ترجمه تحف العقول

ابو محمّد حسن بن عليّ بن الحسين حرّاني‏
مترجم : آية الله شيخ محمد باقر كمره‏اى (ره)
مصحح: على اكبر غفارى‏

- ۲ -


بخشى از سخنهاى حكيمانه و كلام آن حضرت‏

در ضمن يك خبر طولانى و پرسشهاى بسيارى كه راهبى بنام شمعون بن لاوى بن يهودا يكى از حواريون عيسى از آن حضرت فرمود و او را در همه مسائل بسيارش پاسخ داد تا باو ايمان آورد و او را تصديق كرد و ما همان اندازه نياز از اين خبر را نقل كرديم.

از آن جمله شمعون گفت بمن بگو: عقل چيست و چگونه است و چه از آن منشعب مى‏شود و چه منشعب نميشود و همه طوائف آنها را شرح بده؟ رسول خدا (ص) فرمود: راستى عقل پابنديست از نادانى و نفس اماره چون پليدترين جانورانست و اگر پاى بند نداشته باشد هار مى‏شود پس عقل پابند نادانى است، خداوند عقل را آفريد و باو فرمود روى آور، او روى آورد و باو فرمود رو برگردان او هم رو برگردانيد خدا تبارك و تعالى فرمود بعزت و جلالم سوگند خلقى نيافريدم از تو بزرگتر و فرمانبرتر باشد بتو آغاز كنم و تو را بدرگاه خود برگردانم مزد و ثواب از آن تو است و كيفر هم بر دوش تو است، از عقل بردبارى پديد شد و از بردبارى دانش و از بردبارى دانش و از دانش رهيابى پارسائى و از پارسائى خوددارى و از خوددارى آزرم و از آزرم سنگينى و از سنگينى و پايدارى پى‏گيرى كار خوب و از پى‏گيرى كار خوب بدداشتن شر و از بدداشتن شر پيروى اندرزگو، اين ده صنف از انواع خير و اخلاق خوبست و هر كدام ده ديگر را در بر دارند.

از بردبارى است: 1- دنبالگيرى زيبائى 2- همنشينى نيكان 3- بر آمدن از زبونى 4- برآمدن از پستى 5- رغبت بنيكى 6- تقرب بدرجات بلند 7- گذشت 8- مهلت بخشى 9- احسان 10- خموشى اينها براى خردمند از حلمش منشعب شوند. و اما آنچه از دانش منشعب شود: 1- بى‏نيازى گر چه ندار باشد 2- بخشش گر چه دريغكار است 3- هيبت و گر چه نرمش كند 4- سلامت و گر چه بيمار بود 5- نزديكى و گر چه دور است 6- آزرم و گرچه پرروئى كند 7- سرورى و گر چه زبونست 8- شرافتمندى و گر چه پست است 9- حكمت 10- بهره‏مندى. اينها است كه براى خردمند از دانش او خيزد خوشا بر آنكه خرد و دانش يافت.

و اما آنچه از رشد منشعب شود: 1- متانت 2- هدايت 3- نيكوكارى 4- پرهيزكارى 5- كاميابى 6- ميانه روى 7- اقتصاد 8- مزد و ثواب 9- كرم 10- فهميدن دين خدا. اينها را خردمند از رشد خود يابد، خوشا بر آنكه بر اساس برنامه درست برپا است.

و اما آنچه از پارسائى برخيزد: 1- خشنودى 2- آرامش بدرگاه خدا 3- بهره‏مندى 4- آسايش 5- بازرسى 6- خشوع و خداپرستى 7- تذكر 8- تفكر 9- جود 10- سخاوت. اينها است كه براى خردمند از پارسائى او برخيزد و بخدا و قسمت او خشنود است.

و اما آنچه از صيانت و خوددارى برخيزد: 1- صلاح 2- تواضع 3- ورع 4- امانت 5- فهم 6- ادب 7- احسان 8- دوست‏يابى 9- خيرمندى 10- خوش‏برخوردى. اينها است كه خردمند بوسيله صيانت بدان رسد، خوشا بر آنكه او را مولايش بصيانت گرامى داشت. و اما آنچه از آزرم برخيزد: 1- نرمش 2- مهرورزى 3 و 4- حساب بردن از خدا در نهان و عيان 5- سلامت 6- كناره‏گيرى از بدى 7- خرمى 8- بخشندگى 9- پيروزى 10- ياد بخير در ميان مردم اينها است كه خردمند از آزرم دارد، خوشا بر كسى كه نصيحت خدا را پذيرد و از رسوائى بترسد.

و اما آنچه از متانت و سنگينى برخيزد: 1- لطف 2- حزم 3- امانت پردازى 4- ترك خيانت 5- راستگوئى 6- حفظ فرج 7- اصلاح مال 8- آمادگى در برابر دشمن 9- نهى از منكر 10- ترك نابخردى. اينها است كه از متانت بخردمند برسد، خوشا بر شخص با وقار و كسى كه در او سبكسرى و نادانى نيست و گذشت كند و چشم پوشى نمايد. و اما آنچه از پى‏گيرى كار خير برخيزد: 1- ترك هرزگيها 2- دورى از دلهره 3- احتياط كارى 4- يقين 5- حب نجات 6- طاعت خداوند رحمان 7- تعظيم قرآن 8- كناره‏گيرى از شيطان 9- پذيرش عدالت 10- گفتار حق. اينها است كه از پى‏گيرى خير بخردمند رسد، خوشا بر كسى كه بياد آينده خود باشد و بياد رستاخيز خود، و از فناء دنيا عبرت گيرد.

و اما آنچه از بدداشتن شر برخيزد: 1- وقار 2- شكيبائى 3- يارى كردن 4- پايدارى ببرنامه 5- پى‏گيرى راه درست 6- ايمان بخدا 7- فزايش 8- اخلاص 9- ترك هر بيهوده 10- محافظت بر آنچه سود بخشد. اينها است كه از بد داشتن شر بخردمند رسد، خوشا بر كسى كه بحق خدا بپايد و برشته‏هاى راههاى خدا بچسبند. و اما آنچه از پيروى ناصح خيزد: 1- فزونى خرد 2- تكامل دل 3- خوش سرانجامى 4- نجات از سرزنش 5- پذيرش 6- دوستى 7- گشايش دل 8- انصاف 9- پيشرفت در كارها 10- نيروى بر طاعت خدا. خوشا بر كسى كه از زمين خوردگيهاى هواى نفس سالم بماند، اينها خصالى است كه همه از خرد برخيزد. شمعون: نشانه‏هاى نادان را بمن بگو؟

رسول خدا (ص): اگر با او بياميزى رنجت دهد، و اگر از او كناره كنى دشنامت دهد، اگرت بخشد منت بر تو نهد، و اگرش بخشى ناسپاسى كند، اگرش رازى بسپارى خيانت كند، و اگرت رازى سپارد بتو بدبين گردد، و اگر توانگر شد بدمستى كند، و سخت دل و سخت‏رو باشد، و اگر بينوا شد نعمت خدا را بى‏پروا انكار كند اگر شاد شود از حد بگذراند و سركشى كند و اگر غمنده گردد نوميد شود و اگر بخندد قهقهه كند، و اگر بگريد چون حيوان نعره كشد، بنيكان در افتد، خدا را دوست ندارد و از او حساب نبرد، و از خدا آزرم نكند و او را فراياد ندارد، اگر خشنودش كنى بدروغت بستايد، و اگر بر تو خشم كند ستايش تو را از ميان ببرد و تو را تا بدروغ بباد بدگوئى گيرد، اينست روش نادان.

