكى و بطورآگاهانه به اداى مناسك حجّ مشغول بودند،
هنگامى هم كه از حجّ آنها درسالهاى آينده پرسيدم حضور خود را با رغبت در سالهاى
آيندهخواستار شدند. اميداست اين روحيّه ايمانى كه حقيقتاً قلعهاىمستحكم در برابر
انحرافات و گمراهى در بيابان بىآب و علف جهلمىباشد، در نسل جديدمان افزايش يابد.
هنگامى كه بين نسل جديدونسل قديم شكاف بيفتد آن وقت است كه جامعه بسوى نابودى
پيشخواهد رفت، و بايد براى مقابله با آن بهاى گزافى پرداخت. پسبرماست كه برخوردى
آگاهانه و جدّى با اين موضوع داشته باشيم.
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله روزى بر بستر جوان محتضرى از انصار حاضرشدند و او
را تلقين دادند. جوان هر چقدر كه تلاش كرد نتوانستشهادتين را بر زبانش جارى سازد،
پس حضرت مادر او را خواستندواز او پرسيدند: آيا شما از فرزندت راضى هستى؟ جواب داد:
نه يارسول اللَّه. مادر با وجود ديدن حالت فرزند و عجز او براى گفتنشهادتين اظهار
مىداشت كه هيچگاه از او راضى نخواهد شد. پسحضرت اصحابشان را به جمعآورى هيزم و
بر افروختن آتش امركردند زن با تعجّب درباره آن آتش از پيامبر اكرم سؤال كرد،
پيامبرجواب دادند: مىخواهم جوان را آتش بزنم. زن گفت: چگونه او راآتش مىزنى در
حالى كه پسرم است؟ حضرت فرمودند: او رامىسوزانم چون تو از او راضى نيستى... با
شنيدن اين سخن زن ازفرزندش راضى شد، در آن هنگام رسول خدا به او فرمودند: اى
كنيزخدا! همانا آتش آخرت از آتش دنيا شديدتر است، سپس شهادتين برزبان آن جوان جارى
شد و عاقبت به خير از دنيا رفت.
برادران و خواهران به خدا ما و شما محكوم به مرگ وفنا هستيم، وآنچه كه از ما باقى
مىماند و ما نيز از آن بهره مىبريم تلاش و كوششىاست كه در قالب ترويج آگاهى و
نهادينه كردن اخلاق پسنديده درضمن جنبشهاى اجتماعى و تاريخى انجام دادهايم. و چه
زيباست اگراين جهد و كوشش در قالب آگاه كردن نسل آينده باشد، و آن نسل راپرچمدار
اصلاح و نيكى و نهضت اسلامى سازد. جالب است بدانيدهنگامى كه خبر رسيدن شيخ مرتضى
انصارى به مقام مرجعيّت بهگوش مادر وى رسيد، ايشان هيچ واكنشى از خود نشان ندادند
وهنگامى كه در مورد اين حالت از ايشان سؤال شد، گفتند: هيچگاه او راشير ندادم مگر
اينكه با طهارت بودم...
پس خواهر مؤمن! اين را بدانيد كه در آينده نسلى نو را پرورشخواهيد داد و اين نسل
را به جامعه عرضه خواهيد كرد، پس تمام همّتخود را به تعليم اصول تربيتى صحيح و
پايدار بر ارزشهاى اخلاقىآگاهانه اختصاص دهيد، بر خلاف آنچه كه از برخى مادرانمان
مىبينمكه فقط به تهيّه غذا و كارهاى مانند آن اكتفا مىكنند در حاليكه اين
جزجنبهاى كوچك از ابعاد مختلف زندگى كودكان و خانواده را دربرنمىگيرد. در واقع
اكتفا كردن مادران به پختن غذا و امثال اين اعمالاهانتى بزرگ را متوجّه آنان
مىسازد، چه بدانند و چه ندانند، اين اهانتفراتر از خطر بزرگى است كه كودكان را در
اثر كوتاهى مادران تهديدمىكند.
