پانصد حديث اعتقادى و اخلاقى

احمد صادقى اردستانى

- ۶ -


260، معدن شر و غرور

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
الدنيا معدن الشر و محل الغرور.(263)

عموما جهان جايگاه بدى و مركز مكر و فريب است .

بود دنيا چو معدن از بدى پر   اگر جوينده باشى مى برى در
مقام و مركز مكر و فريب است   سراسر پرفراز و پرنشيب است

261، اهل قرآن

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اهل القران اهل الله و خاصته .(264)

اهل قرآن مردان خدا و برگزيدگان پروردگار عالم مى باشند.

چو اهل الله باشند اهل قرآن   از اين اهليت آنان نى پشيمان
شوند از خاصان ذات بيچون   زفرمانش قدم ننهاده بيرون

262، وظيفه پدر

قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :
حق الولد على الوالدان يحسن اسمه و ادبه ويضعه موضعا حسنا.(265)

حق پسر بر عهده پدر آن است كه اسم خوب برايش بگذارد و خوب ادبش ‍ كند و شغل و كار خوب براى او تهيه نمايد.

پسر را بر پدر حق اين چنين است   زدستورات پيغمبر همين است
كند او را ادب ، نيكش نهد نام   بشغل نيك بگمارد در ايام

263، حلم و علم

قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :
ما جمع شى ء الى شى ء افضل من حلم الى علم .(266)

جمع نشده است دو چيزى كه بهتر از حلم با علم باشد.

نگشته جمع اشيائى مكمل   زحلمى را كه با علم است افضل
مسلم حلم باشد زينت علم   ندارد زيب و زينت علم بى حلم

264، خشم خدا را

قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :
من طلب مرضاة الناس بما يسخط الله كان حامده من الناس ‍ ذاما.(267)

كسى كه طلب كند رضايت خلق را بر غضب خداوند، قرار مى دهد خدا همانكس را تا او را سرزنش كند.

هر كه را مرضى خلقش مدعاست   ليك غافل از غضبهاى خداست
قلب مردم را خدا سازد چنان   كه همانها ذم كنندش بازبان

265، عالمترين مردم

قال الصادق عليه السلام :
سئل اميرالمؤ منين عليه السلام ، عن اعلم الناس قال : من جمع علم الناس ‍ الى عمله .(268)

از على عليه السلام ، از عالم ترين مردم سؤ ال شده ، فرمود: كسيكه جمع كند علم مردم را با علم خودش .

از اميرالمؤ منين شد، اين سؤ ال   كيست عالم تر زمردم در كمال ؟
گفت آنكو علم مردم را بكار   ضم علم خود كند در روزگار

266، شرف دنيا و آخرت

قال موسى بن جعفر عليهما السلام :
مجالسة اهل الدنيا شرف الدنيا و الآخرة .(269)

همنشينى با اهل دين و درستى موجب شرافت دنيا و آخرت است

هميشه همنشين با اهل دين باش   فضيلت خواه و با نيكان قرين باش ‍
بدنيا و بعقبى سرفرازى   شرافتمند نزد اهل رازى

267، عاقبت بخيرى

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
حقيقة السعادة ان يحتم الرجل عمله بالسعادة و حقيقة الشقاء ان يختم المرء عمله بالشقاء.(270)

حقيقت سعادت اين است كه اعمال با عاقبت بخيرى انجام شود و ثمره شقاوت و بدبختى اين است كه اعمال لحظه آخر عمر با بدبختى صورت گيرد.

سعادتمند آن مردى كه آخر   رخ اعمال او گردد منور
ولى بدبخت آن مرد سيه فام   كه عمرش در شقاوت گيرد انجام

268، احترام از ترس

قال رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم :
من اكرمه الناس اتقاء شره فليس منى .(271)

كسيكه مردم او را از ترس شر و زبانش احترام كنند از ما نيست .

هر آن كس نخل ظلم در خود كند غرس   كنند اكرام خلق اللهش از ترس ‍
نباشد او زما در روز محشر   بود مغضوب نزد حى داور

269، زهد و رحمت

قال على عليه السلام :
ازهد فى الدنيا تنزل عليك الرحمة .(272)

در جهان زهد را پيشه كن تا باران رحمت خداوند بر تو سرازير گردد.

