ملاقات محبوب

آيت الله سيد محمد تقى مدرسى
مترجم: سيد ياسر قزوينى حائرى

- ۳ -


حضور معنوى حضورى مهم‏

حضورى كه بر مبناى معنويّت پايه ريزى شده باشد و به جنبه مادّى‏اكتفا نكند بسيار مفيد خواهد بود. پس هر قدر اين حضور گسترده‏تروفراگيرتر باشد فرايند پيشرفت و ترقّى نيز سريعتر به نتيجه خواهدرسيد. محدود كردن تعاون به برخى جوانب محدود پيشرفتى محدودرا نيز درپى دارد، بر عكس اگر اين هميارى در تمام جوانب مورداستفاده قرار گيرد، حتّى اگر طرفهاى قضيّه يكى در شرق باشدوديگرى در غرب و حضور بدنى در كنار يكديگر نداشته باشند،مى‏توانند فرايند پيشرفته شدن را به جلو پيش برند.
قرآن كلمه )التعارف( را بجاى )الحضارة( بكار مى‏برد زيراشناخت نسبت به يكديگر و بيدارى دو طرفه و تعاون و هميارى‏مى‏تواند آغازى براى پيشرفت و ترقّى باشد. شكّى نيست كه اين‏شناخت دو طرفه به بهترين وجه در مراسم حجّ مجسّم مى‏شود، چون‏نخبگان امّت اسلامى با صرف نظر كردن از اختلافات از اطراف واكناف جهان اسلام در يك مكان جمع مى‏شوند. لباسهاى گوناگون،نزاع و جدل، افتخار به پدران، كار، استفاده از وسايل رفاهى و... ازامور اختلاف برانگيزى هستند كه در حجّ خبرى از آنها نيست.همانگونه كه خداوند مى‏فرمايد: )الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَ‏الْحَجِّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ...(49)).
"حجّ در ماههايى مشخّص است پس آن كس كه در آنها حجّ به جاآورد بداند كه آميزش و نافرمانى و ستيزه كردن در حجّ نيست..."
جدل و نزاعى كه بين دو مسلمان اختلاف مى‏اندازد حرام مى‏باشد،همچنين از نافرمانى و آميزش و هر آنچه بين مسلمانان تميز مى‏دهدنهى شده است.
حجّ تنها كوره‏اى است كه تمام اختلافات و محدوديّتها و موانع‏ساخته دست بشر را در خود ذوب مى‏كند مهمترين نتيجه اين ذوب‏كردن به راستى همين شناخت مسلمانان از يكديگر مى‏باشد كه مامسلمانان در غير از حجّ نيز نياز وافرى به آن داريم.

اهمّيت شناخت در تحكيم روابط

براى تبيين هرچه بيشتر اهمّيت اين شناخت به مثالى توجّه‏فرماييد: فرض كنيد خبر مرگ تعداد زيادى از برادران مسلمان ساكن‏جزايرى دور دست بر اثر زلزله‏اى و حشتناك به دست شما برسد.براستى اين خبر چقدر شما را متأثّر مى‏سازد؟ حال اگر خبر شكستگى‏پاى همكلاسى شما در دوران تحصيل را به شما برسانند ممكن است‏متأثّرتر شويد. دليل اين تأثّر زياد شناخت بيشتر شما نسبت به دوستتان‏مى‏باشد. خاطره‏هاى شما از وى شما را وامى‏دارد تا متأثّرتر شويد.حال فرض كنيم شما در حجّ با ساكنان اين جزيره دور افتاده مذكور هم‏صحبت شده و با آنها آشنا شده‏ايد. مطمئنّاً دراين صورت تأثير خبروقوع زلزله دراين جزيره در شما بيشتر خواهد بود و شما وادارمى‏شويد تا در غم و اندوه آنان شريك شويد.

آيا ما در حدّ اين شناخت هستيم؟

متأسّفانه مسلمانان پراكنده از يكديگر زندگى مى‏كنند و شناخت‏كافى از يكديگر ندارند و اگر شناختى هم باشد بسيار كم و در حدّ اخبارو گزارشهاى عمومى مى‏باشد.
اگر بخواهيم مشكل را در ميدان وسيعترى بررسى كنيم بايدبگوييم: در واقع مشكل جهان سوّم -يا جهان روبه رشد- كه ما منتسب‏به آن هستيم عقب ماندگى علمى آن مى‏باشد. حال اينكه اسلام طلب‏علم را بر هر مسلمانى لازم مى‏داند. پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايند: "زگهواره تا گور دانش بجوى" ايشان در جايى ديگر مى‏فرمايند: "دانش رابجوى حتّى اگر در چين باشد.(50)"، امام صادق‏عليه السلام به شدّت اصحابش رابه فراگيرى علم مى‏خواند، ايشان مى‏فرمايد: "اى كاش تازيانه‏اى بر سردوستان من بود تا وقتى كه در حلال و حرام فقيه شوند.(51)" در واقع همين‏علمى كه خداوند ما را به طلب آن امر كرده مشكل امروزه ما مى‏باشد.در حاليكه غربيها با اين مشكل مواجه نيستند. به عنوان مثال مسئول‏بخش خاور ميانه كتابخانه كنگره ايالات متّحده امريكا اظهار كرده‏است كه اين كتابخانه در (41) هزار نشريّه فصلى اشتراك دارد كه‏همگى مسائل خاور ميانه را مورد بحث و بررسى قرار مى‏دهند.همچنين در آمريكا صدها بانك اطّلاعاتى وجود دارد كه علاقمندان‏مى‏توانند در مورد هر چيزى كه مى‏خواهند اطّلاعات دلخواه خود راكسب كنند: از زندگى، اقتصاد، سياست، تحرّكات سياسى و... درحال حاضر جهت استفاده هرچه بهتر، اين بانكها به بانكهاى نظير خوددر اروپا متّصل شده‏اند. همين امور است كه آنها را قادر به استعمار ماساخته است و با حيله و نيرنگ ما را وابسته به خود نگهدارد!

