فلسفه و اسرار حج

آية الله محمّد امامی نجفی خوانساری (رحمه الله)

- ۴ -


فصل چهاردهم : قرباني

قرباني ( هَدْي ) از شعارها و نشانه هاي دين خدا و پرستش او ، و از مناسك حج است ، و آن اين كه براي خدا و به نام خداي متعال حيواني را به حرم محترم الهي هديه و تقديم مي كنند ، و در مني يا مكه ذبح يا نحر مي شود و به نيازمندان و تهي دستان انفاق مي گردد .

خداوند ارجمند فرموده : « و شترهاي چاق و فربه را در مراسم حج براي شما از شعائر الهي قرار داديم ، در آن ها براي شما خير و بركت است ، نام خدا را هنگام قرباني كردن در حالي كه به صف ايستاده اند بر آن ها ببريد ، و هنگامي كه پهلوهايشان آرام گرفت و جان دادند از گوشت آن ها بخوريد و مستمندان قانع و فقيران را نيز از آن اطعام كنيد . اين گونه ما آن ها را مسخّرتان ساختيم ، تا شكر خدا را به جا آوريد . » (47)

در آن احياي سنت حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) است ، و يادآوري لطف خداوند به آن حضرت و به مردم به آمدن فديه به جاي ذبح فرزندش اسمعيل ( عليه السلام ) كه مورد امتحان قرار گرفته بود ، و اشاره است به اينكه جناب ابراهيم و اسمعيل ( عليهم السلام ) براي مومنين در قوت ايمان و پذيرش فرمان مقياس و نمونه باشند ، و رمز است به كشتن نفس اماره و قطع ريشه صفات پست و پليد و خلاصي دادن جان را از زندان دنيا به زندگي فضيلت و نابود نمودن خواهش ها و اراده خود را در راه خواست خداوندي در برابر گروهي از اهل ايمان و توحيد .

و همانا تقرب به قرباني به سوي خداوند تعالي مانند عمل حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) معمول و مستمر بود ، تا هنگامي كه مردم عرب عمل قرباني را مانند پاره اي از مناسك حج تغيير دادند ، و قرباني را براي تقرب به بت ها انجام مي دادند . چنانكه تلبيه را نيز براي بت ها گفتند . قرآن كريم آن را از آميختگي هاي شرك پاك كرد و به نام خداوند يكتا اختصاص داد ، چنانكه تلبيه را نيز از آن آلودگي پاك و براي حضرت او مقرر داشت ، و قرباني را به نحوي كه شايسته آن بود و آن روي آوردن به سوي خداوند يكتا و ياد نام او در آن حال است گردانيد ، و به روحي كه سبب قبولي آن خواهد شد راهنمايي فرمود ، و آن روح اخلاص و پرهيزگاري است براي آفريدگار ، چنان كه در همه معابد و امكنه عبادت به پرستش خداوند يكتا دعوت كرده و همه بندگان را به سوي خداوند يكتا راهنمايي نموده است . خداوند ارجمند فرموده :

« نه گوشت ها و نه خون هاي آن ها ، هرگز به خدا نمي رسد . آنچه به او مي رسد ، تقوا و پرهيزگاري شماست . اين گونه خداوند آن ها را مسخّر شما ساخته ، تا او را به خاطر آن كه شما را هدايت كرده است بزرگ بشمريد ، و بشارت ده نيكوكاران را . » (48)

موضوع تقرب به قرباني طبق روايات ، از بدو پيدايش جوامع بشري وجود داشته و قران كريم يادآور مي شود كه كشتار گوسفند و شتر و تقرب جستن به آنها از رسوم قديم بندگي است كه خداوند تعالي بندگان پيشين خود را به اين عبادت راهنمايي نموده . خداوند متعال فرموده :

« براي هر امتي قربان گاهي قرار داديم ، تا نام خدا را به هنگام قرباني بر چهارپاياني كه به آن ها روزي داده ايم ببرند ، و خداي شما معبود واحدي است ، در برابر فرمان او تسليم شويد . و بشارت ده متواضعان و تسليم شوندگان را . » (49)

و خداوند عظيم فرمود :

« و داستان دو فرزند آدم را به حق بر آن ها بخوان : هنگامي كه هركدام ، كاري براي تقرب به پروردگار انجام دادند ، اما از يكي پذيرفته شد و از ديگري پذيرفته نشد [ برادري كه عملش مردود شده بود ] به برادر ديگر گفت : به خدا سوگند تو را خواهم كشت ، برادر ديگر گفت : [ من چه گناهي دارم ؟ زيرا ] خدا ، تنها از پرهيزگاران مي پذيرد . » (50)

كسي كه كتب تاريخ را درباره گذشتگان ديده باشد بر او روشن و ظاهر است كه كشتار و عمل قرباني در پيشگاه بت ها و بتكده ها در كشورهاي هند و روم و يونان مرسوم و عبادتي با اهميت بوده و در همه امت هاي مختلف انجام مي گرفته است .

همه پيامبران بني اسرائيل چنانكه در تورات نوشته شده عمل قرباني را عبادت مي دانستند و به وسيله آن خواستار تقرب مي گشتند ، تا اين كه حضرت عيسي ( عليه السلام ) به پيغمبري مبعوث گشت و عمل قرباني نيز در شريعت او معمول بود و او احكام تورات را چنانكه در اناجيل چهارگانه است امضا و برقرار داشته ، و علاوه در آن چهار انجيل ، اوامر مسيح ( عليه السلام ) به لفظ صريح در اين خصوص هست و آن هنگامي است كه بيماران و دارندگان درد و حاجت را امر مي فرمود كه بر حسب فرمان پروردگار قرباني ها رابه عنوان فداي از خود تقديم معبد و كليسا نمايند و اين بهترين تقرير و امضا است احكام تورات را .

وليكن پس از او كساني كه دين خدا را به بازي و هوس هاي نفساني گرفتند جانشين او شدند و گفتند حضرت مسيح با تسليم خود به كشته شدن ، حكم قرباني ها را منسوخ گردانيده و در اين عقيده براي جماعت نصاري دو فايده حاصل گشت : يكي توانگري بسيار و مال بي شمار كه براي تقديم قرباني ها به قربانگاه از جيب آنان خارج مي شد و ديگر اينكه با فدا نمودن و قرباني كردن خويش ، ايشان را از گناهان رهايي بخشيده است .

اينجا نكته اي است كه نزد صاحبان خرد شگفت آور و بسيار دشوار است و آن سخن « پولس » يكي از حواريين است كه خون مسيح براي همه امت عوض خون گاوها و بزهاي نر قرباني هميشگي است ، چنانكه در آيه 13 و 14 از باب نهم در رساله او كه به عبريان فرستاده مندرج است .