بدنيا زهد را كن پيشه خويش   منه پا را زحد خويش در پيش
ببارد رحمت حق بر تو هر دم   سعادتمند گردى در دو عالم

270، سير كردن گرسنه

قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :
احب الاعمال الى الله سرور تدخله على مؤ من تطرد عنه جوعته او تكشف عنه كربته .(273)

بهترين اعمال نزد خداوند خوشحال نمودن مؤ منين و اقدام كردن در جهت رفع گرسنگى و گرفتارى آنهاست .

گراميتر عملها نزد بارى   كه مؤ من را نمائى شاد و يارى
گرسنه گر بود سيرش نمائى   گره از هم و غم او گشائى

271، رفع حوائج

قال ابوالحسن الرضا عليه السلام :
ان لله عبادا فى الارض يسعون فى حوائج الناس هم الا منون يوم القيمة ، و من ادخل على مؤ من سرورا فرح الله قلبه يوم القيمة .(274)

بدرستى كه خداوند بندگانى در زمين دارد كه براى رفع حوائج مردم كوشش ‍ و تلاش مى كنند. آنها خوف قيامت ندارند، پس كسى كه مؤ منى را شاد كند خداوند او را شاد و مسرور مى كند و در روز قيامت .

خدا را بندگانى هست در ارض   كه بر خود كرده هم خلق را فرض
مر ايشانند ايمن در قيامت   ندارند از عملهاشان ندامت
هر آن كس مؤ منى را شاد سازد   مسرت را بقلبش چيره سازد
فرح بخشد خداوندش مكرر   نباشد خوف حزنش روز محشر

272، مجلس افسوس !

قال على عليه السلام :
ما من قوم قعدوا فى مجلس ثم قاموا و لم يذكروا الله الا كان حسرة عليهم يوم القيامة .(275)

هر جمعيتى مجلسى تشكيل دهند، و آن مجلس را بدون ذكر خداوند به پايان برسانند، روز قيامت بخاطر غفلت و از دست دادن ذكر خداوند افسوس خواهند خورد.

ندارند اهل جنت حزن و اندوه   بچيزى از جهان زافعال ممدوح
كه در دنيا بفكر خويش بودند   در رحمت بروى خود گشودند
پشيمانى ولى دارند از آنجا   كه بر آنها گذشت از عمر دنيا
كه از ذكر خدا بودند غافل   در آن اوقات باطل بوده حاصل

273، خار راه برداشتن

قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :
دخل عبد الجنة بغصن من شوك كان على طريق المسلمين فاماطه عنه .(276)

داخل بهشت مى شود بنده اى بخاطر اينكه شاخه خارى را از سر راه مسلمان برداشته و راه عبور مردم را اصلاح كرده است .

رود اندر بهشت جاودانى   كسى او را بود اين مهربانى
كه خار از راه مردم پاك سازد   سمند اندر ره تقوى بتازد
چوگيرى خار يا سنگ از سر راه   باصلاح آورى در راه اگر چاه
دهد پاداشت اندر روز محشر   بهشت جاودانى حى داور

274، بدى قيل و قال

قال ابوالحسن الرضا عليه السلام :
ان الله تعالى يبغض القيل و القال و اضاغة المال و كثرة السؤ ال .(277)

به درستى كه خداوند متعال مراء و جدال ، و ضايع كردن مال ، و كثرت سؤ ال را دشمن مى دارد.

خدا را دوستى نبود بآنان   كه قيل و قالشان باشد فراوان
ديگر آن را كه ضايع كرده مالش   زياد از خلق مى باشد سئوالش

275، عابدترين مردم

قال على بن الحسين عليهما السلام :
من عمل بما افترض الله فهو من اعبد الناس .(278)

كسى كه به واجبات خداوند عمل كند، از عابدترين مردم است .

