نهج الحياة
«فرهنگ سخنان حضرت فاطمه (عليها السلام)»

محمد دشتى

- ۸ -


سوم : در سوگ پدر، در غروب خورشيد نبوت
حديث 109 :
قالت :
1- ماذا على من شم تربه احمد   ان لا يشم مدى الزمان غواليا
2- صبت على مصائب لو انها   صبت على الايام صرن لياليا
3- نفيسى على زفراتها محبوسه   يا ليتها خرجت مع الزفرات
4- لا خير بعدك فى الحياه و انما   ابكى مخافه ان تطول حياتى
5- اذا اشتد شوقى زرت قبرك باكيا   انوح و اشكو لا اراك مجاوبى
6- فياصاحب الصحراء علمتنى البكاء   و ذكرك انسانى جميع المصائب
7- فان كنت عنى فى التراب مغيبا   فما كنت عن قلب الحزين بغائب (208)
1- آن كه بوى خوش تربت (خاك قبر) پيامبر صلى الله عليه و آله را بوييده است ، چه مى شود، اگر در زمان طولانى بوى خوش ديگرى نبويد.
2- باران غم و اندوهى بر جانم ريخته كه اگر بر روزهاى روشن مى ريخت ، آن روزها مانند (شب تيره و تار) مى گرديد
د بجانم ريخته چندان غم و درد مصيبتها   كه گر بر روزها ريزد، گردد تيره چون شبها(209)
3- (پدر جان !) جانم با آن همه اندوه و غصه در سينه ام حبس شده است ، اى كاش با همان اندوهها از بدنم خارج مى شد.
4- (پدر جان !) بعد از تو هيچ خير و نيكى در زندگى نيست ، گريه مى كنم از بيم آن كه مبادا بعد از تو زياد زنده بمانم .(210)
5- هر وقت اشتياقم به ديدار تو زياد مى شود گريان كنار قبر تو مى آيم ، ناله و زارى مى كنم و شكوه مى نمايم ، ولى جواب مرا نمى دهى .
6- اى كسى كه در دامن خاك آرميده اى ! گريه را تو به من آموختى و ياد تو همه مصائب را از ياد من مى برد.
7- گرچه در دل خاك از من پنهان شده اى ، ولى از قلب پراندوه (من ) پنهان نيستى (211)
چهارم : شكوه ها از غروب آفتاب و غربت اسلام
فاطمه عليها السلام در سوگ آفتاب مى نالد و غربت اسلام را نيز با تلخى نظاره گر است ، و خطاب به پدر مى فرمايد:
حديث 110 :
قالت :
1- قل صبرى و بان عنى عزائى   بعد فقدى لخاتم الانبياء
2- عين يا عين اسكبى الدمع سحا   ويك لا تنجلى بفيض الدماء
3- يا رسول الاله يا خيره الله   و كهف الايتام والضعفاء
4- قد بكتك الجبال والوحش جمعا   والطير والارض بعد بكى السماء
5- و بكاك الحجون والركن و   المشعر يا سيدى مع البطحاء
6- و بكاك المحراب والدرس للقر   ءآن فى الصبح معلنا والمساء
7- و بكاك الاسلام اذ صار فى   الناس غريبا من سائر الغرباء
8- لو ترى المنبر الذى كنت تعلوه   علاه الظلام بعد الضياء
9- يا الهى عجل وفاتى سريعا   لقد تنغصت الحياه يا مولائى
1- صبر و تحمل من كوتاه و عزا و مصيبت من آشكار است ، چون خاتم پيامبران را از دست داده ام .
2- ديده ! اى ديده اشك ببار، واى بر تو اگر سيل اشك را جارى نسازى !
3- اى رسول خدا! اى برگزيده حضرت حق ! اى پناه يتيمان و مستضعفان !
4- كوهها و حيوانات و پرندگان بر تو مى گريند. زمين هم پس از گريه آسمان گريست .
