امالى شيخ مفيد

محمّد بن نعمان ملقّب به (شيخ مفيد)
مترجم : حسين استاد ولى

- ۱۰ -


3- جابر بن عبد اللّه انصارى گويد:
خدمت رسول خدا (ص) مشرف شدم و عرض كردم : اى رسول خدا وصىّ شما كيست ؟ آن حضرت ده روز از جواب گفتن خوددارى نمود و بمن پاسخى نداد، سپس فرمود: اى جابر تو را از آنچه پرسيدى خبر ندهم ؟ گفتم : پدر و مادرم فدايت بخدا سوگند چندان از دادن پاسخ خوددارى فرمودى كه پنداشتم بر من خشم گرفته اى . فرمود: اى جابر بر تو خشم نگرفتم و ليكن منتظر بودم كه از آسمان برايم خبر رسد، جبرئيل (ع) نزد من آمد و گفت : اى محمّد پروردگارت سلام مى رساند و مى فرمايد: همانا علىّ بن ابى طالب وصى و جانشين تو بر خاندان و امّت تو است ، و همان كسى است كه نااهلان را از كنار حوض كوثر عقب براند، و او پرچمدار توست كه در راه بهشت پيشگام تو خواهد بود.
گفتم : اى پيامبر خدا نظرتان اينست كه با كسى كه باين مطلب ايمان نياورد كارزار كنم ؟ فرمود: آرى ، اى جابر او در اين جايگاه قرار داده نشده مگر باين خاطر كه از وى پيروى شود، پس هر كس كه از او پيروى كند فرداى قيامت با من است ، و هر كس با او مخالفت كند هرگز در كنار حوض كوثر بر من وارد نخواهد شد.
4- ابو ذر غفارى - رضى اللّه عنه - گويد:
ديدم رسول خدا (ص) با دست مبارك به پشت علىّ بن ابى طالب (ع) زد و فرمود: اى على هر كس ما را دوست بدارد از عرب است ، و هر كس ما را دشمن بدارد كافر عجمى است . شيعيان ما از خانواده ها و قبايل شريف و صحيح النّسب و حلال زاده اند، و كسى بر آئين ابراهيم (ع) جز ما و شيعيان ما نيست ، و ساير مردم از آئين وى بدورند، و همانا خدا را فرشتگانى است كه گناهان شيعيان ما را فرو ريزند همان گونه كه كلنگ و تيشه ساختمان را ويران مى كند.
5- عبد الرّحمن بن جندب از پدرش روايت كرده كه گفت :
چون با عثمان براى خلافت بيعت شد از مقداد بن اسود كندى - رحمه اللّه - شنيدم كه به عبد الرّحمن بن عوف مى گفت : اى عبد الرّحمن بخدا سوگند هرگز رويدادى مانند آنچه بر سر اين خاندان (اهل بيت پيامبر) عليهم السّلام پس از رحلت پيامبرشان صلّى اللّه عليه و آله آمد نديده بودم ! عبد الرّحمن گفت : مقداد! تو را باين گونه امور چكار؟ مقداد گفت : بخدا سوگند ايشان را دوست مى دارم بدين جهت كه رسول
خدا (ص) دوستشان مى داشت ، و بخدا سوگند اندوهى كه بهيچ وجه نمى توانم اظهارش كنم بر من چيره شده از اينكه قريش بجهت شرافت اين خاندان بر ساير مردم شرف يافتند و با اين حال همگى همدست شده تا قدرت و نفوذ و حكومت رسول خدا (ص) را از دست ايشان ربودند.
