فصل دوّم : اسرار عرفاني كعبه
كعبه ، مقدس ترين و با احترام ترين خانه هاي روي زمين است .
خانه كعبه نخستين و برترين نقطه خاكدان طبيعت است ، كعبه در جايگاهي بسيار مقدس
قرار دارد و خداوند به آن نظر وعنايتيويژه داشته و دارد .
خداوند از هر چيز يكي را به عنوان بهترين برمي گزيند . او از
زمين ، كعبه را برگزيد ، هيچ منزلي روي زمين محبوب تر و عزيزتر از كعبه نيست ، پس
هتك حرمت آن جايز نبوده ، بيرون راندن كسي كه به آن جا پناه برده هم جايز نمي باشد
. كعبه ستون دين و بنياد بقاي شريعت محمدي است ، چنان كه امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :
« لاَ يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْكَعْبَة »( 1 ) ؛
« مادامي كه كعبه پابرجاست دين پايدار خواهد بود . »
اولين سؤال مطرح ، اين است كه ، ساختن كعبه از چه زماني آغاز شد ؟
1 . شروع ساختن كعبه
درباره آغاز ساختن خانه خدا احاديث متعددي وارد شده و در اين
زمينه به گونه هاي مختلف مطالبي مطرح شده است . پيامبر خدا ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم )
فرمود :
« خداوند جبرئيل رانزد آدم و حوا فرستاد و به آن دو فرمود :
براي من خانه اي بسازيد . جبرئيل برايشان نقشه كشيد . آدم حفر مي كرد و حوّا ( خاك
را ) منتقل مي كرد تا به آب رسيد . از زير آن چنين ندا آمد : بس است اي آدم ، پس
چون خانه را ساختند ، خداوند به او وحي فرمود كه بر گرد آن طواف كند و به او گفته
شد : تو اولين كسي و اين ، اولين خانه است ، سپس قرن ها گذشت تا آن كه حضرت نوح حج
به جا آورد ، قرن ها گذشت تا آن كه حضرت ابراهيم ، پايه هاي آن را برافراشت . »
( 2 )
امام باقر ( عليه السلام ) هم فرمود :
« اما آغاز اين خانه چنان بوده كه خداوند به فرشتگان فرمود : من
در زمين جانشين قرار مي دهم ، فرشتگان پاسخ دادند : آيا در آن كسي را قرار مي دهي
كه فساد مي كند و خون ها مي ريزد ؟ خداوند از فرشتگان روي گرداند . آنها ديدند كه
اين رويگرداني از خشم خداست ، پس به عرش او پناهنده شدند . خداوند به يكي از
فرشتگان فرمان داد تا در آسمان ششم در برابر عرش او خانه اي برايش بسازد به نام «
ضُراح » كه آن را براي آسمانيان قرار داد كه هر روز هفتاد هزار فرشته طوافش مي كنند
و بازنمي گردند و استغفار مي كنند . پس چون آدم به آسمان دنيا
فرود آمد ، خداوند فرمانش داد كه اين خانه را ـ كه در مقابل آن بود ـ ترميم كند .
پس خداوند اين را براي آدم و نسل او قرار داد همچنان كه آن خانه را براي آسمانيان
قرار داده بود . » ( 3 )
در دو روايت پيش ساختن كعبه به آدم ( عليه السلام ) نسبت داده شده است . خانه خدا را آدم ( عليه السلام ) به عنوان اولين پيامبر خدا حفر كرد و در آن جا خانه اي بنا
نمود ؛ اين خانه معادل خانه اي است در عرش خدا كه توسط فرشتگان ساخته شد ، اما در
بعضي احاديث آمده است كه ابراهيم ( عليه السلام )
كعبه را بنا كرد . امام باقر ( عليه السلام )
مي فرمايد :
« خداوند به فرشتگان فرمان داد كه در زمين براي او خانه اي
بسازند تا هركه از فرزندان آدم گناه كند ، برگرد آن طواف نمايد ـ آن گونه كه
فرشتگان عرش خدا را طواف مي كنند ـ تا از آنان خشنود شود همچنان كه از فرشتگان راضي
شد . پس در محل كعبه خانه اي ساختند كه زمان توفان بالا برده شد كه اكنون در
آسمان چهارم است . هر روز هفتاد هزار فرشته بر گرد آن طواف مي كنند و هرگز به سوي
آن برنمي گردند . حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) بر
پايه همان ، كعبه را بنا نهاد . » ( 4 )
درباره زمان بناي كعبه دوقول پيدا شد : برخي معتقدند كه كعبه را
حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) ساخت و پيش از آن
خانه اي به نام كعبه وجود نداشت ، بعضي ديگر هم بر اين باورند كه خانه خدا قبل از
ابراهيم ( عليه السلام ) ساخته شده بود و نخستين
سازنده كعبه آدم ( عليه السلام ) است . مي توان
ميان اين دو قول جمع نمود : كعبه نخستين بار توسط آدم ( عليه السلام ) و به امر خدا بنا شد ، اما بر اثر توفان نوح ( عليه السلام ) يا پديده اي ديگر از بين رفت ، پس از آن با راهنمايي خدا و به دست
ابراهيم ( عليه السلام ) اين بنا تجديد شد . لذا
ابراهيم ( عليه السلام ) در بناي كعبه و آداب و
مناسك آن نقشي عظيم دارد . تعبير دقيق قرآن هم شاهدي بر اين مدعاست :
( وَإِذْ بَوَّأْنا لاِِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ ) ( 5 ) ؛
« و مكان خانه را براي ابراهيم آشكار كرديم . »
اين حديث هم تأييد ديگري است بر وجه جمعي كه بيان شد ، امام
باقر ( عليه السلام ) داستان ساختن كعبه را چنين
