با قرآن در سرزمين وحى

محسن قرائتي

- ۵ -


سلام بر محمد (صلّي الله عليه وآله)

ذكر صلوات

إِنَّ اللهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً (احزاب : 56)

همانا خداوند و فرشتگان او بر پيامبر درود مي فرستند; اي كساني كه ايمان آورده ايد! شما (نيز) بر او درود فرستيد و به او سلام كنيد سلامي همراه با تسليم.

نكتـه ها:

* در كتاب هاي ششگانه اهل سنّت رواياتي نقل شده كه از پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) پرسيدند: چگونه صلوات بفرستيم؟ فرمود: بگوييد: «اللّهم صلّ علي محمّد و آل محمّد»

در صحيح بخاري (143) (باب چگونگي صلوات بر پيامبر) وقتي اين حديث را نقل مي كند، در همان نقل حديث، كلمه «آل محمّد» را حذف كرده، چنين مي نويسد: از محمّد «صلّي اللّه عليه و سلّم» پرسيدند: چگونه صلوات بفرستيم؟ فرمود: بگوييد: «اللّهم صلّ علي محمّد و علي آل محمّد»!؟

* در كنار نام پيامبر، ذكر صلوات مهم است. رسول خد (صلّي الله عليه وآله) فرمود: هركه در كتاب ونوشته اي بر من صلوات فرستد، تا آن صلوات در آن نوشته باقي است، براي او پاداش خواهد بود. (144)

* در حديث مي خوانيم: هر كس بر حضرت محمّد (صلّي الله عليه وآله) يك صلوات فرستد، خداوند ده صلوات بر او مي فرستد و ده لغزش او را مي پوشاند. (145)

* صلوات، كليد استجابت دعا و سبب سنگين شدن ميزان عمل مؤمن در قيامت مي شود.

* خداوند در قرآن به پيامبرش مي فرمايد: به زكات دهندگان صلوات فرست، (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً ...صَلِّ عَلَيْهِمْ) (146) ، در اين آيه به مردم سفارش مي كند كه بر پيامبر صلوات فرستاده شود. آري، در اسلام رابطه مردم و رهبر، رابطه صلوات و درود است همان گونه كه در آيه 54 سوره انعام خدا به پيامبرش دستور مي دهد به كساني كه به ملاقاتت مي آيند سلام كن. (إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ)

* امام صادق (عليه السلام) فرمود: درود خداوند به معناي رحمت، درود ملائكه به معناي به پاكي ياد كردن و درود مردم به معناي دعاست. (147)

پيـام ها:

1ـ هرگاه خواستيد ديگران را به كار خيري دعوت كنيد، اوّل خود و دست اندركاران شروع كنيد. (خداوند براي فرمان صلوات به مردم، اوّل از صلوات خود و فرشتگان نام مي برد.) (إِنَّ اللهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ)

2ـ صلوات خدا و فرشتگان دايمي است. (يُصَلُّونَ)

3ـ صلوات بر پيامبر، لازمه ايمان و از وظائف مؤمنان است. (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا)

4ـ درود لفظي كافي نيست، تسليم عملي نيز لازم است. (صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا)

5 ـ رابطه مردم و رهبر در حكومت الهي، صلوات و سلام است. (علاقه قلبي كافي نيست، اظهار علاقه لازم است.) (صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا)

پيروي از پيامبر

مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللهَ وَ مَنْ تَوَلّي فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً (نساء : 80)

هر كس پيامبر را پيروي كند، بي شك خداوند را اطاعت كرده است و هر كه اعراض كند و سرباز زند، ما تو را بر آنان نگهبان نفرستاده ايم.

پيـام ها:

1ـ سخن ورفتار پيامبر همچون قرآن، حجّت و لازم الاجر است. (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ ...)

2ـ اطاعت از اوامر حكومتي پيامبر واجب است. (مراد فرمان هاي حكومتي پيامبر است وگرنه اطاعت از دستورات الهي كه با بيان رسول ابلاغ مي شود، اطاعت از خداست نه رسول) (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ )

3ـ انبيا معصومند. (مَنْ يُطِعِ...)فرمان اطاعت بي قيد و شرط از كسي، نشانه عصمت وعدم انحراف اوست.

4ـ اوامر پيامبر، پرتوي از اوامر الهي ودر طول آن است. (يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللهَ)

5 ـ انسان مختار است، نه مجبور.(مَنْ يُطِعِ ـ مَنْ تَوَلّي)

6ـ وظيفه پيامبران، تبليغ است، نه تحميل. (وَ مَنْ تَوَلّي فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً)

وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَة ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (انعام : 54)

و هرگاه كساني كه به آيات ما ايمان دارند نزد تو آيند، پس بگو: سلام بر شما! پروردگارتان بر خودش رحمت را مقرّر كرده است كه هر كس از شما از روي ناداني كار بدي انجام دهد و پس از آن توبه كند و خود را اصلاح نمايد، پس قطعاً خداوند، آمرزنده و مهربان است.

نكتـه ها:

* در شأن نزول آيه آمده است، جمعي گنهكار، خدمت پيامبر آمده و گفتند: ما خلاف هاي زيادي كرده ايم. حضرت ساكت شد. سپس اين آيه نازل شد.

* در اين سوره، خداوند دوبار جمله: (كَتَبَ عَلي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ) گفته است، يكي براي دلگرم كردن مؤمنان در همين دنيا (همين آيه)، يكي هم در آيه 12 كه براي معاد است. (كَتَبَ عَلي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ)

* جهالت، گاهي در برابر علم است و گاهي در برابر عقل، و در آيه 54 در برابر عقل است. يعني از روي بي خردي به گناه كشيده شده اند، نه آنكه نمي دانستند.

پيـام ها:

1ـ ايمان زائر پيامبر خدا، از شرايط دريافت لطف الهي است. (وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ...)

