تحليل سيره فاطمه زهراء

على اكبر بابازاده

- ۸ -


فصل شانزدهم: حيا و عفت فاطمه

حيا، يك نيروى درونى مرموزى است كه انسان را از قبائح و كارهاى نامطلوب بازمى دارد و طبق احاديث اهل بيت، اين ويژگى در طبيعت زنان بيش از مردان گذاشته شده است.

حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام بسيار پاكدامن و عفيف بود و در طول زندگى خويش،- خواه در خانه پدر و يا خانه ى اميرالمومنين- تجسم حياء به حساب مى آمد.

در سخنان در ربار آن حضرت آمده است كه زن نيكو و شايسته، زنى است كه خود را از مردهاى بيگانه دور داشته و از ديدن نامحرم و همچنين از منظر ديد آنان در امان باشد. [و سائل الشيعه، ج 14، ص 172، ح 3.]

فاطمه و مرد نابينا

اميرالمومنين على عليه السلام مى فرمايند: روزى فاطمه عليهاالسلام در محضر رسول خدا نشسته بود كه مرد نابينايى اجازه ى ورود خواست. در اين حال دختر رسول گرامى اسلام اتاق پذيرايى را ترك كرده و در اندرون نشست. پس از رفتن ميهمان، پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله پرسيدند: چرا از مرد نابينا دور شدى در حالى كه او تو را نمى ديد؟ فاطمه عليهاالسلام جواب داد:

ان لم يكن يرانى فانى اراه، و هو يشم الريح. فقال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: اشهد انك بضعه منى. [عوالم، ج 11، ص 223، بحارالانوار، ج 43،ص 91، ح 16.] اگر او مرا نمى ديد، من وى را مى ديدم. علاوه بر اين؛ اگر او چشم نداشت كه مرا ببيند، از طريق بويايى مى توانست بو كند.

پيامبر خدا چون سخن دختر را شنيد فرمود: من شهادت مى دهم كه تو پاره ى تن من هستى.

از اين حديث استفاده مى شود كه دختر عالى قدر رسول خدا تا چه ميزانى شرم و حيا داشت؟ و چقدر از مردان بيگانه دورى مى جست؟ و تا ضرورتى نبود از كنار مردها نمى گذشت، هرچند فاطمه عليهاالسلام در مواقع حساس و لزوم به ميان جامعه آمده و سخنرانى كرده و از حق خود و ولايت شوهرش اميرالمومنين على عليه السلام دفاع نموده و اسلام را از دستبرد غاصبين خلافت و از انحراف و بدعتها مصون داشته است.

شرم و حيا در كنار شوهر

حيا دو گونه است: يكى پسنديده و ديگرى ناپسند. حياى ناپسند آن حالتى است كه انسان را از رشد و كماليابى و رسيدن به حقوق بازمى دارد و يا باعث تضييع حقوق ديگرى مى گردد. چنين صفتى در روايات اسلامى به شدت تقبيح گرديده است... [بحار، ج 77، ص 149 و ج 71، ص 331 و ج 78، ص 242.] و همچنين در آداب همسردارى آمده است كه حيا دو گونه ى متصور است: يكى مطلوب و ديگرى مذموم و نامطلوب. حياى مذموم آن حالتى است كه يكى از زوجين را در استيفاى حقوق طرف مقابل بازدارد و قيد و بندى شود در مسائل زوجيت و ساير امور مربوطه... و لذا حضرت امام باقر عليه السلام مى فرمايند:

زن خوب، زنى است كه در خلوت با شوهرش حيا را نيز از تنش خارج كند، و سپس در شرايط عادى، حيا را نيز مانند لباس به اندامش بپوشاند. [و سائل الشيعه، ج 14، ص 16، ح 10: خيرالنساء التى اذا خلت مع زوجها فخلعت الدرع خلعت معه الحياء و اذا لبست الدرع لبست معه الحيا.] حضرت فاطمه عليهاالسلام در طول مدت شوهردارى خود با اميرالمومنين، در هيچ فرصتى حريم آن حضرت را ناديده نگرفت و در مورد شخصيت آن بزرگوار كوتاهى نكرد. تا جايى كه اميرالمومنين در اين باره مى فرمايند:

فواللَّه ما اغضبتها... و لااغضبتنى و لاعصت لى امرا و لقد كنت انظر اليها فتنكشف عنى الهموم و الاحزان. [عوالم، ج 11، ص 328- جلاالعيون، ج 1، ص 170- بحارالانوار، ج 43، ص 134.] سوگند به خدا زندگى با صفاى من و فاطمه عليهاالسلام طورى بود كه نه من او را به خشم آوردم و نه او مرا به خشم آورد و نافرمانى كرد، حتى غصه هاى ديگرم با حضور او و تماشاى جمالش برطرف مى گرديد.

اين حديث شريف كه از دل آتشين على عليه السلام در فراق فاطمه عليهاالسلام برخاسته است، نشان مى دهد كه دختر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله تا چه ميزانى در اطاعت شوهر بود و كوچكترين اسائه ادب از او ديده نشد.