گاهى مىبينيم يا مىشنويم كه برخى از مادران كودكان خود رامشغول ديدن فيلمهاى
كارتونى و خيالى يا شنيدن نوارهاى آواز وموسيقى مىسازند تا خود بتوانند به پختن
غذا بپردازند... در حاليكهاين عين اشتباه مىباشد، و زمينه فساد را به وسيله
محتواى فاسداينگونه فيلمها در فرزندان خود ايجاد مىكنند.
ما در اينجا در عرفات بايستى راه راست و تصوير واضحى براىزندگى دنيوى و اخروى خود
را ترسيم كنيم، در سوره بقره مىخوانيمكه:
)...وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى...(62)).
"...توشه برداريد پس همانا بهترين زاد و توشه پرهيزكارىمىباشد..."
آماده ساختن نسل جديد موافق با اصول قرآن كريم عين تقوىواداى حقوق و واجبات الهى
مىباشد.
چهارم - اصرار و پافشارى در دعاها براى رهايى از آتش جهنّم-همانگونه كه امام
حسينعليه السلام نيز اينگونه عمل مىكردند- و دعاى "رَبَّنَاآتِنَا فِي الدُّنْيَا
حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ" را كه درمشعرالحرام
توصيه شده است قرائت كنيم.
حضرت علىعليه السلام رهايى از آتش را اينگونه توصيف مىكنند:
"حاجت من آن حاجتى است كه اگر آن را به من دهى دادن و ندادنديگر حاجتها ضررى به من
نمىرساند و اگر از دادن آن به من امتناعورزى، برآورده ساختن ديگر حاجتهايم سودى
برايم ندارد... و آنحاجت رهايى من از آتش است."
اين نشانههاى الهى است كه از هر سو ما را احاطه كرده و هر كسفراموششان كند يا خود
را به فراموشى آنها بزند سرانجام خداوندبخاطر اين فراموشى از او روى خواهد گرداند.
و اين عرفات است دربرابر ما، بياييد آن را محلّ ذكر آيات الهى قرار دهيم، و اين
آسمان استبا درهاى گشاده، و اينان فرشتگان الهى هستند كه مؤمنان راستگو را بهرحمت
و آمرزش و توبه بشارت مىدهند. پس مبادا اين فرصت بسياربا ارزش و متحوّل كننده را
از دست بدهيم، شايد هيچگاه ديگر اينچنين فرصتى نصيبمان نگردد.
معالجه دردهاى امّت
نيكو است كه بگويم خير يعنى صلح و امنيّت و رشد اقتصادى ودينى. امّا كشت و كشتار و
فقر؛ تنگدستى و اختلاف و جنگ...هيچكدام از مصاديق خير نمىباشند. خوب دقّت كنيد؛
قرآن ما را بهبهترين امّتى كه براى مردم برانگيخته شده بشارت مىدهد، ولى
اينامّتى كه مىشناسيم و مىبينيم، آيا فرزندانش آنگونه كه قرآن كريممىخواهد
هستند، خداوند مىفرمايد:
)...وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ
وَالْعُدْوَانِ...(63)).
"...و بر نيكى و پرهيزكارى همكارى كنيد و بر گناه و دشمنىهمكارى نكنيد..."
سؤال اينجاست كه با وجود اين شكاف عميق و فاصله زياد بين امّتايدهآل قرآنى و امّت
كنونى، چگونه مىتوان اين شكاف بين قرآنومسلمانان را از بين برد؟
پاسخ به نداى حجّ
ما در هر سال به استقبال روزهاى حجّ مىرويم بطوريكه صدهاهزار مسلمان از اقصا نقاط
جهان به سوى بيتاللَّه الحرام مىشتابند تانداى ابراهيم خليلعليه السلام را اجابت
كنند. ابراهيم خليلى كه مأمور بودمردم را به حجّ دعوت كند تا خداوند نداى خود را به
اصلاب مردانورحمهاى زنان تا روز قيامت برساند. و اگر با چشم بصيرت بنگريمانسانها
را خواهيم يافت كه پروانهوار به گرد اين بقعه مبارك مىگردندونداى تلبيه را كه
اجابت نداى حضرت ابراهيمعليه السلام است تكرارمىكنند، در سوره حجّ مىخوانيم:
)وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ
يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍعَمِيقٍ(64)).