شمعون: نشانه اسلام را بمن بفرما؟

رسول خدا (ص): ايمانست و دانش و كردار.

شمعون: نشانه ايمان چيست؟ نشانه دانش چيست؟ نشانه كردار چيست؟

رسول خدا (ص): نشانه ايمان چهار است: اقرار به يگانگى خدا اعتقاد بدو، و اعتقاد بكتب او، اعتقاد برسولان او. و أما نشانه دانش چهار است: شناسائى خدا، معرفت دوستانش، دانستن فرائض او، و نگهدارى آنها تا بانجام همه. و اما كردار، نماز است و روزه و زكاة و اخلاص.

شمعون: بمن خبر ده از نشانه صادق، و نشانه مؤمن، و نشانه صابر، و نشانه تائب، و نشانه شاكر، و نشانه خاشع، و نشانه صالح، و نشانه ناصح، و نشانه موقن، و نشانه مخلص، و نشانه زاهد، و نشانه نيكوكار، و نشانه تقوى شعار، و نشانه متكلف، و نشانه ظالم، و نشانه خود نما، و نشانه منافق، و نشانه حسود، و نشانه اسراف كن، و نشانه غافل، و نشانه خائن، و نشانه تنبل، و نشانه كذاب، و نشانه فاسق.

رسول خدا (ص): نشانه صادق چهار است: 1- راستگوئى 2- باور داشتن نويد و بيم خدا 3- وفاء بعهد 4- كنارگيرى از غدر، و اما نشانه مؤمن اينست كه مهر ورزد و بفهمد و آزرم دارد.

و اما نشانه صابر چهار است 1- صبر بر بديها 2- حزم بكارهاى خوب 3- تواضع 4- بردبارى.

و اما نشانه تائب چهار است: 1- كردار محض رضاى خدا 2- ترك باطل 3- لزوم حق 4- شوق بكار خير. و اما نشانه شاكر چهار است: 1- شكر در برابر نعمتها 2- صبر در برابر بلا 3- قناعت بقسمت خدا 4- ترك حمد و تعظيم جز خدا. و اما نشانه خاشع چهار است: 1- حساب بردن از خدا در نهان و عيان 2- ارتكاب خوبى 3- انديشه رستاخيز 4- مناجات با خدا.

و اما نشانه صالح چهار است: 1- دلش را پاك كند 2- كردارش را خوب كند 3- كسبش را خوب كند 4- همه كارش را خوب كند.

و اما نشانه ناصح چهار است: 1- بحق قضاوت كند 2- از خود بديگران حق بدهد 3- براى مردم پسندد هر چه بر خود پسندد 4- بر احدى تجاوز نكند.

و اما نشانه موقن شش است: 1- از روى حقيقت بخدا يقين دارد و باو بگرود 2- يقين دارد مرگ حق است از آن در حذر باشد 3- يقين دارد قيامت حق است از رسوائى بترسد 4- يقين دارد بهشت حق است و شيفته آن باشد 5- يقين دارد دوزخ حق است و كوشش وى براى نجات از آن پديدار باشد 6- يقين دارد حساب حق است و خود را محاسبه ميكند.

و اما نشانه مخلص چهار است: 1- دلش درست است 2- اعضايش بى‏آزار است 3- خيرش بديگران رسد 4- از بد كردن خوددار است.

و اما نشانه زاهد ده است: 1- بحرامها بى‏رغبت است 2- خوددار است 3- واجبات پروردگار را برپا ميدارد 4- اگر مملوك است فرمانبر خوبى است، و اگر مالك است ملك‏دار خوبى است 5- نژادپرست نيست 6- كينه‏ور نيست 7- خوبى كند در برابر آنكه باو بد كند 8- سود رساند بدان كه زيانش رساند 9- بگذرد از هر كه ستمش كند 10- در اداى حق خدا تواضع كند. و اما نشانه نيكوكار ده است: 1- براى خدا دوست دارد 2- براى خدا دشمن دارد 3- براى خدا يار مى‏شود 4- براى خدا جدا مى‏شود 5- براى خدا خشم ميكند 6- براى خدا خشنود مى‏شود 7- براى خدا كار ميكند 8- خدا جو است 9- خدا ترس است در هراس و خوف، پاك و بااخلاص، شرمنده و مراقب 10- براى خدا احسان ميكند.

و اما نشانه تقوى شش است: 1- از خدا ميترسد 2- از سختگيرى بر حذر است 3 و 4 شام و بام كند و گويا خدا را بچشم بيند 5- دنيا را اهميت نميدهد 6- هيچ چيز دنيا نزد او بزرگ نيست چون نهاد او زيبا است.

و اما نشانه متكلف چهار است: 1- جدل بيهوده كند 2- با بالا دستش بستيزد 3- بدان چه نتواند رسيد دست يازد 4- بدان چه نجاتش ندهد همت گمارد.

و اما نشانه ظالم چهار است: 1- ببالا دست خود از نافرمانى ستم كند 2- بزير دستش چيرگى كند 3- با حق دشمنى كند 4- ستم را آشكار كند.

و اما نشانه رياكار چهار است: 1- پيش ديگران بعبادت خدا حريص است 2- در تنهائى تنبل است 3- در هر كارى ستايش‏جو است 4- در ظاهرسازى ميكوشد.

و اما نشانه منافق چهار است: 1- نهادش هرزه است 2- زبان و دلش دوتا است 3- گفتارش جز كردار است 4- نهانش جز عيان او است، واى بر منافق از آتش دوزخ. و اما نشانه حسود چهار است: 1- غيبت 2- چاپلوسى 3- سرزنش بمصيبت (گويا يكى ساقط شده است).

و اما نشانه مسرف چهار است: 1- باليدن بباطل 2- خوراك آنچه در خور او نيست 3- بى‏رغبتى بكار خير 4- انكار هر كه سودش نرساند.

و اما نشانه غافل چهار است: 1- كورى 2- سهو 3- لهو 4- فراموشى.

و اما نشانه تنبل چهار است: 1- سستى تا بكوتاهى كردن 2- كوتاهى تا وانهادن 3- وانهادن تا گناه كردن 4- دلتنگ شدن از انجام وظيفه.

و اما نشانه كذاب چهار است: 1- اگر گويد راست نگويد 2- اگرش گويند باور نكند 3- سخن چينى 4- بهتان زدن.

