حج ابراهيمي، حج مهدوي

مسعود پورسيد آقايي‌

- ۱ -


رب ادخلني مدخل صدق و اخرجني مخرج صدق واجعل لي من لدنك سلطانا نَصيراً (1)

(تمام‌ الحج‌ لقاء الامام) (2)

كعبه‌ يك‌ سنگ‌ نشاني‌ است‌ كه‌ ره‌ گم‌ نشود
حاجي‌ احرام‌ دگر بند، ببين‌ يار كجاست‌

مهدي(عج) روح‌ حج‌ و رمز تماميت‌ آن‌ است. (3) حج‌ با ياد او طواف‌ دل‌ و بي‌ ياد او طواف‌ گِل‌ است. (4) مكه‌ بي‌ حضور مهدي(عج) بازار عكاظي بيش نيست‌ و كعبه‌ بي‌عطر حضور او بتكده‌اي‌ را مي‌ماند كه‌ توليت‌ آن‌ را مي‌توان‌ در يك‌ شب‌ نشيني‌ مستانه‌ در ازاي‌ مشكي‌ شراب‌ معاوضه‌ كرد. (5)

كاروان‌ سالار قبيلهِ قبله، با حضور هر ساله خود در مراسم‌ پرشكوه‌ حج‌ آن‌ را روحي‌ تازه‌ مي‌دمد (6) و با شميم شهادت خود در مني‌ و عرفات، منتظران‌ را در معرض‌ نسيم‌ رحمت‌خاصهِ الهي‌ قرار مي‌دهد و ياد و خاطرهِ آن‌ را بر‌ آنان‌ جاودانه‌ مي‌سازد.مگر مي شود امت در يك جا اجتماع كنند ولي امام در آنجا حضور نيابد.

او بر اعمال‌ شيعيان‌ خود گواه‌ است (7) و همراه‌ با آنان‌ بر فرج‌ خود كه‌ رهايي‌ همهِ اهل‌ آسمان‌ و زمين‌ است8، دعا مي‌كند.9 خوشا آنان‌كه‌ شهدي‌ از اين‌ شميم‌ شهادت‌ را چشيدند و در نسيم‌ آن‌ روح‌ خود را به‌ طراوت و عروجي‌ رساندند.

(در يكي‌ از سال‌هاي‌ تشرّف‌ به‌ حج، در عصر روز عرفه‌ در عرفات‌ داخل‌ خيمه‌ها همگي‌ مشغول ا‌ستراحت‌ بوديم كه‌ ناگهان‌ پدرم‌ با فرياد و تندي‌ خطاب‌ به‌ ما و همهِ اهل‌ چادر گفت: بلند شويد! حيا كنيد! چرا خوابيده‌ايد؟! چه‌ وقت‌ خواب‌ است؟!

‌او آن‌ چنان‌ بر سر همه‌ فرياد ‌كشيد كه‌ من‌ و برادرم‌ هم به‌ او اعتراض‌ كرديم‌ كه‌ با اين‌ بندگان‌ خدا چه‌ كار داري؟! بگذار استراحت‌ كنند! بعد از آرام‌ شدن‌ پدرم، در خلوت‌ از او پرسيديم‌ كه‌ چه‌ شد ناگهان‌ حال‌ شما دگرگون‌ شد و اين‌گونه‌ بر سر همهِ ما فرياد كشيديد؟ پدرم‌ گفت: من‌ ديدم‌ كه‌ حضرت‌ ولي‌ عصر - ارواحنافداه‌ - داخل‌ خيمه‌هاي‌ شيعيان‌ خود مي‌شوند و به‌ آن‌ها نگاه‌ مي‌كنند؛ چنانچه‌ مشغول‌ دعا و نيايش‌ باشند، حضرت‌ خوشحال‌ مي‌شوند و لبخندي‌ مي‌زنند، ولي‌ اگر خواب‌ باشند و يا به‌ غفلت‌ بگذرانند، حضرت‌ اندوهگين‌ مي‌شوند. ديدم‌ حضرت‌ داخل‌ چادر ما شدند و با حسرت‌ نگاهي‌ به‌ اهل‌ آن‌ انداختند و با حالتي‌ اندوهگين‌ از آن‌ خارج‌ شدند، اين‌ بود كه‌ اين‌گونه‌ برآشفته‌ شدم.) (10)

