امالى شيخ مفيد

محمّد بن نعمان ملقّب به (شيخ مفيد)
مترجم : حسين استاد ولى

- ۱۱ -


16- جابر بن عبد اللّه انصارى گويد:
رسول خدا (ص) براى ما سخنرانى كرد، پس حمد و ثناى الهى بجاى آورد و پس از سخنى چند فرمود: اى مردم بر شما باد بنماز، بر شما باد بنماز كه آن ستون دين شماست ، رنج بيدارى شب را به نماز تحمّل كنيد، و فراوان ياد خدا كنيد تا گناهان شما را پاك سازد. همانا مثل اين نمازها مثل نهرى است كه در جلوى در خانه يكى از شما باشد و روزانه پنج بار خود را با آب آن بشويد، همان گونه كه با شستن هاى پياپى بدنش از هر گونه چركى پاك مى شود همچنان با مداومت بر نماز از گناهان پاك مى گردد، و هيچ گناهى بر او باقى نمى ماند.
اى مردم بنده اى نيست مگر اينكه ريسمانى چند بر او گره خورده است ، پس چون دو سوّم از شب گذشت و ثلث ديگرش باقى ماند فرشته اى نزد وى آيد و باو گويد: برخيز ياد خدا كن كه صبح نزديك شده است ، پس اگر بجنبد و ياد خدا كند يك گره از وى باز شود، و اگر برخيزد، وضو بگيرد و مشغول نماز شود همه گره ها از وى باز گردد، تا اينكه با چشمى روشن و شادمان وارد صبح شود.
17- شعيب عقرقوفى گويد:
بامام صادق (ع) عرض كردم : شنيدم از كسى كه از ابى ذرّ روايت مى كرد كه او مى گفت : سه چيز است كه مردم آنها را دشمن دارند و من دوست مى دارم : مرگ را دوست دارم ، و فقر را دوست دارم ، و بلا و گرفتارى را دوست دارم . حضرت فرمود: اين مطلب آن طور نيست كه وى (راوى ) فهميده است ، منظور او از اينكه مرگ را دوست مى دارم اينست كه مرگ در اطاعت خدا نزد من از زندگى در معصيت خدا محبوبتر است ، و بلا در طاعت خدا نزد من از سلامتى در معصيت خدا محبوبتر است ، و فقر در طاعت خدا نزد من از ثروت در معصيت خدا محبوبتر مى باشد.
18- ابو مريم از امام صادق يا امام باقر عليهما السّلام از جابر بن عبد اللّه روايت كرده كه گفت :
رسول خدا (ص) بما فرمود: روى ظروف خود را بپوشانيد، و سر ظروف آب خود را ببنديد، و در خانه هاى خود را چفت كنيد، و از غروب آفتاب تا بر طرف شدن سياهى شب چهار پايان و احشام خود را محبوس داريد. همانا شياطين (موجودات نامرئى ) پوششى را بر نمى دارند، و بندى را باز نمى كنند، و از هنگام غروب آفتاب رها و پخش مى شوند. و چراغهاى خود را (چون سوخت آنها از موادّ آتش زاست ) خاموش كنيد زيرا كه موش ، خانه را بر سر اهلش آتش مى زند.
19- اسماعيل جعفى گويد:
از امام باقر (ع) شنيدم كه مى فرمود: هر كس روش عادلانه اى را پايه گذارى كند و ديگران بدان عمل نمايند پاداشى بمثل پاداش عمل كنندگان به وى داده شود بدون اينكه از پاداش آنان چيزى كاسته گردد، و هر كس روش ‍ ستمگرانه اى را پايه گذارى كند و ديگران بدان عمل نمايند وزر و وبالى مانند وزر و وبال عمل كنندگان بر گردن او خواهد بود بدون آنكه چيزى از وزر آنان كاسته گردد.
