فصل چهارم: زيباجلوه هايى از سيره فاطمى
زهرا در سجاده بندگى
صحيفه تاريخ، تا به حال شاهد عبادت هايى بس شگفت از اولياى الهى بوده است. در
ميان تمامى عبادت ها، آنچه به صفحات تاريخ زينت و جلوه اى بى نظير بخشيده،
عبادت هاى بانوى بزرگوارى است كه در اوج جوانى، مايه فخر و مباهات عابدان گرديده
است. اين عابده بى همتا، هموست كه در وصف عبادتش چنين آمده است:
در تمام دنيا، عابدتر از فاطمه (عليها السلام)
يافت نمى شود؛ او به حدى براى عبادت برپا مى ايستاد كه پاهايش ورم مى كرد.(1)
بارى، عبادت هايى كه از حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام)،
گزارش شده است با آنچه تا به حال ديده يا شنيده ايم، بسيار متفاوت است. آن حضرت در
دوران كوتاه عمرشان، با عبادت هايى بى نظير به فتح رفيع ترين قله هاى بندگى و
عبوديت نايل آمدند؛ به گونه اى كه عبادات ايشان با عبادت هاى انبيا، اوليا و ديگر
دوستان خداوند، چه از لحاظ كميت و چه از لحاظ كيفيت، قابل مقايسه نيست:
خجل از سبحه سجّاده زهدت يحيى *** بنده قدس تو عيسى و
كنيزت مريم
فخر جاروب كشىِّ حَرَمت با حوّا *** شرف بندگى خاك درت با
آدم.
(2)
توصيف كميت و كيفيت عبادت فاطمه زهرا (عليها السلام)
كارى است وراى امكان كه جز از عهده خداوند و برگزيدگان خاص او برنمى آيد.
در عظمت عبادت او همين بس كه خداوند عالميان به وصف عبادات او و يگانه كفو و همتايش،(3) على (عليه السلام) مى پردازد.
آرى، اوج عبادت آن حضرت، در آخرين آيات سوره آل عمران، از كلام خداوند رحمان، جلوه
نُموده است: اَلَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا و
قُعُودًا وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّموَاتِ وَ
الْأَرْضِ...؛(4) آنان كه خداى را [در همه حال؛ ]ايستاده،
نشسته و خفته بر پهلوهاشان ياد مى كنند و در آفرينش آسمان ها و زمين مى انديشند...
.(5)
عبادت فاطمه (عليها السلام) از لحاظ كميت، تا بدان
حد گسترده است كه در لحظه لحظه زندگى او حضور و ظهور دارد؛ رفتار او، گفتار او،
نگاه او، تلاش او، نفس كشيدن او و هر لحظه شب و روز او عبادت بود.(6)
او هر شب بعد از خوابانيدن بچه ها و فراغت از ديگر وظايف خانه دارى، بر سجاده عبادت
به نماز مى ايستاد؛ تا جايى كه پاهاى مباركش كبود و متورّم مى شد.
شب ازدواج آن عابده بى همتا، چنين گزارش شده است:
على (عليه السلام) در آن شب همسرش را نگران و گريان
ديد. علت را پرسيد. فاطمه فرمود: حال خود را در پايان عمر و عالم قبر به ياد آوردم؛
چرا كه انتقال از خانه پدرم به منزل خودم، مرا به ياد انتقالم به قبر انداخت. تو را به خدا قسم بيا در اين ساعات آغازين
زندگى به نماز برخيزيم و امشب را به عبادت خدا بپردازيم.(7)
آرى، فاطمه زهرا (عليها السلام)، اين اسوه كامل و
دُردانه بانوان جهان، در شيرين ترين و خاطره انگيزترين
لحظه هاى زندگى نيز از هدف خلقت خويش غافل نمى شود و از همسرش مى خواهد كه از آن شب
نيز براى تقرب به خداوند استفاده كنند. شخصيت زهراى اطهر (عليها السلام)
از همان شب اول چنان براى على (عليه السلام) جلوه
مى يابد كه وقتى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) فرداى
آن شب از على مى پرسد: همسرت را چگونه يافتى؟! بى درنگ مى گويد:
نِعْمَ الْعَونُ عَلى طَاعَةِ اللَّه؛(8)
بهترين يار و ياور براى اطاعت و عبوديت خداوند.
اما بشنويم وصف عبادت فاطمه را از زبان ميوه دلش، امام حسن مجتبى(عليه
السلام): «در شب جمعه اى، مادرم را در محراب عبادت
نظاره مى كردم. تمام شب را به قيام و قعود و ركوع و سجود مشغول بود تا آن گاه كه
سپيدى صبح سر زد. مى شنيدم كه مردان و زنان مؤمن را يكايك نام مى برد و فراوان
دعايشان مى كند؛ در حالى كه هيچ دعايى براى خود نمى كرد. پس خدمت ايشان عرض كردم:
مادر! چرا همان گونه كه براى ديگران دعا مى كنيد، براى خودتان دعا نمى كنيد. فرمود:
فرزندم! ابتدا همسايه، سپس خانه.»(9)
آرى، شيوه معمول فاطمه به هنگام دعا و نيايش، اين گونه بود. فاطمه هيچ گاه
خودش را نمى ديد؛ ايثار محض بود و زيباترين سرمشق بخشش.