به فرض الله هر كس گشت عامل   مسلم زاد رحلت كرده حاصل
بود او اعبد عباد عالم   ندارد خوف از محشر مسلم

276، پاداش مصاحفه

قال الباقر عليه السلام :
ان المؤ من اذا صافح المؤ من ، تفرقا من غير ذنب .(279)

به درستى كه وقتى كه مؤ من با مؤ من ديگرى مصافحه مى كند، از يكديگر متفرق و جدا مى شوند در حاليكه گناهانشان ريخته شده باشد.

مصافح مؤ من ار با مؤ منى كرد   شود نار غضبهاشان ديگر سرد
چو دست لطف گيرند آن دو باهم   گنه ريزد، مؤ دت گشته محكم

277، عالم و متعلم

قال رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم :
الدنيا ملعونة ، ملعون ما فيها، الا عالما او متعلما او ذاكرا لله تعالى .(280)

دنيا و هر چه در آن است ملعونست مگر عالم و كسى كه علم فرا مى گيرد، يا مشغول بذكر خدا باشد.

بود دنيا و دنيادار ملعون   هر آنكس دل به دنيا بسته مغبون
بغير از عالم و پيرو بعالم   و يا ذاكر به حق با قلب سالم

278، مردم دو دسته اند

قال الصادق عليه السلام :
الناس اثنان : عالم و متعلم و سائر الناس همج و الهمج فى النار.(281)

مردم دنيا دو گره اند، عالم و متعلم و بقيه بشكل پشه زير و پا مى باشند و سرانجام در آتش خواهند بود.

دو قسمت خلق عالم گشته تقسيم   يكى عالم يكى در تحت تعليم
همج باشند باقى مانده آن   بود جاى همج در نار نيران

279، سرمايه عقل

قال رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم :
لا فقر اشد من الجهل و لا مال اعود من العقل .(282)

هيچ فقرى بدتر از جهل و نادانى نمى باشد و هيچ سرمايه و مالى پرفايده تر از عقل و خرد نخواهد بود.

نباشد هيچ فقرى بدتر از جهل   براى مردم نادان و نااهل
نباشد هيچ مالى بهره ورتر   زعقل سالم ار دارى تو در سر

280، ثروت عقل

قال الصادق عليه السلام :
لاغنى اخصب من العقل ولا فقر احظ من الحمق .(283)

هيچ ثروتى بيشتر و نيكوتر از عقل و نيز هيچ فقر و تنگدستى ، بدتر و ذلت بارتر از حماقت و نفهمى نمى باشد.

نباشد ثروتى از عقل بهتر   مقام از عقل مى گردد فراتر
چنانچه هيچ فقر و تنگدستى   نشد بدتر زنادانى و پستى

281، فريب نخوريد

قال رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم :
اذا راءيتم الرجل كثير الصلوة كثير الصيام لا تباهوا به حتى تنظروا كيف عقله .(284)

هرگاه ديديد مردى زياد نماز و روزه دارد، مباهات نكنيد و مغرور نشويد تا اينكه بينيد عقل و خردمندى او چگونه است .

اگر بينى تو مردى را در انظار   نماز و روزه او هست بسيار
به افعالش مباهات است باطل   مگر باشد مراو را عقل كامل

282، بى نيازى از مردم

قال على بن الحسين عليهما السلام :
ما استغنى احد بالله الا افتقر الناس اليه .(285)

كسيكه خود را محتاج خدا بداند و متكى بخداوند باشد، خداوند مردم را محتاج به او مى گرداند.

چو مستغنى زخلقت كرد خالق   رجائت بر خدا گرديد واثق
بتو محتاج سازد خلق را حق   بكار خير گرداند موفق

283، بدبخت ترين افراد

قال رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم :
اشقى الاشقياء من اجتمع عليه فقر الدنيا و عذاب الاخرة .(286)

بدبخت ترين مردم كسى است كه گرفتار فقر و تهيدستى دنيا و عذاب آخرت گردد.

