تحليل سيره فاطمه زهراء

على اكبر بابازاده

- ۹ -


ساره با ملائكه سخن مى گويد

ساره هر چند از نظر فضيلت و كمالات انسانى نسبت به حضرت مريم در رتبه بعدى است، ولى او نيز پايدار و بردبار و خدمتگزار آيين پاك ابراهيم بود و قرآن مجيد از او به عنوان زن ابراهيم در چندين آيه ذكرى به ميان آورده و در سوره ى هود و ذاريات ارتباط و سخن گفتن وى را با ملائكه نقل كرده و از جمله در سوره ى هود و ذاريات ارتباط و سخن گفتن وى را با ملائكه نقل كرده و از جمله در سوره ى نخستين آمده است: چون جبرئيل و چند نفر از ملائكه به همراه او براى تخريب و هلاكت قوم لوط به حضور ابراهيم عليه السلام رسيدند، آن حضرت خواستند از ميهمانان خود پذيرايى كنند، ولى ملائكه كه به صورت بشر آمده بودند، دست به طعام نزدند و ابراهيم را به تولد پسرش در آينده مژده دادند...

ساره با ملائكه سخن مى گويد ساره هر چند از نظر فضيلت و كمالات انسانى نسبت به حضرت مريم در رتبه بعدى است، ولى او نيز پايدار و بردبار و خدمتگزار آيين پاك ابراهيم بود و قرآن مجيد از او به عنوان زن ابراهيم در چندين آيه ذكرى به ميان آورده و در سوره ى هود و ذاريات ارتباط و سخن گفتن وى را با ملائكه نقل كرده و از جمله در سوره ى نخستين آمده است: چون جبرئيل و چند نفر از ملائكه به همراه او براى تخريب و هلاكت قوم لوط به حضور ابراهيم عليه السلام رسيدند، آن حضرت خواستند از ميهمانان خود پذيرايى كنند، ولى ملائكه كه به صورت بشر آمده بودند، دست به طعام نزدند و ابراهيم را به تولد پسرش در آينده مژده دادند....

ساره از شنيدن اين سخنان و ديدن ملائكه خنده كرد و متقابلا گفت: آيا ما بچه دار مى شويم در حالى كه من پيرزن نازا و شوهرم خيلى پير شده است؟!

آنان در جواب گفتند: از امر خدا و موهبت او تعجب مى كنيد...؟! [هود/ 69 تا 75. و لقد جات رسلنا ابراهيم بالبشرى... و امراته قائمه فضحكت فبشرناها باسحق و من رواه اسحق يعقوب. قالت يا ويلتى الدوانا عجوز و هذا بعلى شيخا ان هذا لشى عجيب. قالوا اتعجبين من امراللَّه، رحمت اللَّه و بركاته عليكم اهل البيت...] و در سوره ى ذاريات از آيه ى بيست و چهارم به بعد نيز در همين زمينه مى خوانيم:

چندين نفر از ملائكه به عنوان سفير الهى به حضور ابراهيم رسيده و او را از ماموريت خويش و تولد پسرش در آينده ى نزديك خبر دادند. زن ابراهيم از شنيدن اين خبر غيبى از شادمانى به صورت خود زد و گفت:

من بچه به دنيا مى آورم كه عقيم و نازا هستم؟! ملائكه گفتند: خداوند حكيم و دانا است و اين مساله واقع مى شود... [هل اتيك حديث ضيف ابراهيم المكرمين... و بشروه بغلام عليم. فاقبلت امراته فى صره فصكت وجهها و قالت عجوز عقيم. قالوا كذلك قال ربك، انه هو الحكيم العليم.] قابل توجه است كه ساره زن حضرت ابراهيم، هم سخنان ملائكه را شنيده و هم خود با آنان سخن گفته، در حالى كه پيامبر نبوده است.

مادر موسى و ملائكه

پروردگار عالم در قرآن مجيد در دو سوره سخن از مادر موسى (يوكابد) ذكرى به ميان آورده و مى فرمايد: «ما به وى وحى كرديم كه پسرت موسى را در صندوقى بيفكن و آن صندوق را به دريا بينداز، تا دريا آنرابه ساحل افكند و دشمن من و دشمن او، آن را برگيرد و من محبتى از خودم بر دل تو افكندم تا در برابر ديدگان (علم) من ساخته و پرورش يابى...» اى مادر موسى! نگران مباش، ما او را سرانجام بر آغوش تو برمى گردانيم و وى را از پيامبران خويش قرار مى دهيم...» اين مضامين كه ترجمه مختصرى از آيات سى و هشت و سى و نه سوره ى طه و آيه ى هفت سوره ى قصص است، نشان مى دهد كه مادر موسى از طريق وحى و ديدار با ملائكه به چنين ماموريتى موظف گرديده و با سفيران و فرشتگان الهى سخن گفته است.

بويژه احاديثى، از جمله حديث شريفى كه از امام صادق عليه السلام در اين فصل نقل كرديم، مادر موسى را محدثه معرفى مى كند. كه نتيجه اش همان برداشتى است كه ما از آيات استفاده مى كنيم.