در اظهار ديگرى از اميرالمومنين مى خوانيم كه آن حضرت زن و بچه هايش را در وضع بسيار اسفناك (گرسنگى) ديد، به فاطمه عليهاالسلام گفت: چرا از وضع خود و درد گرسنگى بچه هايم مرا آگاه نساخته اى؟ فاطمه عليهاالسلام در جواب فرمودند:

يا ابالحسن! انى لاستحيى من الهى ان اكلفك ما لاتقدر عليه! [بحارالانوار، ج 43، ص 59، ح 51- عوالم، ج 11، ص 158- جلاالعيون، ج 11، ص 137.] يا اباالحسن! من از خدايم شرم و حيا مى كنم تو را به كارى بگمارم كه قدرت تهيه آن را ندارى.

اگرچه تامين رفاه زندگى زن و بچه براى شوهر در حد معمول واجب است، ولى روح ايثارگرى خاندان رسالت و ولايت در تمام ابعاد زندگى، باعث شده بود كه خانواده ى اميرالمومنين پيوسته در فقر و پريشانى بسر برند و لذا فاطمه از وضع مالى شوهرش آگاه بود، و مى دانست كه وى قدرت تهيه مايحتاج خانه را ندارد. از اين جهت شرم و حياى فاطمه عليهاالسلام كه از ايمان و اعتقاد او به خدا سرچشمه مى گرفت مى گويد: «من از خدايم شرم مى كنم...» اين درسى است به تمام بانوان محترم كه گرفتار زرق و برق و تشريفات كمرشكن روزگار فاجعه آميز ما نگردند و درآمد و امكانات شوهرانشان را مراعات كنند...

خشنودى از تقسيم كار

در دين مقدس اسلام كار و تلاش زن، همانند كار و تلاش مرد يك ضرورت اجتماعى است و پيامبر اسلام اين امر را بر همگان اعم از زن و مرد واجب ساخته [طلب الحلال فريضه على كل مسلم و مسلمه. (بحار، ج 103، ص 9).] و نقش زن را در پيشرفت امور خانه و اجتماع برابر مرد دانسته است. [المراه احد الكاسبين. (بحار، ج 103، ص 238).] كشورهايى كه به طور هماهنگ و با تشريك مساعى زن و مرد به كار مى پردازند و يا خانواده هايى كه دست محبت به هم داده و دسته جمعى كار مى كنند، وضع زندگى و اجتماعى و سياسيشان به مراتب بهتر از آن گروه كشورها و خانواده هايى است كه در جمود فكرى بسر برده و كار و تلاش را فقط مخصوص مردها مى دانند... منتهى بايد تخصصها و توانايى ها و ظرافت هر يك از زنان و مردان را در نظر گرفت و كار مناسب و متناسب با توان هر يك را برايشان محول ساخت. [در اين زمينه به فصل آخر كتاب: مسائل ازدواج و حقوق خانواده به قلم نگارنده مراجعه فرماييد.] ما اگر زندگى مشترك دو زوج معصوم (على و فاطمه عليهماالسلام) را در نظر بگيريم ملاحظه مى كنيم كه آنان در اين زمينه هر يك به كار و تلاش پرداخته، ولى بر مبناى تناسب زن و مرد و تقسيم كار.

روزى به اين مناسبت به محضر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله شتافته و از آن حضرت كسب تكليف نمودند. رسول خدا چنين داورى كرد:

فقضى على فاطمه بخدمتها مادون الباب و قضى على على بما خلفه. فقالت فاطمه: فلا يعلم ما دخلنى من السرور الا اللَّه باكفائى رسول اللَّه تحمل ارقاب الرجال. [و سائل الشيعه، ج 14، ص 123- ج 1، عوالم، ج 11، ص 217.] فاطمه عليهاالسلام را مامور به انجام كارهاى داخل خانه نمود و على را نيز به امور خارج از خانه مامور ساخت. دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از اين تقسيم كار فوق العاده خوشحال شد و چنين اظهار داشت:

جز خدا كسى نمى داند كه من از چنين تقسيم كار چقدر خوشحال شدم، زيرا كه پدرم رسول خدا مرا از گريبانگير شدن با مردان معاف داشته است.

از اين حديث استفاده مى كنيم كه فاطمه ى زهرا عليهاالسلام حتى الامكان دوست داشته در پرده ى حجاب و عفاف زندگى كند و تا ضرورتى نمى ديد از اختلاط با مردان- آن هم با يك شرايط خاص- خوددارى مى كرد و از اينكه پدرش كارهاى داخل خانه را به او واگذار نموده و از فعاليتهاى امور بيرونى معاف داشته مسرور بوده است هر چند فاطمه ى زهرا عليهاالسلام در مواقعى كه اقتضا مى كرد، به تلاشهاى سياسى و اجتماعى نيز پرداخته. خطابه ها و احتجاجات او با خليفه و غاصبين خلافت از اين امور است.