5- آقاى من ! شهر مكه و ركن و مشعر و سرزمين بطحاء اشكها مى بارند.
6- آسمان و محراب و محل درس قرآن بهنگام صبح و (شام ) از فراق تو گريه دارند.
7- و اسلامى كه در ميان امت تو غريب و تنها مانده است ، بر تو مى گريد.
8- (پدر جان ) اگر منبرت را بنگرى ، خواهى ديد كه پس از نور و روشنائى ظلمت و تاريكى بر آن بالا مى رود.
9- خدايا! مرگ مرا زود مقرر فرما: زيرا زندگى دنيا بر من تيره و تاريك شده است (212)
پنجم : پيامبر جاودانه است
1- اذا مات يوما ميت قل ذكره   و ذكر ابى مذمات والله ازيد
2-تامل اذا الاحزان فيك تكاثرت   اعاش رسول الله ام ضمه القبر؟(213)
1- هر كس كه بميرد يادش كم مى گردد، بجز پدرم رسول الله كه هر روز ياد او فزونى مى گيرد
2- بينديش ، هنگامى كه غم و اندوه در جانت فراوان مى گردد آيا رسول خدا زنده است يا خاك قبر، او را از يادها برده است .(214)
ششم : شكوه از مصيبت و تنهائى
حديث 112 :
1- قل للمغيب تحت اطباق الثرى   ان كنت تسمع صرختى و ندائيا
2- صبت على مصائب لو آنها   صبت على الايام صرن لياليا
3- قد كنت ذات حمى بظل محمد   لا اخشى من ضيم و كان جماليا
4- فاليوم اخشع للذليل واتقى   ضيمى و ادفع ظالمى بردائيا
5- فاذا بكت قمريه فى ليلها   شجنا على غصن بكيت صباحيا
6- فلا جعلن الحزن بعدك مونسى   و لا جعلن الدمع فيك وشاحيا
7- ماذا على من شم تربه احمد   ان لا يشم مدى الزمان غواليا
1- بگو به آن كه در زير طبقات زمين پنهان است ، آيا صداى ناله و فرياد مرا مى شنوى .
2- مصيبت هايى بر من باريدن گرفته كه اگر بر روزها مى باريد، (روزها) شب مى شد.
3- من در سايه محمد در حمايت و حفظت بسر مى بردم و از هيچ دشمنى و كينه اى نمى ترسيدم و او جمال (و جلوه ) من بود.
4- امروز در برابر فرومايگان خاضعم و باك دارم به من تعدى شود كه ظالم را با چادرم دفع مى كنم .
5- اگر قمرى ، شب هنگام بر شاخه اى بگيرد، من صبحگاهان مى گريم .
6- بعد از تو حزن و اندوه را مونس خود خواهم ساخت و اشك را اسلحه خود قرار خواهم داد.
7- چه باكى است !كسى كه خاك قبر احمد را بوييده و تمام زندگى هيچ عطرى را نبويد(215)
هفتم : اندوه پايدار
حديث 113 :
1- فراقك اعظم الاشياء عندى   و فقدك فاطم ادهى النكول
2- سابكى حسره و انوح شجوا   على خل مضى اسناسبيلى
3- الا يا عين جودى واسعدينى   فضزنى دائم ابكى خليلى (216)
1- (جدايى ات پيش من سنگين ترين چيزهاست و از دست دادنت ، سنگين ترين بند است
2- از روى حسرت و اندوه ، گريه و نوحه خواهم كرد، بر آن محبوبى كه رفت و راهم را روشن ساخت .