اين عين عبارت اوست كه در كتاب مقدس آنها در ترجمه فارسي آن دارد :

« 13 ـ چه اگر خون گاوها و بزها و خاكستر گوساله ماده چون بر آلودگان ريخته مي شود آن مقدار طهارت مي بخشد كه صفاي جسم حاصل مي شود .

14 ـ پس به طريق اولي آيا خون مسيح كه روح ابدي خود را قرباني بي عيب پيش خدا گذرانيد نفس شما را از اعمال مرده صفا نخواهد بخشيد كه تا خداي زنده را عبادت نمائيد . الخ »

پس واي بر اين مرد كه بزرگواري خداوند و منزلت پيغمبرش مسيح ( عليه السلام ) را كوچك و سبك شمرده است كه او را خدا مي داند و پرستش او مي كند و خون او را بجاي خون بزها قرباني امت مي داند ، و حال اينكه در اسفار كتاب مقدسشان اين جمله رامي خوانده : ( اسحاق كه ذبيح بزرگ خاندان اسرائيل و پدر هر اسرائيلي است خداوند تعالي گوسفند را فديه او كرده و او را از كشتن نجات داده ) و معتقد مي شود كه جناب مسيح در عوض بزها كشته شده است .

فصل پانزدهم : حجر الاسود

حجر الاسود نشانه اي است براي مردم . طواف را از آنجا شروع مي كنند ، و آن واسطه اي است ميان خداوند و بندگانش در رسيدن و پيوستن و دوستي و خوشنودي او ، و آن به منزله دست راست مولايي است كه بنده اش به سويش بازگشته يا ديگري كه به او پناهنده شده و به يكديگر دست مي دهند و آن جايگاه پيمان هاي بندگان است و نيست مگر رمزي براي بزرگي و عظمت حضرت پروردگار متعال ، و دست سائيدن و بوسيدن آن به منزله بوسيدن دست حضرت پروردگار تبارك و تعالي است ، و همانا از راه هاي دور به درگاه او جمع شده اند و آمرزش گناهان و بر آمدن حاجات و نيازهاي خود را از حضرتش خواستار مي شوند .

واضح است كه مقام حضرتش بلند و برتر و متعالي و مقدس و منزه است از اينكه به دارا بودن دست واعضا و جوارح توصيف شود و مثل اينكه دست خداوندي فرود آمده و فرود آمدن آن به اندازه اي است كه دست هر نيازمندي به آن مي رسد پس او را مس مي كند و با او دست مي دهد بي اينكه خجلت يا كراهتي او را عارض گردد . اعم از اينكه پادشاه باشد يا رعيت ، ثروتمند يا فقير ، سياه يا سفيد ، و حضرتش هر يك را آنچه سزاوار است به اندازه معرفت و تقرب او كرامت مي فرمايد ، از هر نژادي كه هست ، و در زندگي از هر طبقه يا گروهي بوده باشد ، چه رحمت خداوند متعال عموميت دارد و هر بلند مرتبه يا پست درجه را از جهت زندگي مادي اعم از سياه و سرخ فرا مي گيرد و براي آن خصوصيت و شرطي جز بندگي و توفيق فرمانبرداري نيست .

همانا خداوند تعالي آن سنگ سياه را كه در نهايت سادگي و عادي و بي ارزش است براي اشاره به اظهار بندگي خود انتخاب فرموده تا اينكه مردم تصور نكنند كه در آن خصوصيت و رازي پنهاني است و بالاخره منجر شود به اينكه مردم آن را خدا بدانند و پرستش آن كنند پس آن را بدون تراش و خالي از هر دست كاري و تصرفات صنعتي كه مانع از مقصود اصلي است دور و بر كنار فرموده تا شباهتي به بت ها نداشته باشد و مانند آنها نگردد بلكه آن را سياه و حجم آن را متوسط و عادي نموده تا ديده و انديشه مردم حتي ساده لوحان و باديه نشينان ( كه زودتر از ديگران فريفته ظواهر مي شوند ) به اعتبار رنگ يا كوچكي آن توجهي نداشته باشند .

آري پرچم هاي رسمي كشورها و جماهير بزرگ ، نزد پيروان و علاقمندان به آنها چون نماينده عظمت و قدرت آن دولت ها است معزز و محترم است . اين اعتبارات براي آن پرچم ها نه از لحاظ بافت و پارچه و آلاتي است كه از آنها تركيب شده كه چه بسا ارزش مالي ندارند ، بلكه سلام و اداي احترام به آنها به جهت علاقه و دوستي به كشور و رئيس آن است . چون طبيعت بشري خواهان برتري و تجمل است . اگر خداوند سبحان به جاي اين سنگ عادي طلا يا نقره يا سنگ باارزش تر و نفيس تري قرار مي داد ، اشراف و دارندگان مال و كساني كه در خوشي و نعمت دنيا غوطهور هستند براي تحصيل و فراهم نمودن مانند آن گوهر نيكو يا سنگ باارزش بر يكديگر سبقت مي گرفتند و آن را وسيله توانگري و امتياز قرار مي دادند ، و اين با آنچه كه در حج اسلامي و مشرف شدن به زيارت خانه خدا خواسته شده از الغاء امتيازات و دوري جستن از اختصاصات ، و سوق بندگان به يگانگي و يگانه پرستي منافات دارد .

احترام حجرالاسود نه به جهت وجود خصوصيتي ويژه در آن سنگ است ، بلكه چون شعاري است براي خداوندي حضرت پروردگار و نشانه اي است براي قدرت و سلطنت او ، مسلمانان به آن روي مي آورند و سپس با نهايت احترام و ادب به آن سلام مي نمايند و آن را مي بوسند و يا از دور به آن سلام مي كنند ، چنانكه خانه كعبه نيز از سنگ هاي كوهستاني ساخته شده ، و روپوش آن به دست انسان بافته شده ، وليكن خداوندي كه سلطنت او بسيار عظيم و پايدار است براي كسي كه به درگاه قدسش روي آورد آن را قبله مقرر فرموده ، و آن را بر همه شعائرش به اندازه اي كه بيش از آن تصور نمي شود برتري داده ، و مكه معظمه شهري است مانند ساير شهرهاي روي زمين پهناور حضرت حق ، وليكن ذات با جلال و بي زوال ، آن را به شرافتي بسيار و فزوني احترام اختصاص داده ، و براي او حرمي تعيين نموده كه بندگان خود را از دخول در آن بدون احرام منع فرموده .