و اما نشانه فاسق چهار است: 1- بازيگرى 2- ياوه‏سرائى 3- تجاوز كردن 4- بهتان زدن.

و اما نشانه خائن (جائر خ ل) چهار است: 1- نافرمانى خداى رحمان 2- آزار همسايگان 3- بغض همگنان 4- نزديكى بسركشى.

شمعون: مرا شفا دادى و از كوريم بينا ساختى، بمن روشهائى آموز تا راهبر شوم بدانها.

رسول خدا (ص)، اى شمعون راستش تو دشمنانى دارى كه با تو بجنگند تا دينت را ببرند و اينان جن باشند و انس اما از انس مردمى باشند كه از آخرت نصيبى ندارند و بدان چه نزد خداست رغبتى ندارند همانا همّ آنها اينست كه مردم را بكارشان سرزنش كنند و از آنان خرده گيرند، و خود را سرزنش نكنند و از كردار خود بر حذر نباشند، اگر بينند خوبى بر تو حسد برند و گويند خودنما است، و اگر نگرند بدى گويند خيرى در او نيست. و اما دشمنان تو از جن شيطان و لشكر اويند و هر گاه نزد تو آيد و گويند پسرت مرد بگو همانا هر زنده آفريده شده تا بميرد پاره تنم ببهشت در آمد راستى كه مرا شاد ميكند. و هر گاه نزد تو آيد و گويد مالت از دست رفت بگو سپاس خدا را كه داد و گرفت و زكاة را از من ساقط كرد و زكاتى بر من نيست.

و هر گاه نزد تو آيد و گويد مردم بتو ستم كنند و تو ستم نكنى بگو همانا در قيامت مؤاخذه بر آنها است كه بمردم ستم كنند و بر نيكوكاران مؤاخذه نيست. و هر گاه نزد تو آيد و گويد چه اندازه احسان ميكنى و مقصودش اينست كه تو را خودبين كند بگو بدكارى من از نيكوكاريم بيش است. و هر گاه نزد تو آيد و گويد چه بسيار نماز ميخوانى بگو غفلت من از نمازم بيش است. و چون بتو گويد چه اندازه بمردم ميدهى بگو آنچه ميستانم از آنچه ميدهم بيشتر است و چون بتو گويد چه بسيار بتو ستم كنند بگو آنها كه ستمشان كنم بيشترند. و هر گاه نزد تو آيد و گويد چه اندازه كار ميكنى؟ بگو: دير زمانيست نافرمانى كردم؛ و هر گاه نزد تو آيد و گويد مى بنوش بگو گرد گناه نگردم؛ و چون نزد تو آيد و گويد آيا دنيا را دوست ندارى؟ بگو من آن را دوست ندارم كه ديگران را فريفته است.

اى شمعون با نيكان در آميز و پيرو پيمبران باش: يعقوب و يوسف و داود، راستى چون خداوند درياى نشيب را آفريد بخود باليد و جوشيد و گفت چه چيز بر من چيره خواهد شد؟. پس زمين را آفريد و بر پشت آن گسترد و زبون شد، سپس زمين بر خود باليد و گفت چه چيز بر من چيره شود؟ خدا كوهها را آفريد و بر پشت آن واداشت كه ميخ بر آن باشند و بر خود نلرزد و زمين زبون شد و برقرار شد، سپس كوهها بر زمين باليدند و سر بالا گرفتند و سرفرازى كردند و گفتند چه چيز بر من چيره شود؟ خدا آهن را آفريد تا آن را بريد و زبون شد، سپس آهن بر كوهها باليد و گفت چه چيز بر من چيره شود؟ خدا آتش را آفريد و آهن را گداخت و آهن زبون شد، سپس آتش شعله كشيد و غريد و بر خود باليد و گفت چه بر من چيره شود؟ خدا آب را آفريد تا آن را خاموش كرد و زبون شد، سپس آب بر خود باليد و موج زد و گفت چه چيز بر من چيره شود خدا باد را آفريد تا امواج آب را بجنبش آورد و آنچه در تك آن بود برآورد و از جريان آن جلوگيرى كرد آب هم زبون شد، سپس باد بر خود باليد و گرد باد برانگيخت و گفت چه چيز بر من چيره شود؟ خدا انسان را آفريد و ساختمان كرد و چاره جست در برابر باد و جز آن و باد زبون شد، سپس انسان سر كشى كرد و گفت چه كس از من نيرومندتر است؟ خدا مرگ را آفريد و او را مقهور ساخت و انسان زبون شد، سپس مرگ بر خود باليد و خداى عز و جل باو فرمود بر خود مبال كه تو را در ميان دو گروه اهل بهشت و دوزخ سربرم و هرگزت زنده نكنم و او ترسيد، سپس پيغمبر (ص) فرمود حلم بر خشم چيره است، و رحمت بر سخط چيره است، و صدقه خطاء را مغلوب سازد.

وصيت آن حضرت صلى اللَّه عليه و اله بمعاذ بن جبل هنگام فرستادن او بسوى يمن‏

اى معاذ قرآن خدا را بدانها بياموز، آنان را با اخلاق خوب پرورش بده، مردم را در مقام خودشان وادار چه نيك باشند و چه بد و امر خدا را در آنها اجراء كن، در فرمان خدا و مال خدا از هيچ كس در هراس مباش زيرا اختيار با تو نيست و مال از آن تو نيست، امانت آنها را كم يا بيش بدانها بپرداز، بر تو باد نرمش و گذشت در غير مورد ترك حق كه نادان بگويد حق خدا را ترك نمودى، از كارمندان خود در هر چه ميترسى دچار عيبى شوى پوزش طلب تا تو را معذور دارند، شعارهاى دوران جاهليت را از ميان ببر مگر آنچه را اسلام زنده داشته است.

امر اسلام را از خرد و كلان پديدار كن و بيشتر همتت بنماز باشد كه سر مسلما نيست پس از اعتراف بدين مردم بخدا و روز جزا ياد آورى كن و پندگوئى را دنباله كن كه آنها را بكردار خدائى نيرومند سازد، سپس آموزگان در ميانشان پراكنده كن، و آن خدا را بپرست كه بوى باز ميگردى، و در راه خدا از هيچ سرزنش مترس.

من بتو سفارش كنم. بپرهيزگارى از خدا و راست گوئى و وفاء بپيمان و پرداخت امانت و ترك خيانت و نرم گوئى و ابتداى بسلام و حمايت همسايه و پناهنده، و مهربانى با يتيم و خوش‏كردارى و كوتاه كردن آرزو، و دوست داشتن ديگر سراى، و هراس از حساب، و چسبيدن بايمان، و فهميدن قرآن و فرو- خوردن خشم، و فروتنى.

مبادا مسلمانى را دشنام بدهى يا از گنهكارى پيروى كنى يا امام عادلى را نافرمانى كنى يا راستگوئى را باور ندارى يا دروغزنى را باور دارى، پروردگارت را نزد هر سنگ و درخت بياد آور و براى هر گناه توبه‏اى تازه كن، گناه نهان را با توبه نهان و عيان را با توبه عيان.