عبد الرّحمن گفت : اى واى ! بخدا سوگند من فراوان خود را بخاطر شما بزحمت انداخته ام . مقداد گفت : توجّه كن بخدا سوگند دست از دامان مردى برداشتى كه از جمله كسانى است كه بحقّ فرمان دهند و بحقّ عدالت ورزند، هان بخدا سوگند اگر ياورانى عليه قريش مى يافتم با آنان مى جنگيدم همان گونه كه در روزهاى بدر و احد جنگيدم . عبد الرّحمن گفت : مادرت بعزايت بنشيند مقداد! مبادا مردم اين سخن را از تو بشنوند، بخدا سوگند مى ترسم از اينكه تو صاحب يك فرقه و آشوبى شوى .
جندب گويد: پس از آنكه مقداد از آنجا رفت ، نزد او رفته و گفتم : من از ياران توام . گفت : خدا تو را رحمت كند، آنچه ما خواهان آنيم دو سه نفر مرد براى آن كافى نيست پس از نزد وى بيرون شدم و خدمت علىّ بن ابى طالب (ع) رسيدم و گفتار او و خودم را بعرض رساندم و حضرت براى ما دعاى خير فرمود.
6- عبد الملك بن عمير لخمى گويد:
جارية بن قدامه سعدى بر معاويه وارد شد، و احنف بن قيس و حباب مجاشعى در كنار معاويه روى تخت نشسته بودند. معاويه باو گفت : كيستى تو؟ گفت : ما جارية بن قدامه هستم - وى آدم دانا و باهوشى بود- معاويه گفت : من باور نمى كردم هنوز زنده باشى ، مگر تو (از نظر جثه ) از يك زنبور عسل بيشترى ؟
جاريه گفت : اى معاويه با من چنين برخورد مكن ، تو مرا بزنبور عسل تشبيه مى كنى و بخدا سوگند كه زنبور نيشى آتشين و براقى شيرين دارد، و بخدا سوگند كه معاويه نام ننهاده اند مگر بر سگى كه سگان ديگر را گاز گيرد، و اميّه (كه نام مادر توست ) تصغير امه است (يعنى كنيزك ). معاويه گفت : چنين رفتار مكن ، گفت : تو كردى من هم كردم .
معاويه گفت : نزديك بيا، و در كنار من بر تخت بنشين . گفت : اين كار را نمى كنم . گفت : چرا؟ گفت : چون ديدم اين دو نفر دارند تو را از جايت كنار مى زنند و من نمى خواهم با آنان شركت كنم . معاويه گفت : نزديك بيا تا سخن محرمانه اى بگويم . جاريه پيش رفت و معاويه باو گفت : اى جاريه من از اين دو مرد دينشان را خريده ام . گفت : از من نيز بخر اى معاويه . گفت : (آهسته ) صدايش را در نياور.
7- انس بن مالك گويد:
رسول خدا (ص) فرمود: كفّاره و جريمه غيبت كه گناه آن را بزدايد آن است كه براى آن كس كه از او غيبت كرده اى آمرزش بخواهى .
مجلس بيست و دوم شنبه 22 رمضان المبارك 407
1- عمرو بن سيف ازدى گويد:
امام صادق (ع) بمن فرمود: طلب روزى را از راه حلال آن از دست مده كه كمك توست بر دينت ، و پاى شترت را ببند سپس توكّل كن .
2- عبد اللّه بن ابى يعفور گويد:
امام صادق (ع) فرمود: سه دسته اند كه خداوند نمازشان را نپذيرد: بنده اى كه از نزد صاحبانش گريخته است تا زمانى كه برگردد و دست در دست آنان نهد. و مردى كه براى قومى امامت نماز كند و آنان وى را خوش ندارند. و زنى كه شب بخوابد و شوهرش بر او خشمناك باشد.
3- حسين بن زيد از امام صادق از پدرش از جدّش عليهم السّلام روايت كند كه رسول خدا (ص) فرمود:
چون مرا ب آسمان بالا بردند و به سدرة المنتهى (درختى است در آخرين مراتب بهشت كه دانش اوّلين و آخرين ب آنجا منتهى مى شود) رسيدم ندائى بمن رسيد كه : اى محمّد سفارش مرا به نيكى در باره على بپذير كه او سرور مسلمين ، و پيشواى متّقين ، و در قيامت پيشواى دست و پا و پيشانى سپيدانى است كه در غرفه هاى بهشتى آرميده اند.