ضرورت جمع‏آورى اطّلاعات‏

بر هر مسلمانى دراين برهه زمانى كه اسلام در حال گسترش‏مى‏باشد و با مشكلات فراوانى روبرو است واجب است كه شناخت‏كافى از ديگر برادران مسلمانش داشته باشد. معلومات و اطّلاعات بايددر بين مسلمانان هرچه بيشتر منتشر شود. زيرا جهان امروز جهان‏اطّلاعات مى‏باشد و داشتن اطّلاعات مى‏تواند بهترين سلاح مقابله دربرابر استكبار باشد. بر هر مستضعفى است كه از اطّلاعات كافى‏برخوردار شود، براى همين است كه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله بر طلب علم تأكيدمى‏ورزيدند و از آن به عنوان فريضه‏اى بر گردن فرد فرد مسلمانان يادمى‏كردند، ايشان طلب علم را فقط براى فقها و افراد ويژه‏اى الزامى‏ندانسته‏اند بلكه آن را براى تمامى مسلمانان الزامى دانسته‏اند. حال آنكه‏ما حتّى نمى‏دانيم برادران مسلمانمان كجا و چگونه زندگى مى‏كنند، چه‏بر آنها مى‏گذرد، نقشه‏هاى استكبارى براى سركوب آنها چيست و چه‏روشهايى براى فريب و گمراهى آن جوامع بكار مى‏برند. هيچ كدام ازاين موارد را نمى‏دانيم در حاليكه توقّع داريم در برابر غربيها تاب‏بياوريم و به سوى وحدت پيش رويم؟!
لذا من به تمام مسلمانان توصيه مى‏كنم تا قسمتى از اوقات خود راصرف آشنايى با ديگر مسلمانان بكنند. در واقع حجّ بهترين فرصت‏براى اين شناخت مى‏باشد. نبايد همّ و غمّ حجّاج گردش در بازارهاوخريد سوغاتى باشد بلكه ايشان بايد پلهاى ارتباطى بين خود و ديگرمسلمانان را دراين سفر پربركت تقويت كنند و از اوضاع و احوال‏وافكار و تجربيّات آنها بهره جويند. بايد اين فرصت را غنيمت شمردچون جمع كردن ميليونها مسلمان در يكجا و بهره‏مندى از اطّلاعات‏آنها كار آسانى نمى‏باشد.
)وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَعَلَى‏ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍ‏عَمِيقٍ(52)).
"و بانگ برآور در ميان مردم به هنگام حجّ آيند به سويت پيادگان وبرهر اشترى لاغر كه مى‏آيند از هر درّه ژرف."
اين مؤمنان در خلال طىّ طريق بسوى اين ديار مقدّس مشكلات‏زيادى را پشت سر مى‏گذارند با اين وجود با آغوشى باز به استقبال اداى‏فرائض حجّ مى‏شتابند، چون اين مشكلات زائل كننده بديهاى‏آنهاست، آنها را از دنياى مادّى جدا مى‏كند، شخصيّت حقيقى آنها رامتبلور مى‏سازد، اختلافات موجود را از بين مى‏برد و بر زلالى روح آنهامى‏افزايد و سرانجام آنها را فقط متوجّه بارى تعالى مى‏سازد.
فكر كنيد اگر اين جمعيّت بزرگ مسلمان هر يك با ديگرى ارتباطبرقرار سازند و گروهها از اطّلاعات يكديگر استفاده كنند و با كوله‏بارى از دانش و اطّلاعات با ارزش به شهر و ديار خود باز گردند، اين‏آشنايى چه آثار مثبتى را براى امّت بزرگ اسلام در برخواهد داشت.حجّاج در بازگشت به شهر و ديار خود اطّلاعات و معلومات بدست‏آمده از ديگر مسلمانان را براى دوستان و آشنايان خود بازگو مى‏كنند كه‏اين امر باعث آشنايى مسلمانان با يكديگر مى‏شود و در نتيجه انديشه‏وحدت راه و وحدت هدف را تقويت مى‏سازد.