3- الا! اى ديده ! ياريم كن (تا بگريم )، چرا كه اندوهم پيوسته است و بر دوستم مى گريم (217))
هشتم : اشك هاى بى قرار
پس از دفن پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله يگانه دخت رسول خدا صلى الله عليه و آله در كنار قبر پدر از اندوه جانكاه پايدار سخن گفت و فرمود:
حديث 114 :
1-امسى بخدى للدموع رسوم   اسفا عليك و فى الفواد كلوم
2-والصبر يحسن فى المواطن كلها   الا عليك فاءنه معدوم
3-لا عتب فى حزنى عليك لو انه   كان البكاء لمقلتى يدوم (218)
1- (در اندوه سوگ تو، بخاطر اشك فراوان بر چهره ام نشانه و بر قلبم جراحت است . اى واى از مرگ تو!
2- شكيبايى در هر جا شايسته است ، مگر بر تو كه صبرى نيست
3- بر اندوه من در سوگ تو ملامتى نيست ، اگر گريه بر مردمك چشمم تداوم مى يافت (219))
نهم : غم بى پايان !
ورقه بن عبدالله ازدى از حضرت فضه نقل مى كند كه فاطمه زهرا عليها السلام روزى بر سر قبر اندوهگين نشست ، و اينگونه نوحه سر داد:
حديث 115 :
1- ان حزنى عليك حزن جديد   و فوادى الله صب عتيد
2- كل يوم يزيد فيه شجونى   واكتئابى عليك ليس يبيد
3- جل خطبى فبان عنى عزائى   فبكائى فى كل وقت جديد
4- ان قلبا عليك يالف صبرا   او عزاء فاءنه لجليد
1- اندوه من (پيوسته ) بر تو تازه است ، و قلب من به خدا سوگند عاشقى سرسخت است
2- هر روز حزن و اندوه من (بر پدرم ) تازه مى شود و نياز من براى تو هرگز از بين نمى رود
3- فاجعه از دست دادنت بسى بزرگ است و سوگوارى ام آشكار گشته (و تسلى و بردبارى از من دور شده ) پس گريه ام هر دو تازه است
4- دلى كه در عزا و مصيبت تو صبور باشد، يا تسليت پذيرد، همانا بسيار شكيبا و پر طاقت است (220)
سوم : شكوه هاى درد آلود و افشاگرانه
1- شكوه از غصب امامت
از حضرت امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است كه فرمود:
حضرت فاطمه (عليه السلام ) از امت ساكت و بى تفاوت ، و از ابوبكر و عمر، در پيش پروردگار خود، شكوه ها مطرح مى كرد، و در حالى كه اشكهاى او جارى بود، مى فرمود:
حديث 116 :
قالت : اللهم اليك نشكو فقد نبيك و رسولك و صفيك وارتداد امته علينا، و منعهم ايانا حقنا الذى جعلته لنا فى كتابك المنزل على نبيك المرسل (221)
(پروردگارا! بسوى تو شكايت مى كنم ، اندوه از دست دادن پيامبر و فرستاده و برگزيده ات را. و به تو شكايت مى كنم از ارتداد امت پيامبر صلى الله عليه و آله و اين كه حق ما را از ما بازداشتند، همان حق ((ولايت و رهبرى )) را كه در قرآن كريم ، خود بر پيامبر اسلام نازل فرمودى (222))
2- شكوه از خيانت منافقان كينه توز
ام سلمه مى گويد: خدمت حضرت زهرا عليها السلام رسيدم و پرسيدم :
اى دختر رسول خدا! شب را چگونه صبح كردى ؟ حالت چگونه است ؟
فرمود:
حديث 117 :
قالت : اصبحت بين كمد و كرب ، فقد النبى و ظلم الوصى ، هتك والله حجابه من اصبحت امامته مقتصه على غير ما شرع الله فى التنزيل ، و سنها النبى فى التاويل ، ولكنها احقاد بدريه و ترات احديه كانت عليها قلوب النفاق محتمله لامكان الوشاة