پس نتيجه ى نهايى از نقل اين آيات در مورد حضرات: «مريم، ساره، يوكابد» اينكه جز انبيا، اشخاص ديگرى، حتى از ميان زنان با ملائك در ارتباط بوده اند. و در زمان معاصر نيز، مانند زمانهاى گذشته هستند افرادى كه با ملائكه در ارتباطند و با آنان سخن مى گويند و مشكلات خويش را از طريق آنان برطرف مى سازند [آيه سى ام سوره ى فصلت، اين مساله را ممكن مى داند. و حضرت آيت اللَّه جعفر سبحانى ادام اللَّه ظله صبح روز 25/ 8/ 1373 در درس اصول در رابطه با سالگرد رحلت علامه سيد محمد حسين طباطبايى - رضوان اللَّه عليه - فرمودند: معظم له از نظر تزكيه نفس و رسيدن به مرتبه اعلاى انسانيت تا به آنجا پيش رفت كه مى توانست صور برزخى را به همان كيفيت واقعى ببيند و با ملك در ارتباط باشد.]

جبرئيل در حضور فاطمه

حضرت فاطمه عليهاالسلام كه برترين زن جهان خلقت از اولين و آخرين است، بارها با ملائك و از جمله پيك وحى سخن گفت و با وى انس گرفت. حضرت امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايند:

ان فاطمه مكثت بعد رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله خمسه و سبعين يوما و كان دخلها حزن شديد على ابيها و كان ياتيها جبرئيل فيحسن عزاها على ابيها و يطيب نفسها و يخبرها عن ابيها و مكانه، و يخبرها بما يكون بعدها فى ذريتها و كان على يكتب ذلك. [اصول كافى، ج 1، ص 458، ح 1.] حضرت فاطمه عليهاالسلام پس از رسول خدا هفتاد و پنج روز زندگى نمودند و در طول اين ايام فوق العاده در حزن و اندوه بسر مى بردند و جبرئيل به حضور وى رسيده و آن حضرت را در عزاى پدرش تسلى مى داد و با وى شريك غم مى گشت و از وضع رسول خدا و جايگاه عظيم او در پيش خدا سخن مى گفت و همچنين از سرنوشت تك تك فرزندانش بعد از شهادت فاطمه عليهاالسلام او را در جريان مى گذاشت و على عليه السلام نيز همه ى اينها را مى نوشت.

از عبارت «كان» در اين حديث استفاده مى شود كه رفت و آمد جبرئيل به حضور فاطمه و سخن گفتنش با وى محدود نبود، بلكه اين ارتباطها ادامه داشت و جبرئيل با فاطمه عليهاالسلام انس گرفته بود. و در حديث ديگر داريم كه هنگام وفات فاطمه و قبض روح ملك الموت از آن حضرت، جناب جبرئيل در حضور زهرا بود و حضرت زهرا خطاب به هر دو آنان فرمود: سلام بر جبرئيل، سلام بر ملك الموت. (حتى حضور ساير ملائكه نيز در كنار فاطمه عليهاالسلام محسوس بود.) [بحار، ج 43، ص 200: ان فاطمه لما احتضرت سلمت على جبرئيل و على النبى وسلمت على ملك الموت و سمعوا حس الملائكه و وجدوا رائحه طيبه كاطيب مايكون مى الطيب.]

جبرئيل حامل سلام خدا به فاطمه

عن ابى جعفر عليه السلام: لما اراد اللَّه تعالى ان ينزل عليها «مصحف» امر جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل ان يحملوه فينزل به عليها و ذلك فى ليله الجمعه من الثلث الثانى من اليل فهبطوا به و هى قائمه تصلى و سلموا عليها و قالوا: السلام يقرئك السلام و وضعوا المصحف فى حجرها. فقالت: للَّه السلام و منه السلام و اليه السلام و عليكم يا رسل اللَّه السلام. [عوالم، ج 11، ص 190.] امام باقر عليه السلام مى فرمايند: چون خداوند اراده كرد كه مصحف فاطمه را به آن حضرت بفرستد، به جبرئيل، ميكائيل و اسرافيل دستور داد آن را به فاطمه عليهاالسلام برسانند و اين قضيه در نيمه ى شب جمعه اتفاق افتاد، آنان در حالى فرود آمدند كه آن بانو مشغول عبادت الهى بود. پس از عرض سلام به او گفتند: (خدا) بر تو سلام مى فرستد، آنگاه مصحف را به وى تحويل دادند.

فاطمه عليهاالسلام پس از تحويل مصحف گفت: بر خدا باد سلام و از او سلام و براى او سلام و براى شما سفيران پروردگارم سلام.

قابل توجه است جبرئيل، ميكائيل و اسرافيل، كه هر سه از بزرگان ملائكه به حساب مى آيند، حامل سلام خدا به فاطمه عليهاالسلام بوده اند و مصحف فاطمه را به صاحب اصلى مى رسانند و با وى به گفتگو مى پردازند.

حضرت امام صادق در مورد نزول ملائكه به حضور فاطمه عليهاالسلام و سخن گفتنشان با آن حضرت مى فرمايند:

انما سميت فاطمه محدثه لان الملائكه كانت تهبط من السما فتناديها كما تنادى مريم بنت عمران... فتحدثهم و يحدثونها... [جلاالعيون شبر، ج 1، ص 150 - بحارالانوار، ج 43، ص 78، ح 65.] فاطمه عليهاالسلام را از اين جهت محدثه خواندند كه ملائكه به حضورش شتافته و با وى مصاحبه مى كردند و سخن مى گفتند، همان طورى كه با مريم دختر عمران چنين بودند.