حجّ تجلّيگاه احساسات پاك انسان‏

هيچگاه در حجّ كسى احساس نمى‏كند مثلاً خودش از آسيا آمده‏وديگرى از افريقا و يا خودش سفيدپوست است و آن ديگرى‏سياه‏پوست، بلكه احساس موجود در حجّ احساس وحدت و همسانى‏است، همه بدور از تمام موانع و اختلافات احساس مى‏كنند كه قاصدوزائر خانه خدا هستند و نه چيز ديگر. حجّاج بايد از اين حالت‏معنوى موجود، نهايت استفاده را ببرند و بوسيله ملاقات با ديگربرادران مسلمان از مشكلات آنها مطّلع شوند همچنين مشكلات خودرا نيز با آنها در ميان گذارند... هر فرد مؤمن لازم است براى رفع‏مشكلات برادر مسلمان خود با او به تعاون و هميارى بپردازد.حجّاجى كه از دورترين نقاط جهان به مكّه مى‏آيند با ساكنان مكّه‏برابرند، زيرا خداوند متعال اين خانه را براى تمام مسلمانان و بقدرمساوى قرار داده است. در سوره حجّ مى‏خوانيم:
)إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ‏لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ...(53)).
"آنان كه كفر ورزيدند و باز مى‏دارند از راه خدا و مسجد الحرام كه‏گردانيديمش براى مردم يكسان چه آنها كه مقيم اند در آن و چه افرادبيابانى."

برخى از منافع حجّ‏

سپس خداوند مى‏فرمايد:
)...وَمَن يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ * وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ‏مَكَانَ الْبَيْتِ أَن لاَّ تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ‏السُّجُودِ * وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَعَلَى‏ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍ‏عَمِيقٍ * لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ...(54)).
"...و آنكه خواهد در آن كجروى كند به ستم مى‏چشانيمش ازعذابى دردناك * و هنگامى كه جايگاه )عبادت( ساختيم براى ابراهيم‏جاى خانه را كه شرك نورز به من چيزى را و پاك گردان خانه من رابراى طواف كنندگان و به پاى ايستادگان و ركوع كنندگان سجده كننده* و بانگ برآور در ميان مردم به هنگام حجّ آيند به سويت پيادگان و برهر اشترى لاغر كه مى‏آيند از هر درّه ژرف * تا بنگرند سودهايى كه‏براى آنهاست و ببرند نام خدا را در روزهايى معلوم."
اين منافع و فوائدى است كه قرآن به آن اشاره دارد، مطمئنّاً فوائدحجّ فقط به تقديم قربانى به پيشگاه الهى ختم نمى‏شود، بلكه منافع‏ديگر مسلمانان نيز شامل آن مى‏شود، همانگونه كه مى‏خوانيم:
)لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ...(
"تا مشاهده كنند سودهايى كه براى آنهاست..."
واضح است كه مشاهده با علم و معرفت تفاوت مى‏كند ودر واقع‏يك بيدارى عميق مى‏باشد. همانگونه كه وقتى عبارت اشهد أن لا اِله‏اِلَّا اللَّه را بر زبان جارى مى‏سازيد در شناخت خود و به مرحله شهودرسيده‏ايد، به بيان ديگر به يك علم حضورى دست پيدا كرده‏ايد.
در ادامه خداوند به فوائد و منافع ديگرى از حجّ اشاره كرده‏مى‏فرمايند:
)...وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى‏ مَا رَزَقَهُم مِن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ‏فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ * ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ‏وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ(55)).
"...و ببرند نام خدا را در روزهايى معلوم بر آنچه روزيشان داده‏است از دامهاى چهار پا پس بخوريد از آن و بخورانيد به بينواى‏درويش * سپس فرو بگذارند آلايش خويش را و وفا كنند به نذرهاى‏خود و بايد طواف كنند گرد خانه كهن."
حجّ انسان را از آلودگيها پاك مى‏سازد و او را به مرحله پاكى و تزكيه‏مى‏رساند و شاكر نعم الهى قرار مى‏دهد، انسان را به دوستى با فقراءودستگيرى از آنان دعوت مى‏كند... وحدت و انسجام را بر امّت‏اسلامى حاكم مى‏سازد و باعث ايجاد ارتباط بهتر بين مسلمانان درساختن تمدّن بزرگ اسلامى مى‏شود.

فرصتى براى عوض شدن‏

براستى چرا عرفات مظهر تجلّيات كامل رحمت الهى مى‏باشد؟ درپاسخ به اين پرسش با صراحت بايد بگويم كه من هم از درك فلسفه آن‏عاجز و ناتوان مى‏باشم، و فقط اين را مى‏توانم بگويم كه خدايى كه‏خورشيد را محور منظومه ما قرار داده، هم اوست كه عرفات را درلحظاتى معيّن محور رحمت خود قرار داده است. يكى از نشانه‏هاى‏اين محوريّت اين است كه خداوند در عرفات توبه كنندگان را بدون‏واسطه مخاطب قرار مى‏دهد كه: بنده‏ام "مطمئنّاً تو را آمرزيدم، و تو ازآلودگى پاك شدى پس به استقبال بيا و عمل را شروع كن.(56)"
هم اوست كه به ملائكه خود دستور مى‏دهد تا به حجّاج خوش آمدگويند. اگر انسان به ارزش ابعاد مختلف اين رحمت پى‏ببرد سزاوارمى‏داند كه تمام دارائى خود را در جهت كسب اين رحمت مصرف كند.
و چه شبى زيباتر از اين شب! و چه تجمّعى زيباتر از تجمّع زيرسايه رحمت الهى!