بيان مي فرمايد : ( 6 ) « چون خداوند ، آدم را از بهشت فرود آورد فرمود
: من همراه تو خانه اي فرود مي آورم كه بر گرد آن طواف شود ، همچنان كه عرش من طواف
مي شود و نزد آن نماز خوانده شود ، همچنان كه نزد عرش من نماز خوانده مي شود . زمان
طوفان ، خانه بالا برده شد . پيامبران خانه خدا را حج مي كردند ولي جاي آن را (
دقيقاً ) نمي دانستند تا آن كه خداوند جاي آن را براي حضرت ابراهيم مشخص كرد . او
هم خانه را از ( سنگ ) پنج كوه بنا كرد . كوه حرا ، ثَبير ، لبنان ، طور و حمر . »
نكته جالب و ظريفي كه بدان تصريح شده است علت سياهي جايگاه كعبه
است در حالي كه بر اساس احاديث ، جايگاه كعبه از كف هاي روي آب ساخته شده كه طبعاً
بايد سفيد باشد ، علت تغيير رنگ جايگاه كعبه و اطراف آن گناهان بشر و پيش از همه
كشتن فرزند آدم بود . امام صادق ( عليه السلام )
فرمود ( 7 ) :
« جايگاه كعبه سرزميني مرتفع و سفيد بود كه همچون خورشيد و ماه
مي درخشيد تا آن كه از دو فرزند آدم ، يكي آن ديگري را كشت پس سياه شد ، چون آدم
فرود آمد خداوند همه جاي آن زمين را براي او بالا آورد تا آن را ديد . سپس فرمود : همه اين
از آن توست . گفت : خدايا اين زمين سفيد درخشان چيست ؟ فرمود : آن زمين من است . »
حاصل آن كه خانه خدا به امر خدا ساخته شد ، جبرئيل آن را طراحي
كرد ، اولين پيامبر خدا و اب الأنبيا در ساختن آن دخالت داشتند ، كعبه در برابر
خانه خدا در عرش است ، كعبه وسيله استغفار بني آدم است ، فرشتگان در ساختن كعبه
نظارت داشتند ، كعبه قطعه اي از بهشت است و هركس به بهشت نظر كند ، گناهانش آمرزيده
مي شود ، نوح ( عليه السلام ) با كشتي خود چهل روز
به دور كعبه گشت تا سرانجام در وادي جودي سكنا گزيد . ( 8 )
كعبه بعد از پيدايش در دوره هاي مختلف تاريخي تحولات و تطورات
فراواني به خود ديد . كعبه در دوره انبياي پيشين ، در عهد جاهليت ، در دوره پيامبر ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم )
، در عصر خلفا و نيز دوره هاي بعدي تا به
امروز ادامه حيات داده است . در اين زمينه ، كتب تاريخي ، مباحث مبسوطي را مطرح
كرده اند . ( 9 )
2 . اسرار نام هاي كعبه
نام هاي كعبه هم در قرآن و هم در احاديث ذكر شده است و اسرار
فراواني ذيل آنها وجود دارد . در قرآن از خانه خدا بيست بار و جمعاً در شأنزده آيه
ياد شده است ، بدين صورت كه واژه « كعبه » دوبار ، واژه « البيت »
هفت بار ، واژه « بيت » يك بار ، واژه « بيت الحرام » دوبار
، واژه « بيت العتيق » دوبار ، واژه « بيتك المحرّم » يك بار ، واژه
« بيتي » دوبار ، « بكه » يك بار ، « مسجدالحرام » يك بار و
« بيت المعمور » هم يك بار به كار برده شده است .
شايان ذكر است كه در تفاسير و بعضي احاديث ، نكاتي در باب اسرار
برخي نام هاي كعبه به چشم مي خورد كه مناسب است به آن ها اشاره شود .
يك : كعبه
عنوان كعبه در دو جاي قرآن به كار رفته است كه عبارتند از :
( جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنّاسِ ) ؛ ( 10 )
و ديگري : ( هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ ) ؛ ( 11 )
درباره علت اين نام گذاري چند قول مطرح است :
الف : كعبه به صورت مربع است و در زبان عربي معمولاً به
خانه هاي چهارگوش و مربع ، كعبه اطلاق مي شود . امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد :
« كعبه را از آن جهت كعبه نام نهاده اند كه چهارگوش است . علت
چهارگوش بودنش نيز آن است كه درمقابل بيت المعمور است كه آن هم چهارگوش است .
بيت المعمور چهارگوش شده ، چون در برابر عرش است كه آن هم چهارگوش است . عرش
چهارگوش شده چون كلماتي كه اسلام برآنها استوار است چهار كلمه است : «
سبحان الله » ، « الحمد لله » ، « لا إله إلاّ الله » و « الله اكبر » . » ( 12 )
بنابراين چهارگوش بودن كعبه بدين دليل است كه عرش خدا چهارگوشه
دارد و هر گوشه اي بر اسمي از نام هاي الهي استوار شده است . اين نام ها يا به عبارت ديگر تسبيح ، تحميد ، تهليل و تكبير اركان اسماي الهي ،
اسماي محيط و امهات اسما محسوب مي شوند و تحت اسماي جمال و جلال مي گنجند . از
آن جا كه اين اسماي چهارگانه بر اسماي ديگر الهي احاطه و هيمنه دارند ، طبعاً كعبه
هم احاطه بر زمين خواهد داشت .
ب : در زبان عربي به وسط هر چيز ، كعبه مي گويند . از
آن جا كه خانه خدا و بيت الله الحرام در وسط دنيا قرار گرفته است ، به آن كعبه
مي گويند .
گروهي از يهود نزد پيامبر ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) آمدند و درباره بعضي مسائل از ايشان سؤالاتي پرسيدند .