فلما استهدف الامر ارسلت علينا شابيب الاثار من مخيله الشقاق ، فيقطع و ترالايمان من قسى صدورها، و لبئس على ما وعد الله من حفظ الرساله و كفاله المومنين
احرزوا عائدتهم غرور الدنيا بعد انتصار ممن فتك بآبائهم فى مواطن الكروب و منازل الشهادات

(صبح كردم در ميان حزن شديد و اندوه عظيم ، در حالى كه پيامبر از دست رفته ، و وصى او مظلوم واقع شده است . سوگند بخدا، حشمت و عظمت آن كس دريده و نابود شد كه بر خلاف حكم خدا در قرآن ، و سنت و سفارش پيامبر اسلام در تاويل و تفسير قرآن ، حق امام او را غصب كردند و به ديگران سپردند. اين گونه برخوردهاى خصمانه ، از كينه توزيهاى جنگ بدر و خونخواهى كشتگانشان در جنگ احد است كه در درون قلب نفاق آميز و انديشه فتنه انگيزشان پنهان بوده است و تا كنون جرات اظهار آن را نداشتند تا در آن هنگام كه حكومت الهى بازيچه دست قدرت طلبان گرديد و امام به حق ، منزوى شد، آتش كينه هاى ديرينه شان زبانه كشيد و باران مصيبتها و مشكلات را بر ما فرو ريختند، و رشته هاى ايمان را دريدند و نسبت به وعده هاى الهى در حفظ و پاسدارى از رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله و دفاع از پرهيزكاران و مومنان چه زشت ، عمل كردند.
اما افسوس كه در جهت انتقام گرفتن از پدران (مشرك و منافق ) خود كه در جنگ هاى اسلامى (عليه السلام ) جنگيدند، كشته شدند به دنيا روى آوردند، (و فريب دنيا را خوردند(223))
3- شكوه ها و آرزوى مرگ
درباره شكوه ها و غمهاى جانكاه حضرت زهرا عليها السلام پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله به اصحاب خويش خبر داد و فرمود:
دختر آنچنان در امواج بلاها و مصيبتها، غمناك و نگران مى شود كه دست به دعا برداشته ، از خدا آرزوى مرگ و شهادت مى كند و مى گويد:
حديث 118 :
يا رب انى قد سئمت الحياه و تبرمت باهل الدنيا فالحقنى بابى الهى عجل وفاتى سريعا
(پرودگارا! از زندگى خسته و روى گردان شده ام و از بندگان دنيا، بلاها و مصيبتهاى ناگوار ديدم ، خدايا! مرا به پدرم (رسول خدا) متصل گردان و مرگ مرا زود برسان (224)
4- شكوه ها
ف - فدك ، حديث شماره 153 و 159 و 160
م - مبارزات سياسى
ح - حوريان بهشتى ، حديث 54 شكوه از سلمان فارسى
چهارم : شفاعت فاطمه عليها السلام
حضرت زهرا عليها السلام درباره شفاعت از گنهكاران امت فرمود:
حديث 119 :
قالت : اذا حشرت يوم القيامه اشفع عصاة امة النبى صلى الله عليه و آله
(آنگاه كه در روز قيامت برانگيخته شوم ، از گنهكاران امت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله شفاعت خواهم كرد(225)
ى - يارى و كمك به شيعيان حديث 211
پنجم : صفات شيعيان و پيروان اهل بيت (عليه السلام )
يكى از پيروان اهل بيت (عليه السلام ) در شهر مدينه همسرش را خدمت حضرت زهرا عليها السلام فرستاد، تا بپرسد، آيا شوهرم از شيعيان شما مى باشد يا نه ؟
حضرت زهرا عليها السلام پاسخ كلى داد و فرمود:
حديث 120:
قالت : ان كنت تعمل بما امرناك و تنتهى عما زجرناك عنه فانت من شيعتنا و الا فلا
(اگر به آن چه به شما امر مى كنيم ، عمل مى كنى و از آن چه شما را برحذر مى داريم ، دورى مى كنى از شيعيان مايى والا هرگز!!)