صفوف ملائكه در حضور فاطمه

ديدار ملائكه با فاطمه عليهاالسلام در اين چند جايى كه ذكر شد محدود نبوده، بلكه خداوند آنها را براى خدمت به فاطمه عليهاالسلام مامور و موظف ساخته بود و پيوسته در رفت و آمد به خانه و حضور زهرا بودند.

ملائكه گاهى حسنين را مراقبت و مواظبت مى كردند و گاهى براى آنان و خود فاطمه عليهاالسلام لباسهاى بهشتى مى آوردند و حتى در دستاس و آرد كردن جو و گندم ياور فاطمه عليهاالسلام بودند، و براى هرگونه خدمتگزارى صف كشيده و از هم سبقت مى گرفتند...

اگر كسى مختصر اطلاعاتى در مورد سيره ى آن حضرت داشته باشد، به يقين مى داند كه فاطمه عليهاالسلام كسى است كه پيوسته مشغول الطاف الهى بوده و فرشتگان آسمانى در ايام مختلف به خدمت او مى پرداختند...

روزى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله به معرفى دخترش فاطمه عليهاالسلام پرداخت و او را برترين زن جهان از اولين و آخرين خواند، آنگاه اضافه كرد:

انها لتقوم فى محرابها فيسلم عليها سبعون الف ملك من الملائكه المقربين.

او هنگامى كه در محراب عبادت مى ايستد، هفتاد هزار نفر از ملائكه براى او سلام و درود مى فرستند... [عوالم، ج 11، ص 99.] از مجموع مطالب اين فصل، نتيجه مى گيريم كه يكى از امتيازات بزرگ فاطمه ى زهرا عليهاالسلام اين است كه وى با ملائكه سخن مى گفت و اخبار آينده و گذشته جهان را مستقيما از طريق پيك وحى جناب جبرئيل دريافت مى داشت و اين موضوع از نظر قرآن و احاديث ثابت است.

فصل نوزدهم: مصحف فاطمه

پيشوايان معصوم ما داراى علومى بودند، كه از قدرت ساير افراد خارج است و از جمله منابعى كه در دست آنان بود و از آنها در اين زمينه استفاده مى كردند عبارت بود از:

1- جامعه 2- جفر 3- مصحف فاطمه.

جامعه چيست؟

آنچه از روايات اهل بيت عليهم السلام استفاده مى شود؛ جامعه كتابى است بسيار مفصل كه جبرئيل امين آن را بر قلب مبارك رسول خدا نازل نموده و سپس آن حضرت همه ى آنها را بر اميرالمومنين املا فرموده و على عليه السلام نيز آن را نوشته، كه تمام وقايع جهان از اول تا آخر و احكام مورد نياز جامعه در برمى گيرد. اين كتاب به قدرى بزرگ و جامع است كه طول آن هفتاد ذراع و به عرض چرمهاى معمولى مى باشد. در اين زمينه توجه شما را به يك روايت از امام صادق عليه السلام جلب مى كنم:

قال الصادق عليه السلام: ان عندنا الجامعه، و قال ابوبصير: جعلت فداك و ما الجامعه؟ قال: صحيفه طولها سبعون ذراعا بذراع رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و املائه و حظ على بيمينه، فيها كل حلال و حرام و كل شى يحتاج الناس اليه حتى الارش فى الخدش و ضرب بيده الى فقال: تاذن لى يا ابا محمد؟! قال: قلت جعلت فداك انما انا لك فاصنع ما شئت، قال: فغمزنى بيده و قال: حتى ارش هذا...

ابوبصير از شاگردان امام صادق از آن حضرت سوال كرد: فدايت شوم «جامعه» چيست؟حضرت فرمودند: كتابى است كه طول آن هفتاد ذراع به مقدار ذراع مبارك پيامبر، آن را پيامبر خدا ملا فرموده و على نيز با دستش نوشته و شامل تمام حلال و حرام و احكام خدا و هر آنچه مردم به آن نياز دارند مى باشد، حتى ديه ى كوچكترين خراش نيز در آن آمده است.

ابوبصير مى گويد: در اين هنگام امام عليه السلام با دستش مرا زد و فرمود: مرا اجازه مى دهى؟ گفتم: من در اختيار شما هستم، آنگاه با دست خود مرا مختصر فشارى داد و اظهار داشت. در «جامعه» حتى ديه اين كار نيز آمده است. [اصول كافى، ج 1، ص 239، ح 1- بصائر الدرجات، ص 152، ح 3- بحارالانوار، ج 26، ص 38 ح 70.] - [روايات در اين زمينه فوق العاده زياد است و چون اين موضوع از بحثهاى اصلى كتاب نمى باشد، از بحث و تحقيق بيشتر در مورد آن خوددارى مى كنيم.]

جفر چيست؟

در روايات آمده است كه «جفر» ظرفى است از پوست به وسعت پوست گاو كه پر از علم خاص است و آن در پيش ائمه ى اطهار عليهم السلام مى باشد و شامل دو بخش است:جفر سفيد و جفر سرخ.

جفر سفيد شامل آن بخش ودايع خاص امامت است كه از تورات، انجيل، زبور، صحف ابراهيم و ساير علوم انبيا و اوليا تشكيل گرديده است. و اما جفر سرخ شامل سلاحهاى مخصوص پيامبر مى باشد كه با آنها در راه خدا جهاد نموده و از اسلام و مسلمين دفاع فرموده است. از قبيل: شمشير، زره و غير آنها... [براى اطلاع بيشتر مى توانيد به كتابهاى: اصول كافى جلد اول از صفحه 238 تا 242 - بحارالانوار جلد 26 از صفحه 18 تا 66 - بصائر الدرجات از صفحه ى 142 تا 161 و ساير كتابهاى معتبر مراجعه فرماييد.]

