بانوى نمونه اسلام فاطمه زهرا (س)

ابراهيم اميني

- ۹ -


فضائل حضرت زهرا

پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: بهترين زنان عالم چهار نفرند: مريم دختر عمران، فاطمه دختر محمد، خديجه دختر خويلد، آسيه زن فرعون. [كشف الغمه ج 2 ص 76.] پيغمبر فرمود: فاطمه (عليهاالسلام) از بهترين زنان بهشت است. [كشف الغمه ج 2 ص 76.] رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: هنگامى كه قيامت برپا شود، منادى حق از عرش ندا مى كند: اى مردم چشمهايتان را ببنديد تا فاطمه از صراط عبور كند. [كشف الغمه ج 2 ص 83- ذخائر العقبى ص 48.] پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) به فاطمه فرمود: خدا بواسطه ى غضب تو غضب مى كند و بواسطه ى خشنودى تو خشنود مى گردد. [كشف الغمه ج 2 ص 84- اسد الغابه ج 5 ص 522.] عايشه مى گويد: بعد از رسول خدا كسى را راستگوتر از فاطمه نديدم. [كشف الغمه ج 2 ص 89- ذخائر العقبى ص 44.] امام محمد باقر (عليه السلام) فرمود: به خدا سوگند! خدا فاطمه (عليهاالسلام) را بوسيله علم، از فساد و بدى ها بازداشت. [كشف الغمه ج 2 ص 89.] امام صادق عليه السلام فرمود: فاطمه عليهاالسلام نزد خدا به نه اسم خوانده مى شود: فاطمه، صديقه، مباركه، طاهره، زكيه، رضيه، مرضيه، محدثه، زهرا. علت اينكه فاطمه ناميده شذ اينست كه از شرور و بدى ها معصوم و محفوظ است. اگر على (عليه السلام) نبود همسر لايقى براى فاطمه پيدا نمى شد. [كشف الغمه ج 2 ص 89.] از امام محمد باقر عليه السلام پرسيدند: چرا فاطمه (عليهاالسلام) به نام زهرا ناميده شد؟ فرمود: زيرا خدا او را از نور عظمت خودش آفريد. بواسطه ى نور آن حضرت آسمان و زمين روشن شد. به حدى كه ملائكه تحت تأثير آن نور قرار گرفتند و براى خدا به سجده افتادند، گفتند: خدايا اين نور چيست؟ فرمود: شعله اى است كه از نور عظمت خودم آفريدم و در آسمان ها ساكنش نمودم. او را از صلب بهترين پيمبران خارج خواهم ساخت و از اين نور ائمه و پيشوايان دين را خارج مى كنم تا مردم را به سوى حق هدايت كنند. آنان جانشينيان پيغمبر من خواهند بود. [كشف الغمه ج 2 ص 90.] پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) به فاطمه فرمود: دخترم! خدا به دنيا توجه نمود و مرا بر تمام مردم برگزيد. در مرتبه ى دوم باز بدان توجه نمود و همسر تو على (عليه السلام) را بر سايرين برترى داد. براى سومين مرتبه نيز توجه نمود و ترا بر زنان عالم برترى داد. و در مرتبه ى چهارم توجه كرد و حسن و حسين (عليهماالسلام) را بر جوانان اهل بهشت امتياز داد. [كشف الغمه ج 2 ص 91.] پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: بهشت مشاق ديدار چهار زن است: اول مريم دختر عمران، دوم آسيه زن فرعون، سوم خديجه دختر خويلد، چهارم فاطمه دختر محمد. [كشف الغمه ج 2 ص 92.] پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: فاطمه پاره ى تن من است. اذيت او اذيت من خشنودى او خشنودى من است. [كشف الغمه ج 2 ص 92.] پيغمبر اكرم در حالى كه دست فاطمه (عليهاالسلام) را در دست داشت فرمود: هر كس اين را مى شناسد، و هر كس نمى شناسد، اين فاطمه دختر محمد، و پاره ى تن من و قلب و روح من است. هر كس او را اذيت كند مرا اذيت نموده و هر كس مرا اذيت كند خدا را اذيت كرده است. [كشف الغمه ج 2 ص 92. الفصول المهمه تاليف ابن صباغ نجف ص 128.] ام سلمه مى گويد: فاطمه شبيه ترين مردم بود، به رسول خدا. [كشف الغمه ج 2، ص 97.] پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: فاطمه حوريه اى است به صورت انسان . [دلائل الامامه ص 52.] پيغمبر فرمود: فاطمه اول كسى است كه داخل بهشت مى شود. [بحارالانوار ج 43 ص 44.] امام صادق (عليه السلام) فرمود: فاطمه را بدان جهت فاطمه ناميدند كه مردم قدرت ندارند حقيقت او را درك كنند. [بحارالانوار ج 43 ص 65.] پيغمبر مى فرمود: خدا من و على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) را از يك نور آفريد. [كشف الغمه ج 2 ص 84.] ابن عباس مى گويد: از رسول خدا پرسيدم: آن كلماتى كه حضرت آدم از خدا ياد گرفت و بوسيله ى آنها توبه اش قبول شد چه بود؟ فرمود: خدا را قسم داد به حق محمد و على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) بدان جهت توبه اش قبول شد. [كشف الغمه ج 2 ص 91.] پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: اگر على نبود، براى فاطمه شوهر لايقى وجود نداشت. [كشف الغمه ج 2 ص 98.] پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) مى فرمايد: وقتى معراج رفتم در بهشت گردش كردم و قصر فاطمه را ديدم كه هفتاد قصر بود و از لؤلؤ و مرجان ساخته شده بود. [بحارالانوار ج 43 ص 76.] پيغمبر به فاطمه فرمود: مى دانى چرا فاطمه ناميده شدى؟.