خوشا آنان‌كه‌ در نيّت،‌قصد وصال‌ او نمودند و در احرام‌ ياد غير او را بر خود حرام‌ داشتند و فرياد دعوت‌ و استنصار او را در اين‌ عصر وانفسا، عارفانه‌ و عاشقانه‌ لبيك‌ گفتند. در طواف، دل‌ به‌ او سپردند، در حَجَر با او تجديد عهد كردند11، در سعي‌ بر انجام‌ ميثاق‌ و تعهدات‌ خود از مسير صفا و مروّت‌ خارج‌ نشدند و در عرفات، عرفاني‌ عميق‌ و ريشه‌دار به‌ ولايت‌ يافتند. در مشعر به‌ وظايف‌ خود نسبت‌ به‌ او به‌ آگاهي‌ رسيدند و براي‌ مبارزه‌ با دشمنان‌ او - كه‌ دشمنان‌ انسانيتند - توشه‌ برگرفتند، در مني‌ با آرزوي‌ وصال‌او، وسوسه‌ها را رَمي‌وآرزوهارا - با حدّت‌ - ذَبح‌ كردند و با حَلق، سر به‌ او سپردند و نرد عشق‌ با او باختند و ولايت‌ او را پذيرفتند و اين‌ گونه‌ به‌ كوي‌ او راه‌ يافتند.
 

امروز امير در ميخانه‌ تويي‌ تو   فرياد رس‌ نالهِ ‌مستانه تويي‌ تو
مرغ‌ دل‌ ما را كه‌ به‌ كس‌ رام‌ نگردد   آرام‌ تويي، دام‌ تويي، دانه‌ تويي‌ تو (12)

حج مهدوي، حركتي است از خود به سوي خدا همراه با امام و همگام با خلق .

حج مهدوي،‌ ميثاقي‌ است با امام‌ و اعلامي‌ بر آمادگي‌ و ياري‌ او.

حج مهدوي، تمريني است بر تحمل فرج؛ كه تحمل حجّت خدا بدون كمال روحي و بي آمادگي و صلا‌حيت، ميسور نخواهد بود.

حج مهدوي، حجي است كه اهداف و قله هايي سترگ به بلنداي نگاه امام مهدي(عج) دارد.

درحج‌ مهدوي، سهم‌ بيشتر از آن‌ كساني‌ است‌ كه‌ با درك‌ اضطرار به‌ امام‌ با او پيوند خوردند و او را گواه‌ اعمال‌ خود و روح‌ حج‌ مي‌دانند. سهم هر كس از درياي حج به قدر ظرفيت ولا‌يت اوست.

حج‌ مهدي‌ پسند هم‌چنان‌كه‌ از نام‌ آن‌ پيداست‌ حقيقتي‌ است‌ بنيان‌ نهاده‌ بر دو ركن‌؛ يكي‌ معرفت‌ به‌ امام‌ و حق‌ ولايت‌ او و ديگري‌ عرفان‌ به‌ حقيقت‌ و اسرار حج.

از اضطرار به‌ امام‌ و حق‌ ولايت‌ و سرپرستي‌ او پيشتر گفت‌وگو شد. (13) و با توجه به اهداف حكومت ديني كه رشد و جهت عالي يافتن استعدادهاي آدمي است و نه فقط رفاه و آزادي، و قلمرو حكومت ديني كه همه هستي است و نه فقط محدوده دنيا، ضرورت آن ثابت گشت .

قرآن نيز ارزش مكه و كعبه را به پيامبر مي داند و به شهري كه رسول در آن امن نيست و خونش مباح شمرده شده، قسم نمي خورد(لا‌ اقسم بهذا البلد و انت حلّ بهذا البلد (14))؛كه مكه بي پيامبر شهر بت پرستان است و كعبه بدون رهبر، بت خانه.

به شهادت آيه تبليغ( يا ايها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته (15) ) نيز بدون حضور امام معصوم، نه تنها حج كه تمامي رسالت رسول ابتر است. از آيه( و اذّن في الناس بالحج يأتوك رجالا‌ً (16) ) هم با توجه به تفاوت (يأتوك) به جاي (يأتونا) استفاده مي‌شود كه مردم هر زمان در پاسخ به نداي ابراهيم(ع) بايد به سوي امام و وليّ زمانهِ خود بروند. با توجه به اين‌ها و جز اين‌ها است كه مي توان گفت: در عرفاتي‌كه امام نباشد معرفتي نيست، درمشعري كه امام نباشد شعوري نيست، در منايي كه امام نباشد، شيطاني رمي نمي شود و اگر در كنار زمزم امام نباشد، آبي نيست؛ كه سراب است.

باري! با درك اضطرار به حجت و امام و پذيرش ولا‌يت او به عنوان تنها راه خروج از خيل اكثر الضجيج و ورود به قله هاي اقل الحجيج (17) ، مناسب است در اين‌جا اشاره‌هايي به‌ اسرار و حقايق‌ حج‌ و نَمي از يَم آن داشته باشيم، شايد حج‌ ما، عطر مهدوي‌ به‌ خود بگيرد و امام(عج)، ما را هم‌ پذيرا باشد. آمين !

حج‌ احكامي‌ دارد و اسراري؛ احكام‌ شرط‌ صحت‌ حج‌ است‌ و اسرار شرط‌ قبولي‌ آن.