بعضي از جهانگردان كه به نام مسلماني و تظاهر به دين مبين اسلام به مكه و مدينه رفته ، و هريك بر حسب راهي كه پيموده و مقصودي اعم از سياسي يا ديني كتابي نوشته اند ، افترا بسته و به دروغ گفته اند كه مسلمانان در حج خود حجر الاسود را كه سنگي است از بقاياي آثار بت پرستي عرب در زمان قديم عبادت مي كنند ، با اينكه هيچ يك از مسلمانان ـ با اختلاف مذاهبي كه دارند ـ حجر الاسود را به عنوان عبادت خود مورد توجه ندانسته ، و از اعراب جاهليت هم شنيده نشده كه اين سنگ را مانند برخي سنگ ها پرستش كرده باشند ، با اينكه نهايت احترام را از اين سنگ هميشه مي نمودند .

احترام سنگ ها در ميان مردم ـ غير از كساني كه به عنوان استحقاق ذاتي آنها را عبادت مي كردند ـ از دير زماني مرسوم بوده ، و از توراتي كه فعلا رايج است معلوم مي شود كه پيامبران بني اسرائيل در مناسبات بسياري سنگ ها را به پا مي داشتند .

از جمله آنها ، آنچه را براي عهد و پيماني گواه قرار مي دادند مانند سنگي كه يوشع بن نون در موقعي كه از قوم خود پيمان گرفت به پاي داشت و به آنها گفت : اين سنگ بر ما گواه باشد . (51)

و از آن جمله است ، آنچه را كه براي ياد بود از پيش آمد بزرگ و واقعه مهمي بوده است ، چنان كه يعقوب ( عليه السلام ) در هنگامي كه خداوند متعال در خواب به او نمودار شد تا خود را به او بنماياند ، براي يادآوري اين حادثه بزرگ در جايي كه آن را خانه ايل ( خانه خدا ) نام گذارده سنگي را به پاداشت .

و همچنين براي ياد بود پيماني كه ميان او و لابان انجام گرفت سنگ ديگري را به پا داشت . (52)

چنانكه يوشع براي ياد بود از گذر نمودن اسباط و قبايل بني اسرائيل از نهر اردن دوازده سنگ در تابوت عهد به پا داشت . (53)

چنانكه موسي ( عليه السلام ) براي ياد بود از نوشتن سخن پروردگار تعالي سنگي را در دامنه كوه به پا داشت (54)

يهود تا كنون قطعه سنگي از ديوار سوري كه مسجد اقصي را احاطه كرده و در سمت قبله مسجد است مقدس مي شمارند و آن را براق مي نامند و طول آن سنگ در حدود 48 متر و ارتفاعش 2 متر است و جهت تقديس آن اين است كه گمان مي كنند آن تنها قطعه اي است كه از اساس ديوار مسجد و معبد اصلي كه سليمان ( عليه السلام ) او را ساخته باقي مانده ، و ايشان به عنوان حج و زيارت اين قطعه در اوقات مخصوصي به اورشليم مي روند خصوصاً در عيدي كه آن را عيد قربان ناميده اند و آن روز اول سال عبري است و عقيده دارند كه در آن روز براي حضرت اسحاق ( عليه السلام ) فديه آمد .

براي نصاري نيز سنگ هاي بسيار است كه آنها را خيلي مقدس مي دانند و تعداد بسياري در بيت المقدس موجود است ، از جمله آنها سنگي است كه در زير قبه صعود قرار گرفته و در آن نشانه اي از قدم انساني هست و چنين مي گويند : كه آن اثر پاي مسيح ( عليه السلام ) است هنگامي كه به آسمان بالا رفت .

يكي از نويسندگان نوشته است كه اين سنگ را در حالي كه سائيده شده و از بسياري تماس و ماليدن دست و بوسيدن نزديك بود كه به كلي آثار آن صاف گردد ديده است .

در پائين كوه زتيون در سمت غربي از طرفي كه به بيابان سدرون (55) منتهي مي شود ، قطعه سنگي است كه در بيرون ديوار شمالي كليساي روسي قرار دارد و چنين مي گويند : كه حضرت مسيح ( عليه السلام ) هنگامي كه از كوه طور زتيا ( كوه زتيون ) به سوي شهر فرود آمده به آن تكيه داده است ، و زمام داران كليساي روسي فعاليت بسيار كردند كه آن سنگ در داخل كليساي آنان گذاشته شود ، ليكن دسته هاي ديگر نصاري از اين كار جلوگيري نمودند و براي اين امر قيامتي به پاشد ، و اگر موضع آن سنگ را منطقه عمومي قرار نداده بودند كه همه به آن تبرك جويند و بهره مند شوند فتنه بزرگي حادث مي شد . برابر آن سنگ در سمت شمالي سنگ ديگري است كه اطراف آن را سوري كه روميان ساخته اند احاطه كرده است و مي گويند : حضرت مسيح ( عليه السلام ) بر آن بنشست تا از آنجا بيت المقدس را مشاهده كند و براي ترسايان در كليساي قيامت سنگ هايي است در منتهاي تقديس ، و همچنين در بيت لحم سنگ هاي بسياري وجود دارد كه بي نهايت مورد تقديس مسيحيان است و براي جلوگيري از اطاله كلام از بيان خصوصيات آنها صرف نظر مي شود .

اما سنگ بيت المقدس نزد مسلمين و ترسايان و يهود معروف است به اينكه محل تقرب هر يك از پيامبران مانند حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) و حضرت يعقوب ( عليه السلام ) و حضرت داوود ( عليه السلام ) و حضرت سليمان ( عليه السلام ) به درگاه قدس پروردگار بوده است ، و اين سنگ در نزد همه بدون اندك تفاوتي در منتهي درجه احترام است ، و مردم بسياري ـ با وجود همه اختلافات كه در كيش و دين خود دارند ـ به زيارت آن مي روند و به آن تبرك و تقرب به خداوند متعال مي جويند .

فصل شانزدهم : بقاي اسلام در حج

همانا مسلمانان ـ با وجود پراكندگي ميهن ها و شهرها و دوري كشورها و اختلافاتي كه از جهت نژاد و لغت و زبان و مذهب دارند ـ به امر پروردگار عزيز و حكيم ، اجزا و اعضايي پيوسته اند ، و قلوب ايشان مانند ذرات يك كالبد است و اگر عضوي از آن دردناك شود به خاطر آن ، همه اجزاء بدن دردناك گشته و تب و بي خوابي همه را فرا مي گيرد ، و پايداري كار ايشان و صلاح احوال آنها و بلندي گفتارشان ، و عزت آنان در دنيا و آخرت مربوط به اين پيوستگي است ، و اگر آن را دگرگون كنند خداوند سبحان فضل خود را بر ايشان تغيير مي دهد ، و در خانه هاي خود به بدبختي و خواري گرفتار خواهند شد .