يكي از آنها پرسيد : چرا به كعبه كعبه مي گويند ؟ پيامبر ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم )
فرمود : « لأنّها وسط الدنيا » ؛
( 13 ) « زيرا كعبه در وسط دنيا قرار گرفته است . » مسأله دحوالأرض مؤيدي
بر اين سخن است ؛ زيرا كه زمين از كعبه انبساط و گسترش يافت . بر اين اساس ، كعبه
مركزيت داشته ، پايه و اساس اين كره خاكي است ، از اين رو مادامي كه كعبه باقي است
، زمين و دنيا هم وجود دارد ، يعني پيدايش دنيا از كعبه است و پايداري و بقاي آن هم
وابسته به اوست .
ج : يكي ديگر از معاني كعبه ارتفاع و بلندي از سطح زمين
است . به هر چيزي كه داراي ارتفاع از سطح زمين باشد كعبه مي گويند . كعبه داراي
دوگونه بلندي است : ظاهري و معنوي . هم به لحاظ ظاهر بناي كعبه از سطح زمين ارتفاع
دارد ، هم به لحاظ شرافت و عظمتي كه نزد خدا دارد ، رفعت و بلنداي معنوي دارد .
احتمالاً به همين دليل است كه ساختن بنايي بلندتر از خانه كعبه مجاز نيست . ( 14 )
دو : عتيق
در زمينه علت اين نامگذاري وجوه مختلفي بيان شده است كه عبارتند
از :
الف : آزاد ؛ در احاديث بيان هاي مختلفي درباره آزادي
كعبه ذكر شده است ؛ از جمله اين كه :
ـ آزاد از مالكيت مردم . هر خانه اي كه در زمين ساخته
شود ، مالكي از انسان ها دارد ، مگر خانه خدا كه مالك آن فقط خداست . ابوحمزه ثمالي
مي گويد : در مسجدالحرام بودم و به امام ( عليه السلام ) عرض كردم كه خداوند چرا اين خانه را عتيق ناميد ؟ امام ( عليه السلام ) فرمود :
« إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ بَيْت وَضَعَهُ اللَّهُ عَلَي وَجْهِ
الاَْرْضِ إِلاَّ لَهُ رَبٌّ وَسُكَّانٌ يَسْكُنُونَهُ غَيْرَ هَذَا الْبَيْتِ
فَإِنَّهُ لاَ رَبَّ لَهُ إِلاَّ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ وَهُوَ الْحُرُّ . . . » ؛
( 15 )
« هيچ خانه اي نيست كه خدا بر روي زمين قرار داده مگر آن كه
صاحب و ساكناني دارد ، جز اين خانه كه جز خداي متعال ، صاحبي ندارد و آزاد است . »
امام باقر ( عليه السلام ) با
بياني روشن تر به همين مضمون اشاره دارد :
« كعبه خانه اي است كه آزاد از مردم بوده و هيچ كس مالك آن نيست
. » ( 16 )
بنابراين تنها خانه اي كه روي زمين مدعي از سوي انسان ها ندارد
كعبه است . كعبه خانه اي است كه ساكني جز خدا ندارد ، مالكي جز خدا ندارد ، انتسابي جز به او ندارد و هيچ انساني حقي بر اين خانه ندارد .
كعبه ، خانه خداست . لذا ادعاي مالكيت كعبه چه با صراحت چه تلويحي و چه آشكارا چه
پنهاني و از سوي هركسي كه باشد ، مردود است .
ـ آزاد از غرق و توفان نوح : خداوند در داستان نوح ( عليه السلام ) تمام زمين را غرق آب كرد ، لذا هر چيز كه در زمين بود غرق
شد مگر كعبه كه خداوند آن را از زمين بالا برد تا غرق نشود . از آن روست كه به كعبه
عتيق گفته اند ؛ چرا كه از غرق شدن رهايي يافت . امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :
« خداوند در ماجراي نوح ، همه زمين را زير آب برد جز خانه خدا
را ، آن روز اين خانه « عتيق » نام نهاده شد ، چون كه آن روز از غرق شدن رها شد . »
( 17 )
لذا خانه خدا از غرق شدن و توفان نوح رهايي يافت .
ـ آزادي از جهنم : در بعضي از تفاسير ( 18 )
به اين نكته اشاره شده است كه اگر كسي خانه خدا را در دنيا زيارت كند و زائر
بيت الله الحرام باشد ، خداوند او را از جهنم نجات مي دهد و برائت از جهنم هديه او
خواهد بود ، پس كعبه باعث برائت از آتش جهنم مي باشد و به همين دليل به آن
بيت العتيق گفته اند .
ب : قديم و كهن : از جمله معاني عتيق ، كهن و قديمي است
، همين مضمون در روايات هم آمده است .
امام باقر ( عليه السلام ) در
مسجدالحرام نشسته بودند ، از ايشان درباره بيت عتيق سؤال شد ، امام ( عليه السلام ) فرمود :
« إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ خَلَقَهُ قَبْلَ الاَْرْضِ
ثُمَّ خَلَقَ الاَْرْضَ مِنْ بَعْدِهِ فَدَحَاهَا مِنْ تَحْتِهِ » ؛ ( 19 )
« خداوند كعبه را قبل از خلقت زمين آفريد ، سپس به آفرينش زمين
پرداخت و زمين را از زير آن گستراند . »
سه : بكّه
اين عنوان از قرآن گرفته شده است . در يك آيه واژه « بكّه »
با ويژگي هاي خاصي بيان شده است :
( إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ
مُبارَكاً ) ( 20 ) ؛
« نخستين خانه اي كه براي مردم بنا شده ، همان است كه در مكه
است . »
درباره بكه احتمالات مختلفي است يكي از احتمالات اين است كه بكه
نامي براي كعبه است .
عبدالله بن سنان از امام صادق ( عليه السلام ) درباره اين نامگذاري سؤال مي كند ، امام ( عليه السلام ) مي فرمايد : « زيرا مردم در اطراف آن و درون آن مي گريند .