2ـ زيارت پيامبر، راه دريافت لطف خداست. (جاءَكَ... فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ)

3ـ رابطه رهبر و مردم، بر پايه انس و محبّت است. (إِذا جاءَكَ... فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ)

4ـ بهترين عبارت تحيّت، «سلام عليكم» است. (فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ)

5 ـ تحقير شدن مؤمنان را جبران كنيد. (در آيه 53 متكبّران با لحن تحقيرآميزي مي گفتند: «اَهؤلاء...» ولي در آيه 54 خداوند آن تحقير را جبران مي كند و به پيامبرش دستور سلام كردن به مؤمنان را صادر مي كند.) (فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ)

6ـ «سلام»، شعار اسلام است. بزرگ نيز به كوچك، سلام مي كند. (فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ)

7ـ مربّي ومبلّغ، بايد با برخوردي محبّت آميز با مردم، به آنان شخصيّت دهد. (سَلامٌ عَلَيْكُمْ)

8 ـ اگر گناه از روي لجاجت و استكبار نباشد، قابل بخشش است. (جهالت، عذري قابل قبول براي بخشش و گذشت از خطاكاران است.) (مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَة)

9ـ خداوند، رحمت را بر خويش واجب كرده، ولي شرط دريافت آن، عذرخواهي و توبه است. (كُتِبَ ...ثُمَّ تابَ)

10ـ توبه، تنها يك لفظ نيست، تصميم و اصلاح هم مي خواهد. (تابا وَ أَصْلَحا)

11ـ توبه مؤمن حتماً پذيرفته مي شود، (عَمِلَ مِنْكُمْ)آغاز توبه، بعد از گناه است. (مِنْ بَعْدِهِ)

12ـ عفو الهي همراه با رحمت است. (غَفُورٌ رَحِيمٌ)(گناهكار نبايد مأيوس شود)

بركت حضور

وَ ما كانَ اللهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ (انفال : 33)

و(لي) تا تو در ميان مردمي، خداوند بر آن نيست كه آنان را عذاب كند، و تا آنان استغفار مي كنند، خداوند عذاب كننده آنان نيست.

نكتـه ها:

* با توجّه به اينكه در آيه بعد، كفّار مكّه به عذاب تهديد شده اند، معلوم مي شود كه منظور از نفي عذاب در اين آيه، برداشته شدن عذاب عمومي از مسلمانان به بركت وجود شخص پيامبر (صلّي الله عليه وآله) است، مثل عذاب هاي اقوام پيشين، وگرنه اشخاصي در موارد خاصّي گرفتار عذاب الهي شده اند. مانند عذاب نعمان بن حارث در آيه قبل.

* در احاديث آمده است كه خداوند به خاطر وجود برخي افراد پاك و علماي ربّاني، سختي و عذاب را از ديگران برمي دارد. چنانكه در ماجراي قلع و قمع قوم لوط، حضرت ابراهيم به فرشتگان مأمور عذاب گفت: «إِنَّ فِيها لُوطاً» يعني آيا با وجود يك مرد خدايي در منطقه، آنجا را نابود مي سازيد؟! فرشتگان گفتند: ما مي دانيم كه لوط در آنجاست و به او دستور خارج شدن از آنجا را داده ايم. (148) يا حضرت علي (عليه السلام) پس از رحلت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) فرمود: يكي از دو امان از ميان ما رفت، أمن ديگر را كه استغفار است حفظ كنيد. (149) و يا در روايت مي خوانيم امام رض (عليه السلام) به زكريا ابن آدم فرمود: در شهر قم بمان كه خداوند همان گونه كه به واسطه امام كاظم (عليه السلام) بلا و عذاب را از اهل بغداد برداشت، به واسطه وجود تو نيز بلا را از آن شهر دور مي كند. (150)

* پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) فرمودند: مرگ و زندگي من براي شما خير است; در زمان حياتم خداوند عذاب را از شما بر مي دارد و پس از مرگم نيز با عرضه اعمالتان به من، با استغفار و طلب بخشش من، مشمول خير مي شويد. «امّا في مماتي فتعرض عليّ اعمالكم فاستغفر لكم» (151)

* نافرماني و انجام بعضي گناهان، از اسباب نزول بلا و عذاب الهي است، و راه جبران آن توبه و استغفار است. (وَ ما كانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ) چنانكه در دعاي كميل مي خوانيم: «اللّهم اغفر لي الذنوب الّتي تنزل البلاء»

و همان گونه كه خداوند در آيه اي ديگر مي فرمايد: (وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُري بِظُلْم وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ ) (152) تا وقتي كه مردم اهل صلاح و اصلاح باشند، خداوند آنان را هلاك نمي كند.

پيـام ها:

1ـ وجود پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و مردان خدا، مايه امان براي اهل زمين است. (وَ ما كانَ اللهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ)

2ـ استغفار، مانع بلاست.(وَ ما كانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ) (برگشت از كفر و الحاد نيز نوعي استغفار است.)

3ـ توبه و استغفار، اهميّت ويژه اي نزد خدا دارد، چنانكه سرنوشت امّتي را نيز تغيير مي دهد. (وَ ما كانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ)

بيعت با پيامبر

إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللهَ يَدُ اللهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلي نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفي بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً (فتح :10)

همانا كساني كه با تو بيعت مي كنند (در واقع) تنها با خدا بيعت مي كنند، دست خداوند بالاي دست آنهاست، پس هر كس پيمان شكند. پس تنها به زيان خود پيمان مي شكند و هر كس به آنچه با خداوند عهد بسته، وفا كند، پس خداوند به زودي پاداش بزرگي به او خواهد داد.