خداوند تعالي فرموده : « و متمسك شويد به رشته خداوند همه شما و متفرق نشويد » (56)

و نيز فرموده : « و نزاع و خصومت نكنيد پس سست خواهيد شد و نيرو و دولت شما خواهد رفت » (57)

پيغمبر خد ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « كسي كه صبح كند و به كارهاي مسلمين همت نگمارد مسلمان نيست »

و نيز اين حديث از آن سرور است « هرگز وارد بهشت نخواهيد شد تا اينكه ايمان بياوريد و ايمان نمي آوريد تا اينكه همديگر را دوست بداريد . »

حضرت صادق ( عليه السلام ) فرمود : « همانا ايمان آورندگان با هم برادرند و پسران يك پدر و مادرند . اگر رگي از يك نفر ايشان زده شود ديگران به خاطر او بيدار مي مانند . »

آن حضرت ( عليه السلام ) فرموده : « مسلمان برادر مسلمان و چشم او و آينه و راهنماي اوست . به او خيانت و نيرنگ نمي كند و او را فريب نمي دهد و به او ستم روا نمي دارد و دروغ نمي گويد و غيبت او نمي كند » .

و نيز از آن حضرت است كه فرمود : « به درستي كه دو مسلمان با هم برخورد مي كنند پس بهترين آنها كسي است كه رفيقش را بيشتر دوست بدارد » .

به تحقيق خداوند متعال در بسياري از احكام دين اسلام بر تقويت برادري در ميان همه مسلمانان تشويق و تأكيد فرموده ، و به دور افكندن آنچه در ميان ايشان ممكن است دشمني و رشك و جدايي ايجاد كند تأكيد فرموده است .

اسلام تجمع مسلمين را در مواقع بسياري تشريع نموده است ، چه در آن اجتماع براي اهل باديه يا شهرنشين فرصت رسيدگي به وضع يكديگر و همكاري و اتفاق كلمه است ، چون آن اجتماعات به كليه هدف هاي اسلام وافي نيست ، چه فائده آنها انحصار به يك شهر و يا يك كشور دارد ، از اين رو براي مردم مسلمان اجتماع همگاني را كه حج است تشريع فرموده است .

حج را قرارداد كه مسلمانان در هر سال از همه كشورهاي جهان در يك سرزمين جمع شوند . به زميني كه نور تابان اسلام از آنجا درخشيدن آغاز نموده فرود آيند . همه بر يك دين و به سوي يك مقصد نيستند ، تا اينكه پيمان يگانگي و همكاري را در گرد خانه حضرت پروردگار تجديد كنند ، جمع شوند در حالي كه همه برادرند و منظور از اجتماع آنها فقط يك سخن است :

« نيست خدايي جز خداوند يكتا ومحمد ( صلّي الله عليه وآله ) رسول خدا است » .

در هنگام حج از همه نقاط زمين ، همه نوع مردم جهان اسلام قصد مكّه مي كنند . پس در آنجا پوشاك ها و صورت ها و اندام هاي گوناگون را مي بيني ، به قسمي كه شايسته است شهر مكه و آن اجتماع ، نمايشگاه اسلامي ناميده شود ، به اين اجتماع ، برادري و سازش و دوستي تجديد مي گردد ، و اين اجتماع نشانه و صورت كوچكي از جامعه بزرگ اسلامي است ، و در نتيجه در آن هنگام ، يگانگي اسلامي با درخشنده ترين مظاهر و كامل ترين مشخصاتش آشكار مي شود و تجلي مي نمايد .

گويا اين اجتماع به همه مسلمانان جهان الهام مي كند كه همگي در سرزمين هاي پهناور خود مانند كساني كه در مكه معظمه و مسجد الحرام نماينده ايشان هستند بوده باشند .

حج بزرگترين وسيله اي است براي بيداري رأي عمومي اسلامي و خير خواهي مسلمانان براي يكديگر ، و بر انگيختن ايشان به راه ارجمندي و اتحاد كلمه ، و پيدايش روح جنبش و كوشش در رهايي برادران ديني از رنج ها و درماندگي ها و نجات آنان از مصائب و بلايا .

دين اسلام همه احكامش داراي اسرار و شگفتي ها است ، وليكن حج امري است كه در هيچ يك از ملت ها گرچه سخت ترين دشمنان اين دين باشند ، و در هيچ دوره اي از زمان تاكنون شنيده نشده كه كسي بر حكمت تشريع آن اعتراض داشته يا طعنه اي زده باشد ، و علت آن بودن فوائدي است آشكار براي آن كه يادآور شديم ، و حكمتي درخشنده كه در بقا و زنده ماندن جامعه اسلامي تا امروز اثري نمايان دارد ، و با ياري حضرت باري ابديت خواهد داشت .

كسي نمي تواند اين حقيقت را كتمان كند كه اجتماع عناصر مختلف از يك امت بزرگ در يك محيط ، چگونه در استوار نمودن پيوستگي و قدرت كلمه ايشان اثر مي نمايد ، و كسي كه خواست آن را انكار كند بايد به كتاب هاي دشمنان اسلام و آنچه درباره حج نوشته اند مراجعه نمايد ، تا يقين كند كه انجام فريضه حج حسّ يگانگي اسلامي را تحريك مي نمايد و زنده مي دارد ، و در نفوس كساني كه پيروان اين دين هستند روح پيوستگي و دوستي و الفت را پرورش مي دهد .

از جهت اينكه دشمنان ، بودن اين يگانگي و وحدت را كه ميان آنان و مقصودشان حائل است خواهان نيستند ، و منظورشان شكست جامعه اسلامي است ، آنها را مي نگري كه از انجام حج ، خطر هميشگي در آرزوي خود مي بينند ، و اگر قدرت داشته باشند از اين مجمع عظيم عمومي جلوگيري مي نمايند ، اميد است كه خداوند تعالي همه مسلمين را حمايت و نگاهداري فرمايد .

براي حج و مسجد الحرام و كعبه در نفوس جامعه مسلمانان به اندازه اي عظمت و احترام هست كه زبان قادر بر بيان آن نيست و مغز آدمي از تصور و تصوير آن عاجز است ، و در اين امر ميان پيروان مذاهب اسلام اختلافي نيست ، بلكه همه مسلمانان با اختلافات مذهبي كه دارند ، ايشان را مي بيني كه با تمام احترام و تعظيم به آنجا روي مي آورند .