و اما كيفيت عبادت فاطمه هرگز در عقل و خيال ما نمى گنجد. حالِ روحى او را در
هنگامه عبادت، خدا مى داند و بس.
براى ما فرشيان كوته انديش، عظمت مرتبه عبادات فاطمه، هرگز قابل درك و تصور
نيست. تمام وسع ما در اين عرصه، آن خواهد بود كه به كلام امينان وحى پناه آوريم تا
شايد گوشه اى از عظمت بى مثال عبادات او را نظاره گر شويم.
در آينه زلال روايات كه بنگريم، عبادت فاطمه، آن چنان بلند و بى همتاست كه
خداوند، بدان بر ملائكه خويش مباهات مى كند:
آن گاه كه فاطمه در محراب عبادت، در پيشگاه پروردگار به نماز مى ايستد، نور
عبادتش براى ملائكه آسمان درخشيدن مى گيرد؛ به سان نور ستارگان براى اهل زمين و
خداوند پر عزت و جلالت، خطاب به فرشتگانش مى فرمايد:
ملائكه من! بر بنده ام فاطمه، سرور كنيزانم، نظر كنيد؛ بر درگاه من ايستاده،
در حالى كه بندبند وجودش از خوف من مرتعش و لرزان است و با تمام قلبش به عبادت من
روى نهاده است. شما را گواه مى گيرم كه شيعيانش را از آتش، نجات و ايمنى بخشيدم...
.(10)
از لحاظ كيفيت ظاهرى به هنگام عبادت، چنان خوف و خشيت الهى در بدنش ظاهر
مى شد كه تمام وجودش به لرزه مى افتاد و تمام اعضا و جوارحش ترسان و لرزان مى گشت.
اما عبادت فاطمه، از لحاظ كيفيت معنوى، آن چنان بى مانند است كه درخشندگى نور
آن باعث حيرت و لذتِ ملائكه مقرب الهى مى گردد؛ تا جايى كه هفتادهزار فرشته از
فرشتگان مقرب الهى(11) جملگى بر او سلام و تحيت
مى فرستند و به تأييد و تشويق او مى پردازند.(12)
آرى، عبادت حضرت زهرا (عليها السلام) موجب بُهت،
لذت و بهجت فرشتگان مقرب الهى مى شود؛ آن فرشتگانى كه تمام عمر خود را به عبادت
گذرانده اند؛ چرا كه عبادت چون غذاى روح آنهاست و اگر لحظه اى خدا را تسبيح و تقديس
نكنند، همانند گرسنه اى خواهند بود كه هيچ غذايى ندارد؛ مخلوقاتى كه نه تنها كار
خودشان عبادت مداوم است، بلكه در طول تاريخ بشرى عبادت هاى پُرشمارى را از انبيا و
دوستان خدا ديده اند. چنين موجودات والامقام و عظيمى، وقتى نور عبادت زهرا در
آسمان ها درخشيدن مى گيرد،(13)از عظمت آن در شگفت
مى شوند و از مشاهده زيبايى آن، غرق مسرت و لذت مى گردند.
حال، اين چه نورى است؟ فرشتگان چگونه اند و حيرت و لذتشان به چه صورت است؟
جمال و زيبايى نور عبادت فاطمه تا چه اندازه است كه لذت بخش ملائكه مقرب الهى
مى شود؟ عبادت او را چه كيفيت و چه عظمتى است كه حيرت فزاى چنان موجودات عظيمى
مى گردد؟ سؤال هايى است كه پاسخ آن از گستره عقل هاى ما بيرون است.
اين گونه روايات پُربها، در بردارنده حكمت ها و حقيقت هايى بسيار است كه در
حد فهم ناقص ما، اين گونه بيان شده است.
در اين روايت شريف، شايد دلالتى بس ژرف و عميق بر اوج مرتبه وجودى فاطمه زهرا
(عليها السلام)نهفته باشد؛ چرا كه ميزان جمال معنوى هر عملى در گرو شدت
مرتبه وجودى صاحب آن است. هرچه كمال و رتبه وجودى
موجودى والاتر و بالاتر باشد، جلوه نُمايى آن وجود از جمال و جلال الهى گسترده تر و
بيشتر خواهد بود و هر چه جلوه نُمايى موجودى از جمال دلرباى خدايى بيشتر باشد، مشاهده آن وجود و متعلقات آن،
حيرت افزاتر و لذت بخش تر خواهد بود.(14)
نظاره اوج مقامات معنوى فاطمه زهرا (عليها السلام)
ديگر جاى هيچ شك و ترديدى باقى نمى گذارد كه در سير و سلوك به سوى حق، محدوديت جنسى
وجود ندارد. زن و مرد، از جهت ارزش ذاتى و حقيقت انسانى، در پيشگاه الهى يكسانند و
در سير بندگى و امكان رسيدن به مقامات عالى معنوى هيچ مزيت و رجحانى بر يكديگر
ندارند: مَنْ عَمِلَ صلِحاً مِنْ ذَكَر أَوْ اُنْثَى وَ هُوَ
مُؤْمِنٌ فَلَنَحْيِيَنَّهُ حَيوةً طَيِّبَةً... ؛(15)
هر كس كار شايسته اى انجام دهد، خواه مرد باشد يا
زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك و پسنديده زنده مى داريم... .