20- بكر بن صالح گويد:
دامادم بامام جواد (ع) نوشت : پدرم مرد ناصبى بد اعتقادى است و از جانب وى با شدائد و زحماتى چند روبرو گشته ام ، در صورت صلاحديد در باره ام دعا كنيد، و بيان فرمائيد كه نظرتان در اين باره چيست ؟ آيا با وى بدشمنى و پرخاش برخيزم يا مدارا نمايم ؟ حضرت در پاسخ نوشتند: نوشته ات را فهميدم و به آنچه در باره پدرت ياد كرده اى پى بردم ، و ان شاء اللّه در باره تو دست از دعا نمى كشم ، و مدارا براى تو بهتر از دشمنى و پرخاشگرى است ، و همراه با هر مشكلى آسانى است ، صبر را پيشه ساز كه عاقبت از آن پرهيزكاران است ، خداوند تو را بر ولايت آن كس كه ولايتش را پذيرفته اى ثابت بدارد، ما و شما در امانت خدائيم ، همان خدائى كه اماناتش ضايع و تباه نگردد. بكر گويد: پس از آن خداوند دل پدر او را مطابق ميل وى برگرداند بطورى كه در هيچ چيز با او مخالفت نمى ورزيد.
21- ابو حفص عطّار گويد:
از امام صادق (ع) شنيدم كه از پدرش از جدّش عليهما السلام روايت مى فرمود كه رسول خدا (ص) فرموده است : جبرئيل در ساعت و روزى نزد من آمد كه هيچ سابقه نداشت ، گفتم : اى جبرئيل در ساعت و روزى بى سابقه نزد من آمده اى ؟ همانا مرا به هراس و وحشت انداختى ! گفت : اى محمّد چه چيز تو را به وحشت انداخته در حالى كه خداوند گناه گذشته و جديد تو را بخشيده است ؟! در اين مورد به تفسير قرآن ذيل آيه اوّل از سوره فتح مراجعه شود.
گفتم : پروردگارت تو را بچه خاطر فرستاده ؟ گفت : پروردگارت تو را از پرستش بتها، و شرابخوارى ، و برخورد خصمانه و ملامتگرانه با مردان نهى فرموده ، و يك چيز ديگر نيز كه سود دنيا و آخرت در آن است ، پروردگارت بتو مى فرمايد:
اى محمّد من هرگز ظرفى را مانند شكم پر دشمن نداشته ام .
22- عبد اللّه بن بكير گويد:
امام صادق (ع) فرمود: ما از ميان شيعيان خود بكسى علاقه منديم كه عاقل ، فهميده ، دانا، بردبار، مداراكننده ، پر صبر، بسيار راستگو، و با وفا باشد. سپس فرمود: خدا- تبارك و تعالى - پيامبران را به مكارم اخلاق مخصوص گردانيد، پس هر كه واجد آنهاست بايد بر اين نعمت خدا را سپاس گويد، و هر كس كه فاقد آنهاست بايد به پيشگاه خداوند زارى كند و آنها را از خدا درخواست نمايد.
گويد: عرضكردم : فدايت شوم آنها كدام اند؟ فرمود: پرهيزكارى ، و اظهار فروتنى و خوارى به پيشگاه پروردگار، و صبر، و شكر، و بردبارى ، و شرم ، و سخاوت و شجاعت ، و غيرت و نيكوئى كردن ، و راستگوئى ، و ردّ امانت .
23- جارود بن منذر گويد:
از امام صادق (ع) شنيدم كه مى فرمود:
مشكل ترين كارها سه چيز است : اينكه در رابطه خودت با مردم بانصاف رفتار كنى تا جايى كه نپسندى براى خويش مگر آنچه را كه براى آنان همى پسندى ، و به برادر دينى خود در امور مالى يارى رسانى ، و بياد خدا بودن در هر حال . و بياد خدا بودن آن نيست كه فقط سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله اللّه و اللّه اكبر
بگوئى ، بلكه منظور اين است كه هر گاه كارى برايت پيش آمد كه خدا از آن نهى فرموده است رهايش سازى .