آن شخص پس از شنيدن پاسخى كلى ، مضطرب شد و با توجه به ضعفها و سستى هاى خود گفت : واى بر من كه هميشه در آتش جهنم خواهم بود، همسرش نگرانى و زارى او را با سخنان مطرح شده ، خدمت حضرت زهرا عليها السلام بازگو نمود.
حضرت فاطمه عليها السلام پاسخ داد:
حديث 121 :
قالت : قولى له : ليس هكذا
شيعتنا من خيار اهل الجنه ، و كل محبينا و موالى اوليائنا و معادى اعدائنا، والمسلم بقلبه و لسانه لنا
ليسوا من شيعتنا اذا خالفوا اوامرنا و نواهينا فى سائر الموبقات ، و هم مع ذلك فى الجنه
و لكن بعد ما يطهرون من ذنوبهم بالبلايا و الرزايا
اوفى عرصات القيامه بانواع شدائدها
اوفى الطبق الاعلى من جهنم بعذا بها الى ان نستنقذهم بحبنا و ننقلهم اءلى حضرتنا

(از من ) به همسرت بگو چنين نيست (كه او قضاوت كرده است ) شيعيان ما از بهترين افراد اهل بهشتند و همه دوستان ما و دوستان دوستان ما و دشمنان دشمنان ما همه در بهشت خواهند بود. آرى كسى كه با قلب و زبان تسليم ما اهل بيت شده ، اما از اوامر ما سرپيچى كند و نواهى و موارد پرهيز را محترم نشمرد از شيعيان واقعى ما نخواهد بود
گرچه اين گروه نيز پس از پاك شدن از گناهان ، و تحمل مشكلات روز قيامت و قرار گرفتن اندك زمانى در طبقات بالاى جهنم و چشيدن عذاب ، اهل بهشت خواهند بود و ما به خاطر دوستى شان با ما نجاتشان داده و آنان را به پيشگاه خودمان انتقال خواهيم داد(226))
ششم : شهادت و شاهد
1- اولين شهادت باطل در اسلام - ف . فدك حديث 154
2- آگاهى از شهادت خويش - ع . آگاهى از شهادت خويش ، حديث 135 و 136 و 137
3- آگاهى از شهادت حسين (عليه السلام ) - ع . آگاهى از شهادت خويش ، حديث 139
4- پرسش از پيامبر(صلى الله عليه وآله ) پيرامون شهادت حسين (عليه السلام )
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله حوادث تلخ آينده را براى حضرت زهرا عليها السلام توضيح داد، و در تداوم مباحث آينده نگرى ، به شهادت حضرت اباعبدالله (عليه السلام ) اشاره كرد، حضرت فاطمه عليها السلام پرسيد:
حديث 122 :
قالت : يا ابتاه من يقتل ولدى و قره عينى و ثمره فوادى ؟
قال صلى الله عليه و آله شر امه من امتى
قالت : يا اباه اقرا جبرئيل عنى السلام و قل له فى اى موضع يقتل ؟(227)
قال صلى الله عليه و آله فى موضع يقال له كربلا!!

(اى پدر! چه كسى فرزندم و نور چشم و ميوه دلم حسين (عليه السلام ) را شهيد مى كند؟)
فرمود: بدترين افراد امت من
بار ديگر پرسيد:
(اى پدر! سلام مرا به حضرت جبرئيل برسان و از او بپرس كه در كجا حسين (عليه السلام ) مرا شهيد مى كنند؟)
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: در سرزمينى كه به آن ((كربلا)) مى گويند.
و در روايت ديگرى فرمود:
حديث 123 :
قالت : يا ابه سلمت و رضيت و توكلت على الله
(اى پدر! در برابر خواسته هاى خدا تسليم و راضى ام و بخدا توكل كرده ام (228))
5- صحبت از شهادت كودكى كه متولد نشده بود
در يكى روزهاى باردارى حضرت زهرا عليها السلام پيامبر صلى الله عليه و آله به دخترش اطلاع داد كه :
حضرت جبرئيل خبرهائى از فرزند تو بما رسانده است كه در كربلا به شهادت مى رسد.