چنين آياتى از قرآن كريم، خود گواه اين حقيقت است كه مرد و زن، به طور يكسان
از جوهر انسانيت برخوردارند و در تقرب به حق هيچ تفاوتى ميان ايشان نيست؛ اما در هر
يك از مرد و زن توانايى و استعداد ويژه اى در به ظهور رسانى صفات الهى نهاده شده
است. طبق آفرينش الهى، مردان در به ظهور رسانى صفات جلال و زنان در به ظهور رساندن
صفات جمال آمادگى و توانايى بيشترى يافته اند. در روح لطيف زن استعداد ويژه اى براى
تجلى و ظهور يك دسته خاص از صفات الهى، قرار داده شده است؛ صفاتى نظير رحمت، محبت،
عطوفت، رأفت، گذشت، كرامت، حكمت، درايت، ظرافت، لطافت و... . زن، هنگامى در پرواز
به سوى جمال و كمال مطلق اوج مى گيرد كه اين استعداد خدادادى را در وجود خويش
بشناسد، بيابد و به شكوفايى رساند.
همواره در طول تاريخ زنانى بوده اند كه با استفاده كامل از اين استعداد، با
سرعتى چشم گير به فتح قله هاى معرفت و عبوديت نايل آمده اند. زنانى بوده اند كه
نه تنها خود به اوج عرفان رسيده اند، عارفان بزرگى را پرورانده اند؛ براى نمونه،
جناب محيى الدين بن عربى كه از چهره هاى برجسته و درخشان(16)
عرفان اسلامى است، دست پرورده دو بانوى عارف اسپانيايى است.(17) اگر آن دو زن عارف
اسپانيايى نمى بودند، شايد ابن عربى پرورده نمى شد و عرفان اسلامى به اوج خود
نمى رسيد.
زهرا در حجله گاه پوشيدگى
حجاب و عفاف كامل، دستور و توصيه خداوند مهربان به همه دختران و زنان باايمان
است: يَا أَيُّهَا النَّبِىُّ قُلْ لِّأَزْوَاجِكَ وَ بَنَاتِكَ
وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنَى
أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَ كَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيًم؛(18)
اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو:
جلباب هاى (روسرى هاى بلند) خود را بر خويش فرو افكنند. اين كار براى اين كه شناخته
شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است؛ (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر
زده توبه كنند) و خداوند همواره آمرزنده رحيم است.
دستور به حجاب و عفاف نه تنها يك ضرورت اجتماعى براى حفظ عفت جامعه است، بلكه
مهم ترين راه كار حفظ عفت، كرامت و شخصيت انسانى زنان در عرصه هاى گوناگون مى باشد.
و پاره وجود رسول خدا (صلى الله عليه وآله)
كامل ترين اسوه و الگوى حيا، عفت و حجاب است. سخن از فاطمه است؛ فاطمه اى كه پدرش
كانون همه حوادث سياسى ـ اجتماعى آن روزگار بود و او در كنار پدر، چون مادرى مهربان، در همه اين صحنه ها حضورى مستمر
داشت. آرى فاطمه در تمام عمر در صحنه هاى گوناگون اجتماعى حضور داشت؛ چه در دوران
كودكى در شرايط طاقت فرساى مكه و حصر اقتصادى در شعب ابى طالب؛ چه در دوران بعد از
هجرت به مدينه و كشاكش جنگ هاى پُرشمار و حوادث بى شمار،
و چه در خانه على (عليه السلام) كه محل آمد و شد فراوان
اصحاب و ياران خاص رسول بود.
حضرت صديقه طاهره در همه اين صحنه ها حضور داشت؛ اما با همه اين احوال، عفاف
و حجاب او در اوج يگانگى و بى مثالى بود:
چادر عفّتت از، بارقه نور خدا *** پرده عصمتت از، اقمشه
شهر قِدَم
پاكى از پاكى تو آيه تطهير تو بس *** عصمت از عصمتِ تو
دست و بنانش به قلم.(19)
جلوه هايى بسيار زيبا و ديدنى از رفتار و گفتار فاطمه زهرا (عليها السلام)
در عرصه حجاب و عفاف گزارش شده است كه حقيقت هر يك از اين رفتارها و
گفتارها مى بايد سرمشق دختران و زنان ما در زندگى قرار گيرد:
1. پرهيز از همه نامحرمان
حضرت زهرا (عليها السلام) چنان حجب و عفاف، اين فضيلت
مورد خواست و رضايت خداوند، را سرلوحه رفتار خويش قرار داده بود كه از همه نامحرمان
حتى از مردان نابينا نيز خود را مى پوشاند:
مردى نابينا پس از اجازه گرفتن وارد منزل امام على(عليه
السلام) شد. پيامبر ديدند كه حضرت زهرا (عليها السلام)برخاستند
و فاصله گرفتند و خود را پوشاندند.