"و بانگ برآور در ميان مردم به هنگام حجّ آيند به سويت پيادگانوبر هر اشترى لاغر
كه مىآيند از هر درّه ژرف."
بله، تمام مردم به حجّ دعوت شدهاند، و اين خانه متعلّق به تماممردم مىباشد و
اوّلين خانهاى است كه براى تمام مردم قرار داده شدهاست.
و معنى فرموده الهى: )آيند به سويت پيادگان( اين است كهعليرغم بيابانى بودن اين
زمين، و شامل بودن آن، كوهها و دشتهاوراههاى ناهموار... مردمى را مشاهده مىكنيم كه
از فاصلههاى دورواز بين كوهها با پاى پياده، يا سوار بر اشترانى كه بخاطر
ناهموارىوطولانى بودن مسافت لاغر اندام شدهاند خود را به بيتاللَّه
الحراممىرسانند. و اين آيهاى از آيات الهى است كه مردم را اينچنين شيفتهوشيداى
حجّ ساخته است.
منفعت بزرگ حجّ
چرا خداوند بيتاللَّه را محلّ بازگشت و امن و امان براى مردم قرارداد، و چرا
ابراهيم خليل مردم را به حجّ دعوت كرد؟ آيا بزرگتر از اينمنفعتى براى حجّ مىتوان
متصوّر شد كه بزرگان مسلمين در كنار همجمع مىشوند، گسستگيها را پيوند مىزنند، و
در مواضع خود تجديدنظر مىكنند؟
در واقع اصلىترين فايده حجّ همين است. و بخاطر همين خداوندحجّ را در يك زمان قرار
داد همانگونه كه مىفرمايد:
)الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجِّ فَلاَ رَفَثَ
وَلاَ فُسُوقَ وَلاَجِدَالَ فِي الْحَجِّ...(65)).
"حجّ در ماههاى معيّنى است پس كسانى كه حجّ را برخود فرضكردهاند بايد بدانند كه
در حجّ آميزش جنسى و گناه و جدال نيست..."
اگر به منهيّات حجّ نگاهى بيندازيم مىبينيم كه مهمترين و بارزترينآنها چهار دسته
مىباشند كه عبارتاند از: "رفث" به معناى آميزشجنسى و تمام مقدّماتش، "جدال"،
"نافرمانى" و "صيد و شكار" كه درآياتى ديگر ذكر شده است. منهيّات ديگر احرام نيز از
همين چهار موردنشأت يافتهاند كه ترك آرايش يكى از آنهاست. مستحبّ است انسان درحجّ
ژوليده موى باشد. خداوند نافرمانى و گناه را درج حرام شمرد.واين به اين معناست كه
فخرفروشى انسانها براى يكديگر در حجّممنوع مىباشد و آن بدين علّت است كه خودخواهى
و تفاخر در حجّجايى ندارد.
در حديث شريفى آمده است كه: "هيچ منسكى از مناسك حجّ نزدخدا محبوبتر از سعى نيست
زيرا كه ستمكاران در آن خوار و ذليلمىشوند.(66)"
پس دراين راه تمام اعتبارات، موانع و خودخواهىها سقوطمىكنند.. تا همگان از بركات
حجّ بهرهمند شوند.
در سوره مائده هنگامى كه قرآن از قربانى كردن و شتران قلّادهداربحث مىكند
مىفرمايد:
)...وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ
وَالْعُدْوَانِ...(.
"...و كمك كنيد يكديگر را بر نيكوكارى و پرهيزكارى و كمكنكنيد بر گناه و ستم..."