عُصاره عُمر

عُمر مملو است از فرصتهايى كه مانند برق مى‏آيند ومى روند، حال‏اينكه عصاره تمام اين فرصتها در لحظات كوتاه عرفات خلاصه‏مى‏شود. در عرفات خداوند تقدير را بدست انسان مى‏دهد تااوخودش تقدير خود را رقم زند، و چه زيباست اگر انسان تقدير خودرا بصورت توبه و بازگشت به صراط مستقيم رقم زند، حال اينكه اين‏زائر تمام عمر را در جهل به سر برده، بطوريكه نمى‏داند آيا فردا هم‏زنده است، و آيا زيارت خانه خدا دوباره نصيبش مى‏شود يا نه؟پس چه چيز شايسته‏تر از اين است كه قاصد خانه خدا دفتر گناه‏وعصيان را برخود ببندد، و كتاب نيكى و استغفار را در مقابل خودبگشايد. لحظات بودن در عرفات، لحظات دعا و مسألت به درگاه‏الهى مى‏باشد، اگر انسان دراين لحظات خود را پاك كند و دل خود راصفا بخشد خداوند نيز دعاهاى او را خواهد شنيد.
در عرفات بايد مهربانتر و كريمتر بودن خدا از همه موجودات رامورد تأكيد قرار دهيم و روسياهى و فقر خود را در مقابل وى به‏يادآوريم. ما هيچ عمل صالحى انجام نداده‏ايم و به انجام مناسك حجّ‏نمى‏نازيم چون در واقع خداست كه ما را بدينجا خوانده، ما نيز دعوت‏اورا به وسيله حضور دراين مكان مقدّس لبّيك گفته‏ايم، او كه شنواوداناست و بيتوته كردن ما دراين بيابان را شاهد است، شايسته است كه‏بر ما منّت نهاده و نگاهى رحيمانه به ما بيندازد، نگاهى كه احوال ما را به‏بهترين حالها تبديل كند. اوست كه به بندگانش مى‏فرمايد:
)...ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ...(57)).
"...بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را..."
همچنين مى‏فرمايد:
)وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَالدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوالِيْ...(58)).
"و هرگاه بپرسند از تو بندگان من از من، پس من نزديكم و اجابت‏مى‏كنم طلبيدن آنكه مرا مى‏خواند..."
روايت شده است... كه يكى از اعراب از رسول خداصلى الله عليه وآله پرسيد:اى رسول خدا! آيا پروردگار ما نزديك ماست تا او را نجوى كنيم و يادور است تا ندايش دهيم؟(59) در واقع خدا به بندگانش از هر كسى‏نزديكتر است. همانگونه كه در دعاى جوشن كبير مى‏خوانيم "اى‏كسى كه ناله خسته دلان را مى‏شنوى"(60) اين جمله به اين معناست كه‏خداوند با آن جلال و جبروت و كبريا و عظمت از هر كسى به خسته‏دلان فراموش شده نزديكتر مى‏باشد. او از رگ گردن نيز به انسان‏نزديكتر است و او مالك عمر انسان و تاريخ مى‏باشد.
بياييد خدا را بوسيله ادعيه شايسته و مناسب حجّ بخوانيم، بويژه درعرفات، مخصوصاً دعاى عرفه امام حسين‏عليه السلام. بياييد اشك همچون‏باران آن‏حضرت و اهل بيتش را كه دراين بيابان بر گونه‏هاشان مى‏لغزيدبه ياد آوريم. بياييد آن لحظات را بيادآوريم و ايمان داشته باشيم كه‏ايشان دعاهاى ما را اجابت مى‏كنند و اين حقيقتاً بزرگترين نعمت براى‏ما به حساب مى‏آيد، اين يك پيروزى بزرگ مى‏باشد.