صحيفه ى فاطمه به نقل جابر

جابربن عبداللَّه انصارى از جمله ى نزديكترين افراد از صحابه پيامبر به اهل بيت،مخصوصا به حضرت فاطمه عليهم السلام مى باشد. او سلام پيامبر خدا را به حضرت امام باقر عليه السلام رسانيد و در كنار آن امام بزرگ قرار گرفت.

حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايند: روزى پدرم به جابر گفت: من سوال خصوصى دارم و مى خواهم از تو بپرسم، چه زمانى برايتان مقدور است؟!

جابر گفت: هر وقت بخواهيد حاضرم كسب فيض نمايم.

امام باقر عليه السلام با وى محرمانه ديدار كرد و سپس پرسيد: جابر! بگو ببينم لوحى را كه در دست مادرم (فاطمه) ديده اى چگونه بود؟ و از او در مورد آن لوح چه شنيدى؟ جابر گفت: سوگند به خدا روزى پس از ولادت امام حسين براى عرض تهنيت به حضور آن بانو رسيدم، ناگاه لوح سبزرنگى را در دست او ديدم كه مثل زمرد مى درخشيد و در آن نوشته هايى سفيد رنگ مانند نور خورشيد جلب توجه مى كرد به وى گفتم: پدر و مادرم فدايت باد اى دختر پيامبر! اين لوح چيست و در آن چه نوشته است؟ فرمودند: اين لوحى است كه از جانب خدا و توسط پيامبر صلى اللَّه عليه و آله براى من هديه شده و در آن نام رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و شوهرم اميرالمومنين عليه السلام و فرزندانم درج گرديده است. جابر مى گويد: من از روى آن نوشته ها استنساخ كردم، از جمله نام پيامبر خدا و نام يكايك ائمه اطهار از حضرت على تا قائم آل محمد صلوات اللَّه عليهم اجمعين همراه با نام پدر و مادر آنها آمده بود.

حضرت امام باقر عليه السلام آنگاه فرمودند: يا جابر! مى توانى آن را براى من عرضه كنى؟ جابر لوح را آماده كرد و در مقابل خود گذاشت و حضرت امام باقر عليه السلام بدون توجه به آن لوح، آنچه را در آنجا آمده بود از حفظ قرائت كرد.

جابر مى گويد: من دقيقا به لوح خود نگاه مى كردم، آنچه حضرت مى خواند حتى يك حرف با لوحى كه در نزد من بود اختلاف نداشت. [قابل توجه است كه اين «لوح» صحيفه اى بود مانند صحيفه هاى ديگر كه در ايام رسالت پيامبر به دخترش فاطمه رسيده بود. (فرائد سمطين، ج 2، ص 136 تا 141، ش 432 تا 435).]

محتواى مصحف فاطمه چه بود؟

مصحف فاطمه عليهاالسلام شامل: اخبار و اطلاعاتى در آينده ى جهان تا روز قيامت، سرنوشت فرزندان و ذرارى آن حضرت، ستمگرى و انواع جنايات خلفاى جور و پادشاهان بى داد و از اين قبيل علوم و اخبار مى باشد، اين كتاب كه از نظر حجم سه برابر قرآن است، ولى چيزى درباره ى قرآن و يا احكام و حلال و حرام ندارد، بلكه آينده ى تاريخ را تا روز رستاخيز ترسيم كرده است، كه اينك چند حديث در اين زمينه نقل مى كنيم:

ابوبصير از امام صادق عليه السلام در مورد مصحف فاطمه عليهاالسلام سوال نمود،آن حضرت در جواب او فرمودند:

مصحف فيه مثل قرآنكم هذا ثلاث مرات واللَّه ما فيه من قرآنكم حرف واحد. [اصول كافى، ج 1، ص 239، ج 1- بصائر، ص 152، ح 3.] مصحف فاطمه عليهاالسلام سه برابر اين قرآن موجود است، ولكن در يك حرف نيز مشابهت ندارند.

شبيه اين حديث را از امام كاظم عليه السلام داريم كه مى فرمايند: مصحف فاطمه در نزد من است، ولى چيزى از احكام قرآن در آن نيست. [بصائر، ص 154، ح 8: عندى مصحف فاطمه ليس فيه شى من القرآن.]». و از حمادبن عثمان آمده است كه روزى امام صادق عليه السلام فرمودند: در سنه ى يكصد و بيست و هشت زنادقه، خروج مى كنند و اين جريان را از مصحف فاطمه عليهاالسلام نقل مى كنم. حماد پرسيد: مصحف فاطمه عليهاالسلام چيست؟ حضرت فرمودند: .