4- عمرو بن ميمون از امام صادق از پدرش از جدّش عليهم السّلام روايت كند كه امير المؤمنين علىّ بن ابى طالب (ع) بر فراز منبر كوفه فرمود:
اى مردم ، ده خصلت از رسول خدا (ص) بيادگار دارم كه نزد من از آنچه كه خورشيد بر آن مى تابد محبوبتر است :
رسول خدا (ص) بمن فرمود: اى على تو در دنيا و آخرت برادر منى ، و روز قيامت در پيشگاه خداوند جبّار تو نزديكترين آفريدگان بمن هستى ، و جايگاه تو در بهشت مقابل جايگاه من است همچنان كه منازل دوستان در راه خدا- عزّ و جلّ- در مقابل هم قرار دارد، و تو وارث منى ، و تو پس از من در مورد وعده ها و كارهايم وصىّ من خواهى بود، و تو حافظ و سرپرست خانواده من در هنگام غيبت من هستى ، و تو پيشواى امّت منى ، و تو بپا دارنده عدالت در ميان رعيّت منى ، و تو دوست منى و دوست من دوست خداست ، و دشمن تو دشمن من است و دشمن من دشمن خداست .
5- محمّد بن ابى عماره كوفى گويد:
از امام صادق (ع) شنيدم كه مى فرمود: هر كس در راه ما بخاطر خونى كه از ما ريخته شده ، يا حقّى كه از ما بتاراج رفته ، يا پرده آبرو و حيثيّتى كه از ما يا يكى از شيعيان ما دريده گشته قطره اشكى بريزد، بدين سبب خداوند متعال او را يكى حقب (كه هشتاد سال است ) در بهشت جاى دهد.
6- ربيعه و عماره و گروهى ديگر گفته اند:
در آن زمان كه گروه كثيرى از اصحاب امير المؤمنين علىّ بن ابى طالب (ع) از دور آن حضرت پراكنده شده و از نزد آن حضرت بسوى معاويه ره سپردند تا كه نصيبى از دنيا ببرند، گروهى از ياران حضرتش خدمت او رسيدند و عرضه داشتند: اى امير مؤمنان اين همه اموال را بخشش كن ، و اين اشراف عرب و قريش و كسانى را كه مى ترسى زير بار تو نروند و بسوى معاويه بگريزند بر ساير آزادشدگان و عجميان ترجيح و تفضيل ده .
امير المؤمنين (ع) فرمود: مرا مى فرمائيد كه يارى را از راه ستم بجويم ؟! نه ، بخدا سوگند تا خورشيد مى تابد و ستاره اى در آسمان مى درخشد دست بچنين كارى نمى يازم . بخدا سوگند اگر اين اموال از خودم بود هر آينه مساوات را در ميان آنان مراعات مى نمودم چه برسد باينكه مال خودشان است . سپس لختى سكوت كرد و سر بجيب فكرت فرو برد، پس از آن فرمود: هر كس ثروتى دارد جدّا بايد از فساد بپرهيزد كه بخشش مال در غير حقّش تبذير و اسراف است ، و ثروت هر چند نامى از صاحب خود در دنيا بجاى مى گذارد ولى در نزد خدا- عزّ و جلّ- فرومايه اش مى سازد؛ و هيچ مردى مال خود را در غير حقّ و نزد غير اهلش ننهاد جز اينكه خداوند وى را از سپاس آنان محروم ساخت و دوستى آنان از آن ديگرى شد، و اگر با او بماند كسى كه او را دوست بدارد و سپاسش گويد جملگى دروغ و چاپلوسى است كه مى خواهد بدين وسيله به وى نزديك شود تا بتواند دوباره بهمانند چيزى كه در گذشته از وى بدست آورده دست يابد، و اگر روزى نعمت از دستش برود و بكمك و دستگيرى متقابل او نياز پيدا كند همانا او بدترين دوست و پست ترين رفيق خواهد بود.