پيامبر فرمودند: دخترم! اين مرد نابيناست.
حضرت فاطمه زهرا در پاسخ فرمودند: اگر او مرا نمى بيند، من او را مى بينم؛
وانگهى اگرچه او نمى بيند ولى بو را استشمام مى كند.(20)
در اين هنگام رسول خدا به نشانه تصديق بيان فاطمه فرمودند: شهادت مى دهم كه
تو پاره تن منى.(21)
2. بهترين سيره براى بانوان
پيامبر (صلى الله عليه وآله) روزى از جمع مسلمانان
حاضر در مسجد سؤال كردند كه اَىُّ شَىْء خَيْرٌ لِلنِسَّاءِ؛
چه روش و سيره اى براى زندگانى بانوان بهتر است؟
هر كس به فراخور معرفت خويش جوابى مى داد؛ اما هيچ جوابى پيامبر را قانع نمى
ساخت. در اين هنگام سلمان فارسى كه در آن روزگار پيرمردى باوقار و پرذكاوت و در
ميان آن جمع، به لحاظ ايمان و معرفت بالاتر بود، با خود انديشيد كه پاسخِ اين سؤال
دقيق از سطح عمومى انديشه مردان فراتر است. از اين روى، در بحبوحه اظهار نظرهاى
گوناگون، خود را به خانه زهرا (عليها السلام) كه متصل به مسجد پيامبر بود، رسانيد و
پاسخ سؤال پيامبر را از يگانه دخترش جويا شد. حضرت زهرا (عليها السلام) در پاسخ
سؤال پدر فرمودند: خَيْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لايَرِيْنَ الرِّجَالَ وَ لَايَرَاهُنَّ
الرِّجَالُ؛(22)
براى زنان بهتر است كه مردان نامحرم را نبينند و
مردان نامحرم نيز ايشان را نبينند.
سلمان به جمع حاضر در مسجد بازگشت و پاسخ را طرح نمود. پيامبر دانستند كه اين
پاسخ از خود سلمان نيست؛ از اين روى پرسيدند: اين جواب را
از كه آموختى؟
سلمان عرضه داشت: سؤال شما را از دخترتان زهرا پرسيدم و
چنين پاسخ شنيدم.
پيامبر در اين هنگام فرمودند: جُعِلَتْ فِدَاهَا أَبُوهَا
... إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّى؛ پدرش به فدايش
باد ... به راستى كه فاطمه پاره اى از وجود من است.
اين روايت معروف با عبارت هاى مختلفى، در منابع پرشمارى از كتاب هاى حديثى،
اخلاقى و تاريخى شيعه و سنّى موجود است.(23)
اين روايت معتبر، كه نمايانگر فرهنگ اخلاقى فاطمه (عليها السلام)
و سيره عملى آن حضرت مى باشد، دست مايه برخى از شبهه افكنى ها در
روزگار ما شده است.(24) برخى با استناد به اين گونه
روايات اين پندار بى اساس را در سطح جامعه ترويج مى كنند كه سيره فاطمه زهرا (عليها السلام)
براى دختران و زنان روزگار ما نمى تواند اسوه و الگوى مناسبى باشد.
از آن جا كه ظاهر اين روايت تا حدى سؤال انگيز و بحث برانگيز است، براى فهم
حقيقت آن، دقت كامل در متن حديث و ژرف نگرى در سيره عملى فاطمه
(عليها السلام) ضرورى است:
الف) دقّت در متن حديث
استفاده حضرت فاطمه (عليها السلام) از كلمه «خير»،
خود گوياى اين حقيقت است كه سيره مذكور يك رُجحان و مزيت
است. به ديگر سخن، حضرت فاطمه (عليها السلام) در مقام
بيان يك امر ايده آلى و ترجيحى مى باشند؛ امرى كه رعايت آن رجحان و برترى دارد و
مادامى كه ضرورتى پيش نيامده است، عمل به آن بهتر و مطلوب تر است.
پيام و روح دو روايت نامبردار اين است كه در شرايط ايده آلى كه حضور زنان در
عرصه اجتماع و ارتباط ايشان با نامحرمان ضرورتى ندارد، مطلوب ترين سيره براى
بانوان، حضور در منزل، تدبير مسايل خانواده و پرهيز كامل از نامحرمان است.
اگر زن احتياجى به فعاليت اقتصادى نداشته باشد و در عرصه تعليم و تعلم نيازى
به استاد مرد يا شركت در كلاس هاى مختلط نباشد؛ براى درمان بيمارى هاى زنان، پزشك
زن به قدر كفايت وجود داشته و رجوع به پزشك مرد هيچ ضرورتى نداشته باشد و ...