.. ليس فيه شى من الحلال و الحرام ولكن فيه علم مايكون؛ [كافى، ج 1، ص 240، ح 2- بحارالانوار، ج 26، ص 44، ح 77- بصائر، ص 157، ح 18.] در مصحف فاطمه عليهاالسلام چيزى از حلال و حرام نيست، ولى حوادث و اتفاقات روزگار در آن آمده است. و در حديث ديگرى همين امام بزرگوار از علوم غيبى و آنچه خداوند در اختيارشان گذاشته خبر مى كند و از كتابهاى آسمانى كه مخصوص ائمه است ذكرى به ميان مى آورد، آنگاه در مورد مصحف فاطمه چنين مى گويند: و اما مصحف فاطمه عليهاالسلام ففيه مايكون من حادث و اسما من يملك الى ان تقوم الساعه. [بحارالانوار، ج 26، ص 18، ح 1.] مصحف فاطمه عليهاالسلام كتابى است كه تمام حوادث و اخبار غيبى و جرياناتى را كه پادشاهان تا روز قيامت انجام مى دهند آمده است. و بالاخره ابوعبيده مى گويد: برخى از اصحاب شيعه از امام صادق عليه السلام در مورد كتابهاى: جامعه، جفر و مصحف فاطمه پرسيدند، حضرت فرمودند: مصحف فاطمه عليهاالسلام اين است كه ملكى پيوسته در حضور فاطمه عليهاالسلام بود و او را در عزاى پدر تسلى مى داد. و از آينده ى جهان و سرنوشت فرزندانش خبر مى كرد، اين كتاب را مصحف فاطمه گويند. [كافى، ج 1، ص 241، ح 5- بصائر، ص 154، ح 6: و يخبرها عن ابيها و مكانه و يخبرها بما يكون بعدها فى ذريتها و كان على يكتب ذلك فهذا مصحف فاطمه.] از مجموع اين احاديث نتيجه مى گيريم كه مصحف فاطمه عليهاالسلام كتابى است كه از جانب خدا به وسيله ى ملك و پيك وحى به فاطمه عليهاالسلام القا شده و اميرالمومنين عليه السلام آن را نوشته و محتوايش در مورد اخبار غيبى و سرنوشت فرزندان فاطمه و اتفاقاتى است كه پادشاهان و امرا در دنيا انجام مى دهند و در اين كتاب مسائل احكامى و حرام و حلال نيامده و اين كتاب چنان پرحجم است كه سه برابر قرآن مجيد مى باشد.

در چه زمانى مصحف فاطمه نازل شد؟

از سخنان اهل بيت عصمت و طهارت استفاده مى شود كه مصحف فاطمه بعد از رحلت رسول خدا كه فاطمه ى زهرا عليهاالسلام به شدت محزون بود، (در طول هفتاد و پنج روز مدت زندگى آن حضرت بعد از پدرش)، نازل شده است.

حضرت امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايند:

ان فاطمه عليهاالسلام مكثت بعد رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله خمسه و سبعين يوما و كان دخلها حزن شديد على ابيها و كان ياتيها جبرئيل فيحسن عزاها على ابيها و يطيب نفسها و يخبرها عن ابيها و مكانه و يخبرها بما يكون بعدها فى ذريتها و كان على عليه السلام يكتب ذلك فهذا مصحف فاطمه. [بحارالانوارا، ج 26، ص 41، ح 72- كافى، ج 1، ص 241، ح 5 و ص 458، ح 1- بصائر، ص 153 ح 6- عوالم، ج 11، ص 188.] به يقين فاطمه عليهاالسلام بعد از پدرش تنها هفتاد و پنج روز در اين جهان زندگى كرد و در طول آن مدت غمها و غصه هاى زيادى را تحمل نمود.

جبرئيل در آن ايام به طور مرتب به حضور فاطمه عليهاالسلام نازل مى شد و او را در عزاى پدر تسليت مى گفت و از مقام و جايگاهش در آن سوى جهان با خبر مى ساخت و همچنين از اوضاع آينده ى دنيا و سرنوشت بچه هايش آگاه مى نمود و على عليه السلام آنها را مى نوشت و همه ى اينها مصحف فاطمه عليهاالسلام را تشكيل مى داد. و در يك حديث ديگرى امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

مصحف فاطمه ما فيه شى من كتاب اللَّه و انما هو شى القى عليها بعد موت ابيها. [بصائر الدرجات، ص 159، ح 27.] در مصحف فاطمه چيزى از آيات قرآن نيست، بلكه آن مصحفى است كه بعد از فوت پدرش به او داده شده است. و بالاخره در حديث سومى از امام جعفر صادق مى خوانيم:

ان اللَّه تعالى لما قبض نبيه صلى اللَّه عليه و آله دخل على فاطمه عليهاالسلام من وفاته من الحزن ما لايعلمه الا اللَّه عزوجل فارسل اليه ملكا يسلى غمها و بحدثها فشكت ذلك الى اميرالمومنين عليه السلام فقال عليه السلام: اذا احسست بذلك و سمعت الصوت قولى لى فاعلمته بذلك فجعل اميرالمومنين يكتب كلما سمع حتى اثبت من ذلك مصحفا... [اصول كافى، ج 1، ص 240، ح 2- بحار، ج 26، ص 44، ح 77 و ج 43، ص 80، ح 68- بصائر ص 157، ح 18.] خداوند چون رسول خدا را قبض روح كرد، فاطمه ى زهرا از اين جهت به شدت محزون گشت كه جز خدا كسى از درد دل او خبر نداشت.

لذا ملكى را به سوى او فرستاد، تا وى را تسليت گفته و با او گفتگو كند.

فاطمه عليهاالسلام اين موضوع را به اطلاع على عليه السلام رسانيد، آن حضرت فرمود: هرگاه چنين احساس كردى مرا با خبر كن. بدين صورت فاطمه على عليه السلام را از آمدن ملك با خبر مى ساخت، و على عليه السلام گفتگوها را مى نوشت. از اين طريق مصحف فاطمه به وجود آمد.