فاطمه عليها السلام در حالى كه در هاله اى از غم و اندوه قرار گرفته بود، فرمود:
حديث 124 :
قالت : ليس لى فيه حاجة يا ابة
(اى پدر!به چنين كودكى نيازى ندارم )
رسول خدا صلى الله عليه و آله ادامه داد كه :
دخترم اين فرزند تو حسين (عليه السلام ) است و نه امام معصوم از او پديد مى آيند كه عامل تداوم و بقاء دين خدا مى باشند
حضرت زهرا (عليها السلام ) فرمود:
قالت يا رسول الله قد رضيت عن الله عزوجل (229)
(اى رسول خدا! از خداوند عزيز و بزرگ راضى و سپاسگزارم (230))
6- شاهد شهادت فرزند بودن !
هنگام هجوم ناكثان و منافقان به منزل امام على (عليه السلام )، و دفاع بى نظير و افشاگرانه حضرت زهرا عليها السلام ، كه با جوابهاى دندان شكن ، ادعاهاى آنان را باطل و با بيان حقيقت رسوايشان نمود، و چون شير در برابر صفهاى كينه توزان امروز و فراريان جنگهاى ديروز، ايستاد. و يك تنه از حريم حرمت ولايت دفاع كرد، چاره اى جز خيانت و رسوايى خود نديدند كه در منزل را به آتش كشند و يگانه دخت پيامبر صلى الله عليه و آله را بين در و ديوار بكوبند.
تاريخ ورق خورد، و برگ سياه ننگ آورى بر پرونده كودتاگران سقيفه افزوده شد، آرى شهادت كودكى كه متولد نشده بود، و اسم ((محسن )) را جلوترها پيامبر گرامى اسلام براى او انتخاب كرده بود، و شايد رمز اين انتخاب را در اين واقعيت بتوان يافت كه :
حضرت محسن (عليه السلام ) اول شهيد خط مقدم دفاع از ولايت است
و همه شنيدند كه فاطمه عليها السلام خطاب به فضه فرياد زد:
حديث 125 :
قالت : يا فضه اليك فخذينى فوالله لقد ما فى احشائى من حمل
(آه اى فضه ! مرا درياب ، سوگند به خدا، فرزندى كه در شكم داشتم به شهادت رسيد(231)
7- اشتياق شهادت
- ش - شادى فاطمه عليها السلام حديث 99
ص
اول : صحيفه و كتاب حضرت زهرا عليها السلام
1- شب نزول صحيفه زهرا عليها السلام - م - معجزات حديث 198
2-صحيفه حضرت زهرا عليها السلام
جابر بن عبدالله انصارى مى گويد:
وارد منزل امام على (عليه السلام ) شدم ، صحيفه اى در دستان فاطمه عليها السلام ديدم ، كه رنگ سبز زيباى آن مرا به ياد زمرد انداخت و در آن كتابى قرار داشت به سفيدى و روشنى نور خورشيد، گفتم : پدر و مادرم فداى شما، اى دختر رسول خدا! آن چيست كه در دستان شما قرار دارد؟ پاسخ داد:
حديث 126 :
قالت : هذا لوح اهداه الله الى ابى رسول الله صلى الله عليه و آله فيه اسم ابى واسم بعلى واسم ابنى و اسماء الاوصياء من ولدى فاعطانيه ليبشرنى بذلك
(اين كتابى است كه خداوند آن را به پدرم رسول خدا صلى الله عليه و آله اهداء فرمود، در اين كتاب نام پدرم ، و نام شوهرم (امام على عليه السلام ) و نام دو فرزندم و امامانى كه از فرزندانم مى باشند، نوشته شده است ، اين كتاب به من هديه شده است ، اين كتاب به من هديه شده است تا بشارت فرح بخشى براى من باشد(232))
جابر پرسيد: آيا اجازه مى دهيد اين كتاب را مشاهده و مطالعه كنم ؟
فرمود: نه ممكن نيست ، مطالب موجود در اين كتاب را فقط پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و امام على (عليه السلام ) و امامان معصوم عليهماالسلام مى توانند مطالعه نمايند.(233)
3- مطالب صحيفه فاطمه عليها السلام از اسرار است
آن چه از روايات اسلامى و توضيحات حضرت زهرا عليها السلام معلوم مى شود اين است كه مطالب و مباحث صحيفه فاطمه عليها السلام جزو اسرار الهى است كه فقط در اختيار رهبران معصوم عليهم السلام قرار مى گيرد.