حج صورتي دارد و معنايي؛ در يكي مقصود خانه است و در ديگر صاحب خانه.

حج ظاهري‌ دارد و باطني؛ ظاهر آن‌ اعمال‌ است‌ و باطن‌ آن‌ عشق‌ ورزي‌ و حيات‌ و فلاح‌ و در يك‌ كلام،‌ تولد دوبارهِ‌ انسان.

در راه خدا دو كعبه آمد حاصل
يك كعبهِ صورت و يكي كعبهِ دل‌

حج‌ آينهِ‌ تمام‌ نماي‌ اسلام‌ است. مي‌توان‌ تمامي‌ اسلام‌ را در حج‌ ديد. آناني‌ كه‌ قصد تمامي‌ اسلام‌ را دارند و مي‌خواهند تمامي‌ اسلام‌ را يك‌جا ببينند، بايد نگاهي‌ به‌ حج‌ بياندازند؛ كه‌ حجه`‌الاسلام، قصد و آهنگ‌ تمامي‌ اسلام‌ است؛ (19) اسلام‌ تاريخي، اسلام‌ اجتماعي، اسلام‌ سلوك‌.

1. اسلام‌ تاريخي‌

بُعد تاريخي‌ حج،‌ آشنايي با سرگذشت اين‌ خانه‌ و همهِ بانيان‌ و مناديان آن است؛ پيامبران و موحداني كه جاي جاي اين خانه از آن‌ها نشان دارد. به تعبير قرآن:

(فيه‌ آيات‌ بينات‌ مقام‌ ابراهيم؛ (20))

در آن‌ [خانه] نشانه‌هاي‌ روشن‌ و آشكار،‌ [از جمله] مقام‌ ابراهيم‌ است.

اين‌ مقام‌ جايگاهي‌ است‌ كه‌ ابراهيم‌ به‌ خاطر بناي‌ كعبه‌ و برافراشتن‌ پرچم‌ توحيد، بر آن‌ ايستاد و نمادِ تسليم، عشق، فداكاري، پايمردي، اخلاص‌ و ايثار است.

كعبه‌ نماد اسلام‌ تاريخي‌ است. اسلامي‌ از آدم(ع) (21)‌تا ابراهيم(ع) و از ابراهيم‌ تا موسي(ع) (22) و عيسي(ع) (23) و محمد(ص) (24) تا حسين(ع)و مهدي(عج)، كه‌(انّ الدين‌ عند الله‌ الاسلام (25) ) و( شرع لكم من الدّين ما وصيّ به نوحاً (26) )....

حج، شعائر و مقاماتي است كه با خاطرهِ جاودان بندگان صالح خداپيوند خورده است. هريك از اين شعائر، تبلور عيني تلا‌ش و حركت انسان براي خداوند و در راه رضاي اوست.

حج، تذكاري از خاطرات معنوي صالحان و اعادهِ تاريخ در قالب رمز و نماد است.

اسلام تاريخي، درك اين حقيقت است كه‌ اين‌ خانه‌ چرا و با‌ چه‌ انگيزه‌اي و به‌ دست‌ چه‌ كساني‌ ساخته‌ شده‌ است. آيات‌ و نشانه‌هاي‌ روشن،‌ بيانگر سرگذشت‌ ابراهيم(ع)، اسماعيل(ع)، هاجر(س)، رسول(ص)، علي(ع)، خديجه(س)و همهِ‌ آناني است‌ كه‌ از گذشته‌هاي‌ دور بر گرد اين‌ خانه مي‌چرخيدند، بدان‌ توجه‌ داشتند، آن‌ را آباد ‌ساختند و از لوث وجود بُت‌ها و آلودگي‌ها تطهيرش كردند.

امام رضا(ع)در روايتي به اين حقيقت اشاره دارد:

(ولتعرف آثار رسول الله و تعرف اخباره و يذكر و لاينسي) (27)؛

علت وجوب حج، شناخت آثار و اخبار رسول خدا (ص) است تا مطرح گردند و از ياد نروند.

2. اسلام‌ اجتماعي‌

اسلام‌ اجتماعي، بُعدي‌ مهم‌ و ركني‌ ركين‌ از ابعاد متعدد حج‌و فرصتي بي مانند براي حضور امت و هم بستگي و شناخت و ارتباط مسلمانان جهان با يكديگر است. به فرمودهِ امام رضا(ع):

(فجعل فيه الا‌جتماع من الشرق و الغرب ليتعارفوا) (28)؛

خداوند خانه‌اش را نقطه گردهمايي از شرق و غرب جهان قرار داد تا مسلمين همديگر را بشناسند.