از اين احاديث استفاده مى كنيم كه مصحف فاطمه در طول هفتاد و پنج روز زندگى مصيبتبار فاطمه بعد از رحلت پدر بزرگوارش به تدريج نازل شده و اميرالمومنين آن را نوشته و به نام مصحف فاطمه عليهاالسلام نامگذارى گرديده است.

در مجموع، از مطالب اين فصل استفاده مى كنيم كه مصحف فاطمه از جانب خدا توسط پيك وحى (جناب جبرئيل) به فاطمه عليهاالسلام القا شده و اوضاع آينده جهان و اخبار غيبى در مورد سرنوشت فرزندان فاطمه عليهاالسلام و جنايات خلفا و پادشاهان ستمگر و ساير مسائل غير فقهى در آن به ثبت رسيده و آن كتاب جزو ودايع امامت، هم اكنون در محضر امام زمان- عجل اللَّه تعالى فرجه - مى باشد.

فصل بيستم: فاطمه در ابعاد سياسى- اجتماعى

فاطمه ى زهرا عليهاالسلام همان طورى كه در ابعاد مختلف علمى، عبادى، پرورشى و ساير فضائل انسانى و سجاياى اخلاقى پيشگام بود، در مسائل سياسى و اجتماعى نيز يك انسان ممتاز و فعال به شمار مى آمد.

او اگرچه در شرائط عادى يك بانوى پرده نشين و دور از مردان بيگانه زندگى كرد و نخواست حتى يك مرد ولو نابينا در كنار او بنشيند، ولى با افراد مخصوصى كه به اهل بيت نزديك بودند و در ولايت مولاى متقيان تلاش مى كردند، ارتباط نزديك و تنگاتنگ داشت.

فاطمه ى زهرا عليهاالسلام با سلمان، مقداد، جابربن عبداللَّه انصارى، اباذر و غير آنان كه با على و اولاد على بودند، بسيار گرم بود و رازهاى محرمانه داشت و چنانچه مريض مى شد به عيادتش مى آمدند و در اعياد و روزهاى خجسته و تولد فرزندان او براى عرض تبريك به حضورش مى رسيدند. و در بحثهاى گذشته به معدود ديدارها و تماسهاى حضرت با اين گروه اشاره گرديد...) و حتى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله آنان را به خانه فاطمه عليهاالسلام مى فرستاد و در كنارشان به ديدار او مى شتافت و در كنار يكديگر مى نشستند... و با هم صحبت مى كردند. و اگر رواياتى از اين اصحاب بزرگ پيامبر در مورد سيره و زندگى (بالخصوص فاطمه) نقل شده، همه دليل محكم بر اين گفته ها است.

فاطمه به دنبال سلمان مى فرستد

سلمان مى گويد: روزى اميرالمومنين مرا ديد و فرمود: يا سلمان! ما را پس از رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ترك كرده اى؟ چرا به خانه ى ما نمى آيى؟ سلمان مى گويد: در آن روز، ده روز از وفات پيامبر خدا مى گذشت و من بسيار محزون بودم، به مولايم گفتم: حبيبى يا ابالحسن! هرگز شما را فراموش نمى كنم. منتهى فراق هميشگى پيامبر اسلام مرا داغدار كرده و بدان جهت بسيار محزونم. على عليه السلام فرمودند:

يا سلمان! ائت منزل فاطمه بنت رسول اللَّه فانها اليك مشتاقه!

تريد ان تتحفك بتحفه قد اتحفت بها من الجنه...

يا سلمان! هرچه زودتر به منزل فاطمه عليهاالسلام برو، زيرا او عاشق ديدار تو است، و مى خواهد تحفه اى را كه از بهشت برايش رسيده براى تو نيز مرحمت فرمايد. [بحارالانوار، ج 43، ص 66، ح 59.] در دنباله ى اين حديث آمده است كه سلمان مى گويد: با عجله خود را به حضور زهرا رساندم، ديدم آن حضرت در اتاقى نشسته و از ديدن من با معجرش خود را پوشاند، [فلما نظرت الى اعتجرت.] سپس فرمود:

يا سلمان! جفوتنى بعد وفاه ابى؟ آيا مرا بعد از مرگ پدرم فراموش كرده اى؟ سلمان گفت: اى حبيبه ى من! آيا ممكن است كه من شما را ترك كنم؟!

آنگاه دستور داد بنشين و سپس مشغول صحبت شد و از ديدار خويش با حوريان بهشتى سخن گفت و به من تحفه اى داد كه از سوى خدا برايش رسيده بود.

اگر به دقت همين حديث را ملاحظه كنيم، خواهيم فهميد، كه فاطمه ى زهرا عليهاالسلام يك زن محجوب محجور نبود، بلكه وى براى اهداف بسيار مقدس با مردان مقدس در ارتباط بود و از دير آمدن و كم آمدن آنان گله مى كرد و شوهرش را به دنبال آنان مى فرستاد و در يك جلسه همنشين و همصحبت آنان مى شد، حتى با معجر و روسرى مى نشست و به آنان تحفه مى داد، آن هم تحفه ى بهشتى، تا جايى كه شوهرش اميرالمومنين على عليه السلام از ديدن سلمان به وى مى گويد: هرچه زودتر به حضور فاطمه عليهاالسلام برو كه او مشتاق ديدار تو مى باشد.

