نهج الحياة
«فرهنگ سخنان حضرت فاطمه (عليها السلام)»

محمد دشتى

- ۷ -


2- زن و زندگى اجتماعى - ز- زن و زندگى اجتماعى ، حديث 87
-ز- زن و آرايش حديث 96 و 97
3- روابط سياسى اجتماعى
خ - خطبه هاى حضرت زهرا عليها السلام
د- دفاع
الف - اخلاق اجتماعى
دوم : روزه
1- شرائط روزه دارى
حضرت زهرا عليها السلام درباره شرايط روزه دارى فرمود:
حديث 85 :
قالت : ما يصنع الصائم بصيامه اذا لم يصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه
(اگر روزه ، زبان و گوش و چشم و دست و پاى روزه دار را از ارتكاب اعمال ناپسند دور نكند، روزه را مى خواهد چه كند (و به چه دردش ‍ مى خورد؟(174))
2- روزه نذرى (روزه شكرگزارى )
وقتى امام حسن و امام حسين عليهماالسلام مريض شدند، حضرت زهرا عليها السلام آن دو بزرگوار را در آغوش گرفت و نزد پيامبر صلى الله عليه و آله برد و فرمود:
حديث 86 :
قالت : ان برى ء ولداى مما بهما صمت لله ثلاثه ايام شكرا
(اگر فرزندانم شفا يابند، سه روز براى خدا جهت شكرگزارى روزه خواهم گرفت (175))
ز
اول : زن و زندگى اجتماعى - ح - حجاب
1- آن چه براى زنان نيكو است
امام على (عليه السلام ) مى فرمايد: خدمت پيامبر گرامى اسلام بوديم ، آن حضرت پرسيد: چه چيزى براى زنان نيكو و رواست ؟
حضرت فاطمه عليها السلام پاسخ داد:
حديث 87 :
قالت : خير للنساء ان لا يرين الرجال و لا يراهن الرجال (176)
(آن چه براى زنان نيكو است ، اينكه ((بدون ضرورت )) مردان نامحرم را نبينند و نامحرمان نيز او را ننگرند(177))
2- ساده زيستى و كار روزانه فاطمه عليها السلام
روزى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله وارد منزل فاطمه عليها السلام شد، دخترش را ديد كه روى زمين نشسته ، با يك دست فرزندش را در آغوش ‍ گرفته شير مى دهد، و با دست ديگر با آسياب دستى گندمها را آرد مى كند، اشك در چشمان رسول خدا صلى الله عليه و آله حلقه زد و فرمود:
يا بنتاه تعجلى مراره الدنيا بحلاوه الاخره
(دخترم ! تلخى ها و مشكلات دنيا را به ياد شيرينى و سعادت بهشت بر خود گوارا ساز)
حضرت فاطمه عليها السلام در جواب پدر فرمود:
حديث 88 :
قالت : يا رسول الله ، الحمد لله على نعمائه والشكرلله على آلائه (178)
(اى رسول خدا! حمد و شكر و سپاس سزاوار خداست ، در برابر نعمتهاى بيكرانه او(179))
3- ساده پوشى
الف - سادگى در لباس
سلمان فارسى مى گويد: روزى حضرت فاطمه عليها السلام را ديدم كه چادرى وصله دار و ساده بر سر داشت .
در شگفتى ماندم و گفتم : عجبا! دختران پادشاهان ايران و قيصر روم بر كرسيهاى طلايى مى نشينند و پارچه هاى زربفت به تن مى كنند، وه كه اين دختر رسول خداست ! نه چادرهاى گران قيمت بر سر دارد و نه لباسهاى زيبا.
فاطمه عليها السلام پاسخ داد:
حديث 89 :
قالت : يا سلمان ! ان الله ذخر لنا الثياب والكراسى ليوم آخر
(اى سلمان ! خداوند بزرگ ، لباسهاى زينتى و تختهاى طلائى را براى ما در روز قيامت ذخيره كرده است (180))
ب - سادگى زندگى
حضرت زهرا عليها السلام سپس به خدمت پدر رفت و شگفتى سلمان را مطرح فرمود:
حديث 90 :
قالت : يا رسول الله ! ان سلمان تعجب من لباسى
فوالذى بعثك بالحق مالى و لعلى منذ خمس سنين الا مسك كبش نعلف عليها بالنهار بعيرنا و اذا كان الليل افترشناه و ان مرفقتنا لمن ادم حشوها ليف (181)

(اى رسول خدا! سلمان از سادگى لباس من تعجب نمود، سوگند به خدائى كه تو را مبعوث فرمود، مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندى است كه روزها بر روى آن شترمان علف مى خورد و شب ها بر روى آن مى خوابيم و بالش ما چرمى است كه از ليف خرما پر شده است .(182))
4- لحظه اى كه زن به خدا نزديك تر است .