» ( 21 ) لذا از اين كه خانه خدا پيوندي با اشك و آه دارد و بركات و
خيراتي براي انسان به ارمغان مي آورد ، وسيله هدايت بشر است . خانه اي با جايگاه
كعبه مي تواند هادي بشر باشد ، دست او را تا وصول به مقصود بگيرد و او را راهنمايي
كند . اين مهم با تضرع ، راز و نياز با خدا و اشك و آه امكان پذير است .
چهار : بيت المعمور
عنوان مزبور در سوره طور آمده است :
( وَالطُّورِ وَكِتاب مَسْطُور فِي رَقّ مَنْشُور
وَالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ ) ( 22 ) ؛
« قسم به كوه طور و قسم به كتاب نوشته شده در صفحه اي گشاده و
قسم به بيت المعمور . »
يكي از معاني بيت معمور خانه خداست . اين خانه همواره آباد است
. آباداني كعبه به دومعنا مي تواند باشد : يكي اين كه همواره اين خانه روي زمين
آباد بوده است و اگر هم كسي آن را تخريب كرده ، با سرعت تجديد بنا و آباد شده است .
ديگر اين كه بيت معمور اشاره به عمران و آبادي معنوي است . كعبه نخستين معبد روي
زمين است كه محاذي بيتي در آسمان قرار دارد . بيت معمور خانه اي است در آسمان كه
محاذي آن بر روي زمين ، كعبه قرار دارد . در بعضي تفاسير از امام باقر ( عليه السلام ) حديثي نقل است كه فرمود :
« خداوند زير عرش چهار استوانه قرارداد و آن را ضراح ناميد و
اين بيت معمور است . خداوند به ملائكه امر فرمود تا حول آن طواف كنند ، سپس آنها را
مبعوث فرمود و به آنها گفت كه در زمين خانه اي مانند آن بنا كنند و به تمام زمينيان
دستور داد تا گرد آن طواف كنند . » ( 23 )
بنابراين بيت معمور يا عنواني است براي خود كعبه يا اسمي براي
خانه اي در عرش الهي كه كعبه به محاذات آن بر روي زمين قرار دارد . به هر تقدير
كعبه نسبتي با آسمان و عرش خدا دارد و از آن جا تنزل يافته است و رشحه اي از بهشت درون خود دارد . كعبه اين عظمت را از خدا دارد
. گفتگويي است ميان كعبه و خدا :
« چهار هزار سال آن كعبه معظم را بتخانه آذري ساخته بودند تا از
غيرت نظر اغيار به خداوند خود بناليد كه : پادشاها مرا شريف ترين بقاع گردانيدي ، و
رفيع ترين مواضع ساختي ، بيت الحرام نام من نهادي و امن و امان خلق در من بستي . پس
به بلاي اين اصنام مبتلا كردي . از بارگاه جبروت بدو خطاب رسيد كه : آري چون خواهي
كه معشوق صد و بيست و چهار هزار طهارت باشي و خواهي كه همه اوليا و صدّيقان و
طالبان را در راه خود بيني و آن را كه خواهي به ناز در كنارگيري ، و صدهزار وليّ و
صفيّ را جان و دل در راه خود به تاراج دهي كم از آن نباشد كه روزي چند در بلاي اين
اصنام بسازي ، و صفات صفا و مروه را در بطش قهر فروگذاري . سنت ما چنين است ، كسي
را كه روزي دولتي خواهد بود ، نخست او را از جام قهر شربت محنت چشانيم . خواست ما
اين است و بر خواست ما اعتراض نه ، و حكم ما را مردّ نه ، وضع ما را علت نه :
نفعل ما نشاء ونحكم ما نريد . » ( 24 )
در تفسير كشف الاسرار درباره بيت معمور به نكاتي جالب
برمي خوريم : ( 25 )
« بيت معمور خانه اي است در آسمان هفتم كه به حذاء ( 26 )
عرش الهي بنا شده است ، حرمت آن در آسمان مانند حرمت كعبه است روي زمين ، هر روز هفتاد هزار ملك گرداگرد آن طواف مي كنند و در
آن نماز مي گزارند و اين داستاني ابدي است . بيت معمور خانه اي در بهشت بود كه
خداوند آن را براي توبه آدم ( عليه السلام ) به
زمين آورد . سپس آن را به آسمان برد و به جاي آن روي زمين كعبه بنا شد و خداوند
كعبه را هر سال با عبادات مردم آباد مي كند . »
3 . اسرار عرفاني كعبه
جهان هستي از مبدأ واحدي آفريده شد . تنزل و تجلي وجود از واحد
است ، لذا مبدأ جهان هستي امر واحدي است كه عالم را براساس اراده حبّي خود آفريد :
« كنت كنزاً مخفياً فأحببت أن أعرف فخلقتُ الخلق لكي أعرف »
؛ ( 27 )
« من گنج پنهاني بودم ، خواستم تا شناخته شوم ، پس جهان را
آفريدم تا شناخته شوم . »
بنابراين خداوند از روي حب و عشق هستي را خلق نمود . اين همان
عشق نخستين است كه سرآغاز تجلي بود . به قول حافظ :
در ازل پرتو حسنت زتجلي دم زد * * * عشق پيدا شد و آتش به
همه عالم زد
جلوه اي كرد رخت ديد ملك عشق نداشت * * * عين آتش شد از اين
غيرت و بر آدم زد
عشق نخستين خدا به ماسوا سرمنشأ پيدايش عشقي ديگر شد و آن عشق
ماسوا براي رجوع به اوست . عشق اول در قوس نزول است و عشق دوم در قوس صعود ، عشق
اول منشأ خلقت است و عشق دوم باعث رجوع خلقت ، عشق اول مي آفريند ، عشق دوم مي برد
و عشق دوم دايره هستي را كامل مي كند : ( إِنّا لِلّهِ وَإِنّا إِلَيْهِ
راجِعُونَ ) . ( 28 )
جهان به سمت واحد پيش مي رود ، تاريخ و عالم هستي هدفمند است ،
هدف و غايت عالم و تاريخ به سمت خداست ، لذا حركت گيتي وحدت گراست ، يعني همه چيز
از جمله انسان به سوي عالم وحدت پيش مي رود و در حال شدن هستند ( وَإلَيْهِ
المَصيرُ ) ؛ ( 29 ) در يك كلام ، جهان و انسان سمت و سويي توحيدي
دارند ، براين اساس لازم است توحيد در عالم خودنمايي كند . اولين مظهر توحيد در روي
زمين كعبه است . كعبه تنها قبله گاه عاشقان خداست . كعبه خانه خداي واحد است و كعبه
تجلي گاه توحيد در دنياست . هر وجودي سرّي دارد كعبه هم سراسر سرّ است و اسرار الهي
را درون خود جاي داده است . بي جهت نيست كه كعبه خانه خدا روي زمين است .