بهترين سيره زندگانى براى بانوان اين خواهد بود كه در منزل و محل سكونت
و آرامش خويش قرار گيرند و به شؤون خانوادگى ـ اعم از تدبير منزل، تربيت فرزند،
همسردارى، كمك به خودكفايى خانواده و ...ـ بپردازند و اگر هنرى هم دارند، زمينه
انجام و ظهور آن را در منزل فراهم آورند و اگر نيازى به تعليم و تعلم دارند، آن را
در ارتباط با ديگر خواهران دينى و در مراكز مخصوص خانم ها به سامان رسانند.
در شرايطى كه نيازى به ارتباط زنان با مردان نيست، بهتر آن است كه زن با هيچ
مرد نامحرمى تماس نداشته باشد و اين هرگز به معناى ممنوعيت
قانونى نيست. از ديدگاه اسلامى زنان مى توانند در صورت نياز، با رعايت ارزش هاى
اسلامى و اخلاقى به عرصه هاى اجتماعى وارد شوند و هيچ منعى از آن نمى باشد. به
عبارت ديگر، حكم بيان شده در روايت، يك توصيه اخلاقى ترجيحى است؛ نه يك حكم قانونى
تكليفى.
ب) توجه به مرز ميان مسايل حقوقى و اخلاقى
احكام و مسايل اسلامى در عرصه هاى مختلفى مطرح و ارائه مى شوند: احكام شرعى و
فقهى؛ احكام حقوقى و قانونى؛ احكام ارزشى و اخلاقى. توجه به تفاوت ها و مرزهاى
موجود ميان هر دسته از اين مسايل، بسيار ضرورى است؛ چرا كه عدم توجه به اين مرزها
مى تواند ايجادگر اشكال ها و ابهام هايى در گستره معارف دينى گردد.
احكام حقوقى و قانونى اسلام، آن دسته از مسايل فقهى و شرعى يى است كه ناظر به
رفتارها و ارتباط هاى اجتماعى انسان مى باشد؛ احكامى كه الزام آورند و اگر از آن
تخلف شود، ديگران حق دارند از متخلف، به مراجع قانونى شكايت كنند.
اما احكام ارزشى و اخلاقى كه از نظرگاه فقهى بيشتر حكم مستحبات را دارند،
ناظر به جهات حسن و كمال رفتارى انسان در ارتباط با خود، خدا و خَلق
خدا مى باشد؛ احكامى كه هر چند تكليف آور نيستند، اما رعايت آنها در تكامل روح آدمى
بسيار مؤثر است.(25)
مجموعه اين مسايل و دستورات در قرآن و روايات به صورتى منسجم و هم آهنگ، بيان
شده است و اين روش، بهترين شيوه تربيتى مى باشد؛ چرا كه مخاطب را هم به وظيفه هاى
واجب خود متوجه مى گرداند و هم او را به سوى فضيلت هايى اخلاقى سوق مى دهد كه موجب
كمال رفتارهاى او و در نتيجه تكامل بيشتر روح او
مى شود.
بيان نمونه هايى از مسايل حقوقى و اخلاقى، مسأله را روشن تر مى كند:
پرداخت مخارج ضرورى زن از سوى مرد، يك واجب حقوقى
است كه در صورتِ تخلف مرد، زن مى تواند از او به دادگاه
شكايت كند؛ اما توسعه در وضعيت معاش خانواده و خريد هديه براى اعضاى آن، توصيه اى
ارزشى و اخلاقى است. تمكين زن در مقابل مرد، يك واجب حقوقى است؛ اما زينت و
خودآرايى زن براى شوهر، يك فضيلت اخلاقى است. حجاب و پوشش مناسب براى بانوان يك
واجب شرعى است؛ اما حجاب با چادر، يك ارزش اخلاقى است. اين كه در روايات، يكى از
بزرگ ترين عبادت هاى زن، اطاعت و انقياد كامل او در مقابل شوهر معرفى مى شود، به
فضيلت و ارزشى اخلاقى نظر دارد؛ نه به حكمى حقوقى و قانونى. مبادا برخى بپندارند كه
اسلام زورگويى و تضييع حقوق زن را در خانواده براى مردان مجاز دانسته است.
فرموده حضرت زهرا (عليها السلام) نيز در بيان
بهترين سيره براى زنان، روشن كننده فضيلت و ارزشى اخلاقى است كه در صورت عدم وجود
رجحان و ضرورت، بهترين و مطلوب ترين سيره براى بانوان است؛ بدين معنا كه قرار گرفتن
زن در منزل و دورى او از همه نامحرمان ـ اگر ممكن باشد و مرجحى
در كار نباشد ـ باعث ايجاد و دوام آرامش لازم براى انجام وظايف زنانه و مادرانه او
در عرصه خانواده و در نتيجه، بهترين زمينه ساز كمال معنوى زن در راستاى قرب به خدا
خواهد بود.