هزاران بدتر از بد آن فقير است   كه با فقرش به بيدينى اسير است
بدنيا با تهيدستى گرفتار   بعقبى باشد او مغضوب قهار

284، فقهاء و امراء

قال رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم :
صنفان من امتى اذا صلحا صلحت امتى و اذا فسدا فسدت امتى ، قيل يا رسول الله ومن هما؟ قال : الفقهاء والامراء.(287)

دو دسته از امت من هستند كه اگر خوب باشند همه مردم خوب مى شوند، و اگر بد باشند همه مردم فاسد و بد خواهند شد سؤ ال شد: آنان كيانند؟ فرمود: آنها فقها و امراء از امت هستند:

دو صنف از امتم اندر جهان است   مؤ ثر فعلشان بر ديگران است
چو خوبند آن دو، خوبند اهل عالم   وگر بد، بد شوند عالم مسلم
بگفتند آن دو از امت كيانند   كه منشاء را اثر بر ديگرانند
بگفتا عالمانند و سلاطين   كه خلق از آن دو بنمايند تمكين

285، موعظه از ديگران

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
العاقل من اتعظ بغيره .(288)

عاقل كسى است كه بوسيله ديگران پند و موعظه بگيرد.

هرآنكس عاقل است و مرد هوشيار   نباشد غافل از گفتار و كردار
زفعل ديگران او پند گيرد   مواعظ را زغير خود پذيرد

286، گفت و گو با عالم

قال موسى بن جعفر عليهما السلام :
محادثه العالم على المزابل خير من محادثه الجاهل على الزرابى .(289)

صحبت كردن با عالم در مكان پست هم اگر باشد بهتر از صحبت كردن با جاهل ، در جايگاههاى بسيار زيبا و سريرهاى آراسته است .

چو با عالم بروى خار و خاشاك   كنى صحبت گرت فهم است و ادراك
بود به از قرين بودن به جاهل   بتخت زرنگار و حرف باطل

287، زكات علم

قال الصادق عليه السلام :
زكاة العلم ان يعلمه اهله .(290)

زكاة علم آن است كه به ديگران آن را بياموزى .

زكاة علم آن باشد كه آن را   بياموزى مر از آن ديگران را
زكاتش را بخلق الله آدا كن   بگو ليك اين عمل بهر خدا كن

288، حرمت مؤ من

قال الصادق عليه السلام :
المؤ من اعظم حرمة من الكعبه .(291)

به درستى كه مؤ من احترامش از كعبه بزرگتر و برتر است .

هر آنكس را كه ايمان شد مرامش   زكعبه اعظم آمد احترامش
رعايت كن تو حق مؤ منين را   بكن خشنود رب العالمين را

289، مايه غم و اندوه

قال رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم :
الرغبة فى الدنيا تكثر الهم و الحزن و الزهد فى الدنيا يريح القلب و البدن .(292)

رغبت زياد بدنيا سبب زيادى هم و غم مى شود، و زهد ورزيدن در دنيا باعث شادى قلب و آسايش بدن انسان است .

هر آن كس راغب دنياى دون است   مراو را هم و غم از حد فزون است
وليكن زهد ورزيدن بدنيا   قلوب افرح در آسايش بدنها

290، نردبان ترقى

قال جواد الاءئمه عليهم السلام :
الثقة بالله تعالى ثمن لكل غال و سلم الى كل عال .(293)

متكى بودن به خداى متعال ، قيمت همه چيزها و نردبان بسوى هر مقام عالى و منيع انسانى است .

تو را باشد وثوقت بر خداوند   بها اشياء ذيقيمت بهر چند
مقام عاليت را نيز آن است   يقين دان نردبان آن مكان است

291، عظمت مؤ من

قال ابوجعفر الثانى جواد الاءئمه عليهم السلام :
عز المؤ من غناه عن الناس .(294)

عزت مؤ من به اين است كه خود را از مردم بى نياز گرداند.

خدا را مؤ من ار دانست رازق   شود مستغنى از جمع خلايق
معزز باشد او در نزد مردم   نگردد مورد سوء تفاهم

292، كمك بدشمن

قال جواد الاءئمه عليهم السلام :
من اطاع هواه ، اعطى عدوه مناه .(295)

كسى كه از هواى نفس خود اطاعت كند آرزوى دشمن خود را بر آورده ساخته است .

شوى گر پيرو اين نفس عدو را   برآوردى زدشمن آرزو را
مكن از خواهش نفست اطاعت   ميفكن خويش را اندر هلاكت

293، شريك ظلم !

