بانوى نمونه اسلام فاطمه زهرا (س)

ابراهيم اميني

- ۱۰ -


زن مؤمن بود حضرت فاطمه گفتارش را با دليل و برهان تأييد كرد و بدين وسيله بر زن معاند پيروز گشت، و از اين پيروزى شادمان شد. حضرت فاطمه به زن مؤمن گفت: فرشتگان خدا بيشتر از تو شادمان گشتند. و غم و اندوه شيطان و پيروانش نيز بيشتر از غم و اندوه زن معاند مى باشد.

آنگاه امام حسن عليه السلام فرمود: و بدين جهت خدا به فرشتگانش فرمود: در عوض خدمتى كه فاطمه به اين زن مؤمن كرد بهشت و نعمت هاى بهشتى اش را هزار هزار برابر آنچه قبلا مقرر بود مقرر بداريد. و همين روش و سنت را درباره ى هر دانشمندى كه با علم و دانش خويش، مؤمنى را تقويت كند تا بر معاندى پيروز گردد معمول داريد و ثوابش را هزار هزار برابر مقرر داريد. [بحار ج 2 ص 8.]

ايمان و عبادت فاطمه

پيغمبر اكرم درباره ى فاطمه (عليهاالسلام) مى فرمود: ايمان به خدا در اعماق دل و باطن روح زهرا چنان نفوذ كرده كه براى عبادت خدا، خودش را از همه چيز فارغ مى سازد. [بحارالانوار ج 43 ص 46.] امام حسن عليه السلام مى فرمايد: مادرم زهرا را در شب جمعه ديدم كه تا صبح مشغول عبادت پروردگار جهان بود. دائما در حال ركوع و سجود بود تا سفيده ى صبح نمايان گشت. شنيدم كه مؤمنين را يك يك نام مى برد و دعا مى كرد، اما براى خودش دعا نكرد. عرض كردم: مادر جان! چرا براى خودت دعا نمى كنى؟ فرمود: اول همسايه بعد خويشتن. الجار ثم الدار [كشف الغمه ج 2 ص 94- دلائل الامامة ص 56.] حسن بصرى مى گفت: فاطمه ى زهرا عابدترين مردم بود. در عبادت حق تعالى آنقدر برپا ايستاد تا پاهاى مباركش ورم نمود. [بحارالانوار ج 43 ص 76.] پيغمبر اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) مى فرمود: فاطمه دخترم بهترين زن عالم است. پاره ى تن من و نور چشم من و ميوه ى دل من و روح و روان من است. حوريه اى به صورت انسان. آنگاه كه در محراب عبادت بايستد نورش براى فرشتگان آسمان درخشندگى مى كند. خدا به ملائكه خطاب مى كند بنده ى مرا ببينيد چطور در مقابل من به نماز ايستاده و اعضاى بدنش از خوف مى لرزد و غرق عبادت است! اى ملائكه گواه باشيد كه پيروان فاطمه (عليهاالسلام) را از عذاب دوزخ در امان قرار دادم. [بحار ج 43 ص 172.] البته شخصى كه در مركز نزول قرآن تولد يافته باشد و در دامن وحى رشد و نمو كند و شب و روز گوشش با صوت قرآن آشنا باشد، و تحت تربيت پدرى مانند محمد (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) قرار گيرد كه آنقدر عبادت كرد تا پاهاى مباركش ورم نمود، و در خانه ى شوهرى مانند على بن ابى طالب (عليه السلام) زندگى كند كه عابدترين افراد اهل زمان بود، بايد چنين مقام شامخى را در عبادت داشته باشد و بايد ايمان در اعماق روحش نفوذ نمايد.

گردن بند پر بركت

«جابر بن عبداللَّه انصارى» مى گويد: روزى نماز عصر را با پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) خوانديم. اصحاب اطرافش نشسته بودند. ناگاه پير مردى خدمت رسول خدا رسيد كه لباس كهنه اى پوشيده بود و از شدت پيرى و ناتوانى نمى توانست بر جاى خودش قرار گيرد. پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) متوجه او شد و از احوالش پرسيد عرض كرد: يا رسول اللَّه مردى هستم گرسنه، سيرم كن، برهنه ام لباسى به من عطا كن، تهى دستم چيزى به من بده.

رسول خدا فرمود: من اكنون چيزى ندارم ولى تو را به جايى راهنمايى مى كنم شايد حاجتت برآورده شود، برو به منزل شخصى كه خدا و رسول را دوست دارد، خدا و رسول نيز او را دوست دارند. برو به خانه ى دخترم فاطمه (عليهاالسلام) شايد به تو چيزى عطا كند. سپس به بلال فرمود: پيرمرد ناتوان را به خانه ى فاطمه هدايت كن.

بلال باتفاق پيرمرد به خانه ى فاطمه رفتند. پيرمرد عرض كرد: سلام بر شما اى خانواده ى نبوت و مركز نزول فرشتگان. فاطمه (عليهاالسلام) جوابش را داد و فرمود كيستى؟ عرض كرد: فقيرى هستم خدمت پدرت رسيدم مرا به سوى شما راهنمايى نمود. اى دختر پيغمبر گرسنه ام سيرم كنيد، برهنه ام پوششى به من بدهيد، فقيرم چيزى به من عطا كنيد، حضرت فاطمه كه هيچ غذائى در خانه سراغ نداشت پوست گوسفندى را كه فرش حسن و حسين (عليهماالسلام) بود به پيرمرد داد. عرض كرد: اين پوست كجاى زندگى مرا اصلاح مى كند؟ فاطمه گردن بندى را كه دختر عمويش به وى اهدا نموده بود به او داد و فرمود: بفروش و زندگى خودت را بدان اصلاح كن.

پيرمرد برگشت و جريان را خدمت پيغمبر عرض كرد. آن حضرت گريست و فرمود: گردن بند را بفروش تا خدا به بركت عطاى دخترم براى تو گشايشى فراهم سازد.

عمار ياسر از رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) اجازه گرفت كه آن را خريدارى كند از پيرمرد پرسيد: آن را چقدر مى فروشى؟.

گفت: به بهاى آن كه شكمم را از نان و گوشت سير كنى، و يك برد يمانى بر تنم بپوشانى تا با آن نماز بخوانم، و يك دينار پول بدهى تا مرا نزد اهل و عيالم برساند.

عمار گفت: من اين گردن بند را به بيست دينار و دويست درهم و يك برد يمانى و يك حيوان سوارى و نان و گوشتى كه سيرت كند مى خرم.

پيرمرد گردن بند را به عمار فروخت و پولش را تحويل گرفت و خدمت رسول خدا برگشت. حضرت از او پرسيد: سير و پوشيده شدى؟ عرض كرد: آرى ، به بركت عطاى فاطمه (عليهاالسلام) بى نياز شدم. خدا در عوض، به فاطمه عطائى بكند كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده باشد.

رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) به اصحاب فرمود: خدا در همين دنيا چنين عطائى را به فاطمه كرده است. زيرا پدرى مثل من و شوهرى مثل على (عليه السلام) و فرزندى چون حسن و حسين (عليهماالسلام) بدو داده است. وقتى عزرائيل فاطمه را قبض روح كند و در قبر از او بپرسند: پيغمبرت كيست؟ جواب مى دهد: پدرم. مى گويند: امامت كيست؟ جواب مى دهد: شوهرم على بن ابى طالب. خدا گروهى از ملائكه را مأموريت داده كه بعد از مردنش دائما درود مى فرستند بر او و پدر و شوهر و فرزندانش. آگاه باشيد كه هر كس مرا بعد از وفات زيارت كند مثل آنست كه در زمان حيات به زيارتم آمده باشد و هر كس به زيارت فاطمه ام برود مثل آنست كه مرا زيارت كرده باشد.

عمار گردن بند را گرفت و خوشبو نمود و در پارچه ى يمانى گذاشت و به غلامش گفت: اين را ببر خدمت رسول خدا تقديم كن، خودت را نيز به آن حضرت بخشيدم. وقتى غلام پيش رسول خدا رفت حضرت مال را با غلام به فاطمه بخشيد. فاطمه (عليهاالسلام) گردن بند را گرفت و غلام را آزاد نمود، هنگامى كه غلام به آزادى رسيد خنديد. علت خنده اش را پرسيدند. جواب داد: از بركت اين گردن بند مرا شگفت آمد، زيرا گرسنه اى را سير كرد، برهنه اى را پوشش داد، تهى دستى را بى نياز كرد، بنده اى را آزاد نمود و باز هم نزد صاحبش برگشت. [بحارالانوار ج 43 ص 56.]

محبت و احترام پيامبر نسبت به فاطمه

عايشه مى گويد: فاطمه (عليهاالسلام) در سخن گفتن، شبيه ترين مردم به رسول خدا بود. وقتى بر پيغمبر وارد مى شد آن حضرت دستش را مى گرفت و مى بوسيد و بر جاى خودش مى نشانيد. هر گاه رسول خدا بر فاطمه وارد مى شد، به احترام پدر از جاى برمى خاست. دست آن حضرت را مى بوسيد و در جاى خودش مى نشانيد. [كشف الغمه ج 2 ص 79.] روزى عايشه پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) را ديد كه فاطمه را مى بوسد. عرض كرد: يا رسول اللَّه آيا هنوز هم فاطمه را مى بوسى با اين كه شوهر دارد؟ پاسخ داد: اگر مى دانستى من چقدر فاطمه را دوست دارم محبت تو هم نسبت به او زيادتر مى شد. فاطمه حوريه اى است به صورت انسان. هر وقت مشتاق بوى بهشت مى شوم او را مى بوسم. [كشف الغمه ج 2 ص 85.] على بن ابى طالب (عليه السلام) از پيغمبر پرسيد يا رسول اللَّه مرا بيشتر دوست دارى يا فاطمه را؟.

فرمود: تو عزيرترى و فاطمه محبوب تر. [كشف الغمة ج 2 ص 88.] فاطمه (ع) مى فرمايد: وقتى اين آيه نازل شد (لا تَجْعَلوُا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً) من ديگر پدرم را بابا خطاب نمى كردم و «يا رسول اللَّه» مى گفتم. چندين مرتبه او را صدا زدم ولى جوابم را نداد. سپس فرمود: فاطمه جان اين آيه درباره ى تو و فرزندانت نازل نشده. تو از منى و من از تو هستم، درباره ى متكبرين قريش نازل شده است. تو به من بابا بگو. زيرا اين عبارت قلب مرا زنده مى كند و پروردگار جهان را خشنود مى سازد. [بيت الاحزان ص 10.] از عايشه پرسيدند: محبوب ترين مردم نزد رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) چه كسى بود؟ گفت: فاطمه (عليهاالسلام) بعد پرسيدند: محبوب ترين مردان چه كسى بود؟ گفت شوهرش على. [كشف الغمه ج 2 ص 88.] پيغمبر تا صورت فاطمه را نمى بوسيد بخواب نمى رفت. [كشف الغمه ج 2 ص 93.] پيغمبر اكرم وقتى مى خواست به سفر برود آخرين وداعش با فاطمه بود و قتى هم از سفر برمى گشت اول به ملاقات فاطمه (عليهاالسلام) مى شتافت. [ذخائر العقبى ص 37.] پيغمبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) مى فرمود: فاطمه پاره ى تن من است. هر كس او را خشنود كند مرا خشنود كرده و هر كسى او را اذيت كند مرا اذيت كرده است. عزيزترين مردم نزد من فاطمه است. [مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 332.] در اين مطلب ترديد نيست كه رسول خدا بيش از حد معمول و متعارف، نسبت به فاطمه اظهار محبت مى نمود. بحدى كه گاهى مورد اعتراض واقع مى شد. البته محبت و علاقه ى به فرزند، طبيعى هر پدرى است اما اگر از حد متعارف تجاوز نمود، بايد علت ديگرى داشته باشد. اظهار محبت بى حد و حصر نسبت به فرزند، ممكن است علتش جهل و كوتاه فكرى پدر باشد، ولى بدن شك اين علت را نمى توان به پيغمبرى نسبت داده كه خدا درباره اش مى فرمايد: (اِنكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيم) [سوره ى قلم آيه ى 4.] پيامبرى كه تمام كارهاش بر طبق وحى الهى است و خدا درباره اش مى فرمايد: (اِنْ هُوَ اِلَّا وَحْىٌ يُوحى) [سوره ى نجم آيه ى 4.] بنابراين بايد آن همه اظهار محبت هاى فوق العاده ى رسول خدا (ص) منشأ ديگرى داشته باشد.

آن حضرت مقام و موقعيت ممتاز فرزندش فاطمه (عليهاالسلام) را تشخيص مى داد و او را به خوبى مى شناخت. پيغمبر اكرم مى دانست كه فاطمه مركز توليد نيروى ولايت و مادر امامان و پيشوايان دين است. بانوى نمونه ى اسلام و معصوم از هر گناهى است. بغير از رسول خدا و على كسى نمى توانست مقام شامخ فاطمه را درك كند. رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) مى دانست كه نور فاطمه (عليهاالسلام) روشنى بخش فرشتگان آسمان است و بوى بهشت را از فاطمه استشمام مى نمود.

فاطمه دختر شايسته پيامبر

فاطمه عليهاالسلام دختر شايسته پيامبر (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) بود. و هر زنى لياقت چنين مقام بزرگى را ندارد. پيامبر اكرم دختران ديگرى هم داشت، ليكن هيچيك از آنان به مقام و مرتبه زهرا عليهاالسلام نرسيدند و چنين لياقتى را كسب نكردند. شايد خوانندگان از اين سخن تعجب نمايند و بگويند همه فرزندان پيامبر اكرم واقعاً فرزند آن جناب بودند، بين حضرت زهرا و سايرين در اين جهت فرقى نيست. در توضيح مطلب عرض مى كنيم كه: بله سخن شما درست است، ليكن سخن در فرزند بودن متعارف و شناسنامه اى نيست، بلكه مقصود فرزند بودن براى پيامبر به عنوان مقام شامخ نبوت مى باشد.

حضرت محمد صلّى اللَّه عليه و آله از جهت مقام شامخ نبوت و رهبرى الهى داراى شخصيتى خاص و شؤونى ويژه مى باشد كه براى حفظ مقام و موقعيت خاص خود بايد آنها را رعايت نمايد. به همين جهت از ارتكاب گناه معصوم بود و بر طبق گفتارش عمل مى كرد. به علاوه سعى مى كرد در تحمل سختى ها با مسلمانان ها شريك باشد. خوراك و پوشاك و لوزام زندگى و مسكن او در حد متوسط بلكه در سطح فقراى مسلمين بود. در رعايت اخلاق اسلامى چنان بود كه خداوند متعال درباره اش مى گويد: (وَاِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيم).

در عبادت به حدى كوشا بود كه قرآن درباره اش مى فرمايد: (طه ما اَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى).

به همين جهت در قلوب مسلمانها نفوذ داشت و رهبريهايش را از جان و دل مى خريدند.

بر خوانندگان پوشيده نيست كه اجراى كامل چنين برنامه اى بدون تعاون و همكارى هاى زن و فرزندان امكان پذير نيست. اگر آنها توافق داشته باشند و همكارى نمايند مرد مى تواند به مسؤوليت خويش عمل نمايد وگر نه عمل به چنين برنامه اى بسيار دشوار خواهد بود.

پيامبر گرامى اسلام نه تنها مسؤوليت داشت خودش بدين برنامه عمل كند بلكه موظف بود به خانواده اش نيز تفهيم كند كه داراى چنين مسؤوليت سنگينى هستند، و همكارى آنها براى توفيق در نيل به هدف ضرورت دارد. در قرآن به پيامبر اكرم خطاب مى شود كه به خانواده ات چنين بگو:

(يا اَيُّها النَّبىُّ قُلْ لِازْواجِكَ اِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيوةَ الدُّنيا وَ زينَتَها فَتَعالَيْنَ اُمَتِّعْكُنَّ و اُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَميلاً وَ اِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اَللَّه وَ رَسُولَهُ والدّارَ الآخِرَةَ فَاِنَّ اللَّهَ اَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ اَجْراً عَظيماً). [سوره ى احزاب/ 28- 29.] يعنى اى پيامبر به خانواده ات بگو: اگر شما طالب زندگى مرفه و زر و زيور دنيا هستيد، بيائيد تا مهر شما را بدهم و به خوبى آزادتان سازم، و اگر طالب خدا و رسول و سراى آخرت هستيد، (بدانيد كه) خدا براى خوبان شما پاداش بسيار بزرگى فراهم ساخته است.

بعد از آن قرآن خانواده پيامبر را مورد خطاب قرار داده مى فرمايد:

(يا نِساءَ النّبىِّ مَن يَأت مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَ كَانَ ذَالِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيراً. وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ للَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤتِها اَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَاَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَريماً. يا نِساءَ النَّبىِّ لَسْتُنَّ كاَحَدٍ مِنَ النَّساءِ اِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقول فَيَطْمَعَ الَّذى فى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَولاً مَعروفاً. وَ قَرْنَ فى بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجُ الْجاهِليَّةِ الْاوُلى وَ اَقِمْنَ الصَّلوةَ وَ اتينَ الزَّكاةَ وَ اَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً. وَاذْكُرْنَ ما يُتْلى فى بُيُوتِكُنَّ مِنْ اياتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ اِنَّ اللَّهَ كانَ لَطيفاً خبيراً) [سوره ى احزاب/ 30- 34.] يعنى: اى زنان پيغمبر! هر يك از شما كه كار ناروائى را انجام دهد عذابش دو چندان خواهد بود. و اين كار بر خدا آسان است. و هر يك از شما كه مطيع خدا و رسول باشد و عمل صالح انجام دهد پاداش او را دو چندان خواهيم داد و (در بهشت) برايش روزى خوبى را فراهم ساخته ايم. اى زنان پيامبر شما مانند ساير زنان نيستيد، اگر باتقوا و پرهيزكار باشيد. پس (با مردان بيگانه) با صداى نازك سخن نگوئيد، مبادا آنكس كه در دل بيمارى داد به طمع بيفتد، بلكه بر طبق معمول سخن بگوئيد. در خانه هايتان بنشينيد و مانند زنان دوره ى جاهليت آرايش كرده خود را ظاهر نسازيد. نماز را بپا داريد و زكات را بدهيد و از خدا و رسول اطاعت كنيد، خدا چنين خواسته كه شما اهل بيت از هر عيبى پاك باشيد. و از آن همه حكمت و آيات الهى كه در خانه هاى شما تلاوت مى شود پند بگيريد و آنها را بياد داشته باشيد. خدا مهربان و آگاه است.

از آيات مذكور مطلب بسيار مهمى استفاده مى شود كه پيامبر وظيفه دارد، خانواده اش را اصلاح كند و از خوشگذرانى و تجمل پرستى بر حذر بدارد. و به آنها تفهيم كند كه خانه پيامبر جاى خوشگذارانى و تجمل پرستى نيست بلكه جاى مواسات و ساده زيستن و خدمت به اسلام و مسلمين است. خانه پيامبر جايگاه بسيار مقدسى است كه مردم انتظار دارند آثار اسلام را در آنجا بالعيان مشاهده نمايند.

خداوند متعال در اين آيات به خانواده پيامبر گوشزد مى كند كه شما مانند ساير زنان نيستيد، بلكه مسؤوليت بزرگى را پذيرفته ايد. بايد مواظب كارهايتان باشيد، زيرا كار بد شما عذابش دو چندان است، و كارهاى نيك شما نيز پاداش دو برابر دارد. شما وابسته به پيامبر و اهل بيت نبوت هستيد، شؤون اين بيت را حفظ كنيد. در رعايت تقوا و حجاب اسلامى كوشا باشيد و مانند زنان جاهليت در كوچه و بازار تظاهر و خودنمائى نكنيد، و حتى مواظب طرز سخن گفتن خود باشيد. از دستورات خدا و پيامبر اطاعت كنيد. و به آيات و احاديثى كه در خانه شما تلاوت مى شود توجه داشته باشيد. در بيت شما سخن از ايمان، تقوا، معنويت، مواستت، ايثار، فداكارى، بى ارزش بودن زر و زيور دنيا و عدالتخواهى، به ميان مى آيد. مبادا زندگى داخلى و رفتار شما برخلاف گفتارتان باشد. اگر به مسؤوليت خطير خود عمل كرديد لياقت داريد كه از اهل البيت باشيد. و اگر در انجام مسؤوليت خود كوتاهى كرديد لياقت آن را نداريد كه از اهل البيت باشيد گر چه در اين خانه زندگى كنيد و همسر يا فرزند تنى پيامبر باشيد.

البته هر كسى لياقت احراز چنين مقامى را ندارد، در اين بين تنها حضرت زهرا سلام اللَّه عليها بود كه بر طبق خواسته رسول خدا عمل مى كرد و حقاً فرزند شايسته و لايق پيامبر بود. و به همين جهت پيامبر اكرم درباره اش فرمود: دخترم فاطمه بهترين بانوى گذشته و آينده است. وقتى در محراب مشغول عبادت مى شود هفتاد هزار از فرشتگان مقرب الهى به او سلام مى دهند و مى گويند: اى فاطمه! خدا ترا برگزيد و پاكيزه نمود و بر جميع زنان عالم برترى دارد.

باز هم پيامبر درباره اش فرمود: ايمان به خدا آن چنان در اعماق قلب و باطن روح زهرا نفوذ كرده كه براى عبادت خودش را از هر چيزى فارغ مى سازد. و مى فرمود: وقتى فاطمه در محراب خود مشغول عبادت مى شود نور او براى فرشتگان مى درخشد و خدا به ملائكه مى گويد: بنده ام را ببينيد چگونه از خوف من مى لرزد و غرق عبادت مى باشد.

«اسماء» مى گويد: روزى خدمت فاطمه عليهاالسلام بودم كه پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله وارد شد گردن بندى از طلا در گردن فاطمه ديد. فرمود: دخترم به سخن مردم كه مى گويند: فاطمه دختر محمد، مغرور نشو در حاليكه لباس ستمكاران را در برداشته باشى. زهرا فوراً گردن بند را بيرون آورد و فروخت و از پولش بنده اى را خريد و آزاد نمود. پيغمبر اكرم از عمل زهرا خشنود شد. [ذخائر العقبى ص 51.] شما در فصول گذشته ى همين كتاب با مقام علمى حضرت زهرا و جديتش در ترويج علوم و با مقام عبوديت و حضور قلب آن حضرت و كوشش او در عبادت، و با زندگى سخت و تحمل دشوارى ها و ايثارگرى هاى آن جناب آشنا شديد و نيازى به تكرار نيست. در اثر همين مزيت ها بود كه مورد تكريم و احترام و محبت فوق العاده رسول خدا قرار مى گرفت و لياقت فرزندى را بدست آورد و اهل البيت شد.

زندگى سخت فاطمه و على

يك وقت زندگى به قدرى بر على (عليه السلام) سخت شد كه فاطمه (عليهاالسلام) خدمت پدر بزرگوارش مشرف شد، درب خانه را كوفت. پيغمبر به ام ايمن فرمود: گويا دخترم زهرا باشد. در را باز كن، ببين كيست. وقتى كه در را باز كرد