تولّدى نو

براى گرفتن نتيجه مطلوب از اداى مناسك حجّ بويژه وقوف درعرفات بايد به نكات مهمّى اشاره كرد:
اوّل - اعتقادى راسخ و استوار نسبت به محورى بودن نقش اين‏روز، در رقم زدن آينده دور و نزديك، در خود بوجود آوريم.
امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: "بزرگترين مردم از نظر گناه كسى است كه‏گرد اين خانه طواف كند و دراين مكان -عرفات- وقوف كند سپس گمان‏برد كه خدا او را نيامرزيده است."
اى زائران خانه خدا و اى واقفان در عرفات مگر نمى‏بينيد كه يأس ازرحمت الهى كفر محسوب مى‏شود؟ ذرّه‏اى شكّ به رحمت و غفران وتوبه الهى بر بندگانش گناهى نابخشودنى است. پس در واقع وقوف درعرفات چيزى جز تولّدى دوباره نيست كه خداوند خود آن را مقدّرساخته، و هر شكّ و شبهه‏اى در آن به مثابه مخالفت با اراده الهى تلقّى‏مى‏شود.
دوم - توجّه عميق و آگاهانه به مفاهيم و محتويات ادعيه‏اى كه‏خداوند را دراين ايّام بوسيله آنها مى‏خوانيم، توجّهى در خود مضامين‏بلند ادعيه و متناسب با آنچه از ما خواسته شده، كه همان رحمت‏وآمرزشى است كه انسان را تولّدى دوباره مى‏بخشد.
سوم - برنامه‏ريزى و تفكّر براى ايجاد زمينه‏هاى باقيات الصالحات‏كه از برترين آنها ذريّه صالح مى‏باشد. تربيت كردن انسانهاى مكتبى‏ساختن مدرسه، مسجد، بيمارستان يا كارخانه‏اى كه براى مسلمانان‏وقف شود به نوبه خود كارهايى بسيار بزرگ به شمار مى‏آيد. ولى‏بزرگتر از همه اينها تربيت فرزندان مطابق تعاليم صحيح اسلام ونگهدارى آنها در برابر وسوسه‏هاى شيطانى و انحرافات فكرى و عملى‏مى‏باشد... برنامه‏هاى تلويزيونى و ماهواره‏اى فاسد و مفسده برانگيزكه تربيت غير اخلاقى را در شكم خود جاى داده‏اند، گرگهايى هستنددرّنده كه جوانان ما را از هر سو محاصره كرده‏اند. مطمئنّاً اگر ما برنامه‏تربيتى آگاهانه و عالمانه‏اى براى فرزندان خود پياده نكنيم، آنها در دام‏انحرافات و تربيت غير اخلاقى تا آخرين نفس گرفتار خواهند شد.
بسيار متعجّب و خوشحال شدم.. هنگامى كه در حجّ امسال(61)گروههاى از جوانان و نوجوانان را مشاهده كردم كه با پاكى و بطورآگاهانه به اداى مناسك حجّ مشغول بودند، هنگامى هم كه از حجّ آنها درسالهاى آينده پرسيدم حضور خود را با رغبت در سالهاى آينده‏خواستار شدند. اميداست اين روحيّه ايمانى كه حقيقتاً قلعه‏اى‏مستحكم در برابر انحرافات و گمراهى در بيابان بى‏آب و علف جهل‏مى‏باشد، در نسل جديدمان افزايش يابد. هنگامى كه بين نسل جديدونسل قديم شكاف بيفتد آن وقت است كه جامعه بسوى نابودى پيش‏خواهد رفت، و بايد براى مقابله با آن بهاى گزافى پرداخت. پس‏برماست كه برخوردى آگاهانه و جدّى با اين موضوع داشته باشيم.
پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله روزى بر بستر جوان محتضرى از انصار حاضرشدند و او را تلقين دادند. جوان هر چقدر كه تلاش كرد نتوانست‏شهادتين را بر زبانش جارى سازد، پس حضرت مادر او را خواستندواز او پرسيدند: آيا شما از فرزندت راضى هستى؟ جواب داد: نه يارسول اللَّه. مادر با وجود ديدن حالت فرزند و عجز او براى گفتن‏شهادتين اظهار مى‏داشت كه هيچگاه از او راضى نخواهد شد. پس‏حضرت اصحابشان را به جمع‏آورى هيزم و بر افروختن آتش امركردند زن با تعجّب درباره آن آتش از پيامبر اكرم سؤال كرد، پيامبرجواب دادند: مى‏خواهم جوان را آتش بزنم. زن گفت: چگونه او راآتش مى‏زنى در حالى كه پسرم است؟ حضرت فرمودند: او رامى‏سوزانم چون تو از او راضى نيستى... با شنيدن اين سخن زن ازفرزندش راضى شد، در آن هنگام رسول خدا به او فرمودند: اى كنيزخدا! همانا آتش آخرت از آتش دنيا شديدتر است، سپس شهادتين برزبان آن جوان جارى شد و عاقبت به خير از دنيا رفت.
برادران و خواهران به خدا ما و شما محكوم به مرگ وفنا هستيم، وآنچه كه از ما باقى مى‏ماند و ما نيز از آن بهره مى‏بريم تلاش و كوششى‏است كه در قالب ترويج آگاهى و نهادينه كردن اخلاق پسنديده درضمن جنبشهاى اجتماعى و تاريخى انجام داده‏ايم. و چه زيباست اگراين جهد و كوشش در قالب آگاه كردن نسل آينده باشد، و آن نسل راپرچمدار اصلاح و نيكى و نهضت اسلامى سازد. جالب است بدانيدهنگامى كه خبر رسيدن شيخ مرتضى انصارى به مقام مرجعيّت به‏گوش مادر وى رسيد، ايشان هيچ واكنشى از خود نشان ندادند وهنگامى كه در مورد اين حالت از ايشان سؤال شد، گفتند: هيچگاه او راشير ندادم مگر اينكه با طهارت بودم...
پس خواهر مؤمن! اين را بدانيد كه در آينده نسلى نو را پرورش‏خواهيد داد و اين نسل را به جامعه عرضه خواهيد كرد، پس تمام همّت‏خود را به تعليم اصول تربيتى صحيح و پايدار بر ارزشهاى اخلاقى‏آگاهانه اختصاص دهيد، بر خلاف آنچه كه از برخى مادرانمان مى‏بينم‏كه فقط به تهيّه غذا و كارهاى مانند آن اكتفا مى‏كنند در حاليكه اين جزجنبه‏اى كوچك از ابعاد مختلف زندگى كودكان و خانواده را دربرنمى‏گيرد. در واقع اكتفا كردن مادران به پختن غذا و امثال اين اعمال‏اهانتى بزرگ را متوجّه آنان مى‏سازد، چه بدانند و چه ندانند، اين اهانت‏فراتر از خطر بزرگى است كه كودكان را در اثر كوتاهى مادران تهديدمى‏كند.
گاهى مى‏بينيم يا مى‏شنويم كه برخى از مادران كودكان خود رامشغول ديدن فيلمهاى كارتونى و خيالى يا شنيدن نوارهاى آواز وموسيقى مى‏سازند تا خود بتوانند به پختن غذا بپردازند... در حاليكه‏اين عين اشتباه مى‏باشد، و زمينه فساد را به وسيله محتواى فاسداينگونه فيلمها در فرزندان خود ايجاد مى‏كنند.
ما در اينجا در عرفات بايستى راه راست و تصوير واضحى براى‏زندگى دنيوى و اخروى خود را ترسيم كنيم، در سوره بقره مى‏خوانيم‏كه:
)...وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى‏...(62)).
"...توشه برداريد پس همانا بهترين زاد و توشه پرهيزكارى‏مى‏باشد..."
آماده ساختن نسل جديد موافق با اصول قرآن كريم عين تقوى‏واداى حقوق و واجبات الهى مى‏باشد.
چهارم - اصرار و پافشارى در دعاها براى رهايى از آتش جهنّم-همانگونه كه امام حسين‏عليه السلام نيز اينگونه عمل مى‏كردند- و دعاى "رَبَّنَاآتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ" را كه درمشعرالحرام توصيه شده است قرائت كنيم.
حضرت على‏عليه السلام رهايى از آتش را اينگونه توصيف مى‏كنند:
"حاجت من آن حاجتى است كه اگر آن را به من دهى دادن و ندادن‏ديگر حاجتها ضررى به من نمى‏رساند و اگر از دادن آن به من امتناع‏ورزى، برآورده ساختن ديگر حاجتهايم سودى برايم ندارد... و آن‏حاجت رهايى من از آتش است."
اين نشانه‏هاى الهى است كه از هر سو ما را احاطه كرده و هر كس‏فراموششان كند يا خود را به فراموشى آنها بزند سرانجام خداوندبخاطر اين فراموشى از او روى خواهد گرداند. و اين عرفات است دربرابر ما، بياييد آن را محلّ ذكر آيات الهى قرار دهيم، و اين آسمان است‏با درهاى گشاده، و اينان فرشتگان الهى هستند كه مؤمنان راستگو را به‏رحمت و آمرزش و توبه بشارت مى‏دهند. پس مبادا اين فرصت بسياربا ارزش و متحوّل كننده را از دست بدهيم، شايد هيچگاه ديگر اين‏چنين فرصتى نصيبمان نگردد.