آرى فاطمه عليهاالسلام با اين گروه نشست و برخاست داشت و حوزه ى درسى برايشان تشكيل داده بود، و سخنان آموزنده و اطلاعات غيبى و دعاهاى مخصوصى را به آنان تعليم داد و دعاى نور كه آن را فاطمه عليهاالسلام، به سلمان ياد داد از اين مقوله به حساب مى آيد. [متن دعاى نور در فصل دوازدهم گذشت.] از مجموع اينها بايد نتيجه گرفت كه فاطمه عليهاالسلام زن اجتماعى بود. او در خانه مى نشست، ولى با اجتماع ارتباط داشت و افراد لايقى را تربيت مى كرد و از آنان به نفع اسلام و مسلمين استفاده مى نمود.

فاطمه در كنار مزار شهدا

تا ريخ زندگى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام نشان مى دهد كه او زن خانه نشين و پرده نشين نبود، بلكه به دستور و مضمون آيات و روايات زيادى، وى صله ارحام مى كرد و به ديدار خويشاوندان مى شتافت و با آنان نشست و برخاست داشت و پس از مرگ آنان، فراموششان نمى كرد و بر مزار آنان مى رفت و از خداوند متعال برايشان استرحام مى نمود.

در حديث صحيح السند از امام صادق عليه السلام نقل شده:

عاشت فاطمه بعد محمد صلى اللَّه عليه و آله خسمه و سبعين يوما، لم تركاشره و لاضاحكه تاتى قبور الشهدا فى كل جمعه مره بين الاثنين و الخميس فتقول هاهنا كان رسول اللَّه، و هاهنا كان المشركون. [عوالم، ج 11، ص 447، جلاالعيون شبعر، ج 1، ص 183.] فاطمه عليهاالسلام بعد از پيامبر خدا هفتاد و پنج روز زندگى كرد، در حالى كه خوشحال و خندان ديده نشد. او هفته اى دوبار در روزهاى دوشنبه و پنجشنبه به زيارت شهداى احد مى رفت و آنها را زيارت مى كرد و محل جنگ رسول خدا با مشركين را دقيقا نشان مى داد.

اين حديث كه به سند صحيح از كافى نقل شده، مى رساند كه فاطمه عليهاالسلام علاوه بر زيارت اهل قبور، آمدنش به مزار شهدا، شخصا در جنگ احد نيز حضور داشت و محل را با چشمان مباركش ديده بود... و ابن ابى الحديد كه يكى از دانشمندان بسيار بزرگ و محقق اهل سنت است، در اين باره از واقدى نقل مى كند:

كانت فاطمه بنت رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله تاتيهم بين اليومين و الثلاثه فتبكى عندهم و تدعو. [شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 40 از بيست جلدى ها.] فاطمه عليهاالسلام دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله هر دو سه روز يكبار به كنار قبور شهداى احد مى آمد و در آنجا گريه مى كرد و براى مردگان و شهدا دعا مى نمود. و حضرت امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

ان فاطمه كانت تاتى قبور الشهدا فى كل غداه سبت فتاتى قبر حمزه و تترحم عليه و تستغفر له. [عوالم، ج 11، ص 222- بحارالانوار، ج 43، ص 90،ح 13- جلاالعيون شبر، ج 1، ص 154.] فاطمه عليهاالسلام هر هفته صبحهاى روز شنبه به احد مى آمد و قبور شهدا را زيارت مى كرد و در كنار قبر حمزه مى ايستاد و براى وى دعا مى كرد و استرحام مى نمود. [اين حديث به سند معتبر از تهذيب شيخ گرفته شده.] از اين حديثها استفاده مى شود كه فاطمه عليهاالسلام به زيارت قبور شهدا مى رفت و برايشان استرحام مى نمود و از فداكاريهاى آنان در جنگ احد ياد مى كرد و به يادشان اشك مى ريخت.

ممكن است برخيها از تعبيرهاى «دوبار و يكبار در هفته» كه در روايات آمده است دچار مشكل شوند و نوعى اشكال در صحت روايات تلقى كنند، ولى بايد گفت: زيارت فاطمه عليهاالسلام هفته اى دو يا يك بار ممكن است به تفاوت زمان باشد، كه در يك مقطع، هفته اى دوبار مى رفت و بعدها هفته اى يكبار...

فاطمه و مداواى مجروحين جنگى

چنانچه در حديث صحيحى از امام صادق عليه السلام نقل شد، فاطمه ى زهرا عليهاالسلام هنگام شتافتن به زيارت قبور شهدا در احد (محل جنگ بين سپاه اسلام و مشركين) را دقيقا نشان مى داد و اين مى رساند كه آن حضرت در اين جنگ حضور داشته، هر چند آمدن او بعد از مجروح شدن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله صورت گرفته باشد.

ابن ابى الحديد از واقدى نقل مى كند كه:

خرجت فاطمه عليهاالسلام فى نسا، و قد رايت الذى بوجه ابيها صلى اللَّه عليه و آله فاعتنقته، و جعلت تمسع الدم عن وجهه... [شرك نهج البلاغه، ج 15، ص 35- 36.] فاطمه عليهاالسلام با گروهى از زنان مدينه از خانه خارج شد و چون چهره ى مجروح پدرش را ديد، او را در آغوش گرفته و خون از صورت مباركش پاك مى كرد. سپس آبى فراهم نمود و خونهاى چهره رسول خدا را شست و شمشير او را پاك كرد و آبى به دست آن حضرت داد كه بياشامد، ولى ممكن نشد.