على بن ابى طالب عليه السلام گفت: يا رسول اللَّه چرا فاطمه ناميده شد؟.

فرمود: چون او و پيروانش از آتش دوزخ درامانند. [بحار ج 43 ص 14. كشف الغمه ج 2 ص 89.] امام صادق عليه السلام مى فرمايد: رسول خدا خيلى فاطمه را مى بوسيد، عايشه اعتراض كرد. پيغمبر در جواب فرمود: هنگامى كه مرا به معراج بردند داخل بهشت شدم، جبرئيل مرا نزد درخت طوبى برد و از ميوه هايش به من داد، آنها را خوردم و نطفه اى از آنها در من بوجود آمد. وقتى به زمين آمدم با خديجه همبستر شدم، به فاطمه آبستن شد. از اين رهگذر است كه هر وقت فاطمه را مى بوسم بوى درخت طوبى به مشامم مى رسد. [بحارالانوار ج 43 ص 6.] ابن عباس مى گويد: يك روز على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام نزد پيغمبر بودند، فرمود: خدايا تو مى دانى كه اينان اهل بيت من و گرامى ترين مردم هستند. دوستانشان را دوست بدار و با دشمنانشان دشمنى كن. يارى كنندگانشان را يارى كن. از تمام بدى ها پاكشان گردان. از تمام گناهان محفوظشان بدار. بواسطه ى روح القدس تأييدشان فرما. سپس فرمود: يا على تو امام امت و جانشين من هستى. مؤمنين را به سوى بهشت هدايت مى كنى. گويا دخترم فاطمه (عليهاالسلام) را مى بينم كه در روز قيامت بر مركبى از نور سوار شده در جانب راستش هفتاد هزار ملك و در جانب چپش هفتاد هزار و پيش رويش هفتاد هزار و پشت سرش هفتاد هزار فرشته حركت مى كنند و زنان مؤمن امتم را به سوى بهشت مى برد. پس هر زنى كه نمازهاى پنجگانه را بخواند، و ماه رمضان را روزه بدارد، حج خانه ى خدا را بجاى آورد، و زكات اموالش را بپردازد، و از شوهر اطاعت كند و على بن ابى طالب (عليه السلام) را دوست بدارد، بواسطه ى شفاعت فاطمه داخل بهشت خواهد شد. فاطمه (عليهاالسلام) بهترين زنان جهان است.