معالجه دردهاى امّت‏

نيكو است كه بگويم خير يعنى صلح و امنيّت و رشد اقتصادى ودينى. امّا كشت و كشتار و فقر؛ تنگدستى و اختلاف و جنگ...هيچكدام از مصاديق خير نمى‏باشند. خوب دقّت كنيد؛ قرآن ما را به‏بهترين امّتى كه براى مردم برانگيخته شده بشارت مى‏دهد، ولى اين‏امّتى كه مى‏شناسيم و مى‏بينيم، آيا فرزندانش آنگونه كه قرآن كريم‏مى‏خواهد هستند، خداوند مى‏فرمايد:
)...وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى‏ وَلاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ...(63)).
"...و بر نيكى و پرهيزكارى همكارى كنيد و بر گناه و دشمنى‏همكارى نكنيد..."
سؤال اينجاست كه با وجود اين شكاف عميق و فاصله زياد بين امّت‏ايده‏آل قرآنى و امّت كنونى، چگونه مى‏توان اين شكاف بين قرآن‏ومسلمانان را از بين برد؟

پاسخ به نداى حجّ‏

ما در هر سال به استقبال روزهاى حجّ مى‏رويم بطوريكه صدهاهزار مسلمان از اقصا نقاط جهان به سوى بيت‏اللَّه الحرام مى‏شتابند تانداى ابراهيم خليل‏عليه السلام را اجابت كنند. ابراهيم خليلى كه مأمور بودمردم را به حجّ دعوت كند تا خداوند نداى خود را به اصلاب مردان‏ورحمهاى زنان تا روز قيامت برساند. و اگر با چشم بصيرت بنگريم‏انسانها را خواهيم يافت كه پروانه‏وار به گرد اين بقعه مبارك مى‏گردندونداى تلبيه را كه اجابت نداى حضرت ابراهيم‏عليه السلام است تكرارمى‏كنند، در سوره حجّ مى‏خوانيم:
)وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَعَلَى‏ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍ‏عَمِيقٍ(64)).
"و بانگ برآور در ميان مردم به هنگام حجّ آيند به سويت پيادگان‏وبر هر اشترى لاغر كه مى‏آيند از هر درّه ژرف."
بله، تمام مردم به حجّ دعوت شده‏اند، و اين خانه متعلّق به تمام‏مردم مى‏باشد و اوّلين خانه‏اى است كه براى تمام مردم قرار داده شده‏است.
و معنى فرموده الهى: )آيند به سويت پيادگان( اين است كه‏عليرغم بيابانى بودن اين زمين، و شامل بودن آن، كوهها و دشتهاوراههاى ناهموار... مردمى را مشاهده مى‏كنيم كه از فاصله‏هاى دورواز بين كوهها با پاى پياده، يا سوار بر اشترانى كه بخاطر ناهموارى‏وطولانى بودن مسافت لاغر اندام شده‏اند خود را به بيت‏اللَّه الحرام‏مى‏رسانند. و اين آيه‏اى از آيات الهى است كه مردم را اينچنين شيفته‏وشيداى حجّ ساخته است.