نكتـه ها:

* «بيعت» به معناي تعهدي كه در حال بيع و خريد و فروش برقرار مي شود و كسي كه با ديگري بيعت مي كند، گويا جان خود را براي اهداف او در معرض فروش قرار مي دهد. (153)

جابربن عبدالله انصاري مي گويد: ما در زير درخت با پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) تا مرز جانبازي و عدم فرار بيعت بستيم.

* كلمه «نكث» به معناي عهد شكني است.

* رحمت خدا بر غضبش غالب است. براي لطف در اين آيه دو تعبير آمده است: (يَدُ اللهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ، أَجْراً عَظِيماً) ولي براي قهر يك تعبير آمده است. (يَنْكُثُ عَلي نَفْسِهِ)

پيـام ها:

1ـ ايمان به پيامبر و نصرت وتكريم او بايد متعهدانه و دائمي باشد. («يُبايِعُونَكَ» فعل مضارع، نشان استمرار)

2ـ نصرت خداوند از مسير نصرت مردم است. (يَنْصُرَكَ اللهُ...يُبايِعُونَكَ)

3ـ بيعت گرفتن از مردم، منافاتي با توحيد و توكل ندارد. (يُبايِعُونَكَ)

4ـ حمايت رهبر، حمايت خداوند را در پي دارد. (يُبايِعُونَكَ...يُبايِعُونَ اللهَ يَدُ اللهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ)

5 ـ به بيعت با مردم، مغرور نشويد كه دست خدا، بالاتر از هر دستي است. (يَدُ اللهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ)

6ـ بيعت شما، سبب رشد شماست، خداوند به كسي نيازي ندارد. (يَدُ اللهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ)

7ـ بيعت با پيامبر، به منزله بيعت با خداست، پيمان شكن، خود را شكسته است. (فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلي نَفْسِهِ)

8 ـ تهديد و تشويق، بايد در كنار هم باشد. (فَمَنْ نَكَثَ ...وَ مَنْ أَوْفي)

14ـ سنت پيامبر (دستورات و عملكرد...) لازم الاجرا است. (فَخُذُوهُ) لازم نيست تمام دستورات در قرآن آمده باشد بلكه هر امر و نهي كه در سخنان پيامبر اسلام باشد بايد اطاعت شود. (وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)

15ـ در انجام فرمان پيامبر، سرعت به خرج دهيد. (فَخُذُوهُ...فَانْتَهُوا) (حرف فاء براي سرعت است).

16ـ در مسائل مالي و تقسيم آن لغزشگاهي است كه بايد با تقوي از آن گذشت. (وَ اتَّقُوا اللهَ)

17ـ اطاعت بي چون و چرا از پيامبر نمودي از تقوي است. (ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما...وَ اتَّقُوا اللهَ)

18ـ بي تقوائي كيفري شديد دارد. (وَ اتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ شَدِيدُ...)

19ـ ياد كيفر سخت سبب تقوي است. (وَ اتَّقُوا اللهَ...شَدِيدُ الْعِقابِ )

20ـ در حديث (154) مي خوانيم كه خداوند تمام آنچه در زمين ها و آسمان هاست براي خدا و پيامبرش و مؤمنين واقعي آفريده است و آنچه كفار و مشركين دارند نوعي غضب است پس هر چه به اهل بيت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) برسد برگشت حق خودشان است.

تأسي به پيامبر

لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللهَ وَ الْيَوْمَ الاْخِرَ وَ ذَكَرَ اللهَ كَثِيراً (احزاب :21)

همانا براي شما در (سيره) رسول خدا الگو و سرمشقي نيكوست، (البتّه) براي كساني كه به خدا و روز قيامت اميد دارند و خدا را بسيار ياد مي كنند.

نكتـه ها:

* «اُسوة» در مورد تأسّي و پيروي كردن از ديگران در كارهاي خوب به كار مي رود. در قرآن دوبار اين كلمه درباره دو پيامبر عظيم الشّأن آمده است: يكي درباره حضرت ابراهيم (عليه السلام) و ديگري درباره پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله) . جالب آن كه اُسوه بودن حضرت ابراهيم در برائت از شرك و مشركان است و اسوه بودن پيامبر اسلام در آيات مربوط به ايستادگي در برابر دشمن مطرح شده است.

* نقش پيامبر در جنگ احزاب، الگوي فرماندهان است: هدايت لشكر، اميد دادن، خندق كندن، مزاح كردن، شعار حماسي دادن، به دشمن نزديك بودن و استقامت نمودن. حضرت علي (عليه السلام) فرمود: در هنگامه نبرد، خود را در پناه پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) قرار مي داديم و آن حضرت از همه ما به دشمن نزديك تر بود. «اتّقينا برسول الله (صلّي الله عليه وآله) فلم يكن منّا اقرب الي العدوّمنه» (155)

* اين آيه در ميان آيات جنگ احزاب است، امّا الگو بودن پيامبر، اختصاص به مورد جنگ ندارد و پيامبر در همه زمينه ها، بهترين الگو براي مؤمنان است.

پيـام ها:

1ـ در الگو بودن پيامبر شك نكنيد. (لقد)

2ـ الگو بودن پيامبر، دائمي است. (كان)

3ـ گفتار، رفتار و سكوت معنادار پيامبر حجّت است. (لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)

4ـ معرّفي الگو، يك شيوه تربيتي است. (لَكُمْ ـ أُسْوَةٌ)

5 ـ بايد الگوي خوب معرّفي كنيم، تا مردم به سراغ الگوهاي بَدَلي نروند. (رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ)

6ـ بهترين شيوه تبليغ، دعوت عملي است. (أُسْوَةٌ)

7ـ كساني مي توانند پيامبر اكرم را الگو قرار دهند كه قلبشان سرشار از ايمان و ياد خدا باشد. (لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللهَ...)