24- ابو عبيده گويد:
امام باقر (ع) فرمود: امير المؤمنين (ع) مى فرمود:
هيچ عملى همراه با تقوا اندك بحساب نيايد، و چگونه اندك بحساب آيد كارى كه مورد قبول واقع خواهد بود. (زيرا در قرآن مجيد آمده : خداوند عمل پرهيزكاران را قبول مى كند).
25- عمرو بن سعيد بن هلال گويد:
بامام صادق (ع) عرض كردم : مرا سفارشى فرما. فرمود: تو را به پرواى از خدا، و پاكدامنى ، و كوشش در عبادت سفارش مى كنم ، و بدان كه كوشائى در عبادتى كه همراه با پاكدامنى نباشد سودى نبخشد. و هميشه به پائين تر از خودت بنگر، و ببالا دست خود نگاه مكن ، و چه بسيار خداى متعال به رسول خدا (ص) فرموده است : ((اموال و اولاد كافران تو را به شگفتى نياورد)) و فرموده : ((چشمان خود را به بهره هائى كه به جفت هائى (مردان و زنانى ) از كافران داده ايم ندوز، حال آنكه اينها همه نمودهاى فريبنده زندگانى دنياست )). و اگر نفس تو، ترا بسوى چيزى از اينها فرا خواند پس ‍ بدان كه خوراك رسول خدا (ص) جو، و حلوايش خرما- آنهم اگر بدستش ‍ مى آمد- و هيزمش شاخه درخت خرما بوده است . و هر گاه به مصيبتى گرفتار آمدى ياد مصيبت خود بفقدان و از دست رفتن رسول خدا (ص) كن كه مردم هرگز بمانند چنين مصيبتى گرفتار نمى شوند.
26- داود بن فرقد گويد:
از امام صادق (ع) شنيدم كه مى فرمود: همانا كردار شايسته پيش از صاحب خود به بهشت رود و اسباب آسايش وى را فراهم و آماده سازد چنان كه مردى پيشكار خود را جلوتر فرستد تا خانه را براى او فرش كند (و براى استراحت وى آماده سازد). سپس حضرت اين آيه را خواند: ((و امّا كسانى كه ايمان آورده و كردار شايسته نموده اند همانا براى خودشان آسايشگاهى خوش فراهم مى سازند )).
27- حسن بن أ بى ساره گويد:
از امام صادق (ع) شنيدم كه مى فرمود:
مؤمن ، و مؤمن (واقعى ) نيست تا اينكه هم ترسان باشد و هم اميدوار، و ترسان و اميدوار نمى تواند باشد تا اينكه بمقتضاى آنچه كه مى ترسد و اميد دارد عمل كننده باشد.
28- علىّ بن ابى حمزه بطائنى گويد:
از امام صادق (ع) از تفسير اين آيه ((آنان كه آنچه بايد بدهند مى دهند در حالى كه دلهايشان ترسان است )) پرسيدم ، فرمود: از علائم ترس و اميد آنها اينست كه مى ترسند اگر اطاعت نكنند اعمال آنان بسوى خودشان باز گردانده شود، و با اين حال اميد دارند كه از ايشان پذيرفته گردد.
29- سماعه گويد:
از امام صادق (ع) شنيدم كه مى فرمود: چه مى شود شما را كه رسول خدا (ص) را آزار مى دهيد؟! مردى گفت : فدايت شوم چگونه حضرتش را مى آزاريم ؟ فرمود: مگر نمى دانيد كه اعمال شما بر آن حضرت عرضه مى شود، و چون معصيتى در آنها مشاهده فرمايد آزرده مى گردد؟ پس ‍ رسول خدا (ص) را آزار ندهيد و آن حضرت را شادمان سازيد.