تو در حج‌ سيلي‌ خروشان‌ و دريايي‌ متلاطم‌ از انسان‌ها را مي‌بيني كه از مليت‌هاي‌ متعدد، با رنگ‌هاي‌ مختلف، نژادهاي‌ متفاوت، زبان‌هاي‌ گوناگون، به‌ شكل‌ واحد، حول‌ محوري‌ واحد، در حال‌ حركت و طوافند. همه‌ يكسان، با زيّ واحد و برابر و يك‌رنگ‌ و در حقيقت‌ بي‌رنگند. رنگ‌هاي‌ ديگر در سايهِ اين‌ يك‌ رنگي‌ و به‌ عبارت‌ ديگر، رنگ‌ خدايي‌ و (صبغه`‌اللّه) (29) قرار گرفته‌اند. در حج‌ همهِ‌ گروه‌ها و ملت‌ها در وراي‌ مرزهاي‌ جغرافيايي‌ با يكديگر آشنا شده‌ و همايش‌ با شكوهي‌ را به‌ نمايش‌ گذاشته و جهاني بي‌مرز و بدون تبعيض را تمرين مي‌كنند.

حج‌ به‌ راستي‌ بزرگ‌ترين‌ همايش‌ و نماد وحدت‌ مسلمانان‌ است. همين‌ اجتماع‌ و اتحاد است‌ كه‌ پشت‌ دشمنان‌ اسلام‌ را به‌ لرزه‌ در مي‌آورد و آنان را از هر نوع‌ تعدي و ضربه‌ وارد كردن‌ به مسلمانان‌ مأيوس‌ مي‌كند. اين‌ جمله‌ از دشمنان‌ اسلام‌ معروف‌ است‌ كه‌ مي‌گويند:

(تا هنگامي كه‌ حج‌ رونق‌ دارد، ما بر آن‌ها پيروز نمي‌شويم). (30)

به گفتهِ يكي از فرهيختگان:

(واي‌ به‌ حال‌ مسلمانان،‌ اگر معني‌ حج‌ را در نيابند و واي‌ به‌ حال‌ ديگران‌ اگر معني‌ آن‌ را دريابند). (31)

اميرالمؤ‌منين(ع) در وصيت‌ خويش‌ در آخرين‌ ساعت‌ عمرش‌، به‌ اين‌ مهم‌ اشاره‌ دارد: (اللّه‌ اللّه‌ في‌ بيت‌ ربكم‌ لاتخلّوه‌ ما بقيتم‌ فانّه‌ ان‌ ترك‌ لم‌ تناظروا) (32) كه ‌بيشتر به‌ اهميت‌ اجتماعي‌ حج‌ ناظر است.

آن حضرت در كلام‌ ديگري مي‌فرمايد:

(الحج‌ تقويه` للدين) (33) ؛

حج سبب قدرت و تقويت دين است.

امام‌ صادق(ع)نيز مي‌فرمايد:

(لايزال‌ الدين‌ قائماً ما قامت‌ الكعبه) (34)

اسلام‌ برپاست‌ تا زماني‌ كه‌ كعبه‌ برپاست.

آن حضرت در كلا‌م ديگري مي فرمايد:

(و لو كان كل قوم انما يتكلمون علي بلا‌دهم و ما فيها هلكوا و خربت البلا‌د و سقط الجلب

و الا‌رباح و عمّيت الا‌خبار و لم يقفوا علي ذالك فذالك عله` الحج)؛ (35)

اگر هر گروهي، تنها در مورد منطقهِ خود گفت و گو كنند (و نسبت به ساير مسايل مسلمانان بي خبر باشند) سقوط كرده و نابود مي شوند . و از بسيار ي از منافع و سود ها و اطلا‌عات و اخبار محروم مي مانند.

در حديث ديگري از امام رضا (ع) در بيان فلسفه حج چنين مي خوانيم:

(و قضاء حوائج اهل الا‌طراف ...كذلك ليشهدوا منافع لهم)؛ (36)

از اسرار حج، بررسي گرفتاري هاي مسلمانان جهان و حل مشكلا‌ت آنها است و حضور و شركت در منافع بزرگ حج كه در قرآن امده است به همين معنا است.

برخي از نقل ها و داستان‌ها نيز از همين حقيقت حكايت دارند. (37)

آري! كعبه‌ نماد وحدت، حيات‌ دين‌ و عزت مسلمين‌ است.

3. اسلام‌ سلوك‌

سير اعمال‌ حج، سيرحركت و سلوك‌ انسان‌ است. به جاست است‌ در اين‌ سير و رمز و راز آن‌ بيشتر تأمل‌ شود.

ترتيب‌ اعمال‌ حج‌ چنين‌ است: احرام،‌ وقوف در عرفات‌، وقوف در مشعرالحرام،‌اعمال مني(رَمي،‌ ذَبح،‌ حَلق‌، بيتوته) ، طواف حج و نماز آن،‌ سعي‌ صفا و مروه،‌ طواف‌ نساء و نماز آن.