8 ـ الگوها هر چه عزيز باشند، امّا نبايد انسان خدا را فراموش كند. (رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ ـ ذَكَرَ اللهَ كَثِيراً)

پاكي اهل بيت

وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ اْلأُولي وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (احزاب : 33)

و در خانه هاي خود قرار گيريد و همچون دوران جاهليّتِ نخستين، با خودآرايي ظاهر نشويد (و زينت هاي خود را آشكار نكنيد)، ونماز را بر پا داريد و زكات بدهيد، و از خدا و رسولش اطاعت كنيد; همانا خداوند اراده كرده پليدي (گناه) را از شما اهل بيت (پيامبر) دور كند و كاملا شما را پاك سازد.

نكتـه ها:

* «قَرْنَ» از «وقار» يا «قرار» است و نتيجه هر دو معنا يكي است. يعني براي خودنمايي از خانه هاي خود خارج نشويد.

* «تبرّج» از «بُرج» به معناي خودنمايي است، همان گونه كه برج در ميان ساختمان هاي ديگر جلوه خاصّي دارد.

* جاهليّتِ اُولي نشان دهنده ظهور جاهليّت اُخري است كه ما امروز شاهد آنيم.

در حديث نيز آمده است: «ستكون الجاهليّة الاخري» (156) به زودي جاهليّت ديگري فرا مي رسد.

اگر در جاهليّت آن روز دختر را زنده به گور مي كردند، امروز با سقط جنين، هم دختر را نابود مي كنند، هم پسر را.

اگر در جاهليّت آن روز قتل و آدم كشي وجود داشت، امروز در جنگ هاي بزرگوجهاني كشتارهاي ميليوني انجام مي گيرد.

آن روز مدرسه نبود و جنايت انجام مي گرفت، امروز با وجود هزاران دانشگاه، مهم ترين حقوق انسان ها پايمال مي شود.

در آن روز فساد و زنا جرم بود، امّا امروز
در مترقّي ترين كشورهاي جهان همجنس بازي قانوني است. (157)

نكاتي درباره آيه تطهير

اول:(إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)

* كلمه «اِنّما» نشانه اين است كه آيه شريفه درباره يك موهبت استثنايي در مورد اهل بيت (عليهم السلام) سخن مي گويد.

* مراد از «يُريد»، اراده تكويني است، زيرا اراده تشريعي خداوند، پاكي همه مردم است نه تنها اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) .

* مراد از «رجس» هرگونه ناپاكي ظاهري وباطني است. (158)

* مراد از «اهل البيت» همه خاندان پيامبر نيست، بلكه برخي افراد آن است كه نام آنان در روايات شيعه و سنّي آمده است. اين گروه عبارتند از: عليّ و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) .

دوم: دليل اين انحصار چيست؟ و چرا اين بخش از آيه درباره زنان پيامبر يا تمام خاندان آن حضرت نيست؟

پاسخ: 1ـ رواياتي از خود همسران پيامبر حتّي از عايشه و امّ سلمه نقل شده كه آنان از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) پرسيدند: آيا ما هم جزء اهل بيت هستيم؟ پيامبر فرمود: خير.

2ـ در روايات متعدّدي مي خوانيم: پيامبر عبايي بر سر اين پنج نفر كشيد (كه يكي از آنان خود حضرت بود) و فرمود: اين ها اهل بيت من هستند و اجازه ورود ديگران را نداد.

3ـ پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) براي اين كه اختصاص اهل بيت را به پنج نفر ثابت كند، مدّت شش ماه (و به گفته بعضي روايات هشت يا نه ماه) به هنگام نماز صبح از كنار خانه فاطمه (عليه السلام) مي گذشت و مي فرمود: «... الصَّلاةَ وَ آتِينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»

در كتاب احقاق الحق بيش از هفتاد حديث از منابع معروف اهل سنّت درباره اختصاص آيه شريفه به پنج نفر ذكر شده و در كتاب شواهد التنزيل كه از كتب معروف اهل سنّت است بيش از يكصد و سي روايت در همين زمينه آمده است. (159)

به هر حال اين آيه شامل زنان پيامبر نمي شود زيرا:

آنها گاهي مرتكب گناه مي شدند. در سوره تحريم مي خوانيم: پيامبر رازي را به بعضي از همسرانش فرمودند و او امانت داري نكرد و به ديگري گفت. قرآن اين عمل را گناه ناميده، فرمود: (إِنْ تَتُوبا إِلَي اللهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما) (160)

عايشه كه همسر پيامبر بود، جنگ جمل را عليه حضرت علي (عليه السلام) به راه انداخت و سپس پشيمان شد، با آنكه در اين جنگ عدّه بسياري از مسلمانان كشته شدند؟

سوم: آيا «يطهّركم» به معناي آن نيست كه اهل بيت (عليهم السلام) آلودگي داشته اند و خداوند آنان را تطهير كرده است؟

پاسخ: شرط تطهير آلودگي نيست، زيرا قرآن درباره حوريان بهشتي كلمه «مطهّرة» را به كار برده در حالي كه هيچ گونه آلودگي ندارند. به عبارت ديگر «يطهّركم» به معناي پاك نگه داشتن است نه پاك كردن از آلودگي قبلي.

چهارم: اگر اهل بيت تنها پنج نفرند، چرا اين آيه در ميان جملاتي قرار گرفته كه مربوط به زنان پيامبر است؟

پاسخ: الف: جمله «أَنَّما يُرِيدُ اللهُ...» به صورت جداگانه نازل شده ولي هنگام جمع آوري قرآن در اين جا قرار گرفته است.