منفعت بزرگ حجّ‏

چرا خداوند بيت‏اللَّه را محلّ بازگشت و امن و امان براى مردم قرارداد، و چرا ابراهيم خليل مردم را به حجّ دعوت كرد؟ آيا بزرگتر از اين‏منفعتى براى حجّ مى‏توان متصوّر شد كه بزرگان مسلمين در كنار هم‏جمع مى‏شوند، گسستگيها را پيوند مى‏زنند، و در مواضع خود تجديدنظر مى‏كنند؟
در واقع اصلى‏ترين فايده حجّ همين است. و بخاطر همين خداوندحجّ را در يك زمان قرار داد همانگونه كه مى‏فرمايد:
)الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجِّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَجِدَالَ فِي الْحَجِّ...(65)).
"حجّ در ماههاى معيّنى است پس كسانى كه حجّ را برخود فرض‏كرده‏اند بايد بدانند كه در حجّ آميزش جنسى و گناه و جدال نيست..."
اگر به منهيّات حجّ نگاهى بيندازيم مى‏بينيم كه مهمترين و بارزترين‏آنها چهار دسته مى‏باشند كه عبارت‏اند از: "رفث" به معناى آميزش‏جنسى و تمام مقدّماتش، "جدال"، "نافرمانى" و "صيد و شكار" كه درآياتى ديگر ذكر شده است. منهيّات ديگر احرام نيز از همين چهار موردنشأت يافته‏اند كه ترك آرايش يكى از آنهاست. مستحبّ است انسان درحجّ ژوليده موى باشد. خداوند نافرمانى و گناه را درج حرام شمرد.واين به اين معناست كه فخرفروشى انسانها براى يكديگر در حجّ‏ممنوع مى‏باشد و آن بدين علّت است كه خودخواهى و تفاخر در حجّ‏جايى ندارد.
در حديث شريفى آمده است كه: "هيچ منسكى از مناسك حجّ نزدخدا محبوبتر از سعى نيست زيرا كه ستمكاران در آن خوار و ذليل‏مى‏شوند.(66)"
پس دراين راه تمام اعتبارات، موانع و خودخواهى‏ها سقوطمى‏كنند.. تا همگان از بركات حجّ بهره‏مند شوند.
در سوره مائده هنگامى كه قرآن از قربانى كردن و شتران قلّاده‏داربحث مى‏كند مى‏فرمايد:
)...وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى‏ وَلاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ...(.
"...و كمك كنيد يكديگر را بر نيكوكارى و پرهيزكارى و كمك‏نكنيد بر گناه و ستم..."
بنابراين هدف از برگزارى مراسم حجّ يكى كردن نيروهاى مامسلمانان مى‏باشد، و اگرا مروز اين تشتّت را مشاهده مى‏كنيم و اگرمى‏بينيم مسلمانى برادر مسلمان خود را به قتل مى‏رساند، بايد درمان‏وعلاج آن را در حجّ بيابيم جايى كه هر مسلمانى در آنجا نماينده‏اى‏دارد، بايد مسلمانان در حجّ يكى شوند وموانع را از سر راه بردارند تافوائد حجّ را نظاره‏گر شوند. و از بزرگترين اين منافع، وحدت و تفاهم‏و دوستى و تعاون بر نيكى و پرهيزكارى و عدم همكارى بر گناه‏ودشمنى مى‏باشد.

حجّ.. درمان دردهاى امّت‏

چگونه مى‏توان اين فائده را از حجّ برداشت كرد؟
براى جواب به اين سؤال مشكل بايد گفت كه: در واقع ما بخاطرعقب ماندگى، و افكارى كه ستمكاران در اذهانمان كاشته‏اند، دين راهمانگونه كه هست نمى‏شناسيم، در حالى كه دين نظامى الهى مى‏باشدكه قادر است تمام مشكلات انسان را درمان كند. دين، همانگونه كه‏برخى از فلاسفه غرب ادّعا مى‏كنند، تنها تجربه‏اى بين انسان وپروردگارش نمى‏باشد. حال آنكه اين نظريّه اثر زيادى بر افكار ماگذاشته و ابعاد مختلف زندگى ما را از دين جدا كرده است، به ويژه بُعدسياسى، اقتصادى و اجتماعى را.. براى همين ممكن است مسلمانى راببينيم كه مرتكب گناهى مانند دروغ مى‏شود، در حاليكه خودش ازدروغگويى ديگران ايراد مى‏گيرد.
اينگونه است كه دين به بازيچه‏اى در دست ما بدل شده، و هيچ‏نفعى به ما نمى‏رساند. در حاليكه اسلام واقعى آن است كه رسول‏اكرم‏صلى الله عليه وآله در مورد آن فرمودند: "همه شما والى و حاكم هستيد و همه‏شما در قبال مردم مسؤوليّت داريد.(67)" همچنين مى‏فرمايند: "هر كس‏صبح كند و به امور مسلمانان اهتمام نورزد مسلمان نيست.(68)"
پس بايد به حوادثى كه در جهان اسلام رخ مى‏دهد اهمّيّت دهيم،جهان اسلام را همانند سرزمين خود بدانيم. برماست همانگونه كه‏براى خانواده‏هايمان اهمّيّت قائليم براى ديگر مسلمانان نيز اهمّيّت‏قائل شويم و جامعه بزرگ اسلامى را چون خانواده‏اى ببينيم كه ما يكى‏از اعضاى آن به شمار مى‏رويم، زيرا اسلام به ما توصيه مى‏كند كه‏بزرگانمان را احترام كنيم و به كوچكترها رحم كنيم.
متأسّفانه اين دين امروز در بين ما مهجور مانده، پس برماست كه به‏امور تمام مسلمانان اهتمام ورزيم، و به درمان دردهايى كه ما را احاطه‏كرده بپردازيم.
من از زندگى بد امروز خودمان متأسّف نيستم به اندازه ترس ازاينكه اين زندگى دليلى بر غضب الهى باشد، با علم به اينكه غضب‏الهى در دنيا فقط خلاصه نمى‏شود، به هنگام مرگ نيز گريبانگير ما،خواهد بود و در آنجا حسابى سخت در انتظار ماست.
چگونه مى‏توانيم بوسيله توجيهاتى عجيب و غريب كه ما را به رفاه‏و راحتى مى‏رسانند پروردگارمان را قانع كنيم؟ او شديدالحساب است‏و در دفتر اعمالمان هيچ عمل كوچك و بزرگى نيست مگر آن را به‏حساب آورده. اگر يكى از گناهان ما ترك دو ركعت نماز باشد پس گناه‏ترك يارى مظلومان چگونه گناهى خواهد بود؟