بنابراين هدف از برگزارى مراسم حجّ يكى كردن نيروهاى مامسلمانان مىباشد، و اگرا
مروز اين تشتّت را مشاهده مىكنيم و اگرمىبينيم مسلمانى برادر مسلمان خود را به
قتل مىرساند، بايد درمانوعلاج آن را در حجّ بيابيم جايى كه هر مسلمانى در آنجا
نمايندهاىدارد، بايد مسلمانان در حجّ يكى شوند وموانع را از سر راه بردارند
تافوائد حجّ را نظارهگر شوند. و از بزرگترين اين منافع، وحدت و تفاهمو دوستى و
تعاون بر نيكى و پرهيزكارى و عدم همكارى بر گناهودشمنى مىباشد.
حجّ.. درمان دردهاى امّت
چگونه مىتوان اين فائده را از حجّ برداشت كرد؟
براى جواب به اين سؤال مشكل بايد گفت كه: در واقع ما بخاطرعقب ماندگى، و افكارى كه
ستمكاران در اذهانمان كاشتهاند، دين راهمانگونه كه هست نمىشناسيم، در حالى كه دين
نظامى الهى مىباشدكه قادر است تمام مشكلات انسان را درمان كند. دين، همانگونه
كهبرخى از فلاسفه غرب ادّعا مىكنند، تنها تجربهاى بين انسان وپروردگارش
نمىباشد. حال آنكه اين نظريّه اثر زيادى بر افكار ماگذاشته و ابعاد مختلف زندگى ما
را از دين جدا كرده است، به ويژه بُعدسياسى، اقتصادى و اجتماعى را.. براى همين ممكن
است مسلمانى راببينيم كه مرتكب گناهى مانند دروغ مىشود، در حاليكه خودش ازدروغگويى
ديگران ايراد مىگيرد.
اينگونه است كه دين به بازيچهاى در دست ما بدل شده، و هيچنفعى به ما نمىرساند.
در حاليكه اسلام واقعى آن است كه رسولاكرمصلى الله عليه وآله در مورد آن فرمودند:
"همه شما والى و حاكم هستيد و همهشما در قبال مردم مسؤوليّت داريد.(67)" همچنين
مىفرمايند: "هر كسصبح كند و به امور مسلمانان اهتمام نورزد مسلمان نيست.(68)"
پس بايد به حوادثى كه در جهان اسلام رخ مىدهد اهمّيّت دهيم،جهان اسلام را همانند
سرزمين خود بدانيم. برماست همانگونه كهبراى خانوادههايمان اهمّيّت قائليم براى
ديگر مسلمانان نيز اهمّيّتقائل شويم و جامعه بزرگ اسلامى را چون خانوادهاى ببينيم
كه ما يكىاز اعضاى آن به شمار مىرويم، زيرا اسلام به ما توصيه مىكند
كهبزرگانمان را احترام كنيم و به كوچكترها رحم كنيم.
متأسّفانه اين دين امروز در بين ما مهجور مانده، پس برماست كه بهامور تمام
مسلمانان اهتمام ورزيم، و به درمان دردهايى كه ما را احاطهكرده بپردازيم.
من از زندگى بد امروز خودمان متأسّف نيستم به اندازه ترس ازاينكه اين زندگى دليلى
بر غضب الهى باشد، با علم به اينكه غضبالهى در دنيا فقط خلاصه نمىشود، به هنگام
مرگ نيز گريبانگير ما،خواهد بود و در آنجا حسابى سخت در انتظار ماست.
چگونه مىتوانيم بوسيله توجيهاتى عجيب و غريب كه ما را به رفاهو راحتى مىرسانند
پروردگارمان را قانع كنيم؟ او شديدالحساب استو در دفتر اعمالمان هيچ عمل كوچك و
بزرگى نيست مگر آن را بهحساب آورده. اگر يكى از گناهان ما ترك دو ركعت نماز باشد
پس گناهترك يارى مظلومان چگونه گناهى خواهد بود؟
ترازوى قرآنى
بايد خود را به كتاب الهى عرضه كنيم كه جدا كننده حقّ و باطلمىباشد و خود را با
آن بسنجيم. قرآن كتابى است كه هيچ باطلى در آنراه ندارد و تماماً نور و معرفت است.