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله از ياران خود پرسيد:
در كدام لحظه ، زن به خدا نزديكتر است ؟
پاسخ مناسبى مطرح نشد، تا اينكه حضرت زهرا عليها السلام سئوال پدر را شنيد و پاسخ داد:
حديث 91 :
قالت فاطمه عليها السلام : ادنى ما تكون من ربها ان تلزم قعر بيتها(183)
(آن لحظه كه زن در خانه خود مى ماند ((و به امور زندگى و تربيت فرزند مى پردازد)) به خدا نزديكتر است .(184)
دوم : زن و آيين زندگى
آ- آيين همسردارى
م - مشكلات اقتصادى
ح - حجاب و پوشش
- الف - اخلاق
-ز- زن و زندگى اجتماعى
- م - مبارزه
- ز - زن و كار
د- دفاع و مبارزه
سوم : زن و كار
1- زن و كار روزانه
ام سلمه از امام على (عليه السلام ) نقل مى كند:
روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد منزل ما شد و از اوضاع و احوال زندگى خانوادگى ما پرسيد:
حضرت زهرا عليها السلام پاسخ داد:
حديث 92 :
قالت : يا رسول الله مجلت يداى من الرحى اطحن مره و اعجن مره (185)
(اى رسول خدا! دستان من با كار كردن با آسياب سنگى تاول زده و زخم شده است ، زيرا گاهى گندم آرد مى كنم و زمانى آرد را خمير مى سازم (186))
2- هماهنگى زن و شوهر در كار منزل
حضرت زهرا عليها السلام چون ديگر زنان جامعه كار مى كرد، گندم را با آسياب دستى آرد مى نمود، نان مى پخت ، كار روزانه را انجام مى داد، به بچه دارى و تربيت كودك توجه كامل داشت ، تا آنكه هر دو دست آن يگانه روزگار زخم شد. ناچار خدمت پدر رفت و فرمود:
حديث 93 :
فقالت : قد مجلت يداى من الرحى ، ليلتى جميعا ادير الرحى حتى اصبح ، و ابوالحسن يحمل حسنا و حسينا(187)
(يا رسول الله صلى الله عليه و آله ! هر دو دستم به علت آرد كردن گندم با آسياب دستى ورم كرده و زخم شده است ، ديشب را تا صبح به آرد كردن گندم مشغول بودم و ابوالحسن ، فرزندانم ، حسن و حسين عليهماالسلام را نگهدارى مى كرد.(188))
3- تقسيم كار در خانواده
فاطمه عليها السلام در زندگى پربار خويش ، به كار و انجام وظايف خانوادگى و تربيتى توجه كامل داشت ، نه تنها كار مى كرد، و نيازمنديهاى خانواده را بر طرف مى ساخت ، بلكه به تقسيم كار در خانواده و تحقق عدالت در محيط كوچك خانه و خانواده نيز اهميت مى داد.
كارهاى خانه و خانواده را بين خود و اميرالمؤ منين على (عليه السلام )، و كار روزانه داخل منزل را نيز بين خود و خدمتكارش فضه ، بگونه اى مساوى تقسيم مى كرد.
سلمان فارسى مى گويد: فاطمه زهرا عليها السلام را ديدم كه با دستان مبارك و با آسياب دستى گندم را آرد مى كند، جلو رفته پس از سلام ، گفتم :
اى دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله ! خود را به زحمت مينداز، در كنار شما خدمتكار منزلتان فضه ايستاده است كار منزل را به ايشان واگذار!!