هر كس بخواهد از آنچه كه خداوند باو ارزانى داشته نيكى نمايد بايد به خويشان نزديك خود رسيدگى نموده ، و مهمان نوازى كند، و اسيرى را آزاد سازد، و به ورشكستگان و در راه ماندگان و تهيدستان و جهادگران در راه خدا يارى رساند، و بايد بر مشكلات و سختيها و شكيبا باشد، كه همانا دستيابى باين خصال ، اشرف كرامتهاى دنيا و رسيدن به فضائل آخرت است .
7- اسحاق بن عمّار گويد:
امام صادق (ع) بمن فرمود: اسحاق چون وقت زكات مالت فرا رسد آن را چگونه مى پردازى ؟ گفتم : مستحقّين آن خود بمن مراجعه كرده بايشان مى پردازم ، حضرت فرمود: ترا جز اين نمى بينم كه مؤمن را خوار ساخته اى زنهار زنهار كه خدا ميفرمايد: ((كسى كه دوست مرا خوار سازد با من به محاربه برخاسته است )).
8- حنان بن سدير از پدرش روايت كند كه گفت :
خدمت امام صادق (ع) بودم و نزد آن حضرت يادى از مؤمن و حقوق او بميان آمد. امام صادق (ع) بمن رو كرده فرمود: اى ابا الفضل تو را بحال مؤمن نزد خدا خبر ندهم ؟ گفتم : چرا بمن خبر بده فدايت شوم . فرمود: چون خداوند روح مؤمن را بگيرد فرشتگان حافظ اعمال او ب آسمان بالا روند و گويند پروردگارا اين بنده توست و خوب بنده اى است . خداوند جليل و جبّار فرمايد: بدنيا فرود رويد و نزد قبر بنده ام بمانيد و مرا به بزرگى ياد كنيد و تسبيح و تهليل و تكبير بگوئيد و ثواب آن را بحساب بنده ام بنويسيد تا زمانى كه او را از قبرش برانگيزم .
سپس بمن فرمود: آيا زيادتر نگويم ؟ گفتم : چرا، بيشتر بفرمائيد. فرمود:
چون خداوند مؤمن را از قبرش برانگيزد شبيهى با او بيرون آيد كه از پيش او حركت كند (و او را قوّت دل بخشد)، پس هر گاه مؤمن هول و هراسى از امور هولناك قيامت ببيند آن شبيه گويد: بيتابى مكن و غم مخور و بشارت باد تو را به سرور و كرامتى از جانب خداى - عزّ و جلّ-.
و اضافه فرمود: پيوسته آن شبيه او را به سرور و كرامت خدا- عزّ و جلّ- بشارت دهد، تا اينكه براى حسابرسى در پيشگاه پروردگار قرار گيرد، پس ‍ خداوند حساب آسانى از وى بعمل آورد، و به بردن وى به بهشت فرمان دهد و در اين حال آن شبيه در پيش روى اوست . مؤمن باو گويد: خدا تو را رحمت كند تو خوب خارج شونده اى بودى ، با من از قبرم بيرون شدى و پيوسته مرا به سرور و كرامت گويد: من همان سرورى هستم كه بر برادر مؤمن خود در دنيا وارد ساختى ، خداوند مرا از آن سرور آفريده تا تو را بشارت دهم .
9- محمّد جعفى از پدرش روايت كند كه گفت :
من بسيارى از اوقات از درد چشم ناراحت بودم ، روزى از اين درد بامام صادق (ع) شكايت بردم .