ب: به گفته تفسير مجمع البيان، رسم فصيحان و شاعران و اديبان عرب اين بوده كه در لابلاي مطالب معمولي حرف جديد و مهمّي مطرح مي كنند تا تأثيرش بيشتر باشد. چنانكه در ميان اخبار صدا و سيما، اگر گوينده يك مرتبه بگويد: به خبري كه هم اكنون به دستم رسيد توجّه فرماييد، اين گونه سخن گفتن يك شوك رواني و تبليغاتي ايجاد مي كند. نظير اين آيه را در آيه سوّم سوره مائده خوانديم كه مطلب مربوط به ولايت و امامت و كمال دين و تمام نعمت و يأس كفّار و رضاي الهي، در كنار احكام مربوط به گوشت خوك و خون، نازل شده و اين گونه جا سازي ها رمز حفظ قرآن از دستبرد نااهلان است. درست همان گونه كه گاهي زنان هنگام خروج از خانه زيور آلات خود را در لابلاي پنبه هاي متّكا قرار مي دهند. با اين كه طلا و پنبه رابطه اي ندارند ولي براي محفوظ ماندن از دستبرد نااهلان اين كار انجام مي گيرد.

ج: در ميان سفارش هايي كه به زنان پيامبر مي كند، يك مرتبه مي فرمايد: خدا اراده عصمت اهل بيت را دارد، يعني اي زنان پيامبر! شما در خانه اي هستيد كه معصومين (عليهم السلام) هستند و حتماً بايد تقوا را بيشتر مراعات كنيد.

د: در مورد اهل بيت ضمير جمع مذكر به كار رفته كه نشان غالب بودن مردان است، به خلاف جملات مربوط به زنان پيامبر كه در آنها از ضمير جمع مؤنث استفاده شده است. (بُيُوتِكُنَّ، أَقِمْنَ ـ عَنْكُمْ،يُطَهِّرَكُمْ)

* گرچه آيه خطاب به زنان پيامبر است ولي قطعاً مراد همه زنان مسلمان هستند كه بايد به اين دستورات عمل كنند.

پيـام ها:

1ـ جايگاه زن يا خانه است يا بيرون خانه بدون خود نمايي. (قَرْن ـ لا تَبَرَّجْنَ)

2ـ ارتجاع و عقب گرد به دوران جاهلي ممنوع است. (لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ اْلأُولي)

3ـ خودنمايي نشانه تمّدن نيست، نشانه جاهليّت است. (تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ اْلأُولي)

4ـ نماز و زكات دو عنصر ناگسستني و متلازم يكديگرند. (الصَّلاةَ... الزكوة)

5 ـ اطاعت از رسول در كنار اطاعت از خدا واجب است. (أَطِعْنَ اللهَ)

6ـ گناه، پليدي روح است و خاندان نبوّت بايد از اين پليدي دور باشند. (لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ)

مزد رسالت

ذلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللهُ عِبادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللهَ غَفُورٌ شَكُورٌ (شوري : 23)

اين (فضل بزرگ) چيزي است كه خداوند به بندگانش، آنان كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند بشارت مي دهد. (اي پيامبر! به مردم) بگو: من از شما بر اين (رسالت خود) هيچ مزدي جز مودّت نزديكانم را نمي خواهم و هركس كار نيكي انجام دهد، براي او در نيكويي آن مي افزاييم. همانا خداوند بسيار آمرزنده و قدردان است.

نكتـه ها:

* در آيه قبل خوانديم كه پاداش مؤمنان نيكوكار، باغ هاي بهشتي و رسيدن به تمام خواسته ها و فضل بزرگ پروردگار است. در اين آيه سخن از پاداش كسي است كه با هدايت خود صدها ميليون نفر را به اين باغ ها و خواسته ها رسانده است، يعني پيامبر اسلام.

اگر هديه يك شاخه گل، تشكّر و پاداش لازم دارد، نجات بشريّت چه پاداشي خواهد داشت. با نگاهي به قرآن مي بينيم كه شعار تمام انبيا اين بود كه ما جز از پروردگارمان پاداشي نمي خواهيم. در سوره شعراء از آيه 109 تا آيه 127، سخن حضرت نوح، هود، صالح، لوط و شعيب (عليهم السلام) و در سوره سبأ آيه 47، سخن پيامبر اسلام چنين است: مزد و پاداش من تنها بر خداوند است. (إِنْ أَجْرِيَ إِلاّ عَلَي اللهِ) البتّه شكي نيست كه مراد انبيا اين بود كه ما پاداش مادي نمي خواهيم، ولي اطاعت كردن و هدايت شدن شما را مي خواهيم، زيرا همه آنان پس از آنكه در سوره شعراء درخواست مزد را منتفي دانستند، به مردم سفارش تقوا و اطاعت از خداوند مي كردند. (فَاتَّقُوا اللهَ وَ أَطِيعُونِ) پس انبيا پاداش مادي نمي خواهند، ولي مزد معنوي و هدايت مردم را خواهانند كه اين مزد در واقع به نفع خود مردم است، نظير اينكه استادي به شاگردش بگويد: من از تو مزدي نمي خواهم و پاداش من تنها يك چيز است و آن اينكه تو درس بخواني كه در واقع اين پاداش براي شاگرد است.

* مزد رسالت پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله) چيست؟ پيامبر اسلام نيز از مردم درخواست مزد مادي نداشت، ولي چندين مرتبه از طرف خداوند با كلمه «قل» مأمور شد تا مزد معنوي را كه به نفع خود مردم است، از مردم تقاضا كند. (قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْر فَهُوَ لَكُمْ) (161)

اين مزد معنوي نيز در دو تعبير آمده است. يك بار مي فرمايد: من هيچ مزدي نمي خواهم جز آنكه هر كه خواست راه خدا را انتخاب كند، (لاّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلي رَبِّهِ سَبِيلاً)(162) و يك بار در آيه مورد بحث كه مي فرمايد: (لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي) بنابراين مزد رسالت دو چيز است: يكي انتخاب راه خدا و ديگري مودّت قربي. جالب آنكه در هر دو تعبير كلمه «الاّ» مطرح شده است، يعني مزد من تنها همين مورد است.