30- ابو اراكه گويد:
در همين مسجد پشت سر امير المؤمنين (ع) نماز گزاردم ، آن حضرت بجانب راست خويش بگرديد- و قدرى كسالت داشت - و مدّتى همان طور ماند تا خورشيد بر ديوار همين مسجد بقدر يك نيزه بر آمد، و آن ديوار باندازه فعلى نبود، سپس رو بمردم كرد و فرمود: هان بخدا سوگند ياران رسول خدا (ص) همه شب رنج و مشقّت بيدارى آن را تحمّل مى كردند، و ميان پيشانى و زانوهاى خود نوبت مى گذاشتند (گاهى بسجود و گاهى بپا ايستاده عبادت مى كردند)، گويا كه خروش آتش دوزخ در گوششان طنين انداز بود، چون وارد صبح مى شدند رنگ پريده و زرد چهره بودند، پيشانى آنان بسان زانوى بز پينه بسته بود، و چون ياد خداوند مى شد مانند حركت درخت در يك تند باد بحركت در مى آمدند، و از چشمانشان چنان اشك مى باريد كه لباسهايشان تر مى گشت . سپس برخاست و در آن حال مى فرمود: بخدا سوگند گويا اين قوم بحال غفلت شب را به صبح آورده اند، و از آن پس ديگر شادان و خندان ديده نشد تا آنكه كار ابن ملجم - لعنه اللّه - صورت گرفت .
31- جابر گويد:
امام باقر (ع) فرمود: امير المؤمنين (ع) در آن ايّام كه در كوفه بود چنين عادت داشت كه هر روز صبح از دار الاماره بيرون مى شد و در يكايك بازارهاى كوفه مى گشت و تازيانه اى دو شاخه بنام سبيبه بهمراه داشت ، در هر بازارى مى ايستاد و در ميان اهل آن صدا مى زد: اى تاجران پيش از داد و ستد از خداوند خير و نيكى طلبيد، و با آسانگيرى در معامله از خداوند بركت جوئيد، و با خريداران نزديك شويد (گران نفروشيد تا از شما بگريزند)، و خود را به زينت حلم و بردبارى آرايش دهيد، و از سوگند خوردن خوددارى كنيد، و از دروغ بپرهيزيد، و از ستم كناره گيريد، و با مظلومان به انصاف رفتار نمائيد، و به ربا خوارى نزديك مشويد، و پيمانه را كامل بدهيد (كمفروشى نكنيد)، و چيزى از حقّ مردم كم نگذاريد، و روى زمين در غرقاب فساد فرو نرويد. و همين طور در تمام بازارهاى كوفه دور مى زد، و سپس بازمى گشت و در محلّى براى رسيدگى بكارهاى مردم مى نشست . و چون مردم مى ديدند كه آن حضرت بسوى آنان مى آيد، و فرياد ((اى مردم )) او بلند مى شد همگى دست از كار مى كشيدند و خوب به فرمايشات حضرتش گوش مى دادند، و به روى آن حضرت چشم مى دوختند تا از سخن خود فارغ مى گشت ، و چون سخنش تمام مى شد مى گفتند: اى امير مؤمنان شنيديم و اطاعت خواهيم كرد.
32- جابر گويد:
امام باقر (ع) فرمود: عادت امير المؤمنين (ع) در كوفه اين بود كه چون نماز عشاء را با مردم مى گزارد سه بار با صداى بلند كه تمام اهل مسجد مى شنيدند مى فرمود: مردم مجهّز شويد- خدا شما را رحمت كند- كه همانا آواى كوچيدن در ميان شما برخاسته ، پس اين اقامت و دلبستگى بر دنيا چه معنى دارد پس از آنكه آواى كوچيدن برخاسته است ؟! خدا شما را رحمت كند مجهّز شويد و بهترين زاد و توشه اى را كه آماده و در دسترس ‍ داريد- و آن تقواست - بهمراه خود برداريد، و بدانيد كه راه شما بسوى معاد، و عبور شما بر صراط و وحشت بزرگ در پيش رويتان است ، و همانا گريوه ها و گردنه هاى صعب العبور، و منازل وحشت زا و هراسناكى در پيش ‍ داريد كه ناگزير بايد از آنها عبور نموده ، در آنجاها توقّف كنيد ، بنا بر اين يا رحمت خداست كه نجات از وحشت و خطر بزرگ و درهم بودن چهره قيامت و سختى خبرگاه آن است ، و يا مهلكه اى است كه قابل جبران نخواهد بود.