جابر بن عبدالله انصارى مى گويد: خدمت حضرت زهرا عليها السلام رسيدم ، كتاب صحيفه را با رنگى سفيد و روشن در دستان مبارك آن حضرت مشاهده كردم ، پرسيدم :
اين كتاب زيبا چيست ؟ آيا اجازه مى دهيد آن را مطالعه كنم ؟ پاسخ داد:
حديث 127 :
قالت : فيها اسماء الائمه من ولدى يا جابر لولا النهى لكنت افعل ، لكنه قد نهى ان يمسها الا النبى او وصى نبى او اهل بيت نبى (234)
(در اين صحيفه اسامى امامانى ثبت شده است كه همه از فرزندان من مى باشند. اى جابر! اگر نهى نشده بود كه غير از ما آن را ننگرند، اجازه مى دادم كه مطالعه نمايى ، هيچ كس حق ندارد، اين صحيفه را مطالعه كند، مگر رسول خدا يا وصى پيامبر صلى الله عليه و آله يا اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله (235)
4- آگاهى جابر از برخى مطالب صحيفه
مطالب و مباحث صحيفه حضرت زهرا عليها السلام جزو اسرار الهى بوده و فقط در اختيار اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله قرار داشت ، اما برخى از اصحاب رسول خدا مانند جابر بن عبدالله انصارى با اجازه حضرت زهرا عليها السلام فقط از مباحث كلى آن تا حدودى اطلاع پيدا كرده و يا برخى از صفحات آن را ديده اند.
جابر نقل مى كند: خدمت حضرت زهرا عليها السلام رسيدم ، صحيفه نورانى را ديدم ، پرسيدم چه كتابى است ؟ فرمود:
حديث 128 :
قالت : هذا لوح اهداه الله الى رسول الله صلى الله عليه و آله فيه اسم ابى و اسم بعلى واسم ابنى و اسماء الاوصياء من ولدى فاعطانيه ليسرنى
قال جابر، فيه اثنا عشر اسماء قلت اسماء من هولاء؟
قالت : هذه اسماء الاوصياء اولهم ابن عمى و احد عشر من ولدى آخرهم القائم (عليه السلام )
قال جابر: فرايت فيها محمدا فى ثلاثه مواضع و عليا فى اربعه مواضع

(اين كتابى است كه خدا آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله اهدا فرمود: در اين كتاب نام پدرم و شوهرم و اسم دو فرزندم و امامانى كه همه از فرزندان من مى باشند وجود دارد، رسول خدا آن را به من عطاء فرمود، تا خوشحالم كند.
جابر گفت : دوازده نامى كه در اين كتاب است چه كسانى مى باشند؟
فرمود:
(اين نام هاى جانشينان پيامبر، اول آنها على (عليه السلام ) و يازده نفر ديگر كه همه از نسل من مى باشد و آخرين آنها حضرت قائم (عليه السلام ) است (236))
راه مصرف صدقات ، حديث 142
صله رحم ، حديث 57
صبر و بردبارى فاطمه عليها السلام ، حديث 162