از آيات و احاديث به صورت مجموعي به دست مي آيد كه خانه خدا
دوگونه اوصاف دارد : اوصاف جلال و اوصاف جمال . گاهي كعبه انساني را نابود مي كند ،
گاهي وسيله بخشش و مغفرت مي شود ، گاهي خانه خدا اجازه نزديكي به خود را به انساني
نمي دهد و گاهي نگاه به او عبادت و نيكي است . كعبه از يك طرف گنهكاري را مسخ
مي كند و از سوي ديگر بنده خاشع را در آغوش مي گيرد . خانه خدا با يك نگاه سپاه
ابرهه را از پاي درمي آورد و با نگاه ديگر تمام زائرين خود را شفاعت مي كند .
بيت الله الحرام تجلي گاه جلال و جمال الهي است و خداوند خودش را با كعبه به انسان ها نشان مي دهد .
براين اساس اسرار عرفاني كعبه به دوبخش تقسيم مي شوند :
يك : شكوه و عظمت كعبه
خدا عظيم و باشكوه است و عظمت و جلال خود را در خانه اش در چند
چيز نشان داده است :
مسخ گنهكار
اگر كسي نزد كعبه گناهي انجام دهد ، ممكن است كعبه چنان او را
ادب كند كه باعث مسخ انسان شود . اين حادثه در تاريخ رخ داده است ، در زمان جاهليت
، عرب ها بت پرست بودند . در اين ميان نام دو بت معروف تر بود : يكي به نام « اساف
» كه بت قريش بود و ديگري به نام « نائله » كه آن را ميان صفا و مروه براي پرستش
قرار داده بودند . قريش آن دو را مي پرستيدند . اين دو بت شباهت زيادي به انسان
داشتند . از حضرت علي ( عليه السلام ) درباره هويت
اين دو بت سؤال شد ، امام ( عليه السلام ) فرمود :
« آن دو ، جواني زيبا بودند ، اساف پسر و نائله دختر بود . با
هم براي طواف كعبه رفتند ، در آنجا خلوتي يافتند و گناهي مرتكب شدند . خداوند آن دو
را مسخ نمود . » ( 30 )
حديث ديگري از امام صادق ( عليه السلام ) است :
« زني مشغول طواف بود ، مردي پشت سر او قرار گرفت ، آن مرد به گناه ، دست زن را گرفت . در اين حال دست او به دست زن گره
خورد به گونه اي كه جدا نمي شد . آن دو را نزد حاكم بردند ، فقها آمدند ، صحنه را
ديدند و فتوا به قطع دست دادند . در آن جا يكي از نوادگان پيامبر ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم )
حضور داشت گفت : بهتر است از حسين ابن علي ( عليه السلام ) استمداد جوييم . شب همه نزد او حاضر شدند و از او كمك
خواستند ، امام ( عليه السلام ) رو به قبله شد ،
مكث طولاني نمود و از خدا خواست ، تا اين كه دست آنها از هم جدا شد . » ( 31 )
كشتن بي ادب
اگر كسي از روي تعمد و عناد كعبه را آلوده و نجس كند ، اعدام
خواهد شد و كسي كه مسجدالحرام را عمداً نجس كند ، محكوم به تنبيه شديد است .
ابي صباح كناني مي گويد :
از امام جعفر صادق ( عليه السلام ) پرسيدم : نظر شما درباره كسي كه مسجدالحرام را عمداً نجس كند چيست ؟ امام ( عليه السلام ) فرمود : « بر سر او محكم و به شدت مي زنند . » سپس پرسيد :
كسي كه كعبه را عمداً نجس كند چگونه است ؟ امام ( عليه السلام ) فرمود : « كشته مي شود . » ( 32 )
اين يك حكم فقهي است كه در هيچ جاي ديگري نظير ندارد ، ولي نشان
از واقعيتي دارد . اين واقعيت چيزي جز شكوه و عظمت و جلال الهي نيست كه در كعبه
به ظهور رسيده است . خداوند نسبت به خانه اش حساس است و بي ادبي به آن را به هيچوجه
تحمل نمي كند .