من كسى است كه مرا بهمان حالى برخورد كند كه در آن از من جدا شده است.

و از سخنان آن حضرتست (ص)

براى هر چيزى شرافتى است و راستى شرافت مجالس اينست كه رو بقبله باشد، هر كه خواهد از همه مردم عزيزتر باشد بايد از خدا بپرهيزد، هر كه خواهد نيرومندترين مردم باشد بايد بر خدا توكل كند و هر كه خواهد از همه توانگرتر باشد بايد بدان چه نزد خداست اعتمادش بيشتر باشد از آنچه خود دارد.

سپس فرمود آيا شما را ببدترين مردم آگاه نكنم؟ گفتند چرا يا رسول اللَّه فرمود: آنكه تنها جاى كند، و از واردان خود دريغ كند، و بنده خود را تازيانه زند، آيا ببدتر از اين شما را آگاه نكنم؟ گفتند چرا يا رسول اللَّه، فرمود كسى كه از لغزش نگذرد و عذر نپذيرد، باز هم فرمود آيا شما را ببدتر از اين هم آگاه نكنم؟ گفتند چرا يا رسول اللَّه فرمود: آنكه اميد بخيرش نيست و از شرش ايمنى نيست، سپس فرمود شما را ببدتر از اين هم خبر ندهم؟ گفتند: چرا يا رسول اللَّه؟ فرمود آنكه مردم را دشمن دارد و مردمش دشمن دارند.

راستى عيسى (ع) در ميان بنى اسرائيل بسخنرانى ايستاد و فرمود: اى بنى اسرائيل نزد جهال سخن حكيمانه نگوئيد تا بدان ستم كرده باشيد، و آن را از اهلش دريغ نداريد تا ب‏آنان ستم كرده باشيد و با ظالم همانند نشويد تا فضل شما بيهوده گردد، اى بنى اسرائيل كارها بر سه گونه باشند: كارى كه روشن است درستى آن دنبالش برويد. و كارى كه روشن است كه ناحق و گمراهى است از آن كناره كنيد. و كارى كه مورد اختلاف است، آن را بخدا برگردانيد. آيا مردم شما را نشانه‏هائيست بنشانه‏هاى خود رجوع كنيد، راستى شما را پايانيست بپايان خود برسيد.

راستى مؤمن ميان دو هراس است عمرى كه گذشته و نميداند خدا با او چه ميكند؟ و عمرى كه مانده و نميداند خدا برايش چه مقدر كرده است، بايد بنده خدا از خود براى خودش توشه برگيرد و از دنيايش براى آخرت ذخيره كند، از جوانى پيش از پير شدن و از زندگى پيش از مردن استفاده كند. سوگند بدان كه جانم بدست او است پس از مرگ جاى گله‏گزارى نيست و پس از دنيا خانه‏اى نيست جز بهشت يا دوزخ.

مذاكره آن حضرت در باره دانش و خرد و نادانى‏

فرمود: دانش آموزيد زيرا آموختنش حسنه است و مدارست آن تسبيح، است و كاوش از آن جهاد و ياد دادنش بكسى كه آن را نميداند صدقه است، و بخشش باهلش تقرب بخدا است، زيرا كه آن وسيله دانستن حلال و حرام است و طالب خود را براه بهشت ميكشاند و از هراس تنهائى ميرهاند در غربت هم صحبت است و رهنماى بر امور نهانست و سلاح در برابر دشمنان و زيور براى دوستان، خداوند بخاطر آن مردمى را برآورد تا آنجا كه آنان را پيشوايان كار خوب كند و از آنان پيروى شود، بكارهاى آنان در نگرند و از آثارشان برگيرند و فرشتگان شيفته دوستى آنان گردند زيرا دانش زندگى دلها و روشنى ديده‏ها است از كورى، و نيروى تنها است از سستى، و خدا دارنده آن را بمقام دوستان برساند، و همنشينى نيكان را در دنيا و آخرت باو ببخشد. بدانش خداوند فرمان برده شود و پرستش گردد، بدانش خداوند شناخته شود و يگانه باشد، بدانش صله رحم شود، و حلال و حرام شناخته گردند، دانش پيشواى عقل است.

خداوند خرد را بسعادتمندان دهد و از بدبختان دريغ دارد، صفت دانشمند اينست كه در برابر كسى كه باو نادانى كند بردبارست و از كسى كه باو ستم كند گذشت دارد، و براى زير دستش فروتن است و با زبر دست خود در جستجوى كار خوب رقابت دارد. و چون خواهد سخن گويد تدبر كند و اگر خوبست بگويد و سود برد و اگر بد است خاموش بماند و سالم بجهد، و چون فتنه‏اى بر او رخ دهد بخدا پناه برد و دست و زبانش را نگهدارد، و چون فضيلتى بيند آن را غنيمت شمارد، شرم از او جدا نشود، و آزمندى از او پديد نگردد، اينها ده خصلت است كه خردمند بدانها شناخته شود.

صفت نادان اينست كه با هر كه درآميزد بدو ستم كند، و بر آنكه زير دستش است تجاوز كند، و بر زبر دستش گردن فرازى كند، سخنش بى‏فكر است، اگر سخن كند گناهكار شود، و اگر خاموش بماند غافل گردد، و اگر فتنه‏اى بر او رخ دهد بدان بشتابد پس او را هلاك كند، و اگر فضيلتى بيند رخ بتابد و كندى گيرد، از گناهان ديرينش نترسد و در آينده عمرش از گناهان باز نايستد، از نيكى سستى كند و در آن كند باشد، و بدان كه از دستش رفته و ضايع شده اعتنا ندارد. اين ده خصلت است در وصف نادانى كه از عقل محروم است.

يك موعظه‏

مرا چيست؟ كه مى‏بينم دوستى دنيا بر بسيارى از مردم چيره شده تا آنجا كه گويا در اين دنيا مرگ بر جز آنان نوشته است، و گويا مسئول حق در اين دنيا ديگرانند و تا آنجا كه گزارش مردگان پيش از خود را بحساب مردمى مسافر ميگيرند كه بزودى نزد آنها برميگردند، آنها را بگور ميكنند و ميراثشان را ميخوريد و خود در جاى آنها جاويد ميمانيد؟!! هيهات هيهات، آيا آيندگان از گذشته‏ها پند نگيرند؟! هر پندى كه در كتاب خدا است ناديده گرفته و بدست فراموشى سپردند، و از سرانجام بد هر كار ناروا آسوده زيستند، و از نزول هيچ آسيب و از بروز هيچ ناگوارى نهراسيدند.