و همين است حكمت بيان ديگر آن حضرت كه فرمود:
نزديك ترين حالت زن به پروردگارش، آن زمانى است كه در خانه خويش مى ماند (و به امور
خانواده و تربيت فرزند مى پردازد).(26)
ج) ژرف نگرى در سيره عملى فاطمه(عليها
السلام)
سيره رفتارى حضرت صدّيقه طاهره (عليها السلام)
نشان دهنده صحنه هايى از حضور فعال آن حضرت در عرصه اجتماع مى باشد؛ براى نمونه
ايشان هر هفته، روزهاى شنبه به سوى مزار شهداى اُحُد
مى شتافت و براى حمزه (عليه السلام) و ديگر شهداى احد طلب
آمرزش و علوّ درجات مى نمود.(27)
فاطمه زهرا (عليها السلام) پس از هجران پدر، حمايت
از امامت را وظيفه خويش دانست و در اين راه از هيچ فداكارى و جان بازى دريغ نكرد و
بارها و بارها در عرصه جامعه ظاهر شد و در جمع مردمان، خطبه هايى بى نظير ايراد
فرمود؛ خطبه هايى در اوج فصاحت و بلاغت كه فصيحان و بليغان نام آور عرب را به شگفتى
و شيفتگى واداشته است.(28)
همان زهرايى كه مى فرمايد: براى زن بهتر است كه نه او هيچ مردى را ببيند و نه
هيچ مردى او را، آن گاه كه مصالح كلى جامعه اسلامى را در خطر مى بيند، به سوى مسجد
مى شتابد و در حضور جمع كثيرى از مردان مهاجر و انصار، غاصبان خلافت را به محاكمه
مى كشاند. چنين صحنه هايى از سيره رفتارىِ آن حضرت، تأييدگر اين حقيقت است كه
فرموده پيش گفته ايشان يك امر رجحانى است كه در شرايط
ايده آل و عدم وجود مرجّح، مصداق مى يابد.
پاورقى:
1. قال الحسن البصرى: مَا كَانَ فِى الدُّنْيَا اَعْبَدُ مِنْ فَاطِمَةَ. كَانَت
تَقُومُ حَتّى تَتَورَّمُ قَدَمَاهَا. بحارالانوار: ج43،
ص 75، روايت 62.
2. شعر از مرحوم آقابزرگ قمى. اختران ادب: ج 1 ص 82.
3. رسول الله (صلى الله عليه وآله): وَ اللّه ماكَانَ لِفَاطِمَةِ كُفْوٌ غَيرَ
عَلىّ. بحارالانوار: ج43، ص 107، روايت 22.
4. آل عمران (3): 191 ـ 195.
5. پس از هجرت فرارگونه پيامبر اكرم(ص) از مكه، على(ع) در پى مأموريتى كه از جانب
پيامبر دريافت كرده بود، بلافاصله به همراه فاطمه زهرا (عليها السلام) و تنى چند از
زنان و ضعيفان، كاروانى ترتيب داد و شتابان به سوى مدينه سرعت گرفت. مشركان مكه كه
از كف دادن پيامبر، خشمشان را برانگيخته بود، تصميم گرفتند كه آنان را از ميانه راه
بازگردانند و به گروگانشان گيرند؛ اما شجاعت و مردانگى حضرت على (عليه السلام) ،
داغ اين آرزو را بر دل هايشان نهاد و عاقبت اين كاروان پس از جنگ و گريزهاى طاقت
فرسا، به سلامت بر پيامبر وارد شد. به محض ورود على و فاطمه، پيامبر با سرورى كم
نظير به استقبالشان شتافت. على را در آغوش فشرد و فرمود: پيش پاى شما جبرييل بر من
نازل شد و مرا از تمام احوال شما در اين سفر باخبر ساخت؛ از عبادت هاى ميان راهتان،
از تهجّد شب هايتان، از مناجات هاى مداومتان، از تفكر پيوسته تان و نيز از جنگ و
گريزهايتان تا بدين جا. او اين آيات جان بخش را از جانب خداوند رحمان، به استقبال
شما فرود آورده است:آنان كه ياد خدا مى كنند؛ ايستاده، نشسته و بر پهلو و در آفرينش
آسمان و زمين انديشه مى كنند [و مى گويند:]خدايا تو اينها را به عبث نيافريده اى،
تو پاك و منزهى؛ ما را از عذاب جهنم نگاه دار... .
عطر روح فزاى وحى، به يكباره تمام خستگى آن جنگ و گريزهاى طاقت فرسا را از تن خسته
على و فاطمه سترد؛ چرا كه خداوند متعال با اين آيات بر نماز، تهجد، مناجات، تفكر و
ذكر مدام آنان، مهر قبولى نهاده بود. با الهام از كشف الغُمّة فى معرفة الائمة: ص
539.
6. رسول الله (صلى الله عليه وآله): يَا سَلْمَانُ! إِنَّ فَاطِمَةَ، مَلَأَ
اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحِهَا إِيْمَانًا إِلَى مَشَاشِهَا تَفَرَّغَتْ
لطاعَةِ اللّه.
7. فاطمة الزّهرا (عليها السلام): تَفَكَّرْتُ فِى حَالِى عِنْدَ ذهَابِ عُمْرِى وَ
نُزُولِى فى قَبْرِى فَشَبَّهْتُ دُخُولِى فِى فِرَاشِى بِمَنْزِلِى كَدُخُولِى
اِلَى لَحَدِى وَ قَبْرِى فَأُنشِدُكَ اللَّهَ إِنْ قُمْتَ اِلىَ الصَّلوةِ
فنَعْبُدُ اللَّهَ تَعَالى هذِهِ اللَّيْلَةِ... .احقاق الحق: ج 4، ص 481.