33- ابو حمزه ثمالى گويد:
نشنيدم نام احدى از مردم را كه از علىّ بن الحسين (امام سجاد) عليهما السّلام زاهدتر باشد بجز اخبارى كه از زهد علىّ بن ابى طالب (ع) بمن رسيده است . علىّ بن الحسين هنگامى كه در زمينه زهد و بى رغبتى بدنيا سخن مى گفت و پند و اندرز مى داد تمام حاضرين را بگريه مى آورد. من صحيفه اى را كه سخنى چند در باره زهد از علىّ بن الحسين عليهما السّلام در آن نوشته بود خواندم سپس مطالب آن را نوشته ، خدمت آن حضرت بردم و حضور مباركش عرضه داشتم ، حضرت آن را شناخت و تصحيح فرمود، و در آن نوشته بود: بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ خداوند نيرنگ ظالمان ، و ستم حسودان ، و زور جابران را از ما و شما باز دارد. اى مؤمنان مصيبت و گرفتارى شما همه برخاسته از وجود طاغوت هائى است كه اهل رغبت در دنيا و مايلين ب آن و فريفته شدگان بدان ، و رو آورندگان ب آن و باشياء آن هستند، همان اشيائى كه فردا روز همه اش بى بها و پوسيده و تباه خواهد بود. پس از آنچه كه خداوند شما را از آن برحذر داشته حذر كنيد، و در آنچه كه خداوند شما را نسبت ب آن بى رغبت نموده زهد را پيشه سازيد، و ب آنچه كه در اين دنياست مانند كسى كه آن را منزل ابدى و مقرّ هميشگى انگاشته و بدان دل بسته اتكاء و اعتماد پيدا نكنيد. و بخدا سوگند آنچه كه در دنياست همه اش رهنماى شما بر جلوه گرى ظاهرى آن و گردش روزگار و دگرگونى انقلاب و موارد عبرت آميز آن است ، و بر اينكه چگونه اهل خود را دستخوش بازيگرى خويش قرار مى دهد. براستى كه دنيا افراد گمنام وامانده را رفعت شأ ن مى بخشد، و افراد شريف و گرانبها را ضايع و بيمقدار مى سازد، و فردا روز اقوامى را ب آتش در مى افكند. و در اين امور جاى پند گرفتن و آگاهى است ، و نيز همه اينها بنوبه خود دوركننده و باز دارنده اى است براى آن كس كه بيدار و هوشيار باشد. همانا امورى كه در هر شبانه روز بر سر شما مى آيد از فتنه هاى گمراه كننده ، و حوادث بدعتها، و روشهاى جائرانه ، و شرور و حوادث كوبنده زمان ، و ترس از سلطان ، و وسوسه شيطان ، همه و همه دلها را از بيدار شدن و آگهى يافتن دور ساخته ، و از هدايت موجود و شناخت اهل حقّ غافل مى دارد مگر آن عدّه اندكى را كه خداوند نگاه داشته است . بگردش روزگار و دگرگونى حالات و عاقبت زيان فتنه دنيا جز كسى كه خداوند او را نگاه داشته و راه رشد را پيموده و در طريق ميانه گام نهاده پى نمى برد، و او كسى است كه عليه همه اينها از زهد يارى جسته است . چنين كسى پيوسته انديشه خود را تجديد نموده ، و از امور مشابه اندرز گرفته ، و خود را از آلودگى دور ساخته ، و در باره شگفتى و سرور زودگذر دنيا زهد و بى رغبتى نشان داده ، و در نتيجه از لذّات آن پهلو تهى كرده ، و در نعمتهاى