حضرت زهرا عليها السلام پاسخ داد:
حديث 94 :
قالت : اوصانى رسول الله ان تكون الخدمة لها يوما و لى يوما فكان امس ‍ يوم خدمتها واليوم يوم خدمتى (189)
(رسول خدا صلى الله عليه و آله به من سفارش فرمود كه كارهاى خانه را با فضه تقسيم كنم ، يك روز او كار كند و روز ديگر من ، ديروز نوبت او بود و امروز نوبت من است (190)
4- تقسيم كار با همسر
يكى از عوامل شادابى و تكامل خانواده ها، تعيين حدود مسئوليت افراد در خانواده است .
با تقسيم كار، عدالت اجتماعى در محيط كوچك خانواده سعادت مى آفريند، و زن را از دخالت در امورى كه سزاوار نيست باز مى دارد
امام باقر (عليه السلام ) فرمود:
حضرت فاطمه عليها السلام كارهاى منزل را با حضرت على (عليه السلام ) اينگونه تقسيم كرد كه :
خمير كردن آرد، و نان پختن ، و تميز كردن و جارو زدن خانه ، به عهده فاطمه باشد
و كارهاى بيرون منزل از قبيل ، جمع آورى هيزم و تهيه مواد اوليه غذايى را على (عليه السلام ) انجام دهد.
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
اين تقسيم كار، با رهنمود رسول خدا صلى الله عليه و آله انجام گرفت .
آنگاه كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كارهاى داخل منزل را فاطمه عليها السلام ، و كارهاى بيرون منزل را على (ع ) انجام دهد، حضرت زهرا عليها السلام با خوشحالى فرمود:
حديث 95 :
قالت : فلا يعلم ما داخلنى من السرور الا الله باكفائى رسول الله تحمل رقاب الرجال (191)
(جز خدا كسى نمى داند كه از اين تقسيم كار تا چه اندازه خوشحال شدم ، زيرا رسول خدا مرا از انجام كارهايى كه مربوط به مردان است ، بازداشت .(192))
چهارم : زن و زينت و آرايش
1.عطر و زينت در نماز
در اسلام ، به آرايش و عطر زدن و استفاده از بوهاى خوش و وسايل زيبايى براى شوهر و محارم يا در منزل و يا در حالت عبادت و نيايش سفارش شده و نوعى عبادت است . آنچه نهى شده و سفارش به احتياط كرده اند، استفاده از عطر و آرايش براى نامحرمان يا در روابط اجتماعى است كه عامل فساد مى شود و حرام است .
در اين باره توجه به سفارش حضرت زهرا (عليه السلام ) در لحظه هاى واپسين زندگى ضرورى است كه پس از وضوء گرفتن به ((اسماء بنت عميس )) فرمود:
حديث 96:
قالت : هاتى طيبى الذى اتطيب به وهاتى ثيابى التى اصلى فيها، اجلسى عند راسى فاذا جاء وقت الصلوه فاقيمينى فان قمت و الا فارسلى الى على (عليه السلام )
(اى اسماء! عطر مرا، همان عطرى كه هميشه مى زنم ، و پيراهنى را كه هميشه با آن نماز مى گزارم بياور و بر بالينم بنشين ، هرگاه وقت نماز شد مرا از خواب بيدار كن : اگر بيدار شدم كه نماز مى گزارم و اگر بيدار نشدم كسى را به دنبال على (عليه السلام ) بفرست تا بيايد.(193))
2.استفاده دائمى از بوى خوش
ام سلمه مى گويد: از حضرت زهرا (عليها السلام ) پرسيدم كه آيا عطر و بوى خوش ذخيره اى كرده اى ؟
فرمود: آرى
رفت و شيشه عطرى آورد و مقدارى در كف دست من ريخت و بوى خوشى داشت كه هرگز نبوئيده بودم .
گفتم : اين عطر خوشبو را از كجا تهيه كرده اى ؟
فرمود:
حديث 97:
قالت : هو عنبر يسقط من اجنحه جبرئيل (194)
(اين عطر، مشكى است كه از بال و پر جبرئيل فرو ريخته است .(195))
3- تهيه عطر براى شب عروسى فاطمه عليها السلام
آرايش و عطر زدن براى زنان آنچنان ارزشمند است كه هم عبادت به حساب مى آيد و هم مايه گرمى و شادابى زندگى زناشويى است .
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به اينگونه ظرافت هاى زندگى كاملا توجه داشت كه به عمار ياسر ماموريت داد براى شب عروسى حضرت زهرا عليها السلام عطرهاى خوشبو تهيه نمايد.