قال على عليه السلام :
العامل بالظلم والمعين له و الراضى به شركاء.(296)

كسيكه ظلم كننده باشد بخلق و كسيكه ظالم را يارى كند و كسيكه راضى باشد بظلم ظلم كننده ، هر سه با هم در مجازات شريك مى باشند.

در ظلم و ستم هر كس گشايد   هر آنكس يارى ظالم نمايد
و هر كس شد رضا بر ظلم ظالم   شريكانند فردا نزد حاكم

294، شريك كار زشت

قال على عليه السلام :
من استحسن قبيحا كان شريكا فيه .(297)

كسيكه كار زشت و قبيح را دوست داشته و آن را ستايش كند، با زشتكار و خلافكار شريك خواهد بود.

زكار زشت هر كس هست خوشحال   گمان دارد كه خيرش كرده اقبال
بتحقيق است ، خود از زشت كاران   شود از فعل خود روزى پشيمان

295، لذت دنيا و آخرت

قال رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم :
من اعطى اربع خصال فى الدنيا فقد اوتى خير الدنيا و الاخرة و فاز بحطه منهما، الاول ورع يعصمه عن محارم الله و الثانى حلم يدفع به جهل الجاهل و الثالث حسن خلق يعيش به فى الناس و الرابع زوجة صالحة تعينه فى امر الدنيا و الاخرة .(298)

كسيكه چهار خصلت را خدا باو داده باشد لذت دنيا و آخرت را دارد و به بهره آن نائل شده است 1- پرهيز كارى از گناه 2- حليم بودن در برخورد با جهال 3- حسن خلق در معاشرت با مردم 4- زن صالحى كه باو كمك كند در كار دنيا و آخرت .

بدنيا هر كه دارد چهار خصلت   بدارين است او داراى نعمت
شود فاءيض بحظ و بهره خويش   ندارد در دو عالم هيچ تشويش
اول تقوى كه بگريزد زعصيان   حليم اندر بر جهال نادان
سوم خلق نكو سازد شعارش   زن صالح كه در هر حال ياريش

296، امين خائنين

قال ابو جعفر الثانى جواد الاءئمه عليهم السلام :
كفى بالمرء خيانة ان يكون امينا للخونة .(299)

براى خيانتكار بودن انسان همين بس ، كه مورد اعتماد خيانتكاران قرار گيرد.

بود كافى خيانتكارى مرد   كه باشد او ميان خائنين فرد
امين خائنين باشد بهر كار   بنزد مؤ منين باشد زاغيار

297، ثابت بر ولايت

قال على بن الحسين زين العابدين عليهما السلام :
من ثبت على ولايتنا فى غيبة قائمنا اعطاه الله اجر الف شهيد.(300)

كسى كه ثابت قدم باشد در ولايت و اطاعت دوستى خانواده ما، در زمان غيبت امام زمان (عليه السلام ) خداوند باو عطا مى كند اجر و پاداش هزار شهيد را.

هر آنكس پاى برجا، در ولايت   بماند در زمان سخت غيبت
كند او را عطا خلاق منان   هزار اجر شهيد از لطف و احسان

298، محبت و معصيت

قال ابوجعفر عليه السلام :
ما عرف الله من عصاه ، وانشد:

نشناخته است خدا را كسيكه معصيت خدا مى كند، و آنگاه اين اشعار را ايراد فرمود:

تعصى الاله و انت تظهر حبه   هذالعمرك فى الفعال بديع
لو كان حبك صادقا لاطعته   ان المخب لمن احب مطيع .(301)
خدا را كى شناسد معصيت كار   كه روز و شب كند عصيان بكردار
بظاهر دوست دارد حى بيچون   بباطن معصيت را كرده افزون
كسى در دوستى گر راست گويد   ره ناامرى حق را نپويد
سمند حب ايزد در نوردد   بگرد معصيت هرگز نگردد

299، ولايت با پرهيزگارى

قال ابوجعفر الباقر عليه السلام :
لا تنال و لايتنا الا بالعمل و الورع .(302)

ولايت و دوستى ما بكسى نمى رسد مگر به عمل و تقوى و پرهيزكارى از گناه و فرمان بردارى از خداوند.