اين احترام نه فقط دلالت مي كند بر اينكه مسلمانان با يكديگر به رفق و مدارا رفتار مي كنند ، بلكه در آن بزرگترين دليل است بر همكاري ايشان و برادري و پشتيباني از هم ، و بر يگانه بودن هدف و مقصودي كه آرزوي آن را دارند و براي آن در راه ايمان به خداوند يگانه متعال مي كوشند ، و اين عاطفه را به هيچ وجه در ميان مذاهب و اديان ديگر نمي بيني .

و اين فايده را كه شرح داديم غير از بركات غيبي و رحمت هايي است كه در وقوف روز نهم در وادي عرفات حاصل مي گردد ، و همانا مسلمانان اگر كلمه اي فرعي ، آنها را از هم جدا كند سخني اصلي و استوار كه همان شهادتين است ايشان را در زير يك پرچم جمع آوري مي كند . و همه آنان را در محضر حضرت پروردگار مي بيني ، در حالي كه به علت غم واندوه فراواني كه از ارتكاب گناهان دارند ، آخرين آثار جان هاي ايشان كه سرشك است از زواياي چشم هايشان فرود مي آيد ، و در آنها نمي يابي مگر سري كه مايل شده و به تواضع و خضوع درآمده و زباني كه به خواري افتاده و اظهار زاري مي كند و دعاهايي كه بالا مي رود و چشم هايي كه اشك مي ريزد و دلي كه مي جوشد و مي خروشد و اخلاصي كه همه را فرا گرفته است .

در ميان ايشان است برگزيدگان نيكوكار و تقرب يافتگان فرمان بردار ، و اين اجتماع در برابر حضرت پروردگار تعالي و پيشگاه او تشكيل نمي شود مگر به حقيقت اخلاص كه به هيچ نحو آلوده به ريا نيست و خودنمايي در آن راه ندارد .

بر همه واضح و روشن است كه اين اجتماع و وقوف در عرفات با همان كيفيتي كه گفته شد ( دل هاي ايشان به سوي خداوند تعالي متوجه شده و از روي اخلاص اميدوارند كه آنان را در مقاصدشان نوميد نمي كند و از نصيب و بهره باز نمي دارد و از رحمتي كه درخور ايشان و فيضي كه شامل حال آنان باشد محروم نمي فرمايد ) ، رابطه برادري و يگانگي را در ميان ايشان قوت مي دهد و نيرومند مي نمايد . و به فضيلت و نيكي همكاري و اجتماع آگاه مي سازد .

و كدام اثر را براي اين ايستگاه هولناك در زندگي اين امت بزرگ و بلند مرتبت تصور مي كني و در انديشه مي آوري ، و كدام بهره ها و منافع را از آن اميدواري ؟ ! ! و تاثير آن اجتماع عظيم در آنچه گفتيم به غايت واضح است و اگر كسي انكار كند همانا از روي غرض و به زبان است نه از صميم قلب و وجدان .

فصل هفدهم : منافع اقتصادي حج

مسلمانان در زيارت خانه محترم الهي منافع اقتصادي نيز خواهند ديد ، و اگر بهره بردن از اين جهت را خوب بدانند ، خير بسيار به ايشان عايد مي گردد .

از جمله منافع حج اين است كه مستمندان از مسلمين در سرزمين حجاز خصوصاً مكه معظمه و مدينه منوره در امر معيشت پس از تنگي در زندگي گشايش مي يابند ، و بعد از رنج و زحمت براي زن و فرزند خود بي نياز مي شوند ، و به سايه خداوند تعالي و فضل او پناه مي برند ، و به دست حاجياني كه از اطراف جهان وارد مي گردند روزي داده مي شوند ، و به واسطه آن علاوه بر انتفاعي كه به نيازمندان از اهل اسلام حاصل مي گردد ، دو حرم محترم ( مكه و مدينه ) نيز آباد و گرامي و آبرومند خواهد بود .

ديگر اين كه بسياري از مردم هستند كه خمس و زكات به اموالشان تعلق مي گيرد ، به علت دوستي مال در خارج كردن حقوق واجبه الهي و پرداخت آن به مستحقين مسامحه و سهل انگاري كرده اند ، هنگامي كه حج بر ايشان واجب شد و انجام اين واجب را قصد كردند اموال خود را پاك مي كنند و هر چه از حقوق مالي بر آنان واجب باشد محاسبه كرده و خواهند پرداخت و سپس عازم حج مي شوند .

بيشتر حج گزاران از كساني هستند كه خداوند سبحان گشايشي در روزي به آنان كرامت فرموده ، به حجاز مي رسند در حالي كه مقدار زيادي ثروت كه نمي توان آن را ناچيز شمرد با ايشان است ، در مخارج به خود سخت گيري نمي كنند ، در شهرهاي مختلف اسلامي از خريد اجناس مختلف به عنوان سوغاتي دريغ نميورزند ، بنابراين اهالي آن شهرستان ها از فروشنده و خريدار و نويسنده و واسطه و مسكين و باربر ، فايده بسياري از توانگري مسلمانان به ايشان خواهد رسيد ، و در نتيجه خير و گشايشي به نيازمندان از اهل اسلام عايد خواهد شد .

دارندگان مشاغل و اصناف گوناگون از اهل حجاز از ارتباط خود با زائرين از گروه هاي مردم مختلف جهان ، سود و فايده هاي سرشاري مي برند ، و همين طور ايشان نيز به علت خريد و فروش امتعه اي كه قابل نقل و انتقال است از آنان استفاده مي نمايند ، و واضح است كه اين انتفاعات علاوه بر اينكه حسن تفاهم و برادري را ميان دو دسته اهل حجاز و حاجيان متضمن است سبب استحكام ارتباط اهل حجاز با كشورهاي اسلامي و بهبود وضع اقتصادي آنان مي شود .

حاجيان به علت اجتماع عمومي و حصول رابطه از اوضاع و احوال كشورهاي يكديگر آگاه مي شوند .

مسلمانان در حج از ناحيه اقتصادي فايده بسيار مي برند خصوصاً به اهالي حرمين خير و بركت مي رساند ، چه همانا فقراي آنان را بي نياز مي كند و شكافهايي را كه گرسنگي در زندگي ايشان پديد آورده مسدود مي سازد و وجوه معاش را براي مردم آن سامان كه در سختي هستند آسان مي نمايد ، و بدين جهت خانه محترم خداوندي كه يادگار حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) است باقي مي ماند ، و پرچم توحيد در روي زمين افراشته مي گردد .