هميشگى آخرت رغبت نموده ، و كوشش شايسته آن را عملى ساخته ، و مراقب مرگ بوده ، و زندگى را با قوم ستمگران منفور دانسته است ، اينجاست كه با ديده اى تيز بين به كالاى دنيا نگريسته پس ‍ حوادث فتنه ها و گمراهى بدعتها و ستم شاهان ستمگر را بخوبى مشاهده كرده است ، بجان خودم سوگند كه شما از امور گذشته در روزگاران سپرى شده از فتنه هاى انباشته و غرق شدن در آنها چيزهائى پشت سر گذاشته ايد كه مى توانيد بوسيله آنها بر پرهيز از گمراهان و بدعت گذاران و ستمگران و كسانى كه بنا حقّ در زمين فساد مى انگيزند راه ببريد. پس از خداوند يارى طلبيد و باز گرديد بطاعت خدا و طاعت آن كس كه شايسته تر است و به اطاعت نمودن از وى از ديگر كسانى كه مورد پيروى و اطاعت قرار مى گيرند. پس جدّا حذر كنيد و خود را بپائيد پيش از پشيمانى و حسرت و وارد شدن بر خداوند و ايستادن در حضور پروردگار. و بخدا سوگند هيچ قومى با معصيت خدا بيرون نشدند و جز اينكه به سوى عذاب او رفتند، و هيچ قومى دنيا را بر آخرت ترجيح ندادند مگر اينكه به عاقبت و سر انجام شومى دچار گشتند. شناخت خدا و عمل به طاعت او دو انيس هم آغوش اند، پس هر كس خدا را بشناسد از او مى ترسد و اين ترسش او را بر عمل به طاعت خدا بر مى انگيزد. و همانا صاحبان علم و پيروانشان كسانى هستند كه خدا را شناخته، و به فرامين او عمل كرده، و به سوى او رغبت نموده‏اند و خداى متعال فرموده: "جز اين نيست كه از ميان بندگان خدا علماء از خدا مى‏ترسند" . پس چيزى از اشياء دنيا را با نافرمانى نمودن از خدا درخواست نكنيد، و در اين دنيا به طاعت خدا سرگرم باشيد، و روزهاى آن را مغتنم بشماريد، و براى آنچه كه نجات شما در آن است كوشش كنيد، كه پى‏آمدهاى اينها كمتر، و به پوزش نزديكتر، و براى نجات اميد بخش‏تر است. پس امر خدا و طاعت او و پيروى كسى را كه خداوند اطاعتش را واجب شمرده بر امور ديگر پيش اندازيد، و فرمانهاى وارده از طاغوتها را كه فريفتگى‏هاى زينت جلوه دنياست بر امر خدا و طاعتش و طاعت اولى الامرتان جلوتر نيندازيد. و بدانيد كه شما و ما بندگان خدائيم، و فردا روز سرورى حاكم بر ما و شما حكم كند و همو است كه شما را باز مى‏دارد و مورد سؤال قرا مى‏دهد، پس پيش از بازداشت و پرسش و عرضه شدن بر پروردگار جهانيان پاسخ خود را آماده كنيد، آن روز هيچ كس جز به اذن پروردگار، توانائى سخن ندارد. و بدانيد كه خداى متعال در آن روز هيچ دروغگوئى را تصديق و هيچ راستگوئى را تكذيب نكند، و پوزش، مستحقّ پوزش را ردّ ننمايد، و غير معذورى را پوزش پذير نباشد، بلكه بر آفريدگانش بواسطه پيامبران و اوليائش پس از پيامبران حجّت دارد. پس اى بندگان خدا پرواى الهى پيشه كنيد، و به اصلاح خويش و طاعت خداوند و آنان كه خدا ولايتشان را در مورد