حكم مشابه ديگري هم وجود دارد كه در مباحث پيشين گذشت ؛ مشرك از
آنجا كه نجس است ، حق نزديك شدن به خانه خدا را ندارد ، طواف براي او جايز نيست ، علت آن آيه برائت است . خداوند و رسول او از مشركين
برائت جسته اند ، ( 33 ) لذا حق نزديك شدن به خانه خدا را ندارند . از
سوي ديگر طواف خانه خدا به صورت برهنه حرام است . ( 34 )
دو : فضل و رحمت
كعبه مظهر رحمت خداست . جمال و كرم الهي در خانه خدا نمودار است
. اين بُعد كعبه ، نمود و ظهور بيشتري دارد و در دين نسبت به آن بيشتر توجه شده است
. كعبه انسان ها را شفاعت مي كند ، كعبه اولين عبادتگاه روي زمين است ، خانه خدا ،
كريم ترين خانه هاي دنياست ، خداوند بهوسيله كعبه بندگانش را به بندگي فراخواند ،
كعبه وسيله بخشش گنهكاران است ، كسي كه به كعبه نگاه كند به بهشت خيره شده است و
كعبه خيمه اي از نور الهي است كه زمين را روشن كرده است : ( وَ أَشْرَقَتِ
اْلأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها ) . ( 35 )
برگزيده خدا
خداوند از زمين خودش خانه خودش را براي خودش برگزيد . امام جعفر
صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد :
« خداوند سه چيز را محترم شمرده است به گونه اي كه هيچ چيز
مانند آن نيست ؛ يكي قرآن ، ديگري عترت و سومي بيت اوست كه راضي نيست احدي به غير
آن توجه كند . » ( 36 )
خداوند اهل انتخاب است . اگر به آيات قرآن كريم رجوع كنيم
مي بينيم كه خداوند از طبيعت ، چيزهايي را مثل آسمان ها ، زمين و آب را برگزيده است
. همچنين از گياهان و درختان اموري نظير زيتون ، انجير و خرما را و از ميان حيوانات
به جانوراني مثل مورچه ، زنبور عسل و شتر اشاراتي دارد . اما مهم ترين گزينش خدا در
باب انسان است .
پروردگار عالم از ميان تمام مخلوقات و كائنات ، انسان را برگزيد
و همه چيز را مسخر او نمود و همه چيز را براي انسان آفريد . اين انتخاب اول خداست و
از اين روست كه انسان ها لياقت پيدا كردند تا مخاطب خدا باشند : ( يا أيُّها
النّاس ) .
خداوند از ميان انسان ها دست به انتخاب دومي زد و آنها مؤمنان
هستند . مؤمنين مخاطبين خاص خدايند : ( يا أيُّها الّذينَ آمَنُوا ) ؛
خداوند از ميان انسان هاي مؤمن برگزيدگان ديگري هم دارد :
( إِنَّ اللهَ اصْطَفي آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْراهِيمَ
وَآلَ عِمْرانَ عَلَي الْعالَمِينَ ) ( 37 ) ؛
« خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را
برجهانيان برتري داد . »
اما خداوند انتخاب چهارمي هم دارد : او از ميان انبيا ، رسول
خاتم ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) را برگزيد
و از اين رو او را ملقب به « مصطفي » نمود . حاصل آن كه خداي سبحان از انسان ها
مصطفي را و از زمين كعبه را برگزيد .
آمرزش گناهان
يكي از اسرار عرفاني خانه خدا اين است كه كعبه جايگاه مغفرت است
. خانه خدا گناهان انسان را پاك مي كند و بشر را به سرمنزل مقصود نزديك مي سازد .
گناه ربط و نسبتي با شيطان دارد . شياطين رهزنان حقيقت اند ، آنها لحظه به لحظه سر
راه هدايت انسان كمين مي كنند و براي او موانعي فراهم مي آورند . اگر شهوت بر انسان
غالب شد و گناه يا خطايي رخ داد ، خداوند براي آن تمهيد فراهم نموده است ؛ تمهيد
خدا خانه خداست ، چنان كه اين امر را نخستين بار به آدم ( عليه السلام ) نشان داد . توبه آدم در جوار خانه خدا پذيرفته شد .
وقتي حضرت آدم ( عليه السلام )
مرتكب خطا شد و خداوند او را به زمين فرستاد ، آن حضرت به سوي خانه كعبه رفت و
همان گونه كه ديده بود ملائكه دورِ عرش طواف مي كنند ، او نيز هفت مرتبه پيرامون
خانه كعبه طواف كرد ، سپس نزد مستجار توقف نمود و فرياد زد « رَبِّ اغْفِرْ لِي
» « پروردگارا مرا ببخش » ، در پاسخ ندا آمد :
« يا آدَمُ قَدْ غَفَرَ اللهُ لكَ » « اي آدم ، خداوند ،
تو را بخشيد » .
و حضرت آدم ( عليه السلام )
عرض كرد :
« يَا رَبِّ وَلِذُرِّيَّتِي » « پروردگارا : فرزندان
مرا نيز ببخش » .
در پاسخ ندا آمد :
« يَا آدَمُ مَن باء بِذَنبِهِ مِن ذُرِّيَّتِكَ حَيثُ
بُؤْتَ أنتَ بِذَنْبِكَ هَهُنا غَفَر اللهُ لَهُ » ؛
« اي آدم ! هر فردي از فرزندانت كه مانند تو در خانه كعبه با اعتراف به گناهش به سوي خدا برگردد ، خداوند او را مي بخشد .