با كمي تأمل مي فهميم كه بايد راه خدا و مودّت اهل بيت يكي باشد، زيرا اگر دو تا باشد، تناقض است، يعني نمي توان گفت: من فقط تابستان ها مطالعه مي كنم و بار ديگر گفت: من فقط زمستان ها مطالعه مي كنم. زيرا محصور بايد يك چيز باشد.

پيامبر اسلام از طرف خداوند يك بار مأمور مي شود كه به مردم بگويد: مزد من تنها انتخاب راه خداست و بار ديگر مأمور مي شود كه بگويد: مزد من فقط مودّت قربي است. در واقع بايد اين دو درخواست يكي باشد. يعني راه خدا همان مودّت قربي باشد.

از طرفي مودّت با دو چيز ملازم است: يكي شناخت و معرفت، زيرا تا انسان كسي را نشناسد نمي تواند به او عشق بورزد. دوم اطاعت، زيرا مودّت بدون اطاعت نوعي تظاهر و رياكاري و دروغ و تملّق است. پس كساني كه دستورات خود را از غير اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) مي گيرند، راه خدا را پيش نگرفته اند. اين از ديدگاه قرآن.

امّا از نظر عقل. پاداش بايد همسنگ و هموزن عمل باشد. رسالت، جز امامت كه ادامه آن است هم وزني ندارد، مزد رسالت ادامه هدايت است، مزد يك معصوم، سپردن كار به معصوم ديگر است. مزد عادل آن است كه زحمات او را به عادل ديگر بسپاريم.

عقل مي گويد: تا لطف هست بايد تشكّر نيز باشد و اگر امروز لطف پيامبر شامل حال ما شده و ما به اسلام هدايت شده ايم بايد مزد رسالتش را بپردازيم و اگر مزد رسالت، مودّت قربي است، امروز هم بايد قُربايي باشد تا نسبت به او مودّت و اطاعت داشته باشيم. آري، امروز هم بايد نسبت به حضرت مهدي (عليه السلام) مودّت داشته و نسبت به او مطيع باشيم. مگر مي شود بگوييم مسلمانان صدر اسلام مأمور بودند مزد رسالت را بپردازند و نسبت به قربي مودّت داشته باشند، ولي مسلمانان امروز يا اين وظيفه را ندارند و يا قربايي نيست تا به او مودّت بورزند و مزد رسالت را بپردازند. البتّه مودّت حضرت مهدي (عليه السلام) در زمان غيبت، عمل به پيام هاي او و رفتن در راه كساني است كه ما را به آنان سپرده است، يعني فقهاي عادل و بي هوا و هوس.

عقل انسان از اينكه مودّت قربي پاداش پيامبري قرار گرفته كه صدها ميليون نفر را به هدايت و سعادت و فضل كبير الهي رسانده مي فهمد كه قربي و كساني كه مورد مودّت هستند، برترين افراد بشر و معصومند. زيرا هرگز مودّت گنهكار پاداش پيامبر معصوم قرار نمي گيرد. نمي توان باور كرد كه مودّت افرادي گنهكار بر مسلمين جهان در طول تاريخ واجب باشد و هيچ فرقه اي از مسلمانان (غير از شيعه) رهبران خود را معصوم نمي داند و هيچ فرد يا گروهي تا كنون نه براي امامان معصوم گناهي نقل كرده و نه براي آن بزرگواران استادي نام برده است.

عقل مي گويد: گذاشتن دست بشر در دست غير معصوم نه تنها ظلم به انسانيّت، بلكه ظلم به تمام هستي است. زيرا هستي براي انسان آفريده شده (تمام آيات (خَلَقَ لَكُمْ)، (سَخَّرَ لَكُمُ) و (مَتاعاً لَكُمْ) نشانه آن است كه هستي براي انسان است) و انسان براي تكامل واقعي و معنوي و خدايي شدن و آيا سپردن اين انسان با آن اهداف والا به رهبران غير معصوم، ظلم به او و ظلم به هستي نيست؟

اگر در روايات، رهبر معصوم و ولايت او زير بنا و پايه و اساس دين شناخته شده، «بني الاسلام علي خمس...الولاية» (163) و اگر حضرت علي (عليه السلام) تقسيم كننده مردم ميان بهشت و دوزخ معرّفي شده است، «قسيم الجنّة و النار» (164) و اگر نماز بي ولايت پذيرفته نمي شود،(165) و اگر مودّت اهل بيت حسنه است،(166) و اگر زيارت و توسّل به آنان سفارش شده، همه به خاطر همان جوهر كيميايي مودّت است.

* زمخشري و فخررازي كه از بزرگان اهل سنّت هستند، در تفاسير خود آورده اند كه رسول خد (صلّي الله عليه وآله) فرمودند:

«مَن مات علي حبّ آل محمّد مات شهيداً» هر كه با دوستي آل محمّد از دنيا برود، شهيد است.

«مَن مات علي حبّ آل محمّد مات تائباً» هر كه با دوستي آل محمّد از دنيا برود، توبه كننده است.

«مَن مات علي حبّ آل محمّد مات مستكمل الايمان» هر كه با دوستي آل محمّد از دنيا برود، با ايمان كامل رفته است.

«مَن مات علي حبّ آل محمّد مات علي السنة والجماعة» هر كه با دوستي آل محمّد از دنيا برود، طبق سنّت و سيره پيامبر از دنيا رفته است.

حال اين سؤال پيش مي آيد كه آيا مودّت بدون اطاعت، مي تواند هم وزنِ شهادت، مغفرت و ايمان كامل قرار گيرد؟

در همين تفاسير ذيل اين آيه حديثي از رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله) آمده است كه:

«ألا و مَن مات علي بغض آل محمّد جاء يوم القيامة مكتوب بين عينيه آيس من رحمة اللّه»، هركه با كينه و بغض آل محمّد بميرد، روز قيامت مي آيد درحالي كه ميان دو چشم او نوشته شده: او از رحمت خدا مأيوس و محروم است.