خوشا بر كسى كه ترس از خدايش از ترس مردم باز دارد، خوشا بر كسى كه كسبش پاك است و نهادش خوب و آشكارش نيك و سرشتش درست است، خوشا بر كسى كه ما زاد دارائيش را انفاق كند و از گفتار زيادى باز گيرد، خوشا بر كسى كه براى خدا عز ذكره تواضع كند و از حلال دنيا هم كناره گير باشد بى‏آنكه از سنت من روى برگرداند و آنكه از خوبى و تازگى دنيا دست بدارد بى‏آنكه از روش من بسوى ديگر بگردد (يعنى رياضتهاى نامشروع را مرتكب نشود مانند هندوها و دراويش) و پس از من پيرو خاندانم باشد و با دين‏فهمان و اهل حكمت بياميزد و بمستمندان مهربانى كند، خوشا بر آن مؤمنى كه از راه جز نافرمانى خدا مالى بدست آورد و در غير نافرمانى خدا خرج كند، و آن را بمردم مستمند و بينوا برساند و از كسانى كه اهل سربزرگى و بر خود باليدن و شيفته بدنيا و بدعت‏گذار بر خلاف روش من هستند و بر خلاف روش من كار ميكنند بر كنار باشد، خوشا بر كسى كه با مردم خوش رفتار است و بدانها كومك‏كار است و شر خود را از آنها بگرداند.

سخنرانى آن حضرت در حجة الوداع‏

سپاس از آن خدا است، او را سپاسگزاريم و از او يارى جوئيم و باو باز گرديم و بخدا از بديهاى خويش و بدكرداريهاى خود پناه بريم، هر كه را خدا رهنمايد او را گمراه كنند نباشد و هر كه را خدا از راه بگرداند او رهبرى ندارد، و گواهى دهم كه نيست شايسته پرستشى جز خدا، يگانه است شريك ندارد، و گواهم كه محمد بنده و رسول خدا است.

بشما سفارش ميكنم اى بندگان خدا بتقوى از خدا و شما را در بكار بستن فرمانش تشويق ميكنم.

و آنچه را خوبست از خداوند در آغاز ميجويم و از آن پس ميگويم:

أيا مردم آنچه براى شما بيان ميكنم از من بشنويد، راستى من نميدانم، شايد ديگر سال در اين موقف شما را ديدار نكنم.

أيا مردم، راستى خون و آبروى شماها بر شما حرام است تا بپروردگار خود برسيد بمانند حرمت اين روز شما در اين شهر شما، هلا آيا بامت رسانيدم، بار خدايا گواه باش. هر كس سپرده‏اى دادند بايدش بسپارده آن بپردازد و براستى هر ربح پولى كه از دوران جاهليت بر عهده كسى باشد ملغى است، و راستش نخست ربح پولى را كه در الغاء بدان آغاز كنم ربح پولهاى عباس ابن عبد المطلب است، هر خونى كه از دوران جاهليت بگردن كسى مانده ملغى است، راستى از نخست خونى كه بگذرم خون عامر بن ربيعه پسر حارث بن عبد المطلب است (در بنى سعد دايه‏اى ميجست و هذيل او را كشتند).

و راستى هر رسم و قانون دوران جاهليت ملغى است جز دربانى و خدمت خانه كعبه و سقايت حاج، در قتل عمد قصاص است، شبه عمد آنست كه با عصا و سنك كشته شود (بى‏قصد كشتن) و در آن صد شتر ديه است و هر كه فزون خواهد بجاهليت گرويده است. أيا مردم، شيطان نوميد است كه در اين سرزمين شما پرستيده شود و همان خشنود است كه در جز پرستش از كارهاى خرد خود او را فرمان بريد.

أيا مردم پس انداختن حج از ماه ذيحجه فزون بكفر است و آنان كه كافرند بدان گمراهى كنند و در سالى آن را روا دانند و در سالى ناروا، تا شماره ماههائى را كه خدا حرام كرده برابر سازند، و راستى كه زمانه چرخيده تا بدان وضع رسيده كه در آن روز خداوند آسمانها و زمين را آفريده (و حج در ذيحجه انجام شده) راستى شماره ماهها نزد خدا دوازده باشند در كتاب خدا و در روزى كه آسمانها و زمين را آفريد، چهار آنها حرام است سه دنبال هم (ذى قعده، ذيحجه، محرم) و يكى تنها است و آن رجب است ميان ماه جمادى و شعبان. آيا من بامت رسانيدم، بار خدايا تو گواه باش.

أيا مردم راستى كه زنان شما بر شما حقى دارند و شما هم بر آنها حقى داريد حق شما بر آنها اينست نيست مگر با دلخوشى او، آيا بامت رساندم؟ بار خدايا تو گواه باش. شما راه ارتجاع بكفر در پيش نگيريد تا يك ديگر را بكشيد زيرا من در ميان شما بيادگار گذاشتم آنچه را كه اگر بدان بگرويد هرگز گمراه نشويد و آن كتاب خداست و و عترت من، خاندان خود من است. آيا بامت رسانيدم؟ بار خدايا گواه باش.

أيا مردم راستى كه پروردگار شما يكى است، و پدر شما يكى، همه شماها از آدم هستيد و آدم از خاك است و گراميترين شماها نزد خدا با تقواترين شماها است، هيچ عربى را بر هيچ عجمى برترى نيست جز بتقوى. حالا آيا تبليغ كردم؟ همه گفتند آرى فرمود حاضر بغائب برساند.

أيا مردم راستى خداوند بهر وارثى بخشى از ميراث داده و وصيت در بيش از ثلث مال بر هيچ وارثى تنفيذ نشود. فرزند از آن فراش است و بهره زناكار سنك است، هر كه خود را بجز پدر خويش بندد و وابسته جز آقاى خود معرفى كند بر او باد لعنت خدا و فرشته‏ها و همه مردم، و نپذيرد خدا از او توبه و عوضى، بر شما باد درود و رحمت خداوند.

آنچه در مختصر اين معانى از آن حضرت روايت شده است‏

1- فرمود (ص): مرگ براى پندآموزى بس است، و پرهيزكارى براى توانگرى بس است، و عبادت براى سرگرمى و كار بس است، و رستاخيز يگانه آينده است و خدا تنها جزا بخش.

2- فرمود دو خصلتند كه هيچ كردار خوبى برتر از آنها نيست ايمان بخدا، و نفع رساندن ببندگان خدا، و دو خصلتند كه هيچ بدكردارى روى آنها نيست شرك بخدا، و زيان ببندگان خدا.

3- مردى بدو گفت بمن سفارشى كن كه خدا سودم بخشد بدان فرمود: بيشتر ياد مرگ كن تا تو را از دنيا برهاند بشكر اندر باش كه نعمتت بفزايد، و هر چه توانى دعا كن كه ندانى كى برايت باجابت رسد، مبادا تجاوز كنى كه خدا حكم فرمود هر كه مورد تجاوز شود خدايش يارى دهد، فرمود: آيا مردم همانا تجاوز و ستم شما بر خود شما است، مبادا نيرنگ ببازى كه خدا حكم فرمود نيرنگ بد جز بر اهلش نچرخد.

4- فرمود: همانا آزمند فرمانروائى شويد و افسوس و پشيمانى خوريد، وه چه خوب دايه ايست و چه بد شير پرورده‏اى.