ترازوى قرآنى‏

بايد خود را به كتاب الهى عرضه كنيم كه جدا كننده حقّ و باطل‏مى‏باشد و خود را با آن بسنجيم. قرآن كتابى است كه هيچ باطلى در آن‏راه ندارد و تماماً نور و معرفت است. پس بايد به قرآن كه تنها درمان‏دردهاست باز گرديم. دردهاى ما با استفاده از مقياسهاى غير قرآنى‏واستناد به افكار و هواهاى نفسانى انسان قابل درمان نيستند. اگر ما دين‏را مكتبى روشمند براى معرفت و زندگى مى‏دانستيم و آن را از قرآن‏واحاديث پيامبر اكرم و اهل بيت مكرّمش‏عليهم السلام و سخنان فقهايمان اخذمى‏كرديم اوضاع امروز ما اينگونه نبود، و به تبع آن حجّمان نيز متفاوت‏بود، وقتى حجّ را با چشم مادّى گراى امروزى بنگريم از آن به جزسفرى‏تفريحى وخريدن كالاهاى گوناگون وگردآورى هداياى مختلف‏چيز ديگرى نخواهيم ديد و حرمت اين شعار الهى بزرگ را رعايت‏نخواهيم‏كرد وبه‏تزكيه نفس نخواهيم پرداخت، حجّ‏را به‏عنوان فرصتى‏براى تهذيب نفس نمى‏بينيم، به امور مسلمانان اهمّيّت نخواهيم داد، ازاحوال آنها جويا نخواهيم شد، هيچ‏كس از ديگرى در مورد حوادث‏ووقايع جارى در كشورهاى مسلمان و راههاى درمان آن نخواهدپرسيد و هيچ‏كس روشهاى بيدارى مسلمانان را پيدا نخواهد كرد.
متأسّفانه تصوير ما از اسلام فقط به احكام و نمادهايى محدود كه‏بايد آنها را اجرا كنيم بدون اينكه در ما تأثيرى بگذارند و روشهاى ما راتغيير دهند محدود مى‏شود. در حاليكه دين در واقع رنگ الهى زدن به‏تمام زندگى مى‏باشد؛ به بيان ديگر بايد به تمام ابعاد زندگى خود رنگى‏الهى و ايمانى ببخشيم، اين همان دين حقيقى است، دينى كه به آن‏نگاهى تفكيكى و جزء جزء داشته باشيم و ابعاد مختلف آن را از هم‏جدا بدانيم دين حقيقى نمى‏باشد.
بنابراين امّت امروزى اسلام بايد به امّت ايده آلى كه خداوند آن رابشارت داده است بدل گردد در آنجا كه مى‏فرمايد:
)كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلْنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِوَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرَهُمُ‏الْفَاسِقُونَ(69)).
"شما بهترين امّتى بوديد كه برون آورده شديد براى مردم امر به‏نيكى مى‏كنيد و نهى مى‏كنيد از زشتى و ايمان مى‏آوريد به خدا و اگرايمان بياورند اهل كتاب بهتر است براى آنها بعضى از ايشان ايمان‏آورده‏اند وبيشتر ايشان نافرمانان هستند."
سبب برترى اين امّت بر ديگر امم امر به معروف و نهى از منكرمى‏باشد. به عنوان مثال خداوند متعال نماز را مقياس برترى قرار نداده‏است، بلكه شعور اجتماعى است كه مسلمانان را به عنوان برترين امتى‏كه براى مردم خارج شده‏اند معرفى مى‏كند، بجاآوردن حجّ ما در حالى‏است كه دستمان به خون برادران مسلمانمان، آلوده است و دلهايمان ازدشمنى و بغض و كينه پر شده است، دراين اوضاع ما به عنوان برترين‏امّت به حساب نخواهيم آمد. به يقين مى‏توان گفت كه محال است‏خداوند متعال حجّ چنين انسانى را كه ملتزم به شرط مهمّ حجّ يعنى‏اتّحاد و هميارى، اهتمام به امور مسلمانان، مهربانى با يكديگروفداكارى نيست قبول كند.