» ( 38 )
شفاعت زائر
كعبه داراي مقام شفاعت است و بندگان خدا را شفاعت مي كند . در
كتاب مستدرك از شيخ ابوالفتوح رازي حديثي است ( 39 ) كه اساس آن
به تورات برمي گردد :
« خداوند در روز قيامت هفتاد هزار ملك مبعوث مي كند كه همراه
آنها زنجيرهايي از طلاست . آنها با اين زنجيرها كعبه را به عرصات قيامت مي آورند ،
در اين لحظه ملكي به كعبه مي گويد : اي كعبه خدا به بهشت وارد شو . كعبه پاسخ
مي دهد تا حاجت من داده نشود نمي روم . مي گويند : حاجت تو چيست ؟ مي گويد : شفاعت
من درباره كساني كه اطراف من مدفونند قبول شود . خدا مي گويد : حاجتت روا شد . در
اين هنگام مردگان از قبرهايشان مبعوث شده ، در حالي كه صورت هايشان سفيد و با احرام
دور كعبه مي چرخند و نداي لبيك سرمي دهند . ملك مي گويد : اي كعبة الله ، به بهشت
وارد شو . كعبه پاسخ مي دهد : تا حاجت من داده نشود نمي روم . مي گويند : حاجت تو
چيست ؟ مي گويد : پروردگارا ! بندگان گنهكار تو از راه هاي دور با صورت هاي
غبارآلود به سوي من مي آيند و همراه خود اهل و اولاد و خانه هاي خود را مي آورند ،
به دوستان و نزديكان خود وعده دعا و زيارت مي دهند ، پروردگارا ، شفاعت من را براي
آنها قبول كن تا تحت حمايت من قرار گيرند . ملك مي گويد : درميان آنها
كساني اهل گناهان كبيره اند و بر گناه اصرار ميورزند . كعبه مي گويد : من همان ها
را شفاعت كردم . خدا مي گويد : شفاعت تو را پذيرفتم و حاجت تو روا شد . ملك مي گويد
: اي اهل كعبه برخيزيد . تمام حاجيان برمي خيزند در حالي كه صورت هايشان سفيد و
گرداگرد كعبه طواف مي كنند و ندا مي دهند ، لبيك . ملك مي گويد اي كعبه خدا به بهشت
وارد شو . در اين حال كعبه به سمت بهشت مي رود و اين را ندا مي دهد : «
لَبَّيْكَ اللهُمَّ لَبَّيْك » و اهل او به دنبالش به سوي بهشت مي روند . »
از اين حديث به دست مي آيد كه از يك سو كعبه داراي مقام شفاعت
است و از سوي ديگر هركسي زائر كعبه باشد ، روز قيامت در امان است ، همچنين جايگاه
بلند كعبه هم نزد خدا آشكار مي شود .
مصافحه با خدا
كعبه دست خدا روي زمينِ خداست و خدا با آن با بندگانش مصافحه
مي كند ، چنان كه بندگان او هم با كعبه دست به دست خدا مي دهند و با او مصافحه
مي كنند . اين ، مضمون حديثي است كه از امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده است : « إِنَّهُ يَمِينُ اللهِ فِي أَرْضِهِ يُصافِحُ
بِهَا خَلْقَهُ » . ( 40 ) دست دادن با خدا دوگونه است ؛ گاهي انسان
به خدا دست مي دهد و گاهي خدا با بنده اي مصافحه مي كند . قصه كعبه چنان رفعت و
منزلتي دارد كه وسيله اي است براي دست دادن خدا با بندگان .
پيداست كه از اين مصافحه و دست خدا ، قرب و انس مراد است .
ارتباط بنده با خدا ممكن است با حجاب هاي متعددي همراه باشد ،
اما در شرايطي از حجاب ها كاسته و قرب انسان با خدا بيشتر مي شود . كعبه انسان را
به خدا نزديك مي كند و كعبه محل قرب و انس به آسمان و خداست .
هوس را سوي قربانگاه بردند * * * هوا را در كف مسلخ سپردند
شنيدم از خدا لبيك لبيك * * * به شادي دست رحمت را فشردند
در حديث مي خوانيم كه مستحب است انسان به ديدار حاجي برود و با
او مصافحه كند ، زيرا مصافحه با او مصافحه با حجرالاسود و كعبه است . ( 41 )
سرّ اين عمل مستحبي آن است كه حاجي با كعبه ـ كه دست خداست ـ مصافحه كرده و
مصافحه با او مصافحه با خداست . داستان مصافحه با كعبه و خداي كعبه ، اشاره به انس
و دلدادگي با او دارد . خدا به بنده اش نزديك است و بنده اش را به جوار خود فرا
مي خواند :
( وَإِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ
دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي ) ( 42 ) ؛
« چون بندگان من درباره من از تو پرسند من نزديكم و به نداي كسي
كه مرا بخواند پاسخ مي دهم پس به نداي من پاسخ دهند . »
انس و قرب با او براي انسان آسايش و سرور مي آورد ، بي قراري ،
نشاط ، اميد و معرفت در پي انس و قرب با حق پديد مي آيد . انس ، آرامشي از انسان
مي ستاند و آرامش واقعي به جاي آن مي نشاند . خواجه عبدالله انصاري مقام انس با حق
را چنين توصيف مي كند :
« انس ، آسايش است و آرام به نزديك دوست ، و آن سه تن راست :
مريد [ صادق ] را كه اميد شنود و عارف را كه نشان يابد ، محبّ را كه فرا مُراد نگرد
. اما مريد صادق را كه اميد شنود وي را سه نشان است كه پديد آيد : حلاوت خدمت و بر
همه جانوران شفقت و اخلاص دعوت . اما عارف كه نشان يابد در وي سه نشان پديد آيد :
مؤانست مناجات و حلاوت فكرت و سيري از زندگاني . و اما محب كه فرا مراد نگرد در وي
سه علامت پديد آيد : آزادي و شادي و بي قراري . » ( 43 )
نگاه به كعبه
كعبه خريدار نگاه بنده مؤمن است ، خيره شدن به كعبه بندگي خداست
، نگريستن به خانه خدا درهاي آسمان را به روي انسان باز مي كند ، نعمت ها و
رحمت هاي خدا براي ناظرين كعبه است ، نگاه به كعبه نه تنها باعث جلب رحمت است ،
بلكه بدي ها و زشتي ها را از انسان دور مي كند .
رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) فرمود :
« نگاه به كعبه عبادت است . » ( 44 )
همچنين فرمود :
« نگاه به كعبه اگر از روي حب به آن باشد ، عبادت است و گناهان
را از بيخ و بن برمي كَند . » ( 45 )
و نيز فرمود :
« درهاي آسمان در چهار محل باز مي شود و دعا در آن محل ها به
استجابت مي رسد ، يكي از آنها هنگام نگاه به كعبه است . » ( 46 )
از سوي ديگر ، كعبه براي ناظر ، جلب رحمت و نعمت مي كند . حضرت
امير ( عليه السلام ) چنين تقسيم رحمت فرمود :
« هرگاه به سمت خانه خدا رفتيد ، به آن زياد نگاه كنيد . خداوند
براي كعبه صد و بيست رحمت درنظر گرفته است كه شصت رحمت براي طائفين ، چهل رحمت براي
نمازگزاران و بيست رحمت براي ناظران است . » ( 47 )
همچنين امام صادق ( عليه السلام ) هم فرمود :
« با هر نگاه به كعبه ، به انسان حسنه اي عطا مي شود ، گناهي از
ناظر برداشته و درجه اي به او داده مي شود . » ( 48 )
امام صادق ( عليه السلام ) در
حديثي ديگر اين درجات و رحمت ها را منوط به معرفت به ولايت معرفي مي كند :
« كسي كه با معرفت ، به كعبه نگاه كند و حق ما و حرمت ما را مثل
حق و حرمت كعبه پاس دارد ، خدا گناهان او را بخشيده ، او را از دنيا و آخرت بي نياز
مي كند . » ( 49 )
آري ، كسي كه از كعبه دور است ، اگر به ياد آن بيفتد ، يا از
فراقش آهش را در سينه حبس كند ، خداوند به بركت كعبه او را مي بخشد .
خداوند به حرمت كعبه در هر روز و هر لحظه به چنين بندگاني رحمت
و مغفرت خود را اهدا مي كند . اين فرموده امام صادق ( عليه السلام ) است . ( 50 )
يوسف ( عليه السلام ) را نگاه
نجات داد ، آن گاه كه زمان همت سوء بود ، نگاه يوسف ( عليه السلام ) به برهان خدا باعث نجات او شد . ( 51 ) موسي ( عليه السلام ) هم آتشي ديد و به دنبال آن رفت تا نخستين نور وحي الهي را
ديد . ( 52 ) رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) هم در معراج چيزهايي ديد كه خدا آن را بازگو نمي كند ، فقط
مي گويد ، پيامبر در آسمان هاي حقيقت آيات بزرگي از خدا ديد . ( 53 )
ابراهيم ( عليه السلام ) هم به رؤيت ملكوت هستي
نايل آمد و نظر به آن كرد . ( 54 ) نگاه پاك اگر به محل و جايگاه پاكي
دوخته شود ، انسان را تا معراج بالا مي برد .
پىنوشتها:
1 . فروع كافي ، ج4 ، ص271
1 . كنز العمّال ، ج12 ، ص213 ، روايت34718
2 . فروع كافي ، ج4 ، ص187 ، روايت1
3 . دعائم الاسلام ، ج1 ، ص292
4 . حج : 26
5 . من لايحضره الفقيه ، ج1 ، ص229 ، روايت673
6 . همان ، روايت1
7 . اخبار مكه ، ج1 ، ص52
8 . ر . ك : تاريخ الكعبة المعظمة ؛ آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص64ـ83 ؛ تاريخ
عمارة مسجدالحرام ؛ بناء الكعبه علي قواعد ابراهيم ( عليه السلام ) ؛ تاريخ الكعبة
؛ الكعبة المشرفة ؛ بناء الكعبة البيت الحرام ؛ مكة المكرمةوالكعبة المشرفة ؛ تاريخ
و آثار اسلامي ، ص43ـ48
9 . مائدة : 97
10 . مائده : 95
11 . من لايحضره الفقيه ، ج2 ، ص190 ، روايت2110
12 . امالي صدوق ، ص166
13 . فروع كافي ، ج4 ، ص230 ؛ بحارالانوار ، ج96 ، ص60
14 . فروع كافي ، ج4 ، ص189 ، روايت5
15 . همان ، روايت6
16 . علل الشرائع ، ص399 ، روايت5
17 . تفسير كبير ، ج8 ، ص158
18 . فروع كافي ، ج4 ، ص189
19 . آل عمران : 96
20 . علل الشرائع ، ج2 ، ص297
21 . طور : 1ـ4
22 . بيان السعادة ، ج4 ، ص117
23 . كشف الاسرار ، ج3 ، ص237ـ238
24 . همان ، ج9 ، ص333
25 . مقابل و برابر .
26 . بحار الانوار ، ج84 ، ص344 .
27 . بقره : 156
28 . مائده : 18
29 . فروع كافي ، ج4 ، ص546
30 . تهذيب الاحكام ، ج5 ، ص470
31 . همان ، ص469
32 . توبه : 1
33 . تفسير قمي ، ص258 ؛ تفسير عياشي ، ج2 ، ص75
34 . زمر : 69
35 . معاني الاخبار ، ص118
36 . آل عمران : 33
37 . معاني الأخبار ، ص119
38 . مستدرك الوسائل ، ج2 ، ص9
39 . محجة البيضاء ، ص154 ، حديث 4
40 . به نقل از : ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ، ص74
41 . بقره : 186
42 . مجموعه رسائل فارسي خواجه عبدالله انصاري ، ج1 ، ص330
43 . جامع الصغير ، ج2 ، ص681 ، روايت9320
44 . محاسن ، ج1 ، ص145 ، روايت200
45 . سنن الكبري ، ج3 ، ص502 ، روايت6460
46 . محاسن ، ج1 ، ص144 ، روايت199
47 . همان ، ص145 ، روايت102
48 . فروع كافي ، ج4 ، ص241 ، روايت6
49 . فروع كافي ، ج4 ، ص240
50 . يوسف : 24
51 . طه : 10
52 . نجم : 18
53 . انعام : 75