5- فرمود: هرگز مردمى رستگار نشوند كه امر اجتماع خود را بزنى وانهند.

6- ب‏آن حضرت (ص) عرض شد كدام ياران بهترند؟ فرمود: آنكه چون يادآور شوى ياريت كند و چون بفراموشى در شوى يادآوريت كند. عرض شد بدتر مردم كيست؟ فرمود دانشمندانى كه فاسد شوند.

7- فرمود: پروردگارم مرا به نه چيز سفارش كرده است باخلاص در نهان و عيان، و بعدالت در پسند و ناپسند، و بميانه روى در بينوائى و توانگرى، و باينكه درگذرم از آنكه ستمم كرده، و بدهم بدان كه از من دريغ داشته، و پيوندم با آنكه از من بريده، و باينكه خموشيم انديشه كردن باشد، و گويائيم ذكر، و نگريستنم عبرت‏گيرى.

8- فرمود: دانش را در بند نگارش كشيد

9- فرمود: هر گاه تبهكار قومى آقاى آنان گردد، و پيشواى قومى زبونتر آنها گردد، و مرد تبهكار را گرامى دارند بايد چشم براه بلا بود.

10- فرمود: شتاب در راه رفتن ارزش مؤمن را ببرد.

11- دزد زده پيوسته در تهمت زدن بيگناهان باشد تا جرمش از دزد بزرگتر گردد.

12- فرمود: راستى خدا دوست دارد آنكه در پرداخت حقش سخاوتمند باشد.

13- فرمود: هر گاه فرمانگذاران شما نيكان شما باشند، و توانگرانتان سخاوتمندان شما، و هر كارتان با شوراى همه شما باشد روى زمين برايتان بهتر است از درونش. و هر گاه فرمانگذاران بدان شما باشند، و توانگرانتان بخيلهاى شما، و كارهاى شما بدست زنانتان افتد بهتر است كه شما هم بزير خاك باشيد.

14- فرمود: هر كه شام و بام كند و سه چيز را دارا باشد نعمت دنيا بر او تمام است هر كه در بام و شامش تندرست باشد و آسوده خاطر و خوراك يك روز را دارد، و اگر چهارمين نعمت را داشته باشد نعمت دنيا و آن سرا را دارد و آن ايمانست.

15- فرمود: رحم كنيد بر عزيزى كه خوار شده و توانگرى كه ندار شده و دانشمندى كه گرفتار نادانست.

16- فرمود: در دو صفت بيشتر مردم فريب خورده باشند تندرستى و آسودگى (يعنى ب‏آنها توجه ندارند)

17- فرمود: دلها در بند دوستى آن كسند كه نيكى ب‏آنها كرده و دشمنى آنكه بدى بدانها كرده است

18- فرمود: ما گروه پيمبران مأموريم كه با مردم باندازه خردشان سخن كنيم. 19- فرمود: ملعونست كسى كه رنج خود بر مردم اندازد.

20- فرمود: عبادت هفت جزء است و برتر همه كسب حلال است.

21- فرمود: راستى خدا بزور فرمانبردارى نشود و مغلوب نافرمانى هم نيست و از سرپرستى بنده‏ها دست نكشيده ولى او است توانائى بخش هر چه بنده‏ها را بر آن توانا كرده و او است مالك هر ملكى كه بدانها داده، راستى اگر همه بنده‏ها پيوسته در طاعت خدا باشند مانعى و جلوگيرى ندارد و اگر گرد نافرمانى گردند و خدا خواهد ميان آنها و نافرمانى حائل شود تواند كرد و چنين نيست كه هر كه تواند ميان تو و كردار تو حايل شود و اين كار را نكرد و او كار خود را انجام داد او باشد كه وى را در آن كار در آورده باشد (زيرا قدرت بر منع مايه اسناد فعل نشود).

22- فرمود: هنگامى كه پسرش ابراهيم جان ميداد: اگر نبود كه در گذشته پيش فرستاده بجا مانده است و آخر باول ميرسد ما بر تو غمنده بوديم اى ابراهيم، سپس چشمش اشكين شد و فرمود (ص) ديده اشك ميريزد و دل غمنده مى‏شود و ما نگوئيم جز آنچه پسند خدا است و راستى كه اى ابراهيم ماها بتو غمناكيم.

23- فرمود: زيبائى در زبانست.

24- فرمود: دانش را از مردم نربايند ولى دانشمندان ربوده شوند تا گاهى كك دانشمندى نماند و مردم سروران نادانى بگيرند، فتوى خواهند و آنان ندانسته فتوى دهند و گمراه باشند و گمراه كنند.

25- فرمود: بهترين جهاد امتم انتظار فرج است.

26- فرمود: مردانگى ما خاندان گذشت از كسى است كه بما ستم كند، و عطا بخشى ب‏آن كه از ما دريغ كند.

27- فرمود: رشك آورترين دوستانم از امتم نزد من مرديست سبكبار بهره‏مند از نماز كه در نهان خوب پروردگارش را بپرستد، و در ميان مردم گمنام باشد، و روزيش باندازه گذرانست و بر آن شكيبا بماند، و بميرد ارثش اندك باشد و گريه‏كنانش اندك.

28- فرمود: بمؤمن رنج و دردى نرسد و نه غمى گرچه ملال خاطرى باشد جز اينكه خداوند بدان گناهانش را جبران كند.

29- فرمود: هر كه هر چه خواهد بخورد و هر چه خواهد بپوشد و هر چه خواهد سوار شود خدا باو نظر لطف نكند تا بمرگ اندر شود يا آن را وانهد و توبه كند.

30- فرمود: مؤمن بمانند يك خوشه گندم باشد كه يك بار بخاك افتد و يك بار برپا ايستد و كافر چون درختى سخت پيوسته بر پا است و شعور ندارد (كه سر بحق فرود آورد).

31- از وى پرسش شد كدام مردم در دنيا در بلاى سخت‏تر باشند؟ در پاسخ فرمود: پيمبران و سپس ماننده‏تران و شبيه‏تران بحق و پس ماننده‏تران، مؤمن هم باندازه ايمانش بلا ميكشد و خوش كرداريش. هر كه ايمانش درست و كردارش خوبست بلايش سخت است و هر كه ايمانش پست و كردارش سست است بلايش اندك است.

32- فرمود: اگر دنيا اگر نزد خدا برابر بال پشه‏اى بود چيزى بكافر و منافق نميداد.

33- فرمود: دنيا دست بدست ميگردد آنچه‏اش از آن تو است با هر ناتوانيت بدستت آيد و آنچه‏اش بر زيان تو است بنيرويت نتوانى از آن دفاع كرد، هر كه اميد از آنچه از دست رفته ببرد تنش در آسايش است و هر كه بدان چه خدايش قسمت كرده خشنود است چشمش روشن است.