گفته شد يا رسول اللَّه آيا فاطمه بزرگ زنان عصر خودش مى باشد؟ فرمود: آن مريم است كه بزرگ زنان عصر خودش بود، دخترم فاطمه، بهترين زنان گذشته و آينده است. وقتى در محراب عبادت قرار مى گيرد هفتاد هزار از فرشتگان مقرب الهى به او سلام مى دهند. و مى گويند: اى فاطمه! خدا ترا برگزيد و پاكيزه نمود و بر جميع زنان عالم برترى داد.

سپس متوجه على (عليه السلام) شد و فرمود: يا على فاطمه پاره ى تن من و نور چشم من و ميوه ى دل من مى باشد هر كه او را ناراحت كند مرا ناراحت مى كند و هر كه او را خشنود نمايد مرا خشنود مى سازد. فاطمه (عليهاالسلام) نخستين كسى است كه به من ملحق خواهد شد، بعد از من به او خوبى كن. حسن و حسين عليهماالسلام فرزندان و گلهاى من مى باشند و بهترين جوانان اهل بهشتند، بايد همانند گوش و چشمت آنان را گرامى بدارى.

سپس دستش را به جانب آسمان برداشت و فرمود: خدايا تو شاهد باش كه من دوستان اينان را دوست مى دارم و دشمنانشان را دشمن دارم. [بحارالانوار ج 43 ص 24.]

شركت در مباهله

حضرت فاطمه عليهاالسلام يكى از پنج نفرى بود كه در جريان مباهله با نصارى حضور داشت. داستان از اين قرار است:

در سال دهم هجرت گروهى از نصاراى نجران، به قصد بحث و كنجكاوى خدمت رسول خدا رسيدند، دو نفر از بزرگان آنها به نام «سيد» و «عاقب» و اسقف بزرگ آنها به نام «ابوحارثه» در اين جمع حضور داشتند. مسائل مختلف و از جمله كيفيت خلقت حضرت عيسى عليه السلام مورد بحث قرار گرفت. پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله آياتى از اوائل سوره ى آل عمران را برايشان تلاوت فرمود. بحث به جدل كشيد. در آن هنگام اين آيه نازل شد:

(فَمَنْ حاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جائَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائَكُم وَ نِسائَنا وَ نِسائَكُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَتَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبينَ» . [آل عمران 61.] يعنى: هر كس كه بعد از ورود علم (آيات) بر تو، جدال مى كند به آنها بگو: بيائيد تا ما فرزندان خودمان را و شما هم فرزندان خودتان را، و ما زنان خودمان را و شما هم زنان خودتان را، و ما نفوس خودمان را و شما نفوس خودتان را (براى مباهله و نفرين) دعوت كنيم و از خدا تقاضا كنيم كه دروغگويان را مورد طرد و لعن خود قرار دهد.

رسول اكرم نيز بر طبق دستور خداوند متعال نصاراى نجران را به مباهله دعوت نمود. آنها نيز پذيرفتند ليكن پيشنهاد كردند كه تا روز بعد تأخير بيفتد.

جماعت نصارى موضوع مباهله را با خودشان به مشورت گذاشتند. ابوحارثه اسقف بزرگ آنها گفت: بايد منتظر فردا باشيم تا محمد با چه كسانى به مباهله مى آيد. اگر با خانواده و فرزندانش آمد. معلوم مى شود به گفته ى خود يقين دارد كه عزيزترين افراد را در معرض خطر قرار مى دهد، در اينصورت صلاح نيست كه وارد مباهله شويم. و اگر با چند نفر از اصحابش به مباهله آمد معلوم مى شود در گفتارش شك دارد، در اين صورت با او مباهله خواهيم نمود.