اگرچه پيش از اسلام هدف روشن از انجام حج فقط امر ديني بوده ، كه آن طلب آمرزش خداوندي است ، وليكن آن اجتماع حج از منافع دنيوي كه در زندگاني ادبي و مادي امت عربي تاثير داشته بر كنار نبوده است .

اعراب زمان جاهليت به مناسبت فرا رسيدن موسم انجام حج بازارهايي براي بازرگاني احداث مي كرد و همچنين مركزي براي عرضه ادبيات خود به وجود مي آورد ، و زحمات ادبي خود را از نثر و شعر بليغ عرضه مي داشت ، و مسابقه هاي ادبي ترتيب مي داد .

براي اهالي سوريه در هنگام حج بازارهاي تجارتي بود كه به ايشان و ساكنين مكه و وارد شوندگان به آن خير و منفعت مي رسانيد و همانا موسم حج وعده گاهي براي مردم پراكنده عرب بوده كه به واسطه دوري منازل و نبودن راه هاي ارتباط ، خواسته هاي خود را به وسيله آن اجتماع جامه عمل مي پوشاندند و امور زندگاني و حوائج ساليانه و كارهاي خويش را انجام مي دادند و از گفته آنها چنين آورده اند :

« چه وعده گاه خوبي است هنگام حج و چه زيارتگاه نيكويي است كعبه »

و از آنچه اخيراً يادآور شديم پاسخ اين گفتار آشكار مي شود :

رازهايي كه در اين رساله شرح داده شد و دقايقي كه روشن گشت مصالح حجي است كه ركني از اركان دين مبين اسلام ، و وسيله افاضه رحمت و نعمت بر مسلمين به بهترين نظام است ، و البته حج در اسلام مانند ساير احكام حضرت خير الانام داراي اسراري است كه به عدد نمي آيد و شمرده نمي شود ، وليكن فايده عمل حج كه در زمان جاهليت مرسوم مردم عرب بود چه بود ؟

فصل هيجدهم : حج ، وسيله تشكيل انجمن همگاني

مكه معظمه وعده گاه ميليوني نفوس بشري است ، كه متدين به دين اسلام مي باشند .

حج بزرگ ترين كانون براي نشر حقايق اسلام و پيشرفت مسلمانان وضع گرديده است و خداوند جليل ( به نام انجام يكي از شعائر ديني ) گروهي را به سوي خود خوانده و آن را وسيله اي براي تشكيل انجمن همگاني قرار داده است .

در اين انجمن گروه ها و دستجات مختلف مسلمانان در يك نقطه از زمين با يكديگر روبرو مي شوند ، تا با ديدار و دوستي متقابل به هم نزديك گشته واز پراكندگي دوري گزينند . دراموري كه اجتماع مسلمانان در سال هاي گذشته انجام داده و كارهايي را كه بايد در آينده انجام دهند مشورت نمايند . هم چنين به اوضاع فعلي اجتماعي و چگونگي زندگي شان رسيدگي كنند و در اصلاح معضلات آن سعي نمايند و در ايجاد حسن تفاهم و رفع ظلم و تعدي متجاوزين و متعديان ، و ارشاد در راه حق و حقيقت با يكديگر همگام شوند ، و براي اعتلاي جامعه مسلمانان بكوشند . از فكر بلند متفكرين خود براي انتخاب خط مشي زندگي استفاده نموده و ارائه طريق آنان را مورد تأمل و مداقه قرار دهند . در اين مجمع عمومي است كه با بحث و گفتگو درباره آمال و احوال خود رفع پراكندگي كرده و در ايجاد يگانگي و اصلاح دين و دنياي خود از يكديگر استمداد نموده و با هوشياري كامل امور مربوطه را بررسي مي نمايند .

بايد از وسايلي كه دشمني و جدايي را بر طرف مي كند ، و خوار داشتن يكديگر را به يگانگي و برادري ، و كينه ها و اختلافات را به اتفاق و دوستي تبديل مي نمايد استفاده كرده ، و عواملي كه موجب شجاعت و جوانمردي ، و تشديد نيروي فداكاري در نفوس مي شود ، مورد توجه قرار گيرد . تا اينكه سبب جنبش جامعه مسلمانان گرديده مجد و عظمت ديرين خود را دريابند و حقوق غصب شده خود را مسترد نموده و آزادي از دست رفته را باز يابند . آنچه را كه مسلمانان از بزرگي و عزت و پيروزي در قرن هاي گذشته داشتند ، نبوده است مگر در اثر وحدت كلمه و آشكار ساختن فرمان خداوند و انجام دادن خواسته او و كوشش در نگهداشت و افراشتن سخن حضرتش تعالي شأنه .

اجتماع حاجيان از هر سمت در مكه در روز ترويه ( هشتم ذي الحجه ) يا قريب به آن انجام مي گيرد ، و اداي مناسك حج براي هزاران نفري كه از راه هاي دور و نزديك در آنجا حاضر شده ، و وقوف همگي ساعتي چند در روز عرفه ( نهم ذي الحجه ) و اشتغال ايشان در آن مدت كوتاه به دعا و طلب آمرزش و استغفار با حقيقت بندگي و ذلت و خواري و نهايت خضوع و خشوع در پيشگاه قدس پروردگار عالم ، و توجه كاملي كه به اميد رحمت از آن مبدء اعلي دارند ، و همگي گريان و نالان خشنودي او را مي جويند ، چه بسا ايشان را از گفتگو در كارهاي عمومي باز دارد و جلوگيري كند .

هنگامي كه از وقوف به عرفات و مشعرالحرام باز مي گردند و به مني وارد مي شوند ، در سه روز اقامت در آنجا كه خداوند سبحان مقرر داشته ، و ماندن در آن محل در تمام ساعات آن سه روز كه به طريق استحباب خواسته شده ، فرصتي است بسيار بجا و مناسب براي مشاورات عمومي و رسيدن به آنچه شرح داديم .

در اين زمان كه بشر خود را در تمدن و تفكر پيشرفته مي بيند ، و پاره اي از ترقيات را نمي توان انكار كرد . كوشش فراوان در ايجاد صلح همگاني كرده است و جوامعي مانند جامعه ملل متفق كه قبلا در ژنو پايتخت كشور سويس بوده و سازمان ملل در نيويورك بزرگترين بندر آمريكا و ديوان داوري در لاهه پايتخت كشور هلند تاسيس كرده اند و رنج ها و مشقت هاي بسيار در بر قراري آنها معمول داشته اند ، و مقصود ايشان وعده گاهي است كه مرداني از ملل مختلف جهان در آنجا جمع شوند ، و پس از اجتماع و مشورت ها راه و روشي را انتخاب كنند كه موجب پايداري صلح و جلوگيري از دشمني ها و جنگ ها باشد وليكن جاي تاسف است ! كه با اين حال در انجام مقصود خود موفق نشده و كوشش هاي آنان نتيجه نبخشيده ، از رسيدن به مقاصد صلح جويانه نااميد شده و مركزي براي حمايت از ظالمين و ستمگران گرديده است .