عمار ياسر مى گويد: عطر خوبى تهيه كرده به منزل فاطمه عليها السلام بردم فرمود:
حديث 98 :
قالت : يا ابااليقظان ما هذا الطيب ؟
(اى عمار ياسر! ين عطر چيست ؟(196)
گفتم : پدرت رسول خدا صلى الله عليه و آله مرا امر كرد، تا فراهم نمايم (197)
پنجم : بزرگ زن جهانيان
- ف - فضائل فاطمه عليها السلام ، حديث 161
ش - شادى و خشنودى فاطمه عليها السلام ، حديث 99
ششم : بزرگ زن بهشتى
-ف - فضائل فاطمه عليها السلام ، حديث 162
س .ش
اول : شادى و خشنودى
1- شادى فاطمه عليها السلام از خبر شهادت
نزديكان پيامبر صلى الله عليه و آله ديده بودند كه در هنگامه وفات رسول خدا صلى الله عليه و آله صحبتهاى خصوصى و سرى بين آن حضرت و فاطمه (عليه السلام ) صورت پذيرفت كه در ابتدا، زهرا عليها السلام گريست و در پايان صحبت آن حضرت شاد و خندان ، دانه هاى اشك را پاك مى كرد.
جاى سئوال بود كه علت گريه ، و سبب خنده و شادى چه بود؟
پس از وفات پيامبر صلى الله عليه و آله از حضرت زهرا عليها السلام پرسيدند، جواب داد:
علت گريه نخستين اين بود كه
حديث 99 :
قالت : اخبرنى ان جبرئيل كان يعارضه القران فى كل سنه مره و انه عارضه الان مرتين و انى لارى الاجل قد اقترب فاتقى الله واصبرى . فبكيت
و: قال صلى الله عليه و آله يا بنية انه ليس احد من نساء المسلمين اعظم رزيه منك فلا تكونى من ادنى امراة صبرا فاخبرنى انى اول اهله لحوقا به فضحكت لذلك

(در ابتدا رسول خدا صلى الله عليه و آله به من اطلاع داد كه جبرئيل هر سال يك بار قرآن را به من عرضه مى فرمود ولى امسال و هم اكنون دوبار عرضه كرد. من مرگ و وفات خود را نزديك مى بينم . دخترم با تقوا باش و صبر پيشه كن . من با شنيدن اين خبر گريستم ، سپس در ادامه سخن فرمود: دخترم هيچ زنى در مقام و منزلت مانند تو نيست پس در صبر و بردبارى مانند كمترين زنان نباش و اين را بدان كه تو نخستين كسى هستى كه به من ملحق خواهى شد. با شنيدن اين خبر خوشحال شدم و خنديدم .(198))
2- شادى ملائكه در پيروزى مؤ من
دو نفر از زنان مدينه در يك مساله دينى و عقيدتى اختلاف پيدا كردند، يكى از آنها از دوستان فاطمه عليها السلام و زنى مومن ، و ديگرى از دشمنان اهل بيت (عليه السلام ) و فاسد بود، نزاع و خصومت را به خدمت حضرت زهرا عليها السلام كشاندند. آن حضرت پس از شنيدن ادعا و استدلال هر يك ، با دليل و برهان قانع كننده نظر زن مومنه را اثبات كرد و ادعاى ديگرى را باطل دانست ، بگونه اى كه هر دو نفر پذيرفتند، پس از پايان يافتن اختلاف و نزاع ، زن مومنه اظهار خوشحالى كرد كه حق پيروز شد و باطل محكوم گرديد، حضرت زهرا عليها السلام فرمود:
حديث 100 :
قالت : ان فرح الملائكه باستظهارك عليها اشد من فرحك و ان حزن الشيطان و مردته بحزنها عنك اشد من حزنها:
(همانا شادى فرشتگان در غلبه تو بر آن زن فاسد بيش از شادى توست و اندوه و نگرانى شيطان و دوستان شيطان در اين شكست بيشتر و شديدتر از آن زن شكست خورده است .(199))
دوم : شعرهاى فاطمه عليها السلام
1- شب ازدواج و ستودن شوهر
حضرت زهرا عليها السلام در لحظه هاى آغازين زندگى ، لب به ستايش ‍ شوهر نمونه اش گشود و به شناساندن آن بزرگمرد پرداخت و فرمود:
حديث 101 :
1- اضحى الفخار لنا و عز شامخ   و لقد سمونا فى بنى عدنان
2- نلت العلا و علوت فى كل الورى   و تقاصرت عن مجدك الثقلان
3- اعنى عليا خير من وطاء الثرى   ذاالمجد و الاءفضال و الاءحسان
4- فله المكارم والمعالى والحبا   ماناحت الاطيار فى الاغصان
(1- افتخار و عزت والا، از آن ما شد و ما در ميان فرزندان ((عدنان )) سربلند شديم
2- تو به بزرگى و برترى رسيدى و از همه آفريده ها والاتر شدى و جن و انس از عظمت تو عقب ماندند
3- منظورم ((على )) است ، بهترين كسى كه گام بر خاك نهاده است ، بزرگوار و داراى احسان و نيكى
4- والاييهاى اخلاقى و بزرگى ها از آن اوست ، تا آنگاه كه مرغان بر شاخه ها به ترنم مشغولند)
2- استفاده از جاذبه شعر در تربيت كودك
حضرت زهرا عليها السلام آنگاه كه كودكان خود را به بازى مى گرفت ، و به تربيت روحى و پرورش جسمى عزيزان خود مى پرداخت ، در قالب زيباى اشعار اديبانه مى فرمود:
حديث 102 :
1-اشبه اباك يا حسن   واخلع عن الحق الرسن
2-واعبد الها ذاالمنن   ولا توال ذالاحن
(1- حسن جان ! مانند پدرت على (عليه السلام ) باش و ريسمان را از گردن حق بردار
2- خداى احسان كننده را پرستش كن و با افراد دشمن و كينه توز دوستى مكن )
و آنگاه كه امام حسين (عليه السلام ) را بر روى دست نوازش مى كرد، مى فرمود:
انت شبيه بابى   لست شبيها بعلى
(حسين جان تو به پدرم رسول الله صلى الله عليه و آله شباهت دارى و به پدرت على (عليه السلام ) شبيه نيستى .)
امام على (عليه السلام ) سخنان فاطمه عليها السلام را مى شنيد و لبخند مى زد(200)
3- بيان مشكلات اقتصادى
الف - سخاوت و ايثارگرى
ب - خبر از شهادت حسين (عليه السلام )
روزى گرسنه اى درب منزل امام على (عليه السلام ) را كوبيد و تقاضاى كمك كرد. امام على (عليه السلام ) در قالب شعرى زيبا، نيازمندى آن گرسنه بينوا را به حضرت زهرا عليها السلام بازگو فرمود و تذكر داد، اگر امكان دارد، كمك مناسبى شود، حضرت زهرا عليها السلام با شعر، چنين پاسخ داد:
حديث 103 :
1- امرك سمع يابن عم و طاعة   مابى من لوم و لا وضاعه
2- اطعمه و لا ابالى الساعه   ارجو اذا اشبعت من مجاعه (201)
1- فرمان تو را اى پسر عمو بيدرنگ اطاعت خواهم كرد، از طرف من تو را در اين پيشنهاد نه سرزنش و نه ملامتى خواهد بود
2- هم اكنون اين گرسنه را طعام مى دهم و به ياد آينده خويش نخواهم افتاد و آرزو دارم با شكم گرسنه در راه خدا ايثار كنم
پس از آنكه امام بار ديگر تاكيد در اطعام گرسنه فرمود، پاسخ داد:
حديث 104 :
1- فسوف اعطيه و لا ابالى   و اوثر الله على عيالى
2- امسوا جياعا و هم اشبالى   اصغرهم يقتل فى القتال
3- بكربلا يقتل باغتيال   لقاتليه الويل مع وبال
4- يهوى به النار الى سفال   كبوله زادت على الاكبال
1- بزودى به اين گرسنه طعام خواهم بخشيد و از گرسنگى خودم باكى ندارم . براى خدا او را بر فرزندان (گرسنه ام ) مقدم مى دارم .
2- فرزندانم ديشب را گرسنه به روز آوردند، فرزندانى كه كوچكترين آنان ((حسين )) در ميدان جنگ كشته خواهد شد.