روز بعد نصاراى نجران به ميعادگاه آمدند، مسلمين نيز اجتماع كرده بودند. در اين هنگام پيامبر را ديدند كه به اتفاق يك جوان و يك زن و دو كودك به سوى ميعادگاه مى آيد. اسقف بزرگ از مسلمانها پرسيد اينها چه كسانى هستند؟.

گفته شد: آن جوان على ابن ابى طالب پسرعم و داماد محمد است. آن زن فاطمه دختر پيامبر و عزيزترين افراد مى باشد و آن دو كودك حسن و حسين فرزندان فاطمه و على هستند.

رسول خدا به اتفاق اين چهار نفر وارد شد و براى مباهله دو زانو روى زمين نشست. ابوحارثه وقتى اين منظره را ديد به همراهانش گفت: به خدا سوگند محمد با اطمينان و جرأت كامل همانند پيامبران نشسته و آماده مباهله است. صورت هائى را مشاهده مى كنم كه اگر از خدا بخواهند كوه از جا كنده مى شود. مى ترسم اگر بر ما نفرين كنند همه مسيحيان روى زمين به هلاكت برسند. مصلحت نيست مباهله كنيم. از مباهله منصرف شدند و خدمت رسول خدا رسيده تقاضاى مصالحه كردند كه مورد قبول قرار گرفت. [مجمع البيان ج 2 ص 452- الكامل فى التاريخ ج 2 ص 293- روح البيان ج 2 ص 44.] قضيه مباهله داستانى است معروف كه در شأن آن آيه ى مذكور نازل شده است و سنى و شيعه اتفاق دارند كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله جز على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام را براى مباهله پيشنهاد نكرد. و اين فضيلتى است بزرگ براى حضرت فاطمه و هم چنين براى شوهرش حضرت على و براى دو فرزندش حسن و حسين سلام اللَّه عليهم اجمعين. جالب اين جاست كه در آيه مذكور حسن و حسين به عنوان فرزندان رسول خدا و فاطمه به عنوان زن بيت پيامبر، و على بن ابى طالب به عنوان نفس پيامبر معرفى شده اند.

علم و دانش فاطمه

عمار مى گويد: روزى على بن ابى طالب عليه السلام وارد منزل شد، فاطمه عليهاالسلام فرمود: يا على! بيا نزديك تا از حوادث گذشته و آينده برايت سخن بگويم، اميرالمؤمنين عليه السلام كه از سخن فاطمه در شگفتى بود خدمت پيامبر شرفياب شد و سلام كرد و نزديك آن جناب نشست. پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: يا على! آغاز به سخن مى كنى يا من بگويم؟.

حضرت على عرض كرد: دوست دارم از سخنان شما استفاده كنم.

پيامبر فرمود: گويا فاطمه به شما اين چنين و آن چنان گفت و به همين جهت نزد من آمدى.

حضرت على عليه السلام عرض كرد: يا رسول اللَّه! مگر نور فاطمه هم از سنخ نور ما است؟.

فرمود: مگر نمى دانستى؟.

اميرالمؤمنين از شنيدن اين سخن به سجده شكر افتاد و خداى را سپاس گفت.

سپس به نزد فاطمه مراجعت كرد. حضرت فاطمه گفت: يا على! گويا نزد پدرم رفتى و اين چنين و آن چنان به تو فرمود؟.

فرمود: آرى اى دختر پيامبر!.

فاطمه گفت: يا اباالحسن! خدا نور مرا آفريد و خداى را تسبيح مى گفت. آنگاه او را در يكى از درختان بهشتى به وديعه نهاد. آنگاه كه پدرم داخل بهشت شد از جانب خدا مأموريت يافت كه از ميوه هاى آن درخت تناول كند، پدرم از ميوه ى آن درخت خورد و بدين وسيله نور من به صلب او منتقل گشت. و از صلب پدر به رحم مادر وارد شدم. يا على! من از آن نور هستم و حوادث گذشته و آينده را بوسيله ى آن نور مى يابم. يا اباالحسن! مؤمن بوسيله ى نور خدا مى بيند. [بحار ج 43 ص 8.] امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: زنى خدمت حضرت فاطمه عليهاالسلام شرفياب شد و گفت: مادر ناتوانى دارم كه در امر نماز به مسأله مشكلى برخورد كرده و مرا خدمت شما فرستاده كه سؤال كنم و مساله را مطرح نمود. حضرت فاطمه جواب آن مسأله را داد. آن زن براى دومين بار مساله ديگرى را پرسيد و حضرت فاطمه جوابش را داد. بعد از آن مساله سوم را پرسيد و همچنين تا ده مسأله شد. حضرت زهرا همه را جواب داد. سپس آن زن از كثرت سؤال خجالت كشيد و عرض كرد: اى دختر رسول خدا! ديگر مزاحم نمى شوم خسته شديد، فاطمه فرمود: خجالت نكش ، هر سؤالى دارى بفرما تا جواب بدهم، من از سؤالات تو خسته نمى شوم، بلكه با كمال ميل جواب مى دهم. اگر كسى اجير شود كه بار سنگينى را بر بام حمل كند و در وجه آن مبلغ صد هزار دينار اجرت بگيرد آيا از حمل بار خسته مى شود؟! زن پاسخ داد: نه، خسته نمى شود، زيرا در برابر آن مزد زيادى دريافت مى كند. حضرت فاطمه فرمود: خدا در برابر جواب هر مسأله آن قدر به من ثواب مى دهد كه بيشتر است از اين كه بين زمين و آسمان پر از مرواريد باشد. با اين وجود آيا از جواب دادن مساله خسته مى شوم؟.

از پدرم شنيدم كه مى فرمود: علماء شيعه من در قيامت محشور مى شوند، و خدا به مقدار علوم آنها و مراتب جديت و كوششان در راه ارشاد و هدايت مردم به آنان خلعت و ثواب عطا مى كند. حتى به يكى از آنها تعداد يك ميليون حله از نور عطا مى كند. سپس منادى حق تعالى ندا مى كند! اى كسانيكه ايتام آل محمد را تكفل نموديد، در آن هنگام كه از امامانشان منقطع بودند. اينان شاگردان شما و ايتامى هستند كه تحت تكفل علوم شما به ديندارى خويش ادامه دادند و ارشاد و هدايت شدند. به مقدارى كه در دنيا از علوم شما استفاده كردند به آنان خلعت بدهيد. در اين هنگام علماء امت من به پيروانشان خلعت مى دهند. حتى به بعض آنها صد هزار خلعت خواهند داد. سپس آن ايتام نيز به شاگردان خويش خلعت ها مى دهند. بعد از اين كه خلعت ها در بين مردم تقسيم شد، از جانب خدا دستور مى رسد كه خلعت هاى علماء را كه تقسيم كرده اند تكميل كنيد تا بمقدار سابق شود، سپس دستور مى دهد كه دو چندانش كنيد. و هم چنين به پيروانش. آن گاه حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: اى بنده خدا! يك نخ از اين خلعت ها هزار هزار مرتبه بهتر است از آن چه خورشيد بر آن مى تابد، زيرا امور دنيوى با كدورت و گرفتارى آلوده است، اما نعمت هاى اخروى نقص و عيب ندارد. [بحار ج 2 ص 3.] امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود: دو نفر زن كه يكى مؤمن و ديگرى معاند بود، در يك مطلب دينى با هم تنازع داشتند. براى حل اختلاف خدمت حضرت فاطمه عليهاالسلام مشرف شدند و جريان را تعريف كردند. چون حق با