در اين تاريخ آمده است: زنانى كه از مدينه آمده بودند چهارده نفر بودند، كه فاطمه عليهاالسلام يكى از آنان بود، آنان نان و آب با خود حمل مى كردند و در كنار رزمندگان به آنها آب و نان مى دادند و جراتشان را پانسمان مى نمودند. [و كن اربع عشره امراه، قد جئن من المدينه يتلقعين الناس، منهن فاطمه عليهاالسلام يحملن الطعام و الشراب على ظهورهن و يسقين الجرحى و يداوينهم.] خوانندگان عزيز ملاحظه مى كنند كه فاطمه عليهاالسلام تنها در چهارچوبه ى خانه زندگى ننموده، بلكه او ضمن حفظ قداست و تقوا، در هنگام لزوم به اجتماع قدم گذاشته و در كنار رزمندگان از كيان اسلام و مسلمين دفاع نموده، هر چند اين دفاع در پذيراى از جنگجويان و پانسمان مجروحان بوده است.

فاطمه در ميدان سياست

چون پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله وفات كرد و دشمنان على و فاطمه عليهاالسلام با يك برنامه ريزى حساب شده ى قبلى توانستند خلافت را از دست على عليه السلام گرفته و صاحب حق را از حقش محروم كنند، متقابلا دختر گرامى پيامبر اسلام نيز با تمام توان وارد ميدان سياست شده و با انواع راهها و شيوه ها، عليه حكومت غاصب قيام كرد.

او در كنار اميرالمومنين به همراه فرزندانش (حسن و حسين عليهم السلام) تا چهل روز پس از رحلت رسول خدا به در خانه هاى مهاجرين و انصار مى رفت و آنان را در غصب خلافت، توسط حكومت وقت هشدار مى داد. [عوالم، ج 11، ص 600- شرح ابن ابى الحديد، ج 6، ص 12- 13 و ج 2، ص 47.] فاطمه عليهاالسلام در مسجد رسول خدا در ميان مهاجرين و انصار با ابوبكر به مبارزه برخاست و او را كه غاصب فدك بود محكوم كرد و مردم حاضر در مسجد را با سخنان خود به گريه واداشت و جوى فراهم ساخت كه همه دانستند كه دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مظلوم شده است.

زهراى مظلوم چون نتوانست در برابر غاصبان خلافت، كارى به پيش برد و حق بر بادرفته ى خويش را پس بگيرد، روش مبارزاتى خود را به صورت گريه شروع كرد و شب و روز با اشك چشم خود نشان داد كه از حكومت وقت ناراضى است، اگرچه ظاهرا رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و فراق پدر، انگيزه اول در اين ناله ها بود.ولى همگان مى دانستند كه دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آنقدر بى صبر نيست كه در فوت پدر هميشه گريه كند، بلكه گريه او در اثر مصائبى است كه حكومت غاصب براى او فراهم كرده است.

دانشمند اهل سنت در تاريخهاى خود مى نويسد: فاطمه عليهاالسلام آن چنان از دو خليفه ى اول و دوم ناراضى و ناراحت بود، كه با آنان قهر كرد و از ستم آن دو روبه سوى قبر پدر كرد و فرمود:

يا ابتاه! يا رسول اللَّه! ماذا لقينا بعدك من ابن الخطاب وابن ابى قحافه؟ [الامامه و السياسه، ج 1، ص 12 و 13 و تاريخ طبرى، ج 3، ص 210.] اى پدر و اى رسول خدا! ما بعد از تو چه روزگار سياهى از پسر خطاب و پسر ابى قحافه داشته ايم؟!

ابن ابى الحديد (امام معتزلى) پس از تحقيق و بررسى در مورد واكنش حضرت فاطمه عليهاالسلام به ستمهاى وارده از سوى حكومت وقت مى نويسد: و الصحيح عندى انها ماتت واجده على ابى بكر و عمر و انها اوصت الا يصليا عليها. [شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 50.] نتيجه تحقيقم اين است كه فاطمه عليهاالسلام با دل پر درد از ابوبكر و عمر از دنيا رفت و وصيت كرد: آن دو بر جنازه اش نماز نخوانند.

پس ملاحظه مى كنيد كه همه ى اين عكس العملها، در باربر حركت ستمگرانه ى حكومت وقت به اميرالمومنين و فاطمه، يك برنامه ى سياسى و مبارزه ى اجتماعى است كه دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله انجام داده است. و بر همين اساس آن بانوى با فضيلت به اميرالمومنين وصيت كرد كه شبانه او را غسل دهد و شبانه دفن كند و همه كارها را از چشم غاصبان پنهان نمايد و اين وصيت را نوعى مبارزه ى منفى عليه آنان تلقى مى كند.

از اين جهت اميرالمومنين فاطمه عليهاالسلام را شبانه غسل داد و كفن كرد و شب هنگام با يك برنامه ريزى دقيق جسم او را دور از چشم عامه ى مردم دفن كرد و قبر وى را آشكار نساخت و تا روز قيامت آشكار نخواهد شد و اين خود نشانه ى نارضايتى فاطمه عليهاالسلام از حكومت وقت را دربردارد.

در پايان اين فصل نتيجه مى گيريم كه حضرت فاطمه عليهاالسلام در تمام ميدانها اعم از عبادى، اجتماعى، سياسى، فرهنگى، خانه دارى و... امتحانات خوبى پس داده و همه اش اسوه و نمونه زنان عالم خلقت مى باشد.