8. ثُمَّ أتَاهُمَا فِى صَبِيحَتِهِمَا فَسَألَ عَلِيّاً: كَيْفَ وَجَدْتَ
اَهْلَكَ؟ قَالَ: نِعْمَ العَوْنِ عَلَى طَاعَةِ اللّهِ... . بحارالانوار: ج42، ص
117.
9. الامام الحسن (عليه السلام) : رَأَيْتُ اُمِّى فَاطِمَةَ قَامَتْ فِى
مِحْرَابِهَا لَيْلَةَ جُمُعَتِهَ؛ فَلَمْ تَزَلْ رَاكِعَةً ساجِدَةً حَتَّى
اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْحِ وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُوا المُؤمِنِينَ وَ
الْمُؤْمِنَاتِ وَ تُسَمِّيهِمْ وَ تَكثرُ الدُّعَاءَ لَهُمْ وَ لاَ تَدْعُو
لِنَفْسِهَا بِشَىْء فَقُلتُ لَهَا: يا اُمَّاهُ! لِمَ لَا تَدعِينَ لِنَفْسِكِ
كَمَا تَدْعِينَ لِغَيْرِكِ. فَقَالَتْ: يَا بُنَىَّ! اَلْجَارْ ثُمَّ الدَّارُ.
بحارالانوار: ج 43، ص 81، روايت 3؛ ج 89، ص 313، روايت 19.
10. رسول الله (صلى الله عليه وآله):... اَمّا اِبْنَتِى فَاطِمَةُ... مَتَى قَامَتْ
فِى مِحرَابِهَا بَيْنَ يَدَىْ رَبِّها جَلَّ جَلَالُهُ زَهَرَ نُورُهَا
لِمَلائِكَةِ السَّمَاءِ كَمَا يَزْهُرُ نُورَ الكَوَاكِبِ لِأَهْل الْاَرْضِ وَ
يَقُولُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلائِكتِهِ: يَا مَلائِكَتِى! اُنْظُرُوا اِلَى
اَمَتِى فَاطِمَةُ، سَيِّدَةِ اِمَائِى، قَائِمَةٌ بَيْنَ يَدَىَّ يَرْتَعِدُ
فَرائِضُها مِنْ خِيفَتِى وَ قَدْ اَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَى عِبادَتِى.
اُشْهِدُكُمْ اَنِّى قَدْ آمَنْتُ شِيْعَتَها مِنْ النّارِ... .بحارالانوار: ج28،
ص38، روايت 1.
11. رسول اللّه (صلى الله عليه وآله):... اِنَّهَا لَتَقُومُ فِى مِحْرَابِهَا
فَيُسَلِّمُ عَليهَا سَبْعُونَ اَلْفَ مَلَك مِنَ الْمَلاَئِكَةِ الْمُقَرَّبينَ وَ
يُنَادُونَهَا بِما نَادَتْ بهِ الْمَلاَئِكَةُ مَرْيَمَ فَيَقُولُونَ: يَا
فَاطِمَةَ! اِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلَى نِسَاءِ
الْعَالَمِينَ... . بحارالانوار: ج37، ص84، روايت52 و نيز ج43، ص 24، روايت 20.
12. رسول الله (صلى الله عليه وآله).... اَمّا اِبْنتى فَاطِمَةُ فِى مِحْرَابِهَا
بَيْنَ يَدَىْ رَبِّهَا جَلَّ جَلالُهُ زَهَرَ نُورُهَا لِمَلائِكَةِ السَّمَاءِ
كَمَا يَزْهَرُ نُورُ الكَوَاكِبِ لِاَهْلِ الْاَرْضِ ... يُؤْنِسُهَا اللَّهُ
تَعَالى ذِكْرَهُ بالْمَلَائِكَةِ فَنَادَتْهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ مَرْيَمَ بِنْتَ
عِمْرَان فَتَقُولُ: يا فَاطِمَةَ! اِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ و طَهَّرَكِ و
اصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعالمينَ. يَا فَاطِمَةَ! اُقْنُتِى لِرَبّكِ واسْجُدِى
و ارْكَعِى مَعَ الرَّاكِعِينَ. بحارالانوار:ج28، ص 37، روايت1 و نيز ج43، ص 172،
روايت3.
13. الامام الصادق (عليه السلام) فى جَوابِ «لِمَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ، زَهْرَا؟»:
لِاَنَّهَا كَانَتْ اِذَا قَامَتْ فِى مِحْرَابهَا زَهَرَ نُورُها لِاَهْلِ
السَّمَاءِ كَمَا يَزْهَرُ الْكَوَاكِبُ لِاَهْلِ الاَرْضِ. بحارالانوار: ج43، ص12،
روايت 6.
14. با الهام از خودشناسى براى خودسازى، آيت الله مصباح يزدى: ص 31.
15. نحل (16): 97.