حضرت فرمود: آيا دعائى بتو نياموزم كه براى دنيا و آخرتت سودمند باشد، و از درد چشم نيز آسوده گردى ؟ عرض كردم : چرا. فرمود: پس از نماز صبح و پس از مغرب بگو: ((اللّهمّ إ نّى أ سأ لك بحقّ محمّد و آل محمّد عليك ، أ ن تصلّي على محمّد و آل محمّد، و أ ن تجعل النّور في بصري ، و البصيرة في ديني ، و اليقين في قلبي ، الا خلاص في عملى ، و السّلامة في نفسي ، و السّعة في رزقي و الشّكر لك أ بدا ما أ بقيتني )) ((خداوندا! بحقّ محمّد و آل محمّد بر تو از تو مى خواهم كه بر محمّد و آل محمّد درود فرستى ، و در چشمم نور، و در دينم بينش ، و در قلبم يقين ، و در عملم اخلاص ، و در جانم سلامتى ، و در روزيم فراخى و گشايش قرار دهى ، و تا زمانى كه زنده ام مى دارى توفيق سپاسگزارى از خودت را بمن عطا فرمائى )).
مجلس بيست و سوّم تاريخ مجلس ذكر نشده است
1- ابو بصير گويد:
امام باقر (ع) فرمود: ابو ذر- رحمه اللّه - مى گفت :
گويا اين اشياء دنيا چيزى نيست جز عملى كه خير آن سود بخشد، و شرّ آن زيان رساند، مگر بكسى كه خداوند باو رحم آورد.
اى طالب علم نبايد اهل و مال تو را از رسيدگى بخودت سرگرم سازد، تو آن روزى كه از آنان جدا مى شوى همانند ميهمانى هستى كه شب را در ميان آنان بسر برده و صبح از نزدشان بسوى ديگران مى روى ، و دنيا و آخرت بسان منزلى است كه در آن فرود آمده ، سپس بسوى غير آن خواهى رفت . و فاصله ميان مرگ و برانگيخته شدن پس از آن جز خواب كوتاهى كه بزودى از آن بيدار شوى چيز ديگرى نيست . اى طالب علم ، براى حضور در پيشگاه پروردگار عملى پيش فرست كه تو در گروه عمل خود هستى ، و هر گونه كه عمل كنى جزا بينى .
اى طالب علم نماز بخوان پيش از آنكه نتوانى بر شب و روزى دست يابى كه در آن نماز بگزارى ، همانا مثل نماز براى صاحبش - باذن پروردگار- مثل مردى است كه بر سلطانى وارد شود و آن سلطان ، خوب به سخنان او گوش ‍ دهد تا از بيان نيازش فارغ شود، همچنين مرد مسلمان تا آن زمان كه در نماز است پيوسته خداوند بدون نظر دارد تا از نمازش فارغ گردد.
اى طالب علم صدقه بده پيش از آنكه قادر بر دادن چيزى نباشى ، و از دادن آن ممنوع نگردى ، همانا مثل صدقه براى صاحبش مثل مردى است كه دستش به خون كسى آلوده شده و اقوام او در پى خونخواهى وى هستند و او گويد:
مرا نكشيد و مدّتى برايم قرار دهيد تا در جلب رضايت شما كوشش نمايم ، مرد مسلمان نيز- باذن خدا- اين چنين است ، هر زمان صدقه اى بدهد يك گروه از گردنش گشوده شود تا اينكه خداوند اقوامى (چنين كسانى ) را به نزد خويش بازستاند در حالى كه از آنان راضى گشته است ، و هر كس كه خدا از روى راضى باشد همانا از آتش آزاد شده است .
اى طالب علم آن دل كه در آن چيزى از حقّ نباشد همچون خانه ويرانى است كه آبادكننده اى ندارد.
اى طالب علم همانا اين زبان كليد خير و كليد شرّ است . پس بر دهانت مهر زن همان گونه كه بر طلا و نقره است مهر مى نهى .