كسى هرگز ولاى ما نيابد   مگر آن كو در تقوى گشايد
عمل كن تا ولايت با تو باشد   زلفظ بى عمل سودى نباشد

300، اطاعت شيعه

قال ابوجعفر الباقر عليه السلام :
شيعتنا من اطاع الله .(303)

شيعه كسى است كه اطاعت امر خداوند متعال مى كند.

شيعه ما در حقيقت پيرو امر خداست   گر نباشد پيرو امر خدا از ما جداست
بهر ما جز راه حق راه ديگر در پيش نيست   هر كه باشد شيعه ما در دلش ‍ تشويش نيست

301، اهميت امانت

قال على عليه السلام :
ادوا الامانة و لو الى قتلة اولاد الانبياء.(304)

امانت را به صاحبش برگردانيد اگر چه او قاتل فرزندان پيغمبران باشد!

بصاحب مال كن رد امانت   امانت را مكن هرگز خيانت
اگر چه باشد او در راه باطل   به نسل انبياء گرديده قاتل

302، شرط برادرى

شخصى خدمت امام باقر عليه السلام عرض كرد ما در شهر خود همه با هم مانند برادريم ، آنحضرت فرمود:
ايجيى ء احدكم الى اخيه فيد خل يده فى كيسه فياخذ حاجته ، فلا يدفعه ؟ فقلت ما اعرف ذلك فينا، فقال : فلا شى ء اذا،...(305)
آيا كسى از شما نزد برادر خود مى رود، و دست در جيب او مى كند، و هرچه احتياج دارد بر مى دارد و ديگر آن را پس نميدهد؟ گفتم : چنين كارى را سراغ ندارم ! فرمود: پس برادرى واقعى وجود ندارد...!

يكى اندر حضور خسرو دين   امام باقر علم النبيين
بگفتا ما بشهر خود سراسر   همه هستيم مانند برادر
بگفتا مى كند يك تن براحت   بجيب ديگرى او دست حاجت
بگفتا راوى اينسان كى فتوت   بفرمودند: پس چون شد اخوت ؟

303، شعله نفاق

قال الباقر عليه السلام :
اياكم و الحضومة فانها تشغل القلب و تورث النفاق .(306)

از دشمنى بپرهيزيد، زيرا خصومت قلب را فاسد مى كند، و نفاق بوجود مى آورد.

شويد از دشمنى با يكديگر دور   كه چشم قلبتان را مى كند كور
بارث از بهرتان آرد دو روئى   نماند بين تان ديگر صفائى

304، فروشنده قسم خور

قال الصادق عليه السلام :
ان الله تعالى ليبغض المنفق سلعته بالايمان .(307)

به درستى كه خداوند متعال از فروشنده اى كه جنس خود را با قسم بسيار به فروشنده مى رساند خشمناك خواهد بود.

خدا را در غضب آرد از اين كار   خورد هر كس قسم در بيع بسيار
قسم هرگز مخور در كسب و كارت   بصدق و راستى آور شعارت

305، دزدترين دزدها

قال رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم :
اسرق السراق من سرق من صلاته يعنى لايتم ركوعها و سجودها.(308)

دزدترين دزدها كسى است كه از نماز خود مى دزد، از رسول خدا سؤ ال شد چگونه از نماز مى دزدد؟ فرمود: ركوع و سجود آن را تمام و كامل انجام نمى دهد.

زدزدان دزدتر باشد هر آنكس   بدزد از نماز آن دزد ناكس
بگفتندش چه كس دزد نماز است   كه از الطاف خالق بى نياز است
بگفت آنكو صلاتش نزد علام   ركوع و سجده اش نايد به اتمام
پس او را از نمازش جز ندامت   نباشد بهره فرداى قيامت

306، اعلام جنگ با خدا!

قال رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم :
من آذى لى وليا فقد ارصد لمحاربتى .(309)

هر كس توهين و آزار به دوستان من بنمايد، بتحقيق او آماده جنگ با من شده است .

كند بر دوستانم هر كه توهين   زدستورات حق ننموده تمكين
شده آماده برجنگ با من   بتحقيق است او ما را چو دشمن