«ألا و مَن مات علي بغض آل محمّد مات كافرا» هر كه با بغض آل محمّد بميرد، كافر مرده است.

«ألا و مَن مات علي بغض آل محمّد لم يشم رائحة الجنة» هر كه با بغض آل محمّد بميرد، بوي بهشت را استشمام نمي كند.

* فخر رازي در تفسير خود آورده است: همين كه آيه مودّت نازل شد از پيامبر اكرم پرسيدند: قربي چه كساني هستند كه مودّت آنها بر ما واجب است؟

حضرت فرمودند: علي و فاطمه و فرزندانش، سپس اضافه مي كند كه حضرت فرمودند: «فاطمة بضعة منّي يؤذيني ما يؤذيها» فاطمه پاره تن من است هر كس او را اذيّت كند مرا اذيّت كرده و كيفر كساني كه رسول خدا را اذيّت كنند، در قرآن چنين آمده است. (انّ الّذين يؤذون اللّه و رسوله لعنهم اللّه في الدنيا و الآخرة و اعدّ لهم عذاباً مهيناً) (167)

* در حديث مي خوانيم كه امام حسن (عليه السلام) در ذيل جمله (و مَن يقترف حسنة نزد له فيها حسناً)فرمود: «اقتراف الحسنة مودّتنا اهل البيت» (168) كسب نيكي، مودّت ما اهل بيت است.

پيـام ها:

1ـ بشارت خداوند بس بزرگ و عظيم است. (رَوْضاتِ الْجَنّاتِ ـ ما يَشاؤُنَ ـ فَضْلُ كَبِيرٌ ـ يُبَشِّرُ اللهُ عِبادَهُ )

2ـ نشانه بنده خدا ايمان و عمل صالح است. (عِبادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ)

3ـ رمز دريافت آن همه نعمت و بشارت، بندگي خدا و ايمان و نيكوكاري است. (عِبادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا...)

4ـ مودت قربي مصداق روشن ايمان و عمل صالح است. (يُبَشِّرُ اللهُ عِبادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ...إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي)

5 ـ درخواست مزد از زبان خود سنگين است، لذا پيامبر مأمور مي شود از طرف خداوند مزد خود را به مردم اعلام كند. (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ...)

6ـ مودّت بدون معرفت امكان ندارد. (پس مزد رسالت قبل از هر چيز شناخت اهل بيت پيامبر است سپس مودّت آنان) (إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي)

7ـ مودّت بدون اطاعت، ريا و تملّق است. (پس مودّت قربي يعني اطاعت از آنان)(إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي)

8 ـ قربي معصومند. زيرا مودّت گناهكار نمي تواند مزد رسالت قرار گيرد. (إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي)

9ـ مودّتي كه قهراً همراه با معرفت و اطاعت است تنها در اهل بيت مستقر است. (كلمه «في» رمز آن است كه جايگاه مودّت تنها اهل بيت است.) (فِي الْقُرْبي)

10ـ مودّت في القربي، راهي براي كسب خوبي هاست. (إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً)

11ـ مودّت اهل بيت (عليهم السلام) ، برجسته ترين حسنه است. (الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً )

12ـ مودّت قربي حسنه است. (مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً)

13ـ مودّت قربي سبب دريافت پاداش بيشتراست. (نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً)

14ـ دوستي اهل بيت پيامبر، زمينه دريافت مغفرت است. (لاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي...إِنَّ اللهَ غَفُورٌ)

15ـ خداوند قدردان كساني است كه به وظيفه خود در مودّت اهل بيت عمل مي كنند. (إِنَّ اللهَ غَفُورٌ شَكُورٌ)

راهي به سوي خدا

قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْر إِلاّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلي رَبِّهِ سَبِيلاً (فرقان : 57)

بگو: از شما هيچ گونه مزدي در برابر رسالتم درخواست نمي كنم، مگر (اين كه) كسي بخواهد (با راهنمايي من) به سوي پروردگارش راهي در پيش گيرد.

نكتـه ها:

* قرآن درباره پاداش زحمات پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله) چند نوع تعبير دارد كه در دعاي ندبه، همه آيات اين موضوع در كنار هم آمده است:

* پاداش من بر خداست. (إِنْ أَجْرِيَ إِلاّ عَلَي اللهِ)(169)

* پاداش من محبّت اهلبيت من است. (إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي)(170)

* پاداش من قرار گرفتن شما در خط خداست. (يَتَّخِذَ إِلي رَبِّهِ سَبِيلاً)(171)

* پاداشي كه خواستم به نفع خود شماست. (ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْر فَهُوَ لَكُمْ)(172) زيرا مودّت رهبران معصوم كليد و رمز قرار گرفتن در خط خدا مي باشد و بهره بردن مردم از انتخاب چنين راهي، به سود خود آنان مي باشد، پس سود مادّي براي شخص پيامبر در كار نيست.

پيـام ها:

1ـ رهبري موفّق است كه بي توقّعي خود را به مردم اعلام كند. (قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ)

2ـ انسان، زماني به اخلاص مي رسد كه هيچ گونه پاداش مادّي و عنواني و زباني نخواهد. (ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْر)

3ـ انسان در انتخاب راه و عقيده آزاد است. (مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ)

4ـ مزد انبيا اين است كه مردم خدا را بندگي كنند. (إِلي رَبِّهِ سَبِيلاً)

پيوند و خشونت

وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ (رعد : 21)

و (خردمندان) كساني هستند كه آنچه را خداوند به پيوند با آن فرمان داده پيوند مي دهند و در برابر پروردگارشان (بخاطر شناختي كه دارند خشوع و) خشيت دارند و از سختي حساب مي ترسند.