اى طالب علم اين مثالها را خداوند براى مردم بيان فرموده و جز عالمان در باره آن تعقّل نمى كنند.
2- عبد اللّه بن سنان گويد:
امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) در سخنرانى خود فرمود: آيا شما را به بهترين اخلاق دنيا و آخرت خبر ندهم ؟ آنها عبارتند از: گذشت از آن كس كه به تو ستم روا داشته ، و اينكه پيوند كنى با آن كس كه رابطه اش را از تو بريده ، و نيكى نمودن به آن كس كه به تو بدى نموده ، و بخشش به كسى كه تو را محروم ساخته است . و همانا در نهاد دشمنى و كينه توزى بريدن و چيدن نهفته است ، منظورم بريدن مو نيست بلكه بريدن دين است .
3- عبد اللّه ابى يعفور گويد:
امام صادق (ع) بمن فرمود: مبادا مردم تو را نسبت به خودت بفريبند، كه همانا امر (حساب و كتاب اعمال ) بتو خواهد رسيد نه ب آنان ، و نبايد روزت به چنين و چنان سپرى شود كه همانا كسى با تو هست كه اعمال تو را حفظ و ضبط ميكند، و خوبى اندك را كم مشمار كه فردا روز آن را بصورتى خواهى ديد كه تو را شادمان كند، و بدى اندك را كم مشمار كه فردا روز آن را بصورتى خواهى ديد كه تو را ناراحت سازد، و كار نيك كن كه من نديدم چيزى را كه پى جوتر و سريعتر باشد از كار نيكى كه بدنبال گناه گذشته اى انجام گيرد، خدا- جلّ اسمه - مى فرمايد: ((همانا نيكيها بديها را از بين مى برند، و اين ياد آورى است از براى ياد آوران )) .
4- عجلان ابو صالح گويد:
امام صادق (ع) بمن فرمود: در رابطه خود با مردم به انصاف رفتار كن ، و در دارائى خود با آنان يارى همه جانبه بنما، و آنچه را براى خود مى پسندى براى آنان نيز بپسند، و فراوان خدا را ياد كن ، و از رنجورى و افسردگى بپرهيز كه پدرم مرا بدين مطالب سفارش مى فرمود، و پدر او هم بهمين مطالب و نيز در باره نماز شب وى را سفارش مى نمود، زيرا كه چون رنجور باشى حقّ خدا را بجاى نياورى ، و چون دلتنگ و افسرده باشى حقّى را به احدى نپردازى . و بر تو باد براستگوئى و پاكدامنى و باز دادن امانت ، و چون وعده نمودى تخلّف مكن .
5- ابو النّعمان عجلى گويد:
امام باقر (ع) فرمود: اى ابا النّعمان بر ما دروغى نبند كه بدان سبب از راه راست و صحيح كنار افتى . اى ابا النّعمان بواسطه ما مردم را يغما مكن كه خداوند با اين كار بر فقر تو بيفزايد. اى ابا النّعمان رياست طلبى مكن كه دنباله رو خواهى شد. اى ابا النّعمان تو ناگزير بازداشت شده و مورد پرسشش قرار مى گيرى ، پس اگر راست بگوئى تو را تصديق كنيم ، و اگر دروغ بگوئى تو را تكذيب نمائيم . ابا النّعمان ! زنهار مردم تو را نسبت بخودت نفريبند كه امر (حساب و كتاب اعمال ) بتو خواهد رسيد نه ب آنان ، و روز خود را به چنين و چنان سپرى مساز كه همانا با تو كسى است كه اعمال تو را ثبت و ضبط مى كند، و كار نيك كن كه من نديدم چيزى را كه پى جوتر و سريعتر باشد از كار نيكى كه بدنبال گناه گذشته اى انجام گيرد.