3- در كربلا فرزندم را با حيله و تزوير شهيد مى كنند واى بر قاتلان او كه عذاب دردناك و پستى و خوارى بر آنان باد.
4- آنها كه با اين جنايت به درجات پست آتش جهنم راه مى يابند، هر لحظه بر سقوط و خوارى آنها افزوده مى شود.
امام در برابر ايثارگرى حضرت زهرا عليها السلام او را ستود و تشكر كرد، پاسخ شنيد:
حديث 105 :
1- لم يبق مما كان غير صاع   قد دبرت كفى مع الذراع
2- شبلاى والله هما جياع   يا رب لا تتركهما ضياع
3- ابوهما للخير ذواصطناع   عبل الذراعين طويل الباع
4- و ما على راسى من قناع   الا عبا نسجتها بصاع (202)
1- از آنچه در خانه ذخيره كرده بودم ، جز به مقدار يك پيمانه باقى نمانده است . در حالى كه دست من ((با آرد كردن گندم و گرداندن آسياب دستى )) مجروح گرديده است
2- به خدا سوگند، فرزندانم هم اكنون گرسنه اند. خدايا! آنها را به حال خود نگذار، كه از دست بروند.
3- پدرشان على (عليه السلام ) در سخاوت و خوبيها بى نظير است ، و آن چه دارد و به دست مى آورد با دستان بخشنده اش به ديگران مى بخشد.
4- همه غذاى موجود خانه را در حالى به گرسنه مى دهم كه مقنعه و چادر مناسبى بر سر ندارم مگر عباى (چادر) كهنه اى كه خودم بافته ام و (از فراوانى وصله ) اكنون در حال از بين رفتن است (203)
4.در فراق خويش
آنگاه كه بياد پرواز ملكوتى خويش افتاد، خطاب به على (عليه السلام ) فرمود:
حديث 106 :
1- ابكنى ان بكيت يا خير هاد   واسبل الدمع فهو يوم الفراق
2- يا قرين البتول اوصيك بانسل   فقد اصبحا حليفا اشتياق
3- ابكنى و ابكى لليتامى و لا تنسى   قتيل العدابطف العراق
4- فارقوا اصبحوا يتامى حيارى   احلفوالله فهو يوم الفراق (204)
1- اى همسر وفادارم اگر خواستى گريه كنى بر من گريه كن ، اى بهترين راهنما و اشكها را سرازير كن كه امروز روز جدايى است .
2- اى همدم بتول ! وصيت مى كنم تو را به فرزندانم ، كه همدم شوق و محبت شده اند.
3- بر من و بر يتيمان (من ) گريه كن فراموش نكن كشته دشمنى ها را در سرزمين عراق .
در حاليكه به خدا سوگند مى خورند آن روز روز جدائى است .
4- آن جداماندگان در حالى صبح مى كنند كه يتيمان سرگردان (آن بيابانند(205))، خداى را بر مى گزينند. آن روز، روز فراق و جدايى است .
5- اشعار در غم از دست دادن پيامبر صلى الله عليه و آله
اول : جهان پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله
پس از دفن جنازه پاك پيامبر صلى الله عليه و آله ، حضرت زهرا عليها السلام جهان را پس از غروب آفتاب نبوت اين گونه معرفى مى فرمايد:
حديث 107 :
1- اغبر افاق السماء و كورت   شمس النهار و اظلم العصران
2- والارض من بعد النبى كئيبه   اسفا عليه كثيره الرجفان
3- فليبكه شرق البلاد و غربها   وليبكه مضر و كل يمان
4- وليبكه الطور المعظم جوه   والبيت ذوالاستار و الاركان
5- يا خاتم الرسل المبارك ضووه   صلى عليك منزل القرآن
1- افق هاى آسمانها غبار آلود شد و خورشيد گرفت و صبح و عصر ما هر دو تاريك گشت .
2- و زمين پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله اسفناك و اندوهناك او است و سخت بر خود مى لرزد.
3- در غم رحلت پيامبر اسلام بايد شرق و غرب عالم بگريند و قبيله مضر و يمان سزاوار است كه اشك ريزند.