34- فرمود: راستش اينست كه بخدا هيچ كارى نيست كه شما را بدوزخ نزديك كند جز اينكه من شما را بدان آگاه كردم و از آنتان بازداشتم، و هيچ كارى نيست كه شما را ببهشت نزديك كند جز آنكه شما را بدان آگاه كردم و بدان فرمان دادم زيرا روح الامين در خاطر من انداخت كه هرگز جا ندارى نميرد تا همه روزى مقدر خود را دريافت كند.

در طلب روزى آرام باشيد و دير رسيدن روزى شما را واندارد كه آنچه نزد خدا براى شما است از راه نافرمانيها بجوئيد (و كسب حرام كنيد) زيرا آنچه نزد خدا است جز بطاعتش بدست نيايد.

35- فرمود: خدا دو آواز را بد دارد: شيون كردن هنگام مصيبت، و نى نواختن هنگام خوشى و نعمت.

36- فرمود: نشانه خشنودى خدا از خلقش ارزانى نرخهاشان و دادگرى سلطان است و نشانه خشم خدا به خلقش جور سلطانشان و گرانى نرخهاشانست.

37- فرمود: چهارند كه در هر كه باشند در نور اعظم خدا است آنكه عصمت كارش شهادت بيگانگى خدا و رسالت من است و آنكه چون مصيبتى بدو رسد گويد إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ و آنكه چون خوبى باو رسد گويد الحمد للَّه و آنكه چون بخطا افتد گويد استغفر اللَّه و اتوب اليه.

38- فرمود: بهر كه چهار چيز دادند از چهار ديگرش دريغ نكنند هر كه آمرزش‏جوئى داده شد از آمرزش دريغ نشود، و بهر كه شكر داده شد از فزونى نعمت دريغ نشود، و بهر كه توبه داده شد از پذيرش دريغ نشود، و بهر كه دعا داده شد از اجابت دريغ نشود.

39- فرمود: دانش گنجينه‏ها است و كليدهايش پرسش است بپرسيد خدايتان رحمت كناد زيرا چهار كس أجر و مزد دارند، پرسش كن و سخنگو و شنونده و دوستدارشان.

40- فرمود: از دانشمندان بپرسيد و با حكماء مخاطبه كنيد و با فقراء همنشين شويد.

41- فرمود: فضل علم نزد من از فضل عبادت محبوبتر است، و برترين دين شما ورع است.

42- فرمود: هر كه ندانسته بمردم فتوى دهد فرشته‏هاى آسمان و زمين لعنتش كنند.

43- فرمود: راستى بلاى بزرگتر را پاداش بزرگتريست هر گاه خدا بنده‏اى را دوست دارد بلايش دهد هر كه از دل خشنود است نزد خدا خشنودى دارد و هر كه خشمگين است از آتش خشم است.

44- مردى نزد آن حضرت (ص) آمد و گفت يا رسول اللَّه مرا اندرز ده فرمود: هيچ بخدا شرك ميار و اگر چه ب‏آتش بسوزى و اگر چه شكنجه شوى مگر اينكه دلت از ايمان آرام و آسوده باشد، پدر و مادرت را اطاعت كن چه زنده باشند يا مرده ب‏آنها نيكى كن و اگر بتو فرمان دادند تا دست از خانواده و مالت بردارى عمل كن زيرا كه اين از ايمانست. نماز واجبه را عمدا وامگذار زيرا هر كه يك نماز واجب را عمدا وانهد از پناه خدا بر كنار است، مبادا مى‏نوشى يا هر مست‏كننده‏اى ديگر را زيرا اين هر دو كليد هر شرى باشند.

45- مردى از بنى تميم نزد او آمد و گفت اى محمد مردم را بچه ميخوانى؟ رسول خدا (ص) در پاسخش فرمود: بسوى خدا ميخوانم با دلى بينا من و هر كه مرا پيروى كرده است من بسوى كسى دعوت ميكنم كه چون زيانى بتو رسد و او را بخوانى از تو بزدايد و اگرش يارى بجوئى و گرفتار باشى تو را يارى دهد و اگرش درخواست كنى و تو ندار باشى توانگرت سازد، باز آن مرد گفت اى محمد بمن اندرز ده، فرمود: خشم مكن، گفت: بيفزا فرمود: براى مردم بپسند آنچه براى خود پسندى گفت:

برايم بيفزا فرمود: بمردم دشنام مده تا دشمن تو شوند. گفت: برايم بيفزا فرمود. احسان را از اهلش دريغ مدار. گفت: برايم بيفزا فرمود: مردم را دوست بدار تا دوستت بدارند و با برادر خود بچهره‏اى گشاده برخورد كن و تنك خلقى مكن تا تنك خلقى تو را از آن سراى و اين سراى باز دارد، و تا نيمه ساق پا جامه بيفكن و مبادا تنبان و پيراهن خود را دراز دارى كه بزمين كشد زيرا اين كار نشانه تكبر است و خداوند متكبر را دوست نميدارد.

46- فرمود: راستى خدا دشمن دارد پيره مرد زناكار و توانگر ستمكار و بينواى تكبر شعار و گداى پر اصرار را، و ناديده گيرد مزد بخشنده منت‏گذار را و دشمن دارد خوشگذران بى‏پرواى دروغ زن را.

47- فرمود: هر كه خود را بدرويشى زند نيازمند گردد.

48- فرمود: سازش با مردم نيمى از ايمانست و نرمش با آنان نيمى از زندگى و خوشى است.

49- فرمود: سر خردمندى پس از ايمان بخدا سازش با مردم است تا آنجا كه ترك حقى نباشد و از خوشبختى مرد است كه ريش او سبك باشد.

50- فرمود: من پس از قدغن شدن از بت‏پرستى از چيزى قدغن نشدم بمانند ستيزه كردن با مردان.

51- فرمود: از ما نيست آنكه بمسلمانى دغلى كند يا زيان رساند و يا نيرنگش زند.

52- ايستاد در مسجد خيف و فرمود: خدا تر و تازه و با بهجت كند (يارى كند) بنده‏اى را كه گفتار مرا بشنود و بياد سپارد و برساند بهر كه نشنيده بسا رساننده فقه بكسى كه از وى افقه است و بسا رساننده فقه كه خود فقيه و با فهم نيست، سه چيز است كه دل هيچ مسلمانى در آنها دغلى ندارد اخلاص در عمل براى خدا و خيرخواهى براى پيشوايان مسلمانان و لزوم جماعت آنان، همه مؤمنان برادرند و خونشان برابر است و همه آنان برابر ديگران همدست باشند و بكوشند در وفاى بعهد امانى كه كمترين فرد آنها بسته است.

53- فرمود: هر گاه مسلمانى با ذمى خريد و فروش كند بگويد بار خدايا بمن خير بده بر او و هر گاه با مسلمانى خريد و فروش كند بگويد بار خدايا بمن و او خير بده.

54- فرمود: خدا رحمت كند بنده‏اى را كه خوش گويد و بهره برد يا خموش باشد و سالم ماند.