6- علىّ بن نعمان با واسطه از امام سجّاد (ع) نقل كند كه مى فرمود:
بيچاره آن كس كه يكانش بر دهگانش غلبه كند . (گويد) و امام صادق (ع)
فرمود: مغبون و فريب خورده كسى است كه در مورد عمرش لحظه بلحظه فريب خورد و زيان بيند. (گويد) و علىّ بن الحسين (ع) مى فرمود: از مردم اظهار نوميدى و بى نيازى كن كه اين دارائى واقعى است ، و درخواست خود را از آنان كم كن كه آن نياز حاضر است ، و از كارى كه از انجام آن عذر خواهى مى شود بپرهيز، و مانند كسى كه آخرين نماز اوست نماز بخوان ، و اگر توانستى كه امروزت بهتر از ديروز، و فردايت بهتر از امروزت باشد اين كار را بكن .
7- ابو سعيد زهرى از امام باقر يا امام صادق عليهما السّلام روايت كند كه فرمود:
واى بر آن گروه كه با امر بمعروف و نهى از منكر براى خدا ديندارى نكنند. و فرمود: هر كس لا اله الّا اللّه بگويد اين گفتار به ملكوت آسمان وارد نشود تا اينكه گوينده آن ، سخن خود را با كردار شايسته اى تمام و كامل سازد. [و دين ندارد كسى كه با تقويت كردن باطلى ديندارى كند ]و دين ندارد كسى كه با اطاعت از ظالمى ديندارى كند. سپس فرمود: تمام اين گروهها را فزون طلبى و فخر فروشى (به اموال و اولاد و افراد) سرگرم ساخته تا جايى كه به سراغ گورستان رفته و بمرده ها نيز افتخار مى ورزند (يا اينكه آنقدر باين گونه امور سرگرم شده اند تا مرگ گريبانشان را بگيرد و بگورشان بسپارد).
8- زيد شحام گويد:
از امام صادق (ع) شنيدم كه مى فرمود: بپرهيزيد از سطوات (قهر و غلبه ) خداوند در شب و روز، عرض كردم : سطوات خدا چيست ؟ فرمود: اينكه خداوند بندگان را به گناهانشان بگيرد و عذاب نمايد.
9- ابو حمزه گويد:
از امام سجّاد (ع) شنيدم كه مى فرمود: هر كس بواجبات خدا عمل كند از بهترين مردم است ، و هر كس از حرامهاى خدا بپرهيزد از عابدترين و پرهيزكارترين مردم است ، و هر كس ب آنچه خداوند قسمت او نموده قانع باشد از داراترين مردم است .
10- سعد بن طريف گويد:
امام باقر (ع) فرمود: با زبانت با منافق سازش كن ، و مهر و محبّت خود را براى مؤمن خالص ساز، و اگر يك يهودى با تو همنشين شد با وى بخوبى مجالست نما يعنى با اين مردم به نرمى و مدارا رفتار كن .
11- نعمان گويد:
امام باقر (ع) فرمود: هر كس از احوال دوستان جويا شود از احوال وى پى جو شوند، و هر كس كه در حوادث ناگوار روزگار صبر پيشه نسازد در برابر آنها زبون بماند، و اگر از مردم بدگوئى كنى از تو بدگوئى كنند، و اگر از آنان دست بدارى تو را رها نسازند. گفتم : پس چه كنم ؟ فرمود: از آبروى خود براى روز فقر و تنگدستى خويش ب آنان وام بده .
12- مرازم گويد:
امام صادق (ع) فرمود: بر شما باد بنماز گزاردن در مساجد، و نيكرفتارى در همسايگى با مردم ، و اقامه شهادت ، و حاضر شدن در تشييع جنائز. شما ناگزير از معاشرت و آميزش با مردم هستيد، هيچ كس تا زنده است از مردم بى نياز نيست ، ما (پيشوايان شما) بر جنازه هاى آنان حاضر مى شويم ، و زيبنده شماست كه همانند امامان خود عمل كنيد، و مردم تا زنده اند از يك ديگر بى نياز نيستند تا اينكه مرگشان در رسد، سپس هر گروهى بسوى آنان كه هوادارشان بوده اند خواهند پيوست . سپس فرمود: نيكو نماز بگزاريد، و براى آخرت خود كار كنيد، و آنچه را كه بسود شماست برگزينيد، كه گاهى مردى پيدا مى شود كه در كار دنيا باهوش و زيرك است و گفته شود: فلانى چقدر زيرك است ! و حال آنكه زرنگ و زيرك كسى است كه در كار آخرت زيرك باشد.