حجاب كامل در ميدان مبارزه

حضرت فاطمه عليهاالسلام اگرچه نمونه كامل يك زن مسلمان در تمام اوصاف و كمالات اسلامى بويژه در حجاب و عفاف بود، ولى مسائل سياسى و اجتماعى را نيز در مواقع حساس ناديده نمى گرفت، مخصوصا در ولايت اميرالمومنين و به يغما رفتن فدك، [اين بعدها نيز در بخش سياسى و اجتماعى، به طور مستقل بحث شده است.] با خليفه غاصب وقت و دارو دسته اش به مبارزه پرداخت و در مجامع عمومى به مناظره نشست، ولى در عين حال هرگز از پرده حجاب كامل و عفاف لازم بيرون نرفت. اينك فرازهايى از اظهارات محدثين و مورخين اسلامى را در اين زمينه تقديم مى داريم.

از طريق عايشه و عبداللَّه بن حسن بن حسن در كتابهاى عامه و خاصه نقل شده:

لما بلغ فاطمه عليهاالسلام اجماع ابى بكر على منعها فدك، لاثت خمارها، و اقبلت فى لمه من حفدتها و نسا قومها، تطا فى ذيولها، ماتخرم مشيتها مشيه رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله حتى دخلت على ابى بكر و قد حشد الناس من المهاجرين و الانصار، فضرب بينها و بينهم ريطه بيضا.... [شرح ابن ابى الحديد، ج 16، ص 211 و 249- احتياجات طبرسى، ج 1، ص 131، چاپ نجف.] هنگامى كه به فاطمه عليهاالسلام ثابت شد كه ابوبكر فدك را از او بزور گرفته و تحويل نمى دهد، آن بانوى عزيز، مقنعه و روسريش را بر سر محكم بست و با عده اى از زنان متدين و نزديكان خويش كه او را در ميان گرفته بودند به سوى مسجد رسول اللَّه حركت كرد، در حالى كه با لباسهاى طولانى راه مى رفت- كه حتى روى پاهاى او پوشيده بود و بدنش پيدا نمى شد و چنان راه مى رفت كه گويا پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله در حركت است- وارد مسجد شد. جمعيت مهاجر و انصار آنجا را پر كرده بودند و براى دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله جايگاهى درست كرده بودند، كه مردها او را نمى ديدند...

اگر اين عبارات را به دقت مورد عنايت قرار دهيم درسهاى زيادى از حجاب و عفاف آن حضرت مى گيريم، و در اينجا متوجه مى شويم كه آن حضرت، حتى در ميدان مبارزه نيز بسيار مقيد به حجاب كامل و حياى اجتماعى و اخلاقى بوده است، زيرا:

1- با پوشيدن مقنعه و احتياط لازم حركت نموده. (لاثت خمارها).

2- در ميان زنان حركت نموده. (فى لمه...).

3- لباسهاى بلند پوشيده بود كه حتى پاهايش پيدا نبود. (تطا ذيولها).

4- در جايگاه مخصوص قرار گرفته و پرده اى بين زنان و مردان حايل بود. (فضرب بينها و بينهم...).

آرى فاطمه عليهاالسلام با اين برنامه ريزى دقيق حتى در ميدان مبارزه، با غاصبين خلافت، (آيه بيست و پنجم سوره ى قصص) [فجائته احداهما تمشى على استحيا.] كه شيوه راه رفتن دختران پيامبران و زنان اسلامى را ترسيم مى كند، تداعى كرد و به پيروانش درسها داد كه در عين اجتماعى بودن، زنان حجاب و عفاف را حفظ كنند.

اختراع نعش توسط اسماء

روزى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام در بستر بيمارى به اسما بنت عميس فرمود:

انى قد استقبحت مايصنع بالنسا، انه يطرح على المرئه الثوب فيصفها لمن راى.

من از اينكه جسد زن را هنگام مرگ با لباسى مى پوشانند، ولى هيكل آن مشخص مى گردد ناراحتم.

اسما عرض كرد: ما وقتى كه به كشور حبشه مهاجرت نموديم، در آن سرزمين ديدم كه نعش مخصوصى درست مى كردند...

حضرت دستور داد: شكل آن را درست كن و اسما صورت نعش را ساخته و به فاطمه ى زهرا عليهاالسلام نشان داد. حضرت فرمودند: زمانى كه من از دنيا رفتم تو مرا پس از غسل دادن و كفن كردن در ميان نعش قرار ده و مگذار كسى بدن مرا ببيند.

چون بانوى بزرگ اسلام از دنيا رفت، اسما طبق وصيت عمل كرد، حتى عايشه (دختر خليفه) را نيز به منزل فاطمه عليهاالسلام راه نداد و عايشه از اسما به ابوبكر شكايت كرد، ولى اسما گفت: اين دستور را حضرت زهرا به من وصيت كرده و او مرا مامور ساخته است كه براى وى نعش بسازم و كسى را از آمدن به اتاق او اجازه ندهم.

ابوبكر گفت: هرچه فاطمه عليهاالسلام دستور داده، به آن عمل كن.... [جلاالعيون، ج 1، ص 217- كنزالعمال، ج 13، ص 686 ش 37756 و با اختصار ابن ابى الحديد، ج 16، ص 280.] اين قضيه تاريخى نيز توجه فاطمه عليهاالسلام را به مساله حجاب و عفاف نشان مى دهد.

فصل هفدهم: عصمت فاطمه

حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام، تنها زن معصوم اسلام است، كه عصمت او ريشه ى قرآنى و حديثى داشته و تاريخ زندگى پرافتخارش، شاهد بزرگ ديگرى در اين مقوله مى باشد.

فاطمه عليهاالسلام پيش از آنكه متولد گردد، نطفه اش از غذاى پاك بهشتى در صلب پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و آنگاه خديجه قرار داده شده و در رحم مادر، پناه و انيس او به حساب آمده و هنگام ولادت با فرستادگان غيبى به سخن پرداخته و سپس در مدت محدود حياتش صدها كرامت محيرالعقول نشان داده و... همگى اينها از عصمت آن بانوى گرانقدر حكايت دارد.

آرى فاطمه عليهاالسلام به عنوان الگو و اسوه ى زنان عالم معرفى شده و ديگر زنان، بايد از زندگى بى لغزش او سرمشق بگيرند و شيوه هاى تربيتى و اخلاقى و خودسازى را، در آيين: عبادى، همسردارى، پرورش فرزند، حقوق اجتماع و مردم و... به كارگيرند و آن كنند كه او كرده و آن گونه روند كه او رفته است.

نگارنده عقيده دارد كه خانه و زندگى مشترك خانوادگى، بهترين محك براى سنجش اخلاق و رفتار و ايمان و تقوا و عدالت و... هر كس محسوب مى گردد و حضرت فاطمه عليهاالسلام در كنار پدر و خانه ى پدرى امتحان خوبى داده و مدال «فداها ابوها». «ام ابيها» و دهها مدال ديگر از دست پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله دريافت داشته است و هم در خانه شوهر تا آنجا پيش رفته، كه اميرالمومنين مى فرمايند: فاطمه عليهاالسلام كوچكترين عملى كه باعث خشم من گردد انجام نداد، او مرا نافرمانى نكرد و با اخلاق و رفتارش غمها و غصه هاى ديگر مرا برطرف ساخت. [ در بحثهاى پيشين اين مطالب گذشت.]

شهادت قرآن بر عصمت فاطمه

پروردگار عالم در قرآن مجيد (سوره ى احزاب، آيه ى سى و سه) مى فرمايند:

انما يريداللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا.

خداوند فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك گرداند.

اين آيه گواهى مى دهد كه اهل بيت معصوم و بى لغزش هستند و هيچ گناهى نمى كنند. («الرجس» در آيه شامل همه ى گناهان و لغزشها مى گردد، كه اهل بيت از آنها دورند.) مراد از اهل بيت كيست؟ جواب و بحث و بررسى آن در فصل اول اين كتاب گذشت و طبق احاديث معتبر اهل سنت و اظهارات و اعترافات همسران پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، ثابت گرديد كه مراد از آن پنج تن آل عبا مى باشند، كه فاطمه ى زهرا عليهاالسلام يكى از آنهاست، بنابراين، فاطمه عليهاالسلام طبق گواهى قرآن مجيد معصوم مى باشد.

استدلال اميرالمومنين در عصمت فاطمه بر آيه ى تطهير

چون خليفه ى اول پس از رحلت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فدك را غصب كرد و حضرت فاطمه ى زهرا با او به محاجه و مناظره پرداخت، اميرالمومنين على عليه السلام نيز پس از سخنرانى و خطبه فاطمه عليهاالسلام در مسجد، به مسجد رفت و از جمله ى سخنانش خطاب به ابوبكر فرمود:

يا ابابكر! بگو ببينم قرآن خوانده اى؟ ابوبكر: بلى خوانده ام.

على عليه السلام: بگو ببينم آيه ى تطهير: «انما يريداللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا، [احزاب/ 33.] در حق ما نازل شده، يا در حق ديگران؟ ابوبكر: در حق شما نازل شده.

على عليه السلام: اگر كسى شهادت دهد كه فاطمه عليهاالسلام كار بدى انجام داده چه مى كنى؟ آيا شهادت او را مى پذيرى يا نه؟ ابوبكر: بلى، مى پذيرم و براى فاطمه عليهاالسلام مانند ديگران حد جارى مى كنم.

على عليه السلام: در اين صورت در پيشگاه خدا كافر مى شوى.

ابوبكر: چرا؟ على عليه السلام: زيرا در اين فرض، تو شهادت خدا را كه به پاكى فاطمه عليهاالسلام گواهى داده قبول نكرده و گواهى مردم را گرفته اى، همان طورى كه شهادت خدا و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را در اين مورد ناديده گرفته و فدك را از فاطمه عليهاالسلام به يغما برده اى؟ ابوبكر! مگر فدك در دست فاطمه عليهاالسلام نبود؟ چرا و چگونه چيزى كه در دست او است، از او بينه و شاهد مى خواهى؟ مردم چون اين مناظره و سخنان على و ابوبكر را مى شنيدند، بر روى يكديگر نگاه كرده و گفتند: «صدق واللَّه على بن ابى طالب؛ سوگند به خدا كه حق با على عليه السلام است. [احتجاجات طبرسى، چاپ نجف، ج 1، ص 122- 123.]».

قابل توجه است، كه اميرالمومنين از آيه ى تطهير بر عصمت فاطمه عليهاالسلام استدلال نموده و مهاجرين و انصار نيز آن را پذيرفته و مورد تاييد قرار داده اند.

برترى فاطمه بر پيامبران پيشين، عصمت او را ثابت مى كند

شكى نيست كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله، در ميان تمام مخلوقات عالم، برترين آنان است و اگر نور پاك او نبود و وى قدم به هستى نمى گذاشت، بدون ترديد، خداوند متعال دگران را خلق نمى كرد. [لولاك كما خلقت الافلاك و لو لا على لما خلقتك و لولا فاطمه لما خلقتكما. (عوالم، ج 11 ص 25 و 26).] و از سوى ديگر در احاديثى كه از طريق عامه و خاصه نقل شده، پنج تن آل عبا، همگى نور واحد و در پيشگاه الهى به يك ميزان خواهند بود، [على (ع)مى فرمايند: رسول خدا به منزل ما آمدند، در حالى كه من در خواب بودم، او بعد از مذاكره با دخترش به او فرمودند: «انى و اياك و هذين و هذا الراقد فى مكان واحد.» يعنى من و تو (دخترم) و اين حسن و حسين و اينكه خوابيده (على) در يك مكان و منزله مى باشيم. (فرائد السمطين، ج 2، ص 28 ش 367).] هر چند برترى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر ديگران مسلم است. و در حديثى رسول خدا مى فرمايند: «من برترين انسان جهان براى اولين و آخرين هستم و بعد از من على عليه السلام برترين مخلوقات جهان است، بدانيد كه اول ما مثل آخر ما و آخر ما مثل اول ما مى باشد. [بحار، ج 26، ص 316، ح 79: انا سيد الاولين و الاخرين و انت يا على! سيدالخلائق بعدى، اولنا كاخرنا و آخرنا كاولنا.] و از سوى سوم از خود پيامبر خدا مى خوانيم كه مى فرمايند:

«حسن و حسين بهترين انسان روى زمين بعد از من و پدرشان مى باشند و مادرشان بهترين زن عالم است.» [بحار 26، ص 272 و، ح 14: الحسن و الحسين خير اهل الارض بعدى و بعد ابيها و امهما افضل نسا اهل الارض.] و در ساير سخنان پربار اهل بيت مى خوانيم كه خداوند انبيا را بر ديگران تفضيل داده و آنان را نيز در مراتب كمال و فضيلت يكسان نيافريده، بلكه چند نفر آنان كه به اولوالعزم معروفند، بر ساير سفيران آسمانى مقدم داشته و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را نيز بر اين (انبيا اولوالعزم) برترى داده است. [بحارالانوار، ج 26، ص 199، ح 11، عن الصادق (ع): ان اللَّه فضل انلى العزم من الرسل بالعلم على الانبيا و ورثنا علمهم و فضلنا عليهم فى فضلهم...] و بالاخره در يك روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است: تمام پيامبران گذشته براى معرفت حقوق و ولايت ما مبعوث شده اند و موظف بوده اند ما را بر ديگران مقدم بدانند. [اصول كافى، ج 1، ص 437، ح 4: ما من نبى جا قط الا بمعرفه حقنا و تفضيلنا على من سوانا.] اگر به دقت و بدون ذهنيت اين احاديث را مورد نظر قرار دهيم به اين نتيجه خواهيم رسيد كه انبياى الهى همگى معصوم بودند و اينكه على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام، بعد از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله، از همه ى آنان برترند، بدون ترديد در تمام فضائل و از جمله ى در عصمت بر همه ى آنان تفوق دارند. (دقت فرماييد.) از طرف ديگر در فصل ششم اين كتاب روايات متعددى را از طريق اهل سنت و تشيع ملاحظه فرموديد كه اگر على نبود، براى فاطمه عليهاالسلام كفو و همتايى پيدا نمى شد، خواه آدم و انسانهاى ديگر.

علما و دانشمندان بزرگ و محققين عاليقدر از اين حديثها نيز، تفوق و برترى على و فاطمه عليهم السلام را بر همه ى انسانها جز رسول خدا استفاده كرده اند. در اين صورت براى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام فوق عصمت ثابت مى شود، زيرا به استناد اين حديثها، فاطمه عليهاالسلام برابر على است و چگونه مفروض است كه انسان عاقل، در دو تساوى يكى را بر ديگرى مقدم بدارد؟ (دقت فرماييد)

گواهى ملائكه بر عصمت فاطمه

از روايات متعددى استفاده مى شود كه جبرئيل و ساير ملائكه آسمانها، بر حضرت فاطمه عليهاالسلام نازل شده و با وى به مكالمه و مصاحبه پرداخته و در ضمن سخنان خود، در فضائل و مناقب آن بانوى گرامى، مطالبى مى گفتند كه عصمت آن بزرگوار از آنها ثابت مى شود؛ اينك به دو مورد اشاره مى كنيم:

قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: «... ابنتى فاطمه، و انها لسيده نسا العالمين فقيل: يا رسول اللَّه! اهى سيده نسا عالمها؟ فقال: ذاك لمريم بنت عمران، فاما ابنتى فاطمه فهى سيده نسا العالمين من الاولين و الاخرين و انها لتقوم فى محرايها فيسلم عليها سبعون الف ملك من الملائكه المقربين و ينادونها بمانادت به الملائكه مريم فيقولون يا فاطمه! ان اللَّه اصطفيك و طهرك و اصطفيك على نسا العالمين. [عوالم، ج 11، ص 99.] پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: دخترم فاطمه سرور زنان عالميان است. از او سئوال شد يا رسول اللَّه! سرور زنان زمان خودش؟ فرمودند: اين امتياز محدود، مربوط به حضرت مريم است، ولى دخترم فاطمه برترين زن عالميان از اولين و آخرين است. او هنگامى كه در محراب عبادتش قرار مى گيرد، هفتاد هزار ملائكه از مقربين درگاه الهى بر او سلام و درود مى فرستند و او را مخاطب قرار مى دهند، با آن جمله اى كه مريم را مخاطب قرار داده بودند، و چنين مى گويند: اى فاطمه! خداوند تو را برگزيده و پاك ساخته و تو را بر تمام زنان عالميان برترى داده است. و حضرت صادق عليه السلام مى فرمايند:

انما سميت فاطمه محدثه لان الملائكه كانت تهبط من السما فتناديها كما تنادى مريم بنت عمران فتقول: يا فاطمه! ان اللَّه اصطفيك و طهرك و اصطفيك على نسا العالمين. فتحدثهم و يحدثونها فقالت ذات ليله: اليست المفضله على نسا العالمين مريم بنت عمران؟ فقالوا: ان مريم كانت سيده نسا عالمها و ان اللَّه عزوجل جعلك سيده نسا، عالمك و عالمها و سيده نسا الاولين و الاخرين. [بحار، ج 43، ص 78، ح 65.] از اين جهت يكى از نامهاى فاطمه «محدثه» بود، كه ملائكه به حضور او مى آمدند و مانند مريم با وى سخن مى گفتند، از جمله روزى به او گفتند: اى فاطمه! خداوند تو را برگزيده و تو را بر زنان ديگر جهان برترى داده، هم سخنان او را گوش مى دادند و هم به وى سخن مى گفتند.

فاطمه از ملائكه پرسيد: مگر طبق آيه ى چهل و دو سوره ى آل عمران، مريم برترين زن جهان نيست؟ ملائكه گفتند: مريم سرور زنان زمان خود بود، ولكن تو سرور زنان معاصر و اولين و آخرين و حتى سرور زنان عصر مريمى.

اين دو حديث كه به عنوان نمونه انتخاب گرديد، فاطمه عليهاالسلام را سرور زنان جهان، برگزيده ى خدا، همنشين و همصحبت ملائكه و جبرئيل - كه مقربان درگاه الهى - بودند، ناميده است. در اين صورت مى توان به عصمت زهرا عليهاالسلام ترديد كرد؟!

گواهى رسول خدا بر عصمت فاطمه

رسول گرامى اسلام در احاديث زيادى كه از طريق سنى و شيعه نقل گرديده، فاطمه را پاره ى تن خود معرفى نموده و فرموده است: هر كس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و دشمن او دشمن من و خدا است. و در حديث ديگرى فرموده است: فاطمه پاره ى تن من است، هر كس او را اذيت كند، مرا اذيت نموده و كسى كه او را به خشم آورد من و خدا را به خشم آورده است. و بالاخره در گروهى از احاديث، آن هم در منابع معتبر اهل سنت مى خوانيم كه خشم خدا فاطمه و رضايت الهى به رضاى او بستگى دارد.

باز هم دهها حديث - به همين مضمون - در كتب حديث طريقين يافت مى شود و ما نيز در فصل 26 (كيفر ستمگران و دشمنان زهرا عليهاالسلام) بخشى از احاديث را با ذكر منبع و مرجع آنها آورديم...

آنچه از اين گونه احاديث در رابطه با عصمت زهرا استفاده مى كنيم اينكه؛ اگر فاطمه عليهاالسلام معصوم نبود، چگونه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله به طور مطلق خشم او را خشم خدا و رضاى او را رضاى الهى معرفى مى كند؟! مگر مى توان رضا و خشم اشخاص غير معصوم را با رضا و خشم خدا مرتبط دانست/!

ابن ابى الحديد پس از اعتراف بر اينكه فاطمه عليهاالسلام از جمله افرادى است كه آيه ى تطهير بر عصمت او دلالت دارد در اين باره مى نويسد:

قوله عليه السلام: فاطمه بضعه منى، من آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد آذى اللَّه عزوجل يدل على عصمتها، لانها، لوكانت ممن تقارف الذنوب لم يكن من يوذيها موذيا له على كل حال... [شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 273.] سخن پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله در مورد فاطمه عليهاالسلام كه مى فرمايند: هر كس او را اذيت كند، مرا اذيت كرده و كسى كه مرا آزار دهد خدا را آزار داده است؛ دليل بر معصوم بودن فاطمه عليهاالسلام است، زيرا؛ اگر فاطمه عليهاالسلام غير معصوم بود، اذيت او در تمام حالات، اذيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله محسوب نمى شد...

پس نتيجه مى گيريم سخنان پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله، بالاتر از عصمت فاطمه عليهاالسلام را مى رساند، كه دانشمندان سنى و شيعه به آن اعتراف دارند و شعراى اسلامى نيز با اشعار خويش قول خدا و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را در اين باره به نظم آورده اند:

و ان مريم احصنت فرجها   و جات بعيسى كبدر الدجى
فقد احصنت فاطم بعدها   و جات بسبطى نبى الهدى

[بحارالانوار، ج 43، ص 50.] مريم با پاكدامنى و عصمت خويش عيسى را به دنيا آورد كه مثل ماه درخشنده و نورانى بود. و زهرا نيز بعد از او پاك زيست و با مصونيت تمام دو نور ديده ى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله را تحويل داد و چون از امام صادق عليه السلام پرسيدند: چه كسى فاطمه عليهاالسلام را غسل داد؟ آن حضرت با استناد به معصوم بودن فاطمه عليهاالسلام فرمودند:

غسلها اميرالمومنين لانها كانت صديقه، و لم يكن ليغسلها الا صديق. [بحارالانوار، ج 43، ص 184 - عوالم، ج 11، ص 260 - جلاالعيون، ج 1، ص 222.] اميرالمومنين على عليه السلام او را غسل داد، زيرا فاطمه عليهاالسلام معصوم بود و معصوم را جز معصوم نمى تواند غسل دهد.

چون سائل از اين جواب تعجب كرد، حضرت فرمودند: در مورد مريم نيز قضيه همين طور بود، او را كسى غسل نداد مگر حضرت عيسى.

ما در پايان اين فصل از مجموع سخنان و احاديث اهل بيت و آيه شريفه تطهير و احتجاج اميرالمومنين و اعتراف دانشمند بزرگ اهل سنت و... نتيجه مى گيريم كه فاطمه عليهاالسلام مثل ساير حضرات معصومين، معصوم بود. و فضيلت او بر تمام پيامبران و ائمه ى اطهار - جز پدرش رسول خدا و شوهرش اميرالمومنين - ثابت است.

فصل هيجدهم: ملائكه در حضور فاطمه

در اين فصل، قبل از پرداختن به اصل موضوع، بايد چند نكته را مورد بررسى قرار دهيم و ببينيم آيا ممكن است جبرئيل و ساير ملائكه با افرادى غير از انبيا و پيامبران الهى ديدار و مصاحبه داشته باشند؟ و آيا تا به حال چنين اتفاقى صورت پذيرفته؟ و در صورت تحقق امر، آنان چه كسانى بوده و چه مسائلى پيش آمده است؟ و ممكن است در عصر معاصر كسى با ملك ارتباط داشته باشد؟ و بالاخره به سراغ قرآن و اهل بيت رفته و از آنها راهنمايى بگيريم. و آنگاه موضوع را در مورد حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام بررسى كنيم و خوانندگان عزيز را در جريان اين امر بسيار عظيم قرآنى و حديثى قرار دهيم.

آيا جز انبيا كسى مى تواند با ملك ارتباط داشته باشد؟

در جواب از اين سوال بايد گفت: در قرآن و حديث آيات و روايات زيادى داريم كه امكان ارتباط افراد خاص (غير از انبيا) را با ملائكه خدا ممكن مى داند، لذا به دو دليل قرآنى توجه فرماييد:

ان الذين قالوا ربنا اللَّه ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه... [فصلت /30.] به يقين كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداوند يگانه است و سپس استقامت ورزيدند فرشتگان آسمانى بر آنان نازل مى شوند...

قطع نظر از بحثهاى تفسيرى، ظهور آيه مى رساند كه هر كس به خدا معتقد و در راه اعتقادش پايدار بماند، نه تنها مى تواند با ملائكه ارتباط برقرار كند، بلكه فرشتگان با تواضع تمام به حضور او مشرف مى گردند... و لقد نصركم اللَّه ببدر و انتم اذله، فاتقواللَّه لعلكم تشكرون. اذ تقول للمومنين الن يكفيكم ان يمدكم ربكم بثلاثه آلاف من الملائكه منزلين. [آل عمران / 123 - 124.] خداوند شما را در جنگ بدر يارى كرد و پيروزتان ساخت، در حالى در نسبت به دشمن ناتوان بوديد، پس از خدا بترسيد، (و مخالف فرمان پيامبر نكنيد) تا شكر نعمت او را بجا آورده باشيد. در آن هنگام كه تو به مومنان مى گفتى: آيا كافى نيست كه پروردگارتان شمارا به سه هزار نفر از فرشتگان، كه از آسمان فرود مى آمدند يارى نمود؟!

خوانندگان محترم ملاحظه مى كنند كه در اين آيات، مهاجرين و انصار و رزمندگان عزيز، در جنگ بدر به وسيله ى سه هزار نفر از ملائكه آسمانى يارى شده اند و در روايات اسلامى در تاريخ اين جنگ، مشخصات بيشتر و بهترى از اين ملائكه آمده است... و در هر حال نتيجه مى گيريم كه ملائكه خدا، در كنار افراد غير پيامبر صلى اللَّه عليه و آله حضور پيدا كرده و به يارى آنان شتافته اند.

در تفسير و تشريح اين آيات كه به عنوان نمونه ذكر شد، همراه با خوانندگان گرامى به سراغ حضرت امام جعفر صادق عليه السلام مى رويم كه در جواب سوالى از آن حضرت، در اين باره مى فرمايند:

ان مريم لم تكن نبيه و كانت محدثه، و ام موسى بن عمران كانت محدثه و لم تكن نبيه، و ساره امراه ابراهيم قد عاينت الملائكه فبشروها باسحاق و من ورا اسحاق يعقوب و لم تكن نبيه و فاطمه بنت رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله كانت محدثه و لم تكن نبيه. [عوالم، ج 11، ص 155، بحار، ج 43، ص 79، ح 66.] به يقين، مريم پيامبر نبود ولى با ملك سخن مى گفت و مادر موسى (يوكابد) با ملك ديدار داشت ولى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نبود و ساره زن ابراهيم ملائكه را ديد، فرشتگان او را به تولد اسحاق و سپس يعقوب مژده دادند، در حالى كه او پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نبود، و فاطمه دختر پيامبر با ملائكه كاملا در ارتباط بود، ولى سمت پيامبرى نداشت.

از اين حديث شريف استفاده مى كنيم كه ملائكه علاوه بر پيامران، با افراد ديگرى نيز سخن گفته و در ارتباط بودند، و حداقل چهار مورد (به عنوان تعيين مصداق) از نام زنانى كه در اين باره مربوط بودند ذكر شده است.

مريم و ملائكه

نام مبارك مريم، در قرآن مجيد، حداقل در دوازده سوره و در سى و چهار مورد ذكر شده و سخن گفتن او با ملائكه در سوره هاى آل عمران و مريم به طور مفصل آمده است.

در سوره ى آل عمران از آيه ى چهل و دوم تا چهل و هفتم، در اين زمينه مى خوانيم ملائكه به مريم مژده مى دهند كه خداوند او را برگزيده و بر تمام زنان عالمش برترى داده است، آنگاه او را به سجود و ركوع و خضوع و خشوع در پيشگاه الهى، مامور مى سازند و سپس وى را به تولد مسيح مژده مى دهند و مريم نيز متقابلا تعجب خويش را توام با ناراحتى اعلان مى دارد و از پاكدامنى خويش سخن مى گويد و اضافه مى كند كه من با كسى زوجيت نداشته و ندارم. ملائكه از جانب خدا جواب مى دهند: اين مساله از اراده ى خدا سرچشمه گرفته است. [و اذقالت الملائكه يا مريم ان اللَّه اصطفيك و طهرك و اصطفيك على نسا العالمين، يا مريم اقنتى لربك و اسجدى و اركعى مع الراكعين... اذ قالت الملائكه يا مريم ان اللَّه يبشرك بكلمه منه اسمه المسيح عيسى بن مريم وجيها فى الدنيا و الاخره... قالت رب انى يكون لى ولد و لم يمسسنى بشر، قالت كذلك اللَّه يخلق ما يشا اذا قضى امرا فانما يقول له كن فيكون...] و در سوره ى مريم از آيه ى شانزدهم تا آيه ى بيست و نهم آمده است:

«خداوند ملكى را به نام روح كه بزرگ ملائكه است، به خدمت مريم مى فرستند. او به صورت بشر با مريم به گفتگو پرداخته و خود را سفير الهى مى خواند و از تولد عيسى خبر مى دهد و مريم باز با تعجب مى گويد: من كه با كسى مزاوجت نكرده ام؟! ولى جواب همان بود كه در سوره ى آل عمران آمده بود. تا اينكه درد زايمان شروع مى شود و مريم مامور مى گردد زير درخت خرما برود و از آن درخت كه خشكيده بود ميوه بچيند.» (و سخنان و مصاحبه هاى ديگر، كه بايد نتيجه گرفت با ملك سخن گفته و مصاحبه كرده است). [و اذكر فى الكتاب مريم اذ انتبذت من اهلها مكانا شرقيا نفاتخذت من دونهم حجابا فارسلنا اليها روحنا فتمثل لها بشرا سويا. قال انى اعوذ بالرحمن منك ان كنت تقيا. قال انما انا رسول ربك لاهب لك غلاما زكيا. قالت انى يكون لى غلام و لم يمسسنى بشر و لم اك بغيا...] از آيات فوق نتيجه مى گيريم كه حضرت مريم پيامبر نبوده، ولى چنانچه حضرت امام صادق عليه السلام اشاره كرده اند، به تفصيل با ملائكه سخن گفته و ثابت كرده است كه يك زن از نظر كمال يابى به جايى مى رسد كه ملائكه به خدمت او مى آيند.