55- فرمود: سه تا در هر كه باشند خصال ايمان او كامل است آنكه خشنودى او بباطلش نكشاند و هر گاه خشم كند خشمش از حق بدر نبرد، و هر گاه نيرو يافت بدان چه حقش نيست دست نيازد.

56- فرمود: هر كه بناحق بمرزى هم رسد از تجاوزكننده‏ها است (يعنى حق مخصوص او دون مرز است و مرز ميان او و هم مرزش مشترك است).

57- فرمود: تلاوت قرآن در حال نماز بهتر است از تلاوت قرآن در غير نماز (شيوه مسلمانان اول بوده كه در حال نماز نافله تمرين درس و حفظ قرآن ميكردند و حكمت نافله همين بوده و بهمين جهت هم بايد فرادى خوانده شود تا حواس جمع باشد) ذكر خدا از صدقه بهتر است و صدقه از روزه بهتر است و روزه كار خوبى است سپس فرمود گفتارى نباشد جز با كردار و گفتار و كردارى نباشند جز باپندار و گفتار و كردار و پندارى نباشند جز با درست بودن روش (مقرر دينى).

58- فرمود: آرامش از خدا است و شتابزدگى از شيطانست.

59- فرمود: راستى هر كه دانش آموزد تا با نابخردان در افتد و يا بدانشمندان ببالد و يا مردم را بخود متوجه سازد تا او را بزرگ شمارند جايگاهش در دوزخ باد زيرا سرورى نشايد جز براى خدا و اهلش و هر كه خود را در وضعى نهد كه جز وضعى باشد كه خدايش مقرر داشته خداوندش دشمن بدارد و هر كه مردم را بخود بخواند و گويد من سرور شمايم و چنان نباشد خدا باو نظر نكند تا از آنچه گفته برگردد و بدرگاه خدا توبه كند از آنچه ادعا كرده است.

60- فرمود: عيسى بن مريم بحواريين خود فرمود: خود را دوست خدا كنيد و باو نزديك شويد.

گفتند: يا روح اللَّه بچه وسيله خود را دوست خدا كنيم، و باو نزديك شويم؟ فرمود: بوسيله دشمن داشتن مردم نافرمان و گنه‏كار، و خشنودى خدا با خشم آنان بجوئيد گفتند: يا روح اللَّه در اين صورت با چه كسى همنشين باشيم؟ فرمود با آنكه ديدنش شما را بياد خدا اندازد و گفته‏اش بكردار شما بيفزايد و كردارش شما را بديگر سراى تشويق كند.

61- فرمود: بيگانه‏ترين شما از من بخيل و بدزبان تند است.

62- فرمود: بدخلقى شؤم است.

63- فرمود: چون ديديد مردى در باره آنچه گويد و بدو گويند بيباك است راستش كه از زنا يا از شيطانست.

64- فرمود: راستى خدا بهشت را بر هر هرزه و بد زبان و كم حيا كه باك ندارد چه گويد و چه گويندش حرام كرده هلا راستش اينست كه اگر نژادش برسى او را نيابى جز از زناكار يا از شرك شيطان عرض شد يا رسول اللَّه در ميان مردم شيطان هم هست؟ فرمود: آرى آيا قول خدا را نخوانده‏اى (66- الاسراء) شريك شو با آنان در دارائى و فرزندان.

65- فرمود: بهر كه سود رسانى سودت رساند و هر كه صبر براى ناگواريهاى روزگار آماده نكند درمانده گردد و هر كه از مردم بچيند از او مى‏چينند و هر كه هم آنها را وانهد دست از او برندارند، عرض شد يا رسول اللَّه پس چه كنيم؟ فرمود از آبروى يا كالاى خود ب‏آنها وام بده براى روز نيازمنديت.

66- فرمود: من شما را ببهترين اخلاق در اين سراى و آن سراى رهنمائى نكنم؟ بپيوندى با كسى كه از تو ببرد و ببخشى بكسى كه از تو دريغ دارد و بگذرى از كسى كه بتو ستم كرده.

67- روزى بيرون رفت و مردمى سنگى را ميپرانيدند، فرمود پهلوانتر شماها كسى است كه هنگام خشم خوددار باشد و وزنه‏بردارتر شما كسى كه پس از توانائى درگذرد.

68- فرمود: خدا فرموده است اين كيشى است كه براى خود پسنديده‏ام و آن را نشايد جز سخاوتمندى و حسن خلق شما تا همصحبت آنيد باين دو گراميش داريد.

69- فرمود: برترين شما در ديانت خوش‏خلق‏ترين شماها است.

70- فرمود: حسن خلق صاحبش را بپايه روزه‏دار و شب زنده‏دار ميرساند، باو عرض شد بهترين عطاى ببنده چيست؟ فرمود خوش خلقى است.

71- فرمود: خوش خلقى دوستى را پايدار كند.

72- فرمود: خوشروئى كينه را ببرد.

73- فرمود: بهترين شماها، خوش‏خلق‏ترين شماهايند آنان كه الفت گيرند و الفت پذيرند.

74- فرمود: دستها سه‏اند: سؤال كن و دهنده و ممسك و بهترين دستها دهنده است.

75- فرمود: شرم دو تا است شرم خردمندى و شرم بيخردى، شرم خردمندى از دانش است و شرم بى‏خردى از نادانى.

76- فرمود: هر كه سرپوش شرم را بدور افكند غيبت ندارد.

77- فرمود: هر كه بخدا و روز جزا عقيده دارد بايد بوعده خود وفا كند.

78- فرمود: امانت‏دارى روزى مى‏آورد و خيانتكارى فقر و ندارى.

79- فرمود: نگاه دوستانه فرزند بپدر و مادر خود عبادتست.

80- فرمود: بلاى سخت اينست كه مردى را دست بسته پيش دارند و گردنش را بزنند و اسير در بند دشمن و مرديكه بيگانه را روى شكم زن خود بيند.

81- فرمود: دانش همسر مؤمن است و بردبارى وزيرش و خرد رهنمايش و شكيبائى فرمانده قشونش و نرمش پدرش و نيكى برادرش. نژاد از آدم (ع) دارد و خاندان از تقوى و مردانگى در صلاح مال است.

82- مردى شير و عسل آورد تا بنوشد، فرمود: دو نوشابه است يكى از ديگرى كفايت كند من آن را نخورم حرام هم نكنم ولى براى خدا تواضع ميكنم زيرا هر كه براى خدا تواضع كند خدايش بالا برد و هر كه تكبر كند خدايش پست سازد و هر كه در زندگى ميانه روى كند خدايش روزى دهد و هر كه زياده روى كند خدايش بى‏نصيب سازد و هر كه بسيار ياد خدا كند خدايش جزا دهد.

83- فرمود: نزديكتر شماها بمن فردا در موقف قيامت راستگوتر شماها و امانت پردازتر و باوفاتر و خوش‏خلقتر و نزديكتر شماها است با مردم.

84- فرمود: چون نابكار مدح شود عرش خدا بلرزد و پروردگار خشم كند.