طاعت پذيرفته‏ايد رو آوريد، كه شايد پشيمانى پيدا شود كه بر آنچه در راه حقّ در گذشته كوتاهى كرده و از حقوق خدا ضايع ساخته پشيمانى گردد (كه اين پشيمانى بازدارنده‏اى است از مخالفت با حق). از مصاحبت عاصيان (غاصبان) و يارى ظالمان و مجاورت فاسقان بپرهيزيد، از فتنه آنان حذر كنيد، و از درگاهشان دورى جوئيد، و بدانيد كسى كه با اولياء خدا مخالفت ورزد و به غير دين خدا ديندارى نمايد و بدون در نظر گرفتن فرمان ولىّ خدا خودكامگى كند در آتشى خواهد بود كه زبانه مى‏كشد و بدنهايى را مى‏بلعد كه ارواح آنها از آنها غايب شده و شقاوت و بدبختى آنها بر ايشان چيره گشته است، و آنان مردگانى هستند كه حرارت آتش (حرمان و دورى از ساحت حقّ) را نمى‏يابند (چنان كه خداوند در باره كفار فرموده: مردگان‏اند و لكن نمى‏دانند). پس اى صاحبان بينش پند گيريد، و خدا را بشكرانه اينكه شما را هدايت نموده سپاس گوئيد، و بدانيد كه شما را تحت قدرت خدا به زير بار قدرت غير خدا بيرون نشويد، و خداوند كردار شما را مى بيند و سپس به سوى او محشور مى گرديد، پس از اندرزها پند پذيريد و به آداب صالحان مؤ دّب گرديد.
34- ابو حمزه ثمالى گويد:
امام سجّاد (ع) فرمود: بيرون آمدم تا به اين ديوار رسيده ، و بدان تكيه دادم ناگهان به مردى برخوردم كه دو لباس سفيد به تن داشت (گويا حضرت خضر (ع) بوده است )، به چهره من نگاهى انداخت و گفت : اى علىّ بن الحسين چه شده تو را ناراحت و غمگين مى بينم ؟ آيا حزن تو بر دنيا است ؟ كه روزى خدا براى نيكوكار و بدكار فراهم است . گفتم : بر اين غم ندارم مطلب همچنان است كه تو مى گوئى . گفت : پس اندوه تو آيا بر آخرت است ؟ كه آن وعده راستى است كه پادشاه قاهرى در آن حاكم است ، گفتم : بر اين هم غم ندارم كه مطلب همچنان است كه تو مى گوئى .
گفت : پس غمت از چيست ؟ گفتم : از ترسى كه از فتنه ابن زبير داريم . او خنديد و گفت : اى علىّ بن الحسين هرگز ديده اى كه كسى از خدا بترسد و خدا نجاتش نداده باشد؟ گفتم : نه ، گفت : اى علىّ بن الحسين هرگز ديده اى كه كسى بر خدا توكّل كند و خدا او را كفايت نكرده باشد؟ گفتم : نه ، سپس ‍ نگاه كردم در پيش رويم كسى را نديدم .
35- قاسم بن عروه از مردى از امام باقر يا امام صادق عليهما السلام روايت كرده كه آن حضرت در معنى اين آيه :
((اين چنين خداوند، اعمالشان را حسرت بر آنان مى نماياند))، فرمود: مردى مالى بدست مى آورد و محروم مى ماند از اينكه بدان وسيله كار خيرى انجام دهد و مى ميرد و ديگرى آن را به ارث مى برد و كار خيرى بدان سبب انجام مى دهد، پس آن مرد آنچه را بدست آورده بصورت كارهاى نيكى در نامه عمل ديگرى مى بيند (آنجاست كه حسرت مى خورد كه اى كاش خودم آن مال را در راه خير مصرف مى نمودم ) بقرة : 167.