علت اصلي عدم موفقيت آنان آن است كه فكر آشتي و اصلاح در نفوس اكثر نمايندگان ، بر اساس و پايه خيرخواهي و مهرباني و ايمان نيست ؛ بلكه مي توان گفت كه افكار ايشان بر سوء سريره و انديشه هاي تاريك و زشت و پليدي نيّت استوار است ، و اصل اين منظور براي ترس از پيدايش شعله هاي آتشي است كه با افروخته شدن جنگ شايد ديگر نتوان آن را خاموش كرد ، وليكن حرص و آز دولت هاي نيرومند جهان بر اين ترس ها چيره مي شود ، وايشان را به ويراني و نابودي آن مقررات وا مي دارد و آتش ستيزه جويي را مشتعل مي سازد .

به هر حال ، آنچه را كه به خاطر آن سازمان هاي مختلف جهاني را تشكيل داده اند ، بهترين وجه آن را خداوند متعال از چهارده قرن پيش مقرر داشته ، و آنچه را صلح طلبان مي خواهند و خيرخواهان جهان مي انديشند و بر آن حريصند تماماً در احكام آسماني اسلام وجود دارد ، و فايده و سودي است از فوايد بسيار كه از تشريع حج مي توان استفاده كرد .

سازمان هايي كه افراد بشر آن را تاسيس كرده اند ، محدود براي اشخاصي معين مي باشد ، به غير خودشان اجازه ورود به آنجا را نمي دهند ، لكن وعده گاه حج موعدي است كه همه مسلمانان به سوي آن خوانده شده اند بدون اينكه ميان سياه و سفيد و ثروتمند و فقير و شريف و وضيع و پادشاه و رعيت فرقي باشد ، اگر چه وجوب حج مخصوص دارندگان استطاعت مالي و بدني است .

در آن وعده گاه ها و سازمان ها به صورت زيبنده و در حقيقت فريبنده نمايندگان دولت هاي بزرگ و نيرومند در ظاهر و باطن و پنهاني و آشكارا امتيازات خاصي براي خود مي بينند ، و به واسطه اعمال نفوذ و داشتن قدرت ، حقوق دولت هاي ضعيف و ناتوان را پايمال مي كنند ، و از حضور نمايندگان ايشان ، رسيدن به مقاصد و آرزوهاي خود را مي خواهند .

روز وعده گاه حج به جهت آمادگي براي الغاي امتيازات طبقاتي و تلقين به حاجيان و آگاه نمودن ايشان بر التزام به اين صفت بلند پايه و تأدّب به اين ادب گرانمايه ، از تن بيرون آوردن پوشاك ها و زينت ها و نشانه هاي تعينات و ملبس شدن ايشان به يك لباس متحد الشكل كه همگي در آن برابر و مساوي باشند ، مقرر شده است ، تا اينكه همگي براي حصول مقصود و ظهور يگانگي و تساوي مطلق به بهترين جلوه ها و بلندترين مظاهر آن ، شرف حضور يافته و خود را عرضه بدارند ، و اگر اين شرط اساسي مقرر نشده بود هر آينه به لباس ها و هيئت هاي ظاهري خود مي باليدند و بر يكديگر فخر مي نمودند و به مقام و شوون و حيثيات خود تظاهر و خودنمايي مي كردند ، و البته روشن است كه اين گونه امور برخلاف آن منظوري است كه خداوند متعال در حج خواستار شده است .

اينكه در حالي باشند كه ناتواني ناتوانان و نياز نيازمندان و رنج و قيد و بند كساني را كه راهي به دفع آن ندارند به ياد آورند ، و در حالي باشند كه از رسوم عظمت و بلندمنشي و امتيازات بزرگي و ثروت و رياست فرود آمده باشند ، و با اينكه در بند محكوميت و مسئوليت خداوند توانا و بلند مرتبه و دادگر هستند اعتراف نمايند ، و مانند كسي باشند كه در هر حالي كه از حالات و هر لحظه از لحظات و هر شأني از شؤون اجتماعي و فردي ، بليغ ترين سخنران ناصح و خير خواه و راستگوترين واعظي كه خطا نمي كند و سهل انگاري ندارد ، همراز و همراه آنها است و از ايشان غفلت نمي كند .

خلاصه اين كه حج مجمعي است با عظمت و بلند مرتبه و داراي استفاده هاي مهم ، و براي جلوگيري از فساد و تباه كاري و صلاح انسانيت مشورتگاهي است عمومي ، كه هر ساله عوض مي شود ، و پايه آن بر اساس انديشه نمايندگان خصوصي و درجات نيرو و ناتواني انتخاب كنندگان گذارده نشده است ، و اعضاي آن خود را از اغراض شخصي و اسباب گمراهي دور نموده و بارواني پاك در آنجا اجتماع كرده اند ، و با هر يك برنامه اي است از فوائد علمي و سياسي و اجتماعي و اقتصادي كه در كشورهاي خود به كار برده و نتيجه گرفته اند ، و بهترين سازمان و انجمن و مشورتگاهي است كه در آن درباره پيدايش روح يگانگي گفتگو مي كنند ، و براي نزديك كردن فاصله ها و اختلافاتي كه واقع شده يا امكان دارد بين ملت ها واقع گردد كار مي كنند ، و براي توجه دادن عواطف مسلمانان به سعادت آينده ، و عمليات نيكو دعوت مي نمايند .

پس از اينكه حاجي به شهر خود بر مي گردد نسبت به بسياري از اخبار برادران ديني خود و روش آنها و اندازه پيشرفت هاي ايشان اطلاع دارد ، و واضح است كه آنچه را در آنجا ديده و شنيده و فهميده اند انتشار مي دهند و مردم خود را آگاه مي سازند ، و از احوال برادران دور دست و وضعيتي كه دارند و آنچه را كه براي همه از حسن تفاهم و همكاري حاصل شده براي قوم خود حكايت مي كنند ، و آنچه را كه در آن مركز اجتماع براي پيشرفت و پيروزي اسلام و مسلمين تشخيص داده اند شرح مي دهند .

با اين آگاهي ها و اطلاعات ، حاجيان مردم را هوشيار نموده و در سينه هاي ايشان آتش غيرت و حميت و دوري از ننگ و عار را مي افروزند ، و اميد است كه همه مسلمانان به آنچه دانسته اند عمل كنند و از منافع و فوائد حج بهره مند گردند .