16. حضرت امام (رحمه الله) در نامه تاريخى خود به گورباچف محيى الدين بن عربى را
«چهره درخشان عرفان اسلامى» مى خواند.
17. «اُمّ الزّهرا» و «فاطمه قرطبى، بنت ابن المثنّى» از سالكان آزموده طريقت و از
عارفان بابصيرت بوده اند كه ابن عربى در اشبيليّه به ديدارشان توفيق يافته و در
آثارش مقام معنوى آنان را ستوده است و از محقَّقان در «منزل نفس الرّحمان» دانسته و
در زمره مشايخ صوفيان به شمارشان آورده است. ملاقات اين دو بانوى صوفى، به ويژه
فاطمه سالخورده، در وى تأثيرى عظيم داشته است. ابن عربى به مدت دو سال وى را خدمت
كرده و به دست خود، خانه اى از نِى برايش ساخته است. فاطمه با اين كه مريدان و
پيروانى فراوان داشته است، به ابن عربى عنايت و محبتى شديد مىورزيده و او را بر
ديگر مريدانش برترى مى داده و خود را مادر الهى وى مى خوانده است. ابن عربى هم او
را مادر خطاب مى كرده است. ابن عربى با احترام و اجلال فراوان كمال باطنى و جمال
ظاهرى وى را ستوده و در مقام ستايش كمالش، او را صاحب كرامات ورحمت عالميان خوانده
و نوشته است. «محيى الدين بن عربى، چهره برجسته عرفان اسلامى»، دكتر محسن جهانگيرى:
ص32. با استناد به فتوحات مكّيه: ج1، ص 247، و ج2، ص 347.
18. احزاب (33)، 59.
19. شعر از مرحوم آقا بزرگ قمى (ميرزا محمود شاطر). اختران ادب: ج1، ص 81.
20. قالت فاطمه (عليها السلام): اِنْ لَمْ يَكُنْ يَرانِى فَاِنِّى أَرَاهُ وَ هُوَ
يَشُمُّ الرِّيحَ. بحار الانوار: ج43، ص91 و ج 101، ص 38.
21. المناقب، ابن مغازلى: ص 380، حديث 428. مستدرك الوسائل: ج14، ص 289. احقاق
الحق:ج 10،ص 258.
22. وسائل الشيعه: ج 14، ص 43 و ص 172. مكارم الاخلاق: ص 233. بحارالانوار: ج 43، ص
54.
23. از آن جمله است: كشف الغمه: ج 2، ص 23، و ج 1، ص 466 (ط قديم). مكارم الاخلاق: ص
267. بحارالانوار: ج 101، ص 36 و ج 100، ص 238 و ج 37، ص 69 و ج 43، ص 84. مناقب
ابن شهر آشوب: ج 3، ص 341. كنزالعمال: ج 8، ص 315 و ج 16، ص 601. احقاق الحق: ج 10
ص 223 و 257. مجمع الزوائد: ج 4، ص 255 و ج 9، ص 202. فضائل الخمسه: ج 3 ص 153 و
154. كوكب الدّرى: ج 1 ص 149. وسائل الشيعه: ج 14، ص 43. كتاب الكبائر: ص 71. مناقب
ابن مغازلى: ص 381.
24. براى نمونه، در اين نمونه دقت نماييد. عبدالكريم سروش: به نظر من گفتار فاطمه
كه: بهترين زنان كسانى اند كه «لاَيَرِينَ اَحَداً وَ لاَ يَرَاهُنَّ» و رفتار او
در پنهان شدن از مقابل فرد نابينا، نمى تواند الگوى رفتارى زنان ما باشد. مجله
زنان: ش 59، دى ماه 78.
25. براى آگاهى بيشتر مراجعه فرماييد به حقوق و سياست، آيت الله مصباح يزدى: ص22
(تفاوت اخلاق با حقوق).
26. روزى پيامبر گرامى اسلام از ياران خويش پرسيد: در كدام لحظه، زن به خدا نزديك تر
است؟ پيامبر، هيچ پاسخى را نپسنديد تا اين كه حضرت زهرا (عليها السلام) سؤال پدر را
شنيد و اين گونه پاسخ فرمود:« أَدْنَى مَا تَكُوَن مِنْ رَبِّهَا أَنْ تَلْزَمَ
قَعْرَ بَيْتِهَا». بحارالانوار: ج 43، ص 92 و ج 100، ص 250. مجمع الزّوائد: ج 9، ص
202. مناقب ابن مغازلى: ص 381.
27. بحارالانوار: ج 43، ص 9.
28. از آن بانوى بزرگوار، آن فاتح قله هاى فصاحت و بلاغت، 3 خطبه و سخنرانى بعد از
رحلت پيامبر، گزارش شده است:
1. سخنرانى عرش لرزان فاطمه در مسجد مدينه و در حضور جمع كثيرى از
مهاجران و انصار؛
2. سخنرانى تهديدآميز فاطمه در جمع زنان مهاجر و انصار در روزهاى سخت
بيمارى؛
3. سخنرانى انتقادآميز فاطمه در بين جمعى از مردم كوچه و بازار.