36- هشام بن سالم گويد:
امام صادق (ع) فرمود: هر گاه به كار خيرى تصميم گرفتى انجام آن را به تأ خير مينداز، چه بسا خدا- تبارك و تعالى - بر بنده اش نظر ميكند و او را در حال انجام طاعتى مى بيند پس مى فرمايد: به عزّت و جلالم سوگند كه هرگز تو را عذاب نكنم . و هر گاه به گناهى مصمّم شدى انجامش مده ، چه بسا خدا- تبارك و تعالى - بر بنده نظر ميكند و او را مشغول معاصى خودش ‍ مى بيند پس مى فرمايد: به عزت و جلالم سوگند كه هرگز تو را نيامرزم .
37- حمزة بن حمران گويد:
از امام صادق (ع) شنيدم كه مى فرمود:
هر گاه يكى از شما به انجام كار خوبى تصميم گرفت نبايد به تأ خيرش اندازد چه بسا بنده نماز مى خواند، و روز را روزه مى دارد، پس باو گفته شود كه : پس از اين ببعد هر چه خواهى بكن كه خداوند تو را آمرزيده است .
38- ابو اسحاق خراسانى گويد :
امير المؤمنين (ع) مى فرمود: مقدّمات شك را فراهم نكنيد كه به شك مى افتيد، و شك نكنيد كه به كفر مى گرائيد، و به خودتان رخصت ندهيد كه سست مى شويد، و در راه حقّ سستى نكنيد كه زيان مى بينيد. دور انديشى آن است كه دانائى پيدا كنيد، و از نشانه هاى دانائى آن است كه مغرور نشويد. خيرخواه ترين شما از براى خودش كسى است كه از همه بيشتر مطيع خدا باشد، و نيرنگ بازترين شما با خودش كسى است كه از همه بيشتر معصيت خدا كند. هر كس كه خدا را فرمان برد در امان مى ماند و رشد مى يابد، و هر كس معصيت او كند زيان بيند و پشيمان گردد. و از خداوند يقين طلبيد، و براى بدست آوردن عافيت و سلامتى (يا عاقبت ) بسوى خدا ميل كنيد، و بهترين چيزى كه در دل گردش ميكنيد يقين است . اى مردم از دروغ پرهيز كنيد، كه هر اميدوارى جوينده است ، و هر ترسانى گريزان .
39- علىّ بن مهزيار بسند خود از امام صادق (ع) روايت كند كه فرمود:
امير المؤمنين (ع) مى فرمود: امور دور را بر خود نزديك ، و امور مشكل را بر خود آسان گيريد، و بدانيد كه بنده هر قدر راه و چاره جوئيش ضعيف و سست باشد از آنچه برايش مقدّر فرموده كمتر نستاند، و اگر زرنگى و راه يابى و چاره جوئيش قوى و افزون باشد بيش از آنچه خدا مقدّرش ‍ فرموده بدست نياورد.
40- هشام گويد:
امام صادق (ع) فرمود: امير المؤمنين (ع) در كوفه به مردم مى فرمود: اى كوفيان گمان مى كنيد كه من راه اصلاح شما را نمى دانم ؟ آرى مى دانم و لكن خوش ندارم ، اصلاح شما را به قيمت فساد خودم تمام كنم .
41- يحيى بن عقيل گويد:
على (ع) فرمود: من از دو چيز بر شما بيم دارم : پيروى دلخواه خود، و آرزوى دراز. امّا پيروى دلخواه خود مانع از حقّ است ، و آرزوى دراز آخرت را از ياد انسان مى برد. همانا آخرت رو كرده مى آيد، و دنيا پشت كرده مى رود، و هر كدام را فرزندانى است ، پس از فرزندان آخرت باشيد و از فرزندان دنيا نباشيد. امروز روز عمل است نه حساب ، و فردا روز حساب است نه عمل .
42- اسماعيل (بن ابى زياد سكونى ) گويد:
امام صادق (ع) فرمود:
امير المؤمنين (ع) مى فرمود: با تفكّر دل خود را بيدار ساز، و پهلو از خواب تهى كن ، و پرواى از خدا كه پروردگار توست پيش گير.