و شگفت آور اين كه خداوند سبحان بر حسب ظاهر در آيه كريمه : « تا شاهد منافع گوناگون خويش در اين برنامه حيات بخش باشند ، و در ايّام معيّني نام خدا را ياد كنند . » ، (58) ديدن منافعي را كه آن اداي فريضه اجتماعي است و اصلاح عمومي را در بر دارد ، بر بردن نام حضرتش كه آن اداي فريضه فردي است مقدم داشته .

همانا مسلمانان نصف آخر آيه را اطاعت مي كنند و انجام مي دهند و قسمت ابتدايي آن را رها كرده اند ! ! چنانكه گوئي خداوند سبحانه و تعالي جز اداي فريضه دوم چيزي از ايشان نخواسته است .

هنگامي كه به خواست خدا بيداري اين ملت فرا رسد و تقدير ياري كند ، حج از بزرگترين عوامل زندگاني ايشان خواهد بود ، و از خداوند متعال خواهان آن هستيم و اجابت آن بر ذات اقدسش دشوار نيست .

اگر دارندگان منزلت ونفوذ و صاحبان رأي و انديشه و كساني كه سخنان ايشان در شهرهاي خود پذيرفته مي شود از همه ملل اسلام از شهرهاي دور و پراكنده اجتماع كنند ، و با روحيه اي پاك و عواطفي شريف و اخلاصي كامل و ايماني استوار ، براي شناسايي يكديگر و تشكيل شوري و حفظ و افزايش نيروي حياتي ، در مني انجمني تشكيل دهند و از تشريك مساعي دريغ ندارند ، پس به يقين بدان كه حكمت و فايده حج كامل خواهد شد ، و در اين هنگام مكه جايگاهي مي گردد براي سازماني كه سخن مسلمانان را مي شنود و به دردهاي ايشان رسيدگي مي كند و واضح است كه براي اين اجتماع و اتفاق در كلمه و مرام اثري خواهد بود كه در همه جهان مانند آن يافت نخواهد شد .

ملت هاي بيگانه كه بعضي از كشورهاي اسلامي را تصرف كرده اند ، رعاياي خود را از رفتن به حج جلوگيري مي كنند ، و علت آن ترس از اموري است ، كه پاره اي از آن را يادآور شديم ، و همچنين بعضي از دولت هاي زورگو كه دشمن اسلام هستند كوشش فراوان در راه خاموش كردن اين نور الهي و نابود نمودن اين دين و تيره كردن روشني و درخشندگي آن دارند به حدي كه اسلام براي آنها بزرگترين گرفتاري و اندوه بي پايان شده است ، و آنچه را كه براي انجام مقاصد شوم و خائنانه آنان از مغزشان گذشته به كار برده اند ، و هر چه توانايي داشته اند براي بستن راه حج و جلوگيري مسلمانان از انجام اين فريضه ، اعمال كرده اند ، و ليكن اگر جنبش حياتي در ملت ها به وجود آيد هيچ نيرو و قدرتي قادر به جلوگيري آن نخواهد بود .

ناگفته نماند كه مقصود از به وجود آمدن چنين انجمني براي تنظيم امور داخلي حجاز و مداخله در مصالح خصوصي آن بلاد و تعيين حكومت و نحوه زمامداري و اداره نمودن آنها نيست . چه آن امري است كه عقل و منطق آن را تصديق نمي كند و هر با شعوري آن را انكار مي نمايد . بلكه مقصود اين است كه صاحبان رأي و منزلت در جهان اسلام ، فراهم آيند و متحد شوند واجتماع ايشان همه ساله براي ملل مسلمان سازماني باشد به معنايي كه گفته شد .

مهمترين مسئله اي كه از اين انجمن مي توان اميد داشت تنظيم امور مربوط به مكه و مدينه است از ناحيه حج و زيارت و تسهيل كارهاي حجاج و زائرين كه از كشورهاي مختلف به آنجا روي مي آورند ، چه گذارنده حج اعم از اينكه عرب يا عجم از شيعيان باشد يا اهل تسنن ، نظر به اين كه زيارت كننده خانه خداوند سبحان است سزاوار است از طرف اهالي حرمين خصوصاً اگر از مستمندان باشد ، رنج و زحمتي به او نرسد ، بلكه شايسته است به هر نحوي كه خواسته باشد فريضه خود را انجام دهد و مردم مكه و مدينه به او مهرباني و كمك و ياري كنند .

شايسته است نسبت به زائرين كمال مساعدت و همراهي داشته باشند ، گاهي زيارت كننده خانه خداوند در مكه و مسجد الحرام و مني و عرفات به مشكلاتي برخورد مي كند كه بر دردها و رنج هايش افزوده مي شود و آتشي بر دل سوزناك و داغي بر جگر سوخته او عارض مي گردد و او را دستي نيرومند و قدرتي نيست كه از خود دفاع كند و رحم كننده اي نيست كه به دادش رسد .

پس وضع مقررات و انتظامات بدون كمترين آلودگي به عصبيت و آميختگي به زورگويي و خودخواهي براي تأمين و تضمين زندگي حاجيان و آزادي آنان لازم است ، تا اينكه به سبب اختلافات جزيي و فرعي بر خوردي ميان آنها واقع نشود ، و كسي كه ياوران او بيشتر بوده و مورد حمايت است ، براي مردمي كه از سفر و تحمل رنج ها جز تقرّب و رضاي خداوند يكتا و بي نياز و انجام عملي كه يكي از اركان دين اسلام است مقصودي ندارند ، وضع خفقان آوري پيش نياورند . تا اينكه حج از جهت زمان و توقف و اجتماع به نحوي باشد كه خداوند سبحان اراده و امضا فرموده است ، چه واجب اين است كه هر كسي از راهي كه معتقد به آن است به خداوند تبارك وتعالي تقرب بجويد ، و بر هر مسلماني واجب است كه برادرانش را از انجام عمل بر طبق طريقي كه دارند و با ديگر راه ها شبيه و مانند است محروم نسازد .

خداوند عزّ اسمه فرموده :

« و براي هر كسي قبله اي است كه وي روي خود را به آن سوي مي گرداند ، پس در كارهاي نيك بر يكديگر پيشي گيريد . هر كجا كه باشيد خداوند همگي شما را به سوي خود باز مي آورد ، در حقيقت خدا بر همه چيز تواناست . » (59)

روزگار ثابت كرده است كه براي مسلمين در تعصبات خشك و زورگويي هاي دشوار خيري نيست .