پس بايد به قرآن كه تنها درماندردهاست باز گرديم. دردهاى ما با استفاده از
مقياسهاى غير قرآنىواستناد به افكار و هواهاى نفسانى انسان قابل درمان نيستند. اگر
ما دينرا مكتبى روشمند براى معرفت و زندگى مىدانستيم و آن را از قرآنواحاديث
پيامبر اكرم و اهل بيت مكرّمشعليهم السلام و سخنان فقهايمان اخذمىكرديم اوضاع
امروز ما اينگونه نبود، و به تبع آن حجّمان نيز متفاوتبود، وقتى حجّ را با چشم
مادّى گراى امروزى بنگريم از آن به جزسفرىتفريحى وخريدن كالاهاى گوناگون وگردآورى
هداياى مختلفچيز ديگرى نخواهيم ديد و حرمت اين شعار الهى بزرگ را
رعايتنخواهيمكرد وبهتزكيه نفس نخواهيم پرداخت، حجّرا بهعنوان فرصتىبراى تهذيب
نفس نمىبينيم، به امور مسلمانان اهمّيّت نخواهيم داد، ازاحوال آنها جويا نخواهيم
شد، هيچكس از ديگرى در مورد حوادثووقايع جارى در كشورهاى مسلمان و راههاى درمان
آن نخواهدپرسيد و هيچكس روشهاى بيدارى مسلمانان را پيدا نخواهد كرد.
متأسّفانه تصوير ما از اسلام فقط به احكام و نمادهايى محدود كهبايد آنها را اجرا
كنيم بدون اينكه در ما تأثيرى بگذارند و روشهاى ما راتغيير دهند محدود مىشود. در
حاليكه دين در واقع رنگ الهى زدن بهتمام زندگى مىباشد؛ به بيان ديگر بايد به تمام
ابعاد زندگى خود رنگىالهى و ايمانى ببخشيم، اين همان دين حقيقى است، دينى كه به
آننگاهى تفكيكى و جزء جزء داشته باشيم و ابعاد مختلف آن را از همجدا بدانيم دين
حقيقى نمىباشد.
بنابراين امّت امروزى اسلام بايد به امّت ايده آلى كه خداوند آن رابشارت داده است
بدل گردد در آنجا كه مىفرمايد:
)كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلْنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ
وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِوَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ
الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ
وَأَكْثَرَهُمُالْفَاسِقُونَ(69)).
"شما بهترين امّتى بوديد كه برون آورده شديد براى مردم امر بهنيكى مىكنيد و نهى
مىكنيد از زشتى و ايمان مىآوريد به خدا و اگرايمان بياورند اهل كتاب بهتر است
براى آنها بعضى از ايشان ايمانآوردهاند وبيشتر ايشان نافرمانان هستند."
سبب برترى اين امّت بر ديگر امم امر به معروف و نهى از منكرمىباشد. به عنوان مثال
خداوند متعال نماز را مقياس برترى قرار ندادهاست، بلكه شعور اجتماعى است كه
مسلمانان را به عنوان برترين امتىكه براى مردم خارج شدهاند معرفى مىكند،
بجاآوردن حجّ ما در حالىاست كه دستمان به خون برادران مسلمانمان، آلوده است و
دلهايمان ازدشمنى و بغض و كينه پر شده است، دراين اوضاع ما به عنوان برترينامّت به
حساب نخواهيم آمد. به يقين مىتوان گفت كه محال استخداوند متعال حجّ چنين انسانى
را كه ملتزم به شرط مهمّ حجّ يعنىاتّحاد و هميارى، اهتمام به امور مسلمانان،
مهربانى با يكديگروفداكارى نيست قبول كند.