13- ابو خالد قمّاط گويد:
امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) در سرزمين منى سخنرانى نمود، فرمود: خداوند خرّم كند روى بنده اى را كه سخن مرا بشنود و خوب فرا گيرد و ب آن كس كه نشنيده است برساند، كه چه بسا كسانى كه بار فقه با خود مى كشند ولى فقيه نيستند، و چه بسا كسان كه فقه را بنزد كسانى انتقال مى دهند كه از خود حاملان بهتر مى فهمند.
سه چيز است كه دل هر مسلمانى با داشتن آنها بخيانت نگرايد (يا نبايد نسبت ب آنها خيانت ورزد): خالص ساختن عمل براى خدا، و نصيحت و خير خواهى نسبت به پيشوايان مسلمين ، و همراهى جماعت آنان ، زيرا كه دعوت آنان از همه جوانب بر آنها احاطه داشته و حافظ آنهاست (و نسبت به آيندگان نيز هست ). مؤمنان با هم برابرند، ارزش خونشان با هم برابر است ، و همگى قدرت واحدى عليه خودشان هستند، و پست ترين افرادشان مى تواند آنان را نسبت به امانى كه بكسى مى دهد عهده دار سازد.
14- منصور بن ابى يحيى گويد:
از امام صادق (ع) شنيدم كه مى فرمود:
رسول خدا (ص) بر فراز منبر برآمد و در حالى كه رنگ از چهره اش پريده بود رو بمردم نموده ، فرمود: اى مسلمانان بعثت من با قيامت مانند اين دو انگشتم توأ م است - و دو انگشت سبّابه خود را كنار هم قرار داد-. سپس ‍ فرمود: اى مسلمانان همانا برترين روش ، روش محمّد است ، و بهترين گفتار، كتاب خدا است ، و بدترين امور، امور جديد و نو پديد است يعنى دين من متّصل به قيامت مى شود، و دين ديگرى ناسخ شريعت من نخواهد بود، بنا بر اين هر دين تازه بنام قانون بدعت و گمراهى است .
آگاه باشيد كه هر بدعتى گمراهى است ، و جاى هر گونه گمراهى در آتش ‍ است . اى مردم هر كس پس از خود مالى بگذارد از براى اهل و وارثان اوست ، و هر كس عيال و نانخورى بجاى گذارد سرپرستى آنان بر عهده من است .
15- رفاعه گويد:
امام صادق (ع) فرمود: چهار چيز در تورات است و چهار ديگر در كنار آنهاست : هر كس كه صبح كند و غم دنيا خورد خشمگين بر پروردگار خود صبح نموده ، و هر كس صبح كند و از مصيبتى كه بر وى وارد آمده شكايت نمايد از پروردگار خود شكايت نموده است ، و هر كس بنزد ثروتمندى رود و نزد او
فروتنى كند [تا بهره اى از دنياى او ببرد ]دو سوّم دينش را از دست داده است ، و هر كس از اين امّت كه قرآن ميخوانده و با اين حال داخل دوزخ شود همانا از كسانى بوده كه آيات خدا را بمسخره و بازى مى گرفته است .
و آن چهار چيز ديگر: هر كس قدرت يابد انحصار طلب گردد، و هر كس ‍ مشورت كند پشيمان نشود، و هر گونه عمل كنى جزا بينى ، و فقر بزرگترين مرگ است .