4.و سزاوار است كه آسمان كوه عظيم طور خانه خدا كه داراى پرده كعبه و ركن ها است ، (بر رسول خدا)بگريند
5- اى خاتم پيامبران ! كه روشنائى تو مبارك است ! درود خداى فرستنده قرآن بر تو باد!(206)
دوم : دردهاى سوزناك
حديث 108 :
قالت :
1- قد كان بعدك انباء و هنبثه   لو كنت شاهدها لم يكبر الخطب
2- انا فقدناك فقد الارض وابلها   واختل قومك فاشهدهم فقد نكبوا
3- و كل اهل له قربى و منزله   عند الاله على الادنين مقترب
4- ابدت رجال لنا نجوى صدورهم   لما مضيت و حالت دونك الترب
5- تجهمتنا رجال واستخف بنا   لما فقدت و كل الارض مغتصب
6- و كنت بدرا و نورا يستضاء به   عليك تنزل من ذى العزه الكتب
7- و كان جبريل بالايات يونسنا   فقد فقدت فكل الخير محتجب
8- فليت قبلك كان الموتت صادفنا   لما مضيت و حالت دونك الحجب
9- انا رزئنا بما لم يرز ذوشجن   من البريه لا عجم و لا عرب
10- سيعلم المتولى الظلم حامتنا   يوم القيمه انى سوف ينقلب
11- فسوف نبكيك ما عشنا و ما بقيت   منا العيون بتهمال لها سكب
12- و قد زرئنا به محضا خليفته   صافى الضرائب والاعراق والنسب
13- فانت خير عباد الله كلهم   و اصدق الناس حين الصدق والكذب
14- و كان جبريل روح القدس زائرنا   فغاب عنا فكل الخير محتجب
15- ضاقت على بلاد بعد ما رحبت   و سيم سبطاك خسفا فيه لى نصب
1- بعد از تو خبرها و مسائل مختلف و بلاهاى درهم پيچيده اى پيش آمد كه اگر تو مى بودى آن چنان بزرگ جلوه نمى كرد.
2- ما تو را از دست داديم ، مانند سرزمينى كه از باران محروم شود، و قوم تو مختل ماند بيا ببين آنها را كه (چگونه ) از راه منحرف شدند.
3- هر خاندانى كه براى او نزد خدا قرب و منزلتى بود، نزد بيگانگان هم محترم بود (غير از ما كه حرمت ما را درهم شكستند.)
4- مردانى چند از امت تو همين كه رفتى و پرده خاك ميان ما و تو فاصله انداخت اسرار سينه ها را آشكار كردند.
5- همين كه تو رفتى ، مردانى ديگر به ما رو ترش كردند و ما را كوچك شمردند و زمينهاى ما غصب شد.
6- پدر! تو ماه شب چهارده ما و چراغ روشن زندگانى (ما) بودى و از جانب پروردگار بر تو فرامينى نازل مى شد.
7- جبرئيل با آيات قرآنى ، مونس ما بود، ولى وقتى تو رفتى ، همه خيرها پوشيده گرديد.
8- اى كاش كه پيش از تو مرده بوديم . آنگاه كه از ميان ما رفتى و خاك ترا در زير خود پنهان كرد (و پرده و حجابها بين ما فاصله انداخت )
9- به راستى ما بلاديدگان به مصيبتى گرفتار شديم كه هيچ بلا ديده اى نه در عجم و نه در عرب آن چنان مبتلا نگشته است .
10- آن كس كه به ستم كردن بر قبيله ما دست زده باشد روز قيامت خواهد دانست كه به كجا خواهد رفت !
11- تا زنده ايم و چشم داريم ، بر تو اشك مى ريزيم و مثل ابر بهار بر تو مى گرييم .
12- ما به رفتن كسى مصيبت زده ايم كه خلقت او بى آلايش ، اخلاق او بى غل و غش ، ريشه تبار او، والا و نسب او سرآمد انساب است .
13- پس تو (اى پدر) بهترين همه بندگان و در هنگام سخن گفتن راستگوترين مردم بودى
14- جبرئيل امين ، تا زنده بودى زيارت ما را ترك نمى كرد و چون رفتى سايه از ما برگرفت و هر خيرى از ما رو پوشانده است
15- بعد از تو دنيا بر من تنگ شد، پس از آن كه گشاده بود و به دو نوه ات ستمى روا داشته شد كه براى من درد و رنج فراوان دارد.(207)