نكتـه ها:

* در روايات آمده است آنچه را كه خداوند به وصل آن فرمان داده، صله رحم، يعني حفظ پيوندهاي خانوادگي و همچنين حفظ پيوندهاي مكتبي يعني ارتباط دائم و عميق با رهبران آسماني و پيروي از خط ولايت است. (173)

* با نگاهي ساده و گذرا به جهان در عصر حاضر خواهيم ديد علي رغم آنكه بهترين و بيشترين سرمايه، يعني نفت را در زير پاي خود دارند و بهترين نقطه وحدت و عشق بيش از يك ميليارد مسلمان، يعني كعبه را در پيش روي، و از بهترين مكتب و منطق نيز برخوردارند، امّا بخاطر قطع ارتباط با مسأله رهبري الهي، همچنان تحت انواع فشارهاي ابرقدرت ها بسر مي برند. از اين روست كه در آيه 27 سوره بقره بعد از جمله (وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ) عبارت (وَ يُفْسِدُونَ فِي اْلأَرْضِ) آمده است، زيرا بديهي است كه قطع رحم به تنهايي سبب فساد بر روي زمين نمي شود، بلكه اين رها كردن رهبري الهي است كه گرفتار شدن در چنگال طاغوت و گسترش و نشر فساد و تباهي را به دنبال مي آورد.

* ارتباطاتي را كه خداوند به آن امر فرموده، بسيار متنوّع و فراوان است، از جمله:

الف: ارتباط فرهنگي با دانشمندان. (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) (174)

ب: ارتباط اجتماعي با مردم. (اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا) (175)

ج: ارتباط عاطفي با والدين. (وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً) (176)

د: ارتباط مالي با نيازمندان. (مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللهَ قَرْضاً حَسَناً) (177)

هـ: ارتباط فكري در اداره جامعه. (وَ شاوِرْهُمْ فِي اْلأَمْرِ) (178)

و: ارتباط سياسي با ولايت. (وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي اْلأَمْرِ مِنْكُمْ) (179)

ز: ارتباط همه جانبه با مؤمنان. (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ) (180)

ح: ارتباط معنوي با اولياي خدا. (لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ) (181)

* صله رحم تنها به ديدن و ملاقات كردن نيست، كمك هاي مالي نيز از مصاديق صله رحم بشمار مي رود. امام صادق (عليه السلام) فرمودند: در اموال انسان غير از زكات، حقوق ديگري نيز واجب است و آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند. (182) البتّه شايد مراد امام (عليه السلام) از حقوق ديگر، همان خمس باشد.

* در اهميّت صله رحم همين بس كه در كنار ذكر خدا آمده است. (وَ اتَّقُوا اللهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ اْلأَرْحامَ) (183)

* ارحام تنها منحصر به خانواده و بستگان نسبي نيست، بلكه جامعه بزرگ اسلامي را كه در آن همه افراد امت با هم برادرند، (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ) (184) و پدرشان پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله) و حضرت علي (عليه السلام) است نيز در برمي گيرد. پيامبر (صلّي الله عليه وآله) فرمودند: «اَنا و عليّ اَبَوا هذه الامة» (185)

* امام صادق (عليه السلام) در آستانه رحلت از دنيا، دستور دادند تا به بستگاني كه نسبت به ايشان جسارت كرده بودند هديه اي بدهند. وقتي حضرت در انجام اين كار مورد انتقاد قرار مي گيرند، آيه فوق را تلاوت مي فرمايند. (186) و اينگونه به ما ياد مي دهند كه شرط صله رحم خوش بيني، علاقه و رابطه آنها با ما نيست.

* در توضيح عبارت هاي «يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ» و «يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ» بايد گفت كه اگر چه كلمات «خشيت» و «خوف» در بعضي موارد در معناي مترادف و مشابهي بكار رفته و از آنها يك معنا اراده گرديده است، امّا في الواقع ميان آن دو تفاوت وجود دارد; به اينكه خشيت عبارت است از آن خوف و تأثر قلبي كه انسان به خاطر احترام و عظمت از كسي در دل پيدا مي كند، امّا خوف داراي معناي وسيع تري است و شامل هرگونه ترس و اضطرابي مي شود. به عبارت ديگر هيچگاه خشيت در مورد يك حادثه تلخ به كار نمي رود و انسان نمي گويد من از سرما، مرض و... خشيت دارم در حالي كه كاربرد واژه خوف در اموري مثل ترس از سرما، گرما و مرض امري رايج و شايع است. و نهايتاً، از آنجا كه خشيت بر مبناي علم انسان به عظمت و اهميّت و احترام طرف مقابل قرار دارد، مي توان گفت كه خشيت مخصوص افراد عالم است و خوف در مورد همه مردم به كار مي رود. چنانكه قرآن مي فرمايد: (إِنَّما يَخْشَي اللهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ) (187) تنها دانشمندان از خدا خشيت دارند.

پيـام ها:

1ـ حفظ پيوندهاي مكتبي و الهي، نشانه عقل صحيح است. (أُولُوا اْلأَلْبابِ...الَّذِينَ يَصِلُونَ)

2ـ ما بايد به خاطر فرمان خدا با بستگان ارتباط برقرار كنيم، خواه ديگران به دنبال ارتباط با ما باشند يا نباشند. (أَمَرَ اللهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ)

3ـ در ديد و بازديد و صله رحم ها، مواظب گناهان و از جمله چشم چراني باشيد. (يَصْلَوْنَ...يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ)

4ـ هم از عظمت الهي پروا كنيد، (يَخْشَوْنَ) و هم از مجازات او بترسيد. (يَخافُونَ)

5 ـ قطع رحم، سبب سختي حساب است. (يَصْلَوْنَ... يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ)