نهج الحياة
«فرهنگ سخنان حضرت فاطمه (عليها السلام)»

محمد دشتى

- ۹ -


ط.ظ.ع
اول : عبادت فاطمه عليها السلام
ع - عرفان فاطمه عليها السلام از زبان على (عليه السلام )، حديث 130
الف - اخلاص در عبادت ، حديث 6
الف - شب ازدواج ، حديث 12 و 130
دوم : عرفان فاطمه عليها السلام
1- خداشناسى فاطمه عليها السلام خ - خداشناسى
2- ترك دنيا پرستى د- دنيا و دنيازدگى
3- نزول ملائكه و سلام فاطمه م - معجزات و كرامات ، ح 197 و 198 و 196
4- شكر در مشكلات و سختيها ز- ساده زيستى و كار روزانه ، حديث 88
5- خداگرائى قبل از تولد
در آن روزهاى سخت و مصيبت بار آغاز بعثت رسول اكرم صلى الله عليه و آله كه از هر طرف ، فشارهاى اقتصادى و اجتماعى و روانى به خانواده پيامبر صلى الله عليه و آله تحميل مى شد، و دروغگويان بى پروا و بت پرستان بى ايمان ، دعوت الهى رسول خدا را تكذيب مى نمودند، حضرت خديجه نگران آينده و تنهائى پيامبر صلى الله عليه و آله ، و نيز نگران مصيبت ها و چگونگى مقابله با انواع تهاجمات قريش بود.
او، دلتنگ و مضطرب نشسته بود كه صداى دلنوازى او را آرامش بخشيد، فاطمه زهرا عليها السلام در شكم مادر، به دلدارى مادر پرداخت و فرمود:
حديث 129 :
قالت : يا اماه لا تحزنى و لا ترهبى فان الله مع ابى
(مادر جان ! اندوهگين و مضطرب نباش زيرا پروردگار جهانيان يار و ياور پدرم (رسول الله صلى الله عليه و آله مى باشد(237))
6- خداگرائى فاطمه عليها السلام در سنين كودكى
روزى كه حضرت خديجه عليها السلام از دنيا رفت ، حضرت زهرا عليها السلام به دور پدر مى چرخيد و مى پرسيد:
حديث 130 :
قالت : يا ابه اين امى
(پدر جان ، مادرم كجاست ؟)
جبرئيل (عليه السلام ) فرمود: يا رسول الله ! سلام ما را به فاطمه برسان ، و به او اطلاع بده كه مادرش خديجه در خانه هاى بهشتى با آسيه و مريم زندگى مى كند.
قالت : ان الله هو السلام و منه السلام و اليه السلام (238)
(بدرستى كه خدا حقيقت اسلام است و از اوست سلام و سلام به سوى اوست (239)
7- عرفان فاطمه از زبان على (عليه السلام )
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله پس از ازدواج حضرت على (عليه السلام ) و فاطمه عليها السلام ، و سپرى شدن مراسم عروسى ، ابتدا از على (عليه السلام ) پرسيد: همسرت فاطمه عليها السلام را چگونه يافتى ؟
امام پاسخ داد:
نعم العون على طاعه الله
(خوب يار و ياورى است در اطاعت كردن از خدا)
سپس از دخترش پرسيدند: شوهرت را چگونه يافتى ؟ فرمود:
حديث 131 :
قالت : خير بعل
(بهترين شوهر است (240))
سوم : ارزش علم و عالم اسلامى
1- ارزش پرسش و پاسخ
امام على (عليه السلام ) نقل كرد كه روزى يكى از زنان مدينه خدمت زهرا عليها السلام رسيد و گفت :
مادر پيرى دارم كه در مسائل نماز سوالاتى دارد، و مرا فرستاده است تا مسائل شرعى نماز را از شما بپرسم
حضرت زهرا عليها السلام فرمود: بپرس .
و آنگاه مسائل فراوانى مطرح كرد و پاسخ شنيد
در ادامه پرسشها، آن زن خجالت كشيد و گفت :
اى دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله ! بيش از اين نبايد شما را به زحمت اندازم حضرت فاطمه عليها السلام فرمود:
حديث : 132
قالت : هاتى وسلى عما بدا لك ، ارايت من اكترى يوما يصعد الى سطح بحمل ثقيل و كراه ماءة الف دينار يثقل عليه ؟
قالت : لا
فقالت : اكتريت انا بكل مساله باكثر من مل ء ما بين الثرى الى العرش لؤ لؤ ا فاحرى ان لا يثقل على (241)

(باز هم بيا و آن چه سوال دارى بپرس ، آيا اگر كسى را روزى اجير نمايند كه بار سنگينى را به بام ببرد و در مقابل صد هزار دينار طلا مزد بگيرد، چنين كارى براى او دشوار است ؟
گفت : خير، حضرت ادامه داد:
من هر مساله اى را كه پاسخ مى دهم ، بيش از فاصله بين زمين و عرش گوهر و لؤ لؤ پاداش مى گيرم ، پس سزاوارتر است كه بر من سنگين نيايد(242))
2- ارزشمندى يك حديث
شخصى از مومنين مدينه روايتى را از حضرت زهرا عليها السلام درخواست نمود، حضرت به فضه فرمود، آن روايت را كه بر كاغذى نوشته شده است بياور، پس از جستجوى فراوان اطلاع داد كه روايت مورد نظر گم شده است ، حضرت زهرا عليها السلام ناراحت شده فرمود:
حديث 133 :
ويحك اطلبيها فانها تعدل عندى حسنا و حسينا(243)
(واى بر تو، بگرد و پيدا كن ، زيرا ارزش معنوى اين حديث نزد من برابر با ارزش حسن و حسين عليهماالسلام است (244))
با توجه به اين رهنمود ارزشمند، نكات ظريفى نسبت به ارزش علم و تحقيقات اسلامى براى ما روشن مى شود، مانند:
1- حضرت زهرا عليها السلام تمام روايات و احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله را مى نوشت .
2- احاديث نوشته شده را طورى نگهدارى مى فرمود كه زود متوجه مى شد، فلان روايت در جاى خود قرار دارد يا نه ؟ (سيستم بايگانى روايات داشت .)
3- آيا در جهان علم مى توان كسى را سراغ داشت كه ارزش يك روايت را با ارزش فرزندانش ، همانند امام حسن و امام حسين (عليهم السلام ) برابر بداند؟
چهارم : علم و آگاهى حضرت زهرا عليها السلام
1- آگاهى از زمان شهادت
الف - روايت اسماء
اسماء بنت عميس ، همسر جعفر طيار مى گويد:
هنگام شهادت حضرت زهرا عليها السلام در كنار او بودم ، به من فرمود:
حديث 134 :
ان جبرئيل اتى النبى لما حضرته الوفاه بكافور من الجنه ، فقسمه اثلاثا، ثلثا لنفسه ، و ثلثا لعلى و ثلثا لى و كان اربعين درهما
فقالت يا اسماء ايتينى ببقيه حنوط والدى فضعيه عند راسى وانتظرينى هنيهة ثم ادعينى فان اجبتك و الا فاعلمى انى قد قدمت على ابى (245)

(هنگام وفات پيامبر صلى الله عليه و آله ، حضرت جبرئيل مقدارى از كافور بهشتى براى رسول خدا آورد پيامبر (صلى الله عليه وآله ) آن را سه قسمت كرد. يك قسمت آن را براى خود برداشت ، و قسمت ديگر آن را براى على (عليه السلام ) و قسمت آخر آن را براى من گذاشت كه (وزن ) آن چهل درهم بود.
اى اسماء آن مقدار كافور را بياور و كنار سرم بگذار، اندكى صبر كن و در انتظار من باش سپس مرا صدا بزن ، اگر جواب تو را ندادم ، بدان كه به پدرم رسول خدا صلى الله عليه و آله ملحق شده ام )
اسماء مى گويد: اندكى صبر كردم و آنگاه فاطمه عليها السلام را صدا زدم ، جوابى نشنيدم ، دانستم كه به ملكوت اعلى پيوسته است .
ب - روايت سلمى
((سلمى ام بنى رافع )) نقل مى كند كه :
در لحظه هاى واپسين زندگانى حضرت زهرا عليها السلام در خدمتش بودم ، آبى براى غسل و شستشوى بدن خواست . فورا آماده كردم . سپس فرمود: لباسهاى تازه مرا بياوريد.
لباسهاى آن حضرت را آوردم ، آنها را پوشيد و وارد اطاق خود شد، و در بستر استراحت رو به قبله قرار گرفت ، آنگاه خطاب به من فرمود:
حديث 135 :
قالت : يا اماه انى مقبوضة الآ0ن انى قد فرغت من نفسى و انى قد اغتسلت فلا يكشفنى احد(246)
اى مادر! من در همين لحظه ، قبض روح مى شوم و به سوى پروردگارم خواهم رفت ، بدرستى كه از جانم فارغ شدم . من غسل كرده ام (و با لباسهاى پاكيزه آرميدم ،) پس هيچكس لباس از تن من برنگيرد(247)
پس از آن دست راست خود را زير سر نهاد و روى به قبله آرميد و جان به جان آفرين تسليم فرمود.
2. آگاهى از لحظه شهادت
الف - روايت ابن عباس
ابن عباس نقل مى كند:
حضرت زهرا عليها السلام در لحظه هاى واپسين شهادت ، دست حسن و حسين (عليهم السلام ) را گرفت و به طرف قبر رسول خدا شتافت ، سپس ‍ بين قبر و منبر پيامبر (صلى الله عليه وآله ) دو ركعت نماز خواند، پس از نماز، حسن و حسين (عليهم السلام ) را در آغوش خود فشرد و با آنها وداع نمود و فرمود:
پدرتان على (عليه السلام ) در حال نماز خواندن است ، پيش پدر بمانيد.
آنگاه خود به سوى منزل حركت كرد. همسر جعفر طيار ((اسماء)) را صدا زد و فرمود:
حديث 136 :
قالت : لا تفاقدينى فانى فى هذا البيت واضعه جنبى ساعه ، فاذا مضت ساعه و لم اخرج فنادينى ، فان اجبتك فادخلى والا فاعلمى انى الحقت برسول الله صلى الله عليه و آله
(اى اسماء! جايى نمى روم ، در اين اطاق ساعتى استراحت مى كنم ، پس از گذشت يك ساعت ، اگر از اطاق بيرون نيامدم ، مرا صدا كن ، اگر جوابت دادم وارد شو، اما اگر پاسخى نشنيدى ، بدان كه به رسول خدا صلى الله عليه و آله پيوسته ام (و اين دنيا بار سفر بستم (248)))
ب - رازگوئى با همسر
حضرت زهرا عليها السلام در ساعات آخر زندگانى خويش با امام على عليه السلام رازى را افشا كرد، و از لحظه هاى وفات خويش خبر داد:
حديث 137 :
قالت : يا اباالحسن ، رقدت الساعه فرايت حبيبى رسول الله صلى الله عليه و آله قصر من الدر الابيض ، فلما رآنى قال صلى الله عليه و آله : ((هلمى الى يا بنيه فانى اليك مشتاق )) فقلت والله انى لاشد شوقا منك الى لقائك ، فقال : ((انت الليله عندى )) و هو الصادق لما وعد والموفى لما عاهد
(اى اباالحسن ! در همين ساعت به خواب رفته بودم ، محبوبم ، رسول خدا را در قصرى از مرواريد سفيد ديدم ، چون مرا ديد، فرمود: دخترم ! به نزد من بشتاب كه سخت مشتاق توام ، پاسخ دادم : سوگند به خدا، اشتياق من براى زيارت شما شديدتر است ، در اين هنگام پدرم فرمود: تو امشب در پيش ما خواهى بود، رسول خدا آن چه وعده دهد، راست است و به آن چه عهد و پيمان بندد وفا مى كند(249))
3- آگاهى از شهادت حسين (عليه السلام ) در كربلا
در زمزمه ها شاعرانه ، از مشكلات اقتصادى ، و سپس به شهادت حضرت اباعبدالله (عليه السلام ) در كربلا، اشاره مى فرمايد:
حديث 138 :
1- امسوا جياعا و هم اشبالى   اصغرهم يقتل فى القتال
2- بكربلا يقتل باغتيال   لقاتليه الويل مع وبال
1- فرزندانم ديشب را گرسنه به روز آوردند، كوچكترين آنان ((حسين )) در ميدان جنگ كشته مى شود.
2- در كربلا فرزندم را با حيله و تزوير شهيد مى كنند، نكبت و عذاب بر قاتلانش باد(250)
4- علم بى نهايت
عمار ياسر نقل مى كند: روزى حضرت فاطمه عليها السلام خطاب به حضرت اميرالمؤ منين فرمود:
حديث 139 :
ادن لاءحدثك بما كان و بما هو كائن و بما لم يكن الى يوم القيامه حين تقوم الساعه (251)
(على جان ! نزديك بيا تا اطلاع دهم ، شما را از آن چه درگذشته اتفاق افتاد و آن چه در حال به وقوع پيوستن است و آن چه در آينده رخ خواهد داد(252)
5- آگاهى از حوادث تلخ آينده
هنگام وفات غمبار رسول خدا صلى الله عليه و آله ، تا سخنان پدر را شنيد كه فرمود:
براى فرزندانم گريه مى كنم ((ابكى لذريتى )) بشدت گريست .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: دخترم گريه مكن ، آرام باش !
حضرت فاطمه عليها السلام پاسخ داد:
حديث 140 :
لست ابكى لما يصنع بى من بعدك و لكنى ابكى لفراقك يا رسول الله (253)
(پدرم براى آن چه بعد از تو بر ما روا مى دارند، گريه نمى كنم ، بلكه گريه من از فراق و دورى تو است اى رسول خدا(254))
6- اطلاع از شهادت
بعضى در مبارزه و دفاع از آينده خويش بى خبرند، و گروهى نمى دانند كه سرنوشت آنها در جهاد و مبارزه به كجا مى انجامد؟
اما يگانه دخت پيامبر صلى الله عليه و آله از آينده دفاع و مبارزه خويش ‍ باخبر بود، و از شهادت خود خبر مى داد؟ روزى به امام على (عليه السلام ) فرمود:
حديث 141 :
قالت : يا اباالحسن ان رسول الله عهد الى و حدثنى انى اول اهله لحوقا به و لا بد منه فاصبر لامر الله تعالى و ارض بقضائه
(اى اباالحسن ! همانا رسول خدا صلى الله عليه و آله با من پيمان بسته و خبر داده است كه من اول كسى خواهم بود كه به آن حضرت مى پيوندم و گريزى از آن نيست ، در برابر اوامر و فرمان و خواست خداوند بزرگ بردبار و به حكم او راضى باش (255)
پنجم : علم بى نهايت ، حديث 139
غ .ف
اول : ماجراى سياسى فدك
1- فدك ، حق الهى فاطمه عليها السلام
پس از استقرار حكومت كودتائى سقيفه ، ابوبكر، بر اساس مشورت با صاحب نظران خود، فدك را كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در دوران زندگانى خود به امر الهى به فاطمه عليها السلام بخشيده بود، غصب و كارگران آن حضرت را بيرون كرده و آن مزرعه را در اختيار خود گرفت .
حضرت زهرا عليها السلام براى اثبات حقانيت خويش چنين فرمود:
حديث 142 :
قالت : اما فدك فان الله عزوجل انزل على نبيه قرانا يامر فيه باتيان حقى قال الله تعالى
((فآت ذاالقربى حقه ))
فكنت انا و ولدى اقرب الخلائق الى رسول الله صلى الله عليه و آله فنحلنى و ولدى فدكا
فلما تلا عليه جبرئيل (عليه السلام ) ((والمسكين و ابن سبيل )) فقال رسول الله صلى الله عليه و آله :
اليتامى : الذين ياتمون بالله و برسوله و بذى القربى
والمساكين : الذين اسكنوا معهم فى الدنيا والاخره
وابن السبيل : الذى يسلك مسلكهم
قال عمر: فاذا الخمس والفى ء كله لكم و لمواليكم ؟
فقالت : اما فدك ، فاوجبها الله لى و لولدى دون موالينا و شيعتنا و اما الخمس ‍ فقسمه الله لنا و لموالينا و اشياعنا كما يقراء فى كتاب الله .
قال : فما لسائر المهاجرين و الانصار و التابعين ؟
قالت : ان كانوا موالينا و من اشياعنا فلهم الصدقات التى قسمها الله و اوجبها فى كتابه
فان الله عزوجل رضى بذلك و رسوله رضى به
قسم على الموالاه والمتابعه لا على المعاداه والمخالفه ، و من عادانا فقد عادى الله و من خالفنا فقد خالف الله و من خالف الله فقد استوجب من الله العذاب الاليم و العقاب الشديد فى الدنيا و الاخره
قال : هاتى بينه يا بنت محمد على ما تدعين .
قالت : قد صدقتم جابر بن عبدالله و جرير بن عبدالله ، لم تساءلوهما البينه و بينتى فى كتاب الله .(256)

(اما درباره فدك ، همانا خداوند بزرگ قرآن را بر پيامبرش نازل فرمود، و در آن امر كرد كه حق من داده شود.)
((آت ذالقربى حقه ))
چون من و فرزندانم نزديكترين مردم به پيامبر صلى الله عليه و آله بوديم . رسول خدا فدك را به من و فرزندانم اعطا فرمود و آن گاه كه حضرت جبرئيل آيه ((درماندگان و مسافران (257))) را بر پيامبر اسلام تلاوت كرد، پدرم فرمود:
((يتيمان و مساكين )) كسانى هستند كه در سايه بارگاه الهى دست بر دامان پيامبر خدا و خاندانش دارند و با فاطمه و فرزندان او زندگى مى كنند در دنيا و آخرت و ((ابن السبيل )) آنهايند كه راه اهل بيت عليها السلام را مى روند)
عمر (با حالت اعتراض ) گفت :
پس خمس و غنائم جنگى و اموال عمومى كشور همه مال شما و پيروان شماست ؟!
پاسخ داد:
(اما باغهاى فدك ، خداوند در قرآن (بخشيدن ) آن را به من و فرزندانم واجب كرده است ، غير از پيروان و شيعيان ما. اما خمس را خداوند براى ما و عموم پيروان و شيعيان ما تقسيم فرموده است ، همان گونه كه در قرآن خوانده مى شود)
(عمر) ديگر بار پرسيد: پس سهم ديگر مهاجرين و انصار و تابعين چيست ؟
فاطمه عليها السلام توضيح داد:
(آنها اگر پيروان و شيعيان ما باشند، از صدقات مشخص شده در كتاب خدا بهره مند مى باشند. خداوند بزرگ و پيامبرش به اين گونه تقسيم اموال عمومى رضايت داده اند كه ميزان بهره بردن از اموال عمومى ، دوستى و اطاعت از خدا و اهل بيت عليهم السلام است نه دشمنى و مخالفت ، و (آگاه باشيد) هر كس با ما دشمنى كند با خدا دشمنى كرده است . هر كس با ما مخالفت كند با خدا مخالفت كرده است و آن كسى كه با خدا دشمنى و مخالفت كند، عذاب دردناك و مجازات شديد از ناحيه خداوند در دنيا و آخرت بر او واجب مى گردد.)
عمر (خود را به بيراهه زده ، پس از شنيدن اينهمه آيات و استدلالهاى روشن قرآنى ) گفت : اى دختر محمد! براى ادعاى خود دليل و مدرك بياور!
حضرت فاطمه عليها السلام جواب داد:
(شما جابر بن عبدالله و جرير بن عبدالله را قبول داريد و سخن آنان را تصديق مى كنيد و از آنها دليل و مدرك نمى خواهيد ((هر چه خواستند و گفتند پذيرفتند و به آنها داديد)) (چه شده است كه از من دليل و بينه مى طلبيد؟) مدرك من در قرآن است (258))
2- مطالبه حق از ابوبكر
حضرت زهرا عليها السلام در مطالبه حق خود نسبت به فدك ، خطاب به ابوبكر فرمود:
قالت : ان رسول الله صلى الله عليه و آله جعل لى فدك فاعطنى اياها
(پيامبر اسلام فدك را براى من قرار داده است فدك را بمن برگردانيد(259))
و در سخنان ارزشمند ديگرى فرمود:
حديث 144 :
قالت : يا ابابكر لم تمنعنى ميراثى من ابى رسول الله و اخرجت وكيلى من فدك و قد جعلها لى رسول الله صلى الله عليه و آله باءمر الله تعالى (260)
(اى ابوبكر! چرا مانع رسيدن من به ميراث پدرم مى شوى ؟ و كارگزاران مرا از فدك بيرون كردى ؟ در صورتى كه رسول خدا به امر پروردگار فدك را به من بخشيده است (261)
3- كيفيت اعطاى فدك به فاطمه عليها السلام
وقتى آيه ((و آت ذالقربى حقه )) نازل شد، جبرئيل به رسول خدا عرض ‍ كرد:
((اعط فاطمه فدكا))
((يا رسول الله ) فدك را به فاطمه عليها السلام عطا كن )
پيامبر اسلام ، نزول آيه و امر الهى را به فاطمه زهرا عليها السلام ابلاغ فرمود و ادامه داد:
فيمنعوك اياه من بعدى
(دخترم ! فدك مال تو است ، در آن تصرف نما، گرچه مى دانم ، پس از من آن را غصب مى كنند و از دست تو مى گيرند)
حضرت فاطمه عليها السلام فرمود:
حديث 145 :
قالت : لست احدث فيها حدثا و انت حى
انت اولى بى من نفسى و مالى لك ... انفذ فيها امرك

(اى رسول خدا) تا زنده اى من هرگز در (باغات ) فدك تصرفى نخواهم كرد. تو بر من سزاوارترى و اموال من ، مال تو است ، اما براى اثبات حق من در فدك ، مدرك و سند آن را محكم و استوار فرما)
آنگاه رسول گرامى صلى الله عليه و آله مردم را منزل خويش جمع كرد و حكم الهى را به همگان ارائه فرمود.(262)
4- سند فدك را پيامبر صلى الله عليه و آله نوشت
امام باقر (عليه السلام ) نقل فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از نزول آيه ((ذى القربى )) فاطمه زهرا را طلبيد و سند فدك را به اسم آن حضرت نوشت كه پس از غصب فدك ، آن را به ابوبكر نشان داد و فرمود:
حديث 146 :
قالت : هذا كتاب رسول الله صلى الله عليه و آله لى و لابنى (263)
(اين نامه را رسول خدا صلى الله عليه و آله براى من و فرزندانم نوشته است )
5- بشارت اعطاى فدك به فاطمه و فرزندان فاطمه عليها السلام
انس بن مالك نقل مى كند:
حضرت زهرا عليها السلام پس از غصب باغهاى فدك خطاب به ابوبكر فرمود:
حديث 147 :
قالت : لقد علمت الذى ظلمتنا عنه اهل البيت من الصدقات و ما افاء الله علينا من الغنائم فى القرآن سهم ذوى القربى
((واعلموا انما غنمتم من شى ء فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى (264)))
قال ابوبكر: يسلم اليكم كاملا؟
قالت : افلك هو؟ و لا قربائك ؟
قال ابوبكر: اصرف فى مصالح المسلمين
قالت : ليس هذا حكم الله تعالى ان رسول الله صلى الله عليه و آله لم يعهد الى فى ذلك بشى ء الا انى سمعته يقول لما انزلت هذه الآية ((واعلموا انما غنمتم ...))
ابشروا آل محمد فقد جاءكم الغنى (265)
قال ابوبكر: لم يبلغ علمى من هذه الايه ان اسلم اليكم هذا السهم كله كاملا

(اى ابوبكر!) تو مى شناسى و مى دانى كه حق ما اهل بيت غصب شده است حقى كه از صدقات و غنائم داريم كه خداوند در آيه مربوط به غنائم و مصرف خمس آن را توضيح داده است
((اگر بخدا و آنچه بر بنده خود در روز فرقان كه دو گروه بهم رسيدند، نازل كرديم ، ايمان آورده ايد، بدانيد هرگاه چيزى را به غنيمت گرفتيد، خمس آن براى خداوند و پيامبر و خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و در راه ماندگان است ))
ابوبكر گفت : آيا فدك را بطور كامل بايد تسليم شما كنم و (مال شماست ؟)
حضرت زهرا عليها السلام پاسخ داد:
(آيا فدك مال تو است ؟ و يا به نزديكان تو اختصاص دارد؟)
ابوبكر گفت : من آن را در رابطه با مصالح مسلمين خرج مى كنم .
حضرت زهرا عليها السلام فرمود:
(اين حكم الهى نيست (كه اموال مشخص مردم را تصاحب كنى ) و پدرم رسول خدا چنين دستورى بما نداده است . در صورتى كه از پدرم رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از نزول آيه 41 انفال شنيدم كه فرمود: بشارت باد اى فرزندان محمد صلى الله عليه و آله كه مايه غنا و بى نيازى شما رسيده است )
ابوبكر كه ديگر عذرى نمى توانست بياورد، به تفسير شخصى خويش ‍ متوسل شد و گفت :
علم من اجازه نمى دهد كه طبق اين آيه ، فدك را تماما به شما تحويل دهم (266)
جاى بسى شگفتى است ، رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله پس از نزول همين آيه ، فدك را به فاطمه عليها السلام مى بخشد، اما علم ابوبكر برابر قرآن و فرمان الهى و عمل رسول خدا صلى الله عليه و آله اجازه نمى دهد تا دست از غصب فدك بردارد؟!
دوم : فدك ميراث پيامبر و اموال فاطمه عليها السلام است
1- مطالبه ميراث پيامبر صلى الله عليه و آله
جابربن عبدالله انصارى نقل مى كند كه حضرت زهرا عليها السلام پس از غصب فدك به ابوبكر فرمود:
حديث 148 :
قالت : اعطنى ميراثى من ابى رسول الله صلى الله عليه و آله
(ميراث پدرم را به من بازگردان . )
ابوبكر گفت : پيامبر ارث نمى گذارد. ((النبى لا يورث ))
فقالت : الم يرث سليمان داود؟
(آيا سليمان (پيغمبر) از داوود پيغمبر ارث نبرده است ؟(267))
ابوبكر عصبانى شد و پاسخ داد: ((پيامبر ارث نمى گذارد))
فقالت : الم يقل زكريا فهب لى من لدنك وليا يرثنى و يرث من آل يعقوب ؟(268)
(آيا زكرياى پيامبر نفرمود كه خدايا فرزندى به من عطا فرما تا از من و از آل يعقوب ارث ببرد؟)
ابوبكر تكرار كرد كه ((پيامبر ارث نمى گذارد))
فقالت : الم يقل يوصيكم الله فى اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين ؟(269)
حضرت زهرا عليها السلام ادامه داد كه :
(اى ابوبكر! آيا قرآن كريم نفرموده است كه خدا وصيت كرده در فرزندان شما، پسر دو برابر دختر ارث مى برد؟ ((پس ارث دختر از پدر غير قابل انكار است )) )
و ابوبكر همان سخن اول خود را كه مخالف آيات قرآن بود تكرار كرد كه ((پيامبر ارث نمى گذارد(270)))